برخی از حقوقدانان [۲۸] نیز در شرح ماده ۳۷ قانون مدنی میگویند:
«هرگاه دلیلی اعم از اقرار یا سایر ادله اثبات،دلالت بر مالکیت سابق دیگر در مال معینی که الان تحت تصرف دیگری است بکند،اماره تصرف زایل است.البته ایشان در فرضی که دعوا و ادعایی نباشد اماره را مقدم میدانند و میگویند مالکیت سابق استصحاب نمیشود،یعنی در واقع بین دو فرض ذیل تفاوت گذاشته است.فرضی که ادعا و دعوایی مطرح است که در این صورت مطابق نوشته ایشان اماره ید از اعتبار ساقط است. فرضی که ادعا و دعوایی مطرح نیست که در این صورت اماره ید به اعتبار خود باقی است ».برخی نیز معتقدند:
هر دلیلی که مثبت مالکیت سابق مدعی باشد اماره ید را از اعتبار ساقط میکند،اگرچه ماده ۳۷ قانون مدنی و رویه قضایی مورد نظر را منحصر به اقرار کرده است،ولی اقرار هیچ خصوصیتی جز اثبات مالکیت مدعی ندارد،پس باید بر آن بود که ثبوت مالکیت سابق مدعی به هر دلیلی ،اثر اماره تصرف را زایل میکند.[۲۹]
برخی از حقوقدانان[۳۰] در این زمینه میگویند : کسی که مالکیت خود را با اماره ید میخواهد ثابت کند لازم نیست که مبدا و منشا تصرف او معلوم باشد و باید مدعی که منشا تصرف متصرف را غصب یا نامشروع اعلام میدارد این مطلب را ثابت کند ولی اگر متصرف بخواهد منشا مالکیت خود را اعلام کند از نظر فن وکالت نباید اقرار به مالکیت سابق طرف نماید والا تصرف آثار خود را از دست میدهد.
سپس میگویند که حکم ماده ۳۷ قانون مدنی قابل ایراد است زیرا اقرار ذوالید به مالکیت سابق مدعی نمیتواند اماره را زایل کند،زیرا بین مودای اماره که مالکیت فعلی است و مودای اقرار که مالکیت سابق است تعارضی نیست.یعنی همانگونه که اثبات مالکیت مدعی با دلیلی غیر از اقرار تصرف را ساقط نمیکند،اقرار هم نباید این اماره را از اعتبار بیندازد.
باید گفت آنچه از ظاهر مواد ۳۶ و ۳۷ ق.م استنباط میشود این است که در صورت اثبات سبق مالکیت مدعی مال مورد تصرف به مدعی رد نمیشود و متصرف مکلف به ارائه دلیل انتقال مال به او به وسیله ناقل قانونی نخواهد بود،مگر اینکه سبق مالکیت مدعی به وسیله اقرار متصرف اثبات شود.زیرا از یک طرف طبق ماده ۳۶ ق.م برای سلب اعتبار تصرف باید ثابت شود که تصرف مزبور ناشی از سبب مملک یا نقل قانونی نبوده است و بنابر مفهوم مخالف این ماده در صورت عدم این امر ،تصرف اماره مالکیت است.از طرف دیگر،مطابق ماده ۳۷ قانون مدنی در صورت اقرار متصرف به مالکیت سابق مدعی،تصرف متصرف نمیتواند اماره مالکیت او باشد و متصرف برای خودداری از تسلیم ملک به مدعی باید انتقال آن را به خود به ناقل صحیح اثبات کند.ملاحظه مقررات ماده ۳۶ و ۳۷ ق.م نشان میدهد که مفاد ماده ۳۶ یک حکم مطلق و مورد ماده ۳۷ یک استثنا بر آن است.به همین جهت از جمع دو ماده بالا نتیجه گرفته میشود که در برابر مدعی که سبق مالکیت او اثبات شده باشد تصرف متصرف فعلی اماره مالکیت اوست مگر در موردی که سبق مالکیت مدعی با اقرار متصرف فعلی ملک اثبات شود.
ج :مبنای منتخب فقهی
در مورد اینکه قاعده ید مبنای دعوای رفع تصرف عدوانی میتواند واقع شود یا خیراختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر ناشی از اختلاف در مبنای دعوای رفع تصرف عدوانی است.اعمال قاعده ید با مصادیق دعوای رفع تصرف عدوانی که امروز در قوانین موضوعه آمده انطباق ندارد.مثلا در فقه اسلامی بنا بر قول مشهور به صاحب مال اجازه داده میشود که تحت شرایطی مال خود را از متصرف بگیرد.مثلا در جایی که عین مال در دست متصرف باشد و یا اینکه آن مال دین باشد که صاحب دین میتواند به قدر طلب خود بدون مراجعه به محاکم از مال مدیون برداردو حال آنکه قوانین کنونی برای حفظ نظم چنین اجازه ای را به صاحب مال نمیدهند.[۳۱]
به نظر نگارنده،که مبنای حقوقی دعوای رفع تصرف عدوانی را با توجه قوانین آیین دادرسی فعلی منع احقاق حق شخصی میدانم قاعده ید اماره است و با دعوای رفع تصرف عدوانی در تعارض است.و تنها در صورتی میتوان قاعده ید را مبنای این دعوا دانست که مبنای حقوقی آن را حمایت از مالک واقعی بدانیم که همانطوریکه گذشت در قوانین فعلی این نظر پذیرفته نیست.
گفتار سوم:پیشینه دعوای تصرف عدوانی
دعوای تصرف عدوانی از جمله مواردی است که قانونگذار ایران از قانونگذار فرانسه اقتباس کرده لذا قواعد و مقررات حاکم بر این دعوا تا حد زیادی همان قواعد و مقررات حاکم بر دعوای فوق در فرانسه است البته نباید ناگفته از کنار این مطلب گذشت که در حقوق اسلام بحث مربوط به اماره ید و قواعد حاکم بر آن تا حدودی با موضوع تصرف عدوانی ارتباط پیدا می کند. معذالک دعوای تصرف عدوانی در حقوق فرانسه عبارت است از دعوای مزاحمت، دعاوی پیشگیری از مزاحمت و دعاوی تصرف عدوانی. دعوای تصرف عدوانی که در حقوق فرانسه متداول بوده ریشه عرفی و تاریخی دارد از قرن نهم میلادی معمول گردیده و نمونه ای از پدیده های حقوقی مکتب کلیسا محسوب می شود. در حال حاضر رویه قضائی فرانسه هر ۳ عنوان دعوای مذکور را مورد پذیرش قرار داده و برای هر یک شرایط خاصی پیش بینی کرده است.[۳۲]
بند یکم:پیشینه دعوای تصرف در اسلام
تصرف عدوانی مقتبس از حقوق فرانسه بوده وبانهاد غصب در اسلام کاملا متفاوت است.زیرا در دعوای تصرف عدوانی رسیدگی به تصرف مستقلا وبدون توجه به مالکیت انجام میشود وبه این ترتیب ممکن است حکم به رفع تصرف علیه کسی صادر شود که خود مالک مال است درصورتیکه در دعوای غصب قاضی ابتدا باید مالکیت خواهان رااحراز کند.[۳۳]
شبهه ای نیست که قاعده ید مانند شهادت واقراروسوگند وقواعد عقلایی دیگرنزد عقلاوعرف معتبر بوده وبر آن آثار مرغوب بار مینمودند وشرع اطهراین نوع قواعد را امضانموده است.[۳۴] بعضی از فروع قاعده ید خصوصا آنجاکه بحث ازاصل یا اماره بودن وتقدم آن بر استصحاب وترجیح ید سابق یالاحق پیش میاید وباب احرازمالکیت ازطریق رسیدگی به بینه مسدود میگرددمفاهیمی مشابه مفاهیم دعوای تصرف مطرح میشودواقوال گوناگون درمورداعتباریدسابق وید لاحق بیان میگرددکه نمیتوان گفت به هیچ وجه دعوایی نظیر دعاوی تصرف در محضرقاضی اسلامی قابل طرح نبوده است.[۳۵]
سابفه اماره مذکور در ماده ۳۵ قانون مدنی را باید درحقوق اسلام جستجو کرد.چون این ماده متخذه از فقه است.فقها درکتب خوداز اماره تصرف بنام قاعده ید یاد میکنند.این قاعده از مهمترین قواعد فقهی بوده مبنا ومدرک آن علاوه بر اجماع وادعای ضرورت از طرف برخی از فقها روایات متعدد است.[۳۶]
بند دوم:پیشینه دعوای تصرف عدوانی در حقوق ایران
با تصویب و اجرای قانون ثبت که از متصرف تقاضای ثبت پذیرفته می شد تقاضا کنندگان ثبت اراضی برای اینکه به تقاضای خود وجهه قانونی دهد ناگزیر بودند که در محدوده مورد درخواست آثار تصرفاتی برقرار کنند تا صورت قانونی آن حفظ شده باشد چه بسا اوقات در این ماجرا تجاوز به اراضی این و آن یا تخطی به حقوق دیگران پیش می آید و همین کشمکش ها باعث پیدایش قانون طرز جلوگیری از تصرف عدوانی گردید تا تاریخی که قانون تجاوز به اراضی وضع شده بود و موضوع تصرف در زمین مساله روز نبود این قانون کمک بزرگی به تصرف و بالنتیجه مالکیت اشخاص می کرد.[۳۷]
اغلب اتفاق می افتاد که اشخاص برای ایجاد تصرف به طور صوری بر هم اقامه دعوای تصرف عدوانی نموده تا سبق تصرف خود را نزد مقامات مربوطه اثبات کرده و از این راه بتوانند به ثبت ملک اقدام کنند. این است که قانون تصرف عدوانی مخصوصاً از نظر سرعت در رسیدگی کار طرفین دعوا را آسان کرده است.
نخستین قانونی که دعاوی تصرف را در حقوق ایران تاسیس نمود قانون موقتی اصول محاکمات حقوقی مصوب ۱۳۲۹ قمری است. به موجب این قانون کسی که مال غیر منقول را در لحظه تصرف عدوانی در تصرف خود داشت می توانست به این تصرف استناد جسته و دادگاه بدون اینکه در نحوه تصرف خواهان تحقیق کند فقط در مورد تصرف عدوانی رسیدگی و در صورت احراز شرایط به نفع خواهان مال را از تصرف خوانده خارج می نمود ولی اولین قانونی که صلاحیت رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی را به دادسراهای تهران تفویض کرد قانون طرز جلوگیری از تصرف عدوانی بود که در سال ۱۳۰۹ شمسی به تصویب رسید این قانون مشتمل بر ۱۰ ماده بود و چون آئین دادرسی خاصی در آن قانون پیش بینی نشده بود در همان سال نظامنامه ای راجع به تشریع و طرز رسیدگی به دعاوی تصرف در دادسراها از طرف وزارت دادگستری تصویب و به موقع اجرا گذاشته شد سپس در سال ۱۳۱۸ قانون آئین دادرسی مدنی در باب صلاحیت اختصاصی دادگاه بخش رسیدگی به این دعاوی را به عهده آن دادگاه گذاشت با توجه به شرایطی که برای سبق و لحوق تصرف و مدت هر یک از آنها مقرر نمود، نه تنها ناسخ قانون سال ۱۳۰۹ تلقی نشد بلکه در بسیاری از موارد، اصول مندرج در قانون مذکور تا آن حد که به نفس دعوای تصرف ارتباط داشت بر اساس وحدت ملاک از طرف قضات دادسراها مورد استناد قرار گرفت.[۳۸]
بدین ترتیب نارسائی هائی در موارد مذکور وجود داشت و باعث اختلاف نظرهای قضائی شده بود. تا اینکه قانونگذار در اسفند ماه ۱۳۵۲ قانون اصلاح قانون جلوگیری از تصرف عدوانی را در ۱۹ ماده و ۴ تبصره وضع نمود و به موجب ماده ۱۹ قانون جلوگیری از تصرف عدوانی ۱۳۰۹ و اصلاحی آن مصوب ۱۳۲۹ را منسوخه اعلام نمود و تا حد زیادی مشکلات آن زمان مرتفع گردید.
در حقوق کنونی مستند دعوای رفع تصرف عدوانی قانون اصلاح قانون جلوگیری از تصرف عدوانی مصوب ۱۳۵۲، مواد ۱۵۸ تا ۱۷۷ قانون آئین دادرسی مدنی و ماده ۶۹ قانون مجازات اسلامی میباشد که هر کدام در جایگاه قانونی خود قابل اعمال و اجرا است. هر چند در این راستا اینکه قانون اصلاح قانون جلوگیری از تصرف عدوانی به موجب ماده ۵۲۹ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ نسخ شده یا خیر اختلاف نظر است[۳۹] که مفصلا در بخش دوم پایان نامه در این خصوص بحث شده و نهایتا این نتیجه حاصل گشت که قانون اصلاح قانون تصرف عدوانی نسخ نشده و مدعی میتواند با بهره گرفتن از مدارک و مستنداتی که در اختیار دارد خواسته اش را تقدیم مرجع ذی صلاح نماید.
مبحث دوم: تمیز دعوای رفع تصرف عدوانی از مفاهیم دیگر
دعوای رفع تصرف عدوانی به دعاوی دیگری شباهت دارد از جمله به دعاوی ممانعت و مزاحمت از حق که این دعاوی در قانون مدنی جزء دعاوی تصرف شمرده شده و در فصل مربوط به آن قید گردیده است.همچنین به دعاوی تخلیه وخلع ید وغصب نیز شباهت دارد که در این قسمت به مقایسه این دعاوی پرداخته میشود.
گفتار اول:تمیز دعوای رفع تصرف عدوانی از دیگر دعاوی ثلاث
بند یکم: دعوای رفع ممانعت از حق
طبق ماده ی ۱۵۹ ق.ج . دعوای ممانعت از حق عبارت است از تقاضای کسی که رفع ممانعت از حق ارتفاق یا انتفاع خود را در ملک دیگری بخواهد.
همانطور که می دانیم حق قدرت و امتیازی است که قانون به اشخاص می دهد که به انجام امری مبادرت و یا از انجام آن خودداری نماید . بنابراین خارج از مقررات قانونی وجود حق متصور نمیباشد این حقوق ممکن است ناشی از تصریح قانون یا قرار داد یا عرف مسلم باشد.
تعریف حق ارتفاق و حق انتفاع :ماده ۹۳ قانون مدنی ارتفاق را چنین تعریف میکند: «ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری مانند حق عبور و حق مجری».
ماده ۴۰ همان قانون در خصوص تعریف حق انتفاع میگوید: «انتفاع عبارت است از حقی که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند مانند حق عمری،رقبی و سکنی».
تفاوت دعوای تصرف عدوانی با دعوای رفع ممانعت از حق در این است که:
در دعوای رفع ممانعت از حق"موضوع دعوا بازگرداندن تصرف به صاحب مال نیست بلکه بازگرداندن سایر حقوق عینی به شخص صاحب آن می باشد.مثلا شخصی در ملک دیگری حق داشته که مجرای آبی داشته باشد اما صاحب آن ملک از اجرای این حق جلوگیری می کند و به عبارتی مانع حق می شود که در اقامه دعوا دادگاه این حق عینی را به شخصی که صاحب این حق بوده بازمی گرداند نه ملک را. در حالی که در تصرف عدوانی موضوع درست برعکس است یعنی موضوع دعوا برگرداندن تصرف و ملک به صاحب مال است مثلا کسی که با قصد و عمد و از روی غلبه و زور ملک دیگری راتصرف کرده در طرح دعوای رفع تصرف عدوانی دادگاه ملک را از چنگ متصرف ویا به عبارتی غاصب می گیرد وبه صاحب ملک برمی گرداند.[۴۰]به عبارتی دیگردر دعوای تصرف عدوانی،متصرف سابق کسی است که همچون مالک هر گونه اختیاری را نسبت به ملک خود دارا بوده و ضمن استیلای کامل بر مال حق اعمال هر گونه حقوق مالکانه ای را نسبت به مال دارا میباشد،اما وضع متصرف یا صاحب حق در حقوق ارتفاقی و انتفاعی چنین نیست بلکه سابقه استفاده متصرف حاکی از تصرفات ناقصی است که در حد استفاده ارتفاقی و انتفاعی در مال غیر حاصل میگردد و در واقع اعاده به وضع سابق در اینگونه حقوق حکایت از استیلای ذیحق بر کل مال را نداشته و صرفا احیا کننده آن قسمت از حقوق تضییع شده خواهان در ملک دیگری میباشد.[۴۱]
دادگاه در رسیدگی به این دعوا نیز وارد دلایل مالکیت نمی شود، به عبارت دیگر از خواهان دعوا دلیلی مبنی بر وجود حق اصلی مطالبه نمی نماید و تنها به این امور رسیدگی می کند که آیا خواهان در گذشته ، هرچند به ناحق از این حق عملا استفاده می نموده است و آیا خوانده مانع استفاده بدون رضایت او شده است ؟
بنابراین خواهان ممکن است علی رغم اینکه مالک حق نبوده به صرف استفاده عملی از این حق در دعوای رفع ممانعت از حق پیروز شود و خوانده علی رغم اینکه در اصل نسبت به ملک او حق ارتفاقی وجود ندارد محکوم شود[۴۲].
در بیان شباهتهای این دو دعوا باید گفت که با توجه به مواد ۱۶۱ الی ۱۷۷ ق.ج. کلیه شرایطی که در مورد تصرف عدوانی ضروری است تا دعوی طبق مقررات دعوی تصرف عدوانی قابل رسیدگی باشد در خصوص دعوای رفع ممانعت از حق مصداق دارد که در جای خود مورد بررسی قرار میگیرد.
بند دوم: دعوای رفع مزاحمت از حق
بر طبق ماده ۱۶۰۲ ق.ج. دعوای مزاحمت عبارت است از دعوایی که به موجب آن متصرف مال غیر منقول درخواست جلوگیری از مزاحمت کسی را می نماید که نسبت به متصرفات او مزاحم است بدون اینکه مال را ازتصرف متصرف خارج کرده است.
برای مثال ، شخصی پنجره ای در ملک خود به ملک مجاور باز نماید یا ناودان ملک خود را طوری قرار دهد که آبریز آن در محل مجاور باشد متصرف ملک مجاور می تواند بر علیه او دعوای مزاحمت از حق اقامه کند.در این دعوا دادگاه تنها تصرف بدون مزاحمت سابق خواهان و مزاحمت فعلی خوانده را مورد توجه قرار می دهد و در صورت احراز این دو امر و اینکه مزاحمت بدون رضایت خواهان و به غیر وسیله ی قانونی بوده ، حکم به رفع مزاحمت صادر خواهد نمود[۴۳]. ولی در دعوای رفع تصرف عدوانی متصرف لاحق ملک را از تصرف متصرف سابق خارج مینماید.
در بیان شباهتهای این دو دعوا باید گفت که با توجه به مواد ۱۶۱ الی ۱۷۷ ق.ج. کلیه شرایطی که در مورد تصرف عدوانی ضروری است تا دعوی طبق مقررات دعوی تصرف عدوانی قابل رسیدگی باشد در خصوص دعوای رفع مزاحمت از حق مصداق دارد که در جای خود مورد بررسی قرار میگیرد.
بند سوم : تفاوت بین دعوای رفع ممانعت از حق با رفع مزاحمت از حق
در تفاوت بین ممانعت از حق با مزاحمت از حق باید گفت:در دعوای رفع ممانعت از حق ،مدعی علیه از استفاده صاحب حق،از حق خویش ممانعت میکند به طوریکه استفاده متصرف از ملک مورد تصرفش غیر ممکن میگردد . مانند اینکه شخصی کلید خانه دیگری را برداشته و اجازه ورود به منزلش را نمیدهد اما در دعوای مزاحمت، استفاده از مال برقرار است اما آن استفاده در اثر اعمال شخص مزاحم با زحمت و مشقت همراه است[۴۴]. در حقیقت در ممانعت از حق عمل فاعل ،به طور کلی مانع استفاده کننده از حق میشود در حالیکه در مزاحمت، عمل فاعل ، اخلال جزعی در تصرف ایجاد مینماید بی آنکه بهره مندی متصرف را به طور کلی غیر ممکن نماید.[۴۵]
گفتار دوم:تمیز دعوای رفع تصرف عدوانی ازدیگر دعاوی
بند یکم:مقایسه دعوای غصب با دعوای تصرف عدوانی
به موجب ماده ۳۰۸ قانون مدنی که برگرفته از منابع معتبر فقه امامیه است « غصب استیلای بر حق غیر به نحو عدوان است و اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است »
حق مورد استیلا یا مغصوب ممکن است عین یا منفعت یا عین بدون منفعت یا منفعت مجرده و یا حق مالی متعلق به عین باشد بنابراین استیلا بر حقوق غیر مالی و حبس غیر قانونی انسان آزاده غصب محسوب نمی شود . دعوای غصب و تصرف عدوانی مدنی علاوه بر آنکه مفهوماُ متفاوت و مبانی آن دو نیز تفاوت دارد از لحاظ قلمرو و مصداق نیز متفاوت هستند و اگر چه در بعضی مصادیق مشترک میباشند همانند تصرف عدوانی مال غیر منقولی که در مالکیت متصرف سابق بوده و متصرف لاحق ،بودن رضایت مالک و بدون مجوز قانونی بر آن ملک استیلا یافته اما در بعضی مصادیق عنوان غصب صدق میکند ولی عنوان تصرف عدوانی صدق نمی کند همانند موردی که کسی ملکی را خریداری نموده و مستحقَ للغیر در آمده و بر عکس نیز در بعضی مصادیق عنوان تصرف عدوانی صدق می کند اما عنوان غصب صحیح نمی باشد همانند موردی که شخصی خود را مدعی مالکیت واقعی میداند ملکی را بدون توسل به مراجع ذی صلاح از تصرف متصرف مدعی مالکیت خارج کند.
اما در مقایسه بین دعوای غصب با دعوای تصرف عدوانی مدنی باید گفت :
۱- موضوع دعوای غصب اعم از اموال منقول و غیر منقول است اما دعوای تصرف عدوانی مدنی و حتی دعوای مزاحمت و ممانعت از حق مقررات در قانون آئین دادرسی مدنی ویژه اموال غیر منقول است البته موضوع تصرف عدوانی مقرر در ماده یک قانون جلوگیری از تصرف عدوانی مصوب سال ۱۳۵۲اعم از اموال منقول و غیر منقول است.[۴۶]
۲- در دعوای رفع تصرف عدوانی مدنی موضوع رسیدگی شناسایی مالک نیست هدف حمایت از متصرف است و اگر به استناد و دلایل مالکیت خواهان نیز توجه می شود تنها به منظور احراز سبق تصرف اوست (ماده ۱۶۲ قانون آئین دادرسی مدنی)اما در دعوای غصب موضوع رسیدگی شناسایی مالک (عین یا منفعت )و یا دارندۀ حق است و در صورت اثبات مالکیت یا ذی حق بودن خواهان آثار غصب بر عمل خوانده بار میشود.[۴۷]
۳- در دعوای تصرف عدوانی لازم است استیلای خوانده بدون رضایت متصرف سابق ویا به وسیله نامشروع به دست آمده باشد ولی در غصب هیچ یک از این دو ضرورت ندارد به همین جهت کسی که به بیع فاسد ملکی را به دیگری فروخته و تحویل اوداده می تواند خلع ید او را به عنوان غاصب بخواهد.[۴۸]
لازم به ذکر اینکه تعریف تصرف عدوانی به غضب از این جهت شباهت دارد که متصرف شدن در مالی که در تصرف دیگری است آنهم بدون رضایت غصب است و هر تصرف عدوانی غصب است اما هر تصرف غاصبانه غصب نیست.[۴۹]
بند دوم: مقایسه دعوای تصرف عدوانی با خلع ید
در حقوق اسلام ،شارع مقدس برای مالکین و متصرفین حقوقی قائل شده و دیگران را مکلف به رعایت این حقوق نموده است. همچنین بین ۲ اصطلاح متصرف ،مالک و یا تصرف ومالکیت قائل به تفکیک شده و برای هر کدام آثار حقوقی خاصی پیش بینی نموده است. خلع ید به لحاظ حقوقی عنوان دعوایی است که مالک یک مال غیر منقول (خانه، مغازه، زمین) بطرفیت متصرف غیر قانونی مال خود اقامه می کند و از دادگاه می خواهد که به روند تصرف غیر مجاز متصرف پایان بخشیده و ملک وی را از تصرف او خارج کرده و تحویل او بدهند، بعنوان مثال من دارای یک مغازه می باشم و به مسافرت می روم بعد از ۲ سال مراجعت می کنم و متوجه می شوم یکی از همسایگان مغازه از غیبت من سوء استفاده کرده و به تصرف مغازه پرداخته و در آن مبادرت به فروش لوازم یدکی اتومبیل می نماید. هر چند به او تذکر داده می شود حاضر نمی گردد مغازه را تحویل دهد اینجاست که من باید با در دست داشتن سند مالکیت به دادگاه محل وقوع مغازه مراجعه کرده و با تنظیم دادخواست و طرح دعوی خلع ید به طرفیت متصرف که اصطلاحاً غاصب تلقی می شود حق خود را مطالبه نمایم. شرط اصلی جهت طرح دعوی مذکور داشتن مالکیت بلامعارض است یعنی باید سندی داشته باشیم که مالکیت ما را صد در صد ثابت کند مثل دفترچه مالکیت سیم سرب، یا حکم قطعی اثبات مالکیت اما اگر واقعاً مالک باشم اما مدرکی برای اثبات آن نداشته باشم و طرف مقابل هم ادعای مالکیت من را قبول نداشته باشد اینجا باید ابتدا به دادگاه مراجعه کنم و دعوای اثبات مالکیت مطرح نمایم، و با گرفتن حکم قطعی اثبات مالکیت دعوای خلع ید در دادگاه مطرح نمایم و الا موفق نمی شوم.
به طور کلی دعوای خلع ید خواسته فردی است که مال غیرمنقول (آپارتمان زمین و…) او از سوی دیگری بدون مجوز تصرف شده و متصرف از تحویل آن ملک خودداری می کند و شبیه رفع تصرف عدوانی است. در مورد روش تفکیک میان خلع ید و دعوای تصرف عدوانی بایذ گفت دعوای خلع ید لزوما از طرف مالک است اما در مورد دعوای تصرف عدوانی قانون از متصرف قدیم حمایت می کند و در آن سند مالکیت نیز لازم نیست بلکه سابقه تصرف کافی است. درباره مال منقول نمی توان دعوای خلع ید مطرح کرد .اما از مال غیرمنقول می شود رفع غصب کرد.مقررات ماده ۳۰۸ به بعد قانون مدنی غصب و خلع ید رابیان کرده است. البته در قوانین ذکر شده هیچ کجا مستقیما از واژه خلع ید استفاده نشده اما منظور همان خلع ید است. در مورد چگونگی ورود اصطلاح خلع ید به دایره مفاهیم حقوقی باید گفت تنها جایی که از این واژه استفاده شده است،ماده۴۳ قانون اجرای احکام است..[۵۰]
علاوه بر تفاوتی که در ماهیت دعوای رفع تصرف عدوانی با خلع ید گفته شد از لحاظ تشریفات دادرسی و طرح دعوا با توجه به اینکه دعوای رفع تصرف عدوانی دارای شرایط خاصی میباشد و از این جهت از دعاوی دیگر متمایز گردیده است .نیز بین آنها تفاوت وجود دارد که مفصلا در فصل مربوطه توضیح داده خواهد شد.
لازم به ذکر است که دعوی رفع تصرف عدوانی و خلع ید به طور همزمان یا جدا از هم قابل طرح در مراجعه صالحه می باشد.
معنویت درکار
مؤلفهها
اولویت
کار معنا دار
۱
حس اجتماعی بودن
۲
تطابق با ارزشهای سازمانی
۳
درگیری کارکنان در کار
مؤلفهها
اولویت
غرق شدن در کار
۱
وقف شدن در کار
۲
شور و حرارت در کار
۳
بر اساس نتایج آزمون فریدمن در میان مؤلفههای معنویت درکار اولویت اول، مربوط به کار معنادار است؛ و در جایگاه دوم و سوم به ترتیب حس اجتماعی بودن و تطابق با ارزشهای سازمانی قرار دارند.
همچنین از میان مؤلفههای درگیری کارکنان در کار، مؤلفه غرق شدن در کار در جایگاه نخست و وقف شدن در کار و شور و حرارت در کار در اولویتهای بعدی قرار دارند.
۵-۲- پیشنهادها
در این قسمت از گزارش تحقیق با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیق، ابتدا پیشنهادهای کاربردی به سازمان مورد مطالعه (سازمان جهاد کشاورزی استان قم) ارائه میشود؛ و در ادامه نیز برخی از پیشنهادها که برای پژوهشگران مفید به نظر میرسند، ارائه خواهد شد.
۵-۲-۱- پیشنهادهای کاربردی مبتنی بر نتایج به دست آمده از تحقیق
با توجه به نتایج حاصله از این تحقیق، با افزایش معنویت در کار در سازمان جهاد کشاورزی استان قم، درگیری کارکنان در کار نیز افزایش مییابند، بنابراین در این قسمت پیشنهادهایی در جهت ارتقاء معنویت در کار ارائه می گردد تا در نهایت منجر به بهبود درگیری کارکنان در کار گردد.
۵-۲-۱-۱- پیشنهادهای کاربردی مبتنی بر نتیجه فرضیه فرعی اول
با توجه به تأیید رابطه میان «کار معنادار» و « درگیری کارکنان در کار» سازمان جهاد کشاورزی استان قم ، لذا پیشنهادهای زیر ارائه میگردد.
اقداماتی همچون چرخش شغلی ،غنی سازی شغلی و توجه به لذت بخش کردن کار ، ادراک کارکنان از معنادر کار بهبود می بخشد.
می توان با چرخش شغلی ،به گونه ای که افراد کار خود رادر واحدهای مختلف در ارتباط با یکدیگر ببینند و نقش آنها را در تحقق اهداف و رسالت سازمان درک کنند ، در افرد احساس معناو خوشحالی از کار را بوجود آورد.
۵-۲-۱-۲- پیشنهادهای کاربردی مبتنی بر نتیجه فرضیه فرعی دوم
با توجه به تأیید رابطه میان «حس اجتماعی بودن » و « درگیری کارکنان در کار» در سازمان جهاد کشاورزی استان قم ، لذا پیشنهادهای زیر ارائه میگردد.
ایجاد یک جو دوستانه ومبتنی بر همکاری به جای رقابت می توان باعث کاهش استرس کارکنان و ایجاد نوعی سرمایه اجتماعی در سازمان شود و حس اجتماعی بودن و وفاق کارکنان را افزایش دهد.
تقویت روابط افراد درون سازمان طوری که آنها خود را عضو یک گروه احساس کنند و سعی کنند از همکارانشان مراقبت و پشتیبانی کنند نیز،نهایتا منجر به افزایش انسجام افراد و گروه ها در سازمان می شودو حس اجتماعی بودن کارکنان را افزایش می دهد.
در ضمن همان چرخش شغلی پیشنهاد شده در قسمت قبل باعث می شود افراد با تفکر و مشکلات و تنگناهای کاری در واحد های مختلف آشنا شده و بتوانند راحتتر و بهتر یکدیگر را درک کرده وهمکاری و همبستگی را افزایش دهند.
رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده های یکدیگر و توفیق یا عدم توفیق در زندگی وجود دارد، همچنین میزان دخالت بستگان در زندگی مشترک در خانواده های ناموفّق بیشتر است. به علاوه، خانواده های زوجهای موفق بیشتر در جریان آشناییهای قبل از ازدواج فرزندان خود با یکدیگر بودهاند، بنابراین آگاهی والدین و هدایت صحیح آنها میتواند در موقعیّت زندگی فرزندانشان موثر باشد (بنی جمالی و همکاران، ۱۳۸۳).
۱۸) عوامل فرهنگی
ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ میدهد که این بافت چگونگی ازدواج را تعیین میکند (هالفورد، ۱۳۸۴). در فرهنگهای مختلف، ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد. برای مثال ازدواج برای زوجهای آمریکایی در مرحله اول، درگیر شدن در یک رابطه صمیمانه، در میان گذاشتن احساسات به طور آشکار و انجام فعالیتها به طور مشترک است. بر عکس صمیمیت زناشویی اولویت خانواده های ایتالیایی نیست (موسوی، ۱۳۸۲). اصولاً ازدواج به جای پیوند میان دو نفر به عنوان پیوند دو خانواده و سنّتهای مربوط به آنها مفهومپردازی میگردد (کار، ۲۰۰۰). زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم تفاوت دارند، انتظارات و باورهایشان در مورد روابط زناشویی نیز متفاوت است. این تفاوتها در پیش فرضها، مفروضات و باورهای زوجین میتواند منبع قدرت یک رابطه باشد، در صورتی که زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوّت و تفاوت فرهنگیشان را در نظر بگیرند. اما در عین حال، تفاوتهای محسوس در انتظارات زوجین میتواند منبع مهم تعارض بین همسران باشد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۹) مذهب
بُعد دیگری که بر کیفیّت زناشویی اثر میگذارد، سیستمهای ارزشی و عقیدتی همسران و تشابهات و تفاوتهای باورها و ارزشها در این زیر نظام زوجی میتواند باشد. پژوهشگران بسیاری بر ارتباط میان مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کردهاند (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به شمار میرود (به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). نقش مذهب قطعی است زیرا که مذهب به خودی خود مؤلفه های بسیاری هم چون روش های زندگی، سیستمهای اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره در بر میگیرد (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). مذهبی بودن به طور معنیداری با رضایت زناشویی مرتبط است. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آرام کننده، برای زوجهای مذهبی در حین تعارض عمل میکند، بدین نحو که عبادت کردن هیجانات خصمانه و تعاملات هیجانی را کاهش میدهد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۲۰) رویدادهای زندگی
رویدادهای زندگی به تحوّلات رشدی و تغییر یافتن موقعیّتهایی که زوجین با هم و یا به صورت فردی با آن مواجه میشوند اشاره میکند. به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر و حوادث استرسآور زندگی زیاد میشود، مشکلات ارتباطی نیز بیشتر میشود (هالفورد، ۱۳۸۴). مثلاً در آغاز دوره زناشویی؛ بارداری و فرزند پروری؛ موارد مشکل و مورد اختلاف در فرزند پروری؛ بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان؛ دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت و جدایی (سادوک و سادوک، ۲۰۰۵). بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین است که با آشفتگی در رابطه همراه است (هالفورد، ۱۳۸۴؛ نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲)
پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع
۲-۱۷-۱- پژوهش های انجام شده در کشور
احمدی و همکاران (۱۳۷۷) پژوهشی به نام به بررسی مقایسه میزان عزت نفس مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز پرداختند. نمونهی تحقیق ۱۰۰ نفر از مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی وسالم شهر اهواز بودند. نتیجه تحقیق نشان داد که مادران کودکان عقبماندهذهنی از عزتنفس پایینتری بودند.
لاجوردی (۱۳۷۱) در مطالعهای تحت عنوان بررسی مقایسهی میزان افسردگی مادران دارای کودکان کمتوانذهنی آموزشپذیر و مادران کودکان عادی نشان داد که افسردگی در مادران دارای کودک کمتوانذهنی به طور معناداری بیشتر از مادران دارای کودک عادی است.
نظامی(۱۳۷۶) تحقیقی تحت عنوان مقایسهی نگرش والدین کودکان عقبماندهذهنی نسبت به عقب ماندگی فرزندشان را انجام دادند و نتایج ذیل دست یافتهاند: % ۴۸ درصد از پدران و %۵۲ از مادران اذعان کردند که وجود کودک عقبماندهذهنی سلامت روانی آنها را مختل کرده است. %۵۴ احساس ناکامی و ناامیدی و %۶۴ احساس دلهره را بیان کردهاند و %۲۴ درصد از والدین بیان داشتهاند که تولد فرزند عقبماندهذهنی باعث به وجود آوردن تفاهم در زندگی زناشویی شده و %۲۹ به مشاجرهی لفظی %۴ نیز به واسطه وجود فرزند عقبماندهیذهنی طلاق گرفتهاند.
خواجهپور (۱۳۷۷) در پژوهشی نشان داد که واکنشهای نوروتیک مادران کودکان کم توان بیشتر از مادران کودکان عادی است و وجود چنین وضعیتی در خانواده علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای اعضای خانواده به خصوص مادر، خانواده را دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی میکند. به علاوه بیشتر واکنشهای مادران افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است.
یاراحمدی (۱۳۷۸) پژوهشی را در مورد رابطه استرس با بیماریهای جسمی روانی و سلامت عمومی معلمان مرد در شهرستان اهواز با توجه به اثر متغیرهای تعدیل کننده حمایت کننده حمایت اجتماعی و جایگاه مهار پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری معلمان مرد شاغل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان نواحی چهارگانهی آموزش و پرورش شهر اهواز بودند که تعداد ۲۰۰ نفر از آنان به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند که بین عوامل فشارزا با بیماریهای جسمی و روانی همبستگی مثبت بین عوامل فشارزا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد. جمعبندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کمتوانذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردار هستند. مطالعات تجربی در ۱۵ سال گذشته نشانگر این نکته است که عزتنفس یک عامل روانشناختی مهم اثرگذار بر سلامت و کیفیت زندگی به شمار میرود. با افزایش عزت نفس، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد به وجود میآید و تغییرات مثبتی همچون پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمایل به داشتن سلامت بهتر در فرد پدیدار میشود (مشکی و همکاران، ۱۳۸۷).
شکری و همکاران (۱۳۸۴) پژوهشی با عنوان تفاوت جنسیتی در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر بیرجند در سال تحصیلی ۸۵- ۱۳۸۴ انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که تحقیق حاضر دربارهی نقش تفاوتهای جنسیتی در مقیاس رشد فردی نشان میدهد که نمرات دختران در مقایسه با نمرات پسران بالاتر است. در تبیین یافتهی مزبور همسو با نتایج برخی از مطالعات انجام شده در خصوص بررسی نقش تفاوتهای جنسیتی در استفاده از شیوه های ترجیهی برای مواجهه با موقعیتهای تنیدگیزا که مطالعات مختلف نشان داده است در پیشبینی بهزیستی روانشناختی افراد مؤثر واقع میشود. در مجموع نتایج این تحقیق شواهدی دال بر وجود تفاوت در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دو جنس میباشد. این نتایج بر نقش محوری تفاوتهای جنسیتی در بررسی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی تأکید میکند.
بیانی و همکاران (۱۳۸۷) پژوهشی را با عنوان رابطه ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد آزادشهر(۸۶-۱۳۸۵) انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که بین مقیاسهای بهزیستی روانشناختی و پرسشنامهی سلامت عمومی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. با افزایش سطح بهزیستی روانشناختی در میزان سلامت عمومی نیز بهبود مشاهده شده است. با توجه به همبستگی معناداری که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی به دست آمده میتوان گفت که این دو سازه با همدیگر مرتبط هستند و تغییر در یکی از این متغیرها معمولا با متغیر دیگری همراه خواهد بود. نتایج نشان داده که رابطه بین اضطراب و ابعاد ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی منفی و معنادار است. همچنین نتایج نشان داده است که رابطه منفی و معنادار افسردگی با پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی است. نتایج نشان داده که بین نشانه های جسمانی و ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. نتایج این پژوهش نشان داده که مقیاسهای بهزیستی روانشناختی از پایایی قابل قبول برخوردار است.
میکاییلی منیع (۱۳۸۸) پژوهشی با عنوان روابط ساختاری بین بهزیستی روانشناختی با هوش هیجانی ادراک شده، توانایی کنترل تفکر منفی و افسردگی مادران کودکان کمتوانذهنی و مقایسهی آن با مادران کودکان عادی انجام داده است. نتایج نشان داده است که متغیرهای درون مدل نشان دهنده وجود تفاوت معنیدار بین بیشتر متغیرهاست. در متغیر افسردگی نتایج نشان میدهد که بین سطح افسردگی دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد. میانگین افسردگی مادران دارای کودک کمتوانذهنی در سطح متوسط تا شدید قرار دارد ولی میانگین افسردگی گروه دارای فرزند عادی، در سطح خفیف و متوسط است. در متغیر راهبردهای منفی کنترل تفکر و راهکار منفی هوش هیجانی، گروه مادران کمتوان نمرات بالاتری دریافت داشتهاند در حالی که در راهبردهای اجتماعی و حواسپرتی که از شیوه های مثبت کن تر تفکر به شمار میروند و راهبردهای مثبت هوش هیجانی و مؤلفه های پذیرش خود، خودمختاری، هدفمندی در زندگی و تسلط بر محیط بهزیستی روانشناختی مادران کودکان عادی، بر دیگر گروه برتری معنیداری داشتند. در دیگر مؤلفه ها، تفاوت معنیدار نبود. در مرحله اول نتایج تحلیل عاملی تأییدی (مدل اندازه گیری معادلات ساختاری) که برای تعیین بسندگی سنجهها به کار برده شده، در دو گروه آمده است نتایج حاصل از آزمون مدل اندازه گیری در گروه مادران کودکان عادی و کمتوانذهنی نشان دهندهی معنیداری بارهای عاملی است. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت ابزارهای به کار گرفته شده برای سنجش متغیرهای مورد نظر در گروه مذکور، مناسب بودهاند.
حبیبی و همکاران (۱۳۸۸) تحقیقی را با عنوان مقایسهی سلامت روانی در دبیران تربیت بدنی و غیرتربیت بدنی بر اساس ویژگیهای جمعیت شناختی انجام دادهاند. نتایج اثر اصلی شغل دوم، ردهی شغلی، جنس و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و ردهی شغلی و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و جنس روی متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با ۹۵ درصد اطمینان معنیدار بوده است. بررسی تأثیرات بین آزمودنیها بر اساس هر یک از متغیرهای مستقل جنس، ردهی شغلی و شغل دوم را روی هر یک از متغیرهای وابستهی بهزیستی و درماندگی روانشناختی نشان میدهد. اثر اصلی شغلی دوم روی درماندگی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان نداد اما تأثیرات اصلی شغل دوم روی بهزیستی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان داد اثر اصلی متغیر ردهی شغلی بر درماندگی روان شناختی در بین دبیران تربیتبدنی و دبیران غیر تربیتبدنی به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان نداد اما اثر اصلی متغیر ردهی شغلی بر بهزیستی روان شناختی در بین دبیران تربیتبدنی و دبیران غیر تربیتبدنی به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان داد اصلی متغیر جنس بر درماندگی روان شناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان داد، همچنین اثر اصلی متغیر جنس بر بهزیستی روان شناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان داد اثر تعاملی دو طرفهی ردهی شغلی و شغل دوم در بین دبیران بر متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار بود، اما اثر تعاملی دو طرفهی ردهی شغلی دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود اثر تعاملی دو طرفهی جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار بود اما اثر تعاملی جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود. آزمون تعقیبی شفه برای بررسی اثر تعاملی متغیرهای جنس با شغل دوم و ردهی شغلی با شغل دوم نشان میدهد که در زمینهی درماندگی روانشناختی، دبیران تربیتبدنی دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با دبیران تربیتبدنی بدون شغل دوم داشتند دبیران تربیتبدنی دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با دبیران غیر تربیتبدنی بدون شغل دوم داشتند. در زمینهی درماندگی روانشناختی، مردان دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با زنان بدون شغل دوم داشتند مردان دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با مردان بدون شغل دوم نشان دادند. میتوان گفت که اثر اصلی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی و اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل با وضعیت استخدامی برای متغیرهای وابستهی بهزیستی و درماندگی روانشناختی با ۹۵ درصد اطمینان معنیدار است. میتوان گفت که اثر اصلی وضعیت تأهل بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران متأهل و دبیران مجرد تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان نداد اما اثر اصلی وضعیت تأهل بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران متأهل و دبیران مجرد به لحاظ آماری معنیداری بود اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران رسمی، پیمانی و حقالتدریس به لحاظ آماری معنی داری نبود اما اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران رسمی و پیمانی به لحاظ آماری معنیدار بود اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود. میتوان گفت که میانگین بهزیستی و روانشناختی دبیران رسمی، پیمانی و حقالتدریسیها بین دبیران رسمی با حقالتدریس به لحاظ آماری تفاوت معنیداری مشاهده شد. میتوان گفت که اثر اصلی شغل همسر بر متغیرهای بهزیستی و درماندگی روانشناختی معنیدار است. اثر اصلی شغل همسر بر درماندگی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانهدار به لحاظ آماری معنیدار بود اما اثر اصلی متغیر شغل همسر بر بهزیستی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانهدار معنیدار بود.
بهاری فرکیش (۱۳۸۸) پژوهشی با عنوان رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان را در سال ۱۳۸۸ با هدف شناسایی رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی جوانان دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد و همچنین میزان تأثیر محل اقامت بر هویتیابی و بهزیستی روانشناختی آنان انجام دادهاند. در تبیین نتیجهی این پژوهش میتوان گفت که خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالشهای زندگی، مشکلات و نیازها به دست میآید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هرگونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن یک زندگی یکنواخت و بدون تغییر پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضاد مثل درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و نا امیدی است. در این میان همانگونه که از نتایج این پژوهش بدست آمده محل زندگی، خود دارای رابطه مثبت معنادار بالایی با میزان احساس بهزیستیش است. زیرا احساس تعلق به محیط و توانایی ادارهی زندگی در محیط بر احساس بهزیستیش تأثیر گذار است.
جوان بخش (۱۳۸۵) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی به شیوهی گروهی بر منبع کنترل دانشآموزان دبیرستانی پرداخت. یافتههایی پژوهش نشان داد که تغییرات ایجاد شده در میزان منبع کنترل دانشآموزان در اثر ارائه متغییر مستقل بوده است وآموزش یاد شده در درونیسازی منبع کنترل دانشآموزان دبیرستان مؤثر بوده است.
تاجآبادیپور (۱۳۸۵) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی را بر رضایت شغلی کارکنان معدن مس سرچشمهی کرمان مورد بررسی قرار داد و به این تیجه رسید که این آموزش بر رضایت شغلی کارکنان تأثیر وباعث افزایش شادکامی در کارکنان میشود.
فرح بخش (۱۳۸۷) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی به شیوهی گروهی بر انگیزهی پیشرفت، عزتنفس و شادکامی دانشآموزان پسر پایهی اول دبیرستان جیرفت پرداخت و به این نتیجه رسید که این آموزش باعث افزایش انگیزهی پیشرفت و شادکامی دانشآموزان دبیرستانی میشود.
عبادی و همکاران (۱۳۸۸) اثربخشی مهارتهای مثبت اندیشی با تأکید بر آیات قرآن بر افزایش به امید به زندگی زنان مطلقه شهر اهواز پرداخت و به این نتیجه رسید که کاربرد مثبتنگری با تأکید بر قرآن بر افزایش امید به زندگی زنان مطلقه شهر اهواز مؤثر بوده وتأثیر آموزش مورد نظر، با توجه به نتایج آزمون پیگیری از ثبات لازم برخوردار بوده است.
۲-۱۷-۲- پژوهش های خارجی
در تعداد محدودی از پژوهشها رابطه بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی بررسی شده است. جورج لاندرمن (۱۹۸۴) رابطه بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش دادهاند (به نقل نبئی، ۱۳۹۱).
وادینگتون، بوش[۷۲] (۱۹۹۲) در مطالعه تحت عنوان تأثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر ۱۲ جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان و نوجوانان۱۰ تا ۱۹ ساله و جوانان ۱۳ تا ۲۶ ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن ۳۶ تا ۶۸ سال بود مصاحبهای نیمه برنامه ریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تأثیر میگذارند (به نقل رقیبی و همکاران، ۱۳۸۲).
آریندل و همکاران (۱۹۹۹) در بررسی رابطه بین بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی نیز تحت تأثیر قرار گرفته و افزایش مییابد. شات و ریف در مطالعه رابطه بهزیستی روانشناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و روانرنجوری رابطه منفی و معناداری وجود دارد (به نقل برونتی تینکیو و همکاران[۷۳]، ۲۰۰۶).
مایر (۲۰۰۰) روی ۲۱۷ پدر و مادر کودک ناشنوای آلمانی که کودکان آنان در سنین ۶ تا ۱۲ سال بودند مطالعهای را با شاخص استرس والدین انجام داد و به این نتیجه رسید که هر چه آسیب شنوایی کودکان بیشتر باشد والدین مشکلات بیشتری را هم در ارتباط خود با دیگران و تعدادی از آنان با افراد ناشنوای بزرگسالان ارتباط داشتند افسردگی کمتری را گزارش کردند.
رونی و همکاران (۲۰۰۳) دریافتهاند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و اضطراب، افسردگی و خصومت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (بیانی و همکاران، ۱۳۸۷).
نتایج پژوهش جاکز (۲۰۰۶) که پژوهشهایی درباره نقش سبکهای مقابله در پاسخ مادران به تنش ناشی از وجود کودک کمتوانذهنی و تأثیر آن در وضعیت سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی انجام شدهاند خانواده ها و مادرانی که بیشتر از سبک مسئله محور بهره میگیرند سطوح پایینتری از فشارهای روانی را تجربه میکنند.
پنبیکر (۱۹۸۸) و بورتون و کینگ (۲۰۰۴) از تأثیر نوشتن در باره هیجانهای مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش دادهاند.
در مطالعات سلیگمن، پارکز و رشید (۲۰۰۶) از مقایسهی روش رواندرمانی مثبتگرا در درمان افسردگی با روش های مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارشهای فوق رواندرمانی مثبتگرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روش های مورد اشاره داشته است.
سلیگمن و همکاران (۲۰۰۶) در دو سطح فردی و گروهی بسته های آموزشی روانشناسی مثبتگرا را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و اصیل، خشنودی از زندگی، استفاده از توانمندیهای منشی و افزایش معنا در زندگی تدوین کردهاند.
کلیه مطالعات از اثر بخشی کاربست این مداخلات هم در جمعیتهای بالینی و هم در افراد عادی گزارش دادهاند.
سین و لوبومیرسکی (۲۰۰۹) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روانشناسی مثبتگرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کردهاند.
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه
این فصل به معرفی طرح پژوهشی، جامعهی آماری، روش تحقیق، شیوهی نمونهگیری، ابزار اندازه گیری متغییرها، روش گردآوری داده ها روش تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته است.
نوع طرح پژوهش
روش تحقیق حاضر شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل است. یکی از انواع طرحهای آزمایشی، طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل میباشد که پژوهشگر میتواند آزمودنیها را به طور تصادفی به گروه های آزمایشی منتسب کرده و تأثیر متغیر مستقل را بر متغیر وابسته بررسی کند . در این طرح آزمایشی ابتدا آزمودنیها انتخاب شده و سپس به گروه های مورد آزمایش به گونهای تقسیم میشود که شرایط قبل از اجرای آزمایش برای آنها یکسان باشد. پس از آن با دستکاری متغیر مستقل، تأثیر عمل آزمایشی مورد نظر بر روی متغیر وابسته مطالعه میشود (سرمد و همکاران، ۱۳۸۵).
جامعهی آماری
جامعه آماری پژوهش،۱۰۰ نفر از ماداران دارای فرزند کم توان ذهنی شهر فردوس بودندکه فرزندانشان در سال۹۱ تحت حمایت بهزیستی بودهاند.
جنبه نو آوری تحقیق:
تبیین پیشینه تشیع در بامیان و استقصای عوامل مؤثر گسترش تشیع در این منطقه و نیز تبیین سیر تحول وضعیت شیعیان در ابعاد مختلف از آغاز تا دوران معاصر.
روش تحقیق
با توجه به موضوع و مسئله تحقیق، روش تحقیق در این رساله « توصیفی و تحلیلی» است.
روش و ابزار گرد آوری اطلاعات
روش و ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانه ای است. البته برای بررسی میتوان از روش میدانی نیز کمک گرفت؛ لیکن مسئله تحقیق در این رساله به علت ضیق وقت و کمبودامکانات صرفا پژوهش کتابخانه ای انجام خواهد شد و با مراجعه به منابع دست اول و نیز بررسی و نقد نظریه های محققان متأخر این پژوهش انجام خواهد شد.
ساماندهی تحقیق
باتوجه به ابعاد مسئله تحقیق و سؤالهای فرعی آن، سرفصلهای تحقیق به صورت زیر ساماندهی شده است.
(موضوع ومسئله تحقیق، سوال اصلی و سوالات فرعی، فرضیه ها، پیشینه و ضرورت تحقیق، اهداف، منابع و تعریف واژه ها)
فصل اول: مباحث مقدماتی
-
- جغرافیای تاریخی بامیان(وجه تسمیه بامیان، محدوده جغرافیایی بامیان، جغرافیای طبیعی بامیان، جغرافیای سیاسی بامیان، جغرافیای انسانی بامیان، جغرافیای اقتصادی بامیان)
ورود اسلام به بامیان
زمینه گسترش تشیع در بامیان
فصل دوم: زمان و چگونگی ورود تشیع به بامیان و عوامل گسترش آن
زمان ورود تشیع و نقش صحابه و تابعین
نقش حکومتها در گسترش تشیع
نقش ائمه و علویان در گسترش تشیع
نقش علماءشیعه و علماء معتدل سنی در گسترش شیعه
نقش شعرا در گسترش تشیع
فصل سوم: پراکندگی جغرافیایی شیعیان بامیان و سیر تحول وضعیت شیعیان بامیان
الف. پراکندگی جغرافیایی شیعیان بامیان
پراکندگی شیعیان از قرن اول تا قرن هفتم
پراکندگی شیعیان از قرن هفتم تا دوران معاصر
ب- سیر تحول وضعیت شیعیان
سیر تحول وضعیت سیاسی
سیر تحول وضعیت اجتماعی و فرهنگی
سیر تحول وضعیت اقتصادی
نتیجه
منابع تحقیق
در این پایان نامه، نگارنده، کوشیده است که مطالب را از منابع گوناگون و دست اول جمع آوری کند که دراین راستا به قدر وسیع این کار انجام گرفته و از کتابهای زیادی بهره گرفته شده است. کتابهای استفاده شده در این تحقیق به چند دسته تقسیم میشود.
منابع تاریخ عمومی و تاریخ اسلام
۱- آثار تاریخی که موضوع آنها حوادث کل جهان تا دوران حیات مؤلف است.
مهمترین تاریخ های عمومی مرتبط با موضوع و مسئله این تحقیق که در این رساله از آنها استفاده شده عبارتند از: تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری): محمدبن جریر طبری، الکامل فی التاریخ: ابن اثیر، تاریخ یعقوبی: احمدبن واضح یعقوبی، ، اخبار الطوال: دینوری، المنتظم:ابن جوزی، تجارت الامم:مسکویه رازی، مروج الذهب: مسعودی، طبقات ناصری:منهاج الدین سراج جوزجانی، تاریخ اسلام: ذهبی، البدایه و النهایه: ابن کثیر، منتخب التواریخ: معین الدین نطنزی، تجارب السلف: هندوشاه نخجوانی، تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی، ظفرنامه: حمدالله مستوفی
منابع جغرافیایی
المسالک و الممالک:ابن خردادبه، المسالک و الممالک: ابراهیم بن محمد اصطخری، احسن التقاسم: مقدسی، صوره الارض: ابن حوقل، معجم البلدان: یاقوت حموی، حدود العالم من المشرق الی المغرب: مؤلف مجهول، جغرافیا و تاریخ (جغرافیای تاریخی): حافظ ابرو
منابع رجالی و تراجم
آثارالبلاد و اخبارالعباد: عمادالدین زکریای قزوینی ، اسدالغابه: ابن اثیر، الاعلام: خیرالدین زرکلی، أنساب
الاشراف: بلاذری ، وفیات الاعیان: ابن خلکان، اسدالغابه: ابن اثیر، الغارات: ثقفی کوفی، اعیان الشیعه: محسن امین، طبقات المفسرین: شمس الدین محمد بن علی داوودی، طبقات االحکماء و الاطباء من مسالک الابصار: فضل الله عمری، طبقات الشافعیه: اسماعیل بن عمر بن کثیر، خلاصه الاحوال فی علم الرجال: علامه حلی، رجال: نجاشی، الفهرست: طوسی، رجال: طوسی و رجال: ابن داوود، لباب الالباب: محمد عوفی بخارایی
منابع انساب
الفخری فی انساب آل ابی طالب: ابن طقطقی، الفخری فی انساب آل ابی طالب: ابن طقطقی، لباب الالباب فی انساب آل ابی طالب: ابن فندق بیهقی، مقاتل الطالبیین: ابوالفرج اصفهانی، الفخری فی انساب طالبیین: عزیزالدین مروزی
منا بع تاریخ سلسله ها و تاریخ محلی
تاریخ بیهقی: ابوالفضل بیهقی(غزنویان)، تاریخ یمینی: عُتبی(غزنویان)، تاریخ جهانگشای جوینی: عطا ملک جوینی(مغولان)، از شیخ صفی تا شاه صفی: استرآبادی(صفوی)، سفرنامه:اروج بیک(صفوی)، احسن التواریخ: حسن بیک روملو(صفویه)، بابرنامه: بابر گورکانی(گورکانیان هند)، تاریخ الفی: تتوی(بابریان/ گورکانی)، ظفرنامه: شرف الدین علی یزدی(تیموری)، نفثت المصدور: نسوی (خوارزمشاهیان)، سیرت جلال الدین: نسوی(خوارزمشاهیان)، راحه الصدور و آیه السرور: راوندی(سلجوقیان)، زین الاخیار: گردیزی(تاریخ خراسان و ماوراءالنهر)، صفوه الصفا: ابن بزاز، عالم آرای عباسی: اسکندر بیک ترکمانی
تاریخ ائمه
کتاب الغیبه: محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه: محمدبن حسن طوسی، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد: محمدبن محمد مفید، کشف الغمه فی معرفه الائمه: علی بن عیسی اربلی، دلائل الامامه: محمدبن جریرطبری آملی
نمودار ۴-۵: فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات
همانطور که در نمودار ۴-۵ ملاحظه می کنیم در این پژوهش تعداد۹۱ نفر مرد و۷۰ نفر زن در دوره ی کاردانی وتعداد ۷۱ نفر مرد و۵۸ نفر زن در دوره ی کارشناسی مشغول به تحصیل بودند. نمودار ۴-۶ درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات یا مقطع تحصیلی را نشان می دهد.
نمودار ۴-۶: درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات
همانطور که در نمودار ۴-۶ مشاهده می کنیم ۵۲/۵۵ درصد از آزمودنی های این پژوهش در مقطع کاردانی و۴۸/۴۴ درصد از آنان در مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل بودند.
۴-۳ یافته های توصیفی
اکنون به بیان ویژگی های توصیفی جامعه نظیر میانگین، انحراف استاندارد، حداقل نمره، حداکثر نمره، فراوانی و درصد فراوانی به تفکیک جنسیت و فراوانی ودرصد فراوانی از نظر سطح تحصیلات آزمودنی ها می پردازیم.
جدول ۴-۴ میانگین، انحراف معیار، حداقل نمره وحداکثر نمره در متغیرهای مورد مطالعه را نشان می دهد.
جدول ۴-۴: میانگین وانحراف معیار متغیرهای مطالعه ی حاضر (عزت نفس، خلاقیت و تعصب)
متغیر | تعداد | میانگین | انحراف استاندارد | حداقل نمره | حداکثر نمره |
عزت نفس | ۲۹۰ | ۳۹/۴۳ | ۸۱/۸ | ۹ | ۴۸ |
خلاقیت | ۲۹۰ | ۶۸/۱۲۶ | ۱۸/۱۶ | ۷۲ | ۱۷۵ |
تعصب | ۲۹۰ | ۹۵/۱۳۵ | ۳۸/۲ | ۶۷ | ۱۹۱ |
همان طور که از جدول۴-۴ مشاهده می شود در پژوهش حاضر، میانگین (و انحراف استاندارد) متغیرها به ترتیب برای متغیر عزت نفس برابر است با ۳۹/۴۳(۸۱/۸) و برای متغیر خلاقیت نیز به ترتیب برابر است با ۶۸/۱۲۶(۱۸/۱۶) و برای متغیر تعصب برابر است با ۹۵/۱۳۵(۳۸/۲). نمودار ۴-۱ میانگین نمره های عزت نفس، خلاقیت وتعصب را نشان میدهد.
نمودار ۴-۷: مقایسه میانگین متغیرهای عزت نفس، خلاقیت وتعصب
همانطور که در نمودار ۴-۷ مشاهده می کنیم میانگین نمرات آزمودنی ها در سه متغیر عزت نفس، خلاقیت وتعصب به ترتیب ۳۹/۴۳ ، ۶۸/۱۲۶ و۹۵/۱۳۵ می باشد.
۴-۴ یافتههای مربوط به فرضیه ها
در این قسمت، نتایج تحلیل فرضیه ها ارائه شده اند. جهت بررسی اثر مداخله آزمایشی، آزمون تی تک گروهی و آزمون تحلیل واریانس چند متغیری(MANOVA) روی نمره های متغیرهای وابسته پژوهش (خلاقیت وعزت نفس) انجام گرفت. جهت آزمون فرضیه های پژوهش، از روش همبستگی پیرسون وتحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.