بنابراین، حق زن این است که خورش وغذا را از شوهر دریافت نماید، گرچه نخورد و زوجه با دریافت نمودن مالک آنها میشود. پس میتواند هرگونه که بخواهد درآن تصرف کند (نجفی، ۱۳۹۲ق، ص۳۳۴)
۳-لباس
لباس از نظر جنس و تعداد، به عرف وعادت محل بستگی دارد.
علامه حلی دربارهی پوشاک زنان صاحب تجمّل فرموده است: اگر زوجه به حریر یا کتان وابریشم برای مدتی یا دایمی نیاز داشته و عادت دارد، پس اقرب الزام نمودن شوهر است در صورتی که توانایی داشته باشد ( حلّی، بیتا، ص ۴۷).
۴-فراش
فراش یعنی: فرش، بستر ورختخواب. بنابراین، مراد، وسایل استراحت وزیر انداز میباشد.
فرش و روانداز و مانند آنها که مورد نیاز زوجه است و با توجه به فصلها نیز متفاوت میباشد، باید براساس عرف و عادت هم ردیفان او فراهم شود.
نظر امام خمینی رحمه الله نیز چنین میباشد: وهمچنین فرش و روانداز که برای زوجه برروی زمین گسترده میشود وزوجه برای خوابیدن به آن نیازمند است؛ مانند لحاف و متکا و آنچه برروی آن میخوابد، بایستی برایش فراهم گردد و مرجع در مقدار و جنس و وصف آنها و عادت همردیفان زوج میباشد (خمینی، ۱۴۰۸ق، ص ۳۱۶).
۵-مسکن
مسکن عبارت است از: مسکن ملکی با استیجاری ویا استیعار که با شئون واحتیاجات زوجه از هر لحاظ متناسب باشد. در سکونت دادن، زوجه استحقاق دارد شوهرش او را در خانهای که شایسته اوست( به حسب عادت هم ردیفانش) سکونت دهد؛ خانهای که دارای منابع وتأسیساتی باشد که زوجه به آن احتیاج دارد (نجفی، ۱۳۹۲ق، ص ۳۳۶).
امام خمینی رحمه الله دربارهی حق انتخاب مسکن توسط زوج چنین میفرماید: زن حق دارد از شوهر خانهای مستقل درخواست نماید که در آن هوو یا سایرین در خانه نباشد وخواه اتاقی بخواهد که مرافق آن جداگانه باشد(امام خمینی، ۱۴۲۰ق، ص ۳۱۶).
دکتر امامی در تفسیر مادهی ۱۱۰۷ق.م مسکن را چنین تعریف می کند: منظور این ماده از مسکن، محلی است که زن در آنجا زندگی خود را میگذراند وآن باید متناسب با وضعیت زن باشد. بنابراین، در صورتی که متناسب با وضعیت اجتماعی زن آن است که در خانهی دربست بنشیند، شوهر نباید اورا به اتاق استیجاری ببرد(امامی، ۱۳۶۸، ص ۴۳۴).
۶-وسایل پختن و آشامیدن
تهیهی وسایل طبخ و ادوات وابزار آشپزی متناسب و متعارف برعدهی مرد میباشد.
این وسایل جزو اثاث البیت است که براساس شرایط زمان و مکان زنان متفاوت میباشد و امروزه برتعداد و کیفیت آنها افزوده شده است.
نظر امام خمینی رحمه الله در مورد این وسایل این گونه است: وسایل و ادواتی که زوجه به آنها احتیاج دارد- آنچه که برای امثال او به حسب نیازهای شهری که در آن سکونت دارد، متعارف است- باید ملاحظه گردد( خمینی، ۱۴۰۸ق، ص ۳۱۶).
علامه حلی دربارهی انواع وجنس این ابزار فرمودهاند: وسایل پختن و آشامیدن همچون دیگ، ملاقه، آب خوری لازم است و کافی است جنس آن از سفال، آهن و چوب باشد(حلّی، بیتا، ص ۴۷).
۷-وسایل تنظیف و آرایش
فقها در این مورد، وسایلی نظیر شانه وصابون و مواردی مانند کرم(دُهن) را جزو نفقه ذکر کردهاند، ولی دربارهی مواردی که جنبهی تزیینی اضافی دارد، مانند عطریات و سرمهجات، به عدم لزوم آن تصریح نمودهاند.
صاحب جواهر در این زمینه این چنین میفرمایند: وسایل تنظیف عبارت است از شانه و روغن، اما سرمه و عطر واجب نیست و تهیهی پاککنندهی دندانها برزوج واجب است (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۳۱، ص۳۳۲).
اما دکتر امامی دراین زمینه میگوید: اسباب نظافت و آرایش ازقبیل عطر، صابون و امثال آنها به مقدار مصرف لازم برای یک شبانه روز، قبل از شروع روز باید به زن داده شود تا به تدریج مصرف نماید، مگر آنکه برای استفاده از آنها مدتی زودتر باید تحت اختیار زن گذارده شود( امامی، ۱۳۶۸، ص ۴۳۷).
۸- خدمتکار
وجوب خدمتکار برای زوجه محدود به دو مورد میباشد:
۱-زوجه بلندمرتبه بوده واز خانوادهای محترم باشد.
۲-زوجه بیمار بوده وبه خدمتکار نیاز داشته باشد.
صاحب جواهر دراین زمینه نوشته است که زوج میتواند کارگر منزل را استخدام کند یا عاریه بگیرد یا اینکه خود کارهای زوجه را انجام دهد (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۳۱، ص۳۳۷).
در صورت استخدام یک کارگر، نفقهی خدمتکار زوجه برزوج واجب میباشد. وی وجوب آوردن خدمتکار را محدود به دو مورد نموده است.
استخدام یک خدمتکار برای خانه، به جهت بلندمرتبه بودن یا نیاز زوجه است ومرجع در آوردن خدمتکار عرف مردم میباشد. پس اگر زوجه از خانوادهای بزرگ و با اصالت باشد که دارای احترام وثروت بوده و برای خود کار انجام نمیدهد، بر عهدهی شوهر است برای همسرش خدمتکار آورد، هر چند همسرش در انجام امور فروتنی کند. همچنین اگر زوجه بیمار باشد و به خدمتکار نیاز داشته باشد برزوج لازم است چنین کاری را انجام دهد (همان، ص۳۳۷).
در متن مادهی ۱۱۰۷ ق.م وبا توجه به نظرات فقهاء پیرامون نفقهی زن، دو سؤال مطرح میشود:
۱-اگرزوجه حق داشتن خادم را داشته باشد اما خودش داوطلبانه کارهای مربوط به خود را انجام دهد، آیا حق مطالبهی هزینه و حقوق خادم را دارد؟
در پاسخ به این سؤال، فقها گفتهاند که حق مطالبهی نفقهی خادم را ندارد و در قانون مدنی هم اشاره شده که اگر زن داوطلبانه کارهای مربوط به خود را انجام دهد و خدمتکار اختیار نکند، حق مطالبهی نفقهی خادم را از شوهر ندارد (احسان بخش، بیتا، ص ۱۸۹).
۲-آیا در صورت بیمار شدن زوجه، مخارج معالجه و مداوا به عهدهی زوج بوده وجزو نفقه میباشد یا خیر؟
در پاسخ به سؤال مزبور، نظرات مختلفی وجود دارد. دراین مورد فقها تردید نمودهاند.
نظر امام خمینی رحمه الله این است که در امراض عادی هزینهی مداوا جزو نفقه است اما در امراض صعبالعلاج که مستلزم پرداخت هزینههای سنگین است تردید نمودهاند(خمینی، ۱۴۰۸ق، ص ۳۱۷).
برخی دیگر از فقها صریحاً مخارج مداوا را جزو نفقه محسوب نکردهاند و شوهر رابه پرداخت آن ملزم نمیکنند. ایشان همچنین بیان میکنند که چون دربارهی نفقه، موضوع لباس، طعام و سکونت مطرح بوده و از حیث دارو و درمان امراض زوجه؛ نصّی نرسیده است، بنابراین، از لحاظ مزبور حقی بر عهدهی زوج نیست.
نتیجه اینکه در فقه شیعه اختلاف نظر وجود دارد، اما اگر داوری عرف را در اجزای نفقه بپذیریم و زوج را مکلّف بدانیم که با زوجه به نیکی و احسان رفتار نمایند (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوفِ)، باید بپذیریم که پرداخت هزینههای معالجه ودرمان بیماری از هرنوع که باشد جزو نفقه بوده و برعهدهی زوج است، بخصوص اینکه در خانوادهها، زنان بیش از تکالیف خود در زندگی زناشویی به کار مشغول بوده و مدیریت داخلی خانواده را معمولاً برعهده دارند و به این دلیل نیز حق اضافی بر ذمّهی مرد پیدا میکنند. اگر زن تمام نیرو و توان خود را در داخل خانواده به کار گیرد تا زندگی سعادتمندی را برای شوهر و فرزندان خود فراهم کند، بدیهی است شوهر نیز مکلّف به پرداخت تمام هزینههای لازم برای معالجهی بیماری و ادامهی حیات همسر خود باشد و انکار آن برخلاف عقل سلیم است (ارشدی، بیتا، ص ۳۹).
بعضی از حقوقدانان با وحدت ملاک از قسمت آخر مادهی ۱۱۰۷ ( لز وم تهیهی مستخدم برای زوجه در صورت احتیاج او به واسطهی بیماری یا نقصان اعضاء) معتقدند هزینههای لازم برای مداوای بیماری از هر قبیل برعهدهی شوهر است ( امامی، ۱۳۶۸، ص۴۲۴).
اما هزینهی تجهیز میّت از تعریفی که قانون مدنی و فقها برای نفقه ذکر کردهاند خارج است؛ زیرا آنچه را که زوجه در زندگی زناشویی بدان نیاز دارد وبرای بقای حیات اولازم است جزو نفقه برشمردهاند، مگر اینکه به نفقه دید وسیعتری داشته وگفته شود کلیهی مخارج زن از شروع زندگی مشترک خود تا پایان آن بر عهدهی همسر او بوده واز این باب هزینهی تجهیز میت را جزو نفقه محسوب کنیم. از سوی، دیگر، مطابق مادهی ۸۶۹ ق.م از جمله حقوقی که به ترکه میت تعلق میگیرد قیمت کفن میت است و مطابق مادهی ۸۶۸ ق.م مالکیت ورثه نسبت به ترکهی متوفا مستقر نمیشود، مگر پس از ادای دیون و حقوق میت که به ترکهی میت تعلق گرفته. از این رو، نتیجه میگیریم هزینهی تجهیز میت باید از اموال خود او تأمین شود. پس باید گفت: در حقوق ایران هزینهی تجهیز میت(اگر زوجه باشد) بر عهدهی زوج نبوده واز اموال زوجه باید پرداخت شود و اینکه در فقه گفته شده که زوج مسئول پرداخت آن است، باید آن را ناظر به موردی بدانیم که ترکهی میت کفایت پرداخت هزینههای تجهیز متوفا را نمیکند (ارشدی، بیتا، ص ۴۲).
بنابرآنچه بیان شد موارد ذکر شده برخی از مهمترین مصادیق نفقه هستند که در فقه امامیه و یا حقوق ایران بیان شده است و بر اساس شرایط زمان و مکان می تواند موارد دیگری نیز به آن افزون گردد همانند بحث تحصیل زوجه و … .
۲-۲-۶- ملاک میزان نفقه و نحوه پرداخت آن
پس از مشخص شدن گسترهی نفقه و نحوهی پرداخت آن، این سؤال مطرح میگردد که میزان و اندازهی نفقه چگونه تعیین میشود؟ آیا باید شئون و توانایی مالی مرد در نظر گرفته شود و یا لیاقت وشؤونت زوجه و عرف افراد همانند او؟
مادهی ۱۱۰۷ ق.م به گونهای تنظیم شده که وضعیت زن را ملاک تعیین نفقه قرار داده است.
قول مشهور فقهای امامیه نیز همین است. شأن زوجه و عرف او را مد نظر قرار میدهند که آنچه مطابق معمول خانوادهی زوجه و یا موافق با معمول زمان آن شهر است برایش آماده گردد (نجفی، ۱۳۹۲ق، ص ۳۳۰).
بنابراین، باید وضعیت زن مورد توجه قرار بگیرد. در خصوص هریک از مصادیق نفقه نیز همین ملاک مورد توجه میباشد؛ مثلاً، اگر در منطقه و شهری که زوجه قبلاً زندگی میکرده غذای غالب، برنج میباشد وعرف محل او اقتضا میکند که غذای مورد نیاز اواز طرف زوج تهیه شود؛ زیرا خداوند متعال فرمودهاند:(وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوفِ) ومنظور از« عَشِره به معروف» آن است که بر زن انفاق شود به چیزی که عادتاً لایق زن میباشد واین ملاک نه تنها درنوع غذا، بلکه در نوع و جنس لباس وهمچنین وضعیت مسکن وسایر مصادیق نفقه نیز باید مورد توجه باشد.
پرداخت نفقه به دو صورت انجام میگیرد:
۱-زن در خانهی شوهر بر حسب عرف و عادت زندگی میکند و هزینههای زندگی از اطعام و غیره توسط شوهر تأمین میشود.
۲-زن نفقهی خود را روزانه طلب میکند و شوهر نفقهی هر روز را جداگانه به زن تحویل میدهد؛ زیرا نفقه، وسایل مورد نیاز زن، برای گذراندن زندگی روزمرهی زن میباشد وباید در ابتدای هر روز در اختیار او قرار بگیرد (احسان بخش، بیتا، ص ۱۹۰).
بنابراین،زن نفقهی روزانهی خود (طعام، خورش و…) را که مصرف شده و عین آنها باقی نمیماند، در صبح روز به صورت متزلزل مالک میشود تا آنکه تمام روز بر تمکین باقی بماند، وگرنه به مقداری که تمکین نموده مالک میشود( خمینی، ۱۴۰۸ق، ص ۳۱۷).
چنانچه شوهر نفقهی یک هفته را به زن بدهد وزن با تأمین هزینههای روزانه، از طریق قناعت وصرفهجویی مبالغی را پسانداز کند، شوهر نمیتواند آن مبلغ را از زن طلب کند، اما اگرقبل از پایان هفته ناشزه گردد نسبت به ایام نشوز نفقه را مسترد دارد؛ زیرا نفقه زمانی به زوجه تعلق میگیرد که در تمکین شوهر باشد( ارشدی، بیتا، ص ۴۲۶).
۲-۲-۷- حق نفقهی زن در طلاق رجعی
نفقه پس از وقوع طلاق در زمان عده در بعضی موارد به زوجه تعلق میگیرد مانند عدهی طلاق رجعی و باین در صورت باردار بودن.
زنی که دوران عدهی طلاق رجعی را می گذراند، از نظر فقهی حکم زوجه را دارد، بنابراین بسیاری از احکام زوجه از جمله وجوب نفقه بر او مترتب می باشد، و از این جهت فرقی میان باردار بودن زن و عدم آن نیست. در این مسئله بین فقها اختلافی وجود ندارد (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۳، ص ۳۱۷؛ یزدی، بیتا، ج۲، ص۱۱۴).
زراره از حضرت باقر (ع) نقل می کند «همانا زن سه طلاقه نفقهی او بر عهدهی زوج نیست. نفقهی زنی که با طلاق رجعی مطلقه شده بعهدهی زوج است»[۱۲] (حر عاملی، ۱۴۱۶ق، باب ۸ از ابواب نفقات، حدیث ۱).
۱۰
۱۰
۱۰
۵
۵
۵
۱
۱
۱
%مولی Sn
۲
۱
۵/۰
۲
۱
۵/۰
۲
۱
۵/۰
%مولی Ce
۳-۶ روشهای بررسی خواص
باتوجه بهعنوان این پروژه که شامل سنتز و بررسی خواص ساختاری و فتوکاتالیستی در ابعاد نانومتری است، عوامل زیادی در سنتز و بررسی خواص عمومی مطرح میشوند و روشهای زیادی برای بررسی متغیرها وجود دارد. باتوجه به اولویتها و امکانات موجود برخی از این روشها مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۶-۱ بررسی خواص فیزیکی سل – تکنیک پراش نوری DLS
از آنجایی که اندازه و توزیع اندازه ذرات، تاثیر زیادی بر روی دانسیته و خواص نوری و حرارتی محصول نهایی دارد، تعیین این اندازهها بسیار ضروریاند. پراکندگی نور دینامیکی روشی فیزیکی است که برای تعیین توزیع ذرات موجود در محلولها و سوسپانسیون استفاده می شود. این روش غیرمخرب و سریع، برای تعیین اندازه ذرات در محدوده چند نانومتر تا میکرون به کار میرود. DLS حرکات براونی را اندازه گیری میکند و این حرکت را به اندازه ذرات مربوط میسازد. این عمل با تابش نور لیزر بر روی ذرات و اندازه گیری شدت نوسانات در نور پراکنده شده انجام می شود. وقتی که ذرات به طور ثابت در حرکت باشند، به نظر میرسد الگوی ایجاد شده به وسیله آنها نیز حرکت می کند. در این حالت مناطق تاریک و روشن تقویت شده و باعث کاهش نوسانات و یا افزایش شدت آنها می شود و با بهره گرفتن از شدت نوسان، اندازه ذرات محاسبه می شود.
ارتباط بین اندازه ذرات و سرعت حرکت براونی آنها به وسیله معادله استوکس- انیشتین تعریف می شود. این رابطه به صورت زیر است [۹۱]:
(۳-۱)
DH = kT/ = kT/3D
در این رابطهDH قطر هیدرودینامیکی ذره، k ثابت بولتزمن، f ضریب اصطکاکی ذره و ویسکوزیته حلال
میباشد که به دما وابسته بوده و مستقل از دانسیته و فشار سیستم است، T دمای مطلق و D ضریب نفوذ
میباشد. برای انجام آنالیز از دستگاه ۳۰۰۰- HAS ساخت شرکت Malvern کشور انگلستان موجود در پژوهشگاه مواد و انرژی استفاده گردید. محدوده تعیین اندازه ذرات با این مدل nm 6000-6/0 است.
۳-۶-۲ بررسی استحاله حرارتی
برای بررسی استحاله فازی موجود در بدنه فیلم ژلهای تیتانیا، نمونه ژلهای حاصل از سل بهینه در مرحله اول تحقیق، تحت آنالیز حرارتی تفاضلی(TG-DTA)[44] با سرعت گرمایش C/min˚۱۰ قرار گرفت. در این تحقیق از دستگاه آنالیز حرارتیSTA 1460 دانشگاه تربیت مدرس استفاده گردید. این دستگاه به طور همزمان
می تواند آنالیز DTA و TGA را انجام دهد. روش تهیه نمونه این دستگاه، قرار دادن نمونه در یک بوته آلومینایی با وزن معین (حدود ۲/۰ گرم) و مقایسه پیک آن با نمونه شاهد آلومینا است. در واقع نمونه استاندارد آلومینا تا C˚۱۵۰۰ پیک ثابتی به صورت یک خط میدهد که باتوجه به تفاوت هدایت حرارتی و گرمای ویژه نمونه مجهول انحراف از خط اصلی قابل مشاهده میباشد.
۳-۶-۳ آنالیز سطح ویژه(BET)[45] Adsorption/Desorption Porosimetry
سیستم BET بر اساس سنجش حجم گاز نیتروژن جذب و واجذب شده توسط سطح ماده در دمای ثابت نیتروژن مایع ( ۷۷ درجه کلوین) کار میکند. پس از قرار گرفتن سلول حاوی نمونه مورد نظر در مخزن نیتروژن مایع، با افزایش تدریجی فشار گاز نیتروژن در هر مرحله، میزان حجم گاز جذب شده توسط ماده محاسبه میشود. سپس با کاهش تدریجی فشار گاز میزان واجذب ماده اندازهگیری میشود و در نهایت نمودار حجم گاز نیتروژن جذب و واجذب شده توسط ماده در دمای ثابت رسم میشود. این سیستم بر اساس تئوریBET (Brunauer-Emmett-Teller) و همچنین مقادیر اندازهگیری شده جذب و واجذب ماده میتواند سطح ویژه، قطر، حجم و توزیع سایز حفرههای ماده را محاسبه نماید. روش اندازهگیری این سیستم هیچگونه آسیبی به ماده وارد نمیکند و برای نمونههای پودری بسیار مناسب است. جهت آمادهسازی و خشککردن نمونه قبل از اندازهگیری حذف بخارآب، دی اکسید کربن و یا سایر مولکولهایی که ممکن است حجم حفرههای ماده را اشغال کرده باشند، نمونه چندین ساعت در دمای C˚۱۲۰ گاززدایی[۴۶] میگردد. مدل دستگاه مورد استفاده Belsorp mini II ساخت شرکت ژاپنی BelJapan است. لازم به ذکر است که سطح ویژه با روش تک نقطهای و چند نقطهای با بهره گرفتن از داده های جذب بر حسب محدوده فشار نسبی مشخص شد. همچنین ایزوترم دفع برای اندازه گیری توزیع اندازه حفره با بهره گرفتن از روش BJH [۴۷] تعیین شد.
۳-۶-۴ بررسی فازهای کریستالی
برای تعیین ساختار فازی و میزان کریستاله شدن نمونهها از دستگاه XRD[48] ساخت شرکت Unisantis آلمان مدل XMD300 (kV 45) با طول موج Å ۵۴/۱= Cu? در محدوده زاویه ˚۷۰-۲۰ =θ۲ موجود در دانشگاه ملایر استفاده شد. تحلیل پیکها توسط نرمافزار X’pert صورت گرفت و جهت اندازه گیری اندازه کریستالیت نمونهها، از فرمول شرر(رابطه ۳-۲) استفاده شده است [۹۲]. در این رابطه d اندازه کریستالیت بر حسب نانومتر، زاویه تفرق، پهنای پیک در نصف ارتفاع ماکزیمم (FWHM)[49] بر حسب رادیان، b پهنای پیک در نصف ارتفاع ماکزیمم برای نمونه استاندارد و ۹/۰=k میباشد. مقادیر و در صفحات با اندیس (۱۰۱) از فاز آناتاز در زاویه ˚۵/۲۵ =۲ و (۱۱۰) از فاز روتایل در زاویه ˚۶/۲۷ =۲ استفاده شده است. همچنین درصد فاز روتایل در نمونهها با توجه به رابطه ۳-۳ محاسبه شده است [۹۳].
EN 25163
-
۸۵
-
عدد اکتان موتور, MON
ISO 3405
درجه سانتیگراد
-
۲۱۰
نقطه جوش پایانی , FBP
ASTM D 1319
درصد حجمی
-
۱۸
اولفینها
درصد حجمی
-
۳۵
آلفاتیکها
درصد حجمی
-
۱
بنزن
EN ISO 20846
میلیگرم بر کیلوگرم
-
۱۰
گوگرد
۱-۷- کلیات
در این پروژه هدف تبدیل میعانات گازی حاصله از واحد ۱۱۲ پارس جنوبی به محصولات با ارزش افزوده و سوخت های مصرفی از قبیل بنزین می باشد.
واحد ۱۱۲ پارس جنوبی جهت تصفیه میعانات گازی در ساحل خلیج فارس بنا گردیده است. این واحد وظیفه تبدیل و استخراج مرکاپتانها و ترکیبات گوگردی و در صورت لزوم تثبیت میعانات گازی از جریانات موجود بالادستی واحد ۱۰۳ و همچنین واحد ۱۱۰ را به عهده دارد. خروجی این واحد دارای حداکثر ppm8/10 ازH2S خواهد بود.
واحد ۱۰۳ واحد تثبیت میعانات گازی[۲۴] می باشد. هدف از واحد تثبیت میعانات گازی، تولید مایعات تثبیت شده با RVP=10psi در تابستان و RVP=12psi در زمستان میباشد. عمل این واحد، حذف سبکترین اجزاء از خوراک خام و تولید محصولی با شرایط ذکر شده میباشد. مایعات خام ورودی از سمت جداکننده دوفازی[۲۵] پس از گرم شدن در مبدل های ورودی سپس به سمت واحد نمک زدایی[۲۶] میرود. اجزاء سبک مایعات سپس در برج از آن جدا میشوند. به ازاء هر فاز یکی از واحدهای ۱۰۳، طراحی شده است.
هدف ازایجاد واحد ۱۱۰ جلوگیری از هدر رفت مایعات گازی، درحالتی که یکی از دو واحد ۱۰۳ فازهای ۴و۵ درسرویس نباشند یا درحالتی که مقدار ورودی مایعات به پالایشگاه بیش از ظرفیت دو واحد تثبیت میعانات گازی باشد، است. همانطور که گفته شد این واحد کار تثبیت مایعات گازی را انجام می دهد و شبیه واحد ۱۰۳ می باشد. با این تفاوت که دراین واحد گازهای جدا شده از مایعات به فلر فرستاده می شود و برج تثبیت کننده و واحد نمک زدایی ندارد و به جای انها یک فلاش درام درنظر گرفته شده است.
دراین واحد مخلوط گلایکول وآب و مایعات گازی که از واحدهای ۱۰۰ پس از پیش گرم شدن دردو مبدل حراراتی و رسیدن به دمای ۵۰ درجه سانتی گراد و با فشار ورودی ۱۵ بار، وارد پیش-فلش درام[۲۷] شده که بافل موجود در درام، آب وگلایکول را از کاندنسیت براساس اختلاف وزن مخصوص جدا کرده و گاز آزاد شده نیز از بالا به فلر[۲۸] فرستاده می شود. آب وگلایکول جدا شده از این درام پس ازعبور از فیلتر به منظورخالص سازی گلایکول با فشار ۱۳ بار و دمای ۵۰ درجه به واحد ۱۰۲ بازیافت گلایکول فرستاده می شود.
فصل دوم
روش های تولید بنزین
۲-۱- واحدهای پالایشگاهی تولید بنزین از نفت
شکل۲-۱شمایی کلی از یک واحد پالایشگاهی [۱۹]
شکل ۲-۱ شمایی کلی از یک واحد پالایشگاهی را نشان می دهد. پالایشگاه نفت یک واحد صنعتی است که در آن نفت خام به مواد مفیدتری مانند سوخت جت، سوخت دیزل، بنزین، آسفالت، گاز مایع شده و بسیاری دیگر از فرآوردههای نفتی تبدیل میگردد. پالایشگاههای نفت به طور معمول واحدهای صنعتی بزرگ و درهم پیچیدهای میباشند که در آنها واحدهای مختلف توسط مسیرهای لوله کشی متعددی به هم پیوند داده شدهاند. در شکل پروسسهای معمول در یک پالایشگاه نفت نشان داده شدهاست. فرآوردههای سوختی نفتی در گستره وسیعی از کاربردها، سوخت کشتی، سوخت جت، بنزین و بسیاری دیگر موارد استفاده میشود. هر کدام از مواد فوق الذکر دارای نقطه جوشی متفاوت میباشند از این رو میتوان آنها را توسط فرایند تقطیر از همدیگر جدا نمود. از آنجائیکه تقاضای زیادی برای اجزای مایع سبک تر وجود دارد، در یک پالایشگاه مدرن نفتی هیدروکربنهای سنگین و اجزای گازی سبک در طی فرآیندهای پیچیده و انرژی بر، به مواد با ارزش تری تبدیل میشوند. نفت به خاطر دارا بودن هیدروکربنهایی با وزن و طولهای مختلف مانند پارافین، آروماتیکها، نفتا، آلکنها، دینها و آلکالینها میتواند در مواردی مفید و در برخی موارد دردسر آفرین واقع گردد.
جدول ۲- ۱ اجزای کلی تشکیل دهنده نفت
۲-۳- گونه های بافت های فرسوده شهری : بافت های فرسوده به سبب فرسودگی در کلیت خود وجوه مشترکی دارند،اما به سبب عوامل موثر در فرسودگی دارای ماهیت متفاوتی می گردند.این تفاوت ها بافت های فرسوده را در سه گروه زیر قرار می دهد:
۲-۳-۱- بافت های دارای میراث شهری:مراد از بافت های دارای میراث شهری بافت های فرسوده ای است که علی رغم فرسودگی در گستره ی آنها بناها، مجموعه فضاها، تاسیسات و تجهیزات شهری باارزش و یا ترکیبی از آن ها وجود دارد.شناسایی وجود این عناصر موجب می گردد تا بهره گیری از میراث ها و نقش هویت بخش آن ها در بستر مداخله مورد توجه قرار گیرد و بارز گردد.
۲-۳-۲-بافت های فاقد میراث شهری: مراد از بافت های فاقد میراث شهری، بافت های فرسوده ای است که در لایه های درونی شهر جای دارند.این بافت ها یا در کالبد های به جای مانده در دل بافت های قدیمی قرار گرفته اند و یا حاصل استقرار افراد فرودست جامعه در زمین های خالی درون شهری و برون شهری اند که با گسترش شهرها با آن ها در آمیخته اند.این بافت ها علی رغم دارا بودن توانمندی هایی فراتر از آنچه در حال حاضر پذیرای آن هستند، به سبب آن که از چرخه ی حیات موثر شهری خارج هستند از ارزش کمتری برخوردار می باشند.
۲-۳-۳- بافت های حاشیه ای (سکونتگاه های غیررسمی) : مراد از بافت های حاشیه ای، بافت های فرسوده ای است که به سبب عدم تناسب میان درآمد متقاضیان سکونت در شهرهای بزرگ و هزینه های سکونت در آن ها بیشتر به طور غیررسمی در حاشیه ی شهرها شکل می گیرند. ساکنان این بافت ها بیشتر مهاجران جویای کاری هستند که در شهرهایی که دارای توانمندی بالا در عرضه اشتغال و خدمات می باشند ساکن می گردند.
۲-۴- انواع طرح های مرمت و احیای بافت قدیم شهری
طرح های راهبردی ساختاری: این طرح بافت قدیم را با توجه به نقش و جایگاه آن در کل شهر مطالعه می کند. طرح راهبردی ساختاری با بررسی قابلیتها، توان های بالقوه، مسایل و مشکلات و نیازهای منطقه، سیاست ها و راهبردهایی را به منظور توسعه در مقیاس کلان، ارائه می کند. این طرح از وارد شدن در مسایل جزئی می پرهیزد.[۱]
طرح های بهسازی: این طرح ضمن ارائه پیشنهادات کلی در زمینه کاربری، دسترسی و تراکم، محدوده های همگن را شناسایی و حوزه های مختلف مداخله را اعم از بهسازی، نوسازی و … تعیین و ضوابط و مقررات کلی مداخله در هر حوزه را پیشنهاد می کند.
طرح های طراحی شهری: این طرح ها در مورد محدوده های تهیه می شوند که قبلاً در طرح های بهسازی تعیین شده اند. پروژه های طراحی شهری، پیشنهادهایی را در غالب طرح، ضوابط و مقررات، به منظور سازماندهی سیما، منظر و فضای شهری ارائه می کنند.
طرح های مرمت: طرح هایی هستند که به منظور مرمت و احیای ابنیه قدیمی تهیه می شوند. این طرح ها ضمن ترمیم خرابی های گذشته و آسیب های وارد بر بنا، موضوع احیاء و عملکرد جدید به این بناها را، متناسب با نیازهای زندگی روزمره در نظر دارند.
طرح های معماری: طرح های معماری در بافت قدیم، می توانند در هر دو مورد حوزه بهسازی و نوسازی تهیه و به اجرا در می آیند. مهمترین ویژگی این طرح ها، استفاده از ارزش های معماری گذشته و انطباق با بافت و ارتباط، اتصال و پیوند مناسب با آن است.
۲-۵- ابعاد احیاء و مرمت شهری
۲-۵-۱- احیاء اقتصادی
«با بروز افت اقتصادی در شهرها که با کاهش اشتغال و عدم جذب سرمایه های داخلی و خارجی همراه بود تجدید حیات اقتصادی مطرح شد . به طوریکه در دهه ۱۹۹۰ طرحریزان شهری و شهرسازان در پی بروز مسائل و مشکلاتی ناشی از این وضعیت که برای مراکز شهری پیش آمده بود طرح های معاصر سازی مراکز شهری و یا حتی بازگرداندن افراد دارای توان اقتصادی را مطرح کردند . این گونه طرح ها در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ در انگلستان نیز مطرح شدند(کلانتری و پوراحمد،۸۸:۱۳۸۷ ).هدف اساسی از احیاء اقتصادی ، ایجاد اشتغال و بهبود عرضه و تقاضای بازار نیروی کار از طریق جذب یا ایجاد اشتغال و بهبود کیفیت نیروی کار است.(liewelyn,1999)
احیاء اقتصادی این مراکز زمینه حفظ و احیاء کالبدی و اجتماعی فرهنگی آنها را به وجود آورده و از تخریب طبیعی و تخریب طرحریزی شده سودجویان جلوگیری خواهد کرد.
«موضوعات متعددی در تجدید حیات اقتصادی مدنظر قرار میگیرند که اهم آنها عبارتند از :
الف- جذب سرمایه های داخلی (ایجادکارگاه های کوچک،تمهید تغییر فن آوری و تصویب اشکال مختلف ضوابط و مقررات نیروی کار)
ب- تشویق به خوداشتغالی (تقویت سطح مهارت های غیررسمی)
ج- ایجاد مشاغل پاره وقت موقت
د- بهبود آموزش و افزایش مهارت های حرفه ای
ذ- تأکید بر پایداری»
۲-۵-۲- احیاء کالبدی
واحدهای مسکونی فرسوده ، قطعات زمین خالی ، کارخانه های متروکه و مراکز شهری فرسوده علائم ناتوانی شهر در تطبیق با تحولات سریع اقتصادی و اجتماعی هستند و هزینه هایی را برای استفاده مجدد و مرمت تحمیل میکنند که بالاتر از حد توان اقتصادی محلات بوده وسبب کاهش سرمایه ، ارزش املاک و اطمینان به زندگی میگردد . از دیگر سو در شهرها یک سری توان های بالقوه وجود دارد که توجه به آنها فرصت های مساعدی برای توسعه به وجود می آورد . تجدید حیات کالبدی در راستای ارزیابی عناصر کالبدی به جستجوی محدودیت ها و توان های بالقوه کالبدی می پردازد و کالبد شهر را با تحولات سریع اقتصادی و اجتماعی تطبیق می دهد .(cowan,2005,p7) راه کارهای احیاء کالبدی شامل موارد زیر می شود :
الف- بازیافت ، احیاء و تجمیع زمین و ساختمان:
بازیافت ، احیاء و تجمیع زمین و ساختمان سه شیوه متداول در تجدید حیات کالبدی محسوب میگردند که در زمین ها و ساختمان های خالی و متروکه و آلوده اعمال میگردند . در مورد ساختمان ها صرفاً عمل بازیافت و در مورد زمین ها هر سه عمل پیاده می گردد.
اول بازیافت ساختمان ها : عمل بازیافت ساختمان ها باعث حفظ یا تقویت نقش وعملکرد یا استقرار عملکردهای دیگر می شود . در سه نوع از ساختمان ها پیاده می شود که عبارتند از :
ساختمان های خالی جهت استقرار کاربری مورد نیاز
ساختمان های با شدت فعالیت پایین
ساختمان های قدیمی (اصلاح و بازیافت آنها به پویایی و بهبود وضع اقتصادی ناحیه مورد مطالعه کمک میکند.)
دوم بازیافت ، احیاء و تجمیع زمین :
زمین های متروکه که از توسعه های مختلف آسیب دیده اند و اکنون نیازمند احیاء اند شامل زمین های آزاد شده از کاربری های مختلف ، زمین های خاک برداری شده ، گودال ها و زمین های آلوده می باشند .
زمین های خالی که هیچ گونه سابقه توسعه در آنها وجود ندارد و با عمل بازیافت مستعد توسعه های مورد نیازند .
زمین هایی که از قطعات بسیار کوچک تشکیل شده اند و برای تو سعه وضعیت مناسبی ایجاد میکنند . تجمیع این زمین ها شرایط لازم برای توسعه را فراهم میکند .
ب- بهبود کیفیت تأسیسات موجود با بهره گرفتن از فن آوری های جدید .
اول-بهبود کیفیت تاسیسات موجود با بهره گرفتن از فن آوری های جدید
دوم افزایش ظرفیت موجود از طریق ایجاد ایستگاه فرعی و اضافه کردن و تقویت شبکه موجود .
ج- بهبود تأسیسات حمل و نقل
در تجدید حیات کالبدی توسعه شبکه های حمل و نقل براساس شبکه های حمل و نقل عمومی بالقوه و موجود و هم چنین دسترسی مناسب به خدمات حمل و نقل عمومی با حداقل طی مسیر صورت میگیرد .
اول افزایش مسافرت های پیاده و دوچرخه و کاهش مسافرت های با اتومبیل شخصی از طریق ارائه سرویس های مناسب اتوبوس رانی و قطار سبک شعری .
دوم طراحی مناسب شبکه ها و مسیرها مطابق با خطوط مجزای پیاده ، دوچرخه و سواره و توجه به سلسله مراتب معابراز سطح واحدهای همسایگی تا مرکز شهر و دسترسی مناسب به ایستگاه های اتوبوس و قطار شهری(curties,2008,p109).
۲-۵-۳- تجدید حیات محیطی
تجدید حیات محیط شهری گام های مؤثر و مثبتی به سوی توسعه پایدار بر میدارد . این رهیافت بر پایداری منابع محیطی تأکید خاصی دارد و این امر را از طریق ایجاد پایداری در ابعاد مختلف سیستم شهری به انجام می رساند .
شیوه های گوناگون احیاء محیطی :
الف - مسکن پایدار
۱- ایجاد واحدهای مسکونی جدید بر روی زمین های بازیافتی و احیاء شده
۲- استفاده از مواد و مصالح بادوام و کاهش مصرف انرژی با طراحی مناسب واحدهای مسکونی
امام صادق (ع) به هر دو مسئولیت فرهنگی – سیاسی نظر داشتند، ولی ایشان اولویت را ابتدا در کار فرهنگی و مبارزه با تحریفات و انحرافات می دیدند. کاملا واضح بوده و هست، که کار سیاسی دشواری های فراوانی داشت که خلفای اموی بشدت در مقابل آن می ایستادند و انتقامی سخت از بانیان آن می گرفتند، گرچه، کار فکری و مبارزه با تحریفات نیز، نوعی بریدن شاهرگ دستگاه خلافت محسوب می شد ( خامنه ای، بی تا : ۵۸-۵۹ ). نقشه امام کاظم (ع) نیز در راستای سیره پدر بزرگوارشان بود، یعنی آگاهی بخشی سیاسی و مذهبی میان توده های محروم، ائم از کشاورزان و موالی و بازرگانان خرده پاو سپس پرورش مجموعه ای از رهبران مقتدر و استوار که خود را به لذات دنیوی ناپایدار، نفروشند ( مدرسی، ۲۰۸:۱۳۷۸ – ۲۰۹ ). بر اساس چنین اعتقادی بود که از نظر ائمه (ع) هر قیام و اقدامی که به اتکا عناصر ناپخته و تربیت نشده باشد، فرجام و پایانی ندامت انگیز و خسارت بار خواهد داشت، تجربه های توابین، مختار و … گواه صادق این مدعا می باشد ( خامنه ای، بی تا : ۲۳).
البته با وجود همه اوصافی که در مورد شرایط سخت و بحرانی فرهنگی و فکری بیان شد، ائمه (ع) حتی الامکان، بصورت های مختلفی از قیام ها و جنبش های اصیل مکتبی دوران امامت خویش، حمایت و پشتیبانی می کردند. هم در تاریخ و هم روایات، نمونه های مختلفی از حمایت های معنوی ائمه، و گاهی نیز مذمت ها و نکوهش هایی، در حق صاحبان این قیام ها از جمله زید بن علی و دیگران به چشم می خورد، ولی در نهایت آنچه که سنگینی بیشتری می کند، خوشبینی ائمه معصومین (ع) نسبت به زید و قیام او می باشد ( جعفریان، ۷۳۲:۱۳۸۹ ). و اگر گاهی در برخی کتب، روایاتی در مذمت زید یا امثال او، توسط ائمه دیده می شود، به دلایلی نمی توان به آنها اعتماد نمود، چرا که بسیاری از اخبار و روایات مذکور از نظر سند ضعیف و با بسیاری از اخبار کثیر تایید شده معارضند، همچنین ردپای بنی امیه و بنی عباس در ساخت و پرداخت آن اخبار دیده می شود. به علاوه، بر فرض درستی آن،بیشتر حمل بر تقیه شده است ( رضوی، ۳۱۶:۱۳۸۴ – ۳۱۷ ).
همچنین، در تایید جنبش های علوی، توسط امام هفتم (ع) آمده است که : « روش پنهانی امام موسی بن جعفر (ع) در مبارزه با حاکمان وقت، به دو صورت نمودار گردید : الف – تایید جنبش های انقلابی و حمایت از وفاداران آن جنبش ها این جنبش ها به طریقی به اذن امام (ع) و یا با موافقت وی بوده است. ب – بدست گرفتن قدرت رهبری و نظارت مستقیم بر امور شیعیان و راهنمایی فکری آنان … » ( عادل ادیب، ۲۱۵:۱۳۶۶ ).
به هر حال، اگر چه وظیفه و نقش اصلی و اولیه ائمه صادقین ( علیهماالسلام ) بیشتر فکری و اعتقادی بود، اما نباید چنین تصور کرد که ایشان بطور کلی از جنبش های شیعیان بر کنار بوده و هیچ ارتباطی با آنها نداشتند.
اخبار و روایات تاریخی، بر خلاف این تصور، گواهی می دهند، ائمه از دور به آن قیام ها جهت می داده اند و بطور غیر مستقیم با برخی از رهبران آنها ارتباط تشکیلاتی و پنهانی داشتند. اگر هم توصیه ها و پیش بینی هایی در ارتباط با قیامی می کردند، به معنی اصلاح اغراض و انگیزه قیام کنندگان بود نه مخالفت با قیام و اصولاً سیره ائمه (ع) تزکیه و پالایش افراد، قبل از هر گونه اقدام عملی بوده است.
یکی دیگر از موانعی که ائمه صادقین (علیهماالسلام ) در زمان امامت خویش با آن روبرو بودند، پایین بودن درک و شعور سیاسی – اجتماعی بسیاری از احاد امت اسلامی به ویژه شیعیان آن بزرگواران بوده است. و همین مسئله باعث شده بود، که یکی از میدان های مقابله امام با دشمنان اسلام، یعنی میدان نظامی، از آن بزرگواران گرفته شود. ائمه معصوم ششم و هفتم، معتقد بودند که قبل از هر اقدام نظامی، بایستی سپاهی عقیدتی، آگاه، بصیر و امام شناس فراهم شود که به امامت و عصمت ائمه ایمان مطلق داشته باشد و هدف های بزگ او را ادراک کند و دستاورد های او را پس از پیروزی احتمالی پاس بدارد ( عادل ادیب، ۱۸۳:۱۳۶۶). و گرنه با نیروی فرسوده و عاری از بینش و بصیرت سیاسی و اجتماعی نه تنها کاری از پیش برده نمی شود بلکه، میدانی فراهم خواهد کرد که دشمنان فرصت طلب بتواند حداکثر استفاده را از آن میدان و نیروهای مذکور ببرند، چنانکه عباسیان از قیام های زید و امثال او چنین سوء استفاده هایی کردند ( خاکرند، ۴۱۰:۱۳۹۰ و پیشوایی، ۴۱۵:۱۳۹۰ ).
تجربه نشان داده بود، هنوز بسیاری مردم مسلمان به درجه ای نرسیده اند که در کشمکش و درگیر های میان حکومت های غاصب و اهل بیت، بتوانند مسئولیت خود را بخوبی بشناسند و تا آخر به آن عمل کنند. این مورد بویژه در ارتباط با مردم عراق مصادیق تاریخی فراوانی داشت، که ائمه بخوبی از آن آگاه بودند ( عادل ادیب، ۲۲:۱۳۶۶ و قاضی، ۲۶۲:۱۳۷۷ به بعد ). به هر حال ائمه بزرگوار معصوم ( علیهماالسلام ) در خشت خام چیزی را می دیدند که بسیاری از مردم حتی خواص، در آیینه شفاف مشاهده نمی کردند … و لذا از روی نصیحت و آگاهی بخشی ( نه مخالفت ) درباره سرنوشت و حتی مکان قتل برخی از این افراد خبر داده بودند ( ابن اثیر، ۱۳۸۰، ج۳۴۳۵:۸ ).
در عین حال، روایات و اخبار متعددی از ائمه اطهار(ع) وجود دارد که ایشان خود را حامیان استوار و جدی قیام کنندگان اصیل علوی معرفی می کردند. چنانکه در همین رابطه امام صادق (ع) فرمودند :« خیر و سعادت از ما و شیعیان ما جدا نیست مادامی که قیام کننده ای از آل محمد قیام کند … دوست دارم مخارج بازماندگانش را بر عهده گیرم» (عادل ادیب، ۱۹۸:۱۳۶۶).
پس با این توضیحات، روشن می شود که آن بزرگواران هیچگاه با قیام علیه حاکمان جور مخالف نبودند، بلکه وجود موقعیت مناسب و شرایط لازم را برای انجام و موفقیت آن، را شرط لازم و اساسی هر حرکتی می دانستند.
نکته دیگری که در همین رابطه ضرورت دارد به آن اشاره شود اینکه، ائمه (ع) از حضرت علی (ع) گرفته تا امام صادق (ع) و … هیچگاه نخواستند و راضی نبودند از حقوق الهی خویش در مسئله خلافت و حکومت که بنا به نص صریح پیامبر (ص) به ایشان تفویض شده بود، چشم پوشی و صرف نظر نمایند. ایشان عقیده داشتند که رهبری باطنی و ظاهری امت توامان و با هم از وظایف الهی و مسلم آنان است، اما شرایط زمان و موقعیت های آن بزرگواران متفاوت بود (رضوی، ۱۲۲:۱۳۸۴ ) .
روشن است که عدم شرایط و موقعیت مناسب برای ائمه (ع)، به منزله صرف نظر کردن از حق رهبری بر امت نبوده و نیست، بلکه در هر فرصت مقتضی سعی در اعاده می نمودند این حق داشته و از طرفی، عدم رضایت خویش را از اوضاع سیاسی حاکم بر جامعه را هم برای امت و هم به حاکمان و کارگزاران وقت، یادآوری و گوشزد نمایند.
این تصوری اشتباه است، که فکر کنیم ائمه اطهار (ع) پس از حادثه کربلا و شهادت امام حسین (ع)، از سیاست کنار رفتند و فقط به ارشاد و عبادت و انقطاع از دنیا پرداخته اند. اگر بزرگوارانی همچون امام سجاد (ع) یا امام باقر (ع) به ظاهر خود را از سیاست کنار کشیدند، به این دلیل بود که ایشان به این امر ایمان داشتند، تا مردماز نظر فکری و فرهنگی متحول نشوند، تکیه زدن بر کرسی خلافت نتیجه بخش و کافی نخواهد بود ( خاکرند، ۲۳۹:۱۳۹۰ و مطهری، ۱۵۱:۱۳۷۸ ). ائمه اطهار، پس از حادثه کربلا در اندیشه و عمل، در پی گسترش معارف الهی و استحکام پایه های انقلاب فکری که منجر به انقلاب سیاسی می شود، بودند تا آنجا که گفته شده امام کاظم (ع)، همان قائم آل محمد است. این مسئله در حقیقت تعبیری بود از بازگرداندن حکومت غضب شده و حق پایمال شده ی آل محمد (ص)، به آنان ( مدرسی، ۱۳۷۵، ج۸۷:۲ ).
اصولا از خود آموزه های مکتب اسلام، که ائمه (ع) الگوهای انسانی – الهی آن هستند چنین بر می آید، که در هیچ شرایطی وجود رهبری سیاسی برای جامعه نفی نشده است و به مسلمانان اجازه داده نمی شود، نسبت به تشکیل حکومت و ایجاد رهبری سیاسی بی تفاوت باشند. با نگاهی به متون اسلامی، اسلام بالاترین مراتب رهبری را برای کمال انسان و جامعه ضروری می داند ( ری شهری، ۲۵:۱۳۷۶ ). پس چگونه می توان پذیرفت که ائمه (ع) تمایلی جهت ورود به این عرصه ی مهم نداشته اند و فقط به مسائل فرهنگی – فکری بسنده نموده بودند؟
این سخن زبان و دل خود آن بزرگواران است که : هیچ کس از ما نیست که به قتل نرسد یا مسموم نشود . آیا مفهومی جز آن دارد که ایشان اساس و محور رهنمون های سیاسی به شمار می آمدند و باعث نگرانی و غضب خلفا وقت می شوند و در نتیجه ایشان را به شهادت می رساندند؟
۶-۳- مواضع مثبت ائمه صادقین (علیهما السلام)نسبت به قیام های علویان و شواهد تاریخی
یکی از راه هایی که مورخان و تحلیل گران مسائل سیاسی – اجتماعی برای دستیابی به کنه واقعیات تاریخی از آن کمک و مدد می جویند، همانا شواهد و قرائن تاریخی آن حادثه است. می توان از طریق آن حداقل به بخشی از حقایق دست یافت. اهمیت این مطلب زمانی روشن می شود که بدانیم اوضاع اجتماعی – سیاسی عصر ائمه (ع) و جو خفقان و رعب و فشاری که از سوی حاکمان وقت بر ایشان و یارانشان تحمیل می شد، قول و عمل معصومین را در هاله ای از ابهام و ضد و نقیض های پیچیده فرو می برد و در همین جاست که می توان از شواهد تاریخی کمک گرفت، تا لا به لای این تناقضات ظاهری عبور و به اصل قضیه دست یافت.
در اینجا به بیان بخشی از این شواهد و قرائن تاریخی که می توانند موید نظر مثبت ائمه (ع) در مورد قیام های علویان در قرون اول و دوم هجری قمری باشد پرداخته می شود.
بر اساس اخبار و روایات تاریخی موجود، ائمه (ع) هر حرکتی را که براساس اصول اسلامی، جنبه امر به معروف و نهی از منکر داشت و ضمنا در جهت حرکت کلی ائمه و شیعیان بود، مورد حمایت معنوی و نظری خویش قرار می دادند،اگرچه ضرورتی هم نداشت، که در آن شرایط خاص، حتما امام (ع) در یک قیام، حضوری فیزیکی داشته باشد، تا بیانگر تایید وی از قیام باشد، کما اینکه امام صادق (ع) در قیام زید و یا امام کاظم (ع) در قیام حسین بن علی حضور و مشارکت نداشتند، ولی آن دو بزرگوار به جهت آنکه خلفای دولت اموی و عباسی،بسیاری از پدران و بستگان آن بزرگواران را به شهادت رسانده بودند از آنان نا خشنود و اشکالی نمی دیدند، افراد وارسته ای چون زید بن علی و حسین بن علی ( شهید فخ ) انتقام خون آن شهیدان را بگیرند ( مختار اللیثی، ۲۰۳:۱۳۸۷ ).
بدین ترتیب می توان گفت که قیام زید بن علی و … قیامی اصیل و مورد رضایت معصوم (ع) بود ( نصیری، ۲۱۰:۱۳۸۶ ). نه حسین بن علی و نه زید بن علی، هیچکدام مدعی امامت و خلافت نبودند، قیام آنان صرفا جهت دفاع از حقوق اهل بیت و مبارزه با ظلم و احقاق حقوق علویان مظلوم بود. پس با این اوصاف بعید به نظر می رسد، ائمه (ع) از چنین قیام هایی حمایت نکرده، و در غم شهادت ایشان محزون نشده باشند ( رضوی اردکانی، ۱۲۲:۱۳۷۵ ).
محمد بن عبدالله بن حسن، منصور را به فرعون تشبیه، او را دشمن خدا و خود را فرزند مهاجر و انصار معرفی کرد. یا یحیی بن عبدالله در نامه ای به هارون خود و برادرانش را دعوت کننده به سوی خدا دانست و ادریس برادر دیگر ایشان نیز مبارزه خود را برای اجرای احکام الهی و برقراری عدالت می دانست ( الهی زاده، ۱۳۴:۱۳۸۵ به بعد ). چگونه ممکن بود با این همه شباهت ها و انگیزه هایی که در قول و بعضا فعل این رهبران علوی با امامان معصوم (ع) دیده می شود، ایشان کاملا نسبت به قیام و شهادت مظلومانه ی آنان، بی تفاوت بوده باشند.
یکی دیگر از شواهد و ونشانه هایی که می توانست، بیانگر و تاییدی بر نظریه ی مثبت ائمه (ع) در قبال قیام های علویان بوده باشد، ستایش و تمجید بسیاری از بزرگان و علمای شیعه و سنی از این قیام ها و رهبران آن ها بود. افرادی چون علامه مجلسی، معتقد است که بهتر است نسبت به زید، حسن ظن داشت مگر اینکه حکم به بیزاری از آنها نظیر جعفر کذاب ثابت شود ( جعفریان، ۷۴۲:۱۳۸۹ ). ابن داوود و هم شیخ طوسی، یحیی بن عبدالله را از یاران و صحابه امام صادق (ع) و عالم شهید دانسته اند ( کاظمی پوران، ۱۷۴:۱۳۸۰ ).
ابوالفرج اصفهانی نیز یحیی بن عبدالله را فردی خوش عقیده و در خاندانش مقدم بر دیگران، از راویان حدیث، تربیت یافته و حبیب امام صادق (ع) معرفی می کند. همچنین او را یکی از فرماندهان اصلی در جنگ فخ می داند که در آغاز خروج در مدینه باتفاق حسین بن علی با امام کاظم (ع) مشورت کردند ( اصفهانی، ۴۴۶:۱۳۸۷ – ۴۴۷ ).
یا پیرامون قیام و شخصیت حسین بن علی ( شهید فخ )، بیشتر علمای شیعه از جمله مامقامی، ابن عنبه، شیخ طوسی، علامه مجلسی، سید محسن امین، محدث قمی و دیگران از او به خیر و نیکی یاد کرده اند ( کاظمی پوران، ۱۵۷:۱۳۸۰ به نقل از اعیان الشیعه، ج۴۲۳:۲۶).
همه این اظهار نظرات از سوی مورخان و بزرگان مذاهب بزرگ شیعه و سنی، می تواند تا حدود زیادی قیام های علوی را از هجمه ها و مذمت هایی که بر آن و رهبرانشان وارد شده تا حدی تصفیه و در نتیجه زمینه را برای یک ارزیابی مثبت از نگاه ائمه معصومین (ع) فراهم کند.
جنبش هایی که در عصر صادقین (علیهماالسلام ) به وقوع پیوست، به جنبش حسنیان نیز شهرت دارند و این بدان معنی نیست که اصولا هسته و اعضای تشکیل دهنده ی آن حرکت ها کاملا و صد در صد بنی الحسن بوده باشند و هیچیک از افراد و نسل امام حسین (ع) در آن قیام ها حضوری نیابند، خیر ؛ آنچه که از اخبار تاریخی بر می آید، تعدادی از افراد و اعضای خاندان بنی الحسین (ع) نیز همگام و هم رزم حسنیان، در قیام علیه عباسیان، حضوری فعالانه و موثر داشتند. از جمله اینها افراد پسران امام جعفر صادق (ع) یعنی موسی و عبدالله بودند که ظاهرا به سفارش پدر بزرگوار خویش، به محمد بن عبدالله پیوستند ( اصفهانی، ۲۸۳:۱۳۸۷ ).
همچنین، حسن و یزید بن معاوبه بن عبدالله بن جعفر و حسین و عیسی بن زید بن علی از جمله ی دیگر حسینیانی بودند که در رکاب محمد نفس زکیه، جنگیدند ( همان جا ). منابع ذکر می کنند از بابت حضور فرزندان زید در قیام محمد، منصور عباسی به علت قدر نشناسی ایشان، به شدت از آنها گله مند بود.
البته منابع درباره رابطه قیام کنندگان حسنی با حسینیان بویژه امام جعفر صادق (ع) و امام کاظم (ع)، گزارش های متفاوتی ارائه می دهند. برخی نگاه حسنیان به آن قیام رامقبول و برخی مردود می دانند. ولی به هر حال، حضور نزدیک ترین بستگان خاندان امامت و عصمت در یک حرکت سیاسی – نظامی می تواند پیام های زیادی برای گفتن داشته باشد و از زوایای مختلف مسئله را تحلیل کرد. به نظر می رسد، یکی از خروجی ها و برداشت های مستتر این حضور، نگاه مثبت ائمه (ع) به این قیام ها بوده باشد.
شاخص و شاهد دیگری که می توان از آن تا حدودی برای ارزیابی نظر و دیدگاه مثبت ائمه (ع) در این ارتباط، از آن کمک گرفت، روایات و اخبار فراوانی است که بیانگر حزن و اندوه ائمه صادقین (علیهماالسلام )پس از دریافت خبر مصائب و سپس شهادت خونین و مظلومانه قیام کنندگان و رهبران آنان بود.
امام صادق (ع) پس از دریافت خبر شهادت زید در کوفه سخت بگریست و با سخنانی برای وی طلب رحمت کرد و به کشندگان او نفرین فرستاد. همینطور با خبر شهادت حضرت یحیی بن زید نیز امام فوق العاده محزون گردید و مردم را مسئول کوتاهی در برابر آن جنبش و شهادت وی دانست ( عادل ادیب، ۱۹۹:۱۳۶۶ و اسد حیدر، ۱۳۶۹، ج۵۸:۱ ).
روشن ومسلم است، که حب و بغض امام نسبت به افراد فقط جنبه عاطفی نداشت، بلکه روی حساب و جنبه الهی بود. آن حزن و نفرین در شهادت و قاتلان آنها، ممکن نیست که با نظر امام (ع) و اصحاب ایشان وفق داد مگر آنکه، قیام زید و فرزندش به شکلی به ائمه مربوط باشد. اگر زید دعوت به خود می کرد و خود را در عرض سیره امام قرار می داد، نه ستودن او جایز نه گریه بر او روا بود ( رضوی، ۳۵۲:۱۳۸۴ ).یا در نامه ای که امام صادق (ع)، پس از شهادت فرزندان عبدالله بن حسن، برای وی می نویسد، صمیمانه مصائب وارده را بر وی تعزیتمی گوید و خود را در غم وی شریک می دانست و از آنان به عنوان « ذریه پاک » یاد کرد ( شریف قرشی، ۱۳۶۸، ج۴۴۲:۱ به بعد ). زمانی که بنی الحسن را از مدینه به ربذه تبیعد کردند، امام با مشاهده مظلومیت ایشان، محزون شده و بسیار گریستند و سپس فرمودند :« بخدا انصار و پسران آنها بر وعده خویش در بیعت عقبه با پیامبر (ص) وفا نکردند» ( شهیدی، ۴۶:۱۳۸۹ و مجلسی، ۱۴۰۳، ج۲۸۲:۴۷ ).
اگر واقعا خروج بنی الحسن بر حکومت ظالمانه منصور عباسی، غیر مشروع بود لزومی نداشت، امام (ع) این چنین بر مصائب وارده و شهادت ایشان غصه دار باشند و از طرفی آنچنان ستایشی در نامه خود به عبدالله بن حسن داشته باشند.
شواهد متعدد نشان می دهد، قیام زید نه برای بدست آوردن خلافت جهت خویش بوده است. زیرا : اولا قیاماو آنطوری که از اخبار و روایات تاریخی بر می آید، با اجازه ضمنی و مشورت با امام صادق (ع) بوده است. و اصولا شخصیتی همانند او هیچگاه حرکت و جنبشی را بدون اذن امام (ع) آغاز نمی کند، زیرا وی امام را حجت خدا می دانست که اطاعت از او بر همگان واجب است … امام رضا (ع) از قول پدرش و او نیز به نقل از پدر خویش جعفر صادق (ع) فرموده بودند که :«زید بن علی برای آغاز قیامش با من مشورت کرد» ( علیدوست خراسانی، ۴۸:۱۳۷۸). همچنین، فقهای بزرگ اهل جماعت، همچون ابو حنیفه رئیس مذهب حنفی و منصور بن معتمر، عمران بن ابی لیلی، زید را تایید و به جبهه او پیوستند، به همین جهت از امام جعفر (ع) روایت شده که فرمودند :« ابوحنیفه با یاری دادن زید بن علی، دوستیش را برای ما به اثبات رسانید» ( اصفهانی، ۱۶۸:۱۳۷۸ – ۱۷۱ ).
علاوه بر این تاییدیه، بسیاری از بزرگان شیعه نیز مانند شهید اول در قواعد خویش، مامقامی در تنقیع المقال، شیخ حسن در معالم و ابوالقاسم خویی در نفیس الرجال، صریحا قیام زید را به اذن امام (ع) دانسته و او را تایید شده ی معصوم (ع) می دانند ( رضوی، ۱۲۷:۱۳۸۴ ).
زید بن علی، شاید به دلایلی از جمله، برای حفظ جان امام (ع) و به جهت حساسیت دستگاه خلافت نسبت به ائمه (علیهماالسلام ) و برای جلوگیری از محروم شدن مردم از حضور امام (ع) گاهی اوقات گفته بود، من شما را به خود دعوت می نمائیم، ولی از یکطرف، شخصیت ممتاز وی و از طرف دیگر،حمایت شخصیت های برجسته از وی، این تصور را بسیار کم رنگ کرده است( همان : ۳۱۲ ).
یادآوری این نکته نیز ضروری به نظر می رسد که، زید بن علی شخصی معصوم نبوده و ممکن است در پاره ای مسائل دچار خطا شده باشد، ولی این خطا یا لغزش را نباید به پای خود سری او گذاشت و خط او را بطور کلی از امامت جدا دانست.
۶-۴- قول و فعل ائمه صادقین(علیهماالسلام)در ارتباط با قیام های علویان
یکی از مهمترین شاخص ها و معیارهای شناخت و ارزیابی مواضع ائمه صادقین (علیهما السلام) در ارتباط با قیام های علویان در دوران آن بزرگواران، مراجعه به گفتار و سیره ایشان می باشد. در اخبار و احادیث معتبر بسیاری، موضع گیری ها و سخنان امامان ششم و هفتم در شان و شخصیت افرادی مانند : زید بن علی و فرزندش یحیی و بنی الحسن از جمله محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم و همچنین حسین بن علی ( شهید فح ) به وفور آمده است. مهمترین رئوس و مشترکات این احادیث و سخنان عبارت است از : به نیکی یاد کردن از آن قیام ها و رهبرانشان، دعای خیر امام (ع) برای ایشان، توصیه ها و پیش بینی های ائمه در این ارتباط، طلب رحمت برای شهداء و مقتولین، مذمت از کسانی که ایشان را به شهادت رساندند یا آنانی که قیام کنندگان را یاری ندادند.
از محمد بن ادریس حلی، روایت شده که در محضر امام صادق (ع)، از خروج علویان علیه حاکمان جور سخن به میان آمد، آن حضرت فرمودند :« هر آینه دوست داریم که خروج کننده ای از آل محمد قیام کند و مخارج خانواده اش را بر عهده بگیریم» ( دلشاد تهرانی، ۱۳۷۲، ج۱۶۶:۱). زمانی که فرزندان بنی الحسن را از مدینه به ربذه و سپس کوفه منتقل می کردند، امام صادق (ع) با مشاهده مظلومیت وبی پناهی ایشان، در حالیکه می گریستند فرمودند :« به خدا سوگند از پس اینان، به خاطر خدا حرمتی را محفوظ نمی دارند» . ( طبری، ۱۳۸۵، ج۴۷۷:۱۱ و امین، ۱۴۰۳ ق، ج۶۶۶:۱) .
در همین جا ضرورت دارد جهت تبیین موضوع، بطور مجزا و مستقل به بخش هایی از اخبار وارده از سوی ائمه اطهار ششم و هفتم ( علیهماالسلام ) در ارتباط با هر یک از قیام ها و رهبران مذکور اشاره کرد :
امام صادق در مورد زید بن علی فرمودند :« زید عالمی وارسته و راست گو بودند، او هرگز به خویشتن دعوت نکرد، بلکه دعوت او برای رضای آل محمد (ص) بود و هرگاه در این راه موفق می شد، به وعده خویش وفا می کرد» ( رستمیان، ۳۰۳:۱۳۸۱ ). یا در جایی دیگر فرمودند :« عمویم زید مردم را به رهبری شخصی برگزیده از آل محمد فرا می خواند و آن شخص من هستم »( نصیری ۲۱۰:۱۳۸۹) حضرت امام صادق (ع) در جاهای متعددی، زید بن علی را از شهدای والامقام و با جایگاهی رفیع، یاد می کردند، چنانکه فرمودند :« به خدا قسم عمویم زید، شهیدی همچون شهیدانی که همراه رسول الله (ص) و امام علی (ع) و امام حسین (ع) به شهادت رسیدند بود» ( امینی نجفی، ۱۳۸۷، ج۷۰:۲). یا در مورد علل قیام زید بن علی از سوی مورخان اظهار نظرات زیادی شده و هر یک بنا به زعم و تصور خود و بر پایه شواهد و دلایلی توضیحات و برداشت هایی از این موضوع ارائه داده اند. روایت شده، همین مساله را از حضرت صادق (ع) پرسیدند، ایشان فرمودند : «زید به همان دلیل قیام کرد که پدرانش قیام کردند»( زین عاملی، ۲۰۵:۱۳۸۹ ).
نوشته اند، چون خبر شهادت زید بن علی را به امام صادق (ع) دادند، ایشان سخت متاثر شده و آیه من المومنین رجال صدقوا ما عاهد واالله… سوره احزاب را خواند و سپس بسیار گریست . این حادثه چنان بر امام (ع) اثر کرده بود که تا سال ها وقتی نام کوفه و زید به میان می آمد بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می گردید ( جعفریان، ۷۳۴:۱۳۸۹).
از روایات بر می آید، که امام صادق (ع) به یحیی بن زید نیز علاقه و محبت خاصی ابراز می کردند. چنانکه متوکل بن هارون اظهار داشت در ملاقاتی که پس از شهادت یحیی با امام صادق (ع) داشتم و چون سخن از شهادت یحیی شد، ایشان شدیدا متاثر و بر وی بگریست و فرمود : خدا پسر عمویم را رحمت کند، و او را با پدرانش ملحق سازد( الهی قمشه ای، ۶۹:۱۳۸۶ و رضوی، ۵۹:۱۳۸۴ ).
آنچه در یک جمع بندی بطور خلاصه می توان گفت: با وجودی که در برخی روایات، ائمه پنجم و ششم زید و فرزندش را از قیامی مسلحانه بر حذر داشته و نتایج خونبار قیام ایشان را به ایشان یادآور شدند، اما روایاتی که در تمجید زید رسیده، بسی زیادتر و به واقعیت امر نزدیک می باشند. علاوه بر این، اگر نهی نیز در کار بوده باشد، احتمالاً از نوع نهی ارشادی و دلسوزی بود نه تحریمی، چرا که هم شخصیت زید و هم هدف و دعوت مقدس او مبنی بر سرنگونی بنی امیه و شعار الرضا من آل محمد و همچنین ستایش ائمه از او پس از شهادتش، این احتمال را تا حدود زیادی تایید می کند، و شاید بتوان گفت : نقش اجساد بر دار رفته زید و فرزندش، تقریبا همان زمینه و سپری را برای فعالیت های ائمه صادقین ( علیهماالسلام ) ایجاد کرد و بوجود آورد که خون و شهادت امام حسین (ع) در سال ۶۱ هـ.ق. برای امامان سجاد و باقر ( علیهماالسلام ) فراهم نمود.
یکی از بحث برانگیزترین قیام های علوی، قیام محمد بن عبدالله مشهور به نفس زکیه است که برای دستیابی و رسیدن به حقایق تاریخی در ارتباط با آن، باید با دقت و ظرافت ویژه ای با این واقعه برخورد نمود.
در روایاتی که از امام صادق (ع) در این زمینه نقل قول شده، هم بر مذمت و هم تمجید و حمایت از او و قیامش سخن به میان آمده است. اندوه او از رفتاری که با خاندان بنی الحسن صورت گرفت، و این تاثیر در چهره و رفتار امام (ع) ظاهر شد می توانست تا حدی بیانگر نگاه مثبت امام صادق(ع) به اصل موضوع باشد. بی حرمتی به آن خاندان و بی تفاوتی مردم در این زمینه باعث گردید تا امام (ع) مردم آنجا را مورد سرزنش قرار داده و حتی از تاثر این موضوع،آن بزرگوار از غصه بیمار شوند. وی هرگاه محمدبن عبدالله را می دیدند می گریست و می فرمود : «مردم درباره او چیزهایی می گویند ولی او کشته خواهد شد» ( کاظمی پوران، ۲۲۵:۱۳۸۰) .
برخی مورخان اظهار می دارند، که امام صادق (ع) در جلسه ابواء بطور مشروط حاضر به کمک و حمایت از محمد بن عبدالله بود و به ایشان فرمود، اگر قیام شما جنبه امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم داشته باشد، ما نیز در کنار شما خواهیم بود ( مطهری، ۱۲۱:۱۳۸۷). حضرت صادق (ع) به محمد بن عبدالله علاقمند بود و او را دوست داشت و لذا هر گاه او را می دید، اشک از چشمانش جاری می شد ( همان : ۱۲۳ ).
حتی روایت شده، خود منصور عباسی نیز می دانست که امام صادق (ع) محمد را فقط از دعوی مهدویت منع کرده، ولی در عین حال او را از اینکه برای خدا به خشم آید و امر به معروف و … کند باز نمی داشت. شاهد این قضیه، فرستادن پسرانش موسی و عبدالله به یاری و مشارکت محمد در قیام و حمایت مالی از برخی خانواده هایی است که در رکاب محمد به شهادت رسیدند، می دانند ( مختاراللیثی، ۲۰۸:۱۳۸۷ و اصفهانی، ۲۵۹:۱۳۸۷ ).
به هر حال، آنچه از مجموعه روایات و اخبار بر می آید، این است که ائمه (ع) بویژه امام صادق (ع)، با هر قیامی که برای رضای خدا و امر به معروف و نهی از منکر بر پا می شد، موافق و آن را تایید می کردند. خود امام صادق (ع) خطاب به عبدالله بن حسن پدر محمد فرمود : «چنانچه می خواهی خروج کنی در راه غضب برای خدا … بخدا سوگند ما تو را که پیرمرد و بزرگ ما هستی وا نمی گذاریم» ( عسگری، ۱۳۸۹، ج۱۰۹:۲ ) و احتمالا اگر تاییدی از سوی امام صادق (ع) برای قیام محمد صورت گرفته باشد به عنوان تاییدیه عامر به معروف و ناهی از منکر بوده است نه چیز دیگری، همانطور که امام کاظم (ع) قیام شهید فخ را از این زاویه تایید کرد( رستمیان، ۳۰۴:۱۳۸۱ ). و اگر مخالفتی نیز در کار باشد، برای ایجاد دیدی بازتر در بررسی مسائل توسط قیام کنندگان و یا از باب تقیه و رد گم کردن بود.
همچنین، نامه ای هم که سید بن طاووس از زبان امام صادق (ع) خطاب به بزرگان حسنی در زندان هاشمیه نقل کرده، آکنده از اظهار عشق و علاقه ومحبت آن امام به عمو زاده های خویش و حاوی نکات بسیار ارزنده و روشنگری است که می تواند بسیاری از شبهات را در این زمینه بر طرف نماید. که در فصل پیوست های این پژوهش، بطور کامل بدان اشاره خواهد شد.
موضوع مهدویت نفس زکیه موضع گیری ائمه (ع):
در برخی روایات آمده، محمد بن عبدالله ادعای مهدویت کرده بود و همین امر، باعث عدم توجه و عنایت ائمه ( علیهماالسلام ) به وی و قیامش، شد.