ایده یابان نواندیش - مجله‌ اینترنتی آموزشی علمی

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
دانلود منابع پایان نامه درباره وجود یا عدم ضمان معاوضی در فسخ، اقاله و ...
ارسال شده در 15 آبان 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع
  • خیار شرط

 

ماده ۳۹۹ ق.م. اشعار داشته «در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین براى بایع یا مشترى یا هر دو آنها یا شخصى خارج از قرارداد اختیار فسخ معامله باشد» و متعاقب این ماده، ماده ۴۰۱ ق.م. اشعار داشته است «اگر براى خیار شرط مدت معین نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است».
لذا م ۴۰۱ ق.م. با صراحت و روشنى بیان کرده که خیار شرط خیارى است که در ظرف زمان قابلیت اجرا داشته باشد.
البته در این باره که حکم ناشى از قاعده مندرج در م ۴۵۳ ق.م. در همه خیارات جارى است یا فقط شامل آنچه که در فوق بیان شد (مجلس، حیوان و شرط) مى‏گردد چند نظریه ابراز شده است:
۱) گروهى معتقدند که آنچه از روایت در خصوص حکم مذکور استنباط مى‏گردد آنست که حکم ناشى از این قاعده در خیارات سه گانه حیوان، مجلس و شرط جارى است[۴۹].
یکى از استدلال شیخ انصارى این است که طبق ظاهر روایت و به ویژه مفهوم واژه «حتى» ضمانی که قبل از قبض مبیع ثابت بوده تا زمانى که مبیع به نحو لزوم از آن مشترى شود استمرار دارد و این معنى مختص خیار مجلس، شرط و حیوان است اما خیارات دیگر مانند غبن، عیب، رؤیت، تخلف از شرط و تبعض صفقه اگرچه موجب تزلزل مالکیت مى‏شوند تزلزل ناشى از آنها بعد از لزوم عقد و تملک کامل مبیع‏ توسط مشترى پدید مى‏آید نه از ابتداى عقد. بنابراین روایت شامل بیع متزلزلى که مسبوق به لزوم بوده، نمى‏شود و روایت یاد شده اختصاص به خیارات سه گانه (حیوان، مجلس و شرط) دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
علاوه بر استدلال شیخ انصارى در شمول حکم نسبت به خیار مجلس مى‏توان گفت که ملاک در شمول روایت به اقسام خیارات همان طورى که از ظاهر روایت نیز بر مى‏آید خیاراتی هستند که هر یک به نوعى در ظرف زمان قرار مى‏گیرند و مقید به قید زمان هستند و پر واضح است که این دسته از خیارات به دلایل زیر منحصر سه گانه فوق است: ۱) در خیار مجلس مادام که متایعین با اراده آزاد از هم جدا نشده‏اند مى‏توانند معامله را فسخ کنند. ۲) مطابق خیار حیوان مشترى در ظرف ۳ روز پس از عقد حق دارد بیع حیوان را فسخ کند. ۳) در خیار شرط که مدت آن بسته به تراضى طرفین است و سایر خیارات، به محض حدوث و پیدایش موجب خیار، مثلاً غبن، عیب یا تدلیس طرفى که حق خیار دارد باید به فوریت از حق خود استفاده کند والا خیار ساقط خواهد شد. بنابراین در مورد چنین خیاراتی نمى‏توان تلف شدن مبیع را در زمان خیار تصور کرد.
شیخ انصارى با بهره گرفتن از مناط حکم در روایت (صحیحه عبدا… بن سنان از امام صادق(ع)) شمول قاعده نسبت به ثمن را نیز بعید نمى‏داند یعنى تلف ثمن در مدّت خیار بایع از مال مشترى است[۵۰].
روایت عبداللَّه بن سنان که شیخ طوسی و شیخ کلینى از آن روایت کرده‏اند:
«سئلت ابا عبدا…(ع) عن رجل یشترى الدابه او العبد و شرط الى یوم او یومین. فیموت العبد اوالدابه او محدث فیه حدث على من ضمان ذلک؟ فقال (ع) على البایع حتى ینقضى الشرط ثلاثه ایام و یصیر المبیع للمشترى[۵۱].
ایشان معتقدند که منظور از خیار در این قاعده (التلف فى زمن الخیار ممّن لا خیار له) خیار زمانى و مدّت‏دار است بنابراین خیار غبن، رؤیت و عیب را شامل نمى‏شود. خیار تأخیر ثمن نیز از قاعده خارج است. زیرا بحث در مورد بعد از قبض است.
مناط قاعده هم این است که خروج مبیع از ضمانِ بایع، بستگى به انقضاى خیار مشترى و مختص شدن مبیع به او دارد و پس از اینکه کاملاً مشخص شد که مبیع اختصاص به مشترى یافته و هیچ تردید و تزلزلى در عقد نبود آنگاه ضمان بایع هم تمام شده است و این معنى اختصاص به خیار مجلس و حیوان و شرط دارد.
۲) بعضى دیگر گفته‏اند که چون روایات وارده در بیع حیوان آمده است تعدّی از مورد روایت با توجه به تعبدى بودن مفاد قاعده موجه و منصفانه نیست.
۳) مشهور فقها از لفظ شرط مقید در ذیل روایت «حتى ینقضى الشرط ثلاثه ایام و یصیر المبیع للمشترى» مطلق خیار را استنباط کرده و با ملحق کردن خیار شرط به خیار حیوان گفته‏اند که ضمان تلف مبیع در زمان خیار حیوان یا خیار شرط، چه مبیع حیوان باشد و چه نباشد، چنانچه خیار مختص به مشترى باشد و مبیع هم قبض شده باشد بر عهده بایع خواهد بود[۵۲].
۴) فقهایی هم هستند که اینقاعده را در مورد همه‌ی خیارات به جز خیار عیب جاری می‌دانند[۵۳].
گروهى از متقدمان فقها گفته‏اند آنچه از روایات استنباط مى‏شود آن است که حکم ناشى از این قاعده در همه خیارات جارى است زیرا به عقیده آنان انقضاى خیارى که در روایت به آن شرط اطلاق شده است و تملک مبیع توسط مشترى (لزوم عقد) همه براى ارتفاع ضمان است بدون آن‏که مقید به قیدى باشد.
نکته قابل توجه این است که منظور از ضمان بعد از قبض و در زمان خیار هم همانند ضمان قبل از قبض، انفساخ عقد و برگشتن عوض به ملک مالک اصلى و تلف از مال بایع یا مشترى (حسب مورد) مى‏باشد[۵۴].
بنابراین در اثر تلف مبیع نزد مشترى در زمان خیار مختص به او، عقد بیع منفسخ مى‏شود و بایع باید ثمن را مسترد دارد زیرا ضمان معاوضى که قبل از تسلیم مبیع بر عهده بایع بوده، پس از تسلیم آن به مشترى، در مدت خیار مختص به او باقى خواهد بود و پس از انقضاء مدت مزبور ضمان به مشترى منتقل مى‏شود. اثر آن نیز همان انفساخ عقد است بدین نحو که لحظه قبل از تلف، عقد منفسخ شده و مبیع به ملکیت بایع درآمده، تلف مى‏شود بنابراین بایع ثمن را به مشترى بر مى‏گرداند و اگر مشترى ثمن را نپرداخته باشد، ذمه او ساقط مى‏شود[۵۵]. پس در این صورت نیز نوبت به فسخ عقد نمى‏رسد.

 

  • مبیع مى‏بایست تسلیم شده باشد، پس اگر قبل از تسلیم تلف یا خسارتى متوجه مبیع فروخته شده گردد مشمول ماده ۳۸۷ ق.م. است نه م ۴۵۳.

 

  • اگر تلف به صورت عمد از طرف مشترى واقع گردد این عمل به معنى التزام مشترى به عقد بیع است و از لحظه شروع عملیات تلف، خیار مختص به وى منتفى مى‏گردد و لذا تلف در ملک خود مشترى است و مسئولیتى از باب تلف بر عهده بایع نخواهد بود.

 

مبانى فقهى ضمان مندرج در شق دوم م ۴۵۳ ق.م: (امتداد ضمان معاوضى حتى بعد از تسلیم)
مبانى فقهى این حکم را مى‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:

 

  • شهرت، که معنی لغوی آن عبارتست از اینکه حکمى آنچنان مورد عمل و گفتار قرار گیرد که در بین مردم یک جنبه عمومى و الزامى پیدا کند. و اما معنی اصطلاحی آن نزد اصولیین چنین است: «انتشار و شیوع نقل یک روایت یا استناد به یک روایت در مقام فتوا یا افتاء فقها در یک مسأله به طور یکسان»[۵۶].

 

  • اجماع، البته اتفاق نظر علماء به رغم اختلاف در مبانى در این مورد مدّ نظر است نه اجماع مصطلحى که کاشف از رأى معصوم باشد[۵۷].

 

  • روایات:

 

الف) روایت معتبر عبدالرحمن بن ابى عبدا… از امام جعفر صادق(ع): سئلت ابا عبدا…(ع) عن رجل اشترى امه بشرط من رجل یوماً او یومین فماتت عنده و قد قطع الثمن، على من یکون الضمان؟
فقال(ع) لیس على الذى اشترى ضمان حتى یمضى لشرطه[۵۸].
(البته شایان ذکر است که در فقه احکام حیوان بر امه نیز جارى است).
ب) روایت عبدا… بن سنان که شیخ طوسى و شیخ کلینى به سند صحیح از آن روایت کرده‏اند که در صفحات قبل به آن اشاره گردید.
ج) روایت مرسل ابن رباط از امام صادق(ع) که فرمود: »ان حدث بالحیوان حدث قبل‏ ثلاثهایّام فهو من مال البایع».
آنچه در خصوص انفساخ عقد بیع در م ۴۵۳ ق.م. بیان شد، نظر بعضى از فقها و حقوق‌دانان است. اما مرحوم شهید ثانى در کتاب الدروس (فرع ششم از فروع خیار شرط) عبارتى آورده که دلالت بر عدم انفساخ بیع دارد. عبارت چنین است: «اگر مبیع قبل از قبض مشترى تلف شود، بیع و خیار باطلند و چنانچه بعد از قبض تلف شود، خیار باطل نیست هر چند که تلف از مال بایع باشد و در زمانى که خیار مختص به مشترى است در این حالت اگر بایع عقد را فسخ کند، در صورت عدم ضمانش رجوع به بدل مى‏کند و اگر مشترى بیع را فسخ کند رجوع به ثمن کرده و در صورت ضمانش بدل مى‏پردازد…».
در تذکره علامه نیز آمده است که «لو تلف المبیع بآفه سماویه فى زمن الخیار، فأن کان قبل انفسخ المبیع قطعاً و ان کان بعده، لم یبطل خیار المشترى ولا البایع و یحب القیمه».
بنابراین احتمال دارد که معنى «تلف المبیع فى زمن الخیار، ممّن لاخیار له» این باشد که تلف مبیع در زمان خیار در صورتى که صاحب خیار عقد را فسخ کند به عهده کسى است که خیار ندارد[۵۹].
ماده ۴۵۳ ق.م. مطلب را به سکوت گذارده و فسخ یا انفساخ را روشن نکرده ولى از قرار گرفتن این ماده در بحث احکام خیار ممکن است نتیجه گرفت که مراد قانون‏گذار فسخ بوده است. بعلاوه تا آنجا که مى‏شود باید از انفساخ یا بطلان قراردادها جلوگیرى نمود.
در غیر از خیارات سه گانه اگر تلف مربوط به قبل از فسخ و پس از قبض باشد از مال کسى است که پس از عقد مالک آن گردیده است و این امر اقتضاى طبیعى مالکیت است.
شیخ انصارى در بحث از خیار غبن نسبت به تلف عوضیین چنین آورده است: «گاهى تلف در مالى است که به مغبون رسیده و گاهى در مال متعلق به غابن است. اگر تلف نسبت به مال مغبون باشد و او عقد را فسخ کند آنچه نزد غابن است (عین یا بدل را) پس مى‏گیرد ولى قیمت آنچه نزد او تلف شده را باید به طرف مقابل بپردازد و اگر تلف از مال غابن باشد و مغبون عقد را فسخ کند بدل مال را پس مى‏گیرد[۶۰].
در این باره که چرا پس از تلف عین، بدل پرداخته مى‏شود و اگر مثلى باشد مثل آن و اگر قیمى باشد قیمت آن داده مى‏شود دلایل مختلفى نقل شده است ولى در اصل حکم بین فقها اختلافى نیست و تنها از ظاهر قول اسکافى نقل شده که او حتى در قیمى، مثل را مضمون مى‏داند[۶۱].
تعارض دو قاعده‏
یکى از موارد مورد بحث و جالب تعارض قاعده «کل مبیع…» با قاعده «التلف فى زمن…» است. یعنى موردى پیدا شود که هم مجراى قاعده «کل مبیع» باشد و هم مجراى قاعده «التلف فى…»؛ که فرضش در جایى است که بایع ذوالخیار باشد و مثمن قبل از قبض مشترى تلف شود.
به مقتضاى قاعده «کل مبیع…» به قول فقها عقد آناً قبل از تلف منحل مى‏شود و ثمن به مشترى و مبیع (مثمن) به بایع بر مى‏گردد بنابراین تلف از مال بایع خواهد بود.
از طرف دیگر به مقتضاى قاعده «التلف فى…» تلف باید از مال مشترى که داراى خیار نیست باشد، و معناى این حرف آن است که ثمن به طرف مشترى نرود و در نزد بایع باقى بماند.
پس مى‏بینیم که این دو قاعده که مجرایشان با هم نسبت عموم و خصوص من وجه دارد در مورد اجتماع تعارض مى‏کنند و چون مرجّحى نیست پس تساقط مى‏کنند و باید به اصول عملیه رجوع کرد؛ (البته اگر اماره‏اى نباشد) امّا آیا واقعاً این دو قاعده تعارض دارند (در فرض مذکور) یا آنکه باید در مجارى این دو قاعده تصرف کنیم و راه چاره بیابیم؟
پاسخ این سؤال را حقیر به طور خلاصه از کتاب قواعد فقهیه آیت‌الله بجنوردی فصل قاعده «کل مبیع…»که از زبان پدر مرحومشان نقل مى‏کند بیان مى‏کنم:
مرحوم بجنوردى نسبت این دو قاعده را با هم عموم و خصوص من وجه نمى‏داند بلکه بین آن دو قائل به تفاوت است مجراى قاعده «کل مبیع» را قبل القبض و مجراى قاعده «التلف فى…» را بعد القبض مى‏داند لذا با هم تعارضى ندارند. به عبارت دیگر وقتى دو مجرى داشتند دو موضوع خواهند بود.
پس موضوع کل مبیع، تلف قبل از قبض مشترى است ولو آنکه بایع هم ذوالخیار باشد؛ چون از راه بناى عقلا در عقود معاوضى، قبل از قبض چنانچه موضوع معاوضه از بین برود (یا هر دو یا یکى از عوضیین) دیگر این عقد معاوضى نیست و لذا عقلا حکم به انحلال عقد مى‏دهند یعنى در هر جا که موضوع معاوضه تلف شود چون مثل رابطه علت و معلولى است دیگر عقد، عقد معاوضى نیست پس منحل مى‏شود.
از آن طرف قاعده «التلف فى…» مقتضى این معناست که عقدى که مبرم و مستحکم است،بایع یا هر کس دیگرى که ذوالخیار است، در صورت تلف مبیع یا ثمن در مدت زمان خیار، متضرر نخواهد بود بلکه ضرر براى کسى است که داراى خیار نیست.
مرحوم آیها… بحنوردى براى روشن شدن بیشتر این مطلب که موضوع قاعده التلف بعد از قبض است به دو روایت استناد مى‏کند که یکى روایت صحیح عبدا… بن سنان است که در صفحات قبل به آن اشاره شد و دیگرى روایت موثقه عبدالرحمن بن ابى عبدا… بصرى مولى بنى شیبان.
روایت عبدالرحمن: «سألت ابا عبدا..(ع) عن الرجل اشترى امه بشرط من رجل، یوماً اویومین، فماتت عنده و قد قطع الثمن على من یکن ضمان ذلک؟ قال: لیس على الذى اشترى ضمان حتى یمضى بشرطه.
سپس ایشان وارد بحث فنى و صناعى مى‏شوند و مى‏فرمایند: اصلاً این دو قاعده اگر به حسب ظاهر با هم تعارض داشته باشند همیشه قاعده کل مبیع جلوى جریان قاعده التلف را خواهد گرفت حال یا به نحو حکومت یا ورود و یا تخصص؛ اگر مبیع قبل از قبض تلف شود موضوع قاعده التلف به سبب جریان قاعده کل مبیع… تعبداً برداشته مى‏شود چون به محض تلف گفته مى‏شود آناً ماقبل از تلف عقد منحل مى‏شود و ثمن المسمى به مشترى و مبیع به بایع بر مى‏گردد و تلف در ملک بایع صورت مى‏گیرد این قاعده که جریان پیدا کرد موضوعى براى قاعده التلف باقى نمى‏ماند؛ زیرا این قاعده مى‏گوید باید یک عقدى باشد و یک طرف هم ذوالخیار باشد آن وقت با فرض بقاى عقد چنانچه تلفى رخ دهد از مال کسى خواهد بود که ذوالخیار نیست و ما که عقد را با قاعده کل مبیع… منحل کردیم پس تعبداً موضوع قاعده التلف برداشته شد و این معناى «حکومت» است بلکه اگر خوب دقت کنیم «ورود» است نه حکومت یعنى قاعده کل مبیع را تکویناً بر مى‏دارد. اما به لحاظ جعل شرعى چون موضوع قاعده التلف بقاى عقد است و قاعده کل مبیع بقاى عقد را به سبب انحلال عقد برداشت و انحلال عقد هم یک امر تکوینى است. پس اگر با دقت نظر کنیم تخصصاً خارج است زیرا انحلال عقد تکوینى است و به لحاظ جعل شرعى نیست.
در اینجا آیها… بجنوردى با مرحوم والدشان اختلاف نظر دارند و مى‏فرمایند: «ورود» است نه «تخصص» زیرا خود ایشان فرمودند عقلا بما هم عقلا بنابراین دارند که عقد آناً ماقبل از تلف منحل مى‏شود و علتش این است که موضوع معاوضه از بین رفته است پس این حکم جزء آراء محموده و مؤداى عقل عملى است و شرع هم باید در آنجا امضاء این بنا را بکند روى قاعده ملازمه؛ پس مى‏بینیم که مسأله انحلال عقد صرف تکوین هم نیست بلکه تکویناً به لحاظ جعل شرعى است مگر اینکه ایشان ورود را چنین تعریف کند: دلیل وارد، موضوع دلیل مورود را تکویناً بردارد صرفاً به لحاظ تعبد شرعى و اما اگر به لحاظ بناى عقلا باشد دیگر ورود نیست تخصص است و حال آنکه ما این حرف را در ورود نمى‏زنیم بلکه ورود را توسعه مى‏دهیم و آنرا شامل آنجا که برداشتن موضوع به لحاظ بناى عقلا است نیز مى‏دانیم البته آن بناى عقلائى که قاعده ملازمه در آن جاریست و این مورد از آن موارد است. حتى اگر بگوئیم فرضاً شرع در آنجا حکم ندارد و مدرک، صرف بناى عقلا است با این حال مبناى ما در ورود این است که دلیل وارد موضوع دلیل مورد را تکویناً بر مى‏دارد اما به لحاظ جعل، اگر بناى عقلا نسبت به عقود معاوضى نبود ما قائل به انحلال نمى‏شدیم. عقلا هستند که مى‏گویند در عقود معاوضى تا جائى مى‏گوییم: «اوفوا بالعقود و یجب الوفا بکل عقد» که موضوع معاوضه باقى باشد و هر گاه موضوع معاوضه و دادوستد از بین رفت دیگر این عقد، معاوضی نیست عقد معاوضی نیست یعنی چه؟ یعنی عقد منحل می‌شود پس تمام مدرک ما همان بنای عقلایت که سبب شده موضوع قاعده التلف برداشته شود و لذا قاعده کل مبیع، ورود بر قاعده التلف دارد و نمی‌تواند تخصص باشد.
روایات و همچنین ماده ۴۵۳ ق.م. دلالت دارد که با تحقق شرایط ذکر شده تلف از مال بایع است. ولى آیا بایع موظف است که مثل یا قیمت مبیع را به مشترى بپردازد و یا منظور اینست که عقد منفسخ مى‏شود و مبیع به ملکیت او در مى‏آید و در ملکیتش تلف خواهد شد؟

نظر دهید »
تحقیقات انجام شده با موضوع فرهنگ سازمانی و مدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان ...
ارسال شده در 15 آبان 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۲-۲-۱۵- آماده سازی سازمان برای حرکت به سوی مدیریت مشارکتی
پایان نامه - مقاله - پروژه
برای پیاده شدن نظام مدیریتی مشارکتی در سازمان ها باید قبلاً مقدمات کار و زمینه اجرا مهیا گردد . جهت نیل به این مقصود، توجه به مؤلفه های زیر ضروری است :
مؤلفه های مدیریت مشارکتی :
گرایش به عدم تمرکز :
گرایش اهداف و فعالیت های سازمانها از تمرکز به سوی عدم تمرکز موجب تفویض اختیار بیشتر به زیر دستان خواهد بود و مشارکت آنها را در تصمیم گیری ها بیشتر خواهد کرد ، توجه به نیازها ، شرایط و امکانات اجرایی ، امکان تبادل نظر از بالا به پایین یا ارتباط متقابل مدیران و برنامه ریزان و مجریان ، توجه به تفاوتهای فردی کارکنان، توجه به خلاقیت ها، ابتکارات و آزادی عمل و توجه به تصمیم گیری در رده های پایین از ویژگی های مثبت گرایش به عدم تمرکز در نظام مدیریت مشارکتی است . ( تصدیقی،۱۳۷۴)
کاهش بوروکراسی :
مدیریت مشارکتی در سازمانها اگر به دنبال نوآوری ها باشد و بر کیفیت تاکید کند ، لزوماً باید بسیاری از مقررات دست و پاگیر اداری را تعدیل کند زیرا بوروکراسی بخاطر ویژگیهای ذاتی خود نمی تواند به مشارکت کارکنان و بروز خلاقیت ها و ابتکارات آنها میدان دهد و در بسیاری از موارد کیفیت را فدای کمیت می سازد . تمرکز ذاتی بوروکراسی خود دلیل قانع کننده ای بر این ادعا می باشد
علاوه بر این کاهش بوروکراسی در سازمانها زمینه مشارکت را تسهیل می کند و این خود تحولی دیگر در استقرار نظام مدیریت مشارکتی است .
ثبات مدیریت :
از آنجا که در نظام مدیریت مشارکتی اثر بخشی و کیفیت مورد انتظار است و تحقق این امر منوط به برنامه ریزی های دراز مدت می باشد ، ثبات مدیریت، عامل تعیین کننده ای در این زمینه خواهد بود. تغییر مدیران سازمانها در جریان نوسانات سیاسی جامعه ضربه جبران ناپذیری بر پیکره سازمان و کیفیت فعالیت های آن وارد می آورد . این تغییرات توجه مدیران را به اهداف و برنامه ریزی های کوتاه مدت و کمی سوق می دهد و از مشارکت کارکنان می‌کاهد.
آموزش نیروی انسانی :
آموزش مستمر مدیران و کارکنان ضرورتی حیاتی در استقرار نظام مدیریت مشارکتی است . برنامه ریزی آموزشی برای ارتقای سطح علمی نیروی انسانی سازمان ها بصورت مستمر موجب آشنایی با تحقیقات جدید ، روش های نو در زمینه انجام کار و..خواهد شد و تحقق نظام مدیریت مشارکتی را تسهیل خواهدکرد.
تغییر و تحول در ساختار اداری و آموزشی:
نظام مدیریت مشارکتی در سازمانها نیازمند ساختار و تشکیلات جدیداست. ساختار و تشکیلات سازمان های ما گرایش به تمرکز دارد و طبیعی است که مناسب نظام مدیریت مشارکتی نیست . بنابراین ضروری است که علاوه بر تغییر و تحول در ساختار اداری و آموزشی ، قوانین و آیین نامه ها نیز متناسب با مدیریت مشارکتی تغییر یابند .
روابط انسانی :
ایجاد فرهنگ روابط انسانی در سازمان تسهیل کننده مدیریت مشارکتی و نظام پیشنهادها است که با راهکارهای زیر به تحقق اهداف سازمان می انجامد.
احترام و اعتماد متقابل
شرکت دادن کارکنان در تصمیم گیری ها
ایجاد انگیزه در کارکنان
ارزش نهادن به شخصیت وکرامت انسانی
توجه به نیازهای مادی و معنوی کارکنان
برخورد انسانی با زیردستان
مدیریت کیفیت :
مدیریت کیفیت از دیگر مقوله هایی است که در مدیریت مشارکتی با تاکید بر خلاقیت وابتکار به کیفیت مطلوب و بهره وری رو به رشد، برای انجام یک کار یا تولید محصول منجر می‌شود و ارزشیابی مستمر از فعالیت ها به عنوان بازخورد، این توجه به کیفیت را سرعت می بخشد .
در مدیریت کیفیت جامع علاوه بر مطالب فوق ، استاندارد نمودن مراحل کار ، کاهش هزینه ، صرف وقت کم ، توجه به تخصص افراد در کار ومسئولیت و نظایر آنها در جهت کار با کیفیت اهمیت زیادی دارد .(زمردیان : ۱۳۷۲‌)
الگوی کاربردی مدیریت مشارکتی ژاپن ( کانون های بهبود کیفیت ):
کانونهای بهبود کیفیت به عنوان یک الگوی کاربردی نقش بسیار چشمگیری در تحول سازمان ها داشته است و هدف آن تغییر طرز تلقی و رفتار افراد سازمانی از طریق شرکت دادن آنها در فعالیت های بهبود کیفیت و اقتصادی کردن عملیات است . کانون های بهبود کیفیت که به گروه های همیاری کارکنان نیز شهرت دارند ، یکی از متداول ترین روش های بهره گیری از مدیریت مشارکتی است. پیشینه این روش به سال های دهه ۱۹۵۰ ژاپن باز می گردد که برای نخستین بار به عنوان ابزاری برای مشارکت کارکنان در تصمیم گیری و بهبود بازدهی بکار گرفته شد .
از دیدگاه ساختاری این کانون ها مرکب از گروه کوچکی از کارکنان هستند که به شکل داوطلب به گروه می پیوندند . روش حل و فصل مسئله و فلسفه شرکت دادن انسان ها در فرایند کار که جزء اصلی این کانون هاست، نتیجه طبیعی پذیرش روش های مدیریت مشارکتی است. تاکید ژاپنی ها بر عدم تمرکز تصمیم گیری و بهره گیری از گروه های کوچک یگان های سازمانی برای بالا بردن سطح مسئولیت تصمیم گیری گروهی است . درسال ۱۹۹۲ برآورد شد که تعداد اعضای کانون های بهبود کیفیت در ژاپن به ۱۰ میلیون نفر رسیده است .
این کانون ها در ابتدای دهه ۱۹۷۰ به شرکت های آمریکایی معرفی شد و در سال های پایانی این دهه و آغاز دهه ۱۹۸۰ گسترش زیادی در این شرکت ها پیدا کرد بطوری که نزدیک به چهار هزار شرکت از جمله شرکت های بزرگ معتبری مانند : “ وستیگهاوس ” و “ لاک هید ” آن را به کار گرفتند . پذیرش این روش بیشتر در رابطه با الگوبرداری از مدیریت ژاپنی در امر بهبود کیفیت و کاهش هزینه بود . فلسفه عدم تمرکز و تصمیم گیری گروهی ستون اصلی و پشتیبان محوری این الگو می باشد .
بطور کلی پیروزی کانون های بهبود کیفیت به ایجاد یک بستر فرهنگی و پایه گذار فلسفه مدیریت بستگی پیدا می کند که توزیع اختیار تصمیم گیری و دسترسی به دانش و اطلاعات مورد نیاز و نیز برپایی یک سیستم پاداش گروهی عادلانه ، محور آنها را تشکیل می دهد . باید بدانیم که توزیع اختیار تصمیم گیری به رده های پایین سازمانی در عین این که فرایند کار را تسهیل می کند ، باعث از دست دادن کنترل از سوی مدیریت نمی شود . چرا که این کانون ها عموماً نتیجه کار خود را به شکل پیشنهاد به مدیریت ارائه می کند . بسیاری از سازمان ها برای پیشنهادهایی که منجر به کاهش هزینه ، صرفه جویی و مواردی مانند آن می شود ، پاداش های قابل توجهی در نظر می گیرند .
ساختار کانون های بهبود کیفیت:
هر برنامه کانون های بهبود کیفیت معمولاً در برگیرنده تعدادی از این کانون هاست که هر یک بین ۳ تا ۱۵ نفر عضو دارند . عضویت در کانون ها داوطلبانه است و اعضای آن عموماً افرادی هستند که در یک محیط کار مشترک انجام وظیفه می کنند و یا مسئولیت های مشابهی را عهده دار هستند . در کمترین حد کانون ها یک ساعت از وقت خود را به جلسه هفتگی اختصاص می دهند . اعضای کانون در زمینه مسئله یابی و فنون تحلیلی ، آموزش می بینند که از این آموزش ها برای تجزیه وتحلیل و پیدا کردن راه حل مسئله های سازمانی و بهبود فرایند های کار بهره می گیرند و در مواردی که راه حل ها به محیط کار مربوط می شوند ، برای اجرای آن نیازی به تصویب مدیریت ندارند .
هر کانون دارای یک رهبر است که معمولاً همان سرپرست محیط کاری است که اعضا بدان وابسته هستند . کار رهبر کانون ، آموزش اعضا و اداره جلسه های هفتگی است که مواردی مانند تعیین دستور کار ، تسهیل فرایند گروهی ، پرداختن به مسئله ها و راه حل یابی را در بر می گیرد .
عامل کلیدی در ساختار کانون ها نقش “ تسهیل گر ” است . تسهیل گر کار چند کانون را هماهنگ می کند و بعضاً نیز در جلسات کانون ها شرکت می نماید و وظیفه اصلی او آموزش رهبران کانون ها ویاری دادن به آن ها در تشکیل و اداره آن هاست . از دیگر مسئولیت های تسهیل گر در جریان قرار دادن مدیریت در امر کارها و پیشرفت کانون ها و جلب پیشتیبانی برای آن ها است . کار تسهیل گر بر اساس اهمیتی که برای پیشرفت کانون ها دارد ، معمولاً یک کار تمام وقت است .
از دیگر اجزای ساختارکانون ها ، کمیته هماهنگی است که نقش هماهنگ کننده مرکزی کل برنامه را دارد. اعضای این کمیته را معمولاً تسهیل گر ها و نماینده بخش های برجسته سازمانی تشکیل می دهند . این کمیته در زمینه هایی مانند پاداش ، مزایا و مواردی که بیرون از فعالیت کانون ها قرار می گیرد و نیز مسائل مربوط به قراردادهای گروهی تصمیم گیری می کند . از دیگر وظایف کمیته ، هماهنگ کردن برنامه های آموزشی و راهنمایی لازم برای گسترش آن است . ( زمردیان ، ۱۳۷۳)
۲-۲-۱۶- مزایای مشارکت و مدیریت مشارکتی :
مشارکت گرایش به بهتر کردن انگیزش دارد ، زیرا کارکنان احساس درگیر شدن بیشتر در کار پیدا می کنند . عزت نفس ، خشنودی شغلی و همکاری آنان با مدیریت می تواند افزایش یابد . نتیجه های مشارکت اغلب به کاهش تعارض و فشار عصبی ، تعهد بیشتر به هدفها و بهتر پذیرفتن هدفهای سازمان منتهی شده اند . ( والایی شریف ، ۱۳۸۲ ،ص ۳۹ ) .
مدیریت مشارکتی پدیده ای است ذهنی و فرهنگی که با قالبهای ذهنی شکل گرفته از قبل و سنتی معارضه می کند و موجب می شود حاشیه نشینان و نظاره گرها به درون کارهای گروهی کشیده شوند و نسبت به سازمان احساس تعهد نمایند . سایر مزایای مشارکت عبارتند از :
افزایش میزان بهره وری .
تقویت روح ابتکار و حسن مسئولیت در کارکنان .
افزایش توان کارکنان برای  مردم سالاری و خود فرمانی .
تلفیق منابع فرد و سازمان .
افزایش قدرت عملی مسئول اجرایی سازمان .
ایجاد عملی جهت افزایش تحرک و کاریابی در مدیران (صادقی فرد و دیگران ، ۱۳۸ ،ص ۵ ).
تأثیرات سودمند متعددی به مدیریت مشارکتی نسبت داده می‌شود. به طور کلّی آن دسته از مطالعات و بررسی‌هایی که سعی در اثبات ارتباط موجود بین مشارکت و نتایجی نظیر بهره‌وری، انگیزش و رضایت کارکنان داشته‌اند، بر نتایج مثبت آن تأکید دارند.
سازمان‌هایی که سعی در پیاده سازی مدیریت مشارکتی دارند، تحت تأثیر یک سری از عوامل جانبی هستند.این عوامل بر نتایج مورد انتظار نیز تأثیر می گذارند. دو عامل می‌تواند فضای موجود سازمان را جهت استقرار مدیریت مشارکتی بهبود بخشد. اولین عامل بهبود محیط سازمان می‌باشد و دومین عامل که خود مجموعه‌ای از عوامل تأثیرگذار است، خصوصیات درونی و به طور عمده ارتباط بین استراتژی، ساختار، ارزشها، گرایشات و فرهنگ سازمانی می باشد.
پیامدهای مشارکت :  
در پژوهشی کرت لوین نشان داد هر گاه مردم در دگرگون کردن شیوه های انجام کاری مشارکت فعال داشته باشند ، مقاومت آنان در برابر دگرگونی کاهش می یابد و شوق و علاقه مندی شان به تغییر و دگرگونی افزایش می یابد . همچنین کیت دیویس و جان نیواستروم بدین باورند که در درون سازمانها و نظامهایی که شماری از مردم به کار می پردازند، بزرگترین بهره مشارکت آن است که حق طبیعی کارکنانی را که میتوانند عضو یاری دهنده و سود بخش گروهی باشند که در آن کار می کنند ، به آنان باز می گرداند .
از پیامدهای مهم مشارکت می توان به موارد زیر اشاره نمود ؛
بالا رفتن کیفیت کار و برتر شدن کیفیت زندگی کاری
افزایش میزان انگیزش و علاقمندی به کار
کاهش ترک خدمت ، غیبت و تاخیر در کار
کاهش ناخشنودی مشتریان
کاهش ضایعات
افزایش روحیه و وفاداری سازمانی . ( فقهی فرهمند ، ۱۳۸۱ ،ص ۳۷۷ ) .
۲-۲-۱۷- موانع مشارکت :

نظر دهید »
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی تاثیر وابستگی گروهی بر روی تصمیم گیری ...
ارسال شده در 15 آبان 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

با توجه به این تئوری اگر سود بیشتری تقسیم شود سهامدار نسبتا مالیات بیشتری پرداخت خواهد کرد بنابراین ترجیح داده می شود سود کمتری پرداخت شود. (( وستون وبریگام ، ۱۳۸۵)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۸) گروه تجاری
گروهی از شرکت ها که در بازار های مختلف فعالیت کرده و از نظر مالی تحت کنترل مشترک اند و روابط اعضای آن توسط اعتماد فردی بر پایه تشابه ویژگی ها شخصی یا تجاری شکل می گیرد .(مانوس و همکاران ۲۰۰۷)
از نظر قانونی گروه تجاری در استانداردهای حسابداری ایران تعریف شده است. بند ۴ استاندارد شماره ۱۸، گروه تجاری را بعنوان “واحد تجاری اصلی و واحدهای فرعی آن” تعریف می کند. در تعریف گروه تجاری از دو واژه “واحد تجاری اصلی” و “واحد تجاری فرعی” استفاده گردیده است. بند ۴ استاندارد ۱۸ و بند ۹ استاندارد ۱۹، واحد تجاری اصلی را بعنوان “یک واحد تجاری که دارای یک یا چند واحد فرعی است” و واحد تجاری فرعی را بعنوان “یک واحد تجاری که تحت کنترل واحد تجاری دیگری (واحد تجاری اصلی) است” تعریف می کند. (استانداردهای حسابداری ایران ، ۱۳۸۹)
۱-۸-۲) واحد تجاری‌ وابسته : عبارت‌ است‌ از یک‌ واحد سرمایه‌پذیر که‌ واحد سرمایه‌گذار در آن‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ دارد، اما واحد تجاری‌ فرعی‌ یا مشارکت‌ خاص‌ واحد سرمایه‌گذار نیست‌.)استاندارد حسابداری ایران ۱۳۸۹)
سرمایه‌گذاری‌ در سایر واحدهای‌ تجاری‌، ابزاری‌ رایج‌ برای‌ گسترش‌ دامنه‌ فرصتها یا فعالیتهای‌ یک‌ واحد تجاری‌ است‌. در مواردی‌ ارتباط‌ بین‌ واحد سرمایه‌گذار و واحد سرمایه‌پذیر از ارتباط‌ معمول‌ بین‌ واحد تجاری‌ و سهامدار، فراتر نمی‌رود. اما، در موارد دیگر، ارتباطی‌ خاص‌ بین‌ واحد سرمایه‌گذار و واحد سرمایه‌پذیر وجود دارد که‌ ویژگی آن‌، توان‌ واحد سرمایه‌گذار در کنترل‌ یا اعمال‌ نفوذ بر سیاستهای‌ مالی‌ و یا عملیاتی‌ واحد سرمایه‌پذیر است‌.در مواردی‌ که‌ چنین‌ ارتباط‌ خاصی‌ بین‌ واحد سرمایه‌گذار و واحد سرمایه‌پذیر وجود دارد، واحد سرمایه‌پذیر یا یک‌ واحد تجاری‌ فرعی‌ یا یک‌ واحد تجاری‌ وابسته‌ (طبق‌ تعاریف‌ این‌ استاندارد) است‌. تفاوت‌ بین‌ واحد تجاری‌ فرعی‌ و واحد تجاری‌ وابسته‌، عموماً در میزان‌ توانایی‌ واحد سرمایه‌گذار برای‌ اعمال‌ نفوذ در سیاستهای‌ مالی‌ و عملیاتی‌ واحد سرمایه‌پذیر است‌. در مورد واحد تجاری‌ فرعی‌، توان‌ اعمال‌ نفوذ به دلیل‌ کنترل‌ واحد سرمایه‌گذار بر واحد سرمایه‌پذیر فراگیر است‌. در مورد واحد تجاری‌ وابسته‌ توان‌ اعمال‌ نفوذ کمتر از تسلط‌ فراگیر است‌ و واحد سرمایه‌گذار فاقد کنترل‌ بر واحد سرمایه‌پذیر می‌باشد. برای‌ اینکه‌ یک‌ واحد سرمایه‌پذیر به عنوان‌ واحد تجاری‌ وابسته‌ شناخته‌ شود باید نفوذ واحد سرمایه‌گذار بر آن‌، قابل‌ ملاحظه‌ باشد.یک‌ واحد سرمایه‌گذار زمانی‌ دارای‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ است‌ که‌ بتواند به طور مستقیم‌ در سیاستهای‌ مالی‌ و عملیاتی‌ واحد تجاری‌ وابسته‌ دخالت‌ کند. در این حالت‌، واحد سرمایه‌گذار در انتظار نتایج‌ سیاستهای‌ واحد سرمایه‌پذیر نمی‌ماند بلکه‌ از واحد سرمایه‌پذیر به عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ انجام‌ بخشی از فعالیتهای‌ خود استفاده‌ می‌کند. با گذشت‌ زمان‌، واحد تجاری‌ وابسته‌ عموماً سیاستهایی‌ را بکار می‌گیرد که‌ با استراتژیهای‌ واحد سرمایه‌گذار سازگار است‌ و از اجرای‌ سیاستهایی‌ خلاف‌ منافع‌ واحد سرمایه‌گذار خودداری‌ می‌کند. بنابراین‌ اگر واحد سرمایه‌پذیر به طور مستمر سیاستهای‌ ناسازگار با استراتژیهای‌ واحد سرمایه‌گذار را اعمال‌ کند، واحد سرمایه‌گذار دارای‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ در واحد سرمایه‌پذیر نیست‌.( استاندارد های حسابداری ایران ۱۳۸۹)
از طرفی همچنین ،اعمال‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ اساساً بدون‌ دارا بودن‌ قدرت‌ رأی‌ کافی‌، بعید است‌ و به همین‌ دلیل‌ داشتن‌ میزان‌ خاصی‌ از حق رأی‌ در واحد سرمایه‌پذیر به عنوان‌ فرض‌ وجود نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ تلقی‌ می‌شود. برای‌ دستیابی‌ به میزان‌ معقولی‌ از یکنواختی‌ در عمل‌، فرض‌ براین‌ است‌ که‌ در غیاب‌ شواهدنقض‌کننده‌، در مواردی‌ که‌ واحد سرمایه‌گذار (به طور مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ از طریق‌ واحدهای‌ تجاری‌ فرعی‌) حداقل‌ ۲۰ درصد از قدرت‌ رأی‌ در واحد سرمایه‌پذیر را داشته‌ باشد، دارای‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ در واحد سرمایه‌پذیر است‌. برعکس‌، در مواردی‌ که‌ واحد سرمایه‌گذار (به طور مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ از طریق‌ واحدهای‌ تجاری‌ فرعی‌) کمتر از ۲۰ درصد قدرت‌ رأی‌ در واحد سرمایه‌پذیر را داشته‌ باشد، چنین‌ فرض‌ می‌شود که‌ سرمایه‌گذار نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ ندارد، مگر اینکه‌ چنین‌ نفوذی‌ را بتوان‌ به روشنی‌ اثبات‌ کرد. مالکیت‌ بخش‌ قابل‌ توجه‌ یا اکثریت‌ سهام‌ واحد سرمایه‌پذیر توسط‌ واحدی‌ دیگر، لزوماً مانع‌ اعمال‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ توسط‌ سرمایه‌گذار نمی‌شود.( استاندارد های حسابداری ایران ۱۳۸۹)
۲-۸-۱-۱روشهای‌ حسابداری‌ گروه تجاری وابسته
روش‌ ارزش‌ ویژه‌
ویژگیهای‌ اصلی‌ روش‌ ارزش‌ ویژه‌ به شرح‌ زیر است‌:
الف‌. سرمایه‌گذاری‌ ابتدا به‌ بهای‌ تمام‌شده‌ ثبت‌ می‌شود،
ب‌ . مبلغ‌ دفتری‌ سرمایه‌گذاری‌ به میزان‌ سهم‌ واحد سرمایه‌گذار از سود یا زیان‌ واحد سرمایه‌پذیر بعد از تاریخ‌ تحصیل‌ افزایش‌ یا کاهش‌ می‌یابد،
ج . سهم‌ واحدسرمایه‌گذار از سود یا زیان‌ واحد سرمایه‌پذیر بعد از تاریخ‌ تحصیل‌، در صورت‌ سود و زیان‌ واحد سرمایه‌گذار منظور می‌شود،
د . مبلغ‌ دفتری‌ سرمایه‌گذاری‌ به میزان‌ سود سهام‌ دریافتی‌ یا دریافتنی‌ از واحد سرمایه‌پذیر کاهش‌ می‌یابد،
ﻫ . مبلغ‌ دفتری‌ سرمایه‌گذاری‌ در صورت‌ لزوم‌، به میزان‌ سهم‌ واحد سرمایه‌گذار از تغییر در حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ واحد سرمایه‌پذیر بعد از تاریخ‌ تحصیل‌ که‌ آثار آن‌ در صورت‌ سود و زیان‌ واحد سرمایه‌پذیر انعکاس‌ نیافته‌ است‌ (از قبیل‌ تغییرات‌ ناشی از تجدید ارزیابی‌ داراییهای‌ ثابت‌ مشهود) تعدیل‌ می‌شود.(استاندارد های حسابداری ایران ۱۳۸۹)
روش‌ بهای‌ تمام‌شده‌
در روش‌ بهای‌ تمام‌شده‌، سرمایه‌گذاری‌ در سایر واحدهای‌ تجاری‌ در زمان‌ خرید به‌ بهای‌ تمام‌شده‌ ثبت‌ می‌شود. واحد سرمایه‌گذار، تنها سود سهام‌ دریافتی‌ یا دریافتنی‌ از محل‌ سودهای‌ تحصیل‌شده‌ توسط‌ واحد سرمایه‌پذیر ” بعد از تاریخ‌ تحصیل‌“ را به عنوان‌ درآمد شناسایی‌ می‌کند. سود سهام‌ دریافتی‌ یا دریافتنی‌ از محل‌ سود قبل از تاریخ‌ تحصیل‌ به عنوان‌ بازیافت‌ بخشی از بهای‌ تمام‌شده‌ سرمایه‌گذاری‌ تلقی‌ می‌شود و مبلغ‌ دفتری‌ سرمایه‌گذاری‌ به‌ آن‌ میزان‌ کاهش‌ می‌یابد.
۲-۸-۲ ) معاملات‌ درون‌ گروهی‌
در مواردی‌ که‌ سود یا زیان‌ تحقق‌ نیافته‌ ناشی از معاملات‌ بین‌ واحد سرمایه‌گذار (یا واحدهای‌ تجاری‌ فرعی‌ مشمول‌ تلفیق‌ آن‌) و واحد تجاری‌ وابسته‌ در مبلغ‌ دفتری‌ داراییهای‌ یکی‌ از آن‌ دو واحد منظور شده‌ است‌، بخش‌ مربوط‌ به‌ سهم‌ سرمایه‌گذار حذف‌ می‌شود. از آنجا که‌ سرمایه‌گذاری‌ در واحد تجاری‌ وابسته‌ بیانگر سهم‌ سرمایه‌گذار از خالص‌ داراییهای‌ واحد تجاری‌ وابسته‌ است‌، حذف‌ سود یا زیان‌ تحقق‌ نیافته‌ موجب‌ تعدیل‌ آن‌ و همچنین‌ سهم‌ سرمایه‌گذار از سود یا زیان‌ واحد تجاری‌ وابسته‌ می‌شود. در صورتی‌ که‌ چنین‌ معاملاتی‌ شواهدی‌ دال‌ بر کاهش‌ ارزش‌ آن‌ داراییها یا هر دارایی‌ مشابه‌ دیگری‌ ارائه‌ کند، زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ می‌شود. .(استاندارد های حسابداری ایران ۱۳۸۹)
۲-۸-۳ ) صورتهای‌ مالی‌ تلفیقی‌
حسابداری‌ سرمایه‌گذاری‌ در واحد تجاری‌ وابسته‌ به منظور انعکاس‌ در صورتهای‌ مالی‌ تلفیقی‌ باید به‌ روش‌ ارزش‌ ویژه‌ انجام‌ شود، مگر اینکه‌ سرمایه‌گذاری‌ تنها به منظور واگذاری‌ در آینده‌ نزدیک‌ تحصیل‌ و نگهداری‌ شود که‌ در این‌ صورت‌، حسابداری‌ آن‌ باید به‌ روش‌ بهای‌ تمام‌شده‌ انجام‌ گیرد.
از آنجا که‌ تأثیر نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ یک‌ واحد سرمایه‌گذار در واحد تجاری‌ وابسته‌ کمتر از کنترل‌ است‌، تلفیق‌ کامل‌ صورتهای‌ مالی‌ آنها، ارتباط‌ بین‌ این‌ دو شخصیت‌ قانونی‌ را اغراق‌آمیز نشان‌ می‌دهد. از سوی‌ دیگر، شناخت‌ درآمد حاصل‌ از سرمایه‌گذاری‌ بر مبنای‌ سود سهام‌ دریافتی‌ یا دریافتنی‌ ممکن‌ است‌ شاخص‌ مناسبی‌ برای‌ درآمد تحصیل‌ شده‌ به‌وسیله‌ واحد سرمایه‌گذار در ارتباط‌ با سرمایه‌گذاری‌ در واحد تجاری‌ وابسته‌ نباشد، زیرا این‌ سود ممکن‌ است‌ رابطه‌ ناچیزی‌ با عملکرد واحد تجاری‌ وابسته‌ داشته‌ باشد. از آنجا که‌ واحد سرمایه‌گذار دارای‌ نفوذی‌ قابل‌ ملاحظه‌ در واحد تجاری‌ وابسته‌ است‌، نسبت‌ به‌ عملکرد آن‌ واحد و در نتیجه‌، نسبت‌ به‌ بازده‌ سرمایه‌گذاری‌ خود نیز تا حدی‌ مسئولیت‌ دارد. واحد سرمایه‌گذار برای‌ نشان‌ دادن‌ این‌ مسئولیت‌ و اعمال‌ این‌ مباشرت‌، دامنه‌ صورتهای‌ مالی‌ تلفیقی‌ خود را گسترش‌ می‌دهد تا سهم‌ خود از نتایج‌ عملیات‌ این‌ واحدهای‌ تجاری‌ وابسته‌ را در آن‌ منظور کند و به‌ این‌ ترتیب‌، اطلاعاتی‌ درباره‌ سودآوری‌ و سرمایه‌گذاری‌ ارائه‌ می‌کند که‌ بر اساس‌ آن‌ می‌توان‌ نسبتهای‌ مفیدتری‌ را محاسبه‌ کرد. در نتیجه‌، بکارگیری‌ روش‌ ارزش‌ ویژه‌ باعث‌ می‌شود تا گزارشگری‌ خالص‌ داراییها و سود خالص‌ واحد سرمایه‌گذار به گونه‌ای‌ سودمندتر انجام‌ شود. .(استاندارد های حسابداری ایران، ۱۳۸۹)
۲-۹) سوابق تحقیق:
۲-۹-۱)سوابق خارجی
یکی از نخستین مطالعات ارائه شده پیرامون سیاست تقسیم سود توسط جان لینتنر[۴۱] (۱۹۵۶) انجام گردیده است. نتایج تحقیق لینتنر را می توان در قالب چهار واقعیت مسلم صاحب سبک خلاصه نمود.
۱ -شرکت ها دارای نسبتهای هدف بلند مدت برای تقسیم سود هستند. شرکت های بالغی که از ثبات سود آوری برخوردارند، معمولا بخش قابل توجهی از سود را پرداخت می نمایند؛ شرکت هایی که در مرحله رشد قرار دارند پرداخت های کمتری دارند.
۲- مدیران بیش از آنکه به مقدار مطلق سود تقسیمی توجه نمایند ، تغییرات آن را مد نظر قرار می دهند.
۳- تغییرات سود تقسیمی از تغییرات بلند مدت و با ثبات سود آوری پیروی می نماید.
۴-زمانیکه احتمال می رود تا تغییر در میزان پرداخت سود نقدی تداوم نیابد و با مشکل مواجه شود، مدیران تمایلی به اعمال تغییرات ندارند.
لینتنر (۱۹۶۲)گوردون(۱۹۵۶) ادعا کردند که، خط مشی های سود سهام بر بهای تمام شده سرمایه شرکت تأثیر می گذارد و این حمایت می کند از این دیدگاه که نرخ سود سهام پرداخت شده، بالاتر بهای تمام شده سرمایه پایین تر را پوشش می دهد.
میلر ـ مودیلیانی [۴۲] (۱۹۶۱) تحلیل بافت سرمایه خود را به خط مشی پرداخت سود سهام می کشانند. آنان استدلال می کنند مادامی که توزیع جریان های نقدی شرکت ثابت است و آثار مالیاتی وجود ندارد، انتخاب هر خط مشی پرداخت سود سهام ، بر ارزش بازار جاری سهام بی تاثیر است .در تحلیل آنها، افزایش سود سهام از محل فروش سهام جدید تامین می شود.
لیتزن برگر[۴۳](۱۹۷۹) وسامر[۴۴] (۱۹۸۴ , ۱۹۸۵) نشان دادند که ، مالیات های افراد و شرکت تحت تأثیر خط مشی های سود سهام می باشند و بنابراین آن بر روی بهای تمام شده سرمایه و ارزش شرکت تأثیر می گذرد.
اوهلسن[۴۵] )۱۹۹۵( ، مدل ارزشیابی درآمد باقی مانده را براساس درآمدها، ارزش دفتری دارایی ها و حقوق صاحبان سرمایه توسعه داد. مدل اوهلسن تحت چارچوب تئوری عدم رابطه سود سهام توسعه یافته است. او ادعا کرد که سود سهام پرداخت شده، ارزش دفتری جاری حقوق صاحبان را کاهش می دهد، اما تأثیری بر درآمد جاری ندارد. این ادعای او با تئوری عدم رابطه سود سهام میلر ـ مودیلیانی (۱۹۶۱) سازگار می باشد.
بار و کالن [۴۶](۱۹۹۶) اطلاعاتی پویا، در مدل اوهلسن کشف کردند ؛و دریافتند که درآمدها، ارزش دفتری دارایی ها، حقوق صاحبان سرمایه و سود سهام، در چند دوره زمانی قبل، اطلاعاتی پویا در ارتباط با ارزشیابی حقوق صاحبان سرمایه می باشند.
لی و فرانکل [۴۷](۱۹۹۸) دریافتند که، اگر مدل ارزشیابی اوهلسن در برآورد ارزش بازار شرکت ها استفاده شود؛ و پس از آن تصمیمات سرمایه گذاری گرفته شود، یک بازده بالاتری می تواند برای دوره های تحت تصرف یک، دو یا سه ساله کسب شود.
لیز و لو[۴۸](۲۰۰۰) بابررسی ادبی مدل اوهلسن ، نشان دادند که مدل ارزشیابی توسعه یافته به وسیله اوهلسن براساس اقلام حسابداری تعیین شده اند که خود یک اثر بسزا و مهمی در اطلاعات مالی و تحقیقات بازار داشته اند.
تحقیق دیگری پیرامون تئوری ها و عوامل تعیین کننده سیاست تقسیم سود توسط بینر[۴۹] (۲۰۰۱ ) انجام گردیده که به آزمون مجموعه مدل های ارائه شده در تحقیقات قبلی پرداخته است. نتایج تحقیقات وی روشن می سازد که در شرکتهای سوئیسی بازده سود تقسیمی هر سال با بازده سود تقسیمی سال قبل مرتبط می باشد. این موضوع با تئوری هموارسازی مطابقت دارد. در همین حال فرصت های سرمایه گذاری و اندازه شرکت ، در شرکت های سوئیسی رابطه معکوسی با توزیع سود دارد.
یان شنگ وهمکاران[۵۰] (۲۰۰۵) سه مدل ارزشیابی حقوق صاحبان سهام با گسترش مدل اوهلسن ، ارتباط بین درآمدها، سود سهام و محتوای اطلاعاتی سود سهام را در ارزشیابی شرکت بررسی کردند. نتایج تجربی تحقیق آنان، برای سه مدل توسعه یافته نشان می دهد که، مدل ۲ قابلیت تشریحی و توانایی پیش بینی بهتری برای قیمت سهام دارد. همچنین در هر سه مدل، ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام، بدهی ها و سرمایه گذاری به طور عمده و مثبتی با قیمت سهام برای کل نمونه مرتبط می باشند.
بلاچندران[۵۱] و همکاران(۲۰۰۷) تاثیر کاهش سود سهام بر ثروت سهامدارن و همچنین واکنش قیمت سهام به کاهش سود سهام طی دوره و پایان سال در شرکت های استرلیایی را بررسی کردند.آنان دریافتند واکنش بازار نسبت به کاهش سود سهام طی دوره به کاهش سود سهام پایان سال منفی تر می باشد. همچنین نشان دادندکه، میزان کاهش سود سهام به ریسک شرکت، اندازه سود آوری سال گذشته شرکت و تغییرات سودآوری وابسته می باشد
فارچیل[۵۲](۲۰۰۸) یک مدل سیگنال تقسیم سود سهام، که ارتباطات پیچیده بین تقسیم سود سهام ، انگیزه مدیران و ارزش شرکت را نشان می دهد بررسی نمود. نتایج تحقیق نشان می دهد تقسیم سود سهام یک سیگنال در آمد جاری را فراهم می سازد؛ و بر توانایی شرکت به منظور سر مایه گذاری جدید در یک پروژه اثر می گذارد. همچنین او دریافت ،سیگنال های تقسیم سود سهام بالاتر از آنجایی که سر مایه گذاران بر طبق شرایط و مو قعیت ها رفتار می کنند، کیفیت بالاتری را نسبت به سیگنال ها ی تقسیم سود سهام پایینتر دارند.
هریس[۵۳] و همکاران(۲۰۰۸) به بررسی مدل تنزیل شده تقسیم سود سهام (DDM)[54] یا همان مدل رشد گوردن پرداختند .آنان همچنین نقش برآورد ارزش ذاتی حقوق صاحبان سهام ومدلی راکه برای برآورد بازده حقوق صاحبان سهام استفاده می شود را بررسی نمودند.آنان نشان دادندکه بین مدل DDM ونسبت P/E دریک بازار چند گانه بانرخ رشد مطابق با بازار ارتباط وجود دارد.
پرایستلی[۵۵] و همکاران(۲۰۰۹) هموار سازی تقسیم سود سهام و قابلیت پیش بینی آن را بررسی نمودند.نتایج تحقیق نشان می دهد ، اگر هموار سازی تقسیم سهام در شر کت ها وجود داشته باشد قابلیت پیش بینی در یک نمونه محدود از بین می رود.همچنین امکان پیش بینی ، رشد تقسیم سود سهام در شرکتهای که هموارسازی تقسیم سود بیشتر باشد نسبت به شر کت های که هموار سازی تقسیم سود کمتر است، کمتر می باشد.
یان شنگ[۵۶] (۲۰۰۵) سه مدل ارزشیابی حقوق صاحبان سهام با گسترش مدل اوهلسن ، ارتباط بین درآمدها، سود سهام و محتوای اطلاعاتی سود سهام را در ارزشیابی شرکت بررسی کرد. ویژگیهای مهم این مدل های ارزشیابی عبارتند از:
مدل ۱: سود سهام هدف نسبتی از درآمدهای دائمی می باشد.
مدل ۲: سود سهام هدف نسبتی از ارزش تنزیل شده فعلی درآمدهای مورد انتظار آتی (PVXT) می باشد.
مدل ۳: سود سهام هدف نسبتی از درآمدهای جاری می باشد.

نظر دهید »
دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با بررسی مسئولیت ضابطین دادگستری در حمایت از بزه دیده ...
ارسال شده در 15 آبان 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

تفهیم اتهام باید فوری به عمل آید که شخص متهم به اطلاع ار اتهام و حیثیت تحت نظر قرارگرفتن خود آگاه به دفاع از خود باشد و این قید بلافاصله بیانگر فوری بودن تفهیم اتهام است و این اقدام مفید مقنن از تحت نظر وبازداشت متهم برای اطلاع از اتهام و علت تحت نظر ممانعت می کند و این اطلاع آنی از اتهام و علت تحت نظر و علت تحت نظر ممانعت می کنند و این اطلاع آنی از اتهام از حقوق بدیهی و اولیه متهم تحت نظر است که باید از آنان مطلع گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ب) کلی بودن تفهیم اتهام
ج) مستدل بودن تفهیم اتهام
در تفهیم اتهام صرف تفهیم اتهام کفایت نمی کند باید با دلایل و مستندات به تفهیم اتهام پرداخت، تفهیم اتهام فرد که به چه علت و دلایل فرد مورد اتهام واقع شده است نیز توجه شود و منطبق باشد تا از تفهیم اتهام واهی و بی دلیل به متهم خودداری گردد.
د) صریح بودن تفهیم اتهام
تفهیم اتهام باید به شفافیت و روشنی صورت گیرد . باید به زبان و روشنی تفهیم شود که برای متهم قابل درک و فهم باشد و مقصود آن را بفهمد و تفهیم نباید با الفاظ کنایه آمیز یا به تعریض و یا عبارت کلی و مبهم صورت گیرد البته وقتی تفهیم اتهام به تفصیل باشد خود به خود تا حد زیادی صراحت نیز دارد . یکی از عللی که می تواند به عدم صراحت اتهام تفهیم شده دامن بزند عدم تشخیص دقیق و ضعف اتهامی توسط مقام قضایی است .
۳- رعایت اصل برائت
اصل برائت یکی از اصول بنیادین حقوق جزا است که به دفاع از اولین و مهمترین حق دفاعی متهم می پردازد و فرض برائت سنگ بنای مفهوم دادرسی عادلانه است و از لزوم اولیه دادرسی عادلانه می باشد.
مطابق ماده ۵۰ قانون آیین دادرسی کیفری جدید که مقرر می دارد : چنانچه شخص در مظان اتهام جرم قرار گرفت ، چنانچه در دادگاه مشخص شود که فرد مذکور مجرم نیست، قرار مجرمیت این قانون تبدیل به قرار جلب دادرسی شده و دادسرا حق ندارد فرد را مجرم خطاب کند چرا که مطابق قانون اساسی اصل برائت است .
متهم از نظر فقه و حقوق جزا کسی است که جرمی به او نسبت داده شده ولی دادگاه صالح در جهت احراز یا رد آن رأی صادر نکرده است ، چنین شخصی مطابق اصول اولیه حقوق جزای عمومی در سنگر برائت پناه گرفته و در حکم بی گناه تلقی می شود. بنابراین باید در برابر صدمت احتمالی ناروا مورد حمایت قانون قرارگیرد و به تناسب هر کدام از مراحلی که در روند دادرسی با آن مواجه می شود حقوق مناسبی در نظر گرفته شود ، نگاه جامع در بررسی حقوق متهم ناشی از نگاه انسانی که متهم می شود و صرف نظر از این که متهم تبرئه یا محکوم شود یک انسان است و باید رفتار با وی در طول دادرسی و مقدمات آن منطبق با کرامت انسانی و شأن و منزلت یک انسان باشد این نگاه جامعه ما را در نظام حقوق اسلام و آیین دادرسی کیفری در قانون اساسی ایران مشاهده می کنیم .
در سایه اصل برائت عدم عطف قوانین ماهوی کیفری به گذشته و لزوم تفسیر مضیق قوانین کیفری رخ می دهد سامانه کیفری بر این اساس به قیاس در فرایند رسیدگی و تمسک به مفهوم مخالف و مستندات ظنی و ادله متزلزل منع می شود. [۳۱]
اصل برائت ریشه اش اصل عدم در منطق است و بنابراین اصل لزوم حفظ کرامت انسانی الی الخاتم می باشد، ریشه اصل برائت مطلق است در اسلام هم می توان به استناد برخی آیات و روایات چنین گفت که اصل و برائت و مجرم بودن متهم است و گناهکار و متهم بودن باید به اثبات برسد و بنابراین قانون اساسی ایران بر اساس شرع اسلام پایه ریزی شده است ، اصل برائت را در اصول اساسی افراد در اصل ۳۷ قانون اساسی مقرر داشته است : اصل بر برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم نیست، این اصل از قانون اساسی و مانند تمامی قوانین سلطه و سیطره دارد و یکی از اهداف اساسی اصل برائت حمایت از حقوق متهم می باشد .
بند چهارم )
۴- ثبت هویت متهم
نخستین اقدام قبل از شروع بازجوئی از متهم پرسیدن نام ومشخصات اوست که استعلام هویت نام دارد ، نظر به تشابهاتی که ممکن است بین نام و نام خانوادگی و سایر عناصر متشکل هویت افراد با یکدیگر وجود داشته باشد، هویت متهمان باید به طور کامل مورد استعلام قرارگیرد[۳۲] .
با جستجوی در قوانین موجود موضوعی تحت عنوان ثبت مشخصات متهم تحت نظر در دفاتر مخصوص دیده نمی شود و این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که با حقوق اولیه متهم در ارتباط است . وجود ثبت هویت متهم رعایت قوانین را بر ضابطین دادگستری افزایش می دهد و از سوءاستفاده های احتمالی و اعمال اقدامات غیر قانونی و سلیقه ای و به طور کلی تضییع حقوق متهم تحت نظر جلوگیری می کندزیرا ثبت هویت متهم در دفاتر مخصوص مشخصات سجل متهم – ساعات شروع و پایان و مدت تحت نظر ابلاغ حقوق دفاعی متهم و دیگر اطلاعات مربوط به متهم در آن قید وثبت می شود و در امر نظارت و بازرسی مقامات قضایی قابل بهره برداری می باشد.
قانونگذار در ماده ۱۹۳ قانون آیین دادرسی کیفری جدید مصوب ۱۳۹۲ این تکلیف مرجع تحقیق و مشخصاتی را که باید پرسیده شود بدین شرح بیان نموده است : بازپرس ابتدا اوراق هویت متهم را ملاحظه و سپس مشخصات متهم – نام- نام خانوادگی – نام پدر – شهرت- سن – شغل- میزان تحصیلات –و ضعیت تأهل- تعداد فرزندان – تابعیت – سابقه کیفری و همچنین نشانی محل سکونت و محل کار او اعم از شهر - بخش- دهستان- روستا- خیابان – کوچه- شماره و کد پستی منزل- شماره ملی – پیام نگار ( ایمیل) و شماره تلفن و همراه او را به طور کلی دقیق و پرسش می کند و به نحوی که ابلاغ احضار و سایر اوراق قضایی به متهم به آسانی مقدور باشد.
از سوی دیگر از آنجایی که شرط اول فقط حقوق و آزادی های فردی اشخاص و اعضای جامعه در مرحله تعقیب و تحقیق ، شناسایی هویت و اقعی کسی است که تحت تعقیب اعضای جامعه در مرحله تعقیب یا تحقیق ، از بازداشت ها ی بیهوده و نا به جا و تبانی و مواضع متهمین برای نشست دستگاه عدالت کیفری در برخورد با مجرمین خصوصاً جرائم سازمان یافته یا فرار از عواقب آن ( آثار تکرار جرم) جلوگیری می کند[۳۳] .
مهمترین نکته این مرحله از تحقیق این است که نشانی اعلام شده توسط متهم به عنوان اقامتگاه او تا اعلام تغییر آن توسط وی و ارائه نشانی جدید همچنان معتبر باقی می ماند. و هر گونه ابلاغ و نشانی سابق در صورت عدم اعلام نشانی جدید ، قانونی محسوب شده و منشاء اثر خواهد بود که قانونگذار در ماده ۱۹۴ اعلام می کند بازپرس در ابتدای تحقیق به متهم تفهیم می کند محلی را برای اقامت خود اعلام می کند محل اقامت قانونی او است و چنانچه محل اقامتی را تغییر دهد باید سجل وآدرس جدید بدهد به گونه ای که ابلاغ ممکن باشد اعلام کند و در غیر این صورت احضاریه و سایر اوراق به محل اقامت اعلام شده فرستاده می شو.د و عواقب با او می باشد .
بند پنجم ) حق سکوت
سکوت در لغت عبارت است از خودداری از گفتن و حرف نزدن و خاموشی در مفهوم حقوقی نیز سکوت یعنی عدم اعلان اراده صریح باطنی و امری سلبی است چرا که سکوت چیزی جز عدم نیست [۳۴] .در ترمینو لوژی حقوقی سکوت اینگونه معنا شده است سکوت خودداری از گفتن است، سکوت دلالت بر رضا نمی کند از همین جا معروف شده است ( ولا ینسب (لساکت قول) [۳۵] در سکوت در حوزه ی اخلاق و مذهب آثاری مترتب است که در حقوق آن آثار بر سکوت مرتب نیست ، حق متهم برای سکوت در مرحله تحقیقات و مدت تحت نظر و سایر فرایند دادرسی ناشی از اصل لازم الرعایه (برائت) است ، مقامات پلیس و ضابطین دادگستری اغلب در مواقع تحت نظر قراردادن متهم بهترین فرصت را برای اعتراف و اخذ اقرار از متهم به دست می آورند و سکوت در این مرحله بهترین روش برای از بین بردن تلاش ها می باشد.
اعلام حق سکوت به عنوان یکی از مهمترین حقوق دفاعی متهم امروزه در قوانین آیین دادرسی کیفری کشورهای مترقی جهان به عنوان تکلیفی نه فقط برای قاضی بلکه برای پلیس و از همان آغاز تحت نظر گرفتن امر منظور شده است. در این کشورها در صورت انصراف متهم از این حق و اظهار سریع وی مبنی برآمادگی به ادای هر گونه پاسخ و متعاقب بردرج این امر در صورت جلسه تحقیق و امضاء آن از سوی متهم ، هر گونه پرسش و پاسخی که در چهارچوب ضوابط قانونی به عمل آید مجاز است.[۳۶]
در خصوص اعلام حق سکوت متهم ماده ۱۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری جدید مصوب ۱۳۹۲ مقررمی دارد: بازپرس پس از شروع به تحقیق به متهم تفهیم می کند که می تواند سکوت کند و در صورت سکوت توسط پلیس به متهم به طور صریح توسط قانونگذار ذکر شده است لیکن از آنجایی که پلیس می تواند به عنوان بازجو از متهم تحقیق نماید. بنابراین اعلام این حق از سوی او به متهم می تواند گامی موثر برحفظ حقوق متهمان در تحقیقات مقدماتی باشد.
حق سکوت متهم یکی از پر بحث ترین حقوق دفاعی متهم است در مسئله این است که آیا متهم حق دارد از پاسخ به پرسش های مقامات صلاحیتدار از حیث ضابط دادگستری در ضمن بازجویی خود داری کند؟ اکثر نظام دادرسی کیفری پذیرفته اند که متهم حق دارد آزادانه از قدرت خودی برای پاسخ گویی یا امتناع از آن استفاده کند، قوانین کشو.ر ما نیز مقررات صریحی دراین باره پیش بینی کرده اند یا رویه قضایی بهد ترویج چنین حقی را برای متهم تثبیت نموده است.
بند ششم : حق انجام پرسش های مفید و روشن از متهم
برابر قسمت پایانی ماده ۱۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری جدید که تقریباً به تکرار ماده ۱۲۹ قانون آیین دادرسی کیفری (۱۳۷۸) می باشد پرسش ها باید مفید – روشن – مرتبط با اتهام و در محدوده آن باشد ، پرسش تلقینی با همراه با اغفال، اکراه و اجبار ممنوع است منظور از مفید بودن سؤال این است که سؤال به کشف جرم و احراز واقعیت کمک کند . سؤالی که نتواند قاضی را به کشف جرم هدایت کند ، مفید به شمار نمی آید[۳۷] .
بازجو و مأمور تحقیق باید از طرح سؤالات کلی وجامع پرهیر نماید . سؤالات باید کوتاه – صریح و مختصر و محدود به یک بحث بوده و به آسانی قابل درک و فهم باشد و از کلماتی که مضنون قادر به فهمیدن آنها می باشد باید بهره گرفت .
بنابراین نباید سؤالاتی که بازپرس از متهم می پرسد تلقینی باشد به این معنا که پاسخ های متهم القا کند زیرا با توجه به شرایط روحی متهم و اینکه متهم علاقمند است با پاسخ های خود هر چه زودتر جلسه بازجویی را به پایان برساند ( خواه مجرم باشد خواه نباشد) همچنین سؤالاتی میتواند موجب تمکین ناخودآگاه وی نسبت به پاسخ شود و متهم را ناخواسته به طرف اشتباه سوق دهد[۳۸] .
منظور از روشن بودن این است که در کاربرد سؤالات از کلمات و عناوین غیر متعارف اجتناب شود و صریح باشد . منور از ارتباط این است که سؤالات معقول باشد و مرتبط با موضوع جرم باشد. یعنی در تعدد و متنوع بودن هدف مشخصی را دنبال کند .
سؤالات تلقینی ، سؤالاتی است که متهم را به دادن جواب مشخص و مطرحی وا می دارد .
علاوه بر طرح سؤالات و پرسش های مفید ازسوی بازجو درک و ثبت پاسخ ها نیز باید بدون تبدیل ، تحریف و تغییر باشد تا اظهارات و گفته ها متهم در جهت حمایت از حقوق او کمک نماید . ماده ۱۹۹ قانون آیین دادرسی کیفری جدید مقررمی دارد پاسخ پرسش باید بدون تغییر ، تبدیل، تحریف نوشته شود و پس از قرائت برای متهم به امضاء یا اثر انگشت او برسد . متهم با سواد خودش پاسخ را می نویسد مگر آنکه نخواهد از این حق استفاده کند.
بعلاوه بند چهارده ماده واحده قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مقرر می دارد : پاسخ ها به همان کیفیت اظهار شده و بدون تغییر وتبدیل نوشته شود و برای اظهار کننده خوانده شود وافراد باسواد در صورت تمایل خودشان مطالب را بنویسند تا شبه تحریف یا القا ایجاد نگردد .
بند هفتم ) حق داشتن وکیل
یکی از حقوق شهروندی متهم در فرایند دادرسی کیفری حق داشتن وکیل یا مشاور حقوقی است که از مهمترین اجزای حق دفاع متهم و تضمین دادرسی عادلانه در موازین بین المللی حقوق بشر است .
حق دادرسی عادلانه و منصفانه حکم می کند که متهم تحت نظر از داشتن وکیل بهره مند باشد. داشتن وکیل تضمین کننده حق دفاع متهم تحت نظر است . مهمترین معیار تضمین حق دفاع متهم پیش بینی حق انتخاب وکیل برای وی در قوانین شکلی آیین دادرسی کیفری است.
اصل تضمین حق دفاع متهم از چنان اهمیتی برخوردار است که در جرائم سنگین که مجازات قصاص، اعدام و حبس ابد دارد ، قانونگذار قاضی پرونده ها را ملزم به انتخاب وکیل برای متهم نموده مگر در موارد استثناء در چنین جرایمی بدون حضور وکیل جلسه دادگاه رسمیت ندارد[۳۹].
یکی از مهمترین مداخله ای که در فرایند قضایی شناسایی و اجرای حق مزبور اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند مرحله ی تحقیقات مقدماتی است که سنگ بنای اولیه ی پرونده اتهامی در این مرحله گذاشته می شود. که تاثیر برمرحله مقدماتی و نحوه دخالت وکیل مدافع در این مرحله امکان ناپذیر می باشد.
اصل ۳۵ قانون اساسی مقررمی دارد: در همه دادگاه ها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب کنند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
حق استفاده متهم تحت نظر از وکیل مدافع و معاضدت قضایی به رسمیت شناخته می شود که خوشبختانه این حق داشتن وکیل در تمامی مرحله در قانون آیین دادرسی کیفری به خوبی پیش بینی شده است و حق دسترسی به وکیل از حقوق متهم شمرده شده است. حق حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی برخلاف ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ که مقرر می داشت در مرحله تحقیقات مقدماتی وکیل حق اخذ کپی از پرونده را نداشت و صرفاً به تجویز ماده مذکور متهم می توانست یک نفر وکیل همراه خو.د داشته باشد وکیل صرفاً پس از اتمام و خاتمه تحقیقات مقدماتی مطالبی را که برای کشف حقیقت و دفاع از متهم با اجرای قوانین لازم می دانست به قاضی اعلام می نمود.
اما برابر ماده ۱۹۰ قانون آیین دادرسی کیفری جدید متهم می تواند در مرحله تحقیقات مقدماتی یک نفر وکیل دادگستری همراه خود داشته باشد این حق باید پیش از شروع تحقیق توسط بازپرس به متهم ابلاغ و تفهیم شود ، چنانچه متهم احضار شود این حق در برگه احضاریه قید و به او ابلاغ می شود، وکیل متهم می تواند با کسب اطلاع از اتهام و دلایل آن، مطالبی را که برای کشف حقیقت و دفاع از متهم یا اجرای قانون لازم بداند اظهار کند، اظهارات وکیل در صورت مجلس نوشته می شود این ماده از مواد طلایی مقرر در قانون جدید بوده که منطبق با اصول حقوق بین الملل بشر می باشد و در قانون سابق به قبل از ختم دادرسی ترتیب مزبور مقررنشده بود.
با اشاره به اهمیت ماده قانون آیین دادرسی کیفری جدید تبصره ذیل ماده ۱۹۰ تایید می کند که سلب همراه داشتن وکیل یا عدم تفهیم موجب بی اعتباری تحقیقات می شود و این در حالی است که موضوع نبودن وکیل به همراه متهم همیشه باعث شده بحث های زیادی ایجاد کند.
در تبصره ۲ ماده ۱۹۰ قید شده که در جرایمی که مجازت آن سلب حیات یا حبس ابد است ، چنانچه متهم اقدام به معرفی وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی ننماید، بازپرس برای وی وکیل تسخیری انتخاب می کند. یعنی اگر متهمی اقدام به معرفی وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی ننماید بازپرس مکلف است که برای او وکیل تسخیری انتخاب کند البته اگر جرایم از زمره جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور باشد بازپرس قرار عدم دسترسی به وکیل را صادر می کند.
همچنین اصل هفتم از اصول مبنایی مربوط به نقش و کلا تاکید می کند حکومت می بایست تضمین کند که همه اشخاص دستگیر بازداشت شده اعم از این که دارای اتهام کیفری باشند یا خیر ؟ دسترسی بی درنگ به یک وکیل خواهند داشت[۴۰] .
بنابراین اصل تضمین حق دفاع متهم مبنی بر داشتن حق وکیل است . حق داشتن وکیل به منظور ایجاد احقاق حق و در نتیجه ایجاد آرامش وامنیت از طریق اجرای صحیح قوانین ومقررات است . نقش و تاثیر وکیل بخصوص در جمع آوری و ارائه دلایل مناسب و کافی در دفاع از متهم و اغناء وجدان آگاه قاضی را در کشف حقیقت و رسیدن به نتیجه صحیح هدایت میکند و چه بسیار پرونده هایی که به علت عدم آشنایی اصحاب دعوی وطرفین شکایت به موارد قانونی و به علت عدم استفاده از وکیل پرونده ها نتیجه و نمره قانونی مؤثری در آنها حاصل نمی شود[۴۱] .
حق داشتن وکیل در تحقیقات مقدماتی و لزوم حضور و فعالیت های قانونی وی در دفاع از موکل بویژه در هنگام بازجویی تضمین بسیار اساسی در جهت حفظ حقوق و آزادی های فردی و جلوگیر از اخلال به حق دفاع است. حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی موجب بر قراری توازن و تحقق اصل تساوی، سلاح ها در روند دادرسی کیفری است، زیرا حضور قضات مجرب تحقیق، شاکی خصوصی، وکیل یا وکلای او و ضابطین دادگستری در سازمان دادسرا که به انگیزه حمایت از حقوق جامعه و زیان دیده از جرم در امر جمع آوری دلایل به ضرر متهم اشتغال دارند، مستلزم وجود حقوقدانانی فعال و برجسته در کنار متهم به منظور دفاع از حقوق قانونی وی است[۴۲] .
از همین رو قانونگذار در قانون آیین دادرسی کیفری راجع به حق داشتن وکیل در تحقیقات مقدماتی برای متهم در ماده ۴۸ مقررمی دارد : با شروع تحت نظر قرارگرفتن شخص می تواند تقاضای حضور وکیل کند . وکیل باید با رعایت و توجه به محرمانه بودن تحقیقات و مذاکرات با شخص تحت نظر ملاقات نماید و وکیل می تواند در پایان ملاقات با متهم که نباید بیش از یک ساعت باشد ملاحظات کتبی خود را برای درج در پرونده ارائه دهد.
بند هشتم ) حق تماس با خانواده و بستگان و مطلع شدن آنها
اجازه دادن ضابطین دادگستری به متهم جهت ارتباط و تماس با خانواده و بستگان خویش از حقوق اولیه متهم تحت نظر است که فرد می تواند نزدیکان و آشنایان خود را در جریان تحت نظر قراردادن خویش آگاه سازد . علت وضع این حق، مشخص است با این توضیح که متهمی که دستگیر شده آنچنان زیر فشار روانی است که شاید نتواند به نحو مناسبی از خود دفاع کند اما اطلاع رسانی به خانواده وی این امکان را فراهم می سازد که در قانون آیین دادرسی کیفری جدید این حق کاملاً مورد توجه قرارگرفته است و ضابط را موظف به مهیا ساختن شرایط ارتباطات فرد تحت نظر با خانواده وی نموده است . به بیان دیگر احترام به حقوق دفاعی متهم ایجاب می کند که خانواده وی در جریان دستگیری او قراربگیرند تا بتوانند مقدمات دفاع و تسهیلات لازم از قبیل وکیل و ……. را برای او در نظربگیرند. لذا با در جریان قراردادن خانواه متهم از دستگیری وی، دری به روی متهم باز می شود که زمینه ساز احقاق حقوق دفاعیه متهم می تواند باشد.[۴۳]
اقدامات و تعیین مسئولیت ضابطین دادگستری جهت مطلع کردن خانواده متهم و تحت نظر بودن وی در آیین دادرسی کیفری ۱۳۷۸ اشاره نشده است و همواره اطلاع دیگر از دسترسی و تهدیدی برای دادرسی صحیح تلقی شده است.
تماس و ارتباط با خانواده و بستگان از اموری است که باعث کاهش امکان سوء استفاده ضابطین از موقعیت خویش در اذیت و آزار متهم می شود و با این امور را به حداقل می رساند.
بند ۵ ماده واحده قانون احترام به آزادی مشروع و حفظ حقوق شهروندی اعلام می دارد: اصل منع دستگیری و بازداشت افراد ایجاب می نماید که در موارد ضروری نیز به حکم یا ترتیبی باشد که در قانون معین گردیده است و ظرف مهلت مقرره پرونده به مراجع قضایی صالح ارسال شود و خانواده دستگیر شدگان در جریان قرارگیرند.
در قانون آیین دادرسی کیفری جدید قانونگذار در مواد ۵۰-۴۹ نوآوری کرده است و این موضوع را به صورت کامل تری آورده است. در این خصوص در ماده ۴۹ مقررمی دارد : به محض آنکه متهم تحت نظر قرارگرفت حداکثر ظرف مدت یک ساعت مشخصات سجلی- شغل- نشانی- علت تحت نظر قرارگرفتن وی به هر طریقی به دادسرای محل اعلام می شود. دادستان هر شهرستان با درج مشخصات مزبور در دفتر مخصوص و رایانه با رعایت مقررات فصل دوم از بخش هشتم این قانون را به دادرسی الکترونیکی ، نظارت لازم را برای رعایت حقوق این افراد را اعمال می نماید. و فهرست کامل انها را در پایان هر روز به رئیس کل دادگستری استان مربوطه اعلام می کندتا به همان نحو ثبت شود، والدین ، همسر و فرزندان – خواهر – برادر این اشخاص می توانند از طریق مراجع مزبور از تحت نظر بودن آنان اطلاع حاصل نمایند، پاسخگویی به بستگان فوق در باره تحت نظر قرارگفتن تا حدی که به حیثیت اجتماعی و خانوادگی اشخاص تحت نظر منافات نداشته باشد، ضروری است.
همچنین برابر ماده ۵۰ قانون مزبور (جدید) شخص تحت نظر می تواند بوسیله تلفن یا هر وسیله ممکن افراد خانواده یا آشنابان خود را از موضوع تحت نظر بودن آگاه کند و ضابطان نیز مکلفند مساعدت لازم را در این خصوص به عمل آورند. مگر آنکه بنابر ضروت تشخیص دهند که که شخص تحت نظر نباید از چنین حقی استفاده کند. در این صورت باید مراتب را جهت دستور مقتضی یه اطلاع مقام قضایی برسانند.
بند نهم ) اصل منع و ممنوعیت شکنجه
ضرورت تضمین حقوق متهم در فرایند دادرسی کیفری ، ضابطین و پلیس را مکلف به منع شکنجه و اقرار به اجبار می نماید تا دادرسی عادلانه و منصفانه زیر سؤال قرارنگیرد . اکراه و اجبار متهم در پاسخ به پرسش ها در حین بازجویی از مصادیق بارز تجاوز به حقوق دفاعی متهم است . واژه شکنجه به هر عمل اخلاق می شود که عمداً در رد یا رنج های جایگاه جسمی یا روحی به شخص وارد آورد ، خاصه به قصد اینکه از این شخص یا شخص ثالث ، اطلاعات یا قرارداد هایی گرفته شود یا به اتهام عملی که این شخص یا اشخاص ثالث مرغوب یا مجبور شود یا مظنون جرم است تنبیه گردد و یا این شخص یا اشخاص ثالث مرعوب یا مجبور شود و یا به دلیل دیگری که مبتنی بر شکلی از اشکال تبعیض باشد منوط بر اینکه چنین درد و رنج هایی به دست کارگزار دولت یا هر شخص دیگری که در سمت رسمی مأمور دولت بوده است یا که ترغیب یا با رضای صریح یا حتمی او تحمیل شده باشد[۴۴] .
پس متهم به عنوان انسانی مختار که گرفتار انتصاب اتهامی شده است می تواند آزاد باشد و آزادانه سخن بگوید و از اذیت و آزاد او به واسطه داشتن اختیار باید مصون باشد و یکی از شروط تکلیف اختیار است[۴۵] .

نظر دهید »
دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع الگوهای-مختلف-تحدید-حدود-فلات-قاره-ایران-در-خلیج-فارس- فایل ۲
ارسال شده در 15 آبان 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

به هر روی کامل‌ترین قانون مربوط به دریا در حقوق داخلی ایران، تحت عنوان قانون مناطق دریایی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و دریای عمان در سال ۱۳۷۲ خورشیدی به تصویب رسیده است. این قانون دارای ۴ فصل با عناوین زیر می‌باشد:
دریای سرزمینی
منطقه نظارت
منطقه انحصاری اقتصادی
مواد نهایی
ماده ۴ از فصل اول این قانون در رابطه با دریای سرزمینی اعلام می‌دارد، تحدید حدود در مواردی که دریای سرزمینی ایران با دریای سرزمینی دول مجاور یا مقابل تداخل پیدا کند مادامی که ترتیب دیگری بین‌طرفین توافق نشده باشد، حد فاصل بین دریای سرزمینی ایران و آن کشور خط منصفی است که کلیه نقاط آن از نزدیکترین نقاط خطوط مبداء طرفین به‌یک فاصله باشد.
ماده ۱۹ از فصل سوم این قانون در رابطه با منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره اعلام می‌دارد، حدود منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره جمهوری اسلامی ایران مادامی که به موجب موافقتنامه‌های دوجانبه تعیین‌نشده باشد منطبق بر خطی خواهد بود که کلیه نقاط آن از نزدیکترین نقاط خطوط مبداء طرفین به یک فاصله باشد.
همانطور که مشاهده می‌شود قاعده تناصف که پیش‌تر اشاره شد در ماده شش کنوانسیون ۱۹۵۸به عنوان اولین و ساده‌ترین ضابطه در تعیین مرز دریایی معرفی گردیده است در قانون مناطق دریایی ایران نیز پذیرفته شده است .[۷]
بخش دوم – کلیات جغرافیایی و ژئوپلیتیکی خلیج فارس
در تعاریف جغرافیایی، خلیج فارس عبارت از پیشرفتگی دریا در خشکی است که حد واسط سرزمین ایران و شبه جزیره عربستان می‌باشد. خلیج فارس از مصب رودخانه اروندرود تا شبه جزیره مسندم در عمان امتداد دارد. گستره آبهای خلیج فارس ۲۳۲۸۵۰ کیلومتر مربع بوده و ژرفای آبهای آن محدود است، عمق متوسط آن ۳۵ متر می‌باشد که در تنگه هرمز[۸] این ژرفا به حدود ۱۰۰۰ متر می‌رسد. (الهی، ۱۳۸۹، ۸-۳) به عبارت دیگر خلیج فارس دریای بسته‌ای است که بازوی اقیانوس هند به شمار می‌رود و تنگه هرمز کلید آن محسوب می‌شود . ( جعفری ولدانی ، ۱۳۸۱، ۱۴-۱۳ )
به بیان دیگر منطقه خلیج فارس و کشورهای هشت گانه این حوزه آبی امکان بهره‌برداری از این ویژگی ممتاز را دارند چرا که از سوی دیگر منطقه خلیج فارس از نظر استراتژیک دارای موقعیت ممتاز و اهمیتی فوق العاده بوده و شاهراه ارتباطی خاور و باختر جهان به حساب می‌آید که بعلت این موقعیت و دارا بودن منابع و ثروت‌های بیکران، روز به روز بر اهمیت آن افزوده می‌شود همچنین خلیج فارس محور ارتباط بین اروپا ، آفریقا ، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است و از نظر استراتژیک در منطقه خاورمیانه به عنوان مهم‌ترین مرکز ارتباطی میان سه قاره محسوب می‌شود و بخشی از یک سیستم ارتباطی است که دریاهای مدیترانه و سرخ و اقیانوس‌های هند و کبیر و اطلس را به هم می پیوندد . (حافظ نیا ، ۱۳۷۱، ۲۱-۲۰ )
ابعاد استراتژیک و ژئوپلیتیک اهمیت خلیج فارس بدین شرح قابل بیان است که این منطقه در استراتژی انرژی دارای چنان جایگاه مهمی است که کفایت می‌کند تا خلیج فارس را یک منطقه ژئوپلیتیکی بنامیم. در واقع پهنه‌ای که خاورمیانه نامیده می‌شود ، به درستی مجموعه‌ای است از چند منطقه جدا از هم ، مانند خلیج فارس ، شامات ، مغرب و غیره که هر یک منطقه‌ای متمایز از دیگر مناطق است و در میان این مناطق بهترین و بارزترین نمونه از یک منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس است . همانطور که مشخص است این منطقه هشت کشور کرانه‌ای است که عبارتند از: ایران ، عراق، کویت ، عربستان سعودی ، قطر ، بحرین و امارات متحده عربی و البته پاکستان که در دهانه خلیج فارس و نزدیکی تنگه هرمز واقع شده است . ( مجتهدزاده ، ۱۳۷۹ ، ۱۵۶- ۱۵۴ ) این در حالی است که خلیج فارس به عنوان مهم‌ترین مخزن نفتی جهان نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت اقتصاد جهان دارد. (Chapman & Khanna ,2006) یا به عبارت دیگر به دلیل دگرگونی‌هایی که در دنیای مصرف انرژی به وجود آمده و افزایش مصرف نفت در جهان صنعتی اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیک خلیج فارس افزایش یافته است. خلیج فارس با ۶۷۶ میلیارد بشکه نفت خود، که معادل ۴/۶۵ % کل ذخایر نفتی شناخته شده جهان است و همچنین دارا بودن ۸/۳۳ % ذخایر شناخته شده گاز جهان بدون تردید بزرگترین و مهمترین انبار انرژی جهان محسوب می‌شود. (مجتهدزاده، ۱۳۷۹، ۱۴۱- ۱۳۹)
آنچه بر اهمیت خلیج فارس می‌افزاید بحث ترانزیت منابع نفتی و همچنین کالاهایی است که کشورهای این حوزه از دنیای غرب و کشورهای صنعتی در ازای نفت وارد می‌کنند ، چرا که حدود ۲۰ % از نفت خلیج فارس که مربوط به کشورهای عراق و عربستان می‌باشد از طریق لوله انتقال نفت صادر می‌شود و الباقی نفت بهره‌برداری شده، از طریق کشتی‌های نفت‌کش و از مسیر تنگه هرمز منتقل و صادر می‌شود .( جعفری ولدانی ، ۱۳۸۱ ، ۱۴-۱۳ ) در واقع اهمیت ژئوپلیتیکی خلیج فارس به خاطر عواملی نظیر؛ موقعیت جغرافیایی ، بازار صدور کالا ، سرمایه ، تجهیزات نظامی و به علاوه وجود ذخایر عظیم نفت و گاز است . ( جعفری ولدانی، ۱۳۸۴ ، ۴۸ )
از سوی دیگر خلیج فارس یکی از حوزه‌های شش‌گانه ژئوپلیتیک مجاور ایران است . بدین ترتیب به طور خاص موقعیت ژئوپلیتیک ایران در این منطقه را از دو جهت می‌توان بررسی کرد که نخست موقعیت بحری ایران می‌باشد. در واقع نظر به اینکه ایران از دریاهای بزرگ و اقیانوس‌ها فاصله دارد، اما از شمال با دریاچه مازندران و از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان ارتباط دارد و از این طریق امکان ارتباط ایران با دنیای خارج ، واردات و صادرات فراهم شده است . به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک نیز با توجه به مرکزیت ایران در منطقه نسبت به کشورهای مجاور خود ، در تمام حوزه‌های ژئوپلیتیک اطراف خود حضور داشته و از آنها متاثر است . (پورعلیخانی، ۱۳۸۸، ۱۳۰)
این در حالی است که کشورهای این منطقه به دلیل دارا بودن منابع طبیعی که اهم آن نفت و گاز می‌باشد به جهات گوناگون تاثیر پذیر از سیاست‌های جهانی در زمینه انرژی هستند ، در این میان ایران با دارا بودن ۱۰ % از ذخایر نفت جهان و ۱۵ % از ذخایر گاز جهان، تقریبا در جایگاه دوم جهان قرار دارد و بیشترین تاثیر پذیری را از منابع طبیعی خود دارد . ( کمپ و هارکاوی، ۱۳۸۳، ۲۰۵ )
برای اینکه انرژی از محل تولید صحیح و سالم به محل مصرف برسد تأمین امنیت این منطقه بسیار حائز اهمیت است. این امنیت معمولاً تحمیلی می‌باشد همانطور که در سالهای اخیر شاهد برقراری آن در خاور نزدیک به بهانه‌های مختلف توسط ابرقدرت‌ها بوده‌ایم. آنها سعی بر این دارند که این امنیت را به نفع خودشان یعنی صدور نفت با قیمت بسیار ارزان و بدون وجود مانع بر سر راه صدور آن بطور مداوم و پی در پی ایجاد کنند، که این برای کشورهای دارنده نفت زیاد خوشایند نبوده و همین امر است که در قرن ۲۱ ما شاهد نزاع‌های فراوان بین دارندگان انرژی و ابرقدرت‌ها هستیم. با اینکه حوزه خلیج فارس هنوز بزرگ‌ترین منبع انرژی را در خود جای داده است، لیکن با گشایش حوزه بزرگ خزر بر روی جهان، از اتکای انحصاری بسیاری از کشورهای مصرف کننده عمده انرژی به نفت خلیج فارس کاسته شد .
پایان نامه - مقاله - پروژه
افزایش اهمیت جایگاه منطقه خلیج فارس در استراتژی‌های جدید انرژی، ناشی از دو چیز است:
اول: افزایش مصرف و در نتیجه افزایش تقاضا برای نفت خام.
دوم: کاهش ذخایر نفت حوزه‌هایی چون دریای شمال،آمریکای مرکزی و حوزه دریای کارائیب.
بر اساس پیش‌بینی‌ها ، حداقل در ۲۵ سال آینده نگاه‌های جهانی به منطقه خلیج فارس دوخته خواهد شد. هر چند اکنون کشورهای صنعتی می‌کوشند تا با یافتن جایگزین‌های دیگری چون نفت روسیه و حوزه خزر از وابستگی خود به منابع خلیج فارس بکاهند، ولی در همان حال توجه دارند که دوام منابع انرژی در روسیه، خزر و دیگر نواحی جهان در مقایسه با منابع انرژی خلیج فارس پایدار نخواهد بود. ( رضایی ، ۱۳۹۱ )[۹]
منطقه خلیج فارس می‌بایست به گونه‌ای ریشه‌ای، الگوی سلطه‌جویانه را نفی و همکاری منطقه‌ای را جهت تأمین روابط متقابل میان کشورهای منطقه جایگزین کند. در شرایط کنونی، راهبردی که آمیزه‌ای از کاهش فشار و افزایش توان باشد، همچون ابزاری درمان‌گر به کار می‌آید و پویایی نوینی را در منطقه پدید می‌آورد.منطقه خلیج فارس در کلیه فعالیتها، جهت‌گیری‌ها و کارکردهای جهانی شدن، و در کشمکش بر سر ترسیم تصویر نهایی نقشه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک معاصر اهمیت ویژه‌ای دارد. به همین علت، این منطقه بیش از مناطق دیگر در معرض سلطه‌جویی و دخالت‌های بیگانگان قرار می‌گیرد. این منطقه با وجود حضور چشمگیر در بازارهای جهانی انرژی، هنوز جایی متناسب با توان بالقوه خود را پیدا نکرده است. کشورهای منطقه، در سال ۲۰۰۴ ، بیش از ۶۳ درصد ذخایر اثبات شده نفت خام جهان را داشته‌اند،ولی تنها نزدیک به ۲۷ درصد تولید جهانی و نیز ۴۱ درصد صادرات نفت خام از آن این کشورها بوده است (بهروزی فر،۱۳۸۳،۳۰)
بنابراین دارا بودن سهم بیشتری از منابع نفت و گاز این منطقه امکان بازی فعال‌تر و نقش موثرتری را برای کشور دارنده در عرصه جهانی و رقابت‌های بین‌المللی قدرت فراهم می‌کند و همانگونه که اشاره شد ایران موقعیت ژئوپلیتیکی ممتازی در کل حوزه‌های ژئوپلیتیک مجاورش دارد که بهره‌مندی بیشتر از منابع انرژی ، بی‌شک این موقعیت را تقویت می‌کند و این مهم یا دست کم بخشی از آن در اثر حل اختلافات مرزی در حوزه دریای مازندران و حوزه خلیج فارس ممکن می‌گردد .
مهمترین بعد جغرافیایی خلیج فارس، بعد جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) آن است. چنانچه در میان مناطقی که در بخش معروف به خاورمیانه به عنوان مناطق ژئوپلیتیک جداگانه و متمایز از دیگران وجود دارند، خلیج فارس مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپلیتیک را ارائه می‌دهد. این منطقه ملت‌هایی را شامل است که از نظر فرهنگی متفاوت هستند ولی از نظر سیاسی، استراتژیک و اقتصادی هماهنگی و تجانس دارند. این منطقه شامل کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی، عمان، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین می‌باشد. (مجتهدزاده، ۱۳۷۹،۱۲۳)
بخش سوم - رژیم حقوقی خلیج فارس و ضرورت تعیین مرزهای دریایی
ماده ۱۲۲ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها اعلام می‌دارد:
«از لحاظ این کنوانسیون دریای بسته و نیمه بسته به معنای خلیج، حوزه رودخانه و یا دریایی است که به وسیله دو یا چند دولت احاطه و توسط یک معبر باریک به دریای دیگر یا اقیانوس مرتبط باشد. ضمن اینکه بطور کامل یا بطور عمده شامل دریاهای سرزمینی و مناطق انحصاری اقتصادی دو یا چند دولت ساحلی است» براساس تعریفی که این ماده به عمل آورده است خلیج فارس نیز در زمره دریاهای بسته قرار خواهد گرفت.
این در حالی است که نخستین باری که خلیج فارس به لحاظ حقوقی بررسی شد، در سال ۱۹۵۲ میلادی (۱۳۳۱ خورشیدی) در کنفرانس تجارت اسلحه در ژنو بود که در این کنفرانس این دریا یک دریای آزاد معرفی شد. البته این عنوان به لحاظ بستر ، به خلیج فارس تخصیص نیافت و به نظر می‌رسد که اساسا دریای آزاد نامیدن خلیج فارس نوعی محدودیت‌زدایی جهت دسترسی بیشتر قدرت‌های غربی به آبهای این منطقه بوده است چنانچه طی این کنفرانس منابع یا تقسیم بستر این دریا مورد بررسی قرار نگرفته بود . بدین ترتیب تا سال ۱۹۸۲ میلادی و تصویب کنوانسیون حقوق دریاها به عنوان قانون اساسی دریاها، کشورهای حوزه خلیج فارس و همچنین سایر دول به ویژه قدرت‌های بزرگ همواره در این رابطه، در ارائه تعاریفی منطبق با منافع خود تلاش کرده اند.
در این خصوص ماده ۱۲۳ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها اظهار می دارد: «دول کنوانسیون بطور مستقیم یا از طریق سازمان‌های منطقه‌ای مناسب تلاش خواهند کرد که:
الف) مدیریت، حفظ، اکتشاف و بهره‌برداری از منابع جاندار دریا را هماهنگ کنند.
ب) اجرای حقوق و تکالیف خود را در حفظ و حراست محیط زیست دریایی هماهنگ کنند.
ج) خط مشی‌های خود را در مورد انجام تحقیقات علمی هماهنگ کنند.
د) در صورت اقتضا از سایر دول ذینفع یا سازمان‌های بین‌المللی دعوت به عمل آورند تا با آنها در پیشبرد اجرای مقررات این ماده همکاری کنند.»
مشکلات پیش گفته در رابطه با عدم قطعیت حقوق و تکالیف دول حاشیه دریاهای بسته ، در خلیج فارس به شکل خاصی بروز می‌کند. چرا که به نظر می‌رسد خلیج فارس جزو مناطق با خصوصیات ویژه باشد . چرا که خلیج فارس از سوی سازمان برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد[۱۰] ، سازمان فرهنگی، علمی و تربیتی ملل متحد[۱۱] و سازمان دریایی بین‌المللی[۱۲] به عنوان منطقه ویژه معرفی شده است و این مساله تعهدات خاصی برای کشورهای عضو این حوزه ایجاد می کند، چرا که خلیج فارس با ویژگی های خود، یعنی کمی عمق، شوری آب و ارتباط محدود (به واسطه تنگه هرمز) با آبهای آزاد جهان، اکوسیستم ویژه‌ای را تشکیل داده و مجموعه حیاتی وابسته و پیوسته‌ای را در کف، داخل، بالا و سواحل خلیج فارس به وجود آورده است. (حافظ نیا، ۱۳۷۱، ۱۷)
این بدان معنا می‌باشد که تعیین محدوده اعمال حاکمیت هر یک از کشورها در این دریای بسته، وظایف ویژه‌ای در راستای حفظ محیط زیست این پهنه آبی مانند آکواریوم، به عهده هر کدام از دولت‌های ساحلی قرار می‌دهد.
ایران در نیمه شمالی خلیج فارس دارای منطقه انحصاری اقتصادی می‌باشد. یعنی به لحاظ بین‌المللی مجاز به اعمال قواعدی در راستای حاکمیت خود و از جمله در جهت حفظ محیط زیست می‌باشد. این مساله علی‌رغم عدم تحدید حدود فلات قاره ایران با کویت و همچنین عراق، در مورد منطقه انحصاری اقتصادی مجاز می‌باشد.
این در حالی است که به علت عمق کم، تمامی سطح خلیج فارس به صورت فلات قاره‌ای یکپارچه می‌باشد، بنابراین، منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره کشورهای مقابل در یکدیگر تداخل می‌یابند و برای تحدید فلات قاره باید بر اساس اصول عادلانه و توافق طرفین اقدام کرد. در واقع به دلیل عرض کم و یکپارچگی فلات قاره ، این آبراهه باید میان دولت‌های ساحلی تقسیم شود. با توجه به اینکه در اوایل دهه پنجاه میلادی هنوز رژیم حقوقی بین‌المللی جهت تحدید حدود فلات قاره ‌ایجاد نشده بود کشورهای حوزه خلیج فارس رأسا اقدام به این امور نمودند، لذا دو رویه شکل گرفت. رویه ایرانی که در قوانین دریایی خود فلات قاره را شناسایی میکند و در حدود قواعد بین‌المللی زمان مورد بحث، مفاهیم موجود را در خلیج فارس پیاده کرده است و در مقابل عملکرد و رویه اعراب.
کشورهای عرب ساحلی از کاربرد مفهوم فلات قاره در اعلامیه‌های خود در خصوص قلمروهای دریایی‌شان در خلیج فارس امتناع کرده‌اند. این کشورها معتقدند که بستر دریا براساس اصول عادلانه و توافق طرفین باید تقسیم گردد.
در بحث تحدید حدود مناطق دریایی در خلیج فارس نکته ای وجود دارد و آن اینکه کشورهای ساحلی مقرراتی را برای منطقه انحصاری و اقتصادی تدوین ننموده‌اند.
«دو علت سبب شد که تحدید حدود بستر دریاها بدون ایجاد منطقه اقتصادی- انحصاری، صورت پذیرد، یکی اینکه بهره‌برداری از منابع زیستی از قبیل ماهیگیری در امتداد منطقه دریایی بسیار کم اهمیت فرض شده است. اما به بهره‌برداری از منابع معدنی فلات قاره بسیار اهمیت داده شده است. از طرف دیگر خلیج فارس، مانند دریای مدیترانه یک منطقه محدود و احاطه شده با ترافیک دریایی سنگین است که ایجاد مناطق انحصاری- اقتصادی می‌تواند ترافیک را مختل سازد.» (تولینزا، ۱۹۸۹ ، ۲۲۴ )
بخش عمده‌ای از نظام قواعد تحدید حدود به موافقت‌نامه‌های بین‌المللی بر می‌گردد و در مورد خلیج فارس از آنجا که انعقاد موافقت‌نامه‌های تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس به سالهای دهه پنجاه میلادی باز می‌گردد. میتوان ادعا کرد کشورهای حاشیه خلیج فارس در این امر پیشقدم بوده‌اند.
در این موافقت‌نامه‌ها ضوابط خط منصف یا خطوط متساوی الفاصله رعایت شده و سرتاسر طول خلیج فارس را به جز دو منطقه که هنوز تقسیم نشده‌اند تقسیم می‌کند.
این موافقت‌نامه‌ها ظاهراً از مقررات کنوانسیون ژنو ۱۹۵۸ پیروی می‌کنند و ویژگی‌هایی به شرح زیر دارند:
«نخست، مفهوم موافقت‌نامه‌های تحدید حدود فلات قاره برای خطوط راهنما مبتنی بر ضابطه عمق قاره به حداکثر ۲۰۰ متر که در ماده ۱ کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو درج شده است، و نه مبتنی بر ضابطه حداکثر مسافت ۲۰۰ مایل دریایی مندرج در ماده ۷۶ کنوانسیون ۱۹۸۲، البته علت انتخاب چنین رویه‌ای مساحت و عمق محدود خلیج فارس است. دوم، بین کشورهای ساحلی خلیج فارس، معیارهایی که موافقت‌نامه‌های تحدید حدود پیروی می‌کنند، مبتنی بر وجود شرایط  خاصی در منطقه است که بر طبق مقررات فلات قاره مندرج در ماده ۶ کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو، عدول از خط منصف را مجاز می دارد.» ( همان ، ۲۲۸ )
شیوه ترسیم خطوط، اعم از منصف یا متساوی الفاصله، با توجه به این نکته که وجود جزایر متعدد در خلیج فارس ناگزیر این خطوط را منحرف و منحنی می کند، دارای اهمیت است. وجود جزایر ساحلی در ترسیم خطوط مبدأ مستقیم شد که از اثرات آن پیشروی خط  منصف یا خط متساوی الفاصله به سوی ساحل مقابل است. از دیگر اثرات ترسیم خطوط مبدأ مستقیم این بوده که جزیره مربوط در آبهای سرزمینی قرار بگیرد و اختلافات حاکمیتی ایجاد نشود هر چند که در بسیاری از موافقت‌نامه‌های تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس صرفاً به این مسئله پرداخته نشده و ناگزیر بحث حاکمیت بر جزایر نیز مطرح بوده است در این رابطه می‌توان گفت، «جزایری در دریای آزاد وجود داشت که قبلاً متروکه و بلاصاحب بودند، لکن در نتیجه کشف مخازن نفت واجد اهمیت شدند. وجود این جزایر در دریای آزاد که اغلب غیر مسکونی یا رها شده بودند، لزوم نسبت دادن حاکمیت یکی از دو کشور طرف قرارداد را بر آن جزایر پیش می‌آورد و در نتیجه مشکل مسئله انتساب دادن آنها در موضوع تحدید حدود پیش می آمد.» ( همان ،۲۳۰ )
این تنها جزایر نیستند که بر شیوه تحدید حدود فلات قاره تأثیر می گذارد. ذخایر عظیم نفتی هم موثر بوده اند و در مواردی که یک حوزه نفتی به طور مشترک در فلات قاره دو کشور حاشیه خلیج فارس قرار بگیرد، باید تصمیمی گرفت و مبنای این تصمیم قطعاً این است که وحدت و تقسیم ناپذیری مخازن نفت باید حفظ شود. «در چند مورد کشورهایی که مقابل هم واقع‌اند ذخایر را تقسیم نکرده‌اند بلکه حاکمیت را به یکی از دو کشور طرف قرارداد انتساب داده‌اند، در عین حال کشور را ملزم می‌کند که حاصل بهره‌برداری را بطور برابر با کشور طرف قرارداد تقسیم کند.» ( همان ، ۲۳۱ )
در اینگونه موارد راه حل دیگری هم وجود دارد و آن ایجاد یک منطقه حائل از طریق عدم اعمال حاکمیت و صلاحیت هر دو طرف به یک نسبت از خط منصف می‌باشد. و همانگونه که می‌بینیم تمامی این موارد بر شیوه تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس موثر بوده است.
فارغ از مواردی که به وجود جزایر یا کشف منابع نفتی در مناطق مورد ادعای دو یا چند کشور منطقه مربوط می‌شود ضابطه اصلی توافقات تحدید حدود در منطقه خلیج فارس در توافقات ایران و انگلیس در دوران تحت‌الحمایگی کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس تعیین شده است ، طی این مذاکرات در سال ۱۹۶۵ میلادی (۱۳۴۴ خورشیدی) معیار خط منصف به صورت دو فاکتو و عملی برای تقسیم فلات قاره خلیج فارس میان ایران و همسایگان عرب آن تعیین شد . ( صفوی و قنبری، ۱۳۹۰، ۱۰) این تفاهم، همکاری و هماهنگی که در ماده ۱۲۳ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق بین‌الملل دریاها نیز ، توصیه شده است ، در خلیج فارس به علت تمایل کشورها به آزادی عمل جهت اکتشاف منابع نفت و گاز در حوزه‌های ملی‌شان به وجود آمده و از این میان توافقات قطعی و اجرایی نیز وجود دارد، همانند آنچه که میان ایران با عربستان سعودی، قطر، عمان و بحرین وجود دارد.
شکل۲ – توافق ایران و انگلیس در سال ۱۹۶۵

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 138
  • 139
  • 140
  • ...
  • 141
  • ...
  • 142
  • 143
  • 144
  • ...
  • 145
  • ...
  • 146
  • 147
  • 148
  • ...
  • 453
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ایده یابان نواندیش - مجله‌ اینترنتی آموزشی علمی

 تغذیه عروس هلندی
 زایمان سگ راهنما
 فروش محصولات غذایی
 تولید محتوا هوش مصنوعی
 تبلیغات کلیکی حرفه‌ای
 کسب درآمد محتوا شبکه‌ها
 نارضایتی شریک رابطه
 درآمدزایی از ویدئو
 تدریس آنلاین درآمد
 فضای تنفس رابطه
 عدم درک شریک زندگی
 راهنمای سگ اشپیتز
 رشد نکردن رابطه
 حافظه خرگوش
 آموزش حرف زدن مرغ عشق
 ویژگی زن ایده‌آل
 دوری از وابستگی عاطفی
 درآمد محصولات دیجیتال
 فریلنسری طراحی موفق
 بازسازی پس خیانت
 اضطراب روابط عاشقانه
 درآمد دوره‌های برنامه‌نویسی
 شاه طوطی اسکندر
 درآمد پادکست کسب‌وکار
 نقد محصولات آنلاین
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آخرین مطالب

  • راهکارهای ضروری و اساسی درباره میکاپ
  • نکته های آرایش دخترانه (آپدیت شده✅)
  • ⭐ دستورالعمل های سریع و آسان برای آرایش
  • هشدار : ترفندهایی که برای میکاپ حتما باید به آنها دقت کرد
  • هشدار!  رعایت نکردن این نکته ها درباره آرایش مساوی با خسارت حتمی
  • هشدار خسارت حتمی برای رعایت نکردن این نکته ها درباره آرایش
  • " پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – قسمت 23 – 5 "
  • " فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۲۲-ویژگی‌های افراد تاب‌آور – 9 "
  • " پایان نامه -تحقیق-مقاله | تجزیه و تحلیل داده ها – 7 "
  • " دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | فصل اول: کلیات ( مبانی ، مفاهیم و تاریخچه) – 2 "

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان