وآنگــــــهی نــــــام آن جـــــدل منهــــــید
وحـــــل گمـــــرهــــی اســــت بـــــر ســـر راه
ای ســـــران، پـــــای در وحـــــل منهیـــــد
علــــــم تعطیـــــل مشنـــــویــــــد از غیــــــر
ســـــرّ تـــوحیــــد را خلــــــل منهیــــــد
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۷۲)
۲-۷-۳- نجوم
نجوم از علومی است که خاقانی از آن مطلع بوده است. او به بسیاری از مسائل نجومی در اشعارش اشاره میکند. خاقانی اطلاعات بسیار زیادی به همراه توصیفاتی دلنشین از سیّارات منظومهی شمسی به مخاطبان ارائه میدهد.
شاعر در بیت زیر میگوید که منجمان از اجتماع ستارگان در برج میزان، بیست و یک قران را مشاهده کردهاند.
در ســــــر میـــــــزان ز جمـــــــــع اختـــــــــران
بیســــت و یـــک نـــوع از قــران دانستــهانـــد
(۵/۱۴۶)
یا در بیت زیر که منظور از برج خاکی ثور، سنبله و جدی و منظور از برج بادی جوزا، میزان و دلو است.
نـــــابُـــــریـــــده بـــــرج خــــاکــــی را تمـــــام
بــــــرج بـــــادیشـــان مکــان دانستــهانـــد
(۵/۱۴۷)
خاقانی در این بیت به وارد شدن خورشید به برج حوت اشاره دارد.
چشمــــهی خـــــور بـــــه حــــوض مــــاهــــیدان
آمـــــــد و درفکنـــــد شســـــت آخــــــر
(۵/۹۷)
۲-۷-۴- طب
از دیگر علومی که دستمایهی مضمون سازی شاعر شده علم طب است. خاقانی با بسیاری از بیماریهای زمان خود آشنا بوده و گاه به روش معمول آن بیماری نیز اشاره کرده است. در اشعار خاقانی به نامها و اصطلاحاتی در زمینههای مختلف طب و داروشناسی برخورد میکنیم که درک آنها نیاز به آشنایی مختصری با این اصطلاحات و نامها دارد.
خاقانی از بیماری ناخنه در چشم نام برده که سپیدی است که در چشم ظاهر میشود و میگوید:
تـــو نــاخنــی ز کعبــه نــه ای دور و زیـــن حســد
در چشـــم دیــو، ناخنــه هسـت استـخوان شده
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۴۰۲)
از بیماری سرطان و معجونی که برای درمان آن استفاده میشده است نیز یاد کرده و گفته است:
خــور بــه سـرطــان مـانـده تا معجـون سرطانی کنـد
زانکــه معــلول اسـت و صفرا از رخان انگیـخته
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۹۵)
۲-۷-۵- موسیقی
خاقانی با بسیاری از علوم موسیقی آشنا بوده است و در بسیاری از ابیات نام سازها و آلات موسیقی را میآورد. او فقط به ذکر آلات موسیقی و اصطلاحات آن بسنده نکرده بلکه در موارد بسیاری به جزئیات آنها نیز پرداخته است.
بــربــط اگــر دم از هــوا، زد بـــه زبـــان بـــی دهـــان
نـی بــه دهـان بــی زبـان، دم ز هـوای نــو زنــد
چنبـــر دف شــــود فلـــک، مطـــرب بــــزم شــــاه را
مــاه دوتـا سبـو کشـد، زهـره سـتای نــو زنـــد
(۳/۳۴ ـ۳۵)
خاقانی در بیتهای زیر به چنگ و رباب اشاره کرده و به هنر آفرینی پرداخته است.
نـالان ربـاب از بـس زدن، هـم کفـچه سر هـم کاسـه تـن
چوبین خرش زرین رسن، بس تنگ میدان بین در او
چنگ است عریـان فـش ســرش، صــدره بریشم در بـرش
بسته پلاسـین میـزرش، زانـوش پنــهان بـین در او
(۲/۳۷-۳۸)
شاعر در بیت زیر نی را مانند کودکی حبشی تصور کرده و ده انگشت نی زن را به ترکان زیبا تشبیه نموده و نه سوراخ نی را نه چشم دانسته است.
نـایسـت چــون طفــل حبـش، ده دایگـانش تـرک فــش
نه چشم دارد شوخ و خوش، صد چشم حیران بین در او
(۲/۳۹)
۲-۷-۶- قرآن و علوم دینی
خاقانی با قرآن نیز به میزان گستردهای آشنایی داشته و علاوه بر اشاره به داستانهای قرآنی گاه در ابیات خود قسمتی از آیات را ذکر کرده است و از آنها در کمال بخشی سخنان خود بهره جسته است.
چــــون کمـــــان و تیــــر شـــــد نــــون والقــــلم
نشـــرهی فتـــح ایـــن و آن خـــواهـــد نمــود
(۵/۳۶)
(۲-۵)
که در آن I، شدت پلاسما، چگالی جریان که به طور یکنواخت در سطح مقطع پلاسما (I=?a2j) وجود دارد. Zeff، میانگین بارهای موثر همه یونهای تشکیل دهنده پلاسما میباشد و η، مقاومت پلاسما است. این پارامترها به تعدادی پدیده برخورد بستگی دارد و ممکن است بصورت معادله (۲-۶) ارائه شود:
η (۲-۶)
با بهره گرفتن از قانون آمپر
(۲-۷)
و با معرفی ضریب ایمنی در پلاسما:
(۲-۸)
این فرم از معادله بالا به دو نکته مهم اشاره دارد:
با افزایش دما، اشباع میشود.
در میدانهای بالا در توکامکها یا RFPها، ماکزیمم مقدار را دارد.
در حال حاضر، امکان گرم سازی پلاسما در دماهای گرما هستهای با گرمای اهمی مد نظر قرار گرفته است. به منظور افزایش دما، توان گرمای اهمی باید از هدایت گرمایی و همرفتی و توان تابشی بیشتر باشد. با صرف نظر کردن از توان گرمایی تابشی،
(۲-۹)
با بهره گرفتن از مقدار تجربی برای محصورسازی انرژی در گرمای اهمی، ماکزیمم دمایی که از گرمای اهمی می توان بدست آورد به صورت زیر می باشد:
(۲-۱۰)
برای پارامتر توکامکهای معمولی ، و و بیشترین دما حدود keV1 بدست آمده است. بنابراین بهنظر میرسد توکامکها تنها با گرمای اهمی و بدون استفاده از گرمای کمکی نمی توانند پلاسما را تا دمای گرما هستهای گرم سازند. گرمای اهمی برای در حالت اشتعال قرار گرفتن راکتورها به میدانی بسیار قوی و با نسبت کوچک R0/a نیاز دارند که چنین شرایطی در حال بررسی میباشد.
۲-۷-۲- گرمایش از طریق فشرده سازی
مکانسیمهای مکانیکی و یا مغناطیسی برای فشردن بیدرو پلاسما استفاده شده که سبب افزایش دمای آن میشود. گرم کردن از طریق فشردن را میتوان به دو دستهی گسترده تقسیم بندی کرد. اگر این عمل بسیار سریع روی دهد (در مقیاس یا کمتر)، انفجار داخلی[۳۷] روی خواهد داد که بررسیهای موجهای ضربهای[۳۸] و دینامیک گازهای کمپلکس ضروری است. اگر فشردن نسبت به سرعت انتقال انرژی حرارتی در زمان طولانیتری صورت گیرد، ولی هنوز این زمان نسبتا کمتر از زمان کاهش از راه تابش باشد، نوع فشردگی بیدرو است و رابطه زیر برقرار است.
Pνγ=constant (2-11)
در اینجا، ، ضریب بیدرو گاز میباشد [۴۱].
۲-۷-۳- گرمایش توسط تاثیر میدانهای الکترومغناطیسی
این روش گرمایش بصورت حرارت دادن کمکی صورت میگیرد که در آن برای رسیدن به دماهای مربوط به همجوشی، امواج الکترومغناطیسی به درون پلاسما تابیده میشود.
با انتخاب دقیق فرکانس ژنراتور منطبق بر فرکانس مشخصه پلاسما، توان تابشی الکترومغناطیسی ایجاد شده درون پلاسما به ذرات باردار منتقل میشود و این امر سبب ذخیره سازی انرژی در پلاسما میشود [۴۱].
۲-۷-۴- گرمایش توسط تزریق پرتو خنثی
ثابت شده است که استفاده از شعاعی از اتمهای خنثی و یا ذرات ماکرو[۳۹] برای گرم کردن پلاسما روش بسیار مهم و موثری است. مکانیسم انتقال انرژی در پلاسما، در وهله اول با انتقال مقدار زیادی از انرژی بالای ذرات خنثی به یونها صورت میگیرد و این کار به وسیله تبادل بار و یونیزاسیون ضربهای انجام میشود. سپس یونهای سریع پر انرژی، بخشی از انرژی خود را با برخوردهای کولمبی، به یونها و الکترونهای پلاسما انتقال میدهد. شکل ۲-۲ ترکیبی از روشهای مختلف گرم کردن پلاسما را نشان میدهد.
شکل۲-۲- روشهای گرم کردن پلاسما[۲۳, ۲۴]
گرمای همجوشی ذرات باردار
با افزایش دمای پلاسما توسط روشهای گرمایی تا نقطهای که در آن میزان چشمگیری همجوشی رخ دهد، در شرایطی که سوخت دوتریوم و هلیوم ۳ باشد، مقدار MeV3/18 انرژی توسط ذرات باردار ایجاد میشود. ذرات باردار به دنبال خطوط میدان مغناطیسی حرکت کرده، در پلاسما باقی خواهند ماند و انرژی خود را در اثر برخورد، به یونها و الکترونها خواهند داد، مگر اینکه مسیر شارهای سطحی به دنبال خمیدگی و انتقال[۴۰] در چاههای مغناطیسی به دام افتد و به دیواره های پلاسما ضربه وارد کنند. از آنجا که میدان پولوئیدی متناسب با جریان پلاسمای محصورشده توسط قانون آمپر میباشد، محصورسازی ذرات آلفا و گرمای آلفایی با افزایش جریان پلاسما بهبود مییابد. جریان پلاسما در حدود چند مگا آمپر برای محصورسازی ذرات آلفا در توکامک کافی میباشد [۴۲].
روشهای بررسی پلاسما
نظریه ی جنبشی تعادل
بر اساس معادله بولتزمن و بررسی ضریب ترابرد:
(۲-۱۲)
نظریه تعادل مبنی بر آمار بولتزمن است و نشان میدهد که اگر بار خارجی q در پلاسما قرار داشته باشد در فاصلهای موسوم به طول دبای توسط پلاسما محافظت میشود.
نظریه سیالی:
توصیف ماکروسکوپیک (نظریه هیدرودینامیک مغناطیسی) که به صورت دیدگاه لاپرانژی و اویلری بررسی میشود. نظریه هیدرومغناطیسی بر اساس قانون نیروی ماکروسکوپی برای حجم واحد یا بازی با شارها[۴۱] ایجاد شده است. میدان مغناطیسی که حکم محفظه را برای پلاسما دارد فشاری معادل با B2/2.mu اعمال می کند. این اثر را تنگش مغناطیسی گویند.
نظریه ذرات منفرد (مدارها)
نظریه مدار یا حرکت ذرات در میدان مغناطیسی بحث آینههای مغناطیسی را ایجاد می کند. برای نگه داشتن پلاسما نیاز به محفظه داریم که چیزی جز محفظهای فرضی که دیواره هایش میدان مغناطیسی است نمیتواند باشد [۴۳].
فشار جنبشی و مغناطیسی پلاسما
فشار مغناطیسی میدان برابر با و فشار پلاسما (P=2NKT) ناشی از انرژی جنبشی ذرات پلاسما است. نسبت فشار پلاسما به فشار مغناطیسی ناشی از میدان اعمال شده خارجی بر روی پلاسما نسبت بتا نامیده میشود:
(۲-۱۳)
قدرت محبوس سازی بازتاب مقدار β میباشد. بطوری که اگر پلاسما محبوس شده باشد، ۱>β میباشد. در نتیجه یکی از پارامترهای مهم در طراحی توکامک است. در اینجا N چگالی پلاسما، ثابت بولتزمن[۴۲]،T دمای پلاسما، B میدان مغناطیسی و ضریب گذردهی خلا[۴۳] میباشد. به منظور دستیابی به یک فشار معین پلاسما، رسیدن به حالت اشتعال در راکتورهای همجوشی نظیر توکامک ضروری است. اما از نظر تکنولوژیکی و اقتصادی فشار مغناطیسی باید زیر حد بحرانی نگه داشته شود برای این منظور باید دما ثابت شود [۴۴].
توان چگالی در همجوشی پلاسمای دوتریوم و هلیوم ۳ به صورت معادله ۲-۱۴ نوشته میشود:
(۲-۱۴)
با ثابت در نظر گرفتنB و β بالاتر، چگالی توان همجوشی بیشتر خواهد شد. بنابراین به دلایل اقتصادی سیستم با β بزرگ ترجیح داده میشود [۲۲].
دیواره سیستم راکتورهای همجوشی D-3He از طریق محصورسازی مغناطیسی
در مرکز یک راکتور همجوشی دوتریوم و هلیوم ۳، پلاسما در دمای بالا شامل ۵۰ درصد دوتریوم و ۵۰ درصد هلیوم ۳ قرار دارد. پلاسما در دمای زیاد باید از حداقل ناخالصی برخوردار باشد، این پلاسما توسط میدان مغناطیسی در محفظهی خلا محصور میشود. محدوده محصورسازی مغناطیسی توسط گازی با چگالی کم ( تقریبا ذره ) در دمای بالا (حدود ) مشخص میشود. برای نگه داشتن پلاسما نیاز به محفظهای داریم که چیزی جز محفظهی فرضی که دیواره هایش میدان مغناطیسی است نمیباشد. این محفظه مغناطیسی در واقع باعث پیچ خوردن و دایرهای شدن حرکت ذرات در پلاسما میشود. محفظه مغناطیسی میدانی نایکنواخت و همگرا اطراف پلاسماست که هرچه از پلاسما دور میشود مقدارش قویتر میگردد. اگر ذره بارداری در پلاسما را تصور کنیم که حرکت پیچشی حول محور مغناطیسی مذکور داشته باشد شعاع حرکتش همان شعاع لارمور است که از رابطه نیروی وارد بر ذره متحرک به جرم m و سرعت v و بار q با میدان مغناطیسی خارجی B ناشی میشود [۴۱].
(۲-۱۵)
(۲-۱۶)
(۲-۱۷)
که R شعاع لارمور است. پس هر چه از پلاسما دورتر می شویم با افزایش قدرت میدان مغناطیسی شعاع چرخش دوران کم میشود و کمکم سرعت ذره کاهش مییابد. مارپیچ تنگتر و حرکت محوری کندتری توسط ذرات طی میشود تا اینکه مثل اینکه به آینه برخورد کرده باشند بر میگردند. به این پدیده «آینهی مغناطیسی» میگویند. آنچه که در توکامک رخ میدهد در واقع استفاده از همین فرایند است.
هنگامی که مولفهی سرعت با میدان مغناطیسی موازی شود، نیروی لورنتس صفر و از انتهای خطوط میدان مغناطیسی سقوط خواهد کرد. در این نمونه برای نگه داشتن ذرات، باید آنها را محصورسازی کرد. برای حل این مشکل، توکامک خطوط میدان خمیده را به صورت یک چنبرهای که هیج انتهایی در آن وجود ندارد، استفاده می کند. میدان مغناطیسی توروئیدی ، توسط کویلهای میدان توروئیدی (TF)[44] ، تولید میشود. علاوه بر آن، جریان پلاسمای توروئیدی بدست آمده، گرمای مقاومتی را فراهم ساخته و همچنین میدان مغناطیسی پولوئیدی ، را تولید میکندکه بر عمود میباشد. این دو میدان، اساس و پایه برای ایجاد تبدیل چرخشی هستند و با هم به صورت جمع برداری ترکیب میشوند [۸, ۴۱].
(۲-۱۸)
سیم پیچهای اولیه ترانسفورماتور (کویلهای میدان پولوئیدی داخلی)، برای ورود جریان پلاسما و گرم سازی پلاسما که در مرکز دستگاه قرار دارد، مورد استفاده قرار میگیرد.
پلاسما در داخل چنبره، اساسا یک سیم پیچ بزرگی را به وجود می آورد که از ذرات باردار در حال حرکت تشکیل شده است. کویلهای حامل جریان در خارج از این چنبره، به پلاسما فشار آورده و آن را به سمت جلو سوق می دهند. اگر جریانها همجهت باشند؛ میدانهای مغناطیسی نیرویی را به صورت فشار در سیم پیچها اعمال می کند. اگر جریانها در جهت مخالف هم باشند، نیروی فشار سعی دارد سیم پیچها را از هم جدا سازد. کویلهای متعادل کننده[۴۵]، برای محدود کردن تمایل حرکت پلاسما به سوی خارج است. این تمایل حرکت به سوی خارج، واکنش به عمل گرادیان میدان میباشد. به هر حال نقش و عمل ترانسفورماتور، برای راندن جریان پلاسمای مورد نیاز و نگهداری تبدیل چرخشی میباشد. در این حالت توکامک به صورت یک سیستم پالسی عمل می کند [۴۵].
آب
سرد وتر
سودا
خاک
سرد وخشک
برای فهم بیشتر این طور در نظر بگیرید که اگر یک مقدار خون را داخل لوله آزمایش بریزیم چهار بخش در آن دیده میشود: بخش فوقانی آن که در واقع کف خون است و به زردی میزند صفرا نام دارد بخش زیرین آن که به رنگ قرمز است دم و زیر آن بلعم قرار دارد و در ته لوله یک لایه رسوب تیره رنگ داریم که سودا نامیده میشود.
گرچه همه این اخلاط در خون موجودن اما خداوند متعال برای صفرا و سودا مکانهای ذخیره (صفرا در کیسه صفرا و سودا در طحال) آفریده است که در آن جمع شوند و در هنگام نیاز و به اندازه لازم در بدن انتشار یافته و مانع ابتلا به بیماریهای مربوطه شوند اما دم و بلغم در بدن و در عروق خونی، لنفاوی و… در حال حرکتند و جایگاه ویژهای ندارند.
بنابراین وجود هر چهار خلط در بدن انسان ضروری است اما هر یک به اندازهای خاص و معین پروردگار حکیم با تقدیر خود برای هر یک از اینها مقدار معینی را مقدر کرده است و آنچه موجب بیماری است به هم خوردن تعادل میان این اخلاط و تغییر در مقدار (تغییر کمی) یا در کیفیت اخلاط ( تغییر کیفی) میباشد.
به همین دلیل در اکثر بیماریهای اکتسابی باید به دنبال غلبه یکی از اخلاط چهارگانه بگردیم، این غلبه خلط را سوء مزاج مادی مینامند یعنی تغییر در ماده ایجاد شده یکی از اخلاط افزایش یافته و غلبه پیدا کرده است و مزاج فرد یا عضو را از حالت تعادل خارج کرده است.
خصوصیت هر خلط را مزاج وطبع میگویند که مهمترین اصل طب قدیم را تشکیل میدهد. و بر این اساس که کدامیک از مواد چهارگانه مورد احتراق و سوخت و ساز قرار نگرفته باشند، بیمار داراى غلبه همان خلط خواهد شد. مثلاً اگر احتراق بلغم ناقص باشد، طبع بیمار بلغمى است و اگر احتراق سودا ناقص باشد، طبع بیمار سودایى مى باشد و دو خلط دیگر هم به همین منوال میباشد.
در درمان بیمارىها، سعى بر آن است که مزاج افراد را به اعتدال نزدیک کنند، مثلاً اگر مزاج فردى سرد و خشک است دارو و غذاهاى گرم و تر به وى تجویز کنند تا به اعتدال نزدیک شوند، مزاج تر یعنى میزان آب زیاد است و مزاج خشک یعنى میزان آب کم است.
علامات تشخیص طبع و مزاج
شناسائى حالات مزاج مبتنى بر ده علامت میباشد:
لمس کردن
مقیاس مزاج براى سرزمینهاى معتدل معلوم است. در معاینه یک فرد او را بوسیله لمس معاینه مىکنند. اگر حالت شخص در این لمس کردن با مقیاس معتدل برابر باشد مزاج او را معتدل مىشمارند. اما اگر معاینهکننده خود معتدل المزاج باشد و در ضمن معاینه، گرمى یا سردى و یا سختى و یا زبرى بیشتر از وضع طبیعى را حس کند و در پیدایش این حالات تأثیرات خارجى مانند هوا، شستوشو، شنا و غیره در کار نباشند و زبرى یا نرمى را از حد لازم خارج کرده باشند، چنین مزاجى نامعتدل معرفى مىگردد. از نرمى و زبرى و خشکى ناخنها مىتوان به چگونگى مزاج پى برد آنهم بشرطى که عوامل خارجى در کار نباشند. لیکن نتیجهگیرى از نرمى و سختى موقعى صحیح است که گرمى و سردى در حال اعتدال باشند وگرنه بسیار ممکن است که گرمى زیاده از حد اعتدال- که کارش گداختن است- سختى و زبرى را به چنان حالت نرمى درآورد که پندارى نرم و تر مزاج است. همچنین شاید سردمزاجى بیش از اعتدال- که کارش انجماد است- سخت را چنان نشان دهد که خشک است. مثال براى این دو حالت وضع برف و پیه است؛ برف از آنجا که انجماد کننده است و پیه از آن جهت که غلیظ است.
بیشتر سرد مزاجها بویژه اگر لاغر باشند، بدن نرم دارند زیرا نارسائى و خامى در آنها زیاد است.
تشخیص بوسیله گوشت و پیه
اگر ماهیچهها زیاد باشد دلیل رطوبت و گرمى و گواه بر وجود نوعى چسبندگى است. اگر گوشت کم باشد و پیهى همراه نداشته باشد، نشاندهنده خشکى و گرمى است.
لیکن چربى و پیه همیشه نشانه سردى هستند و در این حالت نوعى فروهشتگى نیز موجود است. اگر همراه پیه و چربى در جسم، رگها به تنگى گرایند و خون کاهش یابد و شخص مورد نظر در هنگام گرسنگى بسبب بند آمدن خون غریزى که باید احتیاج غذائى اندامها را برآورد، بحالت لاغرى درآید معلوم مىشود که مزاجش سرشتى و طبیعى است و اگر این نشانهها در بین نباشند معلوم مىگردد که مزاج وى عرضى و اکتسابى است. کمى چربى و پیه دلالت بر حرارت دارد، زیرا ماده چربى و پیه زاده چربى خون است که سردى آن را بند آورده است و از اینرو است که چربى بر کبد کم و بر رودهها زیاد است. ماده پیه و چربى بر قلب بیشتر از آن است که بر کبد است و این نه براى مزاج و شکل است بلکه مربوط به خود ماده نامبرده است که طبیعت در ایجاد آن حکمتى منظور داشته است.
انعقاد و بند آمدن پیه و چربى در بدن قابل کم و زیاد شدن است و بستگى با کم و زیاد بودن حرارت دارد. تنى که پرگوشت است و چربى و پیه زیاد ندارد، بدنى است گرم و مرطوب. تن پرگوشت و کمچرب و کمپیه دلیل بر وجود رطوبت زیاده از حد لازم است.
اگر پیه و چربى در بدن پرگوشت زیاده از حد لازم باشد، دلیل بر رطوبت و سردى بیش از اندازه است و چنین بدنى سرد و تر مزاج است. بدن خشک و بدن سردمزاجان از لحاظ سستى و تنبلى در درجه اول است و بعد از آن بدنهاى گرم و خشک و سپس بدنهاى خشکمزاج واجد گرمى و سردى معتدل قرار دارند. بعد از همه آنها گرممزاجانى که از لحاظ ترى و خشکى معتدلند قرار مىگیرند.[۸۱]
معاینه مو نشانههایى بدست مىدهد
سرعت رشد و نمو، سستى نشو و نما، کمى، باریکى، ستبرى، صافى، تجعد، و رنگ مو همه مبتنى بر دلایلى هستند که مىتوان در هنگام معاینه از آنها سود جست.
سرعت در نمو مو: اگر مو بسرعت نمو کند دلیل بر آن است که بدن زیاد مرطوب نیست و تا اندازهاى به خشکى گرایش دارد. ولى گرمى و سردى بدن را از نشانههائى که سابقا ذکر کردیم مىتوان تشخیص داد. هرگاه گرمى و خشکى گرد هم آیند موى در رستن سریع و از لحاظ مقدار زیاد و از حیث حالت ستبر مىشود، زیرا فزونى مقدار بر اثر گرمى و ستبرى موى دلیل بر زیاد بودن ماده دودى است. این حالت در جوانان موجود است و در خردسالان وجود ندارد، زیرا ماده خردسالان بخارى است و دودى نیست.
سستى در رستن مو: سستى در نمو موى و یا از رویش افتادن آن دلیل بر دو حالت است: یا خون بدن در محل رستنگاه موى اصلا موجود نیست و یا مزاج بسیار تر است. باید عکس هر دو حالت سرعت و کاهش در رویش موى را از ضد علائم استنباط کرد.
شکل مو: تجعد مو دلالت بر گرمى و خشکى مزاج است، چه گرمى و خشکى مزاج براى تغییر یافتن آمادگى دارند و شاید از پیچدار بودن منافذ و مسامات بدن باشد که بدون تغییر مىماند. صاف بودن موى دلالت بر حالت عکس سببهاى مجعد بودن آن را دارد.
رنگ موى: موى سیاه دلیل گرممزاجى، موى سرخ مایل بزرد (اصهب) دلیل سرد مزاجى و موى طلائى و سرخ دلیل بر اعتدال مزاج است. موى سپید یا دلیل بر رطوبت و سردى است همچنانکه در پیران صادق است و یا دلیل بر خشکى شدید است که قابل قیاس است با مواقع کمبارانى که در رستنىها رنگ سبز به سفیدى مىزند. شاید هم موى بر اثر بیمارى خشککننده سپید گردد. سپید شدن موى بعقیده ارسطو تغییر آن به رنگ بلغم است و بعقیده جالینوس کفک آوردن غذائى است که به سوى مو مىرود که اگر سرد باشد و در منافذ ریز پوست به سستى حرکت کند، موى به سپیدى روى مىآورد.
اگر در هر دو نظریه مذکور دقت کنیم مىبینیم که هر دو بهم نزدیکند، زیرا سبب پیدا شدن بلغم و علت سپیدى کفک یکى است و این را در رشته علم طبیعى مىتوان یافت.
معذلک باید در نظر داشته باشیم که مناطق مسکونى و آب و هوا بر رنگ موى تأثیر دارند و نباید حتماً موى برنگ طلائى باشد تا بر اعتدال مزاجش گواهى دهد و یا براى اثبات گرممزاج بودن یک اسلاو به موى سیاه نیازمند باشیم.
مراحل عمر نیز در کیفیت مو دخالت دارد: جوانان همانند جنوبىها و خردسالان نظیر شمالىها و نوپیران در حالت فىمابین بشمار مىآیند. انبوهى مو در خردسالان دلیل بر آن است که در زمان بزرگ شدن داراى مزاج سودائى خواهند بود. انبوهى مو در پیران گواه بر وجود مزاج سودائى است.
علائم رنگ پوست
سپیدى پوست دلیل بر نبودن خون و یا کمبود آن است و همراه سردمزاجى است.
اگر سردمزاجى نباشد، کمبود و یا نبودن خون همراه گرمى و خلط صفرائى است که بر اثر آن رنگ پوست زرد مىگردد.
سرخى رنگ پوست دلیل بر زیادى خون است و گرمى مزاج را مىرساند.
زردى و رنگ زرد مایل بسرخ دلالت بر گرمى زیاد دارند، لیکن زردى بیشتر دلیلى بر وجود زهره (مراره) است و زردى همراه سرخى دلیل خون و خون مرارى است. ممکن است در زردى پوست مرارى در کار نباشد و این رنگ فقط دلیل کمخونى باشد. این حالت در بدن کسانى که تازه از بیمارى برخاستهاند دیده مىشود.
پژمردگى رنگ پوست و از زردى به سیاهى زدن آن نشانه این است که سردى شدید خون را کم کرده است و این خون کم هم یخیده است، در نتیجه زردى آن به سیاهى زده است و رنگ را تغییر داده است. رنگ اسمر (سیاهى که به زردى مىزند) پوست دلیل بر گرم مزاجى است.
پوست داراى رنگ بادنجانى دلیل بر سردمزاجى و خشکمزاجى است زیرا این رنگ نتیجه سوداى خالص است. رنگ گچى مزاج سرد را مىرساند.
رنگ بلغمى و سربى دلیل بر سردى و ترمزاجى است که با کمى سودائى مخلوط است، زیرا چنین رنگى سفید است و کمى به سبزى مىزند. سپیدى آن یا از رنگ بلغم است و یا از تر مزاجى است و سبزى آن از این است که خونى منعقد و سیهفام با بلغم آمیخته است و باو رنگ سبز داده است. رنگ عاجى دلیل آن است که سردمزاجى ناشى از بلغم است و نیز کمى مراره موجود است.
بسیار اتفاق مىافتد که پوست بسبب کبد به زردى و سپیدى در مىآید و بسبب طحال به زردى و سیاهى مىگراید و در بیمارى بواسیر زرد و سبز مىگردد. این علل همیشگى نیست و ممکن است در حالاتى متفاوت باشند.
معاینه زبان و چشم: معاینه زبان جهت اطلاع بر حالات مزاجى رگهاى ضرباندار و بدون ضربان بدن بسیار مفید است. از راه چشم مىتوان به مزاج مغز پى برد.
ممکن است رنگ دو اندام فقط بوسیله یک بیمارى تغییر کند، مثلاً در بیمارى یرقان که گداختن بر اثر مراره زیاد است، زبان سپیدفام و پوست رخساره سیاهرنگ مىگردد.[۸۲]
نتیجهگیرى از شکل اندامها
گشادگى سینه و بزرگى اندامهاى جانبى و جاى کافى داشتن و در تنگنا نیفتادن و کوتاه نیامدن و همچنین گشادى در مجراى رگها و نمایان شدن رگها، بزرگى نبض و نیرومندى آن، بزرگى ماهیچهها و نزدیکى آنها به مفاصل، همه دلیل گرمى مزاج است و این خاصیتهاى ترکیبى همه زاده حرارتند. در هر بدنى که به عکس این خواص برخوردى، بدان که نتیجه سردى است، زیرا سردى مانع از آن است که نیروهاى طبیعى کار خود را چنانکه شاید و باید به انجام برسانند. زبرى و برجستگى مفاصل و دیده شدن غضروفها در حنجره و بینى و هموارى در هیئت بینى دلیل خشک مزاجى است.
ناتوی فرهنگی : مهم ترین زمینه های تغییر رویکرد امریکا به ناتوی فرهنگی عبارتند از کارآمدی اسلام در تقابل با سلطه غرب و نیزز تناقضات و ناکرآمدی لیبرال – دموکراسی، نابودی هویت ملی جوامع بشری، به دست گرفتن سر رشته تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای هدف، مجبور کردن ملت ها به پذیرش فرهنگ مبتذل دولت های استعماری، سازمان دهی و حفظ انسجام تمدن غربی و جلوگیری از ایجاد تمدن اسلامی، از مهم ترین اهداف ناتوی فرهنگی است. رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی؛ جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی هویت ملی جوامع بشری به ویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که می خواهند از هویت دینی و ملی خود، شرافت مندانه دفاع کنند.
حقوق بشر: یکی از تهدیدات غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، بهره گیری از حربه حقوق بشر بوده است، غرب، ایران را علی رغم برگزاری ده ها انتخابات مردمی، رعایت عالیه مصالح انسانی و عضویت در کنوانسیون های متعدد حفظ حقوق بشر، متهم به نقض حقوق بشر نموده که قطعا” یافتن پایگاهی مردمی ازاین طریق در داخل ایران، مسیری نا کارآ بوده است.
۵-۹-تحریم های همه جانبه علیه ایران
تحریم های غرب، به ویژه امریکا علیه ایران که در فرایند طولانی مذاکرات هسته ای، به ظاهر در حال رفع شدن هستند، از دوجهت به ایران این مساله را فهماند که اولا” تا اقتصاد ایران به محصولی مثل نفت وابسته است، نخواهد توانست از زیر بار برخی امور تحمیلی، شانه خالی کند و بتواند مستقل، تصمیم گیری انجام دهد، برای این که دردنیای امروز، اقتصاد و سیاست دو عنصر مکمل و مرتبط با یکدیگرند و هیچ کشوری نمی تواند بدون آزادی ارتباطات مالی؛ بانکی؛ اعتباری و سرمایه ای، و بدون حضور در سازمان های قدرتمند مالی و اقتصادی منطقه ای و جهانی، امکان رشد و توسعه پایدار و همه جانبه را نخواهد داشت، ثانیا” به یک عامل موثر برای توازن منطقه ای و حفظ اقتدار و امنیت خود، نیازمند است. به هرحال، استراتژی تحریم ها برای ایران و غرب، درواقع مانند یک شمشیردو لبه عمل نموده، با این تفاوت که آسیب رسانی آن به سمت ایران، بسیار بیشتراست. به نظر نمی رسد که غرب به این سادگی از سلاح تحریم ها علیه ایران دست بردارد و ممکن است پس از اجرای عملی برجام، اموردیگری مانند حقوق بشر، موشک های بالستیک، مسایل حقوق داخلی و بین الملل، و غیره را پیش بکشد و به طور مداوم و از راه های گوناگون از این سلاح، بهره بگیرد. اگرچه به اعتقاد برخی تحلیل گران، ایران در زمان تحریم ها توانسته است به برخی از پیشرفت هایی برسد که اگر این تحریم ها وجود نداشتند، امکان رسیدن ایران به این پیشرفت ها، وجود نداشت :
” موسویان، رییس اسبق کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران و استاد دانشگاه های امریکا؛ ۱۲ پیامد بزرگ تحریم هاعلیه ایران را بدین شرح برشمرده است:
- GATT, “Basic Intruments and Selected Documents”, vol. Iv (op.cit)P.41. ↑
-YILC 1969, vol. II, p. 181, doc. A/CN.4/ 213, annex II. ↑
- Ibid., pp. (178 and 179), annex I. ↑
- Basdevant, “Clause de la Nation la Plus Favarisee”, op.cit., p. 476. ↑
- Snyder, op.cit., p. 157. ↑
- Article 13 League of Nations, Treaty Series, vol. XLIV, p.21. ↑
-YILC 1975, vol. II, p. 137, doc. A/10010/Rev. I, chap, IV, Sect. B, Article 14, paras. 9 and 10 of the Commentary. ↑
- “Official Records of the United Nations Conference on the Representation of the Sea”, vol. VII, Fifth Committee (Question of Free Access to the Sea of Land – Locked Countries) United Nations Publicalion Sales No. 58. v. 4, vol. VII, p. 77, doc. A/CONF.13/C.5/ L.1, annex VI. ↑
- “Proceedings of the United Nations Conference on Trade and Development”, vol. 1, Final Act and Report (op.cit), p. 25 ↑
- United Nations, Treaty Series, vol. 897, p. 42. ↑
- Official Records of Third United Nations Conference on the Law of the Sea, vol. VIII (United Nations Publication, sales No, E. 78. v. 4), P, 22, doc. A/CONF. 62/ WP. 10. ↑
- Caflisch, L.C., “ The Access of Land locked to the Sea ” in Iranian Review of International Relations, Teheran, Nos. 5-6 (winter 1975- 76), p. 53. ↑
- United Nations, Treaty Series, vol. 40, p. 82. ↑
-YILC 1978, vol. II, p. 71. ↑
- Official Records of Third United Nations Conference on the Law of the Sea, vol. VIII (op.cit). p. 22, doc. A/CONF. 62/0. ↑
- Vanden Bossche, Peter, “The Law and Policy of the World Trade Organization, Text, Cases and Materials”, Maastricht University, Cambridge, University press, p. cm., 2005, Reprinted 2006 in United Kingdom of the University Press, p. 308. ↑
- Ibidem. ↑
-YILC, 1958, vol. II, p. 105, doc. A/3859, chap III, sect. II, Art. 44, para. (1) of the Commentary. ↑
-YILC, 1961, vol. II, p. 128, doc. A/4843, chap II, sect. IV, Art. 70, para. (1) of the Commentary. ↑
- “Case Concerning rights of nationals of the United States of America in Moroco” (Judgment), I.C.J. Reports 1952, p. 192. ↑
- United Nations, Treaty Series, vol 500, p. 95. ↑
- Ibid, vol. 596, p. 261 ↑
- General Assmebly Resolution 2530 (XXIV) of 8 December 1969, annex. ↑
- Official Records of the United Nations Conference on the Representation of States in their Relations with International Organizations, vol. II, Documents of the Conference (United Nations Publication, sales No. E. 75. v. 12), p. 207. ↑
- YILC 1978, vol. II, part TWO, p. 12. ↑
- Yanai, Akiko, “The Function of the MFN clause in the Global Trading System”, op.cit., p.14. ↑
- Vanden Bossche, Peter, op.cit., p.308. ↑
- GATT Driector – General, L/3149, dated 11 November 1968 (Quoted in Vanden Bossche, peter, op.cit. p. 308). ↑
- موافقتنامه ۱۹۴۲ میان ایالات متحده و مکزیک به عنوان الگویی برای طرح اولیه موافقتنامه گات از سوی ایالات متحده در ۱۹۴۶ ارائه شد ↑
- در مقدمه موافقتنامه گات و مادهی ۲۸ مکرر تأکید بر نیاز به انجام مذاکرات مبتنی بر مزایای متقابل و دو طرفه شده است که هدفش کاهش واقعی تعرفهها میباشد. هرچند تقابل در گات تعریف نشده است، اما مدیر کل گات از آن به عنوان “تعادل یا همسانی امتیازات” یاد نموده است.
Keohane, Roberto, “Reciprocity in International Relations”, International Organization, vol. 40, No.1, Winter 1986, p.8. ↑
- Milner, Helen v., Interests, “Institutions, and Information: Domestic Politics and International Relations”., Princeton: Princeton University Press.1997, p.138. ↑
- مذاکرات اولیه گات در خصوص تعرفه فقط اسماً چند جانبه بود در واقع آنها به شکل دو جانبه میان دول عمده تولید کننده و دول عمده مصرف کننده بر مبنای تقابل مورد مذاکره قرار میگرفتند. نتایج چنین مذاکراتی نسبت به تمامی اطراف متعاهد گات بر مبنای شروط ملت کاملهالوداد غیر مشروط اعطا میشد و اعمال صریح شرط ملت کاملهالوداد غیر مشروط بنحو گریزناپذیری موجب استیفای بلاعوض میگردید.
Winham, Gilbert R., “The Evolution of International Trade Agreements”, Torontos: University of Toronto Press.1992, p. 53. ↑
- “Diffuse Reciprocity” ↑
- Krasner, Stephen D., “Asymmetries in Japanese – American Trade“, Berleeley: the University of California Press. 1987, p.1. ↑
- Yanai, Akiko, op.cit., p.16. ↑
- “Package deal”. ↑
- “Non – Tariff Measures” (NTBs) ↑
- “Codes” ↑
- Yanai, Akiko, op.cit., p.18. ↑
- Ibidem. ↑
- Jackson, Jone H., “GATT Machinary and The Tokyo Round Agreements”, in Cline, William R. (ed.) (1983), Trade Policy in the 1980 s, Washington, D.C.: Institute for International Economics, p. 85. ↑
- Though Cline (1982:19) Quoted in Yanai, Akiko, op.cit., p. 18. ↑
- Hafbauer, Erb and starr (1980), “The GATT Codes and the UN Conditional MFN Principle”, Law and Policy in International Business, vol. 12, No. 1, p.66. ↑
- Yanai, Akiko, op.cit., p.21. ↑
- Ibid, p.19. ↑
- ماده (۲)۱ تا (۴)۱ گات ۱۹۹۴، ترجیحات مستعمراتی را بررسی میکند و اجازه تداوم چنین ترجیحاتی را هر چند با اعمال محدودیتهای خاصی میدهد. این ترجیحات در زمانی که گات ۱۹۴۷ در حال مذاکره بود، مهم و مشاجره برانگیز بودند. اما امروزه این ترجیحات مستعمراتی اهمیت بسیار کمی داشته و لذا مورد بحث قرار نخواهند گرفت. ↑
- این تعهد مطابق موافقتنامه تابع استثنائاتی است، نظیر مقررهای که ترتیبات ترجیحی خاص را در زمان اجرایی شدن موافقتنامه مجاز میداند. استثنا مهم دیگر مقرره ماده یک در ماده ۲۴ اتحادیههای گمرکی و مناطق تجارت آزاد است. استثنائات بیشتری نیز در دسترس کشورهای در حال توسعه مطابق گات / سازمان تجارت جهانی میباشد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
Davidson and Paul J., “The Legal Framework for International Economic Singapore”: Institue of Southeast Asian Studies, 1997, p.(42-3). ↑
- “EC – Tariff Preference Appellate bodies Reports”: http://www.World trade law. net/reports/wto appellate bodies/EC – Tariff Preferences, (appellate body). pdf, para. 82. visited on 5.2.2008. ↑
- Ibid, para. 101. ↑