ایجاد ارتباط صحیح و موثر با کارکنان و کارمندان که بخش های اساسی فعالیت یک هتل هستند.
انتخاب طرح ها و برنامه های مناسب و به ثمر رساندن آنها.
از سوی دیگر مدیر ارشد در جایگاه رهبری سازمان باید اطمینان حاصل کند که کارکنان و کارمندان نسبت به اجرای اهداف و برنامه های تبیین شده متعهد سهتند و در جهت اجرای صحیح آن حرکت کنند(ملازاده سردرودی، ۱۳۸۹).
۲-۸ نقش مدیران ارشد در تداوم تجاری هتل
ایفای نقش توسط مدیران ارشد یعنی شناخت نیازهای سرمایه گذاری بلند مدت، قبات سازمان و پویایی هتل.به منظور جذب سرمایه و برنامه ریزی استراتژیک برای ثبات و پویایی سازمانی هتل، یک مدیر ارشد باید اطلاعات خارج و داخل محیط تجاری هتل را با مدیران اجرایی و صاحبان هتل در میان گذاشته، نقش خود را به عنوان مدیریت تخصیص بودجه و جذب منابع مالی ایفا می کند. برای جذب بودجه و تامین منابع مالی ، مدیر ارشد باید بتواند نیازهای ضروری سرمایه گذاری هتل و بازده تجاری آن را برای سهام داران و صاحبان هتل تشریح کند و نظر آنان را در اجرا و تحقق این اهداف جلب نماید.چنین امری هنگامی امکان پذیر است که مدیر ارشد طرحی جامعه و شفاف را ارائه نماید تا بدین وسیله بتواند اقبال صاحبان هتل را برای سرمایه گذاری های آتی جلب نماید.
از سوی دیگر مدیر ارشد باید در این بخش از اجرای مسئولیت خود نیز اطلاعات ضروری را در اختیار کارمندان و کارکنان هتل قرار دهد.
مدیر ارشد هتل باید توجه داشته باشد که الزاما نیاز نیست هر یک از این مسئولیت ها به صورت جداگانه صورت گیرد بلکه وی باید توانایی انجام تمامی این وظایف را به طور همزمان داشته باشد(ملازاده سردرودی، ۱۳۸۹).
۲-۹ بازارها و محصولات صنعت هتلداری
امکانات و خدماتی را که هتل ها فراهم می آورند در جهت رضایتمندی مشتریان آنهاست. بنابراین می توان اینگونه نتیجه گرفت که بازار و محصولات یک هتل، همان مشتریان هستند. از این رو مدیران این بخش برای موفقیت باید پاسخ چند سوال را بدانند. سوال هایی مانند اینکه چرا مردم از هتل ها استفاده می کنند و به هتل می روند؟ و یا اینکه چه مسائلی باعث میگردد مردم هتل خاصی را انتخاب کنند؟
چنانچه هتل را به عنوان یک بازار کامل در نظر بگیریم می توان اینگونه بیان کرد که از نقطه نظر و دیدگاه مشتریان، هتل موسسه و یا مجموعه ای است که خدمات رفاهی تجاری ارائه میدهد.
جنین بازاری را می توان به صورت زیر ارائه داد:
امکانات ساختمانی خدمات
قیمت تصویر هتل در ذهن مشتریان
موقعیت مکانی
موقعیت مکانی عبارت است از مکان جغرافیایی نزدیک روستا یا شهر و درون ناحیه و یا منطقه ای معین، با قابلیت دسترسی آسان، دارای جذابیت محیط و مناظر اطراف هتل و همچنین دور از آلودگی های صوتی.
امکانات ساختمانی هتل عبارتست از اتاق های خواب، رستوران، نوشیدنی فروشی، اتاق های ملاقات، سالن کنفرانس، امکانات ورزشی و تفریحی مانند زمین تنیس و استخر و غیره که البته این امکانات در هتل های مختلف از لحاظ اندازه و کیفیت متفاوت است.
خدمات در یک هتل همان امکانات غیر فیزیکی است که در نتیجه وجود امکانات فیزیکی به وجود می آید.این بدان معناست که هرگونه امکانات فیزیکی نیازمند ارائه خدمات متناسب با آن امکانات است.
تصویر یک هتل در ذهن مشتریان را می توان چگونگی ذهنیت مشتریان نسبت به یک هتل دانست. البته چنین ذهنیتی نتیجه امکانات خدمات و کیفیت فضا و مکان هتل است. معمولا چنین ذهنیتی متاثر از تجربه ی خوب یا بد مشتریان هتل، از خدمات آن است.
قیمت از دیدگاه صنعت هتلداری، میزان ارزش، خدمات، امکانات و رضایتمندی است که مشتریان در ازای پرداخت مبلغ معینی دریافت میکنند. هرچه قیمت مناسب تر و کیفیت خدمات بیشتر باشد سطح رضایتمندی مشتریان افزایش می یابد. البته باید توجه داشت که معیارهای اشخاص در انتخاب هتل، با یکدیگر متفاوت است. ممکن است از نگاه یک شخص، سپری کردن شب در یک مکان با قیمت کم اهمیت داشته باشد در صورتی که شخص دیگری در انتخاب هتل، به عواملی مانند کیفیت هتل، امکانات و خدمات عالی و مطلوب توجه داشته باشد(ملازاده سردرودی، ۱۳۸۹).
۲-۱۰ آیا امکانات و خدمات هتل نوعی محصول هستند؟
در دوران گذشته، معمولا مسافران یک مسافرخانه باید غذای خود را همراه می آوردند و تنها چیزی که یک مهمانپذیر یا مسافرخانه در اختیار آنها قرار می داد یک اتاق و یا یک تخت برای خواب بود.
پس از آن مهمانپذیر ها دریافتند که ارائه غذا می تواند به جذب مسافران بیشتر کمک کند. امروزه هم بسیاری از هتل آپارتمان ها و مهمان پذیر های بین راه فقط امکانات اقامتی ارائه می دهند و خدمات غذایی ندارند.
اما هتل هایی که به صورت عام مورد توجه مردم هستند دارای کلیه امکانات غذایی و خدمات جانبی می باشند. باید توجه داشت که مهمترین تقاضای مشتری و یا مهمان هتل محلی برای استراحت و آرامش و امکانات پذیرایی غذایی است. بنابراین می توان امکانات استراحت، رستوران، نوشیدنی فروشی و امکانات تفریحی را به عنوان محصولات اصلی یک هتل نام برد. امکانات استراحت فقط برای مهمانان هتل است. رستوران و نوشیدنی فروشی جزء خدماتی است که هم برا ی مهمانان و هم برای مشتریان و غیر مهمانان است. مواردی مانند امکانات، خدمات و قیمت را باید بر مبنای تقاضای مشتریان با توجه به کیفیت مورد نظر آنان فراهم آورد(ملازاده سردرودی، ۱۳۸۹).
۲-۱۱ ساختار سازمانی و سازماندهی هتل
از دیدگاه سازمانی یک هتل باید در جهت نیل به اهداف زیر حرکت کند.
افزایش درآمد از طریق جذب مهمان و پر کردن اتاق های خالی
افزایش درآمدهای فروش غذا و نوشیدنی از طریق ارائه غذاهای با کیفیت و باب طبع مشتری
کسب درآمد از بخش های اقتصادی جانبی در هتل مانند فروشگاه ها.
ارائه کیفیت برتر خدمات و همچنین امنیت به مشتریان و مهمانان.
ساختار سازمانی چهارچوب تعیین کننده مسئولیت ها و وظایف است که با بهره گرفتن از ابزار های ارتباطی در فرایند تصمیم گیری و فعالیت های عملیاتی ایفای نفش می کند.
اهداف چنین ساختاری عبارتند از:
ایجاد ارتباط و تعریف روابط کارکنان در بخش های مختلف یک سازمان با یکدیگر
ایجاد ارتباط موثر میان کارکنان
تعیین جایگاه های سازمانی و سلسله مراتب کارکنان (ملازاده سردرودی، ۱۳۸۹).
۲-۱۲ هتل ها بر چه اساس ستاره دار می شوند؟
به گزارش گروه ایرانشناسی خبرگزاری دانا ( دانا خبر) ۳۰ راه برای درجه بندی هتل ها در جهان وجود دارد:
طبق نظریات هتلداری ۳۰ راه برای درجه بندی هتل ها در جهان وجود دارد که البته در سیستم شناسایی بین المللی، ستاره هتل مد نظر قرار می گیردولی بعضی از کشورها در سیستم داخلی خود شناسه های دیگری را ملاک قرار می دهند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
سیستم ستاره گذاری از یک تا پنج که در اکثر کشورهای اروپایی رایج است، سیستم الفبا مثل A,B,C,D در یونان رایج است و ستاره های هتل نیز طبق تعاریف با این حروف هم درجه بندی می شوند، مثل چهار ستاره A ، سیستم Crown که در بریتانیا رایج است. به عنوان مثال در کشور آلمان درجه بندی هتل ها به چند گروه تقسیم می شوند: توریست کلاس( یک ستاره) ، استاندارد کلاس (دو ستاره) ، کامفورت کلاس( سه ستارهFirst Classو چهار ستاره )و پنچ ستاره (LuxuryClass ). تعدادی از هتل ها مثل هتل آپارتمان، متل ها و … اصلا در مقوله ستاره قرار نمیگیرند و به نوعی دیگر امتیاز بندی می شوند.
هرچه ستاره هتل بالاتر باشد، تکنولوژی و سرویس های پیشرفته ترین در آن وجود دارد و به وقل معروف به روز است، به عنوان مثال تا چند سال پیش چیزی به نام اینترنت وجود نداشت ولی امروز که ساده ترین اطلاعات با
اینترنت رد و بدل می شود از اجزا لاینفک هتل با ستاره های بالا کافی نت است یا اینکه هتل پنج ستاره باید دارای فروشگاه های متعدد و مورد نیاز مسافر باشد.
در ارزیابی هتل ها سه اصل کلی امتیازبندی می شود که عبارتند از: امور ساختمانی و تاسیساتی و محل قرار گرفتن هتل،امور مربوط به نوع و سطح سرویس و خدمات و تجهیزات( کمیت و کیفیت خدمات رفاهی موجود در هتل)، امور مربوط به مدیریت، نیروهای انسانی و آموزش( لطفی، ۱۳۹۲).
۲-۱۳ استانداردهای ایران برای دادن ستاره به یک هتل
۲-۱۳-۱ هتل های ۲ ستاره
تمیزی و راحتی و دکوراسیون منظم و هماهنگ از الزامات این هتل ها است و ارائه رتبه دو ستاره مستلزم داشتن بعضی و نه همه موارد زیر است:
خانه داری بسیار خوب، دکوراسیون جذاب و وجود تلویزیون رنگی در تمام اتاق ها، مبلمان با کیفیت، دارای رستوران با قابلیت ارائه سرویس در هر وعده غذایی، خدمات رسانی به اتاق ها، ورودی هتل با ظرفیتمناسب، تختهایی با اندازه معمولی و بزرگتر، سرویس حمام خوب و زیبا، قفسههای کافی، امکانات تفریحی، حوله و صابون، پرسنل آموزش دیده و لاندری و روم سرویس (لطفی، ۱۳۹۲).
۲-۱۳-۲ هتل های ۳ ستاره
در هتل ۳ ستاره خدمات به طورکامل ارائه و به طور شایسته مدیریت می شود، این نوع هتل ها دارای چشم انداز زیبا و امکانات گستردهاند. ارائه رتبه سه ستاره مستلزم داشتن بعضی و نه همه موارد زیر است:
نظافت و خانه داری و نگهداری عالی،هال ورودی بزرگ با طراحی جذاب، فضای پذیرش فعال ۲۴ ساعته، اتاق های بزرگ و راحت، بدون سر و صدا با نور کافی و فضای نشیمن با دکوراسیون جذاب و تزیینات، مبلمان با کیفیت، سیستم مرکزی تهویه هوا و سیستم حرارتی، اتاق های مفروش شده با کیفیت بالا و دارای تشک های عالی، ترموستات کنترل درجه دما، سرویس حمام زیبا که بعضی از آنها دارای وسایل آرایشی، صابون و حوله با کیفیت عالی است. دارای سوییت اتاق لوکس و محدوده زمانی سرویس دهی اتاق ها گسترده است.
۶٫ فعالیت بیش از حد تفکر حسی – عملی : این نظریه بالا بودن بهره هوشی را سبب عدم تعادل بین تفکر حسی- عملی و تفکر زبانی نظری میداند. تئوری پردازان نارسایی تفکر زبانی–نظری عقیده دارند که به کودک نباید اجازه داد بیش از حد با مفاهیم زیبایی شناختی و یا مکانیکی و یا حتی با مفاهیم اخلاقی فراتر از سطح ذهن خود آشنا شود.
«اگر چه نظریه پردازان مختلف لکنت را به سازمان یافتگی روان آزرده وار، رفتارهای آموخته شده در تعامل با والدین و اطرافیان، ناهماهنگیهای ادراکی و عصبی ـ عضلانی و بالاخره به عوامل ژنتیکی نسبت دادهاند و هریک نیز با پافشاری بر موضع خود خواستهاند ثابت کنند که علت این اختلال بهآسانی قابل شناسایی است اما هنوز هم پس از قرنها مشاهده، تحلیل و تشخیص تدارک روش های درمانگری عامیانه و علمی نتوانستهاند به علت اصلی این مشکل گفتاری پی برند. پس باید پذیرفت که وقوع این پدیده به یک علت خاص محدود نمیشود و قبول این نکته نیز به منزله پذیرش نقطه پایان این بحثهای پایان ناپذیر است؛ چراکه به رغم تمامی این موضع گیریها، افراد لکنتی همواره دچار لکنت بوده و هنوز هم هستند. با این حال پیشرفتهای چشمگیری در قلمرو روش های درمانگری به وقوع پیوسته است و شاید این روشها بتوانند در آینده علت و چگونگی اثر بخشی و یا عدم تأثیر روش های مختلف درمانگری را آشکار کنند و از این راه دستیابی به علت یا علل لکنت را نیز امکان پذیر سازند»(دادستان۱۳۸۷: ۷۴) .
۲-۲-۵ نظریههای لکنت
۲-۲-۵-۱ نظریه دکتر اسمایلی بلانتون[۴۷]
“دکتر بلانتون دلیل لکنت را عوامل روانی میداند و معتقد است که ترس موجب کاهش کنترل کورتکس بر روی اندامهای گفتاری میشود. او بیان میدارد که لکنت ریشه در مشکلات عاطفی دارد. در اثر ترس فعالیتهای کورتکس دچار مشکل میشود. یک پاسخ رفتاری معین، به صورت عادت همراه با ترس به وجود میآید که در موقعیتهای مشخص خودنمایی میکند و باعث تقویت گری و مکثهای اصلی لکنت میشود. لکنت، منشأ عاطفی دارد و به نقص اندامهای گفتاری مربوط نمیشود. رشد شخصیت از دوران کودکی شروع میشود و بسته به نوع رابطه کودک با والدین خود شکل میگیرد. تجربه های اولیه در ناخودآگاه باقی میماند و اغلب هنگامی که شخص با این الگوهای ناخودگاه مواجه میشود، احساس اضطراب و گناه میکند. علت اضطراب که در ناخودآگاه نهفته است، ناشناخته باقی میماند. این اضطرابها همان مشکلات عاطفی هستند که در بسیاری از اختلالات، از جمله لکنت خود را نشان میدهند."(به نقل از دهقانی هشتجین،۱۳۷۴: ۳۷-۳۸)
۲-۲-۵-۲ نظریه دکتر بلومل[۴۸]
«عمده نظریات او بر این محورها استوار است که:
۱- علت اصلی لکنت در مشکلات عاطفی نهفته است.
۲-سیستم عصبی یک نوزاد در مجموعه ناهماهنگ عمل میکند(مثل استفاده از دستها و راه رفتن
و …) «گفتار» نیز از همین ناهماهنگی پیروی میکند و سبب تلفظهای غلط، تکرار و مکث میگردد. کودکی که این مرحله را به مرحله بعدی زندگی خود انتقال دهد، در آینده یک لکنتی خواهد بود.
۳- ساختار گفتار میتواند در اثر استرسهای شدید مانند شک یا ترس مختل شود، که این اختلال میتواند به صورت بیصدایی، اختلال صوتی، لالی یا لکنت ظاهر شود.
۴- لکنت یک واکنش روانی- عصبی است.
۵- لکنت ترکیبی از بیصدایی، (گرفتگی) اسپاسم و لالی است »( به نقل از فرهمند پور، ۱۳۸۹: ۲۳۶).
۲-۲-۵-۳ نظریه دکتر بوم[۴۹]
«علل لکنت را به دو دسته تقسیم کرده است.
۱-داخلی یا مزاجی که طی آن، کودک تمایل بیمار گونهای را به ارث برده و در واقع، مستعد لکنت میشود.
۲- خارجی یا محیطی که از شوک، ترس، بیماری و فشار ناشی می شود»(به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۴۳).
۲-۲-۵-۴ نظریه دکتر برینگ برینگلسون[۵۰]
«لکنت یکی از شایعترین تظاهرات یا پدیده های ناشی از ناهماهنگی اعصاب مرکزی است که بهصورت گسیختگیهای کلونیک و تونیک جریان تنفس، همراه با ناهماهنگی مشخص در ساختمانهای گفتاری خودنمایی میکند. لکنت معمولاً به صورت گسیختگیهای کوتاه گفتاری بدون تقلا و تکرار شروع میشود. گیرهای دارای فشار و تونیک در بیشتر مواقع به عنوان اختلالات ثانویه اتفاق میافتد و آن هنگامی است که کودک در معرض ناسازگاری محیط اجتماعیش قرار میگیرد. به نظر من لکنت، نوعی توقف در رشد عصبی است» (به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۴۷).
۲-۲-۵-۵ نظریه شیهان[۵۱]
«گفتار یک شخص لکنتدار میتواند در سه حالت قرار بگیرد.
حالت اول: هنگامی که تمایل فرد به حرف زدن بیشتر از سکوت باشد. در این صورت، او قادر است به خوبی و بدون لکنت صحبت کند.
حالت دوم: هنگامی که تمایل او به اجتناب بیشتر از حرف زدن باشد. این همان حالتی است که او سکوت اختیار می کند.
حالت سوم: هنگامی که دو تمایل بالا به یک اندازه در او ایجاد شود. این حالت باعث تضاد شده و درنتیجهی این تضاد و کشمکش، شخص دچار لکنت میشود»(به نقل از فرهمند پور،۱۳۸۹: ۲۳۸).
۲-۲-۵-۶ نظریه دکتر کاروت[۵۲]
«لکنت یک اختلال کلی عصبی نیست، بلکه در واقع یک عادت ریشهدار است. هر روانپزشک و یا
بهطور کلی درمانگری قبول دارد که درصد کمی از افراد نوروتیک لکنت دارند و لکنت به هیچ وجه نشانه یک حالت نوروتیک نیست. از صد نفر لکنتی و صد نفر غیر لکنتی تقریباً تعداد یکسانی حالت عصبی خواهند داشت.البته لکنتی ها عصبی تر هستند. اما عصبانیتشان بهخاطر لکنت توسعه یافته است. پس لکنت عادتی است که از شوک اولیه منشأ میگیرد»(به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۴).
۲-۲-۵-۷ نظریه وندل جانسون[۵۳]
کودکان هنگام آواسازیهای اولیهی خود، تمایل به تکرار صداها و سیلابها دارند. چنین تمایلی ممکن است در آینده به لکنت تبدیل شود. بنابراین، میتوان گفت که تمام مردم دنیا کمابیش لکنت دارند. هرگاه در این مرحله بزرگترها واکنش نامناسب داشته باشند و برچسب “لکنتی” به کودک بزنند، رفته رفته چنین رفتارهایی در او تثبیت و به لکنت گسترده تبدیل میگردد. لکنت رفتاری اکتسابی است که استعداد ارگانیکی در آن نقش دارد. از این گذشته عوامل دیگری مانند رقابت کودکان در شروع حرف زدن، ناکافی بودن پاسخ مخاطبان کودک به پرسش های او، انضباط خیلی سخت و بیثبات در برخورد با کودک موجب لکنت در کودک میشود(فرهمند پور،۱۳۸۹).
۲-۲-۵-۸ نظریه دکتر نایب دونلاپ[۵۴]
«دکتر دونلاپ میگوید لکنت عادتی است که باید ترک شود. اصول روانشناختی یادگیری در ایجاد یا عدم ایجاد این عادت دخالت دارد. در زمینه یادگیری، قبلاً چنین تصور میشد که شخص با انجام دادن کاری، آن را یاد میگیرد و در اثر تکرار، در آن مهارت مییابد. این فرضیه آلفای دونلاپ است که پاسخ به محرکهای مورد نظر مشخصاً این احتمال را بالا میبرد که در برگشت الگوی مشابه، پاسخ مشابهی اتفاق بیفتد. به هر حال دونلاپ دریافت که این تئوری با واقعیت مطابقت ندارد. شخص برای تیر زدن به هدف بارها خطا میکند. او در واقع خطا را تمرین میکند، اما آن را ترجیح نمیدهد. به همین جهت، بالاخره با زدن به هدف، پاسخی متفاوت از پاسخ دیگر میدهد. دونلاپ به خاطر این نکته فرضیه بتا را پایه ریزی کرد: پاسخ به نوبه خود، بر روی احتمال ایجاد الگوی تحریک مشابه که پاسخ مشابهی را تولید کند، تأثیری ندارد. این فرضیه، تأثیر منفی احتمال را که در تکرار وجود دارد نشان میدهد. ممکن است این تمرین برای از بین بردن عادت ناخواسته به کار میرود.»( به نقل دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۶-۵۷).
۲-۲-۵-۹ نظریه ون رایپر[۵۵]
«در این نظریه۱- احتمال ناهماهنگی سیستم عصبی-عضلانی و برتری طرفی بیان شده است.این نظریه بیان میدارد که لکنت کودک به دلیل عدم توانایی سیستم عصبی در هماهنگی لازم در عضلات گفتاری قرینه با الگوی زمانی است.۲-وجود اختلال در پس نورد شنوایی است.۳- در صورت وجود یک نقص در بیست حرکت همزمان یا متوالی مورد نیاز برای تولید یک کلمه، باعث گسیختگی تکرار و کشیده گویی میشود»(فرهمند پور، ۱۳۸۹: ۲۳۱).
۲-۲-۵-۱۰ نظریه دکتر جان ام فلچر[۵۶]
«لکنت یک مشکل روانشناختی است و تشخیص و درمان آن، باید با آگاهی اجتماعی، حساسیت زدایی در نگرش اجتماعی و رفع پاسخ اجتماعی آسیب شناختی صورت بگیرد. عوامل اصلی که شکلی از ناسازگاری اجتماعی هستند عبارتند از ترس، وحشت، احساس کهتری و نگرشهای ذهنی مشابه که همه از تجربیات خاصی ناشی شدهاند. ترس، وحشت و اضطراب همیشه وجود ندارد، بلکه در واقع پیشگویی صحبت، تحت شرایط خاصی به وجود مـیآید که باعث واکنشها آسیب شناختی لکنتی میشود. خاطره تجربیات تلخ گذشته، تجدید کننده عوامل سببی است» (به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۸).
۲-۲-۵-۱۱ نظریه دکتر میبل اف گیلفورد[۵۷]
لکنت نشانهای از یک شخصیت عاطفی نابسامان است که عمیقاً بر زندگی فیزیکی، روانی و عاطفی فرد اثر میگذارد. به عبارت دیگر، لکنت یک اختلال گفتاری عملکردی و پیچیده است که ریشه در ترس و یا کشمکشهای روانی و عاطفی عمیق در درون فرد دارد. در بیشتر موارد، علل اولیه و ثانویه اختلال فراموش شده است(همان منبع).
۲-۲-۶ درمانهای لکنت
اگرچه در برخی از موارد لکنت خود به خود کاهش مییابد و حتی با افزایش سن از بین میرود اما امکان پا بر جا ماندن آن و موانعی که میتواند در زمینه ارتباطی به وجود آورد، توجیه کننده اقدامات درمانی هستند. همه محققان در این باب هم عقیدهاند که هر اندازه درمان لکنت زودتر آغاز شود به نتایج سریعتر و بهتری منجر خواهد شد. درمانگری باید بین ۵ تا ۷ سالگی آغاز شود. در گذشته روش های گوناگونی برای درمان کسانی که گرفتار لکنت بودهاند به کار برده اند. صدها نفر از آنها را جراحی کردهاند. وسایل بسیار و هزینه های هنگفت صرف شده است تا به گفتار مبتلایان به لکنت مهارت بخشند. از روش هیپنوتیسم در درمان لکنت استفاده شده است. همچنین برای ایجاد برتـری در یک طـرف مغز از داروهای گوناگون استفاده کردهاند امــا هیچ یک از این درمانها بهطور کامل موفق نبوده است. از آنجا که لکنتیها در کنترل عضلات اندامهای گویایی دچار مشکل هستند بسیاری از درمانگران توجه خود را به این جنبه (اندامهای گویایی) معطوف می کنند. آنها به کسـی که دچـار لکنـت است یاد میدهند تا در موقعیتهای اضطرابآور پاسخهای فیزیکی خاصی بدهد(همان منبع).
«در طی چندین دهه گذشته، بسیاری از محققین رویکردهای متنوعی را جهت درمان این اختلال گفتاری پیشنهاد کرده و میکنند. این رویکردها و شیوه ها هم از لحاظ اهداف و هم بهلحاظ تکنیکها و راهکارهای درمانی با یکدیگر متفاوتند اما میتوان شیوه های درمانی لکنت را به دو دسته کلی تقسیم کرد.در یک دسته از این شیوه ها که با نام رویکرد تعدیل لکنت ازآنها یاد میشود به تجزیه و تحلیل عوامل تشدید کننده لکنت همچون اضطرابها و هیجانات، ترسهای موقعیتی و نگرشهای منفی پیرامون لکنت پرداخته میشود. بهگونهای که درمانگر سعی میکند با رفع چنین مواردی، از لکنت فرد بکاهد»(به نقل زمانی و همکاران ،۱۳۹۰).
در گروه دوم این شیوه ها برخلاف دسته اول، تمرکز اصلی اهداف درمانی بر تغییر الگوهای کلامی و جنبه های حرکتی گفتار بوده و عقیده بر این است که اصلاً الگوهای گفتاری موجب رفع ترسها و هیجانات عاطفی ناشی از لکنت و بهبود نگرش فرد نسبت به ارتباط کلامی خواهد شد.یعنی با روان شدن جریان گفتار، عوامل تشدید کننده لکنت نیز بهطور خود به خود کاهش مییابند.این رویکرد درمانی با نام شکلدهی گفتار معروف است که شیوه گفتار کشیده یکی از تکنیکهای پر استفاده در این رویکرد میباشد. سوای نگاه متعصبانه به هر یک از رویکردها باید گفت که علاوه بر تأثیرات مستقیم یا غیرمستقیم روش های درمانی بر روی جریان گفتار باید بتوان تأثیر هر شیوه درمانی را از طریق ارزیابی و آزمونهای معتبر مورد سنجش قرار داد. متأسفانه درباره نتایج و تأثیرات بلندمدت تکنیکهای گفتار درمانی لکنت، اطلاعات مستند و محکمی در دست نیست.» (همان منبع).
«علاوه بر این، روش های تازهتری برای کنترل تنفس، حنجره، زبان، لبها و فک کسی که گرفتار لکنت است مورد استفاده قرار گرفتهاند. با بهره گرفتن از یکی از این شیوه ها به او میآموزند که سرعت صحبت را کم و آهسته کند. به بیان دیگر به او یاد میدهند که وقتی احساس میکند در صحبت با زحمت و مشکل روبهرو شد صحبت خود را قطع کند و پس از کشیدن نفس عمیق به صحبت خود ادامه دهد.یکی از متخصصان گفتار و زبان به کسانی که گرفتار لکنت هستند توصیه می کند که پیش از شروع صحبت آه بکشند. او علت آنی لکنت را قفل شدن و گیر کردن پرده های صوتی میداند»( دهقانی هشتجین ،۱۳۷۴: ۷۲).
در شیوه دیگری که شیوه جریان هوا نام دارد به فرد توصیه میشود تا نفس عمیقی بکشد و اجازه دهد در هنگام سخن گفتن هوا بیرون بیاید. این کار به او کمک میکند تا گفتارش روان شود. به بعضی از کسانی که گرفتار لکنت هستند میآموزند تا خودشان به گیر کردن زبانشان پی برده و از آن جلوگیری کنند؛ این امر به آنها کمک میکنند تا به این آگاهی برسند که تکان دادن سر و دست، فشردن ماهیچههای صورت، بستن چشم، به تأخیر انداختن کلمههای ترسآور و مانند اینها تأثیری در روانی گفتار آنها ندارند و فقط از روانی گفتار و جریان طبیعی کلمات جلوگیری میکنند.بیشتر متخصصان گفتار و زبان تلاش میکنند نگرش و نگرانیهای فرد را در مورد شیوه گفتار تغییر دهد. گروهی از کسانی که لکنت دارند میگویند که لبهایشان در هنگام سخن گفتن باز نمیشود. به آنها میآموزند که چگونه با این حالت مقابله کنند(همان منبع).
«بر اساس نظر وان پیر[۵۸](۱۹۷۳) ضمن آنکه برخی از درمانگران به تألیف چندین روش برای درمان بیماران خود میپردازند، روی آوردهای درمانگری لکنت را میتوان در ۶ مقوله طبقه بندی کرد
- درمانگریهای مبتنی بر تلقین انحراف توجه و اقناع
- درمانگریهای مبتنی بر تنشزدایی
- درمانگری های مبتنی بر آهنگ گفتار و مهار بازده
- درمانگریهای مبتنی بر تنبیه و تقویت
- درمانگریهای مبتنی بر نظریه سیبرینتیک
مشتری را ارباب خود بدانیم، نه مزاحم.
او رئیس ما است نه ما رئیس او
او به ما خدمت می کند نه ما به او
او تامین کننده زندگی ماست.
او ارباب ما است.
با مراجعه به ما بر ما منت می گذارد.
این کلمات در حقیقت آموزه های گاندی رهبر استقلال هند است، او با این آموزه در نیمه دوم قرن بیستم به هندی ها آموخت چگونه کسب و کار کنند و به چه وسیله در کسب و کار خود موفق باشند. از این رو می توان از عوامل کلیدی در موفقیت یک بانک در امر مشتری مداری، به سه عامل کلیدی زیر اشاره کرد:
صرف وقت برای پاسخگویی به مشتری
ابراز توجه به مشتری
تشکر کردن از مشتری
۲-۲۲-۱) شاخصهای مشتری مداری در بانکها
اولین شاخص تامین مدام و همگام با تغییرات محصول و سرویس موردنیاز مشتری است.
شاخص بعدی خلق ارزش برای مشتری است.
در نهایت جلب رضایت مشتری با بهره گرفتن از ابزارها و شیوه های مختلف ارائه خدمت است.
۲-۲۲-۲) اجرای مشتری مداری نوین در بانکها
حفظ مشتری های کنونی بدون هراس از تهدید رقبا
کسب منافع و درآمد بیشتر از مشتریان کلیدی کنونی و افزایش سهم بانک از هر مشتری
کاهش قابل توجه هزینه های سپرده ها ( منابع ) و افزایش چشمگیر بازدهی مصارف
جذب مشتریان کلیدی و تراز اول سایر بانکها
جذب مشتریان سایر بانکها از طریق به راه اندازی تبلیغات دهان به دهان مثبت مشتریان کنونی
۲-۲۳) وفاداری مشتری، رویکردها و انواع آن
با ورود به هزاره سوم میلادی، بسیاری از مفاهیم در سازمانهای پیشتاز، مفهومی دیگر پیدا کرده اند. مشتریان وفادار، اهمیت بسیاری یافته اند.با ۵ درصد افزایش در وفاداری مشتریان، سود به میزان ۲۵ تا ۸۵ درصد افزایش می یابد، به این نرخ «هزینه وفاداری» گفته می شود (مقصودی، ۱۳۸۲: ۵۵).
ایجاد وفاداری مشتری مفهومی است در کسب و کارهای امروزی به لحاظ اینکه مشتریان وفادار به صورت مولفه های اصلی موفقیت سازمانی درآمده اند، مورد توجه بیش از پیش قرار گرفته اند. مشتریان وفادار بیشتر خرید کرده و معمولاً ابزار مناسبی برای تبلیغات محسوب می شوند. در نتیجه سازمانهای امروزی درصدد شناسایی و مدیریت روش ها و الگوهای موثر بر ایجاد وفاداری می باشند (صادقی، ۱۳۸۹). از آنجا که نیروهای ارائه دهنده هدمات بطور مستقیم با مشتریان در تماس هستند، در نتیجه بخش بزرگی از وفاداری مشتریان از طریق این نیروی صف ایجاد می شود. در شرکتهای خدماتی، کیفیت روابط میان مشتریان و کارکنان شرکت که دارای ارتباطی حرفه ای و اجتماعی با یکدیگر هستند، به درک کلی مشتریان از کیفیت واحد خدمات دهنده کمک کرده و از آنجا که تحقیقات نشان می دهد، افراد متغیرهای رفتاری و احساسی را بر طبق خصوصیات شخصیت تجربه نموده و بروز می دهند (Larsen and Ketelaar, 1991).
از آنجاکه وفاداری مشتریان کلید موفقیت تجاری قلمداد می شود، مشتریان وفادار سودآوری بیشتری به وجود می آورند، خریدهای مجدد بالاتری ایجاد کرده، لذا سهم بازار را بالامی برند و باعث گسترش معرفی بنگاه به دیگران می گردند (حمیدی و غمخواری، ۱۳۸۸).
وفاداری مشتریان را میتوان به عنوان میزانی که مشتری نسبت به یک نام و نشان تجاری نگرش مثبت دارد، میزان پایبندی او به نام و نشان تجاری مزبور و قصد ادامه خرید در آینده تعریف کرد. در حقیقت وفاداری یک تعهدیرا برای خرید مجدد ایجاد می نماید. به عقیده تلیس تاثیر وفاداری مشتری از سایر متغیرها بیشتر است (Gil et al, 2007). چرا که مشتریان وفاداری تبلیغات دهان به دهان بسیاری را برای سازمان فراهم می کنند و احتمالاً دفعات مراجعه آنان به سازمان بیشتر خواهد بود.
بوئن (۲۰۰۱) در پژوهش خود بیان نموده است که مشتریان وفادار تحت عنوان ” نیروی بازاریابی” به گونه شگفت انگیز از طریق تبلیغات دهان به دهان و توصیه کالاها/ خدمات سازمان به سایر آشنایان ارائه می دهند. در حقیقت ارائه خدمت به مشتریان هزینه کمتری را برای سازمان به همراه دارد. بسیاری از سازمانها برنامه های وفاداری مشتریان را به عنوان بخشی از فعالیت های توسعه روابط عمومی خود گسترش می دهند. وفاداری مشتری مفهوم پیچیده ای است و به تمایل خرید دوباره و تحلیل قیمت دریافت کنندگان خدمت بر می گردد. رشد وفاداری مشتری درآمد آینده سازمان را با مشتریان فعلی تضمین می نماید (Evans et al, 2009). زیرا مشتری وفادار به برند تمایل بیشتری به پرداخت بیشتر برای برند دارد (Jacoby and Chestnut 1978; Pessemier 1959; Reicheld 1996).
وفاداری عبارت است از ساختاری با فرهنگ وفرهیخته (Oliver, 1999). یعنی به اعتقاد اولیور چنانچه سازمان بتواند ساختار داخلی خود را سازمان دهی نماید و تلاش جهت کسب وفاداری مشتری به عنوان فرهنگ سازمانی توسط همه افراد پیاده شود، آنگاه در این محیط فرهیخته میتوان انتظار جذب و نگهداری مشتری وفادار را داشت، او بیان می دارد :زمان آن فرا رسیده که به صورت عمیق مطالعه بر روی وفاداری صورت پذیرد تا پژوهشگران دلایل ایجاد وفاداری مشتری و رضایت او را درک کنند. او وفاداری را اینگونه تعریف می نماید :
تعهد عمیق و کاملی نسبت به خرید مجدد یا تشویق به خرید زیاد محصول یا خدمات مستمر در آینده، بنابراین این امر موجب تکرار نوع مشابه یا تولید مشابه می شود و با وجود افزایش کار و بازاریابی موثر، اثرات و قدرت کافی در ایجاد رفتارها دارند .اولیور اظهار میدارد، به طور کلی وفاداری مشتریان در نتیجه مشاهده تولید برتر، رفتار کارکنان و ضمانت نامههای محصول است .اظهارات او، راه ارزیابی وفاداری را از طریق تحقق خرید مجدد بیان میدارد. توجه به عکس العمل مشتریان به وفاداری (برای مثال خرید مجدد) همواره ساختار وفاداری را به سمت کلی نگری هدایت کرده و از شکافتن دلایل تخصصی ایجاد وفاداری دوری می جوید (بامنی مقدم و همکاران، ۱۳۹۰) .
امروزه با شدیدتر شدن رقابت در بخشهای تولیدی و خدماتی، نقش وفاداری مشتری برجسته تر از گذشته شده است. امروزه بازاریابی شامل حفظ و افزایش مشتری یعنی توجه به رضایت مندی، کیفیت محصول از دیدگاه مشتری و وفاداری او است. از اینرو سازمان ها تلاش می کنند تا «مشتریان وفادار» داشته باشند (Hyun and Kim, 2011). وفاداری مشتریان به نام تجاری، می تواند باعث افزایش سهم بازار شرکت شود و سهم بازار، رابطه نزدیکی با میزان بازگشت سرمایه و سودآوری شرکت دارد . وفاداری مشتریان به نام تجاری، باعث تبلیغات دهان به دهان[۱۴] مثبت، ایجاد موانع اساسی برای ورود رقبا ، توانمند ساختن شرکت در مقابله با تهدیدات رقابتی، ایجاد فروش و درآمد بیشتر و کاهش توجه مشتریان به تلاشهای بازاریابی رقبا می شود (Meller and Hansan, 2006). تعداد زیاد مشتریان وفادار به یک نام تجاری، دارایی شرکت و شاخص اصلی و ارزش ویژه نام تجاری شناخته می شود. نکته قابل توجه این است که حساسیت مشتریان وفادار به تغییر قیمت ها در مقایسه با مشتریان غیر وفادار کمتر است. وفاداری به نام تجاری را می توان این گونه تعریف کرد: میزان نگرش مثبت مشتری نسبت به یک نام تجاری و میزان پایبندی او به نام تجاری مزبور به علاوه، قصد او به ادامه خرید در آینده (امیرخانی و همکاران، ۱۳۹۰).
ریچارد اولیور، وفاداری را به این صورت تعریف کرده است: «وفاداری به یک تعهد قوی برای برای خردید مجدد محصول یا خدمت برتر در آینده اطلاق می شود، تا همان مارک یا محصول علی رغم تلاشهای بازاریابی بالقوه رقبا و تأثیرات آنها، خریداری گردد. با ارائه تعاریف فوق، می توان اظهار داشت وفاداری با سه عنصر زیر همراه است:
عنصر رفتاری مشتری که همان تکرار عمل خرید است؛
عنصر نگرشی مشتری که همان تعهد و اطمینان مشتری است؛
عنصر در دسترس بودن که با گزینه های زیاد برای انتخاب و انجام عمل خرید همراه است (حمیدی زاده و غمخواری، ۱۳۸۸).
رویکرد نگرشی به سه قسمت مجزا تقسیم می شود:
وفاداری شناختی: به رفتار مشتری منجر شده و به باور مشتری مربوط می شود؛
وفاداری احساسی : به تعهد و اعتماد مشتری منجر شده و به احساس وی مربوط می گردد.
وفاداری کنشی: به قصد مشتری برای انجام عمل خرید در آینده مربوط می شود (Carolyn, 2002).
امروزه، در ایرا ن لازم است بنگاه های اقتصادی توجه بالایی به بازاریابی وفاداری براساس الگوی چابکی مبذول دارند. هسته مرکزی مدل چابکی رضایت مشتریان قرار دارد واز مولفه های موثر اندازه گیری ظرفیت های چابکی: پاسخگویی، رقابت و انعطاف پذیری است. شرکت ها در اکثر صنایع ضروری است که به مطالعه برای ارزیابی و اجرای استراتژی های وف اداری و هدفمند کردن آن به منظور ایجاد و ترویج روابط قوی با بهترین مشتریان خودبپردازند (حمیدی زاده و غمخواری، ۱۳۸۸).
در بعضی از مطالعات به نقش غالب یکی از ابعاد وفاداری اشاره شده و در برخی دیگر تاکید بر اثر توأمان این دو بعد در شک گیری وفاداری اشاره شده است. از جمله این مطالعات می توان به مطالعه دیک و باسو[۱۵] (۱۹۹۴) ، سوبیر و همکارانش[۱۶] (۲۰۰۷)، چادهوری و هالبروک[۱۷](۲۰۰۴) ، مورگان[۱۸] (۲۰۰۰) و تاج زاده نمین و همکاران در سال (۱۳۸۹) اشاره کرد که در مطالعه دیک و باسو[۱۹] (۱۹۹۴) ، بنت و همکارانش[۲۰] (۲۰۰۵)، سوبیر و همکارانش[۲۱] (۲۰۰۷) وفاداری نگرشی پیش شرط وفاداری رفتاری، در مطالعه چادهوری و هالبروک[۲۲](۲۰۰۴) وفاداری رفتاری به سهم بیشتر بازار برای نام تجاری منجر می شود، و در مطالعه مورگان (۲۰۰۰) و تاج زاده نمین و همکاران (۱۳۸۹) هر دو بعد توامان مورد توجه قرار می گیرد بطوریکه آنها ، وفاداری را به طور کلی به سه دسته تقسیم نمودند:
وفاداری معاملاتی: که در آن تغییر یافتن رفتار خرید مشتری مدنظر قرار می گیرد هرچند که انگیزه های تغییر ممکن است نامشخص باشد.که این نوع از وفاداری از روش های زیر حاصل می شود؛
فروش کالاهای جدید: زمانی که مشتری مبادرت به خرید کالاها و خدماتی جدید و متفاوت از همان عرضه کننده می نماید.
تکرار خرید: خرید دوباره یک کالا یا خدمت برای ارضای همان نیاز؛
اصرار: حفظ رابطه به جای خاتمه آن.
وفاداری ادراکی که در آن نگرش ها و عقاید مشتریان عنصر کلیدی محسوب می شود، که از طرق زیر حاصل می شود:
رضایت: به طور ساده و روشن، وفاداری در چهارچوب میزان رضایت حاصله توسط استفاده کننده از کالا و خدمات احساس می شود. با این حال رضایت مشتری زمانی که تعداد زیادی از مشتریان عرضه کننده خود را علی رغم سطح بالای رضایتی که از کالا و خدمات دارند تغییر دهند، ممکن است معیار گمراه کننده ایی باشد.
آگاهی: میزان شناخته شدن کسب وکار در بازار هدف که تحت تاثیر توصیه های کلامی و یا میزان شناخت عرضه کننده قرار دارد.
وفاداری مرکب: که ترکیبی از دو حالت فوق می باشد (تاج زاده نمین وهمکاران، ۱۳۸۹).
۲-۲۴) پیشینه تحقیق
الف) مطالعات انجام شده در داخل کشور
دانیالی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان “مطالعه موردی رابطه مؤلفه مشتری مداری مدیریت کیفیت فراگیر با تعهد سازمانی می یر آلن در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه” شاخص مشتری مداری و رابطه آن با تعهد سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه م را مورد بررسی قرار دادند. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان رسمی و اعضای هیأت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه بوده و نمونه آماری متشکل از ۱۱۴ نفر می باشند که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته مدیریت کیفیت فراگیر و پرسشنامه تعهد سازمانی می یر آلن استفاده شد. نتایج نشان داد بین شاخص مشتری مداری و تعهد عاطفی کارکنان و استادان، بین مشتری مداری و تعهد عقلانی کارکنان و استادان بین مشتری مداری و تعهد هنجاری کارکنان و استادان دانشگاه آزاد اسلامی رابطه ای معنی دار وجود دارد.
عباسی و صالحی (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان مشتری مداری در صنعت بیمه (مورد مطالعه: شرکتهای بیمه در سطح شهر تهران) تاثیر بازاریابی داخلی بر زفتار مشتری مدارانه کارکنان صنعت بیمه مورد بررسی قرار دادند. آنها با بهره گرفتن از پرسشنامه داده های پژوهش را جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند که یافته های حاصل از آن نشان داد که رضایت شغلی در رتباط با بازاریابی داخلی و مشتری مداری نقش میانجی دارد.
یزدانی و همکاران (۱۳۹۰) باتوجه به اهمیت دومؤلفه مشتری گرایی و رفتار شهروندی در پژوهشی با عنوان ” بررسی رابطه مشتری گرایی و رفتار شهروندی سازمانی"، رابطه بین این دو متغیر را در یکی از بیمارستان های تهران مورد بررسی قرار دادند. بدین منظور، پرسشنامه ای برای سنجش این متغیرها طراحی کرده و پس از اطمینان از روایی و پایایی ابزار اندازه گیری به وسیله تحلیل عاملی تأییدی، در میان نمونه ای متشکل از ۷۸ نفر از پرستاران بیمارستان شریعتی توزیع شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که که بین رفتار شهروندی سازمانی و مشتری گرایی رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد.
با جداساز (HDRB)
۲٫۲
قاب یازده طبقه
جدول(۴-۲۱) پریود قاب یازده طبقه (تحلیل مودال)
ردیف
نوع سازه
پریود سازه(ثانیه)
۱
بدون جداساز
۱٫۶
۲
با جداساز(FPS)
۱٫۸۹
۳
با جداساز (HDRB)
۲٫۶۳
۴-۹- تحلیل طیفی
تحلیل دینامیکی خطی را می توان به دو روش طیفی و تاریخچه زمانی انجام داد. در روش طیفی، تحلیل دینامیکی با فرض رفتار خطی سازه و با بهره گرفتن از حداکثر پاسخ کلیه مدهای نوسانی سازه که در بازتاب کل سازه اثر قابل توجهی دارند، انجام می گیرد. حداکثر پاسخ در هر مد با توجه به زمان تناوب آن مد، از طیف طرح استاندارد یا طیف طرح ویژه ساختگاه بدست می آید. سپس پاسخ کلی سازه از ترکیب آماری پاسخ های حداکثر هر مد تخمین زده می شود ]۱۰[.
۴-۹-۱- آنالیز مودال
به طور کلی یک آنالیز مودال با هدف تعیین مشخصات نوسان یک سازه یعنی مقادیر مشخصه سازه نظیر فرکانس های طبیعی و شکل های مدی صورت می گیرد. داشتن مقادیر مشخصه یک سازه، نقطه شروع برای انواع دیگر آنالیزها نظیر تحلیل های دینامیکی و طیفی و تاریخچه زمانی می باشد. فرکانس های طبیعی و شکل های مدی یک سازه پارامترهای مهم در آنالیز نیروها و در نتیجه طراحی مقاطع به شمار می روند. همچنین تعیین این پارامترها می تواند در تفسیر چگونگی رفتار سازه مفید واقع شود. تحلیل های لازم جهت ارزیابی سازه های فولادی در برابر زلزله توسط نرم افزارهای ETABS و SAP2000 انجام می شود. در این دو نرم افزار محاسبه مقادیر مشخصه به وسیله آنالیز مودال صورت می گیرد.
فرایند یک آنالیز مودال شامل سه گام اساسی زیر است:
- مدلسازی هندسی با توجه به مقادیر سختی، میرایی و جرم عضو
- محاسبه مقادیر مشخصه
- تعداد مدهای نوسان
در زمان وقوع زلزله، زمین دچار تکان هایی می شود که این تکان های شدید، منجر به ارتعاش ساختمان ها و ابنیه ای می گردد که در روی زمین قرار گرفته اند. وقتی سازه ای ارتعاش می کند این طور نیست که تصور کنیم همواره کلیه طبقات یا به اصطلاح جرم ها به طور هماهنگ به یک سو حرکت می کنند. این وضعیت تغییر مکانی یکی از انواع حالات ارتعاشی سازه می باشد. ممکن است در لحظه ای دیگر بعضی طبقات به یک سو و بعضی دیگر به سمت مقابل حرکت داشته باشند. به عبارتی در زمان ارتعاش هر یک از طبقات می توانند به طور کاملاً مستقل به اطراف جابجایی داشته باشند. می توان اشکال متعددی ترسیم نمود و در هر یک از آن ها یکی از انواع آرایش جرم ها در ارتفاع را منعکس کرد. به هر یک از این اشکال اصطلاحاً یک مد ارتعاشی اطلاق می شود.
T3 T2 T1
شکل (۴-۱۵) نمایش شماتیک مدهای ارتعاشی سازه
هر یک از مدهای ارتعاشی به تنهایی دارای زمان تناوب مستقلی هستند. به عبارتی وقتی سازه در مد اول خود ارتعاش می کند، زمان تناوب حاکم عددی نظیر T1 است. وقتی در مد دوم خود ارتعاش می کند، زمان تناوب حاکم عددی نظیر T2 خواهد بود. بنابراین پاسخ سازه به تحریک ایجاد شده در مدهای مختلف متفاوت است. به عبارتی برای هر مد می توان یک Bi جداگانه قائل شد. بنابراین وقتی سازه در مدهای مختلف خود ارتعاش می کند، شتاب طیفی ایجاد شده در پیکره سازه مقادیر متفاوتی خواهد داشت. در نهایت آنکه هر کدام از مدهای ارتعاشی، درصدی از جرم کل ساختمان را تحریک می کنند که اصطلاحاً به آن جرم مدی اطلاق می شود. از حاصلضرب شتاب طیفی هر مد در جرم موثر آن مد، نیروی حاصل از ارتعاش در آن مد بدست خواهد آمد. بنابراین وقتی ساختمان در یک امتداد تحریک می شود در مدهای مختلفی ارتعاش می کند و حاصل ارتعاش در هر مد نیروی مستقلی است که تابع ویژگی های ارتعاشی آن مد است. این نیروها با روش های منطقی آئین نامه ای با یکدیگر ترکیب شده و یک نیروی نهایی بدست خواهد آمد. این نیروی نهایی همان نیرویی است که می گوئیم در اثر ارتعاش سازه در آن ایجاد شده است که لازم است سازه را برای تحمل این نیرو مقاوم کنیم. هر چه شکل یک مد ساده تر باشد و از پیچیدگی کمتری برخوردار باشد زمان تناوب آن بیشتر بوده، سهم مشارکتی آن نیز بیشتر خواهد بود. در تعبیری دیگر گفته می شود هر چه پریود ارتعاشی یک مد بیشتر باشد، تحریک پذیری آن بیشتر بوده و سطح انرژی آن پائین تر است. این یعنی آنکه چنین مدی با کوچکترین میزان انرژی دچار ارتعاش شده و پاسخ خواهد داد. مدهایی که زمان تناوب آن ها کوچک باشد جرم موثر بسیار ناچیزی دارند. به عبارتی زمانی که سازه در چنین مدهایی ارتعاش می کند درصد ناچیزی از جرم کل ساختمان را تحریک می کند و به همین دلیل نیروی حاصل از ارتعاش در آن ها کوچک و قابل اغماض است. بنابراین آئین نامه نیز اجازه داده است در یک تحلیل دینامیکی از بررسی پاسخ چنین مدهایی صرفنظر شود، اصطلاحاً به چنین مدهایی، مدهای هرز گفته می شود.
۴-۹-۱-۱- تعداد مدهای نوسان
در هر یک از دو امتداد متعامد ساختمان باید حداقل سه مد اول نوسان، یا تمام مدهای نوسان با زمان تناوب بیشتر از ۴٫۰ ثانیه و یا تمام مدهای نوسان که مجموع جرم های موثر ساختمان در آن ها حداقل برابر ۹۰% جرم کل سازه باشد، هر کدام که تعدادشان بیشتر است، در نظر گرفته شود.
۴-۹-۱-۲- ترکیب اثر مدها
حداکثر پاسخ دینامیکی سازه از قبیل نیروهای داخلی اعضاء، تغییر مکان ها، نیروهای طبقات، برش طبقات و برش پایه در هر مد را باید با روش های آماری شناخته شده، مانند روش جذر مجموع مربعات[۴] و یا روش ترکیب مربعی کامل[۵] تعیین کرد. ترکیب اثر مدها در ساختمان های نامنظم در پلان و یا در مواردی که زمان تناوب دو یا چند مد سازه با یکدیگر نزدیک باشند باید صرفاً با روش هایی که اندر کنش مدهای ارتعاشی را در نظر می گیرند، مانند روش ترکیب مربعی کامل انجام شود. یکی از روش های آماری ترکیب مدها با یکدیگر، همانگونه که ذکر شد روش جذر مجموع مربعات (SRSS) است. در این روش بازتاب کلی r ، در امتداد هر درجه آزادی از رابطه (۴-۱۰) به شرح زیر بدست می آید]۱۰[.
(۴-۱۹)
در رابطه فوق، ri پارامتر مورد نظر در مد iام است. از این روش در مواردی می توان استفاده کرد که زمان تناوب مدهای مختلف با یکدیگر متفاوت بوده و از یکدیگر فاصله کافی نداشته باشند به نحوی که رابطه زیر برقرار باشد:
(۴-۲۰)
ویتنام (مگر اینکه زن قبل از ازدواج یا در حین ازدواج ضمن اظهارنامه رسمی انصراف خود را از این امر ابراز دارد).
فرانسه (مگر اینکه زن بیگانه قبل از ازدواج انصراف خود را از قبول تابعیت فرانسه اعلام نماید).
کشورهایی که به موجب قوانین تابعیت آن ها زنان تبعه بیگانه مخیر به حفظ تابعیت اصلی یا تحصیل تابعیت زوج خود می باشند عبارتند از: اتریش، اردن، الجزایر، آلمان، امریکا، انگلیس، برزیل، پاکستان، ترکیه، تونس، دانمارک، سوئد، سوریه، عراق، قبرس، فنلاند، کانادا، کویت، لبنان، لهستان، مجارستان، مراکش، مصر، نروژ، هلند و هند.[۱۶۵]
در قانون عراق در صورتی که زن عراقی در اثر ازدواج با مردی بیگانه، تابعیت وی را کسب کند، چه بصورت ارادی و چه تحمیلی، تابعیت عراق را از دست خواهد داد. اما ظرف سه سال از زمان انحلال ازدواج، می تواند به تابعیت عراق در آید. اما هرگاه زن بیگانه ای با مرد عراقی ازدواج نماید در صورت موافقت وزیر کشور، تبعه عراق خواهد بود و می تواند ظرف ۳ سال از انحلال ازدواج، ترک تابعیت عراق نماید. در کشورهای اتریش و مجارستان نیز روشی نظیر آنچه در ایران ذکر شد، در مورد تغییر تابعیت زن در اثر ازدواج عمل می شود. در کشورهای انگلیس و آلمان اصل وحدت تابعیت از هر دو جهت از زن بیگانه یا مرد بیگانه پذیرفته شده است. اخیراً با تغییراتی که در قانون آلمان در این مورد داده شده است زن آلمانی را که با مرد بیگانه ازدواج می کند حتی اگر تابعیت شوهر به زن تحمیل شود به تابعیت آلمان باقی می ماند و این تابعیت به اطفال حاصل از این ازدواج نیز می تواند منتقل شود. در کشورهای آمریکا و ترکیه اصل استقلال تابعیت پذیرفته شده است و زن در اثر ازدواج به تابعیت مرد در نمی آید مگر در صورت تمایل خودش، در قانون رومانی در صورتی که زن بیگانه ترک تابعیت نماید، می تواند مثل شوهرش تبعه رومانی شود.[۱۶۶]
گفتار سوم : شناخت تابعیت ایران به عنوان حق مسلم هر ایرانی در قانون اساسی
در این باره که تابعیت ایرانی حق مسلم هر ایرانی است، حکمی در قوانین گذشته ی ایران دیده نمی شود. بنابراین می توان این اصل را در حقوق ایران از ابتکارهای اصلاحات قانون تابعیت در سال های ۱۳۳۷ و ۱۳۴۸ این قانون دانست. پیش از این قانون، در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر «هر کس حق دارد تابعیتی داشته باشد» انعکاس یافته بود با آنکه دولت ایران این اعلامیه را امضا کرده است از آن نمی توان این نتیجه را گرفت که حق بودن تابعیت از آن تاریخ در حقوق ثبت ایران سابقه داشته، با آنکه در ارزش آن به عنوان حقوق طبیعی تردیدی نبوده است. بنابراین حق تابعیت (ایران) به عنوان حقی مانند انواع حقوق فردی دیگر، که در قوانین ایران شناخته شد، پایه ی قانونی یافته و در برابر دولت قابل استناد است.[۱۶۷] این حق با آنکه در تعیین حقوق شخص نسبت به اموال غیر منقول مؤثر است خود از حقوق مالی نیست و از انواع حقوق غیر مالی مانند حقوق سیاسی، حقوق خانوادگی و حقوق راجع به مختصات شخص به شمار می آید. در قانون اساسی تصریح شده است که این حق متعلق به هر فرد ایرانی می باشد. در اینجا به نظر می رسد مراد قانونگذار از ایرانی دارنده ی تابعیت اصلی ایران باشد. بنابراین آیا می توان گفت اطلاق آن بر دارندگان تابعیت اکتسابی ایران جائز نیست. در اینجا باید به قضیه از زوایه ی وسیعتری یعنی تفاوت میان حقوق این دو دسته از اتباع توجه شود. درباره بهره مند بودن دارندگان تابعیت اصلی از انواع حقوق در ایران محدودیتی، جز آنچه مربوط به شرایط شخصی آنها، مانند سن یا پیشینه ی محکومیت کیفری آنها باشد دیده نمی شود، ولی درباره ی دارندگان تابعیت اکتسابی ایران، گذشته از این گونه محدودیتها، محدودیت عام دیگری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی در قانون دیده می شود که مخصوص آنها و ناشی از اکتسابی بودن تابعیت آنهاست. از این گذشته، کیفر سلب تابعیت به لحاظ ارتکاب بزه، بر حسب معمول درباره ی دارندگان تابعیت اکتسابی در قوانین مقرر می گردد چنانکه در ماده ۹۸۱ قانون مدنی ایران که به صراحت نسخ گردید، قضیه به همین کیفیت انعکاس یافته بوده است.[۱۶۸] از این رو به نظر می رسد، دادن اختیار به دولت برای سلب تابعیت ایرانی ها، یعنی دارندگان تابعیت اصلی ایران، در همان اصلی که در آن به این حق تصریح گردیده است عاری از اشکال نباشد.[۱۶۹] بنابراین می توان گفت همان گونه که این حق، در اصل مربوط به دارندگان تابعیت اصلی ایرانی آمده خود نیز (تابعیت) در معنای کل آن مخصوص این گونه اتباع ایران است.
گفتار چهارم : تابعیت زن در حقوق داخلی ایران
مسئله ازدواج میان زن و مرد دارای تابعیت متفاوت همواره این پرسش را به همراه داشته که آیا لازم است تابعیت یکی از آن دو بر دیگری تحمیل شود؟ و یا هر دو دارای یک تابعیت گردند، یا نیازی به آن نیست و آنها آزادند با داشتن تابعیت های متفاوت به زندگی مشترک خود ادامه دهند. به این ترتیب، این مسئله از نظر جامعه شناسی و حقوق از مسایل بحث انگیز است. دولتها، بر حسب اینکه زن تبعه بیگانه، با یکی از اتباع داخله کشور ازدواج کند و یا اینکه زنی از اتباع داخله شوهر بیگانه اختیار کند، سیستم های مختلفی را قبول کردند؛ چنانکه قانونگذار ایران نیز راجع به اینکه زن تبعه بیگانه که شوهر ایرانی اختیار نموده، سیستم وحدت تابعیت را پذیرفته است، اما راجع به زن ایرانی که با شوهر بیگانه ازدواج کند سیستم استقلال نسبی تابعیت را پذیرفته است که در ذیل به بررسی اجمالی آن می پردازیم.
طبق ماده ۹۸۷ قانون مدنی که مقرر می دارد: «زن ایرانی که با تبعه خارجی مزاوجت می نماید به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند، مگر اینکه مطابق قانون مملکت زوج تابعیت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود» قانونگذار ایرانی برای پیشگیری از بی تابعیتی یا تابعیت مضاعف زن صور ذیل را پیشی بینی نموده :
بند اول: تحمیل تابعیت شوهر
اگر مطابق قانون مملکت زوج تابعیت شوهر به واسطه عقد ازدواج به زن تحمیل شود، زن ایرانی تابع قانون مملکت شوهر خواهد شد. قانون ایران در این بند از سیستم وحدت تابعیت بین زن و شوهر پیروی کرده است همچنین به جهت مسایل بین المللی و احتراز از تابعیت مضاعف و بی تابعیتی در این مورد قانون ایران از نظر نزاکت بین المللی، قانون دولت متبوع شوهر را محترم شمرده و آن را بر اصل بقاء زن بر تابعیت ایرانی خود مقدم داشته است.
بند دوم: حفظ تابعیت ایرانی
هرگاه به موجب قانون کشور متبوع شوهر، تابعیت شوهر به زن تحمیل نگردد به موجب صدر حکم ماده ۹۸۷ قانون مدنی تابعیت ایرانی زن به حال خود باقی می ماند.
بند سوم: انتخاب تابعیت شوهر
هرگاه قانون مملکت شوهر، زن را بین حفظ تابعیت اصلی و تابعیت شوهر مختار بگذارد، در این صورت زن ایرانی اگر بخواهد تابعیت مملکت شوهر را دارا شود و علل موجهی هم برای تقاضای خود داشته باشد، باید تقاضانامه کتبی به وزارت امورخارجه تقدیم کند تا در صورت امکان با تقاضای او موافقت شود.
با آنکه قانون ایران در خروج از تابعیت ایران سختگیری نموده در مورد بالا زن را آزاد گذاشته که با داشتن علت موجه بتواند تابعیت شوهر بیگانه را بپذیرد. در این حالت زن دو تقاضا می کند: یکی تقاضای اختیار تابعیت شوهر از مقامات کشور متبوع وی و دیگری تقاضای خروج از تابعیت ایران از مقامات کشور ایران. بدیهی است هرگاه زن ایرانی، که حق اختیار تابعیت شوهر را داشته و از این اختیار استفاده کرده ولی به وزارت امور خارجه ایران تقاضای خروج از تابعیت ایران را ندهد، دارای دو تابعیت خواهد شد.
با توجه به مطالب فوق معلوم می شود، زن ایرانی اگر با شوهر بیگانه ازدواج کند وقتی از تابعیت ایرانی خارج می شود که یا قانون دولت متبوع زوج، تابعیت شوهر را به زن تحمیل کند یا در صورت اختیار، زن تابعیت شوهر خود را با تقاضانامه کتبی به وزارت امور خارجه داده قبول نماید. بنابراین اگر دولت متبوع زوج تابعیت شوهر را به زن تحمیل نکند یا زن با اختیار خودش تابعیت مملکت شوهر را نپذیرد، تابعیت ایرانی خود را از دست نمی دهد و ایرانی باقی می ماند.
بند چهارم: بازگشت به تابعیت ایران پس از جدایی یا فوت شوهر
این حالت از بازگشت به تابعیت ایران در ماده ۹۸۷ قانون مدنی انعکاس یافته است در این ماده پس از بیان ازدواج زن ایرانی با مرد بیگانه در خصوص تابعیت او درباره بازگشت وی بر تابعیت ایرانی به این عبارت تصریح گردیده است « … در هرصورت بعد از وفات شوهر یا تفریق به صرف تقدیم درخواست به وزارت امور خارجه به انضمام ورقه ی فوت شوهر و یا سند تفریق، تابعیت اصلیه زن با جمیع حقوق و امتیازات راجع به آن به او تعلق خواهد گرفت» به این ترتیب در این باره برای بازگشت به تابعیت ایران سه شرط پیش بینی گردیده است. این سه شرط عبارتند از : ۱) تابعیت ایرانی پیشین زن از نوع تابعیت های اصلی باشد ۲) عامل تغییر تابعیت زن یعنی عامل ازدواج به طریقی، یا به اثر جدایی میان او و شوهر و یا بر اثر درگذشت شوهر، از میان رفته باشد.
۳) از سوی او از دولت درخواست شده باشد. در این حالت از بازگشت به تابعیت اصلی مجرد درخواست زن به وزارت امور خارجه به شرط آنکه دلیل راجع به آن قطعی و غیرقابل تردید باشد برای تحقق بازگشت کافی می باشد. بنابراین نباید آن را به عنوان حق برای زن تلقی کرد، در نتیجه اگر تابعیت ایرانی پیشین زن تابعیت اکتسابی باشد و او بخواهد به تابعیت ایران بازگردد باید شرایط تحمیل تابعیت ایران را احراز نماید زیرا وی مشمول این قاعده نمی گردد.[۱۷۰] راجع به بازگشت به تابعیت ایران دو نکته باید مدنظر داشته باشیم : اول آنکه شخصی که مطابق مقررات قانون به تابعیت ایران بازگشت می کند با جمیع حقوق و امتیازاتی که برای تابعیت اصلیه ایران مقرر است به تابعیت ایران برمی گردد.
دوم آنکه قانون تابعیت ایران، بین زن ایرانی که با ازدواج با تبعه بیگانه از تابعیت ایران خارج می شود با کسی که با تحصیل تابعیت بیگانه، ترک تابعیت ایران را کرده است، از لحاظ بازگشت به تابعیت ایران این تفاوت را قائل شده است که در مورد اول، هیئت دولت حق مخالفت ندارد و حال آنکه در مورد دوم بازگشت باید با صلاحدید دولت باشد و در صورتی که هیئت دولت صلاح نداند بازگشت به تابعیت عملی نمی شود.[۱۷۱]
گفتار پنجم : تابعیت و کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان
تاریخچه کنوانسیون : عقیده علمای قرن نوزدهم راجع به تابعیت زن، عبارت از این بود که «ازدواج در تابعیت تأثیر دارد و زن در اثر ازدواج، تابعیت شوهرش را کسب می کند» و دلایل زیر را برای تأیید عقیدۀ خود اقامه می کردند: ۱- دلیل عملی: علمای حقوق بین المللی، در قرن نوزدهم معتقد بودند که در روابط زن و شوهر یک قانون ملی حکومت می کند از آنجا که مشکل به نظر می رسد مرد را تابع قانون متبوعۀ زن بدانیم از این رو، زن تابعیت شوهر را می پذیرد و وحدت تابعیت بر کانون خانواده حاکم می شود.
۲- دلیل نظری: را هم بر مبنای استدلال مفهوم طبیعت ازدواج پایه گذاری کردند و معتقدند، ازدواج یک «همکاری مادام الحیات»[۱۷۲] است که وحدت معنوی را بین زن و شوهر ایجاب می کند از این رو برای تأمین وحدت معنوی در خانواده بایستی همسرها یک تابعیت داشته باشند؛ یعنی لازم است یکی تابعیت دیگری را کسب کند به خصوص اینکه، زن تابعیت شوهر را بپذیرد تا اینکه یک قانون بر آثار ازدواج اعم از شخصی یا مالی حکومت کند. آخرین آثار مقاومت در قانون امریکا و انگلیس مشاهده می شود که آنهم ابتدا در انگلستان با قانون ۱۸۴۸ میلادی و سپس در آمریکا با قوانین ۱۸۵۷ و ۱۹۰۷ میلادی از بین می رود.[۱۷۳]
به طوریکه در ابتدای قرن بیستم تقریباً در عموم کشورها قاعده وحدت تابعیت زن و شوهر حکمفرما
می شود و قوانین کشورها عموماً مقرر می دارند که زن تابعیتی را که شوهر در موقع ازدواج دارد اکتساب می کند ولی در خصوص اینکه آیا تغییر تابعیت بعدی شوهر در تابعیت زن تأثیر دارد یا خیر در قوانین کشورها تصمیمات متفاوت مشاهده می شود. اما مسئله تابعیت زن در ازدواج با بیگانه از اوایل قرن بیستم به بعد به کلی تغییر شکل می یابد. مبنای این تحول، فکر نوین تساوی حقوق زن و مرد و مبارزه برای رفع حجر زن بوده است و معتقد بودند که زن در موقع ازدواج تنها به شخص شوهر علاقمند می شود نه به تابعیت، اقامتگاه، رژیم ازدواج، و سایر امور شخصیۀ او. نهضت هواخواهی افزایش حقوق زن از گروه کشورهای انگلیسی، آمریکائی، سرچشمه می گیرد. در این ممالک مجامعی تشکیل و کنگره ها بر پا کردند و یک مبارزه حقیقی برای بهبود بخشیدن به وضع زن در اجتماع و پیروزی و افزایش حقوق زن به عمل آوردند و سرانجام این مبارزه منتهی به نتایج مثبتی شد بطوریکه در کنگره موسسه حقوق بین الملل که در سال ۱۹۳۲ میلادی در اسلو برپا شد،[۱۷۴] بر حسب پیشنهاد یک حقوقدان آمریکائی هواخواه افزایش حقوق زن، ابلاغیه ای صادر گردید که در آن اعضای کنگره آرزو کردند که «تابعیت یکی از همسرها، قابل تسری به همسر دیگر نباشد، مگر با رضایت خود او» ولی در همین کنگره، به دنبال بیان این آرزو، آرزوی دیگری نیز نمودند که با اولی غیرقابل تفکیک و عبارت از این است که دولت ها بایستی تمام سعی و کوشش خود را برای تسهیل تابعیت واحد در کانون خانوادگی مبذول دارند[۱۷۵]. در سال ۱۹۲۳ پس از جنگ جهانی، اتحادیه بین المللی زنان، عقیده خود را چنین بیان نمودند: «یک زن شوهردار باید همان حقی که شوهرش در حفظ کردن یا تغییر دادن تابعیتش دارد داشته باشد»[۱۷۶]. همچنین در سال ۱۹۵۳ کمیته مشورتی تابعیت زنان از مجمع عمومی سازمان ملل درخواست تساوی زن و مرد از نظر تابعیت را در «مونته ویدئو» امضا نمودند[۱۷۷] و سرانجام در نوامبر ۱۹۶۷، مجمع عمومی، اعلامیه ی رفع تعبیض علیه زنان را تصویب کرد. در سال ۱۹۷۴ کمیسیون مقام زنان تهیه پیش نویس کنوانسیون را درباره رفع تبعیض علیه زنان آغاز کرد و بالاخره در سال ۱۹۷۹ کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان به وسیله مجمع عمومی تصویب شد. در سال ۱۹۸۱ پس از دریافت بیست تصویب ضروری، کنوانسیون لازم الاجراء شد و کمیته رفع تبعیض علیه زنان به طور رسمی تأسیس شد.[۱۷۸] ماده ۹ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به برابری در قوانین تابعیت اشاره دارد:
۱) دول عضو برای زنان حقوق مشابه ای با مردان در زمینه ی کسب، تغییر یا حفظ تابعیت تضمین می کنند که با ازدواج با فرد بیگانه مجبور به تغییر تابعیت و یا تغییر اقامتگاهشان (ترک زادگاهشان) نباشند.
۲) دول عضو می باید حقوق مشابه با مردان را به زنان در مورد تابعیت کودکانشان اعطا کنند.
در بسیاری از کشورها، کودکان به طور خودکار ( خود به خود) تابعیت پدر را کسب می کنند، در اجرای این ماده دولتها می باید برابری حقوق رسمی ای میان زنان و مردان درباره کسب، تغییر و حفظ تابعیت و اعطای آن به همسران یا کودکانشان برقرار کنند.[۱۷۹]
گفتار ششم : برابری در قوانین تابعیت (نقد ماده ۹ کنوانسیون)
کنوانسیون به طور آشکار از نظریه «استقلال تابعیت» زن پیروی نموده و تحمیل اجباری تابعیت شوهر را نفی کرده است. این ماده فقط تحمیل ناخواسته تابعیت شوهر را مردود می شمارد و همچنین اگر
محدودیت های که در اعطای تابعیت پدر یا مادر به فرزند یا به همسر دیگر وجود داشته باشد. در صورتی که بین زن و مرد فرقی نباشد از نظر ظاهر، کنوانسیون با ممانعتی مواجه نمی شود، ولی در عمل تفسیر وسیعی از این مقررات به عمل آمده و قوانینی را که موجب می شود زنان در هنگام ازدواج با مردان بیگانه از تابعیت و ملیت خود محروم شوند یا قوانینی که ملیت پدر (نه ملیت مادر) تعیین کننده تابعیت، تابعیت فرزندان باشد و مقررات یا رسومی که برخی از زنان از قبیل زنان مجرد یا زنان غیر وابسته به مردان را از فرزند پذیری یا پرورش فرزندان باز دارد را از موانع مستقیم ازدواج زنان می شمارد.
ماده ۹ کنوانسیون اشکال ها و معایب سیستم مترتب بر نظریه «استقلال تام تابعیت» را دارد بعضی از این عیوب به شرح ذیل می باشد:
الف) عدم تأمین وحدت خانواده : شرط تشکیل و بقاء خانواده این است که حقوق و تکالیف ناشی از زوجیت نسبت به زوجین و اطفال یکسان باشد شاید در مرحله تشکیل خانواده، الزام زن و مرد به رعایت قوانین شکلی و ماهوی هر دو کشور امکان پذیر باشد ولی در مرحلۀ بقاء و استحکام خانواده با تعارض مواجه می شود و چنین امری با مبانی مختلف حقوق خانواده در کشورهای متعدد امکان پذیر نیست از این رو ضرورت تبعیت و پیروی از یک نوع قواعد، حقوقی مسلم و قطعی به نظر می رسد.
ب) احتمال بحران و معضل در کانون خانواده در زمان حدوث اختلاف بین دول متبوع زوجین، بحرانی شدن روابط دولت ها در دنیای معاصر مانند گذشته بسیار محتمل است و سرایت دادن این اوضاع به خانواده امری نامطبوع است. سختگیری های رایج دولت ها در دوره جنگ، محاصره اقتصادی، انقلاب و شورش، نسبت به اتباع کشور بیگانه امری رایج است. البته به نظر می رسد قسمت اخیر ماده ۹ یعنی «ازدواج با فرد بیگانه خود به خود باعث تغییر تابعیت زن نگردد و تأکید بر واژه «خود به خود» دلالت بر استقلال نسبی تابعیت زن می کند و نشان دهندۀ این معناست که زوجین یا حداقل زن می تواند در هنگام ازدواج درباره تابعیتش، با اراده خود تابعیت شوهر را بپذیرد یا رد کند، لیکن با رد کردن تابعیت شوهر استقلال زن حفظ می شود، ولی وحدت خانواده تأمین نمی گردد. بنابراین می توان کنوانسیون را به نحوی تفسیر نمود که با استقلال نسبی زن هم سازگار باشد، البته در این صورت هم وحدت خانواده تأمین نمی شود.[۱۸۰]
مبحث دوم : تعارض قوانین در ازدواج با بیگانه
در ازدواج با بیگانه از آنجایی که قانون هر دو کشور در مقابل هم قرار می گیرد لذا تعارض قوانین ایجاد
می شود که این خود موجب تعارض دادگاه ها می گردد. لذا در این مبحث ابتدا تعارض قوانین و سپس تعارض دادگاه به طور مختصر بیان می شود و در آخر به تاثیر ارتباط آنها با یکدیگر اشاره می گردد.
گفتار اول: قانون صالح در تعارض قوانین
اگر حقوق داخلی همه کشورها یکسان بود و هیچ نقطه اختلافی نداشتند و یا اگر روابط بین اتباع کشورها وجود نداشت و جمعیت هر کشور در قلمرو آن کشور زندگی می کرد و مسافرت ها فقط در داخل ممالک صورت می گرفت نیازی به قواعد حل تعارض نبود، اما واقع این است که دیگر باقی ماندن همه اتباع در داخل کشور خود غیرممکن گردیده و هر چه پیش می رویم جهات و دلایل ارتباطات زیادتر می شود امروزه مجزا بودن ملتی را نمی توان مطرح کرد. هر کشوری علاقمند است در سطح جهان و در روابط
بین الملل، اتباعش از تسهیلات هر چه بیشتر برخوردار شوند و زندگی اتباع دیگر کشورها هم به دلیل مواجه شدن با قوانین گوناگون و حاکمیت های مختلف دچار اشکال و نابسامانی نگردند تدابیری که مراجع قانونگذاری هر کشور در این راه به کار می گیرند همان شیوه های حل تعارض قوانین است.
این ارفاق و مدارا که از جانب قانونگذار هر کشور نسبت به دیگر کشورها صورت می گیرد محصول دوران معاصر و جهان پرارتباط کنونی است. فعالیت های اقتصادی برون مرزی، تحرک های علمی و پیشرفت های صنعتی، این روش ها و تدابیر را ضروری ساخته تا آن جا که اصل سرزمینی بودن قوانین که برای مدت مدیدی اصل بلامعارض اجرای قوانین در کشورها بود، دیگر حالت سابق را ندارد[۱۸۱]. دیگر قوانین محل دادگاه نمی تواند تمام مسایل مطرح را حل کنند و باید از قوانین دیگر مدد گیرند. در چنین وضعی ما به تعارض قوانین برخورد می کنیم. تعارض قوانین یعنی چند قانون در مقابل هم قرار می گیرند که هر یک مربوط به یک کشور است و حل تعارض قوانین ها یعنی پیدا کردن قانون صالح، یا قانونی که از جهات مختلف نهایتاً مناسب تشخیص می گردد.
تعارض قوانین وقتی تحقق می یابد که در یک مسئله حقوق خصوصی، یک یا چند عامل خارجی دخالت داشته باشد و آن را به چند کشور مرتبط سازد. در چنین وضعی باید از بین چند قانون، قانون قابل اعمال را مشخص کرد. فرض کنید زن و مرد فرانسوی می خواهند در ایران ازدواج کنند می خواهیم بدانیم ازدواج آنان تابع چه قانونی خواهد بود، یعنی از قوانین مختلفی که ممکن است تصور شود: قانون محل انعقاد عقد، قانون اقامتگاه طرفین، قانون کشوری که زن و شوهر در آنجا بعداً اقامت خواهند کرد و یا قانون مملکت متبوعه آنها کدامیک باید شرایط و احکام این ازدواج را تعیین کند. در این مثال تعارض بین قانون ایران و فرانسه است و مطلوب ما تعیین قانون صلاحیتدار است که با توجه به ماده ۷ قانون مدنی تعارض را باید به نفع قانون فرانسه حل کرد و قانون فرانسه را صالح دانست.
نکته ای که قابل ذکر است این است که مسئله تعارض ها کاملاً بستگی به استیفای حق دارد و چنانچه در روابط بین المللی حقی ایجاد نشده باشد تعارض به وجود نخواهد آمد و محکمه در هر موردی که تعارض بین قوانین پیش آید، باید از بین قوانین مختلف از قبیل ۱- قانون محل وقوع شی ۲- قانون اقامتگاه
۳- قانون مملکت متبوعه شخص ۴- قانون مقر دادگاهی که دعوی نزد آن مطرح است ۵- قانون محل تنظیم سند ۶- قانون محلی که قرارداد در آنجا منعقد می شود ۷- قانون مملکتی که در آنجا تعهد باید اجرا شود و غیره…. قانون صلاحیتدار را تشخیص دهد و این خود کار آسان و ساده ای نیست و منحصراً بستگی به دانستن قواعد حل تعارض دارد.
بند اول: صلاحیت محاکم در تعارض دادگاه ها
چون هر مسئله حقوق بین الملل خصوصی با تصمیم قضایی دادگاه حل می شود همان طور که با تعارض قوانین مواجه هستیم و باید آن را حل کنیم با مسئله تعارض دادگاه هم برخورد داریم و باید قبل از حل تعارض قوانین، تعارض دادگاه را حل کنیم. به عبارت دیگر، قبل از اینکه دادگاه بگوید در خصوص مسئله قانون کشور«الف» یا قانون کشور «ب» حاکم است باید معین سازد که آیا خودش برای رسیدگی در اتخاذ تصمیم صالح هست یا دادگاه، کشور دیگری این صلاحیت را دارد. تعارض صلاحیت دادگاه وقتی پیش
می آید که یک عامل خارجی در دعوا وجود داشته باشد.