آخوندی (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان: «فرهنگ تشبیهات غزلیات فیاض لاهیجی» به بررسی تشبیهات غزلیات وی پرداخته است. در این پژوهش، اکثر تشبیهات غزلیات فیاض از لحاظ طرفین تشبیه و ساختار، مورد بررسی قرار گرفتهاست. اغلب تشبیهات فیاض از نوع حسی به حسی است و تشبیهات مؤکّد نسبت به تشبیهات مرسل، از بسامد بیشتری برخوردار میباشد و از لحاظ شکل ظاهری، بسامد تشبیه مضمر بیشتر از تشبیهات دیگر است.
نوریان (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان: «فرهنگ تلمیحات غزلیات فیاض لاهیجی» درباره فیاض و تلمیحات اشعار او میگوید که وی از معدود دانشمندان و فلاسفهای است که شعر را به طور جدی دنبال کرده و کثرت تلمیحات، خصوصاً تلمیحات عرفانی، از ویژگی غزلهای اوست و تقریباً از تمام گونههای تلمیح استفاده کردهاست.
صادقی حسنآبادی و عطایینظری (۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان: «ملاکها و ویژگیهای مکتب کلام فلسفی در شیعه (با رویکرد به آثار فیاض لاهیجی» پس از ارائه تعریفی دقیق و جامع از کلام فلسفی، ملاکها و ویژگیهای آن را بازشناسی و معرفی کرده است، سپس آراء و اندیشههای کلامی فیاض را مورد بحث قرار داده است.
همچنین تاکنون پایاننامهها، کتابها و مقالات بسیاری در مورد بدیع نوشته شده است، اما بحث زیادی در مورد بدیع از دیدگاه زیباییشناختی نشده است. از جمله کتابها و مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
شمیسا (۱۳۷۸) در کتابی به نام: «نگاهی تازه به بدیع»کوشیده است تا مباحث بدیع را با دیدی نو و جدید بیانکند و صنایع لفظی، از نظر موازین آواشناسی و چگونگی قرارگرفتن حروف صامت و مصوت در کلمه را مورد بررسی قرار دهد و همچنین در برخی موارد، عامل زیباتر شدن صناعات ادبی را بیان کرده است، نظیر آرایه تکرار که زیبایی آن ناشی از موسیقی و نظم میان کلمات میباشد.
وحیدیان کامیار (۱۳۷۹) در کتاب: «بدیع از دیدگاه زیباییشناسی» ابتدا هر ترفند بدیعی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و سپس درباره عامل و یا عوامل زیبایی و اهمیّت آن در ادب گذشته و امروز، سخن گفته است و در این کتاب، همه ترفندهای ادبی بر اساس شش عامل زیباییآفرین (تکرار، تناسب، غیرمنتظره بودن، بزرگنمایی، چند بعدی بودن و استدلال) تنظیم گردیده است و از نخستین کتابهایی است که تا به حال بر پایه اصول زیباییشناختی تدوین یافته است.
محبّتی (۱۳۸۰) در کتاب: «بدیع نو، هنر ساخت و آرایش سخن» درباره خاستگاه بدیع و عوامل پیدایش آن سخن گفته و آرایههای سنّتی بدیع، نظیر سجع، جناس، ترصیع و… را مورد مطالعه قرار داده است و در پایان مباحث تازه بدیع، از جمله زیباییشناسی را با آوردن غزلی از حافظ، مطرح نموده است و بیان میکند که یکی از مهمترین و ضروریترین میدانها برای کشیدن منظرهها و روشهای تازه، مجموعه علوم و فنون زیباییشناختی در گسترده زبان و ادبیات فارسی از آغاز تا به امروز است.
اشرفزاده (۱۳۸۰) در پژوهشی تحت عنوان: «کند و کاو زیبایی شناسانه در مورد جناس» زیباییهای دوگانه جناس را نشان داده و تقسیمبندی تازهای از آن کرده است. نویسنده برای جناس دو بُعد اساسی قایل شده است. یکی بُعد لفظی، که همجنسی حروف در کلمات متجانس است و دیگری بُعد معنایی، که اختلاف معنایی میان کلمات است و به این نتیجه رسیده که زیبایی جناس، در تداعی معانی، کشف ابهام شگفتانگیز و غرابت واژههای متجانس است که شعر را موسیقیاییتر و نثر را منسجمتر میکند.
راستگو (۱۳۸۴) در کتابی تحت عنوان: «هنر سخنآرایی (فن بدیع)» به بخشبندی متفاوتی از آرایههای ادبی پرداخته و در مواردی زیبایی هر صنعت بدیعی را توضیح داده است. نظیر واجآرایی که زیبایی آن به جهت ایجاد موسیقی گوشنواز آن است.
حسام پور و حسنلی (۱۳۸۴) در مقالهای با عنوان: «زیباییشناسی شعر خیام- پیوند هنری اجزای کلام» صنایع بدیعی نظیر تکرار، تأکید و تناسب را از جمله زیبایی شعر خیام میدانند و این آرایهها را از لحاظ زیباییشناسی بررسی کردهاند و معتقد هستند که تناسب و تکرار، سبب انسجام متن میگردد و این صنایع، هنگامی زیبا هستند که در آنها ایهام هنری وجود داشته باشد و نیز پیوند صورت و معنا و تلفیق پنهان این دو، باعث زیبایی اشعار خیام شده است.
صادقیان (۱۳۸۸) در کتابی به نام: «زیور سخن در بدیع فارسی» که حاوی مباحث و آرایههای بدیعی، اعم از لفظی و معنوی میباشد، سعی کرده است، از آرایههایی سخن بگوید که به سبب لطافت و زیبایی، شاعران و نویسندگان توجّه خاصّی بدانها داشتهاند و در آثار خود از آنها بهره بردهاند و در برخی موارد زیبایی صنایع بدیعی را مطرح کرده است، مانند ارسالالمثل که زیباییاش با رایج بودن و حکمتآمیز بودن جلوه میکند.
با توجه به سابقه تحقیق، مشخّصگردید که در زمینه بررسی صنایع بدیعی از دیدگاه زیباییشناختی در دیوان فیاض لاهیجی، تا کنون پژوهش مستقلی انجام نشده است و لذا به منظور شناخت هر چه بیشتر قدرت و مهارت فیاض لاهیجی در استفاده از شگردهای بلاغی برای بیان افکار و اندیشههای عرفانی وی و میزان تأثیرگذاری شعر او بر مخاطب، انجام این تحقیق امری ضروری می کند.
۳-۱ ساختار پژوهش
در نگارش این پایاننامه، ملاک کار کتاب بدیع از دیدگاه زیباییشناسی، تألیف وحیدیان کامیار و کتاب نگاهی تازه به بدیع، اثر شمیسا بوده و استخراج و دستهبندی صنایع و همچنین فصلبندی تحقیق بر اساس این دو کتاب صورت گرفته است. علاوه بر این، هر جا مقاله یا کتاب و هر نوع پژوهشی دیگر در این خصوص وجود داشته، مورد مطالعه قرار گرفته است.
این تحقیق در سه فصل گردآوری و ارائه شده است.
فصل اول: مقدمه و کلیات، شامل بیان مسأله و سوالات تحقیق، پیشینه، ساختار پژوهش، فرضیات، اهداف، روش کار، تعریف بدیع از دیدگاه بلاغت سنّتی و جدید و تعریف زیباییشناسی از دیدگاه اندیشمندان میباشد.
فصل دوم: بررسی و تحلیل صنایع لفظی زیباییآفرین بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی است.
فصل سوم: بررسی و تحلیل صنایع معنوی زیباییآفرین بدیعی در اشعار فیاض لاهیجی میباشد و جداول، نمودارهای بسامد و نتیجه تحقیق را شامل میشود.
۴-۱ فرضیههای پژوهش
- عوامل زیباییآفرین صنایع بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی شامل مقولههای تکرار، تناسب، بزرگنمایی و چند بُعدی بودن میباشد.
- پرکاربردترین عامل زیباییآفرین بدیعی در شعر فیاض لاهیجی، مربوط به مقوله تناسب است.
۵-۱ اهداف پژوهش
۱- بررسی عوامل زیباییآفرین بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی.
۲- تعیین میزان کاربرد صنایع بدیعی در شعر فیاض لاهیجی.
۶-۱ روش کار
نخست به منظور دستیابی به چارچوب نظری تحقیق، کتابهای بلاغت سنتی و جدید (معاصر) مورد مطالعه و فیش برداری قرار گرفته، سپس نمونههای صنعت بدیع در شعر فیاض، استخراج و دستهبندی شده و از لحاظ زیباییشناسی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و در پایان نتایج به دست آمده، ارائه شده است.
۷-۱ تعریف بدیع از دیدگاه بلاغت سنّتی و جدید
آنگاه که گوینده بخواهد سخنش در شنونده تأثیر بیشتری داشته باشد، باید از علوم بلاغت آگاه باشد تا بتواند سخن فصیح و بلیغ بر زبان براند و بدیهیاست که چنین سخن بلیغی هم ابزار تنذیر است و بیم دادن و هم دستمایه موعظه و پند دادن. «علوم بلاغت از قرآن مجید منشأ گرفته است، این علوم در آغاز عنوان مستقلی نداشت و در دل علوم دیگر پراکنده بود. ایرانیان تا قرن چهار هجری گرایشی به بلاغت نداشتند، اما امروزه این دانش چه در زبان عربی و چه در زبان فارسی گسترش بسیار چشمگیری یافته است»(طبیبیان،۹:۱۳۸۸). فنون بلاغت از جمله علوم و صناعاتی است که بعد از اسلام تألیف و تدوین شد. در ابتدا معانی، بیان و بدیع به هم آمیخته بود اما تدریجاً از هم جدا گشته و هر کدام به عنوان فنی مخصوص نامیده شد.
اهمیّت دانش بدیع یا زیباییشناسی سخن، بر دوستداران شعر و ادب پوشیده نیست، زیرا شناخت زیباییهای کلام ادبی و آرایههای بدیعی موجب میشود تا خواننده پی به ریزهکاریهای سخن برده، از آثار ادبی لذّت برد و ذوق و استعداد وی نیز پرورش یابد. از این گذشته، بخش زیادی از شهرت و محبوبیت شاعران نامور و گویندگان توانا در کاربرد صحیح و به موقع آرایههای لفظی و معنوی بوده است. همین امور موجب شده ادیبان و سخن شناسان به تدوین و تألیف کتابهای زیادی در زمینه بدیع بپردازند و هر کدام بر گسترش دامنه این دانش که موجب رونق و زیبایی هر چه بیشتر کلام میگردد، اهتمام ورزند.
آرایههای بدیعی هنگامی دارای اهمیّت و درخور توجّهاند که سخن در درجه اول به زیور فصاحت آراسته باشد، یعنی سخن فصیح و به مقتضای حال شنونده بیان شود. در غیر اینصورت صنایع بدیعی لطفی نخواهد داشت. «از این روست که علمای بلاغت، محسّناتی را که کلام از طریق قواعد بلاغی، یعنی معانی و بیان به دست میآورد “محسنات ذاتی” و آنهایی را که از راه صنایع بدیعی کسب میکند، “محسنات عرضی” نامیدهاند و بعضی نیز معانی و بیان را اصل و بدیع را فرع علم بلاغت به شمار آوردهاند»(صادقیان،۵:۱۳۸۸).
در تعاریفی که قدما از بدیع ارائه دادهاند، غالباً همین معنی یاد شده است و بدیع را راهی برای زیباسازی سخن میدانند. «بعض العلماء یشبهُ الطائی فی البدیع بصالح بن عبدالقدّوس فی الأمثال و یقول لو أنّ صالحاً نثر أمثاله فی شعره و جعل بینها فصولاً من کلامه لسبق أهل زمانه و غلب علی مدّ میدانه و هذا أعدلُ کلام سمعته فی هذا المعنی»(ابن معتز،۱:۱۹۴۵). یعنی برخی از دانشمندان، طائی را در بدیع مانند صالح بن عبدالقدوس در امثال میدانند و میگویند همانا اگر نثر، مانند امثال و حکم در شعر، معتبر بود و برای پیشبرد سخن مردم و گسترش حوزه آن، میانشان فصلهایی قرار میگرفت، این منصفانهترین سخنی است که در این باره شنیدم.
نویسنده کتاب انوارالربیع در تعریف علم بدیع میگوید: «وَ حُدَّ بِاَنَّهُ عِلمُ یُعرفُ بِهِ وجوهُ تحسینِ کلامِ، بعدَ رعایهِ المطابقهِ وَ وضوحِ الدّلاله»(مدنی،بیتا:۲). یعنی دانشیاست که شیوههای زیبا ساختن سخن، پس از رعایت حال شنونده و روشنی دلالت بدان شناخته میشود.
السیوطی (ف ۸۷۸ ه.ق) نیز در تعریف بدیع میگوید:
«علمُ البدیعِ ما به قَد عُرفا وجوهُ تحسینِ الکلامِ اِنً وَفی
مطـابقـاً و قَصـدُهُ جَلِـیُّ وَ مـِنـهُ لفـظـیُّ و مـعنــویُّ»(سیوطی،بیتا:۳۶).
یعنی بدیع دانشیاست که وجوه تحسین کلام با آن شناخته میشود، به شرط آنکه سخن مطابق با حال شنونده و مفهوم آن روشن باشد و آن را به دو دسته لفظی و معنوی تقسیم نمودهاند. صاحب کتاب جواهر البلاغه بدیع را مانند لباسی زیبا میداند که بر سخن پوشانده میشود. «علم الذی یصیفُ إلی جمالها و مزدهر رداء خطاب یعطی المجد و الإزدهار، بعد أن تحدث مع إنکار و التنسیق و آثارها اللفظیه و الروحیه واضحه عن ما هو علیه إراده»(هاشمی،۲۳۶:۱۳۸۳).
یعنی علمیاست که بر زیبایی و خرّمی سخن میافزاید و به آن جامه شکوه و رونق میبخشد، پس از هماهنگی سخن با مقتضای حال و آشکار بودن دلالت لفظی و معنوی آن بر آنچه از آن اراده شده است.
«و هو علم یعرف به وجوه تحسین الکلام أی یتصور به معانیها و یعلّم اعدادها و تفاصیلها بقدر الطاعه و المراد بالوجوه ما مر فی قوله و تتبعها وجوه آخر تورث الکلام حسنا و قبولا»(تفتازانی،۲۶۵:۱۴۰۷). یعنی بدیع دانشی است که وجوه زیبایی کلام را میشناساند و یا معانی را به تصویر میکشد و بر میشمارد و به اندازه آنچه که انسان در سخنش میگوید، شرح میدهد و به تبع آن کلام خوب و قابل پذیرشی به وجود میآید.
در کتابهای بلاغت معاصر نیز تعریف بدیع تقریباً مشابه تعریف بلاغت نویسان سنّتی است. نکتهای که در همه این تعریفها جلب توّجه میکند و تا حدودی بین همه آنها مشترک است، آن است که بدیع علمی است که از وجوه تحسین کلام بحث میکند. برخی بر این باورند که کتابهای بدیع سنّتی، صنایع را به نحوی مطرح کردهاند که گویی هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و هر صنعت، پدیدهای مجزا و مجرد است و تنها به دنبال نظم و نسقی بودهاند که صنایع را به ترتیب حروف الفبا مطرح کنند، در حالی که «بدیع مجموعه شگردهایی است که کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی میکند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری تعالی میبخشد»(شمیسا،۱۱:۱۳۷۸). و یا به عبارت دیگر «بدیع، ترفندها و آرایههای ادبی هستند که زبان را به شعر تبدیل میکند»(وحیدیان کامیار،۱۳:۱۳۷۹).
۸-۱ تعریف زیباییشناسی از دیدگاه اندیشمندان
زیبایی واژهای است که افراد مختلف متناسب با معیارهایی که خود تعیین کردهاند به کار میبرند، به گونهای که بنا به گفته ولک (ف ۱۷۰۳م) اگر «از وزغی بپرسید زیبایی چیست؟ پاسخ خواهد داد جفتم»(ولک،۷۹:۱۳۷۷). از سوی دیگر، زیبایی و زیباییشناسی با آنکه مورد توجه هنرمندان و فلاسفه و زیباییشناسان بوده، هنوز تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد، پیدا نکرده است. در حالی که برخی از دانشمندان زیباییشناس تعریفهایی را برای زیبایی ارائه کردهاند و گروهی دیگر زیبایی را غیرقابل تعریف دانستهاند. برخی نیز وجود ارکان یا معیارهای زیبایی را انکار کرده، گفتهاند: «زیباییشناسی بر چیزی محکم، استوار نیست. کاخیاست پا در هوا»(همان:۴۲).
مشکل عمده آن است که سلیقههای شخصی، عقاید مکتبی- فلسفی، فرهنگ ملی و جایگاه تاریخی هر شخص و گروهی، در راه شناخت و تعیین ارکان زیبایی بسیار مؤثر و موجب بروز اختلاف در بین مدعیان زیباییشناسی بوده است و البته این یک امر طبیعی است. زیبایی و زیباییشناسی، با عناوین مختلف از زمان ارسطو (ف ۳۲۲ ق.م) و حتی قبل از آن، نزد فیلسوفان هندی و چینی مورد بحث بوده است و هر کدام از زیباییشناسان تعریفی از آن ارائه کردهاند. «در میان فلاسفه قدیم یونان، مفهوم زیبایی از نظر افلاطون مترادف است با مفاهیم منظم و هماهنگ، و کار هنری، آفرینش نظم و قاعدهای خاص است»(احمدی،۲۷:۱۳۸۰).
ارسطو (ف ۳۲۲ ق.م) هماهنگی، نظم و اندازهای مناسب را از اوصاف امر زیبا میداند و آن را در وحدت اجزاء شعر و درام میجوید و با توجه به ارتباط بین کردار و نمایش، مسأله خیر را هم با مسأله زیبا همعنان میکند(ارسطو،۱۰۴:۱۳۵۷).
فلوطین (ف ۲۷۰م) که پیرو مشرب نو افلاطونیان و حلقه پیوند میان فیلسوفان سدههای میانی است، درباره زیبایی اعتقاد دارد: «الوهیت سرچشمه زیبایی است. عقل و هرچه از عقل فیضان مییابد زیبایی اصیل روح است، نه ناشی از امور بیگانه و بدین جهت است که میگویند روحی که نیک و زیبا شود، همانند خدا میگردد. زیرا خدا، منشأ بخش و بهتر و زیباتر هستی و به عبارت بهتر، منشأ خود هستی یعنی زیبایی است»(فلوطین،۱۱۸:۱۳۶۶).
«پیشینه زیباییشناسی به عنوان علمی مستقل به نیمه اول قرن هجدهم و حدود سالهای ۱۷۳۵ الی ۱۷۵۸ میلادی میرسد که فیلسوفی آلمانی به نام الکساندر باوم گارتن (ف۲۹۰ ق.م)، واژه “استتیک” را که قبلاً به معنای “نظریه حساسیت” بود در کتابی به همین نام برای این رشته برگزید»(کیانوش،۳۶:۱۳۸۶). باوم گارتن که سودای بنیان علمی تازه در سر داشت زیباییشناسی را به عنوان “علم معرفت حسی” تعریف کرد و مکتب زیباییشناسی متافیزیکی را پدید آورد. پس از او تلاش علمی و فلسفی بزرگانی چون کانت (ف ۱۸۰۴م) و هگل (ف ۱۸۳۷م)، موجب گسترش و اثبات دانش زیباییشناسی به عنوان یکی از شاخههای دانش بشر در فلسفه هنر گردید(دانشور،۶۹:۱۳۷۵).
۰۰۰۴۳۲/۰
۰۰۱۷۲۸/۰
۴
خطا
۰۰۳۸۹۴/۰
۷
کل
* در سطح ۰۵/۰ درصد معنی دار است.
شکل ۳- ۲۶ نتایج مربوط به مرحله تأییدی آزمایش MPN مقایسه میانگین تعداد باکتریهای کلیفرم در نمونه های خاک را نشان داد مثبت بودن نتایج نشان دهنده حضور باکتریهای کلیفرم مدفوعی در این نمونه بود.
شکل ۳- ۲۶ مقایسه مجموع تعداد باکتری های کلی فرم مدفوعی در۱۰۰ میلی لیتر نمونه های خاک تحت دو کیفیت آبیاری. میانگین ها دارای حروف مشترک، بر اساس آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح احتمال۰۵/۰اختلاف معنی داری ندارند.
۳-۴-۳- نتایج مربوط به مرحله تکمیلی در آزمایش MPN در خاک آزمایش:
همانطور که در مرحله تأییدی ملاحظه گردید در نمونه های خاک آبیاری شده با فاضلاب خام و تصفیه شده، تعداد باکتری های کلی فرم صفر نبوده است چراکه در لوله های برلیان گرینت تولید گاز و کدورت شده بود.
همچنین کشت نمونه های تأییدی به لحاظ وجود کلی فرم بر روی محیط EMB، نشان دهنده وجود کلی فرم هایی از قبیل Klebsiella، E.coli و Enterobacter بود ( شکل ۳-۲۷).
شکل ۳- ۲۷ تصاویر مربوط به کلی فرمهای موجود در خاک آبیاری شده با فاضلاب خام(چپ) و فاضلاب تصفیه شده (راست)
برای تأیید نهایی، از کلنی های رشد کرده بر روی لوله حاوی آگار شیبدار، اسلاید تهیه نموده و به روش گرم رنگ آمیزی شد. دیدن باسیل های گرم منفی بدون اسپور طبق شکل ۳- ۲۸ دلیل بر وجود کلی فرمها و مثبت بودن نتیجه آزمایش است.
شکل ۳- ۲۸ تصویر مربوط به کلی فرم ها در نمونه های خاک آبیاری شده با فاضلاب
با توجه به جدول استاندارد متد (Greenberg et al., 1985) تعداد باکتریهای کلیفرم مدفوعی در خاک آبیاری شده با فاضلاب خام MPN/100ml400 بود.
فصل چهارم
بحث و نتیجه گیری
۴-۱- بررسی پارامتر های رشد در اثر تیمار های مختلف کود ازت
نیتروژن نقش عمدهای در فیزیولوژی گیاه ایفا میکند. دسترسی به نیتروژن برای گیاهان زراعی از عوامل مهم محدود کننده تولیدات کشاورزی است (Plimmer, 2003). نیتروژن رشد گیاه و عملکرد ماده خشک را تحت تأثیر قرار می دهد و در رشد رویشی و تولید میوه و دانه دخالت دارد (Ozer,2004).
اهمیت تغذیه نیتروژنی مناسب و کم شدن ذخایر نیتروژن قابل دسترس خاک، کشاورز را به استعمال کودهای نیتروژن دار برمیانگیزد. اوره به عنوان کود نیتروژندار، دارای ۴۶ درصد نیتروژن بوده و بیشترین غلظت نیتروژن را در میان کودهای نیتروژندار دارد. اوره ماده فعالی است که به وسیله فعال نمودن آنزیم پروتولیز در برگ ها باعث افزایش فتوسنتز میگردد و جریان مواد نیتروژنی از برگ ها به بذر ها را افزایش میدهد (Heler et al., 1991).
در این بررسی، اختلاف معنی داری بین مقدار بیوماس در سطوح پایین کود اوره ( ۱۰۰ کیلو گرم در هکتار) وجود نداشت ولی مقدار بیوماس با افزایش کود اوره به طور معنی داری بیشتر بود. احتمالا این افزایش بیوماس در گیاه سورگوم به این علت است که نیتروژن بر واکنش های بیوشیمیایی، شدت فتوسنتز و تجمع ماده خشک بیشتر در اندامهای هوایی میباشد. مجیدیان و همکاران(۱۳۸۷) مشاهده کردند که مصرف نیتروژن باعث افزایش عملکرد و کارایی مصرف آب گیاه ذرت گردید. دلیل دیگر برای رشد بهتر گیاه با مصرف کود اوره کاهش pH خاک است. آسینگ و همکاران(۲۰۰۸) مشاهده کردند تا چهار روز بعد از افزودن کود اوره، pH خاک افزایش و پس از آن کاهش یافت. این کاهشpH سبب افزایش فراهمی عناصر غذایی مختلف از جمله فسفر، روی، آهن، منگنز، مس و غیره میگردد(marschner, 2003). در نتیجه بهبود تغذیه گیاه سبب افزایش رشد، عملکرد و کارایی مصرف آب در گیاه می گردد.
کود ازت باعث رشدرویشی گیاه میشود. منگل و کیرکبی(۲۰۰۰) گزارش کردند که بدون افزودن کود ازت عملکرد ذرت ۴۱ درصد و عملکرد سورگوم ۱۹ درصد کاهش داشت. کود ازت باعث افزایش عملکرد ساقه میگردد (Johnston, 2000).
بر اساس این تحقیق در سایر پارامترهای رشد سورگوم شیرین شامل ارتفاع ساقه، قطر ساقه، درصد قند، حجم شربت و اتانول، در سطوح پایین کود اوره اختلاف معنی داری مشاهده نشد، اما همه این پارامتر ها بجز قطر ساقه در سطوح بالای ازت اختلاف معنی داری نشان داده اند. مقادیر اتانول اختلاف معنی داری بین ۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم در هکتار کود اوره و بین ۱۵۰و۲۰۰ کیلوگرم کود اوره نداشت. مقدار اتانول با افزایش کود اوره افزایش معنی داری داشت، بطوریکه حداکثر اتانول (۷۳۰۰٫۰۰ لیتر در هکتار) در تیمار ۲۰۰ کیلو گرم کود اوره در هکتار بدست آمد. مقدار اتانول رابطه مستقیمی با بیومس و درصد قند دارد. بنابراین عواملی که باعث افزایش بیومس، درصد قند و یا هر دو آنها باشد، روی تولید بیواتانول مؤثر میباشد. مقدار اتانول اختلاف معنی داری بین ۱۵۰ و ۲۰۰ کیلو گرم کود اوره نداشت لذا می توان تیمار ۱۵۰ کیلوگرم در هکتار کود اوره را اعمال نمود. مارشنر (۲۰۰۳) گزارش کرد نیتروژن یکی از عناصر پرمصرف مهم در ساخت کلروفیل برگ ها میباشد. در اثر مصرف کود اوره با افزایش غلظت کلروفیل سبب افزایش شدت فتوسنتز و تولید کربوهیدرات ها می شود.
در تحقیقی مشابه که بر روی گیاه برنج انجام شد مشخص شد که نیتروژن به واسطه ی نقشی که در تولید و صدور هورمون سیتوکینین از ریشه به اندامهای هوایی دارد، موجب افزایش سرعت تقسیم سلولی و رشد و ارتفاع گیاه برنج شد (Marschner, 1995 ؛ Timothy et al., 2003).
مصرف کود ازت بیشتر از حد مورد نیاز، باعث کاهش درصد قند، افزایش هزینه تولید، هدر رفتن کود ازته از طریق آبشویی و نهایتاً آلودگی آبهای زیرزمینی میگردد. با افزایش مقدار نیتروژن در خاک بیومس زیاد میشود که این به دلیل تبدیل حد واسط های سیکل کربن به ترکیبات پروتینی و در نتیجه افزایش بافت های گیاه است. در تحقیقی مشابه بررسی اثر نیتروژن بر وزن خشک کل نشان داد که افزایش نیتروژن سبب افزایش وزن خشک کل گیاه شده است. همبستگی بین محتوای نیتروژن و تبادل خالص دی اکسید کربن در ژنوتیپ های مختلف برنج مؤید این است که افزایش نیتروژن برای تولید ماده خشک ضروری است (Murata, 1961). استعمال نیتروژن برای بهبود برنج در زمینهای کمارتفاع روی مادهی خشک افزایش معنیداری داشت (Somjit et al., 1998).
۴-۲- بررسی پارامترهای رشد در اثر آبیاری با فاضلاب
بحران کمبود آب یکی از چالش هایی است که امروزه جهان با آن مواجه است. پیش بینی مؤسسه بین امللی مدیریت آب(IWMI) برای سال ۲۰۲۵ نشان می دهد که کشور های شمال آفریقا و خاورمیانه (از جمله ایران)، پاکستان، هند و قسمت شمالی چین با کم آبی شدید مواجه می شوند (IWMI, 2000). در حال حاضر در بسیاری از مناطق خشک و کم آب دنیا از فاضلاب های تصفیه شده شهری و صنعتی در کشاورزی و صنعت استفاده مجدد می شود (Adeli, 2005). آب فاضلاب به عنوان منبع آبیاری برای رسیدن به محصول گیاهی با ارزش و منبعی ارزشمند در افزایش سطح پوشش گیاهی محسوب می شود و نیز به عنوان یک منبع کمکی برای مواد غذایی مورد نیاز گیاه و بهبود ساختار خاک می باشد (Nadia, 2005).
در این بررسی، اختلاف معنی داری بین مقدار بیومس در پساب خام و تصفیه شده وجود نداشت ولی مقدار بیومس در فاضلاب خام به طور معنی داری بیشتر بود. این افزایش رشد در گیاه سورگوم در اثر آبیاری با پساب فاضلاب، می تواند به دلیل افزایش در مواد آلی، عناصر ماکرو و میکرو در انواع مختلف آب فاضلاب باشد تا جاییکه عناصر مفید، فعالیت متابولیکی و رشد رویشی گیاه را افزایش داده است (Nadia, 2005).
در رابطه با سایر پارامترهای رشد سورگوم شیرین شامل ارتفاع گیاه، قطر ساقه، درصد قند، حجم شربت و اتانول، اختلاف چشمگیری بین تیمارها ملاحظه نگردید، گرچه همه این پارامترها در تیمار آبیاری با فاضلاب خام نسبت به فاضلاب تصفیه شده افزایش معنی داری داشتند.
به طور مشابه، در آزمایش دیگری که در مورد اثرات فاضلاب خانگی بر پارامتر های رشد گیاه سورگوم بود افزایش زیادی در طول ساقه و تعداد برگ های گیاه و نسبت کل سطح برگ به گیاه و وزن خشک ریشه و ساقه گیاه Sorghum dura که با پساب آبیاری شده بود نسبت به کنترل مشاهده گردید (Nadia, 2005). این اثرات در پساب فاضلاب خام بیشتر بود و در تیمار با پساب دوبار تصفیه شده کمتر بود. به طور مشابه، نسبت کل سطح برگ به گیاه و وزن خشک ریشه و ساقه Sorghum dochna بوسیله تیمار با پساب افزایش یافته بود و در آبیاری با پساب خام بیشتر هم بود. تغییر مهمی در پارامتر های رشد هر دو گیاهS.dura و S.dochna در تیمار با پساب دوبار تصفیه شده مشاهده نشد(Nadia, 2002).
۴-۳- بررسی پارامتر های رشد در اثر همزمان کود اوره و فاضلاب
حسین و همکاران(۱۹۹۷) اثر آبیاری با فاضلاب تصفیه شده و نیتروژن را روی عملکرد و راندمان مصرف نیتروژن در محصول گندم بررسی کردند و نتیجه گرفتند راندمان مصرف نیتروژن در کرت هایی که با فاضلاب تصفیه شده آبیاری می شدند، نسبت به کرت هایی که آب چاه دریافت میکردند و نیتروژن به مقدار مشابهی داشتند، خیلی بیشتر بود.
بررسی ها نشان داد بین اثر متقابل مقادیر مختلف کود اوره و فاضلاب خام و تصفیه شده تفاوت معنی داری بر روی پارامتر های رشد: بیوماس، قطر ساقه، ارتفاع ساقه، درصد قند، حجم شربت و اتانول وجود ندارد اما در تیمار ۱۵۰ کیلوگرم در هکتار کود اوره و فاضلاب خام بیشترین میزان بازدهی دیده شد. شاید علت این افزایش بازدهی احتمالاً به دلیل نیتروژن و فسفر و سایر عناصر غذایی مورد نیاز گیاه و همچنین بهبود شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک جهت رشد بهتر گیاهان میباشد. افزایش ارتفاع گیاه با مصرف تلفیقی فاضلاب و کود شیمیایی میتواند به دلیل افزایش عناصر غذایی پرمصرف و کم مصرف قابل جذب گیاه باشد.
بیماریهای مثانه
عدم پاسخ به درمان معمول یبوست
۱-۲-۲-۱- مکانیسم ایجاد یبوست عملکردی
دفع مدفوع سفت (مثلاً به علت عدم تمایل کودک در استفاده از توالتهای عمومی و تأخیر در دفع مدفوع و سفت شدن آن) سبب اجابت مزاج دردناک شده و همین عامل سیکل معیوبی را فراهم میسازد که سبب نگه داشتن هر چه بیشتر مدفوع و در نهایت تکرار عبور مدفوع حجیم و سفت از مقعد میشود. بنابراین به نظر میرسد یبوست عملکردی یک پاسخ maladaptive وکنترل بیش از حد است(۱۶).
۱-۲-۲-۲- ارزیابی پاراکلینیک
الف) تست خون مخفی در مدفوع : در یبوست شیرخواران، یبوست همراه با درد شکم، اختلال وزن گیری، اسهال متناوب یا سابقه خانوادگی کانسرکولون یا پولیپهای کولون، انجام میشود.
ب) رادیوگرافی شکم : در بیاختیاری مدفوع کودکان با عدم وجود توده مدفوعی در شکم و یا معاینه رکتوم، کودکانی که اجازه معاینه رکتوم را نمیدهند، کودکان شدیداً چاق و کودکانی که حین درمان همچنان علامتدار هستند، به کار میرود.
ج) باریوم انمای بدون آمادگی : در یبوست غیر عارضهدار، ضروری نیست. در تشخیص هیرشپرونگ کمک کننده است. در اختلالات نورونال (عصبی) روده شدیداً دیلاته میشود. در ارزیابی بعد از عمل جراحی در بیمارانی که به علت آترزی مقعد و یا هیرشپرونگ تحت جراحی قرار گرفتهاند، کمک میکند(۱۶).
د) مانومتری آنورکتال: اندیکاسیونهای انجام آن شامل :
شروع زودرس یبوست
یبوست شدید مقاوم به درمان طبی
عدم وجود نشت مدفوع
مدفوع با قطر باریک
وجود اختلال رشد
آمپول رکتوم کوچک یا خالی با تجمع توده مدفوعی در کولون پروگزیمال
زمانی که یبوست علیرغم درمان، تداوم یابد
شک به اختلالات موتیلیتی از جمله آشالازی آنال
تمام بیمارانی که در مانومتری رفلکس رکتواسفنکتریک نرمال ندارند باید باریوم انما و بیوپسی رکتوم شوند.
بیشتر کودکان با یبوست عملکردی نیاز به ارزیابی پاراکلینیک نداشته و یا تنها به بررسیهای جزئی نیاز دارند(۱۶).
۱-۲-۲-۳- انواع یبوست
-
- یبوست ناشی از ناهماهنگی عضلات لگن و مقعد
این اختلال فقط عضلات کف لگن را درگیر می کند و می تواند بر اثر زایمان یا جراحی درآوردن رحم (هیسترکتومی) و همچنین افزایش سن بوجود بیاید. این نوع یبوست زمانی بروز می کند که نظم کارکرد روده بزرگ کمی به هم می خورد و عضلات لگن هماهنگ با هم کار نمی کنند. به طور طبیعی وقتی مغز پیامی دریافت می کند که روده بزرگ و رکتوم (قسمت انتهایی روده بزرگ) پر از مدفوع شده و به عضلات لگن پیام می دهد که منقبض شوند و مدفوع را به سمت رکتوم برانند و عضلات مقعد شل شوند تا مدفوع از مقعد خارج شود(۱۶).
-
- یبوست ناشی از کندی حرکت روده
یبوست ناشی از کندی حرکت روده شایع ترین نوع یبوست است و حدود ۵ درصد از مردم به آن دچار هستند. این عارضه زمانی ایجاد می شود که عضلات در تمام روده بزرگ- نه فقط کف لگن- کُند شده اند و از این رو به سختی می توانند مدفوع را از روده بزرگ بیرون دهند. این مشکل می تواند از نوجوانی به بعد بروز کند و همچنین افزایش سن، کم غذا خوردن، تغییر رژیم غذایی، مصرف داروها، بارداری، زایمان یا جراحی خارج کردن رحم (هستیرکتومی) نیز می توانند بر عملکرد عضلات تمام روده بزرگ تأثیر بگذارند و از این رو یبوست مزمن ایجاد کنند(۱۶).
۱-۲-۲-۴- درمان
چهار مرحله دارد :
الف) آموزش
توضیح در مورد مکانیسم ایجاد یبوست و بیاختیاری مدفوع
توضیح در مورد مدت طولانی درمان (حداقل ۶ ماه)
مصرف فیبر غذایی
رفتن به توالت بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب، بعد از صبحانه، بعد از ناهار و بعد از شام و مدت ۱۰-۵ دقیقه در توالت بماند (برای کودکانی که به سن آموزش توالت رسیدهاند)
استفاده از تقویت مثبت و پاداش دادن جهت قبول رفتارهای صحیح در کودک
ب) Disimpaction
-
- فرم سریع (از راه رکتوم) :
در مورد شیرخواران و نوپایان از شیاف گلیسیرین میتوان استفاده نمود. روش دیگر انمای فسفات است که برای سن کمتر از ۱ سال cc 60 و برای بیش از ۱ سال cc/kg 6 (حداکثر cc 135 دوبار) تنقیه میشود.
-
- فرم آهسته (از راه دهان) :
پلی اتیلن گلیکول (بدون الکترولیت) gr/kg/day 5/1 برای ۳ روز
هیدروکسید منیزیوم cc/kg 2 دوبار در روز برای ۷ روز
روغن معدنی (پارافین) cc/kg 3 دو بار در روز برای ۷ روز
لاکتولوز cc/kg 2 دو بار در روز برای ۷ روز (۹)
ج) پیشگیری از تجمع مدفوع (درمان نگهدارنده)
برای درمان طولانی مدت
«وجله»: این واژه و مشتقات آن ۵ بار در قرآن بهکار رفته است. اصل در این واژه، اضطراب و تشویش باطنی است؛ یعنی حالت تحرک و جنبش در قلب، که موجب سلب آرامش و انخفاض نفس میشود (مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۱۳: ۴۲).
-
-
-
-
-
-
-
- انواع خوف در قرآن
-
-
-
-
-
-
الف) خوف ممدوح
-
-
- خوف از پیش آمدن خطر برای مردم: خوف از پیش آمدن خطر برای جامعه و اعلام آن برای بیداری مردم، مخصوص انبیا و اولیا و ائمه و حکیمان و دلسوزان دوراندیش است. قرآن کریم درباره ترس نوح نسبت به قومش میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (اعراف، ۷/ ۵۹). همچنین درباره ترس شعیب نسبت به آینده قومش و خطراتی که آنان را تهدید میکرد در قرآن آمده است که: «وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ» (هود، ۱۱/ ۸۴) و درباره حضرت هود، خطاب به قومش چنین میگوید: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (شعراء، ۲۶/ ۱۳۵).
-
-
- خوف از سوء عاقبت: قرآن مجید به سوء عاقبت افرادی از امم گذشته و بعضی از افراد مسلمان اشاره کرده و از مردم میخواهد از داستان اینان عبرت گرفته و به مواظبت ومراقبت خویش توجه داشته، و خود را از افتادن در ننگ سوءِ عاقبت حفظ کنند. به عنوان نمونه در آیه زیر آمده است که: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ» (حشر، ۵۹/ ۱۶). اکثر مفسرین قرآن عقیده دارند، این آیه نمایشگر سوء عاقبت مردی از بنیاسرائیل به نام برصیصای عابد مردی از بنیاسرائیل است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۹: ۲۱۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۹: ۳۹۸).
و نیز در آیه زیر آمده است که: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ* فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ* فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» (توبه، ۹/ ۷۵-۷۷). مفسران نوشتهاند، این آیات درباره «ثعلبه بن حاطب» که فردی از انصار بود نازل شده است و داستان او چنین است: او که مرد فقیری بود و مرتب به مسجد پیامبر (ص) میآمد اصرار داشت که پیامبر (ص) دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی ادا حقش را نداشته باشی». ولی ثعلبه دست بردار نبود و سر انجام پیامبر (ص) برای او دعا کرد. چیزی نگذشت که او دارای ثروت زیادی شد. پس از مدتی پیامبر (ص) مأمور جمع آوری زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد، نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است. به هر حال هنگامی که پیامبر (ص) سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبه! یا ویح ثعلبه! «وای بر ثعلبه! ای وای بر ثعلبه»! و در این هنگام آیات مزبور نازل شد (طبرسی، ۱۳۷۷، ج۲: ۷۲).
-
- خوف از مقام خداوند: خداوند متعال در این آیه شریفه، اولیای الهی را اهل ترس می داند: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَی» (نازعات، ۷۹/ ۴۰-۴۱). و نیز در سوره «الرحمن» می فرماید: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» (الرحمن، ۵۵/ ۴۶). در مورد فرشتگان نیز آمده است که: «یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون» (نحل، ۱۶/ ۵۰).
«خوف از مقام پروردگار» یا به معنی خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او برای حساب است، و یا به معنی خوف از مقام علمی خدا و مراقبت دائمی او نسبت به همه انسان ها است (حقی بروسوی، بیتا، ج۱۰، ۳۲۸). علامه (ره) دراین باره مینویسند: منظور از آن مقام، مرحله ربوبیت پروردگار است که مبدأ رحمت و مغفرت او نسبت به مومنان و متقیان است، و نیز مبدأ عذاب سخت و عقاب شدید او است، نسبت به کسانی که آیات او را تکذیب نموده و نافرمانیش کنند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲۰: ۱۹۳).
-
- خوف از عذاب خدواند: در چندی از آیات قرآن، ترس از عذاب خداوند، ترسی پسندیده است که به بندگان صالح پروردگار اختصاص دارد: «أُوْلَئکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیهُُّمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخََافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کاَنَ محَْذُورًا» (اسراء، ۱۷/ ۵۷)؛ «إِنَّا نخََافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا (انسان، ۷۶/ ۱۰)، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلیَّ إِنیِ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبیِ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (یونس، ۱۰/ ۱۵) و … .
علت ترس از روز قیامت این است که این روز، روز پروردگار است، روزی است که خدا به حساب بندگانش میرسد، و جزای اعمال ایشان را میدهد، و چون حساب عمل بنده با خدا است، و بندگی لازمه لا ینفک انسان است، انسان به هر درجه از کمال برسد، و حتی به مقام عصمت و بیگناهی هم اگر برسد، باز هم بنده است، و بنده ممکن نیست از خوف پروردگارش تهی باشد (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲۰: ۱۲۶).
ب) خوف مذموم
خوف مذموم این است که انسان از عواملی بترسد که درخور ترسیدن نیست. بهعبارت دیگر، ترس از غیرخدا را میتوان ترس ناپسند نامید که در آیات قرآن از آن نهی شده است، یا داشتن آن مورد مذمت قرار گرفته است. از این نوع ترس، تعبیر به «جبن» میشود. «جبن» در کتب لغت، به معانی ترس (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج ۶: ۱۵۳؛ راغب، ۱۴۱۲، ج ۱: ۱۸۶)، ضد شجاعت (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱۳: ۸۴؛ مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۲: ۵۱)، ضعف قلب و دل از چیزی است که بهراستی بایستی بر آن تسلّط داشت و نیرومند بود (راغب، ۱۴۱۲: ۱۸۶؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶: ۲۲۴) آمده است. مصطفوی معتقد است: اصل در این ماده، چیزی است که مقابل شجاعت است و مهابت در اقدام کردن و تقدم در امری را بیان میکند که تأخر و حذر و اتقا ملازم آن است و به این مناسبت بر جبین اطلاق میشود؛ چراکه جبین، پس از جبهه (پیشانی) است و مرد شجاع پیشانیاش را جلو قرار میدهد و گویی جبین ترسو است که در عقب قرار میگیرد و متأخر از پیشانی است (مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۲: ۵۱). نراقی معتقد است: «جبن» از جنس رذائل قوه غضب و در جانب تفریط آن است. از مهلکات بزرگ است و آدمی بهسبب آن دچار صفات مذمومی مانند: خواری نفس، ذلت و ناگواری زندگی میشود. ازاینرو، در شریعت از آن نکوهش شده است (نراقی، ۱۳۶۶: ۲۵۲).
ترسهای مذموم اشکال و اقسامی دارد. بر حسب آیات قرآن، اقسام ترس ناپسند عبارت است از:
-
- ترس از آسیب مالی: ترس از فقر، از ترسهای رایج میان مردم است. انسان معمولاً برای کسب معاش رنج و زحمت فراوانی را تحمل میکند و هر خطری که احتمالاً منبع درآمدش را تهدید کند، موجب ترس و هراسش میشود. از این ترس، در قرآن نهی شده است: «وَ لَا تَقْتُلُواْ أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نحَّْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکمُْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطًْا کَبِیرًا» (اسراء، ۱۷/ ۳۱).
«املاق» در لغت در معانی زیر بهکار رفته است: فقر و نداری، افلاس و نداشتن مال (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱۰: ۳۴۷؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ۵: ۲۳۶)، کثرت انفاق و تبذیر تا جاییکه منجر به حاجت و نیاز شود (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج ۵: ۱۷۴؛ ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱: ۳۴۷). خداوند خود بیان میدارد که این ترس بیمورد است و آنان را با این گفتهاش اطمینان میبخشد که چنین نخواهد شد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ»؛ ماییم که شما و آنان را روزی میدهیم (مدرسی، ۱۴۱۹، ج۶: ۲۲۴). در سوره توبه در مورد ترس از آسیب مالی میفرماید: «… وَ تجَِرَهٌ تخَْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فی سَبِیلِهِ فَترََبَّصُواْ حَتی یَأْتیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» (توبه، ۹/ ۲۴).
برای یک موحد و مسلمان مکتبی، خدا، رسول و جهاد در راه خدا باید از پدر، فرزند، برادر، همسر، اقوام، ثروت، تجارت و خانه مسکونی محبوبتر باشد، آنها را بهخطراندازد، نه مکتب را، از آنها دست بکشد نه از خدا و رسول و جهاد. بهطور کلی، اینها نمیتوانند بهانه باشند، و گرنه آن مؤمن، فاسق است و از بندگی ساقط شده و در ضلالت میباشد و چنین کسان باید منتظر باشند که شکست و خذلان و بدبختی از جانب خدا نصیبشان شود (قرشی، ۱۳۷۷، ج ۴: ۲۰۷).
-
- ترس از مردم: این ترس همواره از نظر قرآن و عقل نهی شده است. ترس از غیرخدا موجب میشود که غیرخدا بزرگ و خدا کوچک دیده شود. درحالیکه باید برعکس باشد. اگر غیرخدا پیش کسی بزرگ شود، ترسو میشود. منبع اصلی هر قدرتی و هر خیر و برکتی خداست، و اگر خدا حمایت از کسی کند، تمام جهانیان دست به دست هم دهند، نمیتوانند زیانی به او برسانند. این تفکر قدرت زیادی به انسان میبخشد و استقامت و پایداری در برابر دشمنان سرسخت و لجوج را میافزاید. یکی از انواع ترس از مردم، ترس از قدرتهای خودکامه و طاغوت میباشد. ترس از طاغوت کار شیطان است. هدف شیطان تضعیف روحیه مجاهدانِ راه خدا در میدانهای مبارزه است تا آنان فرار کنند و باطل به پیروزی برسد. ترس از طاغوت و دوری از او، موجب میشود تا دست تجاوز او درازتر گردد: «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» (مائده، ۵/ ۳).
آیه مذکور مؤمنان را نهی میکند از اینکه بترسند که اهل کفر بر اسلام غالب آیند و مسلمانان را شکست دهند و آنها را از دینشان بازگردانند. خدا میفرماید: باید از من بترسید که اگر مخالفتم کنید و مرتکب گناه شوید، کیفر من شما را فرا میگیرد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۳: ۲۴۵).
-
- ترس از مرگ: در آموزههای دینی، مرگاندیشی و به یاد مرگ بودن، ارزشمند و پسندیده است، اما ترس از مرگ، ناپسند است. انسان با مرگاندیشی به حیات جاودانه پس از مرگ پی میبرد و میداند که حیات پس از مرگ نیز ادامه دارد و جاودانه هم میباشد. ازاینرو، باید بیشتر از حیات دنیوی مورد توجه قرار گیرد (یثربی، ۱۳۸۰). مراد از مرگاندیشی چیزی جز تعدیل زندگی دنیوی و سامان بخشیدن آن نیست (همان). بنابراین، مؤمن واقعی ترس از مرگ ندارد، هرچند مرگاندیشی دارد و به مرگ با دیدی واقعبینانه مینگرد. نوع این ترسها بر اساس جهلی است که شیطان بر جاهل تحمیل کرده است. در قرآن در خصوص ترس منافقان از مرگ آمده است: «أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یجَْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فی ءَاذَانهِِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ محُِیطُ بِالْکَافِرِین» (بقره، ۲/ ۱۹). «حذر» بهمعنای تحرزی است که از لحاظ خوف صورت گیرد و موت در مقابل حیات است. پس حَذَرَ الْمَوْتِ: یعنی منتفی شدن حیات، بهسبب پیدایش اختلال و فساد در وجود چیزی است که موجب از بین رفتن حیات گردد و اگر انسان همه توجه و تعلق و خوشی او به حیات مادی دنیوی باشد، قهراً از جدا شدن و زوال آن صددرصد منزجر، ناراحت و ناراضی گشته و با تمام قوا در رفع آن پیوسته خواهد کوشید (مصطفوی، ۱۳۸۰، ج ۱: ۱۰۶).
لازم به یادآوری است که برخی در قسمت ترس از مرگ، ترس موسی (ع) از کشته شدن را آوردهاند و بیان کردهاند که ترس از مرگ، چنان در میان مردم رواج دارد که حتی پیامبری چون موسی از آن در امان نمانده است و آیه «لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُون» (شعرا، ۲۶/ ۱۴). را ذکر کردهاند. اما اکثر مفسران قائل هستند که ترس موسی (ع) از کشته شدن بهدلیل ناتمام ماندن مسئله رسالت بوده است، نه ترس از جان خویش (فیض کاشانی، ۱۴۱۵، ج ۴: ۳۱؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱۶: ۷۸؛ حسینی همدانی، ۱۴۰۴، ج ۱۲: ۱۲؛ شبر، ۱۴۱۲: ۳۵۴؛ کاشانی، ۱۳۳۶، ج ۶: ۴۰۵؛ عاملی، ۱۴۱۳، ج ۲: ۴۲۳). بنابراین، در قرآن ترس از مرگ برای مؤمنان نیامده است.
Rheme
- پایانبخش آغازگرشده:[۱۷۱]
تامسون (۲۰۰۴، صص ۱۵۲- ۱۵۳) معتقد است این ساختار دارای شباهتهایی با آغازگری محمولشده است. اما تفاوت آنها در این است که در مورد ساخت آغازگری محمول شده میتوان قائل به این بود که آن ساخت همارز با ساختی دیگر است که در آن نهاد/فاعل برجسته سازی شده است. به عنوان مثال در مورد مثال فوق میتوان جملهی همارز زیر را برای آن فرض نمود:
It was his teacher who persuaded him to continue. = His teacher persuaded him to continue.
اما در مورد جملاتی که دارای ساختار پایانبخش آغازگرشده هستند قائل شدن به چنین جمله همارزی ممکن نیست:
It is true that it took five years to do so. = ?
البته هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۹۷) به طور گذرا به این ساختار اشاره میکنند اما آن را نه یک ساختار آغازگرشده جدا، بلکه ساختاری میدانند که It در آن در جایگاه آغازگر قرار دارد.
- آغازگر پیشنهاده: [۱۷۲]
تامسون (۲۰۰۴، ص ۱۵۳) این ساختار را در حالتی میداند که در گفتار فیالبداهه، گوینده آغازگر را به عنوان سازهای مجزا بگوید، و سپس ضمیری را به جای آن در بند جایگزین نماید. مانند نمونه زیر (در متن اصلی Fig 6.16)
Your Mum,
does she know you’re here?
Theme
Rheme
۳-۲-۱-۳-۱-۵- آغازگر در بندهای مجهول:
تامسون (۲۰۰۴،ص ۱۵۴) بر این باور است که یکی از دلایل مجهولسازی این است که نویسنده یا گوینده از عنصر آغازگرشده طی روند مجهولسازی برای مدیریت ادامه متن استفاده میکند. یعنی میتواند در بندهای بعدی از همان عنصر آغازگرشده دوباره به عنوان آغازگر استفاده کند.
۳-۲-۱-۳-۱-۶- آغازگر در بندهای مرکب:
طبق تحلیل تامسون (۲۰۰۴، صص ۱۵۴-۱۵۶) میتوان در دو سطح به بندهای مرکب نگاه کرد و آنها را مورد تحلیل آغازگر-پایانبخشی قرار داد. در نگاه اول هر بند مرکب خود از دو بند وابسته شکل یافته که این بندها برای خود دارای نظام آغازگر-پایانبخشی هستند. مثال ذیل از تامسون (همان، ص ۱۵۴)نقل می شود (در متن اصلی Fig 6.17).
As the universe
expanded,
the temperature of the radiation
decreased
Theme ۱
Rheme ۱
Theme ۲
Rheme ۲
در نگاه دوم بند مرکب، به عنوان یک بند دارای آغازگر و پایانبخش است. در این حالت، بند وابسته اول آغازگر و بند وابسته دوم پایانبخش است: (در متن اصلی Fig 6.18)
the temperature of the radiation decreased
As the universe expanded,