۵- جغرافیای انسانی شهرستان دامغان
۱-۵- جمعیت
بر اساس سرشماری عمومی سال ۱۳۸۵ شهرستان دامغان دارای ۷۶۷۸۲ نفر جمعیت می باشد . که با توجه به سرشماری سال ۱۳۷۵ شهر دامغان رشد چشم گیری داشته است و علت افزایش جمعیت دراین سال ها بیشتر ناشی از مهاجرت شدید روستائیان به شهر و همین طور افزایش زادو ولد می باشد . (مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال های ۸۵ و ۷۵)
۲-۵- ساختار سنی و جنسی
با توجه به جمعیت دامغان که ۷۶۷۸۲ نفر می باشد ازاین تعداد ۳۸۱۳۳ نفر مرد و ۳۸۶۴۹ نفر زن می باشند . مجموع جمعیت ساکن درنقاط شهری ۷۱۲۰۰ نفر وساکنین مناطق روستایی ۱۷۱۱۹ نفر می باشند . تعداد جمعیت فعال ۱۰ ساله وبیشترشهرستان دامغان درسال ۱۳۷۵ تعداد ۱۸۶۰۰ نفر بوده که ازاین تعداد ۱۷۷۷۴ نفر شاغل و ۸۲۶ نفر بیکار می باشند . (مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال های ۸۵ و۷۵)
۳-۵- آموزش
طبق سرشماری عمومی سال ۱۳۷۵ از۷۸۷۵۷نفر جمعیت ۶ ساله وبیشتر شهرستان ، ۵۹۳۱۴ نفر باسواد می باشند . ازبین این تعداد ۳۱۰۲۹ نفر مرد و۲۸۲۸۵ نفر زن می باشند . هم چنین تعداد با سوادان درنقاط شهری ۲۰۷۸۲ نفر مرد و۱۹۰۵۰ نفر زن ودرنقاط روستایی ۱۰۲۴۷ نفر مرد و ۹۲۳۵ نفر زن می باشند . (مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس ومسکن سال های ۸۵ و۷۵)
۴-۵- بهداشت
براساس اطلاعات ارائه شده ازسوی مرکز آمار ایران شهرستان دامغان درسال ۱۳۸۵ تعداد ۳۴ خانه بهداشت فعال دارد که درمجموع ۶۴ به ورز درآن ها مشغول به کار می باشند که ازاین تعداد ۲۴ نفرمرد و ۴۰ نفر زن می باشند . این تعداد خانه بهداشت ۵۷۹ روستا با جمعیتی معادل ۱۹۴۶۶ نفر را تحت پوشش دارند . (مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس ومسکن سال های ۸۵ و۷۵)
۵-۵- مهاجرت
در فاصله سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵،مهاجران زیادی به شهرستان دامغان وارد و یا در داخل این شهرستان جابجا شده اند. مقایسه محل اقامت قبلی مهاجران با محلی که در آن سرشماری شده اند نشان می دهد ۳۵/۱۹ درصد از روستا به شهر، ۳۸/۵۰ درصد از شهربه شهر، ۸۱/۱۳ درصد از روستا به روستا، ۱۰/۱۲ درصد از شهر به روستا در طی ۱۰ سال قبل مهاجرت کرده اند. wwwdamghancity.com،۱۳۸۹
۶- جغرافیای اقتصادی شهرستان دامغان
۱-۶- کشاورزی
پایه های اقتصادی شهرستان دامغان را به ترتیب کشاورزی ، دام داری و صنعت تشکیل می دهد . کشاورزی دراین شهرستان بسیار فعال و از بازدهی نسبتاً بالایی برخوردار است . محصولات متنوعی کشاورزی دامغان را تشکیل داده اند که برخی از آن ها صادر می شوند . انواع تولیدات زراعی منطقه را می توان به تولیدات غیردرختی و درختی تقسیم نمود که در خصوص تولیدات غیردرختی به ترتیب اهمیت مشتمل است بر : گندم ، جو ، یونجه ، پنبه ، سیب زمینی ، پیاز ، سبزی ها ، حبوبات ، جالیز ، نباتات علوفه ای و چغندرقند . غلات (گندم ، جو ، یونجه) اغلب درمناطق کوهستانی وغیرکوهستانی کشت می شود و پنبه فقط در منـاطق غیرکوهستانی به عمـل می آید . سیب زمینـی نیـز دراغـلب روستاها ، خصوصاً مناطق کوهستانی ، کشت می شود .
کشت خربزه ازقدیم دردهات غیرکوهستانی دامغان معمول بوده ودرسال های اخیر ، خربزه دیم به مقدار فراوان دراین منطقه به عمل می آید . از محصولات دیگر این منطقه حبوبات و سبزیجات است که در مقام پائین تری قرار دارد و در اغلب زمین های منطقه کاشته می شود .
اساسی ترین محصول درختی منطقه دامغان ، با توجه به شهرت زیادآن ، پسته است . این محصول به طور پراکنده دراغلب زمین های منطقه پرورش داده می شود و وضعیت آب وهوای منطقه یکی ازدلایل عمده رایج شدن این محصول از دیرزمان بین کشاورزان و باغ داران دامغان است .
از دیگر محصولات درختی منطقه انگور ، زردآلو ، گردو و گلابی را می توان نام برد که به مقدار نسبتاً زیادی به دست می آید . درحاشیه کویر وبعضی ازکوه های اطراف دامغان ، درختان پسته وحشی می رویند که ذغال حاصل از چوب آن پردوام ترین ذغال مصرفی است .
دراطراف دامغان درختچه ای به نام «کن» فراوان می روید که از شیره آن کتیرا به دست می آید و یکی از مهمترین محصولات صنعتی ایران را تشکیل می دهد . (پورتال استانداری سمنان ، ۱۳۸۹)
۲-۶- صنایع
صنایع شهرستان دامغان به دو دسته صنایع دستی و مدرن نقسیم می شود . این استان از لحاظ صنایع و معادن از اهمیت زیادی برخوردار است . دراین شهرستان معادن زیادی شناسایی شده اند که بعضی از آن ها به بهره برداری رسیده اند .
صنایع دستی شهرستان دامغان؛ چاپ قلم کار ، نمد مالی ، قالی بافی ، جاجیم بافی ، کرباس و پارچه بافی را شامل می شود . هم چنین پشم ریسی که از آن ، دستکش ، شال گردن ، ژاکت و جوراب تهیه می شود نیز در نواحی کوهستانی رایج است .
بیش ترین صنایع مدرن شهرستان دامغان به صنایع غذایی مربوط است که شامل تهیه خشک بار ، شیرینی و لبنیات می شود . (اداره کل صنایع ومعادن استان سمنان ، ۱۳۸۹)
۳-۶- خدمات
شهر دامغان به جهت مرکزیت شهرستان واقع شدن ، ازمراکز خدماتی گوناگون برخوردار است و تمامی ادارت دولتی وبخش های مختلف دراین شهر استقرار یافته است . خدمات شهر دامغان تنها برای ساکنین و شهروندان دامغان نیست بلکه حوزه نفوذ این شهرستان را پوشش می دهد که شامل روستاها و شهرهای اطراف می باشد . طبـق سرشمـاری بیش ترین اشتغـال دربخش خدمات است و بنابراین بیش ترین فعالیت اقتصادی دامغان درزمینه خدمات می باشد و این امر ناشی از مرکزی بودن شهرستان است . زمینه های خدماتی شهر شامل گروه های عمده فعالیت درعمده فروشی ، تعمیر وسایل نقلیه موتوری ، و کالاهای شخصی وخانگی ، هتل و رستوران ، حمل ونقل ، انبارداری و ارتباط ، واسطه گری مالی ، اجاره و فعالیت کار و کسب ، اداره عمومی و دفاع و تأمین اجتماعی و اجباری ، آموزشی ، بهداشت ومددکاری اجتماعی ، سایر فعالیت های خدماتی عمومی ، اجتماعی و شخصی ،سازمان ها و هیأت های برون مرزی و دفاتر و ادارات مرکزی می باشد . (اداره کل صنایع ومعادن استان سمنان ، ۱۳۸۹)
۷- جغرافیای فرهنگی شهرستان دامغان
۱-۷- زبان
گویش مردم دامغان گونه ای از زبان اصیل فارسی است که با لهجه مردم خراسان پیوستگی دارد . این گویش در تمامی مناطق دامغان یکسان نیست :ـ در مناطق شمالی به دلیل نزدیکی به منطقه مازندزان با اندک تفاوت مردم به لهجه طبری سخن می گویند (به استثنای روستای دیباج که از ویژگی خاص برخوردار است و این به تاریخ منطقه باز می گردد. )
روستاهای جنوبی حاشیه کویری دامغان نیز سخت تحت تاثیر مناطق مرکزی ایران هستند.روستاهای شرقی دامغان نیز به گویش شاهرودی نزدیک است .
عمده خصوصیت لهجه مردم دامغان در نحوه ادای کلمات و تغییراتی اندک در آن است .(سایت شهرداری دامغان ) www . dameghannews . ir
۲-۷- خوراک
غذاهای محلـی مردم شهرستان دامغان عبارتند از : رشته پلو ، خلال پلو ، آلبالوپلو و چلو با انـواع خـورش ها : بـادنجـان ، فسنجـان ، سیب و آلبـالو ، قیمـه ، به ، کـدو . هـم چنیـن ته چین ، آبگوشت ، کشک وبادنجان ، بزباش ، ماست جوش ،حلیم ، قلیـه ، بورانی ، خاگینه در حدود امکان وفصل تهیه می شود با نان های گرد نازک بسیار خوبی که در خانه ها پخت می شود . www . tarikhane . ir
۳-۷- آداب و رسوم
مردمان دامغان افسانه و یا بازی و یا رسمی که منحصر بخودشان باشد ندارند چه این شهر از قدیم الایام سر راه بوده و رفت و آمد و ارتباط زیاد با مردمان خارج به آنان مجالی نداده است که به تنهائی عقاید و رسوم مخصوصی داشته باشند . www . tarikhane . ir
۴-۷- مذهب
دین مردم دامغان مانند دیگر شهرهای استان سمنان شیعه می باشد . دیگر مذاهب مانند سنی و ارمنی هم به تعداد اندک در این شهرستان وجود دارد . (شهرداری شهرستان دامغان ، ۱۳۹۰)
فصل چهارم:
آثار تاریخی، باستانی و فرهنگی شهر صد دروازه
۱- تاریخچه شهر دامغان
۱-۱- دامغان پایتخت اشکانیان
دامغان در حدود چهارصد سال پیش از میلاد مسیح چنان عظمتی داشت که اشک سوم و تیرداد اشکانی در سال ۲۴۹ پیش از میلاد آن را پایتخت خود اعلام نمودند . این شهـر تـا قـرن اول میـلادی اهمیت خود را حفـظ کرد و مرکز ایالت بـزرگ قومـس بود . مردم این منطقه در اطراف رودخانه چشمه علی که در دره کوه های شمالی جاری است اسکان یافتند . نزدیک به چهارصد سال پیش از میلاد جمعی از مغان در مسیر رود سکنی گزیدند و به همین علت ، نخست این منطقه ده مغان نامیده می شده و به مرور زمان به دامغان تبدیل گردید . دامغان مدتی پایتخت زمستانی اشکانیان بودوتا کشته شدن یزدگرد,آخرین پادشاه ساسانی موقعیت خود را حفظ کرد . در دوره های حکومت امویان ,عباسیان , طاهریان , سامانیان , سربداران و دیلمیان دامغان از موقعیتی ممتاز برخودار بود . www.damghancity . com
۲-۱- دامغان پایتخت ساسانیان
پایتخت زمستانی اشکانیان شهر صد دروازه بوده و اردشیرساسانی پس از آنکه در سال ۳۹۷ قبل از هجرت پیغمبر اسلام اردوان اشکانی را کشت و سلسله ی اشـکانیان منقـرض شد مدتـی پایتخت زمستانی خود را دامغـان و تیسفون قرار داد .www . damghancity . com
۳-۱-گذشته تاریخ دامغان
دامغان، زمانی با نام صد دروازه (به یونانی: هکاتوم پیلوس) پایتخت دولت اشکانیان بودهاست. قدیمیترین مسجد ایران به نام مسجد تاریخانه در این شهر قرار دارد. نام کهن دامغان (گومش)در کتیبه سارگون دوم آشوری پات نانه آمده است یعنی شهری که ۹۹ نگهبان دروازه ها دارد. فاصله آن از دریای تی تی (دریای نیلوفر آبی، منظور دریای مازندران)هفت روز راه به شمار رفته است.
دور شهر دامغان کاملاً دیوار کشیده شدهاست گفته میشود به قدری دیوارهای ستبری داشته که دو درشکه از کنار هم بر روی دیوار رد میشدند. بازماندههای آن دیوار هم اکنون هم دیده میشود.و به نام دیوار بارو مشهور است. دامغان دو گونه آبوهوا دارد. از جنوب به دشت کویر و از شمال به دامنههای جنوبی رشته کوه البرز متصل است. به همین دلیل بیشتر گونههای میوه در این شهر میرویند.
دامغان در ۷۰۰۰ سال پیش تمدنی بزرگ داشته که تصویری از ۷۰۰۰ سال پیش در آنجا یافت شده. تحقیقات نشان داده در ۷۰۰۰ سال پیش دامغان بزرگترین صادر کننده مس بودهاست.(حقیقت، ۱۳۷۹،ص۵۸)
۴- آثار تاریخی ، فرهنگی و باستانی شهرصدردروازه
۱-۴- مساجد
۱-۱-۴- مسجد تاریخانه
این نام ترکیبی از لفظ ترکی «تاری» (خدا) و «خانه» فارسی است . تاریخانه به معنی خانه ی خداست و آن را مسجد چهل ستون هم می نامند .نقشه ی این بنا، نقشه ی مساجد صدر اسلام است که از هر عنصر خارجی عاری است و بر حسب تصادف هرگز آن را تعمیر نکرده اند ، بلکه تنها در دوره ی سلجوقیان به جای مناره خشت و گلی آن ، که ریخته بود ، برجی از آجر ساخته اند . به طوری که شکل عمومی اصل بنا باقی مانده است . این بنا چنان که می باید باشد شامل صحنی است تقریباً مربع ، که از چهار طرف طاق هایی دارد و یکی از طاق نماها که عمیق تر از دیگران است ، جای مقصوره ی مسجد را دارد و به همین جهت مواجه با قبله است .
بازهم به عنوان نمونه، به مذاکرات شوراى بازنگرى قانون اساسى اشاره میکنیم که نشان مىدهد برخى اعضاى این شورا، نظارت بر عملکرد ولیّ فقیه را لازم میدانستند.
یکی از اعضای این شورا بیان میدارد: «از وظایف خبرگان این است که تشخیص بدهند که رهبر نمىتواند به وظیفهاش عمل بکند، او را کنار مىگذارند. مقدّمهی این، نظارت بر اعمال رهبر است که ببینند چگونه عمل مىکند»[۲۵۲].
همچنین بیان شد: «یک نظارتى از بیرون بر بیت رهبر، بر روابط رهبر، عملکرد او بشود، این چیزى نیست که واقعاً عیب داشته باشد و آن چیزى هم که مىفرمایید کنترل بشود، این جور نیست که حالا مثلاً خبرگان مأمورینى در اطراف رهبر بگذارند و از همه طرف او را کنترل کنند! اگر فرض کنید خبرگان دیدند که در بیت رهبر، در اطرافیانش اشکالى هست، این حق را دارند بروند به او تذکر بدهند، اما اگر این نباشد ممکن است رهبر بگوید به شما چه ربطى دارد؟ چرا باید تذکر بدهید، حق ندارید به من تذکر بدهید»[۲۵۳].
یکی دیگر از اعضا بیان داشتند: «این نظارت را که اتفاقاً در خبرگان هم براى این اصل یکصد و یازدهم، یک هیأت تحقیقى قرار دادهاند که افرادى باشند که در کنار رهبر مشاور باشند، حتى به حضرت امام این پیشنهاد شد و ایشان استقبال کردند»[۲۵۴].
با دقت در این بیانات و جایگاه گویندگان آن و سیری در مذاکرات شوراى بازنگرى قانون اساسى، تردیدى باقى نمىماند که این دیدگاه دامنه نظارت را تا عملکرد و فعالیتهای ولیّ فقیه گسترش مىدهد. با این توضیح که در بیانات نقل شده، به «نظارت بر عملکرد ولیّ فقیه» تصریح شده است.
۴-۵-۳٫ دیدگاه مختار
همانطور که قبلاً بیان شد، به نظر میرسد دیدگاه دوم درست است. یعنی مجلس خبرگان رهبری، برای تشخیص و احراز بقاء و تداوم شرایط ولیّ فقیه، میتوانند و چه بسا باید بر عملکرد و فعالیتهای ولیّ فقیه نظارت داشته باشند. آیا هدف از نظارت بر عملکرد، چیزى جز تشخیص بقاى صلاحیتها و شرایط رهبرى است و آیا اصلاً تحقق یکى بدون دیگرى امکان پذیر است؟
دلایلی که از سوی قائلین دیدگاه اول و برخی از اعضای محترم شورای بازنگری قانون اساسی مطرح شد، مبنی بر اینکه نظارت را موجب تضعیف رهبری یا پدید آمدن رهبری مخفی از سوی خبرگان یا منافی با ولایت مطلقهی فقیه میدانستند، همه قابل مناقشهاند. به نظر میرسد این دیدگاه به طور عمده به تفکری گرایش دارد که ولایت فقیه را نظارت بردار نمیداند و به همین جهت «ولایت» با «نظارت بیرونی» در چنین برداشتی سازگار نخواهد بود. طرفداران این دیدگاه، صرفِ نظارت و کنترل درونی و داشتن عدالت و تقوا را برای ولیّ فقیه کافی میدانند و دیگر به وجود نظارت بیرونی نیازی نمیبینند. با توجه به مطالبی که در فصول قبل بیان شد، بطلان چنین دیدگاهی ثابت میگردد.
با توجه به خطیر بودن مقام ولیّ فقیه و اینکه مردم کشوری تحت ولایت او قرار مىگیرند، اگر بنا باشد اصلى در اینجا مبناى عمل قرار گیرد، اصل احتیاط مىباشد نه اصل استصحاب. کوچکترین مسامحه در این امر خطیر ممکن است بزرگترین فاجعهها را به بار آورد. اساساً با کدام عقل و منطق میتوان ثابت نمود که نسبت به دیگر مقامات با اختیارات و صلاحیتهای محدود آنان قائل به نظارت شد، ولی در مورد ولیّ فقیه با گستردگی صلاحیتها و خطیر بودن مسؤولیت، نظارت را تا حدی فروکاست که اختصاص به موارد آشکار شدن فقدان شرایط گردد.
دقت و تأمل در سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی (ره) و مقام معظم رهبری که خود در مقام ولایت فقیه قرار گرفتهاند و این جایگاه خطیر را مدیریت نموده اند، ما را به دیدگاه درست رهنمون میسازد. به بیان دو مورد اکتفا می شود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) میفرمودند: «همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن. مسأله، مسأله مهمّ است»[۲۵۵].
یکی از اعضای کمیسیون تحقیق میگوید که اعضای این کمیسیون «حداقل هر ماه یک مرتبه جلسه دارند تا بر اعمال، رفتار و اقدامات رهبری اشراف کامل داشته باشند. خود مقام معظم رهبری هم از این امر استقبال کردند و فرمودند در محدوده کار قانونیتان هر چه میخواهید سؤال کنید و به دفترشان هم اعلام کردند که آقایان هر چه خواستند در اختیارشان گذاشته شود و تا کنون دو جلد از مطالبی که مربوط به اقدامات رهبری است و از صدا و سیما هم پخش نشده، برای کمیسیون فرستاده شده است»[۲۵۶].
از این سخنان فهمیده می شود که نظارت بر عملکرد ولیّ فقیه مورد قبول ایشان بوده است.
۴-۵-۴٫ بیان یک نکته
لازم به ذکر است که به نظر میرسد نظارت بر عملکرد ولیّ فقیه، دارای محدوده است و اینگونه نیست که کاملاً آزاد و مطلق باشد و مجلس خبرگان رهبری حق داشته باشند که یک نظارت تمام عیار و گسترده و به صورت روز مره و حداکثری بر فعالیتهای ولیّ فقیه داشته باشند. مطابق نظری که گروه های منتقد حاکمیت و به اصطلاح اپوزیسیون دارند که مجلس خبرگان اگر بخواهد وظیفهی نظارتی خود را به خوبی عملی سازد، باید نقادانه و از موضع فرا رهبری، تمام اعمال رهبری را مورد بررسی قرار دهند. نه تنها شخص ولیّ فقیه، بلکه تمامی نهادها و ارگانهایی که زیر نظر ایشان فعالیت دارند را مورد نظارت ریز و دقیق خویش قرار دهند.
به نظر این گروه «چون بالاخره سرنوشت مملکت هست و در مسائل مهم، انسان بر طبق قواعد فقهی باید احتیاط کند. احتیاط در مسائل مهم، از جمله در اعراض و نفوس و دماء است؛ بهتر است به جای یک کمیسیون تحقیق، کمیسیونهای متعددی تشکیل بشود و هر کدام یکی از ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مربوط به مقام رهبری را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهند»[۲۵۷].
به نظر مىرسد طرفداران این نوع نظارت، نسبت به آثار و لوازم آن دقت کافى نکردهاند. این نوع از نظارت، چیزى جز خلق رهبرى جدید به نام مجلس خبرگان نیست؛ رهبرى که قدرت واقعى در دست اوست و رهبر داراى ولایت باید در همه احوال، رعایت حال آن رهبر در سایه و ناظر را بنماید. تردیدى نیست که این امر به تضعیف جدى جایگاه والاى ولیّ فقیه خواهد انجامید.
آیا در جهان، کدام نظام سیاسى وجود دارد که نسبت به عالىترین مقام سیاسى خود اینگونه تعقیب لحظه به لحظه را در نظر گرفته باشند. نباید فراموش نمود که در نظام سیاسى اسلام، افزون بر نظارت بیرونى، اهرم و کنترل درونى به واسطه ملکهی تقوا و عدالت نیز وجود دارد. البته این اهرم درونى کنترل قدرت کافى نیست و نظارت بیرونى مؤثر نیز لازم است؛ اما نظارتى منطقى، معقول و دور از افراط و تفریط.
خالی از لطف نیست که نظر خود مقام معظم رهبری در رابطه با این موضوع که بسیار منطقی و مستدل میباشد نیز مطرح گردد. ایشان در جلساتی که با مجلس خبرگان داشتند، بر این نظر بودند که قانون اساسی، نظارت را در این حد مطرح نکرده است. «ایشان خیلی مستدل و منطقی و مستند، طی یک بحث نسبتاً طولانی فرمودند که اصل یکصد و یازدهم این را نمیگوید؛ بلکه این اصل در این مقام است که شرایطی که در اصل یکصد و نهم برای رهبری آمده، وظیفهی خبرگان است که بررسی کنند که آیا وجود دارد یا نه، پس شما باید عملکردها را بررسی کنید. عملکرد ما با عملکرد این تشکیلات فرق می کند. به عنوان مثال رئیس قوهی قضائیه را نصب میکنم و یا رئیس صدا و سیما را نصب میکنم، این انتصابها را بررسی کنید که آیا به عدالت من خدشهای وارد می کند یا نه… اگر به تدبیر و مدیریّت من ضربه میزند، معلوم می شود که من تدبیر ندارم و این کار من خلاف تدبیر و مدیریّت است، در این صورت شما میتوانید اقدام کنید»[۲۵۸].
نتیجه گیری و پیشنهادات
پیروزی انقلاب اسلامی، موجب گشوده شدن عرصههای جدید تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران شد. با فروپاشی رژیم شاهنشاهی، نظامی مبارک بر پایههای مبانی اسلامی و مردمسالاری شکل گرفت که نام «جمهوری اسلامی» زیبندهی آن بود و نشان از پیوند آمیختهی جمهوریت و اسلامیت داشت.
این نظام نوپا نیازمند تحولات جدی در ساختارهای حاکمیتی و حکومتی بود. از جمله برای تنظیم امور مربوط به نهاد رهبری، ایجاد نهاد نوینی را ایجاب میکرد؛ نهادی که به نام مجلس خبرگان رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تجلی یافت و در چند اصل قانون اساسی مباحثی از آن مندرج شد.
مجلس خبرگان دارای وظایف انتخاب و عزل رهبری، نظارت بر رهبری و تدوین مقررات مربوطه میباشد. در این میان، نظارت بر رهبری اهمیتی ویژه دارد. این اهمیت به خصوص زمانی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که هرچند عناصر نظارت درونی مانند تقوا و عدالت، برای تصدی رهبری و نیز بقای منصب رهبری لازم است، ولی شاید این شبهه که نظارت درونی کفایت نکرده و باید به صورت سیستمی نظارتهایی از بیرون هم بر رهبری اعمال گردد نیز گاهی بیان شود.
در این زمینه کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان، تشخیص مواردی همچون ناتوانی رهبر در اجرای وظایف قانونی و فقدان یا از دست دادن شرایط رهبری را عهده دار است. این کمیسیون دو وظیفهی عمده دارد؛ مشاوره به رهبری، نظارت و بررسی عملکرد رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری.
با وجود برخی از اظهار نظرهای اعضاء محترم خبرگان، مبنی بر تضعیف نظارت و حدود آن بر رهبری، از سیرهی حضرت امام خمینی (ره) هیچگونه مخالفتی با نظارت برنمیآید و همواره مبانی نظارت، مورد توجه ایشان بوده است و در عصر کنونی و رهبری آیت الله خامنهای نیز تصریح دارد که هیچکس فوق نظارت نیست. خودِ رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه برسد به دستگاه های مرتبط با رهبری. بنابراین همه باید نظارت شوند. نظارت بر کسانی که حکومت میکنند، چون حکومت به طور طبیعی به معنای تجمع قدرت و ثروت است، برای این که امانت به خرج دهند و سوء استفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد
آنچه محل نزاع است محدوده نظارت است که از یک سو با توجه به گستردگی وظایف و اختیارات و لزوم جلوگیری از اموری که اخلال در وظایف رهبری می کند و از سوی دیگر ضعف مکانیزم های موجود از طریق کمیسیوهای تحقیق، میبایست نظارت در امور کلی و کلان که هویت رهبری را مخدوش نمیکند مد نظر باشد. همچنین حفظ جهتگیری آرمانی، اهداف و صحت تدابیر برای ادارهی امور نظام، در درون و بیرون و نیز در مقابل دوستان و دشمنان، محور عمل کمیسیون مربوط باشد.
با توجه به مبانی اسلامی و اصول یکصد و هشتم و یکصد و یازدهم قانون اساسی که تنها مستندات در اختیار است، برای رفع برخی شبهات و اجرای صحیح این وظیفهی مهم، میبایست برخی از زمینه ها فراهم شود.
الف) ولیّ فقیه نظام اسلامی:
۱- ارائه تحلیل دقیق و مستمر از روند پیشرفت کشور در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و امنیتی و چالش و تهدیدات فراروی نظام اسلامی و راهبردهای پیش بینی شده برای برونرفت از آنها.
۲- فراهم سازی اشراف و نظارت کامل و موثر رهبری بر قوا، نهادها و سازمانهای مرتبط با اختیارات و ارگانهای زیر نظر سایر قوا در صورت لزوم.
۳- گزارش مستمر، نهادینه و سیستمی از روند اقدامات قوای سهگانه، ارگانها و سازمانهای زیر نظر رهبری به خبرگان، مردم و نهادهای مردم پایه.
۴- ایجاد زمینه نظارتی کامل و جلوگیری و برخورد با تخلفات و جرائم و احیاناً ایجاد بحران از طریق کودتا و اخلال در مقابل نظام اسلامی از طریق ارگانهای زیر نظر رهبری.
ب) خبرگان رهبری:
۱- بازنگری و اصلاح اصول قانون اساسی و تصریح نقش نظارتی خبرگان رهبری.
۲- ایجاد سازمان مستقل با اختیارات کامل برای بررسی وضعیت ولیّ فقیه و مسئولیتهای حاکمیتی با ملاحظهی جایگاه و حیثیت ولایت فقیه در نظام اسلامی.
۳- الزام گزارشدهی مستمر و به موقع قوای سهگانه، ارگانها و سازمانهای زیر نظر رهبری.
«فهرست منابع و مآخذ»
۱٫ قرآن کریم.
۲٫ نهج البلاغه.
۳٫ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی، تهران: نشر نی، چاپ اول، (۱۳۷۹ه ش).
۴٫ آذری قمی، احمد، ولایت فقیه از دیدگاه فقهای اسلام، ج ۱ و ۳، قم: دار العلم، بی چا، (۱۳۷۲ه ش).
۵٫ ابن فارس، هارون عبدالسلام، معجم مقاییس اللغه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، بی چا، (بی تا).
۶٫ ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، بیروت- لبنان: دارالفکر للطّباعه و النّشر و التّوزیع- دار صادر، چاپ سوم، (۱۴۱۴ ه ق).
۷٫ اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج ۱۲، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، (۱۴۰۳ ه ق).
۸٫ ارسطا، محمدجواد، مهار قدرت سیاسی در حقوق اساسی ایران و اسلام (پایان نامه کارشناسی ارشد)، تهران: دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، (۱۳۷۳ه ش).
۹٫ ــــــــ ، نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، تاملاتی در فقه سیاسی و مبانی فقهی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قم: بوستان کتاب، بی چا، (۱۳۹۱ ه ش).
۱۰٫ الیاسی، مرتضی، «کنترل قدرت در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامهی حکومت اسلامی، ۱۳۹۰، ش۵۹، صص۱۵۱-۱۵۲٫
در این طبقه بندی چن و همکارانش ،منظور از سرمایه انسانی که در واقع مبنا و اساس سرمایه فکری است دانش، مهارت ها و توانایی ها و طرز فکر کارکنان درباره کسب و کار است.
از نظر آنها در واقع این سرمایه انسانی است که می تواند دانش را به ثروت تبدیل کند و از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که اشکال عملیاتی سه سرمایه دیگر را تعیین می کند. بطور دقیق تر، تعریف اجزاء سرمایه های فکری از نظر “چن” و همکارانش به شرح زیر است:
الف) سرمایه انسانی بیانگر دانش ضمنی فراگرفته شده در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی بصورت ترکیبی از شایستگی ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود. شایستگی کارکنان در واقع بخش سخت افزاری سرمایه فکری است که شامل دانش، مهارت ها واستعداد های کارکنان و منظور از دانش فنی و دانشگاهی است و مهارت های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل میشود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می آید. طرز فکرها در واقع بخش نرمافزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی های کارکنان در نظر گرفته می شوند. خلاقیت کارکنان آنها را قادر می سازد تا از دانش خود استفاده کنند و بطور مستمر نوآوری داشته باشند و بنابراین عامل مهم در گسترش و ایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.
ب) سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک موسسه سر وکار دارد و در واقع روالها و روتینهای یک کسب و کار است. یک موسسه با سرمایه ساختاری قوی می تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهره برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد و بنابراین باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می شود.
سرمایه ساختاری را می توان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی، فرایندهای عملیاتی و سیستم های اطلاعاتی تقسیم کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری می توانند بر روی سه سرمایه دیگر و بخصوص سرمایه انسانی تاثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تاثیر بپذیرند برای مثال یک فرهنگ قوی می تواند عامل مهمی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری با ارائه (معرفی) ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می شود ،این سرمایه می تواند شامل محصولات جدید، تکنولوژیهای جدید، بازار جدید، مواد جدید و ترکیب جدید باشد با افزایش اهمیت دانش، سرمایه نوآوری به جزء مهمی از سرمایه فکری تبدیل میشود و این سرمایه میتواند به سه جزء موفقیتهای نوآوری، مکانیسمهای نوآوری و فرهنگ نوآوری تقسیم شود(چن و همکاران، ۲۰۰۰، ص۲۶).
ج) از دیدگاه “بونتیس” ، سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته شده در کانال های بازاریابی یک سازمان اطلاق می شود که یک موسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود آن را خلق و ایجاد می کند. درمقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه دارای اثرات مستقیمی بیشتر بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزاینده ای به عامل مهمی در کسب و کارها تبدیل شده است(همان منبع،ص۲۷).
۲-۳-۱۰- پتی و گویتر[۷۵] (۲۰۰۰)
طبقه بندی ارائه شده توسط این دو ناظر داراییهای نامشهود “سویبی” را به نمودار جدول زیر که شاخص های مناسبی را به این چارچوب اضافه کردند اصلاح کردند:
جدول ۲-۱- طبقه بندی پتی و گویتر منبع (پتی و همکاران،۲۰۰۰ ،ص۱۶۵)
مالکیت معنوی شامل حق امتیاز، کپی رایت، علایم تجاری؛سرمایه های زیر ساختاری شامل فلسفه مدیریت، فرهنگ شرکت؛ سیستم های اطلاعاتی و سیستم های شبکه سازی و روابط مالی | سرمایه ساختاری (سازمانی)؛ ساختار درونی |
مارک های تجاری، مشتریان، وفاداری مشتریان، همکاری های تجاری، توافقات مربوط به گواهی نامه و اجازه نامه ها، توافقات فرانشیز و… | سرمایه مشتری (ارتباطی)، ساختار بیرونی |
دانش فنی، تحصیلات، دانش مرتبط با کار، شایستگی مرتبط با کار، روحیه کارآفرینی، توانایی های مربوط به نوآوری و اثرگذار بودن قابلیت تغییر یا انعطاف پذیری شایستگی حرفه ای | سرمایه انسانی؛ شایستگی کارکنان |
در واقع کار این دو، انطباق چارچوب ناظر دارایی های نامشهود “سویبی” در چارچوب طبقه بندی های متداول دیگر شامل سرمایه انسانی ، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بوده است.
۲-۳-۱۱- هانناس و لوونداهل[۷۶] (۱۹۹۷)
این دو نفر دارایی ها و یا منابع ارتباطی و شاستگی تقسیم کرده اند. منظور از شایستگی، توانایی انجام یک وظیفه یا کا معین است که این شایستگی در دو سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و در سح سازمانی شامل رویه ها، تکنولوژی و پایگاه داده وجود دارد. منابه ارتباطی به شهرت یک سازمان و وفداری مشتریان آن اطلاق می شود. بعدا “لوونداهل” این طبقه بندی را قدری جزئـی تر کرد (چن، ۲۰۰۵، ص ۲۹ ).
نمودار ۲-۵- طبقه بندی اولیه توسط هانناس و لوونداهل
نمودار ۲-۶- طبقه بندی لوونداهل
طبقه بندی های متداول دیگر شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بوده است. که در این پژوهش استفاده شده است.
۲-۳-۱۲- طبقه بندی مر و اسچوما[۷۷] (۲۰۰۱)
این دو سرمایه فکری را بصورت گروهی از دارایی های دانش تعریف می کنند که به یک سازمان اختصاص دارد و جزء ویژگی سازمان محسوب می شود و بطور قابل ملاحظه ای از طریق افزودن ارزش به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می شود (مرر ،۲۰۰۱، ص ۲۶ ).
۲-۳-۱۳- لیم و دالیمور[۷۸](۴ ۲۰۰)
“لیم” و “دالیمور” این مفهوم سرمایه فکری را از طریق ارتباط دادن آن با دو مفهوم دانش فنی مدیریت و دانش فنی بازاریابی، تشریح و طبقهبندی میکنند. شایستگی یک شرکت برای رویکرد مدیریت استراتژیک شامل سرمایه انسانی، سرمایه شرکتی سرمایه کارکردی و سرمایه تجاری(کسب و کار) است و روابط یک شرکت برای رویکرد بازاریابی استراتژیک شامل سرمایه مشتری، سرمایه عرضه کنندگان، سرمایه هم پیمانی و سرمایه سرمایه گذاری است. نمودار این طبقه بندی در زیر ارائه گردیده است (چن، ۲۰۰۵، ص ۲۷).
نمودار ۲-۷- طبقه بندی لیم و دالیمور (همان منبع،ص۲۸)
۲-۳-۱۴- طبقه بندی نورتون و کاپلان[۷۹] (۱۹۹۲)
“نورتون” و” کاپلان” کارت امتیازی[۸۰] خود در سال ۱۹۹۲ ارائه کردند که این چارچوب ابتدا عملکرد یک سازمان را در چهار حوزه یا دیدگاه مشتری، فرایندهای داخلی[۸۱]، رشد و یادگیری و مالی اندازه گیری می کرد. این چارچوب بیانگر یک مجموعه از روایط علی– معلولی میان معیارهای خروجی محرک هاب عملکردی یک سازمان بود. این چارچوب می توانست نتایج مالی و نامشهود یک سازمان را بطور همزمان کنترل و اندازه گیری کند. با نگاهی به این چارچوب این نکته مشخص می شود که دیدگاه مشتری همان سرمایه مشتری و دیدگاه رشد و یادگیری همان سرمایه انسانی و دیدگاه فرایندهای داخلی همان سرمایه ساختاری و دیدگاه مالی همان سرمایه مالی و مشهود است. این چارچوب به علت کاربرد و برنامه ریزی استراتژیک، اندازه گیری عملکرد و دارایی های نامشهود از معقولیت بسیاری برخوردار شده است(چن،۲۰۰۵، ص۲۸ ).
دیدگاه مالی
استراتژی و چشم انداز
دیدگاه رشد
و یادگیری
دیدگاه مشتری
دیدگاه فرایند های مالی
نمودار ۲-۸- چارچوب کارت امتیازی متوازن منبع (آپوهامی،۲۰۰۷، ص۳۷)[۸۲]
۲-۳-۱۵- طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک (۱۹۹۹)
یکی دیگر از طبقه بندی های ارائه شده طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک است که سرمایه فکری را متنمودار از افراد ، بازار و سیتم ها می داند. نمودار این مدل بصورت زیر است:
نمودار ۲-۹- طبقع بندی کنفدراسیون تجاری دانمارک منبع (آپوهامی، ۲۰۰۷، ص۳۷)
-
- دیوان مطابق این اساسنامه نسبت به جرایم اشخاص حقیقی صلاحیت خواهد داشت.
-
- هر کس مرتکب یکی از جرایمی که در صلاحیت دیوان است بشود، به طور فردی مسئول است و مطابق این اساسنامه مجازات خواهد شد.
-
- مطابق این اساسنامه یک شخص مسئولیت کیفری دارد و در ارتباط با جرمی که در صلاحیت دیوان است مجازات خواهد شد هر گاه وی :
الف ) جرم مذکور را مرتکب شده است، خواه به تنهایی یا همراه با شخص دیگر و یا توسط شخص دیگر اعم از این که شخص اخیر از نظر کیفری مسئول باشد یا نباشد.
ب) ارتکاب جرم مذکور را دستور داده، خواسته یا تشویق کرده است مشروط بر این که جرم واقع شده باشد یا تلاش برای ارتکاب آن وجود داشته است.
ج) به منظور تسهیل ارتکاب جرم، کمک، همکاری یا هر نوع مساعدتی بر ارتکاب جرم یا تلاش بر ارتکاب جرم نموده است . تهیه ابزار ارتکاب جرم نیز به منزله ی مساعدت بر ارتکاب جرم خواهد شد.
د) از طریق گروهی از اشخاص و با هدف مشترک به هر شکل دیگری در ارتکاب یا تلاش برای ارتکاب جرم مشارکت نموده است . این مشارکت باید عمدی باشد و حسب مورد :
۱) به منظور تسهیل عمل مجرمانه یا هدف مجرمانه ی گروه انجام شده باشد و عمل یا هدف مذکور متضمن ارتکاب جرمی باشد که در صلاحیت دیوان است یا :
۲) با علم و آگاهی از قصد گروهی که جرم را مرتکب شده اند انجام شده باشد.
هـ )در مورد جرم نسل کشی، مستقیما و آشکارا دیگری را بر ارتکاب آن تشویق کرده است .
و ) برای ارتکاب اعمالی که طبیعتا شروع به جرم محسوب می شوند تلاش کرده است، در حالی که جرم به دلیل شرایطی خارج از اراده ی وی انجام نشود. با وجود این، کسی که به اختیار تلاش برای ارتکاب جرم را رها کرده یا بهر حال مانع از اتمام تحقق آن شده است به موجب این اساسنامه به خاطر تلاش برای ارتکاب جرم مجازات نخواهد شد مشروط بر این که کاملا و آگاهانه از هدف مجرمانه خود منصرف شده باشد.
-
- مکرر . در مورد جرم تجاوز، مقررات این ماده فقط در مورد اشخاصی اجرا می شود که به طور موثر می توانند عمل سیاسی یا نظامی یک دولت را کنترل یا هدایت کنند.
-
- هیچکدام از مقررات مربوط به مسئولیت کیفری افراد که در این اساسنامه آمده است تاثیری بر مسئولیت دولت ها به نحوی که در حقوق بین الملل مقرر است، نخواهد داشت .
Article 25[59]: Individual criminal responsibility
-
- The Court shall have jurisdiction over natural persons pursuant to this Statute.
-
- A person who commits a crime within the jurisdiction of the Court shall be individually responsible and liable for punishment in accordance with this Statute.
-
- In accordance with this Statute, a person shall be criminally responsible and liable for punishment for a crime within the jurisdiction of the Court if that person:
(a) Commits such a crime, whether as an individual , jointly with another or through another person , regardless of whether that other person is criminally responsible;
(b) orders , solicits or induces the commission of such a crime which in fact occurs or is attempted;
© For the purpose of facilitating the commission of such a crime, aids, abets or otherwise assists in its commission or its attempted commission, including providing the means for its commission;
(d) In any other way contributes to the commission or attempted commission of such a crime by a group of purpose. such contribution shall be intentional and shall either:
(i) Be made with the aim of furthering the criminal activity or criminal purpose of the group, where such activity or purpose involves the commission of a crime within the jurisdiction of the Court; or
(ii) Be made in the knowledge of the intention of the group to commit the crime;
(e) In respect of the crime of genocide , directly and publicly incites other to commit genocide;
(f) Attempts to commit such a crime by taking action that commences its execution by means of a substantial step, but the crime does not occur because of circumstances independent of the person`s intentions, However, a person who abandons the effort to commit the crime or otherwise prevents the completion of the crime shall not be liable for punishment under this Statute for the attempt to commit that crime if that person completely and voluntarily gave up the criminal purpose.
۳ bis. In respect of the crime of aggression, the provisions of this article shall apply only to persons in a position effectively to exercise control over or to direct the political or military action of a State.
-
- No provision in this Statute relating to individual criminal responsibility shall affect the responsibility of Statute under international law.
ماده ۲۶- عدم صلاحیت دیوان نسبت به اشخاص کمتر از ۱۸ سال
دیوان نسبت به [جرایم] اشخاصی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته اند صلاحیت نخواهد داشت.
Article 26: Exclusion of jurisdiction over persons under eighteen
the Court shall have no jurisdiction over any person who was under the age of 18 at the time of the alleged commission of a crime.
ماده ۲۷- عدم تاثیر سمت رسمی افراد [در صلاحیت دیوان]
-
- این اساسنامه نسبت به همه افراد بدون در نظر گرفتن سمت رسمی آنان و بدون هیچ گونه تبعیضی اجرا خواهد شد. به طور مشخص، سمت رسمی رئیس دولت، یک عضو دولت یا مجلس، نماینده ی انتخابی یا نماینده یک دولت به هیچ وجه یک شخص را از مسئولیت کیفری که به موجب این اساسنامه بر عهده دارد معاف نخواهد کرد، همچنان که وجود سمت های مذکور به تنهایی علتی برای تخفیف مجازات نخواهد بود.
-
- مصونیت ها یا قواعد شکلی ویژه ای که به موجب حقوق داخلی یا حقوق بین الملل در مورد مقامات رسمی اجرا می شوند، موجب نمی گردند که دیوان نتواند صلاحیتش را نسبت به آن اشخاص اعمال نماید.
Article 27: Irrelevance of official capacity
-
- This Statute shall apply equally to all persons without any distinction based on official capacity. In particular, official capacity as a Head of State or Government or parliament , an elected representative or a government official shall in no case exempt a person from criminal responsibility under this Statute, not shall it, in and of itself, constitute a ground for reduction of sentence.
-
- Immunities of special procedural rules which may attach to the official capacity of a person , whether under national or international law, shall not bar the Court from exercising its jurisdiction over such a person.
ماده ۲۸- مسئولیت فرماندهان نظامی و سایر مقامات مافوق
علاوه بر دیگر موارد مسئولیت کیفری مذکور در این اساسنامه در مورد جرایمی که به صلاحیت دیوان مربوط می شود:
الف)[۶۰] یک فرمانده نظامی یا شخصی که عملا وظایف فرمانده نظامی را انجام می دهد نسبت به جرایمی که رسیدگی به آن ها در صلاحیت دیوان است و حسب مورد توسط نیروهایی که تحت فرماندهی و کنترل واقعی او یا تحت اقتدار و کنترل واقعی هستند، انجام گرفته، مسئول است در صورتی که وی کنترلی را که می بایست در مورد نیروهای تحت امر خود اعمال نماید، اعمال نکرده باشد و این در مواردی است که :
مطالعه تاریخ تمدن اسلام به خوبی گویای آن است که هم فرایند شکلگیری و هم پویایی تمدن اسلامی ارتباط تنگاتنگی با حضور فعال و مؤثر اسلام در عرصه اجتماع داشته است. سیر نزولی تمدن اسلامی زمانی آغاز شد که حضور مؤثر دین در عرصه اجتماع رو به کاهش نهاد .
پس از آن که وضع اقتصادی مسلمانها در اثر فتوحات بهبود یافت و مزه فریبنده «جاه و مال» در کام عدهای از محرومین و عناصر سست ایمان و منافق به خوبی انعکاس یافت، عکس العمل عدهای در مقابل این انحراف به سوی جاهطلبی و ثروت اندوزی این بود که ؛ برخی به بهانه حفظ خویشتن را از آلودگیها و فساد و دنیاپرستی و اختلافاتی که دامنگیر اکثریت مسلمانان شده بود ، از اوضاع کناره گرفته و به زهد و ترک دنیا پناه بردند.[۵۹۹]
عدهای با سوء برداشت از مفاهیم الهیای چون:آیات و روایات در مذمت دنیا
«آیا به زندگانى دنیا به جاى حیات آخرت رضایت دادید؟ متاع و کالاى دنیا در مقابل عالم آخرت بسیار اندک و ناچیز است».[۶۰۰] تنبلی را برگزیدند چرا که «خداوند روزى را براى هر که بخواهد فراخ یا تنگ مىگرداند و (کافران) به زندگانى دنیا خشنود و دلشادند و حال آن که زندگانى دنیا در قبال آخرت، متاع ناقابلى است»[۶۰۱] معرفی میکردند و بنابراین دنیا یعنى هر چیزى که بازیچه و سرگرم کنندهى انسان و وسیلهى غفلت انسان از خداوند باشد دوری میکردند. [۶۰۲]
بدون تردید زهد، امری سفارش شده در اسلام است و علی (علیهالسلام) آن را عبارت از «ملول نشدن به گذشته و خوشحال و متکی نبودن به آنچه شخص از دنیا دارد»[۶۰۳] معرفی کرده بود، به صورت فرار از دنیا و ترک همه گونه لذائذ مباح و پشت پا زدن به شئون دنیوی و ریاضت کشی و فقر در آوردند.
اما گرایش انحرافی صوفیانه، بهانهای که برای رفتار خود داشتند را وجود برخی آیات که انسانها را به دوری از دنیا ترغیب میکردند ، ومشابهت صوری بین زهد اسلامی و روش صوفیانه نقش موثری در نمو روح تصوف و پیشرفت آن در میان مسلمین داشته است. ابن جوزی در این باره مینویسد: « علت اقبال مردم به تصوف این است که مدح زهد در اذهان مسلمین از ابتدا نقش بسته بوده است و عموم مسلمین پارسایی را بزرگترین و با ارزشترین چیزها شمردهاند و از آن جا که صورت ظاهر صوفیان را موافق زهد یافتند و نیز گفتار آنان را لطیف و موافق ذوق دیدند گروهی به آنها گرویدند»و درادامه در فرق زهد اسلامی با عزلت تصوف میآورد «در صورتی که روش قدما بر خلاف رویه صوفیه خالی از خشونت و خشکی نبوده است.به علاوه تصوف هم ظاهرش آراسته به پاکیزگی و تعبد و زهد است و هم باطناً راحتی و تسلی بخش میباشد و آن خشکی و خشونت را نیز ندارد که مانع از سماع و امور ذوقی گردد»[۶۰۴]
اهل تصوف نه تنها از زندگی بین مردم دست برداشته بودند؛ بلکه به اعمالی خلاف شان دست میزدند . نقل است جنید دو مرتبه ابوبکر شبلی را امر به گدایی کرد و در هر مرتبه وی یک سال دریوزهگی میکرد، میگوید: «هر روز گدایی می کردم و به او (جنید) میبردم و او آن را به درویشان میداد و شب مرا گرسنه همیداشت.»[۶۰۵]
مشخص است چنین برداشت نابجایی از آموزههای دینی، برای کسانی که اعتقاد به چنین امری پیدا کنند چیزی جز عزلت از اجتماع، دوری از پیشرفت و عقب ماندگی اجتماعی نخواهد بود.
احکام عملی
روایات فراوانی وجود دارد که دین به معنای اسلام و آیین نازل شده بر پیامبر اسلام به کار رفته است ، برای نمونه رسول خدا میفرماید: اسلام بر ده سهم استوار شده، بر شهادت لااله الاالله که عمده و اساس است و نماز که فریضه است و حج که معظم شریعت است و روزه که سپر است و زکات که موجب طهارت[ مال] است و حج که معظم شریعت است و جهاد که مایه عزت است و امر به معروف ونهی از منکر که سبب وفا به دین خدا و طریق پیامبران است و جماعت که موجب انسو الفت است وعصمت از معاصی که اطاعت از خداست[۶۰۶]
نوع برخورد اسلام با تکالیف طوری است که همچنان که در سخن گفتن و ارتباط کلامی از مغلقگویی پرهیز کرده، در تکالیفی هم که بر عهده انسانها گذاشته، توانایی آنها را لحاظ کرده است:”لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا.»[۶۰۷]. به قول علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان، این نفی سختی تکلیف، هم مربوط به فهم است و هم مربوط به اطاعت عملی.[۶۰۸]
اعتقاد به آموزه های دینی نقش های متعدد را در اجتماع و فرد بر عهده دارد این آموزه ها در عین اینکه عبادی اند، سیاسی هم هستند و در عین این که جنبه پیش برنده را دارند، جنبۀ پیشگیرانه را هم بر عهده دارند. قوانین فقهی، مثل حکم قصاص و دیه، حکم جهاد، تقسیم غنائم، حکم ارث، حرمت خمر، حدّ سرقت، حدّ زنا، احکام حج، تعدد نسوان و غیره باعث ایجاد وحدت در جامعه اسلامی گردید و این رسالت زندگی عرب را یکسره دگرگون کرد و کسانی را که در غرور و فساد جاهلیت خویش، گویی به نفاق و شقاق ابدی محکوم شده بودند، به وحدت و اتحاد کشانید.[۶۰۹]
غزالی که در کتاب احیا العلوم به دنیایی بودن فقه اشاره میکند، به نماز و روزه و حلال و حرام به صورت معنویترین حالت اشاره میکند. به تعبیر فقیهان شیعه و اهل سنت، علم فقه، مجموعهای از گزاره هایی است که از کتاب و سنت واجماع و عقل و دیگر منابع فقهی جهت ببان اعمال افعال مکلفین استنباط میشود. فقیهان شافعی مسلک به تبع دسته بندی اخلاق اسلامی را به عبادات، مناکحات و جنایات منشعب ساخته و مباحث فقهی را به دینی و اخروی مرتبط کرده اند؛ بنابراین عبادات برای تامین سعادت اخروی و معاملات برای زندگی کاری و مناکحات برای حفظ نوع بشر و احکام جنایی و جزایی برای بقای فرد میباشد[۶۱۰]
فقه شیعه نیزدامنه گستردهای از احکم دنیی و اخروی را بیان میکند. محقق حلی در شرایع الاسلام، فقه را به ۴ بخش عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسم میکند[۶۱۱]
شهید صدر با رویکردی جدید مباحث فقهی را در چهار گروه تقسم میکند
۱- عبادات( نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره، کفارات)
۲- اموال عمومی( خراج؛ انفال، خمس و زکات) و اموال خصوصی
۳- سلوک و آداب و رفتتار شخصی که به عبادات ربطی ندارد و بر دو گروه روابط خانوادگی و اجتماعی منشعب میشوند
۴- آداب عمومی و رفتار و سلوک نهاهای حکومتی در مسایل حکومت و…[۶۱۲]
اسلام علاوه بر اخلاق و عقاید، داری رکن سومی هم هست که به احکام معروفند و تمام وجوه زندگی انسان را اعم از معاملات، عبادات فرا می گیرند. قرآن کریم احکام و سنتهایی را که برای تمامی ابعاد زندگی بشر تشریع کرده به گونهای است که نوع انسان را در تمامی حالاتش محکوم به احکام خود دانسته، و در تمامی شؤونات او اعم از مادی و معنوی نظر دارد.[۶۱۳]
۱- احکام عبادی
اسلام دینی است که تمام مناسک آن عبادی است و اگر مسلمان کوچکترین فعل راجح را به قصد رضای الهی انجام دهد؛ این مسلمان عملی عبادی انجام داده. با این حساب حتی کارهای روزانه و عادی که وی انجام میدهند میتواند رنگ عبادی به خود بگیرد. ولی مد نظر ما خصوص عباداتی است که قصد تقرب، در آنها شرط صحت قبولی آن عبادت قرار داده شده، است. و هر یک از آن تکالیف گذشته از عبادی بودنشان جنبه های دیگری نیززدارند و اثرات فراوانی در سطح فرد و جامعه ایفا می کنند.
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه با اشاره به نقشی که این آموزههای عبادی در حراست از بحرانهای روحی و اخلاقی دارند میفرماید: « خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزهدارى، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و دیدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دلهایشان متواضع باشد، کبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد، چرا که در سجده، بهترین جاى صورت را به خاک مالیدن، فروتنى آورد، و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکى کردن است. و روزه گرفتن، و چسبیدن شکم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زکات، براى مصرف شدن میوهجات زمین و غیر آن، در جهت نیازمندیهاى فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخههاى درخت تکبّر را در هم مىشکند؟ و از روییدن کبر و خودپرستى جلوگیرى مىکند»[۶۱۴]
گذشته از اینکه این احکام عبادی آثار درونی برای فرد باقی میگذارد؛ چون عباداتی همچون حج، نماز، صوم در ساعات یا ماه های خاصی انجام میشوند میتوانند به نحوی جلوهای از صلابت، اتحادو… امت اسلامی باشند.
۱) نماز جمعه:
سابقه نماز جمعه به اندازه سابقه اسلام است. حضرت محمد نماز جمعه و خطبه آن را خلق کردند و نخستین کسی بودند که آن را برای انتتقال پیامهای سیاسی به کار بردند. علت اصلی برگزاری نماز جمعه از نظر مسلمانان، گردهم آیی برای توانمند کرن فرد جهت مشارکت در جمع و شکلگیری هویت جمعی با گوش کردن با خطبهها و برگزاری آیین است[۶۱۵]
امروزه برپایی نماز جمعه حرکت مهمی در سطح اجتماع اسلامی و حرکتی مردمی است که نمود آن در سطح سیاست های بین المللی هم قابل توجه است.
۲) نماز جاعت
از آثار و برکات نماز جماعت میتوان به عرضه اسلام به جامعه، آشنایی مسلمانان با یکدیگروو… اشاره نمود. بنابر این احکام اسلامی نظیر نمازهای جماعت؛ جمعه، عید، کنگره عظیم حج، جهاد، انفاق و زکات با توجه به مصارف هشت گانهاش، از احکام اجتماعی اسلام است و این احکام و دیگر احکام اجتماعی به گونهای تنظیم شده است که جنب زیست اجتماعی بشر تقویت شود[۶۱۶]
۳) آیین حج
یکی از کارکردهایی که قرآن برای حج واقعی برمیشمارد، تقویت دین است. خداوند، کعبه را مرکزی قرار داده است تا توده مردم بدانجا آمده و با ارتباط مستقیم با خدا، باورهای دینی خودد را تقویت کنند. جاذبههای معنوی این مکان، به گونهای است که نه تنها مسلمانان، بلکه هر انسانی را این همه شور و ششعف و یکرنگی مجذوب خوش میکند. این کارکردافزون بر بعد عبادی بیانگر کارکرد اجتماعی وبه تبع آن نشان دهنده اقتدار و همبستگی مسلمانان به شمار میرود.[۶۱۷]
۱- احکام - مالی
احکام کلى اسلام دربارۀ مسائل اقتصادى که در حوزۀ مبادلات اجتماعى رخ میدهد را احکام اقتصادی میگویند. به بیان دیگر، آن بخش از فقه که دربارۀ مسائل اقتصادى بحث میکند، از آن به احکام اقتصادى یا فقه اقتصادى تعبیر میشود.[۶۱۸]
حکام اقتصادى اسلام، موارد زیر را در بر میگیرد:الف. اموال عمومى و دولتى: انفال، خمس، زکات و مالیات.ب. اسباب شرعى تملک و تعمیم و حفاظت ثروت؛ مانند: احیاى موات، حیازت، صید و ذباحه، ارث، ضمانات، وقف، هبه، صدقه، نذر، کفاره، نگهداری اموال (حجر).ج. بازرگانى و سایر قراردادهاى اقتصادى: بیع، تجارت، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره، شفعه، جعاله، صلح، رهن، قرض، بیمه و سرقفلى.[۶۱۹]
اسلام با وضع برخی از این قوانین تشریعی عنایت خو را به ضعفا نشان داده و بر اغنیا حقوقی را قرار داده تا به وضع فقرا رسیدگی شود چنان که خداوند میفرماید «خداوند برای تهیدستان در مال ثروتمندان به اندازهای که کفاف فقرا را میکند، واجب کرده…پس اگر مردم حقوق نیازمندان را ادا میکردند، آن ها به خوبی زندکی میگردند».[۶۲۰]
۳- احکام سیاسی
دین اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی، به منظور هدایت تمام بشریت در تمام زمانها و مکانها نازل شده است. و به قوم یا منطقهای خاص نیست. به همین دلیل، تمام بشریت مخاطب اسلام هستند. هدایت همه انسانها هدف کلان اسلام است و فلسفه وجوب جهاد هم جز این نیست.
دیدگاه والای اسلام، ترویج کنندۀ حکومت الهی واحد است. دیدگاهی بود که مجموعۀ بشریت را زیر پرچم حکومت واحدی به نام “حکومت اسلامی» گرد میآورد. پیامبر گرامی (ص) تنها در زمان قدرت و نیرومندی خود، دارای چنین طرحی بود، بلکه از آغاز بعثت میفرمود: “تعطوننی کلمه واحده تملکون بها العرب و العجم»[۶۲۱] اگر به آیین توحید بگروید، بر جهان حکومت مینمایید.
و این جهانی بودن اسلام به خاطر ویژگی آن است که، اسلام که مسلمانان را با هر رنگ و نژادی به هم پیوند داد و انرژی زایدالوصفی به آنان عطا کرد؛ و تحمل سختیها را بر آنها آسان ساخت و ایثار و از خودگذشتی در راه توسعه اسلام را به آنان آموخت و تفسیر جدیدی از شکست و پیروزی ارائه داد که بر اساس آن، مسلمان اگر به وظیفه عمل کند، هیچگاه احساس شکست نمیکند.[۶۲۲]
با گذری به تاریخ و به دست گرفتن کتب تاریخ که حتی غیر مسلمانان نوشته اند متوجه می شویم، مسلمانان با انگیزههای مادی و به قصد کشورگشایی نجنگیدند. آنها با نیت الهی و به قصد توسعه اسلام و خارج کردن مردمان تحت ظلم از چنگال ظالمان و آشنا ساختن آنان با آموزههای اسلامی جهاد میکردند. در روایتی آمده است: سلمان فارسی در یکی از جنگها به قلعه یا شهری رسید، به سربازان دستور داد: صبر کنید تا من آنها را به اسلام دعوت کنم، همانگونه که رسول خدا دعوت میکرد. سپس به مردم آن محل گفت: ای مردم! من هم مثل شما گمراه بودم، سپس خداوند مرا هدایت کرد؛ شما اگر مسلمان شوید با شما کاری نداریم و اگر حاضر نیستید اسلام را بپذیرید باید جزیه قبول کنید و اگر این کار را هم قبول نمیکنید خداوند خائنان را دوست نمیدارد. سه روز مردم را با این روش دعوت مینمود و چون روز چهارم رسید و مردم دعوت او را قبول نکردند، به آنها حمله کرد و شهر را فتح نمود.[۶۲۳]
اسلام از آن جهت که حیات و صلح در گوهر او نهادینه شده است، توان رهبری صلح جهانی را دارا است. از این رو رسول اکرم به عنوان رحمت جهان شمول معرفی شده است.(و ما ارسلناک الا رحمت للعالمین)[۶۲۴]
اسلام با تبیین تصالح ادیان، تصالح انبیا و اولیای الهی، تصالح امتهای راستین پیامآوران دینی، صراط صلح جهانی را فراسوی سالکان کوی زندگی مسالمت آمیز نصب می کند تا دولتها با هم ، ملتها باهم، دولتها با ملتهای خود صلحجویانه به سر ببرند و حقوق بشر، به ویژه حقوق کودکان زنان و کهنسالان از گزند تطاول زورمندان و زر اندوزان مصون بماند.[۶۲۵]
۴- احکام جزایی
در اسلام دینداری تنها به اعتقاد نیست، بلکه به عمل نیاز است و ایمان و عمل مکمل مسلمان بودن به حساب میآید بدون آگاهی از دستورهای دینی نیز نمیتوان از آسیبهای بیدینی در امان بود.نقش دین در کاهش جرم و کجروی اجتماعی یکی از عواملی که در پیش گیری و یا کاهش جرم و کجروی اجتماعی، تأثیر بسزایی دارد، دینداری و ایمان به خداوند است «هنگامی که آدمی دور از چشم آشنایان، همسایگان و دیگران است، نه قانون و نه افکار عمومی و نه هیچ چیز اجتماعی دیگر، کارهای وی را کنترل نمیکند، بلکه در این حالت، کنترل کار در پرتو ایمان به قدرتی صورت میگیرد که در همه مکان ها و زمان ها شاهد آدمیان است و به رفتار پسندیده و نیک پاداش می دهد و بدی و گناه را مجازات میکند».[۶۲۶]
به عقیده علامه طباطبایی نیز: هر چند قوانین و مقررات عادلانهای وضع شود و احکام جزئی سخت وتهدید کننده هم وجود داشته باشد، در عین حال، جلوی تخلف و ارتکاب جرم را به وسیله اخلاق فاضله انسانی نمی توان گرفت. قوانین ومقررات، از تخلف و نافرمانی در امان نمی ماند مگر اینکه بر پایه اخلاق فاضله انسانی قرار داده شود و اخلاق نیز نمیتواند سعادت انسانی را تضمین کند و او را به کارهای شایسته وادارد، جز در صورتی که متکی بر توحید [دین توحیدی] باشد .[۶۲۷]
نویسنده مقاله« اجتماع اخلاقی مسلمانان» در ضمن مقالهای و با ذکر مثالهای گوناگون سعی در به اثبات رساندن این مطلب دارد که آمار جرم و جنایت در ممالک اسلامی پایین تر از بقیه مناطق میباشد و دلایلی را نیز برای این آمار مثبت بیان میکند که همگی نشان میدهد که جوامع اسلامی از نظر اخلاقی و فرهنگی در مرتبه بالاتری از سایر کشورها قرار دارند. و قوانین سخت اسلامی را یکیا ز دلایل کاهش جرایم می داند و میگوید: « میــزان پـاییـن جــرم در کشورهـای اسلامی ویــژگی محتـوا وساختار باورهای اسلامی است. این ویژگیها باعثشکلگیری ساختهای اجتماعی ـ فرهنگی خاصیگــردیده که یکی از پیآمدهای آن میــزان پایین جــرم بـوده است«.[۶۲۸]
احکامی همچون حدود و تعزیرات، قصاص و دیات از جمله این احکام جزایی محسوب میشوند و در کاهش آمار جرم نقش بسیار بالایی اجرا میکنند.
۵- احکام خوردنیها
اسلام با توجه به اینکه بر سلامت روان و جسم انسانی توجه ویژهای دارد لذا، شارع مقدس برای حفظ سلامت جسم از خوردن برخی چیزها جلوگیری کرده. به عنوان مثال از جمله محرمات مشهوری که در شرع مورد نهی وااقع شده، شرب خمر و نوشیدن مشروبات الکلی و مست کننده است. این نهی اسلام، علاوه بر حکمتها و دلایلی که عقل بشر از فهم آن ناتوان است، دارای زیانهاییست که دانشمندان با پیشرفت علم، به کشف آن نایل شدهاند وی اسلام در ۱۴ قرن قبل، انسانها را از استعمال این مایع زیانآور نهی کرده است.
۶- احکام خانواده
خانواده به عنوان تنها گروه سببی یا نسبی است که اسلام آن را به رسمیت می شناسد و برای تشکیل شدن و ادامه یافتنش دارای قوانین خاص میباشد؛ برای تشکیل شدن نهاد خانواده که از دید اسلام یک نهاد حقوقی مدنی است از عقد خواندن شروع میشود و از این به بعد خلوت کردن برای دو نامحرم ممکن میشود.
قوانین ویژهای در مورد شرایط عقد خواند وجود دارد که به آن اهمیت معنوی داده، شرایطی را هم برای زوجین معین کرده که در صورت تحقق همه آنها نهاد خانواده پابرجای میماند. از آن پس زن و مرد محارم جدیدی برای خودشان پیدا می کنند و با روابط جدید آشنا میشوند.؛ زن با محدودیت هایی که ممکن است از طرف شوهر بیاید روبرو می شود. ونظام مالی خانواده زن را مستحق نفقه میگردان؛ وبرای شرایط طوفانی خانواده ، اسلام قانون طلاق را در اختیار زوجین قرار داده است. [۶۲۹]