۲-۷-۱ متغیرهای زبانی
متغیرهای زبانی به متغیرهایی گفته می شود که مقادیر مورد قبول برای آنها به جای اعداد، کلمات و جملات زبانهای انسانی یا ماشینی هستند.
همانگونه که در محاسبات ریاضی از متغیرهای عددی استفاده می گردد، در منطق فازی نیز از متغیرهای زبانی (گفتاری یا غیر عددی) استفاده می گردد. متغیرهای زبانی بر اساس ارزش های زبانی (گفتاری) که در مجموعه عبارت)کلمات/اصطلاحات(قرار دارند بیان می شود. عبارت زبانی[۳۰] صفاتی برای متغیرهای زبانی هستند. به عنوان مثال: متغیر زبانی «سن» بسته به تقسیمات مورد نظر شخصی و شرایط می تواند مجموعه عباراتی از قبیل «نوجوان»، «جوان»، «میان سال» و «سالمند» باشد.
مجموعه عبارات (اصطلاحات) فازی (سن) = { «جوان»، «نه جوان»، «نه چندان جوان»، «خیلی جوان»،…، «میان سال»، «نه چندان میان سال»…، «پیر»، «نه پیر»، «خیلی پیر»، «کم و بیش پیر»…، «نه خیلی جوان و نه خیلی پیر»، «نه جوان و نه پیر… »}
یا در مثالی دیگر، فشار(خون) را می توان متغیری زبانی در نظر گرفت، که ارزش هایی (خصوصیتهایی) از قبیل پایین، بالا، ضعیف، متوسط و قوی را می تواند در خود جای دهد. به زبان ریاضی داریم (T = Terms):
(فشار) = {پایین، بالا، ضعیف، متوسط، قوی}
۲-۷-۲ مجموعه های فازی و زبان طبیعی
روش نمایش سنتی برای نشان دادن عضویت عناصر در یک مجموعه برحسب تابع مشخصه است که گاه تابع تشخیص نامیده می شود اگر یک شیءای عضو یک مجموعه باشد در این صورت تابع مشخصه آن یک است. اگر یک شیءای عضو یک مجموعه نباشد تا به مشخصه آن صفر است این تعریف ذیلاً خلاصه شده است.
اگر عضو مجموعه نباشد
اگر عضو مجموعه باشد
که اشیای اعضای جامعه جهانی (مجموعه مرجع) هستند.
این تابع بیان می کند که تابع مشخصه، مجموعه مرجع را بر مجموعه ای شامل صفر و یک منطبق می سازد. تعریف فوق، یک تعریف صفر و یکی را به سادگی بیان می کند که یک شیء یا عضو یک مجموعه هست و یا عضو آن نیست . چنین مجموعه هایی، مجموعه های قطعی نا میده می شود که نقطه مقابل مجموعه های فازی هستند.
مشکلی که برای منطق دو ارزشی بروزمی کند، ازآنجا ناشی می شود که ما، در دنیای کمیت های پوسته زندگی می کنیم، نه در دنیای اعداد، در دنیای واقعی عموماً موجودات در یک حالت یا حالت مقابل آن نیستند، تنها در ساختار کامپیوترها که از منطق رقمی استفاده می کنند منطق دو ارزشی معتبر است. با توسعه تئوری های جدید محاسبه نظیر سیستم های عصبی و تئوری های فازی دنیای واقعی دقیقتر نشان داده می شود.
در مجموعه های فازی نگر، شیء می تواند تا حدودی به یک مجموعه متعلق باشد. با تعمیم دادن تابع مشخصه، درجه عضویت در یک مجموعه فازی محاسبه می شود که تابع عضویت نام دارد و به صورت زیر تعریف می شود:
برای هر مجموعه ، تابع عضویت مجموعه تابعی است از به بازه [۰,۱].
توابع عضویت بیانگر زیرمجموعه فازی است. تابع عضویت مجموعه فازی معمولاً بصورت نمایش داده می شود. برای هر عنصر از ، مقدار درجه عضویت در مجموعه فازی نامیده می شود. درجه عضویت بیانگر میزان عضویت عنصر به مجموعه فازی است.
اگرچه ظاهراً چنین تعریفی مشابه تعریف تابع مشخصه به نظر می رسد. ولی عملا با آن بسیار متفاوت است . تابع مشخصه، همه عناصر را دقیقاً بر یکی از دو عنصر صفر یا یک منطبق میسازد. در مقابل تابع عضویت، را به دامنه ای از اعداد حقیقی نگاشت می کند که این دامنه، فاصله صفر تا یک را در بر می گیرد و با [۰,۱] نشان داده می شود. بنابراین تابع عضویت یک عدد حقیقی است که میزان تعلق یک عضو و شیء را به یک مجموعه نشان می دهد. صفر به این معنا است که شئ مورد نظر عضو مجوعه نیست و یک به معنای عضویت کامل شئ نسبت به مجموعه است. مقادیر جزئی تابع عضویت نظیر۰.۵ درجه عضویت نامیده می شود. هرچند ممکن است در ابتدا عجیب به نظر برسد که بگوییم عنصری به طور نسبی در یک مجموعه وجود دارد، ولی عملاً این موضوع، بسیار طبیعی تر از مجموعه های کلاسیک دو ارزشی است. در زبان طبیعی اصطلاحات مبهم و فازی گاه به طور مترادف به کار میروند ولی بین این اصطلاحات در زبان طبیعی و منطق فازی تفاوت زیادی وجود دارد. یک گزاره فازی که شامل لغاتی نظیر بلند است نشان دهنده مجموعه فازی بلند می باشد، در منطق دو ارزشی یگ گزاره مانند “قد جان دقیقاً پنج فوت است” می تواند درست یا نا درست باشد، ولی یک گزاره فازی می تواند درجات درستی مختلفی داشته باشد: کمی درست، تا حدی درست، نسبتاً درست، بسیار درست وغیره.
شکل ۲-۲ نمودار مجموعه فازی بیانگر بلندی قد انسان
لطفی زاده این مجموعه فازی را “منحنی عضویت” نامید این منحنی درست همانند منحنی ارائه شده توسط ماکس بلک عمل می کند. این منحنی برای هر اندازه قد درجه عضویتی را ارائه می دهد هر انسانی تا حدودی بلند است و تا حدودی نیز بلند نیست. بنابراین منحنی “بلند نبودن” عکس منحنی “بلند بودن” است (نمودار ۲-۲) و این دو منحنی یکدیگر را در نقطه میانی با درجه عضویت ۲/۱ (جایی که A و نقیض A با هم برابرند) قطع می کنند لطفی زاده درصدد بود تا نشان دهد چطور مجموعه های فازی محاسبات لفظی را می توانند انجام دهند شما می توانید تمام توصیف کننده های دلخواه تان را در مقابل کلمه بلندی قرار دهید “خیلی بلند” باعث باز شدن منحنی “بلندی” و ” کم و بیش بلند” باعث جمع شدن منحنی بلندی می شود (نمودار ۲-۳) این مطلب را نشان می دهد.
شکل ۲-۳ نمودار بیانگر تاثیر توصیف کننده ها بر مجموعه های فازی
بخشی از توانایی های مجموعه های فازی زمانی مشخص تر می شود که به مجموعه های غیرفازی به شیوه ای دقیقتر توجه کنیم این منحنی ها توابع پله ای یا خطوط منقطعی هستند که A و نقیض A را مشخص می کنند در دیدگاه ارسطویی بلندی یک مفهوم دو ارزشی است انسانها یا بلندقد هستند یا نیستند و هیچ انسانی نمی تواند هم در مجموعه “بلند بودن” و هم در مجموعه “بلند نبودن” وجود داشته باشد در چنین مجموعه ای شما در یک ارتفاع معین (مثلاً ۶ فوت) به طور ناگهانی از “بلند قد نبودن” به “بلند قد بودن” جهش می کنید نمودار (۲-۴) این مطلب را نشان می دهد.
شکل ۲-۴ نمودار بیانگر دیدگاه ارستویی در ارتباط با بلند قد بودن انسان
اما “بلند قد بودن” نیز مانند تمام خصوصیات دیگر در جهان موضوع و مطلبی نسبی است. یک منحنی می تواند این تغییر یکنواخت را نشان دهد اما یک خط هرگز آن را نشان نمی دهد. این خود مزیت دیگری از مجموعه های فازی است . برخی منتقدین معتقد بودند نظریه فازی منطق دو ارزشی را نقض می کند. اما در این مورد نیز می توان گفت که منطق چند ارزشی می تواند مشکل دو ارزشی را نیز حل کند. شما هنوز می توانید بعضی از مناطق “A 100 %” یا ” ۱۰۰ % نقیض A” را حفظ کنید مثلاً در نمودار ۲-۵ مجبور نیستید که خطی بین بلندی و نقیض آن در ۶ فوت بکشید اما می توانید شیبی از ۵ فوت به ۶ فوت رسم کنید.
شکل ۲-۵ نگرش فازی به بلندی قد انسان
هر شیب خط بین ۵ و ۶ فوت کندتر باشد منحنی مربوطه فازی تر خواهد بود در این منحنی در قسمت شیب دار (A و نقیضA) و در خارج این شیب (A یا نقیض A) برقرار است.
یک مثال برای به نمایش گذاشتن مفاهیم متغر های زبانی، مجموعه عای فازی و توابع عضویت میزان سرعت است که کاملا در شکل زیر با تصویر گویا شده است.
شکل ۲-۶ مثالی از توابع فازی و متغیر های زبانی
۲ – ۸ دلفی فازی و کاهش عدم قطعیت
معمولاً در نطرسنجی های متداول، به کمک مقیاس لیکرت پاسخ گویی به سوالات به دو شیوه صورت می پذیرد: یک شیوه آنست که پاسخ دهنده مخیر به انتخاب اعدادی است (مثلاً اعداد٣،،٢،١) شیوه دیگر آنست که پاسخ سوالات به صورت کیفی داده می شود (مثلآ در برابر سوالی این گزینه ها را قرار می دهند: خیلی بد، بد، خوب، بسیار خوب، عالی).
در بسیاری از روش های نظرسنجی با دریافت نظرهای افراد مختلف و انجام اعمال جبری روی اعداد نظر داده شده، نتیجه عددی به دست می آوریم و بر حسب آن اقدام به اتخاذ تصمیمی می کنیم و یا یک جمع بندی راجع به مساله ای پیدا می کنیم.
در حالت نظرخواهی عادی معمولاً پاسخ مورد نظر شما در زمینه سوال طرح شده فقط شامل یک عدد ویژه خواهد و یک مشکل اساسی در نظر خواهی های معمول نگرش افراد است که میزان سلایق و نگرش های متفاوت افراد در جوابهای آنها تاثیر گذار است. مثلا برای یک فرد سخت گیر ممکن است نمره عالی ۲۰ باشد در حالی که یک شخص معتدل تر نمره ۱۸ را هم عالی در نظر بگیرد که این تفاوت دیدگاه ها عدم قطعیت را بالا برده و روی نتایج نظر سنجی تاثیرات نامطلوب داشته و از میزان صحت ان می کاهد.
برای رفع این مشکل از فازی استفاده می کنیم که در حالت فازی یک بازه از اعداد همراه با درجه عضویت های مختلف ارائه شده است و بجای اخذ یک عدد ویژه امکان اینکه اعداد مختلف پاسخ پرسش مورد نظر باشند، ایجاد شده است.
روشی دلفی فازی در دهه ١٩٨٠ میلادی توسط کافمن و گوپتا ابداع شد [۵۴] کاربرد این روش به منظور تصمیم گیری و اجماع بر مسائلی که اهداف و پارامترها به صراحت مشخص نیستند، منجر به نتایج بسیار ارزنده ای می شود. ویژگی مهم این روش، ارائه چارچوبی انعطاف پذیر است که بسیاری از موانع مربوط به عدم دقت و صراحت را تحت پوشش قرار می دهد. بسیاری از مشکلات در تصمیم گیری ها مربوط به اطلاعات ناقص و نادقیق است. همچنین تصمیم های اتخاذ شده خبرگان بر اساس صلاحیت فردی آنان و به شدت ذهنی است. بنابراین بهتر است داده ها به جای اعداد قطعی با اعداد فازی نمایش داده شوند این امر عدم قطعیت را کنترل کرده و از تاثیرات عدم قطعیت در تصمیم گیری می کاهد.
مراحل اجرایی روش دلفی فازی در واقع ترکیبی از اجرای روش دلفی و انجام تحلیل ها بر روی اطلاعات با بهره گرفتن از تعاریف نظریه مجموعه های فازی است. الگوریتم اجرای روش دلفی فازی در شکل (۲-۶ ) نمایش داده شده است.
شکل ۲-۷ فرایند اجرای روش دلفی فازی
پایان فرایند و تهیه گزارش
مهمترین تفاوتهای روش دلفی فازی با روش دلفی به شرح زیر است:
معمولاً خبرگان نظریات خود را در قالب حداقل مقدار، ممکن ترین مقدار و حداکئر مقدار (اعداد فازی مثلثی) ارائه می دهند، سپس میانگین نظر خبرگان (اعداد ارائه شده) و میزان اختلاف نظر هر فرد خبره از میانگین محاسبه شده و آنگاه این اطلاعات برای اخذ نظریات جدید به خبرگان ارسال می شود. در مرحله بعد هر فرد خبره بر اساس اطلاعات حاصل از مرحله قبل، نظر جدیدی را در جهت اصلاح نظر پیشین و هم راستایی با دیگران ارائه می دهد و یا نظر قبلی خود را حفظ می کند. این فرایند تا زمانی ادامه می یابد که میانگین اعداد فازی به اندازه کافی همگرا شود. علاوه بر این، چنانچه مطالعه نظر زیرگروه هایی از خبرگان نیز لازم باشد، می توان با محاسبه فاصله بین اعداد مثلثی، نظریات خبرگان را بر اساس روابط فازی در گروه های مشابه مورد شناسایی قرار داد و اطلاعات مربوط به آنها را به خبرگان موردنظر ارسال کرد. [۵۵]
۲ – ۹ فرایند تحلیل سلسله مراتبی AHP [۳۱]
گاهی برای تصمیم گیری باید فاکتورها و معیارهای متعددی را در نظر گرفت که تصمیم گیری را تبدیل به یک امر بسیار پیچیده و دشوار می کند که تنها با بهره گرفتن از روش های پیچیده ریاضی امکان پذیر می گردد. برای اینگونه مسایل مدل های ریاضی تصمیم گیری با نام” تصمیم گیری چند معیاره”[۳۲] ایجاد شده است که خود به دو دسته کلی تقسیم می گردد:
تصمیم گیری چند هدفه[۳۳]
تصمیم گیری چند شاخصه[۳۴]
در بین روش های MADM یکی از پرکاربرد ترین روش ها فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) است .
فرایند تحلیل سلسه مراتبی یکی از تکنیک های غیر جبرانی تصمیم گیری چند معیاره است (غیر جبرانی یعنی اینکه در آن معیارها بصورت مستقل از یکدیگر در بررسی گزینه ها نقش دارند). این روش را می توان محبوب ترین روش در بین روش های تصمیم گیری چند معیاره [۵۶] نامید که اولین بار توسط توماس ال ساعتی[۳۵] [۵۷] عراقی الاصل در دهه ١٩٧٠ ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب [۵۸] و معیار تصمیم گیری روبروست نیز قابل استفاده است [۵۹]. معیارهای مطرح شده می توانند کمی و کیفی باشند. اساس این روش تصمیم گیری بر مقایسات زوجی نهفته است [۶۰]. تصمیم گیری با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم آغاز می شود [۶۱]. درخت سلسله مراتب تصمیم عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد.
۲-۹-۱ اصول فرایند تحلیل سلسله مراتبی
توماس ساعتی چهار اصل زیر را به عنوان اصول فرایند تحلیل سلسله مراتبی بیان نموده و کلیه محاسبات، قوانین و مقررات را بر این اصول بنا نهاده است. این اصول عبارتند از:
اصل معکوسی: اگر ترجیح عنصر A بر عنصر B برابر باشد، ترجیح عنصر B بر عنصر A برابر خواهد بود.
اصل همگنی: عنصرA با عنصر B باید همگن و قابل مقایسه باشند. به بیان دیگر برتری عنصر A بر عنصر B نمیتواند بی نهایت یا صفر باشد.
اصل وابستگی: هر عنصر سلسله مراتبی به عنصر سطح بالاتر خود میتواند وابسته باشد و به صورت خطی این وابستگی تا بالاترین سطح میتواند ادامه داشته باشد.
اصل انتظارات: هرگاه تغییری در ساختمان سلسله مراتبی رخ دهد پروسه ارزیابی باید مجدداً انجام گیرد [۶۲].
۲-۹-۲ گامهای AHP
به کارگیری این روش مستلزم چهار قدم عمده زیر میباشد:
پس در مجموع، رقابت سیاسی موردنظر قانون اساسی جمهوری اسلامی، رقابتی در چارچوب است که با حدودی که برای آن ایجاد شده است در عالم نظر از حالت بی حد و حصر خود خارج و از کیفیتی اعتدالی برخوردار شده است.
به یقین، هدف از چنین حالت اعتدالی در رقابت سیاسی همانطور که در مقدمه قانون اساسی تحت عنوان «و الی الله المصیر» آمده، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است تا زمینه بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خدا گونگی انسان فراهم آید[۹۹].
اسلام و رقابت سیاسی
آیا اسلام رقابت سیاسی را در درون نظام دینی و جامعه اسلامی پذیرا است؟ آیا مجالی برای این رقابت وجود دارد یا خیر؟ پاسخ کلی در قبال پرسشهای جدی مذکور وجود ندارد، مجموعه دیدگاهها را میتوان در دو طبقه کلی و عام جای داد.
۱ـ دیدگاه مخالف که وجود هر نوع رقابت را در حوزه حکومت دینی نفی میکند.
۲ـ دیدگاه موافق که رقابت را میپذیرد.[۱۰۰]
الف: دیدگاه مخالف:
مجموعه مستندات طرفداران این دیدگاه را میتوان در دو محور اصلی خلاصه کرد.
۱ـ احکام و دستورات اسلامی در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … مبتنی بر مبانی محکم و استحکام یافته است، حاکم اسلامی به دور از هوا و هوس (به دلیل فرض عدالت در حاکم) با تعمق همه جانبه و بررسی زوایای احکام به تطبیق آن اقدام میکند، بنابراین هیچ گونه مجالی برای رقابت وجود ندارد، زیرا رقابت مستلزم فقدان نظریه منسجم و مطمئن است که نیروهای جامعه برای دستیابی به آن و ارائه بهترین روش اجرای قوانین با هم به رقابت میپردازند.
۲ـ رقابت سیاسی مستلزم تکثر و تنوع در نگرشها و ایدههای سیاسی جامعه است و این امر با پیآمدهای منفی چندی همراه میباشد، از جمله اینکه رقابت سیاسی باورهای افراد و نظام اعتقادات آنان را تحت تأثیر قرار میدهند و در نتیجه، اعتماد شهروندان را نسبت به حاکم اسلامی فرو میریزد و یا حداقل دچار شک و تردید میکند. بنابراین به دلیل زیانمندی رقابت سیاسی در درون جامعه اسلامی و حکومت دینی مجالی برای آن وجود ندارد.
چند دیدگاه درباره استدلال مذکور
۱ـ بهرهبرداری حکومت دینی (حاکم عادل) از قواعد متین و متقن شرعی و استحکام پایههای حکومت دینی و قوانین برگرفته از تعالیم دینی، نمیتواند عصمت حاکم عادل را اثبات کند، بنابراین حاکم اسلامی هرچند بر فرض از عدالت برخوردار است، اما احتمال خطا در استنباط و جدیتر از آن در تطبیق و اجرای احکام و شیوههای اجرا، کاملاً موجه به نظر میرسد، عدالت حاکم اسلامی تعمد در خطا را منتفی میسازد، اما حاصل خطا را از بین نمیبرد، اصل خطا پذیری در اجتهاد، همانگونه که اشاره شد به عنوان یک اصل پذیرفته شده کاملاً این معنا را اثبات میکند.
تعداد اجتهادات در زمینه احکام شرعی و به خصوص عبادات که عمدتاً جنبه توفیقی دارد، تعداد اجتهاد در امور سیاسی و عرفی را که عمدتاً غیر توفیقی است به سادگی میپذیرد، تعدد در اجتهادات در زمینه مسائل سیاسی، بیانگر پذیرش تنوع و تکثر است که خود بستر لازم برای رقابت سیاسی را فراهم میآورده[۱۰۱].
۲ـ اطاعت از دولت اسلامی (حاکم دینی) در حال عدم انکشاف خطا است، زیرا این اطاعت همانند طریقت در کشف از واقع است که میتواند مصیب باشد یا مخطی، اما در هر حال در صورت کشف خطا، وجوب اطاعت همانند طریقت در کشف از واقع است که میتواند مصیب باشد یا مخطی. با این وجود در صورت کشف خطا، وجوب اطاعت منتفی است و از این رهگذر مجالی برای نقد قدرت سیاسی باز میشود و این خود زمینه رقابت سیاسی و تضارب آراء را فراهم میآورد.
۳ـ از آنجائیکه مصالح و مفاسد اجتماعی رقابت سیاسی، معیار پذیرش ورد آن از منظر دینی میباشد، لازم است میان دو نوع «رقابت» تفکیک قائل شویم.
رقابت سیاسی همانند انتقاد و نقد میتواند مقوله دو بعدی باشد؛ رقابت مثبت و سازنده و رقابت منفی و تخریب کننده.
نوع اول؛ تنهایی پیامد منفی در جامعه ندارد، بلکه با آثار و برکات مثبت نظیر پویایی و بالندگی نیروها و تشجیع به انجام خدمات و امور بایسته که در فرهنگ دینی از آن به مسابقه در امور خیر تعبیر میشود همراه خواهد بود، اما رقابت منفی به دلیل پیامدهای منفی و خصلت تخریب کنندهاش با نفی و انکار دینی روبهرو میشود، آنچه در استدلال مزبور به عنوان نمونهای از پیامد منفی «رقابت سیاسی» مطرح شد مربوط به رقابت تخریبی است، زیرا رقابت سازنده به دلیل آنکه با رعایت مصالح جامعه اسلامی و در چارچوب تعالیم دینی و شروط شرعی انجام میگیرد نه تنها اعتماد و اطمینان مردم را نسبت به دولت اسلامی (حاکم دینی) متزلزل نمیسازد بلکه خود به تثبیت حکومت دینی و استحکام آن می انجامد[۱۰۲].
۴ـ نقد دلسوزانه حکومت دینی، فراتر از حقوق شهروندی به عنوان یک تکلیف سیاسی مورد توجه قرار میگیرد، زیرا در میان امت اسلامی باید کسانی با نقد و نظارت مستمر سلامت حکومت دینی را تضمین نموده، از خطا و انحرافات احتمالی جلوگیری کنند. باز شدن فضای نقد و نظارت، زمینههای لازم را برای رقابت نیروها فراهم میآورد، زیرا نقد عملکرد سیستم سیاسی یکی از کار ویژههای مهم نظام رقابتی است که در فرهنگ اسلامی نیز مورد توجه قرار میگیرد.[۱۰۳]
امام علی (ع) این نکته را در قالب فرمان دینی بیان کرده و میفرماید:
نصیحت و نقد خیرخواهانه رسالتی است که امت اسلامی برای اعانت و یاری حاکم دینی و دولت اسلامی بر دوش دارند. [۱۰۴]
ب: دیدگاه موافق
قائلین و طرفداران پذیرش رقابت سیاسی در درون اندیشه دینی، ضمن رد استدلال نظریه مخالف موظفاند تا مبانی دینی رقابت سیاسی را نیز تدوین کنند. در این زمینه در رد و ابطال مستندات مخالف به برخی نقاط که از منظر دینی میتواند پشتوانه نظری برای رقابت سیاسی یا حداقل مؤید آن باشد، اشاره میشود، اما تا کنون کار مستقل و منسجمی در این باره یافت نگردید.
۱ـ شورا و رقابت سیاسی
هر چند عنوان شورا و رقابت سیاسی قدری غریب و نامتجانس به نظر میرسد، اما با تأمل در زوایای مختلف شورا و مبانی نظری آن میتوان ارتباط محکمی میان این مفهوم و رقابت سیاسی ایجاد کرد، شورا به مفهوم تضارب آرا و اختیار از صاحب خرد برای دستیابی به رأی صوابتر و مناسبتر، یکی از نمودهای رقابت سیاسی است.
مقایسه شورا با مجالس نمایندگی و سیستم پارلمانی معاصر به وضوح، بستر سازی این مفهوم را برای رقابت سیاسی بیان میکند. یکی از نمودهای رقابت سیاسی در نظام پارلمانی و انتخاباتی، رقابت در تدوین استراتژی سیاسی و برنامههای اجرایی و تقنینی است که احزاب و فراکسیونهای مختلف هر یک برای به تصویب رساندن دیدگاهها و مواضعشان با هم به رقابت میپردازند. شورا به عنوان یک آموزه دینی ناظر به چنین امری است که در فرایند آن، تضارب آرا و افکار انجام میگیرد، در این فرایند، کلیه افراد و مجموعهها میتوانند با طرح دیدگاههای مختلف به دفاع از دیدگاه مورد نظر بپردازند، در مورد شورا سطوح مختلف و متعددی از بحث و مناظره قابل شناسایی است، اما آنچه از زاویه بحث رقابت سیاسی حایز اهمیت است، مباحث مربوط به فلسفه شورا و لوازم فکری آن در ایجاد بستر لازم برای رقابت افراد و نیروهای اجتماعی میباشد.
عناوین زیر از موارد مهم فلسفه شورا بیان شده است:
۱ـ توزیع مسئولیت و پیامد تصمیمگیریها و توجه دادن آن به درون جامعه.
۲ـ دست یابی به بهترین تصمیمات و مفیدترین آرا از طریق بررسی تجربیات مختلف.
۳ـ کشف و استخراج توانمندیهای فکری و اجرایی افراد و شناسائی نیروها.
۴ـ ایجاد زمینههای خلاقیت و شکوفائی فکری از طریق واداشتن افراد به اندیشیدن.
۵ـ جلب و جذب افراد و مجموعههای فکری از طریق بها دادن به آرای مختلف و به اجرا گذاردن دیدگاههایشان[۱۰۵].
با توجه به محورهای یاد شده و فوایدی که شورا میتواند به همراه داشته باشد، بخوبی میتوان میان شورا بهعنوان اندیشه آماده مشارکت و رقابت سیاسی و فرهنگ مشارکتی ـ رقابتی معاصر مقایسه ایجاد کرد، زیرا فراهم آوردن بستر مناسب برای بروز توانمندیها و شکوفایی استعدادهای افراد با مقوله رقابت سیاسی و زمینههای نظری آن، پیوند محکم دارد.
این ارتباط، براساس دیدگاه «موضوعی» بودن شورا که جنبه طریقت آنرا به عنوان روش کشف رای ثوابتر از باب رجوع عالم به علم یا جاهل به عالم در مورد پیامبر اکرم (ص) منتفی میدانند از وضوح بیشتری برخوردار است، زیرا خود مشورت از باب رعایت حقوق شهروندان و مشارکت دادن آنان و فراهم ساختن زمینههای مشارکت رقابتی، موضوعیت مییابد. بنابراین، اصل دستور دینی شورا، چه در قالب یک فرمان لازم الاجرا یا یک امر راجع به استحبابی میتواند مشارکت و رقابت سیاسی افراد در تصمیمگیریهای سیاسی و شیوه های اجرایی قوانین دینی و دستورات دولت اسلامی را بخوبی توضیح دهد و به قول یکی از پژوهشگران اصل شورویت در ادامه امور سیاسی و اجتماعی جوامع دینی مسئلهای مسلم و غیرقابل خدشه است.[۱۰۶]
هر چند حوزه مشورت یکی از مسائل اختلافی است و از دیرباز این بحث وجود دارد که حوزه مشورت تا کجاست، قلمرو شورا به نحوی دامنه پذیرش رقابت سیاسی را نیز بازگو میکند. در این زمینه، این سؤال به میان میآید که آیا دامنه شورا تنها در ابعاد شخصی، زندگانی اجتماعی است یا کلیه امور عرفی اعم از فردی و اجتماعی را در بر میگیرد؟
از منظر اندیشه سیاسی شیعه، در ابتدا بعد فردی شورا بیشتر مورد تأکید بود، اما بتدریج جنبههای اجتماعی آن نیز مورد توجه قرار گرفت؛ همچنین طرح مقوله قضاوت شورایی از سوی فقهایی چون محقق حلی، محمد حسین نجفی و دیگران بیانگر این نکته است[۱۰۷].
بخش سوم
امنیت ملی
بخش سوم : امنیت ملی
فصل اول
مفهوم، فرایند، برآیند امنیت ملی
مفهوم امنیت ملی:
مفهوم امنیت ملی همانند بسیاری از مفاهیم سیاسی و همانند خود سیاست، از ثبات و استقرار چندانی برخوردار نیست، این واژه مرکب گرچه به ظاهر، مفهوم شفاف می کند، لیکن با امعان نظر در فرایند آن آشکار میشود که یک مفهوم پیچیده میباشد، از این رو میتوان گفت یک مفهوم پیچیده و ساده است، البته مفهوم واژههای مفرد، روشن است.
پیچیدگی از آن جهت است که به لحاظ تفاوتهای زمان و مکان، متغیر میباشد و به همین جهت در سطح جهان، یک مفهوم نهادینه نبوده و تفسیرهای گوناگون از آن میشود و چه بسا از آن بهرهوری سوء صورت میگیرد.
قدرتهای جهان اول و دوم، نه تنها با برداشتهای سلیقهای از این مفهوم تحمیل سیاستهای خویش را به جهان سوم توجیه میکنند، بلکه این مفهوم برای ایجاد نفوذ و فروش تسلیحات نظامی و تنظیم روابط اقتصادی به سوی خویش و لشکرکشیهای غیرمشروع، بکار گرفته میشود.
اما شفافیت مفهوم، بدین لحاظ است که گرچه این ترکیب (امنیت ملی) در جهان و اصطلاحات سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ از امریکا پدیدار شده است[۱۰۸]، لیکن به عنوان یک مفهوم سیاسی از ویژگیهای زندگی اجتماعی انسان بوده و از هنگام شکلگیری زندگی جمعی و نیاز جامعه به نهاد سیاسی، مطرح شده است.
و نیز این مولفه از این جهت بیغبار نیست که ارتباط تنگاتنگ با ارزشهای اجتماعی بشر دارد، زیرا ارزشهای مهم و چیزهای با ارزش در معرض تهدید قرار داشته و نیاز به تامین دارند. حال اگر دو جماد را در نظر بگیرید؛ یکی سنگ و دیگری طلا، به یقین سنگ چون ارزش اقتصادی در برابر طلا را ندارد ارزش تامین ندارد، اما طلاچون با ارزش است و در معرض خطر، باید از آن حراست شود.
در فرایند زندگی اجتماعی بشر نیز ارزشهای انسانی که تهدید میشوند، نیاز به تامین ملی دارند.
فرایند امنیت ملی
براساس نکته اخیر، فرایند امنیت ملی را ارزشهای اجتماعی انسان تعیین مینمایند.ارزشهای انسانی به دو گروه پایهای و روبنایی تقسیم میشوند؛ ارزشهای پایه مانند: عقیده و فرهنگ، آبرو و حیثیت، ناموس و جان و ارزشهای روبنایی مانند: مال و کشور و چیزهایی که نوعی تعلق به انسان دارند.
این ارزشها هم در مورد فرد و هم در مورد اجتماع، محورهایی هستند که مورد تهدید خطرها قرار دارند و تامین امنیت آنها در هر دو بخش فردی و اجتماعی، فرایند امنیت ملی را شکل میدهد، زیرا امنیت ملی در صورتی شکل میگیرد که این ارزشها هم بصورت فردی و هم بصورت جمعی که متشکل از همان آحاد افراد است، تامین شوند، در غیر اینصورت ناامنی مستقر خواهد شد. بر این اساس، امنیت ملی در دو بخش فردی، جمعی قابل استقرار است، این نکته را نباید از خاطر دور داشت که مرزهای جغرافیایی که توسط سازمانهای جهانی تعریف و تعیین شدهاند نیز در فرایند این مفهوم قرار میگیرند، زیرا گرچه عقیده و ایمان، روی مرزها را در مینوردد، لیکن هویت ملی، یک امر قراردادی است که توسط این سازمانها شکل گرفته و مورد پذیرش قرار گرفته است، لذا مرزهای جغرافیایی که ملیتها را شکل میدهد، تحت پوشش این مفهوم میباشد که محدوده ملیتها را تعیین می کند.
امنیت ملی برآیند اقتدار ملی
برخلاف پندار اکثریت، نهادهای سیاسی و یا حتی سیاسیون جامعه، ابزار نظامی، کم ارزش و کم اثرترین اهرم در استقرار امنیت ملی میباشد، آنچه در بخشهای گوناگون عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و … امنیت را مستقر میسازد. داشتن پشتوانه عظیم مردمی است که با حضور پرتلاش خویش در بخش اندیشه با اندیشه، در بخش اقتصادی با تلاش و تولید و در محور اجتماعی با حضور فعال و بالنده در امور عمومی، در حوزه سیاست با مشارکت در تحکیم پایههای نهاد سیاسی با انواع خطرهای ناامنی به مقابله برمیخیزد. و چون نیروی عظیم مردمی توانمندترین نیروها میباشد، هیچ ابزار قدرتی توان مقابله با آن را ندارد، همان گونه که به کارگیری این نیروی عظیم در راستای امنیت ملی به بهترین شیوه و کمترین هزینه، امنیت را مستقر میسازد و هر اندازه جامعه در محورهای یاد شده توانمندتر شد در استقرار امنیت ملی نیز موفقتر خواهد بود.
امنیت ملی شرط پیشرفت است و برای رسیدن به این امر وجود دولتی مقتدر و با حمایت همه جانبه مردم ضروری است[۱۰۹].
«لیپمن» امنیت ملی را اینگونه تعریف میکند که جامعه، دولت، رژیم و حاکمان به نحوی در آن نقش دارند؛ «یک ملت هنگامی از امنیت برخوردار است که در موقع خطر، مجبور به فدا کردن ارزشهای حیاتی خود نباشد، اگر مایل بود بتواند از جنگ اجتناب کند و اگر وارد جنگ شد بتواند ارزشهای حیاتی خود را از طریق پیروزی در نبرد پاس دارد[۱۱۰]».
چهار نکته در امنیت ملی
در امنیت ملی توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
نکته اول: سه ضلع در امنیت ملی
<p><strong>نام فرانسوی</strong></p><p> </p><p>Herbe a jaunir,Gaude</p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام آلمانی</strong></p><p> </p><p>Gelbliche Reseda,<br />Wau-Reseda</p><p> </p><p><strong>پراکندگی جهانی</strong></p><p> </p><p><strong>اروپا، شمال افریقا و جنوب غرب آسیا (عراق، ایران، افغانستان و پاکستان) (مظفریان، ۱۳۹۱: ۹۳۰)</strong><strong>.</strong></p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام عربی</strong></p><p> </p><p><strong>ویبه، بلیجه</strong></p>
ریشه شناسی: (رک. panǰag, rōz). واژۀ truftag مرکب است از: بن ماضی truft- + پسوند صفت ساز -ag ؛ هند و ایرانی آغازین: *tarp- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۰)؛ سانسکریت: tṛptá- مرتبط با tṛpú- «دزد» از ریشۀ tṛp- «دزدیدن، ارضا کردن خود با انجام کاری» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۴)؛ اوستایی: مشتق از ریشه tarǝp- و بن مضارع tərəfiia- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۴۳)؛ از ریشۀ tarp- «دزدیدن» (کلنز، ۱۹۹۵: ۲۵)؛ فارسی میانه: truftag [tlwptk’] «دزدیده، اندرگاهی» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۴؛ بهار، ۱۳۷۵: ۵۱)؛ taruftag «دزدیده، (پنجۀ) دزدیده، (خمسه) مسترقه» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۵-۱۵۶)؛ truftak (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۵)؛ فارسی نو: تروفته؛ مرتبط با ترفند (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۵)؛ معادل عربی: مسروقه، مسترقه.
-
- §§
panǰag [pnck’ | Av. paṇča-]
(گاهشماری: مقیاسات)
* پنجه؛ دوره پنج روزه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: برخی از مترادفهای این واژه در لغتنامه دهخدا عبارتند از: پنجک، پنجه، فنجه، پنجروزی، پنجهء گزیده، پنجهء دزدیده، خمسهء مسترقه، ایامالمسترقه، ایامالمختاره.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: عدد panǰ + پسوند اسم ساز -ag : هند و ایرانی آغازین: *panča- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۷۸)؛ سانسکریت: pañcaka «پنجه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۵۷۸)؛ اوستایی: paṇča- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۸)؛ فارسی میانه: panjak [pnck] «پنجه، ۵ روز، پنجه مسترقه» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۳۵)؛ panǰag [pnck’] «خمسه، پنجه، دست» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۱۹)؛ panj [pnc’] «پنج» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۰)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: panǰ [pnj] «پنج» (بویس، ۱۹۷۷: ۷۱)؛ فارسی میانه ترفانی: panz [pnz, pnc] «پنج» (بویس، ۱۹۷۷: ۷۱)؛ فارسی نو: پنجه، پنج؛ انگلیسی: fifth, five ؛ معادل انگلیسی: pentad ؛ معادل عربی: خمسه.
ترکیبات:
panǰ gāh ī gāhānīg «پنج گاه گاهانی: پنجه آخر سال، (مصادف است با پنجه دزدیده)»
panǰ rōz gāhānbār «پنج روز گاهنبار: هر یک از شش پنجه گاهنبار، جشن گاهنبار»
panǰ rōz ī duzīdag «پنج روز دزدیده: پنجه دزدیده، خمسه مسترقه»
panǰ rōz ī gāhānīg «پنج روز گاهانی: پنج گاه گاهانی، پنجه آخر سال»
panǰ rōz ī truftag «پنج روز دزدیده: پنجه دزدیده، خمسه مسترقه»
panǰag ī weh «پنجه نیک: پنج گاه گاهانی».
-
- §§
panǰag ī weh [pnck’ y ŠPYL]
(گاهشماری: تقسیمات سال)
* پنجه نیک: پنج گاه گاهانی، (مصادف است با پنجه دزدیده)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. panǰ gāh ī gāhānīg)
ریشه شناسی: (برای بررسی ریشه شناختی جزء اول رک. panǰag). بررسی ریشه شناختی weh در زیر آمده است؛ هند و ایرانی آغازین: *Huasu- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۳)؛ سانسکریت: vásvī-, vásyas-, vásīyas-, vásu- «نیک، خوب» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۱)؛ اوستایی: vaŋhauu-, vaŋhuu-, vaŋhu-, vohu-, vaŋhuuī- «نیک، خوب، عالی» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۸)؛ فارسی باستان: vahya-, vaʰu- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۸)؛ فارسی میانه: panjag i vēh «خمسه مسترقه» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۳۵-۱۳۶)؛ vēh [wdh; ŠPYL] «نیک، بهتر، خوب، اهورایی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۸)؛ weh [ŠPYL < A špyr; wyh | N bih] «بهتر، خوب» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۹)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [why-] «به»، در ترکیبات (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۸)؛ فارسی میانه ترفانی: [why] «به»، همچنین [wyhdr] «بهتر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۸)؛ پازند: vah, vahē̌, veh, vih و … (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۸)؛ فارسی نو: به؛ معادل انگلیسی: good, best, better .
-
- §§
Pārand [pˀlnd | Av. pāraṇdī-]
(تنجیم: ستارگان)
* ستارۀ پارند، صورت فلکی پارند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ «پارند» چهار بار در بندهشن تکرار شده است. بار اول، در بندهشن (۱: ۵۲) بعنوان یکی از امشاسپندان؛ بار دوم در بندهشن (۲: ۶) با صفت Mazdā-dād «مزدا-آفریده» بعنوان یکی از سرداران پاسدارِ نواحی؛ بار سوم و چهارم، در بندهشن (۲۶: ۱۲۵ و ۱۲۶)، با صفت purr-xwarrah «پُر-فرّه» و rawāg-rah «روان-گردونه» بعنوان اختری مینوی که ۵۰ ستاره دارد و اهرشونگِ امشاسپند را همراهی میکند. همین صفت برای پارند در ویشتاسب یشت (یشت، ۱۰: ۶۶) نیز در ترکیب pāraṇdī- raoraϑa- آمده است. مطابق بهار (۱۳۷۵: ۴۱)، بعنوان یک امشاسپند، او «زن ایزدی است نگهبان دارائی مردم». (برای توضیحات بیشتر رک. Mazdā-dād)
ریشه شناسی: مطابق رایشلت (۱۹۱۱: ۲۹۴)، واژۀ Pārand به معنی «فراوانی، ثروت» نام الههای است که در اوستا به صورت Pāraṇdī- آمده است و با واژۀ ودایی Puraṃdhay- مرتبط است؛ اما ظاهراً، این واژه مرکب است از: واژۀ سانسکریت pārá- به معنی «بالاترین، دورترین، نهایت، کمال، غایت» میباشد + صورت مؤنث از aṇḍa- به معنی «اوج، قله» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۱۹، ۱۳۰۹)، که رویهم رفته به معنی «بالاترین یا دورترین قله آسمان» است؛ هند و ایرانی آغازین: مشتق از صورت مونث و بالندۀ *par-a- «بیشترین، دورترین، بالاترین» + *Hanta- «نهایت، آخر» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۷۸، ۱۰)؛ سانسکریت: صورت مونث از pārá- + aṇḍa- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۱۹، ۱۳۰۹)؛ اوستایی: pārǝndaī- «فراوانی، ثروت؛ نام الهه ای» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۹۴)؛ pāraṇdī- (یشت، ۱۰: ۶۶)؛ فارسی میانه: Pārand «پارند. از امشاسپندان، از اختران، اختر پر فره و ۵۰ ستاره و روان گردونه» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۱۵).
ترکیبات:
purr-xwarrah Pārand ī panǰāh stārag «پارندِ پُرفرّۀ پنجاه ستاره»
Pārand ī rawāg-rah «پارندِ روان-گردونه».
-
- §§
Parwēz [Paz. Paruuīz | MP plwyc’ | Av. paoiryaēinī-]
(منازل قمر)
* پرویز، به معنی «انبوه، فراوانی»: خانه سوم ماه. از ۲۶ درجه و ۴۰ دقیقه حمل تا ۱۰ درجه ثور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: نام این منزل قمر دو بار در بندهشن آمده است. املاهای مختلف این منزل قمر در نسخ بندهشن به شرح زیر است: الف) در بندهشن (۲: ۲): در TD1, TD2, DH با املای پازند (parvz)، در K20 با املای پازند (paruuiz)، در K20b, M51 با املای پازند (paruuīz)، (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۲)؛ ب) در بندهشن (۷: ۳): در TD1 با املای پهلوی (plyc’)، و در TD2, DH با املای پهلوی (plwyc’)، (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۸). هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۴)، بهار (۱۳۷۵: ۵۸) و سایر پژوهشگران، این منزل قمری را به صورت Parwēz خوانده و با «خوشه پروین» برابر گرفتهاند.
توضیحات: در بندهشن، منزل قمری «پرویز»، خانه سوم ماه است که معادل آن در هندی Kṛ́ttikā به معنی «خنجر، کارد» نام دارد. این منزل در قسمت اولِ برج گاو قرار دارد و معادل عربی آن «ثریّا» به معنی «ثروت» است. نام این منزل در لاتین Pleiades «انبوه، فراوانی» و در اوستا Paoiriiaēinī- است. در فارسی به آن «خوشۀ پروین» میگویند و آن عبارت است از شش ستاره که به شکل یک ملاقۀ کوچک بر گردن گاو آسمانی قرار دارند. مطابق بندهشن (۲: ۲۱)، این صورت فلکی از اختران تیزرو و در نتیجه بلندپایه محسوب شده است (رک. axtarān ī tēz-rawišntar). نامهای دیگر این صورت فلکی در فارسی عبارتند از: پرن، پرند، پرو، پروه، رَفه، رَمه، نرگسه، نرگسهء چرخ، نرگسهء سقف لاجورد.
ریشه شناسی: این واژۀ مرکب است از: parw- «پُر، فراوان» + پسوند اسم ساز -ēz به معنی «فراوانی»؛ هند و ایرانی آغازین: مشتق از *prHu- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۸۶)؛ سانسکریت: مشتق از pūrvī́- «انبوه، فراوان» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۳۶)؛ معادل سانسکریت: «خوشه پروین» kṛ́ttikā- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۰۴)؛ اوستایی: paoiriiaēinī- «خوشه پروین» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۹)؛ فارسی میانه: parwēz (بهار، ۱۳۷۵: ۵۸؛ بهار، ۱۳۴۵: ۴۰۲؛ هنینگ، ۱۹۴۲: ۲۴۴؛ بهزادی، ۱۳۶۸: ۵)؛ پازند: paruuīz (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵)؛ فارسی نو: (خوشۀ) پروین؛ انگلیسی: Pleiades ؛ معادل عربی: النجم، الثریّا، عقد الثریا.
ترکیبات:
;<p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام ایرانی</strong></p><p> </p><p><strong>اسپرک، اسفرک، پشترک، ورث زرد نما، ورث زرد جهره</strong></p><p> </p><p><strong>پراکندگی در ایران</strong></p><p> </p><p><strong>آذربایجان، اصفهان، لرستان، خراسان، تهران(مظفریان، ۱۳۹۱: ۹۳۰)، البرز، اطراف کرج، قزوین، منجیل، شیرین سر، سراب، تربت حیدریه، شیراز (جهانشاهی افشار،۱۳۷۵: ۳۸) از مناطقی می باشد که می توان گیاه اسپرک را یافت</strong><strong>.</strong></p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام تجاری</strong></p><p> </p><p>Weld ((luteolin</p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نامهای مترادف</strong></p><p> </p><p>-</p><p> </p><p><strong>قسمت رنگزا</strong></p><p> </p><p><strong>تمام قسمت های گیاه دارای ماده رنگی است ولی ریشه آن کمتر از سایر قسمت ها دارای ماده رنگی است و گل های آن فراوان ترین منبع رنگ محسوب می شوند</strong><strong>.</strong></p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام خانواده</strong></p><p> </p><p>Rubiacea<strong> روناسیان</strong>/</p><p> </p><p> </p><p> </p><p>۴)گیاه رنگزای انار<br />انار، درختی کوتاه و بدون خار یا درختچه ای بزرگ، پر شاخ و خاردار است. برگ این درخت به طول ۳-۶ و عرض ۱-۳ سانتی متر(مظفریان، ۱۳۹۱: ۹۱۰) و گل ها دارای ۷- ۵ کاسبرگ میباشند. کاسه ی گل که در امتداد نهنج قرار دارد ،لوله ای ،گوشتی و ضخیم است.گلبرگ ها به دیواره ی داخلی نهنج چسبیده و تعداد آن ها مساوی کاسبرگ ها می باشد. گلبرگ ها بعد از گرده افشانی می ریزند. در حالی که کاسبرگ ها عضو دائمی در گل و میوه هستند. میوه این درخت به قطر ۵-۸ سانتی متر(در انواع اصلاح شده و زراعی تا ۲۰ سانتی متر)، به رنگ قرمز- قهوه ای، با بخش گوشتی ارغوانی، زرد یا سفید و طعم ترش یا شیرین می باشد(مظفریان، ۱۳۹۱: ۹۱۰). ریشه در انار با توجه به رقم ،فاصله کاشت ،نوع خاک، شخم،کود دهی، نحوه آبیاری و سایر مراقبت های زراعی متفاوت و تا ۵/۱ متر بطور عمودی و ۵/۲ تا ۳ متر به طور افقی نفوذ و گسترش می یابد. اما حداکثر حجم ریشه در عمق ۲۰تا ۷۰ سانتی متری خاک قرار دارد. این درختچه در پوست ، میوه و در ریشه دارای ماده مازوجی است اندازه این ماده در پوست و میوه آن،۲۰ تا ۵۰ درصد می رسد آمار نشان می دهد که این ماده از تمام مواد مازوجی دیگر بیشتر در ایران مصرف می شود.<br />انار رباب، نیریز فارس، ملس ساوه، ملس دانه سیاه یزد، ملس یزدی، شیش هکپ فردوس، نادری بادرود، قجاق قم، اردستانی مه ولات، بجستانی گناباد و خزر بردسکن از مهمترین ارقام صادراتی انار در ایران و رقم واندرفول (Wonderful) معروف ترین رقم انار در اسپانیا و آمریکا میباشد. (جدول ۳-۴)<br /><strong>جدول۳-۴- اطلاعات علمی گیاه رنگزای انار</strong></p><p> </p><p> </p><p><strong>انار</strong></p><p> </p><p> </p><p> </p><p><strong>نام علمی</strong></p><p> </p><p>Punica granatum L.</p><p> </p><p><strong>رویشگاه</strong></p><p> </p><p><strong>انار را می توان در انواع خاک ها از شنی تا رسی و حتی اراضی شور کشت کرد، اما درخت انار برای رشد مطلوب، به خاکی با زهکشی خوب و بافت متوسط رسی احتیاج دارد. درختان انار در محل نورگیر و با فاصله مناسب کاشته شوند</strong><strong>.</strong><br /><a href="https://feko.ir/"><img class="alignnone wp-image-58″ src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/10/S-8-1.png” alt="پایان نامه - مقاله - پروژه” width="384″ height="142″ /></a></p>
در تعیین مجازات اشد، باید توجه داشت که از حیث حبس هر دوی آنها یکسانند. اما جزای نقدی جعل ثابت و ۵۰۰۰۰۰۰۰ ریال است و جزای نقدی کلاهبرداری متغیر و معادل «مال مأخوذ » است و ضمناً کلاهبرداری رد مال هم دارد. بنابراین می توان گفت که در صورتی که مال مأخوذ کمتر از پنجاه میلیون ریال باشد، مجازات حداقل می باشد و در غیر این صورت مجازات کلاهبرداری و در هر دو صورت حکم به رد مال نیز صادر خواهد شد.
نکته دیگری که می بایست در این قسمت اشاره شود این است که قانون جرائم رایانه ای، سه عنوان مجرمانه دیگر که همانند «جعل رایانه ای» مقدمه کلاهبرداری محسوب می شود را بیان می دارد که عبارتند از:
دسترسی بدون مجوز[۲۵]
تخریب و ایجاد اخلال در داده ها[۲۶]
اخلال در سیستم[۲۷]
با ملاحظه متن این مواد ملاحظه می شود هر گونه کلاهبرداری رایانه ای ملازمه با دسترسی بدون مجوز به داده ها یا سیستم های رایانه ای دارد و لذا برخلاف جعل در صورت وقوع تام کلاهبرداری برابر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ اقدام می گردد.
در خصوص اشتراک عناصر مادی «تخریب و ایجاد اخلال در داده ها» و «اخلال در سیستم» با «کلاهبرداری رایانه ای» نیز با توجه به مشابهت آنها با جرایم «اخلال در داده ها» و «اخلال در سیستم»، مندرج در کنوانسیون جرایم سایبر به طور مفصل بحث شد.( جاویدنیا، ۱۳۸۷، ۲۵۰)
در دو مورد اخیر و نیز در مورد جمع شروع به کلاهبرداری، با دسترسی بدون مجوز حکم همان است که در مورد «جعل» گفته شد، با این تفاوت که جرایم یاد شده فوق در وضعیت فعلی مطرح در لایحه از حیث مجازات با توجه به تعیین مجازات جزای نقدی برای آنها، اخف نسبت به «شروع به کلاهبرداری» موضوع تبصره ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیکی می باشند.
با یک مثال ارتباط این جرایم را روشن تر می نماییم.
فردی به قصد «کلاهبرداری رایانه ای» پس از اقدام به دسترسی غیرمجاز به سیستم رایانه ای محل کارش، اسم یک کارمند غیرواقعی را با شماره خود وارد سیستم می کند، تا در پایان ماه حقوق وی را دریافت کند. لیکن سیستم حفاظنی شرکت دقیقاً روز پایان ماه متوجه موضوع شده و مانع از واریز وجه توسط نرم افزار شرکت به حساب یاد شده می شوند. در اینجا ابتدا دسترسی غیرمجاز و سپس شروع به کلاهبرداری تحقق یافته است. ضمناً با وارد کردن داده های مربوط به کارمند غیرواقعی، هم سندی جعل شده است (مثل حکم کارگزینی الکترونیکی موهوم) و هم ممکن است با این اقدامات، سیستم و سایر داده ها دچار اخلال شده باشند. در این شرایط بین «شروع به کلاهبرداری»، «جعل» ، «اخلال در داده ها» و «اخلال در سیستم» تعدد معنوی حاکم است و بین جرم دارای مجازات اشد، از بین این چهار عنوان با «دسترسی بدون مجوز» رابطه تعدد مادی برقرار است که براساس ماده۱۳۴قانون مجازات اسلامی اقدام می گردد.
با تصویب مقررات جدید مربوط به قانون مجازات جرایم رایانه ای ممکن است جعل و استفاده از جعل و کلاهبرداری رایانه ای، جرایم مختلفی تلقی شده ،وبا تصویب قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲در خصوص تعدد وتکرار باتوجه اینکه مجازات شدید تر گردیده در خصوص جرایم رایانه ای که توسط افراد حرفه ای صورت می گیرد وبه آسانی می تواند کلاهبرداری های کلان انجام دهد، واموال نامشروع زیادی کسب کند، وبا هر بار کلاهبرداری می توان وفق ماده۱۳۳ قانون مجازات اسلامی، مجازات کلاهبردار را برای او صادر کرد برخلاف قانون قبلی که در اینجا فقط یک مجازات برای کلاهبردار صادر می گردید.
مبحث پنجم- شروع به جرم کلاهبرداری
تبصره ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیکی می گوید : شروع به این جرم نیز جرم محسوب و مجازات آن حداقل مجازات مقرر در این ماده می باشد، حداقل مجازات کلاهبرداری رایانه ای یکسال حبس و پرداخت جزای نقدی، معادل مال مأخوذه است. (گلدوزیان، ۱۳۸۶، ۳۵۹) شروع به جرم عبارت است از رفتاری که به منظور عملی نمودن قصد مجرمانه انجام شده ولی به جهت مانع خارجی به تحصیل نتیجه مورد نظر منتهی نگردیده است.
برابر قانون مجازات اسلامی مصوب سال۱۳۹۳درماده۱۲۲مجازات شروع به جرم را بیان کرده وجرایم تا درجه پنج شروع به جرم دانسته است برخلاف قانون قبلی در ماده۴۱که شروع به جرم بدون تصریح قانون گذار جرم محسوب نمی شود.
تبصره ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیکی شروع به کلاهبرداری رایانه ای را جرم دانسته و مجازاتی معادل حداقل مجازات جرم اصلی مندرج در ماده برای آن در نظر گرفته شده است.
شروع به کلاهبرداری رایانه ای علاوه بر این مسئله عنوان می دارد در صورتی که نفس عمل انجام شده نیز جرم باشد، شروع کننده به مجازات آن جرم نیز محکوم می شود که در تبصره ماده ۶۷. ق. ت الکترونیک از این مسئله حکمی را بیان ننموده است. و با توجه به اینکه در مقام بیان بوده در این باب حکمی را بیان نکرده، پس حتی اگر بر فرض اینکه مقدار عمل انجام شده جرم باشد، نمی توان آن را به استناد تبصره ماده ۶۷ مجازات نمود. البته اگر عنوان جداگانه ای داشته باشد، شاید بتوان به استناد مواد دیگر این قانون به جرم صورت گرفته رسیدگی نمود. فی المثل گاه یک کلاهبردار برای اینکه بتواند کسی را بفریبد و در نهایت مالی را ببرد از طریق جعل نمودن وسایل متقلبانه جرم را فراهم می کند حال اگر کسی که قصد ارتکاب جرم کلاهبرداری دارد مرتکب جعل شود و قبل از اینکه شروع به جرم یا انجام جرم بنماید دستگیر شود جرم او را می توان به استناد ماده ۶۸ . ق. ت. الکترونیک پیگیری نمود. ماده۶۸ قانون مذکور مقرر می دارد (هر کس در بستر مبادلات الکترونیکی، از طریق ورود، تغییر، محو، توقف داده پیام و مداخله در پردازش داده پیام و سیستم های رایانه ای و یا استفاده از وسایل کاربردی و سیستم های رمزنگاری تولید امضاء مثل کلید اختصاصی بدون مجوز امضاء کننده و یا تولید امضای فاقد سابقه ثبت در فهرست دفاتر اسناد الکترونیکی و یا عدم انطباق آن وسایل با نام دارنده در فهرست مزبور و اخذ گواهی مجعول و نظایر آن اقدام به جعل داده پیام های دارای ارزش مالی و اثباتی نماید تا با ارائه آن به مراجع اداری، قضایی، مالی و غیره به عنوان داده پیام معتبر استفاده نماید، جاعل محسوب و به مجازات حبس از یک تا سه سال و پرداخت جزای نقدی به میزان پنجاه میلیون (۰۰۰/۰۰۰/۵۰ ریال محکوم می شود.) یا اگر کسی که قصد کلاهبرداری اینترنتی دارد در بستر مبادلات الکترونیکی با بهره گرفتن از علائم تجاری به صورت نام دامنه[۲۸] و یا هر نوع نمایش بر خط[۲۹] علائم تجاری که موجب فریب یا مشتبه شدن طرف به اصالت کالا و خدمات شود و قبل از ارتکاب جرم دستگیر شود به استناد ماده ۶۶.ق.ت الکترونیک مرتکب جرم خاصی شده است که میزان مجازات آن در ماده ۷۶ قانون تجارت الکترونیک از یک تا سه سال حبس و جزای نقدی از بیست میلیون (۰۰۰/۰۰۰/۲۰) ریال تا یکصد میلیون (۰۰۰/۰۰۰/۱۰۰) ریال خواهد شد و یا اگر تامین کننده[۳۰] شخصی که بنا به اهلیت تجاری، صنفی یا حرفه ای فعالیت می کند در تبلیغ کالا و خدمات خود مرتکب فعل یا ترک فعلی شود که مسبب مشتبه شدن و یا فریب مخاطب از حیث کمیت و کیفیت شود، مرتکب جرم خاصی شده است که در ماده ۵۰ ق. ت. الکترونیک به آن اشاره شده و میزان مجازات این جرم در ماده ۷۰ قانون مذکور معین شده است، پرداخت جزای نقدی از بیست میلیون ریال ( ۰۰۰/۰۰۰/۲۰) تا یکصد میلیون ( ۰۰۰/۰۰۰/۱۰۰) ریال، حال آیا تامین کنندگانی که موجب اشتباه و فریب طرف معامله می شوند را می توان به استناد ماده ۶۷. ق. ت. الکترونیک، کلاهبرداری اینترنتی نامید و از این طریق آنها را به مجازات مقرر محکوم نمود؟ در پاسخ باید گفت: درست است که اعمال تامین کنندگان موجب اشتباه و فریب طرف معامله می شود اما در نهایت وجه یا مال یا امتیازات مالی از آنها برده و یا تحصیل نمی شود. پس کلاهبرداری رایانه ای تحقق پیدا نکرده است. قانونگذار برای آنکه از وقوع جرائم اجتماعی همچون کلاهبرداری اینترنتی جلوگیری کند، حتی اگر فرد به موجب اعمال انجام شده وجه، مال و یا امتیازات مالی را نبرد، مجرم محسوب خواهد شد. البته نه مجرم جرم کلاهبرداری بلکه مجرم جرم خاصی که قانون گذار در مواد ۵۰ و ۶۶ به آن اشاره کرده است.
مبحث ششم- نتیجه حاصل از جرم
نتیجه جرم طبق آنچه در ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیکی آمده و طبق توضیحات قسمت قبل یکی از سه مورد ذیل است(جاوید نیا، ۱۳۸۷، ۱۲۳) :
تحصیل مال متعلق به دیگران برای خود یا دیگری.
تحصیل وجه برای خود یا دیگری.
تحصیل امتیازات مالی برای خود یا دیگری.
بنابراین صرف تحصیل وجه و یا یک امتیاز مالی (مانند وام) برای تحقق جرم کفایت می کند و لازم نیست فرد مثلاً وام را دریافت کند تا بعد به صورت جرم تام محقق گردد.
دیگر اینکه این تحصیل باید برای خود مرتکب یا «دیگری» باشد. اینکه منظور از «تحصیل برای دیگری چیست؟ از نظرات حقوقدانان چنین برداشت می شود که «دیگری» باید «فرد مورد نظر مرتکب باشد»، به عبارت دیگر هدف مرتکب از اقدامات مندرج در ماده می بایست تحصیل مال توسط آن شخص باشد، ولو خود آن شخص از این قصد مرتکب اطلاع نداشته باشد.
به عنوان مثال چنانچه فردی با نفوذ به سیستم های رایانه ای بانک مبلغی را به حساب پدرش بریزد، بدون اینکه پدرش مطلع شود، بزه کلاهبرداری رایانه ای محقق شده است؛ چون شخص مورد نظر مرتکب منتفع شده است. اما اگر با دستکاری سیستم یا بانک سبب شود حسابها به هم ریخته و حساب برخی زیاد و حساب برخی کسر گردد، چون دیگرانی که از این عمل مرتکب منتفع شده اند، مورد نظر او نبودند، لذا بزه کلاهبرداری محقق نگردیده است.
البته باید دقت کرد صرف زیاد بودن افراد منتفع شده دلیل بر این نیست که فرد قصد انتفاع آنها را ننموده است. به عنوان مثال ممکن است فردی اقداماتی انجام دهد که در نتیجه آن کلیه نابینایان یک کشور مبلغی به حسابشان افزوده گردد؛ در این صورت نیز کلاهبرداری رایانه ای محقق شده است.
مبحث هفتم- موضوع کلاهبرداری رایانه ای
موضوع کلاهبرداری رایانه ای مانند کلاهبرداری کلاسیک ” اموال متعلق به شخص دیگر ” است. با این تفاوت که اموال موضوع کلاهبرداری رایانه ای بر خلاف اموال موضوع کلاهبرداری کلاسیک، ارتباط ناگسستنی با داده های رایانه ای دارند. قبلاً توضیحات لازم در این خصوص داده شد.
مبحث هشتم- وسیله جرم کلاهبرداری رایانه ای
کلاهبرداری رایانه ای جرمی است که به وسیله رایانه ارتکاب می یابد و بستر ارتکاب آن رایانه است. بنابراین وسیله جرم یعنی رایانه، جزء اجزاء تشکیل دهنده عنصر مادی این جرم محسوب می شود.
در این فصل عناصر جرم کلاهبرداری رایانه ای و سنتی مورد بحث قرار گرفته است که ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیک و ماده ۷۴۱ قانون مجازات اسلامی جرم کاهبرداری رایانه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است که در هر دو تعریف یک هدف آن هم که جرم کلاهبرداری در بستر رایانه اتفاق افتاده است بر خلاف کلاهبرداری سنتی که نیاز به رایانه نمی باشد، و با توجه به ماده ۷۴۱ بخش تعزیرات که در خصوص کلاهبرداری رایانه ای به تصویب رسیده است به نوعی ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیک را نسخ نموده است.
فصل پنجم
کلاهبرداری موضوع ماده ۷۴۱قانون مجازات اسلامی
از دیگر موادی که مبادرت به جرم انگاری جرم کلاهبرداری در حوزه فضای مجازی پرداخته ماده ۷۴۱قانون مجازات اسلامی که این سیاست تقنینی قانون گذار ایران در این خصوص نیز ذیلاً تشریح می گردد.
بخش اول- رکن قانونی
درحقوق ایران ماده ۷۴۱بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی ناظر بر کلاهبرداری رایانه ای می باشد،
در خصوص واژه های موجود در این ماده واژه سامانه رایانه ای ومخابراتی می باشد .که سامانه رایانه ای به هر نوع دستگاه یا مجموعه از دستگاه های متصل سخت افزاری ،نرم افزاری که از طریق اجرای برنامه های پردازش خودکار داده عمل می کنند.اما سامانه مخابراتی عبارت است ازهر گونه انتقال الکترونیکی اطلاعات بین یک منبع (فرستنده منبع نوری)ویک گیرنده یا اشکار ساز نوری از طریق یک یا چند مسیر ارتباطی به وسیله پروتکل (قرارداد)هایی که برای گیرنده قابل فهم تفسیر باشد.(سالاری، ۱۳۹۳، ۲۸۰)
کلمه دیگر که قابل بحث می باشد داده می باشد که به هر نمادی از موضوعات ،مفاهیم یا دستورالعمل نظیر متن،صوت یا تصویرچه به صورت در جریان یا ذخیره شده که جهت برقراری ارتباط میان سامانه های رایانه ای یا پردازش توسط شخص یاسامانه رایانه ای به کار گرفته شده به وسیله سامانه رایانه ای ایجاد شود.
اشخاص حقوقی نیز به استناد ماده۷۴۷ بخش تعزیرات می توانند مرتکب این جرم باشند. بنابراین در صورت ارتکاب این جرم توسط شخص حقوقی دارای مسؤلیت کیفری خواهد بود. البته مسؤلیت کیفری شخص حقوقی مانع مجازات مرتکب نخواهد شد.
بخش دوم- رکن مادی
فعل فیزیکی یا رفتار مادی جرم کلاهبرداری رایانه ای به صورت فعل مثبت مادی و به انحاء زیر در عالم خارج قابل تحقق خواهد بود.
و رکن مادی جرم رایانه ای عبارت است از ورود غیر مجاز به سامانه رایانه ای ومخابراتی توأم با ارتکاب اعمال مقرر در قانون
وارد کردن: اصطلاح وارد کردن داده های رایانه ای هم شامل وارد کردن داده های غیرصحیح و هم شامل وارد کردن غیرمجاز داده های صحیح به یک سیستم رایانه ای می باشد. ( دزیانی، ۱۳۷۶، ۱۳۲)
اصطلاح مذکور هم شامل وارد کردن داده ها از طریق صفحه کلید و سایر تجهیزات مربوط به واحد ورودی رایانه است که از نزدیک صورت می گیرد و هم شامل ارسال داده از یک رایانه راه دور به رایانه دیگر متصل به شبکه وارد کردن جهت ارتکاب کلاهبرداری رایانه ای را می توان در عمل یک متصدی سیستم در افزودن نام یک کارگر واهی به لیست پرداخت حقوق شرکت، با شماره حساب خودش جهت دریافت مبلغ حقوق اشاره کرد.
تغییر دادن: اصطلاح تغییر داده های رایانه ای به معنی تبدیل کردن داده هاست و هم شامل اصطلاح ایجاد تغییرات جزیی و کلی می شود.
محو: مصداق دیگری از رفتار مجرمانه ی این بزه می باشد که به معنای از بین بردن است و هم چنین می توان گفت محو عبارت از حرکت و انتقال داده ها از محل اصلی است. که این جابجایی نیز به معنای از بین بردن می باشد چون وقتی داده در محل اول خود نباشد در حکم از بین رفتن می باشد.
متوقف کردن داده ها: یعنی اینکه از فراهم بودن داده ها برای فردی که حق دسترسی به رایانه دارد جلوگیری می کند یا جریان دسترسی به اطلاعات را قطع می کند. ایجاد وقفه در سیستم رایانه ممکن است موقت یا دائمی باشد مانند متوقف ساختن دستور پرداخت وجه به شخصی و طرف پرداخت قرار دادن خود به طور غیرمجاز.
مختل کردن سیستم رایانه ای: نیز یک عنوان کلی است که شامل اعمال و افعال زیادی می شود، نظیر انواع دستکاری سخت افزارها، جلوگیری از خروج داده ها به صورت پرینت و چاپ و تأثیر گذاشتن بر ثبت و ذخیره یا جریان داده ها یا توانایی اجرای برنامه ها می باشند.
در مورد عبارت «سیستم رایانه ای و مخابراتی» که در ماده آمده است، باید به این سیستم ها، سیستم ارتباطی هم اضافه شود ولیکن چون معنای سیستم ارتباطی گسترده و شاید دارای ابهام است، ماده فقط سیستم رایانه ای و مخابراتی را مطرح کرده است.
مسئولیت پاسخگویی انواع گوناگون و سطوح متفاوتی دارد. به عنوان مثال پاسخگویی را می توان از جنبه های مختلفی بررسی و اشکال متفاوتی از آن ارائه کرد. مسئولیت پاسخگویی مالی، مسئولیت پاسخگویی عملیاتی، مسئولیت پاسخگویی سیاسی و مسئولیت پاسخگویی اجتماعی، از انواع و سبکهای مختلف پاسخگویی هستند که تحقق و ایفای هر کدام از آنها نیازمند استفاده از سازو کارهای مناسب است. جی.دی.استوارت در مقاله ای با عنوان « نقش اطلاعات در مسئولیت پاسخگویی عمومی» پنج سطح از مسئولیت پاسخگویی را به عنوان پلکان مسئولیت پاسخگویی معرفی می کند. سطوح مسئولیت پاسخگویی مورد نظر استوارت در بند شماره ۷۳ بیانیه مفهومی شماره یک هیات رایزنی استانداردهای حسابداری فدرال (FASAB)به شرح زیر آمده است:
سطح یک: پاسخگویی خط مشی یا پاسخگویی در مورد خط مش هایی که اتخاذ گردیده و خط مشی هایی که رد شده است )ارزش(.
سطح دو: پاسخگویی برنامه یا پاسخگویی در مورد اجرا و میزان دستیابی به اهداف برنامه ها) نتایج یا اثربخشی(.
سطح سوم: پاسخگویی عملکرد یا پاسخگویی در مورد چگونگی عملکرد )کارایی و صرفه اقتصادی(.
سطح چهارم: پاسخگویی فرایند یا پاسخگویی درباره فرایندها، شامل روش های اجرایی یا معیارهای اندازه گیری برای اجرای وظایف تعیین شده )برنامه ریزی، تخصیص و اداره(.
سطح پنج: پاسخگویی التزام و مشروعیت مصرف وجوه طبق بودجه مصوب (رعایت). (باباجانی، ماهنامه انجمن حسابداران خبره ایران، شماره ۱۴۶)
۲-۹- مبنای تعهدی و مسئولیت پاسخگویی
دولت ها در قبال شهروندان در مورد تحصیل و معرف منابع مالی، مسئولیت پاسخگویی دارند. مفهوم مسئولیت پاسخگویی با تأکید بر حقوق شهروندان مقرر می دارد. که دولتهای منتخب مردم در مورد افزایش منابع مالی که از طریق رفع مالیات و عوارض و یا استقراض صورت می گیرد. دلایل قانع کننده و منطقی به شهروندان و یا نمایندگان ایشان ارائه نمایند از سوی دیگر در مورد معرف منابع مالی عملیاتی که منابع مالی برای آن معرف گردیده است نیز مسئولیت پاسخگویی عمومی دارند.
با توجه به همین که تعیین میزان درآمدها و هزینه های واقعی یک دور مالی در ادای مسئولیت پاسخگویی دولتها و ارزیابی این مسئولیت توسط شهروندان و نمایندگان قانونی آنها دارد. لذا روش های شناسایی و اندازه گیری درآمدها و هزینه های دولتها نیز اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار خواهد بود. به همین دلیل مبنای حسابداری تعهدی قادر است درآمدهای تحقق یافته و هزینه های انجام شده یک دوره مالی را گزارش نماید و این گزارش در ارتقاء سطح مسئولیت پاسخگویی نقش در خورد ملاحظه ای داشته و شهروندانی را در جریان حقایق و عملیاتی که دولتها در یک دوره مالی انجام می دهند، قرار می دهد استفاده از مبنای تعهدی در حسابداری و گزارشگری مالی دولتی موجب می شود شهروندان با دریافت اطلاعات شفاف در مورد درآمدها و هزینه های یک دوره مالی، ارزیابی خود را از کفایت یا عدم کفایت درآمدهای یک دوره مالی برای تأمین هزینه خدمات ارائه شده توسط دولت در همان دور مالی ارتقاء بخشند. ارائه اطلاعات و تعین درآمدها و هزینه های سازمانهای دولتی در گزارشهای مالی و مقایسه ارقام واقعی درآمدها و هزینه ها با ارقام پیش بینی شود. در بودجه سالانه این قبیل سازمانها، تصویرشناسی از عملکرد آنها جهت قضاوت آگاهانه واحدهای نظارت کننده بیطرف و مستقل و نمایندگان قانونی شهروندان و سایر استفاده کنندگان اطلاعات مالی، ارائه نموده و ارزیابی ایشان را دقیق تر می نماید لذا در مبانی نظری جدید حسابداری و گزارشگری مالی دولتی استفاده از مبنای تعهدی مورد تأکید قرار گرفته است.
۲-۱۰- گزارشگری مالی در سازمانها و دستگاه های دولتی
امور مالی و گزارشگری سازمانهای دولتی بر اساس آئین نامه و معاملاتی که به تصویب می رسد، انجام می شود بر اساس ماده ۲ آئین نامه سال مالی از اول فروردین شروع و در پایان اسفند ماه همان سال خاتمه یابد. مدیر امور مالی مؤسسه مکلف است با رعایت مقررات مربوط تا پایان تیر ماه سال بعد صورتحساب دریافت و پرداخت و صورتهای مالی هر سال را تهیه و تنظیم نموده و با امضاء خود و رئیس مؤسسه یا مقام مجاز از طرف ایشان برای تصویب به هیأت امناء ارائه نماید. به موجب ماده ۹ آئین نامه مدیر امور مالی واجد صلاحیت به مدت دو سال از بین کارشناسان و صاحب نظران رشته های امور مالی با حداقل چهارسال تجربه حرفه ای و اجرایی به پیشنهاد رئیس مؤسسه با تصویب و ابلاغ رئیس مؤسسه به منظور اعمال نظارت و تأمین هماهنگی لازم بر اساس مفاد این آئین نامه انتخاب و به این سمت برای انجام وظایف مشروح زیر منصوب می شود :
۱- تهیه و تدوین صورتهای مالی مؤسسه از طریق نظارت بر عملیات امور مالی و محاسباتی و نگاهداری و تنظیم حسابها بر طبق این آئین نامه و مقررات حکم بر تحریر دفاتر دستی و الکترونیکی و ضوابط مربوطه و سمت و سلامت آنها و تهیه گزارشات موردی مدیریت.
۲- هماهنگی در اجرای قوانین و مقررات حاکم بر عملیات مالی مؤسسه و حفظ و حراست دفاتر مالی.
۳- تبادل اطلاعات مالی مؤسسه حساب مورد با دستگاه های نظارتی قانونی با هماهنگی مقام مسئول مؤسسه.
۴- نگهداری و تحویل وجوه، نقدینه ها، سپرده ها و اوراق بهادار و پیگیری و نظارت متمم بر وصول به موقع درآمدهای مؤسسه.
۵- نظارت بر عملکرد مالی رئیس امور مالی واحدهای اجرایی تابعه و واحدهای وابسته.
۶- شناسایی و نگهداری حساب مقداری و ریالی اموال، ماشین آلات و تجهیزات و دارائی های مؤسسه.
۷- اطلاع و کنترل کلیه تفویض اختیارات برای امضاء های مجاز در مصرف منابع و فراهم نمودن شرایط هماهنگی بین آنها.
۸- اجرای کدینگ )طبقه بندی( حسابها، بر اساس شکل متحد، به منظور ایجاد وحدت رویه و قابلیت مقایسه گزارشات مالی بین مؤسسات و واحدهای تابعه.
۹- اجرای آن بخش از عملیات مالی مؤسسه که در چارچوب بودجه تفصیلی مصوب هیئت امناء، بر عهده مدیر امورمالی می باشد.
بخش های مختلف امور مالی دستگاه های دولتی به صورت شکل زیر می باشد :
شکل ۲-۱ بخش های مختلف ذیحسابی و اداره امور مالی
اداره دریافت و پرداخت
اداره درآمد و سپرده
اداره اعتبارات وتعهدات
اداره رسیدگی به اسناد
اداره دفترداری وتنظیم حسابها
اداره اموال و اوراق بهادار
اداره حقوق و دستمزد
اداره طرحهای عمرانی
۲-۱۱- بودجه
بودجه جریان پولی و یا مقداری طرحها و خط مشی های مؤسسه برای یک دوره زمانی آتی معین است .اصطلاح بودجه ریزی نیز برای تهیه بودجه ها و سایر دستورالعمل ها و رویه ها برای طرح ریزی، هماهنگی و کنترل مؤسسات بکار گرفته می شود. یک بودجه یک صورت مالی یا مقداری است که از قبل برای نیل به اهداف مشخص تهیه می گردد. « گران و هوارد »[۴۱] بودجه را یک صورتحساب از پیش تعیین شده برای خط مشی های مدیریت در خلال یک دوره مفروض، که یک استاندارد را برای مقایسه و تطبیق با نتایج واقعی تهیه می نماید، تعریف کرده اند. همچنین بودجه یک صورتحساب مدون رسمی است که طرحهای مدیریت را برای آینده در اصطلاحات مالی بیان می کند.
۲-۱۱-۱- مشخصات یک بودجه بندی خوب و مناسب
یک بودجه بندی خوب و مناسب بایستی دارای ویژگی های ذیل باشد :
۱- شامل کلیه افرادی باشد که در سطوح مختلف بودجه ها را تهیه می کنند. یعنی مدیران سطوح میانی و پایین احساس نکنند که بودجه نسبت به آنها تحصیل شده است.
۲- آن یک تثبیت خاص اختیار و مسئولیت باشد.
۳- اهداف آن واقعی باشد. چنانچه دستیابی به اهداف مشکل و غیرقابل دسترسی باشد علایق اشخاص را ترغیب نخواهد کرد.
۴- یک سامانه حسابداری خوب نیز اساس وزیر بنای یک بودجه بندی موفق خواهد بود.
۵-قوت قلبی برای مدیریت رده بالا داشته باشد.
۶- با برگزاری جلسات و مباحث و تشریح اهداف برای کلیه کارکنان ذینفع یک رسالت آموزشی برای کارکنان داشته باشد.
۷- در کنار یک سامانه گزارشگری خاص که نتایج واقعی را فوراً گزارش می نماید و ارزیابی اجراء را مقدور می سازد، قرار گیرد (کرباس یزدی، ۱۳۸۵)
۲-۱۱-۲- مقاصد بودجه
بودجه برای مقاصد و دلایل مختلف تعبیه می شود. برخی از مقاصد مشترک و عمومی این است که بودجه بندی
۱- طرح ریزی دوره ای را ایجاب می کند۲- هماهنگی، همکاری و ارتباط را ترویج می نماید۳- به مقدار در آوردن پیشنهادها را الزامی می کند. ۴- چارچوبی برای ارزیابی فعالیت های انجام شده فراهم می سازد. ۵- آگاهی روشنی از اقدام بهای تمام شده امور و فعالیت ها را بدست می دهد. ۶- الزامات قانونی یا قراردادی را تأمین می کند. ۷- فعالیت های مؤسسه را به سمت هدف های سازمانی هدایت می کند. (شباهنگ، ۱۳۸۴)
۲-۱۱-۳- وظایف بودجه بندی
برای هر سامانه بودجه بندی دو وظیفه اصلی طرح ریزی و کنترل را می توان معین کرد.
طرح ریزی: این وظیفه کلیه مراحل بودجه بندی را از نقطه شروع فکر تا مرحله برآورد بودجه شامل می شود و بالطبع زمان نسبتاً طولانی نیز به آن اختصاص می یابد. ضمناً طرح ریزی، چارچوبی را برای وظیفه دوم بودجه بندی یعنی کنترل فراهم می کند.
کنترل: وظیفه کنترل بودجه عبارت است از مقایسه بین نتایج واقعی و پیش بینی های بودجه است. این مقایسه بعد از فراهم شدن ارقام و اطلاعات حسابداری انجام پذیر است. (شباهنگ، ۱۳۸۴)
کنترل بودجه ای شامل موارد زیر است :
الف) اهداف و ماهیت بودجه تعیین می شود.