…………………………………………………………..36
4-2 شاخص های توصیفی متغیرها ………………………………………………………………………………………………36
4-3 تجزيه و تحليل فرضیه های تحقيق ……………………………………………………………………………………….43
عنوان صفحه
4-4 بررسی فرض نرمال بودن متغيرها ………………………………………………………………………………………….44
4-5 خلاصه تجزیه و تحلیل ها به تفکیک هر فرضیه……………………………………………… ……….. …………..45
4-5-1تجزيه و تحليل و آزمون فرضیه اصلی اول ………………………………………………………………………….45
4-5-2 بررسی وجود رابطه خطی بین متغیرهای مورد آزمون فرضیه اصلی اول:………………………………….46
4-5-3 بررسی نرمال بودن خطاها فرضیه اصلی اول………………………………………………………………………..47
4-5-4 بررسی هم خطی بین متغیرهای مستقل فرضیه اصلی اول………………………………………………………48
4-5-5 برآورد رابطه خطی بین متغیر مهارت انسانی و رضایت شغلی ………………………………………………48
4-5-6 تجزيه و تحليل و آزمون فرضیه اصلی دوم …………………………………………………………………………49
4-5-7 بررسی وجود رابطه خطی بین متغیرهای مورد آزمون فرضیه اصلی دوم………………………………….50
4-5-8 بررسی نرمال بودن خطاها فرضیه اصلی دوم……………………………………………………………………….51
4-5-9 بررسی هم خطی بین متغیرهای مستقل فرضیه اصلی دوم……………………………………………………..51
4-5-10 برآورد رابطه خطی بین متغیر مهارت ادراکی و رضایت شغلی …………………………………………….52
4-5-11 تجزيه و تحليل و آزمون فرضیه اصلی سوم ……………………………………………………………………..53
4-5-12 بررسی وجود رابطه خطی بین متغیرهای مورد آزمون فرضیه اصلی سوم……………………………….54
4-5-13 بررسی نرمال بودن خطاها فرضیه اصلی سوم…………………………………………………………………….54
4-5-14 بررسی هم خطی بین متغیرهای مستقل فرضیه اصلی سوم…………………………………………………..55
4-5-15 برآورد رابطه خطی بین متغیر مهارت فنی و رضایت شغلی …………………………………………………56
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
5-1بحث و نتیجه گیری ……………………………………………………………………………………………………………..58
5-2پیشنهادات کاربردی ……………………………………………………………………………………………………………..63
5-3 پیشنهادات پژوهشهای آینده…………………………………………………………………………………………………..63
5-4 محدودیت های تحقیق ………………………………………………………………………………………………………..64
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………………………… 65
منابع غیر فارسی……………………………………………………………………………………………………………………….. 67
چکیده انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………….75
فهرست جدول ها
عنوان صفحه
جدول4- 1: شاخص های توصیف کننده متغیرهای تحقيق……………………………………………………………..37
جدول4-2: نتایج آزمون کلموگروف – اسمیرنوف برای متغیرهای وابسته تحقیق………………………………..44
جدول 4-3: ضریب همبستگی، و آزمون دوربین- واتسون بین متغیر مهارتهای انسانی و رضایت از کار…45
جدول4-4:تحلیل واریانس رگرسیون برای فرضیه اصلی اول…………………………………………………………….47
جدول4-5: جدول بررسی هم خطی بین متغیرهای مستقل……………………………………………………………….48
جدول4-6:نتایج ضرایب آزمون فرضیه اصلی اول……………………………………………………………………………49
جدول 4-7: ضریب همبستگی، و آزمون دوربین- واتسون بین متغیر مهارتهای ادراکی و رضایت ازکار….49
جدول4-8: تحلیل واریانس رگرسیون برای فرضیه اصلی دوم…………………………………………………………..50
جدول 4-9: آزمون تشخیص هم خطی………………………………………………………………………………………….52
جدول4-10: نتایج ضرایب آزمون فرضیه اصلی دوم………………………………………………………………………..52
جدول 4-11: ضریب همبستگی، و آزمون دوربین- واتسون بین متغیر مهارتهای فنی و رضایت از کار….. 53
جدول4-12: تحلیل واریانس رگرسیون برای فرضیه اصلی سوم…………………………………………………………54
جدول 4-13:بررسی هم خطی بین متغیرهای فرضیه سوم ……………………………………………………………….55
جدول 4-14: نتایج ضرایب آزمون فرضیه اصلی سوم …………………………………………………………………….56
فهرست نمودار ها
عنوان صفحه
مهمترین بخش یک رویداد ورزشی میزان توجه هواداران به آن رویداد است. در سرتاسر جهان میلیونها نفر زمان، انرژی و پول خود را برای تماشای ورزش هزینه می کنند و برای نشان دادن اشتیاق خود به ورزش، گاهی مسافتهای طولانی تا محل برگزاری مسابقه را طی کرده و بخش زیادی از درآمد خود را صرف اقامت، تهیه بلیط، غذا و هزینه پارکینگ مینمایند (۴و۲). از طرف دیگر، حضور کثیر مشتاقان ورزش در مسابقات ورزشی و هواداران متعصب تیمها باعث شده که ورزش به عنوان یک صنعت پرطرفدار و پردرآمد شناخته شود(۵). ازاین رو تماشاچیان برای باشگاهها مهمترین گروه برای کسب درآمد به حساب میآیند. همچنین از نقطه نظر ارزش اقتصادی، حضور هواداران عامل تعیینکننده مهمی برای منابع درآمدی دیگر میگردد که به شکل مستقیم (از طریق بلیط فروشی) و یا به شکل غیر مستقیم (از طریق فروش کالاهای مربوط به باشگاه، حامیان مالی و حتی فروش حق پخش تلویزیونی) منافعی را شامل حال باشگاهها می سازد (۶). بدیهی است یک لیگ ورزشی که هوادار بیشتری را نسبت به خود جلب کرده است، پتانسیل درآمدزایی بالاتری خواهد داشت. به طوری که حامیان مالی بیشتری را جذب خواهد کرد، میزان حق پخش تلویزیونی بالاتری خواهد داشت، تبلیغات محیطی گران تری داشته و درآمدهای روز مسابقه بیشتری کسب خواهد کرد.
این امر مستلزم آن است که باشگاه ها و لیگ از طرق مختلف خود را به یک برند معتبر تبدیل کنند تا هم مورد توجه عموم و رسانه ها باشند و هم اینکه برای بنگاه های اقتصادی و تجاری جذابیت داشته باشند. جذب کردن هواداران بیشتر به ویژه در سطوح بین المللی، و افزایش وفاداری هوادران فعلی همگی به مدیریت صحیح برند مربوط می باشد.
مدیریت صحیح برند و ارتقای سطح برند سازمان های ورزشی منجر به جذب بیشتر هواداران و به تبع آن جلب توجه هر چه بیشتر رسانه ها، حامیان مالی، سایر بنگاه های تجاری و دولت می باشد.
باشگاه های بزرگ انگلستان مانند منچستر یونایتد، چلسی، آرسنال و لیورپول فعالیت های بازاریابی متعددی را برای گسترش برند خود در سایر کشورها طرح ریزی کرده است.
مطالعات موردی که در ورزش انجام شده است، اثرات تصویر برند را تایید نموده اند. مطالعه روی باشگاه فرانسوی المپیک لیون نشان داد، تصویر برند المپیک لیون به عنوان یک ابزار روی وفاداری بیشتر طرفدارانش و به طور خاص در فروش بیشتر بلیط های فصلی تاثیر می گذارد. مطالعه روی دو باشگاه تورینی، یوونتوس و اف سی تورین نشان داد که تصویر این دو باشگاه با پایگاه جغرافیایی یکسان، بر جایگاه آن ها در ذهن هواداران اثرگذار است.
میلیون ها طرفدار فوتبال سال به سال پیراهن تیم محبوبشان را می پوشند و به استادیوم می روند، از طریق کالاهای هواداری مهمور به لوگوی تیمشان احراز هویت می کنند، با سایر هواداران که نقطه اشتراک شان هواداری از آن تیم است، گپ می زنند و سرود تیم را با هم می خوانند. تمامی این ارتباطات میان هواداران و میان باشگاه و هواداران، حول برند صورت می گیرد.
مطالعه روی برند در لیگ انگلستان (۲۰۰۵)، نشان داد که ارزش برند باشگاه منچستر یونایتد ۱۹۷ میلیون پوند، برند لیورپول ۱۵۶ میلیون پوند، چلسی ۱۳۷ میلیون پوند و آرسنال ۱۱۵ میلیون پوند تعیین شده است. ارزش بالای برندهای این باشگاه نتیجه ی سال ها مدیریت استراتژیک، افزایش آگاهی نسبت به برندها در سراسر جهان، ایجاد ارزش افزوده برای تماشاچی استادیوم و بیننده ی تلویزیونی هنگام تماشای بازی های تیم و در نهایت نتیجه ی افزایش درآمدزایی باشگاه است.
برای انجام این کار نه تنها لازم است باشگاه ها در زمینه تعریف برند و طراحی لوگوهای مناسب و جذاب اقدام کنند بلکه با انجام کارهای اصولی و بلند مدت، وجه خوبی نیز به دست آورند تا نظر همگان را جلب کنند. در این راستا اقدامات زیادی در فوتبال جهان انجام شده که می تواند الگوی مناسبی برای باشگاه ها و حتی لیگ فوتبال ایران باشد. از بازسازی لوگو برند سازی باشگاه های معتبر گرفته تا تغییر و تحولات ایجاد شده در تورنومنت های مهم از جمله لیگ قهرمانان اروپا و آسیا، همه الگوهای مناسبی هستند تا با بهره گرفتن از آن ها به توسعه فوتبال ایران و افزایش درآمدزایی آن کمک کرد.
تعریف برند:
درحقیقت کلمه برند از واژه اسکاندیناوی» برندر «به معنی سوختن گرفته شده است . بطوریکه هنوز این علامت ها توسط دامداران برای مشخص کردن حیواناتشان بکار می رود. بر طبق نظریه انجمن بازاریابی آمریکا ( AMA) برند ، عبارت از : اسم، عبارت ، سمبل ،طرح و یا ترکیبی از این موارد می باشد . هدف ، شناسایی کالا و خدمات از یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان و تفکیک کردن آنها از یکدیگر در رقابت های اقتصادی می باشد . از لحاظ فنی برند یک نام، لوگو یا سمبل جدید برای محصول می باشد(۶۲و۶۳).
در مجموع یکی از بهترین تعریف های برند توسط گاردنر و لوی در سال ۱۹۵۵ به این صورت ارائه شده است:» برند مفهومی پیچیده است که دامنه متنوعی از ایده ها و ویژگی ها را در بر می گیرد. برند نه تنها با بهره گرفتن از آهنگ خود (و نیز معنی و مفهوم لغوی خود) بلکه مهمتر از آن با بهره گرفتن از هر عاملی که در طول زمان با آن آمیخته اند و در جامعه به صورت هویتی شناخته شده، و نمود یافته است، با مشتری سخن می گوید «(۶۲و۶۳).
اجزای قابل مشاهده برند:
نام: یک حرف (یا عدد) کلمه یا گروهی از حروف، کلمات (یا اعداد) که قابل تلفظ باشد. پرسپولیس، نایک و …
لوگو: یک نماد، طرح یا رنگ آمیزی و حروف نویسی متمایز که قابل تلفظ نیست(۶۲و۵).
شکل ۲- ۹: نمونه لوگوهای ورزشی
کاراکتر برند: علامتی که به آن شخصیت داده شده است. تیم های ورزشی نیز اغلب با توجه لوگو، تاریخچه، و یا ارزش های باشگاه یک حیوان را به عنوان کاراکتر نمادین تیم انتخاب می کنند. مانند “دینو” اژدهای آبی تیم هامبورگ ، قوهای سفید رئال مادرید و شیاطین سرخ منچستر یونایتد(۶۲و ۵).
شکل ۲- ۱۰: نمونه کاراکتر برند
علامت تجاری: نام تجاری، علامت یا کارکتر یا ترکیبی از آن هاست که از آن در مقابل تقلب حمایت قانونی شده است. در این صورت به دنبال علامت تجاری ثبت شده، آرم می آید که به معنای Registered Trademark است. این آرم را کنار لوگوی تمامی سازمان های ورزشی و باشگاه های فوتبال مثل نایک، آدیداس، المپیک و منچستر یونایتد می توان مشاهده کرد. در کنار نام تجاری، مخفف علامت تجاری یعنی TM نیز ممکن است بیاید(۶۲و۵).
شکل ۲- ۱۱: نمونه لوگوهای ورزشی ثبت شده
نام، علامت و کاراکتر در مقابل استفاده رقبا حمایت قانونی ندارد، مگر اینکه به عنوان علامت تجاری ثبت شده باشند. علائم تجاری برای صاحبان خود انحصار می کنند و از لحاظ قانونی آن ها را در مقابل شرکت هایی که نام، نماد و طرح های مشابه گمراه کننده استفاده می کنند، حمایت می کند.
آدرس سایت اینترنتی: در سال های اخیر، اینکه دومین آدرس (وب سایت) یک سازمان چه باشد، بستگی زیادی به استراتژی های برند آن دارد. FIFA.com امروز خود جز مهمی از برند فیفاست که در تمامی رویدادهای آن در کنار برند شرکای تجاری نمایش داده می شود. وب سایت رسمی لیگ برتر انگلستان در فصل ۲۰۰۷-۲۰۰۸ به طور متوسط هر ماه ۱/۲ میلیون بازدید کننده داشت. در همین سال، وب سایت منچستر یونایتد به عنوان محبوبترین سایت اینترنتی یک باشگاه به طور میانگین ۹۱۲ هزار بیننده داشت(۶۲و۵).
انواع برند:
برند یک ابزار ارتباطی کارآمد است و روی خریدارن و مصرف کنندگان تاثیر می گذارد، چه مصرف کنندگان کالایی مصرفی باشند، یا یک خدمت و یا حتی مصرف کنندگان یک سازمان خیریه و غیر انتفاعی. چنانچه برندهای صنعتی هم بازار خودشان را دارند(۵و۳۷).
به طور کلی شش نوع برند وجود دارد که شامل:
برندهای محصول: مانند کالاها و لوازم ورزشی
با ارزش ترین برندهای محصول در حیطه ورزش :
نایکی به ارزش ۱۵ میلیارد دلار
آدیداس ۵ میلیارد دلار
اسکای اسپورت ۳ میلیارد دلار
گتورید ۲.۵ میلیارد دلار
ریباک ۱.۵ میلیارد دلار
برند جغرافیایی: مانند کشورها و شهرها. رشد صنعت توریسم و به طور کلی تجارت جهانی، نام گذاری موقعیت های جغرافیایی را به دنبال داشته است. مانند: المپیا، کیش (ورزش های آبی)
برند شخصی: امروزه برندهای شخصی دامنه گسترده ای از ستارگان ورزش تا فعالان سیاسی و اجتماعی را شامل می شود.
برند شخصی تایگر وودز در بین ورزشکاران سراسر دنیا در جایگاه نخست قرار دارد. مجله “فوربس” ارزش برند وودز را ۸۲ میلیون دلار تخمین زده است که این موضوع عامل قراردادهای سنگین اسپانسرینگ او با ساعت رولکس و شرکت نایک می باشد.
پس از وی راجر فدرر سوییسی در رده دومین برند ارزشمند شخصی ورزشکاران می باشد که ارزش آن توسط “فوربس” ۲۹ میلیون دلار تخمین زده شده است.
در دنیای فوتبال نیز بکهام با ارزش برند ۲۰ میلیون دلار و کریستیانو رونالدو با برند شخصی ۸ میلیون دلار در میان ۱۰ برند برتر ورزشکاران جهان دیده می شوند.
۴.برند سازمانی: مانند برندهای شرکت، موسسات خیریه و احزاب سیاسی. برندهای سازمانی در حال افزایش هستند. سازمان خود فارغ از محصولاتش یک برند است.اپل، سونی و جنرال موتورز نمونه هایی از برند سازمانی هستند که مفهوم برند را به هسته شرکت ها پیوند زده اند. در دنیای ورزش از برند کمیته بین المللی المپیک و فیفا می توان به عنوان دو برند ارزشمند سازمانی نام برد.
-
- برند رویداد:این برندها هستند که معمولا در ورزش و هنر به خودشان حیات می بخشند و به عنوان یک برند به تنهایی حضور پیدا می کنند. در این مورد بازی های المپیک، تنیس ویمبلدون، مسابقات دوچرخه سواری توردوفرانس مثال های خوبی هستند.
برند المپیک در حدود ۴۷.۶ میلیارد دلار تخمین زده شده است که از زمان المپیک پکن با ۸۷% افزایش ارزش رو به رو بوده است(Brand finance 2012). برند المپیک دومین برند برتر جهان محسوب می شود و پس از شرکت اپل قرار دارد.
شکل ۲- ۱۲: ارزشمندترین برندهای دنیا
برند المپیک به این دلیل با ارزش و مهم می باشد که هزینه سنگین برگزاری این مسابقات از طریق این برند تامین می گردد. (اسپانسرها، شرکت های حمایت کننده، حق فروش پخش تلویزیونی، بلیط فروشی، مجوزها، فروش لباس ها، کالاها و نمادهای المپیک).
صاحبان رویدادها در برندسازی منافع اسپانسرهای خود را نیز به عنوان شرکای تجاری در نظر می گیرند.
شکل ۲- ۱۳: برنداسپانسرها و شرکای تجاری المپیک لندن
برندهای خدماتی: برای خدمات با توجه ویژگی های خاصی از جمله ناملموس بودن، برندسازی اهمیت مضاعفی پیدا می کند چون کیفیت خدمات پیش از مصرف معلوم نیست، این برند است که به مصرف کننده تضمین می دهد که با مصرف آن چه کیفیت ها و ارزش هایی را به دست می آورد. تیم های ورزشی نیز محصولشان در بازاریابی جزو خدمات دسته بندی می شود و ناملموس است. همچنین در حیطه ورزش می توان به لیگ های ورزشی و حتی شبکه ها و برنامه های تلویزیونی اشاره نمود.
شکل ۲- ۱۴: رده بندی برند لیگ های فوتبال اروپا در سال ۲۰۱۲
-تهیه ترکیب عناصر بازاریابی: یکی از اساسیترین مفاهیم در بازاریابی نوین همین مفهوم آمیخته بازاریابی میباشد. مجموعهای از متغیرهای قابل کنترل که شرکت آنها در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب میکند. این ترکیب در واقع ابزار دست تاجر میباشد برای اینکه بازار را تحت تأثیر قرار دهد. این ترکیب که شامل طراحی محصول، توزیع کالا، قیمتگذاری و تبلیغات پیشبردی میباشد کلید اصلی تجارت در بازارهای نوین میباشد.
-تلاشهای بازاریابی: این مرحله شامل تجزیه و تحلیل رقبا و خط مشیهای رقابتی بازار و برنامهریزی، اجرا و سازماندهی و کنترل برنامههای بازاریابی است. شرکتها وجه مهمی از بررسیهای خود را باید روی رقبا بگذارند و به طور مداوم محصولات و قیمتها و شیوه توزیع و تبلیغات پیشبردی رقبا را از نزدیک پی بگیرند و بدانند که در چه وضعی هستند. مدیریت در رأس هرم سازمان بایستی برنامههای بازاریابی را تنظیم نماید و بعد با برانگیختن همه افراد در همه سطوح برنامه را اجرایی نموده و برای اطمینان از اجرای برنامهها و رسیدن به اهداف کنترل داشته باشد و ممیزی بازاریابی را نیز فراموش ننماید.
در لایههای مختلف فرایند بازاریابی توجهی ویژه به مشتریان به عنوان شرکای سازمان میشود. به انسانهایی که دارای عواطف هستند و هر چه شرکتها به سمت فعالیتهای خدماتی میروند این حساسیت بیشتر میشود.
مدیران و تجاری که هوش هیجانی بالایی دارند یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی میشناسند و هدایت میکنند و احساسات دیگران را نیز درک میکنند و هدفمند با آن برخورد میکنند در اداره بازار متمایزترند. این افراد حتی در زندگی فردی نیز خرسند و کارآمدند و توانی را در اختیار دارند که موجب میگردد افرادی مولد باشند.
چهار توانایی مجزایی را که به عنوان مؤلفههای هوش بین فردی میباشد شامل موارد زیر است:
۱)سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل در هماهنگ ساختن تلاشهای گروهی از مردم است. این مهارت برای رهبران ضروری است و در رهبران کارآمد هر نوع سازمان تجاری مشاهده میشود.
۲)ارائه راه حل: استعداد میانجیگری، اجتناب از تعارضها یا حل تعارضهایی که به وجود آمده است. افرادی که این توانایی را در سطح بالا دارند در جوش دادن معاملات و داوری کردن و وساطت توانایی زیادی دارند.
۳)ارتباط فردی: دارا بودن این استعداد رویارویی با دیگران یا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علایق مردم را آسان میسازد. این افراد همکاران تجاری خوبی هستند و در دنیای تجارت به عنوان فروشنده یا مدیر موفق میباشند و در زمینه دریافتن احساسات دیگران از طریق حالتهای چهره بسیار موفقند و از محبوبیت زیادی برخوردارند.
۴)تجزیه و تحلیل اجتماعی: به معنای توانایی دریافت احساسات، انگیزشها، علایق دیگران و داشتن درکی عمیق از آنهاست. این آگاهی از احساسات دیگران باعث میشود این افراد به راحتی با دیگران صمیمی شوند. در بهترین حالت میتوان گفت فردی با این توانایی مشاور تجاری خوبی میتواند باشد.
۵)خوش بینی و امید: امید نقش مهمی در موفقیت تجاری و مدیریتی افراد دارد و زندگی حرفهای هر کس که به کسب و کار تجاری میپردازد به نحو چشمگیری وابسته به میزان امید اوست. امید چشمانداز و دورنمایی روشن و پرنوری است که نشان میدهد در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. اشنایدر، امید را این گونه تعریف میکند: اعتقاد به این امر که هدفتان هرچه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابلتان گشوده است. افراد پرامید که امیدشان تمامی ندارد وقتی در دستیابی به هدفی مثلاً در انعقاد قرارداد معاملهای شکست میخورند بر این باورند که سخت تر کار و تلاش کنند و به مجموعه کارهایی میاندیشند که میتوانست سبب موفقیت آنها در معامله مذکور شود و از آنها درس میگیرند (گاردنر[۵۲]، ۲۰۰۱).
در تحقیقی که سیلکمن بر روی بازاریابهای شرکت بیمه مت لایف انجام داد مشخص شد که بازاریابهایی که به طور ذاتی خوش بین هستند در سال اول کار خود به طور متوسط ۳۷ درصد بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کردهاند و رها کردن کار در سال اول در بین افراد بدبین دو برابر افراد خوش بین بوده است. توانایی افراد در شنیدن و پذیرش پاسخ منفی با رویی گشاده در تمام زمینههای فروش و بده بستان تجاری توانی سرنوشت ساز است.
۲-۲-۳-۸.هوش هیجانی و رفتار سیاسی
سازمانها پدیده کلیدی جوامع امروزی هستند. زیرا تأثیر مستقیم بر نهادهای اجتماعی، سیاست، اقتصاد و حتی قوانین و خانوادهها را دارد(دفت[۵۳]، ۱۹۹۲).رفتار سیاسی مسبب رضایت شغلی، بهبود عملکرد سازمان و بهره وری میشود.
هوش هیجانی مطلوب میتواند به توسعه خردمندی سیاسی در فرایند تصمیم گیری، تغییر و تحول سازمان، افزایش رضایت شغلی، اندازه گیری اثربخشی سازمان، به کار گیری مدیریت مشارکتی و افزایش قدرت کارکنان مؤثر واقع شود.در سازمان و مدیریت، رفتار سازمانی مطلوب یک فرایند طبیعی در سازمانهاست که به وسیله آن تعارض و اختلاف بین گروههای ذی نفع را از طریق گفت و گو، مذاکره، چانه زدن حل میشود. امروزه به دلیل اهداف مبهم، پیچیدگی سازمانها و محیط نامطمئن رفتار سیاسی از اهمیت بالایی برخوردار است . هوش هیجانی میتواند مدیران را در تصمیم گیری، افزایش قدرت کارکنان، بالا بردن بهره وری سازمان یاری رساند. به منظور استفاده از رفتار سیاسی به عنوان یک عامل مثبت در ارتقاء هوش هیجانی تاکتیکهای مشورت، متقاعد سازی منطقی، متوسل شدن به ارزشها و اعتقادات، ائتلاف، توسل به مقامات عالی، داد و ستد، حمله به دیگران یا سرزنش آنها، استفاده از اطلاعات به عنوان ابزار سیاسی، ایجاد تصویری مطلوب از خود، ایجاد پایگاه حمایتی برای خود، ائتلاف با افراد قوی و با نفوذ، تاکتیکهای فشار، توجه به حالات روانی فرد، بازی سیاسی، کنترل پارامترهای تصمیم گیری و تاکتیک تعریف و تمجید پیشنهاد گردیده است(کومار[۵۴]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۳-۹.هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار و تحولی در مدیریت بازاریابی
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امر را ثابت میکند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگر بخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است.
۲-۲-۳-۱۰.دیدگاههای جدید در زمینه مدیریت تجاری
نخستین توجهی که در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهمترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است. در واقع بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مکانیکی که موجب کاهش رضایت کارکنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو که در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است.
طوری که حالا در تقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در واقع تمایزی است بین کسانی که اولویت و تمرکز خود را بر انجام کار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه کارکنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند.ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که هر دو وجه را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسینهای بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تأمین رضایت آنها.
۲-۲-۳-۱۱.هوش هیجانی و مدیریت بازار
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایدهای نوین میباشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جانیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح میدهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها آن است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای پست مدرن متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد.
شرکتهای هوشمند برای نظارت بر تحولات بازار و همسو شدن با تغییرات سلیقهای و استفاده از قوانین تشویقی معمولاً سیستم بازاریابی طراحی میکنند. سیستم بازاریابی فرایندی کامل است که موجب هماهنگی شرکت با بهترین فرصتهای بازار میشود.
فرایند کلی مدیریت بازار شامل ۴ مرحله اصلی است که عبارتند از:
-
- تجزیه و تحلیل بازار: معمولاً شامل سیستمهای اطلاعاتی و تحقیقاتی بازار و بررسی بازارهای مصرف کننده و بررسی بازارهای سازمانی میباشد. محیط پیچیده و در حال تغییر است و همواره فرصتها و تهدیدهای جدیدی به همراه میآورد. شرکت و سیستم استراتژیک آن باید محیط را همواره تحت نظر داشته باشند که این تحت نظر گرفتن محیط مستلزم دریافت اطلاعات زیادی میباشد. اطلاعاتی در مورد مصرف کنندگان و نحوه خرید آنها.
-
- انتخاب بازارهای هدف: هیچ شرکتی توانایی تأمین رضایت تمام مصرف کنندگان را ندارد. وجود شرکتهای مختلف و قوی در تولید کالاهای مشابه بیانگر تنوع و تشتت سلایق بین مصرف کنندگان میباشد. هر شرکتی برای اینکه بتواند بهترین استفاده را از تواناییهای بالقوه خود نماید و بهترین جایگاه را در بازار انتخاب نماید و در وضعیت بهتری قرار گیرد نیازمند بررسی چهار مرحلهای میباشد که شامل اندازه گیری و پیش بینی تقاضا تقسیم بازار، هدفگیری در بازار و جایگاهیابی در بازار میباشد.
-
- تهیه ترکیب عناصر بازاریابی: یکی از اساسیترین مفاهیم در بازاریابی نوین همین مفهوم آمیخته بازاریابی میباشد. مجموعهای از متغیرهای قابل کنترل که شرکت آنها در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب میکند. این ترکیب در واقع ابزار دست تاجر میباشد برای اینکه بازار را تحت تأثیر قرار دهد. این ترکیب که شامل طراحی محصول، توزیع کالا، قیمتگذاری و تبلیغات پیشبردی میباشد کلید اصلی تجارت در بازارهای نوین میباشد.
-
- اداره تلاشهای بازار: این مرحله شامل تجزیه و تحلیل رقبا و خط مشیهای رقابتی بازار و برنامهریزی، اجرا و سازماندهی و کنترل برنامههای بازاریابی است. شرکتها وجه مهمی از بررسیهای خود را باید روی رقبا بگذارند و به طور مداوم محصولات و قیمتها و شیوه توزیع و تبلیغات پیشبردی رقبا را از نزدیک پی بگیرند و بدانند که در چه وضعی هستند. مدیریت در رأس هرم سازمان بایستی برنامههای بازاریابی را تنظیم نماید و بعد با برانگیختن همه افراد در همه سطوح برنامه را اجرایی نموده و برای اطمینان از اجرای برنامهها و رسیدن به اهداف کنترل داشته باشد و ممیزی بازاریابی را نیز فراموش ننماید.
در لایههای مختلف فرایند بازاریابی توجهی ویژه به مشتریان به عنوان شرکای سازمان میشود. به انسانهایی که دارای عواطف هستند و هر چه شرکتها به سمت فعالیتهای خدماتی میروند این حساسیت بیشتر میشود. هوش هیجانی در تک تک مراحل فوق جهت دهنده مدیریت شرکت میتواند باشد. همه ما داستان کارآفرینان بزرگ را شنیدهایم که از هوش تحصیلی بالایی برخوردار نبودهاند و در دانشگاه وضعیت مطلوبی نداشتهاند اما با تکیه بر هوش هیجانی خود بزرگترین شرکتهای دنیا را ایجاد نمودهاند. بزرگترین تجار و کارآفرینان معمولاً تأکید فراوانی بر غرایز خود دارند و برای آنچه در خصوص بازار حس میکنند اهمیت بسیار بالایی قائلند. وقتی فورد به مهندسان خود با تأکید میگوید این نام من است که بالای این شرکت نوشته شده است و بعد تصمیم مورد نظر خود را اجرا میکند بیانگر هوش هیجانی اوست. این بدان معناست که انسانهایی در بازار بسیار اثر گذارند که خوب میدانند در ورای همه منطقهای ریاضی و علمی نیروی الهام و احساس کارساز است. نیرویی که از بشر اولیه تاکنون همواره همراه بوده است و ما را نیز که در سر خط حرکت تاریخ قرار داریم همان گونه یاری می کند که اجداد اولیهمان را یاری میکرد. در واقع مدیران موفقی که ساختار علمی بازار را میشناسند و هوش هیجانی را همچون خون بدان تزریق مینمایند شگفتی میآفرینند.
مدیران و تجاری که هوش هیجانی بالایی دارند یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی میشناسند و هدایت میکنند و احساسات دیگران را نیز درک میکنند و هدفمند با آن برخورد میکنند در اداره بازار ممتازند. این افراد حتی در زندگی فردی نیز خرسند و کارآمدند و توانی را در اختیار دارند که موجب میگردد افرادی مولد باشند.
در واقع مدیریت سازمان ابتدا بایستی با تکیه بر هوش هیجانی مسیر را حس کند و دورنما را مشخص کند و مأموریت سازمان را تشخیص دهد و بعد با بهره گرفتن از قواعد علمی و تئوریک بازاریابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود دست یابد. احساس خدمتگزاری به مشتریان، همدلی درون سازمانی در جهت حفظ مشتریان و تعیین رسالت سازمان مسائلی نیستند که از طریق مباحث تئوریک بتوان بدانها پرداخت بلکه نیاز به هوشی برتر دارند که هم هوش بین فردی را شامل شود هم هوش درون فردی را.
۲-۲-۳-۱۲.هوش بین فردی و امید و خوش بینی در خدمت بازار
هسته هوش بین فردی ابتدا توانایی درک و سپس ارائه پاسخ مناسب به روحیات و خلق و خو و انگیزشها و خواستههای افراد دیگر است. در هوش درون فردی کلید اصلی عبارت است از: آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود که حاصل خودآگاهی است و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.
هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است، یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنها میشود، چگونه کار میکنند و چگونه میتوان با آنها کار مشترک انجام داد. تجار و مدیران موفق جزو کسانیاند که از هوش میان فردی بالایی برخوردارند. هچ و گاردنر چهار توانایی مجزایی را که به عنوان مؤلفههای هوش بین فردی مطرح میباشند به شرح زیر عنوان میکنند:
-
- سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل در هماهنگ ساختن تلاشهای گروهی از مردم است. این مهارت برای رهبران ضروری است و در رهبران کارآمد هر نوع سازمان تجاری مشاهده میشود.
-
- ارائه راه حل: استعداد میانجیگری، اجتناب از تعارضها یا حل تعارضهایی که به وجود آمده است. افرادی که این توانایی را در سطح بالا دارند در جوش دادن معاملات و داوری کردن و وساطت توانایی زیادی دارند.
-
- ارتباط فردی: دارا بودن این استعداد رویارویی با دیگران یا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علایق مردم را آسان میسازد. این افراد همکاران تجاری خوبی هستند و در دنیای تجارت به عنوان فروشنده یا مدیر موفق میباشند و در زمینه دریافتن احساسات دیگران از طریق حالتهای چهره بسیار موفقند و از محبوبیت زیادی برخوردارند.
-
- تجزیه و تحلیل اجتماعی: به معنای توانایی دریافت احساسات، انگیزشها، علایق دیگران و داشتن درکی عمیق از آنهاست. این آگاهی از احساسات دیگران باعث میشود این افراد به راحتی با دیگران صمیمی شوند. در بهترین حالت میتوان گفت فردی با این توانایی مشاور تجاری خوبی میتواند باشد.
خوش بینی و امید از دیگر ویژگیهای افرادی است که دارای هوش هیجانی بالایی میباشند. امید نقش شگفتآوری در موفقیت تجاری و مدیریتی افراد دارد و زندگی حرفهای هر کس که به کسب و کار تجاری میپردازد به نحو چشمگیری وابسته به میزان امید اوست. امید چشمانداز و دورنمایی روشن و پرنوری است که نشان میدهد در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. اشنایدر، امید را این گونه تعریف میکند: اعتقاد به این امر که هدفتان هرچه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابلتان گشوده است. افراد پرامید که امیدشان تمامی ندارد وقتی در دستیابی به هدفی مثلاً در انعقاد قرارداد معاملهای شکست میخورند بر این باورند که سخت تر کار و تلاش کنند و به مجموعه کارهایی میاندیشند که میتوانست سبب موفقیت آنها در معامله مذکور شود و از آنها درس میگیرند(هاستر، ۲۰۰۵).
خوشبینی نیز همانند امید اثر بسیاری در موفقیت کار تجاری دارد. خوش بینی یعنی که فرد صبر و انتظار زیادی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردیها در مجموع زندگی همه چیز درست خواهد شد. خوش بینیها شکست را رویدادی میبینند که میتوانند آن را جبران کنند.
در تحقیقی که سیلکمن بر روی بازاریابهای شرکت بیمه مت لایف انجام داد مشخص شد که بازاریابهایی که به طور ذاتی خوش بین هستند در سال اول کار خود به طور متوسط ۳۷ درصد بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کردهاند و رها کردن کار در سال اول در بین افراد بدبین دو برابر افراد خوش بین بوده است. توانایی افراد در شنیدن و پذیرش پاسخ منفی با رویی گشاده در تمام زمینههای فروش و بده بستان تجاری توانی سرنوشت ساز است(سانگ و جف[۵۵]، ۲۰۰۹).
۲-۲-۳-۱۳.نتیجهگیری
خرید و فروش و بازار و مدیریت و تجارت به صورتی اجتناب ناپذیر با عامل انسانی سروکار دارند. چه در محیط داخل سازمان که سلول اصلی تشکیل دهنده واحدها افراد میباشند و چه در محیط خارج از سازمان که مدیریت با عوامل متعدد انسانی سروکار دارد. از دولتمردانی که قوانین تجاری را تدوین میکنند و گروههای مرجع اجتماعی مثل قهرمانان ورزشی و هنرمندان که سلایق مردم را در خرید اجناس و رواج مد جهت دهی مینمایند و نهاد خانواده که بخصوص در خریدهای بزرگ کانون اصلی مشورت میباشند و مشتریان نهایی که خریداران اصلی هستند تا نمایندگیهای فروش و توزیع همگی عامل انسان را به عنوان هسته مرکزی با خود همراه دارند. هوش هیجانی به عنوان توانایی درک احساسات و نیاز دیگران کمک بسیار کارسازیست در جهت هدایت دیگران در راهی که منتهی به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازمانی و رضایت افراد و جامعه میشود(تانو و دیگران، ۲۰۰۸).
۲-۲-۴.هوش بازاریابی
مفهوم هوش به عنوان قسمتی از استراتژی بازاریابی با افزایش قدرت رقابتی شرکت و پردازش برنامههای استراتژیک آن، به مفاهیم بازاریابی اضافه شده است (جوهری و استفنز، ۲۰۰۶: ۶۱).
هوش بازاریابی هنری است که سازمانهای مختلف به آن احتیاج دارند. دستیابی به هوش بازاریابی تنها با استفاده همزمان از علم و هنر میسر است. هوش نه تنها قابلیت فردی، بلکه قابلیتی سازمانی است که از محیط سازمان کسب میشود. هوش بازاریابی، آمیخته ای از سه مقوله فرد، سازمان و محیط(همان منبع).
تاکنون تعاریف مختلفی از هوش بازاریابی ارائه شده است؛ ازجمله آن، تعریف کاتلر از هوش بازاریابی است: اطلاعات هر روزه در مورد تغییرات در محیط بازاریابی که مدیران در آماده سازی و تطبیق برنامه های بازاریابی کمک میکند.(پری پوراس و همکاران[۵۶]، ۲۰۰۵)
آقای جافه(به عنوان کسی که بیشترین فعالیت را در این بحث انجام داده است) هوش بازاریابی را جمع آوری اطلاعات از محیط بیرون و مجموعه فعالیتهای درون شرکت میداند (سانگ و جف، ۲۰۰۹).
به نظر نویسندگان با توجه به مفهومی که در واژه هوش وجود دارد، هوش بازاریابی یک توانایی در فرد یا سازمان است که به مدیران ارشد برای دستیابی به استراتژی، برنامه، هدف و یا حتی چشم انداز سازمان کمک شایانی میکند، در واقع سیستم هوش بازاریابی مشخص میکند که چه نوع هوشی مورد نیاز است و آن را از محیط دریافت میکند و در اختیار سازمان قرار میدهد(تان و احمد[۵۷]، ۱۹۹۹)
بطور کلی، مبانی آزادی اطلاعات تقارب نزدیکی با«شهروندمداری» دارد. یعنی فردی که در یک جامعهی دموکراتیک زندگی میکند. منظور از شهروند بودن در یک جامعهی دموکراتیک این که فرد حق داشته باشد پیرامون سیاستهای کشور، قوانین و سایر اطلاعاتی که ممکن است بر روی زندگی وی، مستقیم یا غیرمستقیم، تأثیرگذار باشد، بداند. شاید بتوان گفت که مهم ترین مبنای حق دسترسی به اطلاعات عمومی،«پاسخگویی» مقامات دولتی است. در اداره امور کشور مشارکت شهروندان، نه تنها موجد مشروعیت بخشیدن به افعال حکومتی است، بلکه بسیاری از مشکلات و معضلات کشور نیز تنها با کمک و مساعدت همه جانبهی مردم مرتفع میگردد.
در عین حال نیک دانسته شده اشتباهات حکومتها در فضای پنهان کاری رخ میدهند و تداوم مییابند. از همین رو به اعتقاد برخی صاحبنظران، بهترین راه پیشگیری از اشتباهات و کاستن از دامنهی آنها این است که سیاستها و سیاستگذاریها در برابر دیدگان عمومی قرار بگیرند. در واقع هنگامی میتوان از یک حکومت انتظار داشت که در رفتارهای خود خردورزی پیشه کند و به مشورت با شهروندان بپردازد که بتوان به حسابرسی اَعمال آن پرداخت و آن را واداشت که درباره رفتار خود به مردم توضیح دهد. [۸۰]
مبانی متعددی را میتوان برای آزادی اطلاعات بر شمرد برخی هفت مورد را در زمرهی آزادی اطلاعات ذکر کرده اند:
مشارکت مردمی و نظارت مستمر،
مبارزه با فساد،
تعلق اطلاعات به مردم،
پاسخگویی،
حق تعیین سرنوشت و
تولید علم. [۸۱]
در ادامه به برخی از مبانی آزادی اطلاعات اشاره میشود، همچنین در انتهای این گفتار، مبانی فقهی آزادی اطلاعات هم بحث خواهد شد.
۲-۴-۱- مبنای سیاسی و حق تعیین سرنوشت
مهم ترین مبنایی که میتوان برای آزادی اطلاعات ذکر نمود، مبنای مربوط به«قرارداد اجتماعی» است. مفهوم«قرارداد اجتماعی» صرف نظر از برداشتهای گوناگون از آن، بر یک فرضیه یا شرط اولیه و واحد استوار است: خواست و اراده انسانها جهت پایان بخشیدن به ناامنی و منازعات میان خود که«وضع طبیعی» نامیده میشود. تشکیل جامعهی سیاسی، جامعهی مدنی و دولت، پاسخی است که انسانها برای خروج از این اوضاع نابسامان یافته اند. [۸۲]
کانت نیز با الهام گرفتن از افکار حاکم زمان خود، قرارداد اجتماعی را اساس دولت و جامعه دانست:«عملی که با آن مردم، خود به صورت دولت در میآیند، یا بهتر بگوئیم صورت عقلانی عملی که مبیّن مشروعیت آن است، قرارداد اولیه ایی است که با آن، همه و تکتک افراد آزادی بیرونی خود را فرو مینهند تا سرانجام آن را در مقام یک جمهوری باز پس گیرند». [۸۳]
اصل بنیادین غایت بودن انسان که روی دیگر سکهی قانون جهان شمولی کانتی است، ثمره ایی به نام اصل استقلال فردی را به دنبال خواهد داشت. اصل استقلال فردی در ساحت حقوق بشر معاصر منطقاً حق تعیین سرنوشت فردی را به دنبال خواهد داشت. [۸۴]
آزادی اطلاعات جایگاهی مهم نیز در ارتباط با تحقق کامل حق مشارکت در تعیین سرنوشت دارد. آزادی اطلاعات و حق دسترسی به اسناد و اطلاعات دولتی، یکی از آثار و توابع حق تعیین سرنوشت است، تحقق کامل حق تعیین سرنوشت نیز بدون تضمین حق دسترسی به اسناد واطلاعات دولتی، متزلزل خواهد شد.
گفته شده است که به حکم قانون طبیعی، هیچ کس نمیتواند به دیگری ولایت و سلطه خودسرانه بر خود را بدهد. [۸۵] حتی در جوامعی که حکومت دموکراسی وجود ندارد، لازم است که مردم بر عملکرد حکومت نظارت داشته باشند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در مقدمه آمده است که«هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است«وَ إلی الله المصیر» تا زمینهی بروز و شکوفایی انسانها به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان فراهم آید«وَ تخلقوا بأخلاق الله» و این جز در گروی مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمیتواند باشد. با توجه به این جهت، قانون اساسی زمینهی چنین مشارکتی را در تمام مراحل تصمیم گیریهای سیاسی و سرنوشت ساز برای همه افراد اجتماع فراهم میسازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دست اندرکار و مسئول رشد و ارتقاء و رهبری گردد که این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهد بود».
ریشههای حق مشارکت مردم در تعیین سرنوشت را در اسلام نیز میتوان مشاهده کرد و در این راستا به مباحثی همچون شورا (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ ﴾[۸۶] و همچنین ﴿… وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ﴾[۸۷]، بحث بیعت و طرق نظارت عمومی همچون حق النصیحه، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر میتوان استناد کرد. [۸۸] بحث امر به معروف و نهی از منکر در اصل هشتم قانون اساسی مورد اشاره واقع شده است:«در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ایی است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت» با این حساب، در حالی که قانون اساسی امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه مردم نسبت به دولت میداند، لازمهی آن که آگاهی مردم است نیز باید فراهم باشد. و بدون شک، یکی از مهمترین ابزارها برای این آگاهی، حق دسترسی مردم به اطلاعات و اسنادی است که دولت نزد خود نگهداری میکند. در حقوق بین الملل نیز حق مشارکت شهروندان در امور سیاسی تضمین شده است. به عنوان مثال، طبق ماده ۲۵ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی،«هر انسان عضو اجتماع حق و امکان خواهد داشت بدون (در نظر گرفتن)هیچ یک از تبعیضات مذکور در ماده ۲ و بدون محدودیتهای غیرمعقول: الف- در اداره امور عمومی بالمباشره یا به واسطهی نمایندگانی که آزادانه انتخاب شوند، شرکت نماید. ب- در انتخابات ادواری که از روی صحت به آرای عمومی مساوی و مخفی انجام شود و تضمین کننده بیان آزادانه ارادهی انتخاب کنندگان باشد رأی بدهد و انتخاب شود. ج- با حق مساوی طبق شرایط کلی بتواند به مشاغل عمومی کشور خود نایل شود».
لذا باید تأکید کرد که مردم در صورتی میتوانند افرادی لایق و شایسته را به عنوان نماینده مجلس یا رئیس جمهور انتخاب کنند که از آن چه در مجالس قانون گذاری میگذرد، اطلاع داشته باشند. به عبارت دیگر، تنها با آزادی اطلاعات و حق دسترسی مردم به اطلاعات عمومی است که رابطهی مردم با نمایندگان منتخب خود به زمان کوتاه دوره انتخابات محدود نخواهد شد و مردم همواره میتوانند در کار آنها نظارت کنند. مطبوعات و رسانهها نیز انتقال دهندهی اطلاعات و فعالیت دستاندرکاران اداره جامعه اند. بدیهی است چنانچه مطبوعات و رسانهها نتوانند در انجام دادن وظایف رسانه ایی خود به نحو شایستهای عمل نمایند، معضلات و مشکلاتی ایجاد خواهند کرد. بنابراین حکومت باید به مردم پاسخگو باشد و مردم نیز حق نظارت بر اَعمال حاکمان خود را دارند. یکی از طرق مهم نظارت بر اَعمال و کردار نهادها و مقامات عمومی همین دسترسی به اطلاعات موجود در دستگاههای دولتی است.
۲-۴-۲- حاکمیت مردم
همانطور که در ارتباط با حق تعیین سرنوشت بیان کردیم، اصولاً حاکمیت از آن مردم است، و جز برخی از حکومتها که سران آنها بر این باورند که مشروعیتشان از عالم غیب به دست آمده است، در سایر نظامهای حاکمیتی، زمامداری، امری زمینی و برخاسته از آراء مردم است. به نظر برخی اندیشمندان، از منظر حقوق بشر معاصر، حتی پشتوانه اعتبار قوانین نیز، دموکراتیک بودن نظام حکومتی است. حکومتهای غیرانتخابی از منظر حقوق بشری، واجد هیچ گونه مبنا و اساس مشروعیت بخش اخلاقی نیستند، چه این که بنیادیترین حق انسانی، پس از حق حیات که همانا حق تعیین سرنوشت را نادیده گرفته اند. [۸۹]
«در واقع دستگاه حکومتی به ماشینی سیاسی شبیه است، ماشین سیاسی به خودی خود کار نمیکند، بلکه همچنان که به دست مردم ساخته شده، به دست همان مردم هم باید به کار بیفتد، این مردم هیچ لازم نیست متخصص باشند. به کار انداختن ماشین حکومت حتی از دست مردم عادی نیز ساخته است لازمه کارکرد این ماشین رضایت سادهی مردم نیست، بلکه مشارکت عملی آنهاست و شکل و ساختمان ماشین باید با ظرفیت و خصال مردمی که در دسترس هستند بوجود آید…» [۹۰]
با توجه به این«تعلق داشتن حکومت به مردم» باید بیان داشت که اطلاعات نیز ابزارهای کاری حکومتی است که آن هم به مردم متعلق است. متأسفانه بسیاری از دولتهای اقتدارطلب، اطلاعات عمومی را به عنوان اموال متعلق به خود تلقی میکنند و نه چیزی که به نمایندگی از مردم، حفاظت آنها را عهده دار شده اند. [۹۱] بنابراین آزادی اطلاعات، منجر به نوعی پاسخگویی عمومی با هدف اثبات حاکمیت مردم میشود. همچنین اصولاً داوری در مورد اعمال و کارکردهای دولت و مقامات دولتی، از طریق و مجرای اطلاعات گذر میکند. [۹۲]
۲-۴-۳-پاسخگویی مقامات عمومی
حق دسترسی مردم به اطلاعات موجود در دستگاههای حکومتی مقدمهی پاسخگویی حکومت و مسئول شناسی است. پاسخگویی دو گونه است: فعال و انفعالی. پاسخگویی فعال یعنی این که مقامات و مدیران دولتی رأساً به گزارش عملکرد خود بپردازند و اهداف، مأموریتها، سیاستها، برنامهها و اقدامات خود را برای مردم توضیح دهند و کم و کیف موفقیتها و ناکامیهای خود را تشریح و تبیین کند. همچنین، پاسخگویی انفعالی یعنی این که مقامات و مدیران دولتی به پرسشهایی که از آنها پرسیده میشود، پاسخ دهند. [۹۳]
بنابراین، حق بر دانستن به نحو لاینفکی با پاسخگویی، یعین هدف اصلی تمام نظامهای دموکراتیک پیوند خورده است. علاوه بر این، آزادی اطلاعات کمک میکند که در صورت بروز اشتباهات و خطاها و وقوع جرایم در مؤسسات عمومی، شناسایی مسئول واقعی با سرعت و سهولت انجام شود.
۲-۴-۴-اصل شفافیت
۱- مهمترین و عقلاییترین دلیل برای شفافیت آن است که مشارکت فعال شهروندان را در امور سیاسی و اجتماع تقویت میکند. شفافیت، یکی از شروط اساسی برای جهتگیری اراده اشخاص است که این اراده، برای ایجاد جامعهی مردم سالار نقش حیاتی دارد. این مبنای شفافیت بر نظریههای دموکراسی مشورتی تکیه داردکه معتقدند شفافیت باید شامل طیف وسیعی از ساز و کارهایی باشد که مشارکت شهروندان در سیاستگذاریها از طریق دسترسی موثر به روندها و برآیندهای سیاستگذاری و اظهار نظر در آنها را ممکن میسازد. [۹۴]
شفافیت به عنوان یکی از عناصر حکمرانی خوب. از آن رو اهمیت دارد که جلب اعتماد عمومی به نظام حاکم، بدون وجود آن» امکانپذیر نیست. در واقع، وجود شفافیت شرط لازم برای کسب اعتماد عمومی نسبت به دستگاه حاکم و شیوه ادارهی کشور است.
در همین ارتباط، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد طی قطعانهای ویژگیهای اساسی یک حکمرانی خوب را شفافیت، مسئولیت، پاسخگویی مشارکت، حاکمیت قانون و انعطاف پذیری میداند. [۹۵]
لذا، شفافیت به عنوان یکی از عناصر اساسی حکمرانی خوب، حضور مردم را در توسعه و اجرای نظم عمومی تشویق میکند. برای این که مردم فعالتر در حکمرانی و اداره کشور شرکت کنند، باید به اطلاعات با کیفیت بهتر و کمیت بیشتر دسترس پیدا کنند که این امر با توسل به ابزار شفافیت اسنادی میسر میشود. در حقیقت، شفافیت فعالیتهای دولت یک وضعیت لاینفک از حکمرانی خوب و مشارکت فعال شهروندان است.
«شفافیت در مقابل پنهان و پنهانکاری به کار میرود. به عبارت ساده تر، هر چیزی که از دید عموم پنهان نباشد معنای شفافیت را میرساند. در این خصوص، امانوئل کانت، در عباراتی شفافیت را به عنوان آزمونی برای مشروعیت معرفی کرده است.«اعمالی که با حق دیگران ارتباط دارد، اگر اصل پایهای شان اجازه در منظر عموم قرار گرفتن را ندهد، ضد حق و قانون است. شفافیت عامل موثری در تقابل با رشوه خواری، رانت خواری و فساد اداری است. یکی از مهم ترین راهکارهای مقابله با این معضلات، اهمیت دادن به آزادی اطلاعات است. از این رو انتشار اطلاعات دربارهی امور عمومی و مدیریت مسائل عمومی، از جمله اقدامات ضدفسادی است که اساس پیشگیری اجتماعی از فساد را تشکیل میدهد». [۹۶]
شفافیت اسنادی به معنای باز بودن حکومت است، زیرا بیشتر حکومتها ترجیح میدهند که امورشان را در خفا بگذارنند. حتی دولتهای دموکراتیک ترجیح میدهند که امورشان را در خفا بگذرانند. حتی دولتهای دموکراتیک ترجیح میدهند که بیشتر اقدامات خود را دور از چشم جامعه انجام دهند و برای ا ین کار خود (پنهانکاری)همواره دلایل و توجیهاتی دارند.«بیشتر دولتها به جای آن که خود را امانتدار و نگهداری کننده اطلاعات بدانند، خود را مالک اطلاعات رسمی فرض میکنند». [۹۷]
بنابراین، در تعریف شفافیت اسنادی میتوان گفت: شفافیت اسنادی یعنی که تمام تصمیماتی که توسط نهادها و مؤسسههای عمومی ودولتی گرفته میشود، منطبق بر قوانین و مقررات صورت گرفته و تمامی اسناد اطلاعات مربوط به راحتی در دسترس شهروندان قرار گیرد؛ خواه آنهایی که از این اقدامات وتصمیمات مقامات و نهادهای دولتی متأثر میشوند و خواه آنهایی که به عنوان شهروند در جامعه مدنی متأثر از این تصمیمات نیستند.
با توجه به تعاریف فوق میتوان به این نتیجه رسید که شفافیت خود هدف نیست، بلکه ابزار و وسیلهای است برای تحقق حکمرانی خوب که از این طریق مدیریت دولتی را پاسخگو نگه داشته و با نشر اطلاعات و عینی نمودن اقدامات باعث کاهش فساد در نظام خدمات عمومی میگردد. [۹۸]
اصولاً آزادی اطلاعات زمانی با عنصر شفافیت پیوند بیشتری میخورد که از افراد و کارمندانی که به سمت شفافیت امور حرکت میکنند نیز حمایت گردد. به بیان بهتر، زمانی که قانون آزادی اطلاعات نهادها را مکلف به افشای اطلاعات میکند، سازوکار نظارتی ایجاب می کند که کارمند افشاگر تحت حمایت قرار گیرد. [۹۹]
بنابراین شفافیت، به عنوان بک ابزار قصد دارد روابط میان مقامات عمومی و عامه را توسعه دهد تا میان اطلاعات ایجاد شده توسط دولت و آن چه در اختیار شهروندان است توازُنی قوی برقرار نماید، تا این امر زمینهای برای تحقق دموکراسی و مشارکت مردم در ادارهی امور کشور باشد.
۲-۴-۵ - مبانی اجتماعی
در سالهای اخیر از آزادی اطلاعات به عنوان وسیله ایی برای توانمندسازی یاد میشود، زیرا، اولاً برخورداری افراد جامعه از برخی حقوق شهروندی، ثانیاً، استیفای بسیاری از حقوق شهروندی و ثالثاً، حمایت و دفاع از برخی حقوق شهروندی منوط و وابسته به آزادی ا طلاعات است.
آزادی اطلاعات پیوند قوی با برخورداری از حق سلامت، حق محیط زیست سالم، حق آموزش و پرورش، حق کار و حق برابری دارد. شهروندان نمیتوانند از این حقوق به نحو مناسب متمتع شوند و از حقوق مزبور حمایت کنند مگر آن که آزادی اطلاعات به رسمیت شناخته شود. به دیگر سخن، وجود آزادی اطلاعات، افراد جامعه را برای شناخت حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حمایت از این حقوق توانمند میکند. معمولاً از اطلاعات به قدرت یاد میشود. هر فردی که اطلاعات داشته باشد قدرتمند و برعکس هر فردی که اطلاعات نداشته باشد ضعیف خواهد بود. آزادی اطلاعات در صدد است که به افراد جامعه چنان قدرت و توانی اعطا کند که هم خوب بشناسد (قدرت شناخت)، هم خوب تحلیل و بررسی کند (قدرت قضاوت)و هم خوب از حقوق و امتیازات خود دفاع و حمایت کنند (قدرت دفاع)از این رو، آزادی اطلاعات ازپیش شرطهای تحقق حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. [۱۰۰]
۲-۴-۶-مبنای اقتصادی
آزادی اطلاعات رابطهی نزدیکی با توسعه، علی الخصوص توسعهی اقتصادی دارد. شفافیت دخل و خرج مربوط به بودجه وحسابرسی آن به مردم وچگونگی صرف بودجهی مربوط تنها با توسل به آزادی اطلاعات و ارائه اسناد و مخارجها ممکن خواهد بود.
در سالهای اخیر، مؤسسات مالی و اعتباری بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، یکی از پیش شرطهای اعطای کمکها و وامهای بین المللی را پایبندی کشور متقاضی کمک یا وام به شفافیت و آزادی اطلاعات قرار داده اند. مبنای این نگرش آن است که در عمل بارها مشاهده شده است که برخی از کشورها، تسهیلات اخذ شده را در اموری غیر از آن چه باید، صرف کرده اند یا با ارائه اسناد وگزارشهای کذب که تشخیص صحت مطالب آنها نیز غالباً دشوار است، تسهیلات بین المللی را تلف کرده اند. به دیگر سخن، اثبات شده است که برخی از تسهیلات بین المللی منشأ فساد شده اند. [۱۰۱]
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و نظریهپردازان، حقوق سیاسی تأثیر قابل انکاری در رفع فقر و توسعهی اقتصادی دارد. حتی وقتی که مردم بدون آزادیهای سیاسی و مدنی، دچار مشکلات اقتصادی میگردند، آنان از آزادیهای لازم در تعیین سرنوشت خویش محروم هستند و فرصت دخالت در تصمیمگیریهای مهم مربوط به امور عمومی از آنان سلب شده است. [۱۰۲]
به همین دلیل«آمارتیا سن» بر این عقیده است که قحطی هرگز در نظامهای مردم سالار، چه در آنهایی که اقتصاد غنی دارند، مانند اروپا و آمریکای شمالی، چه در آنهایی که به طور نسبی فقیرند، مانند هند پس از استقلال رخ نداده است. [۱۰۳]
بنابراین باید گفت عدم توجه به آزادی اطلاعات یا ارائه اطلاعات نادرست میتواند خود منجر به برخی آشفتگیهای اقتصادی گردد.
۲-۴-۷-مبنای فرهنگی
همانطور که اشاره شد منظور از آزادی اطلاعات، حق دسترسی هر یک از شهروندان به اطلاعات موجود در مؤسسات عمومی است. پذیرش واقعیت متعلق بودن اطلاعات به مردم و نه عدم تعلق آن به نهادهای دولتی منجر به پدیداری نتایج مهمی میگردد. یکی از این نتایج حائز اهمیت، افزایش آگاهیها و تضمین بیان آزاد است. چه اگر مقام عمومی بر مبنای قانون ملزم به ارائه اطلاعات نباشد، ممکن است به لحاظ بیان مطالب نیز دچار تحدیدها و حتی تهدیدها نیز گردد. به عبارت دیگر، پیش شرط آزادی بیان و گفتار، تضمین آزادی اطلاعات است که از ورای آن چراغ مباحثات عمومی و نظرخواهی جمعی خاموش نگردد و شهروند را در امور عمومی و مباحثات و مجادلات مربوط به گسترهی همگانی، شرکت و دخالت نماید. [۱۰۴]
اهمیت آزادی اطلاعات از نظر تولید علم از آن روست که بسیاری از پژوهشهای علمی و غنی و ادبی و هنری در برخی جوامع همانند جامعه ما در دستگاهها و موسسات دولتی انجام میشود. دادههای ارزشمند و متنوع غالباً با بهره گرفتن از کمکهای مستقیم یا غیرمستقیم دولت ودر قالب قراردادهای پژوهشی با دولت تولید میشوند. در کشور ما نیز دانشگاهها، مراکز و موسسات و آزمایشگاههای وابسته به دانشگاهها یا وزارتخانههای صنایع و معادن، جهاد کشاورزی، بهداشت و درمان و آموزش پزشکی از جمله مهمترین موسسات عمومی کشور هستند که حجم انبوهی از داده ها، تحلیها و گزارشهای پژوهشی در آنها موجود است. [۱۰۵]
بنابراین از رهگذر قوانین آزادی اطلاعات و حق دسترسی، بر میزان ارتباطات مردم و حکومت افزوده میشود. بدین ترتیب حکومتها در مییابند که کدام یک از فعالیتشان بیش تر مورد توجه جامعه است و از این طریق میتوانند در جهتگیریهای خود، نگرش و خواست شهروندان را نیز در نظر بگیرند. این تعامل مبتنی بر آزادی، در بلندمدت، میتواند به تحولی فرهنگی در ساختار اداری بیانجامد. [۱۰۶]