- تو باشی و من
از این سپس من و کنجی و دلبری چون حور دگر بس است مرا صحبت هپور و چپور
تو باشی و من و من باشم و تو، شیشه می کمانچه باشد و من، تار و تنبک و تنبور
به می مصالحه کردیم چشمه کوثر برو به کار خود ای واعط تفنن جور … (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۲۷۵)
در این شعر شاعر به وصف معشوق میپردازد و عشق او زمینی است او را با زنان سیاه چشم بهشتی همانند میداند و این به جهت ستایش زن از لحاظ روحی و جسمی است.
- آواره
آواره به کوه و دشت و صحرا شدهام مجنونم و دیوانه لیلا شدهام
آن کو پی آبرو بود عاشق نیست من عاشق صادقم که رسوا شدهام (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۲۸۰)
عارف در این دو بیتی ضمن یادآوری عشقهای قدیمی و اصیل و حقیقی عشق خود را به میهن حقیقی میداند او خود را عاشق میداند که ننگی از رسوایی ندارد خود را مجنون و وطن را به لیلی مانند میکند که در راه آن حاضر به فدا سازی جان و نام است در اینجا مقام زن با وطن برابر است پس مقامی ستودنی دارد.
ای خانم فرانسوی
رونق دین عیسوی (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۲۹۱)
در این شعر زن به مفهوم عام بیان شده است و با نگاهی تحقیر آمیز و مادی و زمینی و وسیلهای برای کامروایی دیگران نگریسته میشود.
لیلا را بردند چال سیلابی
واسهاش آوردند سیب و گلابی لیلا
لیلا گل است لیلا، خیلی خوشگل است، لیلا (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۲۹۲)
در این شعر شاعر «کنت» را به باد مسخره گرفته است او شخصی است که ناصر الدین شاه با آوردنش به ایران وی را به ریاست پلیس تهران منصوب کرد و او هم به جهت همرنگ سازی خود با ایرانیان لباس ایرانی میپوشد و نام دخترش را لیلی مینهد با اینکه شاعر بیشتر اوقات زنان را ستایش میکند ولی در اینجا به جهت تحقیر و توهین و ناسزا گفتن به «کنت» نام دخترش را ذکر میکند.
- دیدم صنمی …
دیدم صنمی سر و قد و روی چو ماهی
الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی
افکند به رخسار چو مه زلف سیاهی
الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، صص ۳۰۳- ۳۰۴)
در این شعر که به عشق یک دختر ارمنی سروده شده است زن به عنوان معشوق زمینی که چهرهاش آینه جمال و جلال است ستوده شده است.
- نمیدانم چه در پیمانه کردی …
نمیدانم چه در پیمانه کردی (جانم)
تو لیلی وش مرا دیوانه کردی
(جانم، دیوانه کردی، جانم، دیوانه کردی، خدا، دیوانه کردی) (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، صص ۳۰۵- ۳۰۶)
شاعر با یادآوری عشقهای شورانگیز قدیمی، زن را به عنوان یک معشوق زمینی و با تشبیهات معمولی و قدیمی ستوده است.
- افتخار آفاق
افتخار همه آفاقی و منظور منی شمع جمع همه عشاق به هر انجمنی
به سر زلف پریشان تو دلهای پریش همه خو کرده چو عارف به پریشان وطنی (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، صص ۳۰۶- ۳۰۸)
این شعر عاشقانه را به خاطر افتخار السلطنه (دختر ناصر الدین شاه) سروده است زن به صورت یک معشوق زمینی توصیف میشود که با شیرین برابری میکند و بسیار مورد ستایش و سرزنش قرار میگیرد ستایش از لحاظ صفات ظاهری و نکوهش از لحاظ بی وفایی و پیمان شکنی.
- همه شب من اختر شمرم …
نکنم اگر چاره دل هر جایی را نتوانم و تن ندهم رسوایی را
نه چو وامقی همچون من گیتی دیدهست نه نشان دهد چرخ چو تو عذرایی را (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، صص ۳۰۸- ۳۰۹)
شاعر با یادآوری عاشقان قدیمی زنان را به خاطر وفاداری زیبایی و دلربایی میستاید.
- تاج سر خسروان
تو ای تاج، تاج سر خسروانی شد از چشم مست تو بی پا جهانی
تو یکتا در جهانی، تو چون روح و روانی زسر تا پا تو جانی، خدای عاشقانی (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، صص ۳۰۹- ۳۱۰)
عارف این شعر را در ستایش تاج السلطنه سروده است پس زن نماد زیبایی است که روح و روان شاعر را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
- شوستر
ننگ آن خانه که مهمان زسر خوان برود (حبیبم)
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود (برود)
سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی مجنون
پاسبان گله امروز شبانی است جبون
شد به دست خودی این کعبه دل کن فیکون
- آنها اهمیت زندگی اخلاقی و اجتماعی انسانها را مطرح کردند.
- از همه مهمتر در برابر بستگیهای منطقهای و محلی، برادری همه انسانها با مفهوم «جهان وطنی» را پیش نهادند (عالم، ۱۳۸۴: ۱۷۴).
رواقیان بدینسان آئین قانون طبیعی و حقوق طبیعی را بنیاد کردند. بدون شک یونانیان اعتقاد راسخی نسبت به مقام بشر داشتند. ایجاد نسبی دموکراسی و آزادیهای محدود فردی و تأمین حقوق اجتماعی و سیاسی افراد که در حقیقت میتوان آن را تجلی نخستین حقوقبشر در میان مردم دانست مقدمات را برای رشد و نمو استعدادها و تواناییهای انسان فراهم کرد (سیمبر،۱۳۸۳: ۳).
اندیشه حقوق فطری پس از این تحول، به رم نیز انتقال یافت و در میان فلاسفه و متفکران آن دیار نیز طرفداران زیادی پیدا کرد. از جمله میتوان به سیسرون ناطق و مرد سیاست اندیشه و سنکا اشاره کرد.
حقوقبشر در روم باستان
تا قرن پنجم قبل از میلاد، مردم روم قانون مدون درستی نداشتند. در سده ۴۴۹ پیش از میلاد مجلس سنای روم تصمیم گرفت هیأتی مرکب از سه نفر، برای تحقیقی درباره قوانین یونان، به سوی آن سرزمین اعزام دارد. این سه نفر، در سال در آنجا مشغول مطالعه شدند و پس از مراجعت، ده نفر از حقوقدانان مأمور شدند روی دستاوردهای آنان به تحقیق و بررسی بپردازند. این ده نفر در سال ۴۴۷ پیش از میلاد، مقرراتی را به نام «قانون» تنظیم و تدوین نمودند. این قوانین در دوازده میز مفرغی کنده شد. بعداً به نام الواح دوازدهگانه معروف گردید (آلبرماله، ۱۳۴۵: ۴۵).
سیسرون (۴۳-۱۰۶پ.م)
مارکوس تولیوس سیسرون[۱۲] قانونشناسی بسیار خوب و سیاستمداری بسیار آزموده بود. سیسرون بزرگترین خطیب رومی بود. شغل اولیه او وکالت دادگستری بود. در افکار و عقاید خود و انتقاد از سزار بسیار بیباکی از خود نشان میداد و پس از قتل سزار در سلسله سخنرانی که به فیلیپیکس[۱۳] معروف است به مارک آنتونی[۱۴] حملات تندی نمود که به قیمت جانش تمام شد (ابوسعیدی،۱۳۴۳: ۹۵).
وی طی دوره فعالیت سیاسی برجسته خود به مقام کنسولی روم رسید. اما در نوشتههای او که به خاطر آنها شناخته شده است، یعنی در جمهور و قوانین ابتکار چندانی دیده نمیشود. سیسرون که کاملاً تحت تأثیر رواق قرار گرفته بود و ناقل گفتار رواقیان است مینویسد: “قانون، عقل اعلاء است که در کمون طبیعت مندرج است و ما را امر به معروف و نهی از منکر میکند ( علوی سرشکی، ۱۳۸۵: ۵۴). اگرچه در آثار افلاطون و ارسطو و سایر فیلسوفان یونان قدیم نیز میتوان رگههایی از گرایش آنان به حقوق طبیعی یافت، ولی سیسرون به بهترین شکل هسته محوری دیدگاه حقوق طبیعی سنتی را تبیین کرده است (قرباننیا،۱۳۸۳).
وی حقوق طبیعی را چنین توصیف میکند:
“قانون حقیقی همانا مدرک عقل سلیمی است که مطابق با طبیعت و فطرت باشد. قانونی که جهانشمول، تغییرناپذیر و جاوید است. تغییر این قانون گناه است و تلاش بر بیاعتباری کردن آن مجاز نیست. اراده تصویب مجلس قانونگذاری نمیتواند ما را از تعهد نسبت به این قانون رها سازد. برای تفسیر و تبیین آن نیازی به مراجعه به خارج از خود نداریم. قوانین متفاوتی برای روم، آتن و یا برای حال و آینده وجود ندارد، بلکه تنها یک قانون جاوید و غیرقابل تغییر برای تمام ملتها و تمام زمانها معتبر است. حکمرانی بر تمام ما جز خداوند وجود ندارد"(lioyd, 1965 :71).
در واقع، استدلال سیسرون این بود که چون همه انسانها تابع قانون طبیعیاند، بنابراین با هم برابرند، و نتیجه گرفت که به سبب برابری انسانها سراسر جهان یک دولت است و با وجود آنکه انسانها از لحاظ نژاد، تعلقات طبقاتی و سرزمین، گوناگون هستند، بنا به طبیعت، عضو دولت جهانیاند. اما عضویت انسان در جامعه فراگیرتر جهانی او را از عضویت جامعه کوچکتر محروم نمیکند. عضویت انسانها در دولت هم با قانون طبیعی هماهنگ است و باید از آن اطاعت کنند، زیرا قانون طبیعی آنها را مؤظف به اطاعت از دولت میکند. از نظر قانون طبیعی سیسرون، حتی برده مستحق میزانی از برابری است. البته به نظر او لازم نیست بردگی را لغو کرد، اما برده هم موجودی بشری دارای عقل و خرد است و حقوقی دارد که باید محترم داشته شود (عالم، ۱۳۸۴: ۱۹۷).
رویکرد سیسرون را میتوان گامی در جهت پیوند دادن اخلاق و حقوق به شمار آورد. در چنین نگاهی حقوق بایستی انعکاس اخلاق باشد. نظام حقوقی غیر اخلاقی، نظامی است غیرموجه. گرچه نمیتوان از این تحلیلات سیسرون فهرستی از حقوق بنیادین بشر ارائه داد، لیکن براساس این تحلیل میتوان ادعا کرد که حقوقی فراتر از اراده قانونگذار بشری و فراتر از توافق قراردادی وجود دارد؛ حقوقی که مرز زمانی و مکانی نمیشناسد و ریشه آن نه در اراده قانونگذار و یا توافق جمعی، بلکه در طبیعت انسانی است. باور به وجود هنجارهای برتری که ریشه در وجدان اخلاقی انسان دارند، بعدها الهامبخش حرکتهای آزادیخواهانه در تحدید قدرت حاکمیت دولتها و توسعه گفتمان حقوقبشری شد (قاری سید فاطمی،۱۳۸۲: ۸۳).
از سیسرون که نماینده اندیشه رواقی در آخرین سالهای جمهوری روم بود، به بررسی اندیشههای سیاسی سنکا رو میآوریم که در سالهای آغازین امپراتوری روم برآموزه رواقی تأکید کرد.
سنکا (۴ق.م-۶۵ب.م)
لوسیوس آنائوس سنکا[۱۵] نویسنده، فیلسوف و نماینده اندیشه رواقی در آخرین سالهای جمهوری روم، در سال چهارم قبل از میلاد در قرطبه اسپانیا بهدنیا آمد (هنری، ۱۳۸۶: ۲۴۳). سنکا از فلاسفه رواقیون و مذهب وی نوعی دئیسم[۱۶] ساده (خداپرستی بدون اعتقاد به پیغمبران) بود. او در اصل متفکری اخلاقی بود نه فیلسوف سیاسی. وی مانند رواقیون به وحدت وجود باور داشت، یعنی به جهان چونان کل مادی و عقلانی واحدی مینگریست و عمدتاً به مسائل اخلاقی پرداخت که به نظر او اگر به درستی به آن پاسخ داده میشد انسان را قادر به رسیدن به آرامش و صفای قلب و روح[۱۷] میساخت. او درصدد بود که اخلاق خردمندانه خود را با وظایف جامعه و دولت پیوند زند. نظرات اخلاقی سنکا تأثیر بسیاری بر ایدئولوژی مسیحیت گذاشت. انگلس، سنکا را عموی مسیحیت خوانده است )بابایی، ۱۳۸۶: ۲۱۷).
در زمان او ایدهآلیسم سیاسی در حال زوال بود و متفکران به فلسفه به عنوان راه رستگاری چندان توجه نداشتند و آن را دیگر وسیله اصلی اعتلای اخلاقی نمیدیدند. در آن زمان استبداد جای دیگر شکلهای حکومتی را گرفته بود. دولت یا حکومت روم غرق فساد و خود بزرگنمایی شده بود. فضیلت و کمال مدنی از بین رفته بود (عالم، ۱۳۸۱: ۲۰۱). عقائد بهگونهای بود که خدمت و سابقهی کار و مأموریتهای سیاسی ارزش و اهمیت گذشته را از دست داده بود. در یونان قدیم اعتقاد بر این بود که زمامدار قادر است کلیه مسائل اجتماعی را با کمال موفقیت حل کند (طاهری، ۱۳۷۵: ۱۱۷). اما در این زمان عقیده فوق رو به ضعف نهاده و انتظار حل تمام مشکلات اجتماعی از زمامداران و سیاستمداران نمیرفت. و مسائل به دو مجرای سیاسی و روحانی تقسیم شده بود و همه این وضع و حال در اندیشهها و نوشتههای سنکا بازتابید (ساباین، ۱۳۵۳: ۲۵۴).
سنکا معتقد بود انسانها با فضیلت زاده نمیشوند، بلکه با استعداد یافتن فضیلت به دنیا میآیند، او در دفاع از بردهها گفت هیچکس نجیبتر از دیگری نیست همه یک جور به دنیا میآیند، همه اصل و نسب یکسانی دارند. بردگی آن چنان که افلاطون و ارسطو گفتند، ذاتی و گوهری نیست، بلکه عارضی است. بردگی به جسم انسان مربوط است نه روح و نفس او. جسم ممکن است به ارباب تعلق داشته باشد اما فکر به او تعلق ندارد. فکر و ذهن را نمیتوان به بردگی برد. نتیجه نهایی سنکا از این توضیح آن بود که همه انسانها برابر هستند و فقط بد اقبالی کسی را برده میکند نه چیزی در نهاد و سرشت کسی (عالم،۱۳۸۱: ۲۰۲). سنکا که بین حقوق مدنی و طبیعی تفاوت قائل بود، اعتقاد داشت که از لحاظ حقوق طبیعی بردهداری غیرمجاز، ولی از نظر حقوق مدنی مجاز محسوب میشود (موسکا، ۱۳۷۷: ۷۷). از این راه سنکا مانند سیسرون و رواقیون نخستین، نظر ارسطو را که انسانها به طور طبیعی نابرابرند به تندی رد کرد (عالم، ۱۳۸۱: ۲۰۲).
سنکا همه حکومتها را یکسان و همه آنها را هم ناقص دانست و گفت که شکل استبدادی حکومت بر شکلهای دیگر برتر است. حکومت استبدادی در اختیار یک نفر است که پادشاه خوانده میشود. سنکا گفت که پادشاه منشأ قانون است، روح و حیات دولت است، پیوند دهنده اجزای دولت است، او سرنوشت انسانها را در دست دارد و در برابر اقتدار پادشاه نباید مقاومت کرد. سنکا گفت که پادشاه نماینده خداست و زندگی و مرگ انسان در اختیار اوست اما در عین حال اندرز داد که پادشاه بزرگ باید نجیبانه و بزرگوارانه رفتار کند و همه قواعدی را که طبیعت مقرر کرده است رعایت نماید. بدین ترتیب سنکا با وجود هواداری از یک حکومت مقتدر، فرمانروایان را به میانهروی و توجه به سعادتمندی انسان فرا خواند (عالم،۱۳۸۱: ۲۰۵).
نظرات سنکا درباره منشأ الهی بودن حکومت چون با اندیشههای مسیحی سازگاری داشت، بعدها مبنای فلسفه اجتماعی مسیحیت را تشکیل داد و در سراسر سدههای میانه مورد استفاده آباء کلیسا قرار گرفت اما آباء کلیسا در این اندیشهها دست بردند و بیش از سنکا بر نیکی جامعه ابتدایی و بدی جامعه پس از آن اشاره کردند.
حقوقبشر در قرون وسطی
قرون وسطی که از آن تحت عنوان «تاریخ سیاه» یاد میشود، دورهای است که حدود آن کاملاً معین نیست و معمولاً شروع آن را از آغاز انقراض امپراطوری روم غربی و ختم آن را تشکیل دولتهای جدید میدانند. راسل قرون وسطی را از سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰ م میداند (راسل، ۱۳۶۵: ۴۲۹) اما برخی دیگر شروع آن را از نظر فکری در قرن ۶ م دانستهاند (برهیه، ۱۳۷۷: ۵۱). از مشخصات این دوران، اشاعه دین مسیح و قدرت روحانیون کلیسا و اختلاف بین طرفداران قدرتهای روحانی و دنیوی است.
سراسر قرون وسطی را میتوان عرصه حاکمیت «تئیسم» یا اصالت اعتقاد به خدا دانست، اما خدایی که در هر امری شریک و دخیل بود و عقل خادم ایمان محسوب میشد تا ایمان مسلط نشود عقل کارایی ندارد. در این دوره طریقه ارائه دلیل به روش اسکولاستیک یا روش استقرائی تفکر معروف است (رحیمیبروجردی، ۱۳۷۰: ۶۷) و انسان در مطالعات انسانشناسی به عنوان «موضوع شناخت»[۱۸] مطرح است. سردمداران کلیسا، بر خلاف آباء خود به بهانه اینکه قدرت و حکومت از آن خداست، دخالت در امور دینی و دنیایی مردم را حق مسلم خود میدانستند، از سیاست تحمیل دین مسیح به وسیله زور پیروی کردند و هر کس را که از دستورهای آنان سرپیچی میکرد، مورد آزار و شکنجه قرار میدادند. و مردم از آزادی عقیده که بالاترین مظهر حقوقبشر است، محروم شدند (منصوری لاریجانی،۱۳۷۴: ۱۷). در قرونوسطی با الهام از اندیشه مسیحی، پایگاه انسان عبارت از این بود که انسان یکی از مخلوقات خداست و باید اندیشه و کردار او چنان سامان یابد که تفوق ارزشهای دینی را منعکس نماید. دانش انسانشناسی گرچه به صورت مستقل نبوده، ولی در بخشی از «کلام» که در آن از سقوط و هبوط انسان بحث میشود آمده است. حال در اینجا مناسب است به عقاید تنی چند از فلاسفه این دوره از جمله سنت آگوستین و توماس آکوئیناس اشارهای داشته باشیم.
سنتآگوستین (۰۴۳- ۳۵۴)
سنت آگوستین شاگرد «سنت آمبروز» از آباء پر نفوذ کلیسا در سده چهارم و پنجم میلادی بود. آگوستین نقطه اتصال تفکر یونان باستان و روم قدیم به تفکر سدههای میانه است. در واقع وی از بنیانگذاران فرهنگ قرون وسطی است (بهشتی، ۱۳۸۲: ۹۵). او میراث بزرگ اندیشهای را که در یونان باستان رشد کرده بود و در دوره یونانی مآبی در مسیر تحولات تازهای قرار گرفته بود، قدم دیگری در جهت تحول، به جلو برد و به مسیر تازهای انداخت. شخصیت آگوستین را حداقل میتوان از دو لحاظ (تفکر مسیحی و فلسفی) مورد بحث و بررسی قرار داد. از لحاظ تفکر مسیحی، آگوستین تأثیر بسیار عمیقی بر الهیات مسیحی بر جای گذاشت بطوری که پس از گذشت هزار و ششصد سال، سنت تفسیر آگوستینی (کتاب مقدس) از سنتهای پرمایه مسیحیت محسوب میشود. از لحاظ تفکر فلسفی نیز شخصیت خارقالعاده وی، از یکسو، جهانبینی یونانی-رومی را تقریباً هزار سال از اروپای مسیحی طرد کرد و از سوی دیگر با اندیشههای ژرف خود نه تنها سراسر قرون وسطی را مجذوب خود ساخت، بلکه رفورماسیون (اصلاح مذهب) و رنسانس و عرفان باختر زمین و حتی فلسفه تجربی (در بخش روانشناسی) از او الهامها گرفت (یاسپرس، ۱۳۶۳: ۶).
هسته اصلی نظریه سیاسی آگوستین جدا کردن دو جامعه خاکی و جامعه آسمانی است، جامعه از نظر او به جامعه آسمانی (شهر خدا) و جامعه زمینی (خاکی) دستهبندی میشود، در جامعه آسمانی پاکان و برگزیدگان زندگی میکنند که همانا نمایندهی خداپرستیاند، نماینده چنین جامعهای (آسمانی) در این جهان کلیسا است و کار آن آماده کردن آدمیزادگان برای پذیرفتهشدن به جامعه آسمانی است و هدف شهر خدا در این دنیا تحقق بخشیدن به دو مطلوب بزرگ انسانی یعنی «صلح» و «عدالت» است (خدادادی، ۱۳۸۲: ۱۶۲). اما این جامعهها را نمیتوان با کلیسا یا دولت برابر دانست؛ یک مأمور دولت ممکن است به شهر آسمانی تعلق داشته باشد و یک مقام کلیسا به شهر خاکی، و این بستگی به آن دارد که عشق به خدا انگیزه آنها باشد یا عشق به خود.
یکی از مهمترین کارهای آگوستین تعریف روشن و توانمند از جامعه مشترکالمنافع، یا دولت خوب است. آگوستین «دولت را مجموعهای از انسانهای معقول و فردگرا میداند که بنا به توافق عمومی و مشترک در مورد هدفهای دوستی خود و به چیزهایی که عشق میورزند با یکدیگر پیوند یافتهاند» (مکلین،۱۳۸۱: ۵۲).
اما معروفترین اقدام آگوستین تکرار تعریف سیسرون از عدالت بود «که حق هر کس را به او میدهد» و نیز این استدلال بود که چون حوزه سکولار، انسان را از وحدت با خداوند دور میکند، شهر سکولار حتی اگر مسیحی باشد، هرگز نمیتواند حاوی عدالت شود (جرالد، ۱۳۸۳: ۲۵). این عقیده از آن اعتقاد آگوستین بر میآمد که رستگاری بشر را فقط در مسیحیت ممکن میدانست و میگفت که فقط در دولتهای مسیحی عدالت وجود دارد، نه آن چنان که سیسرون استدلال کرده بود در همه دولتها گرایش به عدالت هست. عدالت در دولتهای غیرمسیحی وجود ندارد، زیرا عدالت را اقتدار مدنی نیافریده بلکه کلیسا آن را به وجود آورده است (عالم، ۱۳۷۶: ۲۲۳). آگوستین با اعلام این اصل که مسیحیت عدالت را آفریده از دیگر آباء نخستین کلیسا که معتقد بودند عدالت در دولت است، دور شد. بدین ترتیب میتوان دریافت که آگوستین به منشأ الهی حکومت و دولت اعتقاد داشت.
آگوستین وظیفه نخستین دولت را حفظ صلح و نظم دانست. وی نخستین فیلسوفی است که اندیشه صلح جهانی را در دوره خود مطرح کرد (طاهری، ۱۳۷۹: ۱۴۷) و بحث و گفتگو درباره آن را پیش کشید و این موضوع از زمان وی به بعد دائماً ذهن متفکران جوامع غربی را به خود مشغول ساخته است. این نظر، یعنی حفظ صلح و نظم به وسیله دولت، نه تنها در مورد دولت مسیحی بلکه در مورد دولتهای غیرمسیحی هم درست است.
مفهوم گناه انسان، یا گناه نخستین یکی از ارکان تفکر سیاسی آگوستین و دیگر آباء نخستین است. آگوستین به ویژه از دولت میخواهد نظم خود را حفظ نماید؛ اما اگر انسان گناهکار نبود، بینظم نمیشد، بنابراین گناهکار بودن انسان وجود حکومت را ضروری کرده است. بدین ترتیب، خداوند در آغاز، حکومت را در نظر نداشت، زیرا مقرر بود انسان باید «بر ماهیان دریا، بر مرغان هوا، و بر هر چیز خزنده روی زمین تسلط داشته باشد. مقدر نبود هیچ انسانی تابع انسان دیگری باشد»، اما گناهکار بودن انسان به نابرابری و تابعیت او انجامید که در نهادهای بردگی، حکومت و مالکیت خصوصی متجلی شد (عالم، ۱۳۷۶: ۲۲۹). بنا به آموزه دولت آگوستین، حال که انسان موجودی عصیانگر و خطرناک است نهادهای سیاسی موجود هر قدر که نارسا باشند همینکه نوعی نظم را تضمین کنند قابل تقدیرند (پولادی، ۱۳۸۲: ۱۲۲). این آموزه نشأت گرفته از این دیدگاه آگوستین است که او درباره «نرو» که جنایاتش علیه بشر بطور کلی و علیه مسیحیان بطور خاص زبانزد تاریخ است با اینکه به بدی از او سخن گفت اما معتقد بود که از چنین پادشاهی هم باید اطاعت کرد: “با این حال قدرت و سلطه حتی به چنین مردانی عطا نشده مگر به مشیت اعلای خداوند؛ هرگاه آنها دربارهی وضع و حال امور بشری داوری کنند، ارزش حکم الهی را دارد. در مورد این مسئله کلام الهی روشن است” (عالم، ۱۳۷۶: ۲۳۰). لازم به ذکر است که نظریههای سیاسی آگوستین در شکلهای مختلفش (درباره دولت، صلح جهانی، عدالت و…) توسعه بعدی افکار و اعمال سیاسی مغرب زمین را از عهد خود آگوستین تا همین اواخر تحت تأثیر قرار داده است.
توماس آکوئیـناس (۱۲۲۵-۱۲۷۴)
توماس آکوئیناس[۱۹] متکلم و فیلسوف شهیر مسیحی، مهمترین نظریات قرون وسطی را مطرح کرد و شاید به جرأت بتوان گفت که کاملترین منظومه اندیشهای که در حمایت از کلیسا پدید آمد اندیشه آکوئیناس بود. وی فیلسوف اسکولاستیسم با مکتب تفسیر بود و عقاید سیاسیاش چکیده فلسفه ارسطو و آگوستین بود. آکوئیناس، بیتردید مهمترین احیاگر حقوق طبیعی در قرون وسطی است. حقوق طبیعی آکوئیناس در فضایی کلامی و الهیاتی مطرح میشود، در واقع دغدغه اصلی او نه حقوق طبیعی که ارائه تفسیر و چارچوبی نظری برای جایگاه وحی و قوانین الهی در نظام هنجاری جوامعانسانی است. آکوئیناس قانون را به چهار گروه طبقهبندی میکند (Freeman, 1994: 132)
الف_ قانون جاوید،[۲۰] را که تجلی حکمت الهی است تنها خداوند میداند و آنان که به حریم قدسی او راهی دارند. اینگونه قوانین در واقع طرح خداوند برای جهان هستی است که نه تنها انسان که تمام هستی محکوم و مشمول آن هستند.
ب_ قانون الهی،[۲۱] قانونی است که توسط وحی ارسال و در کتب مقدس منعکس شده است.
ج_ قانون طبیعی،[۲۲] که قانون جاوید، ابدی و جهانشمول است و شامل همه انسانها خواهد بود. قانونی که نتیجه شهود عقلانی انسانها به عنوان موجوداتی عاقل بوده و قابل درک و فهم برای عقل بشری است، البته این قانون برای همه انسانها به گونهای یکسان قابل فهم و قابل اعمال است.
د_ قانون بشری[۲۳] و یا قانون وضعی[۲۴] که اعتبار آن در قانون طبیعی ریشه دارد، کپی صرف از این قانون نیست، بلکه بیان جزئیات و موارد، به اقتضای شرایط و اوضاع و احوال در پرتو قواعد کلی قانون طبیعی است. قانون انسانی در صورتی عادلانه و قابل قبول است که مفید، ضروری، روشن و خیرخواهانه باشد (قاریسیدفاطمی، ۱۳۸۲: ۸۶).
از میان مطالب کلیدی آکوئیناس در باب الهیات، نکات زیر از اهمیت خاصی برخوردار است و شایسته است به طور خلاصه به آن اشاره شود:
- راههای پنجگانه اثبات وجود خدا؛
آکوئیناس در کتاب کلیات الهیات پنج روش برای اثبات وجود خدا ارائه میدهد که سه مورد آنها (برهان حرکت، علیت فاعلی و برهان وجوب و امکان) صورتهای مختلف برهان جهانشناختیاند. در برهان حرکت، همان گونه که مطرح شد، از تغییر یا حرکت عالم، در برهان علیت فاعلی از معلولیت جهان و در برهان وجوب و امکان از امکان عالم به خداوند، به عنوان موجود واجبالوجود پی میبرد (ژیلسون، ۱۳۷۵: ۹۳ ـ ۱۴۰).
- پیوند میان ایمان و عقل؛
- اصل تمثیل که یک اصل الهیاتی در باب شناخت خدا بوسیله مخلوقات بدست میدهد.
آکوئیناس بحث قابل توجهی، راجع به قوانین عادلانه و غیرعادلانه و رابطه آنها با قانون الهی و قانون طبیعی دارد. نگاه او به طبقهبندی قوانین و ایده قانون طبیعی وی، پیامدهای قابل توجهی به ویژه در عرصه احترام به مالکیت خصوصی داشته است. همچنان که در ابتدای این بحث اشاره شد، دغدغه اصلی آکوئیناس ارائه نظریهای تمام عیار درباره نقش وحی و رابطه وحی و عقل بوده است. پیامد این طرح، ارائه جایگاه قابل توجهی برای عقل بشری، در دو حوزه بسیار مهم هنجارسازی در روابط اجتماعی است. پذیرش شهود عقلانی در درک و فهم حقوق طبیعی و به رسمیت شناختن نقش انسان در تبیین جزئیات ضروری در پرتو حقوق طبیعی، راه در جهان مسیحیت بر عقلانی شدن رویکردهای حقوقی و یا به عبارت دقیقتر عرفی شدن[۲۵] نظام حقوقی باز کرد. در مباحث آتی خواهیم دید که چگونه نظریهپردازان بعدی بهرغم وفاداری به مسیحیت، قرائتی عرفی[۲۶] و غیردینی از حقوق مسیحیت ارائه دادند. آکوئیناس خود در پی عرفی کردن حقوق در جهان مسیحیت نبود، لیکن راهی که او آغاز کرد، سرانجامی جز این نمیتوانست داشته باشد. همچنین ایده حقوق یکسان و جهانشمول که مشخصه حقوق طبیعی آکوئیناس است به وضوح متأثر از ایدههای یونانیان قدیم و به ویژه رواقیان است. ایدهای که سیسرون نظریهپرداز رم قدیم به روشنی از آن دفاع کرده بود (قاریسیدفاطمی، ۱۳۸۲: ۸۷).
فصل دوم
خاستگاه حقوقبشر بعد از رنسانس
در طلیعه عصر رنسانس، قالبهای قرون وسطی فرو ریخت و قدرت معنوی پاپ و امپراتور ساقط گردید و کشورها با حاکمیت مستقل در صحنه جهانی پدیدار گشتند و اصلاح مذهبی یا رفرم دچار شکست گردید. لکن، تحولی که در نظام حقوقی ایجاد شد، تجدید حیات حقوق طبیعی است. در پایان قرن پانزدهم رنسانس به عنوان جنبشی فکری شروع و در ربع اول قرن شانزدهم شکوفا گردید، که هدفش تزلزل کردن نظامهای فکری قرون وسطی، به منظور بازگشت به عهد باستان بود، که منابع فرهنگی آن عهد مستقیماً مورد مطالعه اومانیستها قرار گرفته بود، بیآنکه به تعابیر منابع مسیحی از آن توجهی شده باشد (شوالیه، ۱۳۷۳: ۷). در قرن هفدهم و هجدهم، توجه فلاسفه و دانشمندان به حقوق طبیعی معطوف گشت که سهم جان لاک و ژانژاک روسو بیش از دیگران است. از آنجا که حقوق طبیعی به واقعیتهای مادی ارتباط داده میشد، قبول آن برای مردم آن عصر از حقوق الهی که محتاج دقت بیشتری است آسانتر بود. در نتیجه از این نظریه، به عنوان وسیلهای برای نیل به اهداف سیاسی استفاده میشد. پیشرفت علوم طبیعی نیز به تقویت و تحکیم حقوق طبیعی کمک شایانی نمود و سرانجام به عنوان مظهر منافع و مصالح عموم، خصوصاً طبقات متوسط شناخته شد.
مکتب حقوق طبیعی
نظریه حقوق طبیعی نظریهای است که به دوره یونان باستان باز میگردد. در حقیقت رگههای اولیه این نظریه در آثار فیلسوفان یونانی و بهویژه رواقیون قابل جستجو است. مقصود از حقوق طبیعی، آن دسته از قواعد همیشگی است که از اراده حکومتها برتر و غایت مطلوب بشر است (شایگان، ۱۳۷۵: ۲۲). نظریههای حقوق طبیعی را میتوان به دو گروه نظریات سنتی و مدرن تفکیک کرد؛ دغدغهی اصلی نظریات سنتی وجود قانون برتر و انطباق هنجارهای حقوقی با قواعد برتر است حال آنکه دغدغه اصلی گروه مدرن ارائه تفسیری از ماهیت حقوق است. نظریات حقوق طبیعی در حقیقت تئوریهایی درباره حقوق به ویژه رابطه اخلاق حقوق هستند. البته بحث از حقها مؤلفهای الزامی در همه نظریات حقوق طبیعی نیست. به عبارت دیگر، گرچه حقهای طبیعی[۲۷] ریشه در نظریات حقوق طبیعی[۲۸] دارند، لیکن الزاماً بخش عمدهای از این نظریات را تشکیل نمیدهند (Freeman, 1996: 20).
فلسفه حقوق را میتوان یکی از شاخههای فلسفه علوم اجتماعی دانست که به بررسی علل و ریشههای حقوق و قوانین حاکم در جوامع بشری میپردازد و پس از تحلیل مکاتب فکری، آنها را ارزیابی میکند. از جمله این مکاتب، «مکتب حقوق طبیعی» (یا حقوق فطری) است که طبیعت (یا فطرت) بشر را خاستگاه و ریشه همه قوانین و حقوق میداند.
مکتب مزبور دارای سابقهای طولانی در تاریخ تفکر بشر است. اولین نظریهپردازان این مکتب در یونان قدیم، پیش از ظهور دین مسیحیت میزیستهاند. به لحاظ تاریخی، میتوان حیات نظریه «حقوق طبیعی» را به دو دوره عمده تقسیم نمود. نقطه عطف در این تقسیم، عصر نوزایی است:
معادلات حاکم بر جریان آب از خاکهای غیر اشباع همان قانون حاکم بر جریان اشباع میباشد (قانون دارسی) تفاوت اساسی در ضریب نفوذ پذیری است که برای خاکهای اشباع ثابت فرض میشود. در حالی که برای خاکهای غیراشباع، ضریب نفوذپذیری تابعی از مکش، مقدار آب یا متغیرهای دیگری میباشد. همچنین فشار آب حفرهای به طور کلی در خاکهای اشباع یک مقدار ثابتی است و برای خاکهای غیر اشباع مقدارش منفی است. علیرغم این تفاوت، فرمول بندی تفاضل نسبی معادله جریان در هر دو حالت یکسان است. همچنین وقتی از حالت غیر اشباع به اشباع عبور میکنیم، یک انتقال یکنواختی وجود دارد[۱] (Fredlund et al, 1993)
.
عبور جریان در خاکهای غیر اشباع، (a) جریان آب در نواحی اشباع و غیر اشباع در یک سد خاکی، (b) جریان آب عبوری از مرزهای یک شیب
-
- ضریب نفوذپذیری خاک
آب در خاک از طریق مجاری به هم پیوسته حفرهای درون توده خاک جریان مییابد. از این رو ضریب نفوذپذیری هر خاک بیانگر توانایی آن خاک برای هدایت سیال جهت عبور از آن خاک میباشد که این توانایی به نام ضریب هدایت هیدرولیکی و در اصطلاح مهندسی عمران ضریب نفوذپذیری نامیده میشود. مقدار ضریب نفوذپذیری خاک به عوامل متعددی بستگی دارد. این عوامل عبارتند از مشخصات سیال مانند ویسکوزیته و مشخصات خاک مانند اندازه و توزیع اندازهای حفرها، منحنی دانه بندی، نسبت تخلخل، زبری سطح دانهها و درجه اشباع و میزان درصد رطوبت خاک. ساختار خاک تأثیر بسیار مهمی بر ضریب نفوذپذیری دارد [۲] (Das, 2001). دانشمندان بر پایه نتایج آزمایشات مختلف، روابط تجربی متفاوتی برای ضریب نفوذپذیری خاک تعریف کردهاند. همچنین ضریب نفوذپذیری خاکها را میتوان با بهره گرفتن از آزمایشهای صحرایی یا آزمایشگاهی اندازه گیری نمود.
-
- تغییرات ضریب نفوذپذیری در فضا برای خاکهای غیر اشباع
برای آنالیز تراوش حالت پایدار، ضریب نفوذپذیری در هر نقطه از خاک نسبت به زمان ثابت میباشد. اما در خاکهای غیر اشباع، ضریب نفوذپذیری معمولاً از یک نقطه به نقطه دیگر تغییر میکند. یک تغییر ویژه در نفوذپذیری خاک اشباع میتواند به توزیع ناهمگن خاک نسبت داده شود. برای خاکهای غیر اشباع، بسیار مناسب است که توزیع حجمی ناهمگن جریان حفرهای لحاظ گردد. این دلیل عمده برای یک تغییر ویژه در ضریب نفوذپذیری است. اگرچه توزیع خاک ممکن است همگن باشد، توزیع حجمی سیال حفرهای در اثر تغییرات در مکش ماتریک میتواند ناهمگن باشد. یک نقطه با مکش ماتریک بالا (یا یک مقدار آب کم) نسبت به یک نقطه با مکش پایین، ضریب نفوذپذیری پایینتری دارد.
چندین ارتباط تابعی بین ضریب نفوذپذیری و مکش ماتریک (ua-uw) یا مقدار آب حجمی وجود دارد. ضریب نفوذ پذیری برای نقاط مختلف در یک خاک از تابع نفوذپذیری بدست میآید. تغییرات ضریب نفوذپذیری بستگی به مکش ماتریک (یا مقدار آب) دارد. بعلاوه ضریب نفوذپذیری در یک نقطه ممکن است نسبت به راستای مختلف تفاوت کند، این شرایط را ناهمسانی میگویند ضریب نفوذپذیری بزرگتر، ضریب نفوذپذیری اصلی نامیده میشود. کوچکترین ضریب نفوذپذیری در راستای عمود بر بزرگترین ضریب نفوذپذیری میباشد و ضریب نفوذپذیری کوچکتر نامیده میشود[۱] (Fredlund et al, 1993).
-
-
-
-
-
- تراوش حالت پایدار ایزوتروپیک ناهمگن
-
-
-
-
شرایط نفوذپذیری در خاکهای غیر اشباع میتواند در سه گروه طبقه بندی شود همانگونه که در شکل ۲-۲ نشان داده شده است. این طبقه بندی بر اساس الگوی تغییرات نفوذپذیری میباشد. اگر ضریب نفوذپذیری در راستای x برابر ضریب نفوذپذیری در راستای y در هر نقطه از خاک باشد، آن را ایزوتروپیک گویند (kx=ky at A, kx=ky at B) (شکل ۲-۲ (a)). اما دامنه ضریب نفوذپذیری میتواند از نقطه A تا نقطه B بسته به مکش ماتریک در یک خاک تغییر کند. تغییر در ضریب نفوذپذیری نسبت به مکش ماتریک، اغلب فرض میشود که از یک ارتباط تابعی تبعیت میکند[۱] (Fredlund et al, 1993).
تغییرات ضریب نفوذپذیری در یک خاک غیر اشباع
-
-
-
-
-
- تراوش حالت پایدار، غیر ایزوتروپیک و ناهمگن
-
-
-
-
شکل (۲-۲) (b) حالت غیر ایزوتروپیک و ناهمگن را تشریح میکند در این حالت نسبت ضریب نفوذپذیری در راستای x (Kx) نسبت به ضریب نفوذپذیری در راستای y (Ky) در هر نقطه ثابت است. (به عنوان مثال Kx/Ky در نقطه A برابر با مقدار آن در نقطه B ولی برابر یک نمیباشد) دامنه ضریب نفوذپذیری Kx و Ky همچنین میتواند با مکش ماتریک از یک موقعیت به یک موقعیت دیگر تغییر کند اما فرض می شود که نسبت آنها ثابت میماند. همچنین شرایط غیرایزوتروپیک میتواند در هر دو راستای عمود بر هم نیز باشد.
حالت کلی که هر جهتی برای ضریب نفوذپذیری جهت اصلی باشد در این فرمول بندی در نظر گرفته نشده است.
حالت سوم این است که یک متغییر پیوسته در ضریب نفوذپذیری داشته باشیم، شکل (۲-۲) ©. یعنی نسبت نفوذپذیری (Kx/Ky) ممکن است از یک موقعیت به یک موقعیت دیگر ثابت نباشد (مثلاً Kx/Ky در A وB ) و راستاهای مختلف ممکن است توابع نفوذپذیری مختلف داشته باشد. فرمول بندی تراوش حالت پایدار مرتبط با حالت ایزوتروپیک و ناهمگن، غیرایزوتروپیک و ناهمگن میباشد. حالتی که یک تغییر پیوسته در نفوذپذیری نسبت به فاصله باشد به مطالعه بیشتر نیاز دارد. در تمام آنالیزهای تراوش حالت پایدار فرض می شود که فشار حفرهای هوا یک مقدار متعادل ثابت است و معادل فشار حفرهای اتمسفریک هوا است، مقدار قدر مطلق تابع ضریب نفوذپذیری آب نسبت به مـکش ماتریک Kw(ua-uw) برابر تابع نفوذ پذیری نسبت به فشار حفرهای است Kw(-uw) [1] (Fredlund et al, 1993).
-
-
- جریان یک بعدی
-
تاثیر و نفوذ صنعت در مناطق روستایی ضمن اینکه اقتصادی فعال می تواند دارای اثرات تکاثری باشد بطوری که تجربیات کشورهای متعدد نشان می دهد که هر تغییر ساختاری از طریق صنعتی شدن نه تنها نقش اقتصادی با ارزش در مناطق روستایی ایجاد نموده بلکه منجر به اقتصاد خود رانشی می گردد ( میسرا،به نقل از بذرافشان ومحمدنیا،۱۳۹۲،ص۵۰)
بخش نفت در اقتصاد ایران سالهای زیادی است که عمده درآمد ملی کشور را تامین می کند و در واقع این بخش در اقتصاد کشور نقش مسلط را ایفا می کند ،صنعت نفت به نوبه خود در درونی کردن فرایند تولید و یکپارچگی اقتصاد نقش حساسی دارد (سید مشهدی و همکاران،۱۳۹۰،ص ۱۵۶)
درست است که در حال حاضر نفت حرف اول را در تمشیت اقتصاد ایران می زند و هنوز درآمد نفتی عملاً بخش اعظم فعالیتهای اقتصاد غیر نفتی را تامین مالی می کند اما نکته این است که آیا باید و می توان نفت را به عنوان ابزار اصلی و همیشگی سیاست درست تلقی کرد؟ (مهدوی،۱۳۷۶، ص ۱۲۵)
آمارهای موجود از جایگاه بالای کشورمان در مجموعه ذخایر نفت و گاز حکایت می کند جایگاه نخستی که به خودی خود نمی تواند چشم انداز روشنی را برای اقتصاد کشور ایجاد کند چرا که طی سالهای گذشته شاهد بودیم وابستگی اقتصادی کشور به درآمدهای نفتی موجب شکل گیری یک اقتصاد تک محصولی و غفلت از صنایع و تولید و تجارت به عنوان مهمترین عوامل رشد اقتصادی شده است. این درحالی است که اقتصاد تک محصولی از متزلزل ترین انواع اقتصادها است و کشورهایی با چنین پایه اقتصادی جزو کشورهای وابسته جهان به شمار می روند و بحرانهای اقتصادی همیشه تهدید کننده این گونه مدل های اقتصادی است (شجاعی،۱۳۹۱)
درآمدهای نفتی یکی از مهمترین درآمدهای دولت به حساب می آید که در چند دهه اخیر جایگاه ویژه ای را در تامین درآمدهای دولت داشته است شواهد آماری در اقتصاد ایران بیانگر این واقعیت است که درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران که نوسانات زیادی را تجربه کرده همواره مهمترین عامل تاثیر گذار بر نوسانات هزینه های دولت بوده است (نخجوانی، ۱۳۸۲، ص ۵۹)
سرمایه دو چهره دارد: چهره مالی و چهره کالایی؛ انباشت سرمایه برای توسعه اقتصادی نیز دو جنبه دارد: جنبه داخلی و جنبه خارجی؛ درآمدهای نفتی ویژگیهای سرمایه و انباشت آن را یکجا در خود دارد این درآمدها موجب افزایش ذخایر مالی کشور از لحاظ پول داخلی و منابع ارزی می شود و کشور را با مساله انتخاب میان مصرف حال و آینده و سرمایه گذاری داخلی و خارجی روبرو می سازد اما اهمیت مساله بسته به کشورهای مختلف نفتی تفاوت می کند بطور کلی دو نوع اقتصاد نفتی قابل تشخیص است: نوع نسبتاً بزرگ و مبتنی بر کشاورزی و نوع نسبتاً کوچک و غیر کشاورزی؛ گروه اول را کشورهایی تشکیل می دهند که دارای بخش کشاورزی سنتی و جمعیتی به نسبت زیاد هستند برعکس گروه دوم از کشورهای نفتی دارای بخش کشاورزی کوچک یا ناچیز و جمعیت نسبتاً اندک هستند در خاورمیانه ایران و عراق دو نمونه از گروه اقتصادهای کشاورزی و کویت و امارات متحده عربی از گروه کشورهای غیر کشاورزی هستند لیبی و عربستان دقیقاً در هیچ یک از دو گروه فوق قرار نمی گیرند اما به لحاظ موجودی ذخائر و منابع نفتی به کشورهای غیر کشاورزی نزدیک ترند (هماین کاتوزیان، ۱۳۷۷، ترجمه طیب، صص ۹۸-۹۷)
سرمایه گزاری را می توان یکی از ارکان های اساسی اقتصاد کشور دانست شکی وجود ندارد که افزایش تولید که یکی از نخستین گامهای فرایند توسعه است مستلزم افزایش سرمایه گذاری خواهد بود (نخجوانی، ۱۳۸۲، ص ۳۶)
نکته اساسی این است که دولت باید در خلال چند برنامه پنج ساله آتی خود از نفت صرفاً برای سرمایه گزاریهایی که دارای فوریت بوده و ضرورت آن برای صاحب نظران اقتصادی و دست اندرکاران جامعه به اثبات رسیده است استفاده کند (مهدوی،۱۳۷۶، ص ۱۲۷)
در مورد ماهیت نفت و درآمد های نفتی دو دیدگاه وجود دارد: نفت به مثابه یک دارایی سرمایه ای و درآمدهای نفتی به مثابه رانت[۱۳] یا اضافه درآمد حاصل از کشش ناپذیری عرضه نسبت به تقاضا (همایون کاتوزیان، ۱۳۷۷، ترجمه طیب، ص ۹۹)
درآمدهای نفتی علیرغم تاثیر مثبت، نتوانسته است رشد اقتصادی کشور را به سطح قابل قبولی ارتقاء دهد ، درآمد نفت به عنوان یکی از عوامل کارساز توسعه اقتصادی بویژه در بخش صنعت و خود یکی از اولین صنایع پیشرفت اقتصاد ایران می باشد ( مرادی،۱۳۸۸،ص ۱۳۷)
با این وجود یک نگاه تک بعدی به اقتصاد کشور آن هم از منظر نفت و گاز صحیح نمی باشد. این منابع محدود و تمام شدنی هستند. باید با یک دید کل گرایانه به طریقی به اقتصاد نگریسته شود که اگر منابع فسیلی نیز اتمام یابد، باز بتوان کمبودهای اقتصادی را خیلی ساده و از راه ها و مسیرهای دیگر جبران نمود. یعنی باید وابستگی به اقتصاد نفتی را به شدت کاهش داد.
۲-۲-۴-۱- تاثیر شاخص اقتصاد بر کیفیت زندگی
تا دهه ۱۹۷۰ کیفیت زندگی معطوف به انگارهای مادی و پیامدهای رشد اقتصادی در نظر گرفته می شد از دهه ۱۹۷۰ در نتیجه ظهور آثار منفی حاصل از رشد اقتصادی از سویی و نظریه توسعه پایدار از سویی دیگر، کیفیت زندگی ابعاد و پنداشتی اجتماعی تر پیدا کرد و مسایلی مانند توزیع پیامدهای حاصل از رشد، حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و … را در بر گرفت (براری،۱۳۹۱)
در دهه ی ۹۰ موضوع کیفیت زندگی وارد عرصه اقتصادی شد اولین کسی که به این موضوع در زمینه اقتصاد پرداخت برنارد وان براک بود که اکثر آثار خود را در زمینه ی ارزیابی خوشبختی با روش محاسبه رضایت ارائه داد؛ اقتصاددانان به دلیل داشتن ابزاری قوی برای سنجش بر اساس پیش فرض های خود نخستین کسانی بودند که به طور غیر مستقیم به ایتپن امر پرداخند به طور مثال تولید ناخالص داخلی( Gdp( اولین شاخصی بود که توسط اقتصاددانان برای سنجش پیشرفت اجتماعی و به طور تلویحی کیفیت زندگی تدوین شد؛ شاخص هایی که اقتصاددانان برای بررسی های اقتصادی خود انتخاب و تدوین کرده اند تنها به درجه کمی کیفیت زندگی توجه دارد و وجه دیگر کیفیت زندگی یعنی بعد ذهنی آن را شامل نمی شود(مختاری، به نقل از براری،۱۳۹۱)
الگوی صنعتی با این تفکر همراه است که رشد اقصادی از طریق نشت ثروت به پایین موجبات بهبود وضع اقتصادی خانوارهای فقیر را فراهم خواهد ساخت (زاهدی مازندرانی، به نقل از زاهدی و نجفی،۱۳۸۴، ص ۵۵ )
بدیهی است که توسعه اقتصادی همراه با پیشرفت علم و تکنولوژی برای افزایش کمی و کیفی تولیدلت و خدمات در جهت تسهیل زندگی مادی بشر، زدودن فقر و محرومیت و بیکاری و رسیدن به آسایش و آرامش خاطر برای جوامع امری مطلوب است و برنامه ریزی و تلاش برای دستیابی به آن ضرورت دارد و مورد تاکید اسلام نیز می باشد ( خلیلیان،۱۳۸۱،ص ۷)
تغییر در حوزه اقتصادی به تغییر در حوزه اقتصادی، اجتماعی و دگرگونی هنجارها و قواعد اجتماعی و همچنین تغییر و گشایش در حوزه معرفتی می انجامد ( چلبی، به نقل از طالبیان و همکاران، ۱۳۸۷،ص۶۹)
بعد اقتصادی به رشد اقتصادی و سایر پارامترهای اقتصادی مرتبط است و در آن رفاه فرد و جامعه از طریق استفاده بهینه و کارایی منابع طبیعی و توزیع عادلانه منافع حداکثر می شود (زاهدی و نجفی،۱۳۸۴، ص ۶۳)
اصولاً یکی از پیامدهای اولیه ورود صنعت به بافت های اجتماعی سنتی، تضعیف این بافت ها و هنجارها و قواعد اجتماعی حاکم بر آنهاست و اگر نتواند هنجارهای اجتماعی جدیدی را جایگزین هنجارهای قبلی سازد آن جامعه چار آنومی و بی هنجاری خواهد شد و پس از گشایش اقتصادی که در منطقه رخ می دهد به تدریج بنیانهای اجتماعی و اخلاقی سنتی تضعیف می شوند و در واقع به تدریج که حضور گروه های اجتماعی مختلف با قواعد اجتماعی مختلف در سطح منطقه بیشتر می شود و روابط بین گروهی افزایش می یابد هنجارهای درون گروهی به تدریج تضعیف می شوند (طالبیان وهمکاران،۱۳۸۷، صص ۶۹-۶۸ )
مطالعات علمی نشان داده اند که رابطه بین پیشرف اقتصادی و کیفیت زندگی رابطه خطی نیست بلکه حرکت این دو با یکدیگر تنها تا نقطه ای همسوست که حداقل شرایط مطلوب مادی برای زیست انسان فراهم شده باشد و از این نقطه به بعد دیگر نمی توان انتظار داشت که تامین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی کمک کند زیرا انسان موجودی چند وجهی و پیچیده است و با منطق اقتصادی نمی توان بسیاری از رفتارهای او را تبیین کرد ( خوارزمی، به نقل از رضوانی و منصوریان،۱۳۸۶،ص۷ )
نگاه صرف اقتصادی به کیفیت زندگی ما را از توجه به سایر مولفه ها باز می دارد که در این صورت زندگی آن مطلوبیت و کیفیت مورد انتظار را فراهم نمی سازد البته نباید منکر تاثیر زیاد و بسزای بعد اقتصاد در ایجاد یک زندگی خوب گردید.
۲-۲-۴-۲- پیامدهای اقتصادی توسعه صنعتی
امروزه و پس از گذشت ۶۱ سال از ملی شدن صنعت نفت ایران، صنعت نفت ایران به عنوان پیشران اقتصاد کشور داری جایگاه ویژه ای است که داشتن نقش اساسی در تحقق اهداف کلان اقتصاد ملی در افق چشم انداز ۲۰ ساله موتور محرکه اقتصاد ملی، پیشبرد دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و تضمین امنیت ملی کشور از طریق توسعه همکاری ها و تعاملات منطقه ای و بین المللی از آن جمله است ( شجایی، ۱۳۹۱)
توسعه اقتصادی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن انسان به گونه ای تربیت شود که با تسلط تکنولوژی مدرن و استفاده بهینه از منابع، توان برنامه ریزی جامع، جهت تامین رفاه جامعه را داشته و زمینه مناسب برای نیل به کمالات انسانی برای همگان فراهم باشد ( خلیلیان،۱۳۸۱،ص ۱۲)
توسعه اقتصادی عبارت است از رشد همراه با افزایش ظرفیت های تولیدی اعم از ظرفیت های فیزیکی، انسانی و اجتماعی بطور کلی معیارهای متعددی برای اندازه گیری و مقایسه توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرند که عمده آنها عبارتند از: محصول ناخالص داخلی سرانه واقعی، متوسط نرخ رشد اقتصادی، شاخص امید به زندگی، متوسط سواد بزرگسالان و نرخ بی سوادی، میزان مرگ و میر نوزادان، عرضه کالری روزانه، نرخ پس انداز، خط فقر (مجموعه مقالات توسعه، به نقل از خاتمی،۱۳۸۹، ص ۶)
تا دو دهه پیش اصلی ترین رویکرد برای بررسی مسایل توسعه، اقتصاد توسعه بود آن هم نوعی برداشت از اقتصاد که فارغ از نقش نهاد ها و تاثیرات خاص تاریخ اجتماعی و فرهنگی به تحلیل متغیر های موثر بر توسعه اقتصادی می پرداخت (زاهدی و نجفی،۱۳۸۴، ص ۵۶ )
توسعه اقتصادی، هدف غایی و اصیل انسان در این جهان نمی باشد و در یک نظام اسلامی اساساً رشد و توسعه، بطور مطلق هدف نهایی نیست بلکه به عنوان هدفی متوسط یعنی وسیله و ابزاری در راه رسیدن انسان به فضائل و مکارم اخلاقی و پیمودن مسیر قرب الی اله بکار گرفته می شود تامین رفاه مادی انسان در حد معقول، مقدمه ای برای جهت مذکور می باشد خداوند در قرآن کریم می فرماید:
و رزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون
خداوند شما را از نعمتهای پاکیزه بهره مند ساخت تا (با استفاده صحیح و بجا) سپاسگزار به درگاه الهی باشید (خلیلیان،۱۳۸۱، صص ۱۳-۱۲)
در مطالعات مربوط به توسعه اقتصادی پرسش اصلی بر حول این محور می چرخد که به طور مختصر و مفید توسعه اقتصادی یک جامعه چه مواردی را شامل می شود؟
دیدگاهی که سالیان متمادی مورد پذیرش بوده این است که افزایش مستمر و با ثبات درآمد ملی شاخص مناسبی برای توسعه اقتصادی است این باور بر پایه این تصور است که چنین افزایش فقط در صورتی می تواند در دوره های بلند مدت پایدار باشد که فرایندهای اقتصادی و اجتماعی خاصی در کار باشد ( خاتمی،۱۳۸۹، ص ۱۷)
مفهوم توسعه پایدار ناظر بر بر این واقعیت انکار ناپذیر است که ملاحظات مربوط به اکولوژی می تواند و باید در فعالیت های اجتماعی بکار گرفته شود این ملاحظات شامل ایده های ایجاد محیطی منطقی است که در آن ادعای توسعه به منظور پیشبرد کیفیت همه جنبه های زندگی مورد چالش قرار می گیرد ( رادکف، به نقل از زاهدی و نجفی،۱۳۸۴، ص ۴۵ )
فرانسوا پرو تفاوت کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته را در ناهماهنگی عوامل اقتصادی می داند که وی آن را از دو جنبه بررسی کرد: نخست ناهماهنگی وضعیت اقتصادی و دوم ناهماهنگی در ساختار نظام اقتصادی و اجتماعی؛ ناهماهنگی در وضعیت اقتصادی زمانی وجود دارد که نوسانات اقتصادی در کوتاه مدت هماهنگ نباشد مانند مساله قیمت ها و رابطه آن با هزینه تولید اما ناهماهنگی در ساختار اقتصادی، اجتماعی به دلیل ضعف در زیربنای اقتصادی و اجتماعی است ( عنبری و ملاکی،۱۳۹۰،ص ۹۰)
این واقعیت است که رشد اقتصادی از طریق افزایش ثروت کل جامعه، توانایی کشور را برای کاهش فقر و حل سایر مسائل اجتماعی افزایش می دهد اما تاریخ جوامع مختلف نشان می دهد که رشد اقتصادی موجب پیشرفت متوازنی در همه ابعاد توسعه نشده است (سوبوتینا، به نقل از زاهدی و نجفی،۱۳۸۴،ص ۵۷)
پایداری اقتصادی به معنای آن است که سیستمها در تعادل با محیطی اقتصادی رقابت کننده و ماندگار باشند هر سیستمی که از نظر اقتصادی ماندگار نیست هر اندازه که مورد قبول جامعه از نظر اکولوژیکی درست و از لحاظ سیاسی مسئول باشد نمی تواند تداوم داشته باشد ( همان منبع، ص ۶۵ )
جدول ۲-۳: شاخص های سنتی در برابر شاخص های پایداری: ( محمد علی پور،ص ۶)
شاخص های سنتی | شاخص های پایداری | تاکید شاخص های پایداری |
میانه درآمد نرخ بیکاری تعداد شرکت ها تعداد مشاغل |
ساعات استخدامی قابل پرداخت در متوسط حقوق لازم برای پوشش نیازهای اساسی گوناگونی و لزوم پایه شغل محلی تعداد و تغییر اندازه شرکت ها تعداد و تغییر اندازه صنایع تغییر سطوح مهارت لازم برای مشاغل |
۰٫۷۱۱۵۲۹
۰
خوشه سوم
۲۵۳
۰٫۶۸۰۲۴
۰٫۵۲۲۳۵۲
۰٫۱۴۹۷۷۶
۰
خوشه چهارم
۱۸۱
۰٫۳۸۷۰۳
۰٫۲۵۹۷۶۴
۰٫۶۴۹۲۷۲
۰
خوشه پنجم
۳۹
۰٫۴۲۶۰۹
۰٫۴۹۱۱۵۸
۰٫۹۴۴۴۷۵
۱
۴-۵- نتایج تحقیق
با مقایسه جدول ۴-۷ با جدول راهنمای ۴-۶ میتوان دریافت که خوشه اول که مقدار متغیر R آن پایین (یعنی اخیراً به بانک مراجعه داشته اند)، متغیر F یعنی تعداد تراکنش اخیر آنها طی یک سال گذشته آن نسبتاً بالا و متغیر M یعنی میانگین مبلغ تراکنشهای آنها در طی یک سال گذشته نسبتاً پایین است، مشتریانی هستند وفادار با مانده حساب پایین (مشتریان قدیمیتر) و بانک در مواجهه با این گروه باید به دنبال جواب این سؤال باشد که چطور میتوان این گروه از مشتریان را که وفاداری نسبتاً بالایی به بانک دارند به سرمایه گذاری بیشتر و افزایش موجودی و فعالیت حساب از طرق مختلف در بانک ترغیب نمود. ارائه تسهیلات، می تواند پیشنهادی مناسب جهت نگهداشت مشتریان این گروه باشد.
خوشه دوم که مقدار R، F و M نسبتاً بالایی دارند، از آنجاییکه میانگین مبلغ تراکنشها و تعداد تراکنش بالایی دارند، مشتریانی ارزشمند برای بانک محسوب میشوند. اما از آنجاکه فاصله زمانی آخرین تراکنش آنها با بانک عدد به نسبت بزرگی است، احتمال فرار این مشتریان بالاست. بانک باید با ارائه خدمت رسانی سریعتر و بهتر به این دسته از مشتریان، این احتمال را کاهش داده و جهت جلب اعتماد مجدد آنها تلاش نماید.
در مورد مشتریان خوشه سوم میتوان گفت این مشتریان با وجود تعداد گردش بالا در یک سال گذشته، اخیراً گردش حسابی نداشتهاند. در مورد مشتریان این خوشه و خوشه دوم میتوان گفت باید به روشهایی مانند معرفی طرحهای جدید به این مشتریان سعی در جذب مجدد آنها نمود. البته مشتریان خوشه دوم به دلیل داشتن میانگین مبلغ بالاتر نسبت به مشتریان این خوشه از ارزش بالاتری برخوردارند.
مشتریان خوشه سوم مشتریانی نسبتاً ارزشمند ولی با فعالیت حساب پایین و به طور معمول مشتریان جدید هستند که میزان نسبتاً بالای تبادل نقدینگی با بانک را دارا میباشند. بانک می تواند با معرفی کامل کلیه خدمات بانکی ارائه شده به روشهای مختلف مانند ارائه کاتالوگ، ارسال پیامک، ایمیل و … مشتری جدید را در انتخاب خدمات متناسب و در نتیجه بقای ارتباط با این بانک یاری نماید.
مقدار میانگین ۱ مربوط به متغیر K در خوشه پنجم نشان میدهد کلیه مشتریان این خوشه جزء مشتریان کلیدی بانک میباشد. با گسترش دامنه مطالعه به سایر متغیرهای مربوط به این مشتریان میتوان به گزارههای دانشی ارزشمندی دست یافت. مثلاً اکثریت افراد این خوشه مرد، متأهل و دارای شغل آزاد میباشند. این دانش در مورد ارزشمندترین مشتریان بانک می تواند در زمینه اخذ تصمیماتی جهت افزایش روزافزون رضایت این دسته از مشتریان و ممانعت از رویگردانی آنها از این بانک بسیار کمک کننده باشد. یکی از این رویکردها که می تواند در ارتقاء رضایت این مشتریان تأثیرگذار باشد، ارسال پیامکهایی خاص این گروه ها و معرفی خدمات جدید به قصد افزایش بازدهی حسابهای آنان در نزد این بانک میباشد. توسعه خدمات جدید متناسب با مطالبات این گروه می تواند موجب بقای ارتباط آنها با بانک بوده و قطعاً رضایت مشتری در دراز مدت سودآوری زیادی را برای بانک به همراه خواهد داشت.
۴-۶- جمعبندی مطالب فصل
در این تحقیق یک نمونه هزارتایی از دادههای مربوط به تراکنشهای اخیر مشتریان با بانک مهر اقتصاد از پایگاه دادههای این بانک موجود استخراج شده و با انجام عملیات پیشپردازشی مانند نرمال، جدول دادهها، حاوی مقادیر نرمال شده متغیرهای R، F، M و K در قالب جدول اکسل، به عنوان ورودی الگوریتمهای K-Means، WK-Means و Anti Harmonic Means آمادهسازی شد. سپس به کمک معیار SSE، خوشههای به دست آمده از روش K-Means که دارای کمترین مقدار SSE بودند، به عنوان مناسبترین خوشهها شناسایی و به گام نهایی یعنی گام تحلیل خوشهها، تحویل شد. و در نهایت این خوشهها با کمک نظرات خبرگان بانکی مورد تحلیل قرار میگیرد. دانش حاصل می تواند پشتیبانی قدرتمند برای مدیران سازمان جهت اتخاذ راهبُردهایی جهت بهبود ارتباط با مشتری باشد.
فصل پنجم
نتیجهگیری و پیشنهادها
۵-۱- مقدمه
هرچند ممکن است استخراج دانش از حجم عظیم دادههای برجایمانده از تعاملات سازمانها و به خصوص تعاملات بانکها با مشتریانشان، در نگاه اول بسیار سخت و گاهی ناممکن به نظر برسد، اما با بهره گیری از ابزارهای نوین تحلیل دادهها همچون دادهکاوی و استفاده از دانشهای روز دنیا همچون مباحث مدیریت دانش و مدیریت ارتباط با مشتری میتوان این دادهها را به گنجینهای گرانبها تبدیل نمود. این گنجینه همان دانش استخراجشده از طریق کند و کاو این دادههاست.
میتوان فنهای دادهکاوی را ابزارهای پشتیبان تصمیم دانست که مدیران سازمان را قادر میسازد که به جای تأثیرپذیری از محیط، بر بازار و عوامل آن تأثیرگذار باشند.
رتبه بندی مشتریان با بخشبندی آنها سعی در کشف الگوهای رفتاری مشابه حاکم بر آن بخش دارد. کشف این الگوها می تواند در مسیر اتخاذ تصمیمات راهبردی سازمان بکار گرفته شود.
۵-۲- خلاصه تحقیق
هدف از این تحقیق با عنوان «مدیریت دانش مشتریان بانک مهر اقتصاد با بهره گرفتن از تکنیکهای دادهکاوی»، بخشبندی مشتریان بانک مهر اقتصاد باهدف کشف ویژگیهای رفتاری مشابه جهت تسهیل اتخاذ استراتژیهای متناسب با هر بخش و در نتیجه حفظ، تقویت و یا توسعه ارتباط با مشتریان این بانک میباشد. دادههای خام مورد نیاز جهت این مطالعه از پایگاه دادههای بانک مهر اقتصاد استخراج شده است.
چارچوب کلی این تحقیق در هفت گام تنظیم شده است. در گام انتخاب متغیرها، با توجه به اهداف تحقیق و به جهت کاهش حجم دادهها، متغیرهای تأثیرگذار بر این مطالعه شناسایی شد و از این میان سه دسته متغیر داده های جمعیت آماری مشتریان، متغیرهای تراکنشهای مالی مشتریان (R، فاصله میان زمان آخرین تراکنش مشتری تا زمان مورد ارزیابی، F، تعداد خریدهای مشتریان در یک بازه زمانی خاص و M، میانگین مبالغ تراکنشهای مشتری در یک بازه زمانی خاص) و متغیر K مربوط به کلیدی بودن مشتری که با نظر خبرگان بانکی تعیین میگردد، انتخاب شده است. در گام آمادهسازی دادهها عملیات پیشپردازشی نظیر حذف دادههای نامناسب و نرمال سازی، جهت آمادهسازی برای ورود به الگوریتم انجام میگیرد. این دادهها در یک مجموعه با هزار نمونه و در قالب جدول اکسل تنظیم شدند. در ادامه تعداد خوشهها به منظور تفکیک مشتریان با بهره گرفتن از نظرات خبرگان بانکی، پنج دسته تعیین گردید. در گام بعد الگوریتمهای خوشهبندی K-Means، WK-Means و A-H-Means بر روی پایگاه دادهها اعمال شد. در نهایت با شناسایی خوشههای مشتریانی که بیشترین شباهت را در الگوهای رفتاری خود دارند، دانشی حاصل خواهد شد که می تواند در جهت اتخاذ استراتژی مناسب جهت جذب و نگهداری مشتری و بهبود کارآیی مالی او، توسط مدیران سازمان بکار گرفته شود.
۵-۳- نتیجهگیری
با بکارگیری تکنیکهای هوشمند دادهکاوی مشتریان بانک مهر اقتصاد در پنج دسته و با توجه به بیشترین شباهت در الگوی رفتاری گروهبندی شدند.
خوشهبندی مشتریان بر مبنای چارچوب ارائه شده در این تحقیق به ما کمک می کند تا مشتریانی که دارای الگوهای رفتاری مشابه بر حسب متغیرهای تراکنشی مشتریان و ممتغیرهای جمعیت آماری هستند را در گروه های واحدی در نظر گرفته و بر مبنای ویژگیهای اکثریت مشتریان هر گروه، سرویسهای متناسب با این ویژگیها را به روشهای متفاوت به مشتریان پیشنهاد نمود.