بحث راجع به نارضایتی بدنی به عنوان عاملی است که در ارتباط با اختلالات خوردن، وجود دارد. فیربورن [۲۱۵]و گارنر(۱۹۸۸) معتقدند که این اختلال در اکثر مردم دیده می شود و نباید به آن توجه کرد در حالیکه طبق گزارش DSM-IV هراس از شکل بدن در اختلال خوردن شایع است. نارضایتی از تصویر بدنی فقط در بیمارانی که از نظر بالینی اختلال مربوط به خوردن در آنها دیده شده می تواند به عنوان معیاری در تعیین اینکه چه کسی می تواند در معرض خطر اختلال خوردن باشد به کار می رود.
اثر استرس
استرس سطح پایین
برخی از محققان مطرح می کنند که شاید برای افراد مبتلا به اختلالات مربوط به خوردن تحمل استرس کم، مشکل باشد. لییل [۲۱۶]و همکاران (۱۹۹۵) در تحقیقی که بر روی ۴۳۱ نفر انجام دادند که تعیین کنند آیا ارتباطی بین تحمل استرس و عوارض پرخوری در جنسیت های مختلف وجود دارد یا نه متوجه شدند که آنهایی که نمره بالایی در آزمون تعیین پرخوری عصبی داشتند، استرس کمی راتحمل می کنند، اگر چه در مقایسه گروهی زنان و مردان، زنان نمره بالایی داشتند ولی در هر دو گروه مردان و زنان که نمره آنها بالاتر بود استرس کمتر را تحمل می کردند، زیرا در این آزمودنی ها از نظر بالینی رفتارهای اختلال خوردن تشخیص داده نشده بود، در این تحقیق تحمل استرس سطح پایین را داشتند که می تواند به عنوان یک عامل دخالت کننده در تمایل به اختلالات مربوط به خوردن باشد.
استرس سطح بالا:
وجود استرس شدید در افراد مبتلا به اختلالات خوردن گزارش شده است. در تحقیقی که ساکوب و همکاران (۱۹۹۰) بر روی ۴۵ زن که با توجه به معیارهای DSM-IV تعیین شده بودند، آزمودنی ها در شرایط استرس زا با همدیگر مقایسه شدند، بررسی ها نشان داد افرادی که پرخوری عصبی داشتند (۸/۲۲%) و افرادی که بی اشتهای عصبی (۵/۲۱%) استرس بیشتری رانسبت به گروه کنترل گزارش کردند.
اعتماد به نفس
عامل دیگری که در ابتلا به اختلالات خوردن در بین افراد مبتلا شایع است کاهش اعتماد به نفس می باشد . این عامل موجب افزایش اختلالات بدنی و نارضایتی از شکل جسمانی می شود. در بین زنان ورزشکار به خصوص رشته هایی که تحت تاثیر فشار اجتماعی، فرهنگ و استانداردهای زیبایی و اقتصادی است، همچون باله، ژیمناستیک هنری و شیرجه مستعد آسیب زیادی اند. این افراد راجع به وزن و رژیم غذایی خود شدیدا نگران اند و مشغله ذهنی آنان نگرانی در مورد افزایش وزن است و در پی آن اعتماد به نفس آنها پایین می آید که به زندگی حرفه ای آنها آسیب می زند. تامپسون و هینبرگ (۱۹۹۳) متوجه شدند که اعتماد به نفس پایین یک عامل مهم و پیشگو در بروز اختلالات مربوط به خوردن می باشد.
ترکیب بدنی:
انواع ترکیب بدنی همچون افزایش چربی بدن و یا افزایش توده بدنی با افزایش نمره در زیر مقیاس های اختلالات مربوط به خوردن ارتباط دارد. افرادی که درصد چربی بالایی دارند نسبت به افراد دیگر دلیل خوبی برای افزایش نمره نارضایتی بدنی یا تمایل به لاغری دارند. بنابراین افراد تلاش می کنند که وزن خود را بدون راهنمایی و رعایت دستورالعمل کم کنند و برای این منظور از مواد نامناسب استفاده می کنند.
تحقیقات بسیار کمی بر روی اینکه آیا اختلال مربوط به خوردن با ترکیب بدنی ارتباط دارد یا نه انجام شده است و در اغلب موارد ترکیب بدنی قد و وزن را می سنجد و سنجش چین پوستی فقط در دو تحقیق دیده شده است. در مورد وضعیت قاعدگی با توجه ترکیب بدنی بررسی هایی انجام شده و اینکه آیا منظم اند یا نه. کاف و ریدن [۲۱۷](۱۹۹۳) در بررسی های خود متوجه شدند در زنانی که شاخص توده بدنی بالاتری داشتند دارای چین پوستی ضخیم تری در قسمت سه سر بازویی بودند، این نتایج نشان می دهد در افرادی که سنگین ترند خطر تمایل به اختلال مربوط به خوردن بالاتر است زیرا نارضایتی از بدن درآنها نمره بالاتری دارد.
۲-۲-۶- جنسیت و اختلالات مربوط به خوردن
طبق گزارشات پاورس و جانسون (۱۹۹۶) بروز این رفتارها به میزان ۹۵-۹۰ درصد در بین زنان اتفاق می افتد نشان می دهد که مردان کمترین میزان خطر نسبت به زنان در برخی از رفتارها مربوط به خوردن دارد. تحقیقات [۲۱۸]NCAA بیان می کند که پرخوری در بین مردان نسبت به زنان شایع تر است.
مردان سه برابر بیشتر از حمام آب داغ و سونا برای کاهش وزن استفاده می کند.
درصدهای مشابهی از زنان و مردان از داروهای استروئیدی برای بهبودی اجرای ورزشی استفاده می کنند.
زنان ورزشکار ۴ برابر بیشتر نسبت به مردان از داروهای تهوع آور و مدر برای کاهش وزن استفاده می کنند.
۲-۳- پژوهش های پیشین
اختلالات تغذیه یکی از عوامل نگران کننده سلامت عمومی است که از دهه ۱۹۷۰ نرخ آن به سرعت رو به افزایش است (هوک و هوکن،۲۰۰۳). این اختلالات سومین علت بیماری در جمعیت جوان پس از چاقی و آسم را تشکیل می دهند، ۸ میلیون نفر در ایالات متحده از اختلالات خوردن رنج می برند (فرتیناش و هلدی،۲۰۰۴). در یک بررسی در نوجوانان دختر ایتالیایی،۲/۰ درصد بی اشتهایی عصبی، ۳/۲ درصد پر اشتهایی عصبی، ۸/۳ درصد سندروم ناقص و ۷/۱۰ درصد موارد تحت بالینی داشتند. هم چنین یوسف موسی و همکاران(۲۰۱۰) بر روی نمونه ای ۴۳۲ نفر از نوجوانان دختر جردنی در سن ۱۰-۱۶ از مدرسه عمومی و خصوصی نشان دادند که یک سوم از شرکت کنندگان اختلال خوردن داشتند (شامل بولومیا نروسیا ۶/۰%، اختلال پر خوری ۸/۱% و اختلالات خوردن که به صورت خاص مشخص شده ۳۱% و اختلال آنورکسیا نروسیا یافت نشد). در ایران نیز نوبخت و دژکام (۲۰۰۰) بر اساس مطالعات همه گیر شناسی که در دانش آموزان دختر سال دوم دبیرستان شهر تهران انجام داد، ۹/۰ درصد بی اشتهایی عصبی، ۲۳/۳ درصد پر اشتهایی روانی، و ۶۳/۶ درصد سندروم خفیف اختلال خوردن را گزارش نمودند. هم چنین ذاکرنژاد در مطالعه ای بر روی دختران دانشجو نشان داد که از میان دانشجویان نمونه ۹/۳ درصد دارای نگرانی در مورد وزن و رژیم غذایی، ۸/۲ درصد دارای بازداری تغذیه، ۸/۲ نیز دارای پر خوری بودند (ذاکرنژاد،۱۳۷۸).این دسته از اختلالات، عوارض تغذیه ای و روانی متعددی دارد (گلدن، ۲۰۰۳؛ به نقل از عسگری و همکاران،۱۳۸۹). اختلالات تغذیه ای امروزه خطر مهمی برای سلامت جسمی و روانی دختران به حساب می آید و تقریبا ۸ درصد از کل ناراحتی ها و یا اختلالات تغذیه ای کلینیکی را به خود اختصاص می دهد (کولینس،۲۰۰۵؛ به نقل از عسگری و همکاران،۱۳۸۹). نوبخت و دژکام (۲۰۰۰) طی یک بررسی نشان دادند که ۱۶/۲۴ درصد از دانش آموزان مورد بررسی، در معرض ابتلا به اختلالات خوردن هستند. پژوهش ها نشان می دهد که اختلالات خوردن با مجموعه ای از نگرش های ناکارآمد (انگل،۲۰۰۶؛ به نقل از عسگری و همکاران) و آشفتگی تصویر بدنی همراه است (جانسن و همکاران، ۲۰۰۵؛ تاشن،کافیر و همکاران،۲۰۰۱ ؛ به نقل از عسگری و همکاران، ۱۳۸۸)دامنه گسترده ای از مطالعات نشان می دهد که نارضایتی از شکل و اندازه بدن یک نگرانی رایج برای نوجوانان و بزرگسالان جوان می باشد. زنان بیش از مردان از تصویر بدنی منفی رنج می برند و بیشتر دچار بی اشتهایی روانی و اختلال خوردن می شوند (رسولی،۱۳۸۸). تقریبا ۶۰ درصد زنان و ۳۰ درصد مردان نیاز برای تغییر شکل و اندازه بدن را اظهار نموده اند (ریکاردلی و مک کابی،۲۰۰۱).
در تحقیق دیگر صفوی و همکاران (۱۳۸۸) به بررسی تصویر دهنی از جسم و ارتباط آن را با اختلالات خوردن در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز پرداختند. محققان در این مطالعه چهارصد دانشجوی دختری که به روش تصادفی – طبقه ای انتخاب شده بودند مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحلیل آماری نشان داد که اکثریت دانشجویان (۸۷%) تصویر ذهنی از جسم منفی خود داشتند، همچنین ، ۴/۷۸ % از دانشجویان فاقد اختلال خوردن و ۵/۲۱ % دارای اختلال خوردن و براساس پرسشنامه تشخیصی اختلال خوردن، ۸/۱% بی اشتهایی عصبی و ۸/۷ % پراشتهایی عصبی داشتند و اختلال خوردن ارتباط آماری معنی داری با وضعیت اشتغال پدر و شاخص توده بدنی داشت. بنابراین نتایج نشان می دهد فراوانی اختلال خوردن تقریبا مشابه جوامع دیگر بوده و اکثریت افراد با تصویر ذهنی از جسم منفی دارای اختلال خوردن بوده، هرچند از لحاظ آماری بین تصویر ذهنی از جسم و اختلال خوردن ارتباط معنی داری وجود نداشت.
متغیر های فیزیولوژیکی (مانند شاخص توده بدنی)، روانی (مانند درونی سازی لاغری) و اجتماعی فرهنگی (مانند اذیت و آزار مرتبط با وزن) در زنان میانسال همانند زنان جوان با نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مرتبط می باشد. هم چنین دو فاکتور اضافی به نام وضعیت یائسگی و اضطراب پیری در زنان میانسال اختلالات خوردن و نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید.(اسلیوس و همکاران،۲۰۱۱)
همان طور که پیش بینی می شود به وسیله تئوری شی سازی، خودشی انگاری و دیده بانی عادتی بدن به صورت مثبتی با نارضایتی بدنی هم بسته می باشد. هارد و کلارک حمایت تجربی را به یافته های پیشین که بیان می نمود که بین خودشی انگاری و نارضایتی بدنی در زنان مسن یک رابطه وجود دارد می افزاید (هارد،۲۰۰۰؛ کلارک،۲۰۰۱). تحلیل مسیر نشان داد که درونی سازی لاغری و خودشی انگاری یکدیگر را پیش بینی می کنند و هر کدام به تنهایی نارضایتی بدنی را پیش بینی می نمایند که در نهایت اختلال خوردن را پیش بینی می نمایند (لوین و پیران،۲۰۰۴).
مک گی و همکاران (۲۰۰۵) در تحقیقی به بررسی رابطه خودمعرفی کمال گرایانه، تصویر بدن و نشانه های اختلالات خوردن پرداخته است. آنها در یک مدل به بررسی خود معرفی کمال گرایانه، و دو میانجی دیگر (به عبارت دیگر ارزیابی تصویر بدنی و تخمین تصویر بدنی) پرداختند، بدین منظور شرکت کنندگان مقیاس هایی را درباره خود معرفی کمال گرایانه، عدم عملکرد تصویر بدنی، و نشانه های اختلالات خوردن تکمیل نمودند، نتایج نشان داد که تمام ابعاد خودمعرفی کمال گرایانه با نشانه های اختلال خوردن مرتبط می باشد، همچنین نتایج نشان می دهد که خود معرفی کمال گرایانه نشانه های اختلالات خوردن را در زنانی که از بدنشان ناراضی هستند پیش بینی می نماید اما در زمانی که بدنشان را دوست دارند یا احساس می کنند که مقدار کم یا هیچ تفاوتی بین بدن واقعی و ایده آل آنها وجود ندارد، پیش بینی نمی کند .
وج تووکیز و همکاران (۲۰۱۲) به بررسی ریسک فاکتور ها در نارضایتی بدنی در یک مطالعه کلی یکساله در دختران نوجوان پرداختند، این مطالعه میزان تاثیر ۵ ریسک فاکتور (اذیت و آزار مرتبط با وزن، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی، عزت نفس و کمال گرایی) به عنوان پیش بینی کننده تغییرات کمی در نارضایتی بدنی را مورد سنجش قرار می دهد، در ابتدا ۳۹۳ دختر ۱۰ و ۱۱ ساله پرسشنامه هایی را درباره قد و وزن کامل نمودند، یک سال بعد ۳۱۶ شرکت کننده با نارضایتی بدنی مجدداً مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که عزت نفس همراه با شاخص توده بدنی ریسک فاکتورهایی بوده تا دختران را در گروه هایی با ریسک بالا یا پایین برای نارضایتی بدنی طبقه بندی کنند، همچنین اذیت و آزار مرتبط با وزن، درونی سازی لاغری و کمال گرایی به عنوان ریسک فاکتورها مشخص شدند. این نتایج نشان می دهد که عزت نفس، شاخص توده بدنی متغیرهای مرتبطی برای کمک به مشخص سازی دختران نوجوان در معرض خطر برای نارضایتی بدنی بالا می باشد.
بل، لاوتون و دیتمار (۲۰۰۷) در تحقیقی تاثیر مدل های لاغری در ویدئو موزیک را بر نارضایتی از بدن در دختران ۱۹-۱۶ ساله بررسی کردند. در این مطالعه ابتدا آزمودنی ها مقیاس های عاطفه مثبت و منفی تصور بدنی و حرمت خود را کامل کردند، سپس آنها را به تماشای ویدئو موزیک ها مشغول کردند، بعد از آن تصویر بدنی ارزیابی شد، آنها به این نتیجه رسیدند که دختران بعد از تماشای ویدئو، نارضایتی بدنی بیشتری نشان دادند، حرمت خود را در این رابطه واسطه مهمی نبود.
در تحقیقی که توسط کولی (۲۰۱۳) انجام شد سطوح نارضایتی بدنی و تفاوت های جنسیتی در سو گیری توجه به سمت بدن ایده ال بررسی گردید، آنها به بررسی سو گیری توجه در ۳۹ مرد و ۴۱ زن با نا رضایتی بدنی بالا و پایین به سمت بدن های ماهیچه ای مردانه و بدن های لاغر زنانه پرداختند. یک ابزار سنجش تماس چشمی، فراوانی خیره شدن را در هنگام خیره شدن اعضا به عکس های بدن های لاغر، نرمال، ماهیچه ای ، و چاق در جنسیت مشابه اندازه گیری می نمود. نتایج نشان دهنده سو گیری توجه بیشتر و طولانی تری به سمت بدن های ماهیچه ای در مردان با نارضایتی بدنی بالا و سو گیری به سمت بدن های لاغر در زنان با نارضایتی بدنی بالا می باشد، همچنین مردان و زنان با نارضایتی بدنی بالا بدن های ماهیچه ای و لاغر را بیشتر از زنان و مردان با نارضایتی بدنی پایین جذاب ارزیابی می نمودند. اگرچه مردان به بدن ماهیچه ای و زنان به بدن لاغر توجه می کنند هر دو آنها یک سو گیری توجهی به سمت تیپ بدنی که جذاب ارزیابی می کنند نشان می دهد. این یافته ها شواهد غیرمستقیمی برای توزیع رابطه بین نارضایتی بدنی و تئوری مقایسه اجتماعی و سو گیری توجه فراهم می کند.
بلوئر و همکاران(۲۰۰۳) در تحقیقی با هدف بررسی رابطه بین فشارهای اجتماعی فرهنگی برای لاغری و نارضایتی بدنی به بررسی رابطه بین فشارهای اجتماعی – فرهنگی برای لاغری، درون سازی لاغری ایده آل، مقایسه های اجتماعی، شاخص توده بدنی و نارضایتی بدنی در دختران جوان پرداختند، بدین منظور ۱۵۳ دختر ۱۰-۱۳ ساله مقیاس های ارزیابی فشارهای اجتماعی – فرهنگی برای لاغری، غرقه سازی رسانه ای، نارضایتی بدنی، مقیاس های اجتماعی و درون سازی لاغری ایده ال را تکمیل نمودند، براساس نتایج فشارهای ادراک شده برای لاغری که به وسیله رسانه ها ارسال می شود با واسطه گری های درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. همچنین رابطه میان درون سازی لاغری ایده آل و نارضایتی بدنی عمدتا تحت تاثیر مقیاس های اجتماعی قرار می گیرد، شاخص توده بدنی نیز به صورت مستقیم با نارضایتی بدنی مرتبط می باشد.
آدلارد در تحقیقی (۲۰۰۶) به بررسی رابطه بین نارضایتی بدنی دختران با مادرانشان در یک دبیرستان پرداخت. یافته ها هیچ رابطه معناداری میان نارضایتی بدنی مادران و دختران نشان ندادند اما در میان دختران و مادرانشان رابطه مثبتی بین نارضایتی بدنی و شاخص توده بدنی مشاهده شد. بنابراین براساس نتایج نارضایتی بدنی مادران، نارضایتی بدنی دختران و نگرش ها و رفتارهای آسیب زای مرتبط با خوردن را تحت تاثیر قرار نمی دهد اما براساس نتایج سطوح بالاتر اختلالات خوردن با سطوح بالاتر BMI مرتبط می باشد، به صورتی که دختران با شاخص توده بدنی بالاتر تمایل به ادراک خودشان به صورت سنگین وزن و نشان دادن خوردن آسیب دیده دارند.
وامستاد و ویل کاکس (۲۰۱۰) در تحقیقی با هدف پیش بینی تغییرات رضایت از ظاهر بدن و عملکرد بدن در بزرگسالان میانسال و پیرتر به بررسی ۱۸۳۹ بزرگسال با میانگین سنی ۶۹ سال پرداختند. شرکت کنندگان در یک برنامه تغییر رفتار فعالیت فیزیکی شرکت کردند و همزمان با تحلیل رگرسیون به بررسی پیش بین های تغییرات در رضایت عملکرد فیزیکی و رضایت از ظاهر بدن پرداخته شد. براساس نتایج، پیشرفت زیاد در رضایت عملکرد فیزیکی با جوان تر بودن و سفید بودن نرخ پایه سلامتی بهتر، کاهش بیشتری در شاخص توده بدنی و افزایش بیشتر در فعالیت های فیزیکی و پیشرفت زیادی در رضایت از ظاهر فیزیکی با سفید بودن، بدست آوردن یک مدرک دانشگاهی، کاهش بیشتر در شاخص توده بدنی و علائم افسردگی و افزایش بیشتر در فعالیت های فیزیکی همراه بوده است. نتیجتاً این یافته ها نشان دهنده اهمیت فعالیت های فیزیکی در بهبود رضایت بدنی در بزرگسالان میانسال و مسن می باشد.
در تحقیقی که توسط نیبورز و سوبال (۲۰۰۷) انجام شد شیوع و میزان نارضایتی از بدن را در دانشجویان دانشگاه بررسی کردند. آنها از تفاوت بین وزن واقعی و وزن آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از وزن بدن و از تفاوت بین شکل واقعی و آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از شکل بدن استفاده کردند. در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار کردند. افرادی که اضافه وزن داشتند نارضایتی از وزن و شکل بدن بیشتری گزارش کردند. زنان با وزن به هنجار تمایل داشتند کمی لاغرتر شوند. زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند.
گاوین و همکاران (۲۰۱۰) به بررسی نقش میانجی گری نارضایتی بدنی در رابطه با چاقی و افسردگی و توجیه تفاوت این ارتباط به دلیل نقش عملکرد سالهای تحصیلی در میان نمونه ای از زنان در بازده سنی ۶۵-۴۰ پرداختند، بدین منظور مدلی برای تعیین رابطه بین چاقی، نارضایتی بدنی و افسردگی تدوین شد که در آن افراد بر حسب سالهای تحصیلات طبقه بندی شدند. اطلاعات با بهره گرفتن از مصاحبه تلفنی از ۴۵۴۳ نفر که در آن آنها قد، وزن خود را گزارش نموده و به سوالاتی برای ارزیابی افسردگی و یک آیتم تک سوالی برای سنجش نارضایتی بدنی پاسخ دادند جمع آوری گردید داده ها در این تحقیق نشان می دهد که نارضایتی بدنی رابطه بین چاقی و افسردگی می باشد، علاوه بر این چاقی و نارضایتی بدنی یک فاکتور برجسته برای افسردگی می باشد.
در تحقیقی که توسط نیبورز و سوبال (۲۰۰۷) انجام شد شیوع و میزان نارضایتی از بدن را در دانشجویان دانشگاه بررسی کردند. آنها از تفاوت بین وزن واقعی و وزن آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از وزن بدن و از تفاوت بین شکل واقعی و آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از شکل بدن استفاده کردند. در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار کردند، افرادی که اضافه وزن داشتند نارضایتی از وزن و شکل بدن بیشتری گزارش کردند، زنان با وزن به هنجار تمایل داشتند کمی لاغرتر شوند، زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند.
فورنهام، بیچ من و اسنید (۲۰۰۲) در مطالعه ای تاثیر جنسیت و حرمت خود را بر نارضایتی از بدن بررسی کردند. ۲۳۷ نوجوان پرسشنامه های نگرش های مربوط به بدن، دلایل ورزش کردن و شکل و اندازه بدنی آرمانی در برابر شکل و اندازه واقعی را پر کردند. همانطور که پیش بینی می شد پسران بیشتر احتمال داشت که بخواهند سنگین تر باشند، در صورتی که دختران خیلی کمی می خواستند سنگین تر باشند. فقط در دختران نارضایتی بدنی با حرمت خود همبستگی داشت. حرمت خود مردان تحت تاثیر نارضایتی بدنی قرار نمی گرفت از طرفی معلوم شد که دلایل اقتصادی برای ورزش کردن بدون توجه به نقش جنسیت با حرمت خود پایین و اختلال خوردن مرتبط است.
کلسی ، هازل و وامبولدت (۲۰۰۵) پیش بینی کننده های نارضایتی از بدن را در دختران و پسران مبتلا به آسم مورد مطالعه قرار دادند. ۶۳ دختر و ۶۰ پسر ۸ تا ۱۸ سال مبتلا به آسم مقیاس هایی از نارضایتی بدنی، اضطراب، افسردگی و نشانگان آسم را پر کردند. نتیجه این بود که اضطراب، افسردگی و شاخص توده بدنی مسئول ۱۵ تا ۲۱ درصد واریانس نارضایتی بدنی در دختران و پسران بود. فعالیت فیزیکی ۱۳ درصد واریانس رادر دختران و نشانگان آسم ۱۴ درصد را در مردان پیش بینی می کرد.
کیل، میچل، دیویس و کرو (۲۰۰۰) تحقیقی درباره افسردگی و نارضایتی از بدن در زنان مبتلا به پرخوری روانی انجام دادند. شرکت کنندگان ۱۰۱ زن بودند که در یک مطالعه درمانی کنترل شده پرخوری روانی شرکت کردند و بعد از ۱۰ سال در یک ارزیابی پیگیری شرکت کردند. یافته ها نشان داد که سطوح خط پایه افسردگی مستقل از نشانگان پرخوری روانی است که نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند. یافته ها نشان داد که افسردگی ممکن است نسبت به نشانگان پرخوری روانی یک شاخص تشخیص بهتری برای نارضایتی بدنی باشد.
ضیغمی مهدوی و مژده (۱۳۸۸)، در تحقیقی با هدف بررسی هم بستگی بین شاخص توده بدنی، تصویر ذهنی از جسم خود و افسردگی در یک مطالعه توصیفی- هم بستگی، به ارزیابی۲۰۰ تن از مراجعه کنندگان درمانگاه بیمارستان حضرت علی علیه السلام در شهر کرج در سال ۱۳۸۸ که به روش نمونه گیری آسان انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند پرداختند. اطلاعات لازم با بهره گرفتن از فرم مشخصات فردی، پرسشنامه چند بعدی نگرش فرد در مورد بدن خود، پرسشنامه شکل بدن، مقیاس افسردگی مربوط به مرکز مطالعات جمعیت شناختی جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که ۵/۴۵ % از زنانی که اضافه وزن داشتند، تصویر ذهنی از خود در ۵/۳۲ % در حد متوسط، نارضایتی بدنی در ۲۹ درصد خفیف و افسردگی در ۵/۳۱ % خفیف تا متوسط بود. شاخص توده بدنی هم بستگی منفی معنی داری با نموده تطبیق ذهنی از خود و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن و نمره افسردگی داشت. نمره افسردگی همبستگی منفی معنی داری با تصویر ذهنی از خود و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن نشان داد. براساس یافته های حاصل از این تحقیق اضافه وزن و چاقی در زنان، منجر به تصویر ذهنی منفی از خود و افزایش نارضایتی از بدن و افسردگی می شود.
پژوهشی توسط آزاده راحتی (۱۳۸۶) به منظور بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر راه کارهای شناختی – رفتاری بر بهبود تصویر بدنی منفی نوجوانان دختر صورت گرفته است. نمونه ای با حجم ۱۶ نفر انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. این افراد از بین دانش آموزان دختر محصل در دبیرستان های مناطق ۹، ۶، ۲ و ۱۵ شهر تهران در سال تحصیلی ۸۶-۸۵ بودند که به وسیله پرسشنامه تصویر بدنی کش (۱۹۹۷) مورد سنجش قرار گرفته و دارای تصویر بدنی منفی بودند. گروه آزمایش برنامه آموزشی طراحی شده را دریافت کرد و سپس هر دو گروه به وسیله پرسشنامه تصویر بدنی مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در تصویر بدنی گروه آزمایش و کنترل به وجود آمده است و روش آموزشی توانسته است تصویر بدنی گروه آزمایش را بهبود بخشد.
در تحقیق دیگری آزاده راحتی(۱۳۸۳) به بررسی تحولی تصویر بدنی و رابطه آن با عزت نفس براساس مقایسه گروه های سنی نوجوانان، میانسالان، و کهنسالان در دانشگاه شاهد پرداخت. نتایج بدست آمده نشان داد که تصویر بدنی وجهی مهم از سازه حرمت خود را نیز تبیین می کند و این هم در آزمودنی های مذکر و هم مونث صادق بود.
ایوان و همکاران در تحقیقی با هدف بررسی نارضایتی بدنی و نگرش های اختلال خوردن به آزمون یک مدل اجتماعی – فرهنگی در دختران ۷ تا ۱۱ سال پرداختند، بدین منظور ۱۲۷ دختر ۷ تا ۱۱ ساله مقیاس های درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی، استفاده از رژیم، افسردگی و نگرش های اختلال خوردن را تکمیل نمودند. قد و وزن آزمودنی ها ثبت و شاخص توده بدنی محاسبه گردید. براساس نتایج، درونی سازی لاغری با واسطه گری نارضایتی بدنی، بازداری غذایی، افسردگی و اختلالات خوردن را پیش بینی نموده و همچنین قادر به پیش بینی مستقیم اختلالات خوردن می باشد.
استیک (۲۰۰۲)، با فراتحلیلی بر مطالعات طولی به بررسی نقش نارضایتی (تصویر بدنی منفی) و دیگر ریسک فاکتورها در پیش بینی آسیب شناسی خوردن پرداخت. به صورت کلی اطلاعات تصدیق می کنند که تصویر بدنی منفی یک متغیر پیش بین برای اختلالات خوردن می باشد. همچنین استیک (۲۰۰۲) حمایت هایی را از مدلی که فشارهای لاغری از سمت خانواده، دوستان و رسانه ها به درون سازی لاغری زیبای ایده آل و بیش ارزیابی ظاهر به عنوان یکی از اجزای خود پنداره پیوند می دهد مرور می کند. این اجزا مولفه هایی را برای اجزای بدنی منفی قرار می دهد که در واقع احتمال سه جز اختلال خوردن را افزایش می دهد (بازداری غذایی ، پرخوری و عاطفه منفی). به طور خلاصه این تحقیقات پیشنهاد می دهند که اگر تصویر بدنی منفی جلوگیری شود احتمال وقوع آسیب شناسی خوردن کاهش می یابد.
وایدرمن و پریور (۱۹۹۹) رابطه بین نارضایتی بدنی، افسردگی، پرخوری روانی و تفاوت های فردی در انگیزش برای لاغر شدن را در دو نمونه از زنان بزرگسال جوان مورد بررسی قرار دادند. نمونه اول شامل زنانی با تشخیص بی اشتهایی روانی یا پرخوری روانی بودند و نمونه دوم شامل زنان دانشجوی کالج بودند. شرکت کنندگان مقیاس های خود گزارشی از پرخوری روانی انگیزش برای لاغر شدن، عاطفه منفی و نارضایتی بدنی پر کردند. در سطح تک متغیری همه سازه های پیش گفته به طور معناداری با نارضایتی بدنی مرتبط بودند. در تحلیل رگرسیون چندگانه از افسردگی و پرخوری روانی برای پیش بینی نارضایتی بدنی استفاده شد، هر دو به طور جداگانه با نارضایتی بدنی مرتبط بودند. هنگامی که انگیزه برای لاغر شدن به معاملات رگرسیون اضافه شد انگیزه لاغر شدن یک پیش بینی کننده جداگانه برای نارضایتی بدنی بود در صورتی که پرخوری روانی نبود.
در مطالعه ای که توسط فیترسیمون- کرفت و همکاران (۲۰۱۱) انجام گرفت اثر اگاهی بدنی شیء سازی شده در رابطه با بهبودی از یک اختلال خوردن بررسی شد. در جوامع غربی بدن زنان به عنوان یک شی تلقی گردیده و مورد نگاه جنسی قرار داده می شود. به عبارت دیگر آگاهی بدنی شی سازی شده در این مطالعه رابطه بین آگاهی بدنی شی سازی شده و بهبودی از اختلالات خوردن به وسیله مقایسه اجزا گروه کنترل غیر بیمار، بهبود یافته کامل، نسبتا بهبود یافته و کیس های اختلال های خوردن بررسی گردید. نتایج نشان می دهد که گروه کنترل غیر بیمار و بهبود یافته کامل سطوح پایینی از دو جزء آگاهی بدنی شی سازی شده یعنی نظارت بدنی و شرم بدنی را نشان داده و افراد نسبتاً بهبود یافته بسیار شبیه با افراد بیمار در این ساختار می باشد. سومین جزء آگاهی بدنی شی سازی شده ، عقاید کنترل در یک ساختار شبه ادراکی، خودکفایی شکلی و وزنی، در میان گروه ها متفاوت نمی باشد، بنابراین یافته ها نتایج حمایتی برای اهمیت اندازه گیری جنبه های خود شی انگاری مخصوصاً نظارت بدنی و شرم بدنی در طول دوره های اختلال خوردن فراهم می کند.
تامپسون، شروف، کافری، رودریگرز (۲۰۰۶) تاثیرات همسالان را بر ظاهر، نارضایتی از بدن، اختلال های خوردن و حرمت خود در دختران نوجوان دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن بررسی کردند. سیصد و بیست و پنج دختر نوجوان از دبیرستان فلوراید مورد ارزیابی قرار گرفتند، نود نفر از آنها معیارهای اضافه وزن را داشتند. تحلیل رگرسیون چندگانه برای تحلیل تفاوت های گروهی در همه متغیرها استفاده شد و مقدار واریانس برای متغیرهای تاثیرات مربوط به همسالان در پیش بینی نارضایتی از بدن، اختلالات خوردن و حرمت خود اندازه گیری شد. دختران دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن نمره های بالاتر از متوسط در نارضایتی از بدن، رژیم غذایی، و اظهارات و اسنادهای منفی درباره ظاهر داشتند. همسالان تاثیرگذار بر تصویر بدنی شخص تنها پیش بینی کننده نارضایتی بدنی در گروه های دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن بودند.
عسگری و همکاران (۱۳۸۹) در تحقیقی با هدف مقایسه افسردگی و پرخاشگری نوجوانان با توجه به سطوح پراشتهایی روانی ۳۰۰ نفر از دختران و پسران نوجو.ان شهر اهواز را به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب نمونه و میزان اضطراب، افسردگی و پرخاشگری و اختلالات تغذیه ای آنان را ارزیابی نمودند نتایج تحلیل آماری نشان داد که نوجوانان با سطح بالای پراشتهایی روانی نسبت به نوجوانان با سطح پایین پراشتهایی روانی از میزان اضطراب، افسردگی ، پرخاشگری بیشتری برخوردارند.
۲-۴-نتیجه گیری
تحقیقات پیشین نشان می دهند متغیرهای فیزیولوژیکی (مانند شاخص توده بدنی )، روانی (مانند درونی سازی لاغری، خود شیء انگاری،کمال گرایی…) و اجتماعی فرهنگی (مانند اذیت و آزار مرتبط با وزن) در زنان جوان با نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مرتبط می باشد. هم چنین تحقیقات پیشین نشان می دهد در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار می کنند و زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند. نتایج تحقیقات داخلی نشان داد که فراوانی اختلالات خوردن تقریبا مشابه جوامع دیگر بوده و اکثر افراد با تصویر ذهنی از جسم منفی داراری اختلال خوردن می باشند.
۲-۵-فرضیه های پژوهش
وآنگــــــهی نــــــام آن جـــــدل منهــــــید
وحـــــل گمـــــرهــــی اســــت بـــــر ســـر راه
ای ســـــران، پـــــای در وحـــــل منهیـــــد
علــــــم تعطیـــــل مشنـــــویــــــد از غیــــــر
ســـــرّ تـــوحیــــد را خلــــــل منهیــــــد
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۷۲)
۲-۷-۳- نجوم
نجوم از علومی است که خاقانی از آن مطلع بوده است. او به بسیاری از مسائل نجومی در اشعارش اشاره میکند. خاقانی اطلاعات بسیار زیادی به همراه توصیفاتی دلنشین از سیّارات منظومهی شمسی به مخاطبان ارائه میدهد.
شاعر در بیت زیر میگوید که منجمان از اجتماع ستارگان در برج میزان، بیست و یک قران را مشاهده کردهاند.
در ســــــر میـــــــزان ز جمـــــــــع اختـــــــــران
بیســــت و یـــک نـــوع از قــران دانستــهانـــد
(۵/۱۴۶)
یا در بیت زیر که منظور از برج خاکی ثور، سنبله و جدی و منظور از برج بادی جوزا، میزان و دلو است.
نـــــابُـــــریـــــده بـــــرج خــــاکــــی را تمـــــام
بــــــرج بـــــادیشـــان مکــان دانستــهانـــد
(۵/۱۴۷)
خاقانی در این بیت به وارد شدن خورشید به برج حوت اشاره دارد.
چشمــــهی خـــــور بـــــه حــــوض مــــاهــــیدان
آمـــــــد و درفکنـــــد شســـــت آخــــــر
(۵/۹۷)
۲-۷-۴- طب
از دیگر علومی که دستمایهی مضمون سازی شاعر شده علم طب است. خاقانی با بسیاری از بیماریهای زمان خود آشنا بوده و گاه به روش معمول آن بیماری نیز اشاره کرده است. در اشعار خاقانی به نامها و اصطلاحاتی در زمینههای مختلف طب و داروشناسی برخورد میکنیم که درک آنها نیاز به آشنایی مختصری با این اصطلاحات و نامها دارد.
خاقانی از بیماری ناخنه در چشم نام برده که سپیدی است که در چشم ظاهر میشود و میگوید:
تـــو نــاخنــی ز کعبــه نــه ای دور و زیـــن حســد
در چشـــم دیــو، ناخنــه هسـت استـخوان شده
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۴۰۲)
از بیماری سرطان و معجونی که برای درمان آن استفاده میشده است نیز یاد کرده و گفته است:
خــور بــه سـرطــان مـانـده تا معجـون سرطانی کنـد
زانکــه معــلول اسـت و صفرا از رخان انگیـخته
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۹۵)
۲-۷-۵- موسیقی
خاقانی با بسیاری از علوم موسیقی آشنا بوده است و در بسیاری از ابیات نام سازها و آلات موسیقی را میآورد. او فقط به ذکر آلات موسیقی و اصطلاحات آن بسنده نکرده بلکه در موارد بسیاری به جزئیات آنها نیز پرداخته است.
بــربــط اگــر دم از هــوا، زد بـــه زبـــان بـــی دهـــان
نـی بــه دهـان بــی زبـان، دم ز هـوای نــو زنــد
چنبـــر دف شــــود فلـــک، مطـــرب بــــزم شــــاه را
مــاه دوتـا سبـو کشـد، زهـره سـتای نــو زنـــد
(۳/۳۴ ـ۳۵)
خاقانی در بیتهای زیر به چنگ و رباب اشاره کرده و به هنر آفرینی پرداخته است.
نـالان ربـاب از بـس زدن، هـم کفـچه سر هـم کاسـه تـن
چوبین خرش زرین رسن، بس تنگ میدان بین در او
چنگ است عریـان فـش ســرش، صــدره بریشم در بـرش
بسته پلاسـین میـزرش، زانـوش پنــهان بـین در او
(۲/۳۷-۳۸)
شاعر در بیت زیر نی را مانند کودکی حبشی تصور کرده و ده انگشت نی زن را به ترکان زیبا تشبیه نموده و نه سوراخ نی را نه چشم دانسته است.
نـایسـت چــون طفــل حبـش، ده دایگـانش تـرک فــش
نه چشم دارد شوخ و خوش، صد چشم حیران بین در او
(۲/۳۹)
۲-۷-۶- قرآن و علوم دینی
خاقانی با قرآن نیز به میزان گستردهای آشنایی داشته و علاوه بر اشاره به داستانهای قرآنی گاه در ابیات خود قسمتی از آیات را ذکر کرده است و از آنها در کمال بخشی سخنان خود بهره جسته است.
چــــون کمـــــان و تیــــر شـــــد نــــون والقــــلم
نشـــرهی فتـــح ایـــن و آن خـــواهـــد نمــود
(۵/۳۶)
(۲-۵)
که در آن I، شدت پلاسما، چگالی جریان که به طور یکنواخت در سطح مقطع پلاسما (I=?a2j) وجود دارد. Zeff، میانگین بارهای موثر همه یونهای تشکیل دهنده پلاسما میباشد و η، مقاومت پلاسما است. این پارامترها به تعدادی پدیده برخورد بستگی دارد و ممکن است بصورت معادله (۲-۶) ارائه شود:
η (۲-۶)
با بهره گرفتن از قانون آمپر
(۲-۷)
و با معرفی ضریب ایمنی در پلاسما:
(۲-۸)
این فرم از معادله بالا به دو نکته مهم اشاره دارد:
با افزایش دما، اشباع میشود.
در میدانهای بالا در توکامکها یا RFPها، ماکزیمم مقدار را دارد.
در حال حاضر، امکان گرم سازی پلاسما در دماهای گرما هستهای با گرمای اهمی مد نظر قرار گرفته است. به منظور افزایش دما، توان گرمای اهمی باید از هدایت گرمایی و همرفتی و توان تابشی بیشتر باشد. با صرف نظر کردن از توان گرمایی تابشی،
(۲-۹)
با بهره گرفتن از مقدار تجربی برای محصورسازی انرژی در گرمای اهمی، ماکزیمم دمایی که از گرمای اهمی می توان بدست آورد به صورت زیر می باشد:
(۲-۱۰)
برای پارامتر توکامکهای معمولی ، و و بیشترین دما حدود keV1 بدست آمده است. بنابراین بهنظر میرسد توکامکها تنها با گرمای اهمی و بدون استفاده از گرمای کمکی نمی توانند پلاسما را تا دمای گرما هستهای گرم سازند. گرمای اهمی برای در حالت اشتعال قرار گرفتن راکتورها به میدانی بسیار قوی و با نسبت کوچک R0/a نیاز دارند که چنین شرایطی در حال بررسی میباشد.
۲-۷-۲- گرمایش از طریق فشرده سازی
مکانسیمهای مکانیکی و یا مغناطیسی برای فشردن بیدرو پلاسما استفاده شده که سبب افزایش دمای آن میشود. گرم کردن از طریق فشردن را میتوان به دو دستهی گسترده تقسیم بندی کرد. اگر این عمل بسیار سریع روی دهد (در مقیاس یا کمتر)، انفجار داخلی[۳۷] روی خواهد داد که بررسیهای موجهای ضربهای[۳۸] و دینامیک گازهای کمپلکس ضروری است. اگر فشردن نسبت به سرعت انتقال انرژی حرارتی در زمان طولانیتری صورت گیرد، ولی هنوز این زمان نسبتا کمتر از زمان کاهش از راه تابش باشد، نوع فشردگی بیدرو است و رابطه زیر برقرار است.
Pνγ=constant (2-11)
در اینجا، ، ضریب بیدرو گاز میباشد [۴۱].
۲-۷-۳- گرمایش توسط تاثیر میدانهای الکترومغناطیسی
این روش گرمایش بصورت حرارت دادن کمکی صورت میگیرد که در آن برای رسیدن به دماهای مربوط به همجوشی، امواج الکترومغناطیسی به درون پلاسما تابیده میشود.
با انتخاب دقیق فرکانس ژنراتور منطبق بر فرکانس مشخصه پلاسما، توان تابشی الکترومغناطیسی ایجاد شده درون پلاسما به ذرات باردار منتقل میشود و این امر سبب ذخیره سازی انرژی در پلاسما میشود [۴۱].
۲-۷-۴- گرمایش توسط تزریق پرتو خنثی
ثابت شده است که استفاده از شعاعی از اتمهای خنثی و یا ذرات ماکرو[۳۹] برای گرم کردن پلاسما روش بسیار مهم و موثری است. مکانیسم انتقال انرژی در پلاسما، در وهله اول با انتقال مقدار زیادی از انرژی بالای ذرات خنثی به یونها صورت میگیرد و این کار به وسیله تبادل بار و یونیزاسیون ضربهای انجام میشود. سپس یونهای سریع پر انرژی، بخشی از انرژی خود را با برخوردهای کولمبی، به یونها و الکترونهای پلاسما انتقال میدهد. شکل ۲-۲ ترکیبی از روشهای مختلف گرم کردن پلاسما را نشان میدهد.
شکل۲-۲- روشهای گرم کردن پلاسما[۲۳, ۲۴]
گرمای همجوشی ذرات باردار
با افزایش دمای پلاسما توسط روشهای گرمایی تا نقطهای که در آن میزان چشمگیری همجوشی رخ دهد، در شرایطی که سوخت دوتریوم و هلیوم ۳ باشد، مقدار MeV3/18 انرژی توسط ذرات باردار ایجاد میشود. ذرات باردار به دنبال خطوط میدان مغناطیسی حرکت کرده، در پلاسما باقی خواهند ماند و انرژی خود را در اثر برخورد، به یونها و الکترونها خواهند داد، مگر اینکه مسیر شارهای سطحی به دنبال خمیدگی و انتقال[۴۰] در چاههای مغناطیسی به دام افتد و به دیواره های پلاسما ضربه وارد کنند. از آنجا که میدان پولوئیدی متناسب با جریان پلاسمای محصورشده توسط قانون آمپر میباشد، محصورسازی ذرات آلفا و گرمای آلفایی با افزایش جریان پلاسما بهبود مییابد. جریان پلاسما در حدود چند مگا آمپر برای محصورسازی ذرات آلفا در توکامک کافی میباشد [۴۲].
روشهای بررسی پلاسما
نظریه ی جنبشی تعادل
بر اساس معادله بولتزمن و بررسی ضریب ترابرد:
(۲-۱۲)
نظریه تعادل مبنی بر آمار بولتزمن است و نشان میدهد که اگر بار خارجی q در پلاسما قرار داشته باشد در فاصلهای موسوم به طول دبای توسط پلاسما محافظت میشود.
نظریه سیالی:
توصیف ماکروسکوپیک (نظریه هیدرودینامیک مغناطیسی) که به صورت دیدگاه لاپرانژی و اویلری بررسی میشود. نظریه هیدرومغناطیسی بر اساس قانون نیروی ماکروسکوپی برای حجم واحد یا بازی با شارها[۴۱] ایجاد شده است. میدان مغناطیسی که حکم محفظه را برای پلاسما دارد فشاری معادل با B2/2.mu اعمال می کند. این اثر را تنگش مغناطیسی گویند.
نظریه ذرات منفرد (مدارها)
نظریه مدار یا حرکت ذرات در میدان مغناطیسی بحث آینههای مغناطیسی را ایجاد می کند. برای نگه داشتن پلاسما نیاز به محفظه داریم که چیزی جز محفظهای فرضی که دیواره هایش میدان مغناطیسی است نمیتواند باشد [۴۳].
فشار جنبشی و مغناطیسی پلاسما
فشار مغناطیسی میدان برابر با و فشار پلاسما (P=2NKT) ناشی از انرژی جنبشی ذرات پلاسما است. نسبت فشار پلاسما به فشار مغناطیسی ناشی از میدان اعمال شده خارجی بر روی پلاسما نسبت بتا نامیده میشود:
(۲-۱۳)
قدرت محبوس سازی بازتاب مقدار β میباشد. بطوری که اگر پلاسما محبوس شده باشد، ۱>β میباشد. در نتیجه یکی از پارامترهای مهم در طراحی توکامک است. در اینجا N چگالی پلاسما، ثابت بولتزمن[۴۲]،T دمای پلاسما، B میدان مغناطیسی و ضریب گذردهی خلا[۴۳] میباشد. به منظور دستیابی به یک فشار معین پلاسما، رسیدن به حالت اشتعال در راکتورهای همجوشی نظیر توکامک ضروری است. اما از نظر تکنولوژیکی و اقتصادی فشار مغناطیسی باید زیر حد بحرانی نگه داشته شود برای این منظور باید دما ثابت شود [۴۴].
توان چگالی در همجوشی پلاسمای دوتریوم و هلیوم ۳ به صورت معادله ۲-۱۴ نوشته میشود:
(۲-۱۴)
با ثابت در نظر گرفتنB و β بالاتر، چگالی توان همجوشی بیشتر خواهد شد. بنابراین به دلایل اقتصادی سیستم با β بزرگ ترجیح داده میشود [۲۲].
دیواره سیستم راکتورهای همجوشی D-3He از طریق محصورسازی مغناطیسی
در مرکز یک راکتور همجوشی دوتریوم و هلیوم ۳، پلاسما در دمای بالا شامل ۵۰ درصد دوتریوم و ۵۰ درصد هلیوم ۳ قرار دارد. پلاسما در دمای زیاد باید از حداقل ناخالصی برخوردار باشد، این پلاسما توسط میدان مغناطیسی در محفظهی خلا محصور میشود. محدوده محصورسازی مغناطیسی توسط گازی با چگالی کم ( تقریبا ذره ) در دمای بالا (حدود ) مشخص میشود. برای نگه داشتن پلاسما نیاز به محفظهای داریم که چیزی جز محفظهی فرضی که دیواره هایش میدان مغناطیسی است نمیباشد. این محفظه مغناطیسی در واقع باعث پیچ خوردن و دایرهای شدن حرکت ذرات در پلاسما میشود. محفظه مغناطیسی میدانی نایکنواخت و همگرا اطراف پلاسماست که هرچه از پلاسما دور میشود مقدارش قویتر میگردد. اگر ذره بارداری در پلاسما را تصور کنیم که حرکت پیچشی حول محور مغناطیسی مذکور داشته باشد شعاع حرکتش همان شعاع لارمور است که از رابطه نیروی وارد بر ذره متحرک به جرم m و سرعت v و بار q با میدان مغناطیسی خارجی B ناشی میشود [۴۱].
(۲-۱۵)
(۲-۱۶)
(۲-۱۷)
که R شعاع لارمور است. پس هر چه از پلاسما دورتر می شویم با افزایش قدرت میدان مغناطیسی شعاع چرخش دوران کم میشود و کمکم سرعت ذره کاهش مییابد. مارپیچ تنگتر و حرکت محوری کندتری توسط ذرات طی میشود تا اینکه مثل اینکه به آینه برخورد کرده باشند بر میگردند. به این پدیده «آینهی مغناطیسی» میگویند. آنچه که در توکامک رخ میدهد در واقع استفاده از همین فرایند است.
هنگامی که مولفهی سرعت با میدان مغناطیسی موازی شود، نیروی لورنتس صفر و از انتهای خطوط میدان مغناطیسی سقوط خواهد کرد. در این نمونه برای نگه داشتن ذرات، باید آنها را محصورسازی کرد. برای حل این مشکل، توکامک خطوط میدان خمیده را به صورت یک چنبرهای که هیج انتهایی در آن وجود ندارد، استفاده می کند. میدان مغناطیسی توروئیدی ، توسط کویلهای میدان توروئیدی (TF)[44] ، تولید میشود. علاوه بر آن، جریان پلاسمای توروئیدی بدست آمده، گرمای مقاومتی را فراهم ساخته و همچنین میدان مغناطیسی پولوئیدی ، را تولید میکندکه بر عمود میباشد. این دو میدان، اساس و پایه برای ایجاد تبدیل چرخشی هستند و با هم به صورت جمع برداری ترکیب میشوند [۸, ۴۱].
(۲-۱۸)
سیم پیچهای اولیه ترانسفورماتور (کویلهای میدان پولوئیدی داخلی)، برای ورود جریان پلاسما و گرم سازی پلاسما که در مرکز دستگاه قرار دارد، مورد استفاده قرار میگیرد.
پلاسما در داخل چنبره، اساسا یک سیم پیچ بزرگی را به وجود می آورد که از ذرات باردار در حال حرکت تشکیل شده است. کویلهای حامل جریان در خارج از این چنبره، به پلاسما فشار آورده و آن را به سمت جلو سوق می دهند. اگر جریانها همجهت باشند؛ میدانهای مغناطیسی نیرویی را به صورت فشار در سیم پیچها اعمال می کند. اگر جریانها در جهت مخالف هم باشند، نیروی فشار سعی دارد سیم پیچها را از هم جدا سازد. کویلهای متعادل کننده[۴۵]، برای محدود کردن تمایل حرکت پلاسما به سوی خارج است. این تمایل حرکت به سوی خارج، واکنش به عمل گرادیان میدان میباشد. به هر حال نقش و عمل ترانسفورماتور، برای راندن جریان پلاسمای مورد نیاز و نگهداری تبدیل چرخشی میباشد. در این حالت توکامک به صورت یک سیستم پالسی عمل می کند [۴۵].
آب
سرد وتر
سودا
خاک
سرد وخشک
برای فهم بیشتر این طور در نظر بگیرید که اگر یک مقدار خون را داخل لوله آزمایش بریزیم چهار بخش در آن دیده میشود: بخش فوقانی آن که در واقع کف خون است و به زردی میزند صفرا نام دارد بخش زیرین آن که به رنگ قرمز است دم و زیر آن بلعم قرار دارد و در ته لوله یک لایه رسوب تیره رنگ داریم که سودا نامیده میشود.
گرچه همه این اخلاط در خون موجودن اما خداوند متعال برای صفرا و سودا مکانهای ذخیره (صفرا در کیسه صفرا و سودا در طحال) آفریده است که در آن جمع شوند و در هنگام نیاز و به اندازه لازم در بدن انتشار یافته و مانع ابتلا به بیماریهای مربوطه شوند اما دم و بلغم در بدن و در عروق خونی، لنفاوی و… در حال حرکتند و جایگاه ویژهای ندارند.
بنابراین وجود هر چهار خلط در بدن انسان ضروری است اما هر یک به اندازهای خاص و معین پروردگار حکیم با تقدیر خود برای هر یک از اینها مقدار معینی را مقدر کرده است و آنچه موجب بیماری است به هم خوردن تعادل میان این اخلاط و تغییر در مقدار (تغییر کمی) یا در کیفیت اخلاط ( تغییر کیفی) میباشد.
به همین دلیل در اکثر بیماریهای اکتسابی باید به دنبال غلبه یکی از اخلاط چهارگانه بگردیم، این غلبه خلط را سوء مزاج مادی مینامند یعنی تغییر در ماده ایجاد شده یکی از اخلاط افزایش یافته و غلبه پیدا کرده است و مزاج فرد یا عضو را از حالت تعادل خارج کرده است.
خصوصیت هر خلط را مزاج وطبع میگویند که مهمترین اصل طب قدیم را تشکیل میدهد. و بر این اساس که کدامیک از مواد چهارگانه مورد احتراق و سوخت و ساز قرار نگرفته باشند، بیمار داراى غلبه همان خلط خواهد شد. مثلاً اگر احتراق بلغم ناقص باشد، طبع بیمار بلغمى است و اگر احتراق سودا ناقص باشد، طبع بیمار سودایى مى باشد و دو خلط دیگر هم به همین منوال میباشد.
در درمان بیمارىها، سعى بر آن است که مزاج افراد را به اعتدال نزدیک کنند، مثلاً اگر مزاج فردى سرد و خشک است دارو و غذاهاى گرم و تر به وى تجویز کنند تا به اعتدال نزدیک شوند، مزاج تر یعنى میزان آب زیاد است و مزاج خشک یعنى میزان آب کم است.
علامات تشخیص طبع و مزاج
شناسائى حالات مزاج مبتنى بر ده علامت میباشد:
لمس کردن
مقیاس مزاج براى سرزمینهاى معتدل معلوم است. در معاینه یک فرد او را بوسیله لمس معاینه مىکنند. اگر حالت شخص در این لمس کردن با مقیاس معتدل برابر باشد مزاج او را معتدل مىشمارند. اما اگر معاینهکننده خود معتدل المزاج باشد و در ضمن معاینه، گرمى یا سردى و یا سختى و یا زبرى بیشتر از وضع طبیعى را حس کند و در پیدایش این حالات تأثیرات خارجى مانند هوا، شستوشو، شنا و غیره در کار نباشند و زبرى یا نرمى را از حد لازم خارج کرده باشند، چنین مزاجى نامعتدل معرفى مىگردد. از نرمى و زبرى و خشکى ناخنها مىتوان به چگونگى مزاج پى برد آنهم بشرطى که عوامل خارجى در کار نباشند. لیکن نتیجهگیرى از نرمى و سختى موقعى صحیح است که گرمى و سردى در حال اعتدال باشند وگرنه بسیار ممکن است که گرمى زیاده از حد اعتدال- که کارش گداختن است- سختى و زبرى را به چنان حالت نرمى درآورد که پندارى نرم و تر مزاج است. همچنین شاید سردمزاجى بیش از اعتدال- که کارش انجماد است- سخت را چنان نشان دهد که خشک است. مثال براى این دو حالت وضع برف و پیه است؛ برف از آنجا که انجماد کننده است و پیه از آن جهت که غلیظ است.
بیشتر سرد مزاجها بویژه اگر لاغر باشند، بدن نرم دارند زیرا نارسائى و خامى در آنها زیاد است.
تشخیص بوسیله گوشت و پیه
اگر ماهیچهها زیاد باشد دلیل رطوبت و گرمى و گواه بر وجود نوعى چسبندگى است. اگر گوشت کم باشد و پیهى همراه نداشته باشد، نشاندهنده خشکى و گرمى است.
لیکن چربى و پیه همیشه نشانه سردى هستند و در این حالت نوعى فروهشتگى نیز موجود است. اگر همراه پیه و چربى در جسم، رگها به تنگى گرایند و خون کاهش یابد و شخص مورد نظر در هنگام گرسنگى بسبب بند آمدن خون غریزى که باید احتیاج غذائى اندامها را برآورد، بحالت لاغرى درآید معلوم مىشود که مزاجش سرشتى و طبیعى است و اگر این نشانهها در بین نباشند معلوم مىگردد که مزاج وى عرضى و اکتسابى است. کمى چربى و پیه دلالت بر حرارت دارد، زیرا ماده چربى و پیه زاده چربى خون است که سردى آن را بند آورده است و از اینرو است که چربى بر کبد کم و بر رودهها زیاد است. ماده پیه و چربى بر قلب بیشتر از آن است که بر کبد است و این نه براى مزاج و شکل است بلکه مربوط به خود ماده نامبرده است که طبیعت در ایجاد آن حکمتى منظور داشته است.
انعقاد و بند آمدن پیه و چربى در بدن قابل کم و زیاد شدن است و بستگى با کم و زیاد بودن حرارت دارد. تنى که پرگوشت است و چربى و پیه زیاد ندارد، بدنى است گرم و مرطوب. تن پرگوشت و کمچرب و کمپیه دلیل بر وجود رطوبت زیاده از حد لازم است.
اگر پیه و چربى در بدن پرگوشت زیاده از حد لازم باشد، دلیل بر رطوبت و سردى بیش از اندازه است و چنین بدنى سرد و تر مزاج است. بدن خشک و بدن سردمزاجان از لحاظ سستى و تنبلى در درجه اول است و بعد از آن بدنهاى گرم و خشک و سپس بدنهاى خشکمزاج واجد گرمى و سردى معتدل قرار دارند. بعد از همه آنها گرممزاجانى که از لحاظ ترى و خشکى معتدلند قرار مىگیرند.[۸۱]
معاینه مو نشانههایى بدست مىدهد
سرعت رشد و نمو، سستى نشو و نما، کمى، باریکى، ستبرى، صافى، تجعد، و رنگ مو همه مبتنى بر دلایلى هستند که مىتوان در هنگام معاینه از آنها سود جست.
سرعت در نمو مو: اگر مو بسرعت نمو کند دلیل بر آن است که بدن زیاد مرطوب نیست و تا اندازهاى به خشکى گرایش دارد. ولى گرمى و سردى بدن را از نشانههائى که سابقا ذکر کردیم مىتوان تشخیص داد. هرگاه گرمى و خشکى گرد هم آیند موى در رستن سریع و از لحاظ مقدار زیاد و از حیث حالت ستبر مىشود، زیرا فزونى مقدار بر اثر گرمى و ستبرى موى دلیل بر زیاد بودن ماده دودى است. این حالت در جوانان موجود است و در خردسالان وجود ندارد، زیرا ماده خردسالان بخارى است و دودى نیست.
سستى در رستن مو: سستى در نمو موى و یا از رویش افتادن آن دلیل بر دو حالت است: یا خون بدن در محل رستنگاه موى اصلا موجود نیست و یا مزاج بسیار تر است. باید عکس هر دو حالت سرعت و کاهش در رویش موى را از ضد علائم استنباط کرد.
شکل مو: تجعد مو دلالت بر گرمى و خشکى مزاج است، چه گرمى و خشکى مزاج براى تغییر یافتن آمادگى دارند و شاید از پیچدار بودن منافذ و مسامات بدن باشد که بدون تغییر مىماند. صاف بودن موى دلالت بر حالت عکس سببهاى مجعد بودن آن را دارد.
رنگ موى: موى سیاه دلیل گرممزاجى، موى سرخ مایل بزرد (اصهب) دلیل سرد مزاجى و موى طلائى و سرخ دلیل بر اعتدال مزاج است. موى سپید یا دلیل بر رطوبت و سردى است همچنانکه در پیران صادق است و یا دلیل بر خشکى شدید است که قابل قیاس است با مواقع کمبارانى که در رستنىها رنگ سبز به سفیدى مىزند. شاید هم موى بر اثر بیمارى خشککننده سپید گردد. سپید شدن موى بعقیده ارسطو تغییر آن به رنگ بلغم است و بعقیده جالینوس کفک آوردن غذائى است که به سوى مو مىرود که اگر سرد باشد و در منافذ ریز پوست به سستى حرکت کند، موى به سپیدى روى مىآورد.
اگر در هر دو نظریه مذکور دقت کنیم مىبینیم که هر دو بهم نزدیکند، زیرا سبب پیدا شدن بلغم و علت سپیدى کفک یکى است و این را در رشته علم طبیعى مىتوان یافت.
معذلک باید در نظر داشته باشیم که مناطق مسکونى و آب و هوا بر رنگ موى تأثیر دارند و نباید حتماً موى برنگ طلائى باشد تا بر اعتدال مزاجش گواهى دهد و یا براى اثبات گرممزاج بودن یک اسلاو به موى سیاه نیازمند باشیم.
مراحل عمر نیز در کیفیت مو دخالت دارد: جوانان همانند جنوبىها و خردسالان نظیر شمالىها و نوپیران در حالت فىمابین بشمار مىآیند. انبوهى مو در خردسالان دلیل بر آن است که در زمان بزرگ شدن داراى مزاج سودائى خواهند بود. انبوهى مو در پیران گواه بر وجود مزاج سودائى است.
علائم رنگ پوست
سپیدى پوست دلیل بر نبودن خون و یا کمبود آن است و همراه سردمزاجى است.
اگر سردمزاجى نباشد، کمبود و یا نبودن خون همراه گرمى و خلط صفرائى است که بر اثر آن رنگ پوست زرد مىگردد.
سرخى رنگ پوست دلیل بر زیادى خون است و گرمى مزاج را مىرساند.
زردى و رنگ زرد مایل بسرخ دلالت بر گرمى زیاد دارند، لیکن زردى بیشتر دلیلى بر وجود زهره (مراره) است و زردى همراه سرخى دلیل خون و خون مرارى است. ممکن است در زردى پوست مرارى در کار نباشد و این رنگ فقط دلیل کمخونى باشد. این حالت در بدن کسانى که تازه از بیمارى برخاستهاند دیده مىشود.
پژمردگى رنگ پوست و از زردى به سیاهى زدن آن نشانه این است که سردى شدید خون را کم کرده است و این خون کم هم یخیده است، در نتیجه زردى آن به سیاهى زده است و رنگ را تغییر داده است. رنگ اسمر (سیاهى که به زردى مىزند) پوست دلیل بر گرم مزاجى است.
پوست داراى رنگ بادنجانى دلیل بر سردمزاجى و خشکمزاجى است زیرا این رنگ نتیجه سوداى خالص است. رنگ گچى مزاج سرد را مىرساند.
رنگ بلغمى و سربى دلیل بر سردى و ترمزاجى است که با کمى سودائى مخلوط است، زیرا چنین رنگى سفید است و کمى به سبزى مىزند. سپیدى آن یا از رنگ بلغم است و یا از تر مزاجى است و سبزى آن از این است که خونى منعقد و سیهفام با بلغم آمیخته است و باو رنگ سبز داده است. رنگ عاجى دلیل آن است که سردمزاجى ناشى از بلغم است و نیز کمى مراره موجود است.
بسیار اتفاق مىافتد که پوست بسبب کبد به زردى و سپیدى در مىآید و بسبب طحال به زردى و سیاهى مىگراید و در بیمارى بواسیر زرد و سبز مىگردد. این علل همیشگى نیست و ممکن است در حالاتى متفاوت باشند.
معاینه زبان و چشم: معاینه زبان جهت اطلاع بر حالات مزاجى رگهاى ضرباندار و بدون ضربان بدن بسیار مفید است. از راه چشم مىتوان به مزاج مغز پى برد.
ممکن است رنگ دو اندام فقط بوسیله یک بیمارى تغییر کند، مثلاً در بیمارى یرقان که گداختن بر اثر مراره زیاد است، زبان سپیدفام و پوست رخساره سیاهرنگ مىگردد.[۸۲]
نتیجهگیرى از شکل اندامها
گشادگى سینه و بزرگى اندامهاى جانبى و جاى کافى داشتن و در تنگنا نیفتادن و کوتاه نیامدن و همچنین گشادى در مجراى رگها و نمایان شدن رگها، بزرگى نبض و نیرومندى آن، بزرگى ماهیچهها و نزدیکى آنها به مفاصل، همه دلیل گرمى مزاج است و این خاصیتهاى ترکیبى همه زاده حرارتند. در هر بدنى که به عکس این خواص برخوردى، بدان که نتیجه سردى است، زیرا سردى مانع از آن است که نیروهاى طبیعى کار خود را چنانکه شاید و باید به انجام برسانند. زبرى و برجستگى مفاصل و دیده شدن غضروفها در حنجره و بینى و هموارى در هیئت بینى دلیل خشک مزاجى است.
ناتوی فرهنگی : مهم ترین زمینه های تغییر رویکرد امریکا به ناتوی فرهنگی عبارتند از کارآمدی اسلام در تقابل با سلطه غرب و نیزز تناقضات و ناکرآمدی لیبرال – دموکراسی، نابودی هویت ملی جوامع بشری، به دست گرفتن سر رشته تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای هدف، مجبور کردن ملت ها به پذیرش فرهنگ مبتذل دولت های استعماری، سازمان دهی و حفظ انسجام تمدن غربی و جلوگیری از ایجاد تمدن اسلامی، از مهم ترین اهداف ناتوی فرهنگی است. رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی؛ جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی هویت ملی جوامع بشری به ویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که می خواهند از هویت دینی و ملی خود، شرافت مندانه دفاع کنند.
حقوق بشر: یکی از تهدیدات غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، بهره گیری از حربه حقوق بشر بوده است، غرب، ایران را علی رغم برگزاری ده ها انتخابات مردمی، رعایت عالیه مصالح انسانی و عضویت در کنوانسیون های متعدد حفظ حقوق بشر، متهم به نقض حقوق بشر نموده که قطعا” یافتن پایگاهی مردمی ازاین طریق در داخل ایران، مسیری نا کارآ بوده است.
۵-۹-تحریم های همه جانبه علیه ایران
تحریم های غرب، به ویژه امریکا علیه ایران که در فرایند طولانی مذاکرات هسته ای، به ظاهر در حال رفع شدن هستند، از دوجهت به ایران این مساله را فهماند که اولا” تا اقتصاد ایران به محصولی مثل نفت وابسته است، نخواهد توانست از زیر بار برخی امور تحمیلی، شانه خالی کند و بتواند مستقل، تصمیم گیری انجام دهد، برای این که دردنیای امروز، اقتصاد و سیاست دو عنصر مکمل و مرتبط با یکدیگرند و هیچ کشوری نمی تواند بدون آزادی ارتباطات مالی؛ بانکی؛ اعتباری و سرمایه ای، و بدون حضور در سازمان های قدرتمند مالی و اقتصادی منطقه ای و جهانی، امکان رشد و توسعه پایدار و همه جانبه را نخواهد داشت، ثانیا” به یک عامل موثر برای توازن منطقه ای و حفظ اقتدار و امنیت خود، نیازمند است. به هرحال، استراتژی تحریم ها برای ایران و غرب، درواقع مانند یک شمشیردو لبه عمل نموده، با این تفاوت که آسیب رسانی آن به سمت ایران، بسیار بیشتراست. به نظر نمی رسد که غرب به این سادگی از سلاح تحریم ها علیه ایران دست بردارد و ممکن است پس از اجرای عملی برجام، اموردیگری مانند حقوق بشر، موشک های بالستیک، مسایل حقوق داخلی و بین الملل، و غیره را پیش بکشد و به طور مداوم و از راه های گوناگون از این سلاح، بهره بگیرد. اگرچه به اعتقاد برخی تحلیل گران، ایران در زمان تحریم ها توانسته است به برخی از پیشرفت هایی برسد که اگر این تحریم ها وجود نداشتند، امکان رسیدن ایران به این پیشرفت ها، وجود نداشت :
” موسویان، رییس اسبق کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران و استاد دانشگاه های امریکا؛ ۱۲ پیامد بزرگ تحریم هاعلیه ایران را بدین شرح برشمرده است:

