اریکسون می گوید ؛هویتی را که نوجوان وجوان درصد است تا به طور روشن با آن مواجهه شود ،این است که او کیست ؟نقشی را که باید در جامعه ایفا نماید چیست ؟آیا او کودک هست یا بزرگسال ؟آیا او باوجود نژاد ،مذهب یا زمینه هایی عملی که دارد اورا از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد ،احساس اعتماد به نفس دارد ؟(اشرفی ،۱۳۷۶).
ورتینگتون[۵۰] اظهار می دارد که هویت در سه محور کار،روابط اجتماعی ،وایدلوژی شکل می گیرد که هویت دینی بخش عمداهای از هویت ایدئولوژیک را تشکیل می دهد (قربانی ،۱۳۷۷).
۱-۶-۲سبک های هویت[۵۱]:
سبک های هویت به آن دسته از فرایندهای اجتماعی- شناختی مبتنی است که طی آن افراد براساس شیوهی ترجیحی پردازش اطلاعات مربوط به خود، گفتگو دربارهی موضوعات مربوط به هویت و تصمیمات فردی، در وضعیت های متفاوت قرار می گیرند (برزونسکی،۱۹۹۰؛ به نقل از شکری، ۱۳۸۶). فرایندهای متفاوت فرض شده، حداقل در سه سطح (اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم-اجتنابی) به کار میرود. برزونسکی(۲۰۰۳)مفهوم هویت را یک نظریه راجع به خویشتن می داند واظهار می کند افراد نظریه پردازانی هستند که در فرایند استدلال نظری مربوط به خود در گیرند .بر اساس این دیدگاه افراد به شیوه های متفاوتی به نظریه پردازی راجع به خود می پردازند،یعنی افراد در چگونگی مواجهه و پردازش اطلاعات تصمیم ها وتعارضات مرتبط با هویت ،با هم تفاوت دارند.
سبکهای هویتی از نظر برزونسکی ،موارد زیر را دربر می گیرند :
۱-سبک اطلاعاتی[۵۲] : افراد دارای سبک اطلاعاتی بصورت فعال وآگاهانه به جستجوی اطلاعات وارزیابی آنها می پردازند وسپس اطلاعات مناسب را استفاده می کنند.افراد این سبک در برخورد با موضوعات مربوط هویت،سنجیده عمل کرده وتلاش ذهنی زیادی نیز نشان می دهند ؛هدفمندبه جستجو وارزیابی مبادرت ورزیده و نسبت به اطلاعات مربوط به خوداعتماد واطمینان لازم را نشان می دهند ؛نسبت به دیدگاه های خود موضعی شکاکانه اتخاذ کرده ومشتاقانه قضاوت خود را به تاخیر انداخته ودرمواجهه با باز خورد ناهمساز ،ابعاد خود ساخته وجود خود را مورد ارزیابی مجدد قرار می دهند ( برزونسکی ،۱۹۹۰)استفاده از سبک هویت اطلاعاتی با نیاز به شناخت ،پیچیدگی شناختی ،تعمق درباره خود ،مقابله مساله مدار ،بهزیستی ذهنی ،سازگاری ،وظیفه شناسی وتوافق رابطه مثبت نشان می دهد (برزونسکی وکاک [۵۳]،۲۰۰۰؛برزونسکی وسالیوان[۵۴] ،۱۹۹۹۲؛دولینگر[۵۵] ،۱۹۹۵؛نورمی[۵۶] وهکاران ،۱۹۹۷).
۲-سبک هنجاری [۵۷]: در سبک هنجاری ،فرد در مواجهه با مسایل به شیوه ای واکنشی وهماهنگ با انتظار های گروه های مرجع ودیگران عمل می کند وبصورت خودکار وبدون خود ارزیابی ،ارزش هاو باورها را درونی می کند .این سبک با ویژگی هایی مانند وظیفه شناسی مفرط ،کمک خواهی، ناشکیبای و میل شدید به ساختارمندی قضایا،خود پنداره پایدارو عدم تمایل به بررسی اطلا عات ناهمگام با ارزشها وباورها رابطه دارد .
مطالعات نشان می دهند که افراد هنجاری ،وظیفه شناس وسازگار هستند ،احساس جهت گیری آشکار ازخود نشان می دهند واحساس مثبتی از بهزیستی دارند .اما این افراد در مواجهه با ابهام تحمل کمی از خود نشان داده،نیاز بالایی نسبت به ساختار دارندودر برابر اطلاعاتی که نظام ارزشها وباورهای فردی آنها را به چالش می کشد ،بسته عمل می کنند(برزونسکی وکاک،۲۰۰۰؛برزونسکی،سالیوان،۱۹۹۲،دولینگر[۵۸] ،۱۹۹۵،نورمی[۵۹] وهمکاران ،۱۹۹۷).
۳-سبک سردرگم/ اجتنابی[۶۰] : افراد دارای سبک سردرگم اجتنابی ، اهمال کارند وتا حد ممکن سعی دارند موقیعت های تعارض بر انگیز و مستلزم تصمیم گیری را به تاخیر بیندازند ، در مواقعی که امکان چنین تاخیری وجود نداشته باشد ،در تصمیم گیری بیشتر به مقتضیات و پیامدهای محیطی تکیه می کنند ؛ در مواقع تصمیم گیری ،حس ترس واضطراب نیز دارند و در این موقعیت ها اغلب از راهبرد های نا مناسب مانند اجتناب ،بهانه آوردن ودلیل تراشی استفاده می کنند .رفتار انها موقعیتی بوده ، الگویی مشخص ندارد . این سبک هویت با هیجان مداری ، راهبرد های نامطلوب تصمیم گیری ، خود آگاهی محدود ، دیگر پیروی و به کار گیری راهبردهای اسنادی و شناختی ناکار آمد رابطه دارد.
آنها همواره تلاش میکنند که از مواجهه با مسائل فردی ،تعارضات وتصمیمات اجتناب کنند .به نظر می رسد که سبک هویت سردرگم با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار ،انتظارات کنترل بیرونی ،راهبردهای تصمیم گیری غیر انطباقی ،تغییر پذیری مقطعی ،روان رنجورخویی،وواکنش های افسرده گون رابطه مثبت وبا آگاهی از خود ، مقاومت شناختی ،وظیفه شناسی وشاخص های بهزیستی رابطه منفی نشان می دهد (برزونسکی،۱۹۹۰؛برزونسکی ونیمیر،۱۹۹۴؛برزونسکی و فراری[۶۱]،۱۹۹۶،دولینگر،۱۹۹۵؛نورمی ،برزونسکی،تامی وکینی[۶۲]،۱۹۹۷).
۴-تعهد:در ابعاد هویت مارسیا تعهد یک چارچوب ارجاعی ازارزشها وباورهاست که ممکن است خود ساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد (بریکمن[۶۳]،۲۰۰۳)
تعهد درجاتی از سرمایه گذاری است که یک فرد در خصوص شغل یا اعتقادات خود آن را انجام (مارسیا ،۱۹۹۶).طبق نظر بریکمن تعهد به رفتارهای فرد،در شرایطی که او وسوسه می شود تا طور دیگری رفتار کند ،ثبات می بخشد .تعهد یک چارچوب ارجاعی جهتدار وهدفمند ایجاد می کند که رفتاروبازخوردهای فرد در درون این چارچوب بازبینی،ارزیابی وتنظیم می شود.جیمز مارسیا هویت را با بکار گیری دو مفهوم شرح داد :کاوش وتعهد.
کاوش مربوط به بحران می شود آن تمایزهای شناختی ورفتاری را نشان می دهد .تعهد،به عبارتی دیگر ،یک فرایند تصمیم گیری است (مارسیا[۶۴]، ۱۹۶۶).
۱-۶-۳ سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری:
۱-نخستین سیستم،به لحاظ ساختاری چندین مسیر دوپامینرژیک ومدارهای کورتیکواستریاتو وپالیدوتالامیک در مغز است (فولز[۶۵] ،۱۹۸۰)درقشر پره فورنتال ،آمیگدال وهسته های قاعده ای قرار دارد نورو آناتومی این سیستم کورتکس پیشانی ،بادامه،عقده های پایه می باشد وتوسط محرک های خوشایند مرتبط با پاداش یا حذف تنبیه فعال می شود .حساسیت این سیستم نمایانگر زود انگیختگی وتکانشگری فرد است .وبه نظر می رسد که برای تجاربی نظیر امید،وجد وشادی پاسخگو باشد . فرض بر این است که سیستم فعال ساز رفتاری دلیل بنیادی صفت زودانگیختگی است وبا انگیزش ،برونگردی و جستجوی احساس مرتبط است .
۲-دومین سیستم بازداری رفتاری است که این سیستم حاصل فعالیت مسیرهای آوران، نوروآدرنرژیک و سروتونینرژیک است. نوروآناتومی سیستم تنبیه رفتاری در نظام جداری ساقه مغز قرار دارد. دو مولفه این سیستم، اجتناب منفعل (اجتناب از تنبیه از طریق عدم فعالیت) و خاموشی(متوقف شدن رفتارهایی که پاداشی در پی ندارد) می باشد(ویلسون، گری و بالت[۶۶]، ۱۹۹۰).این سیستم با احساس اضطراب ، نگرانی ونشخوار فکری مطابقت دارند ، همپوشی دارند .
۳-سومین سیستم که با عنوان سیستم جنگ وگریز[۶۷] شناخته می شود .از لحاظ ساختاری بیشتر از طریق بادامه وساخت های هیپو تالاموسی تعدیل می گردد.حساسیت وفعلیت زیاد این سیستم با روان گسسته گراییارتباط دارد . دو مولفه رفتاری این سیستم عبارتنداز:جنگ (پرخاشگری تدافعی ) وگریز(فرارسریع از منبع تهدید).فعالیت زیاد سیستم را با روان گسسته گرایی پیوند دارد .گری ابعاد نظریه خود را باچرخش ۳۰درجه ای از ابعاد نظریه آیزنک می دانست .وی سیستم فعال ساز رفتاری را نمایانگر زود انگیختگی فرد وسیستم بازداری رفتاری را با تجربه حالت اضطراب مرتبط می انگاشت ودر این بین حساسیت وفعالیت زیاد سیستم جنگ/گریز را با روان گسسته گرایی پیوند می زد .
۱-۶-۴ سبک های مقابله ای[۶۸]:
سبک های مقابله ای مجموعه ای از فعالیت ها و فرایندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است. لازاروس و فولکمن[۶۹] (۱۹۸۴) دو شیوه مقابله عمومی، مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان را برای مهار استرس مشخص نموده اند. مقابله متمرکز بر مشکل، مهارتی است که بر پرداختن به خود مسئله یا موقعیت تمرکز می کند مثل ارزیابی مجدد مثبت و مقابله هیجان مدار معطوف به ناراحتی هیجانی بوده و به عواطفی که با آن موقعیت مرتبط است می پردازد نه کنترل خود موقعیت مثل اجتناب از مشکل (پنلی[۷۰]، ۲۰۰۲).
۱-۶-۵ راهبردهای مقابله با استرس
این اصطلاح برای روش های مبارزه با منبع اضطربا مورد استفاده قرار می گیرد (پور افکاری،۱۳۷۳)وبه روش مواجهه با دشواریها وکوشش برای غلبه برآنها اشاره دارد .کنار آمدن با استرس فرایند توسعه روش های کاهش استرس است وتکالیف مشکل را علیرغم وجود استرس به پایان رسانیدن .
اندلر وپارکر[۷۱](۱۹۹۰) سه نوع سبک مقابله ای را مطرح کردند که عبارتنداز :سبک مساله مدارکه فرد بر مساله متمرکز می گردد وسعی در حل آن دارد ،سبک هیجانی مدار ککه درآن بر کنترل هیجانات وواکنش های عاطفی تاکید می شود وسبک مقابله ای اجتنابی که در این سبک فرد سعی در تغییرات شناختی ودور شدن از موقعیت فشارآور دارد.
۱-۶-۶سومصرف مواد
استفاده معمولا سرخود از هر دارو یا ماده بصورتی که مغایر با الگوهای مورد تایید جامعه یا علم طب باشد به عبارت دیگر الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که موجب ناراحتی یا تخریب قابل ملاحضه بالینی می شود(کاپلان وسادوک[۷۲] ،۲۰۱۰؛ترجمه رضاعی وارجمندوهمکاران ،۱۳۹۰).
مهمترین مشخصه سومصرف مواد ،الگوی از مصرف ناسازگارانه مواد است که با پیامد های قابل توجه نامطلوب وعود کننده مرتبط با مصرف مکرر مواد مشخص می شود .برا ی آنکه یک ملاک سوء مصرف مطابقت نماید،مشکلات مرتبط با مواد می بایست طی یک دوره ۱۲ماهه به شکل مکرر رخ داده یا تداوم داشته باشد (برگرفته از ۲۰۰۷،DSM-IV-TR).
۱-۷ تعاریف عملیاتی:
۱-۷-۱سبک های هویت:
در این تحقیق منظور از سبک های هویت ،نوع سبک هویتی است که براساس آزمون هویت بدست می آید.
۱-۷-۲سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری:
در این تحقیق منظور از سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری ، نوع سیستمی است که براساس مقیاس BAS/BISبدست می آید.
۱-۷-۳سبک های مقابله ای
در این تحقیق منظور از سبک های مقابله ای نوع سبک مقابله ای است که براساس پرسشنامه راهبردهای مقابله با استرس (اندلر وپارکر ) بدست می آید .
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
در این فصل ابتدا به معضل اعتیاد (مقدمه، تعریف، علل و …) اشاره میگردد. در قسمت بعد به متغیرهای سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری، سبک های مقابله ای و سبک های هویت پرداخته می شود و در نهایت به پژوهشهای داخلی و خارجی مرتبط با موضوع اشاره میشود.
۲-۱اعتیاد
سوء مصرف مواد[۷۳]، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی[۷۴] و سوء مصرف مواد بعنوان اختلالات مزمن و عود کننده با تاثیرات و پیش آیندهای زیستی و فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته میشود (دباغی،۱۳۸۰). مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتوانیهای چشمگیری در درصد بالایی از مردم میشوند. سوء مصرف مواد غیرقانونی بر زمینههای متعدد عملکرد افراد تاثیرگذاشته و تشخیص همزمان[۷۵] بیماریهای دیگر در ۶۰ تا ۷۵ درصد بیماران مبتلا به اختلالهای مربوط به مواد دیده میشود. حدود ۴۰ درصد جمعیت آمریکا حداقل یک بار از یک ماده غیرقانونی استفاده کردند و در بیش از ۱۵درصد جمعیت بالای ۱۸ سال، تشخیص این اختلالها دیده میشود. سندرمهای ناشی از مصرف مواد میتوانند تابلوی کامل بیماریهای روانپزشکی از جمله اختلالات اساسی خلقی، روان پریشی، و اضطرابی را تقلید کنند (سادوک و سادوک[۷۶]، ۲۰۱۰؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، ۱۳۹۰). بعبارت دیگر اعتیاد[۷۷] به مصرف مکرر و زیاد یک ماده که محرومیت ازآن موجب علایم ناراحتی و میل شدید به مصرف دوباره میشود وهمچنین منجر به تباهی جسمی و روانی میگردد گفته میشود. این اصطلاح دیگر در نامگذاری رسمی استفاده نمیشود و به جای آن از واژه وابستگی استفاده میشود اما در گفتگوهای روزمره کاربرد دارد. (سادوک و سادوک، ۲۰۱۰؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، ۱۳۹۰).
۲-۱-۱تاریخچه مواد
کلمه ی تریاک،از کلمه ی یونانی تریاکا گرفته شده وواژه ی یونانی اپیون گرفته شده است .واژه هروئین از کلمه یونانی هیروس ،یا هیرو که به معنی مردقهرمان است ، گرفته شده است.هر کدام از مواد مشخصات و تاریخچه مخصوص به خود دارند. مواد افیونی یا اپیوئیدها حداقل ۳۵۰۰ سال عمدتا بصورت تریاک ساده یا محلول تریاک ،مورد استفاده قرار گرفته اند تهیه وکاربرد تریاک واپیوئید ها (شبه تریاک ها )پیشینه ای چندین هزار ساله دارد وتریا ک از اولین مواد روان گردان است که توسط سومریان در ۷۰۰۰قبل ازمیلاد از گیاه خشخاش استخراج ومورد مصرف قرار گرفته(حداد وشانون [۷۸]،۱۹۹۸).کتیبه های باقی مانده از سومریان در ۵۰۰۰سال ق م در بین النهرین (عراق فعلی )مشخص کرد که آنه تریاک وکاربرد آنرا به خوبی می شناختند.طبق آمار گزارش شده توسط (UNDOC،[۷۹]۲۰۱۰)مصرف هروئین درآفریقای شرقی،مصرف کوکائین درآفریقای غربی و آمریکای جنوبی واستفاده از مواد مخدر نوظهور وصنعتی در خاور میانه وکشور هایی آسیا ی جنوب شرقی در حال افزایش است .دراین گزارش آمده است که روسیه دومین کشور مصرف کننده ی هروئین وموادی چون حشیش پرمصرف ترین ماده در سراسر جهان است .
مصرف مواد وداروها در طول زمان تعاریف و استفادههای مختلفی داشتهاند. یکی از جنبههایی که موجب ایجاد نابههنجاری مواد میشود. مفهوم وابستگی میباشد که در دو جنبهی کلی وابستگی جسمی و وابستگی رفتاری تعریف میشوند. مطابق با DSM-IV-TR[80] ملاکهایی تعیین شدهاند که وضعیت فروکش کامل یا نسبی نشانه ها را مشخص می کنند.
کوکایین در امریکای جنوبی شناخته شده بوده و برگهای گیاه کوکا مورد استفاده قرار میگرفتهاند. تولید شربت و مادهی خشک در سدههای اخیر از انواع مواد صورت گرفت. نخستین بار در سال ۱۸۰۶ مورفین و در سال ۱۸۳۲ کدیین از تریاک جدا شدند و بتدریج در قرن بیستم جایگزین تریاک خام شدند. کوکایین نیز از بوته ی اریتروکسیلون کوکا[۸۱] استخراج میشود که نخستین بار در سال ۱۸۶۰ الکالویید کوکایین تولید شده و در سال ۱۸۸۰ به عنوان بیحس کنندهی موضعی مورد استفاده قرار گرفت.
زیگموند فروید در ۱۸۸۴ در مورد اثرات فارماکولوژیکی کوکایین تحقیق کرد و به گفتهی زندگینامه نویسان مدتی به این دارو وابستگی پیدا کرد. کوکایین در سال ۱۹۱۴ در ردیف هرویین ومورفین قرار گرفت اما پیش ازآن برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار می گرفت. اما آمفتامین ها تاریخچه ی مصرف جالب تری دارند. با تولید صنعتی آمفتامین ها به نظر می رسید انسان کیمیایی جوانی را پیدا کرده است.
مصرف آمفتامین انرژی و خلق بالا، بیخوابی و فقدان خستگی و تحرک را در سنین مختلف موجب شد. از آمفتامینها در جنگ جهانی دوم استقبال وسیعی شد و سربازان به کمک آن سرشار از انرژی میشدند. گاهی به قهرمانان جنگ این مواد را به عنوان هدیهای لذت بخش اعطا میکردند. بعد از جنگ نیز برای رفع افسردگی و داشتن اندام ایده آل از آمفتامینها استفاده میشد که پس از ۱۹۷۰ با مشاهده عوارض این مواد، مصرف آن غیرقانونی اعلام شد.
۲-۱-۲طبقه بندی مواد
ترکیباتی که موجب تغییرات مغزی میشوند در DSM-IV-TR به عنوان مواد[۸۲] و اختلالهای مربوط به مواد[۸۳] خطاب شدهاند. مشخصهی این اختلالها، بروز تغییراتی در خلق، رفتار، عملکرد شناختی، اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی، مقاومت ویا وابستگی به مواد (که منجر به مصرف مداوم و طولانی مدت دارو یا مواد میشود) است. به دنبال مصرف مداوم و طولانی داروی مضر یا سم میباشد. گروههای بسیاری از مواد موجب این اختلالها میشود :
الکل (اتانول). الکل چوب (متانول) چون ارزان است ممکن است برای تقویت اثر به اتانول اضافه گردد که سمی است و موجب کوری میشود.
آمفتامین:موادشبه آمفتامینی دراین گروه جای میگیرند،مثل ۴ و۳- متیلن دیاکسیدآمفتامین ((MDMA[84].
کافئین
حشیش و ماری جوانا
کوکائین. کراک شکل خالص کوکائین است.
توهمزاها . عبارتند از مسکالین (موجود در کاکتوس پیوت)، پیسلوسیبین (موجود در قارجها)، و مشتقات اسید لیزرژیک [۸۵](LSD) . این مواد را روانپریشیزا[۸۶] هم میگویند.
مواد استنشاقی. عبارتند از حلالهایی نظیر تولوئن وبنزین وگازهای نظیر اکسید نیتریک
۳-۹-۷- تزریق گلبول قرمز گوسفند و خونگیری جهت تعیین پاسخ سیستم ایمنی
در روزهای ۲۱ و ۳۵ به دو قطعه پرنده از هر پن مقدار ۱/۰ میلی لیتر از سوسپانسیون گلبول قرمز گوسفند ۵/۰ درصد شسته شده در بافر فسفات استریل، از طریق عضله سینه تزریق گردید. ۶ روز پس از هر بار تزریق گلبول قرمز (روزهای ۲۷ و ۴۱)، از همان پرندهها از طریق ورید بال حدود یک میلی لیتر خون گرفته شد. نمونه های خون یک شب در دمای اتاق نگهداری شدند تا سرم از لخته خون جدا شود. سرم بدست آمده با سرعت ۴۰۰۰ دور در دقیقه و به مدت ۱۵ دقیقه سانتریفوژ گردید. سرم بلافاصله در دمای ۴ درجه سانتیگراد قرار داده شد.
۳-۹-۸- خونگیری جهت تعیین کلسترول، تریگلیسیرید و HDL سرم
در روز ۴۲ پرورش جوجههای گوشتی از هر واحد آزمایشی یک قطعه پرنده انتخاب شده و از آنها جهت اندازه گیری کلسترل سرم از طریق ورید بال، خونگیری به عمل آمد. نمونه های خون پس از مدتی که در دمای اتاق برای جداشدن سرم از لخته نگهداری شد، برای اندازه گیری کلسترول سرم به آزمایشگاه انتقال یافت.
۳-۹-۹- تهیه جیرههای حاوی مارکر به منظور تعیین قابلیت هضم ایلئومی
جهت تعیین قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی با بهره گرفتن از جیره حاوی مارکر، اکسید کروم (Cr2O3) به عنوان مارکر در جیرههای آغازین و رشد استفاده شد. ابتدا یک دوره سه روزه به منظور عادت دهی جوجهها به این جیرهها، قبل از جمع آوری مدفوع در روزهای ۱۸، ۱۹ و ۲۰ برای دوره آغازین و ۳۹، ۴۰ و ۴۱ برای دوره رشد در نظر گرفته شد. اکسید کروم به میزان ۳ گرم در هرکیلوگرم دان(۳/۰ درصد) با جیره مخلوط گردید و سپس در اختیار جوجهها قرار گرفت.
۳-۹-۱۰- جمع آوری نمونه مدفوع جهت تعیین قابلیت هضم ایلئومی مواد مغذی
پس از سه روز که جیره حاوی مارکر در اختیار جوجهها قرار گرفت، از هر واحد آزمایشی یک پرنده کشتار شده و مدفوع درون ایلئوم آنها از محل فاصله کیسه زرده (مکل) تا انتهای ایلئوم (۲ سانتیمتر مانده به تقاطع ایلئوم- سکوم) جمع آوری گشته و درون قوطیهای پلاستیکی شمارهدار قرار داده شدند، و تا زمان انجام آزمایشات هضمی در دمای ۲۰- درجه سلسیوس قرار گرفتند (هانگ و همکاران، ۲۰۰۵).
۳-۱۰- متغییرهای اندازه گیری شده در آزمایشگاه
۳-۱۰-۱- اندازه گیری کلسترول سرم
در سن ۴۲ روزگی از هر واحد آزمایشی یک پرنده انتخاب و از طریق سر بریدن حدود ۲ میلی لیتر خون گرفته شد. پس از انعقاد خون، نمونه های سرم جدا شده و به میکروتیوپ منتقل شده و برای اطمینان از عدم باقی ماندن لخته در سرم سانتریفیوژ در دور ۴۰۰۰ به مدت ۱۰ دقیقه انجام و سپس سرم شفاف به لوله دیگری منتقل گردید. کلسترول موجود در نمونه های سرم با بهره گرفتن از روش آنزیمی CHOD-PAP و با کیت تجاری[۱۱۰]تعیین شد (ریچ موند، ۱۹۷۳).
۳-۱۰-۲- اندازه گیری تریگلیسیرید
تریگلیسیرید موجود در نمونه های سرم با بهره گرفتن از روش آنزیمی GPO/Trinder و با کیت تجاری[۱۱۱]تعیین شد (ریچ موند، ۱۹۷۳).
۳-۱۰-۳- اندازه گیری کلسترول-HDL
HDL- کلسترول موجود در نمونه های سرم با بهره گرفتن از روش آنزیمیCHOD-PAP و با کیت تجاری[۱۱۲]تعیین شد (ریچ موند، ۱۹۷۳).
۳-۱۰-۴- تعیین عیار پادتن تولید شده علیه گلبول قرمز گوسفند
برای تعیین عیار آنتی بادی تولید شده علیه گلبول قرمز گوسفند از روش هماگلوتیناسیون میکروتیتر استفاده شد (وگمان و اسمیت، ۱۹۶۶؛ پترسون و همکاران، ۱۹۹۹). به این منظور نمونه های سرم جهت خنثی شدن سیستم کمپلمان و عدم تداخل آن با آنتی بادی ضد گلبول قرمز گوسفند به مدت سی دقیقه در دمای ۵۵ درجه سانتیگراد در گرم خانه گذاشته شد. به کلیه چاهک های میکروپلیت U شکل، مقدار ۲۵ میکرولیتر محلول بافر فسفات افزوده شد. سپس از هر نمونه سرم مقدار ۲۵ میکرولیتر به اولین چاهک هر یک از ردیف های هشت گانه میکروپلیت افزوده شد و با بهره گرفتن از میکروپیپت سری رقت با عامل رقت ۵/۰ تهیه گردید. بدین ترتیب که پس از چند بار مخلوط کردن سرم و بافر در اولین چاهک هر ردیف، مقدار ۲۵ میکرولیتر از مخلوط به چاهک بعدی منتقل و این عمل تا آخرین چاهک ادامه یافت. از آخرین چاهک نیز ۲۵ میکرولیتر از مخلوط بیرون ریخته شد تا کلیه چاهک ها ۲۵ میکرولیتر مخلوط سرم و بافر داشته باشند. در میکروپلیت یک ردیف بعنوان شاهد در نظر گرفته شد و به آن سرم اضافه نشد.
در مرحله آخر به هر یک از چاهک ها ۲۵ میکرولیتر سوسپانسیون ۱ درصد گلبول قرمز گوسفند در PBS به عنوان آنتی ژن افزوده شد و پلیت ها به مدت یک ساعت در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد گرمخانه گذاری شدند. پس از سپری شدن این مدت لگاریتم در مبنای ۲ عکس آخرین رقتی که در آن هماگلوتیناسیون دیده می شد به عنوان عیار آنتی بادی ثبت گردید.
۳-۱۰-۵- تجزیه شیمیایی نمونه ها
۳-۱۰-۶- ماده خشک
جهت تعیین ماده خشک نمونه ها، ۲۰ گرم از نمونه ها درون ظروف شیشهای از پیش وزن شده قرار داده شد و سپس به مدت ۱۶ ساعت درون آون ( خشک کن) با درجه حرارت ۱۰۵ درجه سلسیوس قرار گرفت. پس از آن که نمونه ها به وزن ثابت رسیدند، در دسیکاتور خنک شده و پس از توزین، از روی کاهش وزن نمونه ها نسبت به وزن اولیه بر حسب درصد، ماده خشک به صورت زیر محاسبه شد (آنونیموس، ۱۹۹۷).
= درصد رطوبت
= a وزن ظرف خالی (گرم)
= b وزن نمونه خوراک قبل از قرار دادن در آون (گرم)
= c وزن نمونه خشک (گرم)
درصد رطوبت - ۱۰۰ = درصد ماده خشک
۳-۱۰-۷- انرژی خام
برای اندازه گیری انرژی خام از بمب کالریمتر استفاده شد. روش کار دستگاه : حرارت حاصل از سوختن ۱ گرم نمونه غذایی (یا نمونه دفعی) در محفظه دستگاه به آب منتقل میشود و از روی اختلاف درجه حرارت آب، (که ناشی از سوختن ماده مذکور بود) انرژی نمونه غذایی (و یا دفعی) اندازه گیری شد. هر یک درجه افزایش حرارت معادل ۰۲۸/۶۶۳۱ کیلو کالری انرژی است (آنونیموس، ۱۹۹۷)
۳-۱۰-۸- پروتئین خام
مقدار ۳/۰ گرم از هر نمونه به وسیله ترازو ( با دقت ۳ رقم اعشار) وزن شده و به لولههای مخصوص هضم منتقل گردید، به هر لوله ۵/۲ میلی لیتر از مخلوط اسیدها ( محلول شماره ۲) اضافه و با احتیاط تکان داده شد تا تمام ذرات خیس گردد. لولهها یک شب به حال خود رها شد و روز بعد ابتدا لولهها به بلوک هضم منتقل گردید و به مدت ۲ ساعت در حرارت ۱۰۰ درجه سلسیوس قرار گرفت. بعد از گذشت این مدت لولهها از بلوک هضم خارج گردید و بعد از سرد شدن لولهها، آب اکسیژنه به مقدار ۳ میلی لیتر به نمونه ها اضافه شد. به علت واکنش شدید آب اکسیژنه و محلول هضم شده لازم است که آب اکسیژنه را در سه مرحله ( هر مرحله ۱ میلی لیتر) درون لولهها بریزیم. لولهها را به بلوک هضم انتقال میدهیم و تا ۳۳۰ درجه سلسیوس حرارت میدهیم تا عصاره بی رنگ یا زرد کم رنگ گردد ( این مرحله معمولاً ۴-۳ ساعت طول میکشد). پس از آن لولهها از اجاق هضم خارج شده و بعد از خنک شدن به هریک از آنها در حدود ۳/۴۸ میلی لیتر آب مقطر اضافه گردید و محلول یک شب دیگر به حال خود گذاشته شد. برای تعیین درصد نیتروژن از دستگاه کجلدال استفاده شد حاصل ضرب عدد به دست آمده در ضریب ۲۵/۶، نشان دهنده درصد پروتئین خام در نمونه های آزمایشی است (آنونیموس، ۱۹۹۷). روش ساخت محلول ذکر شده به صورت زیر است:
محلول شماره ۱: ۳۵/۰ گرم سلنیوم را به cc100 اسید سولفوریک اضافه کرده و به مدت ۴-۳ ساعت در حرارت ۳۰۰ درجه سلسیوس حرارت داده تا به رنگ زرد کم رنگ تبدیل شود.
محلول شماره ۲ :۲/۷ گرم اسید سالیسیلیک را در ۱۰۰ میلی لیتر محلول شماره ۱ حل میشود. این محلول را تا ۴۸ ساعت میتوان نگهداری نمود.
۳-۱۰-۹- اندازه گیری اکسید کروم در نمونه خوراک و مدفوع
در این آزمایش، اکسید کروم سه ظرفیتی (Cr2O3) به میزان ۳/۰ درصد به خوراک اضافه گردید. از آنجائیکه اکسید کروم از طریق دستگاه گوارش جذب نمیشود، غلظتش در مدفوع نسبت به غذا افزایش می یابد، که از این ویژگی برای اندازه گیری قابلیت هضم خوراک استفاده میشود. نمونه جهت حذف تمام مواد آلی، به خاکستر تبدیل میشود. در حضور مخلوط هضمی، اکسید کروم به کروم بدون آب محلول (اکسید کرومیک) تبدیل شده، که به آسانی پلیمریزه میشود. جذب نوری محلول در ۴۴۰ نانومتر اندازه گیری میشود.
۳-۱۰-۹-۱- وسایل لازم
۱- اسپکتروفتومترPye-unicam ، SP5-350
-
- صفح داغ با قابلیت کنترل درجه حرارت (هیتر)
-
- کوره
-
- بشر پیرکس
-
- توزیع کننده اسید، پیپت ۱۰-۵ میلی لیتر Brink man
-
- ترازوی آنالیتیک
۳-۱۰-۹-۲- مواد شیمیایی لازم
مخلوط هضمی: ۱۰ گرم از مولیبدات سدیم آبدار (Na2Mo42H2O) در ۵۰۰ میلی لیتر مخلوط اسیدی محتوی:
-
- ۱۵۰ میلیی لیتر اسید سولفوریک غلیظ
-
- ۲۰۰ میلی لیتر اسید پرکلریک ۷۰ درصد
-
- ۱۵۰ میلی لیتر آب مقطر
در معادله فوق xi تعداد افرادی است که به سوال i پاسخ درست دادهاند، دشواری سوال است و هم پیش از این تعریف شده است.
معادلههای برآورد
معادلههای برآوردCML برای مدل راش مانند معادلههای برآورد JML به نظر میرسند، با این تفاوت که احتمال پاسخ درست به یک سوال، p(Xis=1|rs , β)، به جای سطح صفت نامعلوم از طریق نمره کل بیان می شود. در نتیجه معادلههای برآورد CML به صورت معادله ۳‑۳۱ هستند.
معادله ۳‑۳۱
.
.
.
احتمال در برگیرنده یک تفسیر ضمنی احتمالی است. یعنی، با فرض این که شخص به تعداد معینی از سوالهای آزمون پاسخهای درست داده باشد، یعنی rs، احتمال شرطی اینکه به سوال خاص i پاسخ درست داده باشد چیست؟محاسبه این احتمال شامل توابع اولیه متقارن است که نشاندهنده ترکیبهای گوناگونی از سوالهایی است که به آنها پاسخهای درست داده شده است که به نمره rs میانجامد، و سوال های نسبتاً آسانتر دارای احتمالهای شرطی بالاتری خواهند بود.
مانن JML، خطاهای استاندارد بر مشتقهای دوم توابع درستنمایی استوارند. پارامترهای سوال برآورد شده به عنوان اندازه های واقعی وارد میشوند.
روش: در روش CML، پارامترهای سوال از راه فرایند جستجوی تکرارشونده، مانند روش نیوتن-رافسون برآورد می شوند. پس از پیدا کردن پارامترهای سوال به روش تکرار، به دنبال آن سطوح صفت برای افراد، با قبول این فرض که دشواریهای برآورد شده سوال اکنون پارامترهای معلوم هستند، برآورد میشوند.
ارزشیابی : روش برآورد CML دارای چند مزیت است. نخست، توزیع مفروضی از سطح صفت لازم نیست. پارامترهای نامشخص فرد از معادلههای برآورد سوالها استخراج میشوند. دوم و به پیروی از مزیت اول، برآوردهای پارامتر سوال CML، اصل نامتغیر بودن پارامترهای سوال را منعکس میسازد. یعنی برآوردها نامتغیرند، زیرا به طور مستقیم از سطح صفت نمونه تاثیر نمیپذیرند. سوم برآودکنندههای CML تحت بسیاری از شرایط ویژگیهای مطلوبی دارند. به این معنا که آندرسن(۱۹۷۰)نشان داده است که آنها ثابت، دارای توزیع نرمال و (با قبول برخی از مفروضههای ضعیف) کارآمد هستند. فیشر (۱۹۸۱) شرایط وجود و بیهمتایی برآوردهای CML را توضیح میدهد. چهارم خطاهای استاندارد پارامترهای سوال که معرف خطای نمونه گیری برای احتمالات در مقایسه با JML توجیهپذیری بیشتری دارند. اما معنای خطای نمونه گیری برای احتمالات ضمنی شخص،مورد سوال واقع شده است. پنجم لگاریتم درستنمایی داده های CML ممکن است برای فرضیه آزمایی قابل توجیه باشد.
این محدودیتها میتوانند مفروضههای عمدهای را درباره منبع دشواری سوال ارائه کنند. اما، CML چندین نقطه ضعف دارد. نخست، مهمترین نقطه ضعف آن این است که فقط برای مدل راش و مدلهای تعمیم یافته آن کاربرد دارد. پارامترهای مربوط به مدلهای IRT که دارای پارامترهای تشخیص سوال هستند مانند ۲PL و ۳PL، و بسیاری از دیگر مدلهای IRT چند بعدی را نمی توان با بهره گرفتن از CMLمحاسبه کرد، زیرا در این مدلها نمره کل یک آماره مکفی برای برآورد سطح صفت نیست، دوم، با CML مقداری از اطلاعات از بین میرود. برای سوالها یا افرادی که نمره های کامل دارند (یعنی همه پاسخها درست یا غلط است)، هیچ برآوردی به دست نمیآید. سوم، آزمونهای طولانی اغلب با مشکلات عددی همراه است و ارزشیابی توابع اولیه متقارن برای آزمونهای طولانی مشکل است زیرا حاصلضرب اندازهها بسیار کوچک میشوند. در برنامه های اولیه کامپیوتری، برآورد در مورد آزمونهای ۳۰ سوالی اغلب با شکست مواجه میشد. اگرچه برنامه های جدیدتر CML از عهده آزمونهای طولانیتر بر میآیند، ولی ممکن است برای آزمون های بسیار طولانیتر، الگوهای پیچیده داده های از دست رفته یا داده های چند مقولهای با طبقات پاسخدهی زیاد، با مشکلات عددی همراه باشد. احتمال شرطیCML در برخی از موارد ناقص تلقی می شود. هالند(۱۹۹۰) خاطر نشان میسازد که احتمالهای ضمنی شخص در CML، احتمال مشاهده این افراد خاص را مد نظر قرار نمیدهد. با این حال، ویژگیهای مختلف برآوردهای CML برای مدل راش (همسانی، حذف پارامترهای فرد، و نبود مفروضههایی در مورد توزیع صفت)، سبب می شود که بسیاری از روانسنجها این انتقادها را مردود تلقی کنند.
شبکه های بیزین[۳۴]
مقدمه
امروزه بسیاری از مشکلات انسان، با کمک هوش مصنوعی حل میشود. یکی از مهمترین خصایص این مشکلات وجود عدم قطعیت در آنها است. روشهای زیادی در هوش مصنوعی برای کنترل عدم قطعیت پیشنهاد شدهاند که اکثر آنها بر پایه نظریه احتمالات و نظریه فازی بنا نهاده شدهاند. در سیستمهای هوشمند بسیاری به جواب درخواستهایی نیاز است که احتمال وقوع یک رویداد را براساس تعدادی از مشاهدات میخواهند. مثلاً در یک سیستم تصمیمیار دندان پزشک، احتمال خرابی دندان براساس مشاهداتی مانند دندان درد و رنگ بیرونی دندان مطلوب میباشد. یا در مثالی دیگر ، در سیستمهای دستهبندی، احتمال عضویت یک شی در هر یک از دسته ها براساس ویژگیهای شی موردنظر است. به فرایند جواب دادن به درخواستها، استنتاج میگویند و هر فرایند استنتاج، نیاز به دادههایی در مورد قلمرویی دارد که عدم قطعیت آن کنترل خواهد شد [۱۹].
استنتاج با بهره گرفتن از توزیع توام کامل
سادهترین روش استنتاج،استفاده از توزیع توام کامل است که با یک مثال ساده آن توضیح داده خواهد شد. یک قلمرو را در نظر بگیرید که تنها شامل سه متغیر بولی Toothache، Cavity و Catch میباشد. Toothache نشاندهنده دندان درد، Cavity نشاندهنده سوراخ بودن دندان و Catch نشاندهنده گیرکردن ابزار دندان پزشک در دندان میباشد. توزیع توام کامل یک جدول ۲×۲×۲ است که در جدول ۳‑۳ دیده میشود.
جدول ۳‑۳ : توزیع یک قلمرو ساده.
~toothache
toothache
~ Catch
Catch
~ Catch
Catch
۰.۰۰۸
۰.۰۷۲
۰.۰۱۲
۰.۱۰۸
cavity
۰.۵۷۶
۰.۱۴۴
البته به وضوح مشخص است که وجود چندین پروژه همراه با شرایط اجرایی خاص در هر یک باعث می شود تا تجارب ارزنده ای با صرف هزینه های گزاف در اختیار سازمان و متولیان امر قرار گیرد و این پدیده می تواند منافع متعددی را برای رشد و توسعه در دراز مدت در اختیار سازمان قرار دهد. همچنین مدیریت مجموعه ای از پروژه ها چه در حوزه اجرایی و چه در حوزه مدیریت پروژه توان راهبردی و مدیریت کلان پروژه ها را برای هیأت مدیره سازمان و مدیران پروژه به منظور تحقق تأکیدات بیانیه استراتژیک سازمان مهیا می سازد. بنابراین متنوع سازی پروژه های سبد از اولویتهای انتخاب پروژه ها برای سبدهای سازمان قرار می گیرد. تا در صورت حادث شدن هرگونه شرایط غیر عادی بر بخش از پروژه ها امکان ادامه فعالیت و حتی بقا برای سازمان وجود داشته باشد به عنوان مثال می توان به مقوله تولید جنس و تولیدات در کنار فعالیتهای اجرایی اشاره نمود.
۵-۳ بخش سوم: پیشنهادات
۵- ۱-۳ پیشنهادات اجرایی
نتایج نشان می دهد در صورتی که به هر دلیل شرایط صنعتی سازی در جامعه دچار اختلال شده و امکان فعالیت گسترده نباشد سازمان می بایست بعضی از گزینه های خود را حذف و در مقابل انرژی و توان خود را در زمینه های دیگر نظیر سنتی سازی بکار گیرد.( به عنوان مثال در سناریوی دوم پروژه سوم جایگزین پروژه هفتم گردیده است). به بیان دیگر منابع و بودجه خود را به سمت و سویی دیگر هدایت نماید و سعی کند زمینه های جدید در فعالیتهای خود ایجاد نماید.
با توجه به شرایط غیر مطمئن جامعه، سازمان می بایست از متنوع سازی در انتخاب پروژه های سبدهای خود بهره گیرد. به این ترتیب در یک سبد انواع متفاوتی از پروژه ها جای می گیرند که در صورت حادث شدن شرایط استثنایی که پروژه ای را تحت شعاع قرار دهد امکان ادامه دیگر فعالیتهای سازمان وجود داشته باشد.لازم به ذکر است این موضوع در سبدهای تشکیل داده شده برای سازمان مدنظر قرار گرفت. به عنوان مثال پروژه تولید مصالح و تجهیزات و پروژه طراحی و مشاوره در کنار فعالیتهای اجرایی قرار گرفته اند.
با تحلیل سناریو این امکان برای مدیران فراهم شده تا بتوانند پیش بینی از آینده و حادث شدن شرایط غیر عادی و استثنایی داشته باشند، در نتیجه در پی ایجاد فرصتها و زمینه هایی باشند که بتواند تا حد امکان اثرات نامطلوب را بر سازمان کاسته و همچنین پیش زمینه ای برای گزینه های جایگزین داشته باشند. بنابراین به مدیران سازمان توصیه می گردد همواره نسبت به تغییرات عوامل کلیدی انتخاب سبدها، مانند تقاضای جامعه از صنعت پیش تنیدگی حساس باشد.
۲-۹-۱-۵ رضا ببری در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با عنوان «بررسی میزان اعمال مدیریت راهبردی و عوامل موثر بر آن در سازمانهای غیردولتی زنان فعال در بخش خدمات حمایتی شهر تهران در سال ۱۳۸۳» در یک پژوهش توصیفی عوامل موثر بر اعمال مدیریت راهبردی در سازمانهای غیردولتی زنان فعال در بخش حمایتی در شهر تهران را در بین ۳۰ مورد از این سازمانها با بهره گرفتن از پرسشنامه محقق ساخته بررسی نموده است. در این مطالعه رابطه بین اعمال مدیریت راهبردی و متغیرهایی مانند پایداری سازمان، تعداد اعضایی که مدرک دانشگاهی دارند، ساختار تشکیلاتی سازمان، سطح تحصیلات مدیران سازمان، نوع نگرش مدیران به شیوه مدیریت راهبردی، گستره فعالیت سازمان، میزان ارتباطات سازمان، اعضای فعال سازمان، سابقه کار مدیران سازمان، سابقه مدیریت مدیران و آگاهی مدیران از مفاهیم مدیریت راهبردی مورد بررسی قرار گرفته است. این متغیرها در جامعه نمونه سی نفری از مدیران سازمانهای غیردولتی زنان مطالعه شده است با بهره گرفتن از روش نمونهگیری تصادفی ساده از جامعه آماری سازمانهای غیردولتی زنان ثبت شده در مرکز مشارکتهای زنان نهاد ریاست جمهوری، این ۳۰ سازمان انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتهاند. یافتههای این تحقیق نشان داده است که در سازمانهای غیردولتی مورد مطالعه، ۳۷ درصد از مدیران، مدیریت راهبردی را زیاد اعمال کردهاند، ۴۳ درصد از مدیران متوسط و ۲۰ درصد مدیران این نوع مدیریت را کم اعمال کردهاند. تجزیه و تحلیل این مطالعه نشان داده است که غیر از عوامل «نوع نگرش مدیران به شیوه مدیریت راهبردی» و «میزان آگاهی مدیران از مفاهیم مدیریت راهبردی» سایرعوامل با میزان اعمال مدیریت راهبردی در سازمانهای غیردولتی زنان فعال در بخش حمایتی شهر تهران رابطه معنیداری را نشان نمیدهد. یافتههای این پژوهش لزوم آموزش مدیریت راهبردی را به مدیران سازمانهای غیردولتی و توجیه مدیران درخصوص اثربخشی اعمال این نوع مدیریت در این سازمانها را ضروری می نماید(ببری بناب، رضا. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، ۱۳۸۴).
۲-۹-۱-۶ در مطالعه دیگری تحت عنوان «ارزیابی کارکرد اجتماعی سازمانهای غیردولتی در ایران» براساس مورد پژوهی، تعداد ده مورد از سازمانهای غیردولتی زیست محیطی براساس فعالیتهای سازمانی و مصاحبه عمیق با مسئولین و اعضا درگیر با فعالیت این سازمانها (۵۰نفر) مورد ارزیابی کارکردی قرار گرفتند. یافتههای تحقیق براساس کدگذاری باز در تحقیقات کیفی استخراج شدهاند، براساس کدهای مستخرج از تحلیل یافتهها، مشکلات سازمانهای مورد مطالعه را در شش گروه (مشکلات سیاسی، قانونی-حقوقی، اداری، اقتصادی، اجتماعی و داخلی) طبقهبندی نمودهاند. یافتههای بدست آمده از مورد پژوهی سازمانهای غیردولتی حاکی بر مشکلات ساختاری در این سازمانها دارد. این سازمانها در تعریف، موجودیت، کارکرد و حضور در عرصههای عملی صیانت از محیط زیست در ایران دچار مشکلات سیاسی، قانونی-حقوقی، اداری، اقتصادی، اجتماعی و داخلی میباشند. این سازمانها اگرچه براساس الگوی نظری سازمانهای غیردولتی قصد حضور فعال در بستر نظام اجتماعی را دارند ولی محدودیت موجود ساختاری و سازمانی در ایران از یک طرف و فقدان مهارتهای مدیریتی و تشکیلاتی این سازمانها از طرف دیگر باعث ناکارآمدی فعالیت این سازمانها در ایران شده است. دخالت دولت و گروه های ذینفوذ سیاسی در این سازمانها به محدودیتهای سیاسی در این سازمانها منجر شده است ابهام در قوانین و مقرراتی که جایگاه این سازمانها را در ساختار نظام اجتماعی دچار ابهام کرده است به بیسازمانی در داخل این سازمانها و ارتباط آنها با مراجع رسمی انجامیده است. (عبدالهی، احمد. ایمان، محمدتقی؛ فصلنامه رفاه اجتماعی، سال ۱۳۸۵، شماره ۲۳، ص ۲۹۹-۲۷۷).
۲-۹-۲ تحقیقات خارجی
تحقیقات خارجی متنوعی در رابطه با کودکان خیابانی انجام شده که در اینجا پژوهشهایی که ارتباط بیشتری با موضوع توانمندسازی کودکان خیابانی دارند مورد بحث قرار میگیرند.
۲-۹-۲-۱ پژوهشی در زمینه «توانمندسازی کودکان خیابانی در کنیا» توسط موسسه توسعه بینالملل دانشگاه روسکیلد با[۶۴]، توسط محققان، چان دلگارد، روزن لوزو، شادی روزبهانی، سنا سورنسن[۶۵] در سال ۲۰۱۲ انجام شده است. این مطالعه کیفی از ۳۴ سازمان غیر دولتی در نایروبی و ِالدورت کنیا (NGO ها) و نقاط قوت و چالش ها در ارتباط با ارائه خدمات به کودکان یتیم و آسیب پذیر (OVC)، با بهره گرفتن از مصاحبه عمیق به بررسی ادراکات مدیران و کارکنان در رابطه با سازمان، مورد بررسی قرار گرفته است. دادههای آن از سپتامبر تا دسامبر ۲۰۰۶ جمع آوری شدند. نظریه ساختاردهی و تجزیه و تحلیل الگو برای شناسایی کدهای مرتبه بالاتر مربوط به نقاط قوت و چالشهای عوامل انسانی، سازمانها و نیروهای اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت. از طریق تجزیه و تحلیل به بینش در مورد رابطه بازگشتی بین واقعیتهای خرد و کلان درسازمانهای غیردولتی کنیا و تحولات انسانی و اجتماعی رسیده که ناشی از ارائه خدمات به OVC است.
۲-۹-۲-۲ پایان نامهای با عنوان «کاربرد نظریه توانمندسازی در کودکان خیابانی کشورهای درحال توسعه (مطالعه موردی کاسا آلیزانا در هندوراس)» توسط روسل لی نلسون در دانشگاه سیمون فراسر در سال ۱۹۹۵ برای بررسی سازمان غیردولتی کاسا در آلیزانا صورت گرفته است. این پژوهش به بررسی پدیده کودک خیابانی شهری در جهان در حال توسعه با بهره گرفتن از مدل های توسعه و توانمندسازی میپردازد. کاسا آلیزانا به نیازهای فوری کودک خیابانی مانند غذا، لباس، سرپناه، مراقبت های پزشکی، مشاوره و عشق توجه دارد و به بیش از ۴۸۰۰۰ کودک بیخانمان سر پناه و خدمات ارائه میکند، این ارزیابی در کاسا آلیزانا، علت ییدایش کودکان خیابانی را از جهت بسیاری از نیازهای عملی و استراتژیک خود بیان میکند و به بررسی ارزش رویکرد توانمندسازی در این سازمانها میپردازد و مداخلات توسعهای برای کودکان خیابانی را ارزیابی میکند.
۲-۹-۲-۳ پژوهشی کیفی با عنوان «نقاط قوت و چالش های سازمان های غیر دولتی کنیا در خدمت کودکان یتیم و آسیبپذیر سازمانی» توسط محققان کنیایی از سپتامبر تا دسامبر ۲۰۰۶ در زمینه توانمندیها و چالشهای مرتبط با فراهم کردن خدمات نسبت به کودکان آسیبپذیر و یتیم در ۳۴ سازمان مردم نهاد (۲۰ سازمان در نایروبی و ۱۴ سازمان در الدورت) صورت گرفته است. مصاحبههای عمیقی برای درک و آگاهی مدیران و کارکنان در رابطه با توانمندیها و چالشهای سازمانی در خدمترسانی به OVS که شامل توانمندیهایی چون تعهد کارکنان، پیامد درمان درمانجو و نیز چالشهایی مانند فقدان کارمند، سرمایه و مشارکت والدین بررسی شد. از نظریههای ساختارگرایی و تحلیل قالبی برای شناسایی کدهای درجه بالاتر مرتبط با توانمندیها و چالشهای نیروی انسانی و سازمانی و عوامل انسانی استفاده شده است. یافتههای این پژوهش در قالب کدهای زیر درجهبندی میشوند: ۱- توانمندیها و چالشهای عامل انسانی: برای بسیاری از کارکنان، تعهد به کودکان خیابانی از میل آنها برای خدمت به خدا ناشی میشود و کارمندان به عنوان الگوی نقش برای آموزش خدماتی چون ارزش کار عمل میکنند. ۲- توانمندیها و چالشهای سازمانی: اکثر سازمانهای مردم نهاد، تغذیه، پناهگاه و پوشیدنی یا البسه را برطرف کردن نیازهای اساسی پیشنهاد میکنند. تا اینکه کودکان بتوانند از خودشان حمایت کنند و چندین سازمان مردم نهاد به کودکان غیرمستقیم با تمرکز خدماتشان روی والدین کودکانی که با ایدز زندگی میکردند کمک میکنند. ۳- توانمندیها و چالشهای اجتماعی: بسیاری از سازمانهای مردم نهاد، موفق به دوباره پیوستن کودکان طرد شده و بیسرپرست به خانوادهها شدند. این موفقیت به خانوادههای متعددی نسبت داده میشود که تمایل به قبول بچههای غیرمرتبط یا کودکانی از یک خانواده پرجمعیت دارند. این سازمانها با هدف دوباره پیوستن کودکان به خانوادهها، با فراهم کردن خانههای دائمی و از طریق فرایند بازسازی در فراهمکردن حقوق برای مسکن، تغذیه، تعلیم و تربیت و مراقبتهای پزشکی کمک میکنند.
۲-۹-۲-۴ پژوهشی در مورد «نقش سازمانهای دولتی و غیردولتی در رویارویی با مشکل کودکان خیابانی» توسط دکتر آلبا البردی[۶۶] در دانشگاه قاهره مصر در سال ۱۹۹۸ با هدف تمرکز بر نقش دولتی و غیر دولتی سازمانها در پرداختن به مسئله کودکان خیابانی، شناسایی موانع عملکرد سازمانهای حامی کودکان خیابانی و تدوین یک طرح عملیاتی برای رسیدگی به کودکان خیابانی انجام شده است. روش این پژوهش، مطالعه توصیفی با بهره گرفتن از مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه است و نمونه آماری، شش نهاد دولتی و شش سازمان غیردولتی در تعدادی از استانهای مصر از جمله قاهره، جیزه، جالوبیا[۶۷]، اسکندریه و منیا[۶۸] است. یافتههای این پژوهش عبارتند از: ۱- نتایج نشان داد که اکثریت کودکان خیابانی، ۵۸٫۴ درصد پسران در هفت انجمن هستند و ۳۳٫۳ درصد از دختران در ۴ انجمن از خدمات بهره میبرند. ۲- بسیاری از کارکنان دارای مدرک کارشناسی در خدمات اجتماعی ۴۸٫۵٪ و بقیه آنها فارغ التحصیلان دانشکده هنر، جامعهشناسی(۱۵٫۲٪) و بعد از آن(۶٫۱٪) برای دانشکدههای روانشناسی، گروه هنر و گروه زبان انگلیسی و پس از آن رشتههای مختلف حقوق، بازرگانی، دیپلم در توسعه اجتماعی، صنعتی، آموزش فنی و حرفهای و گواهی عمومی در حدود ۳ درصد است. ۳- نظارت و کنترل از وظایف اصلی در نهادها است (۸۷٫۸٪درصد) و پس از آن جلسات جمعی (۸۱٫۸ درصد)، طراحی برنامه برای رویارویی کودکان (۷۵٫۵٪)، انجام جلسات فردی، پرداخت ملاقاتهای خانگی به خانوادههای کودکان، فعالیتهای پژوهشی و ورزشی (هر کدام ۲۷٫۲٪). ۴- در میان مشکلات کارمندان، رویارویی با پرخاشگری کودکان(۳۳٫۳٪) و پس از آن نافرمانی (۲۴٫۱٪)، دروغ گفتن(۱۸٫۲٪) و مشکلات خانواده (۱۵٫۲٪) قرار دارد. ۵- بزرگترین درصد از کارکنان بر این باورند که بهترین راه برای مقابله با مشکلات کودکان خیابانی، راهنمایی (۵۴٫۴٪) و پذیرش کودکان و با بهره گرفتن از گفتگو (۵۱٫۲٪) است. روش های تربیتی، به ترتیب پاداش و مجازات (۴۲٫۲٪)، آگاهی اجتماعی (۳۹٫۳ درصد)، استفاده بهینه از پتانسیلهای موجود و افزایش اعتماد به نفس کارکنان و کودکان (۲۷٫۳٪) با تمرکز بر روی برنامههای سواد آموزی و آموزش مداوم از متخصصان (۳۳٫۳٪) است. ۶- یافتهها نشان داد که ۲۵سازمان دولتی و ۱۴سازمان غیردولتی با نهادهایی که در زمینه کودکان کار و خیابان به فعالیت میپردازند همکاری میکنند. ۷- یافتهها نشان داد که وقوع برخی از مشکلات بین موسسات (۲۷٪)، از جمله علل اصلی ارتباطهای ضعیف و همکاری بین آنها (۳۹٫۱٪)، عدم وجود ارتباط (۳۶٫۳ درصد) و مشکلات دیگر (۳۳٫۳٪) که مربوط به عدم شفافیت در مورد مقاصد کلی و اهداف، عدم هماهنگی بین موسسات و عدم وجود متخصص در تعدد و تقلید از برنامه است. ۸- از جمله پیشنهادات اصلی برای غلبه بر این مشکلات، پیدا کردن ارتباطهای دائمی بین نهادها (۷۵٫۸٪)، افزایش اسناد رسمی در سراسر موسسات و ایجاد هماهنگی بین آنها، سازماندهی جلسات و تبادل نظر بین جوانان (۶۳٫۶٪) و در نهایت سازماندهی جلسات و سمینارها برای جوانان (۵۱٫۵٪) است. ۹- نتایج نشان داد که تخصص در زمینه کار با کودکان خیابانی از جمله نقاط قوت اصلی موسسات (۳۶٫۴٪) است و بعد آن به ترتیب، تنوع فعالیتها (۱۲٫۱٪)، مراقبتهای یکپارچه (۱۸٫۲٪)، موقعیت جغرافیایی و ارتباط با دیگر نهادها و ارتباط بین کودکان و خانوادههای آنان (۳٪) است. ۱۰- مشکلات اصلی پیش روی موسسات، محدودیت های مالی (۶۳٫۶٪)، محدودیتهای اداری (۳۹٫۴٪)، محدودیتهای مربوط به محل (۳۰٫۳ ٪)و در نهایت همکاری بین موسسات (۹٫۱٪) است.
۲-۹-۲-۵ مطالعه دیگری که توسط موسسه earochild و شبکه سازمانهای غیردولتی کودکان در اروپا، درباره پروژههای موجود در زمینه کودکان خیابانی در اندونزی در سال ۱۹۹۹ انجام شده است نشان میدهد که پدیده کودکان خیابانی ابتدا در اوایل دهه ۱۹۸۰ در اندونزی بوجود آمد یعنی زمانی که کمتر از ده سازمان مردم نهاد[۶۹] در این زمینه کار میکردند و دولت نیز وجود کودکان خیابانی را انکار میکرد. چنانکه بانک توسعه آسیایی[۷۰] نشان داده است بعد از بحران اقتصادی ۱۹۹۷، تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان (تعداد بیشتری از دختران) به زندگی در خیابان روی آوردهاند، پس از آن بود که دولت سرانجام وجود مسئله کودکان خیابانی را پذیرفت و با حمایت و کمکهای بلاعوض UNDP و وام بانک توسعه آسیایی، موسسه Rurnan Singgahh (نگهداری در سرپناهها) را راهاندازی کرد. مطالعات آماری نشان میدهد که در حدود ۳۹۸۶۱ کودک خیابانی در ۱۲ شهر بزرگ اندونزی وجود دارند و در این کشور تخمین زده میشود که حدود ۵۷ هزار کودک خیابانی وجود داشته باشد. براساس تحقیقات انجام شده درسال ۱۹۹۵، ۹۰درصد از کل کودکان خیابانی را پسران تشکیل میدهند. نتایج نشان میدهد وابستگی بیش ازحد این سازمانهای غیردولتی به کمکهای فنی و مالی خارجی و سازمانهای غیردولتی خارجی، از یک طرف آنها را در معرض اتهام فساد مالی قرار داده و از سوی دیگر مانع از تلاش آنها برای مشارکت دادن منابع و مشارکتهای محلی در برنامهریزیها شده است. از دیگر نتایج این مطالعه، نقش مددکاران اجتماعی در این سازمانهاست. یافتهها نشان میدهد که مددکاران اجتماعی مداخله کمتری در مدیریت سازمانی در این سازمانهای غیردولتی میکنند و اکثر فرآیندهای برنامهریزی و طراحی پروژهها و برنامهها در این سازمانها یا به وسیله سازمانهای بینالمللی و غیردولتی دیگر کشورها انجام شده است و یا توسط افرادی غیر از متخصصین خدمات اجتماعی صورت میگیرد. از طرف دیگر الگوهای خدمات حمایتی در این سازمانها تنها بر کودکان خیابانی و نیازهای فوری آنها در خیابان متمرکز شده و اجتماع محلی و شرایط زندگی خانوادگی آنها را نادیده گرفته است.
۲-۹-۲-۶ پاچون[۷۱] (۱۹۹۸) در مطالعه خود در مورد چهار پروژه کودکان خیابانی در آفریقای جنوبی در سازمانهای غیردولتی معتقد است در بررسی برنامهها و پروژههای حمایتی انجام شده به کودکان خیابانی، باید چهار موضوع را در رابطه با هم مورد بررسی قرار داد که عبارتند از: ۱- پدیده کودکان خیابانی و تبیینهایی که یک سازمان از آن ارائه میدهد. ۲- مسائل اصلی سازمانی(اهداف، دیدگاهها، منابع و شیوههای مدیریتی سازمانها). ۳- اصول و فرایند برنامههای حمایتی ۴- بازخورد این برنامهها از جانب کودکان و اجتماع بزرگتر. از یافتههای تحقیق این است که دیدگاههای سازمانهای مورد بررسی «غیرمتنگرایانه» است به این معنا که آنها مسئله کودکان خیابانی را در رابطه با عوامل و شرایط اقتصادی و اجتماعی بوجود آورنده آن در نظر نمیگیرند و تنها بر نیازهای کودکان خیابانی تمرکز دارند، به همین دلیل اقدامات و برنامههای اجرایی آنها به «تغییر اجتماعی به نفع کودکان» منتهی نمیشود. از دیگر یافتهها این است که اگرچه این سازمانها از گروههای متمکن تشکیل شدهاند امّا به دلیل تفاوت خاستگاه اجتماعی داوطلبان و نیروی انسانی این سازمانها با اجتماع محلی کودکان خیابانی، چالشها و تضادهایی بین آنها و مردمان محلی ایجاد کرده است. طراحی برنامههای مداخله در این سازمانها تنها در یک مورد از چهار مورد با همکاری دانشگاه و موسسات علمی انجام شده است و همکاری علمی و آموزشی این سازمانها، مراکز علمی دولتی و غیردولتی نسبت به همکاری آنها با موسسات بینالمللی که حمایت مالی ارائه میدهد کمتر است.
۲-۹-۲-۷ یکی دیگر از مطالعاتی که به ارزیابی خدمات حمایتی به کودکان پرداخته است، مطالعهای است که توسط مرکز بینالمللی آموزش و توسعه انسانی[۷۲] در دانشگاه کلمبیا انجام شده است. این مطالعه در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ با همکاری چندین سازمان مردم نهاد بینالمللی در مورد ده پروژهای که اثربخش تلقی میشدند و در طول بیش از ۱۰ سال اجرا میشدند، انجام شده است. در این پژوهش از روشها و تحلیلهای کیفی با تأکید بر مطالعات تطبیقی استفاده کرده و در این ارزیابی روش های ترکیبی شامل بازنگری اسنادی از مآخذ و مباحثههای انجام شده در طول کارگاهها، ملاقات با کودکان، والدین، مجریان، رهبران محلی و مدیران سازمانهای هماهنگکننده به کار برده شده است. درچارچوب تحلیلی ارزیابی از مفاهیم و مقولههای، منشأ و پیشینه پروژه، اثرات، فلسفه، اصول و ارزشها، ساختار سازمانی و فرهنگ، شبکهها و پیوندها، نتایج و آینده استفاده شده است. نتایج تحقیق، بعنوان پیامدهای برنامهها، اهمیّت تغییرات بوجود آمده در زندگی، دانش ساکنان، رشد ظرفیتها و تواناییهای بالقوه افراد و امکان دادنها به آنها برای خلق شرایط بهتر برای کودکانشان را با بهبود الگوهای تربیت و سرپرستی و همچنین ظرفیتسازی برای ترسیم ثمربخش شرایط زندگی و توسعه اجتماعیشان نشان میدهد.
۲-۹-۲-۸ در سال ۱۹۸۲ در برزیل، دولت و یونیسف یک برنامه مشترک به نام «پروژۀ خدمات متفاوت برای کودکان خیابانی» اجراء کردند. هدف این بود که با بهره گرفتن از ابتکارهای سازمانهای غیردولتی و جمعیتها به حمایت از کودکان خیابانی در شهرها و تأمین نیازهایشان پرداخته شود. این راهکار مبتنی بر جوامع محلی، یک زیربنای ملّی قوی از خلاقیتهای محلی داوطلبانه را ایجاد کرد که رهبری حمایت از کودکان را به عهده گرفت و دولت نیز بجای آن که مسئولیت مستقیم را خود به عهده بگیرد، به پشتیبانی فنی و مالی از آن پرداخت. نتیجه این برنامه این بود که مشاهده و ثبت منظم برنامههای محلی گنجینهای از اطلاعات خلاق در مورد تجارب موفق فراهم کرد. این اطلاعات از طریق نشریات و کارگاههای منطقهای انتشار یافت تا برنامههای موجود را بهبود بخشیده و الهامبخش برنامههای جدید باشد. با مرور تجربههای موفق، چندین اصل پدیدار شدند: ۱- سیاستها و فعالیتهای مربوط به کودکان شاغل خیابان باید کودک مدار باشد و اولویت را به حمایت و برآوردن نیازهای کودکان بدهد. ۲- با کودکان باید به عنوان افرادی کامل که در مرحله شکلگیری هستند و نیازهای رشد جسمی، روحی و اجتماعی آنها باید تضمین گردد، رفتار شود. چون جوامع محلی به طور مستقیم در بهبود شرایط زندگی کودکانشان ذینفع هستند و بیشترین شناخت را از مشکلات کودکان خود دارند، آنها مناسبترین ارائهکنندگان خدمات به کودکان هستند. از طریق این پروژه که بوسیله یک گروه غیررسمی از رهبران با تجربه سازمانهای غیردولتی راهنمایی میشد، بتدریج شبکهای از برنامههای محلی که در خدمت کودکان شاغل و خیابانی بودند تشکیل شد که به این سازمانها کمکهای اطلاعاتی، فنی و آموزشی ارائه میداد.
۲-۱۰چارچوب نظری
برای اینکه بتوان تبیین و تجزیه و تحلیل دقیق و منسجمی از دادهها و توصیف و تجزیهی یک پدیده به صورت علمی بدست آورد، نیاز به چارچوب نظری و مفهومی است که بر مبنای آن، ابعاد متغیرها و مقولههای مربوط به آن پدیده و چگونگی ارتباط آنها با هم مشخص و سپس دادهها براساس آنها توصیف و تحلیل شوند. در پژوهش حاضر با توجه به نظریههای روچا، فریدمن، رولاند و نایلا کبیر سعی در تبیین عوامل موثر بر توانمندسازی کودکان خیابانی شده است و با در نظرگرفتن مهمترین مشترکات آنها یعنی عوامل و متغیرهای موثری که بر توانمندسازی کودکان تأثیرگذار هستند نکات اصلی زیر حاصل شده است:
چارچوب نظری تئوری نایلا کبیر برای توانمندسازی، منابع، عاملیت و دستاوردها است. منابع علاوه بر داراییهای مادی در برگیرنده منابع متنوع و اجتماعی است که توانایی انجام انتخاب را افزایش میدهند. او عاملیت را چیزی فراتر از کنش قابل مشاهده میداند. این مفهوم در واقع نوعی قدرت درونی را به مراجعان که از عاملان است میدهد و منظور از دستاورد این است که ببینیم در حوزهای که در حیطه مسئولیتهای سازمانهای مردم نهاد کودکان خیابانی است چه نتایجی بدست میآید. منابع عوامل توانمندساز مانند آموزش و اشتغال میباشند. عاملیت نیز شامل خودباوری، اعتماد به خود و اتکای به خود است که سببساز تغییر و جهت دهنده تغییرات میشود(اسدی، ۱۳۹۲: ۵۵) بنابراین طی فرایند توانمندسازی، اتکا به نفس کودکان افزایش مییابد و دارای حق تصمیمگیری میشوند و خود را سازماندهی میکنند و کنترل منابع را بدست میآورند. این مجموعه به آنها برای کاهش فقر، حذف فرودستی و تحولات بسیاری کمک خواهد کرد. این فرایند در افزایش خودمختاری، کنترل و اعتماد بنفس کمک میکند و طراحی استراتژیهای متعدد شده است. سازمانهای مردم نهاد کودکان خیابانی میتوانند از آن برای گسترش دامنه انتخابها و افزایش بهرهوری کودکان فارغ از تبعیضهای فردی و اجتماعی و بدون در نظر گرفتن مسئولیت زمامداران در تحولات ساختاری بکار برند. منابع و عاملیتهایی که در اختیار کودکان خیابانی قرار میگیرد بر روی هم دستاوردها را بوجود میآورند. سازمانهای مردم نهاد به میزانی که بتوانند شرایطی را بوجود بیاورند که کودکان خیابانی به منابع که شامل بهداشت، اشتغال، آموزش و… دست یابند، به همان میزان در توانمندسازی آنها به موفقیت دست یافتهاند. در پیشینه مربوط به حوزه توانمندسازی، وقتی سخن از سنجش منابع است، در پی آن بحث “دسترسی به منابع” به میان میآید. اشتغال و آموزش و بهداشت هر یک پتانسیلهای کاملاً متفاوتی را برای تحقق یافتن انتخاب فراهم میسازند که به عنوان فرضیات این پژوهش انتخاب شدهاند.
همچنین ارائه خدمات حمایتی، اشتغال، آموزش و بهداشت در سطح فردی نظریه روچا نیز بیان شده است. در این سطح، بر افراد تأکید دارد و به جایگاه فیزیکی افراد محروم و ستمدیده میپردازد و بدنبال تأمین نیازهای بقای اولیه کودکان خیابانی (غذا، سرپناه، آموزش، اشتغال، بهداشت و…)، افزایش اثر آنها و بهبود حالت فیزیکی یا عاطفی آنها است. “در این مرحله یک نفر از طریق حمایت از دیگران قدرتمند توانمند میشود” (Rocha 1997: 34). این دیگران قدرتمند میتوانند نهادهای دولتی محلی و سازمانهای مردمنهاد باشند که با ارائه خدمات به کودکان میتوانند به سطح اولیه توانمندسازی کودکان خیابانی که از مهمترین سطوح توانمندسازی است دست یابند.
همچنین ارائه خدمات حمایتی به نوعی توسط فریدمن بیان شده است. فریدمن از نخستین کسانی است که به تعیین ایدئولوژی نظریه توانمندسازی پرداخت. برای او خانواده و نه فرد، منبع مرکزی برای توانمندسازی است. او استدلال میکند که «توانمندسازی باید با شروع دسترسی به خانواده به عنوان پایگاهی از قدرت، در نتیجه بهبود وضعیت زندگی و معیشت خانوار باشد» (Friedmann 1992: 54). بر این اساس بنا بر نظر او برای توانمندکردن کودکان خیابانی باید به توانمندسازی خانوادههای آنها پرداخت که یکی از مولفههای توانمندکردن کودکان خیابانی، ارائه خدمات حمایتی(مادی و آموزشی) به خانوادههایشان میباشد که به طور مستقیم در زندگی این کودکان نیز تأثیرگذار است. همچنین رولاند سطوح سهگانه شخصی، رابطهای و جمعی را برای توانمندسازی بیان میکند که توانمندی شخصی با توانمندی روانی و سطح رابطهای و جمعی با توانمندی اجتماعی در این تحقیق قرابت معنایی نزدیکی دارد که ارائه خدمات توسط سازمانهای مردم نهاد میتواند ابتدا منجر به توانمندسازی شخصی و سپس سطوح بالاتر توانمندسازی یعنی سطوح رابطهای و جمعی شود. بر این اساس به طور خلاصه میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد: سازمانهای مردم نهاد با ارائه خدمات در زمینههای حمایتی، بهداشتی، آموزشی و اشتغال میتوانند در جهت توانمندسازی در سطح:
۱- عوامل روانشناختی شامل افزایش خوداثربخشی و عزت نفس اثرگذار باشند. با تکیه بر دیدگاه توانمندسازی، تغییر در باورهای ذهنی و کلیشهای فرد، برای آنکه در خود احساس قدرت و توان تغییر ایجاد کرده و احساس سودمندی و شایستگی درونی نماید میتواند به حس مسئولیتشناسی در قبال خود و دیگران منتج شود.
۲- در افزایش توانمندسازی اجتماعی شامل حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی و احترام اجتماعی در ارتباط با میزان توانمندسازی کودکان خیابانی اثرگذار باشند. به تبعیت از دیدگاه توانمندسازی، فرد از طریق تعاملات اجتماعی و ارتباطات اجتماعی به شناخت جمعی دست مییابد و به باورها و عقاید، مسائل و مشکلات سایرین آگاهی پیدا کرده و از این طریق در حل مشکلات خویش احساس قدرت بیشتری می کند و به توانمندی اجتماعی میرسد.
خلاصه نکات مهّم
- مفهوم توانمندسازی در زمینههای گوناگون روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم دینی، سیاست، نظریههای فمنیستی، فلسفه و علوم دینی ریشه دارد. مفهوم توانمندسازی در مددکاری اجتماعی اگرچه در گذشته وجود داشته است ولی در دهه ۱۹۹۰ وارد بسیاری از شکلهای مددکاری اجتماعی شد و در کار با کودکان خیابانی رواج یافنه است.
- اولین تعریف عملیاتی توانمندسازی توسط کانگر و کاننگو در سال ۱۹۸۸ ارائه شده است که توانمندی را یک سازه انگیزشی و ارتباطی میدانند. توانمندی کودکان خیابانی مرتبط با بازیابی سلامت، عملکرد بهنجار، ارتقای سطح زندگی و بازسازی روابط با خانواده و نهادهای اجتماعی است.
- دستیابی به آگاهی شناختی نسبت به علایق شخصی فرد، داشتن احساسات موثر نسبت به آگاهی شناختی و ایجاد تغییرات در سیستم توزیع قدرت اجتماعی، الگوی سه مرحلهای توانمندسازی کودکان است که با اصول، ایجاد درک و بینش مناسب، توانمندسازی و فعالیتهای جمعی و… میتواند محقق شود و دارای زمینههای مختلف شخصی، اجتماعی، روانی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میباشد.
- از نظریه روچا، فریدمن، نایلا کبیر و رولاند برای تبیین عوامل موثر بر توانمندسازی استفاده شده است. نایلا کبیر منابعی(اشتغال، آموزش و بهداشت) را برای رسیدن فرد به توانمندسازی معرفی میکند. روچا در سطح فردی(سطح اوّل) نظریه خود به این منابع اشاره میکند. فریدمن توانمند کردن خانواده را برای توانمندسازی کودکان ضروری میداند که برای توانمندسازی خانواده باید به ارائه خدمات حمایتی(مالی و ارتباط مناسب) به این کودکان پرداخت همچنین رولاند سطوح سهگانه شخصی، رابطهای و جمعی را برای توانمندسازی بیان میکند که توانمندی شخصی با توانمندی روانی و سطح رابطهای و جمعی با توانمندی اجتماعی در این تحقیق قرابت نزدیکی دارد که ارائه خدمات توسط سازمانهای مردم نهاد میتواند ابتدا منجر به توانمندسازی شخصی و سپس سطوح بالاتر توانمندسازی یعنی سطوح رابطهای و جمعی شود.
- ارائه خدمات توسط سازمانهای مردم نهاد میتواند منجر به توانمندی فردی(تغییر در باورهای ذهنی و کلیشهای فرد) و توانمندی اجتماعی(افزایش تعاملات و ارتباطات اجتماعی) کودکان خیابانی شود.
۲-۱۱ سوالات تحقیق
با توجه به اینکه انجام تحقیق در زمینه کلیه سازمانهای مردم نهاد در این منطقه با توجه به محدودیتهایی (از جمله همکاری نکردن این سازمانها) که در این زمینه وجود داشت امکان پذیر نبود، دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش به عنوان نمونه انتخاب شدند.
۱- آیا بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات حمایتی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت وجود دارد؟
۲- آیا بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات بهداشتی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت وجود دارد؟
۳- آیا بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات آموزشی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت وجود دارد؟
۴- آیا بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات اشتغالزایی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت وجود دارد؟
۲-۱۲ فرضیههای تحقیق
۱- بنظر میرسد بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات حمایتی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت معناداری وجود دارد.
۲- بنظر میرسد بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات بهداشتی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت معناداری وجود دارد.
۳- بنظر میرسد بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات آموزشی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت معناداری وجود دارد.
۴- بنظر میرسد بین دو سازمان مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در زمینه میزان ارائه خدمات اشتغالزایی و تأثیر آن بر توانمندسازی کودکان خیابانی تفاوت معناداری وجود دارد.
۲-۱۳ مدل نظری تحقیق
توضیح مدل نظری
شکل بالا مدل نظری تحقیق را نشان میدهد که با توجه به روابط همبستگی میان متغیرهای مستقل و متغیر وابسته تحقیق ترسیم شده است. ذکر چند نکته در رابطه با این مدل ضروری است: در این تحقیق چهار نقش اصلی از نقشهای سازمانهای مردم نهاد کودکان خیابانی، تحت عناوین، ارائه خدمات حمایتی، آموزشی، بهداشتی و اشتغالزایی برای کودکان خیابانی مورد بررسی قرار میگیرد. ارائه این خدمات میتواند موجب افزایش اثربخشی و عزت نفس کودکان خیابانی و افزایش میزان حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی و احترام اجتماعی برای این کودکان شود که مجموع این عوامل باعث افزایش توانمندی اجتماعی و توانمندی روانی در کودکان خیابانی و در نهایت توانمندسازی آنها میشود. در طی این تحقیق به ارزیابی و مقایسه میزان موفقیت سازمانهای مردم نهاد خانه کودک ناصرخسرو و خانه کودک شوش در توانمندسازی کودکان خیابانی به عنوان دو نمونه از سازمانهای مردم نهاد کودکان خیابانی در منطقه دوازده پرداخته میشود.
فصــل سوم
«روششناسی تحقیق»
۳-۱ مقدمه
هدف تمامی علوم، شناخت و درک دنیای پیرامون است. به منظور آگاهی از مسائل و مشکلات اجتماعی، روشهای علمی تغییرات قابل ملاحظهای پیدا کرده، این روندها و حرکتها سبب شده است که برای بررسی رشتههای مختلف بشری از روشهای علمی استفاده شود. از جمله ویژگیهای مطالعه علمی که هدفش حقیقتیابی است، استفاده از یک روش تحقیق مناسب میباشد و انتخاب روش تحقیق مناسب به هدفها، ماهیت و موضوع مورد تحقیق و امکانات اجرایی بستگی دارد و هدف از تحقیق، دسترسی دقیق و آسان به پاسخ پرسشهای تحقیق است(آذر و مؤمنی،۱۳۸۴: ۱۲). بدون روش شناسی علمی نتایج بررسی و تحلیلهای مربوطه، معتبر و قابل تعمیم نخواهد بود.
از این رو در این فصل با هدف آشنایی خواننده از نحوه عمل تحقیق سعی میشود با توجه به اهداف تحقیق، روش تحقیق، جامعه آماری، شیوه نمونهگیری و حجم نمونه، ابزار و روشهای جمع آوری اطلاعات، بررسی روایی و پایایی پرسشنامه و چگونگی تحلیل آماری توضیح داده شود.
۳- ۲ نوع و روش شناسی تحقیق[۷۳]
به طور کلی روش های تحقیق در علوم رفتاری را میتوان با توجه به دو ملاک: الف) هدف تحقیق و ب) نحوه گردآوری دادهها تقسیم کرد (سرمد و دیگران، ۱۳۸۸: ۷۸). این پژوهش از نظر هدف کاربردی است چرا که هدف تحقیقات کاربردی توسعه دانش کاربردی در زمینهای خاص است یا به عبارت دیگر تحقیقات کاربردی به سمت کاربرد عملی دانش هدایت میشوند. کاربرد این تحقیق به طور خاص برای مدیران سازمانهای مردم نهاد، جهت آگاهی از وضعیت عملکرد این سازمان ها در ارتباط با کودکان خیابانی میباشد.
از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، این پژوهش از نوع توصیفی[۷۴] است. تحقیق توصیفی شامل مجموعه روشهایی است که هدف آنها، توصیف شرایط یا پدیدههای مورد بررسی است. اجرای تحقیق توصیفی میتواند تنها برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیمگیری باشد (سرمد و دیگران، ۱۳۸۸: ۸۲-۸۱) و از آنجایی که هدف از انجام این تحقیق، بررسی و مقایسه عملکرد سازمانهای مردم نهاد در توانمندسازی کودکان خیابانی شهر تهران است، یک تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی است.

