بر فراز دودهایی که ز کشت سوخته بر پاست
وز خلال کوره شب
مژده گوی روز باران باز خواناست
و آسمان ابر اندود ( نیما یوشیج ، ۱۳۸۶ :۷۰۲ ) .
سرد دود اندود خاموش
آب در خوابگه مورچگان ریختن ( ۸۴۴ ) ، و… )) .
این گونه کنایات ابداعی بیشتر در شعرهای سنّتی، نیمه سنّتی و در برخی موارد در شعرهای نو وی دیده میشود. اما نوعی دیگر از کنایه های ابداعی در شعرهای نو نیما به چشم می خورد که به راحتی قابل استنباط نیست و گاه تن به معنی خاصی نمی دهد. کنایه هایی که اگرچه ممکن است در زبان و ادب گذشتۀ ما سابقه داشته، اما شاعر در آنها تغییر و تحول ایجاد کرده و متناسب با فضای شعر و الفاظ و روح حاکم بر آن، ساخت جدید و زیبایی به وجود آورده و یا در آن تحول معنایی ایجاد کرده است. این نوع کنایه ها علاوه بر ابداعی بودن، هنری و مخیل نیزهستند و به دلیل ساختار پیچیده خود، ذهن مخاطب را درگیر کشف معنا میسازند. چنین کنایه هایی بیانگر قدرت تخیل و ابداع هنری یک شاعر است طبیعی است که کنایه وقتی ابداعی باشد و در زبان سابقه نداشته باشد و شناخته نشده باشد و واسطه های میان معنی او لیه و معنی منظور و نهایی آن متعدد باشد، شعر را بیشتر از استعاره مبهم می کند ( پور نامداریان ، ۱۳۷۷ : ۲۰۰ ) .
به عنوان مثال در شعر (( مرغ غم )) ، تعبیر (( پیله بر تن تنیدن )) یک تعبیر کنایی قاموسی و معمولی است. اما نیما یوشیج آن را با قید (( غبار زردگونه )) آورده و بدین وسیله ساخت و معنایی جدید به آن بخشیده است :
ز انتظار صبح با هم حرفهایی میزنیم
با غباری زردگونه پیله بر تن میتنیم
من به دست، او با نک خود، چیزهایی میکنیم (نیما یوشیج ، ۱۳۸۶ :۳۳۳ )
و یا در شعر (( شمع کرجی )) تعبیر (( دست به دست کسی دادن )) کنایه ای است معمولی و فاقد زیبایی. ولی آوردن آن با صفت (( چرکین )) و همراه ساختن با (( شب نهفته )) بر زیبایی و جنبۀ هنری آن افزوده است:
می بلعد هرچه را به راهش سنگین
سنگینتر از انحلال آن دلاویز
داده به شب نهفته دست چرکین
و اندر همه طول و عرض دنیای ستیز
یک چیز به جای خود نمانده بی جوش ( همان : ۱۵۸ ) .
و یا در شعر (( گل مهتاب )) تعبیر (( چشم دریدن )) که کنایه از بیشرمی و بی حیایی بوده، به معنی ((به دقّت نگریستن، چشمهای خود را به فراخی از هم گشودن و همه چیز را زیر نظر گرفتن و در عین حال خشمگین و گستاخانه نگریستن و یا مضطرب و متحیر بودن )) به کار رفته است :
وقتی که موج بر زبر آب تیره تر
می رفت و دور
می ماند از نظر
شکلی مهیب در دل شب چشم می درید ( همان : ۳۵۲ ) .
این در حالی است که نیما این تعبیر کنایی را در شعر (( محبس )) در همان مفهوم (( بی شرمی و بی حیایی )) به کاربرده است :
نگران دیگری به استحقار
ورق و خامه بر نهاده کنار
سه دگر چشمها دریده یکی
گفت از آنان که: ((هر خیانتکار
بی گناه است چون تو سر تا پا
استغاثه طلب کند ز خدا ( همان : ۱۰۶ ) .
و یا در شعر (( داستانی نه تازه )) می گوید :
همچنین در گشاد و شمع افروخت
آن نگارین چربدست استاد
گوشمالی به چنگ داد و نشست
پس چراغی نهاد بر دم باد
هرچه از ما به یک عتاب ببرد ( همان :۵۹۹ ) .
تعبیر (( در گشودن )) و (( شمع افروختن )) را به صورت کنایه در معنی آمادگی برای مهمان پذیری در خانه به کار برده است. البتّه در همین شعر تعبیر کنایی (( چراغ بر دم باد نهادن )) را نیز به کار برده که در اینجا میتواند کنایه از خاموش کردن چراغ و تاریک شدن خانه و در نتیجه بیرون رفتن مهمانان از خانه باشد این در حالی است که در شعر زیر نکتۀ قابل توجه در شعر نیما آن است که اجزای این تعبیر کنایی، میتواند جنبۀ رمزی داشته باشد یعنی (( چراغ)) و (( باد )) هر دو نماد هستند. چنین ساختارهایی در دیگر اشعار نیما نیز به چشم می خورد . مثلا در شعر :
- وای بر من
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را
تا کشم از سینۀ پر درد خود بیرون
تیرهای زهر را دلخون ؟
وای برمن (نیما یوشیج ، ۱۳۸۶ :۳۴۷ )
تعبیر کنایی (( قبای ژنده ی خود را به جایی آویختن )) که کنایه از امکان دمی آسودن و جمعیت خاطر پیدا کردن است. واژه (( شب )) به کار رفته که نمادی از فضای استبداد و خفقان حاکم بر جامعه است. همچنین (( قبای ژنده )) نیز در این تعبیر کنایی جنبۀ رمزی دارد. گفتنی است درجۀ ابهام چنین کنایه هایی بسیار بیشتر از دیگر تعبیرهای کنایی است. زیرا خواننده علاوه بر درک معنی کنایی که ممکن است با چندین میانجی و واسطه صورت بگیرد، باید جنبه های رمزی شعر را نیز در نظر داشته باشد. البتّه (( در عبارت تیرهای زهر دلخون )) که در سینۀ او نشسته اند و سینۀ او را پر درد کرده اند، ترکیب (( دلخون )) جدا از معنی حقیقی خود که با خون و دل ارتباط دارد و نشستن تیرهای زهرآگین را بر دل تداعی می کند، معنی کنایی بسیار دردآور و عذاب آور را نیز دارد ( همان ، ۳۱۰ ) . نیما در شعر (( تا صبح دمان …)) می گوید :
تا صبحدمان، در این شب گرم،
افروخته ام چراغ زیراک
می خواهم برکشم بجاتر
دیواری در سرای کوران (نیما یوشیج ، ۱۳۸۶ :۷۳۶ )
تعبیر (( چراغ افروختن )) کنایه از بیدار ماندن در شب و شب زنده داری است که لازمۀ آن جان، طبع و قریحه یا عقل و اندیشه را به فعالیت واداشتن است که حاصلش تولید شعر است .
چنانکه مشاهده میشود، در این تعبیر کنایی با چندین واسطه میتوان به معنی و مفهوم مورد نظر شاعر رسید. همچنین اجزای این تعبیر دارای جنبۀ رمزی است (( کلمه چراغ )) در شعرهای نیما، گاهی به معنی حقیقی خود به کار میرود و لازم نیست معنی سمبلیک برای آن قائل شویم. اما گاهی نیز معنی سمبلیک دارد. معنی سمبلیک چراغ نیز ناشی از استعدادهای طبیعی آن است ؛ مثل روشنی بخشی، که نتیجه اش ظلمت ستیزی،راهنمایی و هدایت و حقیقت نمایی و افشاگری است…. در این جا میتوان (( چراغ )) را نماد شعر و اندیشه تلقّی کرد که نیما امید داشته است با آن به جنگ شب و جهل و سیاهی برود که در اینجا شدت یأس شاعر، آن امید را از میان برده است ( همان : ۳۵۹-.۳۶۰ ) . نیما در ادامه شعر همین مفهوم را با تعبیر کنایی دیگری توضیح می دهد و می گوید:
- وینگونه به خشت می نهم خشت
در خانه کوردیدگانی
تا از تف آفتاب فردا
بنشانمشان به سایه بانی (نیما یوشیج ، ۱۳۸۶ :۷۳۶ ).
این شعر نیز مثل بسیاری از شعرهای آزاد و کامل نیما، خالی از تشبیه و دیگر تصویرهای شعری است. اما به طور کلّی، دارای ساختار کنایی است. به عنوان مثال تعبیرهای (( چراغ افروختن، دیوار در سرای کوران برکشیدن، انگشت بر چیزی نهادن، خشت به خشت نهادن، به سایه بان نشاندن )) همه تعبیرهای کنایی هستند. یکی دیگر از شعرهای نیما که دارای چنین ساختاری است، شعر (( مهتاب )) می باشد که در آن (( ردیف شکند )) که در پایان هر پنج مصراع به کار رفته است، به مناسبت موضوع با کلمات دیگر، عبارات کنایی فعلی جالب توجهی ساخته است که اگرچه متداول نبوده و نیست، اما در رساندن مقصود رساست . در این شعر، تعبیرهای کنایی گاه با دیگر شگردهای بیانی همراه است:
تعریف کیفیت با توجه به مشتری و نیازمندی های او
بازدید از محل تامین کننده قبل از انتخاب، ایجاد یک فرایند منبع گزینی سازگار که از مراکز خرید مختلف استفاده کند، مشارکت نزدیک تامین کننده درتوسعه محصول و فرایند
پیگیری کیفیت درمنبع
ایجاد یک سیستم سنجش عملکرد تامین کننده مبتنی بر واقعیت، ایجاد سیستم سنجش هزینه کل مالکیت
تاکید بر سنجش و تجزیه و تحلیل عینی تا ذهنی
بازدید دقیق از محل تامین کننده قبل از انتخاب، استفاده از درخواست های اقدامات اصلاحی تامین کننده، مشخص کردن قابلیت ها و فرایندهای کیفیت تامین کننده، تقاضای گواهی کیفیت تامین کننده برای همه اقلام ورودی
تاکید بر پیشگیری به جای شناسایی نقایص
بازدید دقیق از محل تامین کننده قبل از انتخاب، تقاضا برای شواهدی از قابلیت های فرایند تامین کننده که وابستگی به نمونه ها را حداقل کند تقاضای گواهی کیفیت تامین کننده برای همه اقلام ورودی، ایجاد فرایند منبع گزینی سازگار
تمرکز بر فرایند به جای محصول
بازدید دقیق از محل تامین کننده قبل از انتخاب، بکارگیری سیستم سنجش عملکرد تامین کننده مبتنی بر واقعیت، کاهش تعداد تامین کننده
تلاش در جهت بدون نقص بودن
اهداف عملکرد رو به بالا برای تامین کنندگان تعیین شود، توسعه قابلیت های عملکرد تامین کننده، استفاده از قراردادهای بلند مدت ارائه پاداش و تقدیر از بهبود عملکرد، آغاز پروژه های تجزیه و تحلیل ارزش با تامین کننده
تعیین بهبود مستمر بعنوان یک روش برای زندگی
پیوند با تامین کننده شامل محل مشترک و به کارگیری استراتژی مشترک ایجاد یک سطح اجرایی از شورای تامین کننده- خریدار
همه افراد مسئول کیفیت باشد
۲-۲۲ جمع بندی بخش مدیریت کیفیت زنجیره تامین
مدیریت کیفیت عملکرد میان رشته ای در صنایع و سازمان ها است. و درکنترل هدف متقابل پیچیده فرآیندهای ناهمگن در یک محیط بسیار پویا است. مدیریت کیفیت به فرایند تصمیم گیری در همه سطح کارآفرینی، از شبکه های تولید و زنجیره تامین گرفته تا سطح کارگاه ، که در آن پارامترهای محصول و فرایند باید به منظور حفظ ثبات و قابلیت کنترل واقتباس شود کمک می کند. امروزه شرکتها ناگزیرند برای ارتقاء کیفیت محصول خود، همکاریهای گسترده و تنگاتنگی با دیگر شرکتهای درگیر در زنجیره تامین محصول داشته باشند. در «مدیریت کیفیت زنجیره تامین» بستر لازم برای همکاریهای اثربخش اعضای زنجیره تامین در این زمینه فراهم میآید. اما با اینکه در سال های اخیر توجه زیادی به مفهوم مدیریت زنجیره تامین شده ولیکن توجه به ارتباط متقابل آن با دیدگاه مدیریت کیفیت در اغلب موارد بسیار سطحی و در قالب موضوعات فرعی پرداخته شده است. اگرچه اهمیت مدیریت کیفیت جامع در سراسر دنیا پذیرفته شده، جا دارد محققین دانشگاهی رویکرد تمرکز یافته تری برای ارزیابی موضوعات مدیریت کیفیت در بستر زنجیره تامین داخل و خارج شرکت به کار گیرند. بنابراین برای دستیابی به مزیت رقابتی به مدیریت کیفیت که یک رویکرد مهم در فرایند زنجیره تامین است باید توجه شود.
بخش سوم
برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP)
۲-۲۳ برنامه ریزی منابع سازمان ERP
به کار گیری ERP در یک سازمان بدین صورت است که با اعلام فروش محصولات در یک واحد عمده فروشی به طور خودکار، سفارش دیگری برای جایگزینی آن در انبار، صادر می شود و به طور خودکار برنامه ریزی تولید و توزیع آن سفارش فراهم شده و از طرفی به طور خودکار سفارش خرید مواد اولیه و قطعات مورد نیاز، جهت ساخت آن به زنجیره تأمین کنندگان مواد صادر می شود. در انجام این سفارش، منابع مالی و امکان پذیری آن مورد توجه قرار می گیرد. امروزه استفاده از اینترنت، جهت تبادل داده ها در ERP بسیار متداول گشته و هماهنگی را بیشتر نموده است(متقی،۱۳۹۰).
۲-۲۴ سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی
ERP یک بسته نرم افزاری تجاری است که هدف آن یکپارچگی اطلاعات و جریان اطلاعات بین تمامی بخش های سازمان از جمله مالی، حسابداری، منابع انسانی، زنجیره عرضه و مدیریت مشتریان می باشد . این سیستم به وسیله بهبود کیفیت اطلاعات در سطح کل سازمان، بستر مناسب تری برای تصمیم گیری نیزمستلزم گذشت زمانی بین یک تا سه سال است. در چند ساله اخیر، با مشخص شدن آثار عملی بکار گیری این سیستم در شرکت ها، تحقیقات متعددی در مورد بررسی آثارERP، در حوزه های مختلف صورت گرفته است. طبق نتایج برخی ازاین تحقیقات، پیاده سازی ERP موجب افزایش مربوط بودن اطلاعات وتا حدودی کاهش قابلیت اتکای آنها می باشد. از طرفی این سیستم ها، کیفیت بودجه بندی سرمایه ای و بودجه جامع شرکت ها را نیز بهبود می بخشند. استقرارERP ، بر اظهار نظر تحلیل گران مالی نیز اثر مثبت دارد. ERP همچنین، مسولیت پاسخ گویی کارکنان در سازمان را به سطحی بالاتر ارتقا می دهد و ابزار مناسبی جهت پاسخ خواهی از مدیریت ارشد شرکت فراهم می آورد . سهیم شدن دراطلاعات با توجه به ماتریس عملکرد همانند وضعیت نرخ بازگشت سرمایه ، ویژگی های کیفی و غیره، به زنجیره تولید کنندگان و مواد اولیه کمک می کند تا تنگناهای موجود در زمینه تولید مواد اولیه شناسایی و بر آنها غلبه کنند(اسکات و کندی،۲۰۰۰).[۴۳] سیستمهای برنامه ریزی منابع سازمانی ERP در دهه۱۹۹۰ به عنوان ابزاری برای یکپارچهسازی (ادغام) فرایندهای کسب وکار و افزایش بهرهوری، تولید شدند(کالیما[۴۴]،۲۰۱۴). پیشرفت های اخیر در عرصه فن آوری اطلاعات، باعث ایجاد سیستم های کامپیوتری برنامه ریزی منابع تولید گردیده است. این سیستم ها از سیستم برنامه ریزی منابع تولید یک گام جلوتر رفته و اطلاعات را بین حلقه های زنجیره ی عرضه (عرضه کننده ی مواد اولیه، تولید کننده و مشتری) به اشتراک گذاشته و باعث افزایش کارایی می شوند. در این سیستم ها بیشتر فعالیت ها به طور اتوماتیک انجام می گردد واکثر این سیستم ها از سیستم مدیریت ارتباطی پایگاه اطلاعاتی [۴۵]و یا تبادل الکترونیکی داده ها EDI [۴۶] در شبکه فوق، برای مدیریت نمودن سیستم اطلاعاتی استفاده می کنند. استفاده از EDI موجب کاهش زمان ارتباطات گشته و امکان هماهنگی بیشتر را فراهم می نماید.
۲- ۲۵ مدیریت زنجیره تامین وبرنامه ریزی منابع سازمانی
سیستم های اطلاعاتی که در دهه های گذشته مورد استفاده قرار می گرفت دارای ضعف و یا عدم برخورداری از مزیتی بودند که همان یکپارچگی سیستم ها است . همانطور که در زنجیره ارزش سازمان مشاهده کردیم فعالیت های درون سازمان در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند. این ارتباط سبب می شود برای برنامه ریزی هر یک از این فعالیت ها در زنجیره ارزش نیازمند اطلاعاتی از سایرحوزه های کارکردی باشیم .ازاین رو یکپارچگی سیستم های اطلاعاتی سبب تسهیل و تسریع برنامه ریزی منابع سازمانی می شود. کاهش فعالیت های اضافی و فعالیت های مازاد، برنامه ریزی جامع و دقیق و حصول تصمیم گیری های دقیق تر و… از مزایای یکپارچگی است .سیستم های برنامه ریزی جامع منابع سازمان بر محور پاسخگویی به این نیاز شکل گرفتند. به طورخلاصه برنامه ریزی منابع سازمان را میتوان راهکاری یکپارچه برای برنامه ریزی و مدیریت تمامی منابع سازمان تعریف کرد(توربان۲۰۰۲)[۴۷]. درحقیقت سیستم های برنامه ریزی منابع سازمان در برگیرنده همان ماژول های MIS[48] هستند که با رویکردی سیستمی و یکپارچه طراحی شده اند.
۲-۲۶ استقرارسیستم برنامه ریزی منابع سازمان
پیاده سازی یک سیستم برنامه ریزی منابع سازمان به صورت کارا و موفق در برگیرنده زمان وهزینه بالایی است.
لذا اگر از مشاوری می شنوید که یک برنامه ریزی منابع را در سازمان در عرض ۳ تا ۶ ماه پیاده می کند قاطعانه نپذیرند. چنین زمان کوتاهی وقتی میسر است که یا سازمان خیلی کوچک باشد که در اینصورت اصلاً استفاده از این سیستم عاقلانه نیست و یا اینکه پیاده سازی تنها محدود به بخش کوچکی ازسازمان باشد که در اینصورت نیز برنامه ریزی منابع سازمان چیزی نیست جز یک نرم افزار گران قیمت که انتخاب آن به نفع سازمان نیست (شفیع زاده، ۱۳۸۳). درشرایط کنونی درکشورما، پیاده سازی چنین سیستم هایی بیش از دوسال طول خواهد کشید .به کارگیری سیستم برنامه ریزی منابع سازمان مستلزم زیر ساخت های فنیسازمانیمنابع انسانی و تغییر سازمانی است. لذا در برنامه ریزی برای پیاده سازی آن مدیریت تغییر و مهندسی مجدد فعالیتها ضروری است. اگربرنامه ریزی منابع سازمان به درستی و با ملاحظات اقتصادی وسازمانی صورت گیرد سود آوری آن قطعی است .باتوجه به روند حرکت کسب وکار و مباحثی مانند کسب وکار الکترونیکی سازمان ها خواه ناخواه طی زمان به سوی استفاده ازسیستم های برنامه ریزی منابع سازمان رانده می شوند. چه اینکه وجود سیستمهای اطلاعاتی یکپارچه از ضروریات حرکت به سمت کسب وکار الکترونیک و رقابت درسالهای آتی است.
بررسی۶۳ سازمان در سطح جهان نشانگر این است که به طور میانگین بازگشت سرمایه در استقرار سیستمهای برنامه ریزی منابع سازمان پس از ۸ ماه آغاز و مقدمه صرفه جویی در هزینه ها بسیار بالاست. در پیاده سازی سیستم ها بازنگری فرایندها و مهندسی مجدد به ویژه در سازمانهای کشور ما امری است حیاتی که بدون آن چندان نمی توان به مزایای حاصل از پیاده سازی امیدواربود.
۲-۲۷ مزایای پیاده سازی سیستم برنامه ریزی منابع انسانی
سرعت بخشیدن و استاندارد کردن فرایندها و پردازش های تولیدی محصول و ارائه خدمات
ایجاد فرصت و رغبت تغییر برای سازمان (توفیق اجباری)
مدلهای آزمون فرضیهها
برای بررسی فرضیههای تحقیق مدلهای رگرسیون (۱) تا (۳) برآورد شده است. برای بررسی فرضیه اول مبنی بر اینکه بین کیفیت اقلام تعهدی و بازده آتی سهام رابطه وجود دارد، مدل رگرسیون (۳-۱) بین بازده آتی سهام و شاخص کیفیت اقلام تعهدی تعدیلشده دیچو و دچو (۲۰۰۲) و مدل سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۲) مورد استفاده قرار گرفته است که در آن بازده آتی سهام نسبت به بتاهای عوامل خطرپذیری برآورد میشود.
| (۳-۱) |
ماشرووالا و ماشرووالا (۲۰۱۱) برای آزمون این که شاخص کیفیت اقلام تعهدی یک عامل خطرپذیری قیمتگذاری شده است، تأثیرات ماهانه را بر معیار تعدیلشده کیفیت اقلام تعهدی دیچو و دچو (۲۰۰۲) را مورد آزمون قرار دادند و نتیجه گرفتند شاخص کیفیت اقلام تعهدی تنها در ژانویه رابطه مثبتی با بازدههای غیرعادی آتی سهام دارد. در مقابل در ماههای غیر ژانویه، شاخص کیفیت اقلام تعهدی همبستگی منفی با بازده آتی سهام دارد به طوری که معمولاً صرف خطرپذیری سالانهای وجود ندارد. آنها همچنین بیان نمودند صرف شاخص کیفیت اقلام تعهدی یک خطا در ارزشگذاری تصنعی پیرامون تغییر سال است تا اینکه منعکسکننده خطرپذیری نظاممند اطلاعات باشد. زیرا هیچ دلیل نظری برای خطرپذیری نظاممند وجود ندارد که تنها در یک ماه خاص نمود پیدا کند. لذا در این تحقیق نیز برای بررسی این که شاخص کیفیت اقلام تعهدی یک عامل خطرپذیری قیمتگذاری شده است، ابتدا حساسیت بازده آتی سهام به کیفیت اقلام تعهدی در طول زمان به صورت ماهانه با بهره گرفتن از مدل رگرسیون (۳-۱) مورد آزمون قرار گرفت (فرضیه دوم).
در نهایت همانند کور و همکاران (۲۰۰۸)، با بهره گرفتن از روش رگرسیون مقطعی ۲ مرحلهای[۱۰۱] که در آن بازده اضافی نسبت به بتاهای عوامل خطرپذیری برازش میشود، بررسی شد آیا شاخص کیفیت اقلام تعهدی یک عامل خطرپذیری قیمتگذاری شده است. این روش، رویکردی برای آزمون اینکه آیا متغیر مورد نظر یک عامل خطرپذیری قیمتگذاری شده است، فراهم میکند. مشابه فرانسیس و همکاران (۲۰۰۵) و ابودی و همکاران (۲۰۰۵) و بخش بزرگی از ادبیات قیمتگذاری داراییها (نظیر پاستور و ستامبو ۲۰۰۳؛ پتکوا ۲۰۰۶) بررسی شده است آیا پس از کنترل عوامل سهگانه فاما و فرنچ (صرف خطرپذیری بازار (RM-RF)، اندازه (SMB) و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار (HML))، شاخص کیفیت اقلام تعهدی یک عامل خطرپذیری قیمتگذاری شده است. لذا در مرحله اول، بتا متغیرهای مدل سه عاملی فاما و فرنچ و عامل کیفیت اقلام تعهدی را با بهره گرفتن از رگرسیون سری زمانی بازده اضافی یک شرکت خاص و یا پرتفویی از شرکتها (Rp-RF) نسبت به بازدههای عوامل فاما و فرنچ و شاخص کیفیت اقلام تعهدی (AQFactor) به صورت ماهانه به شرح ذیل برآورد شده است (کور و همکاران. ۲۰۰۸، ص ۸).
| (۳-۲) |
در مرحله دوم، رگرسیون مقطعی میانگین بازده اضافی نسبت به بتاهای محاسبهشده با استفاده مدل (۳-۲) برازش میشود.
| (۳-۳) |
متغیرهای تحقیق
متغیرهای مورد استفاده در این پژوهش به صورت زیر تعریف میشوند:
الف- متغیر وابسته
متغیر وابسته این تحقیق شامل ۱) بازده واقعی سالانه (ماهانه) سهم است، که عبارت است از بازدهی که به لحاظ تملک سهم در طی یک دوره معین به دست میآید یا به عبارت دیگر، بازده حاصل از تغییر قیمت سهم و سود تقسیمی سهم است و ۲) بازده اضافی نسبت به بازده بدون خطرپذیری است.
Rit برابر با بازده سالانه (ماهانه) است.
ب- متغیر توضیحی اصلی
به دلیل اینکه اکثر مطالعات تجربی (نظیر فرانسیس و همکاران ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، کور و همکاران ۲۰۰۸، اوگنوا ۲۰۱۰، ماشرووالا و ماشرووالا ۲۰۱۱) از معیار نوسانات باقیماندههای اقلام تعهدی دیچو و دچو (۲۰۰۲) (شاخص AQ) برای پی بردن به رابطه بین کیفیت اقلام تعهدی و هزینه سرمایه (نظیر بازده مورد انتظار) استفاده نمودهاند. متغیر توضیحی اصلی این پژوهش، شاخص تعدیلشده کیفیت اقلام تعهدی دیچو و دچو (۲۰۰۲) است. شاخص کیفیت اقلام تعهدی بر اساس انحراف معیار باقیماندههای حاصل از رگرسیون اقلام تعهدی سرمایه در گردش نسبت به جریانهای نقدی عملیاتی گذشته، حال و آینده به اضافه تغییرات در درآمد، داراییهای ثابت مشهود محاسبه میشود؛ چنانچه انحراف معیار باقیماندههای اقلام تعهدی زیاد باشد به معنای کیفیت پایین حسابداری شرکت است. یعنی کیفیت حسابداری رابطه معکوس با شاخص کیفیت اقلام تعهدی دارد. بنابراین شاخص کیفیت اقلام تعهدی بالاتر نشاندهنده کیفیت پایینتر اقلام تعهدی است. به عبارت دیگر، شاخص کیفیت اقلام تعهدی هر شرکت خاص در سال t برابر با انحراف معیار باقیماندههای آن شرکت (εit) حاصل از برازش مدل (۳-۴) به صورت مقطعی در یک دوره پنج ساله منتهی به پایان سال مالی t (4-t تا t) است. لذا برای محاسبه مدل (۳-۴) اطلاعات ۷ سال یک شرکت (بدون داده گمشده) نیاز است (کلیه متغیرها بر اساس مجموع داراییها در ابتدای سال موزون شدهاند).
| (۳-۴) |
;
مشیمیه، عنبیه و جسم مژگانی[۳۹] چشم، بافت رنگدانهای یووِآ را تشکیل میدهند که منشأ روی دادن انواع مختلف ملانوما میباشند. شایعترین تومورهای بدخیم و اصلی درون چشمی در بزرگسالان، ملانومای چشم[۴۰] است که میتواند در قسمتهای فوق (مشیمیه، عنبیه و جسم مژگانی) ایجاد شود [۱۷]. ملانوما (مربوط به مشیمیه و جسم مژگانی) در مراحل اولیه ممکن است هیچ علامتی نداشته باشد اما پس از رشد تومور، نشانههایی از قبیل تاری دید، کاهش دید و در نهایت از دست دادن بینایی خواهد داشت. تومورهای ملانوما در داخل چشم، اندازه و موقعیتهای مختلف دارند و بهطورکلی میتوان آنها را در سه گروه تقسیمبندی کرد:
-
- ملانومای مشیمیه که عموماً رشد آن به سمت داخل کرۀ چشم میباشد. احتمال به وجود آمدن این تومورها در حدود ۷۰% است.
-
- ملانومای جسم مژگانی که احتمال ایجاد شدن آن در حدود ۲۵% است.
-
- ملانومای عنبیه که از تومورهای چشمی نادر در انسان است. این تومورها درون و یا پشت عنبیه رشد میکنند؛ به طوری که در بیشتر مواقع قابل دیدن است؛ از اینرو تشخیص آن معمولاً آسانتر از انواع دیگر ملانوما میباشد. احتمال رخ دادن این نوع تومور در چشم در حدود ۵% است [[۴۱]].
از دیگر ملانوماهای نادر، میتوان به آنهایی اشاره کرد که منشأ قرنیه و یا حدقۀ چشم دارند. بهطورکلی شیوع انواع ملانوما با زمینههای ژنتیکی، تغییرات هورمونی یا ایمنی بدن و شرایط محیطی مانند نور فرابنفش، تابش فرکانس رادیویی و… مرتبط است.
اندازه و ضخامت تومورها با توجه به مرکز مطالعات مشترک ملانومای چشمی ( COMS )[42] بهصورت زیر گزارش میشود [۱۸]:
برای تعیین ضخامت تومور، از سطح داخلی صلبیه تا قلۀ تومور[۴۳] اندازهگیری میشود؛ سپس ضخامت ۱ میلیمتری صلبیه را هم به آن اضافه میکنند. دوز مجاز دریافتی توسط تومور را در قلۀ تومور درنظرمیگیرند. طول تومور نیز به میزان گستردگی سطح تومور بر روی سطح صلبیه گفته میشود. با توجه به این تعریفها، تومورها را میتوان از نظر اندازه اینگونه تقسیم بندی کرد:
ملانوم کوچک: ضخامت تومور در حدود ۱ تا ۳ میلیمتر و طول تومور تا ۱۰ میلیمتر است.
ملانوم متوسط: ضخامت تومور بین ۳ تا ۵ میلیمتر و طول تومور بین ۱۰ تا ۱۵ میلیمتر است.
ملانوم بزرگ: ضخامت تومور بیشتر از ۵ میلیمتر و طول تومور بیشتر از ۱۵ میلیمتر است.
بیماران با تومورهای ۵/۲ تا ۱۰ میلیمتر در ارتفاع قله و ۱۶ میلیمتر یا کمتر در طول تومور از طریق پلاکهای رادیواکتیو و بیمارانی با تومورهای بزرگتر از ۱۰ میلیمتر در ارتفاع قله و بزرگتر از ۱۶ میلیمتر در طول تومور از طریق پرتودهی خارجی، تحت درمان قرار میگیرند [۱۸]. در پرتودرمانی تومورهای چشمی، بررسی میزان دوز دریافتی توسط قلۀ تومور، پایۀ تومور در سطح درونی صلبیه، عصب بینایی، لنز و ماکیولا[۴۴] (نقطۀ زرد رنگ بیضی شکل نزدیک مرکز شبکیه) در چشم مهم است.
روشهای مختلف درمان تومورهای چشمی
رایجترین نوع درمان برای ملانوماهای یووآ، تخلیۀ کامل کرۀ چشم بوده است. این نوع درمان اغلب در موارد زیر اتفاق میافتد:
اندازۀ تومور بزرگ باشد،
گسترش تومور به سمت عصب بینایی،
فقدان دسترسی به سایر روشهای درمان،
عدم امکان برای پیگیریهای بعدی،
انتخاب بیمار.
در دهۀ ۱۹۷۰ این موضوع که تخلیۀ چشم، پتانسیل سرعت بخشیدن به گسترش متاستاز را دارد، مطرح شد [[۴۵]]. این مسئله به این دلیل ممکن است اتفاق بیفتد که سلولهای اضافی تومور در طول فرایند تخلیۀ چشم در داخل جریان خون آزاد شوند.
روش کمی محافظتیتر نسبت به تخلیۀ چشم، برش موضعی داخل چشم میباشد. به منظور حفظ بینایی و یا زمانی که سلولهای تومور در تنها چشم باقیمانده ایجاد شدهاند، برش موضعی میتواند یک رویکرد مطلوب درنظرگرفته شود. این روش مستلزم آن است که ناحیۀ برش، چندین هفته با موانع فوتوکوآگولاسیون[۴۶] از منبع خونی مشیمیه جدا شود. بخشی از صلبیه، مشیمیه یا شبکیه بههمراه تومور جدا میشود و نقص دیوارۀ چشم با پیوند صلبیهای بازسازی میگردد. اینروش یک فرایند جراحی پیچیده است که در آن احتمال بالایی برای ورود سلولهای تومور به داخل زخم یا بیرون کرۀ چشم وجود دارد[[۴۷]].
گرمادرمانی در عرض مردمک[۴۸]، روش دیگری برای درمان تومورهای درون چشمی است. در رایجترین درمانهای به کار گرفته شده با این روش، از لیزر دیود مادون قرمز ( اندازۀ لکه mm 3-2 ) استفاده شده است. لیزر، دمای به اندازۀ کافی بالا را برای ایجاد بافت مردگی[۴۹] در سلولهای هدف فراهم میآورد. از محدودیتهای اینروش میتوان به عمق محدود درمانی به اندازۀ mm 9/3 و ایجاد اثرات جانبی ناخواسته اشاره کرد. گرمادرمانی معمولاً بهطور همزمان با بعضی از شکلهای پرتودرمانی به کار گرفته میشود [[۵۰]].
در سال ۱۹۶۶، استالارد[۵۱] نشان داد که ملانوماهای یووآ را میتوان با پرتودرمانی، درمان کرد [[۵۲]]، بهطوری که در تقریباً از بیماران، کرۀ چشم حفظ میشود. این دستاورد، محرک پیشرفتهای بیشتری در پرتودرمانی چشم شد و بهعنوان یک روش درمانی استاندارد، جایگزین روش جراحی برای تخلیۀ چشم گردید. پرتودرمانی به یکی از سه شکل زیر به کار گرفته میشود:
فوتونتراپی از طریق تابش خارجی، براکیتراپی و استفاده از ذرات باردار.
با وجود آن که فوتونتراپی به روش سنتی در دسترس است اما به دلیل عوارض بحث شده در قبل عموماً به کار گرفته نمیشود.
براکیتراپی، روش توسعه یافتۀ جدیدی است که تابش موضعی با اثرات جانبی کمتر را به هدف تحویل میدهد. شکل کلی این روش به این صورت است که پلاکهایی از جنس سرب یا طلا حاوی مواد رادیواکتیو روی سطح صلبیه و بالای منطقۀ تومور جاسازی میشود. هستههای رادیواکتیو رایجی که در این روش استفاده میگردند، عبارتند از : ید-۱۲۵، روتنیوم-۱۰۶ و پالادیوم-۱۰۳٫ دوز Gy 100-80 در یک دورۀ ۵-۴ روزه به قلۀ تومور تحویل داده میشود [[۵۳]]. اثرات جانبی مربوط به تابش در براکیتراپی به شدت وابسته به مقدار دوز است؛ به طوری که در سطح دوز Gy 40 که کمتر از مقدار مورد نیاز برای کنترل موضعی تومور میباشد، این اثرات افزایش مییابند [[۵۴]].
همانطور که قبلاً نیز بحث شد، درمان با بهره گرفتن از تابش خارجی ذرات باردار، روشی است که در آن تابش موضعیتری به ناحیۀ تومور داده میشود و مسلماً یکی از بهترین روشها برای درمان میباشد. کنستابل[۵۵] و کهلر[۵۶] تشخیص دادند که پرتوهای پروتون برای درمان تومورهای درون چشمی مناسب هستند [[۵۷]] و بهعلت دوز تابشی نسبتاً بالا میتوانند روی تومور متمرکز شوند. بهعلاوه نتایج حاصل از درمان با ذرات سنگین در مقایسه با درمان با پلاکهای ید-۱۲۵ یا روتنیوم-۱۰۶ بهتر هستند [[۵۸]-[۵۹]]. از طرف دیگر، زیمرمن[۶۰] و همکارانش در سال ۱۹۷۸ روند قابلتوجهی در گسترش متاستاز، به دنبال استفاده از روشهای درمانی هجومی[۶۱] شناسایی کردند [۱۹]. تخلیۀ چشم و برش موضعی تنها گزینههای درمانی هستند که در آنها خطر ورود سلولهای تومور به سایر بافتها وجود دارد. براکیتراپی یا استفاده از پلاکهای رادیواکتیو نیز یک روش نسبتاً هجومی است؛ زیرا در اینروش از جراحیهای پیچیده جهت قرار دادن دقیق پلاکها در منطقۀ تحت درمان استفاده میشود. گرمادرمانی روش غیرهجومیتری است، اما چندان مؤثر نیست. عمق محدود درمانی، نقص قابلتوجهی است که سبب استفاده از مدلهای درمانی دیگر بهطور همزمان با آن میشود. درمان با بهره گرفتن از ذرات باردار و بهطورخاص پروتونتراپی، کنترل بهتر تومور بعد از درمان را در مقایسه با سایر روشهای پرتودرمانی فراهم میآورد و خطر کمتری نیز در رابطه با متاستاز بههمراه دارد؛ در واقع ماهیت غیرهجومی این روش درمانی، جنبۀ مثبت آن محسوب میشود. دستکاری کمتر چشم سبب میشود تا پخششدگی سلولهای تومور و همچنین تغییرات تصادفی در موقعیت حجم هدف تحت درمان، کمتر شود؛ بنابراین علیرغم محدودیتهای موجود برای پروتونتراپی، امروزه اینروش به مدل درمانی برای تومورهای چشمی تبدیل شده است [[۶۲]]. مطالعات معاصر در این زمینه، کاهش اثرات جانبی درمان بهویژه کاهش دید را بررسی میکند؛ به این ترتیب با افزایش میزان کنترل تومور، دیگر نیازی به تخلیۀ چشم نیست [۱۷].
بهطورکلی روشهایی که برای درمان تومورهای چشم بهکار میروند، عبارتند از:
برداشتن و تخلیۀ بخشهای مختلف چشم با توجه به نوع تومور و میزان رشد آن،
برش چشم به منظور برداشتن ملانوما،
درمان با لیزر (در این روش از لیزرهای زنون یا آرگون استفاده میشود. لیزر زنون، بازده بالاتر و لیزر آرگون، اثرات جانبی کمتری دارد.)،
فوتودینامیک تراپی،
براکیتراپی،
پرتودرمانی با تابش خارجی (نوع آن براساس اندازه و موقعیت تومور تشخیص داده میشود.)،
شیمیدرمانی.
پروتونتراپی تومورهای چشمی
پرتوهای پروتون علاوه بر ملانوما برای درمان سایر تومورهای چشمی و تومورهای متاستاز نیز بهکار میرود [[۶۳]]؛ البته در پروتونتراپی تومورهای چشمی بیشتر درمانها، مربوط به ملانومای مشیمیه میباشد[[۶۴]].
موقعیت تومور تحت تابش در درمان هر نوع توموری اهمیت دارد. برای درمان بیماران با پروتون، تعیین موقعیت تومور به وسیلۀ یک سری ابزار که در تجهیزات درمانی نصب میشوند، صورت میگیرد. به دنبال تشخیص تومور، اندازه و ابعاد آن نسبت به سایر بخشهای چشم شناسایی میشود. سپس شکل و موقعیت تومور توسط یک چشمپزشک با بهره گرفتن از گیرههای تانتالم[۶۵] که روی بخش بیرونی صلبیه نصب میشود، مشخص میگردد. این شکل از نشانهدار کردن منطقۀ تومور، به اندازۀ کافی غیرتهاجمی است و گیرهها عموماً در طول درمان برداشته نمیشوند. یک الی دو هفته بعد از وارد کردن گیرههای جراحی، بیمار به مرکز درمانی باز میگردد تا موقعیت سر نیز در طول درمان با پرتو پروتون معین شود. دو ابزار اصلی که برای ثابت نگه داشتن سر بیمار مورد استفاده قرار میگیرند، عبارتند از: ۱- قطعهای که بیمار در طول درمان آن را به طرف پایین گاز میگیرد[۶۶] و ۲- ماسک فردی که صورت بیمار را هماهنگ نگه میدارد و از پشت سر محکم میشود. استفاده از این دو وسیله امکان قرارگیری دقیق بیمار نسبت به پرتو را فراهم میآورد. تکرارپذیری این کار طی مطالعهای با دقت mm 1/0 در طول سه محور خطی و دو محور چرخشی اعلام شده است [۱۳]. یک بار که بیمار در یک موقعیت قابل تکرار، ثابت نگه داشته شده است، پرتویی از اشعۀ ایکس بهطور دقیق موقعیت گیرهها را در چشم که وابسته به موقعیت بیمار و پرتو است، اندازهگیری میکند.
پس از بررسی عکسهای تشخیصی، تیم درمانی، دوز پروتون و زاویۀ لازم برای چشم در طول درمان را طراحی میکنند. برای ثابت نگه داشتن نگاه بیمار در زاویۀ مناسب، یک نور کوچک و یا یک نقطۀ کانونی، داخل محدودهای که بیمار میتواند نگاهش را به یک نقطۀ دقیق متمرکز کند، حرکت داده میشود. زاویۀ نگاه بیمار میتواند در به حداقل رساندن دوزی که به ساختارهای حیاتی و حساس چشم میرسد، نقش مؤثری داشته باشد. بعد از ترکیب تمامی این اطلاعات بهمنظور طراحی درمان و پس از کنترلهای نهایی، بیمار برای درمان آماده است. نمای کلی از یک سیستم پروتوندرمانی برای تومورهای چشم در شکل ۱-۵ آمده است.
شکل ۱-۵٫ نمای کلی از یک سیستم پروتونتراپی برای تومورهای چشمی [۱۳]
مشخصات فیزیکی دوز تحویلی در پروتونتراپی تومورهای چشمی
در درمان تومورهای چشم، خط پرتو پروتون، برای میدانهای تابشی کوچک و در عمقهای سطحی بهینهسازی میشود؛ بهطوری که شیب دوز تحویلی در لبههای میدان تابشی و بهویژه شیب دوز عرضی، تیز باشد. این مسئله میتواند دوز را در ماکیولا، دیسک بینایی و یا لنز کاهش دهد. پارامتر مهم دیگر در طراحی خط پرتو، آهنگ دوز است. از آنجایی که بیمار باید در طول دریافت دوز، نگاهش را ثابت نگه دارد، دوز با آهنگی بالا داده میشود تا زمان نگاه کردن به حداقل برسد. ضمن اینکه همانطور که قبلاً نیز به آن اشاره شد، جهت نگاه کردن به گونهای انتخاب میشود تا دوز رسیده به ساختارهای حساس، حداقل باشد. با درنظرگرفتن پارامتر آهنگ دوز، دوز Gy 6/13 با آهنگ Gy/min 20 در چهار بخش روزانه به بیمار داده میشود [۳۰].
عمق نفوذ و پهنای مدولاسیون، دو پارامتر مهم در تعیین مشخصات فیزیکی دوز پروتون هستند، که در فصل دوم بهطور مفصل توضیح داده خواهند شد. برای تعیین این دو پارامتر، به هدف تحت درمان در راستای عمق، mm 5/2 در انتها اضافه میشود. این کار به علت عدم قطعیت در اندازهگیری طول چشم (فاصله قرنیه تا شبکیه) به اندازۀ mm 5/0±، عدم قطعیت در توان توقف برای پروتون به اندازۀ ۳%± و عدم قطعیت در برد دستگاه به اندازۀ mm 1± میباشد. در حاشیۀ عرضی هم mm 5/2 به هدف اضافه میشود که شکل موازیساز را با توجه به مشخصات میدان تابشی تعیین میکند. این حاشیۀ عرضی برای نیمسایه (۹۰%-۵۰%) در حدود mm 1 میباشد؛ ضمن اینکه عدم قطعیت در موقعیت چشم به اندازۀ mm 5/0± و چرخش چشم به اندازۀ̊ ۲± نیز حساب میشود [۳۰].
در فصل دوم مشخصات فیزیکی پروتون که سبب ایجاد مزایایی برای پروتونتراپی نسبت به سایر روشهای پرتودرمانی میشود، به طور مفصل توضیح داده خواهد شد. همچنین چگونگی استفاده از این مشخصات در فرایند کلی درمان با پروتون، بههمراه ویژگیهای زیستی این ذره بررسی خواهد شد.
دانش صریح به دانش صریح (ترکیب[۸۸])
دانش صریح به دانش ضمنی (درونیسازی[۸۹])
در ادامه ویژگیهای چهارمرحله این فرایندهای تبدیل دانش را تشریح میکنیم. هر چهار شیوه تبدیل میتواند به عنوان فرآیندهای متعالی شناخته شود. مدل SECI[90] تنها یک طرح برای تولید دانش مطرح میکند و ایده خود تعالی را به طور کاملا انتزاعی و مجرد بیان میکند. شکل زیر چرخه تولید دانش را به صورت شماتیک نشان میدهد.
شکل ۲-۳: چرخه تولید دانش
اجتماعیکردن
اجتماعیکردن با اشتراک گذاشتن دانش ضمنی در بین افراد سر و کار دارد. اصطلاح اجتماعیکردن تأکید میکند که دانش ضمنی به واسطه فعالیتهای مشترکی مانند با هم بودن و در یک محیط زندگی کردن انتقال مییابد نه از طریق دستورالعملهای مکتوب یا شفاهی.
سالهای طولانی کارآموزی به نوآموز اجازه میدهد تا طریقههای دیگر فکرکردن و احساس کردن را درک کند.
بنابراین در یک موقعیت خاص دانش ضمنی میتواند به اشتراک گذاشته شود تنها در صورتیکه فرد این آمادگی را در خودش ایجاد کند که دانش ضمنی را فرا بگیرد. به طور خلاصه خود تعالی چارچوبی برای به اشتراک گذاشتن دانش ضمنی افراد است.
در عمل اجتماعیکردن کسب دانش از طریق مجاورت فیزیکی است. فرایند فراگیری دانش به طور زیاد از طریق تعامل مستقیم با مشتریان و تأمینکنندگان ایجاد و فراهم میشود. راه دیگر فراگیری دانش ضمنی رفتن در داخل سازمان است. اطلاعات در محل انجام کار در داخل سازمان قابل دستیابی است و آخرین اطلاعات قابل دسترسی در آنجا متمرکز میشود. انتشار دانش ضمنی یک خصوصیت دیگر اجتماعی کردن است. فرایند انتقال نظرات به همکاران و زیردستان به طور مستقیم موجب به اشتراک گذاشتن دانش افراد و ایجاد یک مکان یا فضای مشترک میشود.
بیرونیسازی
بیرونیسازی بیان دانش ضمنی و انتقال آن به شکلهای قابل درک برای دیگران است. به اصطلاح افراد مرزهای درونی وبیرونی خود را گسترش میدهند.
در حین فرایند بیرونیسازی فرد خود را درگیر گروه میکند؛ بنابراین عضو گروه میشود. مجموعه نظرات وتفکرات افراد باهم ترکیب و به نظرات و عقاید گروه میپیوندد، این شکل خود تعالی کلیدی در ادغام نظرات گروه وتبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است.
درعمل بیرونیسازی به دو طریق انجام میشود:
روشن و شفاف کردن دانش ضمنی (که این تبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است) با فنونی سروکار دارد که بیان نظرات و یا تصورات فرد به صورت لغات ومفاهیم و زبان تمثیل (از قبیل استعارهها و قیاسها و…) کمک میکند.
فاکتور دوم با انتقال دانش ضمنی به مشتریان یا متخصصان به شکلهایی که به سهولت قابل درک باشد سروکار دارد. لازمه این فاکتور استدلالهای مؤثر قیاسی و استقرایی میباشد.
ترکیب
ترکیب شامل تبدیل دانش تصریحی به شکلهای پیچیدهتری از این نوع دانش است. مباحث اصلی در ترکیب فرایندهای ارتباط، اشاعه و سیستمی کردن دانش است.
در عمل مرحله ترکیب به سه فرایند استوار است:
۱- گرفتن و ادغام کردن دانش تصریحی جدید ضروری است. این شامل گردآوری دانش بیرونیشده مانند دادههای عمومی از داخل یا بیرون سازمان و سپس ترکیب این دادهها است.
۲- انتشار دانش تصریحی براساس فرایند انتقال این شکل دانش به طور مستقیم به وسیله ارائهها و جلسات است. در اینجا دانش جدید بین اعضای سازمان پخش میشود.
ویرایش یا فرآیندی کردن دانش تصریحی قابلیت استفاده از آن را بالا میبرد مانند اسناد و مدارکی از قبیل طرحها، گزارشات و اطلاعات بازار.
درونیسازی
درونیسازی دانش در واقع تبدیل دانش تصریحی به دانش ضمنی سازمان است. در درونیسازی لازم است فرد دانش مربوط به خود را درون دانش سازمان تشخیص دهد و همچنین خودش را در یک کل گستردهتر دریابد. یادگیری از طریق انجام دادن، آموزش دیدن و تمرین کردن موجب میشود که افراد به قلمرو دانش گروه و تمام سازمان دستیابی داشته با شند.
در عمل درونی سازی بر دو بعد تکیه دارد که عبارتند از:
۱- دانش تصریحی در فعالیت و عمل قرار گرفته است. بنابراین فرایند درونیسازی دانش عملی کردن مفاهیم و روشها در مورد راهبردها، تاکتیکها، نوآوری و ترقی و پیشرفت است، برای مثال، برنامههای آموزشی در سازمانهای بزرگ به افراد جدید در درک خود سازمانشان به عنوان یک کل کمک میکند.
۲- با استفاده از تجربیات و شبیهسازی به عنوان عاملی برای شروع یادگیری وانجام فرایندها میتوان به دانش تصریحی شکل بخشید. در یادگیری بدین طریق مفاهیم و روشهای جدید در موقعیتهای مجازی را میتوان یاد گرفت.
به طور خلاصه مدل SECI فرایند پویایی را توصیف میکند که درآن دانش ضمنی و تصریحی در حال مبادله و انتقال هستند. فضای مشترک یک مفهوم استعاری را برای مدل SECIو تبدیل پویای دانش فراهم میکند در درون این فضای مشترک زمان واقعی برای تولید دانش از طریق خود تعالی قابل دستیابی است.
خصوصیات چهار نوع فضای مشترک:
متناسب با چهار مرحله مدل SECI چهار نوع مکان وجود دارد. هر طبقه یک مکان خاص مناسب با هر چهار شیوه تبدیل توصیف میکند. این مکانها جایگاههایی برای مراحل مشخص چرخه حلزونی دانش است. هر مکان یک فرایند تبدیل ویژهای را فراهم میکند وبدین وسیله فرایند تولید دانش را سریع تر میکند.
۱- مکان شروع آن فضایی است که افراد احساسات، عواطف، تجارب و الگوهای ذهنی خود را به اشتراک میگذراند. مکان شروع مکانی است که چرخه تولید دانش شروع میشود و متناسب با مرحله اجتماعی کردن است.
انتخاب افراد با ترکیب درست از دانش و مهارتهای خاص مختلف برای تیم پروژه بسیار اساسی است. از طریق الگوهای ذهنی مهارتهای ذهنی افراد به مفاهیم وعبارات رایج تبدیل میشود این دو فرایند با هم اتفاق میافتد. فرد از الگوهای ذهنی افراد دیگر استفاده کرده و همچنین الگوهای ذهنی خود را منتقل و مورد تجزیه وتحلیل قرار میدهد.
۲- مکان اثرگذاری متقابل، مکانی است که دانش ضمنی، دانش تصریحی را بوجود میآورد. بنابراین این مکان فرایند بیرونیسازی را ظاهر میسازد. گفتگو کلیدی برای چنین تبدیلهایی است و استفاده فراوان از استعارهها یکی از مهارتهای مورد نیاز تبدیل است. اهمیت میزان توجه به انتقال دادن و اراده به دانش ضمنی به دانش تصریحی در شرکتهای مانند هوندا و تری ام مشهود است. جایی که مکان اثرگذاری متقابل برای گردهم آوردن بازتاب افراد در فرهنگ شرکت نهادینه شده است.
۳- مکان سایبر، مکانی است از روابط وتعاملات متقابل در یک فضای مجازی به جای زمان و فضای واقعی و این مکان مرحله ترکیب را ظاهر میسازد. ترکیب دانش تصریحی جدید دانش و اطلاعاتی که وجود داشته است، دانش تصریحی را در سراسر سازمان فراگیر میسازد و عمومی میکند. استفاده از شبکههای آنلاین، ابزارهای گروهی اسناد، مدارک و پایگاه دادهها که به سرعت از دهه قبل رشد یافته است این فرایند تبدیل را سریعتر میکند.
۴- مکان تمرین، مرحله درونیسازی را آشکار و تبدیل دانش تصریحی به دانش ضمنی را آسان میکند. آموزش متمرکز به وسیله مشاوران و همکاران ارشد تمرینهای مداومی را در برمیگیرد که بر الگوهای خاص تکیه دارد و به جای آموزش برپایه تجزیه وتحلیل با چنین الگوهایی کار میکند. بنابراین درونی کردن دانش به طور مداوم به وسیله دانش رسمی (تصریحی) در عمل واقعی و یا شبیه سازی توسعه پیدا میکند.
آگاهی از ویژگیهای مختلف مکانها میتواند تولید دانش را بطور موفقیتآمیز فراهم آورد. در نهایت دانش فراگیر شده در داخل هر مکان به اشتراک گذاشته، دانش بر پایه سازمان را شکل میدهد. فضای مشترک سازمان تنها محل جمع آوری و انباشت مواد یا اطلاعات مختلف نیست بلکه تا اندازهای پویایی تولید مداوم دانش جدید از طریق یک چرخه تبدیل دانش ضمنی دانش تصریحی وسپس تبدیل دوباره آن به دانش ضمنی را نشان میدهد.
۲-۴-۶-۲-جمعآوری دانش
افراد به طور فزایندهای به حجم و تنوع زیادی از دانش سراسر دنیا برای جلب مناسب کارشان نیاز دارند. سازمانها پایه های دانش خود را بهوسیلهی جمعآوری اطلاعات از منابع متعدد داخلی و خارجی میسازند. جمعآوری دانش به دو صورت داخلی و خارجی انجام میگیرد.
جمعآوری دانش داخلی
یکی از شکایات عمده کارکنان این است که سازمانهای متبوع آنها از بخش مهمی از دانش خود بهرهبرداری نمیکنند. سازمانها، اغلب از کشف سرمایه فکری که در اذهان کارکنان آنها وجود دارد، یکه میخورند چیزی که نوناکا (۱۹۹۰) آن را “دانش ضمنی” مینامند.
منابع دانش ضمنی شامل تخصص، حافظه، باورها و مفروضات افراد و هر آنچه شاید برای سازمان ارزشمند باشد، است. این نوع دانش به طور معمول برای برقراری ارتباطات و تشریح آن سخت است. اما میتواند منجر به مزایای زیادی برای سازمانها شود. شرکتهای الکوآ، ماتسوشیتا و مکینزی قابلیت و خلاقیت قابل توجهی را در جمعآوری دانش کارکنانشان، از خود نشان دادهاند.
همچنین سازمانها ممکن است سبک انفعالی یا فعالی را برای کنکاش محیط درونی خود به کار گیرند. از یک طرف، آنها ممکن است اجازه دهند که اطلاعات در سطوح بالای سلسله مراتب سازمانی پالایش شود یا به سطوح پایین سازمان نشت کند. از طرف دیگر، آنها ممکن است به طور فعال محیطهای داخلی خود را برای کسب اطلاعات، ارزیابی یا تبدیل آن به دانش قابل استفاده، کنکاش نمایند. بهترین مثال در مورد رویکرد دوم، شرکت ۳ام[۹۱] است که تواناییاش را برای کسب اطلاعات از دانشمندان برتر در داخل سازمان توسعه دادهاست. شرکت مزبور به وسیله ساختاردهی منعطف و تقویت ارزش “به اشتراک گذاشتن اطلاعات کاری"، از ثروت اطلاعات بهرهمند شدهاست و این امر به نوبهی خود به دانش نوآور و محصولات قابل عرضه به بازار تبدیل شدهاست.
توانایی یادگیری از فعالیتهای سایر بخشهای سازمان میتواند به یک منبع اصلی ارزش افزوده برای سازمانها تبدیل شود. سازمانها ممکن است دانش داخلی را به وسیله بهرهبرداری از دانش پرسنل خود، یادگیری از تجربیات مشترک و استقرار فرایندهای مستمر تغییر کسب کنند.
جمعآوری دانش بیرونی
امروزه، میزان تغییرات، بسیار زیاد است به طوری که هیچ سازمانی نمیتواند همه اقدامات اجرایی اثربخش و ایدههای خوب را کنترل کنند. رهبر بازار شدن، نیازمندی سازمانی است که در جستجوی بهبود مستمر و ایدههای نوین باشد. مکتب سنتی تفکر، که از این قاعده حمایت میکرد “اگر ابتکار اینجا نیست، آن به هیچ وجه نمیتواند خوب باشد“[۹۲]، در بازارهای بسیار متغیر امروزی، دشنام تلقی میشود. سازمانها به ابتکار مجدد آنچه دیگران کشف کردهاند، نیاز ندارند؛ تلاش امروز آنها, “کسب, اقتباس و توسعه” است. سازمانها میتوانند اطلاعات بیرونی را با به کارگیری بعضی از شیوه های ذیل کسب نمایند:

