دو کنوانسیون اصلی حقوق دریاها ،در وهله اول ،امر تحدید حدود را به توافق دولتها وا گذار کرده اند . در صورت عدم توافق، ممکن است موضوع به یک مرجع حل وفصل اختلافات محول گردد. در بسیاری از موافقت نامه های دو جانبه تحدید حدود ،طرفین به دلیل آگاهی از احتمال وجود مخازن نفت وگاز در محدوده اطراف خط مرزی ،مبادرت به درج شرط مخزن مشترک[۲۵۰] می کنند بدین ترتیب که در مورد چگونگی بهره برداری از این منابع ساز وکاری را طراحی می نمایند[۲۵۱].البته باید توجه نمود که وجود یک مخزن مورد اختلاف نفت یا گاز ،اگر چه می تواند یکی از عوامل محرکه دولتها درتحدید حدود باشد،اما فی نفسه نمی تواند موجب انحراف مسیر مرز دریایی گردد. به سخن دیگر،قواعد تحدید حدود دریایی در درجه اول باید به نحوی اجرا شوند که منجر به نتیجه منصفانه گردد.این بدان معناست که بایستی کلیه عوامل تاریخی وجغرافیایی و اوضاع واحوال مرتبط با قضیه،در این فرایند لحاظ شود.لکن این بدان معنا نیست که صرف وجود یک مخزن مشترک یا مورد اختلاف به خودی خود باعث تغییر این قواعد ویا انحراف در مسیر مرز دریایی گردد.
یکی دیگر از مسائل مطروحه در حوزه مباحث مربوط به تحدید حدود دریایی آن است که آیا اعطای امتیاز بهره برداری ازمیادین نفت وگاز در فلات قاره میتوان مصداق اوضاع واحوالی باشد که در تحدید حدود باید مد نظر قرار گیرد؟ آیا تقدم یکی از طرفین اختلاف در اعطای این امتیازات می تواند موجب اثبات تقدم وی در حاکمیت در محدوده وقوع میادین نفت وگاز گردد؟ رویه دیوان بین المللی دادگستری حاکی از آن است که اعطای امتیاز نفت یک عمل یک جانبه بوده و نمی تواند مصداق اوضاع واحوال موثر در تحدید حدود باشد.مگر اینکه این اقدام با توافق طرفین صورت گرفته باشد[۲۵۲]. به عبارت دیگر صرف اعطای امتیاز بهره برداری از سوی یکی از دولتهای طرف اختلاف به کمپانی های نفتی ،در منطقه مورد اختلاف ،تنها یک رفتار و عملکرد است و به خودی خود نمی تواند مبین اثبات حق حاکمیت آن دولت در منطقه مذکور باشد .در نتیجه آن دولت به استناد این عمل یک جانبه نمی تواند انتظار داشته باشد که مرجع حل و فصل اختلاف مسیر خط تحدید حدود دریایی را تغییر دهد.[۲۵۳]
سؤال دیگری که در رابطه با این موضوع مطرح می شود. این است که آیا تحدید حدود، شرط ضروری بهره برداری از میادین مشترک نفت و گاز است.؟[۲۵۴] در بخش دوم این رساله ،به تفصیل در این خصوص سخن گفته شده است. اجمال سخن آن است که مطابق ماده( ۳)۸۳ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریا ها ، طرفین اختلاف ملزم شده اند که در پرتو درک متقابل و تفاهم ،ساز وکارهای موقت وعملی را اجرا نمایند .به گونه ای که توافق نهایی آنها در مورد تحدید حدود فلات قاره به مخاطره نیافتد. یکی از مصادیق این اقدامات موقت ، می تواند همکاری در بهره برداری از میادین نفت وگاز مورد اختلاف باشد.
بهره برداری از میادین نفت و گاز در تمام مراحل از عملیات اکتشاف گرفته تا استخراج و فرآوری و انتقال و فروش ممکن است توسط بازیگرانی غیر از دولت ها صورت گیرد. به عبارت دیگر موجودیت هایی غیر از دولت ها یک یا چند مرحله از این مراحل را به انجام می رسانند و این اقدام مستلزم تعریف چارچوبی برای انتظام بخشیدن به این امور می باشد. اگرچه هدف شرکت های نفتی کسب منافع روزافزون و جبران هزینه های خود از محل سود حاصله در عملیات نفتی است، اما منافع دولت های حاکم بر این منابع و ضرورت استفاده بهینه از این منابع نیازمند تعریف سلسله ای از قوانین و مقررات در جهت حفظ نظم و منافع جامعه در بهره برداری از آنهاست و بدین ترتیب نیاز به تعریف قواعد و تثبیت هنجارهایی جهت فعالیت بازیگران عرصه بهره برداری از منافع نفت و گاز وجود دارد. به بیان دیگر می توان گفت که حقوق در صدد حفظ موازنه بین منافع بهره برداران و منافع اجتماع برآمده است.از اینرو شناخت اصول و قواعد حقوقی مربوط به بهره برداری از این منابع دارای اهمیت مضاعف است.
فصل چهارم: مفاهیم حقوقی مربوط به توسعه میادین مشترک نفت و گاز
بهره برداری از میادین مشترک نفت وگاز در نظامهای حقوقی ملی مختلف ،مستلزم تعریف ساز وکار مناسب حقوقی است .این ساز وکار که اساس انعقاد قراردادهای نفتی است، در قالب قوانین مو ضوعه ،دستور العمل ها و نظامات حکومتی و رویه قضایی ملی مورد تعریف یا جرح وتعدیل قرار می گیرد. در بهره برداری از میادین مشترک نفت وگاز نیز در ادبیات حقوقی یک سری اصول و قواعد همواره مورد اشاره ه و استناد قرار می گیرند .اگرچه ارزش حقوقی این قواعد همواره یکسان نمی باشند و حتی می توان در حقوقی بودن بر خی از آنها تردید کرد ،ولی عدم اطلاع از آنها می تواند درک سایر مسائل مربوط به این قضیه را با دشواری مواجه سازد.در این گفتار به پاره ای از این قواعد اشاره مختصری صورت می گیرد .همچنین ،به لحاظ درک بیشتر موضوعات بخشهای بعدی مروری بر تعاریف ومفاهیم مربوط به قرارداد های نفتی نیز انجام خواهد گرفت.
مبحث اول: قواعد و اصول بهره برداری از منابع نفت و گاز
در این مبحث قواعد حقوقی ناظر بر بهره برداری از میادین نفت وگاز که عمدتأ منبعث از نظامهای حقوقی داخلی هستند مورد بررسی قرار می گیرد.این اصول و قواعد به تدریج در حقوق بین الملل نیز جایگاه خود را بازیافته و بر خی از آنها در تنظیم موافقت نامه های دو جانبه ،رویه قضایی بین المللی و دکترین مورد توجه قرار گرفته اند.
گفتار اول: قاعده حیازت[۲۵۵]
قاعده حیازت در حقوق داخلی ایران از مصدر حاز به معنی بدست آوردن و در اصطلاح مطابق ماده ۱۴۶ قانون مدنی ایران تصرف و وضع ید یا مهیا کردن تصرف و استیلا می باشد[۲۵۶]. حیازت اشیاء مباح، به اعتبار طبیعت اشیاء متفاوت بوده و مثلاً در مروارید بدست آوردن صدف، در علف و شاخه، بریدن و چیدن آن و در آب رودخانه وارد ساختن آن در نهر یا حوض متعلق به خود می باشد[۲۵۷].
معادن چنانچه در اراضی موات و مباح قرار داشته باشند، از نظر قانون مدنی، همانند دیگر اراضی هرکس اراضی مذکور را حیازت نماید مالک معدن خواهد بود. بنابراین در معادن سطح الارضی که نیازی به عملیات حفاری ندارند، هرکس به هر میزان از آنها بهره برداری نماید آن مقدار را حیازت نموده و مابقی مباح باقی می ماند. حیازت معادن تحت الارضی به صورت عملیات حفاری صورت می پذیرد و کسی که از طریق حفاری از این معادن بهره برداری نماید، درواقع آنها را حیازت کرده است[۲۵۸]. مبنای این حکم قانونگذار مواد ۳۸ و ۱۶۱ قانون مدنی می باشد[۲۵۹]. لازم به توضیح است که این حکم قانون مدنی در واقع نوعی تعریف قاعده بنیادین می باشد . مطابق اصل چهل و پنج قانون اساسی و قانون معادن و قانون نفت، مالکیت برمنبای زیرزمینی از جمله معادن نفت و گاز متعلق به دولت بوده و اشخاص نمی توانند مالک منابع معدنی شوند. در ادامه توضیحات بیشتری در این خصوص بیان خواهد شد.
قاعده حیازت در حقوق عرفی (کامن لا) به معانی موسع و مضیق به کار رفته است. در مفهوم مضیق، بیشتر ناظر بر مبحث صید حیوانات وحشی بوده و بر مبنای آن، فردی که بر حیوانات بدون مالک، مسلط می شود، حق کشتن یا به دام انداختن آنها را داشته و دارای حقوق مکتسبه می گردد. در مفهوم موسع به این معناست که شخصی که بر هرگونه منابع طبیعی عمومی و مشترک دست می یابد، به اندازه تسلط خود بر آن و یا انتقال این منابع به محل مالکیت اختصاصی خود، دارای حقوق مالکانه و مکتسبه می گردد. علاوه بر این، در معنای وسیع تر، این قاعده حاکی از آن است که نخستین استفاده کننده از منابع طبیعی، خواه از طریق استفاده معمولی و طبیعی و خواه به شکل ورود به ذخایر طبیعی (زیرزمینی) مالک آن منبع محسوب می شود و این امر یک قاعده عمومی مالکیت و یکی از اسباب تملک محسوب می شود[۲۶۰]. بنابراین قاعده حیازت یک رژیم حقوقی مدیریت منابع تلقی شده که بر اساس آن، منابع طبیعی عمومی مورد استفاده آزاد و رایگان عموم قرار می گیرند و استفاده کنندگان ملزم به پرداخت وجهی جهت استفاده از آن نمی باشند[۲۶۱].
در چگونگی تطبیق قاعده حیازت بر بهره برداری از میادین نفت و گاز، در حقوق عرفی این قاعده به عنوان یک تأسیس حقوقی تعریف می شود که فردی که در بدو امر مبادرت کشف وتوسعه این میادین کند، مالک آن محسوب می گردد. هرچند این تلقی باعث رقابت شدید جهت تسلط بر این میادین می شود، اما نفس این تقدم در مالکیت موجب تشویق افراد در تلاش و رقابت جهت کشف و توسعه میادین مذکور خواهد شد[۲۶۲]. در عین حال، نباید از آثار زیانبار این امر بر منابع نفت و گاز نیز غافل شد، زیرا اجازه مسابقه افراد جهت اکتشاف و بهره برداری از میادین بر مبنای قاعده حیازت، موجب کاهش ارزش اقتصادی و در نهایت ناکارآمدی و نابودی آنها خواهد شد[۲۶۳]. به سخن دیگر مدیریت منابع نفت و گاز بر اساس قاعده حیازت، مطابق تئوری دسترسی آزاد[۲۶۴] و تحصیل مال در حد توان[۲۶۵] باعث می شود بهره برداران تا آخرین حد توان خود از میادین بهره برداری کرده و به منافع سایر بهره برداران و اشخاصی که در آینده حق انتفاع از این میادین را دارند بی توجهی نمایند[۲۶۶].
فارغ از معایب و مزایای قاعده حیازت در حوزه بهره برداری از میادین نفت و گاز، لازم است به یک نکته مهم در این خصوص توجه داشت و آن قابلیت حرکت این دو ماده و سیال بودن آنهاست. به عبارت دیگر، این سؤال وجود دارد که با توجه به طبیعت سیال این مواد آیا اصولاً امکان مالکیت آنها بر مبنای قاعده مذکور و به تبع مالکیت بر زمین وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال، رویه قضایی و دکترین حقوقی ایالات متحده آمریکا به عنوان مهد مالکیت خصوصی بر نفت و گاز تا مدتهای مدید ،به طور مطلق، قاعده حیازت بدون در نظر گرفتن آثار اعمال آن بر حقوق دیگران ،پذیرفته شده بود .منطق این نظریات که در دعاوی متعدد متجلی شد، آن بود که مالکیت بر زمین موجب مالکیت بر نفت وگاز می گردد .هر چند این نفت وگاز از زمینهای مجاور حرکت کرده باشد.در واقع،نفت وگاز همانند آب و حیوانات وحشی در نظر گرفته شده بود و تسلط بر آن ،صرفنظر از منشا حرکت آن، موجب مالکیت می شد[۲۶۷].به تدریج مشکلات عملی چون حفاریهای غیر ضروری ،انبار کردن نفت ونتایج قاعده حیازت برای مالکان زمینهای مجاور باعث تغییر وانعطاف در اعمال آن شد.
رویه دادگاهها در ایالات متحده ( به عنوان مثال قضیه Westmoreland ) حاکی از تعدیل قاعده حیازت می باشد. از اینرو اکنون نظریه مالکیت بر مبنای مالکیت بر زمین به طور مطلق پذیرفتنی نیست. در نتیجه استفاده ازوسایل غیر طبیعی برای بازیافت حداکثری نفت، یا تزریق گاز به میادین نفتی، سوق دادن نفت و گاز به سمت چاه یک طرف در میادین مشترک نفت و گاز و اقدامات منجر به تخریب و ایراد خسارت به ساختار مخزن و نقض قواعد موضوعه حفاظتی نمی تواند مشمول حمایت های قاعده حیازت قرار گیرد[۲۶۸].
در عرصه حقوق بین الملل و روابط بین کشورها نیز قاعده حیازت دارای طرفداران و مخالفانی است. یک دیدگاه آن است که تا زمانی که قاعده عرفی در زمینه بهره برداری از میادین مشترک نفت و گاز شکل نگرفته باشد، هیچ ممنوعیتی در رابطه با استناد دولت ها قاعده حیازت و اقدام دولت ها در بهره برداری از میادین وجود ندارد. این دیدگاه بر آموزه های دیوان بین المللی دادگستری در قضیه لوتوس استوار بوده و معتقد است که فقدان قاعده عرفی درخصوص منبع بهره برداری یک جانبه از میادین مشترک و اصل حاکمیت دولت ها و انصراف اصل برابری دولت ها به برابری در فرصت ها، باعث می شود که عمل به قاعده حیازت در بهره برداری از میادین مشترک گزینه ای قابل قبول تلقی شود[۲۶۹]. این دیدگاه به شدت مورد نقد مخالفان قرار گرفته که در مبحث مربوط به قواعد حقوق بین الملل در زمینه بهره برداری از میادین مشترک نفت و گازمورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
گفتار دوم: اصل تبعیت یا مالکیت فضا و قرار[۲۷۰]
مطابق این اصل، مالک زمین مالک کلیه فضای مافوق آن و همچنین مالک قسمتهای تحتانی آن در قعر و هسته زمین می باشد[۲۷۱]. در ابتدای توسعه صنعت نفت در ایالات متحده، این اصل درخصوص مالکیت بر ذخایر نفتی به تبع مالکیت بر زمین کاربرد فراوان داشت.به طور کلی، در حقوق آمریکا دو نظریه در مورد مالکیت نفت وگاز وجود دارد؛ نظریه مالکیت مطلق[۲۷۲] ،ناظر بر این معناست که مالکیت این دو کالا ،به تبع مالکیت بر زمین حاصل شده و مالک زمین ،مالک نفت وگاز زیر زمین نیز خواهد بود. در مقابل طبق نظریه عدم مالکیت[۲۷۳]،مالکیت مالک زمین ،منوط به حفاری و تسلط عملی بر نفت و گاز است[۲۷۴]. برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، در ایالات متحده، مالکیت خصوصی بر ذخایر نفت و گاز امری مقبول بوده و یک قاعده تلقی می گردد و فقط سی درصد از مالکیت بر این منابع در اختیار دولت فدرال قرار دارد[۲۷۵]. از اینرو پذیرش هر یک از این نظریات نقش حیاتی در صنعت نفت و گاز این کشور دارد. با گذشت زمان نواقص این اصل هویدا گردید. زیرا کاربرد آن معطوف به میادین سخت همانند معادن فلزات بوده و در صورت اعمال آن بر منابع معدنی سیال همانند نفت موجب تعارض در مالکیت افراد می گردد. از اینرو به مرور زمان جای خود را به اصولی چون حیازت ( با محدودیت های خاص آن ) و نظریه حقوق به هم پیوسته داد[۲۷۶].
در ماده ۳۸ قانون مدنی ایران نیز این اصل مورد پذیرش قرار گرفته است اگرچه اشاره خاصی به مالکیت بر منابع به تبع مالکیت بر زمین نگردیده اما می توان از اطلاق عبارات «نسبت به زیرزمین» و «حق همه گونه تصرف در هوا و قرار» چنین مفهومی را از آن استنباط نمود.
گفتار سوم: قاعده حقوق به هم پیوسته[۲۷۷]
این نظریه در دعوی معروف Ellif V.texon drilling co در سال ۱۹۸۴ توسط دادگاه ایالتی تگزاس توضیح داده شد.و در واقع یکی از محدودیتهای قاعده حیازت است. شرکت تکسون دارای چاه های نفت متعددی بود که در اثر غفلت، یکی از چاه های نفت آن طعمه حریق شد و خساراتی به مقادیری نفت و گاز متعلق به شرکت «الیف» که در مجاورت آن مشغول بهره برداری بود وارد نمود. در هنگام طرح دعوی مطالبه خسارت از سوی شرکت الیف، شرکت تکسون به قاعده حیازت استناد نمود ولی دادگاه بر مبنای دکترین حقوق به هم پیوسته، دفاع وی را مردود دانست. به نظر دادگاه، مالکی که مبادرت به استخراج نفت و گاز می کند، موظف به اعمال این حق بدون سهل انگاری و یا ایراد خسارت به دیگران می باشد. هریک از مالکان مشترک حق دارد در مقابل خسارت ناشی از سهل انگاری و مسامحه دیگران حفاظت گردد[۲۷۸]. مبنای این دیدگاه،توجه به سهم منصفانه است.بدین ترتیب که هر مالک به نحوی بهره برداری از مخزن مشترک کند که متناسب با نفت و گازی باشد که در زیر زمین متعلق به وی قرار داردو هر عملی که باعث هدر رفتن منابع مخزن مشترک باشد ممنوع است[۲۷۹].
اگرچه منطق این نظریه نیز همان منطق قاعده حیازت می باشد، اما باید در نظر داشت که قاعده حیازت، اصلی اجتماعی است که به منظور فراهم نمودن امکان بهره مندی جامعه از منابع طبیعی و مزایای توسعه منابع انرژی طراحی شده و توسط حقوق نهادینه گردیده است. در عین حال، هر فعالیتی که با این هدف ناسازگار باشد تحت شمول این اصل قرار نگرفته و حمایت نمی گردد. بنابراین، هر گونه اقدام زیان بار اعم از سهل انگاری و غفلت که منجر به ورود خسارت به منافع دیگران باشد یا استفاده از روشها وتکنیک های موجد چنین آثاری بر مبنای دکترین حقوق به هم پیوسته، موجب مسئولیت است و حتی فراتر از آن می توان گفت که بر اساس نظریه حقوق به هم پیوسته، هر یک از دارندگان حق در یک مخزن مشترک نفت و گاز دارای حق انتخاب عادلانه جهت تولید نفت و گاز قابل تولید در قسمت های تحتانی تحت تملک یا امتیاز خود است و این حق، محدود به میزان مالکیت وی در کل مخزن بوده و هر اقدامی که باعث بهره مندی وی از میزان بیش از حق خود و تجاوز به حقوق سایر صاحبان حق گردد مطابق نظریه مذکور باعث بروز مسئولیت می گردد.[۲۸۰] از سوی دیگر ،تخریب یا ایراد صدمه به مخزن مشترک ،کاربرد روش های نا معقول در بهره برداری و محدود بودن بهره برداری به به کار گیری وسایل غیر معقول از دیگر محدودیت های این قاعده است[۲۸۱].
گفتار چهارم: مالکیت مشاع یا مشترک [۲۸۲]
در نظام حقوقی کا من لا بالاخص در حقوق ایالات متحده آمریکا مالکیت مشترک بر ذخایر نفت و گاز یک قاعده و نه یک استثناء است، چرا که، مالکیت حقوق در این گستره غالباً اشتراکی می باشد. [۲۸۳] اگر چه این نوع مالکیت تحت عنوان اشاعه[۲۸۴] و شراکت و نه کندومینوم بررسی می شود . به طور کلی در حقوق ایالات متحده سه نوع اشتراک در حقوق وجود دارد که عبارتند از:[۲۸۵]
۱) اشتراک معمولی[۲۸۶] که در آن مالکین مشترک دارای منافع جداگانه ولی غیر قابل تقسیم در مال می باشند.اگرچه سهم هر یک مشخص است ولی معلوم نیست کدام بخش معین از مال متعلق به کدامیک است.به عبارت دیگر هر یک دارای سهم مشخص ولی غیر مفروز می باشند.
۲) انتفاع مشترک [۲۸۷] که در آن هر مالک، در کل مال مالکیت دارد ولی مالکیت وی مشروط به نظارت سایر شرکاء می باشد و با نظارت و رضایت مابقی شرکاء، یک شریک می تواند از منافع کل مال بر خوردار شود .
۳) اشتراک به وسیله تمامیت[۲۸۸] این نوع اشتراک بیشتر در اموال زن وشوهر مصداق دارد که تا زمانی که رابطه زوجیت باقی است هر دوی آنها به مثابه فرد واحد در تمام مال مالکیت دارند و در واقع همانند شخصیت حقوقی واحد هستند و هیچ یک از آنها مادام که رابطه مذکور باقی است حق انتفاع مستقل و انفرادی از مال را ندارند .
در حقوق بین الملل رژیم اشاعه[۲۸۹] به حاکمیت مشترک یا اعمال حاکمیت مشترک توسط دو یا چند کشور بر یک سرزمبن تعریف شده است.[۲۹۰] به عبارت دیگر مفهوم کندومینوم در حقوق بین الملل، عبارت از رژیمی است که مشخصه آن، اعمال مشترک قدرت سیاسی و قضایی(حاکمیت) توسط دو یا چند کشور بر اساس اصل مساوات در قلمرو معین است. به شکلی که قلمرو مزبور، از حیطه اعمال صلاحیت یک دولت به صورت انحصاری خارج می گردد و دو رکن عمده آن توافق صریح کشور های مذبور و برابری حقوق کشورهای ذی نفع در پهنه سرزمینی (خاکی یا آبی ) می باشد[۲۹۱] و با این شرایط حاکمیت مشترک نیز معادل همان رژیم کندومینویم می باشد.
این مفهوم همچنین در رأی دیوان بین المللی دادگستری در سال ۱۹۹۲ در قضیه خلیج فونسکا به عنوان «بهترین قالب حقوقی برای شرایط اشتراک منافع که عبارتست از تساوی کامل در استفاده از آبها، اشتراک حقوق کشور ها از نقطه نظر حقوقی و منع هر گونه امتیاز» ذکر شده است.[۲۹۲] در احراز رژیم کندومینویم، در وهله اول وجود توافق بین دولت ها شرط است. در صورت فقدان توافق استقرار این رژیم بسیار دشوار بوده و تنها موردی که رژیم مذکور بدون توافق دولت ها مستقر شده، مبنای آن رأی فوق الذکر دیوان بین المللی دادگستری می باشد.[۲۹۳] بنابراین می توان گفت که اشاعه یا کندومینویم در حقوق بین الملل چارچوبی ناظر بر روابط بین دولت هاست که بر مبنای توافق صریح یا عملکرد آنان و یا آراء محاکم بین المللی استوار بوده و بر اساس آن دو یا چند کشور در یک پهنه خشکی یا آبی به صورت مساوی و به دور از هر گونه انحصار و امتیاز اعمال حاکمیت کرده و از حقوق مالکانه و حق حاکمیت خود منتفع می شوند.
علاوه بر قواعد مورد اشعار دومفهوم در ادبیات حقوقی منابع مشترک نفت وگاز به وفور مورد استفاده قرار می گیرند که بیشتر دارای خصیصه عملیا تی داشته ومبتنی بر ملاحظات عملی هستد. این دو مفهوم ،کار آمدی و یکپارچگی مخزن هستند.
گفتار پنجم: اصل کار آمدی[۲۹۴]
این اصل که یک اصل عملی ونه اصل حقوقی است، ناظر بر حداکثر بهره برداری از مخازن می باشد و مطابق آن بهره برداری حداکثری می بایست به شکلی صورت پذیرد که ویژگی های فیزیکی و ابعاد علمی و زمین شناسی آن نیز مد نظر قرار گیرد. چنین رویکردی مستلزم آن است بهره برداری از مخزن به شکل کیفی و مناسب صورت پذیرد[۲۹۵] به سخن دیگر بهره برداری از مخزن بدون توجه به مختصات زمین شنا سی و داده های علمی و تکیه صرف به کمیت تولید مواد هیدروکربنی از مخازن با اصل کار آمدی منافات خواهد داشت.
گفتار ششم: اصل یک پارچگی مخزن[۲۹۶]
از آنجا که مخازن نفت و گاز به شکل توأم تحت فشار زمین، آب و گاز هستند، استخراج نفت و گاز در یک نقطه شرایط کل مخزن را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین چنانچه یک دولت در منطقه اختصاصی تحت حاکمیت خود مبادرت به استخراج نفت یا گاز نماید، این اقدام شرایط بهره برداری کل مخزن را تحت تأثیر خود قرار می دهد[۲۹۷]. مطالعه موافقت نامه های توسعه مشترک و یکی سازی و همچنین شرط مخزن مشترک در موافقت نامه های تحدید حدود دریایی حاکی از آن است که رویه دولتها متمایل به لحاظ کردن این اصل در بهره برداری از این منابع می باشند به نحوی که استناد به اصل حاکمیت و بهره برداری نامحدود و یک جانبه از این منابع مهار شود. به عبارت دیگر توسعه مشترک و یکی سازی مکانیزم هایی هستند که بوسیله آن یک پارچگی مخزن تضمین می شود[۲۹۸].
این اصل به وسیله ژیدل[۲۹۹] به عنوان وسیله جهت حل مشکل مربوط به حوزه های نفت فرامرزی و مشترک بین کشورها معرفی شده و بر مبنای آن از یک سو بر حق ذاتی کشورها در اکتشاف و استخراج چنین میادینی تکیه می شود و از سوی دیگر یک پارچگی این مخازن حفظ و از بهره برداری یک جانبه و در نتیجه ناکار آمدی آنها کاسته می گردد و به تبع آن مدل هایی چون یک پارچه سازی و توسعه مشترک طراحی و اجرا می گردد.[۳۰۰]
البته از دید گاه برخی از حقوقدانان ،با توجه به اینکه اصل یکپارچگی مخزن نشأت گرفته از نظریه سهم منصفانه در رژیم حقوقی رودخانه های مرزی وکانالهاست ، دلیلی وجود ندارد که نظریه سهم منصفانه که حاکی از این است که منافع مشروع دولتهای ذیربط باید در مقابل یکدیگر مطابق شرایط واوضاع واحوال هر مورد متوازن باشد ،در مورد منابع مشترک نفت وگاز نیز اعمال شود.[۳۰۱]
صرف وجود قواعد و هنجارهای حقوقی به شکل انتزاعی و تئوریک نمی تواند چارچوب مناسبی برای بهره برداری از این منابع باشد. اگرچه این قواعد و اصول می تواند انگیزه ای برای ممانعت از اقدامات یک جانبه بازیگران دولتی و غیر دولتی باشد. به عبارت دیگر، خواه منابع نفت و گاز میان دولت ها مشترک باشد و خواه میان اشخاص حقیقی و حقوقی، بهره برداری از آنها با ملحوظ قرار دادن اصول فوق الذکر، مستلزم نیل به توافق است. چنین توافقی در سطح دولت ها به شکل انعقاد معاهده و میان اشخاص حقیقی و حقوقی به صورت قرارداد متجلی می شود.
مبحث دوم: قراردادهای نفتی و انواع آن
قرارداد معادل contract انگلیسی و contrat فرانسوی بوده و به توافق بین دو یا چند نفر درخصوص چیزی که متضمن نفع حقوقی باشد گفته می شود. چنین توافقی می تواند راجع به شناسایی ایجاد یا تغییر یا اسقاط تعهد و یا انتقال حقی باشد. در حقوق ایران عقد و قرارداد هر دو دارای مفهوم واحد بوده در عین حال قرارداد اعم از عقد می باشد زیرا عقد، قراردادی است که موجب تعهد یا تعهداتی شود.[۳۰۲] در ماده ۱۸۳ قانون مدنی ایران عقد، تعهد یک طرف بر قبول امریست که مورد قبول طرف دیگر باشد. بنابراین می توان قرارداد، توافقی است که که متضمن تثبیت تعهد، انتفای آن ، تبدیل یا تغییر آن یا انتقال حق باشد.
در کنار واژه قرارداد اشاره به اصطلاحات معاهده و قرارداد بین المللی ضروری می نماید. چرا که غالب قراردادهای نفتی میان کشور های سرمایه پذیر از یکسو و شرکت ها و مؤسسات خصوصی از سوی دیگر منعقد می شود. مطابق بند ۱ ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین درخصوص حقوق معاهدات، توافق میان دولت ها به عنوان تابعان حقوق بین الملل که به شکل مکتوب و بر اساس حقوق بین الملل به شکل دو یا چند جانبه و صرفنظر از عنوان آن منعقد شده باشد، معاهده محسوب می شود. از دیدگاه نویسندگان، معاهده وسیله ای است که کشورها با اشکال و صور گوناگون میان خود الزام ایجاد نمایند[۳۰۳] و شامل هر گونه توافق منعقده میان تابعان حقوق بین الملل به منظور حصول آثار حقوقی طبق مقررات بین المللی بوده و بیانگر هماهنگی اراده دو یا چند کشور، در تعیین قاعده ای است که بتواند مشکلی را در چار چوب روابط بین المللی حل نماید.[۳۰۴] همچنین معاهده توافق مکتوبی تعریف گردیده که به وسیله آن دو یا چند دولت یا سازمان بین المللی میان خود رابطه ای را در قلمرو حقوق بین الملل ایجاد کرده یا در صدد ایجاد آن هستند.[۳۰۵]
بنابراین می توان گفت که معاهده نوعی توافق است، اما از نظر طرفین توافق و قواعد و حقوق حاکم بر آن دارای شرایط و ویژگی های خاص بوده و از قرارداد متمایز می باشند. قراردادهای منعقده میان دولت ها و اشخاص حقوقی خصوصی به منظور فعالیت در حوزه نفت و گاز معاهده بین المللی نیستند. گرچه در تحلیل نهایی این گونه قراردادها ممکن است مسائلی را بین دولت طرف قرارداد و دولت متبوع تبعه خارجی مطرح سازند ولی معاهده تلقی نشده و تابع قواعد بین الملل ناظر بر معاهدات نمی گردند.[۳۰۶] از نظر برخی حقوقدانان این گونه قراردادهای منعقده میان دولت یا یک سازمان دولتی و شخص حقوق خصوصی اعم از اتباع داخلی یا خارجی بین المللی نبوده و قرارداد عمومی یا دولتی می باشند.[۳۰۷]
به طور کلی در ارزیابی ماهیت قراردادهای نفتی نظریات متعددی ارائه شده است. برخی معتقدند که صرفنظر از مالکیت دولت بر منابع و معادن طبیعی، از آنجا که اعمال دولت در ارتباط با کشف و استخراج این معادن در زمره اعمال تصدی (نه حاکمیت) قرارداد و تمام امور مربوط به کشف، استخراج، انتقال و فروش نفت و گاز براساس مقررات حقوق خصوصی صورت می گیرد، ماهیت این قراردادها خصوصی بوده و درنتیجه تابع مقررات حقوق داخلی دولت میزبان و قابل طرح در دادگاههای این دولت ها می باشند. این نظریه به لحاظ حاکمیت دولت در کلیه شئون داخلی خود از جمله حاکمیت بر محاکم داخلی خود و عدم تمایل شرکت های خارجی به پیروی از آن چندان منطق با رویه موجود نمی باشد.[۳۰۸]
برخی با اتکا به مؤلفه هایی چون صدق عنوان عمل حاکمیت بر قرارداد نفتی، هدف تأمین منفعت عمومی، انجام امر عمومی توسط شخص عمومی و …آنها را قرارداد های عمومی می دانند و در نتیجه حل و فصل اختلاف ناشی از آنرا در مراجع اداری دولتی و نه محاکم می دانند. حقوقدانانی از قبیل اوکانل و روسو مدافع این نظریه می باشند[۳۰۹]. از این دیدگاه دولت میزبان می تواند در قبال پرداخت غرامت این قراردادها را یک جانبه لغو نماید. به نظر می رسد منطق این نظریه تبعیت از قطعنامه ۱۸۰۳ سازمان ملل یعنی قطعنامه حاکمیت دائم کشورها بر منابع طبیعی بوده و در نتیجه حق حاکمیت دولتها بر منابع طبیعی سبب می شود که دولت علیرغم تعهدات قراردادی با رعایت شرایطی چون پرداخت خسارت و وجود منفعت عمومی و عدم تبعیض حق فسخ یک جانبه قرارداد را داشته باشد.
بر مبنای نظریه دیگری که پروفسور جساپ و پروفسور شوارز بنرگر به آن معتقدند، قراردادهای نفتی دارای ماهیت بین المللی می باشند. طرفداران این نظریه معتقدند اگر دولتی با تبعه خارجی اعم از شخص حقیقی و حقوقی قرارداد منعقد و تابعیت بین المللی طرف را بپذیرد در حقیقت ماهیت بین المللی بودن قرارداد و حاکمیت اصول و قواعد حقوق بین الملل را پذیرفته است و کمپانیهای نفتی اشخاص حقوقی موضوع حقوق بین الملل می باشند[۳۱۰]. این نظریه مورد قبول دیوان بین المللی دادگستری قرار نگرفته است.از نظر دیوان بین المللی دادگستری قرارداد امتیاز نفت معاهده محسوب نبوده و جزء یک قرارداد میان یک دولت و شرکت خصوصی خارجی چیزی نمی باشد.[۳۱۱]
قرار داد های سرمایه گذاری در زمینه نفت و گاز ، که موافقت نامه توسعه اقتصادی[۳۱۲] نیز نامیده می شوند از حیث قانون حاکم بر آن و تبعیت از مقررات ملی یا بین المللی ،در آراء نویسندگان و رویه قضایی داوری های بین المللی مورد بحث و مجادلات فراوانی قرار گرفته اند [۳۱۳] و به نظر می رسد اختلاف نظر در این زمینه کما کان به قوت خود باقی است . اما می توان گفت که از آنجا که در قراردادهای سرمایه گذاری و موافقت نامه توسعه اقتصادی بین دولت ها و شرکت های خارجی طرفین دارای تابعیت واحد نیستند. این قراردادها ماهیت بین المللی دارند، اما در عین حال معاهده هم نمی باشند چرا که تمام طرفین آن تابعان حقوق بین الملل نیستند بلکه قراردادهای بین المللی می باشند.[۳۱۴] با توجه به توضیحات فوق می توان گفت قراردادهای نفتی توافق هایی هستند که میان دولت و مؤسسات خصوصی داخلی یا خارجی با موضوع فعالیت های مربوط به نفت منعقد می شوند. آنها دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند؛ از یک سو یک طرف قرارداد دارای حقوق وا متیازات ویژه از جمله حق حاکمیت دائم بر منابع طبیعی، حق قانونگذاری و لغو قوانین داخلی و اصلاح آنها و حق مصادره و ملی سازی با رعایت برخی شرایط بوده و طرف مقابل یعنی کمپانی نفتی دارای تابعیت دولت میزبان نمی باشد. از سوی دیگر در غالب قراردادهای نفتی مرجع حل و فصل اختلافات نه مراجع اداری دولتی و نه محاکم داخلی بلکه نهادهایی چون داوری های بین المللی است و قانون حاکم بر قرارداد نیز غالباً قانون دولت میزبان نیست، بلکه همواره به «اصول کلی حقوقی» یا «اصول حقوقی مورد قبول متمدن جهان» یا «اصول و قواعد حقوق بین الملل» یا «انصاف» و … اشاره می شود. بنابراین قراردادهای نفتی به طور خالص قراردادهای خصوصی یا عمومی یا بین المللی نمی باشند بلکه دارای مؤلفه هایی از این اقسام بوده و دارای ماهیت خاص می باشند که بیش از همه تابع تراضی و توافق طرفین هستند.
به طور کلی ،صنعت نفت به دو مرحله علیا (بالادست) و سفلی(پائین دست) تقسیم می شود. مقصود از مرحله علیا[۳۱۵] فعالیت های مربوط به اکتشاف و بهره برداری و تولید نفت بوده و مرحله سفلی[۳۱۶] عملیات مربوط به پالایش و حمل و نقل و پخش و فروش نفت را شامل می شود[۳۱۷]. اجرای عملیات مربوط به هر یک از مراحل مذکور توسط کمپانی های نفتی معمولاً در قالب حقوقی قرارداد صورت می پذیرد. از اینرو قراردادهای نفتی قراردادهایی هستند که دولت یا شرکت ملی نفت با کمپانی های خارجی به منظور اجرای یک یا چند نوع از عملیات و یا همه عملیات زیر منعقد می نماید:
۱) اکتشاف ( از طریق زمین شناسی، ژئوفیزیکی و …).
۲) حفاری، تولید، استخراج و برداشت نفت خام و طبیعی.
۳) گرداندن دستگاه های تقطیر میدان نفت و دستگاه های گوگردگیری و به طور کلی عملیات عمل آوری نفت و گاز تولیدی.
۴) انبارکردن نفت و گاز و مشتقات مواد ساخته شده از آن و حمل و نقل و تحویل این مواد به انضمام وسایل بارگیری کشتی و تصفیه نفت و گاز طبیعی.
۵) تصفیه نفت و گاز و تهیه مشتقات دیگر از آن.
۶) خرید و فروش نفت و گاز طبیعی و سایر محصولات نفتی.[۳۱۸]
در نتیجه، در معنای کلی، قراردادهای نفتی قراردادهایی هستند که دولت ( در معنای عام آن) با یک کمپانی داخلی یا خارجی در هریک از مراحل علیا و سفلای صنعت نفت در تمام یا یکی از زمنیه های فوق منعقد می نمایدو دارای اقسام متفاوتی هستند
۴- استفاده از کنترلها و مشوقهای خارجی
۴- انتظار حصول نتایج بلند مدت
۵- انتظار حصول نتایج کوتاه مدت (تاکنیکی)
۵- قبول امکان وجود وحدت یا حداقل وابستگی متقابل
۶- صرفا استفاده از امکانات و قدرت موجود
۷- قبول وجود تضاد خطری منابع
۷- دیگر مداری با توجه به انگیزههای درونی
۲-۱-۱۱- تئوری نیازهای سه گانه مک کلهلند
دیوید کلارنس مک کلهلند در سال ۱۹۱۷م در نیویورک دیده به جهان گشود و در سال ۱۹۳۸م وارد دانشگاه وسلیان شد. وی مدرک فوق لیسانس خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه میسوری و در سال ۱۹۴۱م مدرک دکتری خود را در همین رشته از دانشگـاه یال دریافت کرد. در سال ۱۹۶۳م مک کلهلنـد کار خود را به عنوان مشاور و دستیار مدیران در زمینه ارزیابی و آموزش و استخدام در مک بر آغاز کرد. در طول این سالها او مطالبی در زمینه ارتباط ضریب هوشی و شخصیت نوشت که در مجله روانشناسان آمریکا به چاپ رسید. بعد از آن مطالعات وی بیشتر روی موضوع روابط و انگیزش متمرکز شد. مک کلهلند در سال ۱۹۵۶م به هیات علمی دانشگاه هاروارد پیوست و قبل از آن در دانشگاه وسلیان موفق به اخذ کرسی استادی شده بود. آثار زیادی از وی به جا مانده است. مک کلهلند در ۲۷ مارس ۱۹۹۸م پس از ۵۷ سال کار تحقیقاتی در ۸۰ سالگی دیده از جان فرو بست.
در اواخر دهه ۱۹۴۰م تئوری نیازهای اکتسابی توسط وی ارائه شد. او سه مدیر اجرایی را مورد مطالعه قرار دادند، به آنان تصویر مردی را نشان داد که نشسته بود و به عکسهای خانوادگی روی میز کارش نگاه میکرد. یکی از مدیران نظرش را در مورد این تصویر اینگونه نوشت:
او مهندس است که خیال بیرون بردن خانواده خود را در روز بعد در سر میپروراند. دیگری توضیح داد که او طراح است و از روی حرفهای خانوادهاش به ایدههایی برای ساختن ابزاری تازه دست یافته است. سومی گفت او مهندسی است که سرگرم کار روی مسأله فشار پلی است و از حالت اعتماد به نفسی که در قیافهاش پیداست، به نظر میرسد که به حل آن مساله نیز اطمینان دارد. مک کلهلند گفت رفتار آدمها مبتنی بر سه نیاز است.
دیوید مک کلهلند سه عامل انگیزشی را در مورد نیازها پیشنهاد نمود که عبارتند از:
- نیاز به کسب موفقیت: تلاش برای انجام دادن بعضی کارهای مشکل و رسیدن به موفقیت، تمایل به برتری یا موفقیت در ارتباط با مجموعهای از استانداردها، یعنی تلاش برای کسب هدف با توجه به برنامهها و استانداردهایی که موفقیت را تضمین می کند. از نظر مک کلهلند، این نیاز سبب میشود که افراد به تعریف و تکذیب دیگران در انجام کار توجه نداشته باشند و تنها پاداش مؤثر برای آنها، تحقق اهداف و آرزوهایشان در خصوص انجام کار است.
- نیاز به ایجاد ارتباط با دیگران: که به صورت روابط بسته با اشخاص و ایجاد ارتباط متقابل و دوستانه با افراد است، یعنی تمایل به کسب دوستی، حمایت دیگران و ایجاد روابط صمیمی با آنها. بر اساس این نیاز افراد تمایل دارند که مورد پذیرش دیگران واقع شوند و در شرایطی که تعاون برقرار است و روحیه همکاری و تفاهم وجود دارد به کار اشتغال داشته باشند. افرادی که دارای این نیاز هستند، اغلب به عضویت در باشگاهها، موسسات اجتماعی و فعالیتهای گروهی گرایش دارند. این نیاز با نیاز تعلق یا اجتماعی در مراتب نیازهای مازلو شباهت دارد.
- نیاز به کسب قدرت: یعنی دیگران را وادار کنیم تا به گونهای مخالف رفتار همیشگی خود رفتار کنند که آنها تحت کنترل خود در آوریم. به عبارت دیگر منظور کسب توانایی برای اعمال نفوذ بر دیگران و کنترل آنها میباشد. این نیازها سبب میشود که افراد مسئولیتهای دیگران را بر عهده بگیرند و بر آنها اعمال نفوذ نمایند و در وضعیت رقابتی به انجام کار بپردازند و همواره در پی کسب شهرت، اعتبار و تشخیص هستند و بیش از آن که به عملکرد مؤثر فرد توجه کنند به اعمال نفوذ بر دیگران توجه دارند. در مقایسه با نظریه مازلو صاحبنظران معتقدند که نیازها به قدرت بین نیاز احترام و خود شکوفایی قرار دارد.
تقریباً ۸۰ درصد نیروی محرک و انگیزش تمام افراد نیاز به کسب موفقیت و قدرت ، ایجاد ارتباط با دیگران است. در این تئوری، توجه عمده بر روی نیاز موفقیت است. نیاز موفقیت متمایل به برتریجویی، رقابت، اهداف چالشی، پافشاری برای انجام کار و غلبه بر مشکلات است. مک کلهلند دریافت که عملکرد افرادی با نیاز موفقیت بالاتر، بهتر از کسانی است که نیاز موفقیت در آنها متوسط یا پایین است.
این سه محرک در درجات مختلف میتواند در وجود هر کسی باشد. برای افراد مختلف محرکهای یکسان، رفتارهای متفاوتی را به دنبال دارد. در واقع مردم فکر میکنند که افراد مختلف، معانی یکسانی از تصویرهای ثابت و مشخص، دریافت میکنند، در صورتی که چنین نیست. مک کلهلند بیان میکند که تعدادی از این عوامل که توضیح داده شده از طریق مشاهده و تجربه به دست آمدهاند، اما این افرادی که نیاز به کسب موفقیت شدید دارند چه میکنند؟
کسانی که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید است، اهل مخاطره و برد و باختهای سنگین نیستند و به هیچ وجه تمایلی ندارند که در فرایند موفقیت شانس بیاورند، بلکه آنها ترجیح میدهند با مسائل و مشکلات روبرو شوند و به جای اینکه نتیجه کار را به حساب شانس بگذارند، مسئولیت آن را شخصاً به عهده بگیرند. اما باید به این نکته اذعان کرد که این افراد از انجام دادن کارهای بسیار ساده که موفقیت آن صد در صد است و یا کارهای بسیار سخت که امکان موفقیت پایین است، اجتناب میکنند.
مک کلهلند میگوید میتوان با آموزش نیاز به کسب موفقیت به افراد و کارایی آنان را افزایش داد. افرادی که در خود به شدت احساس نیاز به پیشرفت میکنند، اگر تصور کنند که مسئولیتی را که به عهده آنان گذاشته شده است و احتمال موفقیت در آن ۵۰ درصد باشد، نهایت سعی خود را خواهند کرد و آن کار را به بهترین شکل ممکن انجام خواهند داد و این افراد تمایلی به انجام کارهایی که جنبه شانس دارد، ندارند، زیرا موفقیتی که در سایه شانس به دست آید، برای آنها هیچ لذتی به دنبال نخواهد داشت. این افراد بیشتر به دنبال انجام کارهایی هستند که در اصطلاح هماورد طلب باشند.
یکی دیگر از خصوصیات میل به موفقیت مردم این است که به نظر میرسد، آنها بیش از آنکه نگران پاداش آن موفقیت باشند، نگران موفقیت شخصی هستند، البته آنها پاداشها را رد نمیکنند، اما پاداش برای ارضای خودیابی آنها کافی نیست. در واقع مردم از خودِ پیروزی یا حل کردن یک مشکل، لذت بیشتری میبرند تا اینکه به خاطر آن پاداش یا پول بیشتری دریافت کنند.
پول یک ارزش اولیه برای انگیزش مردم محسوب میشود و این برای آنها معنی ارزیابی کردن فرایندها و مقایسه موقعیت آنها با دیگران را فراهم میکند و معمولاً مردم پول را برای مقام یا حمایت اقتصادی جستجو نمیکنند.
بازخورد در واقع تمایل مردم برای نیاز به کسب موفقیت است تا در بازخورد واقعی نتایج کارها موقعیت خود را بیابند و یک موفقیت شخصی به دست آورند. بنابراین، افرادی که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید است، بیشتر به کارهای فروشندگی و یا کارهای خصوصی که خود شخصاً مدیریت کار را بر عهده داشته باشد، روی میآورند. به علاوه طبیعت بازخورد واقعی برای برانگیختن مردم مهم است. در پاسخهایی که این افراد به سوالهایی درمورد کارشان دادهاند، مشاهده میشود که این افراد علاقهای به توضیح خصوصیات شخصیتی خود ندارند. افرادی که نیاز به کسب موفقیت در آنها زیاد است، میخواهند واقعیت را بدانند و بازخورد نتایج را ببینند و این سوال پیش میآید که چرا افرادی که انگیزه کسب موفقیت در آنها بیشتر است، عملکرد بهتری دارند؟
مک کلهلند در پاسخ به این سوال میگوید؛ چون آنها معمولاً برای فکر کردن وقت بیشتری صرف میکنند تا اینکه چگونه کارها را بهتر انجام دهند. در حقیقت او فهمید هر کجا که فکر بهتری برای انجام کار وجود داشته باشد، عملکرد بهتری نیز اتفاق میافتد.
مثالها: دانشجویان دانشگاه که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید است، نسبت به دانشجویان ضعیفتر، نمرههای بهتری کسب میکنند. همچنین کسانی که تمایل به کسب موفقیت بیشتری دارند با تشویق کردن، عملکرد بهتری از آنها سر میزند، چون آنها همیشه سعی در بهتر کردن امور محوله دارند.
بنابراین شرکتهایی که تعداد بیشتری از این افراد را در اختیار دارند، سریعتر رشد میکنند و بازده و سود بیشتری دارند. مک کلهلند تحلیلهایش را از این هم بیشتر توسعه داده و معتقد است در کشورهایی که تعداد افراد با انگیزه کسب موفقیت بیشتر است، رشد اقتصادی ملی بیشتری دارند و باز سوال پیش میآید که آیا این مهارت آموختنی است؟
آیا میتوانیم انگیزه نیاز به کسب موفقیت را به مردم آموزش دهیم؟ مک کلهلند در حال متقاعد کردن دیگران برای پاسخ مثبت به این سوال است. در حقیقت او به دنبال توسعه برنامههای آموزشی برای افرادی بود که میخواستند میل به کسب موفقیت را در خود افزایش دهند؛ او همچنین برنامههایی مشابه را برای قشرهای دیگر جمعیت توسعه داد.
انگیزه مردم در کسب موفقیت: ستون اصلی اغلب سازمانها میتواند انگیزه افراد در کسب موفقیت باشد، اما در مورد استعداد مدیران چه میتوان گفت؟ همان طور که میدانیم افراد با میل زیاد به کسب موفقیت، دارای شخصیتهای تولید کننده هستند، اما هنگامی که آنها مستقل کار میکنند نسب به زمانی که کار گروهی انجام میدهند، بهتر کار میکنند. هنگامی که کاری را خوب انجام میدهند، از دیگران هم انتظار دارند، مثل آنها عمل کنند. در نتیجه در بعضی مواقع این کمبودها باعث میشود تا دیگران تولید و عملکرد آنها را سرکوب کنند و مانع از به حداکثر رساندن پتانسیل آنها شوند. امروزه نیاز افزایش میل به کسب موفقیت کارکنان حس میشود، اما هنوز بسیاری از مدیران فقط به فکر افزایش مهارت کاری پرسنل هستند. امروزه صرفاً یک مدیر خوب بودن کافی نیست، بلکه مدیر باید تاثیرگذار باشد. مک کلهلند به این نتیجه رسید که برانگیختن میل به کسب موفقیت مردم، مثل خانوادههایی است که انتظارهای بیشتری نسبت به تواناییهای فرزندانشان دارند. والدین از فرزندانشان در سنین بین ۶ تا ۸ سالگی توقع دارند در بعضی کارها از خود استقلال نشان دهند و کارهایی را بدون کمک آنها انجام دهند، مانند مراقبت از خود در اطراف خانه. ولی اگر والدین این توقعات را زود از فرزند خود داشته باشند و فرزندان نتوانند انتظار والدین را برآورده کنند، والدین بچهها را سرکوب میکنند و شخصیت این کودکان توسعه پیدا نمیکند و این احساس را به بچهها میدهد که آنها را نمیخواهند و آنها بیعرضهاند. در حالی که آنها هنوز برای این استقلال آمادگی کافی را ندارند و به عکس اگر بیش از حد بچهها مورد حفاظت قرار گیرند، این بچهها وابستگی زیادی به والدینشان پیدا میکنند و همیشه منتظـر میمانند تا والدین برایشان تصمیم بگیرند.
بالا بردن انگیزش افراد برای انجام شدن بهتر کارها یکی از وظایف مدیر و رهبر در یک سازمان است و یکی از خصوصیات یک رهبر خوب تاثیرگذار بودن اوست.
همان طور که گفته شد افرادی که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید باشد، عملکرد بهتری دارند و سازمانهایی که تعداد بیشتری از این افراد را در اختیار داشته باشند، بازده بهتری دارند و آنها برای سازمان سودآورتر هستند. دیوید مک کلهلند معتقد است که ما میتوانیم افراد را آموزش دهیم تا آنها به اشخاصی که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید است، تبدیل شوند و از این طریق میتوانیم عملکرد و بازده سازمان را بهبود ببخشیم.
بر پایه این تئوری، مدیران باید افراد موفقتر را شناسایی کنند و برای پیشرفت، آنها را تشویق نمایند و راه را برای آنها هموار نمایند. مدیران باید بر روی تواناییهای افراد موفق سرمایهگذاری کنند و از آنها برای تعیین هدف، استفاده نمایند. همچنین مدیران بایستی از تمایل افراد موفق برای مسئولیتپذیری، بهره ببرند که این امر از طریق تفویض اختیار و استفاده از روش «مدیریت بر مبنای هدف» میسر خواهد گشت.
۲-۱-۱۲- تئوری جذابیت
- توصیف بعُد قابل اعتماد بودن کیفیت خدمات راهور
همانطور که در جدول شماره (۷-۴) گزارش شده است، به نظر شرکت کنندگان در این تحقیق انجام کار در زمان مشخص وعده داده شده به اربابرجوع یا شهروندان دریافتکننده خدمات با میانگین ۵۸/۴ و واریانس ۳۳/۰ و انحراف معیار ۵۸/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد، یکی از مؤلفه های کیفیت راهور میباشد.
از دیگر مؤلفه های بُعد قابل اعتماد بودن، اطمینان از این که مدارک و سوابق اربابرجوع نزد پلیس راهنمایی به دقت حفاظت می شود، میباشد. پاسخگویان جامعه آماری این تحقیق با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۹/۰ و انحراف معیار ۶۳/۰، این مؤلفه را در حد زیاد و خیلی زیاد تأیید نمودند.
- توصیف بُعد اطمینان کیفیت خدمات راهور
شرکت کنندگان در این تحقیق با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۴/۰ و انحراف معیار ۵۸/۰، معتقدند که مهارت کارکنان یکی از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میباشد. علاوه بر مهارت، آنها با میانگین ۷/۴ و واریانس ۲۳/۰ و انحراف معیار ۴۸/۰، داشتن تخصص برای انجام کار را جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میدانند. همچنین پاسخگویان با میانگین ۷/۴ و واریانس ۳/۰ و انحراف معیار ۵۵/۰، معتقدند که احساس امنیت شهروندان در هنگام دریافت خدمات از راهور مؤلفه های از بُعد اطمینان به کیفیت خدمات راهور میباشد. همچنین آنها بر این باورند که کارکنان راهور باید توانمندی آن را داشته باشند که باور شهروندان را نسبت به خدمات پلیس مثبت نمایند. آنان با میانگین ۶/۴ و واریانس ۴۱/۰ و انحراف معیار ۶۴/۰، مثبت نمودن باور شهروندان به پلیس را جزء مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میدانند.
- توصیف بُعد پاسخگویی به شهروندان کیفیت خدمات راهور
بُعد پاسخگویی به شهروندان بهعنوان یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهنمایی و رانندگی مورد توجه خاص ناجا است. پاسخگویان جامعه آماری با میانگین حدود ۵/۴ و واریانس ۷/۰ و انحراف معیار ۸/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد به آن اهمیت دادهاند. مؤلفه هایی که در بُعد کیفیت مذکور مطرحشده از قبیل این که «کارکنان پلیس راهور باید دقیق و راستگو در همه امور باشند» را پاسخگویان با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۲/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰، تأیید نمودند. همچنین پاسخگویان جامعه آماری از این که پلیس راهور مکلف به جبران خسارت وارده ناشی از ارائه خدمات به شهروندان باشند. با میانگین ۹/۳ و واریانس ۲/۱ و انحراف معیار ۱/۱، تا حد متوسط و زیاد مواقفند.
یکی دیگر از مؤلفه های بُعد کیفیت پاسخگویی راهور، سرعت در ارائه خدمات به شهروندان است. پاسخگویان جامعه آماری با میانگین ۲/۴ و واریانس ۷۶/۰ و انحراف معیار ۸۷/۰، اعتقاد دارند که این مؤلفه تا حد زیاد و خیلی زیاد می تواند، جزئی از مؤلفه های کیفیت باشد.
از دیگر مؤلفه های کیفیت پاسخگویی قبول مسئولیت است. پاسخگویان تحقیق با میانگین ۴/۴ و واریانس ۵۶/۰ و انحراف معیار ۷۵/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد اعتقاد دارند که کارکنان پلیس راهور در پاسخگویی به شهروندان باید مسئولیت اعمال خود را بدون تلاش برای پنهان کردن، منحرف کردن یا کاهش مجرمیت واقعاً بپذیرند.
یافتههای حاصل از پرسشنامه حاکیست پاسخگویان جامعه آماری با میانگین ۴۲/۴ و واریانس ۷۱/۰ و انحراف معیار ۸۵/۰، تا حد زیاد بودن صندوق پیشنهادها، انتقادات، شکایات در محل ارائه خدمات راهور را از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میدانند.
- توصیف بُعد پاسخگویی قانونی کیفیت خدمات راهور
همانطور که در جدول (۷-۴) داده های استنباطی گزارش شده است، پاسخگویان این تحقیق با میانگین ۵/۴ و واریانس ۳/۴ و انحراف معیار ۶۳/۰، تا حد خیلی زیاد معتقدند که پاسخگویی قانونی باید یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهور باشد. تأکید دارند که خدمات پلیس راهور به شهروندان باید براساس قانون باشد. زیرا آنها در قبـال اعمال سازمانی خود در سلسله مراتب فرماندهی بهطـور مستقیم پاسـخگو هستند. همچنین آنها تا حد خیلی زیـاد یا میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۳/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰، معتقدند که کارکنـان پلیس راهور در ارائه خدمات نباید قوانین و آئیننامه، خطمشیهای سازمانی، یا روشها را نقض کنند. در صورت هر گونه تخلف در اسرع وقت به سلسله مراتب گزارش نمایند و از ارتکاب هر گونه اعمـال خارج از وظیفه که باعث بیاحترامی، اخـتلال در عملکرد یا ناکـارآمدی سـازمان می شود، خودداری نمایند.
- توصیف بُعد موقعیت (دسترسی) کیفیت خدمات راهور
با توجه به داده های استنباطی جدول (۷-۴)، دسترسی شهروندان به محل ارائه خدمات راهنمایی و رانندگی یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهور گزارش شد، پاسخگویان با میانگین ۳/۴ و واریانس ۷۴/۰ و انحراف معیار ۸۲/۰، تا حد زیاد آن را برای ارزیابی کیفیت خدمات راهور ضروری دانسته اند.
همانطور که قبلاً گفته شد فرایند ارائه خدمات راهنمایی به شهروندان در بسیاری از موارد با همکاری سازمانهای دیگر تکمیل می شود. در همین راستا شرکت کنندگان در این تحقیق تا حد خیلی زیاد با میانگین ۵/۴ معتقدند برای کیفیت خدمات راهـور از لحـاظ موقعیتی در محل ارائـه خدمات راهور باید شعبهای از سازمانهای اصلی مرتبـط در فرایند ارائه خدمات راهور از قبیل: بانک دستگاه قضـایی، دفاتر ثبت اسناد، گمرک و … دایر باشد. همچنین آنان معتقدند که متقاضیان خدمات راهور نباید دغدغه امکانات رفاهی اولیه را در محل ارائه خدمات داشته باشند. بنابراین آنها مؤلفه داشتن امکانات رفاهی از قبیل پارکینگ، سرویس بهداشتی، دستگاه فتوکپی، بوفه و … در محل ارائه خدمات راهور را تا حد خیلی زیاد با میانگین ۵/۴ و واریانس ۵۰/۰ و انحراف معیار ۷۱/۰، جزء مؤلفه کیفیت خدمات راهور میدانند.
از دیگر مؤلفه های کیفیت خدمات راهور در بُعد دسترسی؛ داشتن تابلوی اطلاعرسانی میباشد. پاسخگویان جامعه آماری راهور تا حد خیلی زیاد با میانگین ۷/۴ و واریانس ۲۷/۰ و انحراف معیار ۵۱/۰، معتقدند برای کیفیت بخشیدن به میزان دسترسی شهروندان در محل ارائه خدمات باید تابلوی اطلاعرسانی مثل تابلوی راهنمای طبقات، باجهها، سیستم نوبتدهی و … وجود داشته باشد.
از دیگر مؤلفه های کیفیت دسترسی به مراکز خدماتی راهور، تعامل به صورت تلفنی، پست، پست الکترونیکی (ایمیل) میباشد. پاسخگویان تا حد زیاد با میانگین ۱/۴ و واریانس ۱/۱ و انحراف معیار ۲/۱، مؤلفه های مذکور را جزئی از معیارهای سنجش کیفیت خدمات راهور میدانند. معتقدند که پلیس راهور باید بسترهای تعامل اینترنتی با شهروندان را در مراکز خدماتی راهور مهیا نماید.
- توصیف بُعد الزامات عملکردی کیفیت خدمات راهور
بُعد الزامات عملکردی به عنوان یکی از ابعاد کیفیت بیشتر در بخشهای تولیدی مصداق دارد. با توجه به تنوع خدمات پلیس راهور بخشی از فعالیتهای راهور تولید کالا بوده و کیفیت آن ملموس و مشهود میباشد. مثل پلاک خودرو، گواهینامه و …. همانطور که در جدول (۷-۴) داده های استنباطی گزارش شده است، شرکت کنندگان در این تحقیق تا حد خیلی زیاد (با میانگین ۷/۴ و واریانس ۳۱/۰و انحراف معیار ۵۳/۰)، الزامات عملکردی را جزئی از ابعاد کیفیت خدمات راهور میدانند. آنها تا حد زیادی (با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۸/۰ و انحراف معیار ۶۲/۰) بر این باورند که رنگ محصولات تولیدی راهور مثل گواهینامه، پلاک خودرو و … باید ظاهری زیبا داشته باشند و آن جزئی از مؤلفه های بُعد کیفیت الزامات عملکردی میباشد. همچنین وجود تجهیزات ایمنی نظیر کمکهای اولیه کپسول آتش نشانی و … تا حد خیلی زیاد ۷/۴ میانگین و واریانس ۲۵/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰، به عنوان مؤلفه هایی از بُعد الزامات عملکردی کیفیت هستند.
از دیگر مؤلفه های کیفیت در بُعد الزامات عملکردی تناسب ابعاد ظاهری و اندازه محصولات راهور مثل گواهینامه، پلاک خودرو و … میباشد که باید مناسب باشد. از دید پاسخگویان تا حد خیلی زیاد (با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۲/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰) موارد فوق از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور هستند.
- توصیف بُعد فنآوری اثربخش کیفیت خدمات راهور
همانطور که در جدول (۷-۴) داده های استنباطی گزارش شده است، پاسخگویان جامعه آماری تا حد زیادی (با میانگین ۷/۴) معتقدند فنآوری اثربخش باید جزئی از ابعاد کیفیت خدمات راهور باشد. همچنین آنها تا حد زیادی (با میانگین ۷۲/۴ و واریانس ۳/۰ و انحراف معیار ۵۵/۰) بر این باورند که ماشین آلات ارائه خدمات راهور باید به روز (پیشرفته) باشد و سرعت آنها نیز بالا و دقیق باشد و آلودگی صوتی یا محیطی برای اربابرجوع ایجاد نکند. با توجه به نظر پاسخگویان معیارهایی نظیر: سرعت کار ماشین آلات ارائه خدمات با میانگین ۷۹/۴ و واریانس ۱۹/۰ و انحراف معیار ۴۴/۰، دقت ماشین آلات ارائه خدمات با میانگین ۷۶/۴ و واریانس ۲۴/۰ و انحراف معیار ۴۹/۰، عدم آلودگی صوتی، محیطی ماشین آلات خدمات با میانگین ۷۱/۴ و واریانس ۲۵/۰ و انحراف معیار ۴۹/۰، همگی تا حد زیاد جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میباشند.
- توصیف بُعد کیفیت خدمات الکترونیکی پلیس راهور
بر اساس داده های استنباطی جدول (۷-۴)، پاسخگویان این تحقیق لازمه حفظ حریم خصوصی شهروندان در وبسایت خدمات الکترونیکی راهور را تا حد زیادی (با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۲/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰) جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات الکترونیکی میدانند. آنها همچنین قابل اعتماد بودن وبسایت خدمات الکترونیکی را با میانگین ۷/۴ و واریانس ۲۶/۰ و انحراف معیار ۵۱/۰، قابل اطمینان (کارا) بودن وبسایت خدمات الکترونیکی راهور را با میانگین ۷/۴ و واریانس ۲۶/۰ و انحراف معیار ۵۱/۰، ظاهر زیبا داشتن صفحه وبسایت خدمات الکترونیکی راهور را با میانگین ۵/۴ و واریانس ۴۵/۰ و انحراف معیار۶۷/۰ و قابلیت دسترسی آسان شهروندان به وبسایت راهـور را با میانگین ۶/۴ و واریانس ۳۳/۰ و انحراف معیار ۵۷/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات الکترونیکی راهور ناجا میدانند.
- توصیف بُعد مشروعیت و مقبولیت کیفیت خدمات راهور
پاسخگویان جامعه آماری با میانگین ۶/۴ و واریانس ۴/۰ و انحراف معیار ۶۶/۰، تا حد زیاد مشروعیت و مقبولیت را یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهور میدانند. آنها با میانگین ۷/۴ و واریانس ۳۶/۰ و انحراف معیار ۶/۰، تا حد زیاد رعایت و احترام به شئونات شهروندان را جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور میدانند. همچنین مؤلفه های دیگر شامل: رفتار قانونی و بدون تبعیض پلیس راهور با شهروندان با میانگین ۷/۴ و واریانس ۲۶/۰ و انحراف معیار ۵۱/۰، تلاش برای ارتقاء فرهنگ ترافیکی شهروندان با میانگین ۵/۴ و واریانس ۵۱/۰ و انحراف معیار ۷۱/۰، اطلاعرسانی درباره انواع خدمات پلیس راهور به مردم با میانگین ۵۶/۴ و واریانس ۴۴/۰ و انحراف معیار ۶۶/۰، کمک به شهروندان خارج از وظایف خود در مواقع حوادث و بلایا با میانگین ۲/۴ و واریانس ۶۹/۰ و انحراف معیار ۸۳/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد جزئی از بُعد مشروعیت و مقبولیت کیفیت خدمات پلیس راهور میدانند.
- توصیف بُعد حفظ ارزشهای اسلامی کیفیت خدمات راهور
همانطور که در جدول (۷-۴) داده های استنباطی گزارش شده است، شرکت کنندگان در این تحقیق با میانگین ۵/۴ و واریانس ۵/۰ و انحراف معیار ۶۸/۰، تا حد زیاد و خیلی زیاد بُعد حفظ ارزشهای اسلامی را به عنوان یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهور میدانند. همچنین آنان معیارهایی از قبیل: وجود نمازخانه در محل ارائه خدمات شهروندان را با میانگین ۵۲/۴ و واریانس ۵۱/۰ و انحراف معیار ۷۱/۰، رعایت عدالت در ارائه خدمات به شهروندان با میانگین ۶/۴ و واریانس ۴۱/۰ و انحراف معیار ۵۱/۰، داشتن رفتار مؤدبانه و مهربانانه همراه با رأفت اسلامی با شهروندان را با میانگین ۶۲/۴ و واریانس ۳۷/۰ و انحراف معیار ۶۱/۰، داشتن نظم و انضباط با میانگین ۶۳/۴ و واریانس ۳۸/۰ و انحراف معیار ۶۲/۰، تقوا داشتن کارکنان با میانگین ۷/۴ و واریانس ۳۳/۰ و انحراف معیار ۵۸/۰، را تا حد زیاد و خیلی زیاد و داشتن ریش توسط کارکنان مرد در حد نمره ۴ و بیشتر را با میانگین ۷/۳ و واریانس ۳۲/۱ و انحراف معیار ۲/۱، در حد متوسط و زیاد جزء مؤلفه های کیفیت خدمات راهور در بُعد حفظ ارزشهای اسلامی میدانند.
- توصیف بُعد سازگاری فرهنگی کیفیت خدمات راهور
در هر نوع فعالیت و خدمات فرهنگ آن جامعه نیز می تواند، بر کیفیت آن خدمت بیفزاید. داده های استنباطی بُعد سازگاری فرهنگی جدول (۷-۴) حاکیست که، در این تحقیق پاسخگویان با میانگین ۵/۴ و واریانس ۷/۰ و انحراف معیار ۸۳/۰، سازگاری فرهنگی را یکی از ابعاد کیفیت خدمات راهور میدانند. معیارهای بُعد سازگاری فرهنگی کیفیت خدمات راهور از نظر پاسخگویان از قبیل: تلاش برای بومیسازی اصطلاحات تخصصی خدماتی راهور با میانگین ۳/۴ و واریانس ۷۶/۰ و انحراف معیار ۸۷/۰، استفاده از زبان بومی هر منطقه در فرایند ارائه خدمات با میانگین ۷/۳ و واریانس ۷/۱ و انحراف معیار ۳/۱، پرهیز از هر گونه رفتار خلاف هنجار عمومی در زمان ارائه خدمات با میانگین ۶/۴ و واریانس ۲۹/۰ و انحراف معیار ۵۳/۰، تسلط به زبانهای بین المللی کارکنان راهور برای پاسخگویی به اربابرجوع خارجی با میانگین ۴/۴ و واریانس ۶۹/۰ و انحراف معیار ۸۳/۰، تا حد زیاد جزئی از مؤلفه های کیفیت خدمات راهور بهشمار میروند.
آمار توصیفی ابعاد کیفیت
در جدول (۸-۴) زیر صرفاً ابعاد کیفیت با شاخص مرکزی از جمله میانگین و شاخص های پراکندگی از جمله انحراف معیار، کشیدگی و چولگی برای متغیرهای پیوسته و جداول فراوانی برای متغیرهای ردهای محاسبه شده است. برای متغیرهای پیوسته مقدار میانگین حد وسط داده ها و انحراف معیار میزان پراکندگی داده ها را نشان میدهد. چولگی مثبت، چوله به راست بودن و چولگی منفی، چوله به چپ بودن توزیع داده ها را نشان میدهد. در صورتی که چولگی نزدیک صفر باشد، داده ها متقارن هستند کشیدگی نیز اوج یا بلندی داده ها را نشان میدهد. در صورتی که کشیدگی مثبت باشد، توزیع دادهها از توزیع نرمال بلندتر و اگر مقدار آن منفی باشد، توزیع آن کوتاهتر (پختر) از توزیع نرمال است.
جدول ۸-۴: آمار توصیفی برای متغیرهای تحقیق
| ابعاد کیفیت | تعداد | میانگین | میانه | انحراف معیار | چولگی | کشیدگی | حداقل | حداکثر |
| ظاهر فیزیکی |
تجزیه و تحلیل یافتهها
ضرورت آموزش فلسفه
فلسفه از نظر شما چه معنایی دارد؟ ( فرض کنید که می خواهید این کلمه را برای کسی که تا به حال آن را نشنیده است توضیح بدهید) کدام تعریف از فلسفه قابلیت آموزش دهی و آموزش پذیری عمومی در فضای غیرعلوم انسانی دارد؟
حقیقت طلبی
بر اساس مصاحبه ها ما به این نتیجه می رسیم که فلسفه ورزی به این معنا سیری در رسیدن به حقیقت و نزدیک شدن و تقرب جستن به آن می باشد و حقیقت امری حتمی و بسته نمی باشد بلکه مدام در حال روشن شدن و ثمر است و در زندگی همراه ماست. هر سوال برای ما سوالی دیگر و عمیق تر به همراه دارد و ما در مسیر قاتع شدن هستیم.
از یافته ها این به دست می آید که: ” آدمی که پرسشهای اساسی به جانش افتاده، هیچ گاه قانع نمیشود بلکه در راه است. در مسیر قانع شدن است نه قانع".
این قانع شدن تا این حد پیش میرود که به تعریف فلسفه تنه می زند و موضوعی اساسی تر مطرح می شود.
به این تعبیر که: ” پرسشگری هم همین طور است. شما هم پرسیدی و هم پاسخهایی را دادی، در عین حال هنوز پرسشهای اساسیتری مانده است. این فلسفه است. اگر کسی یک پرسشی داشته باشد و یک پاسخی و تمام، این فلسفه نیست".
سوالات مبنایی، عمیق و جامع نگر
این رسیدن به حقیقت آنگونه تحقق می یابد که به طرح پرسش هایی بپردازیم که معطوف به مبانی ها باشد، عمق مسائل زندگانی را بکاود و جامع به نظر برسد و به تمامی جوانب مساله پرداخته باشد.
این نگاه عمیق برای این است که حوادث روشن شود و اتفاقات در حوزه عقل و منطق بررسی گردد.
از یافته ها این حاصل می شود که: ” به اطراف خود عمیق می نگرد و به پشت صحنه وقایع و حوادث می اندیشید”
و لذا فلسفه بنا به تعبیر: ” هر انسانی ناخودآگاه به این مسائل فکر می کند فلسفه عمیق تر و با تمرکز بیشتری به این موضوعات می نگرد” تعبیر به پشت پرده مسائل دارد.
این تعبیر تا آنجا مورد مداقه قرار می گیرد که حتی از دل تاریخ فلسفه استخراج می شود.
در این باره هست که: “فلسفه معنای واحدی دارد که آن معنای واحد همان چیزی بود که خود فیلسوفان در طول تاریخ آن را در پیش گرفتهاند. فلسفه همان فلسفیدن است در باره موضوعات گوناگون. تا آنجایی که فلسفه قید نمیخورد، این فلسفه به پرسشهای اساسی در باره هستی، انسان، شناخت، زیبایی و الی آخر میپردازد اما آن جایی که قید میخورد، پرسشها به آن قلمروی معین محدود میشوند".
مفروضات، باور و نگرش فلسفی
مهم ترین جنبه یک مساله که در آن بایستی مورد توجه قرار بگیرد مفروضات یک مساله می باشد که مورد تعبیر کانت می باشد. مفرضات که موضوع بر اساس آن چیده می شود. این مفروضات مبنای باور هاو نگرش های فلسفی قرار می گیرد.
از همین روست که تعبیر می شود: ” یعنی آنها وارد محتواهایی شدند، وارد موضوعاتی شدند، وارد قلمروهایی شدند که مبتنی بر یک سری باورها و یک سری پیشفرضهای فلسفی است. بنابراین شما میتوانید تفاوت بین مکاتب فلسفی را از اینجا روشن بکنید”
در جای دیگر این نکته به شکلی جدی تر مطرح می گردد: ” مثلاً به سراغ پیشفرضها و مفروضات یک چیز برویم. حالا این که بنیادیش چی است، خودش هم جای بحث دارد. یعنی ممکن است از بنیادی تعبیرهای مختلفی شده باشد. مثلاً تعبیر کانت این است که همان مفروضات. یعنی ما ببینیم که یک سخن چه مفروضاتی دارد. یک پدیده چه مفروضاتی دارد. باید آنها را جستجو بکنیم. به این ترتیب یک فیلسوف انگار باید نوع پرسشهایش را مشخص کند و این یک نوع چگونگی است. میشود گفت یک نوع روش است..”
مهارت(فعالیت و گفتگو) فلسفی
این نگرش در حالتی از دیالکتیک و گفتگو تحقق می یابد و به بار می نشیند. پس از این دید فلفسه ورزی نوعی فعالیت می باشد.
گفتگو فلسفی زمانی تحقق می یابد که: ” یک نوع فکر کردن است. یعنی یک روش فکر کردن و برای بهتر فکر کردن است. همان طوری که خود آقای دکتر نقیبزاده هم میفرماید، فلسفیدن است. یعنی چرایی و ماهیت و چگونگی آن مورد و واقعاً همین معنی برای ما مراد است".
این گفتگو گاهی به خواستگاه تاریخی اش بر می گردد و در آنجا نمود می یابد و جایگاه پیدا می کند.
می توان به این نکته اذعان داشت که:” اگر فلسفه میخواهد به معنی تعمق باشد، در ارتباط بین دو نفر که معمولاً در حوزه کاری ما میگوییم معلم و شاگرد یا استاد و دانشجو، اینها بایستی با همدیگر با هم صحبت بکنند. یعنی گفتمانی داشته باشند و صحبت دو طرفهای داشته باشند”
با این تعریف هر کس در هر جا می تواند فلسفه بیاموزد و با این نگاه آموزش فلسفه بعدی همگای و الگویی پیدا می کند از نظر تنجام ولی تا همیشه از نظر تلاش هر فرد برای رسیدن ناظر به شخص می باشد و هر کس بر خود موظف به این تلاش است.
از همین حیث می توان بیان داشت که: “من اول می خواهم بگویم که فلسفه در معنایی که ما پیگیری میکنیم، ضرورت زندگانی هر کسی است که میگوید من آدم هستم. صرفاً به هیچ گروه و دسته و علم و رشتهای اختصاص ندارد. هر کس. چون فلسفه به آدم شدن ما گره خورده است. در معنای لغت. باز تأکید میکنم. یعنی اگر ما بپذیریم که این آدم تنها موجودی است که امکان این را دارد که فکر بکند، چه چیزی این تفکر آدم را به بهترین وجه تیز میکند، این فلسفه ما است. بنابراین فلسفه به رشته ربط ندارد. به هیچی ربط ندارد. این در گام یک..”
یک آدم با ذهنیت فلسفی و یا روح فلسفی را در نظر بگیرید، توضیح دهید که او چه کاری یا چه حرفی می زند یا چه حالتی دارد که او را شخصی دارای شخصیت فلسفی می دانید؟
پرسش گری متعالی و دغدغه ساز
سوال و پرسش حقیقی آن است که هیچ گاه به پایان نرسد چرا که اگر جواب پرسش حقیقی بیان گردد دیگر رشدی صورت نخواهد پذیرفت. پرسش گرایی مدام باید ما را به پرسش های جدی تر و بزرگ تر برساند و بر دغدغه ما بیافزاید و به عبارتی به جان ما افتاده باشد. یعنی مدام به ما تذکر بدهد و جان ما در پاسخ به آن مشتاق. به عبارتی که: ” در معنایی از فلسفه که ما پیگیری میکنیم، در واقع پرسش بوده. یعنی فلسفه پرسیدن پرسشهای اساسی در باره ماهیت چیزها است".
زندگانی غایت مند و هدف مدار
این پرسش ها ما را به غایت و نهایت زندگی متوجه می سازد و این را به ما می فهماند که زندگی در اوج رشد و حرکت غایت مند می باشد و فلسفه حقیقی بایستی ما را به سوی غایت ها متوجه بسازد. این توجه به غایت زندگی در گرو حرکت در راستای هدف های اساسی زندگی بوده که بتوانیم خو را در مسیرش بیابیم.
تفکر زمینه مند ساحت مدار
آنچه که واضح است ما روش فلسفی به معنای روش و بدور از محتوا نداریم و روش فلسفی زمانی تحقق می یابد که در بستری از متن و محتوا باشد. آنچه که ما بایستی به آن توجه نماییم و بسیار مساله مهم و اساسی است همین موضوع می باشد.آنچه موضوع تفکر ماست مسائل مهم زندگی و اجتماعی است.
به منزله توجه می توان گفت:” به تبع منظور ما از فلسفه در آنجا رشته فلسفه نیست بلکه تمرین فلسفی یا فلسفهورزی یا مهارتهای فلسفی یا به طور کلی پرورش تفکر از طریق فلسفه است. ما به این معنا کمتر باور داریم که فلسفه صرفاً تاریخ فلسفه است یا فلسفه مجموعه آرا و عقاید فیلسوفان است یا فلسفه آن چیزهایی است که در کتابها نوشته شده. ما میگوییم فلسفه راهی است که این عقاید خلق شده، نه خود آن عقاید..” که این موضوع در حالی قابل تحقق می باشد که شخص متفکرانه به مسائل بپردازد.
به عبارتی: ” تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی است که در جهان و زندگی با آن روبرو هستیم چون فلسفه در مورد انسان و ویژگی های او می پردازد لذا این مفهوم برای تمام انسان ها قابل درک است برای هر انسانی مهم ایت که از کجا آماده، ظرفیت هایش چیست چرا از آزادی برخورد دار است”
در مجموع شخصیت فلسفی در هر فرد مستلزم بروز رفتارهایی است که می توان اشاراتی نمود.
از مصاحبه ها این مساله به نتیجه رسیده است که: “نمود آن همین مهارتها است. به اضافه برخی ویژگیهای شخصیتی. شما میبینی که دانشجویی دو ساعت سر کلاس است. حرف میزنی و این هیچ واکنشی نشان نمیدهد و هیچ پرسشی ندارد، شما تردید نکن که این در این قصه مسأله دارد. پس پرسشگری یکی از نمونهها است. تحمل، کسی که مدام میپرسد و تردید دارد، میداند که ممکن است افکار خودش هم جای تردید و پرسش داشته باشد. وقتی کسی به این درک میرسد، افکار دیگران را تحمل میکند. برآشفته نمیشود. از کوره در نمیرود. بردباری و تحمل از ویژگیهایش است. حرمت به فکر، حرمت به ایدهها، درک ایدهها، انگیزه بالا برای کاویدن، وسعت فکر. اگر شما مدام داری فکر میکنی و پرسش میکنی، احتمالاً به جنبههای گوناگون چیزها فکر کردی. بنابراین هر موقع یک بحثی میشود، این توانایی را داری که جنبههای گوناگون را ببینی و میشود در آدمها تشخیص داد.”
از جهتی دیگر و خلاصه می توان گفت که: ” او باید دارای جامعیت، تعمیق فلسفی، ژرف نگری، ذهن گنجکاو و جستجوگر ، نقاد، تحلیل گر، …. نسبت به حقایق باشد او هر چیز را به سادگی نمی پذیرد نسیت به جهان و هستی عمیقا می نگرد و سوالات بنیادین درباره خود و جهان دارد.”
خواندن و نوشتن فلسفه چه میزان ضرورت دارد؟ این ضرورت ناظر به چه وجهی از فلسفه می باشد؟
عموم پاسخگویان به این سوال نقد داشتند و آن را لازم فلسفیدن به معنای عام نمی دانستند و نظرهایی از باب داده شده است. ظاهرا فلسفه نویسی از جهاتی ارتباطی معنا دار با فلسفیدن ندارد، هر چند که خود ثمره فلسفیدن است و در جایگاه خود محل توجه و ارزشمند ولیکن این جنبه محلی از اعراب نداشت.
می توان گفت که: ” نوشتن قدرت فکر کردن را نشان میدهد ….. یعنی به عبارتی گفتن و نوشتن یک نوع تمرین فلسفیدن هستند. یعنی هم گفتن منتها گفتن همراه با مطالعه و نوشتن همراه با مطالعه و تعمق یک جورهایی تمرین فلسفهورزی است”
این مساله نوشتن از حیث اهمیتش دوباره به مساله تفکر و مطالعه معطوف می شود و شما این موضوع را دوباره مشاهده می نمایید:” گفتم که اولویت با منطق آموزی است منطق به صورت استدلال و ساختار اندیشه ورزی صحیح می پردازد و موارد و محتوای استدلال مهم نیست که از سنخ مسائل هستی شناسی باشد یا …. و یا …. و ….
در درجه دوم فلسفه آموزی به معنای دانش پرسش های کلان بسیار ضروری است تا محتوای اندیشه و پاسخ پرسش های را تامین نماید هر چند به دلیل تکثر و تعدد اقوال فلاسفه ممکن است دانشجو اندکی دچار تحیر شود ولی …. توجه و تمرکز …. پرسش های کلان زندگی مهم است.”
البته نقدی به نوشتن هم وجود دارد که: ” نوشتن نه ولی خواندن فلسفه برای افراد به نوعی لازم است چون سوالاتی اساسی و بنیادین در مورد انسان است و ناگزیر باید درباره آن بیندیشد و بخواند و در صورت ضرورت بنویسد.”
یادگیرنده در جهت ضرورت یادگیری فلسفه چه ویژگی هایی (تفکر شناختی، دغدغه مندی، شوق شناخت، درد فهم، نیاز به گفتگو)لازم دارد؟
شکل گیری هویت جوان
جوان در دوره جوانی خود که در بدو بلوغ او صورت می پذیرد به دو جهت تحول می یابد یکی به واسطه بلوغ و رشد عقلی خود است و دوم به خاطر شناخت موقعیت خود است. او در دوره دانشجویی اش خود را بیشتر شناخته و به خود متوجه می شود.
در این باره باید گفت که:” بحث دیگری که مدافع همین بحث است، این است که سن شکلگیری هویت انسانی ما و هویتیابی جوانهای ما در همین سالهای اول دانشگاه است. به خصوص دوره لیسانس. شما به همین دلیل میبینید که امروزه بسیاری از افراد رشتههایشان را فوق لیسانس عوض میکنند. چرا این اتفاق میافتد. برای این که دوره یک دوره هویتیابی بوده و فرد متوجه شده که این هدفش نبوده. نمیخواسته اینجا باشد.”
این شکل گیری هویت مستلزم نکاتی رفتاری ازجمله تسلط رفتاری و توجه است.
می توان گفت که: “تحمل، کسی که مدام میپرسد و تردید دارد، میداند که ممکن است افکار خودش هم جای تردید و پرسش داشته باشد. وقتی کسی به این درک میرسد، افکار دیگران را تحمل میکند. برآشفته نمیشود. از کوره در نمیرود. بردباری و تحمل از ویژگیهایش است. حرمت به فکر، حرمت به ایدهها، درک ایدهها، انگیزه بالا برای کاویدن، وسعت فکر".
توصیف
هر فردی بایستی ابتدا به این مهارت برسد که پدیده های اطراف خود را خوب و کامل ببیند و بتواند درست و کامل توصیف بکند.
تبیین و تفسیر
پس از توصیف می بایست بتواند به تبیین و تفسیر و بیان نقاط فکر نشده آن بپردازد و جوانب مساله را به خوبی بیان و موضوع را تبیین نماید.
استاندارد ۵) اثر فناوری بر محیط
فناوری در جامعه نفوذ کرده و اثر استفاده فناوری بر محیط می تواند مثبت یا منفی باشد. فناوری میتواند یک رودخانه را آلوده یا پاکیزه کند؛ هوا را روشن یا تاریک کند. استفاده از فناوری باعث رشد می شود بنابراین آن بالقوه بر محیط تأثیر می گذارد. وسایل نقلیه سال های زیادی است که بر محیط اثر گذاشته است. دانش آموزان در مقطع متوسطه باید تعادل بین انسان، فناوری و محیط را درک کنند و باید بدانند که حفظ تعادل بین جامعه، استفاده از فناوری و محیط برای توسعه سواد فناورانه ضروری است و انسان ها می توانند از فناوری ها برای نگهداری آب، خاک و انرژی از طریق تکنیک های به عنوان استفاده مجدد، کاهش و بازیافت استفاده کنند. دانش آموزان متوسطه باید نتایج مثبت و منفی فناوری را بر محیط درک می کنند(همان).
استاندارد ۶) نقش جامعه در توسعه و استفاده از فناوری
فناوری کالبد جامعه و متقابلا جامعه کالبد فناوری است، این دو به هم شکل می دهند. بیشترین تأثیر جامعه این است که آیا یک محصول خاص مطابق نیاز یا خواسته ها می باشد. بیشتر نوآوری ها می تواند سازمان های داخلی یا درون سازمان ها را توسعه دهد، فرهنگ سازمان ها، نقش مهمی در شکل دهی فناوری بازی می کنند. ارزش ها و باورهای افراد نگرش آن ها را نسبت به فناوری شکل می دهد. افرادی که باور پیشرفت دارند، غالبا نسبت به فناوری خوش بین هستند و برعکس برخی دیگر به دلیل بدگمانی بر پیشرفت مدام فناوری ها نسبت به آن بدبین هستند. فناوری با همه سازمان های اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، سیاسی و تربیتی ارتباط و تأثیر متقابل دارد. سازمان های اجتماعی بر چگونگی زندگی، کار، بازی، و غیره تأثیر می گذارند. دانش آموزان متوسطه نیاز دارند نفوذ جامعه بر فناوری را یاد بگیرند و باید بدانند که فرهنگ های مختلف، فناوری های مختلف را شکل می دهد. بررسی دانشآموزان متوسطه در این است که چگونه نیازها مستقیما بر فناوری به ویژه محصول و سیستم ها تأثیر می گذارد. آنها باید بدانند باورها و نیازهای اجتماعی در توسعه فناوری اثر می گذارد(همان).
استاندارد۷) نفوذ فناوری در تاریخ
فناوری با ابزارهای ساده مانند سنگ و ابزارهای طبیعی دیگر شروع شده است. انسان ها در ساختن ابزار خبره شدند و کم کم با برنز و آهن، سفال سازی، شیشه، کاغذ و جوهر آشنا شده اند. آگاهی از تاریخ فناوری به ویژه وقایع و مراحل مهم و خاص آن به مردم کمک می کند که جهان را بهتر درک کنند و در چگونگی ابداعات و نوآوری بیشتر بدانند و در چگونگی تولید محصولات و سیستم ها بدانند. در مطالعه وقایع گذشته نمونه های مشاهده می شود که بر اساس آنها می توان آینده را پیش بینی کرد. دانش آموزان متوسطه باید یاد بگیرند که زمانی تغییرات فناورانه ناگهانی و آشکار و در زمان های دیگر تکاملی و دقیق هستند. اثرات پیشرفت های فناورانه می تواند اغلب خیلی نیرومند، جبران ناپذیر و جهانی باشد. دانش آموزان همچنین باید مبدا و تاریخ اختراعات و نوآوری های مختلف که با دوره های خاص زمانی متناسب اند، را یاد بگیرند. آنها باید دریابند که توسعه فناورانه بیشتر تحولی می باشد و سیر تکاملی تمدن مستقیما تأثیر پذیر و تأثیر گذار بر توسعه و استفاده از ابزار و مواد مختلف است. دانشآموزان باید بدانند که در سر تا سر تاریخ، فناوری تأثیر قوی در شکل دهی چشم انداز جامعه، فرهنگ، سیاست و اقتصاد دارد(همان).
مؤلفه سوم: فهم طراحی فناوری
طراحی، به عنوان هسته فرایند حل مسئله برای توسعه فناورانه نامیده می شود. طراحی پایه و اساس فناوری است. بنابراین سواد در فرایند طراحی نیازمند اکتساب دانش شناختی و روندی است و برای ایجاد طراحی مورد نیاز می باشد. حل مسئله مبنایی برای فناوری است. طراحی یکی از انواع حل مسئله است، اما همه مسائل فناورانه، مسائل طراحی نیست. فناوری شامل انواع دیگر مسائل و رویکردهای مختلف مانند پژوهش، توسعه، ابداع و نوآوری و نحوه حل مسائل می باشد. استانداردهای این مؤلفه بر توسعه طراحی فناوری نظیر؛ درک ویژگی های طراحی، نحوه مهندسی طراحی، درک نقش پژوهش، توسعه، ابداع، نوآوری و نحوه حل مسائل می باشد(همان).
استاندارد۸) درک ویژگی های طراحی
طراحی اولین گام در ساخت محصول یا سیستم است. بدون طراحی، سیستم یا محصول اثربخش نیستند. ویژگی هایی همچون؛ هدفمند بودن، مبتنی بر نیازهای خاص بودن، سیستماتیک بودن، تکراری و در حال خلاق بودن و احتمالی بودن از خصائص طراحی فناورانه است. این ویژگی ها برای طراحی و توسعه هر سیستم و محصول مرکزیت دارند. دانش آموزان باید ویژگی های طراحی را درک کنند. ویژگی ها طراحی عبارت اند از اینکه: طراحی، هدف محور، مبتنی بر نیازها خاص، سیستماتیک، تکراری، خلاق است و برای طراحی مسئله بسیاری راه حل ها وجود دارد. آنها باید یاد بگیرند که راه حل های چندگانه برای حل مسئله وجود دارد که نشانه عملی بودن فناوری است. دانش آموزان باید توانایی استفاده از رویکرد غیر خطی برای حل مسائل را توسعه دهند(همان).
استاندارد۹) نحوه مهندسی طراحی
فرایند طراحی مبنای فناوری و مهندسی است. فرایند طراحی مهندسی به تفکر انتقادی، کاربرد دانش فنی، خلاقیت و درک اثرات طراحی بر جامعه و محیط احتیاج دارد. به دانش آموزان متوسطه باید دو مفهوم ساخت نمونه اولیه(نخستین) و کاربرد اصول طراحی در فرایند طراحی مهندسی معرفی شود. و آنها باید بدانند که نمونه اولیه یعنی یک مدل موثر که در فرایند طراحی در ابتدا وجود دارد. نمونه اولیه وسیله ای برای آزمایش و ارزیابی طراحی بوسیله مشاهدات است و همچنین باید اصول طراحی از قبیل میزان (تعادل)، تناسب، وظیفه(تابع) و نرمی(قابلیت انحنا)را درک کنند. اصول طراحی همچنین باید برای ارزیابی طراحی ها و گردآوری داده ها مورد استفاده قرار گیرد(همان).
استاندارد۱۰) درک نقش پژوهش، توسعه، ابداع، نوآوری و نحوه حل مسائل
مهندسی طراحی نوع عمده فرایند حل مسئله است. مشکل یابی، شکل خاصی از حل مسئله است که برای شناسایی علل سیستم معیوب در نظر گرفته شده است. پژوهش و توسعه، روش های حل مسئله هستند. ابداع و نوآوری از رویکردهای خلاق و نامحدود حل مسئله هستند. دانش آموزان متوسطه باید یادگیریشان در مشکل یابی، ابداع، نوآوری و آزمایش باشد و همچنین از روش های پژوهش و توسعه استفاده کنند. آنها باید بداند که مسائل فناورانه باید مورد پژوهش قرار بگیرند و همه مشکلات فناورانه نیست و همچنین هر مشکلی با کاربرد فناوری حل نمی شود، بسیاری از مشکلات فناورانه به یک رویکرد چند دیسیپلینی نیازمند هستند(همان).
مؤلفه۴) کسب توانایی های مربوط به جهان فناورانه
برخی از فناوری ها قوی و برخی مفید هستند و به طور کلی بیشتر آن ها پیچیده هستند. سواد فناورانه به عنوان توانایی کاربرد، مدیریت، ارزیابی و درک محصول ها و سیستم های فناورانه تعریف شده است. این توانایی، به ابزارهای فکری از قبیل حل مسئله، تصویر گری ذهنی، تفکر انتقادی و استدلال احتیاج دارد. این مهارت های گوناگون می تواند در دانش آموزان فعالیت هایی مانند الگو سازی، آزمودن، مشکل یابی، مشاهده، تحلیل و تحقیق را توسعه دهند.
محتوای استانداردها در این مؤلفه توسعه توانایی های مهم برای جهان فناورانه است که شامل کاربرد فرایند طراحی، نحوه کاربرد و نگهداری محصولات و سیستم های فناوری، ارزیابی اثر محصول ها و سیستم ها می باشد(همان).
استاندارد۱۱) کاربرد فرایند طراحی
محصول ها و سیستم های کمی امروزه بوسیله آزمایش و خطا یا به طور اتفاقی توسعه داده می شوند. فرایند طراحی درک عمیقی از مشکل و منابع در دسترس و همچنین جستجوی کامل برای حل مسائل و ارزیابی مسائل و روش پالایش را ایجاد می کند. فرایند طراحی مبنایی برای همه فعالیت های فناورانه است. فرایند طراحی مستلزم استفاده از راهبردهای متنوع از قبیل حل مسئله، تصویرگری ذهنی، تفکر انتقادی و استدلال می باشد. هچنین مستلزم توانایی های دیگری از قبیل اندازه گیری، نقشه کشی، طراحی، کار با رایانه و کاربرد ابزار می باشد. دانش آموزان متوسطه باید قادر باشند، فرایند طراحی را اجرایی کنند. آنها باید صلاحیت داشته باشند که دانش و فرایند ترکیب و اجرا وضعیت های مختلف و جدید را داشته باشند. در کار با فرایند طراحی در سطح متوسطه، دانش آموزان باید بسیاری از تواناییهای که در سطوح قبلی آموخته اند، را اجرا کنند و به طور عمیق الزامات فرایند طراحی را تشخیص دهند. به علاوه دانش آموزان باید بتوانند از اطلاعات در ارزیابی طراحی استفاده کنند و عوامل اقتصادی را موقع طراحی محصولات و سیستم ها مورد بررسی قرار دهند(همان).
استاندارد ۱۲) نحوه کاربرد و نگهداری محصولات و سیستم های فناوری
همه انسان ها از سیستم ها و محصولات فناورانه مانند ماشین ها، تلویزیون، رایانه، و اسباب خانگی استفاده و نگهداری می کنند؛ اما همه نمی توانند از آن ها خوب و با اطمینان نگهداری و استفاده کنند. در سطح متوسطه دانش آموزان باید قادر به کاربرد و نگهداری انواع متنوع محصول ها و سیستم ها میباشند که یکی از عنصرهای کلیدی سواد فناورانه است. دانش آموزان صلاحیت تشخیص، مشکل یابی، تحلیل و نگهداری سیستم ها را باید داشته باشند و از ابزارها و ماشین ها استفاده موثر و سالم کند و آن برای سواد فناورانه مهم است و آنها باید در کاربرد رایانه و نرم افزارها ماهر باشند و قادر به کاربرد رایانه های پیشرفته باشند و توان برطرف کردن مشکلات نرم افزاری و سخت افزاری را داشته باشند و در آخر دانش آموزان باید قابلیت ها و محدودیت های رایانه ها را بشناسند و سرانجام باید قادر به پذیرش فناوری ها باشند(همان).
استاندارد۱۳) ارزیابی اثر محصول ها و سیستم ها
وقتی که یک محصول و سیستم خاص ارائه می شود، فرد با سواد فناورانه می تواند اطلاعاتی در آن استنباط کند، این اطلاعات را ترکیب کند، روش ها را تحلیل کند و نسبت به اثرات مثبت و منفی آن به نتایجی دست یابد. بنابراین ارزیابی فناوری در این روش، دانش آموزان را برای اکتساب توانایی جدید تشویق می کند. دانش آموزان متوسطه باید قادر به ارزیابی این نکته باشند که یک سیستم یا محصول چگونه بر افراد، محیط و جامعه تأثیر می گذارند و همچنین با چگونگی ارزیابی فناوری خواهند توانست شهروندان بهتر در آینده باشند و در نتیجه آنها قادر خواهند بود، در جهان فناورانه تصمیمات خردمندانه اتخاذ نمایند(همان).
مؤلفه۵) درک فناوری در جهان اطراف
انسان ها در سه جهان زندگی می کنند: جهان طبیعی، جهان اجتماعی و جهان طراحی شده. جهان طبیعی شامل گیاهان و حیوانات، خاک، هوا، آب و آتش و چیزهای است که بدون اختراعات و نوآوری وجود دارند. جهان اجتماعی شامل رسوم، فرهنگ، سیاست، قوانین، اقتصاد، مذهب و … که توسط دولت ها ایجاد می شود و بر هم تأثیر می گذارند و با دیگر دولت ها ارتباط دارند. جهان طراحی شده شامل همه تغییراتی که انسان ها در جهان طبیعی ایجاد می کنند تا نیازها و خواسته هایشان برآورده شود. به طور کلی جهان طراحی شده شامل وسایل، مواد، ابزار و ماشین ها، مردم، اطلاعات، انرژی، سرمایه و زمان می باشد. در این مبحث فناوری ها در هفت طبقه دسته بندی شده که شامل فناوری های مربوط به پزشکی، کشاورزی و بیوتکنولوژی، انرژی، ارتباطی و اطلاعاتی، حمل و نقل، صنایع و کارنجات، عمرانی می باشد(همان).
استاندارد۱۴) فناوری های مربوط به پزشکی
در دهه های اخیر تعداد رایانه ها و استفاده از وب در همه ابعاد زندگی رشد سریعی یافته(کوک، اربی، سالیوان، لادمرر[۵۲]، ۲۰۰۶) و موارد استفاده از رایانه و فناوری اظلاعات در پزشکی نیز بسیار متنوع شده است؛ به نحوی که بخش های مختلف بیمارستان های دنیا از طریق شبکه های محلی به یکدیگر متصل هستند و داروخانه بیمارستان همزمان با بخش، از تجویز دارو برای بیماران توسط پزشک آگاه میشود و همزمان اطلاعات در پرونده آنان ثبت می شود. در بیشتر کشورها، عکس ها و سایر یافته های کلینیکی را به منظور مشاوره برای متخصص ارسال و به طور همزمان پاسخ آن را دریافت نمایند. اطلاعات بیماران جمع آوری و در پایگاه سیستم اطلاعاتی بیمارستان ذخیره شده و پایه مستندات برای آموزش ها و تعیین نیازهای درمانی در آینده می شود. پردازش تصاویر سی.تی.اسکن، ام.آر.آی.، پزشکی هسته ای و پاتولوژی سلولی بدون رایانه امکان پذیر نیست. از طرفی تصمیم گیری بر اساس شواهد، لزوم استفاده از پایگاه های اطلاعاتی معتبر را هنگام تصمیم گیری در تشخیص و درمان بیماران یا حتی تجویزهای پزشکی ضروری نموده است(ارشاد سرابی، اسلامی نژاد و شفعیان،۱۳۹۲).
دانش آموزان در سطح متوسطه باید فناوری های پزشکی که شامل پیشگیری، درمان و توانبخشی، واکسن ها، دارو، روش های جراحی، مهندسی ژنتیک و نظام های که از سلامت فرد حمایت و حفاظت می کنند درک کنند(انجمن بین المللی آموزش فناوری،۲۰۰۷).
استاندارد۱۵) فناوری های مربوط به کشاورزی و بیوتکنولوژی
حدود ۱۴۰۰۰ سال قبل انقلاب کشاورزی جوامع را عوض کرده است. توسعه ابزارهای کشاورزی متنوع از قبیل شخم زدن و آبیاری، نیروی تولید را بهبود داده است. رشته کشاورزی عبارت اند از اینکه گیاهان و حیوانات را برای غذا، الیاف، سوخت، دارو و دیگر محصول های سودمند پرورش دهند. بیوتکنولوژی فناوری است که در موجود زنده یا بخش های آن، برای ساخت یا تغییر محصولات، بهبود گیاهان و حیوانات یا توسعه ریز جانداران در جهت اهداف خاص استفاده می شود. در سال های اخیر استفاده از بیوتکنولوژی در علم و زندگی خیلی زیاد رواج یافته است. بیوتکنولوژی)فناوری زیستی( فناوری مولود تلفیق علوم زیستی و دانسته های کشاورزی، پزشکی و فنی مهندسی است و مبتنی بر استفاده از موجودات زنده و یا محصولات آنها برای تولید مواد، فرآورده ها، خدمات رسانی و رفع نیازمندی های بشر و یا محیط زیست می باشد. دانش آموزان متوسطه باید فناوری های استفاده شده در کشاورزی را درک کنند و مفاهیم و اصول فناوری از قبیل طراحی و سیستم را درک کنند. آنها باید بدانند که بیوتکنولوژی کاربردهای در حوزه های از قبیل کشاورزی، داروسازی، غذا و آشامیدنی، پزشکی، انرژی، محیط و مهندسی ژنتیک دارد. آن ها باید بدانند که نگهداری یعنی فرایند کنترل فرسایش خاک، تقلیل در رسوب آبراهه، نگهداری آب و بهبود کیفیت آب است(انجمن بینالمللی آموزش فناوری،۲۰۰۷).
استاندارد۱۶) فناوری های مربوط به انرژی
انرژی توانایی انجام کار است. انرژی نیاز اساسی برای جهان فناورانه است. محصول ها و سیستم ها نیازمند انرژی هستند که فراوان، ارزان، و با کنترل آسان باشد. انرژی محصول ها و سیستم ها بوسیله جامعه استفاده می شود. کیفیت زندگی با میزان انرژی استفاده شده توسط جامعه مرتبط است. انتخاب در انرژی مورد استفاده از طریق روش های مختلف بر جامعه و محیط تأثیر می گذارد. انرژی میتواند محیط را آلوده کند. مردم باید تأثیرات مثبت و منفی استفاده از منابع انرژی بر محیط را ارزیابی کنند. دانش آموزان مقطع متوسطه باید انرژی را در کلاس مطالعه و درک کنند. انرژی می تواند در دو نوع جنبشی( انرژی با حرکت مرتبط است) و نهفته ( انرژی ذخیره شده) طبقه بندی شود. انرژی میتواند از یک تعداد منابع از قبیل خورشید(پرتو افکن)، جزر و مد یا ریزش آب(مکانیکی)، سوخت(شیمایی با حرارتی) ناشی شود. دانش آموزان متوسطه باید یاد بگیرند که انرژی نمی تواند ایجاد یا خراب شود بلکه آن می تواند از یکی به دیگری عوض شود، منابع انرژی می تواند قابل تجدید یا غیر قابل تجدید باشد و در آخر انرژی میتواند در اشکال شیمیایی، پرتو افکن، الکتریکی، مکانیکی، حرارتی، هسته ای گروهبندی شود(همان).
استاندارد۱۷) فناوری اطلاعاتی و ارتباطی
بشر از فناوری های مختلف برای برقراری ارتباط سال های زیادی است که استفاده می کند. فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی شامل درونداد، فرایند و برونداد که با ارسال و دریافت اطلاعات مرتبط هستند. سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی، اطلاعات را از فردی به فرد دیگر، از انسان به ماشین، از ماشین به انسان و از ماشین به ماشین انتقال می دهند. سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی می توانند برای اطلاعرسانی، ترغیب، سرگرمی، کنترل، مدیریت و نظارت افراد و محیط پیرامون آن ها استفاده شود. دانش آموزان متوسطه باید بتوانند حقایق، داده ها، اطلاعات، دانش و ارتباط بین آنها را درک کنند بعلاوه فرایند ارسال و دریافت اطلاعات و مدیریت اطلاعات را درک کنند و انواع مختلف سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی که شامل تلویزیون، تلفن، اینترنت و … را تجربه و درک کنند و در آخر آنها هدف هر سیستم را باید تشخیص دهند و بهترین آن را برای هر موقعیت انتخاب کنند(همان).
استاندارد۱۸) فناوری های حمل و نقل
یکی از مشکلات زندگی بشر دیروز ازدحام جمعیت، فقدان امکانات و عدم توانایی زیر ساخت های حمل و نقل در پاسخگویی به نیاز روزمره به شمار می آمد. اما امروزه پیشرفت ارتباطات، توسعه امکانات، تجهیزات و فناوری مربوط به آنها، امکان اصلاح ساختار سیستم حمل نقل را برای مشکلاتی نظیر تراکم ترافیک، ارتقا عملکرد سیستم و ایمنی حمل و نقل و همچنین کاهش اثرات سوانح فراهم کرده است. مردم حمل و نقل را به عنوان یکی از نیازهای اساسی زندگی خود می بینند و سیستم های حمل و نقل موجب راحتی زندگی افراد می شود. سیستم حمل و نقل یک شبکه پیچیده از مؤلفه های است که در خشکی، آب، هوا و در فضا عمل می کنند. دانش آموزان می دانند که سیستم حمل و نقل روشی سودمند برای جابجای مردم و کالاها است. دانشآموزان باید بدانند که فناوری های حمل و نقل نقش اساسی در اداره فناوری های دیگر از قبیل صنایع، ارتباطات، سلامت، ایمنی و کشاورزی دارند. دانش آموزان باید بتوانند در کلاس در مسائلی از قبیل آلودگی، تراکم، تصادف و مصرف سوخت بحث کنند و همچنین سیستم های حمل و نقل را طراحی، توسعه، مدیریت و ارزیابی کنند و سرعت، هزینه، امنیت و تأثیرات آن را بررسی کنند(انجمن بین المللی آموزش فناوری،۲۰۰۷).
استاندارد۱۹) فناوری های صنایع و کارخانجات
صنایع و کارخانجات کالا و اجناس فیزیکی را تولید می کند. این کالاها باعث تغییرات اساسی در کشورها شده است. دانش آموزان متوسطه باید فناوری های صنایع را به طور عمیق درک کنند و میتوانند انواع محصولات تولید شده در کارخانجات را درک کنند. دانش آموزان متوسطه باید بتوانند از مواد، ابزار و فرایند های متنوع برای طراحی، ساخت و ارزیابی تولیداتشان استفاده کنند. و همچنین باید کیفیت تولیدات و محصولات مختلف را ارتقا ببخشند. و همچنین باید با انواع سیستم های صنایع آشنایی داشته باشند(همان).
استاندارد۲۰) فناوری های عمرانی
بشر ساختمان ها را برای میلیون ها انسان می سازد. ساختمان هایی از قبیل خانه ها، ادارات، راه ها، جاده ها و پل ها هدف های متعددی دارند. برخی از اینها به عنوان مکانی یا پناهگاهی برای زندگی فراهم شده است بعضی برای تفریح و سرگرمی از جمله سالن های کنسرت، پارک ها، استادیوم های فوتبال و بعضی برای کار از قبیل کارخانه ها استفاده می شوند. بعضی در سیستم حمل و نقل مثل پل ها، راه ها، جاده ها استفاده می شوند. دانش آموزانی که از مقطع متوسطه فارغ التحصیل می شوند باید در ارزیابی و خریداری انواع متعدد ساختمان ها اطلاع داشته باشند. دانش آموزان این سطح ساختمان ها را به طور عمیق کشف می کنند و آنها بناها و مدل آنها را طراحی می کنند. دانش آموزان متوسطه قادرند که مواد و سیستم های که در ساخت و ساز بکار گرفته می شوند از جمله وسایل رفاهی مانند آب، فاضلاب، برق، کنترل آب و هوا، تلفن و بنزین بعلاوه سیستم های از قبیل پی ریزی،چارچوب و پوشش بناها را درک کند. دانش آموزان باید نیازهای که برای ساختن یک بنا لازم است مانند سلیقه های شخصی از جمله موقعیت، شکل، اندازه و هچنین عوامل که از شروط قانونی است که شامل قانون های محلی، قوانین ساختمان و استانداردهای حرفه ای است را درک می کنند(همان).
استانداردهای سوادفناورانه که در بالا توضیح داده شد، در جدول ۲-۳ به صورت خلاصه ارائه شده است:
جدول شماره: ۲-۳: استاندارد های سواد فناورانه
| مؤلفه های عمده سواد فناورانه | استانداردهای لازم برای دوره متوسطه | ||
| ۱ | فهم ماهیت فناوری | ۱ | ویژگی ها و دامنه فناوری |
| ۲ | مفاهیم اساسی فناوری | ||

