مبحث نخست : ارکان بزه جاسوسی
ما در این مبحث به رکن مادی ، رکن معنوی و رکن قانونی بزه جاسوسی در کشور ایران و فرانسه می پردازیم .
گفتار نخست : عنصر مادی
از آن جایی که کسی را تنها به خاطر اندیشه و فکر مجرمانه ، محاکمه و مجازات نمی کنند عنصر اساسی دیگری در همه جرایم وجود دارد که به عنوان عنصر مادی شناخته شده است ، یعنی تنها حالت ذهنی برای تحقق جرم کافی نیست ، بلکه باید همراه با سوء نیتی که قانون آن را جرم شناخته عمل و فعلی نیز صورت پذیرد .
بنابراین اگر عمل مجرمانه ای با سوء نیست فرد همراه نباشد غالبا جرمی تحقق نیافته است . پس برای تحقق جرم ، عنصر مادی ، یعنی واکنش خلاف قانون و مقررات ضروری است . مصادیق واکنش متفاوت است و گاهی از مواقع ممکن است حالت منفی و ترک فعل باشد . از نظر حقوقدانان مصادیق عنصر مادی را به طور کلی به شکل ذیل می توان تقسیم نمود :
فعل
ترک فعل
جرم فعل ناشی از ترک فعل
داشتن و نگهداری
حالت و وضعیت
ما در این گفتار به بحث موضوع جرم جاسوسی و رفتار مجرمانه بزه مذکور می پردازیم .
الف – موضوع جرم
ماده ۲۴ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۸۲ مصادیق متعددی از موضوع جرم جاسوسی را بیان می دارد .
در بند الف ماده مزبور اسناد یا اطلاعات یا اشیای دارای ارزش اطلاعاتی، موضوع جرم جاسوسی شمرده شده است و در بند ج همان ماده اسرار به نظامی ، سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی ویا صنعتی تقسیم شده است و موضوع جرم جاسوسی در قانون مجازات انتشار و افشاء اسناد محرمانه سری دولتی مصوب ۲۹/۱۱/۱۳۵۳ با تفصیل و جزئیات بیشتری مورد حکم قرار گرفته است و در ماده یک قانون فوق چنین آمده است :
« اسناد دولتی عبارتند از هر نوع نوشته یا اطلاعات ثبت یا ضبط شده مربوط به وظایف و فعالیت های وزارتخانه و موسسات دولتی و وابسته به دولت و شرکت های دولتی از قبیل مراسلات ، دفاتر ، پرونده ها ، عکس ها ، نقشه ها ، کلیشه ها ، نمودارها ، فیلم ها ، میکروفیلمها و نوارهای ضبط صوت که در مراجع مذکور تهیه و یا به آن مراجع رسیده باشد با توجه به مواد مذکور تا اندازه ای موضوع جرم جاسوسی از نظر قانون معین می گردد »[۶۹].
اما به طور کلی می توان گفت که موضوع جرم جاسوسی به اطلاعات و اشیاء تقسیم می شود :
۱- اطلاعات
جمع آوری و تحصیل اطلاعات همواره یکی از مصادیق جرم جاسوسی معرفی شده است قانونگذار ایران در مواد ۵۰۵ م.ق.ا. و بند ب م ۲۴ ق.م.ن بدان اشاره کرده است و مقنن فرانسوی نیز در ماده ۷ – ۴۱۱ قانون جزای جدید و ماده ۱ – ۴۷۶ قانون عدالت نظامی به این
موضوع اشاره کرده است .
اما لازم به ذکر است که در زمینه شمول اسرار و اطلاعات، سیاست کیفری ایران و فرانسه با هم تفاوت های زیادی دارد .
قانونگذار ایران بیشتر به ارائه تقسیم بندی های کلی در این زمینه می پردازد و انواع و اقسام آن را بیشتر به مراجع اجرایی واگذار نموده است همانطور که مشاهده می شود قانونگذار در ماده ۵۰۵ قانون مجازات اسلامی هیچ گونه تعریفی را درباره اطلاعات طبقه بندی شده بیان نکرده است . اما سیاست کیفری که مقنن فرانسوی در این زمینه دنبال کرده است کمی متفاوت تر است . مقنن فرانسوی با ایجاد تغییر در دامنه شمول این جرم ، موضوع این جرم را به فعالیت های اقتصادی ،اجتماعی، فرهنگی و صنعتی نیز کشانده است .
۲- اشیاء
علاوه بر اطلاعات ، اشیاء نیز می تواند موضوع جرم جاسوسی قرار بگیرد . از بررسی قوانین ایران به این نتیجه می رسیم که سیاست کیفری ایران در مورد موضوع جرم فقط محدود به اطلاعات و اسناد می شود اما در مقابل سیاست کیفری فرانسه در ماده ۷ – ۴۱۱ اشیاء (اموال مادی قابل لمس ) را به عنوان موضوع جرم جاسوسی پذیرفته است .
ب – رفتار مجرمانه
رفتار مجرمانه اعم است از فعل و یا ترک فعل :
۱- فعل : افعالی که در مورد بزه جاسوسی مصداق پیدا می کنند عبارتند از :
۱- جمع آوری اطلاعات
۱- انتقال به افراد فاقد صلاحیت
۱- ورود به اماکن ممنوعه
۱- انتقال اطلاعات نادرست به مسئولین
۱- همدستی با قدرت خارجی
۱- انتقال سرزمین و نیروهای مصلح به قدرت خارجی
– ۱ - جمع آوری اطلاعات
ماده ۵۰۵ قانون تعزیرات مصوب سال ۱۳۷۵ اشاره می دارد که « هر کس با هدف بر هم زدن امنیت کشور به هر وسیله اطلاعات طبقه بندی شده را با پوشش مسئولین نظام با ماموران دولت یا هر نحوه دیگر جمع آوری کند …. به حبس از یک تا پنج سال محکوم می شود ».
لذا جمع آوری اطلاعات یکی از مصادیق رفتار مجرمانه بزه جاسوسی شناخته می شود . در کشور فرانسه هم قانونگذار در ماده ۷ – ۴۱۱ قانون جزای جدید و ماده ۱ – ۴۷۶ قانون عدالت نظامی به این موضوع اشاره کرده است.
اما با این تفاوت که قانونگذار ما در ماده ۵۰۵ (ق.م.ا) لزوم طبقه بندی اطلاعات را شرط دانسته است اما از نگاه مقنن فرانسوی اطلاعات باید ذاتا مخالف منافع اساسی ملت فرانسه باشد .
باید توجه داشت که در قانون جزای جدید فرانسه قانونگذار با توسعه دامنه شمول جرم جاسوسی، دامنه شمول اطلاعاتی که ممکن است موضوع جرم جاسوسی واقع شود را نیز در واقع افزایش داده است لذا با توجه به قانون جدید شاید بتوان گفت اطلاعات صنعتی تجاری نیز ممکن است موضوع جاسوسی واقع شوند .
۱ – ۲ – انتقال به افراد فاقد صلاحیت
همان طور که در ماده ۲۶ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۸۲ مقرر شده است که « هر نظامی که اسناد و مدارک ، مذاکرات ، تصمیمات یا اطلاعات طبقه بندی شده را در اختیار افرادی که صلاحیت اطلاع نسبت به آن ها را ندارند ، قرار دهد یا به هر نحو آنان را از مفاد آن مطلع سازد با توجه به طبقه بندی اسناد و یا اطلاعات مربوطه مجازات خواهد شد».
آن چه در ماده ۲۶ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح پیش بینی شده مربوط به مواردی است که اسرار در اختیار افراد غیر ذیصلاح ، که لزوما دشمن نیستند قرار گیرد .
ماده ۵۰۱ ق.م.ا نیز مصداقی از این رفتار مجرمانه می باشد که دارای ابهامات زیادی است اولین مورد ابهام این است که در ماده مذکور تعریفی از اسناد و نقشه ها یا اسرار و تصمیمات سیاست خارجی و داخلی ارائه نداده است . برخی از نویسندگان حقوقی برای برطرف کردن این نقص گفته اند که مراد قانونگذار تمام آن چیزی است که به امور حکومت بر می گردد.[۷۰]
در مقابل عده ای دیگر از حقوقدانان آن را ناظر بر سیاست های امنیتی داخلی و خارجی میدانند .[۷۱] اما این اختلاف در کشور فرانسه به دلیل سیاست توسعه دامنه جرم انگاری دیده نمی شود . زیرا در فرانسه هر چیزی که علیه منافع اساسی ملت فرانسه باشد می تواند مصداقی از جاسوسی باشد .
از دیگر تفاوت های ایران و فرانسه در این زمینه می توان لزوم سری بودن را نام برد که در ایران در لزوم سری بودن اطلاعات بین حقوقدانان اتفاق نظر وجود دارد اما در فرانسه با توجه به سیاست توسعه دامنه جرم انگاری حتی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی دیگر لزوم سری بودن غیر ضروری به نظر می رسد .
۱- ۳- ورود به اماکن ممنوعه
ماده ۵۰۳ قانون تعزیرات مصوب سال ۱۳۷۵ در این مورد اشعار می دارد :
« هر کس به قصد سرقت یا نقشه برداری یا کسب اطلاع از اسرار سیاسی یا نظامی یا امنیتی ، به مواضع مربوطه داخل شود و هم چنین اشخاصی که بدون اجازه ماموران یا مقامات ذیصلاح در حال نقشه برداری یا گرفتن فیلم یا عکس برداری از استحکامات نظامی یا اماکن ممنوعه دستگیر شوند به شش ماه تا سه سال حبس محکوم می شوند».
بند های د و ه ماده ۲۴ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۸۲ جرایمی مشابه به جرم مذکور در صدر ماده ۵۰۳ را پیش بینی کرده اند . در کشور فرانسه نیز مواد ۵ – ۴۱۳ و ۷ – ۴۱۳ در این رابطه قابل استناد می باشد .
علی رغم این که مجاز یا غیر مجاز بودن ورود به اماکن امنیتی در کشور ما با عدم صراحت قانونگذار مواجه شده است اما در فرانسه غیر مجاز بودن ورود به اماکن امنیتی به نحو صریحی در مواد ۵ – ۴۱۳ و ۷ – ۴۱۳ پیش بینی شده است . حتی در فرانسه بین موردی که فرد بدون اجازه مقامات صلاحیت دار وارد شده است با موردی که فرد با عناوین جعلی و متقلبانه وارد شده است تفاوت وجود دارد که مجازات حالت اول شش ماه حبس جنحه ای و ۷۵۰ هزار یورو جریمه نقدی است و مجازات حالت دوم یک سال حبس و تا ۱۵۰ هزار یورو جریمه نقدی می باشد .
اما قانونگذار ایران تفکیکی بین انواع مختلف ورود قائل نیست .لازم به ذکر است ،اکتفا دانستن سوء نیت عام از سوی مقنن فرانسوی باعث شده است این عمل تنها به عنوان یکی از جرائم علیه نیروهای مسلح شناخته شود اما در ایران با توجه به این که مقنن سوء نیت خاص را شرط ضروری می داند باعث می شود که این عمل یک مصداقی از جرم جاسوسی شناخته شود.
۱ـ۱ـ۲ـ۱) گروهی که دایره علم آن ها از ظواهر دنیا فراتر نمی رود(روم، ۷)و تمام مناسبات زندگی خود را در محدوده این جهانی تعریف می کنند و هرنوع ایمان به غیب و معاد را برنمی تابند. این گروه در ادبیات قرآنی تحت عنوان «کفرپیشگان» معرفی می شوند که گرایش شدید به زندگی دنیا و کسب تمتع و لذت از مظاهر زندگی دنیایی دارند از این رو غفلت از آخرت وجه ممیزه آن هاست و نه تنها خود غافلند بلکه دیگران را نیز از راه خدا باز می دارند و با القای شبهه مردم را به راه های کج و انحرافی می کشانند(نحل، ۱۰۷ و ۱۰۸/ ابراهیم، ۳/ هود، ۱۹).
۲ـ۱ـ۲ـ۱) گروهی که در فرهنگ قرآن از آن ها با عنوان «منافق» یاد می شود. این گروه در ظاهر وابسته به خیل مومنان اند لکن در عقیده و باور راسخ نیستند و ایمانی ندارند(بقره، ۸). وجه مشخصه این گروه این است که از کتاب خدا تنها بهره ای (اندک) دارند و برای بهره مندی از مظاهر فریبنده زندگی دنیا بخشی از آیات کتاب خدا را ـ که در این جهت بازدارنده است ـ بر نمی تابند(نساء، ۱۵۰). این جماعت در صورتی که مجال یابند صراحتا امر به منکر می کنند و مردم را از معروف باز می دارند(توبه، ۶۷). در زمین فساد می کنند و هنگامی که از این کار بازداشته می شوند می گویند که ما به دنبال اصلاح هستیم(بقره، ۱۱) اینان در باطن مومن به جبت و طاغوت هستند(نساء، ۵۱). در مسیر اعتقادی خود پایدار نیستند و دائم بین کفر و ایمان معلقند و در نهایت میل قلبی آن ها به سمت کافران است و کافران را هدایت یافته تر از مومنان می پندارند(نساء، ۵۱). این مهم به این دلیل است که ایشان ایمان قلبی به آخرت ندارند و بواسطه فریفته شدن در زندگی دنیا دین را لهو و بازیچه قرار داده اند( اعراف، ۵۱).
۳ـ۱ـ۲ـ۱) گروهی که حقا مومن اند و دنیا را به آخرت فروخته اند(نساء، ۷۴). آنان در دنیا تابع معروف اند و آمر به آن. در برابر فحشا و منکر موضع مخالف دارند و آن را بر نمی تابند و از خدا و رسول اطاعت می کنند(توبه، ۷۱). تمام افعال آن ها جهت الهی دارد(فتح، ۲۹ ) زمانی که ذکر خدا می شنوند دل هاشان به لرزه می افتد و هرگاه آیات خدا بر آن ها تلاوت شود ایمانشان فزونی یابد(انفال، ۲)در نماز خود خاشعند و از لغو اعراض می کنند(مومنون، ۲ و ۳) خود را از شهوات جنسی مصون می دارند(مومنون، ۵ ) و در یک کلام صادرات فعلی آن ها بر محور تقوا و پارسایی و خشیت الهی صورت می گیرد. این گروه زمانی که در زمین تمکن می یابند حدود الهی را پاس می دارند، نماز به پا می دارند و زکات می پردازند(حج، ۴۱)و به تعبیر نگارنده این گروه زمانی که در زمین حاکمیت می یابند فرهنگ اسلام ناب محمدی (فرهنگ ایده آل) را در حوزه حاکمیت خود نهادینه می کنند.
۲ـ۲ـ۱) نسبت کافران، منافقان و مومنان با فرهنگ ایده آل
در فرهنگ اسلام «کافران» و «منافقان معاند» دو روی یک سکه اند چراکه کافران به آخرت ایمان ندارند و منافقان معاند نیز نه تنها قلبا به آخرت ایمان ندارند بلکه لوازم ایمان را نیز باور ندارند به همین خاطر هر دو گروه در فرهنگ اسلامی مورد عتاب ذات ربوبی هستند و در برخی موارد پس از برشمردن صفات منافقین آنها مومن به جبت و طاغوت معرفی شده اند(نساء، ۵۱).
آنچه با تامل در آیات قرآن واضح و روشن می نماید اینکه گرایشات قلبی «گروه مومنان حقیقی» با گرایشات قلبی «گروه کافران و منافقان» کاملا غیر هم سو و معارض هم است. به عنوان مثال در قرآن، امر به معروف و نهی از منکر ویژگی مومنان و امر به منکر و نهی از معروف ویزگی منافقان برشمرده شده است و یا اینکه مومنان در مواجهه با ذکر خدا و تلاوت آیات الهی دل هاشان لرزان(حج، ۳۵/ انفال، ۲)و دیده هاشان از شوق اشکبار می شود(مائده، ۸۳)و در مقابل کسانی که به آخرت ایمان ندارند زمانی که از خدا یاد می شود قلبهایشان بواسطه شنیدن نام خدا مشمئز می شود و زمانی که از غیر خدا سخن می رود شادمانند(زمر، ۴۵)و کافران نیز با شنیدن آیات الهی خشمگین و عصبانی می شوند(حج، ۷۲) و این دو گروه(هود، ۲۶) همواره در ادبیات قرآن به ترتیب با دو مولفه «هدایت» و «ضلالت» با یکدیگر مقایسه شده اند( اعراف، ۳۰). به این ترتیب که خداوند همانطور که هدایت مومنان را بر خود فرض کرده است(یونس، ۹/ مائده، ۱۶/ مریم، ۷۶/ آل عمران، ۲۰/ محمد، ۱۷) کافران و منافقان را نیز مادام که در مسیر کفر و نفاق هستند(توبه، ۱۱ ) نه تنها هدایت نمی کند(نحل، ۱۰۴) بلکه راه هدایت را بر آن ها می بندد(نحل، ۱۰۸)و گمراهشان می کند(غافر، ۷۴/ ابراهیم، ۲۷/ نحل، ۳۷).
بنابراین قرآن به طور مکرر و با صراحت کافران و منافقان را وعده به عذاب آخرت می دهد و می فرماید: «ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا»(نساء، ۱۴۰) و از طرفی پیامبر را به مجاهدت با کافران و منافقان فرا می خواند و حضرتش را به رفتار توام با شداد و غلاظ با آنها امر می کند(توبه، ۷۳ / تحریم، ۹). همچنین این دو گروه که وجه مشترکشان در اضلال مردم از راه خداست و نسبت به فرهنگ ایده آل که همان دین خداست «ایمان به بعض» دارند و «کفر به بعض» و از قبول تمامیت فرهنگ دین سر باز می زنند، هم در دنیا ذلت و خواری خواهند چشید و هم در آخرت گرفتار شدیدترین عذاب ها می شوند و ذائقه آن ها با طعم آتش سوزان آشنا خواهد شد(بقره، ۸۵/ حج، ۹).
پس نسبت فرهنگ ایده آل و جامعه متلون به فرهنگ ایده آل با جماعت کافرین و منافقین، نسبت دافعیت است(انعام، ۷۰).
از سوی دیگر کسانی که با تقویت بعد ایمانی خود در زمره مومنان حقیقی قرار گرفته اند همواره مجذوب فرهنگ اسلامی بوده و در مواجهه با خدعه و نیرنگ منافقان و کافران، مادام که ملتزم به رعایت مقتضیات فرهنگ اسلامی باشند از حمایت معنوی صاحب فرهنگ ایده آل یعنی خداوند متعال برخوردارند(آل عمران، ۱۲۰ و ۱۲۷ و ۱۶۰/ محمد، ۷/ نساء، ۱۴۱/ فصلت، ۳۰ و ۳۱/ حج، ۴۰/ روم، ۴۷ ).(ارتباط ارگانیک (پایا) و دینامیک (پویا) میان فرهنگ ایده آل و جامعه ایمانی) از طرفی گروه مومنان که فرهنگ ایده آل در وجود آن ها نهادینه شده است با نوعی وحدت رویه در منش و روش تربیت می شوند که این امر منجر به شکل گیری روح مودت و اخوت در میان جامعه اسلامی می شود(مریم، ۹۶/ فتح، ۲۹) و انسجام و پایداری اجتماعی را به دنبال خواهد داشت(انفال، ۶۳). در این صورت فرهنگ ایده آل است که با نهادینه شدن در جامعه، اصلی ترین عامل ایجاد ثبات سیاسی و اجتماعی در عرصه داخلی خواهد بود و این نهادینگی فرهنگ اسلام در بستر جامعه زمینه اضمحلال روحیه کفر و نفاق را از بین خواهد برد و ای بسا حضور مقتدرانه فرهنگ ایده آل در تمام ساحات یک نظام اسلامی موجب تجلی حقیقت دیانت و ربوبیت برای آحاد شود و از رهگذر آن متجاوزان از حدود الهی ـ که می تواند کافران و منافقان را هم شامل شود ـ منیبان درگاه احدیت شوند و به پاسبانی از حدود الهی مبادرت کنند که در این صورت آنان نیز مومن به حقایق رحمانی و برادران اهل ایمان در دین خواهند شد( توبه، ۱۱).
البته به این نکته نیز باید توجه داشت که در میان جامعه ایمانی، مسلمانانی هم هستند که ایمان سطحی دارند و در برابر هواهای نفسانی انعطاف داشته و به پیروی از هوای نفس مبادرت می کنند و با روحیه عافیت طلبی مانوس شده اند و به همین خاطر مورد عتاب حضرت حق قرار می گیرند(توبه، ۳۸)و جالب این است که خداوند متعال موضعی که در برابر این گروه اتخاذ می کند همان موضعی است که در برابر منافقین و کافرین داشته است یعنی «اضلال و مهر کردن گوش و قلب و چشم»(جاثیه، ۲۳).
نتیجه اینکه در فرهنگ ایده آل آنچه اصالت دارد و غیر آن مورد قبول نیست تنها و تنها «ایمان حقیقی» است که باید گفت «عمل منزه و تزکیه شده» از نور ایمان حقیقی ساطع می شود و ایمان حقیقی است که انسان را متکامل می کند و انسان تکامل یافته میان تمام ابعاد وجودیش هماهنگی نظام مند حاصل، و کانون تشعشع انوار رحمانی و ربوبی می شود.
۳ـ۱) مقایسه تطبیقی اثرات تهذیب در دو حوزه فردی و اجتماعی
گفته شد در حوزه فردی آنچه در اثر فرایند تهذیب برای فرد سالک رخ می دهد تجلی فرهنگ ایده آل در ساحات وجودی فرد مهذب است؛ به نحوی که در این فرایند جنود شیطانی از مملکت وجودی فرد مهذب رخت بربسته و جنود رحمانی در شراشر وجود او مستقر می شوند و بواسطه رحمت رحیمیه الهی، برای شیطان راه نفوذی در هیچ یک از ساحات وجودی فرد «مخلص» ـ حتی ساحات جوانحی او ـ باقی نمی ماند و صادرات فعلی او عینیت تام می یابد با مطلوبات فرهنگ ایده آل.
از سوی دیگر اگر تهذیب از حوزه فردی فراتر رود و با ضرب شدن در واحد جامعه، آحاد افراد، آراسته به ملزومات و مطالبات فرهنگ ایده آل شوند جامعه ایمانی تحقق خواهد یافت و «آرمانشهر اسلامی» صورت عینی به خود می گیرد به این ترتیب که نه تنها کفر و نفاق از جامعه برچیده می شود بلکه به دنبال بازیابی هویت اصیل اسلامی، روحیاتی که ملایم با روحیات کفر و نفاق باشند نیز از میان مسلمین رخت بر می بندد. در این راستا همانطور که در حوزه فردی، خداوند فرد سالک را مشمول هدایت رحیمیه خود می کند در حوزه اجتماعی نیز وعده های مکرر خداوند در قرآن ناظر بر نصرت مومنین در برابر خدعه و فشار کافرین و منافقین است و در نهایت این اطمینان خاطر به جامعه مومنان حقیقی داده می شود که در صورت پایمردی و التزام به شرایط ایمان ناب(آل عمران، ۱۲۰ و ۱۲۵) (پرواپیشگی خدامدار و مصابره حق معیار) برتری از آن مومنان است و کید کافرین اثرگذار نخواهد بود و آنان هیچ راهی برای استیلای بر مومنین نخواهند یافت(آل عمران، ۱۶۰/ نساء، ۱۴۱).
پس همانطور که نتیجه تحقق فرهنگ ایده آل در حوزه فردی مسدود شدن راه نفوذ شیطان به ساحات وجودی فرد مهذب است، نتیجه تحقق فرهنگ ایده آل در حوزه اجتماعی نیز مسدود شدن راه نفوذ کفر و نفاق در میان جامعه ایمانی است.
بر این مبنا می توان نتیجه گرفت رکن سیاست داخلی باید مبتنی بر فرهنگ ایده آل باشد که تحقق آن در بستر جامعه اقتدارآفرین است و موجب زیادت ثبات سیاسی و هماهنگی فکری و عقیدتی در بافت اجتماعی خواهد شد (ارتباط ارگانیک و سازنده میان افراد در جامعه اسلامی) چه، در جامعه ای که فرهنگ اسلام در میان آحاد آن نهادینه شده است روحیات کفرآمیز و نفاق آلود از هیچ جایگاه اثباتی برخوردار نیستند. این در حالی است که اگر در اثر نهادینه نشدن فرهنگ ایده آل در جامعه اسلامی، روح کفر و نفاق در میان مردم ریشه دواند و از بدنه جامعه عده ای باشند که از اسلام اعراض کنند و به جلوه های زندگی دنیایی رو کنند، آن زمان است که جنگ نرم فرسایشی در جامعه اسلامی شکل می گیرد و زمینه برای افول فرهنگ اسلام فراهم می شود چراکه فرهنگ اسلام باید در مردم تجلی کند و اگر مردم به جهت سیاست های غلط فرهنگی با حقیقت و حقانیت فرهنگ اسلام آشنا نشوند و در اثر سلطه تبلیغی و رسانه ای غرب، فریفته فرهنگ بیگانه شوند، حقیقت اسلام چگونه می تواند در محدوده داخلی متجلی و به جهانیان معرفی شود؟
۲) اقتدار حاصل آمده از بسط و نهادینه شدن فرهنگ ایده آل به مثابه رکن سیاست خارجی
باید به این نکته توجه داشت که ارزش های جوامع، ساخته و پرداخته فرهنگ، فرهنگ سیاسی، تربیت و علم و آموزش و … است. ارزش ها باعث هدایت انسان ها به سوی جنبه های متعالیِ: انسان، ثروت، قدرت، اقتدار، اعتبار و غیره می شود.
یکی از ویژگی های سیاست خارجی دولت اسلامی با سایر کشورها ناظر بر مبانی و چگونگی تکیه بر منابع عقلی و نقلی است. با توجه به این که امام خمینی، رهبری ایدئولوگ و دارای اندیشه سیاسی مبتنی بر اسلام است؛ بر اساس مبانی خاص اسلام از جمله کتاب و سنّت به بیان اصول سیاست خارجی پرداخته است. در حقیقت، ساختار سیاست خارجی بر مبنای التزام به احکام شرع مقدس صورت می گیرد. ایشان با تأکید بر انسانی و اخلاقی بودن محتوای انقلاب می فرماید: محتوای این انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامی و اخلاق انسانی و تربیت انسان ها بر موازین انسانیت بوده است(امام خمینی، ۱۳۶۱، ج۱۴: ۴۵-۴۱) (یعنی محتوای انقلاب منطبق با فرهنگ ایده آل مورد نظر ما بوده است). و در جای دیگری می فرمایند: معنا ندارد که دولت اسلامی ایران با دولتی که هیچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشریت ندارد، سرمیز اصلاح بنشیند(امام خمینی، ۱۳۶۱، ج ۱۸: ۷۸-۷۵). (التزام به فرهنگ ایده آل در عرصه های سیاست خارجی)
۱ـ۲) پیوند سیاست داخلی و سیاست خارجی در اندیشه امام خمینی
امام خمینی به عنوان معمار و ایدئولوگ انقلاب اسلامی، تبیین کننده آموزه ها و راهکارهای حکومت اسلامی در دو عرصه درونی و بیرونی به شمار می آید. ایشان به عنوان بنیانگذار نظام متکی بر نقش حمایتگر قاطبه مردم از حکومت، بر پویش سیاست خارجی آن با تاکید بر گفتمان رشد محور اعتقاد داشتند چرا که سیاست داخلی و سیاست خارجی را راهکارهای متنوع در راستای نیل به هدف اصلاح طلبانه می دانستند. به عبارت دیگر، با اذعان به تکثر روش و اتحاد ارزش، نظریه وحدت در عین کثرت را مورد تاکید قرار می دادند. یعنی برآیند برهمکنشی روش های درونی و بیرونی را موجب تحقق اعتلای اسلام در عرصه جهانی می دانستند. بنابراین در اندیشه ایشان، پیوند سیاست داخلی و سیاست خارجی به عنوان رابطه ای دو سویه بین دو متغیر وابسته در راستای متغیر مستقل نشر و احیای تعالیم حیاتبخش اسلامی در اقصی نقاط گیتی معنا و مفهوم می یافت. یعنی تاثیرگذاری دو سطح تحلیل خرد و میانه بر یکدیگر به معنای تاثیر مختصات نظام داخلی بر نوع روابط خارجی و اثربخشی روابط میان کشورهای مسلمان و مستضعف بر مسائل داخلی در راستای سطح تحلیل کلان یعنی اصلاح ساختار و کارکرد و نظام بین الملل جهت می یابد. همانگونه که انطباق و همسویی محیط روانشناختی یعنی ذهنیت ها و ادراک ها با محیط عینی ـ عملیاتی در خصوص فراگیری ارزشهای جهان وطنی اسلام موجب توجه به ارزشهای انسانی ـ معنوی در دو سطح سیاست داخلی و سیاست خارجی می گردد( دهشیری، ۱۳۷۸: ۶۵). در واقع، در اندیشه امام خمینی، سیاست خارجی نه به معنای سیاست کشور اسلامی در قبال کشورهای بیگانه که به معنای سیاست بیرونی ام القری در قبال کشورهای واقع در فراسوی مرزهای نظام اسلامی است که به عنوان فراگردی واسط بین سیاست داخلی و سیاست جهانی، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری دو جانبه در رابطه با آندو دارد. البته راهکارهای دیپلماتیک در سطح میانه بر اساس قواعد وسع و تدرج[۴۵] یعنی مرحله بندی نیل به هدف بر اساس توانایی شکل می گیرد و در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، حقوقی و ارتباطاتی ـ تبلیغاتی قابل بازشناسی است.
روی دیگر سخن آنکه پیشبرد اهداف یک حکومت اسلامی در عرصه سیاست خارجی مستلزم آن است که حکومت، پشتوانه ای عظیم از مردم بصیر داشته باشد و هرچه این پشتوانه در کمیت و کیفیت مستحکم تر باشد ملت مسلمان به مثابه ید واحده ای می شوند که با اقتدار، پیگیر آرمان های متعالی اسلام خواهند بود و بدیهی است که به دنبال تحقق جامعه ایمانی منسجم و متحد، برد سیاسی نظام اسلامی در محیط بین الملل افزایش می یابد و میزان تاثیرگذاری فکری و فرهنگی نظام بر ملت های مسلمان که عمق استراتژیک در اهداف راهبردی جمهوری اسلامی ایران می باشند ارتقاء قابل توجهی خواهد یافت.
گفتار دوم: نهادینه کردن فرهنگ ایده آل در جامعه، اصلی ترین هدف حکومت اسلامی
-
- تقویت بنیادهای فرهنگ ایده آل نیاز اساسی برای توسعه سیاسی
امروزه نیل به توسعه سیاسی برای همه کشورها یک کمال مطلوب تلقی می گردد. پدیده توسعه همانند بسیاری دیگر از پدیدههای اجتماعی اموری هستند که به مروز زمان و به نحو تدریجی با فراهم شدن زمینههای فکری ـ فرهنگی و… قابل تحقق می باشد. فرهنگ سیاسی شیعه و تجدید حیات آن با کاربرد عقل در فهم متون دینی و مصلحت سنجی در اجرای قوانین شریعت، احترام و اعتبار به آزادی، علم، عزّت و استقلال با تسهیل ورود عناصر عقلانیت ممانعتی برای توسعه سیاسی ایجاد نمی کند و بلکه در امحای عوامل فرهنگی ضد توسعه سیاسی که باعث تضعیف روند آن هستند، نقش اساسی دارد. علاوه بر اینها آیات قرانی و سیره سیاسی معصومین (ع) بوضوح گویای این واقعیت است. در اندیشه و تفکر سیاسی شیعه بنیادهای فرهنگی توسعه سیاسی را می توان ردیابی نمود. چه، مکتب تشیع صرفا یک مکتب تک ساحتی نیست. در این مکتب دنیا مزرعه آخرت به حساب می آید. بحث از تمدن سازی مادی یک بحث ضد دینی نیست. بدلیل اینکه ایجاد یک تمدن متکی بر فرهنگ مذهبی ( تمدن مذهبی) ، محتاج یک تمدن مادی نیز می باشد؛ یعنی یک تمدن دو بال دارد: بال فرهنگی و بال مادی. پس نتیجه می گیریم که توسعه یافتگی در ابعاد مختلف آن، محصول بستر فرهنگی پویا و همساز آن است و بستر فرهنگی توسعه نیز آنگونه که برخی می پندارند صرفاً فرهنگ غربی نیست بلکه توسعه در بستر تمامی فرهنگهایی که از مولفههای پویایی، رشد و بالندگی برخوردار باشد قابل تحقق است)www.feqh.com تاریخ آخرین مراجعه ۱۱/۴/۱۳۸۹).
تردیدی نیست که فرهنگ هر جامعه با تمامی جلوههای زندگی، ارزش هایانسانی و معرفت شناختی و هم چنین با تعاملات و تقابلات اجتماعی، در همه زمانها و مکانها ارتباط می یابد و به این جهت است که هویت فرهنگی جامعه می تواند هادی اهداف حکومتی و منادی توسعه سیاسی تلقی شود( روح الامینی، ۱۳۶۵: ۱۲۰-۱۱۸). هر جامعه ای برهویت و شناسنامه فرهنگی خویش تاکید دارد و می کوشد که با تمام قدرت و غرورملی، مشخصه های چنین هویتی را زنده نگه دارد و از آن دفاع کند. پس باید محتوا و چهارچوب فرهنگی جوامع، عوامل و موانع توسعه را شناخت و منطبق با شرائط ویژه فرهنگ جوامع، الگو و نسخه ای ترتیب داد و در این حالت است که توسعه در چهارچوب هویت فرهنگی معنا پیدا می کند. جامعه محتاج برنامه، نظم و ترتیب است و برای دست یابی به انسجام درونی باید روی اعضای آن کارشود. انسان باید ارزش پیدا کند و تربیت او مبنای توسعه قرارگیرد. سرمایه های یک جامعه منحصر به منابع طبیعی، تکنولوژی و مالی آن نیست بلکه ارزش مند ترین سرمایه، انسانهای با فرهنگ، آموزش دیده و با شخصیت آن جامعه هستند. در طول تاریخ هرجا تمدنی مادی - فرهنگی وجود داشته است از جنبه نظامی و نیز اجتماعی، فرهنگی و تربیتی، سرمایه گذاریهای جدی روی انسان ها انجام شده و یک سیستم اجتماعی برپا گردیده است. ساختن و پرداختن فرهنگ ِهمگون ِداخلی نیازمند سال ها تلاش و کار منظم و حساب شده تربیتی و آموزشی است( سریع القلم، ۱۳۷۲: ۱۲۷-۱۲۶).
پس توسعه سیاسی نیازمند فرهنگ است و چون فرهنگ مقولهای است که به طور تدریجی و در بستر زمان شکل می گیرد، باید نقش و تأثیر گذاری فرهنگ و هویت فرهنگی را در چهارچوب روند توسعه از نظر دور نداشت. در نتیجه باید گفت: “با هرنوع فرهنگ در صورت دریافت محتوا و قالب روزآمد آن، می توان به توسعه رسید.” (رجایی،۱۳۷۰: ۱۸)و این حرف که توسعه یافتگی معلول فرهنگ خاصی است (فرهنگ غربی) نادرست است. بنابراین دستیابی به مولفههای فرهنگی زمینه ساز توسعه سیاسی و نیز گذار از موانع فرهنگی توسعه یک ضرورت است. این ضرورت برای کشورهایی که حیات سیاسی اجتماعی آن ها تابع ضوابط و قواعد ایدئولوژیک است، ملموس تر به نظرمی رسد، به ویژه اگر دین و یا ایدئولوژی داعیه کمال و برتری داشته باشد، الزاماً می باید موضعی درباره توسعه سیاسی اتخاذ کرده باشد. عده ای براین باورند که ریشه توسعه نیافتگی سیاسی کشورهای اسلامی از نقص ِ عقاید اسلامی و فقدان قابلیت لازم برای توسعه نیست بلکه در انحراف از اعتقادهای اصیل دینی است و ما نیز بر این باوریم که این معضل به منزله خلئی است که جز با نهادینه شدن فرهنگ ایده آل در جامعه پر نمی شود. پس با این نگاه ترقی و پیشرفت مورد نظر اسلام جز از راه تمسک به اعتقادهای اصیل اسلامی میسّر نخواهد شد. در همین راستا باید گفت دین و مذهب در تحقق توسعه ایده آل می تواند نقش تعیین کننده داشته باشد زیرا التزام به مطالبات شریعت قدسیه اسلام بر رفتار و روابط افراد با یکدیگر تاثیر قابل ملاحظه ای دارد و بر این مبنا حرکت روح ِفردی و جمعی به سوی مطالبات ذات مقدس احدیت مبنای توسعه فرهنگی ـ سیاسی در یک جامعه اسلامی خواهد بود. پس تاکید می کنیم که دستیابی به توسعه همه جانبه امری است که در فرهنگ اسلامی نسبت بدان تاکیدات فراوانی شده است اما آنچه باید مورد توجه باشد اینکه زیربنای توسعه در هر ساحتی از آن، فرهنگ توسعه یافته و نهادینه شده اسلام باشد؛ چه، در این صورت است که جامعه مسلمین ضمن حفظ عزت و استقلال خود در تمام زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فنی، تکنولوژیک و … می تواند به پیشرفت و توسعه ای نایل شوند که نتیجه عملی آن ارتقاء همه جانبه نظام اسلامی خواهد بود.
-
- ابتنای فرهنگ سیاسی اسلام بر بصیرت آحاد
نظام سیاسی و حکومتی اسلام برای مردم و جامعه جایگاه و اهمیتی خاص قائل است و همواره در ابعاد و جنبه های گوناگون این توجه و گرایش را به حیطه عمل درمی آورد. یکی از ابعاد مهم این رویکرد تلاش فکری و عملی برای ایجاد شناخت و بینش های سیاسی در مردم و بالابردن توان تجزیه و تحلیل مسائل و تفکر و اندیشه عمیق به منظور جداسازی حق از باطل و انتخابی آگاهانه و آزادانه برای حضور در عرصه های فعالیت های سیاسی است. در نگاه ژرف نظام سیاسی اسلام مردم بردگانی نیستند که در چنبره اسارت زمامداران حکومتی قرار گرفته و هرگونه قدرت و توان اندیشیدن و انتخاب آزادانه از آنان سلب گردد و همواره به راههای گوناگون و حمایت و جانبداری چشم بسته از دولتمردان رهنمون شوند. بلکه مردم باید به شناخت و بینش سیاسی دست یابند تا بدانند چرا و چگونه باید از نظام حکومتی و زمامداران و کارگزاران تبعیت و پیروی نمایند.
آنچه در نظام های سیاسی و حکومتی جهان ـ چه دیروز و چه امروزـ متداول بوده و هست علاقمندی زمامداران و حاکمان به فقدان شناخت و بینش های سیاسی در مردم جامعه است . این علاقه مندی و تمایل باعث می شود که نه تنها دولتمردان این نوع حکومت ها هیچ تحرک و تلاشی برای ایجاد شناخت های سیاسی در مردم انجام ندهند که در نقطه مقابل به ایجاد زمینه های مساعد و مناسب برای فرورفتن ملت در جهل و ناآگاهی و اوج گیری نادانی ها نسبت به امور سیاسی و جاری کشور بپردازند. این نوع حکومت ها بینش سیاسی مردم جامعه را به ضرر و زیان خود می دانند و برای نیل به مطامع و مقاصد خویش در ابعاد فکری و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جهل و ناآگاهی را بستر و زمینه ای مناسب تلقی می نمایند. با این وصف اصل بینش آفرینی سیاسی در مردم جامعه برای انتخاب آزادانه به منظور حضور سالم و سازنده در عرصه های فعالیت های سیاسی مرتبط با حکومت و زمامداران از مشخصه های بسیار ارزنده و کمیاب نظام سیاسی اسلام محسوب می شود که نمونه آن به صورت جامع و مشهود و تثبیت شده، در هیچ زمان و در هیچ نظام سیاسی و حکومتی نمی توان سراغ گرفت . حکومت امیرمومنان حضرت علی (ع ) یک جلوه بارز و عینی و عملی از نظام سیاسی و حکومتی اسلام است که بینش آفرینی سیاسی برای مردم جامعه در کنار سایر مشخصه های این نوع نظام سیاسی به ظهور و بروز درآمد و در اوراق تاریخ به ثبت رسید و برای همه اعصار و زمان ها الگوی عملی گردید. امیرمومنان (ع ) به این دلیل اصل شناخت آفرینی سیاسی برای مردم به منظور آماده شدن زمینه های انتخاب آزادانه در حمایت ها و حرکت و تلاش های سیاسی آنان را ضروری می دانست که تعالیم مقدس اسلام نگرشی مبنایی و بنیادین به آزادی انسان دارد و در همه ابعاد و جلوه های فردی و اجتماعی بر وجود آن تصریح می کند و اصرار می ورزد. یکی از مصادیق روشن این تفکر و عملکرد سیاسی حضرت علی (ع) را در نامه او به مردم کوفه مشاهده می کنیم . امام (ع ) هنگام خروج از مدینه و حرکت به سوی بصره برای تدارک بیشتر نیروی رزمی جهت حضور در جنگ جمل در نامه ای خطاب به مردم کوفه چنین نوشت : « من از جایگاه خود مدینه بیرون آمدم یا ستمکارم یا ستمدیده یا سرکشی کردم یا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به یاد کسی می آورم که این نامه به دست او رسد تا سوی من کوچ کند. اگر مرا نیکوکار یافت یاری کند و اگر گناهکار بودم مرا به حق بازگرداند(علی ابن ابی طالب، ۱۳۸۲: خطبه ۱۷۰).
امیر مومنان (ع ) در این نامه به وضوح و صراحت مردم را در یاری کردن یا امتناع از حمایت و مساعدت آزاد می گذارد. لکن این آزادی را با شناخت و بصیرت سیاسی متصل می سازد و در صورتی آن را ارزشمند و مفید می داند که حداکثر بهره وری های لازم از آن برای اتخاذ تصمیم مبتنی بر بینش های عمیق سیاسی نسبت به جریان شناسی حق و باطل به عمل آید. می بینیم امام (ع ) تا آنجا در برانگیختن مردم برای تفکر و اندیشه و نیل به شناخت و بینش سیاسی پیش می رود که اعلام می نماید بیندیشید و بنگرید و ارزیابی دقیق کنید که من ستمگرم یا ستمدیده. گناهکارم یا نکوکار و پس از این تفکر فاقد تعصب و تصلب ـ که باید در خلوتگاه دل صورت گیرد و به دور از نفسانیت های فردی و گروهی و حزبی باشد و «خدا» درنظر آید و نه «خود» ـ طبعا حق و باطل نمایانده می شود که آیا من در حق اصحاب جمل ظلم و جور و خیانت روا داشتم یا آنان پیمان و بیعت خویش با زمامدار اسلامی را شکستند و به تحریک مردم ناآگاه پرداختند و با تجهیز آنان در مقابل من صف آرایی کردند.
در اینجا باید این سوال را مطرح کرد که آیا همه مردم می توانند در جدال بین حق و باطل «تشخیص منزه از خطا» داشته باشند؟ به حق اگر پاسخ مثبت باشد این سوال باید مطرح شود که «چرا در طول تاریخ طلایه داران جبهه حق همواره در اقلیت بوده اند و مظلوم و مقهور؟!» پس برای مردم همواره امکان خطای در تشخیص میان حق و باطل وجود دارد و همین مسئله موجب شده است که دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ همواره مقابل یکدیگر صف آرایی کرده و خون های پاکی ریخته شود.
توضیح اینکه به دلیل پیچیدگی های وجودی انسان و نیز به دلیل گرایش ها و باورهایی که انسان ها به آن وفادارند، یک موضوع واحد می تواند مورد اختلاف کثیری از انسان ها باشد. به طور کلی آنچه موجب موضع گیری صریح انسانها نسبت به یک موضوع واحد می شود می تواند مصداق یکی از موارد زیر باشد:
الف) منشا آن عناد و تعارض بنیادی است که ریشه در عقیده و باور دارد. (همچون جدال کفر و ایمان)
ب) جانب داری از جناح باطل می تواند ریشه در خطا نداشته باشد و فرد کاملا آگاهانه به دلیل ضعف ایمان (نفاق) و نیز علایق و گرایش های مادی و نفسانی، با وجود علم به حق جانب آن را رها و به دامن باطل فرو افتد.
ج) منشا آن خطای در تشخیص است که این خطا عموما به دلیل در اختیار نداشتن معیار متقن برای سنجش سره از ناسره رخ می دهد. در این مورد وفق فرمایش امیر مومنان علی علیه السلام که فرمود: «اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله» وظیفه شناخت حق و باطل به عهده خود انسان واگذار شده است.
نکته مهم اینکه در موارد «الف» و «ج» به دلیل اینکه پیروی از باطل ریشه در عقیده و باور دارد و یا شاخص های نا معتبر باطل را به اشتباه در مقام حق نشانده اند، گروندگان به باطل در این دو گروه خود را در مقام حق می پندارند(بقره، ۱۱ / کهف، ۱۰۴) و از این حیث تخاصم میان دو جبهه سخت تر و شدیدتر خواهد بود چراکه طرفین درگیری هر دو خود را برحق می دانند.
نتیجه اینکه حق و باطل دو مقوله مشخص و یا دستوری نیستند که تفکیک و تشخیص آن ها کاری سهل و آسان باشد و قطعا تشخیص «حقیقت حق» از «حقیقت باطل» نیازمند «شاخصی متقن» و «مکانیزمی خطاناپذیر» است. باید توجه داشت که این مهم از ضرورت های حکمت بالغه الهی است که این شاخص متقن و مکانیزم خطاناپذیر را برای همگان قابل دسترس قرار دهد تا در روز حساب حجت بر همگان تمام باشد.
-
- شاخص های اصلی برای خطاناپذیر شدن شناخت حق از باطل (تحصیل بصیرت)
با تاکید بر اینکه حکمت خداوند متعال اقتضا می کند که راه شناخت حق و باطل را در اختیار ابناء بشر قرار دهد تا از رهگذر آن کسی را یارای محاجه با ذات مقدس ربوبی نباشد و نگوید که حق و باطل بر من مستور بود، برخی شاخص های تشخیص حق از باطل را که برای همه انسان ها مشترک است در زیر مورد اشاره قرار می دهیم.
۱ـ۳) عقل به عنوان رسول باطنی انسان ها
به اعتقاد همه حکما و فلاسفه یکی از بارزترین وجوه ممیزه انسان از سایر حیوانات «عقل» است که در نهاد همه انسان ها به ودیعه نهاده شده. عقل به مثابه وجودی مجرد است که وجود همه انسانها اعم از دینمدار و ملحد بدان آراسته است و کارویژه آن «حسابگری و پردازشگری» است و در جریان این حسابگری است که «فکر کردن» و «اندیشیدن» و در نتیجه «فلسفه ها» شکل میگیرند. اما باید دانست که عمل فکرکردن و اندیشیدن یعنی همان فرایند تفلسف همواره میتواند در معرض خطر انحراف و خطا باشد و در این میان «عیار عقل» است که با وجه «حسابگری و پردازشگری» خود، تعیین کننده انحرافات جزییه یا کلیه اندیشه ها و فلسفهها باشد. بر این مبنا سنجش عیار فلسفهها جز با محک عقل میسر نیست و مراد ما از عقل، عقل محض است که معصوم و منزه از خطاست و وهم و خیال در آن راه ندارد. لاجرم عقل منزه جز بر بدیهیات تکیه نمی کند و از قواعد صحیحه منطق که خود مخلوق عقل منزه اند سر نمی پیچد. بر این مبنا و به واسطه اصالت عقل اصل پذیرش دین و اصول آن تقلید پذیر نیست و باید بر اساس ادله و براهین عقلی به اثبات رسند. پس اصل پذیرش دین و اقتضائات آن متکی بر قواعد عقلی است و مادام که صادرات عقلیه به واردات قلبیه و واردات قلبیه به صادرات فعلیه مترتب نشود «اثر تکاملی» بر پذیرش دین مترتب نخواهد شد.
۲ـ۳) ارسال رسل و انزال کتب برای بشریت
-
- زنان اهمیت و جایگاه اساسی خویش را در خانه و خانواده باور داشته باشند و بدانند که اشتغال خارج از منزل، هرگز با نقش همسری و مادری قابل مقایسه نیست.
-
- برنامه ریزی و مدیریت صحیح در امور خانواده و مسائل شغلی، نقش مؤثری در استفاده ی بهینه از وقت داشته، و کمیت و کیفیت حضور زنان را در خانواده بهبود می بخشد.
-
- همکاری و همراهی مردان خانواده با زنان شاغل، نقشی به سزا در موفقیت زنان در انجام وظایف خانوادگی دارد.
-
- برنامه ریزی صحیح اجتماعی، از سوی مدیران و برنامه ریزی جامعه نیز نقش مؤثری در موفقیت زنان شاغل در انجام مسئولیت خانوادگی دارد (حق شناس ۱۳۹۰، ۱۸۷).
۲-۲-۲ مشکلات و معضلات اساسی خانم ها در جامعه ی امروز
مشکلات زنان صحبت به میان می آورد و می گوید مشکلات و معضلات اساسی خانم ها در جامعهی امروز کشورمان را می توان در این موارد خلاصه نمود:
-
- سردرگمی در هدف
-
- تجمل گرایی، مدگرایی و مصرف زدگی
-
- گرایش به الگوهای مردانه
-
- نگاه ابزاری به زنان در رسانه ها
-
- نگاه تحقیرآمیز
با آنکه انقلاب اسلامی ایران، با الگوگیری از آموزه های اسلام تحولی اساسی در نگاه جامعه ی ایران و حتی جهان اسلام نسبت به شأن و جایگاه زن مسلمان پدید آورد و نشان داد که زنان می توانند با احساس مسئولیت و تعهد، در تحولات اجتماعی سرنوشت ساز و تاثیرگذار باشند؛ اما هنوز نگاه تحقیرآمیز زن، در گروهی از زنان و مردان جامعه به چشم می خورد این نگاه زنان را به بی تفاوتی اجتماعی، خوش گذرانی و غفلت دچار می سازد و آنان را به موجوداتی ضعیف، بی تاثیر و حاشیه نشین مبدل می سازد. زنانی که به نقش شگرف و ارزشمند خود در سامان دهی و بالندگی خانواده و تربیت انسانهای شایسته و مفید برای سازندگی جامعه ی اسلامی در مسیر عدالت جهانی باور ندارند، نخواهند توانست آنچنان که باید، این نقش را ایفا کنند. زنانی که به توانایی های خود در دفاع از حق و عدالت و گسترش خوبی ها باور داشته باشند، خواهند توانست فاطمه وار و زینب گونه، سرنوشت ساز جامعه ی خویش شوند (حق شناس، ۱۳۹۰).
۲-۲-۳ نقش زنان در توسعه
یکی از مهمترین معیارها جهت سنجش درجهی توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارا می باشند. نقش زنان در توسعه، مستقیماً با هدف توسعهی اجتماعی و اقتصادی بستگی داشته و از اینرو در تحول همه جوامع انسانی، عاملی بنیادی محسوب میگردد. نکات مهمی در گسترش کارآفرینی زنان وجود دارد که به شرح زیر مطرح میشود:
-
- توجه به خصوصیات گروه هدف بهویژه نقشهای دوگانهی رنان هم به عنوان همسران خانهدار و هم به عنوان مادر در پرورش و نگهداری فرزندانشان و نیز یک فرد مشارکتکننده در درآمد خانواده؛
-
- شناسایی فرصتها و خدمات مناسب کسب و کار که با انعطافپذیری کافی جهت رویارویی با تغییرات میزان تقاضا در بازار کار وجود داشته باشد؛
-
- فراهم کردن آموزش مفید و موثر قابل دسترس و مرتبط همراه مدیریت مالی دقیق و پایدار؛
-
- شناسایی و تقویت کانونهای مناسب برای خدمات مالی و غیر مالی به زنان کارآفرین؛
-
- تأسیس شبکههای کاری و اطمینان از هماهنگی بین بخشهای دولتی و غیردولتی؛
-
- آموزش افراد در بخشهای دولتی و بانکها و دیگر مؤسسات مالی یا اعتباری برای تشخیص توان اقتصادی کارآفرینان زن (وفایی ۱۳۸۹، ۲۸۷).
۲-۲-۴ ورزش
آمادگی جسمانی مجموعه ویژگی های ذاتی و اکتسابی است که توانایی فعالیت بدنی را تعیین میکند و تمرین و آمادگی موجب توسعه همه جانبه استقامت، قدرت، سرعت، انعطاف پذیری و هماهنگی میشود. از طرف دیگر ورزش و تمرین باید ابعاد روانی و اجتماعی را در برمیگیرد که اصولاً در بهبود عملکرد، اجرای ورزش و آمادگی روانی ورزشکار لازم و ضروری است (عنبری و همکاران ۱۳۹۱، ۴۹-۴۰).
تاریخ بیانگر تمایلات درونی انسان به فعالیت های جسمانی است. در جوامع بدوی و یا در فرهنگ باستانی ملل مشرق زمین، برنامههای تربیت بدنی سازما نیافته ای وجود نداشته است، لیکن فعالیتهای بدنی بخش لاینفک زندگی روزمره انسان را تشکیل میداده و بدن های سالم، قوی و پرورش افته از خصوصیات ظاهری مردم آن زمان بوده و فعالیت جسمانی آنها به شکار، تلاش برای تهیه غذا، برپاکردن پناهگاه و محافظت خود و خانواده شان از محیط مخاطرهآمیز محدود بوده است (سعیدی و همکاران ۱۳۹۰، ۱۹۸).
تمدن و پیشرفت روزافزون فناوریهای مدرن، پدیدهای به نام فقر حرکتی به وجود آورد. در نتیجه کم تحرکی و فقر حرکتی نارساییهایی را موجب شده است که جنبه های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. برون رفت از وضع موجود، نیازمند ابزارهای درخور و شایستهای از جمله فعالیتهای ورزشی به عنوان یک ابزار چند بعدی با تأثیرات گسترده بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی، کمک به اوقات فراغت سالم و ایجاد نشاط و شادابی است. نقش انکارناپذیر آموزشی و پرورشی فعالیتهای ورزشی به ویژه در نسل نوجوان و جوان، پیشگیری از ابتلا به بیماریها، پیشگیری از بسیاری از مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی از جمله سایر کارکردهای عدیده این پدیده ارزشمند است. بر همین اساس، گسترش یافته های علمی، رشد بهداشت و فرهنگ عمومی جامعه و آگاهی روزافزون مردم از تأثیرات ورزش در تندرستی، موجب شده است. از موضوعات «ورزش همگانی» روی آوردن عموم مردم به فعالیتهای بدنی و ظهور پدیدهای به نام بسیار مهم در رشد و گسترش ورزش همگانی که نیازمند توجه جدی است، درک و شناسایی عوامل مؤثر بر گرایش مردم به سوی فعالیتهای ورزشی است. از جمله این عوامل میتوان به وضعیت اجتماعی – اقتصادی و شاخصهای آن از جمله سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی و تراکم خانواده اشاره کرد (رضوی و اشموه ۱۳۸۸، ۳۴-۲۱).
با متمدن شدن انسان و درگذر زمان و زندگی در شهرها و اختراع اولین ماشین بخار و سپس ورود ماشینهای متنوع به عنوان مکمل یا جانشین نیروی انسانی، به تدریج از فشاری که زندگی روزمره بر بدن وارد میآورد، کاسته شده است. به گونهای که، در حال حاضر اغلب وسایل ماشینی و الکترونیکی جایگزین فعالیت های بدنی انسان گردیده است. انسانی که برای تأمین معاش خود و ادامه بقاء ناچار بود هر روز مسافت های طولانی را به دنبال خوراک و شکار بدود، در قرن بیست و یکم میتواند با یک تماس تلفنی، مواد غذایی خود را سفارش دهد و یا بدون فعالیت بدنی خاص، از یک نقطه جهان به هزاران کیلومتر دورتر، به آن طرف کره زمین مسافرت نماید. با توجه به این دگرگونی که در شیوه زندگی انسانی به وقوع پیوسته و زندگی پرتحرک او که میلیون ها سال در ابعاد وجودیش نهادینه شده و به طور وراثتی نسل به نسل انتقال یافته بود، در ظرف دویست سال به سکون تبدیل شد (مظفری و قره ۱۳۸۴، ۱۵۱).
اگرچه باید گفت که چنین نظری بر روند فعالیتهای بشری طی چندین قرن، نظری اجمالی و عجولانه است. در حقیقت همان طور که در چارچوب نظری خواهد آمد، این روند به سه دوره فعالیتهای تفریحی در دوره باستان، دوره صنعتی شدن و دوره مدرن متاخر قابل تقسیمبندی است. میتوان برای هر نوع فعالیت در دوره های مختلف توضیح جامعه شناختی ارائه کرد (سعیدی و همکاران ۱۳۹۰، ۱۷۶).
تربیت بدنی نیز به عنوان شاخ های از علم تعلیم و تربیت، درصدد ارائه خدمات آموزشی و پرورشی مختلف به جامعه میباشد، که به نحو بارزی با مقوله بررسی نیازها گره خورده است. نیازسنجی ورزشی به عنوان فرایند جمع آوری و تحلیل اطلاعات حاصل از نیازهای ورزشی ابراز شده از سوی افراد، گرو هها و جوامع تعریف شده است، که در کشورهای پیشرو در امر ورزش و تربیت بدنی از قدمت طولانی برخوردار است. کشورهایی که موفق به همگانی ساختن ورزش و تفریحات سالم متکی بر فعالیتهای بدنی در بین شهروندان خود گشته اند، پایه و اساس ارائه خدمات ورزشی خود را براساس نیازهای اعلام شده از سوی مردم قرار داده اند (اتقیا ۱۳۸۷، ۱۷۱-۱۵۱).
بر اساس تعریف منشور اروپا در سال ۱۹۹۲، ورزش هر شکلی از فعالیت بدنی است که از راه مشارکت اتفاقی یا سازماندهی شده به بهبود سلامت بدنی و روحی کمک میکند و ورزش شکل دهنده روابط اجتماعی است (غفرانی و همکاران ۱۳۸۸، ۱۹۰-۱۶۱).
۲-۲-۵ زیر شاخه های ورزش
۲-۲-۵-۱ ورزش قهرمانی
در دهه های گذشته نوعی افزا یش هوشیاری درباره ارزش موفقیت ورزش قهرمانی در میان کشورها و دولتها رخ داده است. در اغلب موارد، این موفقیتها با توجه به ظرفیت آنها در کمک برای رسیدن به گستره ای از اهداف ورزشی و غیرورزشی منبعی ارزشمند شناخته شده اند. برای ایالات متحد ه آمریکا، شوروی سابق و دولت ها ی کمونیست اروپایی ورزش قهرمانی وسیله ای برای نمایش برتری ایدئولوژیک بود و حتی برای آلمان شرقی سابق، ضمن کمک به ادعای حاکمیت این کشور، کاربردی مضاعف نیز داشت. اخیرا،ً موفقیت در میدانهای بین المللی ورزشی به دلیل ایجاد حس غرور ملی، ظرفیت سوددهی اقتصادی از طریق میزبانی رویدادهای مختلف و همچنین کاربرد دیپلماتیک کلی آن ارزشهای مختلفی یافته است. امروزه، کشورها دریافته اند که توسعه ورزش قهرمانی و بهره گیری از مزایای مستقیم و غیرمستقیم آن بدون برنامه ریزی و سیاست گذرا ی مناسب میسر نیست، بنابراین ورزش قهرمانی نیز مانند هر نظام دیگری نیازمند تدوین اهداف کلان، راهبردها و برنامههای عملیاتی است تا ضمن آگاهی از مسیر حرکت بتواند از هرگونه دوباره کاری، بیراهه رفتن و به هدر رفتن منابع مالی، انسانی، فیزیکی و اطلاعاتی خود اجتناب ورزد. در حال حاضر در ایران نهادهای مختلفی دست اندرکار ورزش قهرمانی هستند. هر یک از این نهادها به منظور انجام صحیح کارها و انجام کارهای صحیح به اهداف مشخص و برنامههای مدون نیاز دارند. فدراسیونها، هیئت های ورزشی، باشگاه ها، کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی هر یک به نوعی با ورزش قهرمانی ایران سر و کار دارند. در صورتی که هر یک از نهادهای مذکور به طور مستقل و بدون توجه به سیاستها و راهبردهای کلان ورزش قهرمانی کشور به برنامه ریزی برای خود بپردازند، نوعی بخشی نگری بر ورزش قهرمانی کشور حاکم میشود و در نهایت، مأموریت و اهداف کلان کل سیستم محقق نخواهد شد (مظفری ۱۳۹۰، ۱۷۲-۱۵۱).
۲-۲-۵-۲ ورزش آموزشی
برنامههایی که مبتنی بر فرصتهای یادگیری درباره مهارتهای ورزشی، راهبردها، قوانین و مقررات باشد و به شرکت کننده کمک کند تا مهارت خود را بهبود بخشد. این آموزش اغلب شامل آموزش فردی یا گروهی از طریق دروس، کلاسهای آموزشی و کارگاهها میشود. در بخش آموزش معمولاً سه سطح مبتدی، متوسط و پیشرفته را میتوان تصور کرد، مانند کلاسهای آموزشی رشته های ورزشی مختلف که در فصل تابستان و برای پر کردن اوقات فراغت افراد توسط شهرداریها تشکیل میشود.
۲-۲-۵-۳ ورزش غیررسمی
شامل شرکت خودانگیخته در ورزش میشود. ورزش غیررسمی رویکردی فردی به ورزش است. این نوع از ورزش، شرکت کردن برای آمادگی جسمانی و تفریح را مورد تأکید قرار میدهد و اغلب بدون هدف از پیش تعیین شده و صرفاً برای شرکت در ورزش انجام میگیرد. تأکید اصلی ورزش غیررسمی بر کمترین مدیریت و کنترل است. برنامه ریزی در این نوع ورزش و فراهم کردن تسهیلات و خدمات قابل دسترسی بر اساس امکانات، علاقه ها و منافع فردی است. بازیهای تفریحی و حرکتی که در محلات یا در پارکها انجام میشود، شرکت در ایستگاههای ورزش همگانی که توسط شهرداریها دایر است و شرکت در همایشهای عمومی کوهپیمایی گروهی، پیادهروی، دوچرخهسواری و بادبادکها نمونههایی از ورزش غیررسمی است.
۲-۲-۵-۴ ورزش درون بخشی
شامل مسابقات و دیدارهای ورزشی است که در آن، شرکت کنندگان صرفاً محدود به یک بخش از جامعه است. تنها افراد همان بخش (مدرسه، بازار، جامعه، مکان نظامی و نظیر آنها) در آن شرکت میکنند. فعالیتهای موجود در این بخش معمولاً مربوط به مردان، زنان یا مختلط میشود. مقررات آن توسط انجمنها، کمیتهها یا هیأتهای مدیره وضع میشود، مانند مسابقات درون دانشگاهی یا درون سازمانی (به طور مثال بین کارمندان) یک اداره کل.
۲-۲-۵-۵ ورزش برون بخشی
شرکت سازمان یافته افراد در رقابتهای تفریحی در قالب تیمها و مسابقه بین برندگان مسابقات درون بخشی در این مرحله انجام میگیرد. ورزشهای برون بخشی بین بخش های مختلف در جشنواره ها و مسابقات انجام می گیرد، مانند مسابقات بین ادارات یا بین دانشگاه ها.
۲-۲-۵-۶ ورزش باشگاهی
باشگاهها معمولاً به وسیله جمعی از افراد با علائق مشترک تأسیس میشوند. باشگاهها از نظر برنامه مورد تأکید، با هم متفاوتند و اعضای آن نوع فعالیت را تعیین میکنند. مثلاً ممکن است اعضای یک باشگاه بر آموزش، حمایت مالی، جامعهگرایی یا ترکیبی از این سه فعالیت تأکید کنند و در ترویج آن بکوشند (سعیدی ۱۳۹۰، ۱۵۴).
۲-۲-۶ ورزش همگانی
ورزشهای همگانی معادل کلمه انگلیسی (ورزش برای همه)[۴] و (ورزش عمومی)[۵] است. معمولاً به فعالیت های ورزشی اطلاق می شود که جنبه تفریحی داشته و بدون توجه به نتیجه آن (برد و باخت) انجام شود. بعضی از منابع نیز واژه (مشارکت کلان)[۶] را معادل ورزش های همگانی میدانند. تعریف کلاسیک ورزش های همگانی فعالیتهایی را در بر میگیرد که شکلی از فعالیت های جسمی یا حضور منظم در فعالیتهای جسمانی است که سلامت بدن و روان را بهبود بخشد، روابط اجتماعی را شکل دهد و یا منجر به نتایج مثبت شود. در کتاب مدیریت تفریحات سالم آمده است ورزش تفریحی در مجموع به ورزش های داخل سالن، برنامههای تفریحات سالم، فعالیتهای جسمانی در محیط طبیعی و تفریحی یا برنامه های آمادگی جسمانی اطلاق می شود. ورزشهای تفریحی که مترادف با ورزش های همگانی است، پرداختن به مجموعه ای از فعالیت های ورزشی ساده، کم هزینه، بدون رسمیت، فرح بخش و با نشاط است که فرصت و امکان شرکت در آنها برای همه افراد وجود داشته باشد.
گزارش ها نشان داده است تعداد افرادی که در سال ۱۹۵۲ در آلمان به ورزش همگانی می پرداختند ۷/۶ درصد کل جمعیت کشور بود و در سال ۲۰۰۰ این میزان به ۵/۲۸ درصد رسیده است. در ژاپی نیز این آمار در ژاپن از ۱۴ درصد در سال ۱۹۶۷ به ۶۸ درصد در سال ۱۹۷۹ رسیده است.. تحقیقات انجام شده. در قاره اروپا نشان می دهد که رویداد اصلی در کشورهای این قاره ورزش همگانی است. در هنگ کنگ تعداد شرکت کنندگان در ورزش همگانی از ۴۰ درصد در سال ۱۹۹۶ به ۵۴ درصد در سال ۱۹۹۸ افزایش یافته است. در استرالیا ۵۲ درصد، دانمارک ۴۵ درصد، نروژ ۴۱ درصد، فرانسه ۳۵ درصد، کانادا ۳۴ درصد، ایتالیا ۳۰ درصد و در آمریکا ۵۷ درصد زنان و ۷۲ درصد مردان به ورزش همگانی میپردازند (غفرانی و همکاران ۱۳۸۸، ۱۳۱-۱۰۷).
مهمترین عامل توسعه ورزش همگانی شامل بهبود وضعیت اقتصادی اقشار مختلف جامعه، استفاده از رسانه های گروهی، توجه به وضعیت خانوادگی (تعداد فرزند، تأهل، برگزاری مسابقات ورزشی و اهدای جوایز، گسترش ناوگان حمل و نقل عمومی، اولویتدادن به ورزش در اوقات فراغت نسبت به دیگر مسائل فراغتی و سرمایهگذاری بخش خصوصی است (خاکی ۱۳۸۴، ۵).
در همین راستا در اسکاتلند توجه ویژهای بر توسعه فضاهای تفریحی – ورزشی با رویکرد گذراندن اوقات فراغت متمرکز شده است (لورانگه و وانسیل ۱۹۹۵، ۱۶۷).
اغلب فعالیتهای گوناگون ورزش همگانی در بیرون از ورزشگاههای رسمی و دارای مقررات سخت و دست و پاگیر و به دور از چشم تماشاگران متعصب، در کمال آزادی و سادگی برگزار می شوند. این بازیها حتی اگر شکل رقابت به خود بگیرند، بازهم در چارچوب مسابقاتی با مقررات ساده که بیش تر به بازیهای مقدماتی یا بازی های کوچک شباهت دارند انجام میپذیرند، چرا که در آن ها قوانین و مقررات، سبک و تعدیل شدهاند، تا با کارهای مختلف و جنسیتهای متفاوت بازیکنان متناسب باشند. فضای ورزش همگانی در راستای غلبه دهی اندیشه تعاون بر اندیشه رقابت و نیز افزایش تمایل به همکاری با فرد ضعیف تر یا دارای مهارت کمتر عمل می کند و این خود به هر فردی فرصت میدهد تا به ورزش بپردازد بدون آنکه مورد تمسخر یا انتقاد قرار گیرد (سعیدی ۱۳۹۰، ۸۹).
جدول ۴-۲۹ : رتبه بندی موانع بهره وری نیروی انسانی
فصل پنجم:
نتیجه گیری و پیشنهاد ها
۵-۱)مقدمه:
هدف از انجام هر تحقیق و پژوهشی، ارائه جواب به سوالات تحقیق و نتیجه گیری در خصوص فرضیه ها می باشد تا بتوان در نهایت در خصوص موضوع تحقیق ومساله پژوهشی به نتیجه گیری پرداخت. اصولا تمامی مراحل تحقیق در جهت رسیدن به آگاهی برای نتیجه گیری صورت می پذیرد. با توجه به این موضوعات در این تحقیق به شناسایی واولویت بندی موانع بهره وری نیروی انسانی در سازمان تامین اجتماعی استان قم به روش تاپسیس پرداخته است.
به طور خلاصه، فصل حاضر پس از بیان مختصری از مساله، نتایج حاصل از فرضیه های تحقیق سپس در ادامه محقق اقدام به رتبه بندی عوامل فوق با بهره گرفتن از مدل TOPSIS نموده و بحث نتیجه گیری پرداخته است و در ادامه پیشنهاداتی بر مبنای یافته های تحقیق ارائه خواهد شد. در پایان ضمن بیان محدودیت های تحقیق پیشنهاداتی را به منظور ادامه و پیگیری تحقیقات مشابه در آینده ارائه می دهد.
بر این اساس فصل حاضر شامل موارد زیر است:
مروری بر مساله
جمع بندی نتایج حاصل از فرضیه ها یا سوالات
رتبه بندی عوامل فوق با بهره گرفتن از روش تاپسیس
نتیجه گیری، بحث و مقایسه
محدودیت های تحقیق
پیشنهادات کاربردی – مدیریتی
ارائه پیشنهادات برای تحقیقات آتی
۵-۲) مروری بر مساله پژوهش :
یکی از نقاط کلیدی برای حیات سازمان ها توجه به مقوله بهره وری و شناسایی و توجه به موانع آن می باشد؛ برنامه ریزى و تصمیم گیرى جهت دستیابى و حفظ بهره وری یکى از اهداف اصلى سازمان هاى موفق محسوب می شود و سالانه سرمایه گذاری هاى قابل توجهی در این زمینه انجام می دهند.
بنابراین بهره وری و شناسایی موانع آن و توجه به آنها نه تنها می بایست در صدر تمام فعالیت ها و برنامه هاى سازمان قرار گیرد، بلکه سازمان باید برنامه و طرحى منظم را در این زمینه تدوین و تعقیب نماید. قبل از انجام این کار می بایست موانع بهره وری نیروی انسانی به عنوان مهمترین عامل در افزایش یا کاهش بهره وری سازمان ها شناسایى و اولویت بندى گردند تا بر مبناى آن تصمیم گیران و برنامه ریزان سازمان بتوانند با توجه به شرایط و میزان منابع و امکانات موجود در مورد تدوین و اجراى برنامه هاى یاد شده تصمیم گیرى کنند. در تحقیق حاضر سعى بر آن است که به کمک مدل هاى تصمیم گیرى چند شاخصه عوامل تاثیرگذار بر موانع بهره وری نیروی انسانی در استان قم تبیین گردد.
۵-۳) جمع بندی نتایج حاصل از فرضیه ها یا سوالات :
پیشرفت چشمگیر مبانی ریاضی فنون تحقیق در عملیات از یک طرف و توسعه فن آوری رایانه از طرف دیگر، دامنه کاربرد تحقیق در عملیات در سازمان ها را گسترش داده است. همانطور که می دانیم یک تصمیم نتیجه فرایند انتخاب یک گزینه بهتر از میان گزینه های متفاوت است و فنون فوق الذکر ما را در انتخاب گزینه بهینه جهت رسیدن به مقصود (آرمان) یاری می دهد. در این پژوهش محقق با توجه به نقش نیروی انسانی در رشد و توسعه بهره وری و کارایی، ضرورت شناسائی و اولویت بندی موانع بهره وری نیروی انسانی را در این حوزه را تبیین نموده است سپس با تشریح تاریخچه پیدایش مدیریت منابع انسانی در ایران و نیز تاریخچه بهره وری و موانع بهره وری نیروی انسانی به بیان پیشینه تحقیق پرداخته است در فصل سوم این پایاننامه، روش تحقیق به طور مبسوط مورد بررسی قرار گرفتهاست، در این فصل با بیان توضیحی درخصوص آزمون T-Student و تصمیم گیری های چندمعیاره به تشریح مدل TOPSIS پرداخته است. در گام بعدی متغیرهای موثر بر کاهش بهره وری نیروی انسانی که با بهره گرفتن از مطالعات کتابخانه ای و آشنایى با سازمان تامین اجتماعی و کمک استاد محترم راهنما شناسایی گردیداند،
پس از تبیین هر یک از مؤلفههای فوق ، پرسشنامهای با ۲۱گزینه جهت شناسائی موانع بهره وری نیروی انسانی طراحی و به تایید استاد محترم راهنما و دیگر خبرگان رسید. سپس با بهره گرفتن از نتایج بدست آمده از این فصل تعداد ۱۷۵ پرسشنامه در بین متخصصین حوزه بانکداری توزیع گردید که تمامی آنها جمع آوری شد.
در فصل چهارم پایاننامه و با بهره گرفتن از روش آزمون T-Student به تجزیه و تحلیل دادهها و یافتههای پژوهش پرداختهشد و فرضیات اولیه محقق به آزمون گذاشته شد، که در جدول زیر میتوانید خلاصه نتایج بدست آمده از پایاننامه را مشاهده نمایید:
ردیف
فرضیه
نتیجه آزمون
۱
مدیریت و نگرش نا مناسب مسئولان و مدیران سازمان
رد
۲
عدم ارائه و تدارک آموزش های کاربردی و مناسب توسط مدیران
رد
۳
ضعف تعهد اجرایی مدیران
رد
۴
نداشتن اعتقاد و باور به نتایح و فواید بهبود بهره وری توسط مدیریت
تایید
در زمینه محیط یادگیری چند رسانهای، فرایندهای ساخت فعال شامل انتخاب عبارات مناسب و ترتیب تصویری در مورد شکلگیری صاعقه، سازماندهی آن بصورت زنجیرههای علّی مراحل موجود در شکلگیری صاعقه (مثل ساخت آنچه که مهیر، ۱۹۹۹ آنرا ارتباط درونی نامید) و یکپارچه سازی آنها با یکدیگر و با معلومات قبلی مربوطه میباشند (یکپارچگی همان چیزی است که مهیر، ۱۹۹۹ آنرا ارتباط بیرونی نامید یا همان چیزی که پی ویو، ۲۰۰۶ آنرا اتصالات ارجاعی نامگذاری کرد). پژوهش ارائه شده در این پایان نامه متمرکز بر آموزش رایانه- مبنا با بهره گرفتن از عوامل آموزشی است که در آن یک دانش آموز، با تعامل یا بدون تعامل رایانه به یادگیری محتوای از پیش تعیین شده میپردازد. چون فناوری به ما امکان خلق پیامهای چند رسانهای را میدهد هم از مجرای دیداری هم مجرای شنیداری برای تمرکز دریافتههای توضیح دهنده نظریه شناختی یادگیری چند رسانهای و نظریه بارشناختی استفاده خواهیم کرد.
نظریه شناختی یادگیری چندرسانهای
در سال ۲۰۰۱، ریچارد مهیر نظریهای عنوان کرد که یافتههایی را در روانشناسی شناختی با اصول طراحی آموزشی جهت خلق نظریه یادگیری چندرسانهای در هم آمیخت. او چند رسانهای را به عنوان ارائه کلمه ها (گفتار یا متن) و تصویرها (ثابت و متحرک) تعریف کرد. ایده اصلی نظریه او این بود که پیامهای آموزشی باید در مسیری که ذهن انسان کار میکند طراحی شوند و اینکه درک درست از محتوا زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان قادر به ساخت روابط معنادار میان اجزاء چندرسانهای را داشته باشند. این اصول بر پایه یافتههای تجربی در زمینه بار شناختی و بررسیهای وجه حسی و نظریه یادگیری چندرسانهای قرار دارند.
نظریه شناختی یادگیری چند رسانهای مهیرالگویی است که دیدگاه، ساختنگرایی یادگیری را نشان میدهد. به اعتقاد مهیر و اندرسون (۱۹۹۲) یادگیری معنادار زمانی اتفاق میافتد که یادگیرنده اطلاعات مربوط را انتخاب کرده، آن اطلاعات را در شکلی منسجم سازماندهی کرده و با اطلاعات و معلومات مناسب موجود یکپارچه سازد. حافظه کاری نقش مهمی در این سه فرایند بازی میکند چون بخشفعال سیستم شناختی انسان است یعنی جایی که پردازش کنترل شده رخ میدهد. مهیر (۲۰۰۱، ۲۰۰۵) بیان کرد اصول یادگیری چند رسانهای بر اساس نظریه شناختی یادگیری چندرسانهای بر طبق سه مفروضه شکل گرفته است، که در جدول۲-۱ مشاهده میشود.
مفروضه مجرای دو گانه
با توجه به این مفروضه افراد مطالب شنیداری و دیداری را جداگانه مورد پردازش قرار میدهند (پی ویو، ۲۰۰۶). در شکل ۲-۱ قسمت الف، مجرای شنیداری / کلامی و در قسمت ب، مجرای تصویری، دیداری یادگیرندگان مشخص می شود وقتی مطالب در معرض چشمها قرار گیرد (مثالهای تصویری) در مجرای دیداری پردازش میشوند و هنگامی که مطالب در معرض گوشها قرار گیرد (اصوات ) در مجرای شنیداری پردازش میشوند (مهیر، ۲۰۰۱) بنابراین افراد دارای مجراهای پردازش جداگانه برای اطلاعات دیداری و شنیداری هستند. مهیر این تفکر را ، بر الگوی
جدول۲-۱
سه مفروضه نظریه شناختی یادگیری چندرسانهای
مفروضه | توصیف |
مجرای دوگانه | افراد دارای مجراهای جداگانه برای پردازش اطلاعات شنیداری و دیداری هستند. |
ظرفیت محدود | افراد برای پردازش اطلاعات در هر یک از مجراها از ظرفیت محدودی برخوردار هستند. |
پردازش فعال | افراد با پرداختن به اطلاعات ورودی، سازماندهی این اطلاعات در قالب بازنماییهای ذهنی با دانش موجود خود فعالانه در یادگیری درگیر میشوند. |
حافظه کاری بدلی (۱۹۹۲) از حلقه آوا شناختی و لایه ترسیم دیداری فضایی قرار داد و آنرا مبنای نظریه کدگذاری دوگانه دانست (کلارک و پی و دیو، ۱۹۹۱). به نظر میرسد که افراد زمانی بهتر یاد میگیرند که اطلاعات مرتبط به طور همزمان از طریق رسانههای دیداری و شنیداری ارائه شوند تا زمانی که اطلاعات از طریق رسانههای دیداری و شنیداری به تنهایی ارائه شوند، این نتیجه ممکن است به این دلیل رخ دهد که ارتباطات ارجاعی اتصالات میان مفاهیم (دیداری و شنیداری) یادگیرنده را با مسیرهای شناختی بیشتری مواجه سازند که میتواند برای احیاء و باز آوری اطلاعات یادگرفته شده دنبال شوند (نجّار، ۱۹۹۵) در بررسی که کاو و همکاران (۲۰۰۹) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که ارائه اطلاعات بصورت دیداری و شنیداری عملکرد بهتری را نسبت به ارائه اطلاعات بصورت دیداری ـ دیداری دارد فرضیه دوم این بررسی در ارتباط با مجرای دو گانه تأیید کرد که وضعیت متن و گفتار و متن و صدا بهتر از وضعیت متن و تصویر است. مهیر بیان میکند هر وقت تصاویر (انیمیشن) کلمات هر دو به صورت دیداری ارائه میشوند، مجرای دیداری (چشمها) بارگیری بیش از حد شده اما مجرای شنیداری بلا استفاده میماند وقتی کلمات در شکل شنیداری ارائه شوند مطالب در مجرای شنیداری (گوشها) پردازش میشوند و مجرای دیداری را فقط برای پردازش تصاویر رها میکنند. پس نظریه کدگذاری دوگانه از این تفکر حمایت میکند که افراد زمانی بهتر یاد میگیرند که محتوای یادگیری شامل اطلاعات دیداری و شنیداری مرتبط باشند نه فقط محتوای شنیداری یا محتوای دیداری تنها (پیویو، ۲۰۰۶).
مفروضه ظرفیت محدود
طبق این مفروضه میزان اطلاعاتی که افراد میتوانند هر بار در هریک از مجراها پردازش کنند محدود است. یادگیرندگان با دیدن مثالهای تصویری یا انیمیشنها قادر خواهند بود تنها چند مورد از آن تصاویر را در هر مقطع زمانی در حافظه فعال خود حفظ کنند. و این تصاویر ذهنی تنها قسمتهایی از مطالب ارائه شده را انعکاس خواهند داد. لذا اگر کلمات بصورت نوشتاری و تصاویر بصورت دیداری ارائه شوند دو مجرای دیداری با یکدیگر به رقابت میپردازند در اینجاست که تقسیم توجه بوجود میآید و بار شناختی افزایش مییابد. طبق تئوری بارشناختی یادگیری ممکن است زمانیکه افراد، توجهاشان را بین متن و تصویر تقسیم میکنند، دچار مشکل شوند چون فرایند یکپارچه سازی ، ظرفیت حافظه کاری را محدود میکند. بنابراین وقتی اطلاعات در شکل شنیداری و دیداری ارائه میشود حافظه کاری دچار افزایش بار نمیشود چنین حالت دوگانه از ارائه ممکن است برای احتراز از مسائل بارشناختی ایجاد شده توسط تقسیم توجه تقویت شود. لازم به ذکر است که ارائه دو وجهی، بارشناختی مضاعف را کاهش نمیدهد بلکه ظرفیت حافظه کاری موثر را افزایش خواهد داد میزان اطلاعاتی که میتواند با بهره گرفتن از هر دو مجرای شنیداری و دیداری پردازش کرد ممکن است از پردازش ظرفیت یک مجرای تکی فراتر رود (کالیوگا و همکاران، ۱۹۹۹) به عنوان مثال در بررسی که موسوی و همکاری (۱۹۹۵) انجام دادند ارائه دو وجهی اطلاعات، حافظه کاری را دچار افزایش بار نکرد و عملکرد را بالاتر برد.
مفروضه پردازش فعال
در مفروضه پردازش فعال افراد با هدف بازنماییهای ذهنی و منسجم از تجربههای محیط پیرامون خود در فرایند پردازش شناختی نقش فعال دارند.دقت، سازماندهی اطلاعات ورودی و تلفیق ورودی با دانش موجود از جمله فرایندهای شناختی فعال محسوب میشوند. بنابراین افراد پژوهشگرانی فعال و آگاه دردرک برنامه های چند رسانهای هستند. (مه یر، ۲۰۰۱). یادگیری فعال زمانی بوقوع میپیوندد که یادگیرنده فرایندهای شناختی را در دریافت مطالب ورودی بکار بندد، این فرایندها یادگیرندگان را برای درک بیشتر مطالب کمک میکنند. پیامد پردازش شناختی فعال، ایجاد تصویر ذهنی و منسجم از مطالب ارائه شده است. طبق این مدل، یادگیری ساختار گرا زمانی رخ میدهد که یادگیرندگان قادر به ساخت ارتباطات ارجاعی میان جوانب منطبق ارائههای دیداری و شنیداری باشند، یادگیری ساختارگرا زمانی تقویت و تشدید میشود که یادگیرنده قادر به حفظ ارائه دیداری در حافظه کاری دیداری و ارائه شنیداری منطبق در حافظه کاری شنیداری بطور همزمان باشند این مدل بار حافظهکاری (بار شناختی) را به عنوان مانع اصلی برای یادگیری ساختار گرا میداند (مهیرو همکاران، ۱۹۹۹) شکل۲-۱ با تکیه بر سه مفروضه عنوان شده در بخش قبل، نظریه شناختی یادگیری چند رسانهای را به تصویر میکشد.
شکل ۲-۱ نظریه شناختی یادگیری چند رسانهای
به این صورت که مجموعهای از کادرهای ترتیب داده شده در دو ردیف و پنج ستون ارائه شده است. دو ردیف نشان دهنده دو مجرای پردازش اطلاعات بصورت مجرای شنیداری / شفاهی در بالا و مجرای دیداری / تصویری در پایین است این جنبه از شکل ۲-۱ با تفکر دوگانه همخوانی دارد. پنج ستون موجود در شکل ۲-۱ حالات ارائه معلومات را نشان میدهند یعنی ارائههای فیزیکی (مثل کلمات یا تصاویر که برای یادگیرنده ارائه میشوند) ارائههای حسی( در گوشها یا چشمان یادگیرنده)، ارائههای حافظهکاری کم عمق (صداها یا تصاویر مورد نظر توسط یادگیرنده)، ارائههای حافظه بلند مدت (معلومات قبلی یادگیرنده). ظرفیت کلمات و تصاویر ارائه شده به صورت فیزیکی، اصولاً نامحدود است همچنین ظرفیت معلومات ذخیره شده در حافظه بلند مدت نیز ً نامحدود است اما ظرفیت برای حفظ ذهنی و توزیع کلمات و تصاویر در حافظه کاری، محدود است. پس ستونهای حافظه کاری موضوع تفکر ظرفیت محدود هستند. فلشها نیز پردازش شناختی را نشان میدهند. فلشی که از کلمات به چشمها میآید مطالب برخورد کننده به چشمان را نشان میدهد و فلشی که از کلمات به گوشها میآید مطالب شفاهی برخورد کننده به گوشها را نشان میدهد. فلش از تصاویر به چشمان، نشان دهنده تصاویر (توضیحات، کادرها، عکسها، انیمیشنها و فیلمها) برخورد کننده به چشمان را نشان میدهد. فلش مشخص کننده با کلمات انتخابی هم توجه یادگیرنده به برخی از احساسات شنیداری برخاسته از گوشها را نشان میدهد در حالیکه فلش مشخص شده انتخاب تصاویر، توجه یادگیرنده به برخی از احساسات دیداری برخاسته از چشمان را نشان میدهد، فلش مشخص شده با سازماندهی کلمات، ایجاد ارائه شفاهی منسجم از کلمات در حال ورود را نشان میدهد در حالیکه فلش نشان دهنده ساماندهی تصاویر، ساخت یک ارائه تصویری منسجم از تصاویر در حال ورود را بیان میکند. در آخر هم فلش مشخص شده با یکپارچگی هم بروز مدل شفاهی، مدل تصویری و هم معلومات قبلی را ارائه میدهد. علاوه بر این انتخاب و ساماندهی فرایندها ممکن است تا حدودی بواسطه معلومات قبلی فعال شده و توسط یادگیرنده هدایت شوند.
در یادگیری چند رسانهای پردازش فعال نیاز به پنج مرحله شناختی دارد:
۱ـ انتخاب کلمات مناسب برای پردازش در حافظه فعال کلامی
۲ـ انتخاب تصاویر مناسب برای پردازش در حافظه فعال دیداری
۳ـ سازماندهی کلمات مناسب در قالب یک الگوی ذهنی کلامی
۴ـ سازماندهی تصاویر مناسب در قالب یک الگوی ذهنی دیداری
۵ـ تلفیق بازنماییهای دیداری و کلامی با یکدیگر و با دانشموجود یادگیرنده (مهیر، ۲۰۰۱)
همانند تفکر پردازش فعال، این فرایندها تقاضاهایی را برای ظرفیت شناختی سیستم پردازش اطلاعات مطرح میکنند. پس فلشهای مشخص شده در شکل ۲-۱ پردازش فعال مورد نیاز برای یادگیری چند رسانهای را ارائه میدهند. به طور خلاصه یادگیری معنادار آن است که یادگیرنده، نمایشهای ذهنی منسجمی از ساختار علت و معلول در حافظه کوتاه مدت شنیداری و دیداری ایجاد کند و رابطه نظام مندی بین آنها پدید آورد (مهیر، ۱۹۹۷) پس برای کمک به یادگیرندگان در تکمیل این مراحل اصولی ذکر شده که نتایج کلی آن با پیشبینیهای نظریه شناختی یادگیری چند رسانهای، همخوانی دارند.
اصول چند رسانهای
اولین اصل، «اصل چند رسانهای»: افراد از کلمه ها به همراه تصویرها ، بهتر از کلمه ها به تنهایی می آموزند (مه یر،۲۰۰۱).
منطق نظری : زمانی که کلمه ها و تصویر ها در کنار هم ارائه می شوند افراد فرصت ساختن مدلهای ذهنی تصویری و کلامی و نیز ایجاد ارتباط میان آنها را به دست می آورند زمانی که تنها کلمه ها ارائه میشوند ،افراد فرصت ایجاد یک مدل ذهنی کلامی را دارند ؛ اما این احتمال کمتر است که بتوانند یک مدل ذهنی تصویری را ایجاد کنند و ارتباطاتی را میان مدلهای ذهنی تصویری و کلامی به وجود آورند (مه یر و اندرسون ، ۱۹۹۲، ۱۹۹۱؛ مه یر و گالینی ، ۱۹۹۰ ) .
دومین اصل «اصل مجاورت فضایی[۴۷] و زمانی[۴۸] » : افراد زمانی خوب یاد میگیرند که در صفحه یا صفحه نمایشگر، تصویر ها و کلمه های که مربوط به هم هستند نزدیک به هم یا در کنار هم به نمایش درآیند تا اینکه دور از هم به نمایش درآیند (مه یر،۲۰۰۳).
منطق نظری : وقتی بر روی صفحه یا صفحه نمایشگر ،کلمه ها و تصویر ها مربوط به هم نزدیک یکدیگر یا در کنار هم قرار دارند یادگیرندگان مجبور نیستند منابع شناخت خود را برای جستجوی دیداری صفحه یا صفحه نمایشگر صرف کنند به احتمال زیاد یادگیرندگان قادر به یادسپاری هر دوی آنها در حافظه فعال خود در آن واحد هستند . وقتی کلمه ها وتصویر ها مربوط به هم دور از یکدیگر بر روی صفحه نمایشگر قرار دارند ،یادگیرندگان مجبوند منابع شناختی خود را برای جستجوی دیداری صفحه یا صفحه نمایشگر ،برای پیدا کردن کلمه ها وتصویر ها مربوط به هم ،صرف کنند . بنابراین احتمال کمی وجود دارد که یادگیرندگان قادر باشند هر دوی آنها را در حافظه فعال خود در آن واحد ؛ حفظ و یادسپاری کنند . این نتایج با اثرتقسیم توجه سوئلر و همکارانش هماهنگی دارد (مورینو و مه یر ،۱۹۹۹).همچنین مجاورت زمانی بیان می کند، زمانی که کلمه ها وتصویر ها مربوط به هم ،به جای اینکه به صورت متوالی و پشت سر هم ارائه شوند ؛ به صورت هم زمان ارائه شوند افراد بهتر یاد می گیرند (مورینو و مه یر ،۱۹۹۹).
منطق نظری : زمانی که بخش انیمیشن و بیان شفاهی (یا گفتار گوینده) مربوط به آن در یک زمان ارائه میشوند ، این احتمال زیاد هست که یادگیرنده بتواند بازنماییهای ذهنی هر دو را در حافظه فعال خود در یک زمان یادسپاری کند و بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که یاد گیرنده قادر باشد ارتباطات یا پیوندهای ذهنی میان بازنماییهای دیداری و کلامی برقرار کند.اما زمانی که بین بخش انیمیشن و بیان شفاهی مربوط به آن از لحاظ زمانی فاصله بیافتد احتمال کمی وجود دارد که یادگیرنده قادر به بازنمایی ذهنی هر دو در حافظه فعال خود در یک زمان باشد و بنابراین احتمال کمتری هست که پیوندها یا ارتباطات ذهنی بین بازنماییهای دیداری و کلامی برقرار سازد (مه یر و اندرسون ،۱۹۹۲؛ مه یر و همکاران ،۹۹۹ ؛ مورینو و مه یر ، ۱۹۹۹) .
سومین اصل «اصل انسجام[۴۹]» : افراد زمانی خوب یاد میگیرند که از گنجانده شدن مواد درسی نامربوط و نامرتبط جلوگیری شود . اصل انسجام میتواند در سه تعبیر بخش بندی شود : (۱) زمانی که ارائه چند رسانه ای گیرا و جالب توجه است اما تصویر ها و کلمه ها نامرتبط اضافه شده اند به یادگیری لطمه وارد میشود (۲) زمانی که ارائه چند رسانه ای گیرا و جالب توجه است اما اصوات و موسیقی نا مرتبط اضافه شده است به یادگیری لطمه وارد میشود (۳) زمانی که کلمه ها و تصویر ها غیر ضروری از ارائه چند رسانه ای حذف شوند یادگیری بهبود پیدا میکند (مه یر ، هیسر و لان ، ۲۰۰۱ ؛ مه یر و مورینو ،۲۰۰۱) .
منطق نظری: مواد درسی نامربوط یا بی ربط ، منابع شناختی را در حافظه فعال به چالش میکشند و میتوانند توجه و آگاهی را از مواد درسی مهم منحرف کنند ، میتوانند فرایند سازماندهی مواد درسی را مختل سازند و همچنین میتوانند باعث شوند که یادگیرنده مواد درس را به شکل نامناسبی سازماندهی کنند (مورینو و مه یر ، ۲۰۰۰) .
چهارمین اصل، «اصل افزونگی»[۵۰] : افراد از انیمیشن و گفتار ، بهتر از انیمیشن ، گفتار و متن بر صفحه یاد میگیرند .