۱۷٫جعفرنژاد احمد،شاه حسینی محمدعلی.۱۳۸۵٫بهبود زنجیره تأمین شرکت ایساکو با بهره گرفتن از مدل موجودی و توزیع غیر متمرکز.فصلنامه پژوهش نامه بازرگانی، ۳۸: ۵۹-۸۵٫٫
۱۸٫حقیقی محمد.۱۳۸۹٫ارتباط بین سرمایه اجتماعی و مدیریت دانش در شرکت های آب و فاضلاب استان اردبیل .پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد واحد رشت.
۱۹٫حمیدی زاده محمدرضا,مجرد فایق.۱۳۸۸٫ ارزیابی تطبیقی وبنگاه هتلهای لوکس براساس مدلc 7دربازاریابی اینترنتی. اقتصاد و تجارت نوین،۴: ۲۱۲-۲۳۷٫
۲۰٫حافظ نیا محمدرضا.۱۳۸۳٫مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی.چاپ دهم.تهران:انتشارات سمت.
۲۱٫خاکی غلامرضا.۱۳۸۷٫روش تحقیق در مدیریت.تهران:انتشارات بازتاب.
۲۲٫دانپورت توماس،پروساک وارنس.۱۳۷۹٫مدیریت دانش،ترجمه ح رحمان سرشت، چاپ اول ،تهران:نشر ساپکو.
۲۳٫دانشجو پریسا.۱۳۸۵٫ارزیابی وب سایت های الکترونیکی در ایران.پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده مدیریت دانشگاه تربیت مدرس.
۲۴٫دلاور علی.۱۳۸۷٫مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی.چاپ سوم.تهران:انتشارات رشد.
۲۵٫دهقانی زاده محمد،حاجی علی اکبری رضا.۱۳۸۴٫مدیریت ارتباط با مشتری.ماهنامه مهارت.شماره ۴۷٫ص۲۸-۳۱
۲۶٫رادینگ الن.۱۳۸۳٫مدیریت دانش،ترجمه م لطیفی، چاپ اول ،تهران:انتشارات سمت.
۲۷٫رجب زاده علی،خدیور آمنه،کاظمی عبدالعظیم.۱۳۸۶٫بررسی تأثیر الگوی زنجیره تأمین بر بهبود کیفیت ارائه خدمات به مشتریان و تدوین و مؤلفه های اصلی.فصلنامه پژوهش نامه بازرگانی، ۴۳ : ۱۸۵-۲۲۳٫
۲۸٫رحیمی صفت محمدرضا.۱۳۸۳٫امید به الکترونیکی شدن امید به آینده،ماهنامه توسعه و کاربری فناوری ارتباطات و اطلاعات،۱۰٫
۲۹٫رنجبر مختار،احمدی نژاد آرمان.۱۳۸۴٫جایگاه سنجش مدیریت ارتباط با مشتری در بازاریابی رابطه مند.دانش تبلیغات: ۲۴ :۳۱-۳۶٫
۳۰٫ساولی آزاده.۱۳۸۳٫بررسی نقش بازارهای الکترونیک در مدیریت زنجیره تأمین،پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس.
۳۱٫سلیمی چنگاکایی اسماء.۱۳۸۹٫بررسی عوامل مؤثر بر عملکرد زنجیره تأمین در صنایع پتروشیمی، دانشگاه آزاد واحد رشت.
۳۲سیف الهی ناصر،داوری مجیدرضا.۱۳۸۸٫مدیریت دانش در سازمان ها.چاپ اول.تهران:انتشارات مؤسسه انتشاراتی آراد.
۳۳٫شاکریان حامد.۱۳۹۱٫ارائه چهارچوبی برای اجرای مدیریت دانش در زنجیره تأمین،پایان نامه کارشناسی ارشد،موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی استان یزد.
۳۴٫سعیدی نیما،نوروزنژاددرزی نقیبی امیر,زنده باد سعیده.۱۳۹۰٫نقش بازاریابی اینترنتی درافزایش توان رقابتی صنعت فرش، اقتصادوتجارت نوین،۷:۱۶۹-۱۸۵٫
۳۵٫سکاران اوما.۱۳۸۴٫روش تحقیق در مدیریت.ترجمه م صائبی ، م شیرازی ،انتشارات مؤسسه آموزش و پرورش مدیریت و برنامه ریزی.
۳۶٫سهلانی حامد.۱۳۸۸٫نقش تجارت الکترونیک در ایجاد مزیت رقابتی در شرکت های تولید کننده محصولات مصرفی.پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد رشت.
۳۷٫سیدجوادین سیدرضا،سقطچی مریم.۱۳۸۵٫ بانکداری الکترونیک وسیر تحول آن در ایران، انتشارات تدبیر،شماره ۱۷۰:۳۰-۳۶٫
۳۸٫شجاعی سعید.۱۳۸۷٫تأثیر ابعاد بازاریابی رابطه مند در رضایت مشتریان بانک های دولتی و خصوصی شهرستان اردبیل. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد رشت.
۳۹٫شفیع زاده حمید.۱۳۸۶٫مدیریت دانش،نظریه ها،فناوری ها، رویکردها.فصلنامه تخصصی پارک ها و مراکز رشد،شماره ۱۳٫
۴۰٫صادقی مهدی،نوری زهرا .۱۳۸۰٫تجارت جهانی الکترونیک و فن آوری اطلاعات، انتشارات سخن گستر.
۴۱٫صالحی صدقیانی جمشید،اخوان مریم.۱۳۸۳٫مدیریت ارتباط با مشتری،نشریه توسعه و مدیریت ، ۱۷۶ :۲۴-۳۶٫
۴۲٫صنایعی علی.۱۳۸۱٫تجارت الکترونیک در هزاره سوم. چاپ اول.اصفهان،انتشارات جهاد دانشگاهی.
۴۳٫عباسی اسفنجانی حسین،قاضی زاده مصطفی.۱۳۸۵٫بررسی تاثیر به کارگیری بازاریابی الکترونیکی بر عملکرد صادراتی صادرکنندگان نمونه بخش صنعت در سال های ۸۴-۱۳۷۹ ،۳۳ :۱۲۵-۱۴۱٫
۴۴عدلی فریبا.۱۳۸۴٫مدیریت دانش،حرکت به فراسوی دانش.چاپ اول،تهران:انتشارات فراشناختی اندیشه.
۴۵٫غضنفری مهدی،ریاضی افشین،کاظمی مسعود.۱۳۸۰٫مدیریت زنجیره تأمین،ماهنامه تدبیر،شماره۱۱۱٫
۴۶٫غلامیان محمدرضا،خواجه افضلی مریم،ابراهیمی بابک.۱۳۸۵٫مدیریت دانش در ارتباط با مشتری. ماهنامه تدبیر، ۱۷۶ :۲۲-۲۹٫
۴۷٫فراپائولو کارل.۱۳۸۸٫مدیریت دانش در سازمان ها،ترجمه ص احمدی فصیح.چاپ اول.تهران:انتشارات نشر چاپار.
۴۸٫فرضی حسین.۱۳۸۵٫مدیریت ارتباط با مشتری.ماهنامه مهارت،۵۶:۲۶-۲۹٫
۴۹٫فنایی محمد.۱۳۸۳٫موانع محیطی و الگوی مناسب تجارت الکترونیکی در ایران.ماهنامه توسعه و کاربری فناوری ارتباطات و اطلاعات،شماره ۲٫
۵۰٫قاضی زاده مصطفی،عباسی اسفنجانی حسین،بررسی تأثیر بکارگیری بازاریابی الکترونیکی بر عملکرد صادراتی صادرکنندگان نمونه بخش صنعت در سال های ۸۴-۸۹،نشر جهاد دانشگاهی، ۳۳ :۱۲۵-۱۴۱٫
۵۱٫قره بیگلو حسین,شادی دیزجی بهنام.۱۳۹۰٫ تاثیربازاریابی اینترنتی برمیزان عملکردتوریسم درآژانسهای مسافرتی وجهانگردی استان آذربایجان. فصلنامه جغرافیایی فضای گردشگری ، ۱:۱۴۵-۱۶۱٫
۵۲٫قربانی علیرضا.۱۳۸۸٫ مقایسه انواع فناوری های مدیریت ارتباط با مشتری crm در راستای ایجاد ارزش برای مشتریان بانک های استان گیلان.پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد رشت.
۵۳٫کاتلر فلیپ،گری ارمسترانگ.۱۳۸۵٫اصول بازاریابی،ترجمه ع پارسائیان.جلد دوم.تهران،جهان نو.
۵۴٫کوزا تیمو.۱۳۸۷٫مدل فرآیندی مدیریت دانش،ترجمه ض افراز کنجین و همکاران،گروه ترجمه دفتر تحقیقات کاربردی نیروی انسانی ناجا،چاپ اول،تهران:انتشارات پردیس دانش.
۵۵٫محمدی فاتح اصغر،سبحانی محمد صادق،محمدی داریوش.۱۳۸۷٫مدیریت دانش رویکرد جامع. چاپ اول.انتشارات پیام نور پویا.
۵۶٫محمدی سیدجواد.۱۳۸۸٫مدیریت عملکرد زنجیره تأمین.ماهنامه مهندسی خودرو و صنایع وابسته. ۵: ۷۲-۷۳٫
۵۷٫مدیران میثاق،۱۳۸۶،درک اصول کلیدی بازاریابی اینترنتی،نشریه مدیریت،۲۸:۴۱-۳۸ .
۵۸٫معمارنژاد،۱۳۸۷،کاربرد تجارت الکترونیک در صنایع امروز ، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز.
۵۹٫معاونت برنامه ریزی و امور اقتصادی.۱۳۸۴٫انتقال الکترونیکی وجوه و بانکداری الکترونیکی،وزارت بازرگانی.انتشارات یزدان.
۶۰٫مقیمی سید محمد.۱۳۸۶٫سازمان و مدیریت رویکردی پژوهشی.چاپ هشتم.تهران:انتشارات دانشگاه تهران.
۶۱٫مهدوی نیا محمد،قدرت پور بهروز.۱۳۸۴٫بکارگیری ارتباط با مشتری(crm) در افزایش فروش و حفظ مشتریان شرکتهای بیمه.فصلنامه آسیا.ص۲۱-۲۶٫
جدول (۱-۱) مدل جهت گیری هدف دوک (۱۹۹۹، به نقل از پنتریچ و شانک ،۲۰۰۲)
تئوری هوش | جهت گیری هدف | باور نسبت به هوش | الگوهای رفتار ی |
-تئوری ذاتی نگر (هوش ثابت است) -تئوری فزونی نگر |
اهداف عملکردی (کسب قضاوت مثبت) اهداف یادگیری (افزایش شایستگی) |
اگر بالا باشد اگر پایین باشد چه بالا و چه پایین باشد |
-جهت گیری تبحری -جستجوی چالش -پایداری بالا -ناامیدی -گریز از چالش -پایداری ضعیف -جهت گیری تبحری -جستجوی چالش -پایداری بالا |
نیکولز(۱۹۸۴) معتقد است که جهت گیری هدف عقاید و اسنادهای فرد را درباره علل موفقیت تحت تاثیر قرار می دهد. در حالی که در مدل دوک فرض بر این است که اگر یادگیرنده یک تئوری ذاتی از هوش داشته باشد و این باور را داشته باشد که توانایی ثابت است، وی احتمالا در هنگام انجام تکلیف اهداف عملکردی را برخواهد گزید. این فراگیر به دلیل درک ثابت از توانایی با این موضوع مشغولیت خواهد داشت که عملکرد وی چگونه ارزیابی خواهد شد و این که چگونه با دیگران مقایسه خواهد شد. این فراگیر سعی خواهد کرد، بهتر از دیگران باشد.
تئوری فزونی نگر[۵۴] در مقابل تئوری ذاتی نگر[۵۵] قرار می گیرد. در تئوری فزونی نگر فرض بر این است که توانایی می تواند، فزونی یابد. فرد دارای این دیدگاه به احتمال زیاد بر اهداف تبحری اصرار خواهد ورزید و برای افزایش شایستگی و کفایت خویش کوشش خواهد کرد. لذا دستیابی به اهداف تبحری را ملاک قضاوت در باره خود قرار خواهد داد. معیارهای این فرد برای قضاوت مبتنی بر پیشرفت و نه مقایسه اجتماعی با دیگران است. هر چند که دوک و نیکولز واژه های مشابه ای مانند جهت گیری تکلیف/ اهداف یادگیری و جهت گیری من/اهداف عملکردی را مورد استفاده قرار می دهند. لیکن مدل های دوک و نیکولز در این باره که رابطه علی بین باورها در باره توانایی/ هوش و جهت گیری هدف چگونه است از یکدیگر متفاوت است (پنتریچ و شانک، ۲۰۰۲).
ج: مدل اسکالویک[۵۶](۱۹۹۷)
جهت گیری تکلیف در مدل اسکالویک (۱۹۹۷) با جهت گیری تکلیف در مدل نیکولز(۱۹۸۴)، اهداف یادگیری در مدل دوک (۱۹۹۹)، جهت گیری تبحری در مدل ایمز(b1992)، جهت گیری تکلیف محور در مدل میگلی و همکاران (۱۹۹۸) و جهت گیری تبحری در مدل الیوت و چرچ (۱۹۹۷) تشابه دارد. تفاوت مدل اسکالویک و سایر مدل ها در تفکیک اهداف عملکردی است. اسکالویک و همکاران (اسکالویک،۱۹۹۷، اسکالویک،والاس و اس لتا[۵۷]،۱۹۹۴) دو بعد در اهداف عملکردی یا من را مورد توجه قرار می دهند. اول جهت گیری من خودافزایی[۵۸] است که در این جهت گیری تاکید بر برتر از دیگران بودن و اثبات برتری خود مطرح است. جهت گیری من خودافزایی مشابه با مفهومی است که از جهت گیری عملکرد گرایشی در مدل های میگلی و همکاران (۱۹۹۸) و الیوت و چرچ (۱۹۹۷)آمده است.
چ: مدل الیوت و همکاران (الیوت و چرچ،۱۹۹۷، الیوت و مک گریگور،۲۰۰۱)
یکی از رویکردهای مطرح در سال های اخیر رویکرد سه بخشی الیوت و همکاران (الیوت،۱۹۹۷، الیوت و چرچ،۱۹۹۷، الیوت و هاراکی ویکز[۵۹]،۱۹۹۶) است. این محققین چارچوب هدف دوبخشی عملکردی-تبحری را مورد بازبینی و اصلاح قرار دادند و یک چارچوب هدف سه بخشی را ارائه کردند. در این قالب جدید سازه هدفی عملکردی به دو بخش عملکرد گرایشی [۶۰] و عملکرد گریزی[۶۱] تقسیم می شود. در این مدل سه جهت گیری هدف مستقل ترسیم می شود. ۱-هدف عملکرد گرایشی که تاکید بر کسب شایستگی و تایید در نزد دیگران دارد. ۲-هدف عملکرد گریزی که تاکید بر دوری جویی از عدم شایستگی در نزد دیگران دارد و ۳- هدف تبحری که تاکید بر افزایش کفایت و کسب مهارت در تکلیف دارد. این هدف اشاره بر یادگیری، پیشرفت و مهارت های تبحری دارد و مشابه با اهداف یادگیری و اهداف تکلیف است که بوسیله پژوهشگرانی مانند اندرمن[۶۲](۱۹۹۷)، دوک (۱۹۸۶) و نیکولز(۱۹۸۹) مطرح شده است. در پژوهش های تحلیل عاملی استقلال این سه سازه و روایی ان ها مورد تایید قرار گرفته است (الیوت و چرچ،۱۹۹۷، میدلتون و میگلی،۱۹۹۷، اسکالویک،۱۹۹۷، وندی ویل[۶۳]،۱۹۹۷) و این اهداف با الگوهای متفاوتی از پی آیندها و پیامدها پیوند داده شده است (نگاه شود به الیوت،۱۹۹۹). استقلال این سه سازه در پژوهش های تحلیل عاملی در ایران بوسیله جوکار (۱۳۸۱) مورد تایید قرار گرفته است.
الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) با بررسی چارچوب هدف سه بخشی دیدگاه جدیدی را تشریح کردند که در ان بازبینی بیشتری در دیدگاه دوبخشی تبحری-عملکردی صورت می گیرد و چارچوب سه بخشی گسترش داده می شود. در چارچوب پیشین تمایز بین گرایش و گریز تنها در اهداف عملکردی صورت گرفت و اهداف تبحری دست نخورده باقی می ماند. در چارجوب جدید الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) یک آمیختگی کامل در تمایز گرایش و گریز پیشنهاد کردند و اهداف تبحری را به دو بخش اهداف تبحر گرایشی[۶۴]و تبحرگریزی[۶۵] تقسیم کردند (نگاه شود به الیوت،۱۹۹۹، پنتریچ، a2000، b2000).
هسته مفهومی سازه هدفی پیشرفت در نظریه الیوت و مک گری گور (۲۰۰۱) شایستگی است. در نظریه چارچوب هدفی پیشرفت ۲×۲ اهداف پیشرفت بر اساس دو بعد اصلی از یکدیگر متمایز می شود. یکی بر این پایه که چگونه شایستگی تعریف می شود و دیگر بر این اساس که شایستگی چگونه ارزش داده می شود (الیوت و مک گریگور،۲۰۰۱). در این مدل شایستگی بر اساس معیارهای مطلق[۶۶]و درون فردی و یا بر اساس معیارهای هنجاری تعریف می شود. هنگامی که شایستگی بر اساس معیارهای مطلق و درون فردی تعریف شود، فرد بدنبال فهم تکلیف یا مهارت یابی در کار است و یا در پی کسب دانش برای رشد مهارت های شخصی خویش است. الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) تعریف شایستگی بر اساس معیارهای مطلق و درون فردی را در یک مقوله مطرح می کنند. شایستگی بر پایه هنجاری نیز تعریف می شود. بدین صورت که عملکرد فرد با دیگران مورد مقایسه قرار می گیرد. در اینجا فرد بدنبال کسب تایید برای اثبات شایستگی خویش و یا دوری جویی از عدم تایید نزد دیگران خواهد بود.
بعد دیگر شایستگی ارزش است. شایستگی هم در اصطلاح مثبت (مثل موفقیت) یا منفی (مثل شکست؟) ارزش داده می شود. شواهد نشان می دهد که افراد محرک ها را در رابطه با رازش آن پردازش مکی کنند و بدون درنگ، توجه و یا آگاهی پاسخ می دهند (برق[۶۷]،۱۹۹۷، زاژنک[۶۸]،۱۹۹۸). بنابراین پردازش بر پایه ارزش بطور خودکار فرض می شود و بلادرنگ پیش نیازهای رفتاری گرایش و گریز را فرا می خواند (کاسیوپو،پریستر و برنتسون[۶۹]،۱۹۹۳، فورستر، هیگینز و آیدسون[۷۰]،۱۹۹۸). بنابراین هر دو بعد تعریف و ارزش برای سازه شایستگی بنیادی است و باید به عنوان مولفه ای الزامی هر شکل مبتنی بر شایستگی در اهداف پیشرفت مورد نظر قرار گیرد. لذا به نظر غیرممکن می آید که شکلی از نظریه جهت گیری هدف ساختاربندی شود، بدون این که به صورت تلویحی و به طور روشن اطلاعات مربوط به اینکه چگونه شایستگی تعریف می شود و چگونه ارزش داده می شود، مورد توجه قرار گیرد (الیوت و مک گریگور،۲۰۰۱). چهارخانه چارچوب هدفی پیشرفت ۲×۲ در شکل (۲-۱) امده است.
شکل(۵-۱) چارچوب هدفی پیشرفت ۲×۲
در این شکل تعریف و ارزش دو بعد شایستگی را نشان می دهد. معیارهای مطلق/درون فردی و هنجاری دو روشی است که شایستگی بوسیله آن تعریف می شود و منفی و مثبت دو روشی است که شایستگی بر آن اساس ارزش داده می شود.
در نظریه الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) چارچوب هدفی سه بخشی سه خانه از چهار خانه چارچوب ۲×۲ را شامل می شود. این سه نوع جهت گیری هدف عبارت هستند از ۱-اهداف تبحر گرایشی که در آن شایستگی در اصطلاح مطلق/ درون فردی تعریف می شود و بصورت مثبت ارزش داده می شود. ۲-اهداف عملکرد گرایشی که در آن شایستگی در اصطلاح هنجاری تعریف می شود و بصورت مثبت ارزش داده می شود. ۳-اهداف عملکرد گریزی که در آن شایستگی در اصطلاح هنجاری تعریف می شود و بصورت منفی ارزش داده می شود. در دیدگاه سه بخشی اهداف تبحری بعنوان یک سازه واحد مفهوم سازی می شود. لیکن در دیدگاه ۲×۲ آن سازه بعنوان اهداف تبحر گرایشی نامیده می شود، زیرا هم در دیدگاه دو بخشی و هم در دیدگاه سه بخشی این سازه بصورت مثبت ارزش داده شده است. خانه باقیمانده از چارچوب ۲×۲ در برگیرنده اهداف تبحر گریزی است که در آن شایستگی در اصطلاح مطلق/ درون فردی تعریف می شود و بصورت منفی ارزش داده می شود. در این جهت گیری بر گریز از عدم فهم یا اجتناب از مهارت نیابی و گریز از عدم موفقیت در یادگیری دروس تاکید می شود (الیوت و مک گریگور، ۲۰۰۱، الیوت، ۱۹۹۹، پنتریچ، a2000،d2000). هدف تبحر گریزی چندان ملموس نیست لیکن به نظر می رسد که در برخی موقعیت های آموزشی خودش را اعمال می کند. برای مثال یادگیرندگانی که کمال گرا هستند، معیارهایی را بکار می گیرند تا از ارتکاب اشتباه و خطا و عدم انجام صحیح تکالیف اجتناب ورزند. این فراگیران از ارتکاب اشتباه پرهیز می نمایند نه به این دلیل که به مانند هدف عملکرد گریزی با دیگران مورد مقایسه قرار می گیرند بلکه معیارهای درونی خودشان در این زمینه ملاک عمل است.
ح: مدل مارش و همکاران (۲۰۰۰)
در بین جهت گیری های دو بخشی با نظریه هایی مواجه می شویم که سعی بر ارائه رویکردی تلفیقی به جهت گیری های انگیزشی دارند. از جمله این رویکردها نظریه مارضش و همکاران (۲۰۰۰) است. این پژوهشگران باور دارند که انواع جهت گیری های هدف را می توان علی رغم تفاوت میان آن ها بصورت دو جهت گیری بزرگ انگیزشی- جهت گیری یادگیری و جهت گیری عملکردی- مورد توجه قرار داد. فر این محققان این است که این دو جهت گیری انگیزشی بطور بنیادی با سازه های مشابه همپوشی دارند و شاید این موضوع ناشن دهنده این است که عوامل متفاوت در واقع دو عامل مرتبه بالاتر[۷۱] هستند. منطق فرضی این محققان بر پایه ارزیابی نظریه های انگیزشی و دیگری بر پایه تمثیلی از تئوری پنج عامل بزرگ شخصیت است.
این پژوهشگران با استدلال ویگینز و تراپنل[۷۲](۱۹۹۷) توافق دارند که مدل پنج عامل بزرگ شخصیت تحولی شگرف در سازمان دهی و طبقه بندی آرایه های ناهمگون سازه های شخصیتی ایجاد نمود و اهمیت بارز این نظریه ایجاد همگرایی در بررسی مطالعه سازه های شخصیتی است که ارتباط بین محققان با رویکردهای نظری مختلف در ضخصیت را فراهم می آورد. مارش و همکاران (۲۰۰۰) معتقدند که تئوری دو عامل بزرگ[۷۳] جهت گیری های انگیزشی به گونه ای مشابه می تواند سازه هخای مختلف در جهت گیری های انگیزشی را پوشش دهد. بعبارتی بسیاری از سازه های انگیزشی در مرتبه بالاتر در این دو جهت گیری بزرگ قرار می گیرند.
مارس و همکاران (۲۰۰۰) مدعی نیستند که جهت گیری یادگیری و جهت گیری عملکردی کلیه سازه های مطرح در جهت گیری های انگیزشی را پوشش می دهند و بر این موضوع صحه می گذارند که جهت گیری هایی نیز وجود دارد که بطور کامل به این دو سازه ملحق نمی شوند. لیکن تاکید دارند که سازه های کلیدی در رویکردهای انگیزشی در این دو سازه متجلی می شوند. این پژوهشگران هشت نوع جهت گیری انگیزشی که در پیشینه پژوهش ها بیشتر مورد تاکید بوده است در پرسشنامه انگیزش مدرسه (SMQ) مدون می سازند. جهت گیری های تبحری، درونی، مشارکتی، فردی، من، رقابتی، کسب موفقیت و اجتناب از شکست سازه هایی مورد مطالعه در مدل مارش و همکاران (۲۰۰۰) بوده است. این پژوهشگران بر اساس یافت های تحلیل عوامل تصدیقی[۷۴](CFA) شواهدی مبنی بر استقلال هر یک از این هشت سازه می یابند. علاوه بر این نتایج تحلیل عاملی مرتبه بالاتر نظریه دو عامل بزرگ جهت گیری انگیزشی را مورد حمایت قرار می دهد. بر اساس این دیدگاه جهت گیری های تبحری، درونی، مشارکتی و فردی بوسیله جهت گیری یادگیری و جهت گیری های من، رقابتی، کسب موفقیت و اجتناب از شکست بوسیله جهت گیری عملکردی توصیف می شوند.
خ: روند تحول مدل های جهت گیری هدف
به نظر می رسد روند تحول مدل های جهت گیری هدف دو رویکرد همسو را دنبال می نماید. در رویکرد اول سعی در ارائه طرحی کلی برای طبقه بندی جهت گیری های هدف می شود. این خط فکری در مدل هایی مانند مدل الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) و دیدگاه نظریه پردازانی مانند پنتریچ و شانک (۲۰۰۲) قابل مشاهده است. در این رویکرد مدل های سه بخشی که در روند تحول سازه های جهت گیری هدف از تفکیک جهت گیری عملکردی به دو سازه عملکرد گرایشی و عملکرد گریزی یا سازه های مشابه مانند من خودافزایی و من خود کاستی بوجود امده بودند، مجددا در شکلی جدید و با تغییر و تحولاتی به دیدگاه های دو بخشی تبدیل می شوند. در این طرح کلی امکان طبقه بندی دو نوع جهت گیری هدف با توجه به تمایز گرایش و گریز فراهم شده است. مدل الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) که پیش از این تشریح گردید، نوعی از این طبقه بندی است. پنتریچ (a2000، b2000) برای نشان دهی این طبقه بندی ماتریسی دو بعدی فرض می نمایند (جدول۳-۱). ستون جدول تمایز کلی گرایش و گریز مطرح در دیگر تئوری ها (مثل اتکینسون[۷۵]، ۱۹۵۷، الیوت،۱۹۹۷، مک للندف اتکینسون، کلارک و لاول[۷۶]، ۱۹۵۳) را نشان می دهد. گرایش و گریز در سال های اخیر در دیدگاه های شناختی- اجتماعی (برای مثال کاوینگتون و روبرتز[۷۷]،۱۹۹۴، هاراکی ویکز و همکاران[۷۸] ،۱۹۹۸ و هیگینز[۷۹]،۱۹۹۷) به وضوح تمایز بین گرایش و گریز یا به اصطلاح ویگینز جلو روی-ممانعت[۸۰] در فرایند خود تنظیمی مورد بحث قرار گرفته است. گرایش حرکت به سمت مثبت است، بعبارتی کوششی برای اینکه واقعه ای رخ دهد. در حالی که گریز حرکت به سمت منفی است، بعبارتی ممانعت از این که واقعه ای به وقوع پیوندد (هگینز ،۱۹۹۷).
روش تداعی نیاز[۴۳]: این روش با شرطی سازی کلاسیک ارتباط نزدیکی دارد.
اساس این روش ، صرفا ارائه محصول یا نام تجاری و یک نیاز ساده ترجیح مارک خاص، به طور همزمان و مکرر است. به عبارت دیگر در این روش محصول یا نام تجاری، مکرراً با یک نیاز خاص همراه می شود. در اینجا تکرار ، عاملی کلیدی محسوب می شود. این تکرارها و همزمانی تبلیغات از طریق شرطی سازی، منجر به وابسته شدن نام تجاری به یک نیاز خاص می شود. این روش ایجاد ترجیح نام تجاری برای ایجاد آگاهی نسبت به نام تجاری مؤثر بوده و هست، ولی مسلما این نمونه ای بسیار کوچک است . هزاران جفت نام/ نیاز ممکن است هر زمان که این نیاز در مصرف کننده ایجاد شد، تداعی کننده آن نام تجاری خاص باشد. ولی مهم این است که چگونه یک نام تجاری می تواند به طوری مؤثر نیاز مصرف کننده را برطرف سازد. بنابراین، تعداد کمی از تبلیغ کنندگان منحصراً از این روش استفاده می کنند.
روش تداعی حالت[۴۴]: هدف تداعی حالت این است که موجب رنگ، بو و جلوه خوب گرفتن یک محصول یا مارک شود و حال و هوا یا حالتی خوشایند برای مصرف کننده به ارمغان آورد.
در این روش حالتی خاص به یک محصول یا نام تجاری نسبت داده می شود و تکرار آن موجب تداعی می گردد. هدف تداعی حالت بسیار نزدیک به تداعی نیاز است ولی علاوه بر برآورده شدن یک نیاز توسط یک کالا یا خدمت در تداعی حالت شرایطی از قبیل آسودگی، سرگرمی، استراحت، موفقیت و لذت نیز همراه برآورده شدن نیاز به نمایش گذاشته می شود. اگر این روش مؤثر واقع شود، مصرف کننده هر زمان که این محصول یا نام تجاری خاص را در مکان بازار می بینید یک حالت خوشایند و لذت بخشی به او دست می دهد و جای تعجب ندارد که در بین محصولات مشابه گوناگون دستش را به سوی نام تجاری خاص دراز نماید.
روش انگیزش ناخودآگاه[۴۵]: در این روش که از کار فروید و همکارانش منتج شده است، از نمادهای تلقینی برای به هیجان درآوردن و برانگیختن نیازهای ناخودآگاه مصرف کنندگان استفاده می شود.
بیشتر مصرف کنندگان به وسیله ترجیحات اساسی موجود در ضمیر ناخودآگاه خود تحریک می شوند و زمانیکه آن ها از بین عمیق ترین امیال و نیازهایشان بطور مستقیم بازداشته شوند، آن ها می توانند این نیازها و امیال را از طریق خرید و مصرف کالا و خدمات بیان کنند. بر خالف روش های تداعی نیاز و تداعی حالت که هر دو به ارتقا و تبلیغات محصولاتی که ارزش چندانی ندارند و به طور روزمره مورد استفاده قرار می گیرند، محدود شده اند، ایجاد ترجیح مارک از طریق انگیزه های ناخودآگاه در محصولات با ارزش و کم ارزش کاربرد دارد.
روش اصلاح رفتار[۴۶] (تعدیل رفتار): در این روش مصرف کنندگان برای خریدن محصول با نام تجاری خاص بوسیله پاداش هایی که به شکل استاندارد طراحی شده اند، شرطی می شوند.
چهار عنصر اصلی یک برنامه تعدیل رفتار عبارتند از :
۱- محرک(سائقه) : نیرویی درونی یا بیرونی که نوعی واکنش در شخص ایجاد می کند.
۲- علائم(اشاره) : عالئم واشارات محیطی که الگوی واکنش را تعیین می کند.
۳- واکنش(پاسخ) : پاسخ رفتاری به محرک و علائم
۴- تقویت کننده : نتایج حاصل از پاداش یا تنبیه که ممکن است مثبت یا منفی باشد.
نیازهای اساسی مصرف کننده مانندگرسنگی یا تشنگی عموما دربرگیرنده محرک هایی هستند که مورد توجه بازاریابان می باشند. محرکهای بازاریابی مانند تبلیغات، آوازها ،آرم ها یا بسته بندی ها دربرگیرنده علائم می باشند. واکنشهایی که به وسیله بازاریابان شرطی شده اند، عمدتا شامل خرید و مصرف محصولات می شوند. پاداش یا احتمال تنبیه که نتیجه واکنش مصرف کننده به محرک ها و علائم بازاریابی است، پدیدآورنده تقویت می باشند. در مدل های رفتارگرایی، یادگیری به این صورت تعریف شده است : افزایش در احتمال واکنش (خرید) به علائم به عنوان نتیجه تقویت در گذشته. به عنوان یک مثال ساده : گرسنگی (محرک)مصرف کننده موجب شود وی به یک بسته (علائم) چیپس در پیشخوان فروشگاه توجه کند، بسته چیپس را خریداری و میل کند (واکنش) و آن را بسیار خوشمزه و رضایت بخش بداند (تقویت مثبت). در این صورت احتمال اینکه شخص یک بار دیگر همان چیز را در موقعیت مشابه بخرد یا از همین مکان دوباره خرید کند، افزایش پیدا می کند. هر زمان که این اتفاق رخ دهد، احتمال خرید فرد افزایش خواهد یافت تا جایی که می تواند موجب ترجیح یک مارک شود.
روش پردازش شناختی[۴۷]: این روش ایجاد ترجیح برای انتخاب های آگاهانه می باشد که خریدار شدیداً درگیر یک فرایند تصمیم گیری خرید می شود کاربرد دارد.یعنی برای ایجاد نگرش های مطلوب، موانع ادراکی و شناختی رفع می شوند. در این روش از تبلیغات برای ایجاد نگرش های مثبت نسبت به محصولات یا نام تجاری خاص استفاده می شود. این نگرش ها از دو بخش اصلی تشکیل می شود. ۱- دانش و باور در مورد محصول ۲- ارزیابی مثبت یا منفی مصرف کننده از آن.
مطالب فوق بیانگر آن است که بازاریابان و تبلیغ کنندگان بهتر است بجای مقابله مستقیم با استدلالات منفی مصرف کنندگان و توجیه کاستی های محصول یا مارک خود، جنبه های مثبت محصولات یا مارک های خود را بیان کنند تا اثر جنبه های منفی خنثی شده و از بین رود و در مجموع ارزیابی مثبتی از مارک به وجود آید.بازارهایی که کالاهای سرمایه ای و با ارزش مانند اتومبیل یا ماشین آلات عرضه می کنند یا بازارهایی که خدمات مهمی چون مراقبت های پزشکی یا تحصیلات عالی ارائه می دهند، از تبلیغات یا برنامه های ترفیعی برای ایجاد نگرش مثبت نسبت به محصولات یا مارک های تجاری خود استفاده می کنند.
روش القاء مدل[۴۸] (تقلیدی): القاء مدل، مدل های سبک زندگی اجتماعی ایده آل را جهت تقلید کردن مشتریان ارائه می دهد.
افراد بیشتر از سایر روش ها از طریق تقلید کردن از مدل ها فرایند یادگیری را انجام می دهند. بویژه زمانی که با یک موقعیت ناآشنا مواجه می شوند. استفاده از مشاهیر، ستاره های فیلم، یا سینما، ورزشکاران مشهور و دیگر شخصیت های برجسته در آگهی ها نمونه هایی از این روش ایجاد ترجیح مشتری می باشد. این روش برای مصرف کنندگان جذاب است. زیرا روشی راحت برای انتخاب یک محصول یا نام تجاری خاص می باشد. (آلرک و ستل، ۱۹۹۹).
آمیخته بازاریابی و راهبرد ترجیح نام تجاری
با توجه به اینکه قسمت اعظم مدل پژوهش مربوط به آمیخته بازاریابی p4 می باشد، لازم دیده شد که به این آمیخته نیز اشاره شود.
آمیخته بازاریابی معرفی شده توسط نیل بوردن شامل برنامه ریزی محصول، قیمت گذاری، مارک گذاری، کانال های توزیع، فروش شخصی، تبلیغ، بسته بندی، نمایش، ارائه خدمات، حمل و نقل فیزیکی و یافته ها و تحلیل های واقعی بود.
پس از آن آلبرت فری عوامل آمیخته بازاریابی را به گروه متغیرهای ارائه (محصول، خدمات، بسته بندی، مارک و قیمت) و متغیرهای فرایند (تبلیغات، ترفیع فروش، فروش شخصی، سیاست، کانال های توزیع، تحقیقات بازاریابی، تنظیم استراتژی و توسعه محصول جدید) تقسیم کرد. در سال ۱۹۹۴ مک کارتی ۱۲ متغیر ارائه شده توسط نیل بوردن را به ۴ گروه با عنوان p4 طبقه بندی کرد که عبارتند از: محصول، ترویج، توزیع، و قیمت این آمیخته به سرعت مورد پذیرش اندیشمندان قرار گرفت و به عنوان عنصر ضروری و مناسب در تئوری بازاریابی و مدیریت بازاریابی شناخته شد. اکثریت بازاریابان این آمیخته را به عنوان جعبه ابزاری برای بازاریابی مراوده ای و بهترین وسیله جهت برنامه ریزی بازاریابی عملیاتی می دانستند. (گوی[۴۹]، ۲۰۰۵).لازم به ذکر است برخلاف جایگاه p4 به عنوان پارامتر تئوریکی مهم در بازاریابی معاصر، تعداد زیادی از صاحبنظران بازاریابی انتقادی را به ارزش و آینده آن اعلام کردند و جایگزین هایی را برای p4 پیشنهاد نمودند در این خصوص گرونروس[۵۰] (۱۹۹۷) معتقد است که p4 از عهده تمام و کمال الزامات مفهوم بازاریابی بر نمی آید و آمیخته بازاریابی p4 اشاره به تعریفی تولید مدار و نه بازارگرا و مشتری مدار دارد. به نظر او مک کارتی گرچه به ماهیت تعاملی p4 پی برد. اما مدل وی گویای هیچ عنصر تعاملی نبوده و این آمیخته هدف مشتریان را که نه تنها متقاضی ارزش بیشتر محصول بلکه متقاضی ارتباطات بیشتر نیز می باشد، نادیده گرفته است.گلداسمیت[۵۱] (۱۹۹۹) نیز یکی از محدودیت های مهم آمیخته p4 را ارتباطات با مشتریان که کمک فراوانی به شناسایی نیازها و خواسته های آن ها می کند می داند که نادیده گرفته شده است. بازاریابان امروزه بر شخصی سازی و ارزش زمان حیات مشتری تأکید بسیار دارند. ایجاد مشتریان وفادار از خلق مشتریان جدید با اهمیت تر است. به همین دلیل دایلی و بولدستون (۱۹۹۹) بر لزوم انتقال از دیدگاه مبادله محوری به ارتباط محوری تأکید می کنند.
هر سه انتقاد مطرح شده در بالا به نوعی بر لزوم توجه به مشتریان و نیازها و خواسته های آنان تأکید دارند و محدودیت و مشکل اصلی p4 را تولید محوری و فقدان تعامل با مشتریان می دانند.
هر یک از شش روش ایجاد ترجیح مارک که در این بخش قبل به آن اشاره شد، نیازمند نوع خاصی از مدیریت محصول، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع می باشد.. رهنمودهای انتخاب استراتژی که در جدول ۲-۴ ذکر شده است، چشم اندازی از بایدها و نبایدهای انتخاب یک استراتژی خاص مبتنی بر ویژگیهای محصول یا خدمت را فراهم آورده است.
جدول ۲(-۴) تطبیق آمیزه بازاریابی با راهبردهای ترجیح برند
تداعی نیاز | |
محصول قیمت گذاری توزیع ترفیع چرخه حیات |
خرید مکرر ، استفاده های روز مره تا اندازه ای قیمت گذاری پایین،قیمت گذاری رقابتی وسیع،با دسترسی آسان، فروشگاه های سنتی پیامهای کوتاه، اشباع، تکرار زیاد مراحل اولیه، معمولاً برای ایجاد آگاهی |
تداعی حالت |
۲-۵-۶ تصویر برند
هدف بازاریابی،آفریدن یک تصویر از برند و یا دادن رنگ وبویی به آن است تا مردم را جذب کند. مصرف کنندگان باید تصویر روشنی در باره خصوصیات برند در ذهن خود داشته باشند. این خصوصیات می تواند شامل: کیفیت، سرعت، قیمت پایین، قیمت بالا و تنوع باشد. تصویر، در واقع، ترکیب کلی از همه آن چیزهایی است که مصرف کنندگان فکر می کنند درباره شرکت، محصول و برند شما می دانند . مصرف کننده، با توجه به خواست ها و نیازهای منحصر به فرد خود، برای ویژگی های مختلف یک برند اهمیت های متفاوتی قائل است )کاتلر وآرمسترانگ، ۱۳۸۳).
تصویر می تواند یک مفهوم حیاتی برای مدیران بازاریابی باشد. ادراک تصویر برند، که با توجه به هم خوانی برند و نگرش مشتری شکل می گیرد به عنوان یکی از عناصر مستقل در ارزش برند است که به طور گسترده در چهارچوب ارزش برند بکار می رود. تصویر برند در تمام تجربه های مصرف مشتری ریشه دارد و درک کیفیت خدمت به عنوان کارکرد این تجربه ها می باشد (کایامن وآرسلی ،۲۰۰۷).تصویر برند، برای بسیاری از مشتریان و مصرف کنندگان معانی یا احساسات زیادی را القا می کند و می تواند در هر رده از محصولات یا بخش های خدمات از اهمیت فوق العاده ای برخوردار باشد. تصور مصرف کننده یا مشتری از یک برند می تواند هم به فروش محصول یا خدمت کمک کند یا به عنوان مانعی در برابر فروش قلمداد شود.در دنیای مشتری مداری امروز،مردم به معرفی خود از طریق داشته هایشان تمایل دارند .اساساً تصورات برند خوب، بی درنگ منجر به ایجاد احساسی قوی در افراد می شود . این گونه تصورات،مثبت بوده و غالباً در میان سایر برندهای رقیب منحصربه فرد است (هاکینز، بست و کانی، ۱۳۸۵). نقش تصور ذهنی از برند هم برای مشتریان با تجربه و هم بی تجربه دارای اهمیت خاصی است، چرا که آنها سعی میکنند تصویر ذهنی خودشان را با خرید خدمتی که اعتقاد دارند با تصویر آنها همسانی زیادی دارد، تقویت کنند و این آنها را قادر می سازد تا بین تصویر خود از خدمت و خدمت ارتباط برقرار کرده و فرایند خرید خدمت ساده تر امکان پذیر گردد (یاسین، نور ومحمد ،۲۰۰۷).در نهایت با توجه به این که ارتباط با مشتری یکی از راه های مناسب برای رشد و ترقی و افزایش ارزش برند است و به منظور افزایش سطح وفاداری به برند و ارزش برند وتامین نیازهای مشتریان در بخش خدمات، ایجاد تصویری پایدار و مطلوب در ذهن مشتریان از فعالیت های بازاریابی رابطه مند استفاده نمود.
۲-۶ مدل ها و تئوری های ارزش ویژه برند
در این بخش مدل های معتبر علمی که در سطح جهان از روایی و مقبولیت برخوردار هستند مورد بررسی قرار می گیرند.
۲-۶-۱ مدل ارزش ویژه برند از دیدگاه مصرف کننده دیوید آکر
آکر اولین کسی است که به منظور مفهوم سازی ارزش ویژه برند مدلی بر اساس هر دو بعد رفتاری و ادراکی ارائه کرد. مزیت روش آکر ،ترکیب کردن دو بعد رفتاری و ادراکی در یک شاخص اندازه گیری ارزش ویژه برند است زیرا مستندات و شواهد زیادی وجود دارند که نشان می دهند نگرش ،به تنهایی شاخص ضعیفی برای رفتار بازار است و استفاده از شاخص هایی مشنمل بر هر دو بعد رفتاری و ادراکی ،باعث افزایش قدرت ارزیابی در این زمینه می شود. در واقع ادراک مصرف کننده ،پیش نیازی برای آشکار سازی بعد رفتاری ارزش ویژه برند می باشد.(حسینی چگینی ،۱۳۹۱)
آکر (۱۹۹۱) ، ارزش ویژه نام تجاری را دارایی هایی معرفی می کند که وابسته به نام تجاری یا نماد یک شرکت است و به ارزش کالا و یا خدمتی که از طرف شرکت به مشتریان ارائه می شود می افزاید. ارزش ویژه برند، پنج گروه از دارایی ها و تعهدات مرتبط با برند که ارزشی را به محصول یا خدمت ارائه شده از طرف یک شرکت به مشتریان خود اضافه یا کسر می کند را مشخص می کند.
مدل آکر یک دیدگاه مفهومی است که در جستجوی مشخص کردن ویژگی هایی است که از دیدگاه مصرف کننده ارزش نام و نشان تجاری را شکل میدهد(لاسر و همکاران،۱۹۹۵) . از دیدگاه آکر ارزش ویژه نام و نشان تجاری یک مفهوم با ابعاد چند گانه است که ۴ بعد اصلی آن شامل : ۱. وفاداری به نام تجاری، ۲. آگاهی از نام تجاری، ۳ کیفیت درک شده، ۴. تذاعی گروه برند می باشد.بعد پنجم مدل آکر که به مشتریان مربوط نیست (مبتنی بر امور مالی)،دارایی های اختصاصی برند است (کلر ،۱۹۹۳).
شکل ۲-۸ :مدل ابعاد تشکیل دهنده ارزش ویژه برند از دیدگاه آکر (۲۰۰۵)
کلید اصلی ایجاد ارزش ویژه برند و اولین گام متمایز کننده ارزش ویژه برند ، آگاهی از برند است (آکر،۱۹۹۶).آگاهی از برند شامل عملکرد برند براساس دو شاخص شناسایی برند و یادآوری برند است. یادآوری برند به صورت مستقیم و غیرمستقیم قابل سنجش است(کلر ،۱۹۹۸ و چن ،۲۰۰۷).
مدل ارزش ویژه برند آکر از دیدگاه مصرف کننده به شکل زیر است:
آگاهی از برند
کیفیت ادراک شده
تداعی برند
وفاداری به برند
شکل۲-۹ :مدل ارزش ویژه برند ار دیدگاه مصرف کننده(کرباسی ور و یاردل ،۱۳۹۰)
آکر معتقد است ارزش ویژه برند هم برای مشتری و هم برای شرکت ارزش ایجاد می کند و ارزش ایجاد شده برای مشتری منجر به افزایش ارزش ایجاد شده برای شرکت می شود(کابادایی و همکاران [۷۵]،۲۰۰۷)
ارزش برای شرکت
ارزش ویژه برند
تلاش جهت خلق برند
ابعاد ارزش ویژه برند
ارزش برای مشتری
شکل ۲-۱۰: پیامد های ارزش ویژه برند(Bamert & Wehrli)
۲-۶-۲ مدل ارزش ویژه برند کلر
از اولین کسانی که درباره مفهوم ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری و با تاکید بر ابعاد ادراکی فرضیاتی ارائه کرد،کلر بود.وی فرض کرد که ارزش ویژه برند،به دانش برند و بر مبنای مقایسه آن با یک محصول مشابه بستگی دارد.همچنین دانش برند را بر اساس دو بعد آگاهی و تصویر برند ،مفهوم سازی کرد.
یادآوری
قیمت
آگاهی از برند
بسته بندی
غیر مرتبط
تشخیص
دانش برند
مرتبط
تصویر ذهنی از مصرف کننده
ویژگی ها
انواع تداعی
مطلوبیت
تصویر برند
تصویر ذهنی از موقعیت مصرف
کارکردی
منافع
قدرت تداعی ها
تجربی
نگرش ها
نمادین
منحصر به فرد بودن تداعی
که وابسته به می باشد و ضریبی است بزرگتر از صفر و مدار آن بستگی به زمان و تابع QoS دارد. نتایج شبیه سازی به صورت زیر می باشد :
شکل ۲-۲- نرخ شارژ و هزینه مشترکین ]۴۵[
همانطور که در شکل ۲-۲ دیده می شود با توجه به مقادیر مختلف دیده می شود هزینه کاهش یافته است .
۳-۲-۲- مدیریت سمت تقاضا بر اساس نوع مصرف انرژی
این روش در سال ۲۰۱۴ توسط هنری چن و همکارانش ارائه شده است . هدف این طرح کاهش پروفیل مصرف مشترکین نسبت به پروفیل مصرف گذشته خود مشترکین با بهره گرفتن از مدیریت سمت تقاضا است . شبکه مورد بررسی دارای N مصرف کننده می باشد که هر مصرف کننده با بهره گرفتن از مدیریت سمت تقاضا و کنترل بخش های مختلف خود می کوشد تا انرژی مصرفی خود را برای H ساعت آینده نسبت به ساعات قبل کاهش دهد . انرژی هر مشترک به صورت زیر بیان می شود]۴۶[:
بنابر این تابع هدف به صورت زیر می باشد :
نتیجه حاصل از شبیه سازی به صورت زیر می باشد :
شکل ۲-۳- نمودار انرژی بر حسب زمان در پروفیل مدیریت سمت تقاضا ]۴۶[
دیده می شود که این طرح موثر بوده و هزینه مشترکین کاهش یافته است .
۲ -۲- ۳- مدیریت سمت تقاضا با بهره گرفتن از باتری به منظور کاهش پیک بار
در این روش که در سال ۲۰۱۲ توسط هانگ و همکاران ارائه شده است هدف کاهش پیک بار با بهره گرفتن از تئوری بازی بوده که بر اساس این بازی و قیمت گذاری متفاوت در شبانه روز هر مشترک با در اختیار داشتن اطلاعات مصرف سایر مشترکین و تولید کننده به دنبال استفاده در زمانی است که مصرف انرژی کمتر باشد که نتایج بدست آمده از شبیه سازی کاهش پیک بار را تصدیق میکند]۳۴[.
شرح سیستم :
یک تولید کننده انرژی و N مصرف کننده را به همراه یک باتری برای ذخیره انرژی فرض شده است که هر مصرف کننده در زمان خاصی که با توجه به تعامل با دیگر مشتریکن شروع به ذخیره برق در باتری میکند سیستم مورد ارزیابی به صورت زیر می باشد :
شکل ۲-۴- مدل مورد بررسی جهت کاهش پیک بار ]۳۴[
تابع هدف و نتایج شبیه سازی :
که انرژی مصرفی هر مشترک ، مجومع انرژی مصرفی هر کار بر می باشد و مدت زمان در یک روز یعنی ۲۴ ساعت می باشد .
ایراد این طرح : اگر تمامی مشترکین در زمان اوج مصرف یا در زمانی دیگر به طور همزمان بخواهند باتری های خود را شارژ کنند شبکه دچار افت بیش حد ولتاژ شده و ممکن است زیر بار بخوابد .
نتیجه :
برای اینکه بتوان مدیریت تقاضا را برای کاهش پیک بار انجام داد باید کلیه لوازم خانگی با برنامه ای خاص مورد استفاده قرار بگیرند که در الگوریتم سیستم نیز به آن پرداخته شده و دیده میشود منجر به کاهش پیک بار میگردد.
شکل ۲-۵- نمایش پیک سایی برای یک مصرف کننده ]۳۴[
۲ – ۲ – ۴ - مدیریت سمت تقاضا و الگوریتم فرا اکتشافی۱
این روش در سال ۲۰۱۲ توسط دپی سرینیواسان و همکارانش ارائه شده است . هدف پیاده سازی و بررسی نتایج مدیریت سمت تقاضا با بهره گرفتن از الگوریتم بهینه سازی اکتشافی می باشد .
این طرح به ارائه یک مدیریت سمت تقاضا بر اساس استراتژی روش تغییر بار برای سمت تقاضا در مدیریت شبکه های هوشمند با تعداد زیادی از دستگاه های انواع مختلفی پرداخته است . داده های این مقاله بر اساس داده های ایلات متحده امریکا می باشد .شبکه مورد ارزیابی به صورت زیر می باشد که بنای تحلیل اطلاعات روز قبل بوده که بر اساس آن مدیریت تقاضا جدید طرح ریزی میشود]۴۲[ .
شکل ۲-۶- شبکه مورد بررسی به منظور مدیریت سمت تقاضا با الگوریتم فرا اکتشافی ]۴۲[
که بنا به دو هدف منحنی بار مشخص شده است اگر هدف کاهش پیک بار باشد منحنی بار حول نقطه کار سیستم بوده اما اگر هدف کاهش هزینه باشد سیستم حول نقطه کار تابع هزینه بهره برداری میشود . منحنی بار به عنوان وروردی سیستم مد نظر قرار میگیرد که فلوچارت این الگوریتم به صورت زیر می باشد :
۱- Heuristic Optimization
شکل ۲-۷- فلوچارت الگوریتم فرا اکتشافی ]۴۲[
نتیجه گیری :
نتایج شبیه سازی بیانگر ارضا فرض بر اساس الگوریتم اکتشافی بوده است .
شکل ۲-۸ – نتایج الگوریتم فرا اکتشافی ]۴۲[
جدول ۲-۱- مقادیر هزینه الگوریتم فرا اکتشافی ]۴۲[
جدول ۲-۲- نحوه پیک سایی در الگوریتم فرا اکتشافی ]۴۲[
۲-۲-۵ شارژ و دشارژ ماشین برقی یک شبکه هوشمند به منظور کاهش پیک بار
در این روش که در سال ۲۰۱۲ توسط بی سانگ ارائه شده است هدف کاهش پیک بار با بهره گرفتن از ماشین های هیبریدی در یک شبکه هوشمند بوده ]۲[ .
مدل سیستم :
همانطور که در شکل دیده می شود یک ساختمان با N ماشین هیبریدی فرض شده و تلاش شده است نحوه شارژ ماشین ها طوری در نظر گرفته شود تا منجر به کاهش پیک بار شود .
شکل۲-۹- ساختمان هوشمند و ایستگاه شارژ PHEVs ]2[
شکل ۲-۱۰- نمایش کاهش پیک بار با تعداد متغیر ماشین برقی ]۲[
نتیجه :
همانطور که در شکل دیده می شود با بهره گرفتن از یک روند هماهنگ در شارژ و دشارژ ماشین برقی منجر به کاهش پیک بار و کاهش هزینه خواهد شد .
۲ – ۲ – ۶ – قیمت گذاری پویا در ساعات مختلف برای وسایل مختلف خانگی
در این علاوه بر قیمت گذاری پویا و استفاده از الگوریتم تئوری بازی و رسیدن به تعادل نش مدیریت زمان را هم اتخاذ کرده که هر مشترک از وسایل خانگی خود فقط در ساعات مشخصی از روز میتواند استفاده کند و اگر از وسایل پر مصرف در زمان اوج مصرف استفاده کرد جریمه ای برای آن منظور می گردد]۳۶[.
شرح سیستم :
این روش در سال ۲۰۱۱ توسط یوسوکو نوزاکی و همکارانش ارائه شده است . هدف این مدیریت سمت تقاضا و ارائه زمان خاص برای کلیه وسایل خانگی می باشد که بر اساس مدیریت این وسایل ، بتوانند پیک بار را کاهش دهند. الگوریتم مورد استفاده الگوریتم تئوری بازی و بازی غیر تعاونی می باشد . مدل سیستم به صورت زیر می باشد]۳۶[ :
شکل ۲-۱۱- شبکه مورد بررسی در قیمت گذاری پویا در بار های مختلف ]۳۶[
نتیجه :
مصرف انرژی براساس تئوری بازی به این صورت فرموله میشود که در آن کاربران به عنوان بازیکنان عمل می کنند. استراتژی های بازیکنان برنامه روزانه لوازم خانگی و بارهای خود را تحت تاثیر قرار میدهد. این برنامه ریزی بر اساس تعرفه قیمت گذاری توسط شرکت تولیدی انرژی در زمان های مشخص میباشد که در نهایت این فرمولها در تعادل نش بدست می آیند.
در بازی سمت تقاضا توزیع هر بازیکن (مصرف کننده ) نیازمند به دنبال بهترین استراتژی( مدیریت مصرف انرژی ) در شبکه هوشمند است. نتایج تجربی نشان می دهد که این روش قادر به کاهش پیک مصرف از تقاضای انرژی کل، کل هزینه های انرژی، و همچنین هر صورتحساب برق روزانه هر بازیکن میباشد .
۲ – ۲ – ۷ – مدیریت سمت تقاضا و برنامه نویس خطی۱