مدیریت دانش فرایند موثر دانش در برآورده کردن نیاز های داخلی در شناسایی کردن و بررسی دارایی دانش اکتسابی برای توسعه فرصت های جدید می باشد(پونیس و واگنس،[۲۴] ۲۰۰۸، ص۳).
مدیریت دانش فرآیندی است که سازمان ها به واسطه آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و هم چنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونه ای موثر در تصمیمگیری های خود به کارگیرند(سوکنونا، ۲۰۰۱، ص۲۵).
مدیریت دانش به عنوان راهکارو تلاش روز افزون و ارزشمند برای بهبودتاثیرسازمان برتغییرات اجتماعی و محیط کسب وکاردرنظر گرفته می شود(هی و کیو،[۲۵] ۲۰۰۹، ص۱۷۵).
مدیریت دانش فرآیندی است که مبتنی بر ۴ رکن است :
-۱ محتوا : به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود .
-۲ مهارت : دستیابی به مهارتهایی جهت استخراج دانش.
-۳ فرهنگ : فرهنگ سازمان ها باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد .
-۴ سازماندهی : سازماندهی دانش های موجود(هانس، ۲۰۰۱، ص۱۲).
۲-۲-۱ تعاریف مدیریت دانش
مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانشهای مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیمات و اقدامات سازمان و افراد(ویگ،[۲۶] ۲۰۰۲، ص۲۲۶).
بکمن: مدیریت دانش، رسمی سازی و دسترسی به تجربه، دانش و دیدگاه های استادانه را که قابلیت های جدید، قدرت کارایی بالاتر، تشویق، نوآوری و افزایش ارزش مشتری را در پی داشته باشند، هدف قرار می دهد.
داقفوس (۲۰۰۳): مدیریت دانش ترکیب فرآیندهای اداره، کنترل، خلاقیت، کدگذاری، اشاعه و اعمال قدرت دانش در سازمان است و هدف اصلی آن اطمینان از این است که شخص نیازمند، دانش مورد نیاز خود را در زمان مقتضی بدست می آورد، به گونه ای که توانایی تصمیم گیری به موقع و درست برای او ممکن می شود.
هنری و هدیپث (۲۰۰۳): مدیریت دانش سیستمی است که دارایی دانش جمعی سراسر سازمان را (دانش تصریحی و تلویحی) اداره می کند و یک فرایند مارپیچی است که شامل شناسایی، اعتبار سنجی، ذخیره و پالایش دانش برای دسترسی کاربران به آن است، و نتایج زیر را در پی دارد:
۱-استفاده مجدد دانش توسط دیگران برای نیازهای مشابه.
۲- حذف دانش بدلیل فقدان اعتبار
۳- تغییر شکل دانش و خلق آن در شکل جدید(عالم تبریز،۱۳۸۷، ص۵۰ )
مدیریت دانش به فرایند تسخیر تخصص های جمعی و بکارگیری هوشمندی در سازمان و استفاده از آنها برای پرورش نوآوری از طریق یادگیری سازمانی مستمر اشاره دارد(کیون،[۲۷] ۱۹۹۶، ص۹۴).
بات(۲۰۰۱): مدیریت دانش اطلاعات درست را به افراد مناسب در زمان مناسب می دهد(هانگ[۲۸]، ۲۰۰۵، ص۱۶۷).
مدیریت دانش قابل اجرا، تولید روشها و فرایند های جدید را آسان می کند و تولید، سودهی و رقابت صنعتی را بهبود می بخشد(زانگ،[۲۹] ۲۰۰۹، ص۲).
مدیریت دانش،فرمولیزاسیون و دسترسی به تخصص، مهارت و ایجاد قابلیت های جدید ، ایجاد عملکرد برتر و تشویق به نوآوری و افزایش ارزش مشتری می باشد(لیتراس،[۳۰] ۲۰۰۲، ص۴۱).
۲-۲-۲ ضرورت و اهمیت مدیریت دانش
موفقیت های اعمال جسورانه و روحیه ابداع در قرن ۲۱ وافزایش رقابت در بازار به صورت بحرانی،به کیفیت دانش به کار گرفته شده در مراحل اصلی تجارت و کسب وکار بستگی دارد(ندلا و توئیت،[۳۱] ۲۰۰۱، ص۱۵۱).
طبیعی است که اهمیت مدیریت دانش به طور روز افزون درحال افزایش می باشد .نه تنها به این علت که تعداد زیادی ازسازمان ها درکشور های پیشرفته درحال تبدیل به سازمان های دانش محور هستند ، بلکه به این علت که کل تمدن انسانی درفرایند انتقال به جامعه دانش محور است - جامعه ای که پیشرفتش به حداعلی به کارایی مدیریت دانش بستگی دار(لونکاریس و یوهیک،[۳۲] ۲۰۰۵، ص۱۹۹).
پل کوئنتاس[۳۳] علت مورد توجه قرار گرفتن مدیریت دانش از سال ۱۹۹۰ به بعد ر ا شش دلیل زیر می داند .دلیل اول دهه ۱۹۸۰ دوره ای بود که سازمان ها برای نیروی انسانی اهمیت و ارزش زیادی
قائل نمی شدند.بسیاری ازسازمان ها تعدیل نیرو کردند،افراد را در سنین معینی بازنشسته کردند،مدیران میانی را حذف کردند و به اقداماتی از این قبیل دست زدند .اما آنها بعد ها متوجه شدند که افراد سازمان مهمترین منبع دانش هستند و نیروی انسانی است که می تواند دانش جدید خلق کن.(قهرمانی،۱۳۸۶،ص۲۱۱).
دلیل دوم پذیرش این نکته بود که مولد ثروت و ارزش،دانش و دارایی های غیر مادی است نه کار،سرمایه و زمین که به طور سنتی منابع تولید محسوب می شدند .واضح ترین دارایی غیر مادی چیزهایی مانند مارک محصول،قدرت انجام کار و توانایی ارائه خدمات به مشتری هستند .برای مثال ثروت مایکروسافت متکی بر سیستم عامل داس و ویندوز آن است نه ساختمان و تکنولوژی های آن.
دلیل سوم این است که ارتباط و وابستگی سازمان ها از نظر دانش به یکدیگر افزایش یافته است .اگر شما بخواهید کالا یا خدمتی را به مشتری ارائه دهید باید با سازمان ها و شرکت های زیادی در ارتباط باشید .باید کاری را که دانشگاه ها و ناشران می کنند انجام داد .یعنی تکنولوژی را با انسان،خدمت مشتری پیوند زد(همکاری با مولف ،چاپ و عرضه به مشتری) این بدان معنی است که سازمان ها در خلق و نقل و انتقال دانش بین هم،نیاز به همکاری با یکدیگر دارند .بنابراین سازمان ها از یک طرف باید امتیاز های رقابتی خود را حفظ کنند و در عین حال باید مرز های خود را باز بگذارند به طوری که بتوانند هم دانش بدهند وهم بگیرند.(حسینیخواه،۱۳۸۵،ص۱۱۷)
دلیل چهارم سرعت تغییر است که سازمان ها را مجبور کرده به طور مستمر و حتی سریع تر از تغییر به یاد گیری بپردازند . مفهوم یادگیری سازمانی مبتنی بر این نکته است که دانش خیلی زود کهنه و از
رده خارج می شو د.یعنی دانش در داخل سازمان ها باید پیوسته ابداع و به روز شود و این کار شامل یادگیری دایمی است .(ریاحی،۱۳۸۶،ص۵۳)
دلیل پنجم درک این واقعیت است که مزیت رقابتی و گاهی اوقات بقای سازمان به وسیله نوآوری حاصل می شود . ما برای نوآوری جدید نیاز به دانش جدید داریم که خود به پشتیبانی فرهنگ و سیستم های جدید احتیاج دارد . همچنین ایجاد فرهنگی که ریسک پذیری را تقو یت می کند ،لازم است ،زیرا در بسیاری از موارد نوآوری به شکست می انجامد . اما اگر شما از زاویه مدیریت دانش بنگرید به شکست خوردن و پیدا کردن مقصر فکر نخواهید کرد،بلکه جستجو می کنیدتا از شکستها چیزهایی بیاموزید و بفهمید که از آن موقعیت چه طورگذر کنید .این کار برای بسیاری ازسازمان هایی که ذاتاً از ریسک کردن فرار می کنند یک دگرگونی فرهنگی را فراهم می سازد . (جعفری مقدم،۱۳۸۲،ص ۲۳)
دلیل ششم پررنگ تر شدن نقش دانش در رقابت پذیری میان سازمان ها در دهه اخیر است .در حقیقت شرکت امروزی، به جای تکیه بر زمین ، کارخانه و تجهیز ات خود به عنوان عامل رقابت پذیری ،باید بر سرمایه دانش خود اتکا کند . انباشت دانشی که در یک سازمان به جهت تجربیات اجرای پروژه های متعدد ، وجود نیروهای با تجربه و متخصص و مستندات گردآوری شده در موضوعات کاری مورد نیاز ، به وجود می آید قابل جایگزینی با هیچ پارامتر دیگری نیست (عالم تبریز و محمد رحیمی، ۱۳۸۷ ،ص: ۸)
دانش همواره مهم بوده و هست، اما در حال حاضر مهم تر و جالب تر شده است و آن ناشی از اعمال قدرت دانش برای کسب مزیت رقابتی پایدار است. تئوری پردازان بزرگ اقتصادی و تجاری دانش را بعنوان مزیت رقابتی نهایی برای سازمان های جدید و کلید پیروزی آنان بیان کرده اند و استدلال می کنند که دانش تنها منبعی است که مشکل یا حتی غیر ممکن است که تقلید و کپی شود. مالک آن دارای یک کالای منحصر به فرد و فی نفسه است. بدیهی است چنین منبعی باید محافظت، بهسازی و اداره شود و از هر تکنیک و روشی که رشد و اشاعه بهتر آنرا فراهم کند، استفاده شود و از اداره آن بوسیله شانس جلوگیری شود. مکینتاش (۱۹۹۹) و اکول[۳۴] (۲۰۰۳) عوامل زیر را در اهمیّت و گرایش به مدیریت دانش شناسایی کرده اند:
جهانی شدن و رقابت، منجر شد تا دانش به عنوان ارزشمندترین منبع استراتژیکی شناخته شود و توانایی سازمان به منظور کاربرد دانش برای استفاده از فرصتهای بازار و حل مسئله مهمترین توانایی آن گردد. سازمانی که دربارۀ مشتریان، تولیدات، تکنولوژی و بازار بیشتر بداند در مقایسه با رقبای جهانی بهتر عمل می کند. بازارها به طور فزاینده ای رقابتی شده اند و نرخ نوآوری در آنها بسیار بالا است. در این بازارها برای کسب و خلق مزیت رقابتی، دانش باید با روش های مناسب تری تکامل یابد و به نسبت سریع تری توزیع شود.
اجرای بعضی از استراتژیهای رقابتی منجر به کاهش نیروی کاری شده است که دانش ارزشمند را در خود حفظ می کردند. از جمله این استراتژی های رقابتی که توسط سازمانها به منظور کارآیی بیشتر به کار گرفته شده است اجرای روش های مهندسی مجدد و کوچک سازی[۳۵] سازمان با هدف جایگزینی دانش غیر رسمی بوسیلۀ روش های رسمی است که خود از پیامدهای سیطرۀ تکنولوژی اطلاعاتی می باشد. با جایگزینی کامپیوتر به جای انسان تصور می شد که می توان به ذخیره سازی اطلاعات در پایگاه داده ها پرداخت و دانش لازم را برای کسب مزیت رقابتی پایدار بدست آورد، در نتیجه سازمانها در سطح وسیعی به تقلیل نیروی انسانی خود پرداختند.
زمان لازم برای تجربه و کسب دانش کم شده است .دانش نیاز به زمان برای تجربه و پژوهش دارد اما کارکنان فرصت کمتری برای این فعالیت دارند.
ضرورت مدیریت، پیچیدگی فزاینده و افزایش سرعت تغییر، نیاز به دانش را برای انطباق الزامی کرده است.
تمایل کارکنان به بازنشستگی زودهنگام و تغییر فزاینده نیروی کار به از دست دادن دانش منجر شده است.
سازمان های جدید به ارائه خدمات و تولیدات بر مبنای ارزش مشتری متمرکز شده اند در نتیجه آنها تمایل دارند در این زمینه با هم رقابت کنند.
افزایش سازمان های شبکه ای[۳۶] – سازمانهای شبکه ای گروهی از واحدهای سازمانی مختلف هستند که بوسیلۀ تکنولوژی های نوین برای نیل به هدفهای مشترک با هم ائتلاف کرده اند، از آنجایی که این سازمان ها محل تجمع بهترین مغزها هستند برای انجام کار نیاز به دانش وسیع و عمیق دارند.
از دلایل دیگر اهمیت مدیریت دانش می توان موارد زیر را بیان کرد:
امروزه سازمانها بر مبنای دانش رقابت می کنند و با کاربرد دانش منافع بیشتری کسب می کنند.
اکثر کالاها و خدمات اطلاعات محور شده اند و آنها به طور فزاینده ای پیچیده هستند.
یادگیری مادام العمر،واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی سازمان شده است.
کاربرد مدیریت دانش منجر به افزایش سریعتر حل مسئله، پاسخ به تغییر و انطباق با آن، انعطاف پذیری بیشتر و … می شود
دلایل دیگری نیز می توان به این لیست اضافه کرد و آنها ظهور منابع انسانی جدید، کاربران[۳۷]، مشتریان جدیدو مشتریان هوشمند هستند.
بدین ترتیب مدیریت دانش ارتباط مستقیمی با اثر بخشی سازمانهای امروزی دارد و دانش نقش میانجی را در این سازمانها ایفا می کند. مدیریت دانش فرصت لازم را برای دسترسی، حفظ و بهسازی عملکرد نیروی انسانی و کسب مزیت رقابتی پایدار فراهم می نماید.(عدلی،۱۳۸۴،ص۴۷ )
چالش موجودیهای دانش، اعمال جسورانه و روحیۀ ابداع در خلق مزیت رقابتی ، تأمین و حفظ کسب و کار بسیار حائز اهمیت است(ندلا و توئیت، ۲۰۰۱، ص۱۵۹).
۲-۲-۳ پیاده سازی مدیریت دانش
مدل مرحله ای پیاده سازی مدیریت دانش، روش « کیم ولی»:
در این مدل، برای پیاده سازی مدیریت، چهار مرحله: آغازین ( نوآوری)، تکثیر، مجتمع سازی و نیز مرحلۀ شبکه شدن دانش در نظر گرفته شده است که پی در پی و به شکل سلسله مراتبی رخ می دهد.
نیاز مستمر BPM به پشتیبانی و مدیریت و ارزیابی فرآیندها.
۲-۳- چرخهی حیات مدیریت فرایند کسبوکار
مدیریت فرآیندهای کسبوکار، فرآیندی منطقی برای مدیریت کسبوکار و تغییرات آن است. هر فرایند بایستی با توجه به وضع مطلوب پیاده شود و سپس در طول زمان میتوان فرایند مورد نظر را بهبود بخشید. این روال ممکن است بارها در مورد هریک از فرآیندها اجرا گردد. از این رو، چرخهی حیات مدیریت فرایندهای کسبوکار به طور تکرارشونده انجام می شود و درهر تکرار باید ارزش افزودهای به فرایند و منطق کاری آن افزوده گردد (شکل۲-۲). در ابتدا برای اتوماسیون فرآیندهای سازمانی، بهتر است فرآیندهایی انتخاب شوند که در سازمان محوریت داشته باشند و در افزایش کارایی و کیفیت سرویسدهی به مشتریان مؤثر باشند [۲۶].
شکل۲-۲- چرخهی حیات مدیریت فرایند کسبوکار [۲۶]
مرحله مدلسازی و طراحی:
در این مرحله، منطق کسبوکار و فرآیندهای آن مدل میشوند. دیدگاه مدیریت فرآیندهای کسبوکار، بر این مبنا است که در ابتدا لازم نیست فرآیندهای کسبوکار بهینه گردند، بلکه میتوان وضعیت موجود را مدل ساخت و بعد با بهره گرفتن از مکانیزم هایی که سیستم مدیریت فرآیندهای کسبوکار در اختیار می گذارد، فرآیندها را بهبود بخشید و آنها را بهینهتر ساخت. به منظور مدلسازی کامل منطق کسبوکار لازم است قوانین کسبوکار را مدلسازی نمود که این کار از طریق موتور قوانین کسبوکار ممکن میگردد. از طریق این موتور میتوان قوانین کسبوکار را مدل نمود و در طول زمان، تغییرات لازم را در آنها اعمال کرد؛ بدون آن که نیازی به تغییر در سایر اجزای کسبوکار باشد.
مرحله توسعه و استقرار:
بعد از شناخت و مدلسازی فرآیندهای کسبوکار، لازم است فرآیندهای مربوط را به همراه قوانین کسبوکار پیادهسازی نمود و در سازمان مستقر ساخت. کلیه سیستمهای قدیمی و موروثی از طریق سیستم مدیریت فرایند کسبوکار باید به هم متصل و یکپارچه شوند .جدا بودن محل نگهداری قوانین کسبوکار از فرآیندهای کسبوکار این امکان را فراهم میسازد که بتوان مدیریت تغییرات قوانین کسبوکار را بدون درگیر شدن با تغییرات در فرآیندها به انجام رسانید.
مرحله مدیریت و تعامل:
پس از استقرار سیستم در سازمان، کاربران مختلف در سازمان میتوانند فرآیندها را اجرا کنند. در حین اجرای فرآیندها، گروه های مختلفی از افراد سازمان با توجه به نقشی که در سازمان دارند، با فرآیندها به گونه ای که خاص نقش آنها است، درگیر خواهند شد. به عنوان مثال، کاربران کسبوکار بعد از استقرار فرآیندهای مکانیزه شده در سازمان باید کارهایی از قبیل تأیید یا رد برخی تصمیمات کلیدی و مدیریت استثناهای خارج از استراتژی معمول سازمان را انجام دهند، مدیران و ناظران بر اجرای فرآیندها به طور مؤثر و بهینه نظارت کنند و متخصصان فنآوری اطلاعات، باید فرآیندهای مکانیزه را از لحاظ تطابق با استانداردهای مختلف مدیریت نمایند.
مرحله تحلیل و بهینهسازی:
استقرار فرآیندها در سازمان به منزلهی اتمام کار نیست؛ بلکه، از این پس کاربران حوزه کسبوکار باید بتوانند اجرای فرآیندها را بر اساس یک سری از پارامترهای کلیدی در زمینه اندازه گیری کارایی فرآیندها، تحلیل نمایند و در صورت لزوم، تغییرات لازم را در فرآیندها اعمال کنند تا از این طریق، کارایی فرآیندها افزایش یابد و هر نوع بهینهسازی مورد نیاز در مورد آنها اعمال گردد. به وسیله این قابلیت، کاربران حوزه کسبوکار میتوانند تصمیم گیریهای مرتبط با فرآیندها را در زمان اجرای سیستم مشخص نمایند و در همانجا آنها را اعمال کنند.
۲-۴- اجزاء مدیریت فرایند کسبوکار
مدیریت فرایند کسبوکار چند ضابطه را در بر میگیرد تا در محیطها و بخشهای متفاوتی در یک سازمان به کار گرفته شود. برخی از این روشها عبارتند از ]۹،۱۲ [:
مدلسازی فرایند کسبوکار[۱۲]:
این روش، فرایند را در یک قالب گرافیکی تعریف می کند. فرآیندهای مدل شده به طور مستقیم در ضوابط بعدیBPM استفاده میشوند. بنابراین، مدلسازی فرایند معمولاً به عنوان شروع کار مدیریت فرایند کسبوکار در نظر گرفته می شود. این مدلها با بهره گرفتن از ابزار مدلساز فرایند تعریف میشوند، که نباید با ابزارهای گرافیکی مانند Visio و PowerPoint اشتباه گرفته شود. مدل بهدست آمده از اشیایی تشکیل شده که با موتورهای مدیریت فرایند کسبوکار، میتوانند به یکدیگر مرتبط شوند. این مدلها از دیاگرامهای متفاوتی تشکیل میشوند تا ابعاد متفاوتی از سازمان را نمایش دهند. مدلها در یک انبار ساختیافته نگهداری میشوند.
مستندات فرایند کسبوکار[۱۳]:
این بخش، مکملی است بر دیاگرامهای فرآیندها با بهره گرفتن از اشکال گرافیکی، توضیحات عملکردها (آنچه باید انجام شود) و ترتیب کارها. همچنین مستندات بیشتری نیز در رابطه با چگونگی انجام فعالیتهای کسبو کار وجود دارد. مواردی مانند دستورالعمل کار، روالهای کاری استاندارد، قالبهای اصلی[۱۴]و اجزای آموزشی به دیاگرامها اضافه میشوند تا یک فرایند مستند شده را ایجاد کنند.
گواهی فرایند کسبوکار[۱۵]:
مراقبت از قابلیت فرآیندها، برای هماهنگی با استانداردهای مستندات صنعتی مانند ISO را شامل می شود. این مورد تأیید می کند که فرآیندها قبل از به کارگیری در داخل سازمان با روش مناسبی تأیید و گواهی شده اند.
همکاری فرایند کسبوکار[۱۶]:
از یک سو فرآیندها را در اینترانت یا اکسترانت در اختیار می گذارد و از سوی دیگر به کاربران این امکان را میدهد تا از دانش چگونگی انجام فرایندها استفاده کنند و از طریق همکاری کاربر و کار، تولید را بهبود بخشند. این بخش از BPM ، نه تنها فرآیندهای مستند شده و آماده برای کلیه کارمندان و بخشها را تهیه می کند، بلکه با فراهم کردن کارکردهایی برای همکاری کارمندان به آنها این امکان را میدهد که پروژه ها، کارها و تراکنشها را در یک کار تیمی مدیریت کنند. به این ترتیب مدیریت دانش را درسطح کل سازمان توسعه می دهند.
سازگاری فرایند کسبوکار[۱۷]:
فرآیندها را برای تنظیمات داخلی و خارجی آماده می کنند. یکپارچه ساختن فرآیندهای موجود در BPMS با سایر نرمافزارهای سازمان هزینه های عملیاتی را کاهش میدهد. فرآیندهایی که گواهی شده اند، برای انجام ممیزی و دریافت گواهی مورد استفاده قرار میگیرند.
بهینهسازی فرآیندهای کسبوکار[۱۸]:
این ضابطه، مسئول بهبود مستمر فرایندها است و شامل ابزارهایی برای تعیین کارایی فرایند واقعی در برابر استانداردهای داخلی و شاخص های صنعتی است. قابلیت تحلیل کمیِ یکپارچه نیز برای تشخیص گلوگاهها و تخمین زمانهای توان عملیاتی و امکان کاهش هزینه در این ضابطه به کار میرود. این تحلیل کمی معمولاً شامل یک موتور شبیهساز، برای تحلیل های “اگر … چه می شود؟[۱۹]” است.
اتوماسیون فرایند کسبوکار[۲۰]:
وظیفهی این ضابطه، یکپارچگی کاربرها، فرآیندها و نرمافزارهای کاربردی مربوطه است. با بهره گرفتن از یک موتور مدیریت جریان کار با بهره گرفتن از اطلاعات فرایند BPM، آنگونه که مدل شده است؛ می تواند برای مسیردهی و اجرای تراکنشهای خودکار بهکار رود. این تراکنشهای خودکار می تواند شامل اجرای کار پیادهسازی شده توسط کار قبلی، برنامه ریزی کار تکامل یافته و اعلان کاربر، نظارت در زمان واقعی بر اجرای کار و غیره باشند (شکل ۲-۳).
شکل ۲-۳- اجزاء مدیریت فرایند کسبوکار [۱۲]
۲-۵- پیشینهی مطالعات در زمینه مدیریت فرایند کسبوکار
بنا به نظر آلست[۲۱] و همکاران (۲۰۰۳)، مدیریت فرایند کسبوکار توسعه یافته مدیریت گردش کار میباشد، که در دهه نود آغاز شد و شامل پشتیبانی فرآیندهای کسبوکار با به کارگیری متدها، تکنیکها و نرمافزارهای طراحی میباشد و تصویب، کنترل و تحلیل فرآیندهای عملیاتی، افراد، سازمانها، برنامه های کاربردی و مستندات را امکان پذیر میسازد [۲۸].
بنا به نظر اسمیت و فینگر[۲۲] (۲۰۰۷)، هدف اصلی مدیریت فرایند کسبوکار افزایش توانایی سازمانها برای پاسخگویی سریع به تغییرات محیط میباشد. فنآوری اطلاعات، نقش بزرگی در پشتیبانی و کنترل فرآیندهای کسبوکار امروزی بازی می کند و کنترل فرآیندها را به کسبوکار و کنترل سیستمها را به فنآوری اطلاعات باز میگرداند. مدیریت فرایند کسبوکار مسیر مستقیمی را از تحلیل و طراحی فرآیندها تا پیادهسازی و استقرار آنها طی می کند [۲].
شمس و مهجوریان در مقاله ” مدل وابستگی میان مدیریت فرآیندهای کسبوکار با معماری سرویس گرا” برای مدل تعامل BPM و SOA[23] دو الگوی مختلف ارائه دادهاند. در الگوی اول معماری سرویسگرا به عنوان چارچوبی گسترده، هم در کسبوکار و هم در فنآوری اطلاعات مطرح می شود که دربردارندهی BPM نیز هست. اما در الگوی دوم BPM به عنوان رهیافتی در لایهی کسبوکار سازمان که هدفش کنترل و بهینهسازی فرآیندها است، ترسیم می شود که از SOA، تنها به عنوان فنآوری پشتیبان کننده استفاده می کند، هدف این مقاله تدوین ویژگی و حوزه کاربرد هر کدام از این دو الگو است [۳].
وحیدی (۱۳۸۹)، در پایاننامهی خود با عنوان “ارائه مدل یکپارچه برای مدیریت فرایند کسبوکار با رویکرد معماری سرویسگرا” خاطرنشان میکند که با توجه به ماهیت مدیریت فرایند کسبوکار و معماری سرویسگرا که هر دو رویکردی بادید فنآوری دارند میتوانند مکمل یکدیگر باشند. زیرا مدیریت فرایند کسبوکار درک عمیقی از فرآیندها را ایجاد میکند. همچنین تکنولوژیهای مطرح در مدیریت فرایند کسبوکار میتوانند هماهنگسازی اجرای فرآیندها را از طریق سرویسهای معماری سرویسگرا انجام دهند. البته از سوی دیگر، فشارهای هزینه و رقابت بین سازمانی باعث شده است که سازمانها به سمت ایجاد مدیریت فرایند کسبوکار ساده و سازگار با توان بالا حرکت کنند. در این تحقیق از چرخهی عمر معماری سرویسگرا و مدیریت فرایند کسبوکار و لایههای درگیر ارتباطی آنان برای ارائه یک مدل یکپارچه استفاده میشود [۲].
صفر زاده و قریشی (۱۳۹۰)، در مقاله ” نقش بهکارگیری سیستم مدیریت فرایند کسبوکار در بهبود عملکرد سازمانها” بیانگر این موضوع هستند که مدیریت فرایند کسبوکار با داشتن الگوهای متعدد مورد نیاز سازمانها، روشی یکپارچه و نظاممند را برای طراحی، اجرا و مدیریت فرایندهای کسبوکار سازمانها ارائه مینماید. با توجه به این که سیستم مدیریت فرایند کسبوکار بستری را فراهم می آورد تا انجام کلیه فرایندها در سازمان به صورت خودکار درآیند، همه راه ها در حال منتهی شدن به سیستم مدیریت فرایند کسبوکار به عنوان هستهی اصلی سیستمهای سازمانی جهت بهبود عملکرد سازمانها است. در این مقاله انواع داده های مربوط به یک فرایند عنوان شده و سپس، یک مدل یکپارچه برای هماهنگی این داده ها با مدیریت فرایند کسب و کار بیان میگردد و به بررسی همسوسازی مدیریت فرایند کسبوکار و مدیریت راهبردی پرداخته می شود، زیرا تدوین راهبرد مناسب و مهمتر از همه پیادهسازی مطلوب آن با بهره گرفتن از مدیریت فرایند، باعث بهبود عملکرد و ارتقاء اثربخشی سازمان شده و موجب رضایت ذینفعان میگردد [۱].
کیم[۲۴] و همکاران (۲۰۰۷)، رویکردی جهت ایجاد تغییرات اساسی در محیط پویای کسبوکار، بر اساس الگوهای تغییر در مدیریت فرایند کسبوکار ارائه میدهد. بر این اساس الگوهای تغییر در مدیریت فرایند کسبوکار را مبنی بر الگوهای گردش کار شناسایی می کند. با توجه به افزایش انعطافپذیری اجرا و پیادهسازی فرآیندهای گوناگون ، مکانیسمی جهت کوتاه کردن زمان اجرای فرآیندها در این تحقیق، طراحی کرده اند. مکانیسم ارائه شده، با هدف حمایت از انتخاب نسخههای فرآیندهای پویا انجام شده است. لذا، این مقاله کمک مؤثری به مدیریت تغییرات فرآیندهای کسبوکار و افزایش انعطاف پذیری BPMS در سازمان مینماید ]۲۹[.
طبق نظر گران[۲۵] و همکاران (۲۰۰۷)، برای ساخت مدلهای فرایند کسبوکار، تحلیلگران فرایند کسبوکار معمولأ از زبانهای گرافیکی مانند BPMN و UML[26] استفاده می کنند. یکی از اهداف این مدلها این است که به عنوان پایهای برای ارتباط بین سهامداران در فرایند توسعه نرمافزار استفاده کنند. علاوه بر این، روشهای مهندسی نرمافزار مدل محور مدرن، این پتانسیل را دارند که به طور مستقیم به تولید نرمافزار بپردازند. به این دلایل، کیفیت BPM ها برای موفقیت توسعه نرمافزار حیاتی است. در این مقاله، در مورد چگونگی به کار بردن مفاهیم قابل مقایسه با برنامه نویسی ساختار یافته BPM ها می پردازد [۳۰].
جانژاک[۲۷] (۲۰۱۱)، در مقاله خود، شبیهسازی را یک جزء کلیدی در مدیریت فرایند کسبوکار میداند و عنوان می کند: وسعت قابلیت های شبیهسازی گسترده است و کاربرد آن هم در طراحی فرایند و هم در بهبود جریان فرایند میباشد. قابلیت پیش بینی ابزار شبیهسازی در مدیریت فرایند کسبوکار، می تواند یکپارچگی منسجمتری را در سیستم ایجاد کند. در حالی که استانداردهای کامل برای تعریف فرآیندهای کسبوکار وجود دارد، استانداردهای لازم برای تعریف پارامترهای شبیهسازی ایجاد نشده است. این مقاله چالشهای موجود در ابزار شبیهسازی را بررسی می کند و چگونگی تعریف استانداردها برای شبیهسازی را ارائه میدهد ]۳۱[.
انواع فرآیندهای کسبوکار، اعم از فرآیندهای گردش کار و فرآیندهای کسبوکار نیمهساختیافته انعطافپذیر و روشهای مدلسازی فرایند کسبوکار توسط ستاونو[۲۸] و همکاران(۲۰۱۳)، بررسی شده است. توسعه مدلهای فرایند کسبوکار مبتنی بر دانش اقتصادی، تغییرات استراتژیک شرکتها، طراحی سازمانها و الگوهای چابک سازمانی هستند که نیازمند فنآوری BPMS برای حمایت از کسبوکار با ساختارها و فعالیتهای ضعیف، میباشند [۲۰].
دلگادو[۲۹] (۲۰۱۳)، بر این عقیده است که سازمانها بهسرعت در حال اتخاذ مدیریت فرایند کسبوکار برای تمرکز بیشتر بر فرآیندهای کسبوکار هستند؛ چراکه آنها عناصر کلیدی در کنترل و بهبود کسبوکار میباشند. اطلاعات فرایند کسبوکار با تمرکز بر جمعآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات از فرآیندهای کسبوکار و سیستمهای پشتیبان تصمیم، برای کشف فرصتهای توسعهای بنا نهاده شده است [۸].
سازمانهای کسبوکار با چالشهای اثر بخشی و کارایی فرآیندهای عملیاتی برای موفقیت در بازارهای رقابتی جهانی مواجه هستند. مندراگون[۳۰] و همکاران (۲۰۱۳)، بر این باورند که برای دستیابی به این هدف، فنآوریBPMS ، برای حمایت از استقرار و نظارت بر محیطهای مدیریت فرایند کسبوکار در ۱۵ سال گذشته پا به عرصه وجود گذاشته است. به تدریج، سیستمهای نرمافزاری کسبوکار فرایندگرا با تنوعبخشی اختصاصی یا روشهای غیراستاندارد موقت توسعه یافتند. بنابراین، برای سیستمهای نرمافزاری کسبوکار فرآیندگرا، در تقابل با انواع دیگر سیستمهای نرمافزاری، دسترسی به ساختار خوب و کامل و روشهای توسعه استاندارد، هنوز امکان پذیر نیست. این مطالعه به معرفی سیستم متدولوژی توسعه برای سیستمهای نرمافزاری کسبوکار فرایندگرا بهعنوان یک روش توسعه ساختاری خوب فراهم شده است [۲۶].
واکا[۳۱] و همکاران (۲۰۱۳)، عنوان می کنند که استفاده از سیستمهای مدیریت فرایند کسبوکار در عرصه فنآوری اطلاعات برای اتوماسیون کردن فرآیندهای کسبوکار پدیدار شده است. در اکثر موارد، موضوع امنیت به طور پیشفرض نادیده گرفته می شود، از این رو در این سیستمها هزینه های بالقوه و تهدیدهای فاجعه باری برای سازمان ایجاد می شود. بنابراین، انتخاب کنترلهای اولیه امنیتی باعث کاهش خطرات واقعی و مهم است. در این مقاله با انتخاب یک روش مبتنی بر تجزیهوتحلیل خودکار و انتخاب تنظیمات بهینه امنیتی، تأمین امنیت سهامداران با ابزارهای خودکار برای انتخاب تنظیمات بهینهی امنیتی فنآوری اطلاعات با توجه به طیف وسیعی از حالات فرایند کسبوکار و سازمانی چند معیاره بیان می شود [۳۲].
۲-۶- سیستم مدیریت فرایند کسبوکار
یک سیستم نرمافزار عمومی است که با طراحی و مدلسازی شفاف فرایندها برای توانمندسازی و مدیریت عملیاتی فرآیندهای کسبوکار به وجود آمده است [۱۶]. سیستم مدیریت فرایند کسبوکار، بستری را فراهم می آورد تا بهوسیله آن انجام رویههای سازمانی و گردش کار سازمان، بر اساس فرآیندها، به صورت کاملاً نظاممند و خودکار درآید. درواقع سیستمهای مدیریت فرایند کسبوکار، مجموعه ای از نرمافزارهای کاربردی میباشد که قادر به مدلسازی، اجرا، نظارت فنی و عملیاتی (به نمایندگی کاربران) در فرآیندهای کسبوکار است و اجرای قواعد کسبوکار را بر اساس ادغام و قابلیت های سیستمهای اطلاعاتی موجود و سیستمهای اطلاعاتی جدید برعهده دارد و داده ها را از طریق خدمات، هماهنگ و یکپارچه می کند[۳۳].
با بهره گرفتن از این سیستم، مدیران و برنامه ریزان سازمانی میتوانند فرایندهای اجرایی سازمان را مطابق نظر خود تعریف نموده و در هر زمان تغییر دهند. مسئولان اجرای فرآیندها در مورد نحوه اجرای فرآیندهای تحت مسئولیت خود، اطلاعات کامل و بهروز را دریافت نموده و در هر لحظه میتوانند بر روند اجرای هر یک از فرآیندها تأثیر گذارند. مدیران سازمان، نظارت دقیقی بر روند اجرای روال های جاری در سازمان خود داشته و گزارشهای آماری ارائه شده توسط این سیستم، اطلاعات با ارزشی را در جهت بازمهندسی فرایندهای کاری و تجاری سازمان و بهبود روشها در اختیار میگذارند [۱].
هر فرایند کسبوکار یک سیستم اجتماعی- فنی است که توسط انسان و ماشین مدیریت می شود. ولی BPMSها سیستمهایی کاملاً فنی هستند [۱۱].BPMS ها برنامههایی سیستمساز هستند؛ درواقع بدون نیاز به برنامهنویس و استفاده از کدهای وقتگیر برنامهنویسی (روشهای سنتی برنامه نویسی)، این امکان را برای کاربر ایجاد می کند که سیستم یا برنامه کاربردی را با مکانیزه کردن فرآیندها دریافت نماید [۱۷]. رویکرد BPMS براساس مطلوبیت تدریجی میباشد. بهعبارتی، اگر فرآیندهای وضع موجود در سطح ۳۰ هستند با مهندسی مجدد به ۱۰۰ رسانده نمیشوند؛ بلکه، با بهره گرفتن از BPMSو اجرای فرآیندها در سطح سازمان میتوان به گلوگاهها و نقاط بهبود دست یافت. با این رویکرد وجه افتراق BPMS با معماری سازمانی و مهندسی مجدد مشخص می شود.
در پایان سال ۲۰۰۶، درآمد نرمافزارهای بازارBPMS نزدیک به ۷/۱ میلیارد دلار آمریکا در سال رسید که مبین ویژگیهای جریان اصلی بازار نرمافزار بود. بازارBPMS همچنین، دومین میانافزار )یک نوع نرم افزار یکپارچه) سریعاً در حال رشد دربخش بندی بازار میباشد. تحقیقات گارتنر تخمین میزند که بازار BPMS بیش از ۲۴ درصد نرخ رشد مرکب سالانه داشته باشد [۲۱،۳۴].
۲-۶-۱- سیستمهای مناسب برای مدیریت فرایند کسبوکار دارای ویژگیهای زیر میباشند [۱۱]:
این سیستمها باید دارای رویکرد و ساختار افقی باشند به جای رویکرد عمودی – وظیفه ای.
قابلیت تغییر و انعطافپذیری بالایی داشته باشند، به دلیل تغییر مداوم کسبوکار.
در سطح کل سازمان بهکار گرفته شوند چون فرآیندها به هم وابستهاند.
هر چه از ما به یک عتاب ببرد
داستانی نه تازه کرد آری آن ز نغمای ما به ره شادان
رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه از خرابی ماش آبادان
دلی از ما ولی خراب ببرد (راهنمای اذبیات معاصر ، ۱۳۸۳ : ۱۳۶)
شعر زیبا و دلنشینی است و به سبب غیر متعارف و هنجارگریز بودن و نیز مبهم بودنش (دریدا یکی از ویژگیهای مهم ادبیات و زبان ادبی را ابهام میداند) قابل تأمّل و درنگ.
در آن جایی که فندق پیر [از درختان بوی شمال ایران] سایه هایش را در زمین گسترده بود، هنگامی که آب جوی از جریان بازماند [آب رفته به جوی باز نمی گردد] تنها شاخه یی خشک ماند و برگی زرد. آن گاه باد آمد و آن برگ را هم برد[۲۴] [گذشت عمر]. نگارین چربدست آمد و در را گشود و شمعی افروخت و شروع به نواختن چنگ کرد. که یادآور ابیات بس بلند “پیر ایران و جاودانه جوان” یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی در آغاز داستان بیژن و منیژه[۲۵] است که بت مهربان فردوسی برای او داستانی از ایران باستان میگوید و ذهن خاطره اندیش نیما، داستانی نه تازه از عشقی کهن را:
شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام گیدا نه کیوان نه تیر
سپاه شب تیره بردشت و راغ یکی فرش گسترده از پّر زاغ
هر آن گه که برزد یکی باد سرد چو زنگی برانگیخت انگشت گرد
نه آوای مرغ و نه هّرای دد زمانه زبان بسته از نیک و بد
بند هیچ گیدا نشیب از فراز دلم تنگ شد زان شب دیریاز
بدان تنگی اندر بجستم زجای یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ برفت آن بت مهربانم ز باغ
بیاورد شمع و بیامد به باغ برافروخت رخشنده شمع و چراغ
گهی میگسارید و گه چنگ ساخت تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی یکی داستان امشبم باز گوی
بپیمای می تا یکی داستان بگویمت از گفتهی باستان
(شاهنامه،مسکو،ج۵،آغازداستان بیژن و منیژه )[۲۶]
میبینیم که یک واحد فکری که مضمون آن مشترک است نیما با چه استادی و چربدستی سروده است.
حافظ هم فرموده است:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یادم در امیدواران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دلهای یاران زد
سخن نیما هم همین است منتهی در قالبی دیگر و به قول فرمالیستها در فرمی و شکلی دیگر.
«گره از ابروگشادان» یعنی شادمان شدن. «بر دلهای یاران زدن» یعنی آنها را غمگین ساختن. یعنی معشوق خود شادمان شد امّا ما را غمگین کرد. نیما هم میگوید: آری آنکه از یغمای دل من شادمان بود داستانی قدیمی گفت برفت و به پشتش هم نگاه نکرد. از خرابی ما آباد بود. دلی از من برد که دیگر خراب بود (و به درد نمی خورد). (شمیسا،۱۳۸۳: ۱۳۷)
داریوش آشوری دربارهی این شعر نیما مینویسد: «این قدرت تصویر گری و داشتن چشمی باز برای دیدن چشم اندازهایی دور از آنچه چشم هزارسالهی شعر ما دیده است، و این زبان وحشی که چندان دربندِ شکل دستوری و دقّت معنایی واژههای خود نیست، همان چیز است که نیما را به صورت یک ویرانگر بزرگ در میآورد که خواب آسوده دیرینههی شاعران ما را بر هم میزند. امّا این ویرانگری بزرگ سازندگی بزرگی نیز از پی دارد. نیما با گشودن چشمی تازه و زبانی تازه شعر فارسی را به راه های آفرینندگی تازه ای انداخت که درخور این زمانه و نیاز آن بود.» (آشوری،۱۳۸۷: ۱۱۱)
۲-۸- نظر فرمالیستهای روسی درباره زبان روزمره و زبان ادبی
تمامی سخن فرمالیستهای روسی دهه ۱۹۲۰ که مهم ترین تئوریسین هایش عبارت بودند از: شکلوفسکی و تینیانف و یاکوبسون همین نکته است که زبان ادبی (و نه فقط شعر) با زبان هرروزه، زبان معیار و زبان چنان که در گفتمانهای علمی و فلسفی به کارمی رود، تفاوتی بنیادین دارد. زبان ادبی رمزگان رایج و مورد قبول همگان را در هم میشکند، معیارهای ارتباطی زبان را نادیده میگیرد، و به سوی زبانی تازه و شاید بتوان گفت زبانی شخصی پیش میرود. به بیان مشهور یاکوبسون زبان ادبی ویران کنندههی زبان معمولی است. از کار برندگان قاعدههای زبان میطلبد که به خود زبان بیندیشند، آن را ابزاری شفاف درنظر نگیرند که باید معناهایی را منتقل کند، بل معناهای نوشتههای ادبی را در پیوند با ساز و کار دگرسانی زبانی مطرح کنند. متنهای ادبی دارای منش ادبی یا عناصر ادبّیت هستند و این از همان روش زبانی نا متعارف و نو آورانه ناشی میشود و البته در مساحتهای دیگر نشانه شناسانه هم پیش میرود. از نظر فرمالیستها متن ادبی قاعدههای رایج، کهنه، جزئی، و تکراری را نفی میکند، و در هم میشکند و به آن چه عادت مردم است پایان میدهد و به اصطلاح آشنایی زدایی میکند.»
(احمدی،۱۳۸۴: ۴۶۸)
فصل سوم
نگاهی به زندگی و آثار مسعود سعد خاقانی
۳-۱- مسعود سعد و چند سرنوشت مشابه
وقتی دیوان مسعود را به دست میگیرم وبه خواندن ان شروع میکنم چند سرنوشت مشابه مسعود در ذهنم تداعی میشود. یکی از این سرنوشتها، سرنوشت کریستوست. ادموند دانتس[۲۷] قهرمان کتاب کنت دمونت کریستو در سال ۱۸۱۵ به تهمت توطئهگری به نفع بناپارت به زندان میافتد و سالها در شاتودیف[۲۸] زندانی میشود و بعد از چندی از مجلس فرار میکند و گنجی به دست میآورد و به نام کنت دمونت معروف میشود. از جمله وقایع احوال وی در دوران حبس برخورد اوست با “فاریا” نام که در زندان او را تعلیم میدهد و صبر و همّت میآموزد و او را به گنجی در جزیرل مونته کریستور همنون میشود. در زندان مسعود، بهرامی نام منجّمی است که مثل این فاریا شاعر زندانی را تعلیم میدهد.
(زرین کوب، ۱۳۸۴: ۱۲-۴۱۱)
دیگر از سرنوشتهای مشابه مسعود غیر از سرنوشت زندانی «تیگ که آکنده از درد و تنهایی است و اسکاروایلد[۲۹]در منظومه ای ان را توصیف کرده است؛ سرنوشت زندانی قلعهی شیلان است که سیار پر تأثیر است. سال ها پیش که ترجمهی کامل زندانی شیلان را در مجموعل دریای گوهر دکتر مهدی حمیدی مطالعه میکردم سخت در من تأثیر گذاشت و حال و روز زندانی شیلان، حال و روز زندانی نای را در ذهن من تداعی کرد. این منظومه زیبا و مؤثر را لرد بایرون [۳۰] (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر شهیر انگلستان در سال ۱۸۱۶ در ژنو سرود.
۳-۲- درباره منظومهی شیلان اثر لرد بایرون
«موهایم سفید شده است، امّا نه بر اثر ترسهای ناگهانی آن چنان که موی مردان را یکشبه سفید میکند.»[۳۱] (ترجمه دکتر شمیسا)
بایرون برخلاف مسعود سعد خود زندان را تجربه نکرده است و لذا تجربهی او از زندان بیرونی است، امّا در شاعری از نبوغی برخوردار بوده است که تمام جزئیات عاطفی و احساسی یک زندانی را در نظر گرفته و آن را به بهترین وجهی محاکه نموده است. مخّیلهی او در وصف محیط زندان و حال و روز زندانی چنان حقیقت نماست که خواننده اصلاً تصوّر نمیکند که این توصیفات بیرونی است، بلکه چنان باور میکند که تجربههای شخص بایرون است که سالیانی را در زندان سر کرده است. درحالی که بایرون این منظومهی نسبتاً بلند و طولانی (چهارده بند) را از مشاهدهی قلعهی شیلان الهام گرفته است و در آن سه روزی که به سبب هوای بارانی نتوانسته است از هتل آنکر بیرون بیاید این منظومهی عالی را سروده است. امّا مسعود سعد هیجده یا نوزده سال از عمر مردی و جوانی خود را در زندانهای مختلف به دلایل متعدد بر باد داده و «از خلال اشعار شکایت آمیزی که شاعر در بیان سرگذشت خویش گفته است _و حبسیّات مسعود خوانده میشود_ میتوان سایهی او را در پشت دیوارهای بلند محزون زندان در حرکت دید و از آن زندانهای خاموش که اکنون به فراموشی و ویرانی محکوم شده است تصویری روشن درست کرد. این زندانها عبارت از قلعههایی نظامی بوده است_در بین غزنه و هند_ و بیشتر آنها نیز در کوهها و گردنههای وحشی و بینام جای داشته است. از آن جمله شاعر هفت سال در دو قلعهی سو و دهک زندانی بوده است و سالها نیز در حصار نای و قلعهی مرنج مرارت حبس کشیده است و روی هم رفته، چنانکه از گفتهی خودش برمیآید، نوزده یا بیست سالی دربند بوده است. امّا وصف این قلعهها و داستان عمری که در پشت دیوارهای سنگین و خاموش این زندانها گذشته است حبسیّات او را چیزی شبیه به یک مرثیه کرده است: مرثیهیی بیپایان بر عمری که بیهوده قربانی ترس و هوس بیجای خودکامگان و ستمکاران شده است.»(زرین کوب،۱۳۸۴: ۱۱۸)
صاحب چهار مقالۀ[۳۲] را باید نخستین نویسندهای قلمداد کرد که دربارهی حبس مسعود و علّت زندانی شدنش سخن گفته است؛ نظامی عروضی دربارهی حبس مسعود مینویسد: «در شهور سنۀاثنتین و سبعین و خمسمائه[۳۳] (ارعمائهی –صعّ) صاحب غرضی قصّه بسلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیفالدّوله امیر محمود نیّت آن دارد که بجانب عراق برود بخدمت ملکشاه. سلطان را غیرت کرد و چنان ساخت که او را ناگاه بگرفت و ببست و بحصار فرستاد، و ندیمان او را بند کردند و به حصارها فرستاد؛ از جمله یکی مسعود سلمان بود، و او را بوجیرستان به قلعهی نای فرستادند، از قلعهی نای دوبیتی بسلطان فرستاد: (مسعود سعد سلمان فرماید:)
دربند تو ای شاه ملکشه باید تا بند تو پای تا جداری ساید.
آنکس که زپشت سعد سلمان آید گرز هر شود ملک ترا نگزاید.»
این دو بیتی علیّ خاص بر سلطان برد، برو هیچ اثری نکرد. وارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیّات مسعود در علوّ بچه درجه رسیده است و در فصالت بچه پایه بود؟ وقت باشد که من از اشعار او میخوانم، موی بر اندام من بر پای خیزد و جای ان بود که آب از چشم من برود…»
(نظامی عروضی، ۱۳۸۲: ۷۴)
۳-۳- دربارهی خاقانی و اشعار حبسیّه او
شاعران و سخنوران زیادی در پهنهی ادب فارسی به دلایل اعّم از سیاسی و غیر سیاسی گرفتار بند گردیده اند[۳۴] که اشعار همهی آنان را نمی توان با اشعار مسعود سعد در ترازوی نقد سنجید اِلَّا خاقانی شروانی را.
خاقانی مدت کوتاهی از عمر خود را در زندان سپری کرده است. به قصد زیارت کعبه، بدون اجازهی اخستان شروانشاه از شروان بیرون رفت. ولذا به مدت هشت ماه در سال ۵۶۹ یا ۵۷۰ به زندان افتاد. در مدّت حبس پنج قصیدهی غرّا سرود که «دردها و شکنجه هایی را که شاعر در زندان کشیده است توصیف میکند وقطعاً چنین عقوبتی بیش از یک بار بر او وارد نگشته است. (زرین کوب،۱۳۷۸: ۴۹)
خاقانی این قصیدهی غرّا را که آکنده از اصطلاحات مسیحی و با مطلع زیر آغاز میشود:
فلک کژ روترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا
به آندرونیکوس کومننوس که به شروان آمده بود اهدا کرد. طبق قول دولتشاه سبب این مصیبت، فرار خاقانی از دربار ممدوح اخستان بن منوچهر بوده است. همان کسی که به خاقانی ستم رانده و
«جامهی جاه وی در دیده چنانک دل امید رفو نمی دارد»
در این قصیدهی مشهور از جهت لحن طنز آمیزی که در آن مضمر است، قابل ملاحضه میباشد. خاقانی باوجود مدح و ستایش که در لفافهی الفاظ از پادشاه مسیحی میکند از دل سخن نمی گوید. وی امکان دخول خویش را در مسلک راهبان نصاری فقط به زبان میگوید لیکن این سخنان را برای آن به زبان میآورد که «آخر، ثبات و وفای خود را نسبت به آیین اسلام، آیینی که در آن به دنیا آمده است، اعلام دارد.»(زرین کوب، ۱۳۷۸: ۴۹)
دشتی مینویسد:
شکل ۵‑۸: خروجی سیستم با تاخیر ۱۳ms
همانطور که می بینیم نوسانات پاسخ سیستم زیاد شده و سیستم ناپایدار گردیده است. این ناپایداری به دلیل تاخیر پیش بینی نشده ناشی از شبکه اترنت می باشد. به طوری که هرچه این تاخیر بیشتر گردد مقدار ناپایداری نیز افزایش مییابد. حال سوالی که مطرح می شود این است که اگر این تاخیر را از قبل پیش بینی کرده و ضرایب PID را با در نظر گرفتن تاخیر شبکه طراحی نماییم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای بررسی این مورد کنترلر را مجدداً با حضور تاخیر تنظیم می نماییم و به ضرایب PID زیر میرسیم:
شکل ۵‑۹: پارامترهای PID با در نطر گرفتن تاخیر ۱۳ms
حال سیستم را با ورودی قبلی شبیه سازی می نماییم.
شکل ۵‑۱۰: خروجی سیستم با تاخیر ۱۳ms و پایدارسازی مجدد
همانطور که در شکل قبل میبینیم، سیستم دارای پایداری قابل قبولی (مجدداً شرایط مرزی) میباشد. ولی نکته قابل بحث در این حالت عدم اطمینان به پایداری این سیستم است، چرا که همانطور که گفته شد اساس شبکه اترنت بر پایه دسترسی تصادفی به باس می باشد که این امر منجر به عدم ثابت بودن زمان تاخیر میگردد. یعنی چنانچه این تاخیر افزایش یابد امکان ناپایداری مجدد مدل وجود خواهد داشت. برای این منظور تاخیر را به ۲۰ms افزایش داده و مدل را مجددا شبیه سازی شبیهسازی نمودیم که سیستم ناپایدار گردید.
همانطور که می بینیم پایداری این سیستم تابع تاخیر میباشد. لذا بحث لزوم زمان حقیقی بودن سیستم خودنمایی کرده و ثابت می گردد چنانچه تاخیرات ناشی از شبکه سیستم غیرقابل پیشبینی باشد سیستم را نمیتوان پایدار نمود و یا به بیان دیگر در صورت پایداری، تضمینی جهت باقی ماندن در این حالت (به صورت پایدار) وجود ندارد.
لازم به ذکر است چنانچه از شبکه پروفیباس به جای اترنت استفاده میشد، به دلیل ثابت بودن تاخیر امکان پایدارسازی سیستم فراهم می گردید.
مدل سازی با شبکه ترکیبی
حال برای بررسی پروسههای دارای چندین شبکه مختلف مدل زیر را ارائه مینماییم. دراین مدل مسیر کنترلر تا محرک را پروفیباس یا اترنت زمان حقیقی با تاخیر ۱۳ms (به جهت امکان مقایسه با حالت قبل، تاخیر این شبکه ۱۳ms در نظر گرفته شده است) و مسیر فیدبک را یک شبکه اترنت غیر زمان حقیقی(در واقع با تاخیر متغیر) شبیهسازی نموده و با اجرای شبیهساز نتایج را بررسی مینماییم.
شکل ۵‑۱۱: بلوک دیاگرام مدل شامل شبکه پروفیباس و اترنت
از آنجا که تاخیر شبکه پروفیباس ثابت بوده و مقدار آن را ۱۳ms در نظر گرفتهایم، ضرایب PID را مانند حالت قبل در نظر گرفته و با بالا بردن تاخیر شبکه اترنت مرز پایداری را پیدا میکنیم. از شبیهسازی نتیجه میشود که تا مرز ۲۶ms پایداری نسبی برقرار بوده و بعد از آن سیستم ناپایدار میگردد که خروجی به ازای این تاخیر به صورت زیر میباشد:
شکل ۵‑۱۲: خروجی سیستم با تاخیر ۲۶ms در شبکه اترنت
همانطور که در حالت قبل (هر دو شبکه انرنت) دیدیم چنانچه تاخیر شبکه به ۲۰ میلی ثانیه می رسید شبکه ناپایدار می گردید، ولی در این حالت تا ۲۶ میلی ثانیه شبکه بطور کامل ناپایدار نگردیده است که این امر پایداری بیشتر این مدل را میرساند.
نتیجه گیری:
همانطور که در بخش قبل نیز گفته شد، استفاده از شبکه های اترنت و پروفیباس دارای مزایا و معایبی میباشد که در این بخش سعی شد با شبیه سازی به بررسی آنها بپردازیم. همانطور که دیدیم چنانچه در شبکه مورد استفاده بتوان مقدار دقیق تاخیر را پیش بینی نمود (اترنت زمان حقیقی) می توان با اصلاح ضرایب سیستم به پایداری دست یافت ولی اگر شبکه مانند اترنت معمولی زمان حقیقی نباشد پایدار نمودن آن دشوار و در بعضی مواقع غیرممکن خواهد بود. همچنین ترکیب شبکه های زمان حقیقی مانند پروفیباس و غیر زمان حقیقی مانند اترنت مابین دو حالت قبل قرار داشته و سیستم ترکیبی پایداری بالاتری نسبت به سیستم غیر زمان حقیقی دارد.
فصل ششم
جمع بندی و پیشنهادات
(اترنت و پروفیباس)
جمع بندی و پبشنهادات
جمع بندی
همانطور که در بخشهای قبلی اشاره شد پیشرفت روز افزون ادوات استفاده شده در صنعت چه از نظر تعداد و چه از نظر کیفیت و تکنولوژی، منجر به افزایش تعداد پارامترهای قابل اندازه گیری، کنترل و مانیتورینگ گردیده است. به عنوان مثال درگذشته از یک سنسور فشار تنها مقدار فشار استخراج میشد، ولی امروزه تمامی اطلاعات یک سنسور نظیر سری ساخت و حتی آخرین زمان کالیبراسیون و تعمیر نگهداری قابل استخراج
می باشد که تمامی این عوامل باعث گردیده حجم دیتای مورد تبادل در صنعت به یکباره افزایش چشمگیری یابد. از طرف دیگر با پیشرفت بخش کنترلی صنایع و یکپارچگی سیستمهای کنترل لزوم انتقال تمامی اطلاعات به یک سیستم مرکزی افزایش یافته و بعضا در مواردی اطلاعات فرآیندی یک پروسه عظیم مانند یک پالایشگاه در یک مرکز جمع آوری میگردد. جدای از صنعت گسترش این تکنولوژیها به زندگی شهری نیز باعث گردیده تا حجم بالای اطلاعات از جهات دیگر نیز خود را نشان دهد. (برای مثال حجم بالای دوربینهای کنترل ترافیک در یک شهر را در نظر بگیرید.)
حال با نگاهی اجمالی به این گسترش حجم اطلاعات به این نتیجه میرسیم که باید بسترهای ارتباطی را نیز به همان نسبت گسترش داد تا خلایی از این بابت احساس نگردد. از این رو در این پایان نامه سعی گردید با بررسی شبکههای مختلف صنعتی راهکارهایی جهت افزایش سرعت و ضریب اطمینان یک شبکه صنعتی جستجو کرد. همانطور که در فصول قبل گفته شد علاوه بر سرعت یک شبکه در صنعت، به روز بودن اطلاعات یا به عبارتی زمان حقیقی بودن آن از اهمیت بالایی برخوردار است. چرا که اگر این پدیده مطرح نبود شاید سیستمهای کاملا سنتی نظیر گرفتن فایل پشتیبان[۶۸]بر روی یک سخت افزار نظیر هارد، فلش، CD و ….و ارسال آن به یک سیستم دیگر به سرعتی بالاتر از تمامی شبکههای ساخته شده دست یافت. برای روشن شدن مطلب فرض کنید شما میخواهید یک فایل به حجم حدود ۱۰ GB را بین دو اتاق یک ساختمان جابجا نمایید. اگر دیتای زمان حقیقی مدنظر نباشد با بهره گرفتن از یک حافظه جانبی USB3 شما میتوانید این حجم را در ظرف ۱۰ ثانیه کپی و در ۳۰ ثانیه بین دو اتاق جابجا و در ۱۰ ثانیه به کامپیوتر مقصد انتقال دهید و به سرعت باورنکردنی ۲۰۰ Mb/s 10 Gb/ 50s= دست یابید. چنانچه از سریعترین شبکههای رایج نیز استفاده کنید در عمل به این سرعت دست نخواهید یافت. ولی نکته مهم در این انتقال تاخیر ذاتی آن و عدم دستیابی به اطلاعات به صورت زمان حقیقی میباشد. آنچه در صنعت و پروسههای صنعتی در لایه ی فیلد مهمتر از سرعت میباشد، دسترسی به موقع و آنی به اطلاعات میباشد. با نگاهی به بخشهای گذشته مشخص میشود که برخی از پروتکلها ماهیتاً و ذاتاً زمان حقیقی هستند. به عنوان مثال اکثر پروتکلهای مبتنی بر بستر فیزیکی RS-485 دارای این قابلیت میباشند که همانطور که دیدیم یک شبکه پروفیباس از این بستر استفاده نموده و با تکیه بر روش Token Pass به مبادله دیتا به صورت Real Time میپردازد. این گونه سیستمها در عمل دارای معایب و مزایایی خاص خود بوده که با بررسی دقیق آنها میتوان به پروتکل مناسب جهت هر پروسه ای دست یافت. از مزایای پروتکل پروفیباس میتوان به مدیریت تمام شبکه توسط Master موجود در شبکه، سرعت بالای انتقال دیتا (تا ۱۲ Mb/s ( و عدم تداخل دیتا در ارسالها اشاره نمود و از معایب آن به پیکربندی بعضاً پیچیده در اتصال، عدم امکان ارتباط مستقیم بین Slaveها و وابستگی شدید به Master یاد کرد.
از سوی دیگر پروتکلهای مبتنی بر اترنت با توجه به نحوه پیکر بندی آزاد تجهیزات ذاتاً زمان حقیقی
نمی باشند، ولی با داشتن سرعت بسیار بالای انتقال، سادگی در برقراری شبکه، یکسان بودن نوع اتصالات تجهیزات از سازندگان مختلف و یکسان بودن نحوه ارتباط، سازندگان را برآن ساخت تا از آن در صنعت نیز استفاده نمایند.
یکی از مشکلات پیش روی صنعتگران عدم قطعیت در ارسال به موقع اترنت میباشد به طوری که با وجود پهنای باند و سرعت بسیار بالا به دلیل عدم وجود مدیریت بر شبکه و تصادمهای حاصل شده در شبکه، این پروتکل علناً در صنعت نمی تواند کارساز باشد، که در صورت رفع این نقیصه میتوان به جایگزینی آن در صنعت امیدوار بود. در این رساله سعی شده یک روال منطقی برای بررسی دو نوع شبکه (پروفیباس و اترنت) در پیش گرفته شود و با انجام یکسری آزمایشات مشابه دو نوع شبکه مقایسه و نقاط ضعف و برتری هریک مشخص گردد.
هدف اصلی تمام آزمایشات بررسی زمانی پروتکلها بوده و جهت بررسی هر آزمایش بر روی ۱۰۰۰ نمونه تکرار گردیده تا به یک جامعه آماری قابل قبول دست یابیم. آنچه مسلم است این است که از آنجا که تجهیزات مورد استفاده کاملا صنعتی و ساخته سازندگان بنام میباشد، امکان ایجاد تغییرات اساسی در ماهیت پروتکلها و پورتها نبوده و تمامی آزمایشات بر اساس استانداردهای آنها صورت پذیرفته است. با بهره گرفتن از آزمایشات اینگونه استنباط میگردد که پروتکل پروفیباس به مراتب قابل اطمینان تر از اترنت بوده و زمان دسترسی به اطلاعات در آن دارای قطعیت میباشد. در صورتیکه در اترنت بطور معمول این خصوصیت وجود ندارد. با بررسیهای بعمل آمده مشخص گردید دلایل اصلی این مشکل وجود تصادم در شبکه میباشد. حال چنانچه بتوانیم برای این مورد راهکاری بیابیم میتوان تا حدود زیادی اترنت را به سمت زمان حقیقی بودن سوق داد. در این راه با الگو گرفتن از شبکه پروفیباس با تعریف یک سیستم Master/ Slave برروی اترنت توانستیم این نقص را رفع و به دیتای زمان حقیقی دسترسی یابیم. به این صورت که برروی CPU مورد آزمایش یکی را به عنوان Master تعریف کرده و دو CPU دیگر را تابع آن عنوان کردیم. به این ترتیب مدیریت باس شبکه با Master بوده و او به Slave هایش اجازه دسترسی را میداد که این امر مانع به وجود آمدن تصادم گردید.
در بخش آخر با مطالعه شبکههای چند حلقه ای سعی کردیم تا رفتار زمانی شبکههای ترکیبی را یافته و عوامل تاثیرگذار بر آنها را بیابیم. با آزمایشات صورت گرفته مشخص گردید که در این نوع شبکههای ترکیبی توپولوژی سیستم بیشترین تاثیر را داشته و بعضا با انتخاب یک توپولوژی اشتباه کارایی نهایی سیستم از تک تک پروتکلها پایین تر میباشد، ولی با انتخاب مناسب سیستم میتوان به بالاترین سرعت پاسخ و قطعیت دسترسی دست یافت. از سوی دیگر از آنجا که بخشی از این شبکه اترنت میباشد امکان تبادل اطلاعات بین تک تک عناصر اترنت وجود دارد، ویژگی که پروفیباس فاقدآن میباشد.
در نهایت نتیجه گیری کلی از این پایان نامه این میباشد که سرعت تنها فاکتور در انتخاب یک شبکه نبوده و عواملی دیگر نظیر توپولوژی، نوع دسترسی به باس، مدیریت شبکه و حتی ترتیب قرارگیری وسایل نیزمی تواند در شبکه تعیین کننده باشد.
پیشنهادات
در حالت کلی این تحقیق و روش پیشنهادی در زمان حقیقی نمودن اترنت میتواند سر آغازی بر پیاده سازی لوپ های کنترلی بر بستر اترنت بوده و با ترکیب پروتکل های مختلف به بالاترین سرعت و ضریب دسترسی به داده دست یافت. بنابراین با توجه به آزمایشات انجام شده میتوان مسایل مختلفی از جمله موارد زیر را در آینده مورد بررسی قرار داد:
طراحی و بررسی نحوه ایجاد Token Pass در اترنت
طراحی و بررسی ساخت سیستمهایی با چند Master در شبکه اترنت
ارائه مدل تصادفی جهت بررسی و شبیه سازی زمان ارسال شبکه اترنت بر پایه تصادم در زمانها و تعداد نا معلوم
ارائه نرم افزار شبیه ساز جهت پیکره بندی سیستم های متشکل از چند پروتکل نظیر اترنت و پروفیباس به منظور دست یابی به بالاترین سرعت و ضریب اطمینان
بررسی لوپ های Cascade کنترلی بر روی بستر اترنت
بررسی امکان پیاده سازی سیستم های Fail-Safe برای سیستم های اضطراری (ESD) بر روی شبکه اترنت و نحوه دست یابی به ضرایب ایمنی بالا
بررسی امکان استفاده از اترنت با بستر فیبر نوری در سیستم های دارای توابع مانیتورینگ و کنترلی با شبکه های فوق گسترده از لحاظ جغرافیایی، نظیر سیستم نشت یاب در خطوط سراسری انتقال نفت و یا گاز کشور
فهرست منابع
-
- Hanna, “Real-Time Analysis of FIP-based Systems”, Cairo University, Egypt, Oct. 2004.
۸- پیشنهاد می شود اداره آموزش و پرورش ناحیه ۲ شیراز ضرورت توجه به گروه های آموزشی و همکاری با آن را درایجاد شرایط تماس بیشتر با معلمان و همکاری با آنها در آموزش و همچنین، برقراری کلاسهای طرح درس، شامل روش های جدید یاددهی – یادگیری و انواع روش های ارزشیابی تشخیص، تکوینی و مجموعی و ایجاد توانایی درتحلیل محتوا و رفع نقایص ارتباط عمودی و افقی وغنای محتوای کتاب و دانش پایه را در برنامه های خود داشته باشد تا آموزش علوم تجربی راتا حد ممکن ارتقاء دهد.
۹- پیشنهاد می شود دبیران محترم استفاده از طراحی های جدیدتر در ظاهرشکل ها و نمودارها و استفاده از فیلم آموزشی(که به راحتی از اینترنت تهیه وبا کمک حافظه الکترونیکی قابل انتقال به کلاس است) را به برنامه خود اضافه کنند تا با بهره گرفتن از انگیزش دانش آموزان علاقه آنه را به یادگیری علوم افزایش دهند.
۱۰- پیشنهاد می شود ناحیه ۲ شیراز برنامه ریزی دقیقتری در خصوص تطابق حجم و محتوا و زمان به طور غیرمتمرکز به مدارس ارائه دهد و با توجه به از دست رفتن ۳۴/۰ اهداف قصد شده آموزش ضمن خدمت و مدارس را در تعامل با یکدیگر مورد باز نگری قرار دهد.
۱۱- پیشنهاد می شود با توجه به اینکه در روند ارزشیابی جدید ارزشیابی جزیی از فرایند یا ددهی محسوب می شود ابعاد آزمونها بر این اساس تنظیم و اجرا گردد.
۱۲- پیشنهاد می شود دبران محترم در ارائه تکا لیف به دانش آموزان مطابق توانایی آنها عمل کرده و با تعقیب تکالیف و ارزیابی قدرت درک وفهم هر یک از دانش آموزان تجدید نظر در روند آموزش را به شکل خاصی تری تنظیم کنند و کلاس را به سمت آموزش های فردی هدایت کنند.
۱۳- پیشنهاد می شود با توجه به تراکم دانش آموزان در کلاسهای درس، آموزش و پرورش ناحیه ۲ شیرازاقداماتی در جهت تسهیل برقراری تعداد زیادی مدارس غیر انتفاعی و نیمه انتفاعی ایجاد کند تا امکان حضور کلیه دانش آموزان در شرایط بهتری و کلاسهایی با نصف جمعیت کنونی فراهم گردد و با برقراری استانداردهای آموزشی روی همه مدارس در جهت عدالت آموزشی برای همه دانش آموزان حرکت کند.
۱۴ -پیشنهاد می شودپژوهشگرانی این پژوهش درچندناحیه ومنطقه دیگر نیزاجرا کنندتابرآورد کلی تری به دست آیدباملاحظه نتایج آن، امکان دارد توسط مسؤلین و کارشناسان برنامه های جامع تری رارقم بخورد.
۱۵ - پیشنهاد می شود با توجه به نتایج این گونه تحقیقات و نتایج آزمون تیمز۲۰۰۷ تغییرات و اصلاحاتی از لحاظ محتوایی و عملکردی دربرنامه درسی علوم دوره ابتدایی و راهنمایی کشورمان صورت بگیرد.
۵-۴-۲ - پیشنهادات پژوهشی مبتنی بر یافته های پژوهش
۱ -پیشنهاد می شود پژوهشگرانی این پژوهش درچند ناحیه و منطقه دیگر نیز اجرا کنندتابرآورد کلی تر ی به دست آید و با ملاحظه نتایج آن، امکان دارد توسط مسؤلین و کارشناسان برنامه های جامع تری رقم بخورد.
۲ - پیشنهاد می شود تحقیقاتی در زمینه تطابق هر درس با روش تدریسی که بالاترین اثربخشی را داشته باشد انجام گیرد.
۳ -انجام آزمون های عملکردی از ضروریات انجام این تحقیق است و فرصت بسیار زیادی را می طلبد؛ از این رو لازم است چنین تحقیق به وسیله یک گروه مورد پژوهش واقع شود.
۴- پیشنهاد می شود پژوهشگرانی که تحقیق خود را به نحوی مرتبط با برنامه درسی اجراشده انتخاب می کنند در قسمتی از فعالیت خود مشاهده آنچه در کلاس اتفاق می افتد، را داشته باشند.
۵- پیشنهاد می شود معلمان در کلاس خود این پژوهش را به عنوان اقدام پژوهی تکرار کنند.
۵-۵- محدودیت های پژوهش
۵-۵-۱- محدودیت های در اختیار
پژوهشگر در انجام این تحقیق با محدودیت های زیر روبرو بوده است:
-
- گستردگی محتوای پژوهش؛ که در بر گیرنده سه برنامه قصد شده، اجراشده و کسب شده بود. به علت نوع پژوهش لازم و ضروری بود حجم نمونه بزرگ باشد. محقق مجبور به بررسی حدود ۱۶۵۰۰۰گویه و تصحیح و نمره گذاری ۱۵۰۰۰سوال تشریحی بود.
-
- نحوه مطرح شدن بعضی از سوالات با توجه به اینکه دانش آموز مورد پرسش واقع میگردید و حریم دبیر و مدیر باید حفظ میشد طوری مطرح می گردید که گویه باید برعکس نمره گذاری می شد.
-
- تنوع در مقیاس ها با توجه به انطباقی که باید در آن بررسی می گردید به شکلی که بعضی سوالات برای یک گروه در قالب چند سوال و برای گروه دیگر در قالب یک سوال ارائه میگردید و لازم بود تعداد زیادی میانگین های جزیی نیز به دست آید.
۵-۵-۲- محدودیت های خارج از اختیار
۱-از آنجا که پژوهشگر برای انجام این پژوهش، تدریس علوم یکی از مدارس را نیز انجام می داد با وجود فوائد فراوان آن، دبیران علوم در ارائه درس خود راحت نبودند و احتمال بهره برداری شخصی را متاسفانه مطابق رسم مرسوم می دادند.
۲-برای انجام این تحقیق مشاهده کلاسهای درس ضروری است اما پژوهشگران عادی این امکان را به سختی به دست می آورند، محقق به عنوان گروه آموزشی علوم تجربی با توجه به تقلیل ساعت کار گروه به نصف در گروه آزمایشی به فرصت بسیار کمی برای مشاهده دست یافت.
۳-در صورتی که سو الات آزمون هماهنگ پایان سال تحصیلی از روایی و پایایی لازم برخوردار بود نیز می توانست، قسمتی از عوامل قابل سنجش باشد، که با توجه به هماهنگ بودن آزمون خرداد ماه استفاده از این آزمون امکان پذیر نگردید.
۵-۶ فهرست منابع
۵-۶-۱ منابع فارسی
آقازاده،احمد(۱۳۷۹)،آموزش وپرورش تطبیقی.سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها سمت.
احمدی، غلامعلی(۱۳۸۰). بررسی میزان همخوانی و هماهنگی بین سه برنامه قصد شده، اجراشده و کسب شده در برنامه جدید آموزش علوم دوره ابتدایی. پژوهشکده تعلیم و تربیت.
احمدی، غلامعلی (۱۳۸۳). ارزشیابی از برنامه درسی تربیت معلم دوره های کاردانی مراکز تربیت معلم ایران. موسسه پژوهشی برنامهریزی درسی و نوآوریهای آموزشی.
احمدی، غلامعلی(۱۳۸۵). بررسی میزان همخوانی و هماهنگی بین سه برنامه قصد شده، اجراشده و کسب شده در برنامه جدید آموزش علوم دوره ابتدایی.فصلنامه تعلیم و تربیت. شماره ۲٫تابستان.
امانی، غلامعلی ومحمود زاده، غلامعلی و ارشدی، نعمت اله و حسینی، احمدو کرام الدینی، محمد واسبقی،علیرضا (۱۳۸۶) علوم سوم راهنمایی .دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی. تهران.
امانی، غلامعلی ومحمود زاده، غلامعلی و ارشدی، نعمت اله و حسینی، احمدو کرام الدینی، محمد واسبقی،علیرضا (۱۳۸۶)راهنمای معلم علوم سوم راهنمایی.دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی.
اخلاقی، فاضل (۱۳۸۴). میزان هماهنگی و همخوانی برنامه درسی قصد شده ،اجرا شده و آموخته شده در درس علوم اجتماعی دردبیرستانهای شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات.تهران.
ابراهیمی، محمد رضا (۱۳۷۹). بررسی و تحلیل محتوای کتاب علوم تجربی سوم دبستان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان.
امام جمعه، سید محمد رضا (۱۳۷۷). تحلیل محتوای کتابهای علوم تجربی پایه سوم و چهارم ابتدایی در سال تحصیلی ۷۷ – ۷۶٫ پایان نامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده. دانشگاه تربیت مدرس.
اوجانی، افسانه (۱۳۷۸). تحلیل محتوای کتاب علوم تجربی پنجم ابتدایی با توجه به اصول علمی برنامهریزی درسی و بررسی میزان انطباق آن با توانایی ذهنی کودکان ۱۱ – ۱۰ ساله. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.
بدریان، عابد (۱۳۸۵). مطالعه ی تطبیقی استانداردهای آموزش علوم تجربی دوره آموزش عمومی در ایران و کشورهای مؤفق. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی.
بروس جویس، مارشال وبورلی، شارورز(۱۹۹۲). الگو های تدریس.ترجمه صمد بهرنگی. انتشارات تهران.س امه ریزی درسی برای تدریس و یادگیری بهتر، ترجمه دکتر غلامرضا خوی نژاد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی مشهد،۱۳۷۲
بیلر، رابرت (۱۳۷۸). کاربردروان شناسی در آموزش.ترجمه پروین کدیور.انتشارات مرکزنشر دانشگاهی.
بختیار نصرآبادی، حسنعلی(۱۳۸۴) و نوروزی، رضاعلی. بررسی میزان تحقق اهداف شناحتی درس علوم تجربی چهارم ابتدایی. معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان.
پاک سرشت،محمد جعفر(۱۳۸۴). مکاتب فلسفی و آرا تربیتی. انتشارات سمت.
پرویزیان، محمد علی (۱۳۸۴). بررسی آموزش کاوشگری در درس علوم تجربی پایههای سوم تا پنجم مدارس ابتدایی استان مرکزی. موسسه پژوهشی برنامهریزی درسی و نوآوریهای آموزشی.
پور بافرانی، باقر(۱۳۷۶).ارزشیابی شیوه ارائه محتوای کتب علوم تجربی دوره راهنمایی ۷۶-۷۵ با بهره گرفتن از روش ویلیام رومی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.
جمشید نژاد، مهرداد (۱۳۷۹). بررسی نظرات معلمان در خصوص شیوه نوین ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی مدارس دولتی تهران در سال تحصیلی ۷۹– ۷۸٫ پایان نامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده دانشکده مدیریت و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش.
حامدی خواه، فضلعلی(۱۳۷۷). بررسی میزان استفاده معلمان از روش های تدریس فعال و مقایسه نتایج عملکرد آموزشی آنان در تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی. پایان نامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده دانشکده مدیریت و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش.