فصل دوم زمین شناسی
با این توصیف ، فاز اصلی ماگماتیسم توأم با دگرگونی در بعد گسترده در این بخش از زون سنندج – سیرجان را می توان به حادثه تکتونیکی سیمیرین میانی (آقانباتی ،۱۳۷۱ و ۱۳۷۷) مربوط دانست.
۲-۷) سنگ های دگرگونی:
سنگ های دگرگونی موجود در منطقه ، شامل دو سری دگرگونی ناحیه ای درجه پایین و مجاورتی درجه پایین تا درجه بالا می باشند.مرز بین این دو دگرگونی با توجه به شواهد بافتی و تغییرات کانی شناسی صورت گرفته است ، به طوری که دگرگونی ناحیه ای شامل اسلیت ها و فیلیت ها می شود که تغییرات بافتی نمایان می شود و بیوتیت ظاهر می شود لذا پیدایش بیوتیت به عنوان آغاز دگرگونی مجاورتی در نظر گرفته شده است (حسنوندی ،۱۳۸۹). دگرگونی مجاورتی با شیست های لکه دار شروع می شود و به هورنفلس ها و میگماتیت ها ختم می شود. در این منطقه ، مجموعه دگرگونی ناحیه ای با طیفی از شرایط رخساره شیست سبز دیده می شود که در طی نفوذ توده گرانیتوئیدی در امتداد سطح شیستوزیته آن ها ،یک مجموعه دگرگونی مجاورتی دمای بالا – فشار پایین حاصل شده است (احمدی خلجی ،۱۳۷۸).
۲-۷-۱) دگرگونی ناحیه ای
سنگ های حاصل از این دگرگونی که بیشتر شامل اسلیت و فیلیت می باشند بخش وسیعی از منطقه را در بر می گیرند و در واقع بخشی از فیلیت های همدان هستند که از همدان تا گلپایگان رخنمون دارند.این سنگ ها به صورت تپه ماهوری و با رنگ های سیاه تا مایل به سبز دیده می شوند و به طور کلی تمام سنگ های دگرگونی درجه بالاتر به آن ها ختم می شوند . در بررسی های میکروسکوپی ، این سنگ ها دارای بافت لپیدوبلاستیک و لپیدوگرانوبلاستیک هستند و حاوی کانی های کوارتز ، کلریت ،میکای سفید ،فلدسپار (با منشأ تخریبی )، تورمالین ( با منشأ گرمابی )،مواد آلی و کانی های اکسیدی می باشند.
۲۸
فصل دوم زمین شناسی
این سنگ ها دانه ریز و تا حدودی لمس چرب دارند و در واقع تناوبی از لایه های نازک شیل و سیلتستون بوده اند که دگرگون شده اند (هیندمن۱۱۹۸۵) .
۲-۷-۲) دگرگونی مجاورتی:
این سنگ ها در اطراف توده های گرانیتوئیدی دیده می شوند و حاصل تزریق این توده های عظیم درون فیلیت ها و اسلیت ها می باشند. سنگ های دگرگونی مجاورتی یک توالی کاملی از دگرگونی درجه پایین تا بالا شامل شیست لکه دار ، هورنفلس شیست ، هورنفلس و میگماتیت های تزریقی را شامل می- شوند(حسنوندی ،۱۳۸۹). شیست های لکه دار خارجی ترین بخش از هاله دگرگونی را تشکیل میدهند که به رنگ خاکستری دیده می شوند و خاصیت تورق خود را حفظ نموده اند و در حقیقت حد بین سنگ های دگرگونی ناحیه ای و مجاورتی درجه بالا (هورنفلس) هستند (احمدی خلجی ،۱۳۷۸) .
بررسی های میکروسکوپی لکه ها نشان می دهدکه این سنگ ها تغییرات مهمی را محتمل شده اند و کانی- های جدیدی در آن ها به وجود آمده یا در حال تشکیل است به طوری که بیوتیت با چند رنگی واضح در این سنگ ها ظاهر می شود و سرسیت بر اثر تبلور مجدد به مسکویت تبدیل شده است (حسنوندی ،۱۳۸۹) . این لکه ها اغلب از تجمع و تراکم کلریت ،مسکوویت و بیوتیت تشکیل شده اند و یا در حال تبدیل به آندالوزیت و یا کردیریت می باشند.به علت وجود این لکه ها بافت آن ها پرفیرو گرانوبلاستیک یا پرفیرولپیدوبلاستیک است .مجموعه کانی شناسی این سنگ ها حاکی از حرارتی بین ۴۵۰-۴۲۵ درجه سانتی گراد ( بارکر۱۱۹۹۰) و حد دگرگونی زون بیوتیت را نشان می دهند .
با نزدیک شدن به توده گرانیتوئیدی ، در این سنگ ها لکه های سیاه رنگی از کردیریت به ابعاد ۲-۱ میلیمتر
ظاهر می شود و رنگ آن ها سیاه متمایل به قهوه ای می گردد. اما این سنگ ها در منطقه گسترش چندانی ندارند.
۱-Hyndman
۲۹
فصل دوم زمین شناسی
کانی کردیریت که پرفیروبلاست این سنگ ها را تشکیل می دهد به صورت بیضوی شکل با ادخال هایی از کوارتز دیده می شود و اغلب به مجموعه قهوه ای رنگی از مواد دیگر نظیر اکسیدهای آهن تجزیه شده است. شاید شیست های لکه داری که لکه های آن ها آندالوزیت می باشند را بتوان گسترده ترین واحد شیست ها در منطقه در نظر گرفت. این سنگ ها که به رنگ خاکستری تیره تا سیاه دیده می شوند حاوی بلورهایی از آندالوزیت با ابعاد ۱۰-۳ سانتیمتر می باشند ودارای بافت پرفیروبلاستی و پوئی کیلوبلاستی هستند.
کانی آندالوزیت در این سنگ ها اغلب به سریسیت تبدیل شده است و در بعضی از نمونه ها حاوی ادخال- های فراوان از گرافیت (کیاستولیت ) می باشد .
از نکات قابل توجه در مورد کانی های موجود در شیست ها می توان به وجود موضعی کانی گارنت اشاره کرد که گاه حاوی ادخال هایی از کوارتز و بیوتیت می باشد (قهرمانی ، ۱۳۹۰).شیست های گارنت دار در مقایسه با سایر شیست ها از گسترش کمی در منطقه برخوردار هستند . کانی گارنت در بعضی از هورنفلس شیست ها و هورنفلس ها نیز به ندرت دیده می شود(قهرمانی ، ۱۳۹۰).
کمبود کانی گارنت در سنگ های منطقه می تواند به دلیل فقیر بودن سنگ اولیه این سنگ ها از منیزیم و یا پایین بودن فشار لازم برای تشکیل آن باشد(یاردلی۲۱۹۸۹ ،کنعانیان و همکاران،۱۳۷۲) که در حد فاصل شیست های لکه دار ،هورنفلس شیست ها و هورنفلس ها قرار دارند. تفاوت اصلی هورنفلس شیست ها با شیست لکه دار ،پیشرفت تبلور در کانی های دگرگونی مجاورتی و در نتیجه محو شدن تدریجی فولیاسیون است . اما هنوز بقایای فولیاسیون بخصوص در نمونه دستی دیده می شود و با اینکه سنگ هنوزشیستوزیته خود را حفظ کرده است ولی سخت تر شده است و تا حدودی حالت هورنفلسی پیدا کرده است .در این سنگ ها بلورهای آندالوزیت به خوبی دیده می شود و فابریک گرانوبلاستیک به سنگ می دهند. دربعضی از نمونه ها نیز که به سمت توده نزدیک تر هستند آندالوزیت ها از بخش حاشیه ای به سیلیمانیت فیبری(فیبرولیت) تبدیل شده اند(احمدی خلجی،۱۳۷۸).
۱-Barker
۲-Yardley
۳۰
فصل دوم زمین شناسی
با پیشرفت تأثیر دگرگونی مجاورتی ، سنگ ها فابریک گرانوبلاستیک به خود می گیرند و فولیاسیون در آن ها حذف می شود و سخت و متراکم می گردند . این سنگ ها نسبت به شیست های لکه دار گسترش کمتری دارند . ترکیب این سنگ ها در جاهای مختلف متفاوت است به طوری که در بعضی نقاط حاوی سیلیمانیت منشوری هستند در حالی که در بخش های دیگر بیشتر حاوی کردیریت و آندالوزیت می باشند که می تواند ناشی از متفاوت بودن ترکیب سنگ اولیه و شرایط لازم برای تشکیل این کانی ها باشد(حسنوندی ،۱۳۸۹). به طور کلی هورنفلس های موجود در منطقه دارای سه کانی شاخص دگرگونی یعنی کردیریت ،آندالوزیت و سیلیمانیت می باشند و به طور موضعی و خیلی جزئی گارنت نیز در آن ها دیده می شود.
در این سنگ ها کردیریت با ماکل ساعت شنی دیده می شود و فابریک پرفیروبلاستیک به سنگ می دهد و با نزدیک شدن به توده،آندالوزیت نیز ظاهر می شود . حضور آندالوزیت و کردیریت با هم در این سنگ ها می تواند به دلیل پایین بودن درجه اکسیداسیون ناشی از فراوانی مواد آلی کربنی باشد (تورنر۱ ،۱۹۶۸) که حضور این مواد موجب تنزل مرزهای واکنشی در سنگ به درجات پایین تر می گردد (بوخر و فری۲۱۹۹۴ ، ولی زاده و صادقیان ۱۳۷۹) و همین امر سبب عدم حضور مجموعه پاراژنزی استارولیت – آندالوزیت در این منطقه نیز شده است . بلورهای آندالوزیت به شکل اسفنجی و ساختمان اسکلتی دارند و به صورت پوئی- کیلوبلاستیک دیده می شوند به طوری که مانند شبکه ای بلورهای کوچک بی شماری از مسکویت ، بیوتیت ، کوارتز و کردیریت را فرا می گیرند که حاکی از رشد سریع این کانی می باشد . به سبب پیشرفت دگرگونی ، سیلیمانیت در حاشیه آندالوزیت ظاهر می شود و کم کم با نزدیک تر شدن به توده ، تبدیل آندالوزیت به سیلیمانیت افزایش می یابد و گاه آندالوزیت به طور کامل به سیلیمانیت تبدیل می شود.
۱-Turner
۲-Bucher and Frey
۳۱
فصل دوم زمین شناسی
وجود سیلیمانیت به صورت بلورهای سوزنی درون آندالوزیت بیانگر گذر از زون آندالوزیت به سیلیمانیت است.از طرف دیگر همراهی بیوتیت با آندالوزیت سبب تسریع در واکنش های تشکیل سیلیمانیت می گردد، زیرا این کانی به صورت یک تسریع کننده (کاتالیزور ) عمل می کند (فوستر۱ ،۱۹۹۱). بیوتیت ،پتاسیم فلدسپار ، فیبرولیت و گارنت نیز در زمینه این سنگ دیده می شوند و تورمالین به عنوان کانی فرعی و مسکوویت به صورت ثانوی قابل مشاهده هستند.
وجود کردیریت با ماکل ساعت شنی و تبدیل آندالوزیت به سیلیمانیت منشوری در این سنگ ها حاکی از یک دگرگونی پیشرونده دمای بالا می باشد (دییر۲ و همکاران ، ۱۹۹۱) و بر اساس روابط پاراژنتیکی طیف دمایی ۶۵۰-۶۰۰ درجه سانتی گراد برای این سنگ ها برآورد می شود ( وینکلر ،۱۹۷۶، هوشمند زاده، ۱۳۷۱).از طرف دیگر حضور آندالوزیت و نبود کیانیت در این سنگ ها حاکی از دگرگونی در فشارهای کمتر از چهار کیلوبار می باشد (وینکلر۳،۱۹۷۶،هوشمندزاده،۱۳۷۱)
بدین ترتیب دگرگونی مجاورتی در منطقه مورد مطالعه حداکثر تا حد رخساره پیروکسن هورنفلس پیش رفته است (احمدی خلجی،۱۳۷۸).
از نکات قابل توجه در کلیه سنگ های دگرگونی منطقه،تبدیل و بازگشت کانی های شکل گرفته در حرارت بالا به کانی های شاخص درجات پایین می باشد به عنوان مثال بلورهای آندالوزیت از قسمت حاشیه به سریسیت و مسکویت یا کلریت و مسکوویت؛ بلورهای کردیریت به مجموعه کلریت و سریسیت (پنین) و بلورهای گارنت و بیوتیت به کلریت تبدیل شده اند. علت چنین پدیده ای می تواند به خاطر تراوش حجم عظیمی از سیالات حاصل از انجماد توده ها در حین سرد شدن به درون سنگ های دربرگیرنده باشد .
بررسی های به عمل آمده در منطقه نشان می دهد که عملکرد این سیالات در نقاط مختلف متفاوت بوده و بستگی به ویژگی های فیزیکی سنگ ها داشته است به طوری که سنگ های مربوط به درجات بالا ( هورنفلس ها )نسبت به درجات متوسط (شیست های لکه دار ) کمتر دچار تجزیه شده اند (حسنوندی،۱۳۸۹).
۱-Foster
۲-Deer
۳-Winkler
۳۲
فصل دوم زمین شناسی
۲-۸) گسل ها و درزه های منطقه مورد مطالعه
مهمترین ساختار های ماکروسکوپی منطقه مورد مطالعه ، گسل ها هستند . این گسل ها در ابعاد مختلف و با روند های گوناگون در منطقه دیده می شوند. برخی از این گسل ها از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند زیرا که کنترل کننده رخساره های مختلف دگرگونی هستند به طوری که از مهمترین آن ها می توان به گسل بزرگی اشاره کرد که به موازات حاشیه جنوبی توده گرانیتوئیدی بروجرد قرار دارد و سبب متفاوت شدن رخساره های دگرگونی در دو طرف این توده شده است ( شکل ۲-۳).
گسل ها در درون توده گرانیتوئیدی بروجرد نیز به فراوانی دیده می شوند ونکته قابل توجه اینکه بعضی از آن ها با روند عمومی گسل های اصلی منطقه در خارج از توده همخوانی دارند و ممکن است با این گسل ها نیز ارتباط ژنتیکی داشته باشند و گسل های کوچکتر در این توده نیز ممکن است ناشی از فرایند های دگرشکلی و یا مرتبط با مکانیسم بالا آمدگی و سرد شدن آن باشند.
با مطالعه عکس های هوایی وتعیین کلیه خط واره ها ، سه روند اصلی برای گسل ها و درزه ها به دست می- آید. یک دسته از خط واره ها دارای روند عمومی زاگرس می باشند که رگه های معدنی و آپلیتی اساساً در این راستا (N140-N120) قرار دارند.
به عقیده فرهادیان (۱۳۷۰) این شکستگی ها در قسمت سطحی زمین دارای گسترش بوده و به طرف عمق از تعداد و ضخامت آن ها کاسته می شود. این گسل ها در سنگ های دگرگونی منطقه مورد مطالعه نیز شناسائی شده اند .
الف- اولین حمله شنود است که علیه رکن محرمانگی سامانه انجام می شود.
ب-حمله دیگر فیشینگ[۱۳۳] است که علیه صحت داده ها بوده و برای مهاجم تفاوتی ندارد به کجا حمله می کند.
ج-حمله آخر روی دسترسی پذیری انجام می شود. در این حمله آنقدر برای فرد یا سرور خاص، اطّلاعات فرستاده می شود که فرد نمی داند چه کند. ضمن آنکه سایر سیستم ها ارتباط خود را با این فرد یا سرور از دست می دهند (خرازی، فاوا، پاییز۱۳۸۷: ۱۹).
در این خصوص باید توجه داشت که:
۱- امنیت باید در عمق باشد تا اگر لایه ای از کار افتاد سایر لایه ها مورد حمله قرار نگیرد.
۲- امنیت باید در حین طراحی سیستم روی آن قرار گیرد نه بعد از آن.
۲-۴-۴-۵-۸) احراز هویت:
احراز هویت یک شیوه پیشگیرانه در کنترل دسترسی است. کنترل دسترسی نیز شامل احراز هویت و تصدیق اصالت است. که روش هایی بر اساس: دانسته های فرد (شامل گذروازه، پین کد[۱۳۴] و…)، داشته های فرد (شامل اسمارت کارت[۱۳۵]، کارت پلاستیکی گذرواژه یکبار مصرف و…) و مشخصات بیولوژیکی (شامل چشم، اثر انگشت و … که بسیار پیچیده و هزینه برند) برای احراز هویت وجود دارد.
کنترل دسترسی در این سطح نیز چهار نوع است.
الف- کنترل دسترسی اختیاری: مالک تعیین می کند چه کسی به اطّلاعات دسترسی داشته باشد.
ب-کنترل دسترسی اجباری: در این شیوه برای حفظ محرمانگی هیچ کس اجازه خواندن از اشیاء سطح بالاتر از امنیت خود و نوشتن برای پایین تر از سطح خود را ندارد.
ج-کنترل دسترسی مدل های نقش مبنا: که در آن مجوزها برای نقش ها تعریف می شود که باید روش اعمال حداقل مجوزها در نظر گرفته شود و نقش های متنافر مشخص شوند.
د-کنترل دسترسی خصوصیت مبنا: که در آن هر فرد با ارائه یک گواهی معتبر دیجیتالی اجازه ورود می یابد (امینی، فصلنامه فاوا، پاییز۱۳۸۷: ۲۰-۲۱).
۲-۴-۴-۵-۹) استانداردهای امنیت اطّلاعات:
نگرانی های امنیتی مرتبط با سامانه های اطّلاعاتی شامل دستیابی نفوذ گران به سامانه های اطّلاعاتی و سرقت اطّلاعات آنها، ایجاد وقفه و اختلال در ارائه سرویس های حیاتی و تغییر یا تخریب اطّلاعات می باشند. بدیهی است که در این شرایط روش های حفاظت فیزیکی به تنهایی قادر به تأمین امنیت نخواهند بود. (بهاری،۱۳۸۴: ۱۲۰) در حال حاضر، مجموعه ای از استانداردهای مدیریتی و فنی ایمن سازی فضای تبادل اطّلاعات سامانه های رایانه ای سازمان ها ارائه شده که عبارتند از:
الف- استاندارد مدیریتی موسسه استاندارد انگلیس[۱۳۶].
ب-استاندارد مدیریتی موسسه بین المللی استاندارد[۱۳۷].
ج-گزارش فنی موسسه بین المللی استاندارد[۱۳۸]. (دستور العمل امنیت اطلاعات، ۱۳۸۳: ۳)
۲-۴-۴-۵-۱۰) اتخاذ سیاست های امنیتی:
برای پیکر بندی رایانه هاو برقراری امنیت در یک سازمان، نیاز به داشتن سیاست های امنیتی در لایه های مختلف وجوددارد. صرفا با ایجاد امنیت در یک سطح نمی توان رایانه های سازمانی را در برابر تمامی حملات امن کرد (رحمانی, ۱۰۱:۱۳۹۰).
در جهت طراحی پیاده سازی و کنترل امنیت نرم افزار و سخت افزار سامانه های اطلاعاتی و در واقع ابزاری برای امنیت اطّلاعات، می توان سامانه مدیریت اطلاعات را پیشنهاد و بر اساس استاندارد چگونگی پیاده سازی امنیت در ابعاد مختلف سازمان، مواردی را برای پیاده سازی یک سامانه امنیتی در بخش سامانه های اطلاعاتی و سطح دسترسی به اطلاعات اعمال و به نکات ذیل باید توجه نمود:
الف- انتخاب لایه کانال ارتباطی امن، انتخاب توپولوژی مناسب برای شبکه، امنیت فیزیکی، محل های امن برای تجهیزات، منابع تغذیه شبکه و حفاظت تجهیزات در مقابل عوامل محیطی مواردی است که در امنیت یک سامانه اطّلاعاتی بسیار مؤثر است.
ب-سطح بندی صحیح اطّلاعات با توجه به ارزش اطّلاعات و امکان دسترسی به موقع به اطّلاعات.
ج-آموزش کاربران سامانه های اطّلاعاتی سازمان در چگونگی استفاده از تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری سازمان، راه های نفوذگران، حفاظت از اطلاعات سازمان، ایجاد حس تعهد نسبت به شغل.
د-رمزگذاری اطّلاعات و استفاده از امضاء دیجیتال در ارسال اطّلاعات و تبادل الکترونیک.
ذ-تغییر مداوم الگوریتم های استفاده شده برای رمز گذاری در کاهش احتمال کشف رمز مؤثر است.
ر-استفاده از انواع امکانات امنیتی، از جمله استفاده از پراکسی که نقش ایجاد دیواره آتش، فیلتر کردن، ثبت کردن[۱۳۹] و تصدیق هویت[۱۴۰]را در شبکه بر عهده دارد و استفاده از نرم افزار مقابله با ویروس.
ز-استفاده از تست نفوذ پذیری، ارزیابی ضعف های شبکه و ساختارهای اطلاعاتی و اصلاح آنها.
س-استفاده از یک سامانه پشتیبان گیری اطّلاعات، سازگار با سامانه اطلاعاتی سازمان.
ش-به طور مرتب تجهیزات و سامانه اطّلاعاتی سازمان را بازرسی و سامانه های اطّلاعاتی و امنیتی سازمان را به صورت مستمر به روز رسانی نمود (جعفری، فصلنامه فاوا، تابستان ۱۳۸۷: ۸۰).
۲-۴-۴-۵-۱۱)انواع تهدیدات:
عملکرد ویروس های کامپیوتری که می تواند منجر به حذف اطلاعات موجود بر روی یک کامپیوتر شود،
نفوذ افراد غیر مجاز به کامپیوتر شما و تغییر فایل ها،
استفاده از کامپیوتر شما برای تهاجم علیه دیگران،
سرقت اطّلاعات حساس نظیر شماره کارت اعتباری وخرید غیر مجاز با بهره گرفتن از آن (داوری دولت آبادی, ۱۳۹۰: ۲۰-۲۱).
خلاصه کلام آنکه موضوع امنیت باید مورد توجه عمـومی قـرار گرفتـه و همگـان اهمیّـت آن را دریابند. این نکته سه عنصر اساسی یعنی برنامـه ریـزی، تـوان فنـی و نیـز شـرایط اقتـصادی را در بـرمیگیرد. به عبارت دیگر، علاوه بر تصمیم گیری در سطح کلان، توان و نیـروی فنـی، بودجـه و منـابع کافی بدان اختصاص داده شود (محوری،۱۳۷۴: ۱۰۸).
۲-۴-۴-۶)بانک های اطّلاعاتی (پایگاه های اطّلاعات رایانه ای):
بانک های اطّلاعاتی مجموعه ای از رکورد های اطلاعاتی است. با ساختاری منظم، سامانمند و طبقه بندی شده که در اختیار یک سازمان یا یک واحد اطّلاعانی می باشد. لذا ایجاد ونگهداری از داده های طبقه بندی شده، بخش عمده ای از یک نظام فرایند اطّلاعات است (بیابانی, ۲۷۳:۱۳۸۹).
یک بانک اطلاعاتی مجموعه ای از اطّلاعات سازمان یافته است که شخص می تواند سریعاً اطّلاعات دلخواه را بازیابی کند. این پایگاه ، شبیه یک قفس پراست که تمامی رکورد های شما طوری در ان سازماندهی شده اند. که بازیابی آنها آسان باشد یک پایگاه داد از سه عنصر یعنی فیلدها( میدان ها)، رکوردها(سابقه ها)، و فایل ها(پرونده ها) تشکیل شده است (داوری دولت آبادی،۳۸۹:۱۳۹۰).
۲-۴-۴-۶-۱)مزایای تشکیل بانک های اطّلاعاتی:
۱-سرعت در جست وجو ۲ -افزایش دقت ۳ -کاهش هزینه ها ۴ -ذخیره سازی داده ها و به روز بودن اطّلاعات
۲-۴-۴-۶-۲)دشواریهای روش های سنّتی:
روش سنتی انعطاف پذیری نداشته و همه سیستم ها برای تهیه گزارش های مشخص به وجود می آید.در نتیجه هرگاه اطّلاعات یا گزارش های ویژه ای مورد نیاز باشد، سیستم از ارائه آن ناتوان خواهد بود . در این حالت، کاربران و به ویژه مدیران از خود می پرسند که اصلا کارایی این سیستم رایانه ای چیست به دلیل گستردگی و پخش اطّلاعات، جنبه مهار کردن واداره آن بسیار دشوار است. و مشارکت در بهره گیری از اطّلاعات برای همگان در سازمان برای همگان در سازمان آسان نیست؛ زیرا هر بخشی در گوشه ای انبار و نگهداری می شود(خیرگو و صمیمی،۱۰۱:۱۳۹۰).
۲-۴-۴-۶-۳)وضعیت امروزی بانک های اطّلاعاتی( پایگاه های اطّلاعاتی):
فنآوری پایگاه داده ها، مشکلات ناشی از سیستم پرونده ای سنتی را از میان برداشته است تعریف محدودی از پایگاه داده ها را می توان این طور بیان کرد، گردآوری ومتمرکز ساختن داده ها به گونه ای که موارد تکراری را حذف وکاربرد موثر اطّلاعات را در زمینه های گوناگون آسان نماید در این سیستم به جای نگهداری داده ها در پرونده های جداگانه روش کار به گونه ای است که کاربران همه اطّلاعات را از یک مکان دریافت می کنند. یک پایگاه اطّلاعاتی به تنهایی چندین برنامه راپشتیبانی می نماید (همان:۱۰۱-۱۰۲).
۲-۴-۴-۶-۴)سیستم مدیریت پایگاه داده:
این سیستم نرم افزاری است که کار گرد آوری، تمرکز، کاربرد اثر بخش و دستیابی آسان به داده ها را به عهده می گیرد سیستم مدیریت پایگاه داده ها، رابطه بین برنامه کاربردی و پرونده داده ها است. هر سیستم مدیریت پایگاه داده ها از سه بخش تشکیل می شود.
الف) زبان تعریف داده ها ب) زبان به کار گیری داده ها ج) فرهنگ واژگان داده ها،
(خیرگو و صمیمی،۱۰۲:۱۳۹۰).
۲-۴-۴-۶-۵)امتیازات سیستم مدیریت بانک اطّلاعاتی( پایگاه داده ها):
۱-با مدیریت مرکزی داده ها، دسترسی آسان و ایجاد امنیت، پیچیدگی های اطّلاعات سازمان کاهش می یابد.
۲-از طریق یکپارچه سازی اطّلاعات، نگهداری داده های تکراری در پرونده های جداگانه از میان می رود.
۳-با برقراری کنترل و مهار مرکزی داده ا، از سردرگمی در تعریف ها و پردازش آنها کاسته می شود.
۴-با جداکردن منطقی داده ها، تکیه آنها بر برنامه های اجرایی کاهش می یابد.
۵-هزینه های ایجاد و نگهداری بسیار کمتر می شود.
۶-دستیابی به داده ها و انعطاف پذیری سیستم آسانتر و پرشتاب تر می گردد(همان:۱۰۲-۱۰۳).
نهایتاً میتوان گفت که هدف دولت الکترونیک، تسهیل رابطه سه بازیگر عمده در جامعه یعنی دولت، شهروندان و بخش خصوصی به منظور تسریع در رشد فرآیندهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور است. با توجه به این تقسیمبندی میتوان اهداف ذیل را برای دولت الکترونیک ذکر نمود [Shackleton, 2005, p3] :
-
- دولت الکترونیک برای شهروندان
-
- افزایش کیفیت خدمات دولتی
-
- به روز بودن خدمات دولتی
-
- دسترسی بیست و چهار ساعته به خدمات دولتی
-
- بهبود وضعیت شهروندان به واسطه توزیع مناسب خدمات دولتی
-
- افزایش پاسخگویی دولت در مقابل شهروندان
-
- تمرکز خدمات دولتی بر نیازهای شهروندان
-
- امکان سفارشی سازی و ارائه خدمات با توجه به نیازهای گروه های خاص [مانند معلولین)
-
- دولت الکترونیک برای بخش خصوصی
-
- تسهیل خدمات تجاری و اداری بخش خصوصی
-
- کاهش هزینه های بخش خصوصی
-
- تدارکات سریعتر، کم هزینهتر و مطمئنتر با بهره گرفتن از تدارکات الکترونیک[۲۹]
-
- دولت الکترونیک برای دولت
-
- کاهش اندازه دولت
-
- کاهش هزینه های دولت
-
- افزایش انعطاف پذیری ساختار دولت و تطابق به هنگام با تغییرات
-
- کاهش تخلفات و فساد اداری
-
- افزایش مشارکت مردمی
-
- افزایش شفافیت در بدنه دولت
-
- افزایش تمرکز زدایی
-
- امکان افزایش تفویض اختیار در تصمیم گیری به سطوح پایینتر
-
- تقویت پایههای دموکراسی
۲-۵-۴- ارکان دولت الکترونیک
فلسفه وجودی دولت، تصدی اداره امور کشور و برآوردن نیازهای شهروندان است و اقشار مختلف مردم بر اساس این وظیفه جهت رفع خواستهای مشروع خود به مراکز دولتی مراجعه میکنند و از خدمات گوناگون دولتی بهرهمند میشوند. مخاطبان دولت به چهار گروه شهروندان، شرکتها و موسسات بخش خصوصی، کارمندان دولتی و بخشهایی دیگر از بدنه دولت تقسیم میشوند. ارکان دولت الکترونیک نیز به همین اساس به چهار بخش تقسیم میشود: [Turban, 2003, p 178]
۱- دولت با شرکتها و موسسات بخش خصوصی[۳۰] (G2B)
۲- دولت با کارمندان دولت[۳۱] (G2E)
۳- دولت با بخشهای دولتی[۳۲] (G2G)
۴- دولت با شهروندان[۳۳] (G2C)
در بیشتر دسته بندیها، بر سه نوع مخاطب (مشتریان) اصلی دولت الکترونیک تاکید میگردد که شامل شهروندان، بخش داد و ستد و تجارت و دولت است.
دولت با شرکتها و موسسات بخش خصوصی (G2B)
اولین نوع تعاملات است که توسعه یافته و موجب افزایش توان رقابتی کشورها در بازار جهانی میشود. این مدل نیازمندیها و خدمات چند منظوره جامعه کسب و کار را از طریق اینترنت برآورده میکند و تعاملات گستردهای همچون ثبتنام، مجوزها، پروانهها، تدارکات و سیستم مناقصه الکترونیکی را در برمیگیرد.
در واقع میتوان گفت گسترش فعالانه تراکنشهای الکترونیکی از قبیل تدارکات الکترونیکی و توسعه یک بازار الکترونیکی برای خرید دولتی، ایجاد و فراهم نمودن مناقصههایی از طریق ابزارهای الکترونیکی برای تبادل اطلاعات و کالا از جمله اهداف این تعامل است.
در ادامه عناوین برخی از مهمترین خدمات الکترونیکی دولتها به بخش خصوصی آورده شده است.
-
- ثبت شرکت، علامت تجاری، نتیجه تحقیقات و نوآوریها
-
- شرکت در مزایدهها, مناقصهها و حراجهای دولتی
-
- پرداخت مالیات
-
- ثبت اطلاعات کارکنان
-
- ارائه گزارشهای مالی
-
- شبکه تدارکات الکترونیک
-
- اخذ مجوز تجاری
-
- مشاوره تجاری و اطلاع از قوانین تجاری
دولت با کارمندان دولت (G2E)
دامنه ارائه خدمات الکترونیکی دولت به محدوده کارمندان دولت نیز کشیده شده است. در برخی از کشورها خدمات پست الکترونیک برای کارمندان دولتی مهیا شده است به نحوی که هر یک از کارمندان دولتی دارای آدرس پست الکترونیک مختص خود هستند و میتوانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار نمایند. کارمندان میتوانند از اطلاعیهها، آییننامههای کاری، بخشنامهها و غیره به صورت برخط اطلاع حاصل کنند. آنها میتوانند از طریق سایتهای اینترنتی درخواست نامههای وام را تکمیل نمایند و از اطلاعات وامها و شرایط متقاضیان اطلاع کسب کنند. علاوه بر این، امکان برقراری دورههای آموزش ضمن خدمت برای کارمندان دولتی نیز وجود دارد. ارائه این دورهها، صرفهجویی زیادی برای دولت به همراه دارد. انجام فرایند مدیریت نیروی انسانی شامل استخدام, آموزش و پرورش، نگهداری سوابق و بازنشستگی برای دولت هزینه های زیادی را به همراه دارد. دولت الکترونیک میتواند این هزینه ها را به نحو چشمگیری کاهش دهد.
این تعامل، برای فراهمسازی اطلاعات مورد نیاز کارمندان بخش دولتی طراحی شده است تا از طریق شبکههای اطلاع رسانی به اطلاعات منابع انسانی مثل حقوق و مزایای شخصی و باز نشستگی، اطلاعات تازه شغلی، تسهیلات اعطایی و سایر خدمات و اطلاعات مرتبط دست پیدا کنند. این تعامل روش خوبی برای یادگیری الکترونیکی، آموزش مجازی و از راه دور، مدیریت دانش و تشویق برای ارتقاء شغلی کارمندان است و بر روی شبکه اینترنت قابل دستیابی نیست . در این صورت موسسه های دولتی قادر خواهند بود تا اثر بخشی خود را بهبود بخشند، تاخیر در فرآیندها را حذف کنند و رضایت و ابقای کارمندان خود را افزایش دهند.
در کل میتوان گفت، هدف کلی از این تعامل این است که عملیات مدیریتی خدمات مدنی و ارتباطات داخلی با کارمندان دولتی برای شکل گرفتن عملیات به صورت دیجیتالی و سیستم پردازش بدون کاغذ در اداره دیجیتالی آسان شود [سند دولت الکترونیکی، ص ۴۸].
دولت با دولت (G2G)
برخی از کشورها به ایالت و یا جمهوریهایی تقسیم شدهاند که حکومتهای محلی مستقر در این بخشها به عنوان نماینده حکومت مرکزی وظیفه اداره کشور و ارائه خدمات به شهروندان را به عهده دارند. در برخی از دیگر کشورها نیز شعبات وزارتخانهها و ادارات دولتی در مراکز استانها وظایفی دولتی و حکومتی را انجام میدهند. اطلاعات در ساختار دولت از بالا به پایین و پایین به بالا در جریان است. رییس جمهور و وزیران در راس این ساختار و ادارات و مراکز دولتی در نقاط مختلف کشور در پایین این ساختار قرار دارند. سیاستها و تصمیمات کلی، قوانین و مقررات از بالا به پایین و گزارش نتایج برنامهها از پایین به بالا در جریان است. برقراری ارتباطهای پیچیده در این ساختار مستلزم وجود یک ساختار بروکراتیک عظیم میباشد؛ ساختاری که از انعطافپذیری لازم برخودار نیست, تصمیم گیری در راس آن متمرکز شده است, کنترلها در آن به سختی صورت میگیرد و علاوه بر این حجم عظیمی از بودجه دولت صرف برپا نگه داشتن این ساختار میگردد. در دولت الکترونیک با توسعه شبکههای ارتباطی، این ارتباطها به سادگی برقرار میشوند. هزینه های دولت کاهش خواهد یافت و کارایی بخش دولتی نیز با افزایش چشمگیری روبرو خواهد شد. عدم تمرکز در تصمیم گیری و افزایش اختیارات بخشهای استانی و ایالتی از اثرات ایجاد دولت الکترونیک است. برخی از خدمات که توسط دولت الکترونیک برای بخشهای دولتی مهیا شده است از این قرار هستند:
ذهن آگاهی در مرکز رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار دارد اما تمرین های کلاسیک ذهن آگاهی هم چون مراقبه نشسته، ممکن است آموخته شود یا نشود. برخلاف MBSR، MBCT و DBT، توسعه ACT متاثر از منابع بودیسم نبوده است. هدف اساسی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد این است که انعطاف پذیری یا توانایی روان شناختی فرد را برای حفظ تماس با تجارب خود، افزایش دهد (کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰). درمان ACT هم در جلسات فردی و هم گروهی با مدت متنوعی از یک روز (به عنوان مثال گریج[۲۳۴]، کالاگان[۲۳۵]، هایز و گلین لاوسون[۲۳۶]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱ ) تا ۱۶ هفته ( به عنوان مثال هایز و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) انجام می شود.
این درمان برای طیف وسیعی از مشکلات هم چون افسردگی، هراس اجتماعی، مصرف سیگار، استرس کار، سایکوز، درد مزمن و وسواس موکنی به کار برده شده است. بررسی های نظام مند نشان داده اند که ACT اثرات مفیدی را نشان می دهد (کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰).
علاوه بر این چهار رویکرد درمانی، در سایر زمینه های روان شناختی نیز رویکردهای نوپایی شکل گرفته اند؛ به عنوان مثال در حوزه ی اختلالات خوردن ” ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش آگاهی خوردن[۲۳۷] (MBEAT)” و پیش گیری از عود “پیش گیری از عود مصرف مواد[۲۳۸](MBRP)"؛ که البته نیاز به پژوهش های تجربی بیش تر در این حیطه به خوبی نمایان است.
۲-۱-۱۵- کاربرد ذهن آگاهی در حیطه ی نگرانی
اختلالات اضطرابی فرصتی آشکار برای بالین گران است تا اصول ذهن آگاهی را در عمل مشاهده کنند. فرض رویکرد ذهن آگاهی این است که ما با تلاش برای اجتناب از رنج هایمان، با آن ها یکی می شویم (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
فرد مضطرب در پی آن است که از ناراحتی ناشی از ترس اجتناب کند. محرک ترسناک می تواند بیرونی باشد، مثل مارها (فوبی ساده)، پارک (آگورافوبیا) و مهمانی های رسمی (اضطراب اجتماعی) یا می تواند درونی باشد مثل ضربان قلب (اختلال وحشت زدگی) یا افکار کفرآمیز (اختلال وسواسی – اجباری). بیش تر بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی می دانند که ترس آن ها غیرمنطقی است اما این شناخت در طی دوره های اضطراب شدید، برای تغییر رفتارهای اجتنابی یا فرار، کافی نیست (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
همان گونه که قبلا اشاره شد، رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی دربردارنده ی مواجهه هستند. مواجهه عنصر کلیدی در درمان موثر اضطراب است. وجه مشخص رویکرد ذهن آگاهی، تغییر تدریجی روابط فرد با اضطراب است، یعنی رابطه اجتنابی و تحمل اضطراب، به رابطه ای دوستانه تغییر می یابد. افراد در طی این رویکرد می آموزند که در ترس گرفتار نشده و از آن اجتناب نکنند؛ تا این که ترس فروکش کند (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
اما به چه علت در درمان اختلالات اضطرابی از ذهن آگاهی استفاده می شود؟
پاسخ کوتاه است : به این علت که اضطراب غیرقابل اجتناب است و اغلب تلاش در جهت کاهش
آن بی ثمر است. در حالی که ترس یک پاسخ کوتاه مدت به یک خطر حتمی است، اضطراب به ترس از اتفاقاتی مربوط می شود که ممکن است در آینده برای ما خطر ساز باشند.
اضطراب زمانی نابهنجار می شود که در پاسخ به خطری ادارک شده که واقعیت ندارد، به وجود آید. اضطراب، زمانی اختلال محسوب می شود که در توانایی های عملکردی فرد مشکل ایجاد کند (انجمن روان پزشکان امریکا، ۲۰۰۰؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵). اختلالات اضطرابی علل متعددی دارند اما با این وجود، آن چه که در همه ی اختلالات متداول است، عدم تحمل تجربه ی اضطراب است.
ما انسان ها پیوسته درگیر تفکر استدلالی و فراشناخت – تفکر درباره ی اتفاقات ذهنی – هستیم (فلاول[۲۳۹]،راس[۲۴۰]، ۱۹۸۱؛ تونتو[۲۴۱]، ۲۰۰۲؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵) و ساده ترین تجارب درونی خویش (ضربان قلبم خوب نمی زند) را به صورت عقایدی کلی و جامع (من دچار مشکل هستم) توصیف می کنیم.
درمان شناختی رفتاری کلاسیک در پی آن است تا با آزمودن تفکر تحریف شده فرد، فراشناخت های سودمند را جای گزین فراشناخت های ناسازگار کند. از جمله ی این تحریفات می توان به فاجعه سازی، بیش تعمیم دهی و عقاید دومقوله ای یا طرحواره های مربوط به خود و جهان اشاره داشت (ولز، ۱۹۹۷؛ یانگ[۲۴۲]، کلاسکو[۲۴۳] و ویشار[۲۴۴]، ۲۰۰۳؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
اختلالات اضطرابی به وسیله ی فراشناخت های منفی تقویت می شوند (تونتو، ۲۰۰۳ ؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵). یک پاسخ بی خطر جسمانی ممکن است به صورت خطرناک تفسیر شود و براین اساس فرد تلاش می کند تا چیزهای خطرناک را از خود دور کند (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
اما آن چه که در رویکرد ذهن آگاهی اتفاق می افتد، آگاه شده از پدیده است؛ نه فکر کردن درباره ی آن. رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اضطراب، کمتر به شناسایی افکار توجه دارند. در حقیقت، این رویکرد به اتفاقات همان گونه که رخ می دهند، توجه دارند – توجه همراه با پذیرش.
برای مثال؛ در خصوص افکار فاجعه آمیز، رویکرد درمان شناختی رفتاری کلاسیک، در تلاش است تا این افکار را شناسایی کرده (من به خاطر سکته ی قلبی خواهم مرد؟) و با آن ها چالش کند (به چه علت ؟ تا چه حد دارد امکان دارد که این اتفاق رخ دهد؟ تپش قلب می تواند چه معانی دیگری داشته باشد؟). در مقابل، رویکرد ذهن آگاهی در هنگام وقوع این اتفاق، افراد را تشویق می کند تا با جزئیات کامل به شناخت احساس خود از تپش قلب و افکار مرتبط با آن بپردازند (ضربان قلب…… این فکر که خواهم مرد… به نظر می رسد زمانی که فکر می کنم، ضربان تندتر می شود…. تفکر درباره ی ضربان قلب…).
فرایند آگاه شدن، لحظه به لحظه، با تمایز میان حقایق ناب تجربه همان طور که رخ می دهند و نتیجه گیری های وحشتناکی که ما بلافاصله پس از آن تجارب طرح می کنیم، باعث کم شدن این ترس و اضطراب می شود (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
با وجود این، چندی از عقاید فراشناختی می توانند سودمند باشند، این عقاید همان چیزی است که در روان شناسی بودیسم، “بینش” ها نامیده می شوند. بینش ها ممکن است به عنوان شبه فراشناخت ها معرفی شوند؛ شبه به این دلیل که آن ها هم حسی – شهودی و هم منطقی هستند و فراشناخت، به این دلیل که آن ها مشاهداتی درباره ی وقایع ذهنی هستند. تونتو، چندی از بینش های مفید، که در اثر تمارین ذهن آگاهی در ذهن افراد ایجاد می شود را، شناسایی کرد. از میان این بینش ها، می توان به موارد زیر اشاره داشت:
نحوه ی تفکر ما به واسطه ی تجاربمان، شرطی شده اند و ضرورتا حقیقت ندارند.
افکار خوشایند و ناخوشایند در سرتاسر زندگی مان اتفاق خواهد افتاد؛ چه ما آن ها را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
تمام افکار و احساسات زودگذر هستند و
هر چند ممکن است ما از طریق یک فکر آزرده شویم، اما افکار گمراه کننده هستند – همانند پرش هایی که گاه در صفحه ی نمایش تلویزیون وجود دارد (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
هوشیاری آگاهانه می تواند به ما کمک کند تا متوجه مواقعی شویم که برنامه ریزی های بیولوژیکی مان را نادیده می گیریم و به هشدارها و علایم صادر شده از سوی ترس و اضطراب توجهی نمی کنیم. توجه به این علایم بدون پرداختن به آن، همواره منجر به اضطراب مزمن و ایجاد محدودیت در زندگی مان می شود (اورسیلو و رومر، ۲۰۱۱).
عناصر ذهن آگاهی یعنی آگاهی و پذیرش غیرقضاوتانه نسبت به تجربه ی لحظه به لحظه، به عنوان پادزهر بالقوه موثری در برابر انواع پریشانی های روان شناختی هم چون نشخوار فکری، اضطراب، نگرانی، ترس، خشم و نظیر آن در نظر گرفته می شود که بسیاری از آن ها شامل گرایشات ناسازگارانه ی اجتناب، سرکوبی یا درگیری بیش از حد با افکار و هیجانات استرس زا است (هایز[۲۴۵] و فیلدمن[۲۴۶]، ۲۰۰۴ ؛ کابات زین، ۱۹۹۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).
رومر و اورسیلو (۲۰۰۲؛ به نقل از گرمر و همکاران،۲۰۰۵) معتقدند که نگرش آگاهانه همراه با پذیرش در لحظه ی حال، می تواند پادزهری برای الگوی اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی باشد، الگویی که در تلاش است تا اضطراب را کنترل کند یا کاهش دهد. نگرانی شدید، نیازمند تغییر کلی در نحوه ی توجه و نگرش است.
افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی، توجه محدود شده ای دارند؛ بدین معنا که این توجه بر کشف تهدیدها و خطرات بالقوه در آینده متمرکز شده است. بنابراین افراد کم تر با تجارب خود همان گونه که در لحظه ی حال اتفاق می افتد، تماس دارند (بائر، ۲۰۰۶). این شیوه ی عادت گونه ی توجه، احتمالا توانایی های ما را برای پاسخ های سازگارانه به وقوع اتفاقات احتمالی در لحظه ی حاضر محدود می کند و هم چنین آگاهی ما را از پیچیدگی های پاسخ های هیجانی خویش کاهش می دهد. نه تنها افراد نگران، از تجارب درونی خویش ناآگاه هستند بلکه اغلب مواقع گزارش می کنند که لمس و نزدیکی به آشفتگی های درونی شان بسیار خطرناک و دشوار است (بائر، ۲۰۰۶).
این آگاهی محدود شده و به جای این که بر دامنه ای از تجارب متمرکز باشد، متمرکز بر اضطراب و آشفتگی است. تمرین ذهن آگاهی برای این افراد سودمند است زیرا می تواند آگاهی گسترش یافته از نشانه های درونی و بیرونی را در لحظه ی حاضر، تقویت کند و باعث سازگاری و انطباق منعطفانه تر و وضوح بیش تر شود که در نهایت باعث تغییر در حالات درونی و بیرونی می شود (بائر، ۲۰۰۶).
واکنش به تجارب درونی همراه با تلاش در سرکوب یا اجتناب از این افکار و احساسات، منجر به تقویت این تجارب می شود. این تقویت هم چنین موجب کاهش در وضوح هیجانات می شود: همان طور که افکار و احساسات از طریق واکنش های منفی به آن ها، قضاوت درباره ی آن ها و تلاش برای اجتناب از آن ها، شدیدتر می شوند، پاسخ های اصلی نیز وضوح کم تری پیدا می کنند و یا مبهم تر می شوند.
بنابراین افراد اغلب احساس “هیجان زدگی” یا “غمگینی” را گزارش می کنند اما برای آن ها دشوار است که حالت هیجانی خویش را به طور اختصاصی و مشخص شناسایی کنند. این فقدان وضوح و شفافیت، توانایی فرد را برای استفاده ی مناسب از پاسخ های هیجانی محدود می کند و حالات ناخوشایند و منفی را به تجربه ی فرد از حالت درونی خود، می افزاید و براین اساس این چرخه معیوب را دائمی می کند (بائر، ۲۰۰۶).
هر چند پذیرش (که متضاد با قضاوت یا واکنش نشان دادن است) نسبت به حالت درونی خویش، لزوما پاسخ هیجانی اولیه (یا نخستین) را کاهش نمی دهد (گرین برگ و سافران[۲۴۷]، ۱۹۸۷؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶)، اما می تواند تقویتی را که ناشی از قضاوت، واکنش نشان دادن و تلاش برای کنترل است را کاهش دهد. براین اساس راهبردهایی که پذیرش را گسترش می دهند (همانند تمرین های ذهن آگاهی)، بخش اصلی از درمان نگرانی و اختلالات اضطرابی مثل اختلال اضطراب فراگیر، است (بائر، ۲۰۰۶).
۲-۲- مروری بر ادبیات تحقیق
درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی از جمله برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی به واسطه این که به هر دو بعد جسمانی و ذهنی می پردازند، دارای اثر بخشی بالایی در درمان برخی اختلالات بالینی و بیماری های جسمانی می باشند (بیرامی و همکارن، ۱۳۸۸).
براین اساس، پژوهش های گوناگونی در حیطه ی اختلالات اضطرابی، نگرانی و درمان های ذهن آگاهی بر آن ها، انجام شده است که در ذیل به اختصار به آن ها اشاره می شود.
۲-۲-۱- ادبیات تحقیق درخارج از کشور
در این قسمت به برخی از پژوهش هایی که مستقیما یا غیرمستقیما به مساله تحقیق نزدیک می باشد، اشاره خواهیم کرد:
در پژوهش دلگادو و همکاران (۲۰۰۹) مشخص شد که افراد مبتلا به نگرانی بالا (عدم ابتلا به اختلال اضطراب فراگیر) در مقایسه با افرادی که سطوح پایینی از نگرانی را تجربه می کنند، نمرات بالاتری در صفت اضطراب، نشانگان افسردگی، عاطفه منفی و شکایات مربوط به سلامتی دارند. هم چنین این افراد نمرات پایین تری در مقیاس عاطفه مثبت کسب کردند (دلگادو و همکاران، ۲۰۰۹).
دامنه ای از تحقیقات بیان گر سودمندی درمان کاهش استرس براساس ذهن آگاهی در میان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی است (کابات زین و همکاران، ۱۹۹۲؛ میلرو فلچر، و کابات زین، ۱۹۹۵؛ به نقل از اورسیلو و رومر، ۲۰۰۵). پژوهش کابات زین و همکاران (۱۹۹۲؛ به نقل از اورسیلو و رومر، ۲۰۰۵) بر روی ۲۲ نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال پانیک (همراه یا بدون آگورا فوبیا) انجام گردید. نتایج نشان دهنده ی کاهش معنادار میزان اضطراب و افسردگی، در میان ۲۰ نفر از شرکت کنندگان بود. این نتایج در بررسی های پی گیری نیز، حفظ شده بودند.
میلر و همکاران (۱۹۹۵؛ به نقل از اورسیلو و رومر، ۲۰۰۵)، به بررسی تداوم نتایج به دست آمده در پژوهش کابات زین، پرداختند. نتیجه این بررسی، بیان کننده ی تداوم کاهش میزان اضطراب و
افسردگی در آزمودنی ها، سه سال پس از درمان بود.
لهرر[۲۴۸] و ولفولک[۲۴۹] (۱۹۹۳؛ به نقل از بارلو،۲۰۰۲) به بررسی مطالعات تجربی انجام شده در حوزه ی مداخلات مدیریت استرس پرداختند. پژوهش آن ها مشخص کرد که تکنیک های مراقبه، اضطراب و به خصوص مولفه ی شناختی آن (نگرانی) را کاهش می دهد.
پژوهش های متعددی از روش ذهن آگاهی مبتنی بر مراقبه بودیسم، در درمان نگرانی مزمن بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر استفاده کرده اند (کریجی[۲۵۰]، ریس[۲۵۱]، مارش[۲۵۲] و ناتان[۲۵۳]، ۲۰۰۸؛ ایوانز و همکاران، ۲۰۰۸؛ کیم[۲۵۴]و همکاران، ۲۰۰۹؛ رومر و ارسیلو، ۲۰۰۲ و۲۰۰۷؛ به نقل از دلگادو و همکاران، ۲۰۱۰)
بائر و همکاران (۲۰۰۴؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) در پژوهش خود نشان دادند که همبستگی منفی و معناداری میان ذهن آگاهی و اجتناب تجربی وجود دارد (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). همان گونه که قبلا نیز ذکر شد، یکی از کارکردهای نگرانی، اجتناب از هیجانات ناخوشایند است. براین اساس به نظر می رسد که افراد مبتلا به نگرانی بیمارگونه، سطوح پایینی از ذهن آگاهی را دارا باشند.
شاپیرو و همکاران (۲۰۰۵؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) نشان دادند که برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی ، موجب کاهش استرس و فرسودگی شغلی و افزایش حس شفقت به خود و رضایت از زندگی در افراد می شود.
آرش[۲۵۵] و کراسک (۲۰۰۶؛ به نقل از بریتون[۲۵۶] و همکاران، ۲۰۱۲) در پژوهش خود نشان دادند که
میان ذهن آگاهی و کاهش واکنش های هیجانی به استرس، رابطه معناداری وجود دارد. در پژوهش آن ها، دانشجویانی که آموزش ذهن آگاهی مختصر و کوتاه (تنفس هوشیارانه) را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل، کاهش معناداری را در واکنش هیجانی منفی به اسلایدهایی که دارای بار هیجانی بود، گزارش کردند.
- تعارض درون گروهی، تعارض بین گروهی
- تعارض درون سازمانی، تعارض بین سازمانی
- تعارض درون فرهنگی، تعارض بین فرهنگی
تعارض درون شخصی: این تعارض گوشه های بسیاری دارد و از عوامل بسیاری ناشی میشود که عبارتند از: تعارض نقش، احساس بدی که از دیگران نسبت به خود دارد، انتظارات متقابل و ناهمگن رئیس و مرئوس، موقعیت و منزلت اجتماعی نامناسب با حرفه و مدرک تحصیلی، ابهام نقش (بدرستی از خواسته مدیر اطلاع ندارد)، افراط وتفریط در نقش.
تعارض بین فردی: ایوان[۶۳] سه نوع تعارض بین فردی را در سازمان شناسایی کرده که عبارتند از (آر.گی.جین واچ، ۱۳۷۶، ص ۲۲۶-۲۲۵):
- تعارض با هم ردیفان[۶۴]
- تعارض با رئیس
- تعارض با مرئوس
بیشتر تعارضها هنگامی روی میدهد که طرفین، رفتارها و ارزشهای متفاوتی دارند. مثلاً یکی معتقد به حفظ فاصله بین سرپرست و کارمند است، در حالی که دیگری برعکس. یا یکی از دو طرف به بیان دقیق و روشن کاری که باید انجام شود اعتقاد دارد حال آنکه دیگری چنین ضرورتی را احساس نمیکند. گاهی هم تعارض به این دلیل به وجود میآید که یکی به استقلال افراد معتقد است و دیگری معتقد به وابستگی درونی و هماهنگی بیشتر فعالیتهاست و مهمترین عامل را وجود روابط خوب بین اشخاص میداند. تعارضها هنگامی بحرانیتر میشود که یکی از طرفین یا هر دو از ادراک ساده لوحانه برخوردار بوده، همه چیز را از دریچه تعصب و بصورت کلیشهای یا ساده انگارانه ببیند. بطور کلی وقتی ادراک افراد پیچیدهتر است، تعارض کمتری بروز میکند. البته منشاء بعضی تعارضها در شخصیتهای ناسازگار انسانهاست که بحث در مورد آنها از حوصله این تحقیق خارج است. هر گاه قدرت اختلاف افراد زیاد باشد، کاهش تعارض بسیار دشوارتر خواهد شد. زیرا اگر کسی به طور کامل بر دیگران مسلط باشد، ممکن است زیر دست به این نتیجه برسد که حتی در صورت به هم خوردن روابط، چیزی را از دست نخواهد داد. در صورتی که توزیع قدرت متوازن باشد (یعنی به کارکنان هم قدرت داده شود) از میزان تعارض کاسته خواهد شد. بعلاوه کاملاً روشن است که اگر دو نفر سابقه تعارض داشته باشند، عادی ساختن روابط آنها در آینده دشوارتر خواهد شد.
تعارض بین گروهی:
میتوان گروه ها را به دو دسته «خود – دوست» و «خود – بد» تقسیم کرد (آر.کی. جین واچ، ۱۳۷۶، ص ۲۲۶). گروه خود – دوست؛ گروهی هستند که فرد، آماده همکاری با آن است و اعضای آن نیز به یکدیگر نیز اعتماد دارند. گروه – خود بد؛ به گروهی گفته میشود که فرد نسبت به اعضای آن بد گمان است. اعضای هر گروه سعی میکنند به نفع گروه خود عمل کنند. انگار یک گرایش طبیعی به آنها ندا میدهد که چون شما به این گروه تعلق دارید پس گروه دیگر دشمن است. از این رو طبیعی است که به نفع گروه خود عمل کند و به گروه دیگر بیاعتماد باشد. تحقیقات نشان میدهد که گروه های خود – دوست، گروه های خود – بد را همگنتر تلقی میکنند. به عبارت دیگر همه افراد خارج از گروه خود را یکسان میبینند. و برعکس آن درون گروه خود را ناهمگنتر تلقی کرده بین اعضای خود تفاوت قائل میشوند. این گرایشهادلالت بر آن دارند که اعضای هر گروه، افراد گروه مقابل را با دید کلیشهای مینگرند و نسبت به اعضای گروه خودی تصوری نادقیقتر از آنها دارند. تفاوت روابط بین گروهی و بین فردی در این است که در رابطه بین فردی، طرف دیگر کاملاً شناخته شده است، اما در رابطه بین گروهی، ویژگیهای طرف مقابل کاملاً ناشناخته است. مثلاً اگر شما به یکی از اعضای گروه دشمن تیراندازی کنید برایتان مهم نیست که چه شخصی در مقابل شماست، و فقط یک قضاوت عمومی نسبت به آن شخص که نماینده یک گروه است، دارید. همه اعضای گروه خود – بد را به یک چشم دیدن، به معنای آن است که دیدگاه کلیشهای افزایش مییابد. این دیدگاه ها به دو دلیل به وجود میآیند.
- دیگران را کم و بیش همانند یکدیگر دیدن آسانتر است (چرا که به شناخت کمتری نیاز دارد)
- اگر دیگران همانند یکدیگر باشند، راحتتر میتوان با آنها کار کرد.
تحقیقات نشان میدهد افراد، رفتار ناپسند یکی از اعضای گروه مقابل را به دیگر اعضای گروه مقابل نیز تعمیم میدهند، در حالی که با گروه خودی چنین نمیکنند.
تعارض درون فرهنگی و بین فرهنگی:
تعارض درون فرهنگی وقتی به وجود میآید که باورها، هنجارها و ارزشها و سنتهای مورد قبول جامعه با هم هماهنگ نباشند. تعارض بین فرهنگی حالت ویژهای از تعارض بین گروهی است. باورها، هنجارها، نقشها، ارزشها، زبانها مختلف و …. از جمله زمینه های بروز تعارض بین فرهنگی میباشد.
تعارض بین سازمانی:
بعضی از همان پویاییهایی که در تضاد بین گروهی وجود دارد، در بین سازمانها نیز تأثیرگذار است. اغلب تضادهای بین سازمانی در موقعیت بازار رخ میدهند که سازمانها خواستار سهم بازار بیشتری هستند و یا برای بدست آوردن منابع کمیاب با یکدیگر رقابت میکنند.
۲-۵-۶- دیدگاه های عمده نسبت به تعارض:
در طول سالهای اخیر سه نظریه متفاوت در مورد تعارض در سازمانها وجود دارد. یکی از آنها اعتقاد دارد که باید از تعارض دوری جست چرا که کارکردهای زیان باری در درون سازمان خواهد داشت به این نظریه نظریه سنتی تعارض گویند. دومین دیدگاه نظریه روابط انسانی است که تعارض را امری طبیعی میداند و در هر سازمانی پیامدهای حتمی و مسلمی خواهد داشت. ضرری ندارد اما به طور بالقوه نیروی مثبتی را برای کمک به عملکرد سازمان ایجاد میکند و سومین نظریه مهمترین دیدگاه اخیر این است که تعارض نه تنها میتواند این نیروی مثبت در سازمان ایجاد کند بلکه همچنین یک ضرورت بدیهی برای فعالیتهای سازمانی است. به این نگرش، نظریه تعاملی تعارض میگویند اینکه صورتی دقیقتر این دیدگاه ها مورد بررسی قرار میگیرند:
نشریه سنتی تعارض[۶۵]:
اولین دیدگاه نسبت به تعارض، نظریه سنتی است که عقیده دارد تعارض بد است و همیشه اثر منفی روی سازمان میگذارد. تعارض را با واژه های چون ویران سازی تمرد، تخریب و بیمنطقی مترادف میداند و چون زیان آور هستند، باید از آنها دوری جست. مدیر سازمان مسئولیت دارد سازمان را از شر تعارض برهاند. این نظریه از سال ۱۹۰۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ بوده است.
نظریه روابط انسانی:[۶۶]
این نظریه تعارض را یک پدیده طبیعی و غیر قابل اجتناب در همه سازمانها میداند و با موجودیت آن در سازمان موافق است.
همچنین طرفداران مکتب مزبور عقیده دارند که تعارض را نمیتوان حذف یا از بین برود. حتی در مواردی زیادی تعارض به نفع سازمان است و عملکرد را بهبود میبخشد نظریه روابط انسانی از آخرین سالهای دهه ۱۹۴۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ رواج داشت.
نظریه تعاملی تعارض[۶۷]:
در حال حاضر تئوری تعارض حول محور دیدگاهی میچرخد که آن را مکتب تعامل مینامند. اگر چه از دیدگاه روابط انسانی باید تعارض را پذیرفت ولی در مکتب تعامل بدین سبب پدیده تعارض مورد تایید قرار میگیرد که یک گروه هماهنگ، آرام و بی دغدغه مستعد این است که به فطرت انسانی خویش برگردد، یعنی احساس خود را از دست بدهد، تنبلی و سستی پیشه کند و در برابر پدیده تغییر، تحول و نوآوری هیچ واکنش از خود نشان ندهد، نقش اصلی این شیوه تفکر درباره تعارض این است که این پدیده، مدیران سازمانها را وادار میکند که در حفظ سطح معینی از تعارض بکوشند و مقدار تعارض را تا حدی نگه دارند که سازمان را زنده، با تحرک، خلاق منتقد به خود نگه دارد (رابینز، ۱۳۷۶، ص ۷۲۲-۷۲۰).
تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب:
نظریه تعاملی تعارض بر این فرض استوار نیست که همه تعارضها خوب هستند، بلکه بعضی از آنها از هدفهای سازمانی پشتیبانی میکنند که به این نوع تعارض، تعارض سازنده گویند و برخی دیگری مانع تحقق هدفهای سازمانی میشوند و حالت غیر سازنده دارند که این نوع از تعارضات، تعارض مخرب گویند. بدیهی است بحث در مورد اینکه آیا تعارض برای سازمان چیز ارزشمندی است یا خیر یک موضوع خاصی است ولی چگونه یک مدیر میتواند تشخیص بدهد که یک تعارض سازنده است یا مخرب؟
متأسفانه حد و مرز آن دو به طور روشن مشخص نیست. هیچ سطحی از تعارض نمیتواند در همه شرایط قابل قبول یا مردود باشد. امکان دارد یک نوع با یک مقدار از تعارض در یک شرایطی موجب افزایش سلامتی و تحقق هدفهای سازمانی شود که در آنحالت تعارض سازنده است. ولی ممکن است در سازمان دیگری، یا در همین سازمان و زمان دیگری بسیار مخرب باشد.ملاک تشخیص تعارض سازنده یا مخرب، عملکرد سازمان است.شکل شماره یک، چالشهای مدیران را در برابر تعارض نشان میدهد. آنها میخواهند محیطی را در درون سازمان ایجاد کنند که در آن تعارض موجب بهبود سلامتی سازمان شود ولی اجازه ندارند محیط بیمار گونهای که در آن فرهنگ رقابت و تهدید وجود دارد ایجاد کنند. سطح تعارض میتواند بسیار زیاد یا بسیار کم باشد ولی مطلوب نخواهد بود. چرا که باعث کاهش عملکرد سازمان میشود. مدیران برای به دست آوردن منافع زیاد باید تعارض سازنده در سازمان ایجاد کنند. زمانی که تعارض به یک نیروی مخرب درآید، سطح منفعت کاهش مییابد و سلامتی سازمان را به خطر میاندازد (فرهنگی، ۱۳۸۸).
نمودار شماره ۲-۴: تعارض و عملکرد سازمانی
جدول شماره ۲-۲ تعارض و عملکرد سازمانی
سطحعملکرد سازمانی
ویژگیهای درون سازمان
نوع
تعارض
میزان تعارض
وضعیت
کم