۰۵/۰P<* در مقایسه با گروه شاهد
۴-۳) تأثیر دریافت کورپیریفاس بر آزمون شنای اجباری بعد از کیندلینگ
مدت زمان بیحرکت ماندن در آزمون شنای اجباری در گروه مادههای دریافت کننده کورپیریفاس نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (۰۵/۰P<). اما در گروه نرهای دریافت کننده کورپیریفاس نسبت به گروه شاهد، تفاوت معنی داری مشاهده نشد (نمودار ۴-۱۱).
بعد از دریافت فلوکسیتین در هیچ یک از موشهای نر و ماده مدت زمان بیحرکت ماندن در آزمون شنای اجباری در گروه دریافت کننده کورپیریفاس نسبت به گروه شاهد، تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار ۴-۱۲).
نمودار ۴-۱۱- مقایسه میانگین مدت زمان عدم تحرک در آزمون شنای اجباری در روز اول بین گروه های دریافت کننده کورپیریفاس و شاهد.
۰۵/۰P<* در مقایسه با گروه شاهد
نمودار ۴-۱۲- مقایسه میانگین مدت زمان عدم تحرک در آزمون شنای اجباری در روز دوم (پس از دریافت فلوکسیتین) بین گروه های دریافت کننده کورپیریفاس و شاهد.
۴-۴) تأثیر دریافت کورپیریفاس بر آزمون ترجیح مزه بعد از کیندلینگ
براساس نتایج بدست آمده از آزمون ترجیح مزه محلول ساخارین به آب در گروه دریافت کننده کورپیریفاس نسبت به گروه شاهد، تفاوت معنی داری مشاهده نشد (نمودار ۴-۱۳).
نمودار ۴-۱۳- مقایسه بین گروه های دریافت کننده کورپیریفاس و گروه شاهد براساس ترجیح محلول ساخارین به آب در آزمون ترجیح مزه.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱) بحث
۵-۱-۱) تأثیر کورپیریفاس بر تشنج حاد
دریافت غلظت پائین کورپیریفاس در ابتدای دوره نوزادی تاخیر در شروع اولین علائم تشنجی ناشی از تزریق پنتیلن تترازول را در روز ۳۰ پس از تولد نسبت به گروه شاهد تغییر نداد. با اینحال در شرایط دریافت پیش تیمار فنوباربیتال و اتوسوکسیماید تاخیر در شروع اولین علائم در موشهای نر دریافت کننده کورپیریفاس بیش از موشهای گروه شاهد بود. در موشهای ماده نیز افزایش مشابهی در شرایط دریافت پیشتیمار فنوباربیتال مشاهده شد. این در حالی بود که غلظت آستانه برای شروع تشنج بین دو گروه تفاوت معنیداری نشان نداد. پس از رسیدن به بلوغ موشهای نر گروه کورپیریفاس کاهش معنیداری در زمان شروع اولین علائم تشنج پس از دریافت پنتیلنتترازول نشان دادند. در موشهای ماده این کاهش فقط در شرایط دریافت پیشتیمار اسکاپولامین دیده شد. همچنین تنها در موشهای نر دریافت کننده کورپیریفاس، غلظت آستانه برای بروز تشنج کلونیک در شرایط دریافت پیشتیمار فنوباربیتال کاهش معنیداری نشان داد. شروع علائم تشنج نشاندهنده شیفت نسبی تعادل تحریک-مهار به سمت تحریک در شبکه های عصبی و بروز تشنج کلونیک محصول غلبه کامل تحریک بر مهار و بروز فعالیت کنترل نشده است. در یک مغز طبیعی الگوی تنظیم تحریک و مهار بنحوی است که شبکه عصبی حتی در شرایط افزایش تحریک، با افزایش متناسب در میزان مهار حاشیه امنیت کافی برای جلوگیری از بروز الگوی فعالیت صرعی و بروز تشنج ایجاد می کند (Ziburkus et al., 2013).
رهایش متناسب گابا به همراه حضور و فعالیت طبیعی گیرندههای گابا برای حفظ این تعادل لازم است. در شرایط افزایش بسیار شدید تحریک یا تضعیف پتانسیلهای پسسیناپسی مهاری، ناشی از کاهش تولید و رهایش گابا یا کاهش حساسیت و پاسخ رسپتورهای گابا، غلبه تحریک بر مهار رخ داده و شرایط را برای بروز الگوی فعالیت کنترل نشده صرعی مستعد می کند (Fritschy, 2008; Qu et al., 2010). گزارشات متعدد تغییرات دراز مدت در عملکرد سیستمهای نوروترنسمیتری مختلف را پس از در دریافت کورپیریفاس در دوره نوزادی نشان دادهاند (Aldridge et al., 2005). اثرات سمی کورپیریفاس بر نورونهای نابالغ و بالغ نشان داده شده است (Monnet-Tschudi et al., 2000). آسیب نورونهای گاباارژیک در نتیجه دریافت کورپیریفاس احتمالاً تغییرات تطابقی درازمدت و وابسته به جنس در این سیستم نورترنسمیتری را به دنبال داشته است. با توجه به الگوی مشاهده شده در شروع تشنج غیرکلونیک و غلظت پنتیلنتترازول لازم برای القاء تشنج کلونیک بنظر میرسد این تغییرات بصورت کاهش کلی رسپتورهای گابا ولی با افزایش حساسیت آنها به فنوباربیتال بروز کرده است. چنین الگوی تغییری می تواند افزایش تاخیر در بروز اولین علائم تشنجی و نیز کاهش حداکثر توان مهاری سیستم گاباارژیک در طی القاء تشنج کلونیک در حضور پیشتیمار فنوباربیتال را توجیه کند هرچند تائید چنین مکانیسمی به مطالعه بیشتر نیازمند است.
افزایش حساسیت به اتوسوکسیماید در شرایط شروع تشنج غیرکلونیک در موشهای نر ۳۰ روزه که در دوره نوزادی کورپیریفاس دریافت کردند نشان میدهد بیان یا حساسیت کانالهای کلسیمی Type-T بطور گذرا تحت تاثیر این ترکیب قرار میگیرد. تائید این تاثیر و نیز اهمیت پاتولوژیک آن البته به مطالعه بیشتر نیاز دارد.
مغز مستعد صرع در دوره های مختلف سنی از جمله در دوره نوجوانی و بلوغ تغییرات دینامیک پیوسته نشان میدهد که در میزان تحریکپذیری مغز و نیز نوع و میزان حملات تشنجی تعیین کننده است (Nardou et al., 2013; Noam et al., 2013). با توجه به تفاوتهای مشاهده در شرایط القاء صرع در موشهای نابالغ و بالغ تیمار شده با کورپیریفاس بنظر میرسد تغییرات منتج به این اثرات نیز وابسته به سن بوده و در دوره های سنی مختلف شرایط عملکردی متفاوتی را باعث میشوند. مقاومت به داروهای ضد صرع از مهمترین چالشهای پزشکی در مقابله با این بیماری محسوب می شود و عوامل محیطی با اث
رات نوروتوکسیک در بروز مقاومت دارویی در صرع دخیل دانسته شده اند (Cardenas-Rodriguez et al., 2013). کاهش توان فنوباربیتال برای جلوگیری از بروز تشنج کلونیک در موشهای نر تیمار شده با کورپیریفاس پیشنهاد می کند مجاورت با این ترکیب در طی دوره بحرانی تکوین مغز ممکن است بطور وابسته به جنس باعث کاهش حساسیت به داروهای ضدصرعی شود که از طریق تقویت سیستم گاباارژیک عمل می کنند.
۵-۱-۲) تأثیر کورپیریفاس بر کیندلینگ
نتایج این تحقیق نشان داد تزریق غلظت ۱ میلیگرم بر کیلوگرم کورپیریفاس در روزهای۴-۱ پس از تولد به نوزادان موش صحرایی، القاء کیندلینگ در ابتدای دوره بلوغ در موشهای نر را بطور معنیداری تحت تاثیر قرار نمیدهد در حالیکه در موشهای ماده در روزهای ۴ و ۶ از دوره کیندلینگ میانگین شدت تشنجات در مقایسه با گروه شاهد (DMSO) کاهش معنیداری نشان داد. اثرات متعدد سیستمیک و رفتاری ناشی از مجاورت با کورپیریفاس در دوره تکوین به تغییرات دراز مدت و گسترده در سیستمهای نوروترنسمیتری مختلف بویژه سیستم کولینرژیک و سروتونرژیک نسبت داده شده است (Aldridge et al., 2005). در این تحقیق هر دو گروه موشهای دریافت کننده کورپیریفاس و DMSO با تزریق مکرر پنتیلینتترازول کیندل شدند، در توصیف تاثیرات رفتاری مشاهد شده باید تداخل اثر فرایند کیندلینگ در دوره بلوغ با اثرات کورپیریفاس با فرایندهای مرتبط با تکوین در نظر گرفته شود. پنتیلنتترازول بعنوان یک آنتاگونیست گیرنده گابا عمل مکرده و با مهار گیرندههای گابا باعث کاهش کارایی سیستم مهاری و غلبه تحریک و نهایتاً بروز تشنج می شود. تشنج خود فعالیت شدید و کنترل نشده نورونهای گلوتاماترژیک (بویژه در هیپوکامپ) را به دنبال دارد و با تکرار تشنج مسیرهای گلوتاماترژیک به تدریج تسهیل شده و این زمینه ساز کیندلینگ است. افزایش فعالیت سیستم گلوتاماترژیک به دنبال کیندلینگ با پنتیلنتترازول می تواند نقش مهمی در مرگ نورونی داشته باشد (Lacoste et al., 1988, Rauca et al., 1999). نتایج این تحقیق نشان میدهد برایند تاثیر کورپیریفاس بر سیستمهای نوروترنسمیتری فرایند صرعی شدن مدارهای دخیل در کیندلینگ شیمیایی را بطور محسوسی تغییر نمیدهد درحالیکه در موشهای ماده این تغییرات با تضعیف فرایند کیندلینگ همراه است.
۵-۱-۳) تأثیر کورپیریفاس بر افسردگی
موشهای ماده دریافت کننده کورپیریفاس یک افزایش معنی دار در مدت زمان عدم تحرک در آزمون شنای اجباری نسبت به گروه شاهد نشان دادند اما در موشهای نر تفاوت معنی داری بین گروه دریافت کننده کورپیریفاس و گروه شاهد مشاهده نشد. این نتیجه می تواند تأثیر وابسته به جنس این ترکیب ارگانوفسفره را بر روی سیستم سروتونرژیک و افسردگی نشان دهد، که در اینجا موشهای ماده خیلی بیشتر از نرها تحت تأثیر قرار گرفتند.
براساس تحقیقات پیشین، قرارگرفتن در معرض کورپیریفاس در دوره اوج تمایز جنسی یعنی در اواخر بارداری و اوایل دوره نوزادی (McCarthy, 1994)، اثرات متفاوتی را در نرها نسبت به مادهها ایجاد می کند (Aldridge et al., 2004; Garcia et al., 2003; Meyer et al., 2004b;). کورپیریفاس باعث تغییرات قابل توجه در هر دو جنس می شود اما برخی از اثرات نوروشیمیایی (Aldridge et al., 2004) و رفتاری (Dam et al., 2000; Levin et al., 2001) در نرها بیشتر از مادهها هستند. بسیاری از اثرات مربوط به سیستم سروتونرژیک ناشی از کورپیریفاس منعکس کننده اختلال تکامل عصبی در طی تمایز جنسیتی مغز است که به بروز اثرات نامتجانس در نرها و مادهها کمک می کند (Aldridge et al., 2005).
تزریق کورپیریفاس (۱ میلیگرم بر کیلوگرم) در دوران ۴-۱ پس از تولد منجر به اختلال در رشد و تمایز نورونی، تغییر در بیان ژنهای وابسته به سروتونین و افزایش بیان رسپتورهای سروتونینی می شود. این تغییرات تخریب پایانه های نورونهای سروتونرژیک در حال رشد را به دنبال دارد که تغییرات آنی و طولانی مدت از قبیل نقص در رفتارهای وابسته به سروتونین مثل عواطف و احساسات را باعث می شود(Heninger, 1997; Roeggea et al., 2008) .
مرتضوی و همکارانش در سال ۲۰۰۵ دریافتند که حیوان کیندل شده با پنتیلن تترازول یک افزایش در مدت زمان بیحرکتی در آزمون شنای اجباری نشان میدهد.
در یک تحقیق دیگر، حیواناتی که در آنها تشنج کلونیک ایجاد شده بود، افزایش در مدت زمان بیحرکتی در آزمون شنای اجباری که نشان دهنده حالت ناامیدی، و از دست دادن ترجیح طعم در آزمون مصرف ساخارین محلول که از نشانه های معادل فقدان لذت بود نشان دادند. پیشنهاد شده که کاهش غلظت، حجم در گردش و آزادسازی سروتونین در هیپوکامپ انتقال سروتونرژیک را در معرض خطر قرار میدهد. در این آزمایش افزایش در مدت زمان بیحرکتی در آزمون شنای اجباری پیشنهاد می کند که تشنج کلونیک در واقع منجر به توسعه وضعیتی می شود که می تواند به عنوان یک ارتباط تجربی از حالت ناامیدی تفسیر شود (Mazarati et al., 2008).
آزمون شنا خود باعث تشدید افسردگی در موشها می شود، بر همین اساس مدت زمان عدم تحرک در روز دوم در هر دو گروه نر و مادهها بیشتر است. تزریق فلوکسیتین قبل از آزمون شنای اجباری در روز دوم، تا حدودی باعث بهبود رفتار افسردگی و کاهش این مدت زمان عدم تحرک شد.
در یک تحقیق که توسط مرتضوی و همکارانش انجام شد، سطح افسردگی یا ناامیدی به عنوان مدت زمان عدم تحرک طولانیتر در روز دوم در آزمون شنای اجباری در موشهای کیندل شده با پنتیلن تترازول بیشتر بود (Mortazavi et al., 2005).
در آزمون ترجیح طعم، براساس میانگین مقدار مصرف محلول ساخارین به
کل آب مصرفی هیچ تفاوت معنی داری بین گروه دریافت کننده کورپیریفاس و گروه شاهد در هر دو جنس نر و ماده دیده نشد.
در مدلهای حیوانی علائم فقدان لذت تنها در تعداد کمی از مطالعات گزارش شده است. از دست دادن ترجیح مزه در موشهای کیندل شده توسط Mazarati در سال ۲۰۰۷ گزارش شد، که این حالت در موشهایی که در آنها تشنج کلونیک ایجاد شده بود، یک نشانهی رفتاری دیگر از افسردگی در موشها، در طی حالت صرعی مزمن است.
براساس نتایج بدست آمده تغییر در ترجیح مزه شیرین بین گروه کورپیریفاس و شاهد معنیدار نیست ظاهراً تیمار کورپیریفاس کاهش لذت از مزه شیرین که در پی کیندلینگ بروز می کند را بطور قابل توجهی تغییر نمیدهد.
تحقیقات متعددی نشان دادهاند که قرارگرفتن در معرض کورپیریفای باعث اختلال در سیستمهای کولینرژیک و سروتونرژیک می شود و با توجه به ارتباط بسیار نزدیک این سیستمها با عملکردهای شناختی و احساسی، محققان این تغییرات را در اختلالات رفتاری ناشی از مجاورت طولانی با این ترکیب دخیل میدانند (Aldridge et al., 2004; Slotkin, 2004;).
کورپیریفاس و فرایند کیندلینگ، هر دو باعث اختلال در سیسستم سروتونرژیک میشوند. در نتیجه ممکن است در موشهایی که هم در دوران نوزادی در معرض این ترکیب قرار گرفته بودند و هم در دوران بزرگسالی فرایند کیندلینگ در آنها انجام شده بود، اثر این دو فرایند جمع شده و نشانه های افسردگی در آنها نسبت به گروه کنترل بیشتر باشد که این نتیجه در گروه مادههای دریافت کننده کورپیریفاس براساس مدت زمان عدم تحرک در آزمون شنای اجباری به صورت معنیداری مشاهده شد. نشان داده شده است دریافت کورپیریفاس در ابتدای دوره نوزادی اثرات متمایزی بر اجزاء ساختاری سیستم سروتونرژیک موشهای نر و ماده اعمال می کند. این تیمار باعث افزایش رسپتورهای ۵HT1A و ۵HT2 در قشر مغز موشهای نر می-شود و در مقابل میزان ناقل پیشسیناپسی سروتونین را در قشر مغز موشهای ماده کاهش میدهد (Aldridge et al., 2004). این اثرات در تخریب پایانه های سروتونرژیک و نقص در انتقال سیناپسی سروتونین و الگوی وابسته به جنس بروز افسردگی دخیل دانسته شده اند (Aldridge et al., 2004, 2005a; Slotkin et al., 2006).
براساس تحقیقات گذشته، کیندلینگ ناشی از پنتیلن تترازول باعث تغییرات انتخابی در رفتار عاطفی موش می شود. به طور همزمان پنتیلن تترازول باعث مهار متابولیسم سروتونین (نسبت ۵-HIAA/5-HT) در استریاتوم، هیپوکامپ و قشر پره فرونتال می شود. این فرضیه مطرح شده است که مهار ناشی از کیندلینگ با پنتیلن تترازول سیستم سروتونرژیک ممکن است منجر به افزایش جبرانی گیرندههای ۵-HT1A در dentate gyrus هیپوکامپ و در نتیجه باعث تغییرات شبه اضطرابی در رفتار موش شود. کاهش فعالیت سیستم سروتونرژیک هیپوکامپ و قشر پره فرونتال می تواند بطور مستقیم با تغییرات عاطفی بعد از کیندلینگ با پنتیلن تترازول از جمله افسردگی مرتبط باشد (Szyndler et al., 2002). علیرغم تائید تاثیر کیندلینگ در بروز افسردگی، تاکنون گزارشی در خصوص وابستگی به جنسیت در این خصوص گزارش نشده است. بر این اساس تاثیر افتراقی کورپیریفاس بر گیرندهها و ناقلین سروتونین می تواند در تفاوت جنسی مشاهده شده طی روند کیندلینک و نیز تاثیر وابسته به جنس مشاهده شده در آزمون شنای اجباری موشهای کیندل شده دخیل باشد.
۵-۲) نتیجه گیری
یافتههای این تحقیق نشان داد دریافت کورپیریفاس در ابتدای دوره نوزادی تاخیر در شروع تشنج غیرکلونیک و آستانه برای شروع تشنج کلونیک را بطور وابسته به جنس و سن و نیز بروز رفتارهای مرتبط با افسردگی را بطور وابسته به جنس تحت تاثیر قرار میدهد. بنظر میرسد کورپیریفاس شکل گیری و عملکرد سیستم گاباارژیک را متاثر کرده و این تاثیر در نرهای بالغ بصورت کاهش ظرفیت نهایی سیستم گاباارژیک در مهار تحریکات بروز می کند. تشدید افسردگی ناشی از کیندلینگ در موشهای ماده دریافتکننده کورپیریفاس، از تاثیر وابسته به جنس کورپیریفاس در تعدیل ساختار و عملکرد سروتونرژیک ناشی می شود.
براین اساس مجاورت با کورپیریفاس در دوره تکوین ممکن است عملکرد سیستمهای نوروترنسمیتری دخیل در کنترل تحریکپذیری و نیز عوارض ثانویه ناشی از بروز تشنجات صرعی را بطور وابسته به جنس تغییر دهد.
۵-۳) پیشنهادات برای مطالعات آینده
مقایسه میزان بیان آنزیم گلوتامیک اسید دکربوکسیلاز و رسپتورهای گابا در ساختارهای دخیل در فعالیت صرعی در گروه دریافت کننده کورپیریفاس و شاهد.
مطالعه تغییرات احتمالی در جریانهای مهاری پس سیناپسی در شرایط ثبت الکتروفیزیولوژیک از نورونهای هدف سیستم گاباارژیک در برش مغزی موشهای بالغی که در دوره نوزادی کورپیریفاس دریافت کرده اند.
بررسی تغییرات ساختاری و عملکردی ناشی از برهمکنش دریافت کورپیریفاس و فرایند کیندلینگ در سیستم سروتونرژیک.
فهرست منابع و ماخذ
Adamec, R., Blundell, J., Burton, P. (2004). Anxiolytic effects of kindling role of anatomical location of the kindling electrode in response to kindling of the right basolateral amygdala. Brain Res. ۱۰۲۴(۱-۲), ۴۴–۵۸٫
Adell, A., Casanovas, J.M., Artigas, F. (1997). Comparative study in the rat of the actions of different types of stress on the release of 5-HT in raphe nuclei and forebrain areas. Neuropharmacol. ۳۶(۴-۵), ۷۳۵–۷۴۱٫
Ahmed, M.M., Arif, M., Chikuma, T., Kato, T. (2005). Pentylenetetrazol-induced seizures affect the levels of prolyl oligopeptidase, thimet oligopeptidase and glial proteins in rat brain regions, and attenuation by MK-801 pretreatment. . ۴۷(۴), ۲۴۸-۵۹٫
Amiri, M., Bahrami, F., Janahmadi, M. (2012). Modified thalamocortical model: a step towards more understanding of the functional contribution of astrocytes to epilepsy. J. Comput. Neurosci. ۳۳(۲), ۲۸۵-۲۹۹٫
Arican, N., Kaya, M., Kalayci, R., Uzun, H., Ahishali, B., Bilgic, B., Elmas, I., Kucuk, M., Gurses, C., Uzun, M. (2006). Effects of lipopolysaccharide on blood–brain barrier permeability during pentylenetetrazole-induced epileptic seizures in rats. Life Sci. ۷۹(۱), ۱-۷٫
Aldridge, J.E., Seidler, F.J., Slotkin, T.A. (2004). Developmental exposure to chlorpyrifos elicits sex-selective alterations of serotonergic synaptic function in adulthood: critical periods and regional selectivity for effects on the serotonin transporter, receptor subtypes, and cell signaling. Environ. Health Perspect ۱۱۲(۲), ۱۴۸–۱۵۵٫
Aldridge, J.E., Levin, E.D., Seidler, F.J., Slotkin, T.A. (2005). Developmental exposure of rats to chlorpyrifos leads to behavioral alterations in adulthood, involving serotonergic mechanisms and resembling animal models of depression. Environ. Health Perspect. ۱۱۳(۵), ۵۲۷– ۵۳۱٫
Aldridge, J.E., Meyer, A., Seidler, F.J., Slotkin, T.A. (2005). Alterations in central nervous system serotonergic and dopaminergic synaptic activity in adulthood after prenatal or neonatal chlorpyrifos exposure. ۱۱۳(۸), ۱۰۲۷-۳۱٫
Albano, C., Cupello, A., Mainardi, P., Scarrone, S., Favale, E. (2006). Successful treatment of epilepsy with serotonin reuptake inhibitors: proposed mechanism. Neurochem. Res. ۳۱(۴), ۵۰۹–۵۱۴٫
Andersen, H.R., Vinggaard, A.M., Rasmussen, T.H., Gjermandsen, I.M., Bonefeld-Jorgensen, E.C. (2002). Effects of currently used pesticides in assays for estrogenicity, androgenicity, and aromatase activity in vitro. Toxicol. Appl. Pharmacol. ۱۷۹(۱), ۱–۱۲٫
شکل(۲-۱۷) اجزای تشکیل دهنده یک سیستم اصطکاکی EQS ]17[
شکل(۲-۱۸) سیستم جداگر لغزشی FIP ]17[
۲-۸-۳- سیستم جداکننده ترکیبی الاستومر و لغزنده ها
برای تأمین نیروی بازگرداننده در تکیه گاه های جداکننده لغزشی می توان آن ها را در ترکیب با الاستومر و یا تکیه گاه های الاستومریک بکار برد. ترکیب لغزنده ها و تکیه گاه های الاستومریک توسط آقای کلی به منظور بهره بردن از مزیت های هر دو نوع جداکننده فوق پیشنهاد شد. لغزنده ها پریود سیستم را بالا برده و تکیه گاه لاستیکی با ایجاد نیروهای بازگرداننده، تغییر مکان را کنترل می کنند. این تکیه گاه ها پیچش را نیز کنترل نموده و اگر تغییر مکان از تراز طراحی تجاوز کند، رفتار سخت شونده نشان می دهند. برای ترکیب سیستم های لغزشی و الاستومریک می توان از هر دو نوع تکیه گاه فوق در یک سازه استفاده نمود (یعنی بعضی از تکیه گاه های سازه از نوع الاستومریک مانند لاستیک مسلح طبیعی با میرایی کم و یا زیاد با بعضی از تکیه گاه های سازه از نوع لغزشی مانند المان های تفلون، فولاد ضد زنگ و یا صفحات آلیاژ سرب - برنز واقع بر سطح فولاد ضد زنگ باشد) و یا اینکه هم سطوح لغزشی اصطکاکی و هم الاستومریک را در یک تکیه گاه بکاربرد. چند نوع از سیستم های تکیه گاه جدا کننده ترکیبی عبارتند از ]۱[ :
۱- سیستم TASS
۲- سیستم جد اکننده فنری- اصطکاکی[۱۸] که جزئیات آن در شکل (۲-۱۹) نشان داده شده است.
۳- سیستمEDF[19]
در شکل (۲-۲۰) شماتیک یک پل جداسازی شده نشان داده شده است و محل قرارگیری جداساز نیز که زیر عرشه و روی تیر ستون می باشد، در آن قابل مشاهده است.
شکل(۲-۱۹) سیستم جد اکننده فنری – اصطکاکی ]۱[
شکل(۲-۲۰) شماتیک یک پل جداسازی شده با عرشه پیوسته ]۱[
۲-۹- مطالعات تحلیلی صورت گرفته جداسازی لرزه ای پل ها
۲-۹-۱- مقدمه
در این بخش، کارهای انجام شده در زمینه جداسازی لرزه ای در پل ها به تفکیک مطالعات تحلیلی و به ترتیب زمانی، ارائه می شود. شایان ذکر است که هنوز در ایران از جداگرهای لرزه ای به طور گسترده استفاده نشده است و اکثر موارد موجود در پل ها نئوپرن های انبساط حرارتی هستند و لذا در این تحقیق بیشتر مطالعات تحلیلی وآزمایشگاهی سیستم جداسازی لرزه ای در کشورهای خارجی مورد توجه قرار گرفته است.
۲-۹-۲- مطالعات تحلیلی و پارامتریک
دراین قسمت،کارهای تحلیلی و عددی کاربرد جداسازی لرزه ای مرور می شود. قبارا[۲۰] (۱۹۸۸) پاسخ لرزه ای پل های بزرگراهی یک و دو دهانه با بالشتک های لاستیکی- سربی که به صورت فنر دو خطی مدل شده اند، بررسی کرده است. تأثیر پارامترهای مهم مثل سختی عایق لرزه ای، سختی پایه و خروج از مرکزیت پایه بر کارآیی عایق لرزه ای مورد بررسی قرار گرفته است ]۲۱[.
قبارا و علی (۱۹۸۸) پاسخ یک پل سه دهانه عایق بندی شده با بالشتک های لاستیکی- سربی در برابر حرکات زلزله بررسی کرده اند . اثر سختی عرشه بر پاسخ های لرزه ای بررسی شده است. نتیجه گیری شده است که پل های بزرگراهی دو یا سه دهانه معمولی برای عایق بندی لرزه ای مناسب می باشند، با این فرض که عرشه پل در جهت افقی رفتار صلب داشته باشد. مقاومت تسلیم هسته سربی به عنوان یک تعادل قابل قبول بین نیروهای کاهش یافته در پایه ها و نیروهای افزایش یافته در کوله ها به میزان % ۴ وزن پل توصیه شده است.
آن ها در ادامه تحقیق، یک روش طراحی ساده با بهره گرفتن از روش طیف پاسخ غیرخطی برای پل های بزرگراهی جداسازی شده ارائه کردند که هدف توازن بهینه بین نیروهای برشی منتقل شده به تکیه گاه ها و جابجائی های قابل تحمل عرشه بوده است. در نهایت جدول های ساده شده ای ارائه شده است که به عنوان یک کمک طراحی برای پل های جدید و مقاوم سازی پل های موجود به کار می رود ]۲۲[.
گوری[۲۱] و همکاران (۱۹۸۹) یک روش طراحی برای اعمال فناوری جداسازی لرزه ای به پل های معمولی با عرشه بتنی و دهانه های متوسط پیوسته ارائه کرده اند . روشی برای ساخت طیف پاسخ غیرخطی برای سیستم های کاملا پلاستیک ارائه شده است که در آن یک رابطه مستقیم مقاومت– جابجائی، بدون وابستگی به زمان تناوب الاستیک بدست آمده است ]۲۳[.
تورکینگتون[۲۲] و همکاران (۱۹۸۹) پاسخ پل های دو و چهار دهانه در برابر زلزله های حقیقی را با بهره گرفتن از سه مدل بررسی کرده اند . اولین مدل نمایانگر یک روسازه پل متکی بر بالشتک های واقع بر پی صلب می باشد و شامل یک جرم متصل به فنر دو خطی که از طرف دیگر کاملا صلب نگه داشته شده است، می باشد. خصوصیات برشی بالشتک با یک فنر دو خطی مدل می شود. مدل دوم ترکیبی از بالشتک های الاستومریک و سربی– لاستیکی بوده و ارتفاع پایه های پل متفاوت می باشد. پایه ها با المان های تیر الاستیک مدل می شود. از ترکیب مدل پایه و بالشتک، مدل سوم بدست می آید. نشان داده شده است که بالشتک سربی– لاستیکی در ترکیب با بالشتک های الاستومریک می توانند نیروهای زلزله را بین کوله ها و پایه ها توزیع کنند. همچنین مشخص شده است که وجود سرب، پریود طبیعی سازه را جابجا می کند و میزان میرایی را با وجود کاهش جابجائی ها، افزایش می دهد.
آن ها در ادامه پل های عایق بندی شده در برابر زلزله با بالشتک های لاستیکی– سربی را مطالعه پارامتریک نموده و نتیجه گیری نموده اند که این عایق ها در ترکیب با بالشتک های الاستومریک یک ابزار مؤثر برای توزیع نیروهای پاسخ زلزله بین پایه ها و کوله ها می باشد. رکوردهای زلزله ارتعاشی عموما منجر به میرایی های اضافی بزرگتر می شوند درصورتی که زلزله های ضربه ای میرایی اضافی کمتری ایجاد می کنند و نیز زلزله های با بزرگای بیشتر باعث جابجائی بیشتر دوره تناوب می شوند ]۲۴[.
لی[۲۳] (۱۹۸۹) پاسخ یک پل سه دهانه با سیستم جداگر لرزه ای که شامل بالشتک های لاستیکی و مستهلک کننده های هیسترتیک در جهت طولی بود، بررسی نمود. معادلات غیرخطی حرکت برای مود اول ارتعاش استخراج شده است و پاسخ شتاب زمین با اغتشاش سفید فیلتر شده با بهره گرفتن از تکنیک معادل سازی خطی تعیین شده است. روشی نیز برای طرح بهینه سیستم جداگر لرزه ای با میراگرهای هیسترتیک ارائه شده است. نتیجه گیری شده است که اگر میراگر هیسترتیک بر روی یک سازه نگهدارنده سخت قرار گیرد بیشترین تأثیر را خواهد داشت ولی بازده آن با افزایش انعطاف پذیری سازه نگهدارنده کاهش می یابد. همچنین نتیجه گیری شده است که هرچه میزان ماکزیمم جابجائی مجاز مورد استفاده بزرگتر باشد سیستم جداگر مؤثرتر خواهد بود ]۲۵[.
موخا[۲۴] و همکاران (۱۹۹۰) یک مدل ریاضی از رفتار اصطکاکی بالشتک های لغزشی تفلونی برای جداسازی لرزه ای پل ها به دست آورده اند. این مدل قادر است که این موارد را محاسبه کند: اول، حرکت یک سویه و چند سویه در سطح تماس فولاد با تفلون، دوم، وابستگی ضریب اصطکاک لغزشی به سرعت و فشار، سوم، اثرات اصطکاک استاتیکی. پارامترهای مشخص کننده مدل عبارتند از: مقادیر حداکثر و حداقل ضریب اصطکاک لغزشی، نسبت ضریب اصطکاک استاتیکی به ضریب اصطکاک لغزشی در شروع لغزش و پارامتری که تغییرات ضریب اصطکاک لغزشی با سرعت را توصیف کند ]۱۸[.
رینهورن[۲۵] و همکاران (۱۹۹۸) اثرات تغییرات نسبت مشخصه های جاری شدن عایق و پایه بر پاسخ پل های جداسازی شده را بررسی کرده اند. مشخص شده است که بخاطر درجه نامعینی پائین و غلبه مود ارتعاشی عرشه پل، پله ای جداسازی شده، به خصوصیات حرکت زمین بسیار حساس می باشند. بعد از جاری شدن، با توجه به خصوصیات سختی و پریود سیستم پل – عرشه، ممکن است سختی ثانویه عایق ها
کاملاً حاکم شود. این مطالعه حساسیت پاسخ پل به تغییرات اندک سختی بعد از جاری شدن سیستم جداسازی را مورد بررسی قرار می دهد. از آنجا که عرشه بیشترین جرم پل را به خود اختصاص می دهد، مدل های تحلیلی طراحی، تمایل به حذف جرم پایه ها و مودهای ارتعاش ناشی از آن ها دارند. بهرحال، در پل های با عرشه جداسازی شده، مودهای محلی ستون های بلند جرم دار ممکن است در نیاز جابجائی نسبی سیستم پایه پل عایق اساسا اثر داشته باشد. همچنین اثر صرفنظر کردن از جرم پایه ها در مدل نمودن پل ها مورد مطالعه قرار گرفته است ]۲۶[.
دولس[۲۶](۱۹۹۸ ) رفتار لرزه ای پل های راه آهن را که مجهز به قطعات جداکننده و مستهلک کننده انرژی است، بررسی کرده است. یک پل نوعی از خطوط ریلی سریع السیر ایتالیا که در دست احداث بوده و دارای رفتار الاستو – پلاستیک می باشد مورد ملاحظه و بررسی قرار گرفته است و پارامترهای تعیین کننده پاسخ این قطعات مثل نیرو و سختی بعد از جاری شدن، تغییر داده شد. مزایای عملی جداسازی لرزه ای در مقایسه با طراحی مرسوم پل های راه آهن بررسی شده و تعدادی ضابطه برای پارامترهای رفتاری در انتخاب طرح بهینه بدست آمده است. وی در مقاله خود عنوان کرده است که اثرات ویژه ای مثل رفتار غیرخطی بالاست، رفتار دینامیکی قطار، وجود قید یک جهته بین چرخ قطار و ریل، بین ریل و عرشه و بین ریل و بالشتک های پل بایستی در نظر گرفته شوند. در این راستا بایستی یک آنالیز سه بعدی کامل صورت گیرد تا پدیده های غیرخطی در سازه و ریل را در نظر آورد، به همین منظور یک برنامه سه بعدی اجزاء محدودی به نام BRIEتوسط وی نگاشته شده است. در این تحقیق تنها یک پل در نظر گرفته شده است که دارای ۵ دهانه ساده هر یک به طول ۶/۳۳ متر و پایه های به ارتفاع ۶/۱۱ متر می باشد. یک سیستم جداگر الاستوپلاستیک در نظر گرفته شده که برای شرایط راه آهن که عبارتند از سختی اولیه زیاد و مقاومت بالا در رابطه با نیروهای ترمز/ شتاب، مناسب می باشد و در نهایت مقایسه ای بین این پل ها و پل های معمولی صورت گرفته است ]۲۷[.
۲-۱۰- تفاوت کاربرد جداسازی لرزه ای در پل ها با ساختمان
مفهوم جداسازی لرزه ای در پل ها به طور اساسی با ساختمان های معمولی فرق می کند. موارد فراوانی در پل ها وجود دارد که با ساختمان ها متفاوت بوده و مفهوم جداسازی لرزه ای را تحت تأثیر قرار می دهد ]۲[ :
- بیشتر وزن در روسازه و در یک صفحه افقی (عرشه پل) متمرکز شده است.
- روسازه برای مقاومت در برابر نیروهای لرزه ای بسیار مقاوم است در حالی که زیرسازه (پایه ها و کوله ها) بسیار آسیب پذیرند.
- مقاومت لرزه ای غالباً در دو جهت افقی عمود بر هم طولی و عرضی متفاوت است.
- پل ها باید بارهای جانبی سرویس و تغییر مکان های ناشی از باد، بار ترافیک، خزش، حرکات انقباضی و حرارتی را تحمل کنند.
هدف جداسازی لرزه ای پل ها متفاوت از ساختمان های معمولی است. در ساختمان های معمولی، جداسازی لرزه ای به منظور کاهش نیروهای اینرسی سازه بالای جداگر می باشد تا نیروهای اعضا را کاهش دهد. در پل ها معمولا جداسازی لرزه ای در زیر روسازه انجام می گیرد و هدف آن محافظت از المان های زیر جداگر می باشد. این کار با کاهش نیروهای اینرسی منتقل شده از روسازه به زیرسازه صورت می گیرد. در شکل (۲-۲۱) نمونه ای از یک پل جداسازی شده نشان داده شده است.
شکل (۲-۲۱) نمونه ای از یک پل جداسازی شده لرزه ای ]۲[
معمولا جداکردن پل ها به خصوص در جهت طولی مشکل است. در سازه های جداسازی شده اگر فاصله کافی برای تغییر مکان سازه وجود نداشته باشد موجب می شود که ضربه ای از محل تکیه گاه به سازه وارد شود. برای ساختمان ها، این ضربه اثرات نامناسبی در بر خواهد داشت. ضربه وارده یک شوک با فرکانس بالا ایجاد می کند که به صورت موج در سازه بالا می رود و لذا موجب این خرابی ها می شود که قرار بود سیستم جداساز از آن جلوگیری کند ]۲۸[.
در پل ها، در صورت کم بودن فاصله مزبور روسازه با کوله پل برخورد می کند که معمولا شتاب زیاد در آن ها ایجاد خرابی می کند و به این دلیل ضربه تأثیر زیادی بر پل نمی گذارد. نیروی ناشی از ضربه را می توان با قرار دادن ماده شکننده و ترد در محل برخورد کاهش داد. شکل (۲-۲۲) نمونه ای از آن را نشان می دهد.
شکل (۲-۲۲) جزئیات محل اتصال عرشه پل به کوله آن ]۲[
ویرایش ۱۹۹۱ دستورالعمل جداسازی لرزه ای آشتو اجازه داده است که پل های جداشده برای همان ضریب شکل پذیری ® که برای پل های جداسازی نشده استفاده می شود، طراحی شوند که این مسئله برای ساختمان ها متفاوت است.
این دستورالعمل دو روش تحلیل طیفی، تک مودی و چند مودی را پیشنهاد می کند. روش اول شبیه روش خطی است و روش دوم همانند روش معمول تحلیل طیفی است. همچنین تحلیل تاریخچه زمانی نیز برای پل های جداسازی شده لرزه ای اجازه داده شده و در ضمن آزمایش هایی باید بر روی سیستم های جداگر انجام شود. در بازنگری ۱۹۹۹، دستورالعمل آشتو با تغییرات اساسی مواجه شد. تفاوت های اساسی بین دو ویرایش آشتو از این قرار است ]۲۸[ :
- محدودیت در ضریب Rبدین ترتیب که ضریب به نصف مقدار آن برای پل های جداسازی شده ولی نه کمتر از ۵/۱ محدود شد.
- اضافه شدن روش تحلیل بار یکنواخت به روش های تحلیل موجود. این روش، روش بار استاتیکی است که انعطاف پذیری زیرسازه را نیز به حساب می آورد.
- ارائه روش هایی برای تحلیل پل های با میراگرهای ویسکوز
- در نظر گرفتن کرانه بالا و پائین برای طراحی بر اساس جابجایی حداکثر
- نیاز به انجام آزمایش های وسیع تر شامل آزمایش تعیین مشخصات سیستم
۲-۱۱- کاربرد جداگرهای لرزه ای در پل ها در کشورهای مختلف
نمونه هایی از پل های جداسازی شده و جزئیات کاربرد جداگرها در شکل (۲-۲۳) به جهت تکمیل موارد مذکور و تائید مجدد استقبال کشورهای مختلف از این روش برای طراحی و بهسازی لرزه ای پل ها ارائه شده اند. استفاده از جداگرهای الاستومری با توجه به امکانات و توانائی های شرکت های داخلی توصیه می شود ]۱[.
شکل (۲-۲۳) نمونه هایی از جداگرهای لرزه ای استفاده شده در پل ها ]۱[
فصل سوم
مدل سازی، بارگذاری و روش تحلیل
۳-۱- مقدمه
در جداسازی لرز ه ای کل یا بخشی از سازه برای کاهش پاسخ لرزه ای آن بخش در زمان زلزله از زمین یا قسمت های دیگر سازه جدا می شود. این کار با بهره گرفتن از جداساز هایی که بر اساس مشخصات دینامیکی سازه، اهداف عملکردی مورد نظر طراح و شرایط خطر لرزه ای ساختگاه، طراحی و ساخته شده اند صورت می گیرد. وظیفه اصلی این جداساز ها ایجاد فاصله بین دوره ی تناوب طبیعی سازه و محدوده ی دوره ی تناوب حاکم در ارتعاش زمین لرزه احتمالی در محل سازه ی مورد نظر است. علاوه بر این، انرژی ارتعاشی ناشی از زلزله نیز با کمک سازوکارهای مختلفی جذب شده و از انتقال آن به سازه جلوگیری می گردد.
جداساز سامانه ای است که سازه روی خود را از بخش زیرین خود جدا می کند. برای اینکه در زمان بروز زلزله هیچ نیرویی به سازه منتقل نشود، لازم است این سامانه، سازه را به حالت شناور درآورد. این امر با توجه به نیاز به کنترل تغییر مکان های نسبی جانبی در زمان تحریک زلزله از نظر اجرایی درست و امکان پذیر نیست.
اما با توجه به این نتایج آزمودنیهای گروه شغلی معلمان در بعد خودفراروی نمرات بیشتری نسبت به گروه شغلی پرستاران داشتند.
مردان و زنان در گروه معلمان دارای نمرات بیشتری نسبت به مردان و زنان در گروه پرستاران بودند.
متانت و صبوری، قبول معنویت در مقابل مادی گرایی و مفهوم خویشتن به عنوان بخشی از جهان و پیرامون آن که در زیرمجموعههای تأثیر گرفته از بعد خودفراروی هستند میتوانند به عنوان تبیینی جهت این مطلب باشند. از دیگر سو معلمی که یک سال تحصیلی را با دانش آموز بطور مداوم و با همه کاستیها و فراز و نشیبها أعم از مشکلات یادگیری، آموزشی، خانوادگی دانشآموز، مدرسه و خانواده سپری میکند میتواند از آن تأثیر گرفته و صبر و بردباری بیشتری را در پی داشته باشد. همچنین ارتباط با دانشآموزان در سنین مدرسه علیالخصوص سالهای ابتدایی تحصیل، روحیه لطیفی را میطلبد که در فرد بیتأثیر نخواهد بود. اما با این حال با وجود همه آنچه ذکر گردید مجدداً عدم وجود تفاوتهای معنادار در این دو شغل را میتوان به مسائل مرتبط به انتخاب شغل، عدم دسترسی به آزادی انتخاب مشاغل دلخواه برای همه افراد و یا حتی توجه به تواناییهای فرد در گرایش به یک حرفه و دیگر دلایل مرتبط دانست.
۲ـ۵ یافتههای جانبی
همانطور که در جدول ۱۱ـ۴ یافتههای جانبی مربوط به همبستگی بین متغیرهای ویژگیهای سرشت و دادههای جمعیت شناختی در کل گروه نمونه ملاحظه گردید، همبستگی منفی بین سن با تحصیلات میتواند به کمبود افراد دارای تحصیلات عالی و دانشگاهی در دهه های قبل و در نتیجه استخدام افراد بدون نیاز به مدارک دانشگاهی اشاره نمود. بنابراین هر چه افراد شاغل در این دو شغل در سنین بالاتر را مورد بررسی قرار میدهیم سطح تحصیلات دانشگاهی پایینتری را ملاحظه مینماییم کمااینکه برخی از افراد شاغل در این رشتهها نیز پس از استخدام به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر پرداختهاند.
همبستگی منفی بین سابقه شغلی با تحصیلات نیز حاکی از این همین مطلب است که افراد با سابقه شغلی بیشتر، اغلب طی دورانی استخدام شدهاند که داشتن مدارک دانشگاهی و تحصیلات اهمیت کمتری داشته وضمن آنکه افراد کمتری به دانشگاهها راه یافته بودند.
همچنین همبستگی مثبت سابقه شغلی با سن حاکی از این است که افراد از سنین خاصی به بالا امکان اشتغال و استخدام را دارا میشوند بنابراین پس از استخدام هرچه سابقه شغلی فرد بیشتر بوده باشد سن وی نیز بالاتر خواهد رفت و این دو یک رابطهی مثبت را خواهند داشت.
بر اساس نتایج مربوط به جدول ۱۲ـ۴ همبستگی منفی بین سن با تحصیلات؛ همبستگی منفی بین سابقه شغلی با تحصیلات و همبستگی مثبت سابقه شغلی با سن شرح آن در بالا آمده.
اما همبستگی مثبت بین همکاری با خودراهبری را میتوان این چنین تبیین کرد که افراد دارای سطح بالای خودراهبری ویژگیهایی همچون مسئولیتپذیری، هدفمندی، احترام، عزت، تأثیربخشی و دیگر ویژگیها برخوردار میباشند. در بعد همکاری نیز گرایشات اجتماعی، همحسی و یاریدهندگی وجود دارد بنابراین این دو بعد در راستای یکدیگر میتوانند عمل کنند و افراد دارای این ویژگیها بهطور همسو در دو بعد حرکت میکنند.
درخصوص تبیین همبستگی مثبت بین خودفراروی با سن میتوان چنین گفت که شاید افراد در سنین بالاتر بیشتر راغب به خود فراموشی خلاق و ایمان و گرایشات مذهبی، فروتنی، انصاف و بدون ادعا بودن و در کل کمتر مادیگرا میباشند تا در سنین پایینتر.
همبستگی مثبت بین خودفراروی با سابقه شغلی از دو حیطه قابل تبیین است. البته این دو تبیین بیشتر بر همبستگی مثبت سابقه شغلی با خودفراروی تأکید میکند. اولین تبیین اینکه داشتن سابقه شغلی خود میتواند در فرد احساسی از امنیت شغلی و آرامش بیشتر را بوجود آورد، اکنون تا حدودی زمان گذر از دغدغههای جانبیای است که در جهان مادی ذهن فرد ر به خود درگیر نموده است بنابراین فرد آسودهتر با جهان و منابع پیرامون آن ارتباط برقرار میکند که این خود به گرایش و تمایل بیشتر به بعد خودفراروی اشاره دارد. در تبیین دیگر به رابطه سابقه شغلی و سن و همبستگی مثبت میان آنها اشاره میشود که سابقه شغلی بیشتر سن بالاتر را به دنبال دارد و همانطور که در سطرهای قبل به این مورد اشاره شد در سنین بالاتر احتمال اینکه گرایشات و خصوصیات فرد بعد خودفراروی را در وی تقویت نماید بیشتر است.
همبستگی مثبت بین خودفراروی با همکاری را میتوان شرح داد؛ با توجه به اینکه خودفراروی بر پایه مفهومی از خویشتن به عنوان بخشی از جهان و منابع پیرامون آن مطرح شده است که با پندارهای حضور رازگونه، ایمان مذهبی، متانت و صبوری غیر مشروط همراه است و از سوی دیگر همکاری که بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی و جامعه قرار دارد که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق میشود. جنبهی مثبت و احساس لطیف و خوشایندی که از وجود هریک از این دو در فرد پدید میآید میتواند بعد دیگر را نیز در وی پررنگتر نماید و بنابراین موجبات همبستگی مثبت میان این دو بعد یعنی خودفراروی با همکاری را فراهم آورد.
بر اساس نتایج جدول ۱۳ـ۴ میتوان چنین استنباط کرد که همبستگی منفی بین خودراهبری با نوجویی گویای این است هنگامی که فرد به شناخت از خویشتن و وحدت و استقلال میرسد از تنوع طلبی خود کاسته و به نوعی به ثبات بیشتری میرسد. در این حالت فرد میداند که چه میخواهد و قصد انجام چه کاری را دارد.
در جهت تبیین همبستگی منفی بین خودراهبری با آسیب پرهیزی به این اشاره خواهیم کرد که خودراهبری بر پایهی پنداشت از خویشتن به عنوان یک فرد مستقل و با زیر مجموعههای وحدت، احترام، رهبری و… میباشد و از سوی دیگر احساس مرتبط با آسیب پرهیزی احساس ترس است. بنابراین میتوان چنین تبیین نمود که هرگاه اعتماد به خویشتن، عزت و احترامی که فرد برای خود قائل میشود، امید و خودباوری فرد پایین باشد احساس ترس و آسیب پذیر بودن در او افزایش مییابد و بالعکس.
همبستگی منفی بین همکاری با نوجویی: افرادی که در جمع قرار میگیرند و به همکاری با دیگر افراد تمایل نشان میدهند پیوند بیشتری با گروه پیدا نموده و خود را متعهدتر به آن میدانند بنابراین احتمال انتخابهای متعدد به دلخواه فرد در هر زمان که او بخواهد کاهش یافته و فرد نمیتواند هر وقت که بخواهد دست به انتخاب تازهای بزند. احتمالاً این یکی از دلایلی است که افراد با نمرات بالا در همکاری نمرات پایینتری در نوجویی کسب میکنند. همبستگی منفی بین همکاری با آسیب پرهیزی را میتوان چنین تبیین نمود که همکاری با سایر افراد به فرد احساسی از حمایت و پشتیبانی میبخشد بنابراین افرادی که خود را تنها نمیبینند اینها آدمهایی با انرژی بیشتر هستند که شرمی هم از روبرو شدن با غریبهها ندارند و معمولاً به ترس کمتری که احساس مرتبط با آسیب پرهیزی است دچار میشوند.
همبستگی مثبت بین همکاری با وابستگی به پاداش: رابطه دو سویه همکاری با وابستگی به پاداش گویای این است که مزایا و امتیازاتی که فرد در نتیجه همکاری کسب میکند باعث تقویت رفتار شده و تا زمانی که تأثیرات بطور مثبت عمل میکنند همکاری ادامه مییابد در غیر اینصورت با عدم دستیابی به نتیجه مطلوب یا همان عدم تقویت، رفتار همکاری رو به نزول میگذارد. این مسئله ذهن پژوهشگر را به یادآوری جایگاه تقویت و بازخورد هدایت میکند.
همبستگی مثبت بین همکاری با پشتکار میتواند علتی دو جانبه داشته باشد چرا که هر دو مقوله دارای خصایص مثبتی هستند که میتوانند حمایت کننده یکدیگر باشند. پشتکار که از جمله ابعاد سرشتی میباشد به فرد در راه رسیدن به اهداف و به انجام رسانیدن یک عمل یاری میرساند، از سوی دیگر همکاری که یکی از ابعاد منش را در بر میگیرد دارای جنبههای مثبتی است که از جمله احساس حمایت و پشتیبانی به فرد میبخشد و زمینه استفاده از کار گروهی را فراهم میآورد و بنابراین همکاری نیز اغلب فرد را در دستیابی به هدف با سرعت عمل بیشتری مواجه میکند. افراد با وجود یکی از این دو خصیصه زمینه بیشتری را برای وجود خصیصه دوم خواهند داشت.
همبستگی مثبت بین همکاری با خود راهبری شرح آن در مطالب مربوط به ۱۲ـ۴ آمده.
جهت تبیین همبستگی مثبت بین خودفراروی با وابستگی به پاداش لازم است به ویژگی افراد در بعد خودفراروی مجدداً اشاره نمود: در یک سوی این طیف افرادی منصف، واجد بصیرت، بدون ادعا و فروتن و در سوی دیگر افرادی مادی، عملگرا، واقعگرا و پرمدعا قرار گرفتهاند. چنانچه از جهت خصایصی همچون صبور، با متانت، فروتن، با ایمان مذهبی و ویژگیهایی از این دست به آن بنگریم پاداش برای این افراد در ازای رفتارشان دریافت بازخورد مثبت از سوی اطرافیان است اما احتمالاً بیشترین تقویت برای آنها پاداش درونی است که به وسیلهی ایمان مذهبی، اعتقاد و حس خوشایند درونی آنها باعث تقویت رفتار میشود.
همبستگی مثبت بین خودفراروی با پشتکار را میتوان با شرح مرتبط با همبستگی مثبت بین خودفراروی با وابستگی به پاداش تبیین نمود. در واقع چنین فردی در عمل و رفتار خود استمرار و پایداری بیشتری به خرج میدهد.
همبستگی مثبت بین خودفراروی با همکاری، شرح آن در صفحات قبل آمده.
۳ـ۵ محدودیتهای پژوهش
پژوهش حاضر دارای محدودیتهایی به شرح ذیل میباشد:
ـ پژوهش حاضر فقط بر جامعه پرستاران و معلمان شهر اهواز متمرکز بوده است و بدین خاطر در تعمیم نتایج بایستی احتیاط نمود.
ـ عدم همکاری علی الخصوص در رابطه با گروه مردان در هر دو شغل و بخصوص گروه شغلی پرستاران به دلیل محدودیت مردان شاغل در شغل پرستاری تعداد نمونه را با مشکل مواجه نمود.
ـ با وجود آزاد بودن انتخاب جهت شرکت در پژوهش، به نظر میرسد عدم تمایل افراد شرکت کننده یا زمان اختصاص داده شده جهت پر کردن پرسشنامه و در پی آن ناقص پر نمودن پرسشنامه، ریزش نمونه را به دنبال داشت.
۴ـ۵ پیشنهادات پژوهش
ـ پیشنهاد میشود که این مطالعه در جامعه گستردهتری با تعداد نمونه بیشتر انجام شود.
ـ انجام این پژوهش به روش طولی میتواند نتایج دقیقتری را در اختیار بگذارد.
ـ پیشنهاد میشود پژوهش در خصوص سرشت و منش در مدارس شبانه روزی یا محیطهایی مانند مراکز تربیت معلم یا خوابگاهها و حتی زندانها که افراد مدت زمان طولانیتری را با یکدیگر سپری میکنند انجام گیرد به این صورت که پیش از ورود به تکمیل این پرسشنامه بپردازند و پس از گذراندن مدت زمانی مجدداً پرسشنامه در اختیار همان افراد قرار گیرد تا تأثیر پذیری متغیرهای حیطه منش بیشتر مشخص گردد.
ـ پیشنهاد میشود این پژوهش در گروههای همتا شده صورت گیرد زیرا در اینصورت نتایج بدست آمده قابلیت مقایسه بهتری را خواهند داشت.
منابع فارسی :
ادیب حاج باقری، محسن؛ دیانتی، منصور. (۱۳۸۳). تناسب شخصیتی دانشجویان پرستاری برای تحصیل وکار در این حرفه. مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، ۱، ۴، صص۱۱-۵.
ارمیچل، ترنس. مردم در سازمانها. ترجمهی شکرکن، حسین(۱۳۷۷). تهران: انتشارات رشد.
پروین، لارن؛ جان، اولیور. پی. (۲۰۰۱). شخصیت(نظریهها و پژوهش)، ترجمهی جوادی، محمد جعفر و کدیور، پروین(۱۳۸۱). تهران: انتشارات آییژ، چاپ اول، ویرایش هشتم.
جهانگیر، فریدون. (۱۳۸۶). بررسی رابطه بین تعهد سازمانی و رضایت شغلی و عوامل فردی پرستاران در بخشهای داخلی جراحی بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران. مجله پژوهنده، ۱۲، صص۴۱۶ـ۴۰۷.
حجازی، یوسف. (۱۳۸۱). رابطه میان ویژگیهای شخصیتی و عملکرد شغلی. مجله روانشناسی، ۲ ،سال سی و دوم، صص۱۸۹-۱۷۱.
حق شناس، حسن. (۱۳۸۸). روانشناسی شخصیت. شیراز: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز.
حق شناس، حسن. (۱۳۹۰). روان شناسی شخصیت. شیراز: انتشارات دانشگاه علوم پزشکی شیراز. چاپ دوم.
خسروی، مریم. (۱۳۸۰). بررسی شخصیت کارشناسان کاوش اطلاعات. مجله علوم اطلاع رسانی، ۳و۴ ، سال هفدهم.
دارابی، ج. (۱۳۸۴). نظریههای روان شناسی شخصیت(رویکرد مقایسهای). تهران: نشر آییژ.
رابینز، استیفن. پی؛ دی سنزو، دیوید. ای. رفتار سازمانی. ترجمهی اعرابی، سیدمحمد؛ حمید رفیعی، محمدعلی و اسراری، بهروز. ارشاد(۱۳۸۵). تهران: انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی. چاپ چهارم.
راس، آ. (۱۳۸۶). روانشناسی شخصیت. ترجمهی سیاوش جمالفر. تهران: نشر روان. چاپ پنجم.
رسولیان، مریم؛ الهی، فاطمه و افخم ابراهیمی، عزیزه. (۱۳۸۳). ارتباط فرسودگی شغلی با ویژگیهای شخصیتی در پرستاران. فصلنامه اندیشه و رفتار، ۴ ،سال نهم، ص ۹ .
سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا. (۲۰۰۳). خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک. جلد۲. ترجمهی پورافکاری، نصرت اله(۱۳۸۳). تبریز: انتشارات شهر آب.
ساعتچی، محمود. (۱۳۸۲). روانشناسی کار. تهران: موسسه ویرایش. چاپ هفتم.
سالار زاده، نادر. (۱۳۸۵). بررسی تأثیر میزان سرمایه اجتماعی بر رضایت شغلی معلمان تهران. فصلنامه علوم اجتماعی، ۳۲ ، صص ۲۶ـ۱.
سمیعی، حسین. (۱۳۷۵). بررسی رابطه خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با تعهد سازمانی در بین کارمندان مناطق مختلف شهر اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی صنعتی و سازمانی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
شاملو، س. (۱۳۸۲). مکتبها و نظریهها در روان شناسی شخصیت(با تجدید نظر و اضافات). تهران: انتشارات رشد.
۲-۹- مزایا و معایب عرضه عمومی اولیه
اگرچه توسعه بیشتر به نفع شرکت است، اما مزایا و معایبی هم که از عمومی شدن شرکت ناشی میشود، وجود دارد.
عمومی شدن، فرایند فروش سهام شرکتی است که در گذشته بهصورت خصوصی نگهداری میشد به سرمایهگذاران جدید و برای اولین بار.
به عبارت دیگر، عمومی شدن به عرضه عمومی اولیه شرکتهای خصوصی اشاره دارد و به این ترتیب به موسسهای مستقل و قابل معامله برای عموم تبدیل میشود. شرکتها معمولا بهمنظور افزایش سرمایه و به امید توسعه، عمومی میشوند. عمومی شدن تاثیرات مثبت و منفی دارد که موسسات باید به آنها توجه کنند. بعضی از مزایا شامل نقدشوندگی برای شرکت و سایر سهامداران، افزایش سرمایه، تسهیل فرایند ادغام و اکتساب، متنوع کردن ترکیب سهامداری، و افزایش اعتبار و وجهه شرکت و از سوی دیگر معایب آن شامل اعمال فشار بر شرکت به منظور رشد کوتاهمدت، افزایش هزینهها، افزایش محدودیتها بر مدیریت و عملکرد، اجبار به افشای عمومی اطلاعات و کاهش کنترل مالکین سابق در اتخاذ تصمیم است. برای تعدادی از کارآفرینان، عرضه عمومی شرکت یک رویای دیرینه و علامت موفقیت آنها بهشمار میرود، اما قبل از عرضه عمومی اولیه شرکت باید الزامات تعیین شده از سوی پذیرهنویس را فراهم سازد.
عمومی شدن یک فرایند هزینهبر است و یک شرکت سهامی عام با مسئولیتها و تعهدات زیادی روبهرو میشود که در گذشته با آنها روبهرو نبود. اگرچه عمومی شدن مزایایی دارد، صاحبان شرکت و کسبوکار باید بهطور جدی تمام انتخابها، وظایف و مسئولیتهای بالقوه جدید را بهمنظور اتخاذ تصمیم آگاهانه که بیشترین نفع را برای شرکت به همراه داشته باشد، بررسی کنند. مشاوران سرمایهگذاری میتوانند به شرکتها در تحلیل مزایا و معایب عرضه عمومی اولیه کمک کنند.
از زمانیکه شرکت، اوراق بهادار خود را بهمنظور عرضه و فروش، ثبت کرد از خصوصی به عمومی تبدیل میشود. هدف بیشتر شرکتها از عمومی شدن، افزایش منابع مالی است؛ با وجود این، یک شرکت خصوصی موفق، انتخابهای دیگری نیز برای تامین مالی دارد. برای مثال، شرکت میتواند منابع مالی مورد نیاز خود را از طریق شرکتهای مخاطرهپذیر کسب کند. گزینه دیگر برای شرکت، تامین مالی از طریق مشارکت با شرکتهای دیگر است. برای شرکت توجه به پتانسیلهای رشد، مزایا و معایب عمومی شدن قبل از تصمیم به این اقدام بسیار اهمیت دارد.
۲-۹-۱ مزایای عرضه عمومی
دسترسی به منابع مالی: رشد مداوم شرکتها نیازمند دسترسی آنها به منابع مالی جدید است. عمومی شدن یکی از راههای بهدست آوردن آن سرمایه است، ولی امری زمانبر است. علاوه بر این تقریباً همه شرکتهایی که عرضه عمومی میشوند در نخستین گام به نقدینگی نیاز دارند. انتفاع مالی بزرگترین مزیت افزایش سرمایه است. منابع مالی میتواند برای تحقیق و توسعه، مخارج سرمایهای یا تسویه بدهیهای موجود شرکت بهکار گرفته شود. سایر دلایل در درجات بعدی اهمیت قرار دارند.
چنانچه شرکت نیاز به افزایش سرمایه داشته باشد، میتواند سهام بفروشد یا اوراق قرضه (اوراق بدهی) منتشر کند. این وجوه ممکن است برای اهداف متنوعی مانند رشد و شکوفایی، تسویه بدهی موجود، بازاریابی و توسعه، خرید دارایی و غیره استفاده شود.
با عمومیسازی، روشهای تامین مالی شرکت افزایش مییابد. شرکتی که عرضه عمومی میشود میتواند به جذب منابع مالی جدید از طریق انتشار اوراق قرضه، انتشار اوراق قرضه قابل تبدیل یا انتشار مجدد سهام اقدام کند. چنین شرکتی میتواند روشهای دلخواه خود را برای تامین مالی از طریق سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی انتخاب کند.
افزایش نقدشوندگی: بهمنظور فروش سهام یک شرکت خصوصی، صاحب سهام باید شخص دیگری را پیدا کند که تمایل به داشتن سهام وی داشته باشد؛ این بسیار مشکل است.
با عرضه عمومی، یک شرکت برای سهام خود بازاری ایجاد میکند که در آن خریداران و فروشندگان سهیم میشوند. بهطور کلی سهام یک شرکت عمومی نقدشوندهتر از سهام یک شرکت خصوصی است. سرمایهگذاران شرکت ممکن است قادر باشند تا سهام شرکت را آسانتر از گذشته خرید و فروش کنند.
نقدشوندگی میتواند ارزش شرکت را ارتقا دهد. قابلیت نقدشوندگی سهام به عوامل مختلفی نظیر محدود کردن فروش توسط سهامداران عمده و دوره نگهداری سهام بستگی دارد.
همچنین نقدشوندگی میتواند برای سرمایهگذار یا مالک شرکت امکان خروج، تشکیل سبد سهام متنوع و انعطاف پذیری در تخصیص دارایی ایجاد کند.
انگیزهدهی به کارکنان: بسیاری از شرکتها از سهام و طرحهای اختیار معامله سهام برای جذب و نگهداری کارکنان مستعد استفاده میکنند. استخدام و پاداش به مدیران با مجموعهای از حقوق و سهام بهطور فزایندهای معمول شده است. در شرکتهای سهامی عام، سهام میتواند بهعنوان مبنای پاداش عملکرد یا عامل انگیزاننده رواج یابد.
زمانیکه سهام قابل دادوستد باشد، این پاداش مطلوبتر خواهد بود. سهام میتواند نقش کلیدی در جذب و نگهداری کارکنان داشته باشد. همچنین، مزیت مالیاتی در این روش هم قابل توجه است؛ زیرا بهطور کلی مالیات بر سود سرمایهای کمتر از مالیات بر درآمد است. یادآور میشود ممکن است مالکان و کارکنان محدودیتهای خاصی در ارتباط با فروش سهام داشته باشند.
آنچنانکه اشاره شد عرضه عمومی سهام میتواند برای سهام شرکت، بازار ایجاد کند. این بازار میتواند در نقدشوندگی و پاداش برای کارکنان نقش داشته باشد. چنین برنامههایی برای کارکنان، نمایش جالبی از همکاری بهوجود میآورد و به کارکنان اجازه خواهد داد تا مالک بخشی از سهام شرکتی باشند که در آن کار میکنند.
تخصیص مالکیت یا تقسیم سهام میتواند به افزایش بهرهوری، انگیزه و وفاداری منجر شود. این نوع از پاداش راهی برای مرتبط کردن آینده مالی یک کارمند به موفقیت شرکت نیز است.
وجهه و اعتبار: عرضه عمومی سهام میتواند به شرکت در بهدست آوردن اعتبار و وجهه از طریق ایجاد آگاهی از ثبات کمک کند. موسسان شرکت و مدیران اعتبار شخصی زیادی در جریان عمومی شدن بهدست میآورند. این اعتبار میتواند در استخدام نیروی کار متخصص، بازاریابی محصولات و خدمات کمک زیادی باشد. زمانیکه مالکیت شرکت با مردم به اشتراک گذاشته میشود، میتوان موفقیت شرکت را گسترش و فرصتهای تجاری آن را افزایش داد. با فروش سهام در بازار، شرکت میتواند بهتر و بیشتر شناخته شود؛ و این مساله ممکن است به افزایش شناخت و گسترش کسبوکار منجر شود.
در بازاریابی کالاها و خدمات شرکت، سهامی بودن میتواند مفید باشد؛ زیرا در چنین شرایطی اغلب فروشندگان و مصرفکنندگان شرکت، سهامدار آن میشوند که این امر میتواند کسبوکار رو به رشد و در حال توسعه را بهدنبال داشته باشد. در این مثال، شرکت سهامی عام یک مزیت رقابتی ورای یک شرکت خصوصی را داراست؛ بهطوریکه اقبال به عرضه عمومی اولیه سهام شرکت، میتواند اقبال مشتریان به یک شرکت را نیز نشان دهد که به همین ترتیب میتواند به افزایش فروش و شکل گستردهتری از همکاری منجر شود.
با عرضه عمومی شرکت، قرضدهندگان، فروشندگان و وامدهندگان، ریسک اعتباری شرکت را مناسب ارزیابی میکنند و این مساله فرصتهای تامین مالی مناسب را برای شرکت افزایش میدهد. همچنین عرضه عمومی میتواند برای شرکت ایجاد شهرت کند که برای بازاریابی شرکت موثر خواهد بود.
تصویر مناسب: شرکتهای عمومی تمایل دارند که نسبت به شرکتهای خصوصی شناسنامه و نمای بهتری داشته باشند. این مساله در صنایعی که عامل موفقیت آن فروشندگان و مشتریان است که آن را به داشتن تعهدات بلندمدت ملزم میکند، اهمیت بیشتری دارد. برای مثال، خرید نرمافزار نیاز به آموزش و پشتیبانی مداوم دارد و هیچ مدیری مایل نیست نرمافزار را از شرکتی بخرد که هیچ برنامهای برای ارتقا، پیشرفت، پشتیبانی مشکلات و غیره ندارد. هرچند استنباط فروشندگان و مشتریان از موفقیت شرکت اغلب یک پیشگویی کاملا شخصی است.
شهرت: عرضه عمومی سهام میتواند اعتبار، شهرت و دیده شدن را به همراه داشته باشد که در زمان بازاریابی برای شرکت موثر است. شرکتهای عمومی تمایل بیشتری در جلب توجه روزنامههای بزرگ، مجلهها و نشریات دورهای، نسبت به شرکتهای خصوصی دارند. ارتباط مستمر و قوی با رسانهها میتواند فروش و درآمد شرکت را بهطور بالقوهای افزایش دهد. شهرت بهوجود آمده از عرضه عمومی، توسعه کسب وکارهای جدید و جذب شرکای استراتژیک را بهدنبال خواهد داشت. همچنین گزارشهای تحلیلی تحلیلگران و جدول قیمتهای روزانه سهام برای آگاهی همه و از جمله محافل مالی منتشر میشود.
عرضه عمومی موفق میتواند وضعیت شرکت را تغییر دهد و فرصتی را برای سرمایهگذارانی که تمایل به سرمایهگذاری در شرکتهای خصوصی ندارند، بهوجود آورد. شهرتی که عرضه عمومی ایجاد میکند میتواند توجه شرکای بالقوه یا علاقهمندان به ادغام را نیز جلب نماید.
همچنین از آنجاکه وضعیت مالی یک شرکت عمومی مشروط به بررسی الزامات گزارشگری از سوی مقامناظر است، صحت وضع موجود از سوی سایرین مورد تایید است.
ادغام و اکتساب: زمانیکه یک شرکت سهامی عام است و بازاری برای سهام آن وجود دارد، این شرکت به مثابه پول نقد است. عرضه عمومی اولیه موفق میتواند تاثیر خاصی روی شناسنامه یک شرکت داشته باشد.
همه این عوامل میتواند به عوامل توسعهای کسبوکار منجر شود و اعتماد فزایندهای را از سوی مشتریان بههمراه داشته باشد.
ارزشگذاری شرکت خصوصی اغلب از نبود نقدشوندگی متاثر است. یک عرضه عمومی موفق ارزشگذاری شرکت را افزایش خواهد داد و به فرصتهای مختلفی برای ادغام و اکتساب منجر خواهد شد. با امکان افزایش سرمایه اضافی از طریق مراجعه مجدد به بازار و انجام عرضه مجدد، شرکت سهامی عام توانایی بیشتری برای تامین مالی و در اختیار گرفتن منابع نقدینگی دارد.
همچنین شرکت عمومی مزیت استفاده از ارزشگذاری بازار را دارد؛ بهویژه زمانی که سهام در بورس دادوستد میشود. الزامات افشای اطلاعات از سوی مقامناظر به متقاضیان ادغام، اطمینان از بررسیهای سهامداران، گزارشگری بدون نقص و توانایی پرداخت بدهیهای شرکت را میدهد. استفاده از سهام برای بهدست گرفتن شرکتهای دیگر آسانتر و ارزانتر از روشهای دیگر است. علاوه بر این، بسیاری از شرکتهای خصوصی در معرض دید سرمایهگذاران بالقوه نیستند. در حالی که عمومی شدن این مسائل را برای شرکتهای دیگر آسانتر میکند.
استراتژی خروج: یکی از مهمترین منافع عرضه عمومی این حقیقت است که سهام شرکتها سرانجام نقد میشوند و امکان ارائه پاداش و آزادی مالی برای موسسان و کارکنان فراهم میشود.
همچنین یک بازار عمومی برای سهام، یک استراتژی خروج بالقوه و نقدشوندگی برای سرمایهگذاران فراهم میکند. حس روانی ناشی از موفقیت مالی نیز میتواند یکی دیگر از مزایای عمومی شدن باشد. عرضه عمومی میتواند ثروت خالص سهامداران شرکت را افزایش دهد.
علاوه بر موارد یادشده حتی اگر سهامداران یک شرکت عمومی شده فورا سود را شناسایی نکنند، سهام شرکت میتواند به عنوان تضمین برای دریافت وام استفاده شود.
۲-۹-۲ معایب عمومی شدن
حتی با وجود منافع عرضه عمومی اولیه، شرکتهای عمومی اغلب با بسیاری چالشهای جدید روبهرو میشوند. یکی از مهمترین این چالشها، الزام به تقسیم سود است.
تقسیم سود به این معنی است که اگر شرکت در یک فعالیت اقتصادی در جایگاه بسیار موفقی قرار دارد، سودهای آتی باید با سهامداران تسهیم شود. از دیگر معایب از دست دادن اسرار شرکت است؛ به این معنا که بزرگترین دلیل برای شرکتها که در برابر عمومی شدن مقاومت میکنند، بر ملا شدن اسرار عملیات شرکت و سیاستهای آن است. برای مثال، یک شرکت میتواند در معرض خطر قرار گیرد اگر تکنولوژی یا سوددهی آن برای رقبا آشکار شود.
الزامات گزارشگری یکی دیگر از معایب است که بر اساس آن شرکتهای عمومی بهطور مستمر باید گزارشهای درخواستی مقام ناظر و بورس را تهیه و ارائه کنند. این الزام هزینه مالی به همراه دارد و اطلاعات را برای رقبا فراهم میکند.
یکی دیگر از معایب عمومی شدن از دست دادن کنترل است که بر اساس آن سهامداران جدید اغلب امکان مدیریت شرکت را بهدست میآورند و کنترل را از مدیران میگیرند و حتی ممکن است موسسان شرکت را کنار بگذارند. از آنجاکه معیارهای ضد اکتساب موثری وجود دارد، سرمایهگذاران تمایل ندارند مبلغ زیادی را برای شرکتی که مدیریت ضعیف آن قابل تعویض نیست، بپردازند. به عبارت دیگر، با عرضه اوراق بهادار بهطور عمومی، شرکت و مدیریت آن میتوانند قادر باشند تا درجهای از کنترل را حفظ کنند. اگر شرکتی که بهطور خصوصی اداره میشود، تصمیم به فروش سهام عادی به موسسات مخاطرهپذیر برای افزایش منابع مالی نسبت به روش عرضه عمومی بگیرد، خریداران عموما احتیاج به مقداری اختیار تصمیمگیری خواهند داشت. برای مثال، موسسه مخاطرهپذیر ممکن است تمایل داشته باشد که یک شخص با صلاحدید خود به عنوان عضو هیات مدیره معرفی کند.
هزینههای عرضه عمومی اولیه: یک عرضه اولیه عمومی یک تعهد پرخرج است؛ شرکت باید حدود ۱۵ درصد تا ۲۵ درصد وجوه ناشی از عرضه را بهصورت مستقیم هزینه کند. در حالیکه سایر منابع هم بهطور غیرمستقیم صرف میشوند (زمان مدیریت، اخلال در کسبوکار). خروج ناگهانی نقدینگی معمولا مجاز نیست. عموما، عرضهکنندگان با محدودیتهای مختلفی روبهرو میشوند که به آنها اجازه خروج نقدینگی را برای چند ماه بعد از انجام عرضه اولیه نمیدهند.
مسئولیت بهعنوان یکی دیگر از معایب بدان معنی است که شرکت، مدیریت آن و سایر شرکای متعهد و مسوول نقایص یا گزارشهای اشتباه و گزارشهایی که توسط شرکت بعد از عمومی شدن تهیه میشود، هستند. همچنین همواره فشار جدیدی از سوی سهامداران بر روی شرکتهای سهامی عام برای افزایش عایدی وجود دارد. حتی کسبوکارهای موفق هم با این فشار مواجه خواهند شد؛ زیرا سهامداران بهشدت بر روی درآمدهای جاری شرکت تمرکز دارند. اغلب سهامداران، سرمایهگذاری کوتاهمدت انجام میدهند، از این رو افزایش سریع قیمت سهام را دارند انتظار بنابراین فشار چشمگیری برای افزایش درآمدهای جاری وجود دارد.
شرکتهای عمومی همچنین در معرض تلاشهایی به منظور اکتساب شرکت قرار دارند. عموما در چنین مواردی برای شرکتها اجرا کردن معیارهای ضداکتساب مانند مقرراتی که توسط هیاتمدیره وضع میشود، قابل توصیه است.
علاوه بر این، مدیریت میتواند حتی با اقامه دعوی از سوی سهامداران برای نقض وظایف، اقدامات شخصی و ادعاهای دیگر که آیا درست هستند یا نه، مواجه باشد. همچنین فرایند تصمیمگیری در زمان وجود سهامداران باید رسمیتر و با انعطافپذیری کمتری همراه است. این میتواند برای شرکتهایی که قبلا توسط تعداد کمی از اشخاص اداره میشدند و تصمیماتی را که دوست داشتند میگرفتند، مشکلتر میکند.
تمام کسبوکارهایی که بدنبال عمومی شدن هستند، باید مزایا و معایب این تصمیمگیری را بشناسند. فهرست یادشده فقط به تعدادی ملاحظات اشاره دارد.
یک کارگزار یا مشاور باتجربه در حوزه اوراق بهادار میتواند با تحلیل این موارد به شرکت کمک کند.
قبل از تصمیمگیری برای عمومی شدن یا نشدن، شرکتها باید تمام مزایا و معایب بالقوه را بررسی کنند. این اتفاق معمولا در طول فرایند پذیرهنویسی و زمان ارتباط شرکت با بانک سرمایهگذاری برای گرفتن نظرات مخالفان و موافقان عرضه عمومی و تعیین اینکه آیا این کار برای شرکت مطلوب است یا خیر، صورت میگیرد.
بانک سرمایهگذاری کار پذیرهنویسی را به عهده میگیرد، یا مالک سهام میشود و مسئولیت قانونی در برابر آنها را به عهده میگیرد. هدف پذیرهنویس، فروختن سهام به عموم مردم بیش از آنچه که به صاحبان شرکت پرداخت شد، است.
شرکت و موسسه تامین سرمایه مذاکرات اولیه را انجام میدهند و معمولا مواردی که بحث میشود، شامل مقدار پولی که شرکت از عرضه کسب خواهد کرد، نوع اوراق بهاداری که منتشر خواهد شد و همه جزئیات موجود در توافقنامه پذیرهنویسی است. در شیوه تعهد فروش، پذیرهنویس تعهد و تضمین میکند که مقدار مشخصی از سهام را به مردم بفروشد. در حالیکه در شرایط حداکثر مساعی، پذیرهنویس تعهد میکند اوراق بهادار را برای شرکت بفروشد؛ اما این مساله را تضمین نمیکند. اگرچه بانکهای سرمایهگذاری در متحمل شدن همه ریسک عرضه مردد هستند. در عوض، آنها سندیکایی از پذیرهنویسان را تشکیل میدهند. چنانچه همه مشارکتکنندگان با معامله موافق باشند، بانک سرمایهگذاری بیانیه ثبت را مطابق استانداردهای مقامناظر تکمیل میکند. این مدارک شامل اطلاعاتی راجع به عرضه، همچنین اطلاعات شرکت از قبیل گزارشهای مالی، سوابق مدیریت، مشکلات حقوقی، جاییکه پول در آن استفاده خواهد شد و دارندگان اطلاعات نهانی است.
تمام کسب و کارهایی که بدنبال عمومی شدن هستند، باید مزایا و معایب این تصمیم گیری را بشناسند (حسینی مقدم و نداف ۱۳۹۰، ۹).
۲-۱۰- عوامل مالی و غیر مالی موثر بر عرضه عمومی اولیه
۲-۱۰-۱ عوامل مالی
تاثیر عوامل مالی متعددی بر بازده کوتاه مدت سهام جدید توسط محققین سرتاسر جهان مورد بررسی و آزمون واقع شده است، به طور مثال: نسبتهای مالی شرکت، فروش شرکت، ریسک، رشد فروش شرکت، سرمایه شرک ، نرخ تورم و عوامل اقتصادی، توان نقد شوندگی شرکت، هزینه های انتشار و ….
در کل دوره نیز جوجههای تغذیه شده با آنتی بیوتیک و چای کامبوچا بطور معنیداری افزایش وزن بدن بالاتری در مقایسه با گروه شاهد و چای سبز داشتند (p<0/01). اگرچه، گروه های تغذیه شده با پروبیوتیک و پری بیوتیک نیز بطور غیر معنیداری نسبت به گروه های شاهد و چای سبز بهبود در میانگین افزایش وزن بدن نشان دادند. همچنین گروه چای سبز بطور غیر معنیداری در مقایسه با گروه شاهد از میانگین افزایش وزن پایینتری برخوردار بود.
نتایج این آزمایش با یافته های محققین دیگر که نشان دادند استفاده از آنتی بیوتیک در جیره جوجههای گوشتی سبب بهبود افزایش وزن میگردد مطابقت داشت. (بافوندو و همکاران، ۲۰۰۳؛ فرکت، ۲۰۰۴). علت تأثیر مثبت مصرف آنتیبیوتیکها بر عملکرد طیور را میتوان به افزایش مصرف غذا (لسون، ۱۹۸۴)، افزایش ابقای چربی جیره غذایی که منجر به افزایش انرژی قابل متابولیسم ظاهری میگردد (بارتوو، ۱۹۹۲)، بهبود کارایی جذب مواد مغذی انرژیزا (نلسون و همکاران، ۱۹۶۳) و افزایش به کارگیری پروتئین جیره نسبت داد.
علاوه براین آنتی بیوتیک و پروبیوتیک، کلستریدیوم پرفرژنس که باعث عفونت نکروتیک رودهای و کاهش وزن بدن میشود را از بین میبرد (هوفاکر و همکاران، ۱۹۹۸). همچنین سایر باکتریها از جمله سالمونلاها و کلی باسیلها نیز با تشکیل کلنی در دستگاه گوارش طیور، حتی بدون ایجاد بیماری، سبب کاهش رشد میشوند. بنابراین استفاده از آنتی بیوتیکها و پروبیوتیکها با از بین بردن و حذف باکتریهای مضر از دستگاه گوارش، حتی در زمان سلامتی پرنده نیز سبب افزایش جذب مواد مغذی و افزایش وزن بدن میگردند (نهشان و همکاران، ۱۹۹۴). علاوه براین با بهره گرفتن از آنتیبیوتیک و پروبیوتیک تجزیه میکروبی پروتئینها به آمونیاک و فعالیت آنزیم اورهآز در روده کاهش مییابد و به این ترتیب، کارایی مصرف پروتئین در حیوان افزایش مییابد که در نتیجه باعث افزایش رشد حیوان میگردد. همچنین پروبیوتیکها با افزایش و توسعه ویلیهای روده و آنتی بیوتیکها با تغییر فلورمیکروبی روده و کند کردن حرکات آن موجب افزایش جذب پروتئینها، چربیها و کربوهیدراتها و در نتیجه افزایش سرعت رشد حیوان میشود (کارا اقلو و دورداگ، ۲۰۰۵).
میکروارگانیسمهای مضر باعث میشوند که سیستم ایمنی پرنده تحریک شود و در نتیجه به جای اینکه مواد مغذی در جهت ساختن پروتئین در عضلات به کار رود، در سیستم ایمنی حیوان مورد استفاده قرار میگیرد (معافی، ۱۳۷۸). آنتی بیوتیکها با از بین بردن این باکتریهای مضر سبب افزایش رشد حیوان میگردند. چنین نتیجهای را میتوان در مورد پروبیوتیکها نیز استنتاج کرد.
به طورکلی نیز در آزمایش حاضر کاربرد آنتی بیوتیک در جیره جوجهها بهبود در خوراک مصرفی، قابلیت هضم پروتئین، کاهش طول و وزن نسبی روده باریک و همچنین کاهش تیتر آنتی بادی را در پی داشت.
آمرمن و همکاران (۱۹۸۹) گزارش نمودند که افزودن ۷۵/۳ گرم در کیلوگرم فروکتان الیگوساکارید ((FOS در جیره جوجههای گوشتی سبب افزایش وزن آنها گردید. مطالعاتی نیز وجود دارد که بیان کرده، کاربرد پریبیوتیکها در جیره تأثیری بر فاکتورهای عملکردی ندارد (بیگس و همکاران، ۲۰۰۷). استفاده از پریبیوتیک میتواند منجر به تولید رودهای اسید لاکتیک، افزایش در تولید اسیدهای چرب کوتاه زنجیر و کاهش pH روده بزرگ گشته و در نتیجه آن یک پتانسیل خوراک افزوده برای کمک به تغییر و بهبود میکروفلورای رودهای طیور حاصل میشود (بیگس و همکاران، ۲۰۰۷). نشان داده شده است که تغذیه الیگوساکاریدها به جوجههای گوشتی فعالیت آنزیمهای بتاگلوکوزیداز، آلفاگالاکتوزیداز، مالتاز آمینوپپتیداز و آلکالین فسفاتاز در آنها را افزایش میدهد که این امر منجر به افزایش قابلیت هضم و جذب مواد مغذی در نتیجه مصرف پریبیوتیکها بیان شده است (جین و همکاران، ۱۹۹۷؛ زدانزک و همکاران، ۲۰۰۷).
بدلیل حضور مجموعه همزیستی از باکتریها و مخمرها در چای کامبوچا، این محلول دارای خاصیت پروبیوتیکی میباشد. بر اساس مطالعه فیورامونتی و همکاران (۲۰۰۳)، استفاده از پروبیوتیک باعث تحریک اشتها در حیوان میزبان، بهبود تعادل فلور میکروبی روده، ساخت ویتامینها، تحریک سیستم ایمنی، تحریک تولید لاکتات و اسیدهای چرب فرار، هضم کربوهیدراتهای غیر قابل هضم، کاهش pH و ترشح باکتریوسین، رقابت با دیگر میکروبها و چسبیدن به جایگاه جذب در روده میگردند. مقدار pH کامبوچا در طول فرایند تخمیر همراه با افزایش اسیدهای آلی کاهش مییابد (بلانک، ۱۹۹۶؛ رایسس و همکاران، ۱۹۹۴؛ سیورس و همکاران، ۱۹۹۵). اسیدی نمودن جیره (توسط افزودن چای کامبوچا)، سبب مهار باکتریهای رودهای که با میزبان برای مواد مغذی رقابت میکنند و کاهش متابولیتهای سمی باکتریایی مانند آمونیاک و آمینها و بنابراین بهبود افزایش وزن حیوان میزبان میگردد (تامپسون و هینتون، ۱۹۹۷). علاوه براین، تایتز و همکاران (۱۹۹۵) شرح دادند که آسنیک اسید موجود در چای کامبوچا خاصیت آنتی باکتریال در برابر عوامل بیماریزا دارد.
نتایج پانجا (۲۰۰۵) نیز نشان داد استفاده از سطوح مختلف چای سبز (۵/۰، ۱، ۵/۱ و ۲ درصد) در جیره جوجههای گوشتی اثر معنیداری بر مصرف خوراک، افزایش وزن، ضریب تبدیل و نیتروژن وانرژی مصرفی نداشت. هرچند، رحمانی و همکاران (۲۰۰۸) گزارش نمودند که پودر برگ سبز چای به طور معنیداری باعث کاهش وزن بدن، مصرف خوراک، اضافه وزن روزانه و افزایش ضریب تبدیل غذایی جوجهها در کل دوره شد.
جدول۴-۶- مقایسه میانگینهای وزن بدن جوجههای گوشتی در دوره های مختلف پرورشی
افزایش وزن (گرم/پرنده) | |||||||||
سن (روز) | |||||||||
گروه های آزمایشی | ۷-۰ | ۱۴-۷ | ۲۱-۱۴ | ۰-۲۱ | ۲۸-۲۱ | ۳۵-۲۸ | ۴۲-۳۵ | ۲۱-۴۲ | ۰-۴۲ |
شاهد | ۸۷/۶۲ | ۱۹۷/۵۰b | ۳۸۵/۱۳ | ۶۷۰/۲۵b | ۵۳۱/۹۴ | ۵۹۷/۸۷bc | ۶۵۸/۱۱ | ۱۷۸۷/۹۲bc | ۲۴۵۸/۱۷cd |
آنتی بیوتیک | ۹۹/۱۲ | ۲۲۳/۲۵a | ۴۴۰/۱۳ | ۷۶۲/۵۰a | ۵۹۹/۱۶ |