شکل ۲-۴- اعمال ویسفاتین در مسیرهای بیوسنتز NAD+. ویسفاتین / Nampt، NMN را از نیکوتینآمید در مسیر بیوسنتز NAD+ پستانداران سنتز میکند. مرحله میزان محدود در مسیر بیوسنتز، انتقال باقیمانده فسفوریبوزیل از ۵ فسفوریبوزیل- ۱ پیروفسفات (PRPP) به نیکوتینآمید کاتالیزشده توسط Nampt جهت تولید NMN است. سپس NMN تولیدشده توسط Nampt به NAD تبدیل میشود [۴۳].
تاثیر شبهانسولینی
بهبود حساسیت انسولینی
افزایش TNF-α، IL-6 و سنتز IL-1β
تاثیرات آنتی آپوپتوزی
تنظیم انرژیزایی سلولی توسط بیوسنتز NAD
پروتئین مرتبط با چرخه سلولی
تحریک تشکیل کلونی پیشسلول بتا
درگیر در پیشرفت سرطان
شکل ۲-۵- اعمال ویسفاتین [۴۳]
۲-۲-۷-۲- ویسفاتین و دیابت
ویسفاتین یک پروتئین اندوکرین، اتوکرین و پاراکرین، همراه با عملکردهای زیادی مانند بهبود تکثیر سلول، بیوسنتز نیکوتینآمید مونو و دینوکلئوتید و تاثیر هیپوگلیسمی است[۱۰۵].
غلظتهای پلاسمایی و بیان ویسفاتین بهطور اساسی با چاقی در انسانها و حیوانات افزایش مییابد[۹۱]. نشان داده شده است که چربی احشایی بهطور قابل ملاحظهای از طریق کاهش وزن پس از روشهای برگشتناپذیر جراحی مانند بانداژکردن شکم کاهش مییابد[۱۰۶].
در مطالعات آزمایشگاهی نشان داده شد که مداخله ویسفاتین، مصرف گلوکز را در آدیپوسیتها و استئوبلاستها افزایش میدهد که همانند انسولین، بهبود فسفوریلاسیون گیرنده انسولین، سوبسترای گیرنده انسولین ـ۱ (IRS-1)[51]، سوبسترای گیرنده انسولین ـ۲ (IRS-2)[52] و Akt[53] را بر عهده دارد[۹۹, ۱۰۷].
با اینحال رابطه بین چاقی و ویسفاتین بحثبرانگیز است. در یکی از مطالعات، گزارش شد که ویسفاتین پلاسما و بیان mRNA در چربی زیرپوستی رابطه مثبتی با چاقی داشت[۹۱]، در حالیکه مطالعه دیگری بیان بسیار بیشتر ویسفاتین را در چربی احشایی نسبت به چربی زیر پوستی گزارش داد[۶]. بر عکس، پاگانو و همکاران[۵۴] نشان دادند که در انسانهای چاق، ویسفاتین پلاسما و mRNA آن در بافت چربی زیرپوستی بهطور معنیداری نسبت به گروه کنترل با وزن طبیعی، کمتر بود. هر چند mRNA ویسفاتین بالاتر در بافت چربی احشایی آزمودنیهای چاق نسبت به گروه کنترل یافت شد که نشاندهنده تنظیم ویسفاتین در جایگاههای مختلف چربی است[۹۵].
مطالعات بالینی بعدی، رابطه بین ویسفاتین و دیابت را همراه با برخی گزارشها که نشان میدهند ویسفاتین گردش خون با تخریب تدریجی سلول بتا افزایش مییابد، تایید کردند[۳۱, ۹۲, ۱۰۸]. این مطالعات همچنین نشان دادند که ویسفاتین به مقدار زیادی در چربی زیرپوستی آزمودنیهای لاغر و با حساسیت انسولینی زیاد بیان میشود، هر چند این مشاهدات در آزمودنیهای با چربی درونعضلانی بالا، حساسیت انسولینی پایین و سطوح بالای شاخصهای التهابی، کاهش داشتند. رابطه بین ویسفاتین و عملکرد سلول بتا توسط گزارشهایی که نشاندهنده تاثیر تنظیمی گلوکز و انسولین روی غلظتهای ویسفاتین در انسانها هستند، بیشتر تاکید میشود. یافتههای این مطالعه نشان میدهند که غلظتهای ویسفاتین با هایپرگلیسمی افزایش مییابد؛ هر چند این تاثیر با هایپرانسولینمی برونزاد یا ترشح سوماتوستاتین[۵۵] سرکوب شد[۹۴].
افزایش بیان ویسفاتین در تمام مدلهای چاق، یکسان نیست. اگر چه گزارش شده است که ویسفاتین دارای ویژگیهای شبهانسولینی است، اطلاعاتی وجود ندارد که نشان دهد غلظتهای سرمی ویسفاتین، به شدت یا در هر صورت پس از خوردن غذا بهویژه رژیم غذایی سرشار از گلوکز، تغییر میکنند. شواهد رابطه مستقیم بین ژنوتیپ ویسفاتین و دیابت نوع ۲ انسانی هنوز ضعیف است و اکثر مطالعات ملکولی، بالینی و فیزیولوژیکی باید نقش ویسفاتین را در علتشناسی و پاتوژنز دیابت نوع ۲ تعیین کنند. درک دقیق اعمال ملکولی و فیزیولوژیکی ویسفاتین منجر به کشف مداخلات درمانی موثر خواهد شد.
۲-۲-۷-۳- ویسفاتین و مقاومت انسولینی
گزارش شده است که ویسفاتین تا حد زیادی با میزان چربی احشایی در انسانها و موشهای چاق و مقاومت انسولین مرتبط است، که تاثیرات شبهانسولینی را در سلولهای کشتشده اعمال میکند و سطوح گلوکز پلاسما را در موشها کاهش میدهد[۶]. با وجود اینکه در سال ۲۰۰۷ از این مطالعه بهخاطر نواقص علمی زیاد دست کشیده شد، مطالعات بعدی نشان دادند که سطوح پلاسمایی ویسفاتین در انسانها با چاقی،
توده چربی احشایی، دیابت نوع ۲ و مقاومت انسولین مرتبط است[۹۲]. علاوه بر این گزارش شده است که SNPهای پروموتر ویسفاتین با گلوکز ناشتا، سطوح انسولین و دیابت نوع ۲ مرتبط است[۱۰۹]. با اینحال مطالعات دیگر، ارتباط بین ویسفاتین و بافت چرب احشایی یا پارامترهای حساسیت انسولین در انسانها و جوندگان تایید نشده است[۹۱]. اطلاعات اخیر به نقش مهم ویسفاتین در عملکرد سلول بتای پانکراس اشاره نمودهاند. بر خلاف نتایج فوکوهارا و همکاران[۶]، روولو و همکاران[۵۶][۲۶] نشان دادند که شکل خارج سلولی ویسفاتین، تاثیرات شبهانسولینی را در آزمایشگاه و بافت طبیعی موجود زنده نشان نمیدهد، اما تا حدودی فعالیت بیوسنتزی نیکوتینآمید دینوکلئوتید را نشان میدهند. مهار شیمیایی ویسفاتین منجر به کاهش معنیدار بیوسنتز NAD و ترشح انسولین ناشی از گلوکز در پانکراس در آزمایشگاه و بافت طبیعی موجود زنده میشود. بر عکس، اجرای واکنش ویسفاتین، نیکوتینآمید مونونوکلئوتید را تولید میکند که منجر به بهبود این نواقص میشود.
۲-۲-۷-۴- ویسفاتین و سندرم متابولیک
همانطور که بیان شد با انجام پژوهشهایی که شامل کشت سلولی، مدل حیوانی و انسانی بودند فوکوهارا و همکاران نشان دادند که ویسفاتین با چاقی و متابولیسم گلوکز ارتباط دارد. چاقی و مقاومت انسولینی از اجزای کلیدی و عوامل خطرزای شناختهشده سندرم متابولیک هستند. گزارشات جدید ویسفاتین را با مقاومت انسولینی و دیابت نوع ۲ مرتبط میدانند[۱۰۶]. در نتیجه ویسفاتین ممکن است در مکانیسمهای پاتوفیزیولوژیکی مؤثر در بروز سندرم متابولیک نقش داشته باشد. فیلدپاتوس و همکاران[۵۷] سطوح ویسفاتین را در افراد چاق و اضافه وزن که مبتلا به سندرم متابولیک بودند در مقایسه با افراد چاق و دارای اضافه وزن (بدون سندرم متابولیک) بررسی کردند، ۲۸ آزمودنی با سندرم متابولیک و ۲۸ آزمودنی بدون سندرم متابولیک که هیچکدام بیماری قلبی ـ عروقی و دیابت نداشتند در این پژوهش شرکت کردند. یافتههای آنها نشان داد که در افراد چاق مبتلا به سندرم متابولیک افزایش معنیداری در سطوح ویسفاتین پلاسما مشاهده شد. نتایج یافتههای آنها نشان داد که بین ویسفاتین و سن، محیط، تریگلیسرید، گلوکز و HDL ارتباط معنیداری وجود دارد[۱۰۶].
در مطالعه ای دیگر، چن و همکاران[۵۸] ارتباط بین ویسفاتین و پارامترهای سندرم متابولیک را نشان دادند. در این پژوهش، ۲۴۴ مرد و ۲۵۶ زن شرکت کرده بودند که تفاوت معنیداری در سطوح ویسفاتین در دو جنسیت مشاهده نشد. اما در مردان، ارتباط معنیداری بین ویسفاتین و سن، محیط کمر، فشار خون، گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا، کلسترول تام، تریگلیسرید، HDL و LDL اسید اوریک مشاهده نشد. اگر چه ارتباط منفی و معنیدار بین ویسفاتین و شاخص توده بدنی وجود داشت. از طرفی تفاوت اندکی در زنان مشاهده شد. اگر چه ارتباط منفی بین پارامترهای سندرم متابولیک و ویسفاتین مشاهده شد[۳۵]. ژانگ و همکاران[۵۹] ارتباط بین سطوح ویسفاتین و سندرم متابولیک را در ۱۳۹ آزمودنی مورد بررسی قرار دادند. قطع نظر از حالت پلاک کاروتیدی آزمودنیهای مبتلا به سندرم متابولیک، سطح ویسفاتین سرم افزایش معنیداری نسبت به آزمودنیهای سالم داشت. با اینحال تفاوتی بین مردان و زنان مشاهده نشد و ارتباط ویسفاتین با کلسترول تام و LDL در آزمودنیهای مبتلا به سندرم متابولیک مشاهده شد[۵۱]. فروغی و همکاران در سال ۱۳۸۷ سطح سرمی ویسفاتین را در بیماران مرد مبتلا به سندرم متابولیک مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه به این نتیجه رسیدند که نمی توان ویسفاتین را بهعنوان یک سایتوکین التهابزای جدید در سندرم متابولیک در نظر گرفت. یافتههای آنها نشان داد که افراد چاق دارای غلظت بالای اسیدهای چرب آزاد در پلاسما هستند که افزایش اسیدهای چرب باعث کاهش حساسیت انسولین و یا افزایش مقاومت انسولین می شود (مهار ورود گلوکز به آدیپوسیتها و پریآدیپوسیتها) و ممکن است کاهش سطح ویسفاتین سرم همراه با افزایش اسیدهای چرب آزاد ناشی از لیپولیز بافت چربی (اسیدهای چرب آزاد اولئیک و پالمتیک) ناشی از سندرم متابولیک قابل توجیه باشد. افزایش چربی احشایی در سندرم متابولیک منجر به افزایش جریان اسیدهای چرب آزاد می شود[۱۱۰].
برخی از یافتهها نشان دادند که افزودن اسیدهای چرب آزاد اولئیک و پالمتیک در محیط کشت سلوهای ۳T3-L1، به منظور انتقال گلوگز به داخل سلولهای بافت چربی (پریآدیپوسیتها و آدیپوسیتها)، منجر به مهار عملکرد انسولین می شود. از آنجا که انتقال گلوکز به داخل بافت چربی وابسته به انسولین است، به نظر میرسد که اسیدهای چرب آزاد بهویژه پالمیتات، درکاهش حساسیت انسولین یا به عبارت دیگر افزا
یش مقاومت انسولین نقش بسزایی داشته باشند[۵۲, ۱۱۱].
۲-۲-۷-۵- نقش ویسفاتین در التهاب
فوکوهارا و همکاران نشان دادند ویسفاتین، پروتئینی است که توسط بافت چرب، بیان و ترشح میشود[۶]. مطالعات متعددی نشان میدهند اختلالات متنوعی وجود دارند که تغییر سطوح پلاسمایی ویسفاتین را نشان میدهند[۱۱۲]. بنابراین غلظتهای پلاسمایی ویسفاتین بهطور بالقوهای با متابولیسم لیپید[۱۱۳] و پاسخ التهابی[۱۱۴] مرتبط است. چون افزایش بیان این پروتئین در ماکروفاژهای کاروتید بیثبات در انسانها و رابطه منفی بین سطوح پلاسمایی ویسفاتین و عملکرد اندوتلیال عروقی وجود دارد، فرض میشود که ویسفاتین، نقش مهمی در بیثباتی پلاکها ایفا میکند. نشان داده شده است که ویسفاتین بهعنوان سایتوکین عمل میکند و بنابراین نقش مهمی در تنظیم پاسخ ایمنی ایفا میکند. چون ویسفاتین در پاتوژنز چندین شرایط التهابی حاد و مزمن مانند تصلب شرایین دخیل است، میتواند بهعنوان سایتوکین پیشالتهابی عمل کند و تاثیرات مفیدی بر ترشح انسولین دارد[۱۱۵].
۲-۲-۷-۶- نقش ویسفاتین در متابولیسم
فوکوهارا و همکاران (۲۰۰۵) از طریق یک سری آزمایشات، شامل کشت سلولی، جوندگان و انسانها، قلمرو ویسفاتین را در متابولیسم گلوکز و چاقی، با اثبات تاثیرات شبهانسولینی آن، توسعه دادهاند[۶]. علاوه بر این روولو و همکاران، ارتباط ویسفاتین با گلوکز و متغیرهای مرتبط با چاقی را به واسطه نقش آن بهعنوان Nampt پیشنهاد کردند. آنها از طریق حفظ سطوح NMN و NAD و در نتیجه، فعالسازی عوامل مستقل از NAD مانند خانواده سیرتویین[۶۰]، مکانیسم ارتباط ویسفاتین با متابولیسم و بیوسنتز NAD را پیشنهاد کردند[۲۶, ۱۰۴].
مسیر پیشنهادی روولو و همکاران (۲۰۰۷)، با جذب نیکوتینآمید از رژیم غذایی و توزیع آن به بافتهای بدن شروع میشود. اگر نیکوتینآمید توسط سلول دریافت شود، تبدیل آن به NMN توسط Nampt درونسلولی تنظیم میشود. اگر از گردش خون خارج نشود، Nampt خارج سلولی میتواند نیکوتینآمید را به NMN تبدیل کند که سپس برای مصرف به بافت منتقل میشود. درون سلول، NMN آدنیلیل ترنسفراز (Nmnat)[61] جهت تولید NAD واکنش میدهد[۲۶, ۱۰۴].
چون تقسیم NAD برای واکنشهای دیاستیلاز[۶۲] و ریبوزیلیشن ADP[63] مورد نیاز است، یکی از اهداف NAD، خانواده سیرتویین است[۱۰۸]. بدون توجه به این مکانیسم، محققان زیادی نقش ویسفاتین در گلوکز و شرایط وابسته به چاقی را بررسی کردهاند. هر چند نتایج آنها بهطور کامل سازگار نبودهاند[۱۰۰, ۱۰۲, ۱۰۳].
ناهمخوانی مطالعات قبلی ویسفاتین تا حدودی ممکن است ناشی از طرح مطالعه باشد که نتوانستند تاثیر تمرین و رژیم غذایی را در نظر بگیرند. بنابراین مطالعاتی که سطوح ویسفاتین را بررسی میکنند، با در نظرگرفتن رژیم غذایی و فعالیت بدنی میتوانند به شناسایی برخی از یافتههای ناهمخوان گزارشهای قبلی کمک کنند.
۲-۳- اثر فعالیتهای ورزشی بر غلظت ویسفاتین
۲-۳-۱- فعالیت ورزشی کوتاهمدت
قنبری نیاکی و همکاران (۲۰۱۰) تاثیر تمرین دایرهای کیکبوکسورهای مرد جوان را بلافاصله پس از یک جلسه فعالیت کوتاهمدت بیهوازی آزمون رست[۶۴](RAST) بر سطوح ویسفاتین پلاسما بررسی کردند که با افزایش معنیدار ویسفاتین همراه بود. در این پژوهش، ۶ مرد جوان سالم (دامنه سنی۳/۲±۸/۲۳، وزن ۳/۲ ±۵/۷۸ کیلوگرم و شاخص توده بدنی ۲/۱±۱/۲۲) یک جلسه فعالیت ورزشیRAST را انجام دادند. نمونههای خونی، قبل، بلافاصله، ۴۵ و ۹۰ دقیقه بعد از آزمون جمع آوری شد که بلافاصله پس از فعالیت ورزشی افزایش معنیداری در غلظت ویسفاتین پلاسما، انسولین و گلوکز مشاهده شد. اما به تدریج در طی دوره ۹۰ دقیقه پس از فعالیت به پایینتر از سطح پایه برگشت. تغییرات انسولین الگوی مشابه با ویسفاتین را نشان داد. این تغییرات احتمالا بافتها را برای جذب گلوکز تحریک می کند که این افزایش برای بازسازی گلیکوژن ضروری است[۱۱۶].
جوریما و همکاران[۶۵] در سال ۲۰۰۹، اثر ۲ ساعت تمرین طولانی با شدت متوسط را در دوره بازگشت به حالت اولیه در مردان قایقران حرفهای، بر سطوح ویسفاتین پلاسما مورد بررسی قرار دادند که با کاهش معنیدار ویسفاتین همراه بود. ۹ مرد قایقران (سن ۵/۱±۱/۲۰، وزن ۰/۵ ±۰/۸۱، درصد چربی
۳/۳±۸/۱۰) در دو گروه تمرین و کنترل در این آزمون شرکت کرده بودند[۱۱۷]. فریدلند و همکاران[۶۶] در سال ۲۰۰۷ دریافتند که سه ساعت تمرین بر روی دوچرخه کارسنج با شدت ۶۰ درصد اکسیژن مصرفی بیشینه در ۱۵ مرد جوان سالم (میانگین سنی ۴±۹/۲۴، وزن ۸±۸۲ و BMI 2±۲۴/۹) بر غلظت پلاسمایی ویسفاتین اثر ندارد. یافتههای آنها نشان داد که انجام فعالیت ورزشی باعث افزایش بیان mRNA ویسفاتین در بافت چربی زیرجلدی شکم می شود. آنها گزارش کردند که ممکن است ویسفاتین در بافت چربی زیرجلدی نقش متابولیکی در دوره برگشت به حالت اولیه داشته باشد. از سوی دیگر افزایش بیان mRNA ویسفاتین بافت چرب با سطوح ویسفاتین پلاسما همسو نبود[۴۰].
۲-۳-۲- فعالیت ورزشی طولانیمدت
بنا به گزارش جرج و همکاران[۶۷] (۲۰۱۱)، ۱۲ هفته تمرین به سه روش هوازی، مقاومتی و ترکیبی (۳ نوبت در هفته، ۶۰ دقیقه در هر نوبت) در بیماران دیابت نوع ۲ منجر به افزایش ویسفاتین شد اما تفاوت معنیداری بین گروه های تمرینی مشاهده نشد. آنها ویسفاتین را یک آدیپوکین سودمند با اثر افزاینده حساسیت انسولینی فرض کردند. یافتههای آنها نشان داد که افزایش بیان گیرنده انسولین در گروه مقاومتی ۶۵ درصد و در گروه ترکیبی ۹۰ درصد بود[۱۱۸]. ماستو و همکاران[۶۸] اظهار داشتند که فعالیت بدنی با کاهش وزن بدن اثرات مثبتی را بر سطوح ویسفاتین خون نوجوانان ایجاد کرده است[۲۸].
لی و همکاران[۶۹] (۲۰۱۰) گزارش کردند که تمرین هوازی به مدت ۱۲ هفته، ۴ جلسه در هفته، ۴۵ تا ۵۰ دقیقه در روز با هزینه انرژی معادل ۴۰۰-۳۰۰ کالری به کاهش معنیدار سطوح ویسفاتین پلاسمایی در نوجوانان و زنان چاق منجر شد[۱۱۹]. محمدی و همکاران در سال ۲۰۱۰ اثر ۸ هفته تمرین هوازی را بر سطوح ویسفاتین در مردان میانسال مورد بررسی قرار دادند. ۱۹ مرد میانسال سالم (دامنه سنی ۸/۴± ۵/۳۸، شاخص توده بدنی ۶/۲± ۲/۲۵) در این پژوهش شرکت کرده بودند. برنامه تمرینی شامل ۸ هفته و ۳ روز در هفته با شدت۸۰-۶۵ درصد حداکثر ضربان قلب به مدت ۳۴-۲۰ دقیقه اجرا میشد. یافتههای آنها نشان داد که درصد چربی بدن و غلظت ویسفاتین پلاسما پس از ۸ هفته تمرین هوازی بهطور معنیداری کاهش پیدا کرد و رابطه مثبتی نیز بین ویسفاتین و سطح تریگلیسرید پلاسما و درصد چربی بدن مشاهده شد. بهطور کلی نتایج تحقیق آنها نشان داد که انجام تمرینهای قدرتی و استقامتی می تواند به واسطه کاهش توده چربی بدن، در کاهش ویسفاتین پلاسما در مردان میانسال سالم و با وزن طبیعی موثر باشد و این تغییرات مستقل از بهبود سطح چربیهای خون است[۱۲۰].
هایوس و همکاران[۷۰] (۲۰۰۹) گزارش کردند که تمرین هوازی (۱۲ هفته، ۵ روز در هفته، ۶۰ دقیقه در روز با ۸۵ درصد ضربان قلب بیشینه) به کاهش وزن همراه با کاهش سطح ویسفاتین پلاسما منجر شد. یافتههای آنها نشان داد که فعالیت ورزشی باعث تغییر در سطوح گردش خون ویسفاتین می شود و تغییر ویسفاتین با تغییر سطوح گلوکز و انسولین همراه است[۴۲].
بریما و همکاران[۷۱] (۲۰۰۸) نشان دادند که ۳ ماه تمرین هوازی (۴ ساعت در هفته با شدت ۷۵ درصد اکسیژن مصرفی بیشینه) سطح ویسفاتین پلاسمایی را در بیماران جوان مبتلا به دیابت نوع ۲ و چاق (۳۰-۱۵سال) بهطور معنیداری از ۸/۵۵ و ۷/۶۴ نانوگرم در میلیلیتر به ترتیب به ۶/۱۱ و ۵/۲۹ نانوگرم (۵۰ تا۸۰ درصد) کاهش داد[۴۱]. چویی و همکاران[۷۲] نشان دادند که انجام تمرین هوازی و قدرتی با هزینه انرژی ۳۰۰ (برای ۴۵ دقیقه) و ۱۰۰ کیلوکالری (برای۲۰ دقیقه) به کاهش معنیدار ویسفاتین پلاسمایی در حالت ناشتا منجر شد. انجام تمرین هوازی توانست به واسطه کاهش وزن، در کاهش ویسفاتین پلاسمای زنان کرهای سالم مؤثر باشد[۳۸].
هیدر و همکاران[۷۳] (۲۰۰۶) گزارش کردند که تمرین هوازی برای ۲ و ۴ ماه بهطور معنیداری سطوح پلاسمایی ویسفاتین را در بیماران دیابتی کاهش داد. ۱۸ آزمودنی (۱۱ زن و ۷ مرد مبتلا به دیابت نوع ۱، دامنه سنی ۱۰±۴۲) و ۱۴ نفر گروه کنترل (۷ مرد و ۷ زن با دامنه سنی ۵±۲۹) در این آزمون شرکت کرده بودند و اثر تمرین هوازی هدایتشده بر ویسفاتین، به مدت ۸ ماه پس از قطع تمرین باقی ماند. این احتمال وجود دارد عوامل دیگری همچون متابولیسم گلوکز، وزن و یا نیمرخ لیپیدی، عامل کاهش ویسفاتین باشند[۳۷].
۲-۴- جمعبندی
شواهد زیادی نشان میدهند که التهاب میتواند نقش حیاتی در پاتوژنز دیابت بازی کند، از اینرو تصور میشود رابطه دیابت با تعدادی از شرایط همزیستی معمولی از طریق مکانیسمهای التهابی نشات بگیرد. در این خصوص چ
ندین مدرک آزمایشگاهی اساسی نشان میدهند که رزیستین و ویسفاتین، دو آدیپوکینی که به مقدار زیادی در افراد چاق و دیابتی نسبت به افراد لاغر و سالم بیان میشود، با هایپرگلیسمی، مقاومت انسولین و دیابت نوع ۲ آشکار مرتبط هستند.
تحقیقات مقطعی گزارشهای متناقضی از نقش ویسفاتین گزارش دادهاند که ممکن است در التهاب و علتشناسی دیابت نوع ۲ بازی کند. بنابراین آزمایشهای بیشتری لازم است تا نقش پاتوفیزیولوژیکی و فیزیولوژیکی ویسفاتین روشنتر شود.
فصل سوم ـ روششناسی پژوهش
۳-۱- مقدمه
همانگونه که در فصلهای پیش عنوان شد، هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات بیان ژن ویسفاتین بافت چربی احشایی در پاسخ به یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی حاد در موشهای صحرایی دیابتی بوده است. از آنجا که دقت در جمعآوری اطلاعات و استفاده صحیح از ابزارهای اندازه گیری و بهکارگیری روش صحیح اجرای تحقیق، قابلیت تکرارپذیری یافته ها را افزایش میدهد، در همین راستا در این فصل به شرح و توضیح روششناسی تحقیق شامل روش تحقیق، جامعه آماری مورد پژوهش، نحوه انتخاب نمونهها، ابزار و وسایل اندازهگیری متغیرهای تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها خواهیم پرداخت.
۳-۲- طرح پژوهش
با توجه به اینکه آزمودنیهای تحقیق را موشهای صحرایی آزمایشگاهی نژاد ویستار با گروه های سنی مشابه تشکیل میدادند که در یک طرح تحقیقی حاد مورد بررسی قرار گرفتند، لذا تحقیق حاضر از نوع تجربی است.
۳-۳- نمونه آماری
تعداد ۲۰ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار از انستیتوپاستور آمل خریداری و به اتاق حیوانات آزمایشگاه زیستشناسی دانشگاه مازندران انتقال یافتند. نمونهها پس از یک هفته آشنایی با محیط آزمایشگاه، دیابتی شدند. نمونهها به روش تصادفی ساده به دو گروه دیابتی تمرین (DT) (15 سر) و دیابتی کنترل (DC) (5 سر) تقسیم شدند. همچنین گروه دیابتی تمرین شامل بلافاصله پس از تمرین (۵ سر)، ۴ ساعت پس از تمرین (۵ سر)، ۲۴ ساعت پس از تمرین (۵ سر) بود. از آنجا که وزن حیوانات دقیقاً یکسان نبود، لذا برای یکسانسازی گروه ها به لحاظ وزنی، ابتدا آزمودنیها وزنکشی شده و در قفسهای با تفاوت وزنی ۵ گرم دستهبندی شدند. سپس هر یک از قفسها با دستهبندی وزنی مشخص، یک موش بهطور تصادفی انتخاب شده و در گروه های اصلی قرار داده شد. بر این اساس، وزن موشهای گروه های مختلف پس از دستهبندی پژوهش به طور متوسط ۵±۱۶۵گرم بود. سن همه آزمودنیها ۸-۶ هفته بود.
۳-۴- نحوه نگهداری و تغذیه نمونهها
موشهای مورد آزمایش در این پژوهش در گروه های پنجتایی و در قفسهای مجزا از جنس پلیکربنات به ابعاد۴۷×۲۷×۲۰ سانتیمتر با درب توری نگهداری شدند. دمای محیط ۴/۱±۲۲ درجه سانتیگراد و چرخه روشنایی به تاریکی ۱۲:۱۲ ساعت و رطوبت هوا ۴±۶/۵۵ درصد بود.
موشهای صحرایی با غذاهای تولیدی مراکز تولید خوراک دام که به صورت پلت[۷۴] میباشد تغذیه شدند. همچنین آب مورد نیاز هر حیوان در بطری آب ۵۰۰ میلیلیتری ویژه حیوانات آزمایشگاهی در اختیار آنها قرار داده شد. آزمودنیها به آب و غذا دسترسی آزاد داشتند.
۳-۵- نحوه دیابتیکردن آزمودنیها و تزریق استرپتوزوتوسین
دیابتیکردن موشها از طریق تزریق درونصفاقی استرپتوزوتوسین[۷۵] حلشده در بافر سیترات ۱/۰ مولار به میزان ۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن انجام گرفت. یک هفته پس از تزریق ماده مذکور خونگیری از سینوس چشمی موشها در حالت ناشتا انجام شد. نمونه خون پس از جمع آوری در میکروتیوبهای استریل به آزمایشگاه انتقال داده شد. به منظور تعیین دیابتیشدن موشها، گلوکز خون آنها اندازه گیری و سطوح گلوکز خون بالای ۳۰ میلیمول به عنوان دیابتی شناسایی شدند.
۳-۶- برنامه تمرین آزمودنیها
برنامه تمرینی به دو مرحله تقسیم شد:
نادی و شیرازی (۱۳۸۹) در بررسی ارتباط بین سبکهای دلبستگی با ادراک از عدالت توزیعی، رویدادی و تعاملی در بین ۱۹۱ نفر از کارکنان سازمان تربیت بدنی استان اصفهان دریافتند که بین سبک دلبستگی ایمن با ادراک از عدالت تعاملی، رویه ای و توزیعی ارتباط مثبت وجود دارد. همچنین ضریب همبستگی کانونیکال نشان داد تغییرات دلبستگی اضطرابی توسط مؤلفه های عدالت سازمانی قابل تبیین میباشد. به علاوه بین سبکهای دلبستگی و ادراک از عدالت سازمانی ارتباط مثبت وجود دارد.
نوری، صباحی، صلاحیان و صمیم (۱۳۹۱) در بررسی رابطه بین رضایت شغلی و عدالت سازمانی ادراک شده با رفتار شهروندی سازمانی بر روی ۱۶۷ نفر از کارکنان یکی از شرکتهای صنعتی شهر تهران دریافتند که بین رضایت شغلی و عدالت سازمانی ادراک شده و عدالت سازمانی ادراک شده و رفتار مدنی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.نتایج مدل رگرسیونی نشان داد که عدالت تعاملی در تبیین رفتار مدنی سازمانی معطوف به همکاران و عدالت رویه ای و توزیعی در تبیین رفتار مدنی سازمانی معطوف به سازمان توانسته اند وارد مدل رگرسیون شوند. مقایسه گروه ها به لحاظ متغیرهای جمعیت شناختی نشان داد که تفاوت گروه ها در متغیرهای جنسیت، بخش و وضعیت استخدامی معنادار است. بنابراین عدالت سازمانی و زیرمقیاسهای آن رفتار مدنی سازمانی را پیش بینی میکنند.
۲-۷-۴-۲- پژوهشهای خارجی
بالاسیانو و سیلز[۴۶۸] (۲۰۱۲) در بین عوامل مربوط به ادراک افراد در سازمان بر روی ادراکات برابری و عدالت در افراد و تأثیر آن بر روی تعهد سازمانی مطالعاتی را انجام دادند. آنها در این پژوهش از یک مدل برابری ساختاری استفاده کردند. بر اساس ادبیات تحقیق در این زمینه برابری بخشی از عدالت توزیعی است. ولی آن دو در این پژوهش دو مفهوم را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دادند. پژوهش آنها این فرضیه را که ادراک از برابری در واقع پیش نیاز و عامل تعیین کننده تعهد سازمانی اثربخش است را تأیید میکند. با این وجود در ارتباط با ادراک از برابری نتایج نشان دهنده رویکرد جدیدی بود که در زمان اندازه گیری تعهد سازمانی مفهوم برابری را از عدالت جدا میسازد.
شور، بومر و شور[۴۶۹] (۲۰۰۸) در تدوین یک مدل تلفیقی از ادراکات مدیریت از تعهد سازمانی کارکنان و تأثیرات آن بر روی رفتار با کارکنان به این نتایج دست یافتند که چگونه مدیریت ادراکات خود از تعهد عاطفی و پیوسته را توسعه میبخشند و رفتار همکارانه کارمندان برای مدیران نمودهایی است که ممکن است به ارتقاء کارکنان یا یا بی اعتبار شدن آنها در سازمان شود.
جم، اقبال خان، زیدی و مظفر[۴۷۰] (۲۰۱۱) در بررسی نقش واسطه مهارتهای سیاسی در ارتباط بین ادراکات سیاسی سازمانی و پیامدهای کاری بر روی ۳۰۰ کارمند بخش دولتی و خصوصی پاکستان دریافتند که سیاست در سازمان به طور منفی بر استرس کاری و تمایل کارکنان به جابجایی تأثیر دارد و از طرف دیگر ادراک از سیاست به طور منفی بر تعهد عاطفی و عملکرد محتوایی تأثیر دارد که این به معنای این است که افزایش هوش سیاسی در سازمان تعهد سازمانی و عملکرد محتوایی کارکنان را کاهش میدهد.
از طرفی بر اساس تحقیقات صورت گرفته توسط لن (۲۰۱۱) ادراک مدیران از جهتگیری بازار کار به طور مثبتی بر تعهد سازمانی کارکنان تأثیر میگذارد و بین جهت گیری یادگیری افراد و تعهد سازمانی آنها نیز رابطه مثبتی برقرار است.
۲-۷-۵- توانایی
۲-۷-۵-۱- پژوهشهای داخلی
اسماعیلی و حسینی (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان “بررسی رابطه بین مهارتها و توانایی ها با نقش های مدیریتی ” در بین ۱۵۷ نفر از مدیران دوره متوسطه شهر شیراز به این نتیجه رسیدند که مهارتهای انسانی، فنی و ارتباطی و توانایی های فکری و ذهنی و عملی سهم بیشتری در تبیین نقشهای مدیریتی دارند.
۲-۷-۵-۲- پژوهشهای خارجی
مایر و ماسا (۲۰۰۳) در پژوهشی با عنوان “سه بعد از یادگیرندگان کلامی و بصری با تأکید بر توانایی شناختی، سبک شناختی و ترجیحات یادگیری” به بررسی این فرضیه پرداختند که برخی از افراد یادگیرندگان کلامی هستند و برخی یادگیرندگان بصری. آنها از روش اندازه گیری بعد بصری و کلامی در بین ۹۵ دانشجو استفاده کردند و با بهره گرفتن از روش تحلیل عامل مشخص کردند که هر یک از عوامل در یکی از ۴ عامل بیشتر بارگذاری شدند: سبک شناختی، ترجیحات یادگیری، توانایی فضایی و یادگیری کلی. بررسی ها بین زن و مرد نشان داد که تفاوت جنسیتی مشخصی در بین هیچ یک از سبک های شناختی یا ترجیحات یادگیری وجود ندارد.
پالومبو، میلر، شالین و استیل جانسن[۴۷۱] (۲۰۰۵) در تحقیقی با عنوان “تأثیر دانش شغلی در رابطه عملکرد – توانایی شناختی ” به مقایسه کارامدی آزمون دانش شغلی در پیش بینی عملکرد وظیفه پرداختند و نیز به بررسی تأثیر واسطه گری دانش شغلی در رابطه عملکرد – توانایی شناختی پرداختند. نتایج نشان داد که دانش شغلی پیش بین بهتری از عملکرد وظیفه نسبت به نسبت به توانایی شناختی است. به علاوه نتایج آزمون دانش شغلی تأثیر واسطه گری بر تأثیرات توانایی شناختی بر عملکرد وظیفه داشت و واریانس عملکرد را بیشتر از توانایی شناختی به طور معناداری تبیین میکرد.
کنتسر داس، روبیو، پنا، کولوم و سانتاسرو (۲۰۰۵) در تحقیق خود با عنوان “تفاوتهای جنسیتی در توانایی فضایی پویا با تأکید بر مسأله لاینحل عوامل عملکردی آنها دانشجویان کارشناسی در مورد سه عامل عملکرد (تأخیر در پاسخ، فراوانی پاسخ، زمان استفاده شده) “به این نتیجه رسیدند که زنها و مردها با وظیفه پویای خود به طرق مختلف برخورد میکنند . زنها و مردها در چندین توانایی شناختی به هم تفاوت دارند ولی بزرگترین فاصله بین آنها را میتوان در توانایی فضایی آنها ملاحظه کرد. در برسی آنها مردها بهتر عمل میکردند حتی زمانی که تأثیرات عوامل عملکردی به طور ناقص عمل میکردند سن عوامل عملکردی واریانس مربوط به جنسیت را تبیین نمیکردند.
۲-۷-۶- هوش
۲-۷-۶-۱- پژوهشهای داخلی
کمالیان و فاضل (۱۳۹۰) در برسی رابطه هوش هیجانی و میزان کارآفرینی دانشجویان بر روی ۲۸۴ نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دریافتند که بین هوش هیجانی و کارآفرینی رابطه همبستگی مثبتی وجود دارد. همچنین وضعیت هوش هیجانی بسته به میزان کارآفرینی دانشجویان متفاوت بوده وهر چه دانشجویان از نظر کارآفرینی در وضعیت بهتری قرار داشته باشند از هوش هیجانی بالاتری نیز برخوردارند. البته این تفاوت بجز در بعد خودآگاهی در تمام ابعاد هوش هیجانی نمود دارد.
لاجوردی و نظری (۱۳۸۹) در برسی رابطه میان هوش عاطفی و سبک مرجح رهبری مدیران در بین مدیران ارشد وزارت مسکن و شهرسازی به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبت و معنا داری بین هوش عاطفی و سبک رهبری مشارکتی و در مقابل رابطه منفی و معناداری میان هوش عاطفی و سبک رهبری آمرانه وجود دارد. لیکن رابطه معناداری میان هوش عاطفی و سبک رهبری حمایتی یافت نشد. همچنین بین هوش عاطفی و سبک رهبری مشاوره ای رابطه مثبت ضعیفی وجود دارد. در بررسی رابطه متغیرهای جمعیت شناختی و هوش عاطفی رابطه معناداری میان جنسیت، تحصیلات، سن و هوش عاطفی به دست نیامد و در مقابل رابطه مثبت ومعناداری میان سنوات خدمت و هوش عاطفی یافت شد. همچنین با بهره گرفتن از مدل رگرسیون چندگانه آشکار شد که ۲۳% تغییرات رهبری آمرانه، ۱۲% تغییرات رهبری مشاوره ای و ۲۵% تغییرات رهبری مشارکتی به واسطه هوش عاطفی تعیین میشود.
صبحی قراملکی (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان “پیش بینی انگیزه و پیشرفت تحصیلی بر اساس هوش هیجانی دانش آموزان” در بررسی دانش آموزان پایه اول دبیرستان منطقه یک آموزش و پرورش کرج دریافتند که هوش هیجانی با انگیزه پیشرفت رابطه مثبت و معناداری دارد. نمره کلی هوش هیجانی و مؤلفه های آن یعنی خود آگاهی، خود مدیریتی، مدیریت رابطه به ترتیب با ضرایب تبیین معنادار مورد تأیید قرار نگرفت. یافته هانشان میدهد دانشآموزانی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند به ادراک واقع بینانه تری در روابط بین فردی دست مییابند و این توانایی در کسب انگیزه پیشرفت به آنها کمک میکند. بالا بودن میزان انگیزه پیشرفت نیز به افزایش احساس خود کارآمدی و افزایش انگیزه تحصیلی می انجامد.
عسکری وزیری و زارعی متین (۱۳۹۰) در بررسی هوش معنوی و نقش آن در محیط کار با تأکید بر آموزه های دینی دریافتند که این هوش قادر است کارکرد و سازگاری افراد را نسبت به محیط اطراف بیشتر کند و منجر به افزایش کارایی و اثربخشی در سطح ملی و فراملی شود. به افراد فرصت سازنده ای میدهد تا در مقابل واقعیتهای مادی و معنوی حساس باشند و تعالی خویش را هر روز در لابه لای اشیاء، مکانها، ارتباطات و نقشها جستجو کنند. در بررسی آنها دو نقش برای هوش معنوی در نظر گرفته شده است. ۱. ترویج مفهوم کار با معنا با درک معنای زندگی و ۲. گسترش اهداف متعالی که با عنایت به کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه با اعمالی همچون تقویت خوش بینی، تشویق نیروهای خلاق، و تقویت امیدواری صورت میگیرد. درمقایسه ای که بین افراد دارای هوش معنوی قوی با افراد دارای هوش معنوی ضعیف صورت گرفت افراد دسته اول دارای ویژگیهایی همچون علاقه به داشتن یک زندگی آرام و دلنشین ، عشق به کار و زندگی، خلاقیت و نوآوری در کسب و کار، تشنه خدمت به همنوعان و عدم وابستگی به اطرافیان هستند.
قدم پور، مهرداد و جعفری (۱۳۹۰) در بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و هوش فرهنگی کارکنان سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستس و گردشگری استان لرستان بر روی ۱۲۰ نفر از کارکنان به این نتیجه رسیدند که بین ۵ ویژگی بارز شخصیتی (برونگرایی، وظیفه شناسی، تطابق پذیری، روان رنجوری، وتجربه پذیری) و هوش فرهنگی رابطه معناداری وجود دارد و ویژگی تطابق پذیری بهترین پیش بینی کننده هوش فرهنگی است.
قورچیان، جعفری و شیدسوار (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان “تعیین سطح هوش چندگانه در مدیران آموزش عالی کشور” بعد از مطالعه بر روی ۱۶۶ نفر دریافتند که وضعیت هوش منطقی، ریاضی، بدنی، جنبشی، بین فردی، دیداری – فضایی، طبیعت گرایانه و هوش وجودی در مدیران دانشگاه آزاد اسلامی منطقه هشت در حد مطلوبی قرار دارد. اما هوش موسیقیایی، درون فردی، و هوش زبانی در مدیران دانشگاه در حد ضعیفی قرار داشت.
زهراکار (۱۳۸۶) در بررسی رابطه مؤلفه های هوش هیجانی و عملکرد تحصیلی ۴۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلام شهر به این نتیجه رسید که ضریب همبستگی محاسبه شده بین همه مؤلفه های هوش هیجانی و عملکرد تحصیلی مثبت و معنا دار است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که دربین مؤلفه های هوش هیجانی، مؤلفه های خوش بینی، خرسندی، تحمل استرس، کنترل تکانه و مسأله گشایی پیش بینی کننده های معناداری برای عملکرد تحصیلی هستند.
از دیگر پژوهشهای مرتبط با هوش در داخل کشور می توان به این موارد اشاره کرد:
لباف، انصاری و مسعود (۲۰۱۱) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که هوش عاطفی تأثیر مثبت و معنا داری بر روی ابعاد مختلف یادگیری سازمانی، وضوح مأموریت، انتقال مؤثر دانش و کارگروهی و نیز حل مسأله گروهی دارد. به علاوه مدیرانی که دارای هوش عاطفی بالاتری هستند بهتر میتوانند استعداد کارکنان را شناسایی کنند و نهایتاً به بهبود عملکرد افراد کمک کنند (خسروی و همکاران، ۲۰۱۱). هوش اجتماعی نیز بر حسب پیامدهای رفتاری به توانایی افراد در رسیدن به اهداف مرتبط در محیطهای خاص اشاره دارد همچنین بر روی رهبری سازمانی تأثیر گذار است (بهشتی فر و رؤسایی، ۲۰۱۲). از طرفی بین هوش معنوی و رفتار شهروندی سازمانی رابطه معنا داری وجود دارد (دوستار، چگینی و پور عباسی، ۲۰۱۲).
۲-۷-۶-۲- پژوهشهای خارجی
توماس جوی[۴۷۲] (۲۰۱۱) در رساله دکتری خود در بررسی ارتقای هوش عاطفی و معنوی در میان دانشجو معلمان دریافت که هیچ تفاوت معناداری بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون شرکت کنندگان گروه کنترل وجود ندارد ولی در مورد گروه آزمایش وجود داشت. از طرف دیگر تفاوت معناداری بین گروه کنترل و آزمایش در مورد هوش عاطفی و معنوی در بین دانشجو معلمان وجود داشت. به علاوه تمامی دانشجو معلمان نسبت به برنامه ارتقای هوش عاطفی و معنوی نظرات مطلوبی داشتند.
سیتکین[۴۷۳] (۲۰۱۳) در بررسی رابطه بین هوش عاطفی مدیریت مدرسه در ترکیه به این نتیجه رسید که رابطه معنادار مثبتی بین هوش عاطفی و توانایی های مدیریت مدرسه به طور کلی وجود دارد و هوش عاطفی پیش بینی کننده معنادار توانایی های مدیریت مدرسه است.
گندال و حسین (۲۰۱۳) در بررسی مقایسه ای ضریب هوشی و هوش عاطفی و تأثیر آن بر روی عملکرد کارکنان بر روی ۳۰۰ نفر از کارکنان یک شرکت در پاکستان پی بردند که ضریب هوشی به طرز معناداری عملکرد کارکنان ارتباط دارد و هوش عاطفی نیز ارتباط معناداری باعملکرد کاری دارد ولی در محل کار از ضریب هوشی مهم تر است.
در بین تحقیقات مربوط به هوش در سازمان بیشترین تحقیقات بر روی هوش عاطفی، هوش اجتماعی، هوش معنوی در محل کار انجام گرفته است. بر اساس مطالعات انجام شده بین هوش عاطفی ، رهبری و عملکرد افراد در سازمان ارتباط وجود دارد (کوکو[۴۷۴]، ۲۰۱۱) و هوش عاطفی یکی از عواملی است که میتواند بر رفتار رهبری تأثیر بگذارد و بر سایر موارد سازمانی از قبیل فرهنگ سازمانی نیز تأثیر گذار است (هریسون و کلاگ[۴۷۵]، ۲۰۰۶؛ گلمن[۴۷۶]، ۱۹۹۹). بین هوش عاطفی و یادگیری سازمانی رابطه مثبتی وجود دارد (دیسانایاکا و همکاران[۴۷۷]، ۲۰۱۰) ونیز با رضایت شغلی و سود آوری افراد ارتباط داشته (ساهدت و همکاران[۴۷۸]، ۲۰۱۱) در تعاملات اثربخش و سودآوری اعضای گروه حیاتی میباشد و برای رهبری نیز امری مهم میباشد زیرا رهبر گروه همانند یک محرک در گروه عمل میکند (پراتی و همکاران[۴۷۹]، ۲۰۰۳). آیرانسی[۴۸۰] (۲۰۱۱) نیز به این مسأله پی برد که بین هوش عاطفی و معنوی مدیران ارشد و عملکرد مالی آنها رابطه وجود دارد.
۲-۷-۷- یادگیری
۲-۷-۷-۱- پژوهشهای داخلی
نجات، کوهستانی و رضایی (۱۳۹۰) در بررسی تأثیر نقشه مفهومی بر رویکردهای یادگیری دانشجویان پرستاری به صورت یک مطالعه نیمه تجربی دریافتند که بر اساس نتایج پیش آزمون بین دو گروه از نظر میانگین نمره رویکرد یادگیری و همچنین ویزگیهای جمعیت شناختی تفاوت آماری وجود ندارد. میانگین نمره رویکرد عمیق در گروه آزمون پس از استفاده از نقشه مفهومی نسبت به پیش آزمون به طور معناداری افزایش یافت. مقایسه نمرات پس آزمون در گروه های آزمون و شاهد نشان داد که رویکرد عمیق در گروه آزمون به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد است. یادگیری سطحی تفاوت آماری نداشت. در نتیجه استفاده از نقشه مفهومی به عنوان یک مداخله فراشناختی میتواند موجب افزایش یادگیری عمیق و معنادار در دانشجویان پرستاری گردد.
کجباف، مولوی و شیرازی تهرانی (۱۳۸۲) در بررسی رابطه باورهای انگیزشی (خودکارامدی، ارزشگذاری درونی، اضطراب امتحان) و راهبردهای یادگیری (شناختی و خودتنظیمی) با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی بر روی ۱۲۰ دانشآموز پایه سوم دبیرستان دریافتند که بین دانش آموزان دختر و پسر در زمینه اضطراب امتحان تفاوت معناداری وجود دارد و خودتنظیمی، خودکارامدی، و اضطراب امتحان بهترین پیش بینی کنندگان عملکرد تحصیلی هستند. بر این اساس به نظر مققان شایسته است معلمان و دبیران با فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد خودکارامدی و کاهش اضطراب امتحان و با آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی به دانش آموزان فرصت بیشتری برای یادکیری بدهند.
عابدینی، آخوندزاده و احمدی طهران (۱۳۸۹) در بررسی تجارب دانشجویان از تلفیق روش یادگیری مبتنی بر حل مسأله و کار در گروه های کوچک بر روی ۳۵ دانشجوی پرستاری با بهره گرفتن از ۳۵ مصاحبه نیمه ساختمند حضوری و ۶ مصاحبه گروه مدار به این نتیجه رسیدند که روش تعدیل شده حل مسأله در تقویت مکانیسمهای یادگیری تأثیر دارد. یافته ها در این تحقیق نشان دادند که تلفیق روش یادگیری مبتنی بر حل مسأله و کار در گروه های کوچک با تجربه تفکر، پژوهش، خودتنظیمی، انگیزش و موانع همراه است. موانع این روش زمانبر بودن، اختلاف اعضای گروه و مقاوت در برابر تغییر بود.
۲-۷-۷-۲- پژوهشهای خارجی
بر اساس تحقیقاتی که محقق انجام داد بیشتر پژوهشهای مربوط به یادگیری به صورت زیر میباشند:
مفهوم یادگیری از یادگیری فردی تا سازمانی در نوسان است. یادگیری برای رشد سازمان مؤثر استو تحقیقات نشان داده است که بین یادگیری و عملکرد اقتصادی سازمان رابطه وجود دارد (الینگر، و همکاران[۴۸۱]، ۲۰۰۳؛ مارسیک و واتلینز[۴۸۲]، ۲۰۰۳؛ سلدن و واتکینز[۴۸۳]، ۲۰۰۱). محققان با بررسیهایی که انجام دادند به رابطه بین انگیزش و عملکرد یادگیری پی بردند (کولکوئیت و همکاران[۴۸۴]، ۲۰۰۰) و از طرف دیگر مک کلوی و وایز[۴۸۵] (۲۰۰۲) نشان دادند که انگیزش کارمندان برای بهبود عملکرد آنها از طریق یادگیری به عنوان یک عامل کلیدی برای بهبود عملکرد افراد درسازمان محسوب میشود. درتحقیقات انجام شده توسط مالک، دانیش و عثمان[۴۸۶] (۲۰۱۱) و نیز توسط تحقیقات جو ولیم[۴۸۷] (۲۰۰۹) و آلن [۴۸۸](۲۰۱۱) نشان داده شد که بین انگیزش کارکنان برای یادگیری، نگرشهای شغلی مثل (تعهد سازمانی، رضایت شغلی و شراکت در کار) رابطه معنا داری وجود دارد. افرادی نیز بر روی رابطه بین مدیران و یادگیری آنها و تأثیر آن بر روی فعالیت مدیران تحقیقاتی را انجام دادند (کاراولی و هال[۴۸۹]، ۲۰۰۶؛ آنتونا کوپولو[۴۹۰]، ۲۰۰۶).
۲-۷-۸- شخصیت
۲-۷-۸-۱- پژوهشهای داخلی
شیخی ساری و اسماعیلی فر (۱۳۸۹) در بررسی رابطه فرسودگی شغلی و تیپهای شخصیتی ۵ عاملی در بین ۱۰۰ نفر از پرسنل شهرداری تهران دریافتند که با ۹۹% اطمینان میتوان گفت کارکنانی که میزان بالاتری از روان رنجوری را نشان میدهند از فرسودگی شغلی بالاتری برخوردارند و کارکنانی که نمره بالایی در برون گرایی کسب کردند فرسودگی شغلی پایین تری را نشان میدهند و بالعکس.
مغانلو، وفایی و شهرآرایی (۱۳۸۷) در بررسی رابطه عوامل مدل ۵ گانه شخصیتی و سبک های هویت بر روی ۳۵۹ نفر از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاههای تهران و شهید بهشتی بر اساس تحلیلهای همبستگی دریافتند که صفات برونگرایی، دلپذیر بودن، با وجدان بودن با هویت اطلاعاتی و هنجاری ارتباط مثبت داشت. در صورتیکه روان رنجوری با هویت اطلاعاتی و هنجاری ارتباط منفی و با هویت مغشوش ارتباط مثبت نشان داد. بر اسا نتایج تحلیل رگرسیون هویت اطلاعاتی توسط با وجدان بودن و انعطاف پذیر، هویت هنجاری توسط با وجدان بودن، برونگرایی، دلپذیر بودن و همچنین انعطاف پذیری (به طور منفی) و رضایت هویت مغشوش تنها توسط باوجدان بودن (به طور منفی) پیش بینی میشوند.
خنیفر، مقیمی، جندقی، طاهری و سیار (۱۳۸۸) در تحقیقی با عنوان “شناخت شخصیت مدیران؛ لازمه مدیریت رفتار سازمانی” بر روی ۳۱ نفر از مدیران ستادی دانشگاه علوم پزشکی استان قم که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند دریافتند که میانگین روان رنجوری در جامعه آماری کمتر از د متوسط ان و میانگین ۴ مؤلفه وظیفه شناسی، تجربه پذیری، تطابق پذیری و برونگرایی بالاتر از د متوسط است. بالاترین میانگین مربوط به بعد وظیفه شناسی و کمترین میانگین مربوط به بعد روان رنجوری است. بین میانگین رتبه ها تفاوت معنا دار وجود دارد. بعد وظیفه شناسی در میان مدیران بالاترین رتبه و بعد روان رنجوری پایین ترین رتبه را داشته است. در نتیجه مدیران از نظر ۵ ویژگی شخصیتی مورد مطالعه در وضعیت مطلوبی قرار داشتند.
۲-۷-۸-۲- پژوهشهای خارجی
بوچانان[۴۹۱] (۱۹۹۸) در تحقیقی با عنوان “تأثیر ۵ ویژگی بزرگ شخصیتی بر انسجام گروهی و عملکرد خلاقانه ” وظیفه دریافتند که افرادی که دارای الگوی ویژگیهای شخصیتی ۵ بزرگ هستند عملکرد چشمگیرتری نسبت به گروهای دیگر دارند. به علاوه گروههایی که این ویژگیهای شخصیتی را دارند ایده های خلاقانه بیشتری را تولید میکنند.
طاهر و چن[۴۹۲] (۲۰۱۱) در بررسی تأثیر نوع شخصیت بر روی عملکرد دانشجویان ارشد پاره وقت مدیریت تجاری دریافتند که درجه عملکرد این دانشجویان به طور معناداری با انواع شخصیتی آنها بر اساس مدل ۵ عاملی شخصیت بستگی دارد.
آواد و اسماعیل[۴۹۳] (۲۰۱۲) در بررسی تدثیر ویژگیهای شخصیتی و نگرشهای مربوط به کار در کارکنان بر روی عملکرد آنان با توجه به نقش میانجی فرهنگ سازمانی به صورت یک مطالعه موردی در عربستان دریافتند که رابطه مستقیم معنادار مثبتی بین شخصیت و عملکرد کارکنان و نیز بین نگرشهای مربوط به کار و عملکرد کارکنان با تأثیر میانجی فرهنگ سازمانی وجود دارد.
دیگر پژوهشهای خارجی در زمینه شخصیت را میتوان به صورت زیر بیان نمود:
مدل کاهل[۱۰] نوعی از یادگیری با نظارت است که روش مبتنی بر نمونه نیز نامیده می شود. در واقع مدلی از دادهها ساخته نمی شود و یادگیری تا زمان دسته بندی به تعویق میافتد و زمان زیادی صرف دستهبندی می شود.
ماشین بردار پشتیبان
ماشین بردار پشتیبان[۱۱] نوعی از یادگیری با نظارت است که هم در داده های خطی و هم غیر خطی کاربرد دارد. مبنای آن استفاده از داده های خطی است و داده های غیر خطی را به خطی تبدیل مینماید.
مدل قانونمحور
مدل قانونمحور[۱۲] نوعی از یادگیری با نظارت است است که نتایج بصورت قوانین if-then نشان میدهد. بخش بعد از if شرطها و بخش then جواب نهایی مشخص مینماید.
۱-۶ ساختار پایان نامه
ساختار پایان نامه در پنج فصل بصورت زیر ساماندهی شده است:
در فصل اول به شرح کلیات تحقیق از جمله تبین موضوع تحقیق، ضرورت انجام طرح، اهداف و فرضیات مسئله میپردازیم. در فصل دوم به ادبیات، مبانی نظری و پیشینه تحقیق پرداخته شده است. سپس روش انجام طرح بصورت تفصیلی در فصل سوم شرح داده شده است. در فصل چهارم روش پیشنهادی پیادهسازی شد و نتایج حاصل مورد ارزیابی قرار گرفت. در آخرین فصل از فصول پنجگانه نتیجه تحقیق و پیشنهاداتی برای کارهای آینده عنوان شده است.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱ داده کاوی
داده کاوی را می توان حاصل سیر تکاملی طبیعی تکنولوژی اطلاعات دانست، که این سیر تکاملی ناشی از یک سیر تکاملی در صنعت پایگاهداده میباشد. نظیر عملیات جمعآوری داده ها وایجاد پایگاه داده، مدیریت داده و تحلیل و فهم داده ها.
دراینجا تعریفی از داده کاوی ارائه میدهیم:
“داده کاوی عبارتست از فرایند یافتن دانش از مقادیر عظیم داده های ذخیره شده در پایگاهداده، انباره داده ویا دیگر مخازن اطلاعات"[۲].
بر اساس این دیدگاه یک سیستم داده کاوی به طور نمونه دارای اجزاء اصلی زیر است که شکل ۲-۱ بیانگر معماری سیستم است.
بنابراین داده کاوی به عنوان یکی از شاخه های پیشرو در صنعت اطلاعات مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یکی از نوید بخشترین زمینه های توسعه بین رشته ای در صنعت اطلاعات است.
۲-۱-۱دستهبندی[۱۳]
در مسائل دستهبندی هدف شناسایی ویژگیهایی است که گروهی را که هر مورد به آن تعلق دارد را نشان دهند. از این الگو میتوان هم برای فهم داده های موجود و هم پیش بینی نحوه رفتار داده جدید استفاده کرد.
شکل ۲-۱: معماری یک نمونه سیستم داده کاوی[۳]
داده کاوی مدلهای دستهبندی را با بررسی داده های دستهبندی شده قبلی ایجاد می کند و یک الگوی پیش بینی کننده را بصورت استقرایی ایجاد مینماید. این موارد موجود ممکن است از یک پایگاه داده تاریخی آمده باشند[۵].
۲-۲مدلها و الگوریتمهای داده کاوی
در این بخش قصد داریم مهمترین الگوریتمها و مدلهای داده کاوی را بررسی کنیم. بسیاری از محصولات تجاری داده کاوی از مجموعه از این الگوریتم ها استفاده می کنند و معمولا هر کدام آنها در یک بخش خاص قدرت دارند و برای استفاده از یکی از آنها باید بررسی های لازم در جهت انتخاب متناسبترین محصول توسط گروه متخصص در نظر گرفته شود.نکته مهم دیگر این است که در بین این الگوریتم ها و مدل ها ، بهترین وجود ندارد و با توجه به داده ها و کارایی مورد نظر باید مدل انتخاب گردد.
۲-۲-۱ شبکه های عصبی[۱۴]
هر شبکه عصبی شامل یک لایه ورودی[۱۵]میباشد که هر گره در این لایه معادل یکی از متغیرهای پیش بینی میباشد. گرههای موجود در لایه میانی به تعدادی گره در لایه نهان[۱۶]وصل میشوند. هر گره ورودی به همه گرههای لایه نهان وصل می شود.
گرههای موجود در لایه نهان میتوانند به گرههای یک لایه نهان دیگر وصل شوند یا میتوانند به لایه خروجی[۱۷]وصل شوند.
لایه خروجی شامل یک یا چند متغیر خروجی می باشد
هر یال که بین نود هایX,Y میباشد دارای یک وزن است که با Wx,y نمایش داده می شود. این وزن ها در محاسبات لایه های میانی استفاده میشوند و طرز استفاده آنها به این صورت است که هر نود در لایه های میانی (لایه های غیر از لایه اول) دارای چند ورودی از چند یال مختلف میباشد که همانطور که گفته شد هر کدام یک وزن خاص دارند.
هر نود لایه میانی میزان هر ورودی را در وزن یال مربوطه آن ضرب می کند و حاصل این ضربها را با هم جمع می کند و سپس یک تابع از پیش تعیین شده (تابع فعالسازی) روی این حاصل اعمال می کند و نتیجه را به عنوان خروجی به نودهای لایه بعد میدهد.
وزن یالها پارامترهای ناشناختهای هستند که توسط تابع آموزش [۱۸]و داده های آموزشی که به سیستم داده می شود تعیین میگردند.
تعداد گرهها و تعداد لایه های نهان و نحوه وصل شدن گرهها به یکدیگر معماری(توپولوژی) شبکه عصبی را مشخص می کند.کاربر یا نرم افزاری که شبکهعصبی را طراحی می کند باید تعداد گرهها ، تعداد لایه های نهان ، تابع فعالسازی و محدودیتهای مربوط به وزن یالها را مشخص کند[۳].
شکل ۲-۲: Wx,yوزن یال بین X و Y است[۳].
از مهمترین انواع شبکه های عصبی شبکه انتشار به جلو[۱۹] و شبکه انتشار به عقب[۲۰] میباشد که در اینجا به اختصار آنرا توضیح میدهیم.
انتشار به جلو به معنی این است که مقدار پارامتر خروجی براساس پارامترهای ورودی و یک سری وزن های اولیه تعیین می گردد. مقادیر ورودی با هم ترکیب شده و در لایه های نهان استفاده میشوند و مقادیر این لایه های نهان نیز برای محاسبه مقادیر خروجی ترکیب می شوند[۳].
انتشار به عقب خطای خروجی با مقایسه مقدار خروجی با مقدار مد نظر در داده های آزمایشی محاسبه می گردد و این مقدار برای تصحیح شبکه و تغییر وزن یالها استفاده میگردد و از گره خروجی شروع شده و به عقب محاسبات ادامه می یابد.
این عمل برای هر رکورد موجود در بانک اطلاعاتی تکرار می گردد.
به هر بار اجرای این الگوریتم برای تمام داده های موجود در بانک یک دوره [۲۱]گفته می شود. این دوره ها آنقدر ادامه می یابد که دیگر مقدار خطا تغییر نکند[۳].
۲-۲-۲درخت تصمیم
درختهای تصمیم روشی برای نمایش یک سری از قوانین هستند که منتهی به یک رده یا مقدار میشوند.
یکی از تفاوتها بین متدهای ساخت درخت تصمیم این است که این فاصله چگونه اندازه گیری می شود. درختهای تصمیمی که برای پیش بینی متغیرهای دستهای استفاده میشوند، درختهای دستهبندی نامیده میشوند زیرا نمونهها را در دستهها یا ردهها قرار می دهند. درختهای تصمیمی که برای پیش بینی متغیرهای پیوسته استفاده میشوند درختهای رگرسیون نامیده میشوند[۳].
شکل ۲-۳: درخت تصمیم گیری[۳]
الگوریتمهای یادگیری درخت تصمیم:
اغلب الگوریتمهای یادگیری درخت تصمیم بر پایه یک عمل جستجوی حریصانه بالا به پائین در فضای درختهای موجود عمل می کنند.
در درخت تصمیم ID3 از یک مقدار آماری به نام بهره اطلاعات[۲۲] استفاده می شود تا اینکه مشخص کنیم که یک ویژگی تا چه مقدار قادر است مثالهای آموزشی را بر حسب دستهبندی آنها جدا کند[۴].
آنتروپی:
میزان خلوص (بی نظمی یا عدم خالص بودن) مجموعه ای از مثالها را مشخص می کند. اگر مجموعه S شامل مثالهای مثبت و منفی از یک مفهوم هدف باشد آنتروپیS نسبت به این دسته بندی بولی بصورت رابطه ۲-۱ تعریف می شود[۴].
روشهای مختلفی جهت ارزیابی فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی و یا یک ترکیب خاص وجود دارد. از آن جا که عصارههای گیاهی مخلوط پیچیدهای از ترکیباتی با خصوصیات شیمیایی، قطبیت و گروه های عملکردی متفاوت میباشند، نتایج مربوط به تعیین فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی ممکن است بسته به شرایط آزمون مورد استفاده متفاوت باشند. به همین دلیل لازم است از چندین آزمون جهت تعیین دقیق میزان فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی استفاده شود [۱۶۸].
برای بررسی اثر آنتیاکسیدانی از دو روش استاندارد شامل رادیکال DPPH و قدرت احیا استفاده شد. اساس روش نخست به داماندازی رادیکالهای DPPH (دی فنیل پیکریل هیدرازیل) بر مبنای توانایی هیدروژندهی است [۱۶۹]. این روش به منظور ارزیابی فعالیت رادیکال آزاد به کار میرود و از مزایای آن عدم وابستگی به قطبیت نمونه است [۱۷۰]. در روش دوم، قدرت احیاکنندگی مواد موجود در نمونهها با احیای آهن ۳ به آهن ۲ با توانایی در دادن الکترون سنجیده می شود [۱۶۹]. احیای آهن اغلب به عنوان شاخص فعالیت الکتروندهی به کار میرود که مکانیسم مهمی در عمل آنتیاکسیدانی مواد فنلی است [۱۷۱].
اثر زیانبخش رادیکالهای آزاد را میتوان توسط آنتیاکسیدانها کاهش داد چون این مواد، باعث به دام انداختن و مهار تولید رادیکالهای آزاد میشوند و از این طریق باعث پیشگیری از بیماریهای ناشی از فعالیت رادیکالها خواهند شد. اگرچه امروز از آنتیاکسیدانهای سنتزی متعددی از جمله بوتیلات هیدروکسی تولوئن، بوتیلات هیدروکسی آنیزول و برخی مواد سنتزی دیگر در صنعت استفاده می شود اما به دلیل اثرات نامطلوب تغذیهای و سرطانزا بودن این ترکیبات و نیز تمایل مصرف کنندگان به استفاده از ترکیبات طبیعی، استفاده از آنتیاکسیدانهای طبیعی مورد توجه محققین قرار گرفته است [۱۷۲، ۱۷۳].
در این پژوهش جهت ارزیابی فعّالیّت آنتیاکسیدانی عصارههای متانولی مورد مطالعه، از آنتیاکسیدان سنتزی اسید آسکوربیک به عنوان کنترل استفاده گردید. اسید آسکوربیک، اهمیت زیادی در ارزش غذایی میوه ها دارد که به دلیل اکسیداسیون نسبت به تجزیه بسیار حساس میباشد [۱۷۴].
۴-۲-۳-۱ رادیکالهای آزاد DPPH
ترکیباتی که رنگ رادیکال آزاد DPPH را با گرفتن هیدروژن یا الکترون از ارغوانی به زرد رنگ تبدیل کنند، ترکیبات با قابلیت آنتیاکسیدانیاند [۱۷۵]. اندازه گیری میزان مهار رادیکالهای آزاد DPPH یکی از روشهای معتبر، دقیق، آسان و مقرون به صرفه با قابلیت تکرارپذیری بالایی میباشد که در بررسی فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی در شرایط آزمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد [۱۷۶]. بر این اساس، مدل بهداماندازی رادیکال پایدار DPPH به طور گسترده برای ارزیابی توانایی به داماندازی رادیکال آزاد در نمونههای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد [۱۷۷].
DPPH یکی از رادیکالهای هیدروفیل آزاد و پایدار با رنگ بنفش تیره بوده که حداکثر جذب آن در محدوده ۵۱۷-۵۱۵ نانومتر است. هنگام دریافت الکترون از ترکیبات احیاکننده نظیر فنلها، این رادیکال به فرم هیدرازین بیرنگ تبدیل می شود که این تغییر ساختار با کاهش میزان جذب همراه است [۱۷۸]. مهار رادیکالهای آزاد یکی از شناخته شدهترین مکانیسمهایی هستند که به واسطه آن ترکیبات آنتیاکسیدانی میتوانند اکسیداسیون چربیها را مهار نمایند. در این روش، نتایج بر حسب درصد کاهش در میزان جذب محلولهای DPPH در حضور عصارهها نسبت به محلول DPPH فاقد عصاره بیان میگردد [۱۷۹].
تحقیقات نشان داده است که، متانول حلال مؤثری برای تخریب دیواره سلولی و آزادسازی ترکیبات فنلی از سلول میباشد و آنزیم پلیفنل اکسیداز مخرب پلیفنلها، در این محیط خنثی میگردد؛ لذا عصاره متانولی گیاهان بیشترین پتانسیل مهارکنندگی رادیکال DPPH را در مقایسه با بسیاری از حلالها میباشند [۱۸۰].
نتایج آنالیز واریانس نشان داد که غلظت عصارهها و آنتیاکسیدان سنتزی تاثیر معنیداری بر میزان رادیکالهای آزاد دارد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که توانایی عصارهها در مهار رادیکالهای آزاد وابسته به غلظت بوده و با افزایش غلظت، فعالیت ضد رادیکالی افزایش مییابد. مقایسه توانایی عصارههای متانولی مورد مطالعه در مهار رادیکالهای آزاد DPPH در نمودار (شکل ۳-۲۲) نشان داده شده است. در محدوده غلظت ۶۲/۱۵-۸/۷ میلیگرم بر میلیلیتر، عصارهها قدرت مهارکنندگی بیشتری نسبت به اسیدآسکوربیک دارند. در سایر غلظتهای مورد بررسی، فعالیت آنتیاکسیدانی اسیدآسکوربیک اختلاف معنیداری با عصارهها دارد به استثناء غلظت ۲۵/۳۱ میلیگرم بر میلیلیتر که اختلاف معنیداری بین فعالیت ضد رادیکالی اسیدآسکوربیک و عصاره متانولی گلپر و کلپوره وجود ندارد. این نتایج نشان میدهد که در عصارههای حاضر به جز عصاره بادام کوهی، یک غلظت بحرانی از ترکیبات فنلی برای مهار رادیکالهای آزاد کافی است. احتمالا در غلظتهای بالاتر بعضی عصارهها مانند کلپوره و گلپر به دلیل پیدایش نوعی حالت اشباعشدگی، افزایش غلظت این عصارهها توانایی مهار رادیکال آزاد را همانند آنتیاکسیدان سنتزی انتخابی ندارد. در عصاره بادام کوهی با افزایش غلظت عصاره میزان توانایی مهار رادیکالهای آزاد به طور چشمگیری افزایش مییابد.
به عقیده محققین، در آزمونهای مربوط به ارزیابی فعالیت آنتیاکسیدانی، تفاوت در فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی می تواند مربوط به حضور نسبتهای متفاوتی از ترکیبات فنلی آبدوست و آبگریز در عصارهها باشد [۱۸۱].
علاوه بر غلظت ترکیبات فنلی، درجه گلیکوزیله بودن این ترکیبات و پارامتر مورد بررسی، از عوامل مهم در تعیین فعالیت آنتیاکسیدانی عصارههای گیاهی میباشد [۱۸۲]. تفاوت در ویژگیهای فیزیکوشیمیایی ترکیبات فنلی موجود در هر یک از عصارهها دلیل دیگری در توجیه رفتار ضد رادیکالی عصارهها میباشد.
تاکنون، محققین فعالیت ضد رادیکالی عصارههای استخراج شده از منابع گیاهی مختلفی را مورد ارزیابی قرار دادهاند. در بررسیهای انجام شده، مشخص شده است گونه های Salvia (مریم گلی) حاوی آنتیاکسیدان هستند [۱۸۳]. عصارههای اتیل استات S. cedronell، S. adenophylla، S. napifoli، S. hedgeana، S. hydrangea، S. nygdeggrerii، S. potentillitolia، S. wiedemannii فعالیت مهار رادیکالهای DPPH را نشان دادهاند [۱۸۴]. مطالعه فیتوشیمیایی مختلف اجزاء تشکیل دهنده گیاه Achillea Millefolium L (بومادران) را مشخص نموده است اما فقط چند مطالعه ارتباط این ترکیبات را با فعالیتهای فارماکولوژیک به اثبات رسانده است [۱۸۵].
تفاوت در تعداد و موقعیت گروه های هیدروکسیل از ویژگیهای ساختاری مهم در تعیین ظرفیت آنتیاکسیدانی ترکیبات فنلی میباشد [۱۸۶]. در غلظتهای بالاتر ترکیبات فنلی به دلیل افزایش تعداد گروه های هیدروکسیل موجود در محیط واکنش، احتمال اهداء هیدروژن به رادیکالهای آزاد و به دنبال آن قدرت مهارکنندگی عصارهها افزایش مییابد [۱۸۷].
قدرت و مهار عصارههای مختلف به میزان زیادی به تعداد و موقعیت گروه های هیدروکسیل و وزن مولکولی ترکیبات فنلی بستگی دارد. در ترکیبات فنلی با وزن مولکولی پائینتر، گروه های هیدروکسیل راحتتر در دسترس قرار میگیرند. علاوه بر این، ترکیبات فنلی پس از اهداء هیدروژن خود به رادیکالهای آزاد فنوکسیل تبدیل میشوند. میزان ثبات این رادیکالها می تواند ظرفیت آنتیاکسیدانی ترکیبات فنلی را تحت تأثیر قرار دهد چرا که رادیکالهای فنوکسیل با ثبات کمتر، با رادیکالهای DPPH در جذب اتمهای هیدروژن وارد رقابت میشوند و بنابراین درصد بهدام اندازی رادیکالهای DPPH کاهش مییابد [۱۸۸].
مقادیر IC50 عصارههای متانولی مورد مطالعه (غلظتی از عصاره که در آن اثر بازدارندگی اکسیداسیون برابر با ۵۰ درصد میباشد) در نمودار (شکل ۳-۲۳) آمده است. هر چه غلظت IC50 کمتر باشد نشاندهنده فعالیت آنتیاکسیدانی بالاتری است [۱۸۹]. در این بررسی IC50 برای عصاره متانولی بادام کوهی، بومادران، کلپوره، گلپر، مریم گلی و آنتیاکسیدان سنتزی بهترتیب ۱۰۲/۰±۶/۴، ۱۹۵/۰±۱۷/۶، ۰۹۹/۰±۷۴/۵، ۱۵۴/۰±۰۰۵/۵، ۲۲۴/۰±۲۰۸/۶ و ۰۹۸/۰±۹۹/۳ به دست آمد. بررسی عصارههای استخراج شده از قسمت های مختلف گیاهان مورد مطالعه نشان میدهد، که این گیاهان قادر به خنثیکردن رادیکالهای آزاد حاصل از اکسیداسیون میباشند اما دارای IC50 بیشتری نسبت به اسیدآسکوربیک میباشند که نشان از فعالیت ضدرادیکالی بیشتر اسیدآسکوربیک نسبت به عصارهها دارد و عصارههای متانولی قادر به رقابت با آنتیاکسیدان سنتزی نمی باشد.
تفاوت در مقادیر IC50 عصارههای مختلف در این تحقیق را میتوان مربوط به تفاوت در مقدار و نوع ترکیبات فنلی عصارهها دانست. در بسیاری از پژوهشها، نوع حلال مورد استفاده جهت استخراج ترکیبات فنلی تاثیر قابل توجهی بر فعالیت ضد رادیکالی عصارههای گیاهی داشته است. لیو و یائو (۲۰۰۷) گزارش کردند، عصاره استونی استخراج شده از دانه های جو بهعلت دارا بودن مقادیر بیشتری از ترکیبات فنولی فعالیت آنتیاکسیدانی بیشتری در مهار رادیکالهای آزاد DPPH و احیای یونهای ۲Fe+ در مقایسه با عصارههای اتانولی و متانولی داشت [۱۹۰].
۴-۲-۳-۲ قدرت احیاکنندگی
احیای آهن به عنوان معیاری برای قابلیت الکتروندهی به کار میرود که مکانیسم مهمی در اکسایش ترکیبات فنلی است [۹۹]. قدرت احیاکنندگی، توانایی الکتروندهی آنتیاکسیدان را نشان میدهد. اگر ترکیبی این ویژگی را داشته باشد باعث کاهش ترکیبات حدواسط اکسیدشده می شود و به عنوان آنتیاکسیدان اولیه و ثانویه عمل می کند. قدرت احیاکنندگی عصارههای گیاهی عمدتا مربوط به حضور عوامل احیاکنندهای است که قادرند از طریق اهدای الکترون و یا اتم هیدروژن به
شکل ۱۱-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۶ با خط یک به یک
شکل ۱۲-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۷ با خط یک به یک
شکل ۱۳-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۸ با خط یک به یک
شکل ۱۴-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۹ با خط یک به یک
شکل ۱۵-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۰ با خط یک به یک
شکل ۱۶-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۱ با خط یک به یک
شکل ۱۷-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۲ با خط یک به یک
شکل ۱۸-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۳ با خط یک به یک
شکل ۱۹-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۴ با خط یک به یک
شکل ۲۰-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۵ با خط یک به یک
شکل ۲۱-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۶ با خط یک به یک
شکل ۲۲-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۷ با خط یک به یک
شکل ۲۳-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۸ با خط یک به یک
شکل ۲۴-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۱۹ با خط یک به یک
شکل ۲۵-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۰ با خط یک به یک
شکل ۲۶-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۱ با خط یک به یک
شکل ۲۷-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۲ با خط یک به یک
شکل ۲۸-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۳ با خط یک به یک
شکل ۲۹-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۴ با خط یک به یک
شکل ۳۰-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۵ با خط یک به یک
شکل ۳۱-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۶ با خط یک به یک
شکل ۳۲-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۷ با خط یک به یک
شکل ۳۳-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۸ با خط یک به یک
شکل ۳۴-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۲۹ با خط یک به یک
شکل ۳۵-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۳۰ با خط یک به یک
شکل ۳۶-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۳۱ با خط یک به یک
شکل ۳۷-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۳۲ با خط یک به یک
شکل ۳۸-۴- مقایسه مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در پیزومتر ۳۳ با خط یک به یک
در شکل های ۶-۴ تا ۳۸-۴ برای پیزومترها مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده عمق سطح ایستابی در زمان های مختلف با خط یک به یک مقایسه گردیده است (در روزهای ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰، ۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰، ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ از شروع شبیه سازی).
جدول ۳-۴- مقادیر NRMSE و dمحاسبه شده در پیزومتر های مشاهده ای
| شماره پیزومتر | NRMSE | d | شماره پیزومتر | NRMSE | d | ||
| ۱ | ۰٫۲۲ | ۰٫۷۳ | ۱۸ | ۰٫۳۹ | ۰٫۶۹ | ||

