مردی زن خود را در دهکده ای گذاشت و راه سفر را در پیش گرفت . در مسیر راه به چشمه آب زلال که محل شستشوی پریان بود، برخورد کرد ، چادر یکی از پریان را بر گرفت و دوان دوان به بالای چناری رفت که در کنار چشمه بود،پریان دیگر چادرهای خود را برگرفتند و رفتند. پری بی چادر که از موهایش برای خود چادری ساخته بود به دنبال چادر گمشده خود بود، به این طرف و آن طرف نگاه کرد، دید مردی که چادرش را برگرفته بود به بالای چنار رفته است، نزد او رفت و آن مرد که جان او از شوق آماده پرواز با پریان بود گفت : « اگر مرا با خود به جایگاه پریان ببری من چادر تو را پس خواهم داد» . پری که عشق او را دریافته بود موافقت کرد، او را با خود به آسمان برد. هنگامی که به جایگاه پریان در آسمان رسیدند ، پریان دیگر به نگاه آدم آمدند.. او را سرزنش کردند که چرا آدمی زاد را آوردی ، او نمی تواند این جا زندگی کند.پری ماجرا را باز گفت و نیز اظهار داشت که حالا من عاشق او هستم و او را با خودمان نگاه می داریم ، آن آدم تا هرچه همراه پریان بود،مانند آنان جوان و کم سن و سال بود زیرا پریان همیشه جوان سال هستند.
چند سالی را با پریان گذارنید.روزی به پری عاشق خود گفت : « من می خواهم زن و زندگی خود را در زمین ببینم» . او جواب داد که « من نمی توانم به زمین بیایم» تو پر مرا با خود ببر و هر وقت مرا خواستی پرا مرا بسوزان من خودم را می رسانم.آن پری دیوی را برای رساندن آدم به زمین فرستاد و خاطر نشان کرده بود که تا هر چه همراه دیو هستی دعای خیر و نیک به زبان نیاوری زیرا اگر ذکر خیری بگویی دیو قبل از اینکه تو را به منزل خودت در زمین برساند، رها می کند. هنگامی که دیو به نزدیک زمین رسید آدم اشتباهاً ذکر خیری را به باد آورد، دیو او را همان جا رها کرد. آدمی در آن وادی سرگردان می گشت را به جایی نمی برد. ناگهان رمه ای را دید که صاحب آن درونج (durunj موجودی افسانه ای که مظهر پلیدی است) بود مدتی گرفتار دُرونج گشت و با حیله و ترفند خود را از لابلای رمه او فراری داد. بسیار گشت تا خانه و کاشانه خود را پیدا کرد و وقتی به خانه و کاشانه خود رسید،زن خود را پیر دید بطوری که او را نمی شناخت ، مدتی با زن پیر خود زندگی کرد و از زندگی پیرزن و آدمیان خسته شد. دوباره دلش هوای پریان داشت،پر پری خود را سوزاند و پری عاشق او از آسمان به زمین آمد، زن پیر او را جوان کرد و آدم را برگرفت و به آسمان برد.
۳-۱۰-۴- قصه ی دُرونج
پادشاهی هفت فرزند پسر داشت ، ولی دختر نداشت.روزی از این وضع ناراحت شد، بر اسب خود سوار شد و به بیابان رفت. پیرمردی او را دید ، به نزدش آمد گفت : ظاهراً مرد بزرگی هستی، چرا اینجا نشسته ای ؟ بگو مشکلت چیست؟ با هم درد دل کرند . شاه به او گفت : من صاحب دختر نمی شوم.پیرمرد گفت : این عصای مرا بگیر ، برو از این باغ انار چندین میوه بچین ، با همسرت بخور ،بعد از آن صاحب دختر می شوی ، ولی حتماً عصای مرا بیاور، شاه رفت ، دستور پیرمرد را انجام داد اما عصای او را تحویل نداد. پس از مدتی زنش حامله شد، از آنجایی که پیرمرد از او رنجیده خاطر شده بود دخترکی شبیه دُرونج به دنیا آمد . این دخترک شبانه به حالت نامریی از خانه خارج می شد و به جان احشام شاه می افتاد و بسیاری از آنها را از پای در می آورد.
پسر کوچک شاه که متوجه حرکات خواهرش بود روزی به پدرش گفت : اگر حرفی بگویم مناراحت نمی شوی؟ شاه گفت نه بابا . پسرک کفت : « خواهر من درونجی است. شب ها به شکل پشه ای از خانه خارج می شود،احشام را از پای در می آورد» . پادشاه از شنیدن صحبت های پسرش ناراحت شد دستور داد او را از شهر بیرون کنند مادرش هنگامی که پسرش را بیرون کردند، هفت هسته خرما را با کمی آب به او داد سپس او را در بیابانی رها کردند.پسرک هسته های خرما را در آنجا کاشت ، آرزو کرد تا زمانی دیگر که گذرش به آنجا می افتد این هفت هسته خرما ، هفت نخل ثمری باشند به راه خود ادامه داد تا به یک آبادی رسید. هفت پیرمرد کور را دید که غذا می خورند ، مقداری از غذاهای آنها را بر گرفت و رفت. پیرمردان هنگامی که متوجه شدند،پرس پرسان او را پیدا کردند و به او گفتند : حالا خادم ماشو و گوسفندان ما را چوپانی کن، در عوض ما زن و نان به تو می دهیم و با او قرار گذاشتند گوسفندان را به طرف مغرب نبرد.مدتی چوپانی کرد با خودش گفت چرا به مغرب نروم شاید در آن طرف گنجی است. به طرف مغرب رفت، باغ بزرگی را دید که در آن باغ،درختان میوه فروان بود.در باغ ، بالای اناری رفت،
مشغول خوردن انار بود ، ناگهان دیوی که زیر آن خفته بود بیدارشد. پسرک را پایین آورد از موهای ریش خود، بندی بافت،با آن دست و پای پسرک رابست . با چوب انار او را زد.در حین زدن پسرک علی رغم ضربه های دردناک می گفت : «چوب انار چه خوش است دانه اش نه خوش است» دیو حرفهای پسرک را باور کرد و گفت حالا تو مرا ببند و بزن تا چوبهای انار را مزه کنم.پسرک دیو را بست و او را با چوب بسیار زد،دیو گفت چرا مرا می زنی ؟ پسرک جواب داد می خواهم ترا بکشم؟ دیو گفت : همین که مرا فریب دادی کافی است. مرا نکش ، برو داخل اتاقم یک شیشه با سه توله سگ به نام شیر،شمال و گل سرخ ،آنجا هستند، آنها را بیاور.شیشه چراغ عمر من است. آن را بکشن من بمیرم و سگ ها را با خود ببر،این کار را انجام داد. سگ ها را با خود برد،آنها را بجای خود چوپان کرد.
پسرک بر اسبی سوار شد، به وطن مادری و دیار پدرش رفت، هنگامی که آنجا رسید، کسی به جز خواهرش دُرونج آنجا باقی نمانده بود. بعد از سلام و احوالپرسی ، خواهرش دُرونج به او گفت :با پسر من بازی کن تا اسبت را به باغ ببرم. اسبش را به باغ برد، در باغ آن را خورد، سپس پیاده برگشت. برادرش گفت : چرا پیاده آمده ای ؟ گفت : به خاطر تو پیاده آمده ام.دوبار درونج گفت : بنشین تا من غذایی برایت بیاورم.اتفاقاً موشی نزد برادرش آمد ، گفت : از اینجا برو که تو را هم می خورد. پسرک رفت.بعد از آن دُرونج آمد، دید برادرش نیست، به دنبال او رفت تا او را بخورد. پسرک از ترس او بر سر نخل هایی که خود کاشته بود رفت،هنگامی که درونج نزدیک نخل آمد، پسرک به توله سگ ها گفت : شیر من ،شمال من ،گل سرخ من ، برسید به حال من،پس به آنها گفت : طوری آن را بخورید که قطره ی خونی از دهانتان نریزد.فقط سینه ی چپ او را بگذارید، اتفاقاً هنگام خوردن، قطره ی خونی از دهان یکی از توله ها ریخت.
در آن هنگام قافله ای آمد. به پسرک گفتند : چه سگ های زیبایی داری ، پسرک گفت قیمت آنها بالاست.رئیس قافله گفت : اگر فهمیدی این بار ما چیست؟ شتران قافله با بار از آن تو و اگر نه ، سگ ها از آن ما. پسرک در جواب حیران ماند، ناگهان از قطره ای خونی که از دهان یکی از توله ها ریخته بود،پرنده ای بوجود آمد ، گفت : بار شما صندل است. رئیس دُرونج که یادگار خانوداه ای پسرک بود همه ی اعضای خانواده اش به جز درونج زنده شدند، بار دیگر بدون دُرنج که مظهر پلیدی است از نو به زندگی خود ادامه دادند.
۳-۱۱- اشعار محلی
اگر یارمنی نرم نرم بزن گُم ( Agar yare mani narm narm bezan gom )
سخن آهسته کن ای زاگ دندان ( Soxan āhesteh kan ai zag dandan )
صیادی در کمین هر دو تامون ( sayādi dark amine har dŌ tamon )
مبادا شویم رسوا و بدنام ( Mobādā Šavim rosvā va badnām )
اگر ماهی میان آسمون ( Agar māhi meyān āsemun )
مخور غم که خرابت می کند غم ( Maxor yam ke xarābat mikonad xam )
اگر کوهی به کاهت می کند غم ( Agar kuhi be kāhat mikonad xam )
اگر ماهی میان آسمون ( Agar māhi meyān āsemun )
که آخر سرنگونت می کند غم ( Ke āxar sarnegunat mikonad xam )
کمر باریک که مُردَم از غمونت ( Kamar barik ke mordam az yamŌnet )
بده بوسی میان ابرونت ( Bedeh busi meyān abrŌnet )
کپل از گور و گردن از نر آهو ( Kapel az goro garden az nar āhu )
بچمک زر بماند بازونت ( Be Čamak zar bemanad bāzŌnet )
شمشیر بُرا کن (ŠamŠir borā kon )
تو در چرا کن ( To dar Čerā kon )
غصه مگه ای دل ( Yosa magah ai del )
که دایم نهن کل ( Ke dāyem nahen kel )
ستاره در آسمون نقش زمینن ( Setara dar āsamun naqŠe zaminen )
خودم انگشتر و دلبر نگینن ( XŌdam angoŠtaro delbar neginen )
چرا غم می خوری از بهر مردن ( Čerā yam mixori az bahre mordan )
مگر آن ها که غم خوردن نمردن ( Magar ānhā ke xam xŌrdan namordan )
تو آخر با من چه ها کردی ( To āxar bā man Čehā kardi )
دلم را از ریشه جدا کردی ( Delam rā az riŠeh jodā kardi )
الف بودم به عشقت دال گشتم ( Alef budam be eŠqat dal gaŠam)
شکر بودم به زهر مار گشتم ( Šakar budam be zahr mar gaŠtam )
گلی بودم به میان تازه گل ها ( Goli budam be meyān tāze golhā )
دست یار نادان خار گشتم ( Daste yare nārān xār gaŠtam )
عجب کوه آبخیزین کوه تهتون ( Ajab kuhe ābxizin kuhe tahtun)
رویش به سهیل و پشتش به گاهن ( RŌyeŠ be sohylo poŠtaŠ be gāhen )
دویدم به پشت خانه وِل (Davidam be poŠt xāne vel )
شنیدم قُل قُل قلیونت ای وِل ( Šanidam qol qol qalyonet ey vel )
لب نازک بر روی نی نهادی (Lab nāzok bar roy nay nahādi )
من و قلیون و نی به قربانت ای وِل (Mano qalyono nay be qorbānat ey vel )
کهور و کاکلی صد سایه دارد ( Kahuro kākoli sad sāye dārad )
دو تا بلبل به جنب غایه دارد ( Do tā bolbol be janb yāye dārad )
زدم سازی که بلبل بگیرم ( Zadam sāzi ke bolbol begiram )
بلبل گِلۀ صد سال دارد ( Bolbol gelaye sad sāl dārad )
گُلِ گُل اندازم تو بودی ( Gole gol andāzam to budi )
که میوۀ قوت جانم تو بودی ( ke mivaye jānam to budi )
شَبُن از دل خوشی خوابم نیامد ( Šabon az del xoŠi xābom neyāmad )
نه مثل آن شبی که ظهور کردی به پیشم ( Na mesle ān Šabi ke zohur kardi be piŠam )
دل من از دل تو بدتر به داغن ( del man az del to badtar be dāyen )
که دیشب گذر کرد شب چراغی ( Ke diŠab gozar kard Šab Čerāyi )
سر کوه تهتون ای دور پیدا ( Sare kuhe tahtun ey dur paydā )
همه قوم و خویشونت در همان جا ( Hamaye qomo xiŠonet dar hamānjā )
ای دوست کجایی که دلم تنگ توست ( Ey dust kojāi ke delam tang tost )
روح و روانم در بند توست ( Roho ravānam dar band tost )
علامت تجاری یک نام، لغت، علامت، نشانه، طرح یا نشان تجاری می باشد که برای شناسایی یک محصول یا خدمات یک تولید کننده یا گروهی از تولید کنندگان بکار می رود و برای تمایز کردن آن ها از رقبایشان می باشد(۳۲).
مدیریت برند[۱۶]
فرایند اداره کردن برند سازمان یا سبد برندها به منظور به دست آوردن و افزایش حق مالکیت برند در بلند مدت و ارزش مالی می باشد. مدیریت برند توسط افراد و گروه های مسئول برای طراحی مشخصات برند، همسو کردن آن ها برای حداکثر سازی اثر بخشی، اطمینان از اینکه آن ها توسط فعالیت های تاکتیکی توافق شده، ارزیابی اثربخشی برنامه های برند و ارزش گذاری برند به کار برده می شود(۳۳).
باشگاه فوتبال[۱۷]
باشگاه فوتبال به مجموعه ای ورزشی گفته می شود که بر اساس مقررات و معیار های سازمان تربیت بدنی اداره شده و در اداره ثبت شرکت ها نیز به ثبت رسیده و عضویت فدراسیون و سازمان لیگ حرفه ای فوتبال را نیز پذیرفته باشد(۵).
شرایط علی
در روش داده بنیان مقوله هایی مربوط به شرایطی که بر مقوله محوری(پدیده) تأثیر می گذارد(۵۷).
راهبردها
در روش داده بنیان، کنش ها یا برهم کنش های خاصی که از پدیده محوری منتج می شود(۵۷).
شرایط زمینه ای
در روش داده بنیان، شرایط خاصی که بر راهبردها تأثیر می گذارد(۵۷).
شرایط مداخلهگر
در روش داده بنیان، شرایط زمینه ای عمومی که بر راهبردها اثر می گذارد(۵۷).
پیامدها
در روش داده بنیان، خروجی و نتایج حاصل از اجرای راهبردها(۵۷).
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
با توجه به این که پژوهش حاضر به بحث مدیریت استراتژیک برند در باشگاه های فوتبال می پردازد، در مطالب این فصل ابتدا به مختصری درارتباط با فوتبال پرداخته شده است. در ادامه مباحث مرتبط با برند و مدیریت آن بررسی شده و سپس به مدل های مختلف ارائه شده در حیطه مدیریت استراتژیک برند و به ویژه در حیطه ورزش پرداخته شده است. بخش نهایی نیز شامل پیشینه و ادبیات پژوهش در داخل و خارج از کشور است.
مبانی نظری تحقیق
صنعت فوتبال
امروزه بازی فوتبال چه در داخل زمین و چه در خارج آن دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده است. اگر چه نام و اندازه زمین فوتبال به همان شکل اولیه خود را حفظ کرده است اما توسعه ورزش فوتبال به حدی بوده است که به مرور آنرا از حالت یک ورزش ساده و بیپیرایه به یک تجارت مبدل ساخته و همچنین خود را در کنار سایر صنایع و حرفههای موجود مطرح نموده است. توسعه همهجانبه ورزش فوتبال و تغییرات وسیعی که فوتبال به خصوص در دهه گذشته شاهد بوده است، تأثیرات بسیاری را بر همه عوامل و سازمانهای درگیر در امر فوتبال گذاشته است. استفان مورو[۱۸] در کتاب خود با عنوان «تجارت جدید در فوتبال» موارد زیادی را به عنوان تغییرات وسیعی که فوتبال در دهه گذشته تجربه کرده است ذکر میکند که اهم آنها عبارتند از :
- حضور تلویزیونهای ماهوارهای برای ضبط و پخش مسابقات فوتبال
- ظهور نوع جدید باشگاهداری در رشته فوتبال
- افزایش درآمدهای حاصل از فروش محصولات باشگاههای حرفهای
- افزایش قیمت بلیطهای ورودی استادیومهای فوتبال
- پیدایش آژانسهای بلیط فروشی برای پیش فروش بلیط مسابقات فوتبال
- حضور باشگاهها در بازار بورس سهام
- جهانی شدن بازار نقل و انتقال بازیکنان فوتبال
- وجود سرمایههای بسیار کلان در باشگاههای قدیمی فوتبال
- رفت و آمد در دادگاهها برای حفظ حقوق بازیکن و همچنین حقوق باشگاهها
- پاداشهای کلان اعطا شده به بازیکنان، مربیان، مدیران و … (۸).
امروزه منافع تجاری ذینفعان عدیدهای به فوتبال وابسته شده است. برای نمونه میتوان از رسانههای تلویزیونی و سایر شرکتهای پخش تصویر و نیز شرکتهای تجاری کالاهای ورزشی یاد کرد. این نمودها بر اثر بهرهگیری از فناوریها و تسهیلات نو ممکن شدهاست. بر اثر این رخدادها، بودجه باشگاهها به رقمهای بی سابقه چند ده یا حتی چند صد میلیون دلاری رسیده است. چنین وضعیتی ایجاب میکند که ویژگیهای سنتی مدیریت صنعت فوتبال تحول یابد، چرا که باشگاهها از ماهیت ورزشی خود به ماهیت تجاری سوق یافتهاند. از اینرو لازم است مدیران باشگاهها دارای توانایی و مهارتهای لازم برای اداره یک واحد اقتصادی- تجاری باشند (۱۰و۲۱) .
در فوتبال امروز، درآمدهای جدیدی نصیب باشگاه میشود. در نقطه مقابل، هزینههای باشگاهها هم نوظهور است. برای نمونه میتوان به دستمزدهای فزاینده و چشمگیر بازیکنان و حق انتقال بازیکنان از یک باشگاه به باشگاه دیگر اشاره کرد. جالب توجه این است که برخی از باشگاهها برای اینکه در عرصه رقابت بمانند و به امید پیروزی در آینده، دچار وامهای سنگین میشوند. بدیهی است که باشگاههای کوچک فاقد چنین توانی هستند و در نتیجه عقب میمانند. از اینرو انتظار میرود، اگر همین روال در سطوح ملی و بینالمللی ادامه یابد، فاصله بین باشگاههای بزرگ و برتر و باشگاههای کوچک در طول زمان بیشتر شود (۱۰) .
به اجمال میتوان گفت که فوتبال دو وجه ورزشی و اقتصادی دارد. از یک سو بایستی فوتبال را چنان سامان داد که به عنوان یک ورزش حرفهای رواج یابد. از سوی دیگر، فوتبال به مثابه یک صنعت همانند صنعتهای دیگر دارای منطق و ساختار اقتصادی است. لازم است بین این دو وجه تعادل برقرار کرد. از اینرو مدیریت باشگاههای فوتبال باید توانایی مدیریت توأمان هر دو وجه را داشته باشد.
اقتصاد فوتبال
بررسی لیگ برتر فوتبال ایران در سال های اخیر نشان می دهد که با وجود شرایط مطلوب برای درآمدزایی با توجه به تعادل رقابتی مناسب(۴)، همچنان از لحاظ اقتصادی در شرایط دشواری به سر می برد. بر اساس گزارش نماینده AFC از لیگ برتر ایران و در مقایسه با لیگ های سایر کشورهای آسیایی مشاهده می شود که از لحاظ درآمدزایی لیگ و باشگاه های فوتبال در رده پنجم قرار گرفته است(۱۳).
شکل ۲- ۴: مجموع درآمدهای لیگ و باشگاه های کشورهای آسیایی در سال ۲۰۱۲
همچنین در بررسی منابع درآمدزایی لیگ های ورزشی آسیا، جزئیات منابع درآمدی باشگاه های فوتبال ایران به شرح زیر می باشد:
شکل ۲- ۵: تحلیل منابع درآمدی باشگاه های لیگ برتر فوتبال (گزارش AFC سال ۲۰۱۲)
بررسی منابع درآمدی باشگاه های برتر دنیا نشان دهنده وجود سه بخش عمده می باشد که شامل درآمدهای روز مسابقه، امور تجاری و حق پخش تلویزیونی است. در ادامه سهم هر یک از این درآمد ها در سه باشگاه رئال مادرید، بارسلونا و منچستر یونایتد نشان داد شده است.
شکل ۲- ۶: سهم هر یک از منابع درآمدی باشگاه رئال مادرید در سال ۲۰۱۲
شکل ۲- ۷: سهم هر یک از منابع درآمدی باشگاه بارسلونا در سال ۲۰۱۲
شکل ۲- ۸: سهم هر یک از منابع درآمدی باشگاه منچستر یونایتد در سال ۲۰۱۲
نگاه دقیق به منابع درآمدی، نقش بارز هواداران را در میزان توسعه اقتصادی لیگ و باشگاه ها نشان می دهد. بدین طریق که درآمدهای لیگ ها و باشگاه های ورزشی به طور مستقیم و غیر مستقیم به هواردان مرتبط می باشد.
منابع درآمدی باشگاه ها و لیگ های ورزشی :
مستقیم: حق عضویت، درآمدهای روز مسابقه شامل بلیط فروشی، کالاهای هواداری، تغذیه، پارکینگ و …
غیر مستقیم: حق پخش تلویزیونی، حامیان مالی، تبلیغات استادیوم، حق نام استادیوم، موبایل رایت، انتقال بازیکنان، کمک های دولت و ….
۱۲۹۸۷
۱۳۳۷۱
۱۳۹۰۴
۱۴۲۶۳
۱۱۰۰۲
۱۱۲۰۰
۱۰۹۸۷
۱۶۳۰۵
۱۶۴۴۹
۱۶۲۸۳
۱۶۰۱۸
۱۶۰۵۷
۱۵۸۷۸
درمجموع برپایه تطبیق آمارهای مربوط به درآمد نفت با تعداد کارگاههای صنعتی و تعداد کارکنان این کارگاهها میتوان گفت یکی از عوامل مهم گسترش صنعت، درآمد نفت وتأمین سرمایه اولیه صنایع از محل فروش این ماده ی طبیعی بوده است. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که سرمایه اولیه، عنصر لازم برای ایجاد و گسترش صنایع است اما عامل کافی به شمار نمیآید. سیاستهای کلی کشور، میزان برقراری امنیت، شرایط بینالمللی، اراده نخبگان حاکم و عواملی از این قبیل نیز در گسترش صنایع نقش مهمی دارند.
ب- ایجاد صنایع وابسته به نفت:
نفت علاوه بر تأمین سرمایه و اعتبارات موردنیاز صنایع گوناگون، عامل پیدایش صنایع نفتی نیز میباشد، خواه این صنایع با پول نفت ایجاد شوند و یا از محل سایر درآمدهای عمومی. استخراج، پالایش، حمل و نقل و تبدیل نفت به فرآوردههای گوناگون، نیازمند تأسیس صنایعی از قبیل ساخت ابزارهای حفاری، لولهسازی، پالایشگاه، پتروشیمی، صنایع مربوط به ساخت ماشینهای حمل و نقل و کشتیسازی و… است. امروزه صنعت نفت بخش قابل توجهی از صنایع ایران را تشکیل میدهد و پالایشگاهها و مجتمعهای پتروشیمی بخش عمدهای از پالایشگاه تبریز که در سال ۱۳۵۳ طراحی شد و در سال ۱۳۵۶ مورد بهره برداری قرار گرفت. ظرفیت اولیۀ این پالایشگاه ۸۰۰۰۰ بشکه در روز بود و هم اکنون این ظرفیت به ۱۱۰ هزار بشکه ارتقاء یافته است.
پالایشگاه اصفهان که در سال ۱۳۵۸ آغاز به کار کرد. این واحد صنعتی حدود ۲۲ فراوردۀ نفتی تولید می کند و ظرفیت آن در حال حاضر، ۳۷۵۰۰۰ بشکه در روز است.
پالایشگاه شازند اراک که در سال ۱۳۷۲ با ظرفیت ۱۵۰ هزار بشکه در روز راهاندازی شد و هم اکنون ظرفیت آن به ۲۵۰ هزار بشکه در روز رسیده است.
پالایشگاه بندر عباس که در سال ۱۳۷۶ به بهره برداری رسید و ظرفیت اسمی آن ۳۲۰ هزار بشکه در روز می باشد.[۱۹۳]
پتروشیمی نیز ازجمله صنایع وابسته به نفت است که بخشی از اشتغال نیروی انسانی و تولید ارزش افزوده را برعهده دارد. در صنایع پتروشیمی با بهره گرفتن از هیدروکربن های موجود در گاز و نفت، محصولات متنوعی مانند:رنگ، لاستیک اتومبیل، روغن ترمز و … تولید می گردد. این صنعت از سال ۱۹۲۰ در جهان شکل گرفت و کار خود را با تأمین نیازهای صنایع اتومبیل سازی آغاز کرد. در ایران فعالیت صنایع پتروشیمی از سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) با احداث یک کارخانه کود شیمیایی در مرودشت فارس آغاز شد. اهمیت پتروشیمی در اقتصاد، ناشی از تنوع محصولات این صنعت و گستردگی فعالیت های آن است. صنایع وابسته به پتروشیمی عبارتند از: ۱- واحدهای بالادستی که خوراک واحدهای بنیادی را تأمین می کنند۲- واحدهای بنیادی که در آنها مواد اولیه به گازهای مختلف تبدیل می گردد ۳- واحدهای واسطه ای۴- واحدهای نهایی. مهمترین صنایع پتروشیمی در ایران عبارتند از: مجتمع پتروشیمی رازی بندر امام خمینی، پتروشیمی آبادان، مجتمع خارک، مجتمع پتروشیمی شیراز و مجتمع پتروشیمی ایران نیپون در بندر امام خمینی.[۱۹۴]
صنعت نفت ایران علاوه بر اینکه در سطح ملی به صنعتی شدن کشور کمک کرده، در سطح محلی و منطقه ای نیز باعث صنعتی شدن مناطق نفت خیز و تبدیل این مناطق به قطب های صنعتی شده است. اگرچه صنایع نفتی به دلیل سرمایه بر بودن و استفاده از ماشین های پیشرفته از نیروی انسانی کمتری استفاده می کنند اما روی هم رفته یکی از پیامدهای صنعتی شدن مناطق نفت خیز ایجاد اشتغال محدود می باشد. ازآنجاکه صنایع نفت، به نیروی انسانی ماهر و متخصص نیاز دارند ممکن است در اشتغال ساکنان مناطق نفت خیز چندان موثر
ممکن است در کوتاه مدت به وقوع بپیوندد و از ویژگی تداوم و پایداری برخوردار نباشد. بنابراین برخی اقتصاددانان بهبود شاخص های کیفی اقتصاد یعنی رفع فقر، رفع بیکاری و رفع نابرابری بصورت نسبتاً پایدار راملاک توسعه اقتصادی می دانند. درواقع بر پایۀ این دیدگاه، شاخص های کمّی اقتصاد ابزار بهبود شاخص های کیفی به حساب می آیند و دستیابی به ارقام قابل قبول در شاخص های کمّی برای توسعه لازم است اما کافی نیست.
این شاخص های سه گانه با یکدیگر رابطه متقابل دارند، به عنوان مثال در بسیاری از موارد، بیکاری سرپرست خانوار، عامل فقر است و برعکس در برخی موارد فقر مانع تأمین لوازم کسب و کار بوده و منجر به بیکاری می گردد. نابرابری نیز هم عامل فقر و هم عامل بیکاری است، توزیع نابرابر فرصت های شغلی به بیکاری فزاینده دامن می زند و تبعیض در توزیع ارزش های مادی به تشدید فقر می انجامد؛ احساس فقر زمانی به وجود آمد که سطح زندگی انسان ها متفاوت گردید، «مارکس» درباره انسانی سخن گفت که در کلبه کوچکی می زیست و احساس خوشبختی می کرد تا آنکه همسایه اش در کنار کلبۀ او کاخی بنا کرد. از همان زمان، کلبه نشین احساس محرومیت کرد.[۱۹۵] همچنین فقر و بیکاری موجب
نفت و شاخص رفع فقر
فقر به عنوان یک پدیده اجتماعی- اقتصادی موضوعی است که از نظر تاریخی قدمتی به درازای تاریخ دارد و ریشه اصلی آن، محدودیت و کمبود منابع نسبت به خواسته ها و نیازهای تقریباً نامحدود انسان است. پدیدۀ اجتماعی فقر از عوامل گوناگون ازجمله: نظام اقتصادی، تحولات سیاسی ، عملکرد حکومت ها، ویژگی های فرهنگی اعضای جامعه، موقعیت جغرافیایی کشور، وفور یا فقدان منابع طبیعی و … تأثیر می پذیرد. فقر هم نتیجه ی توسعه نیافتگی است وهم مانع توسعه قلمداد می شود. زیرا ریشه بسیاری از مشکلات فرهنگی- اجتماعی و حتی سیاسی در فقر قابل جستجو است، به عنوان مثال، بی سوادی و یا توسعه نیافتگی علمی به عنوان شاخص های توسعه نیافتگی فرهنگی تا حدزیادی در فقر افراد ، گروه ها و جوامع و ناتوانی آنها در تامین امکانات آموزشی ریشه دارد.
اهمیت شاخص فقر در اندازه گیری توسعه اقتصادی ناشی از پیامد های وسیع و همه جانبۀ این پدیدۀ اجتماعی است. بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی ، تخلفات شهروندان از قانون و ارتکاب جرایم، در فقر ریشه دارد. براساس «تئوری تلاش» (Strain theory) که از سوی «مرتون» مطرح شده است، افراد برای دستیابی به اهداف موردنظرشان، اگر بتوانند از راه های قانونی استفاده می کنند و اگر لازم باشد مرتکب جرم می شوند. بر این اساس در جوامع فقیر که دستیابی به اهداف از راه های قانونی امکان پذیر نیست، شیوه های غیرقانونی مورد استفاده قرار می گیرد.[۱۹۶] علاوه بر این، فقر مانع رشد علمی و بروز استعدادهای افراد می گردد، منازعات اجتماعی را تشدید می کند، نارضایتی عمومی را افزایش، میزان مقبولیت حکومت ها را کاهش می دهد و … .همۀ این پیامدها مانع توسعه محسوب می شوند.
برای سنجش میزان فقر می توان ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی شهروندان را مورد بررسی قرار داد. بر اساس دیدگاه سنتی، فقر عبارت است از محرومیت مادی که با معیار درآمد یا میزان مصرف افراد و خانواده ها سنجیده می شود اما امروزه این مسأله از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد. بانک جهانی در گزارش سال ۲۰۰۱ خود، مفهوم فقر را به گونه ای گسترش داد که محرومیت مادی، محرومیت از آموزش و بهداشت، قرارداشتن در معرض خطر، بیپناهی و بینوایی را نیز دربرمی گیرد.[۱۹۷] مفهوم فقر مفهومی گسترده است به گونه ای که می توان بی سوادی، عدم دسترسی به اطلاعات، فقدان امکانات تفریحی و حتی نداشتن امکان رقابت سیاسی را نیز در چارچوب مفهوم فقر بررسی کرد.
صاحبنظران علم اقتصاد ازچند نوع فقر نام می برند که مهمترین آنها “فقر نسبی” و” فقر مطلق” است. فقر نسبی شاخصی است که برای سنجش نابرابری از آن استفاده می شود. یکی از روش های محاسبه فقر نسبی تعیین جمعیت فقیر برمبنای ۵۰درصد میانۀ هزینه های کل جامعه است. فقر مطلق یعنی عدم برخورداری از حداقل درآمد لازم برای تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، درمان و آموزش . افرادی که از توان لازم برای تأمین غذای مورد نیاز خود ناتوانند، دچار فقر شدید می باشند.(۶۹)
محققانی که درمورد فقر در ایران تحقیق کرده اند، میزان درآمد و هزینه خانوار، افزایش یا کاهش درآمد سرانه کشور، تورم ، قدرت خرید مردم و شاخص هایی از این قبیل را برای اندازه گیری فقر در کشور به کار برده اند. در این نوشتار از نتایج تحقیقات مختلف بهره گیری خواهد شد. رابطه نفت و فقر در ایران را می توان بطور خلاصه در چند محور مورد بحث قرار داد:
براساس نتیجه تحقیقات «جنکین» که با بهره گرفتن از خط فقر مورد نظر بانک جهانی و با ملاک قراردادن هزینه های خانوار به بررسی خط فقر در ایران پرداخته، فقر در خلال سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ کاهش یافته است. در سال ۱۳۵۴، ۲۶درصد از خانواده های ایرانی (۳۹درصد از خانوارهای روستایی و ۱۴درصد از خانوارهای شهری) فقیر برآورد شده اند.[۱۹۸] درحالی که در سال ۱۳۵۱ تعداد خانوارهایی که دچار فقر تغذیه ای بوده اند (که قطعاً فقیر محسوب می شدند) ۴۷ درصد از جمعیت شهری و ۴۸ درصد از جمعیت روستایی را تشکیل می دادند.[۱۹۹] همچنین براساس نتایج یک پژوهش، مصرف سرانۀ افراد در طول یک سال (که افزایش آن بیانگر کاهش فقر است) به قیمتهای ثابت از ۲۸هزار ریال در سال ۱۳۵۱ به حدود ۵۴ هزار ریال در سال ۱۳۵۶ افزایش یافته است.(۷۱( براساس این آمارها، درسال های نیمه اول دهه ۱۳۵۰ (دوره وقوع اولین شوک نفتی) فقر در کشور روند کاهشی داشته و در آمد هنگفت نفت به کاهش فقر منجر شده است.
براساس بررسی های محققان، درسال ۱۳۶۵، ۷/۲۲میلیون نفر از جمعیت کشور از نظر شاخص تغذیه، آسیب پذیر بوده اند. به این معنی که ۶/۱۰ میلیون نفر از شهرنشینان و ۱/۱۲میلیون نفر از روستانشینان دارای هزینه سرانه غذایی کمتر از ۱۷۰ریال در روز بوده اند. از نظر شاخص مسکن نیز ۱/۲۱ میلیون نفر آسیب پذیر بوده اند. مبنای این آمار برخورداری خانوار از یک یا دو اتاق برای زندگی می باشد.[۲۰۰] (واضح است که در این آمار برخورداری از مسکن شخصی یا زندگی در مسکن استیجاری محاسبه نشده است ، درحالی که همان فضای محدود نیز در بسیاری از موارد استیجاری بوده است، بااحتساب این شاخص، سیمای فقر بهتر نمایان می گردد.) لذا با توجه به اینکه جمعیت کشور در سال ۱۳۶۵ حدود ۵/۴۹ میلیون نفر بوده، حدود ۴۳ درصد از جمعیت کشورجزو اقشارآسیب پذیر و یا به عبارت دیگر فقیر بوده اند.
اگرچه عوامل مختلف ازجمله ناامنی کشور و تعطیلی موسسات تولیدی در سال های تثبیت نظام وبروز جنگ تحمیلی بر وضعیت رفاه شهروندان ایرانی تأثیر داشته اند اما می تولان میان تحولات قیمت نفت و وضعیت فقر در این سال ها رابطه برقرار کرد. بررسی روند تحولات درآمدهای نفت نشان می دهد که پس از رونق نفتی ناشی از انقلاب اسلامی (شوک دوم جهانی در سال ۱۳۵۸) درآمد نفت از سال ۱۳۶۳ نسبت به سال قبل کاهش یافته و این روند تا سال ۱۳۶۵ یعنی زمان بروز شوک منفی قیمت نفت، ادامه داشته است بطوری که درآمد ایران از فروش نفت در این سال به حدود۴۳۵ میلیارد ریال یعنی کمتر از یک چهارم درآمد نفتی سال ۱۳۶۲ رسیده است. این کاهش درآمد همزمان با افزایش تعداد خانواده های فقیر صورت گرفته است.
در دهه ۱۳۷۰علی رغم پایان یافتن جنگ تحمیلی که بخش عمده ای از درآمد نفت را جذب می کرد، جمعیت زیر خط فقر کاهش چندانی نداشته است. در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ از
:
تولید سرانه سالانه ایران در سال ۱۳۷۵ حدود ۳۲۰ هزار تومان است، اگر این رقم را تبدیل به تولید ماهانه خانوار متوسط پنج نفره کنیم حدوداً ۱۳۳۶۰۰ تومان در ماه خواهد شد. برمبنای آمار منتشره توسط بانک مرکزی کشور (در نشریه نماگرهای اقتصادی) حدوداً ۲۳% از این رقم به پس انداز تخصیص پیدا می کند که عمدتاً تبدیل به سرمایه گذاری می شود. حدوداً ۵/۲۴% از این درآمد به هزینه های دولتی تخصیص پیدا می کند و باقی مانده به تامین هزینه های خانواده ها اختصاص می یابد.بنابراین بطور متوسط به ازاء هرخانوار ایرانی در ماه حدود ۶۰۰/۱۳۳ تومان تولید سرانه داریم، حدود ۳۲۰۰۰ تومان از این درآمد سرمایه گذاری می شود، حدود ۳۳۰۰۰ تومان به مصرف دولت تخصیص می یابد و حدود ۶۷۰۰ تومان بازپرداخت بدهی خارجی داریم
جدول شماره ۱۳، درصد خانوارهای زیر خط فقر نسبی[۲۰۱]
سال
شهری
روستایی
از هر دو مدار – اسپین و با اندازه حرکت و و اسپین و میتوانیم دترمینان اسلاتر دو ذرهای با انداز حرکت کل را تشکیل دهیم.
بنابراین ما ۴ دترمینان اسلاتر با مدار- اسپین–k , k و توابع اسپینی مینویسیم. برای مثال دترمینان تشکیل شده با مدارهای اسپینی و به صورت زیر بیان میشوند:
(۲-۹)
و بنابراین:
(۲-۱۰)
که در آن . به طور مشابه
(۲-۱۱)
(۲-۱۲)
(۲-۱۳)
تابع موج حالت یگانه بوسیله معادله زیر داده می شود:
(۲-۱۴)
تابع موج حالت سهگانه بوسیله معادله زیر داده می شود:
(۲-۱۵)
تابع اسپینی یگانه در (۲-۱۴) تحت تعویض دو ذرهی ۱ و ۲ پادمتقارن است. بنابراین قسمت مداری در (۲-۱۴) در فضای حقیقی متقارن است. تابع اسپینی سهگانه در (۲-۱۵) تحت تعویض دو ذرهی ۱ و ۲ متقارن است. بنابراین قسمت مداری در (۲-۱۵) در فضای حقیقی پادمتقارن است. اغلب تابع موج با اسپین کل صفر و تکانه کل صفر می تواند بهوسیله یک ترکیب خطی از تابع اصلی (۲-۱۴) به شکل زیر نوشته شود:
(۲-۱۶)
که . تابع زوجی از است.
به طور مشابه برای تابع موج با اسپین کل یک و مؤلفه مشخص و تکانه کل صفر داریم:
(۲-۱۷)
که در آن و تابع فردی از است.
for
و انرژی غیراختلالی الکترون آزاد است. به علاوه فقط میان الکترونها در پوسته انرژی از مرتبه نزدیک سطح فرمی جاذبه است. بنابراین:
for
انرژی دبی خیلی کوچکتر از انرژی فرمی است، بنابراین فرض میکنیم شرط برقرار است. عناصر ماتریسی پتانسیل بین یک حالت اولیه با دو الکترون با بردار موجهای و یک حالت نهایی با دو الکترون با بردار موجهای به صورت زیر میباشند:
(۲-۱۸)
که در آن میباشد و به طور معکوس متناسب با حجم از نمونه می باشد.
معادله شرودینگر (۲-۷) را به یک معادله انتگرالی برای ضریب تبدیل میکنیم. با جایگزینی رابطه (۲-۱۶) و (۲-۱۷) در معادله (۲-۷) و انتگرالگیری روی و و جمعزنی روی اسپین داریم:
(۲-۱۹)
برای راحتی را به شکل مینویسیم که انرژی مثبت میباشد و مستقل از N، تعداد یاختههای بلور است. بنابراین رابطه (۲-۱۸) به صورت زیر در می آید:
(۲-۲۰)
معادله انتگرالی (۲-۱۹) انرژیهای حالت سهگانه جفت الکترون را تغییر نمیدهد. در حقیقت برای حالت سهگانه:
(۲-۲۱)
و بنابراین اثر ظاهر نمی شود. برای حالت یگانه، معادله انتگرالی (۲-۱۹) یک محدوده با انرژی کمتر از دو برابر انرژی فرمی را بیان می کند.
(۲-۲۲)
همچنین در مورد یک نوار رسانش کروی، یک تابع متقارن کروی است و حرکت نسبی الکترونهای جفتشده با یک موج - s توصیف می شود[۷۵].
۲-۸- نظریه میکروسکوپی ابررسانایی
در ایجاد ابررسانایی، الکترونهای مجاور سطح فرمی (فرمیونهای باردار) به واسطه مبادله برانگیختگیهایی (اغلب فونونهای صوتی) به حالت چگالیدهای (ابرشاره) در میآیند که در آن این الکترونها به صورت جفت جفت (جفت کوپر) درآمده و یک همبستگی کوانتومی بلند بردی به وجود می آید که پیامدهای مهم و جالبی را به دنبال دارد.
دو نظریه مهم ابررسانایی، نظریه گینزبرگ-لاندائو (GL) و نظریه BCS[117] میباشند. در نظریه (پدیده شناختی) اول نظم ابررسانایی با بهره گرفتن از پارامتر نظم و معادلات معروف گینزبرگ-لاندائو توصیف می شود. بعضی از دستاوردهای فوری این نظریه معرفی طولهای مشخصه همدوسی و عمق نفوذ، انرژی سطحی و ابررساناهای نوع Ι و ΙΙ، کوانتش شار، آثار جوزفسون و ساختار شار در ابررساناها میباشد[۷۶].
نظریه BCS با توجیه جفتشدگی الکترونهای مجاور سطح فرمی و معرفی تابع موج حالت پایه ابررسانا بر حسب عملگرهای آفرینش و نابودی شروع و با یافتن ضرایب بسط تابع موج به روش وردشی یا قطری کردن هامیلتونی در تقریب میدان میانگین با بهره گرفتن از یک تبدیل کانونی مناسب ادامه مییابد. این نظریه با معرفی گاف انرژی در طیف برانگیختگیهای شبه ذره توضیح میکروسکوپی مشخصهها و رفتارهای ابررسانایی را به طور تحسین برانگیزی فراهم مینماید.
در سال ۱۹۵۷ میلادی باردین، کوپر و شریفر اولین نظریه میکروسکوپی ابررسانایی را ارائه کردند. خیلی زود معلوم شد که این نظریه از جنبه های اساسی صحیح است و برخی از پدیده های مهم تجربی را توضیح میدهد. ساز و کار فیزیکی ابررسانایی ۴۶ سال بعد از کشف این پدیده و به دنبال انتشار نظریه BCS در این زمینه آشکار شد. به عنوان مثال این نظریه اثر ایزوتوپ [۸۱] را که در آن دمای گذار بر حسب جرم M یونهای شبکه بلوری تغییر می کند را به درستی توضیح داد. نظریه اصلی BCS پیش بینی می کند که نمای برابر۲ ̸ ۱ است. بسیاری از ابررساناهای معمولی به خوبی با این پیش بینی توافق دارند.
دومین پیش بینی مهم نظریه BCS عبارت است از وجود گاف Δ۲ در سطح فرمی که در نمودار (۲-۴) نشان داده شده است. در فلز عادی حالتهای الکترونی تا انرژی فرمی پر شده اند و در سطح فرمی چگالی حالات متناهی را داریم. اما برای یک ابررسانای BCS در دمای پایینتر از ، گاف کوچک Δ۲ حالتهای پر و خالی را از هم جدا می کند. گاف در سطح فرمی قرار دارد و (بر خلاف نیمرساناها و نارساناها) مانعی برای رسانش الکتریکی ایجاد نمیکند.
نمودار ۲-۴- گاف انرژی Δ۲ی BCS. برخلاف گاف نیمرساناها و نارساناها، گاف ابررسانایی همیشه از مرتبهی mev و در سطح فرمی قرار دارد. بنابراین همیشه رسانش الکتریکی امکان پذیر است.
کشف تجربی این گاف اساساً مقارن با توسعه نظریه BCS بود. بلافاصله بعد از انتشار نظریه BCS اندازه گیریهای تجربی مختلفی نشان دادند که گاف انرژی Δ۲ در توافق عالی با پیش بینی نظریه BCS است که شاید مهمترین این آزمایشها، طیف سنجی تونلزنی الکترونی باشد. این آزمایش نه تنها وجود گاف Δ۲ را نشان داد، بلکه مشخصههای دیگری را نیز آشکار کرد که نشان میدادند منشأ گاف، جفتیدگی الکترون – الکترون است. پارامتر گاف نقش مهم دیگری نیز داشت. در سال ۱۹۶۰ میلادی، گورکوف[۱۱۸] توانست با بهره گرفتن از فرمولبندی تابع گرین نظریه BCS، نظریه گینزبورگ – لاندائو را به دست آورد و بنابراین توضیحی میکروسکوپی از پارامتر نظم ارائه کند. او نه تنها نشان داد که مستقیماً به تابع موج زوجهای کوپر مرتبط است، بلکه نشان داد که متناسب با پارامتر گاف نیز هست.
نظریه BCS بر مبنای سه بینش استوار است: ۱- در برخی موارد به دلیل جفتیدگی بین الکترونها (به واسطه مبادله فونونها) نیروی مؤثر بین الکترونها به جای دافعه، می تواند جاذب باشد. ۲- کوپر نشان داد در سادهترین دستگاه، یعنی دستگاه متشکل از تنها دو الکترون که در بیرون یک سطح فرمی پر قرار دارند زوج الکترون یک حالت مقید[۱۱۹] پایدار تشکیل می دهند و اصلاً مهم نیست که نیروی جاذب چقدر ضعیف باشد. ۳- شریفر یک تابع موج بسذرهای معرفی کرد که در آن تمام الکترونهای واقع در نزدیکی سطح فرمی جفت شده اند[۴۴].
برخی پیامدهای این نظریه عبارتند از: ۱- بر هم کنش جاذب بین الکترون ها می تواند به یک حالت پایه، که با گاف انرژی از حالت های برانگیخته جدا می شود منجر شود. میدان بحرانی، ویژگی های گرمایی و اغلب ویژگی های الکترومغناطیسی، از آثار گاف انرژی اند. ولی در شرایط خاص، ابررسانایی ممکن است بدون گاف انرژی رخ دهد. ۲- عمق نفوذ و طول همدوسی به عنوان پیامدهای طبیعی نظریه BCS بروز می کنند.معادله لندن برای میدان های مغناطیسی که در فضا به آهستگی تغییر می کنند، بدست می آید. بنابراین پدیده اصلی در ابررسانایی، اثر مایسنر به طور طبیعی بدست می آید. ۳- کوانتومی شار بر حسب زوج بار e2 بجای واحد بار موثر e . چون حالت پایه ای BCS متضمن زوج الکترونهاست. ۴- پیشگویی یک ناپیوستگی در گرمای ویژه، در دمای بحرانی و در غیاب میدان مغناطیسی.
۵-۱ روش های آموزش به افراد ناتوان ذهنی ۶
۱-۵-۱ آموزش در محیط طبیعی ۶
۲-۵-۱ آموزش بوسیله تصاویر ویدیویی(VBI) 6
۳-۵-۱ آموزش بوسیله دخالت های مبتنی بر کامپیوترCBI)) 7
فصل دوم: مروری بر تحقیقات پیشین
۱-۲ آموزش مهارت های زندگی بوسیله کامپیوتر ۹
۱-۱-۲ سخت افزارهای استفاده شده در این مطالعات ۱۴
۱-۲-۲ نرم افزارهای استفاده شده در این مطالعات ۱۴
۳-۱-۲ مهارت های آموزش داده شده ۱۵
۴-۱-۲ مشکلات موجود در این مطالعات ۱۵
۲-۲ آموزش مهارت های پولی به افراد ناتوان ذهنی ۱۶
۳-۲ جمع بندی ۲۳
فصل سوم: روش پیشنهادی
۱-۳ شرکت کنندگان ۲۵
۲-۳ اهداف ۲۷
۳-۳ مکان و امکانات لازم ۲۷
۴-۳ شیوه آموزش ۲۸
۱-۳-۴ مراحل آموزش ۳۰
۵-۳ جمع آوری و آنالیز داده ها ۳۴
۶-۳ مقایسه مهارت های کسب شده ۵۱
۷-۳ جمع بندی ۵۳
فصل چهارم نتیجه گیری
۱-۴ نتیجه گیری ۵۵
۲-۴ پیشنهادات آتی ۵۶
۳-۴ فهرست منابع و مآخذ ۵۷
فهرست جداول
عنوان شماره صفحه
جدول ۱:مقایسه مدلهای ارائه شده قبلی برای افزایش مهارتهای مالی برای افراد ناتوان ذهنی ۱۶
جدول ۲: نتایج آماری تی تست ۵۱
جدول ۳: نتیجه آزمون تی ۵۳
فهرست نمودار ها
عنوان شماره صفحه
نمودار ۱: نمودار مهارت های پولی برای فرزانه صفری با IQ=53 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۳۸
نمودار ۲ : نمودار مهارت های پولی برای فاطمه یزدان مهر IQ= 52 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۳۸
نمودار ۳ : نمودار مهارت های پولی برای فاطمه ماندگار IQ=65 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۳۹
نمودار ۴ : نمودار مهارت های پولی برای ریحانه حیاتی IQ=52 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۰
نمودار ۵ : نمودار مهارت های پولی برای سرور افشاری IQ=50 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۰
نمودار ۶ : نمودار مهارت های پولی برای نجمه محمدیIQ=57 قبل و بعد از کار با نرم افزار……. ۴۱
نمودار ۷ : نمودار مهارت های پولی برای زینب صنعتIQ=50 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۲
نمودار ۸ : نمودار مهارت های پولی برای زینب صادقی IQ=54 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۲
نمودار ۹ : نمودار مهارت های پولی برای فاطمه محمودیان IQ= 50 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۳
نمودار ۱۰: نمودار مهارت های پولی برای پریا عبدلی IQ=52 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۴
نمودار ۱۱: نمودار مهارت های پولی برای نجمه رحمانیان IQ=51 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۴
نمودار ۱۲: نمودار مهارت های پولی برای غزل پایدار IQ=62 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۵
نمودار ۱۳: نمودار مهارت های پولی برای زهرا ایمانی IQ=60 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۶
نمودار ۱۴: نمودار مهارت های پولی برای مهلا حسنی IQ=60 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۶
نمودار ۱۵: نمودار مهارت های پولی برای زهرا تقوی IQ=54 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۷
نمودار ۱۶: نمودار مهارت های پولی برای سید علی سبحانی IQ=52 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۸
نمودار ۱۷: نمودار مهارت های پولی برای نوید رضایی IQ=54 قبل و بعد از کار با نرم افزار ۴۸

