محققان دانشگاهی خاطر نشان کردهاند تمرکز عمده بر اندازهگیری رضایت مصرف کننده به صورت جدی تحقیق وپژوهش بر روی حفظ مشتری بین کسب وکارها را نادیده گرفته است. (سون و همکاران[۵]، ۱۹۹۵).
طبق بررسیهای به عمل آمده، هزینهی جذب یک مشتری جدید، معادل ۵ برابر راضی و خوشحال کردن یکی از مشتریان فعلی میباشد. ترغیب کردن مشتریان راضی به خرید، از فروشندگانی غیر از فروشندگانی که در حال حاضراز آنها خرید میکنند، نیازمند تلاش و فعالیت بسیار زیاد است. متأسفانه بیشتر نظریهها رویههای بازاریابی، به هنر جلب مشتریان جدید توجه دارند و برای حفظ مشتریان موجود چندان اهمیتی قائل نیستند. مرسوم است که به جای ایجاد روابط مستحکم، بیشترین توجه و تأکید روی فروش باشد. یعنی کانون توجه به جای اینکه معطوف به ایجاد روابط با مشتری باشد، متوجه فروش و پیش فروش است. امروزه به هر حال بیشتر شرکتها به تأمین رضایتمندی مشتریان و حفظ آنها پیبردهاند. یک بررسی انجام شده حاکی از این واقعیت است که اگر شرکتها بتوانند مشتریان از دست رفته را تا ۵ درصد کاهش دهند، سودآوری آنها از ۲۵ تا ۸۵ درصد افزایش خواهد یافت.(کاتلر، ۱۳۸۴)
حفظ مشتریان مزیتهای فراوانی را برای شرکتها به همراه دارد، از جمله حفظ مشتریان قدیمی هزینه کمتری نسبت به جذب مشتریان جدید دارد (داوید و یوتال[۶]، ۱۹۸۹).
مشتریان قدیمی توجه کمتری به نامهای تجاری رقبا و تبلیغات میکنند، حساسیت قیمتی کمتری نسبت به قیمت دارند و تبلیغات دهان به دهان (کلامی) مثبت انجام میدهند که این موارد بیانگر ضرورت توجه به این مقوله حفظ مشتری است.
اهمیت این موضوع در این است که کوچکترین تغییر در نگرش مشتری نسبت به ارائه دهندگان خدمات مواد شوینده میتواند، با توجه به رقابت شدید، امکان جابه جابی و سوق مشتری به برند دیگر را افزایش دهد توانایی حفظ مشتریان و سود ارائه دهندهی خدمات مواد شوینده را با چالش روبرو سازد.
لذا با توجه به اینکه موضوع حفظ مشتری یکی از بااهمیتترین نکات کلیدی در موفقیت بازاریابان و رسیدن به سودآوری و مزیت رقابتی در عصر پر رقابت امروز میباشد و هم بدلیل اینکه تحقیقات بعمل آمده از نارضایاتی مشتریان از سازمانها و شرکتها در ایران نشان دهندهی این است که توجه کمی به حفظ مشتری و موضوع بازاریابی رابطهمند شده است. توجه به مقوله حفظ مشتری با توجه به رویکرد بازاریابی رابطهمند و نقش عوامل رضایت مشتری و وفاداری مشتری از نوآوریهای این مطالعه است.
بنابراین اهداف تحقیق به صورت زیر میباشند:
۱-۴. اهداف پژوهش
با توجه به انچه بیان شد اهداف تحقیق حاضر عبارتند از:
۱-تبیین نقش عوامل موثر بر حفظ مشتری با رویکرد بازاریابی رابطهمند و عوامل وفاداری مشتری و رضایت مشتری.
۲-ارائه راهکارهایی برای حفظ مشتریان در جامعه هدف.
۱-۵. سوالات پژوهش
سوال اهم:
عوامل موثر با حفظ مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ کدامند؟
سوالات اصلی و فرعی:
۱- تاثیر بازاریابی رابطهمند بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۱-۱. تاثیراعتماد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۱-۲. تاثیر تعهد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۱-۳. تاثیرمدیریت ارتباطات بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۱-۴.تاثیر مدیریت تعارض بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۲-تأثیر بازاریابی رابطهمند بر رضایت مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۲-۱. تاثیراعتماد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۲-۲. تاثیر تعهد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۲-۳. تاثیر مدیریت ارتباطات بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۲-۴. تاثیر مدیریت تعارض بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ چگونه است؟
۳- تأثیر رضایت مشتری روی وفاداری مشتری چگونه است؟
۴- تأثیر وفاداری مشتری روی حفظ مشتری چگونه است؟
۵- تأثیر رضایت مشتری روی حفظ مشتری چگونه است؟
۱-۶. فرضیات تحقیق
با توجه به آنچه گفته شد هدف این مطالعه بررسی عوامل موثر بر حفظ مشتری در مواد شوینده شرکت گلرنگ است، بنابراین در این مطالعه تاثیر چند مولفههای مهم بازاریابی رابطهمند شامل متغیرهای اعتماد، تعهد، مدیریت ارتباطات، مدیریت تعارض، روی متغیرهای رضایت مشتری و وفاداری مشتری و تاثیراین متغیرها روی حفظ مشتری که قبلا در زمینههای دیگر در صنعت مواد شوینده ایران بررسی شدهاند، آزمون میشوند. چگونگی ارتباط مولفههای بازاریابی رابطهمند با وفاداری و رضایت مشتری و هم چنین ارتباط وفاداری مشتری و رضایت مشتری با همدیگر و اثر آنها بر همدیگر و اثر آنها بر حفظ مشتری نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
لذا با توجه به آنچه گفته شد، و بر مبنای آنچه در ادامه میآید، فرضیههای زیر پیشنهاد میشود:
فرضیه اهم:
عوامل موثر بر حفظ مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ شامل متغیرهای، بازاریابی رابطهمند و رضایت مشتری و وفاداری مشتری میباشد.
فرضیات اصلی و فرعی: (۵ فرضیه اصلی و ۸ فرضیه فرعی)
H1: بازاریابی رابطهمند بر وفاداری مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۱-۱. اعتماد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۱-۲. تعهد بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۱-۳. مدیریت ارتباطات بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۱-۴. مدیریت تعارض بر وفاداری مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
H2: بازاریابی رابطهمند بر رضایت مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۲-۱. اعتماد بر رضایت مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۲-۲. تعهد بر رضایت مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۲-۳. مدیریت ارتباطات بر رضایت مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۲-۴. مدیریت تعارض بر رضایت مشتریان مواد شوینده شرکت گلرنگ تاثیر مثبت و معنادار دارد.
H3: رضایت مشتری بر وفاداری مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد.
H4: وفاداری مشتری بر حفظ مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد.
H5: رضایت مشتری بر حفظ مشتری تاثیر مثبت و معنادار دارد.
۱-۷. متغیرهای پژوهش
۳- ایرادی که بر نظریه لاضرر از حیث تأثیر تدارک بر سقوط خیار مطرح شد، بر این نظریه وارد نیست. در مبنای لاضرر گفته شد که اگر ضرر با انجام تدارک منتفی شود، بقاء خیار محل تأمل است. اما با مبنای شرط ضمنی، تخلف از شرط ضمنی موجد خیار است و تدارک بعدی آن نمیتواند حق مکتسب را زائل نماید. یا به تعبیری، یکی از متعاقدین به تنهایی نمیتواند از طریق تدارک، حقی را که با توافق طرفین برای طرف مقابل ایجاد شده، زائل کند. مخصوصاً که چیزی از عوض در مقابل شرط یا وصف قرار نمیگیرد.
به تعبیر مرحوم آیتا… خویی، در این خصوص نیز باید توافق ضمنی طرفین را بررسی نمود. چنانچه شرط ضمنی ناظر به وصف یا شرط مورد نظر در زمان عقد باشد، خیار فسخ با تخلف نسبت به آن پدید میآید، حتی اگر بعداً ضرر مربوط مرتفع گردد. اما اگر شرط ضمنی مزبور ناظر به زمان عقد و آنات و زمانهای بعدی باشد، با ارتفاع ضرر در زمانی پس از عقد هم خیار منتفی میگردد. البته ایشان در پایان میفرماید که ظاهراً ملاک عرفی در شرط ضمنی همان احتمال اول است.[۲۱۵]
اما نظریه شرط ضمنی به عنوان مبنای خیار، خالی از انتقاد نبوده، بزرگان از فقها و حقوقدانان[۲۱۶] به آن اشکال گرفتهاند که به شرح ذیل قابل ذکر است:
۱- وصف تساوی (در خیار غبن) و وصف صحت (در خیار عیب) و وصف اجتماع (در خیار تبعض صفقه) و… عنوان نیستند. یعنی به صورت قید تراضی نمیباشند بلکه صرفاً از قبیل انگیزه و داعی بوده که تخلف از آن هیچ اثری ندارد.
در پاسخ به این ایراد گفته شده، میان انگیزههای شخصی و اغراض نوعیه تفاوت وجود دارد. صرف نیت تأثیری در قراردادها ندارد بلکه ابزار ابرازی میخواهد خواه به نحو ذکر صریح یا ذکر ضمنی. وصف تساوی و وصف صحت و… از اغراض نوعیه محسوب شده و جزء مدلولات التزامیه عقد هستند و عقد وسیلهای برای انشاء آن است.[۲۱۷]
فقیه دیگری نیز در این باره میفرماید: دواعی انگیزههای شخصی هستند که شخص را به انجام عمل هدایت میکند اما قید در عمل نیستند. اما مواردی همچون تساوی ارزش مالی عوضین، همچون یک وصف ضمنی به صورت قید در عقد لحاظ شده است.
چون نوع انسانها در معاملات خود بنا بر تساوی عوضین دارند. بنابراین این شرط هم مثل شرطی است که صریحاً در عقد ذکر شده باشد و از قبیل دواعی نیست.[۲۱۸]
اما این پاسخ به نظر قاطع نمیرسد. در معاملات معوض، هر طرف میکوشد تا در برابر آنچه که میپردازد سود بیشتری ببرد، ارزانتر بخرد و گرانتر بفروشد. به تعادل دو عوض نمیاندیشد، در پی برهم زدن آن به سود خویش است. هر دو طرف نیز از هدف دیگری آگاهند و در گفتگوهای مقدماتی این دو خواسته متضاد رفته رفته تعدیل میشود تا به توافق انجامد.
در بیشتر موارد، طرف مغبون قانع شده است که معاملهای پرسود یا متعادل انجام میدهد و بر مبنای همین محرک درونی به انجام آن رضا میدهد، ولی این داعی شخصی در توافق دو طرف داخل نمیشود و موضوع قصد مشترک آنان (حتی بصورت ضمنی) قرار نمیگیرد. و نمیتوان گفت که وصف تساوی عوضین رایج در عرف بوده و مدلول التزامی قرارداد است.
۲- بعضاً اوصاف مزبور حتی داعی هم نیستند.[۲۱۹] و آن فرضی است که مورد عقد، عیناً و صرفنظر از اوصاف آن، مقصود متعامل بوده است. مثلاً خانمی مشخص صرفنظر از وصف صحت یا عیب او مقصود شوهر قرار گرفته باشد. همچنین است در معاملهای که خریدار مالی چنان مشتاق به تملک آن است که به عادلانه بودن قیمت آن توجه ندارد و آن را به چندین برابر قیمت واقعیش بخرد.
در پاسخ به این اشکال گفته شده، در این موارد طرفین دارای شرط ضمنی نیستند. بدیهی است چنانچه اثبات شود که طرفین شرط ضمنی که عرف برای آنها منظور کرده را نمیخواستهاند، نمیتوان به وجود چنین شرطی نظر داد و در نتیجه خیاری نیز در معامله پدید نخواهد آمد و این واقعیت هیچ منافاتی با نظریه شرط ضمنی ندارد.[۲۲۰]
۳- حتی اگر اوصاف مذکور را به منزله یک قید (شرط) بدانیم در صورتی تخلف از آنها موجب خیار است که آن اوصاف در متن قرارداد ذکر شود.[۲۲۱]
این اشکال نیز بیپاسخ نمانده است، چون همانطور که گفته شد ذکر در قرارداد ممکن است صریح باشد یا ضمنی و ذکر ضمنی یا به دلالت عرف است (شرط ضمنی عرفی) و یا به دلالت مذاکرات مقدماتی و توافقات قبل از عقد (شرط ضمنی بنایی).
۴- با فرض پذیرش این نظریه باید خیارات متعددی همچون خیار غبن، خیار عیب، خیار تبعض صفقه و… را شعبهای از خیار تخلف شرط به شمار آوریم.[۲۲۲] در حالی که قانون مدنی و قبل از آن فقهای عظام آنها را مستقل از خیار تخلف شرط مورد بحث قرار دادهاند.
۵- اشکال دیگر این است که با پذیرش نظریه شرط ضمنی، در فرض اشتراط سقوط خیار غبن در ضمن عقد، توجیهی برای بقاء خیار ناشی از غبن افحش وجود ندارد.[۲۲۳] در حالی که اسقاط خیار فاحش تلازمی با سقوط خیار غبن افحش ندارد.
۶- اما مهمترین اشکال این نظریه، آن است که فرض شرط ضمنی بعضاً تحمیل بر اراده متعاقدین است. بر فرض که اوصاف و شروط مورد نظر به دلالت عرف وارد قلمرو تراضی میشود، اما موارد بسیاری نیز اتفاق میافتد که متعاقدین از عرف بیاطلاع هستند. در این موارد چگونه میتوان برای ایشان شرط ضمنی فرض نمود. این است که چنین فرضی را تحمیل بر اراده متعاقدین میدانیم. علاوه بر این اگر شرط یا وصف ضمنی مورد ادعا عقلایی و عرفی بوده و در تمام معاملات وجود دارد، تصریح به آن لغو و زائد مینمود. در حالی که چنین نیست و بعضاً به آن تصریح میشود.[۲۲۴]
علاوه بر اشکالاتی که بر نظریه شرط ضمنی وارد شده، در قانون مدنی نیز احکامی به چشم میخورد که حکایت از عدم پذیرش نظریه شرط ضمنی و لزوم رعایت مفاد تراضی در توجیه خیار دارد. مثلاً در شرط فعل چرا به صرف تخلف مشروطعلیه و امتناع او از انجام شرط برای مشروطله حق فسخ ایجاد نمیشود و تنها در صورتی که اجبار مشروطعلیه و انجام شرط به توسط دیگری ممکن نباشد، مشروطله مجاز در فسخ عقد خواهد بود. حال آنکه اگر مبنای خیار، رعایت مفاد تراضی باشد، باید به محض تخلف مشروطعلیه، برای مشروطله حق فسخ ایجاد گردد.
همچنین در خصوص عیب موجود در عین مستأجره نیز مقرر شده که اگر موجر از آن رفع عیب کند به نحوی که به مستأجر ضرری نرسد مستأجر حق فسخ ندارد. (ماده ۴۷۸ق.م.)
این ماده نیز به صراحت انصراف از نظریه شرط ضمنی را نشان میدهد. چه آنکه اگر مبنای خیار عیب، تخلف از شرط ضمنی صحت و سلامت بود، باید به صرف معیوب بودن عین مستأجره، مستأجر حق فسخ عقد را داشته باشد. حال آنکه چنین نیست و قانونگذار به دفع ضرر از مستأجر نظر داشته و آن را هدف اصلی و نهایی از اعطای حق خیار به مستاجر قرار داده است.
فصل سوم: عیب اراده
بنابر اصل حاکمیت اراده، عقد عملی است ارادی که همه نیروی خود را از آن میگیرد. قانون توان ایجاد تعهد را به اراده اشخاص اعطا کرده است و آنان به تراضی خود را پایبند میسازند. بر همین اساس بعضی از نویسندگان حقوقی مبنای فسخ قرارداد را جبران عیب اراده و اشتباهی میدانند که دو طرف عقد یا یکی از آنان در جریان تراضی دچار آن میشوند، و معتقدند که به استثنای خیار مجلس، خیار حیوان و خیار شرط که عیب اراده قادر به توجیه آنها نیست، در سایر خیارات این مبنا میتواند توجیهگر فنی و حقوقی ایجاد خیار باشد، به گونهای که برخی از ایشان[۲۲۵] عیب اراده را مبنای منحصر این دسته از خیارات میدانند و برخی دیگر[۲۲۶] نیز ضمن عدم رد مبانی دیگر یعنی قاعده لاضرر و شرط ضمنی معتقدند که این مبنا بهتر میتواند جعل خیارات و احکام آنها را توجیه نمایند.
لذا ما این فصل را به این مبنا اختصاص میدهیم و از آنجایی که تحلیل این نظریه مستلزم بررسی اراده و عیوب آن است مطالب این فصل را به مباحث ذیل تقسیم و به مطالعه آنها خواهیم پرداخت.
مبحث اول: مفهوم اراده، مبحث دوم: مراحل تکوین اراده و اجزاء آن، مبحث سوم: مفهوم عیب اراده و اقسام آن و مبحث چهارم: عیب اراده مبنای فسخ قرارداد.
مبحث اول: مفهوم اراده
اراده و اختیار وجه تمایز انسان از سایر موجودات است. اهمیت اراده در علوم مختلف باعث شده است در بسیاری از حوزههای علمی از جمله علم حقوق این موضوع مورد بحثهای عمیق و چالشبرانگیز علما قرار بگیرد. در تبیین نظریه عیب اراده توجه به مفهوم اراده امری ضروری است.
اراده در لغت به معنای خواستن، خواست، میل، قصد و آهنگ میباشد.[۲۲۷] و آن را آهنگ چیزی کردن و اختیار کردن چیزی نیز معنا کردهاند.[۲۲۸]
در زبان عربی این کلمه از ماده رود در معانی مشابه میباشد. اراده مصدر باب افعال است که در اصل ارواد بوده که به خاطر برخی تغییرات صرفی، به اراده تبدیل شده است.
در اصطلاح علم حقوق، برخی از حقوقدانان اراده را عبارت از نوعی تحریک عصبی و عمل دماغی میدانند که به وسیله آن انسان میتواند امری را انجام دهد. ایشان اموری که به وسیله اراده صورت میگیرد را بر دو نوع میدانند: ۱- امور مادی مانند حرکت دست، پا، زبان و… ۲- امور معنوی مانند صرفنظر کردن از کسی یا چیزی.[۲۲۹]
برخی از اساتید اراده را عبارت از «حرکت نفس به طرف کاری معین پس از تصور و تصدیق منفعت آن» دانستهاند.[۲۳۰]
یکی دیگر از اساتید نیز معنای اصطلاحی اراده را با معنی لغوی آن یکسان دانسته، توضیح میدهند که: «در اصطلاح حقوق ایران نیز میتوان اراده را به خواستن معنی کرد. منتهی در حقوق ایران، هنگامی که از شرط روانی معامل بحث به میان میآید، براساس تحلیلی که از حالات روانی و مراحل مختلف آن به استناد مقررات قانونی به عمل میآید، برای اراده یا
Robins, T. L., Crino, M. D., & Fredendal, L. D. (2002). An integrative model of the empowerment process, Humam Resource Management Review, 12, 419-443
Roy,. Y. J., Lyenger, S. (2005). Empowerment through choice? a critical analysis of the effects of choice in organizations, Research in organizational behaviors,27, 41-79
Schaurhofer, M,. Peschl, M. F., (2005). Autonomy: starting point and goal of personal and social change: A constructivist perspective on knowledge management in empowerment processes, Kybernetes: Emerald Group Publishing, 34(½), ۲۶۱-۲۷۷
Sigler, T. H., Pearson, Ch. M. (2000). Creating an empowering culture:Examining the relationship between organizational culture and perception of empowerment, Journal of Quarterely Management, 5, 27-52
Smith, j. (2000). Empowerment people, British library, Second Editional.
Spreitzer, G. M., Doneson, D. (2005). Musings on the past and future of employee empowerment, Forthcoming in the handbook of organizational development (Edited by tom cummings).
Swan, S., Preston, A. (1999). Knowledge management - the next fad to forget people?, Proceedings of the 7th European Conference on Information Systems, Copenhagen.
TECTEM. (2001). Benchmarking project knowledge management, Benchmarking Center, University St. Gallen, Switzerland, Screening Report,37.
———-. (۲۰۰۲). WISE (Web-enabled Information Services for Engineering) Consortium , CYS/ 020326-1/Version A4; 26-03-2002
Thomas, K. W., Velthouse, B. A. (1990). Cognitive element of empowerment: an interpretive modle of intrinsic task motivation. Academy of management Review, 15, 666-681.
Turban, E.( 2003). Information technology for management: Transforming organizations in the digital economy, John Wiley & Sons، Ltd
Wig, k. (2002). Application of Knowledge Management in Public Administration, Available at: www.egov.pl/-baza-analizy-km-pub
Wong, K. Y., Elaine, A. (2004). Knowledge Management Implementation Frameworks: a Review, Knowledge and Process Management, 11 (2): 93–۱۰۴٫
پیوست
پیوست الف- پرسشنامه تحقیق
پاسخگوی گرامی
با عرض سلام و خسته نباشید
در دنیای رقابتی امروز بیش از هر چیز، کارکنان سازمان به عنوان صاحبان دانایی و مهمترین سرمایهسازان قلمداد میشوند؛ تئورى پردازان بزرگ اقتصادى و تجارى، دانش را بعنوان مزیت رقابتى و کلید پیروزى سازمانهاى نوین بیان کردهاند چرا که مدیریت دانش فرصت لازم را براى دسترسى، حفظ و بهسازى عملکرد نیروى انسانى و کسب مزیت رقابتى پایدار فراهم مىنماید. با بررسی و تحلیل دانش و اهمیت دانایی و ویژگیهای آن درحیطه عملکرد سازمان، میتوان دریافت که برخورداری از دانش برای ادامه حیات سازمانها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است؛ در همین راستا، این پرسشنامه به منظور آگاهی از وضعیت مدیریت دانش و بررسی تاثیر آن بر توانمندسازی کارکنان دانشگاه تربیت مدرس تهیه شده است.
ضمن تشکر از بذل توجه شما و زمانی که جهت تکمیل پرسشنامه صرف مینمائید، از شما تقاضا میشود به پرسشهای زیر پاسخ دهید. باتوجه به اینکه این پرسشنامه صرفا برای انجام پایان نامه کارشناسی ارشد تهیه شده است لذا کلیه اطلاعات دریافتی، محرمانه قلمداد میشود.
پیشاپیش از همکاری و اختصاص وقت گرانبهایتان، بسیار سپاسگزارم.
با تشکر و احترام
مینا برهانی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی
مشخصات فردی:
۱- جنسیت: الف) مرد ¨ ب) زن ¨
۲- سن: الف)۳۰سال وکمتر¨ ب) ۵۰-۳۱سال ¨ج) ۵۱ سال و بیشتر¨
۳- تحصیلات: الف) لیسانس¨ ب) فوق لیسانس¨ ج) دکتری ¨
۴- سابقه خدمت : الف)کمتر از ۱۰ سال¨ ب) ۱۰ تا۲۰ سال ¨ ج)۲۰ تا ۳۰ سال o
الف: پرسشنامه توانمندسازی کارکنان
نظر خود را راجع به گویه های زیر بیان نمایید؟
ردیف | گویه ها | خیلی زیاد | زیاد | متوسط | کم | خیلی کم |
۱ | با توجه به هدفمندی برنامههای واحد کاریام، کار محوله برایم بسیار مهم است. |
۱۹۶۵
۵/۴۵
۶/۴۶
۱۹۷۰
۵/۴۱
۲/۴۵
۱۹۷۵
۵/۳۹
۷/۳۷
۱۹۸۰
۳/۳۸
۱/۴۰
۱۹۸۵
۷/۳۶
۶/۴۳
۱۹۹۰
۶/۳۵
۲/۴۴
آمریکا دهه ۹۰ را به عنوان تنها ابرقدرت آغاز کرد و دهه بهتری از سایر قدرتها داشت و در نتیجه برتریش توسعه یافت . تحولات این دهه باعث شد که اختلاف در قدرت اقتصادی و نظامی بین آمریکا و سایر قدرتها افزایش یابد، در سال ۱۹۹۷ شاخصههای اقتصادی آمریکا در بهترین وضع خود قرار گرفت. رشد اقتصادی ۶/۵% سالانه و میزان کم تورم و بیکاری آمریکا را از سایر کشورهای پیشرفته متمایز کرد (امینیان، ۱۳۸۰: ۲۲۶) در دهه ۹۰ انحصار در تحقیقات و توسعه نظامی در اختیار آمریکا قرار گرفت، به گونهای که تقریباً ۸۰% کل هزینههای جهانی در این عرصه به آمریکا اختصاص مییافت(۱۹: ۲۰۰۱,Ikenbery). در این دهه هیچیک از قدرتها یبزرگ موجود در صحنه بینالمللی توان رقابت با آمریکا در عرصه جهانی را نداشتند و در نتیجه آمریکا را به عنوان مدیر جهانی تثبیت کردند (۲۳: ۲۰۰۱, Ikenbery). آمریکا در این دهه کوشید تا منافع جمعی خود را تحت لوای شعار بازار و تجارت آزاد توسعه دهد و سایر کشورها را به پذیرش سیاستهای اجتماعی و اقتصادی خود ترغیب کرد. (امینیان، ۱۳۸۰: ۲۲۸) برخی از کشورهای دنیا از هژمونی آمریکا استقبال کرده و نبودن هژمونی آمریکا را باعث بروز بیثباتی و طغیان روندهای مخرب میدانستند. هانتینگتون در مقاله خود در سال ۱۹۹۷ در مجله فارین افیزر نوشت: «مقامات آمریکا هژمونی خیرخواهانه آمریکا را اعلان کردهاند.» از طرف دیگر برخی از محققان هژمونی آمریکا را رو به افول ارزیابی کردند. از جمله باری آکسفورد میگوید:
آمریکا یک قدرت نظامی غولآسا باقی میماند اما در جهانی که دیگر در خطر تعارض ابرقدرتها نیست، داشتن چنین قدرتی هم بیمعنا و بیهزینه است. علاوه بر آن ایفای چنین نقشی از سوی ایالات متحده آمریکا در یک جهان چند قطبی و قبولاندن خود به عنوان پاسدار جهان آزاد دشوار است. (آکسفورد، ۱۳۷۸: صص ۴۹- ۲۴۸)
این گروه بر این عقیدهاند که برتری آمریکا باقی نخواهد ماند و با انتشار قدرت در جهان این برتری دیری نخواهد پایید همچنین افزایش هژمونی آمریکا از حمایت داخلی برخوردار نیست و مقاومت بینالمللی را نیز ایجاد میکند (۱۹۹۹, Haas).
هر چند علیرغم نظرهایی شبیه این دیدگاه دستاندرکاران سیاست خارجی آمریکا میکوشند هژمونی آمریکا را تثبیت کرده و گسترش دهند، در طول دهه های گذشته آمریکا موفق به تحمیل اراده خود به کشورهای دیگر شده است. آمریکا با آگاهی از ریشه تفوق طلبی اروپا و با توجه به قدرت رو به افزایش آن نمیخواهد شاهد ساختار امنیتی – دفاعی مستقل با هویت کاملاً اروپایی باشد و فقط مقداری از آزادی عمل اروپا آن هم تحت کنترل ناتو را میپذیرد. آمریکا نمیخواهد نقش خود را در اروپا از دست بدهد. در نتیجه آمریکا سیاست دفاعی – امنیتی اروپایی را فقط از چشمانداز ناتو مورد توجه قرار میدهد. آمریکا دفاع اروپایی را تا جایی تحمل میکند که به عنوان رقیب و تهدید هژمونی آمریکا نباشد. (خالوزاده،)
عناصر اصلی هژمونی آمریکا :
آمریکا با تکیه بر برتری تکنولوژی و برتری نسبی خود سعی در کسب هژمونی سیستمی و شکل دادن به نظم جهانی نموده است و در این راه از دو عنصر اصلی هژمونی خود یعنی عنصر نرمافزاری (فرهنگ، ایدئولوژی، تبلیغات و اقتصاد و مفاهیمی چون حقوق بشر و دموکراسی) و عنصر سختافزاری (تحریم، محاصره اقتصادی، تهدید، حمله نظامی و یاغی اعلان کردن کشورها) بهره جسته است.
دو ابزار اصلی آمریکا برای اجبار دیگر کشورها تحریم اقتصادی و دخالت نظامی است. (امینیان، ۱۳۸۰: ۲۳۰)
ب )آمریکا و گسترش ناتو در اروپا
در آغاز دهه نود دو موضوع بازدارندگی هستهای و تنظیم روابط با روسیه از دور موضوعات مهم مورد بحث در ناتو خارج شد و تنها دو موضوع تقسیم بار و میزان مشارکت در هزینهها و مأموریتهای خارج از منطقه در دستور کار باقی ماند، در این بین مأموریت خارج از منطقه به عنوان محور فعالیتها و از تنها توجیههای حضور و تداوم ناتو مطرح گردید (۱۷۴: ۱۹۹۹, Howard)
دعوت از داوطلبان عضویت در ناتو و پذیرش اعضای جدید براساس مفاد «معاهده واشنگتین» مصوب ۱۹۴۹ صورت گرفت. براساس مفاد این معاهده کلیه کشورهای اروپایی که شرایط ذکر شده در معاهده را احراز و معیار و تصمیمات اتخاذ شده در نشست سران ناتو در واشنگتن در سال ۱۹۹۹را بپذیرند می توانند به عضویت ناتو درآیند. سیاست «درهای باز» به عنوان استراتژی ناتو در قرن بیست و یکم در خصوص پذیرش اعضای جدید در دستور کا ر این سازمان قرار گرفت و طرح اقدام برای عضویت به تصویب رسید و بر اساس این طرح، کلیه کشورهای علاقهمند به عضویت در ناتو به منظور کسب آمادگی برای ورود به این سازمان ملزم به رعایت ضوابط مندرج در طرح اقدام برای عضویت شدهاند. تاکنون طی سه مرحله، مجموعاً دوازده عضو جدید به اعضای ناتو اضافه شده است. در مرحله اول، سه کشور مجارستان، لهستان و جمهوری چک به عضویت ناتو درآمدند. در مرحله دوم، سران ناتو در نشست ناتو در نشست پراگ در نوامبر ۲۰۰۲ از هفت کشور استونی، لیتوانی، لتونی، رومانی، بلغارستان، اسلواکی و اسلوونی برای حضور در این نهاد مهم منطقهای دعوت به عمل آوردند. در سومین مرحله کشورهای آلبانی و مقدونیه به ناتوو پیوستند.
نقش آمریکا در ناتو و اروپا
یکی از مسائلی که پس از فروپاشی شوروی مطرح گردید نقش آمریکا در ناتو و اروپا بود، آمریکا در ۱۹۸۹ نیروهای نظامی خود را در اروپا کاهش داد و به این کاهش تداوم داد، عدهای این کاهش تدریجی نیروهای آمریکایی در اروپا را به معنای اضمحلال تدریجی ناتو تفسیر مینمودند، در واقع بدون حضور نیروهای آمریکا، ناتو به نهادی ضعیفتر از نهادهای موجود در اروپا همانند اتحادیه اروپای غربی و یا سازمان همکاری و امنیت اروپا تبدیل میشد و جای خود را به آنها میداد، اما کاهش تعداد نیروهای آمریکایی مستقر در اروپا بیش از آنکه نتیجه تغییر منافع و نظر آمریکا در حفظ برتری در قاره اروپا باشد، عمدتاً انعکاس دهنده مشکلات بودجهای و کاهش بودجه نیروهای مسلح در دوران پس از جنگ سرد بود.
دیدگاه های عمده در خصوص آینده ناتو پس از پایان جنگ سرد
به طور کلی پس از پایان جنگ سرد دو دیدگاه عمده در مورد آینده ناتو در اروپا و نقش آمریکا در آن مطرح بوده است.
۱-رهیافت نخست معتقد به جایگزینی اتحادیه اروپا با ناتو است، این دیدگاه در مورد پذیرش اعضای جدید از اروپای شرقی عنوان میکند که باید حساسیتهای روسیه را نیز در نظر گرفت در نتیجه ناتو باید محدود شود و در عوض جامعه اورپا گسترش یافته و نیازهای امنیتی اعضای اروپایی از طریق اتحادیه اروپای غربی تأمین گردد.
۲-رهیافت دوم خواهان تحکیم هژمونی نظامی آمریکا در غرب و توسعه آن به سمت شرق است تا کشورهای آن منطقه را نیز در پوشش خود قرار دهد و روسیه را نیز کاملاً مهار کرده و در کنترل گیرد. (امینیان، ۱۳۸۰ : ۱۶۱)
فشار افکار عمومی و تلاشهای کنگره برای محدودسازی بودجههای دفاعی و بودجه سیا در این سالها باعث شده بود که به نظر بیاید تفکر نخست در آمریکا غالب شده است، از طرف دیگر از اواخر سال ۱۹۹۰، یک سلسله تحرکات دیپلماتیک در اروپا شکل گرفت که هدف آن در حاشیه گذاردن ناتو و تقویت نهادهای امنیتی اروپا محور بود. در دسامبر ۱۹۹۰ کهل صدر اعظم آلمان و میتران رئیس جمهور فرانسه نامهای برای همتایان خود در جامعه اروپا و اتحادیه اروپای غربی ارسال و پیشنهاد کردند که اتحادیه اروپای غربی به بازوی امنیتی و دفاعی جامعه اروپا تبدیل شود. نخست وزیر ایتالیا نیز خواهان ادغام این دو نهاد بدون اشاره به ارتباط آن با ناتو شد. ریاست کمیسیون جامعه اروپایی از این فراتر رفته و خواهان آن شد که تعهدات دفاعی دو جانبه اتحادیه اروپای غربی به معاهده اتحادیه سیاسی جامعه اروپا انتقال یابد. (۳:۱۹۹۸, Butcher)
تمامی این تلاشها درجهت کاستن از نقش ناتو و آمریکا در تحولات امنیتی اروپا صورت میگرفت. عکسالعمل آمریکا در قبال این ابتکارات بسیار سریع و جدی بود. آمریکا با ارسال پیام به پایتخت تمامی متحدین علیه هرگونه تضعیف ناتو و ایجاد یک سازمان امنیتی موازی اروپایی که رقیب ناتو باشد هشدار داد. این پیام با انتقاد جدی کشورهای اروپایی روبهرو گردید، در اوایل سال ۱۹۹۱، اختلاف نظر بین اروپائیان گستردهتر شد. اجلاس سران ناتو در روم تلاش برای خروج از این بنبست و ایجاد توافقی دوباره را آغاز نمود. در نتیجه نهادهایی همانند اتحادیه اروپا در مسایل نظامی تابع ناتو قرار گرفتند و هویت امنیتی و دفاعی اروپا نیر به جای آنکه مستقل باشد تحت کنترل ناتو قرار گرفت. این مسأله و حاکمیت این دیدگاه نقش مؤثری در هدایت ناتو و تحولات آن سازمان داشته است. (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۶۳).
گسترش عضویت ناتو:
گسترش عضویت ناتو یکی از مهمترین موضوعات دستور کار ناتو پس از جنگ سرد بوده است. با این وجود، گسترش صرفاً حاصل این دوران نبود، طوری که ماده ۱۰ پیمان آتلانتیک شمالی تصریح میکند: «دولتها ممکن است به اتفاق آراء از دیگر دولتهای اروپایی دعوت کنند تا به منظور تقویت اصول این پیمان و همکاری در امنیت منطقه آتلانتیک شمالی به این پیمان ملحق شوند. هر دولتی که به این نحو دعوت میشود میتواند تا تسلیم اسنا دالحاق به دولت ایالات متحده آمریکا به عضویت این پیمان درآید. دولت ایالات متحده آمریکا دریافت چنین سند الحاقی را به اطلاع همه دولتهای عضو میرساند.» (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۵۷).
این ماده از همان آغاز اطمینان خاطر داد که این امکان برای کشورهایی که اهداف و ارزشهای مشترک با ناتو دارند وجود دارد که به عضویت پیمان دربیایند، یونان و ترکیه در سال ۱۹۵۲، آلمان غربی به سال ۱۹۵۵ و اسپانیا در سال ۱۹۸۲ و همچنین در سال۱۹۹۹ جمهوری چک، مجارستان و لهستان و در سال ۲۰۰۴ استونی، لاتویا، لیتونی، رومانی، اسلواکی و اسلونی به این سازمان ملحق شدند، این امر توأم با سیاست «درهای باز» ناتو نشان میدهد که گسترش ناتو همچنان ویژگی کلیدی و اصلی اصلاح این نهاد پس از جنگ سرد میباشد (مدکالف، ۱۳۸۸: ۸- ۱۵۷).
فروپاشی کمونیسم و اضمحلال نهایی اتحاد جماهیر شوروی نیت «بازگشت به اروپا» در کشورهای اروپای شرقی را بوجود آورد، آنها به دنبال پیوستن به نهادهای کلیدی غرب – ناتو و اتحادیه اروپا- بودند، پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو تبدیل به الویت سیاست خارجی بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی شد (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۵۸).
نشست بروکسل: اولین گام گسترش
برخی دیگر با استشهاد به قول شاعر:
إلى الملک القرم و ابن الهمام | و لیث الکتیبه فی المزدحم |
آوردن حرف عطف میان یک مفهوم به اختلاف دو لفظ را جایز دانسته اند. (فخررازی، ۱۴۲۰ : ۱۹/۱۶۰) برخی معتقدند «واو» در این جا «واو» مُقحَمه (زاید) باشد. (قرطبی، ۱۳۶۴ : ۱۱ /۵۵) گذشته از تمام توجیهات نحوی و زبانی نباید فراموش کرد که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است .«هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ »(نحل/۱۰۳) پس زبان قرآن فراتر از از زبان عربی است.
بنابراین خداوند قرآن را به صورت مثانی نازل کرده تا معلوم شود در مواجه با قرآن کریم چه کسانی سطحی نگری و ظاهر بین هستند و چه کسانی علاقه مند به حقیقت دور اندیش و همه جانبه برای سعادت خویش
هستند و نباید فراموش کرد که در پیچ و تاب های آن راهی جز بهره جستن از علم و درایت اهل بیت(ع) نخواهد بود.
۳-۲-۱-۱-۱۱تحلیل نهایی
زبان قرآن کریم سبک ویژه ای دارد، چنان ویژگی که هیچ کس را در هیچ زمان یارای مقابله با آن نبوده و نیست.« فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین»«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ » (بقره/۲۴-۲۳) بدون شک، از جهات بارز اعجاز قرآن «مثانی» بون قرآن است که بیانگر دو نمود از قرآن کریم است که یکی در لوح محفوظ و دیگری قرآن نازل شده در قالب عبارات عربی مشهود که هر دو یک حقیقت اند لیکن در دو شکل و نمود که به یکدیگر معطوف اند «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی»(زمر/۲۳) و همین خصوصیت دوگانه سبب شده تا قرآن کریم یگانه ی دوران باشد« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً »(إسراء/۸۸)
خداوند حکیم در راستای اهداف نزول قرآن کریم به تعلیم و تربیت انسان توجه ی خاصی مبذول داشته است. به همین منظور از سویی پیامبری از جنس بشر و آشنا به مسائل و مصائب بشر را برای هدایت او فرستاده است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ »(آل عمران/۱۶۴) و از سوی دیگر از سر لطف و محبت و با توجه به مراتب گوناگون معارف قرآن و تفاوت ظرفیت و رشد معنوی مردم در تعالیم این کتاب آسمانی ، ساختار قرآن را در افاده ی تعالیم خود به گونه ای تدبیر فرموده است که تمامی مخاطبان قرآن از تعالیم و معارف هدایت بخش اش بهره مند شوند. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر»(قمر/۲۲) و هم راه عرضه ی معارف عمیقش برای انتفاع ژرف اندیشه باز باشد. اما نباید فراموش کرد که در پیچ و تاب های لایه های معنایی آن راهی جز بهره جستن از علم و درایت اهل بیت(ع) نخواهد بود. گر چه قرآن کریم به زبان ساده ی عموم سخن گفته است اما در ورای این زبان ساده معارف و حقایق عالیه ی معنوی نهفته است . بنابراین قرآن کریم «مثانی» است تا تعلیم و تربیت انسان ها با هر درجه ای از فهم و دانش بشری و رشد معنوی در تمامی زمان ها محقق گردد.
قرآن کریم موصوفه ی هدایت و ارشاد خلق به استوارترین طریق هدایت است : «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَم»(إسراء/۹) بنابراین رهیافت ها و حقایق هدایت بخش خود را به طرز معجزه آسایی تنظیم نموده تا افراد بشر متناسب با ظرفیت وجودشان، استعداد و رشد معنوی خویش از آن بهره مند گردند. بنابراین قرآن کریم
یک حقیقت واحد است که «فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها»(رعد/۱۷) پس نزول قرآن است که مردم را در مقابل آن به دو دسته تقسیم می کند.گروهی که قرآن برایشان هدایت است زمانی که آیات قرآن را تلاوت یا استماع می نمایند با واقف شدن به برخی از حقایق کلام الهی ابتدا خوف و خشیت آن ها را فرا می گیرد و سپس قلوب آن ها نرم می گردد، به راستی آن ها هدایت شدگان خواهند بود.« تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاء»(زمر/۲۳) و در مقابل، آن ها که دریچه های قلب خود را عمداً بر روی نور هدایت آیات بسته اند و تاریکی و تعصب و لجاجت بر روح آن ها حکم فرما است نه تنها از آیات هدایت بخش الهی بهره ای نخواهند برد «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»(زمر/۲۳) بلکه بر اثر عناد و دشمنی بر ضلالتشان افزوده خواهد شد.« وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسارا»(إسراء/۸۲) بنابراین مثانی بودن قرآن کریم کمالی است برای کتاب هدایتی که جامع کتب انبیاء پیشین است تا در اثر آن همگان از تعالیم هدایت بخش آن به میزان ظرفیت و رشدمعنوی خویش بهره مند گردند و نتیجه آن به صورت قرار گرفتن در رتبه های و درجات متفاوت در جهات آخرت نمایان خواهد شد.
نظریه ی این پژوهش درباره ی مفهوم مثانی این است که قرآن کریم دارای دو نمود که یکی در لوح محفوظ است و برای همگان امکان دسترسی به آن وجود ندارد مگر پاکان و دیگری قرآن نازل شده در قالب عبارات مشهود و متکثر عربی است که برای همگان با هر ظرفیت و رشد معنوی قابل استفاده است . این دو نمود از قرآن کریم هر دو بیانگر یک حقیقت واحداند ولی در دو شکل و نمود که به یکدیگر معطوف و پیوسته اند و چه بسا با تعمیق در آن و بالا رفتن از رشته ی هدایت آن و رسیدن و نزدیک شدن به آن اصل این پیوستگی مشهود و مشهود تر می شود تا جایی که همه ی آن یک امر واحد خواهد شد.
۳-۲-۱-۲بررسی واژه ی«کَرّتَین»
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (ملک/۳) ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ (ملک/۴)
همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید. در آفرینشِ آن (خداى) بخشایش گر هیچ گونه اختلافی نمىبینى. باز بنگر، آیا خلل (و نقصانى)مىبینى؟ باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سویت بازگردد. (فولادوند،۱۴۱۵: ۱ /۵۶۲)
۳-۲-۱-۲-۱مفهوم لغوی واژه ی«کَرّتَین»
واژه پژوهان واژه ی«کَرّتَین» را از ریشه ی «کَرَّ» و به معنای برگشتن دانسته اند.برگشتن به چیزی خواه به خود شخص برگردد یا از نظر کار و فعل بازگشت کند.(راغب،۱۴۱۲: ۷۰۵؛ابن منظور،۱۴۱۴: ۵/۱۳۶) و معتقدند بازگشت در مرتبه ی دوم گرچه در ظاهر شبیه به مرتبه ی اول است اما از نظر ماهیت متفاوت از آن است.(مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۰/۴۱) همچنین عرب به طناب تابیده شده «کرّ» گوید که در اصل اسم مصدر است و به صورت اسم درآمده و جمع آن «کرور» است. (راغب،۱۴۱۲: ۷۰۵) به دلیلی تنوع واژگان در زبان عرب «الکرّ» به طنابی گفته می شود که به وسیله ی آن از درخت نخل بالا می روند.(فراهیدی،۱۴۱۰ :۵/۲۷۷؛ مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۰/۴۱)
۳-۲-۱-۲-۲تبیین واژه ی «کَرّتَین» در آیه ی ۴ سوره ی ملک
نگاه های انسان متفاوت است. نگاه های :سطحی و عمیق، گسترده و محدود، یک سو نگر و همه سو نگر،
تیز بین و ضعیف، گذرا و دقیق و…قرآن همواره می کوشد تا چشم دل و گوش جان انسان را باز و بیدار نگهدارد تا انسان در جهان هستی حیات را تنفس کند و روح را استنشاق کند و وقتی جان هوشمند انسان بیدار شد و آهنگ طبیعت هستی را شنید، بهتر می تواند امانت «خلیفه اللهی» خدا را در زمین به دوش کشد. سراسر قرآن پر از دعوت به گشودن چشم بصیرت بر روی هستی و نشانه های خدا در جهان است. (محدثی، ۱۳۷۶ : ۷۴-۷۰)
چنانچه قرآن در آیه ی شریفه ی «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (ملک/۳) از انسان دعوت نموده تا چشم بر دیده ی هستی گشاید و خلقت آسمان و زمین را به نظاره بنشیند و نیک بنگرد که آفرینش هستی از هر عیب و نقصی مبرّاست. باز در آیه ی«ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ (ملک/۴) انسان را متذکر می گردد که به یک نگاه اکتفاء نکند و بار دیگر در هستی نگاه کند.
چه بسا در نگاه نخست زوایایی از آفرینش از دید انسان پنهان گردد و در نگاه مجدد برای او آشکار گردد.(طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۵/۱۶۹) ولی انسان هر چند در آفرینش هستی نظر نماید نه تنها عیب و نقصی نمی یابد بلکه بر حیرتش افزوده خواهد . به منظور درک اسرار آفرینش دیده های تیز بین و حقیقت جو لازم است . به عنوان نمونه در نگاه سطحی و ظاهری بسیاری از پدیده های این جهان به عنوان شر و فساد دیده می شوند. مانند: زمین لرزه، بیماری، حوادث ناگوار زندگی و…. اما در نگاه عمیق تر روشن می شود که در پشت پرده ی این امور اسرار و فلسفه های دقیق و مهمی نهفته است.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۴/۳۲۲) بنابراین جوینده ی حقیقت نیازمند است که در مشاهده ی نخست به هستی به نگاه گذرا و سطحی اکتفاء ننماید و با تحقیق و مطالعه و تفکر در
آفرینش، نگاه نخستین را به سمت نگاهی عمیق و باطنی سوق دهد و این گونه انسان قادر خواهد بود در ارجاع نگاه های خود زاویه ی دیدش را مرحله به مرحله توسعه دهد و عمیق گرداند و در شناخت های خود از نردبان تکامل بالا رود.
بنابراین بازنگری در نگاه به هستی به منظور تکمیل و توسعه نگاهی که رفته رفته به بینش منجر می گردد مستلزم نگاه اندیشمندانه است که بیننده تنها به یک نگاه و نگرش قانع نگردد.(مدرسی، ۱۳۷۷: ۱۶/۱۵۳-۱۵۲) لازم به یادآوری است برخی از مفسرین در خصوص واژه «کَرَّتَیْن» چنین نظر داده اند : اگر چه «کَرَّتَیْن» به صیغه ی تثنیه ذکر گردیده صرفاً برای این بوده که تکرار و تکثیر را برساند و منظور نگاه های مکرر و پی در پی و متعدد است.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۹/۵۸۹-۵۵۸؛شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ : ۴/۵۲۷؛ثقفی تهرانی، ۱۳۹۸: ۵/۲۳۸؛کاشانی،۱۳۳۶: ۹/۳۵۳؛عاملی،۱۳۶۰: ۸/۳۲۵؛طیب، ۱۳۷۸ : ۱۳/۹۰؛گنابادی، ۱۳۷۲ : ۱۴/۲۴۸؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۳۰/۵۸۳)
۳-۲-۱-۲-۳ تحلیل نهایی
بنابرآنچه گفته شد خواه «کَرَّتَیْن» به معنای دو نوع نگاه سطحی و عمیق و خواه به معنای توجه و نگاه های مکرر و پی در پی باشد وجه مشترک این دو دیدگاه ترتّب، انعطاف و ارجاع نگاهی به نگاه دیگر را در بر دارد. خواه این ترتّب و انعطاف در دو نوع نگاه خلاصه گردد و خواه در توجهات و نگاه های مکرر و پی در پی که در امتداد یکدیگر قرار می گیرند و در آیه ی شریفه ی مورد بحث حرف «ثُمَّ» بیانگر این ترتّب و ترتیب است.
این نگاه ها و توجهات هر چند در فواصل زمانی بلند مدت صورت گیرد ولی هرگز به صورت مجزا و مستقل از یکدیگر نخواهند بود بلکه در حقیقت امر، به یکدیگر متصل می شوند و عمیق می گردند و اتفاق مبارکی را برای انسان صاحب دل رقم می زنند و آن افزایش معرفت و بینش اللهی انسان است که انسان به کمک آن به بلندترین درجات کمال، معرفت و بینش الهی دست می یابد. چنانچه در «کَرّ» رشته های الیاف به هم می تنند و تشکیل طنابی را می دهند که انسان به کمک آن به بلندقامت ترین درختان نخل صعود می کند.
۳-۲-۱-۳بررسی واژه ی«مَرّتَین»
وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِیمٍ (توبه/۱۰۱)
و برخى از بادیهنشینانى که پیرامون شما هستند منافقند، و از ساکنانِ مدینه (نیز عدّهاى) بر نفاق خو گرفتهاند. تو آنان را نمىشناسى، ما آنان را مىشناسیم. به زودى آنان را دو بار عذاب مىکنیم سپس به عذابى بزرگ بازگردانیده مىشوند. (فولادوند،۱۴۱۵: ۱/۲۰۳)
۳-۲-۱-۳-۱مفهوم لغوی واژه ی«مَرّتَین»
درکتب لغت واژه ی « مَرَّتَیْنِ» از ریشه ی «مَرّ» به معنی عبور کردن و گذشتن بیان شده است.(راغب، ۱۴۱۲: ۷۶۳؛مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۱/۷۴؛ابن منظور، ۱۴۱۴ : ۵/۱۶۵؛فراهیدی، ۱۴۱۰ :۸/۲۶۲-۲۶۱) بنابراین واژه ی
«مَرَّتَیْنِ» از «مَرّه» به معنای یک مرور و گذر از زمان و جزئی از زمان است. (راغب، ۱۴۱۲ : ۷۶۴-۷۶۳؛قرشی، ۱۳۷۱ : ۶/۲۵۰) در زبان عرب به طناب نیز «مَرّ» گویند و به مفتول پیچیده شده «مریمر» و «ممر»گویند.(فراهیدی، ۱۴۱۰: ۸/ ۲۶۲-۲۶۱؛راغب، ۱۴۱۲: ۷۶۴-۷۶۳)
۳-۲-۱-۳-۲تبیین واژه ی «مَرَّتَیْنِ» در آیه ی ۱۰۱سوره ی توبه
آیه ی مذکور پیرامون مجازات منافقین است و تعبیر « مَرَّتَیْنِ» به همراه « تعذیب» دلالت دارد به انعکاس سوء عمل منافقین در دو مرحله : مرحله ی اول از جهت تخلف و عصیان مطلق و مخالفت با دستورهای اسلامی و مرحله ی دوم از جهت نفاق و دو رویی که خود را به ظاهر از مؤمنین به حساب آورده و در باطن تخلف ورزیده اند و این عمل اضافه بر معصیت پروردگار متعال، مسلمین را فریب دادن است.بنابراین عذاب آن ها متناسب با انعکاس اعمال آن ها است، قهراً در دو نوبت صورت می گیرد.(مصطفوی، ۱۳۸۰ : ۱۰/۲۵۷)
مفسرین در تبیین « مَرَّتَیْنِ» و تعیین مصداق مجازات منافقین نظرات متفاوتی را ارائه کرده اندکه در مجموع « مَرَّتَیْنِ» را به دو نوبت عذاب یعنی عذاب دنیوی و عذاب اخروی دانسته اند. برای نمونه چندی از نظرات مفسرین پیرامون دو نوبت عذاب منافقین ذکر می شود :
- در دنیا به فقر و قحطی و اعراض مسلمین از آن ها و سایر بلیات دنیوی و در برزخ به سختی جان دادن و عذاب قبر و جهنم مجازات می شوند.(طیب، ۱۳۷۸ : ۶/۳۰۳-۳۰۲)
-در دنیا به اسیر شدن و کشته شدن و بار دیگر در قبر عذاب می شوند.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۹/۵۱۱؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۱۱/۱۹۹-۱۹۸)