نمودار شماره 9: روند سهم بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی و رکودتورمی
ماخذ: آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت، افزایش بدهی دولت و شرکتها و موسسات دولتی به سیستم بانکی موجب کاهش پویاییهای بخش غیردولتی خواهد شد، انگیزه فعالیتهای اقتصادی توسط بخش غیردولتی را نیز کاهش خواهد داد.
سهم بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی در ایران در طول زمان همواره در حال افزایش بوده است و از سال 1387 به بعد، به شدت افزایش پیدا کرده است. این اقدام دولتها موجب افزایش نرخ بهره در بازارهای مالی خواهد شد و بخش تولیدی را با مشکل کمبود نقدینگی مواجه خواهد کرد. وقتی دولتها از چنین رویکردی برای تامین منابع مالی خود استفاده کنند، تولیدکنندگان هنگام تامین مالی فعالیتهای خود با مشکل مواجه خواهند شد و ایجاد عدم اطمینان نسبت به آینده اقتصادی، هزینه فرصت سرمایه گذاریها در بخشهای تولیدی را افزایش داده و انگیزه آنها برای سرمایه گذاری کاهش خواهد یافت. بنابراین افزایش انضباط مالی دولت و پایبندی دولت به تعهدات مالی خود، در کاهش حجم بدهیهای بخش دولتی به سیستم بانکی تاثیرگذار خواهد بود.
3-2-10) رشد نرخ ارز:
اصولا یک پاسخ ساده و بدون ابهام به این سوال که یک کشور کوچک بهتر است نظام ثابت یا قابل انعطاف ارز داشته باشد، وجود ندارد. در واقع انتخاب بهترین سیاست ارزی بستگی به اهداف اقتصادی سیاستگذاران و مسئولان، منبع شوکهای مختلف وارده بر اقتصاد و ویژگیهای بنیانی و ساختاری اقتصاد مورد نظر دارد. بنابراین فرضیات مختلف درباره هریک از این عوامل، می تواند در میزان و درجه انعطافپذیری نرخ ارز موثر باشد و تئوری اقتصادی نمیتواند یک دستورالعمل کلی و عام برای انتخاب نرخ ارز بهینه انتخاب نماید. (آقولی و همکاران، 1370 : صفحه 20)
در اقتصاد ایران نرخ ارز در سالهای مختلف با هر یک از دو نوع نظام ارزی تعیین شده است و برای اینکه اثرگذاری نوع نظام ارزی بر قیمت ارز در تحلیل وضعیت به وجود آمده اخلال ایجاد نکند، از نرخ ارز بازار آزاد که با توجه به نرخ مبادلات بازار تعیین می شود، استفاده شده است. در اینجا اثر تغییرات نرخ ارز بازار آزاد بر شکل گیری دوره های رکودتورمی ارزیابی خواهد شد:
نمودار شماره 10: روند رشد نرخ ارز و رکودتورمی:
ماخذ: آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
قیمت مطلق نرخ ارز مبادلهای در سال 1368 و 1369 افزایش پیدا کرده اند و اما تغییرات رشد نرخ ارز در این سالها منفی بوده است. در سال 1369 از شدت نرخ رشد قیمت نرخ ارز مبادلهای در بازار آزاد کاسته شده است.
در سال 1370 رشد نرخ ارز در بازار آزاد تقریبا متوقف شده است، اما با آغاز رکودتورمی، در این سال و ادامه پیدا کردن آن در سال 1371، نرخ ارز رشد 5 درصدی داشته است و به رقم 5.4 درصد رسیده است. در سال 1371 علی رغم آنکه نرخ ارز به روند افزایشی خود ادامه داده است و به رقم رشد 20.5 درصد رسیده است، نرخ تورم و رشد اقتصادی کاهش پیدا کرده اند. در سالهای 1372 تا 1374 قیمت ارز هم رشد قابل ملاحظهای داشته است. در این سالها علاوه بر اینکه قیمت مطلق نرخ ارز بازار آزاد از 1498 ریال به 4036 رسیده است، 23 درصد تغییر قیمت هم اتفاق افتاده است. در این دوره رقم رشد نرخ ارز از 20.5 درصد در سال 1372 به 53.2 درصد در سال 1374 صعود کرده است.
در این سالهای 1375 و 1376 همزمان با کاهش رشد نرخ ارز ، نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی هم کاهش پیدا کرده اند. رشد نرخ ارز از رقم 10 درصد در سال 1375 به 7.5 درصد در سال 1376 تقلیل یافته است.
در سال 1377 نرخ ارز به شدت افزایش پیدا کرده است و به نرخ رشد 35 درصد رسیده است. در سال 1378 قیمت نرخ ارز در بازار آزاد افزایش 2166 ریالی داشته است، اما از شدت نرخ رشد آن نسبت به سال 1377 کاسته شده است؛ در نهایت کاهش رشد نرخ ارز هم نتوانسته مانع شکل گیری رکودتورمی در این سال شود.
در سال 1379 همزمان با افزایش نرخ رشد اقتصادی و کاهش نرخ تورم، رشد نرخ ارز هم به شدت کاهش پیدا کرده است و به رقم 5.8- رسیده است. در سالهای 1379 تا 1383 با اینکه نرخ رشد اقتصادی و نرخ تورم نوسانات مثبت و منفی داشته اند، اما رشد نرخ ارز از یک روند باثبات برخوردار بوده است و با نرخ تقریبا ثابتی افزایش پیدا کرده است. در این سالها قیمت ارز در بازار آزاد از 8131 به 8747 رسیده است و از سال 1379 تا 1382 هر سال تقریبا 3.3 درصد به رشد نرخ ارز افزوده شده است. در سال 1383 از شدت نرخ رشد قیمت ارز کاسته شده و نرخ رشد قیمت ارز در سال 1383 با 1 درصد تغییر به رقم 5.1 درصد رسیده است.
در سال 1384 از رشد نرخ ارز کم شده و به رقم 3.4 درصد رسیده است. این روند کاهشی در سالهای 1385 و 1386 ادامه پیدا کرده است. در سال 1385 اقتصاد ایران در رکودتورمی قرار گرفته است، در این سال با اینکه رقم مطلق نرخ ارز افزایش پیدا کرده است اما از نرخ رشد آن کاسته شده است. در سال 1386 رشد نرخ ارز به 1.4 درصد تقلیل پیدا کرده است و در سال 1387 مجددا به سرعت افزایش نرخ ارز افزوده شده و نرخ رشد آن به 3.4 درصد افزایش پیدا کرده است. در سال 1387 که اقتصاد ایران درگیر رکودتورمی بوده، رشد نرخ ارز هم افزایش پیدا کرده است.
از سال 1388 تا 1391 هر سال به شدت رشد نرخ ارز افزوده شده است. در سال 1389 رشد نرخ ارز 6.23 درصد بوده است. این رقم در سال 1390 به 28 درصد و در سال 1391 به 92.2 درصد رسیده است. در سال 1391 که رشد اقتصادی به منفیترین مقدار خود رسیده است، نرخ ارز در بازار آزاد رشد بیسابقهای داشته است و نرخ تورم هم به شدت افزایش پیدا کرده است. با توجه به ابعاد گسترده افزایش قیمت نرخ ارز در بازار آزاد و وابستگی شدید ایران به واردات مواد اولیه برای تولید، میتوان نقش رشد قیمت ارز را عاملی تاثیرگذار بر شکل گیری رکودتورمی در چنین ابعاد گستردهای، در سالهای 1390 و 1391 به شمار آورد.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت، روند تغییرات این متغیر اقتصادی بیانگر آن است که تاثیرات رشد نرخ ارز بر اقتصاد کشور در شکل گیری دوره های رکودتورمی از طریق اثرگذاری آن بر کاهش تولید با افزایش قیمت هزینه نهادههای تولید و افزایش تورم تعیین می شود. آمارهای تغییرات نرخ ارز در بازار آزاد گویای این هستند که ارتباط تنگاتنگی بین رشد نرخ ارز با تغییرات تولید و رشد اقتصادی و نرخ تورم در ایران وجود دارد. نرخ ارز مبادلهای در طول دوره 1368 تا 1391 دستخوش تغییرات زیادی شده است. سیاستهای ارزی که به منظور و با هدف حفظ قدرت رقابتی خارجی اجرا شده اند، از طریق ارتباط تنگاتنگ بین نرخ تورم داخلی و تعدیل نرخ ارز بر اساس آن، زمینه بیثباتی در اقتصاد را فراهم کرده اند و حتی در شکل گیری تورمهای لجام گسیخته هم تاثیرگذار بوده اند. (آقولی و همکاران، 1370 : صفحه 74) در واقع تغییر در نظام ارزی وقتی یکباره انجام شده و به صورت شوکهایی به بازار تحمیل شود، مبادلهها را از روند عادی خود خارج خواهد کرد. این تغییرات که در مبادلات بازار آزاد که نهادهای نظارتی قادر به نظارت کامل بر روند مبادلات در آن نیستند، به وضوح آشکار خواهد شد. وقتی ساختار اقتصادی به دلیل عدم وجود ساختار تولیدی مناسب، نیازمند واردات برای تامین مواد اولیه و واسطهای یا کالای نهایی برای تامین تقاضای فزاینده مردم باشد، تغییرات نرخ ارز اثرات تورمی شدیدی بر جای خواهند گذاشت. از طرفی برخی از دولتها، بدون توجه به ظرفیت تولید و کشش صادرات، این اقدام را انگیزهای برای افزایش تولید و صادرات معرفی کرده اند، اما همین بیتوجهی می تواند مشکلات این بخش را شدیدتر کند و موجب بدتر شدن وضعیت تولید شود. از سویی دیگر با توجه به اینکه بخش اعظمی از ارز در ایران از طریق صادرات نفت به دست می آید و کنترل منابع آن در دست دولت است، میتوان این تغییرات در قیمت ارز را به عنوان سیاستی دانست که دولت به عنوان منبع درآمدی خود از آن استفاده می کند. اما استفاده از چنین سیاستهایی، در نهایت موجب تورمهای فزایندهای خواهد شد، که خود دولت به عنوان بزرگترین مصرف کننده در اقتصاد، از پیامدهای آن متضرر خواهد شد.
قوانینی که برای تعیین نرخ ارز رسمی در کشور برقرار شده اند، موجب تحولات گستردهای در معاملات بازار آزاد شده اند. همچنین با توجه به اینکه اقتصاد ایران برای تولید هم به واردات وابسته است، افزایش نرخ ارز با افزایش هزینه های بخش تولید، بر این بخش هم بسیار اثرگذار خواهد بود.
3-2-11) رشد درآمد ملی:
درآمد ملی به کلیه درآمدهایی اطلاق می شود که در یک سال معین به آحاد جامعه در ازاء شرکت مستقیم عوامل تولید آنها در تولید پرداخت می شود. بنابراین درآمد ملی همان درآمد عوامل تولید است. (شاکری، 1389 : صفحه 56) درآمد ناخالص ملی در ایران از مجموع خالص مالیاتهای غیرمستقیم با تولید ناخالص ملی، در حسابهای ملی به دست می آید. مقدار خالص درآمد ملی هم با کسر استهلاک از درآمد ناخالص ملی به دست می آید.
رشد که به تغییر کمی یک متغیر در طی زمان گفته می شود، برای درآمد ملی در بین سالهای 1368 تا 1391 محاسبه شده است. دلیل بررسی شاخص رشد درآمد ملی این است که ؛ رشد درآمد ملی در واقع همان رشد درآمد عوامل تولید است، بنابراین با بررسی تغییرات آن میتوان دید که در دورههایی که اقتصاد در رکودتورمی بوده، این شاخص اقتصادی دچار چه تحولاتی شده است.
نمودار شماره 11: روند رشد درآمد ملی و رکودتورمی
ماخذ: آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
در سال 1368 درآمد ملی با رشد 13 درصدی روند صعودی خود را آغاز کرده است و در سال 1369 این رقم به 21.7 درصد، رسیده است. کاهش نرخ تورم و افزایش رشد اقتصادی در این سال را میتوان در افزایش 8.5 درصدی رشد درآمد ملی، تاثیر گذار دانست.
در دوره 1370 تا 1373 که اقتصاد ایران در دام رکودتورمی گرفتار شده است، روند رشد درآمد ملی در این سالها به تغییرات نرخ تورم، به شدت حساس بوده است. در سال 1372 که از نرخ تورم کاسته شده است، درآمد ملی نیز رشد قابل ملاحظهای را تجربه کرده است و با 34 درصد تغییر به رقم رشد 36 درصدی دست یافته است. این مقدار رشد درآمد ملی در کل دوره مورد بررسی نیز بیسابقه است و مجددا تکرار نشده است.
در سالهای 1373 و 1374 رقم رشد به ترتیب متناظر با ارقام 1- و 2.5- شده است که نشان از وخامت اوضاع اقتصادی در این سالها دارد.
اقتصاد ایران همگام با افزایش رشد تولید ناخالص داخلی در سال 1375، کاهش نرخ تورم را تجربه کرده است و درآمد ملی نیز در این سال به رشد 5.2 درصدی دست یافته است. در سال 1376 نیز هم رشد اقتصادی و هم نرخ تورم کاهش پیدا کرده اند و در پی این کاهش، درآمد ملی نیز رشد 4- درصدی را تجربه کرده است.
در سال 1377 درآمد ملی به روند کاهش رشد خود که از سال 1376 آغاز شده بود ادامه داده است و رقم رشد درآمد ملی در این سال به 9.7- تقلیل پیدا کرده است. در سال 1378 علی رغم اینکه اقتصاد ایران در رکودتورمی قرار گرفته است، درآمد ملی رشد قابل ملاحظهای داشته است.
در سالهای 1379 تا 1383 رشد اقتصادی و تورم در ایران نوسانات کمتری را نسبت به بقیه سالهای دوره زمانی مورد بررسی تجربه کرده است. در این دوره 5 ساله، تغییرات رشد درآمد ملی متناسب با سایر متغیرها بوده است. نرخ رشد درآمد ملی در سالهای 1379 و 1380 به طور متوسط در هر سال 3.5 درصد افزایش پیدا کرده است. در سال 1381 رشد درآمد ملی بسیار بالا بوده است و مقدار رشد 17 درصدی درآمد ملی در این سال، در سایر سالها تکرار نشده است. در سالهای 1382 و 1383 نیز این نرخ در هر سال در حدود 7 درصد در نوسان بوده است.
در سالهای 1384 تا 1385 درآمد ملی از نرخ رشد 12 درصدی به رشد 6 درصدی تنزل پیدا کرده است و در سال 1385 اقتصاد در رکودتورمی قرار گرفته است. در سالهای 1386 تا 1387 هم رشد درآمد ملی از حدود 12 درصد در سال 1386 به 0.6- کاهش پیدا کرده است و کاهش 12.5 درصدی این متغیر نشانهای از نامساعد بودن وضعیت اقتصادی ایران است و مجددا در سال 1387 اقتصاد در رکودتورمی قرار گرفته است.
در سال 1388 با اینکه اقتصاد از رکودتورمی خارج شده است و نرخ تورم به شدت کاهش پیدا کرده، اما سقوط رشد درآمد ملی همچنان ادامه پیدا کرده است. در سال 1389 درآمد ملی با رشد حدود 10 درصدی از بحران خارج شده است. درآمد ملی در سال 1390 نتوانسته در مقابل شتاب نرخ تورم و سقوط رشد اقتصادی ایستادگی کند. اما در سال 1391 درآمد ملی با رشد 17- درصدی رو به رو شده است. در طی این دو سال، در حالی که اقتصاد ایران در رکودتورمی بوده است، در مجموع رشد درآمد ملی هم 23 درصد کاهش پیدا کرده است.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت، که رشد درآمد ملی در اقتصاد ایران بسیار پرنوسان بوده است. نمودار شماره 11 بیانگر آن است که در اغلب سالهایی که نرخ تورم به شدت افزایش پیدا کرده است، رشد درآمد ملی کاهش پیدا کرده است. نرخ تورم به عنوان عاملی که با افزایش هزینه های تولید و کاهش سودآوری فعالیتهای اقتصادی مولد، به بخش عرضه و تولید آسیب وارد می کند و تاثیرات منفی خود را بر آن آشکار کرده است. رشد درآمد ملی که بیانگر درآمد عوامل تولید است شدت نسبت به تغییرات نرخ تورم آسیبپذیر بوده است. در اغلب سالها، همزمان با افزایش تورم، رشد درآمد ملی محدود شده است و در مقابل با کاهش نرخ تورم، رشد درآمد عوامل تولید روند صعودی پیدا کرده است.
3-2-12) مقایسه رشد تشکیل سرمایه با دوره های رکودتورمی:
در سیستم حساب های ملی تشکیل سرمایه ناخالص همان مفهوم سرمایه گذاری در کالاهای سرمایهای است که اقتصاددانان بکار میبرند. تشکیل سرمایهی ثابت ناخالص عبارت است از ارزش کل تحصیل داراییهای ثابت توسط تولیدکنندگان، منهای فروش یا انتقال رایگان داراییهای ثابت در طول یک دوره حسابداری معین، به اضافهی ارزش آنچه که توسط واحدهای نهادی به ارزش داراییهای ثابت تولید نشده، اضافه شده است. داراییهای ثابت، داراییهای ملموس و غیرملموسی هستند که از یک جریان تولید به عنوان ستانده بدست آمده و به طور مستمر و مداوم در فرایند تولیدات دیگر برای دورهی زمانی بیشتر از یک سال به کار گرفته میشوند. بدین ترتیب داراییهای ثابت به دو دسته کلی داراییهای ثابت ملموس و داراییهای ثابت غیرملموس تقسیم میشوند.
سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه پارامتر بسیار مهمی در ایجاد زمینه مناسب برای افزایش توان تولید داخلی هستند و رشد تولید ناخالص داخلی در روند تشکیل سرمایه تاثیرگذار است.
نمودار شماره 12: روند رشد تشکیل سرمایه در ایران
ماخذ: آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
رشد تشکیل سرمایه در سال 1368 با رقم 7.3 درصد آغاز شده است و در سال 1369 با افت 3 درصدی به 4.5 درصد تنزل پیدا کرده است. پس از آن در سال 1370 تشکیل سرمایه به شدت افزایش پیدا کرده است و به رشد 52.5 درصدی دست پیدا کرده است و این چنین رقم رشد تشکیل سرمایه مثبتی در کل دوره مجددا تکرار نشده است.
اما رشد تشکیل سرمایه در سال 1371 به رقم 4.7- رسیده است و 57 درصد نسبت به سال 1370 کاهش یافته است. کاهش رشد تشکیل سرمایه در سال 1372 ادامه پیدا کرده است و رقم رشد تشکیل سرمایه در این سال به 13- رسیده است. در سال 1373 رشد تشکیل سرمایه کمی افزایش پیدا کرده و به رقم 12- درصد رسیده است. در سال 1374 هم به 6.6- رسیده است. مشاهده می شود که در سالهای 1371 تا 1373، که اقتصاد ایران در رکودتورمی قرار گرفته است، رشد تشکیل سرمایه هم منفی بوده است.
در سال 1375 از نرخ تورم کاسته شده است و رشد اقتصادی هم افزایش پیدا کرده است، در این سال نرخ تشکیل سرمایه هم افزایش قابل ملاحظهای پیدا کرده است. در سال 1375 پس از 4 سال متوالی رشد تشکیل سرمایه منفی، اقتصاد ایران نهایتا توانسته است به رقم رشد مثبت 25.5 درصدی برسد. در سال 1376 که نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی کاهش پیدا کرده اند، نرخ تشکیل سرمایه هم کاهش پیدا کرده است.
در سال 1377و 1378 نرخ تشکیل سرمایه برخلاف روند رشد اقتصادی و نرخ تورم که گویای رکودتورمی در این دوره زمانی هستند، روند صعودی داشته است.
در این دوره زمانی 1379 تا 1383 اقتصاد ایران روند نسبتا باثباتی در متغیرهای رشد اقتصادی و نرخ تورم داشته است. رشد تشکیل سرمایه هم تقریبا از روند تغییرات دو متغیر فوق پیروی کرده است. فقط در سال 1380 نرخ تشکیل سرمایه به شدت افزایش پیدا کرده است و این تغییر در تعارض با سایر متغیرها بوده است، بنابراین این رشد نتوانسته باثبات به روند خود ادامه دهد و نرخ تشکیل سرمایه در سال 1381 به شدت کاهش پیدا کرده و به رقم 6.6 درصد رسیده است. در سالهای آتی نیز این نرخ رشد تشکیل سرمایه حفظ شده است.
در سال 1385 اقتصاد ایران در دام رکودتورمی گرفتار شده است، در همین سال، نرخ تشکیل سرمایه هم به شدت کاهش پیدا کرده است و به رقم 1.4- درصد رسیده است. تا سال 1386 که اقتصاد ایران از رکودتورمی خارج شده است، رشد تشکیل سرمایه هم به رقم 11 درصد افزایش پیدا کرده است. در سال 1387 هم با اینکه اقتصاد ایران مجددا وارد رکودتورمی شده است، اما رشد تشکیل سرمایه با بسیار نوسان کمی در محدوده 11 درصد قرار گرفته است.
سیر کاهشی رشد تشکیل سرمایه که از سال 1387 آغاز شده بود، در سال 1388 شدت گرفته است و رشد تشکیل سرمایه در این سال به 3 درصد رسیده است. در سال 1388 تا 1389 اقتصاد ایران 5 درصد رشد اقتصادی مثبت داشته است و در همین زمان نرخ تورم نیز به مقدار بسیار کمی تغییر کرده است، نرخ تشکیل سرمایه هم راستا با رشد اقتصادی مثبت، افزایش 1 درصدی را تجربه کرده است و به رشد 4 درصدی رسیده است.
اما از سال 1390 تا 1391 که رکودتورمی شدیدی بر اقتصاد ایران سایه افکنده است، رشد تشکیل سرمایه هم سقوط کرده است و در سال 1391 به کمترین مقدار خود در کل دوره یعنی رقم 24- درصد، رسیده است.
«ای مؤمنان! آن که بیند ستمی می رانند یا مردم را به منکری می خوانند واوبه دل خود آن رانپسندد، سالم مانده وگناه نورزیده، وآن که آن رابه زبان انکار کرد، مزد یافت وازآن که به دل انکار کرد برتر است، وآن که با شمشیر به انکار برخاست تاکلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، اوکسی است که راه رستگاری را یافت وبرآن ایستاد، ونور یقین در دلش تافت. »[249]
مطلب مهمی که دراین بیان دیده می شود، این است که میزان ایمان وتربیت یافتگی حقیقی انسانها، به درجۀ امربه معروف ونهی ازمنکر آنها وابسته شمرده شده است، وهرکس مرحلۀ بالاتری از این وظیفه را انجام دهد، درمسیر تربیت ، ازامتیاز وبرتری بیشتری برخوردار است. چون مراحل بالاتر، مشقّت بیشتری دارند. حرف وعمل،هرگز دارای ارزش یکسانی نیستند ونمی توان نشستگان ازامربه معروف عملی را همطراز قیام کنندگان دانست:
﴿فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلَی القَاعِدینَ أجراً عَظِیماً﴾[250]
امیر مؤمنان علی (عليهالسلام)، درجهت الگودهي به ياران، خود را ملتزم به اوامر و منزّه ازنواهي معرّفي مينمايند تامعلوم شود مسير امربه معروف ونهي ازمنكر، مسير پاكان راستين است:
«ای مردم! به خدا من شمارا به طاعتی برنمی انگیزم، جزکه خود پیش از شما به گزاردن آن برخیزم. وشما را ازمعصیتی باز نمی دارم، جزآنکه خود پیش ازشما آن را فرومی گذارم.»[251]
چنانكه حضرت درجنگ صفین، خطاب به مردم مصر ، مهمترين ويژگي خود، پس از قرابت با رسول اكرم(صلّیاللهعليهوآله) را، آمربه معروف وناهي ازمنكر بودن خود معرّفي مينمايد.
«ای مردم به پیش بشتابید وسبکبال وسنگین کوچ کنید وبا اموال وجانهای خود جهاد کنید. شما بامرزشکن های ستمگر که قرآن را می خوانند وحکم آنرا نمیدانند وبه دین حق دیندار نیستند، همراه امیرمؤمنان وپسرعموی رسول خدا نمیجنگند، کسی که آمربه معروف وناهی ازمنکر وبازدارندۀ به حق وقیّم به هدایت و حاکم به کتاب است، کسی که درحکم، رشوه نمی گیرد وبافاجران سازش نمیکند در(راه)خدا سرزنش ملامتگری رابه خود نمی گیرد.»[252]
هدف از ارسال رسل وکتب آسمانی، هدایت مردم بوده است واحکام ومعارف اسلامی ، امانتی است دردست علماء وخوبان امّت اسلامی که باید به مردم برسانند تاآن هدف الهی درجهت تربیت کمالی بشر، تحقق یابد ومردم هدایت شوند وموانع رسیدن به مقامات معنوی ورشد تربیتی، برای آنها ازبین برود.اگر اهل عمل به حقیقت دین وصالحان ومهذّبان امت اسلامی ، به این وظیفۀ خود عمل نکنند، طولی نمی کشد که هدف انبیاء گم شده وتلاششان بی ثمر می ماند.
امام علی (عليهالسلام) دربارۀ ویژگی های اهل ذکر- که بندگان صالح خداوند هستند- به این مطلب اشاره می کنند که،آنان درحالیکه خود به انجام معروف وترک منکر مشغولند وهمواره درحال خودسازی هستند، نسبت به اعمال مردم جامعه شان بی تفاوت نبوده وآنهارا ارشاد می کنند:
«وهمانا یاد خدا را مردمانی است… نهی ومنع خدارا – درآنچه حرام فرموده – به گوش بی خبران میخوانند. به داد فرمان می دهند، وخود ازروی داد کار می کنند، واز کارزشت باز می دارند، وخود اززشتکاری به کنارند. »[253]
واقعیت موجود درجوامع، اقتضا می کند، همواره غیر از پیامبران وامامان (علیهم السلام)، گروهی از مردمی که چشم بر مطامع دنیوی بسته ، وبرای اطاعت خداوند،درتلاشند نیز،به این وظیفه عمل می کنند. این گروه، شایستگی، حق ووظیفه دارند که امربه معروف ونهی ازمنکر کنند. پاکان دلسوز و ناظرین خودساخته درهمه جا زشتی وگناه راشناسایی کرده، مقابل آن می ایستند و حضوراین افراد، سلامت جامعه راتضمین وباعث عدم رشد فساد ومنکرات خواهد بود.[254]
اجـتـنـاب از مـنكر و باز داشتن از آن ، دو وظيفه اسلامي شمرده ميشود ولي بدون ترديد، به مقتضای ادب در امربه معروف ونهی ازمنکر، در قدم نخست بايد به اصلاح خود پرداخت ، سپس در صدد رفع عيوب ديگران بر آمد وبه امرونهی آنها اقدام کرد. اميرمؤمنان علي(عليهالسلام)، رعايت اين سلسله مراتب را براي آمرين به معروف وناهيان ازمنكر، مهم واساسي ميدانند.[255] زيرا اينكه انسان خويش را اصلاح كند، مهمتر از توجه به اصلاح غيرخويش است.[256]
امام(عليهالسلام) دربياني با تشريح اوضاع وشرايط موجود اجتماعي وظيفۀ اصلي ياران خود را احياي امربه معروف ونهي ازمنكر ميدانند؛ چراکه نیکان و پاکان از جامعه رخت بر بسته اند، و افرادي بي ارزش و بيشخصیت و سزاوار هرگونه مذمت و نکوهش، جاي آن انسانهاي پر ارزش را گرفتهاند.
«فساد آشكار گشت ، نه كار زشت را دگرگون كنندهاي مانده است و نه نافرماني و معصيت را بازدارندهاي. با چنين دستاويز ميخواهيد در دار قدس خدا مجاور او شويد؟ و نزد وي از گراميترين دوستانش گرديد ؟ هرگز با خدا و بهشت او فسوس نتوان كرد ، و خشنودي او را جز به طاعت به دست نتوان آورد . لعنت خدا بر آنان كه به معروف فرمان دهند ، و خود آن را واگذارند ، و از منكر بازدارند و خود آن را به جا آرند . »[257]
این شرایط ناگوار، و ظهور انسانهاي بي مقدار، از زماني آغاز شد که خلافت اسلامي از محور اصلي منحرف گشت، و پستهاي کلیدي حکومت اسلامي به دنیاپرستان هوس باز، و ناپرهیزگاران بيارزش سپرده شد، و به قدري آنها در جامعه اسلامي نفوذ کردند که تغییر همه آنها در عصر حکومت اميرمؤمنان علي (علیه السلام) کاري بس مشکل و دشوار بود، و تمام جنگهایي که بر ضد آن حضرت به راه انداختند به واسطه این گروه رهبري ميشد.
واينجاست كه امام (علیه السلام) وظیفۀ اصحاب و یاران خود، در برابر چنين شرایط و اوضاعي را شكستن سكوت و احياي امربه معروف ونهي ازمنكر ميدانند چراكه با این وضعي که آنها در پیش گرفته اند و در برابر فساد، سکوت یا همکاري دارند نه امر به معروفي در کار است و نه نهي از منکر، هرگز نميتوانند به مقام قرّب خدا نایل شوند و در صف اولیاء الله قرار گیرند. واين است كه حضرت، سبب استواري جماعت مسلمين وشكست وذلّت منافقين واشرار را، التزام خوبان جامعه به فريضۀ امربه معروف ونهي ازمنكر معرّفي می فرماید. چراكه نتيجۀ امربه معروف، محكم كردن پشت مؤمنان وكمك به آنهادرراه انجام اين فضيلت است؛ ونتيجۀ نهي ازمنكر، خوار ساختن منافقان است.[258]
«پس آنکه به کار نیک واداشت، پشت مؤمنان را استوارداشت، وآن که از کار زشت منع فرمود بینی منافقان را به خاک سود.» [259]
اگر امربه معروف ونهی ازمنکر، به صورت جامع وکامل عملی شود، جامعۀ اسلامی به محیطی سازنده ورشددهنده تبدیل می شود که درچنین جامعه ای، بستر مناسبی برای تقیّد به احکام شریعت وتعالی روح واعتقاد مسلمانان فراهم خواهد شد.[260]
درجامعه ای که شرایط عمل به احکام دین، درسایۀ امربه معروف ونهی ازمنکر فراهم است و مؤمنان جامعه ، نسبت به اعمال واعتقادات یکدیگربی تفاوت نیستند، محیط رشد وتربیت صحیح برای همۀ مردم فراهم می شود ونادانان جرئت ارائۀ نظرات نادرست خود رانخواهند یافت.
« (خداوند) امربه معروف رابرای اصلاح کارهمگان، ونهی ازمنکررابرای بازداشتن بیخردان واجب كرد».[261]
هدف از امر به معروف، اصلاح حال توده مردم در امر دنيا و آخرتشان است. وهدف از نهي از منكر، جلوگيري از اعمال نادرست بيخردان است. زيرا اگر حاكم ديني درمقابل بيخرد نايستد، فساد او گسترش پيدا خواهد كرد و اين مخالف مصلحت توده مردم دنيا است.
ازعواملی که جامعه رادچار انحطاط می کند، نپرداختن به فریضۀ امربه معروف ونهی ازمنکر است. تمام فرامین واوامر الهی برای پیشرفت جوامع وقرار گرفتن آنها درمسیر الهی،لازم ومفیداست. ترک این فریضه، به ترک فرائض دیگر وعدم ردّمظالم وهمکاری باظالم وافزایش مفاسد اجتماعی می انجامد که هریک میتواند مانعی بزرگ درمسیر تربیت حقیقی انسان باشد.[262] اميرمؤمنان علی (عليهالسلام) درخطبۀ قاصعه، علّت لعن خداوند نسبت به گذشتگان را تنها مسئلۀ ترک امربه معروف ونهی ازمنکر ازطرف آنها دانسته است. [263]
امیر مؤمنان علی (عليهالسلام)در حکمتی زیبا، عمل نکردن به تکلیف واجبی چون امربه معروف ونهی ازمنکر و به دست فراموشی سپردن آن راسبب حاکمیت اشرار در جامعه معرفی میکنند؛ که دراین صورت نه تنها حق فردی افراد نادیده گرفته می شود، بلکه حقوق اجتماعی نیز ازبین خواهد رفت؛[264]ودرنتیجه جایی برای اجرای مقتضیات تربیت صحیح بشری باقی نمیماند.
ازديدگاه اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، ترک امربه معروف ونهی ازمنکر، داراي آثار ونتايجي است[265] كه حضرت، دربخشي از كلام خود، بهآن اشاره ميفرمايند:
«امربه معروف ونهی ازمنکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شمارا بر دست گیرند! آنگاه دعا کنید واز شما نپذیرند.»[266]
اين مطلب داراي دو نكته است:
الف) افراد شرور وفاسد، زمام امور رابه دست می گیرند. پس درواقع، عاملی که می تواند ازتسلّط وحاکمیت افراد تبهکار جلوگیری کند، امربه معروف ونهی ازمنکر است.
میان حاکمیت اشرار و ترک امر به معروف و نهي از منکر علاوه براينكه رابطۀ معنوي و مجازات الهي وجود دارد، به نظر ميرسد که پیوندي منطقي نيز قابل اثبات است، چرا که یکي از مصادیق مهم امر به معروف و نهي از منکر اقدام به این دو در برابر حاکمان وقت است که اگر خلافي مرتکب شوند عامّه مردم به آنها تذکّر دهند و اگر معروفي را ترک کنند از آنها مطالبه نمایند. اگر این دو ترک شود و حاکمان هیچ گونه مانع و اعتراضي در برابر خود نبینند جسور ميشوند و اشرار بر جامعه اسلامى مسلّط ميگردند.
ب) با ترک امربه معروف ونهی ازمنکر و حاکمیت اشرار، دعای خوبان نیز اثری نخواهد داشت.
بعد ازتسلط بدان، خوبان به درگاه الهی می نالند وخداوند دعای آنها را مستجاب نمی کند، یعنی اثر رها کردن امربه معروف ونهی ازمنکر این است که خداوند رحمت خود را ازآن قوم می گیرد، وهرقدر خدا را بخوانند، دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمی شود. زیرا مردمی که زیربار مسئولیت نروند ووظیفۀ بزرگ پاسداری ازحق وقانون رارها کنند، باید درانتظار قدرتهای خودکامه وستمگر باشند.[267]
آثار منفی ترک امربه معروف ونهی ازمنکر، قبل ازهرچیز درخود تارک آن، ظاهر می گردد وشخصیت انسانی وارزشهای والای اخلاقی را از اومی گیرد.به تعبیر امیر مؤمنان (عليهالسلام)، واژگونی قلب وشخصیت انسان، براثر ترک امربهمعروفونهيازمنکر، سبب نابودی حیات انسانی اوو واژگوني در گودالهاي زشتيها ودركات جهنّم می شود؛[268] وآنان که صاحب روح بلند انسانی هستند، درمقابل انحراف دیگران نمیتوانند ساکت وبیتفاوت بمانند.
«نخست درجه ازجهاد که ازآن باز می مانید، جهاد با دستهاتان بود، پس جهاد با زبان، سپس جهاد با دلهاتان، وآنکه به دل کار نیکی را نستاید وکار زشت اورا ناخوش نیاید، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستی وی بلند شود وبلندیش سرنگون.»[269]
پس آن كسي که معروف رانشناخته ونمی پسندد وترویج نمی کند وبه انکار منکر نمی پردازد، بهره ای از کمالات انسانی نبرده، بلکه یک انسان وارونه است: ” قُلِبَ فَجُعِلَ أعلَاهُ أسفَلَهُ وَأسفَلُهُ أعلَاهُ”
«وازآنان کسی است که منکر راباز ندارد به دست ودل و زبان، چنین کسی مرده ای است میان زندگان.» [270]
تعبیر «مَیِّتُ الأحیَاءِ» به روشنی این نکته را تأیید می کند که امربه معروف ونهی ازمنکر،برای تحّرک وپویایی جامعۀ اسلامی درجهت رشد تربیتی افراد جامعه تشریع شده است. درواقع، شخصی که به این فریضه توجّه میکند وعامل به آن است، مانند روح زندهای است که رشد وهدایت وسعادت را درجامعۀ خود جاری میکند ودرمقابل، فردی که با ترک امربهمعروف ونهی ازمنکر، به صلاح وفساد جامعهاش بیتفاوت است، مانند مردهای دربین زندگان خواهد بود.
3.2.1. ياران مطلوب، نمونۀ آمرين به معروف وناهيان از منكر
ياران مطلوب اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) همچون روح زندهاي دركالبد جامعه، آنرا از فساد وگمراهي ونابودي حفظ نمودند و با فداكردن جان و آسايش خود، همچون جهادگري آگاه، به امربهمعروف ونهياز منكر پرداختند چنانكه اين مطلب در تاريخ زندگي برخي از آنها به خوبي مشهود است؛ وآنچه در ذيل نام هريك از اين افراد بهعنوان نمونه ذكر ميشود، تنها مختصري از شيوه ومنش آگاهانۀ آنان در احياي امربهمعروف ونهي ازمنكر است.
عمّار ياسر مَذحِجي
عمّار ياسر، صحابۀ بزرگ پيامبر(صلّیاللهعليهوآله) ودوستدار اهلبيت عصمت وطهارت بود كه همچون روح زندهاي درجامعه، درمقابل بديها وزشتيها ميايستاد وزبان به اعتراض ميگشود. زمانيكه پيامبر خدا(صلّیاللهعليهوآله)، فرمان ساختن مسجد را درمدينه صادر كرد، عدّهاي سعي ميكردند كه كار بيشتري را به عهدۀ عمّار بگذارند. وقتي عمّار به عنوان اعتراض به كار آنها شعري را ميخواند كه درواقع خطابش به عثمان بن عفان بود، عثمان برآشفت وگفت: « اي پسرسميه، امروز شنيدم كه چه گفتي؛ به خدا قسم كه روزي همين عصا رابربيني تو خواهم نواخت.» رسول خدا(صلّیاللهعليهوآله) ازاين گفته بهخشم آمد وگفت: «ايشان رابا عمّار چه كار؟ اوآنان را به بهشت دعوت ميكند وآنان او را به سوي آتش ميخوانند…»
عمّار درزمان حكومت عثمان نيز، چهرۀ درخشان اعتراض عليه اوبود. او پيوسته ازاعمال ناهنجار وي وبنياميّه، كه عثمان آنها رابرسركارآورده بود، انتقاد ميكرد. عثمان هم كه ازپيش خاطرۀ تلخي از او داشت باوي با شدّت عمل رفتار ميكرد. ازجمله اينكه صندوقي پراز جواهر دربيتالمال بود؛ عثمان مقداري ازآنها رابرداشت تا زنانش خود را باآن زينت دهند. مردم به سختي به اين كار او اعتراض كردند واو راخشمناك ساختند.
عثمان بر منبر رفت وگفت: «ماهرمقدار بخواهيم از بيتالمال برميداريم، اگرچه بيني مردم به خاك ماليده شود.» درآن مجلس اميرالمؤمنين(عليهالسلام) حضور داشت وبه اين سخن او معترض شد. وقتي عمّار نيز اعتراض كرد، عثمان دستور داد كه او رابگيرند ونگاه دارند. سپس آنقدر او را مورد آزار قرار داد كه عمّار بيهوش شد.[271]
ابوذر غفاري
ابوذر غفاري، ازياران خاص وباوفاي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، اسراف، تبذير و بخششهاي ناهنجار خليفۀ سوم را تحمّل نكرد و عليه آنها به اعتراض پرداخت و تحريفهايي را كه ميخواستند براي پشتوانهسازي اين حاتمبخشيها درست كنند، قبول نكرد و اشتباهات خليفه و توجيهگري كعبالأحبار را آشكارا بين نمود؛ خليفه، او را كه فريادِ رساي عدالتخواهي بود به شام كه تازه مسلمان و ناآشنا به فرهنگ اسلام بود تبعيد كرد.[272]
معاويه نيز كه در شام، مانند شاهان زندگي ميكرد و اعمال قيصرگونه انجام ميداد و عملاً احكام اسلام را زير پا مينهاد، از فريادهاي ابوذر درامان نماند[273] و بهاين ترتيب به عثمان نوشت كه اگر ابوذر درشام بماند، آنجا را به آشوب خواهد كشيد. عثمان نيز دستور داد كه ابوذر را با سختترين و رنجآميزترين شكل ، به مدينه بازگردانند.[274]
ابوذر به مدينه آمد. نه شيوه عثمان تغييري كرده بود و نه موضع ابوذر ! پس اعتراض و فرياد و حقگويي و افشاگري او ادامه داشت ؛ و چون تطميعها و تهديدهاي دستگاه حكومت، تأثيري نداشت، شيوه برخورد حكومت به گونهاي ديگر شد. او به ربذه، بيابان خشك و سوزان، تبعيد شد[275] و خليفه بخشنامه كرد كه هيچ كس حق ندارد ابوذر را بدرقه كند.[276]
اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) كه آن بخشنامه را ستمگرانه ميدانست، با فرزندان و تني چند از صحابيان، ابوذر را بدرقه كردو در جملاتي سنگين، مظلوميت ابو ذر را بيان فرمود.[277]ديگران نيز سخن گفتند تا مردمان بدانند كه ابوذر، اين صحابى بزرگ را حقگويي و ستم ستيزياش به ربذه ميفرستد، نه چيزهاي ديگر.[278]
تبعيد ابوذر، از جمله زمينههاي شورش عليه عثمان بود. او با قلبي آكنده از غم كه او را از مرقد مطهّر حبيبش، پيامبرخدا(صلّیاللهعليهوآله) جدا ساختند به ربذه رفت، درحاليكه هيچگاه زير بار مسئوليت حقگويي، شانه خالي نكرده بود. عبد اللَّه بن حواش كعبي ميگويد: «ابوذر را در ربذه تنهاي تنها ديدم، كه در سايۀ سايباني نشستهبود؛ گفتم:هان، ابوذر! تنهايي؟» گفت:«همواره امر به معروف و نهي از منكر، شعارم بود و حقگويي شيوهام و اين همه، همراهي برايم باقي نگذاشت.»[279]
نخستین بار ارتباط میان عبارتهای اسمیتوسط کلرک[۳۸] در سال ۱۹۷۵ مطرح شد که آنرا تحت عنوان پلزنی پیشایند مطرح میکرد. [۴۳] پس از آن هیرست[۳۹] در سال ۱۹۸۱، عبارت پیشایند را بیشتر به منظور تفسیر مخففها در متن به کار برد. هیرست معتقد بود پیشایند یک ابزار ساخت، در گفتمان است که با بهره گرفتن از آن یک مخفف به یک یا چند عبارت غیر مخفف که پیش از آن در متن آمدهاند، اشاره میکند تا به این ترتیب با بهره گرفتن از عبارتهای پیشین، عبارت مخفف تفسیر شود. مفهوم پیشایند با یک جفت عبارت همراه است که عموماً عبارت ارجاعدهنده را با عنوان «تالی[۴۰]» و عبارت مفسر را با عنوان «مقدم[۴۱]» یا «مرجع» میشناسیم. هیرست این دو عبارت ارجاع دهنده و مرجع را با هم «همارجاع[۴۲] » و فرایند شناسایی یک مقدم برای یک تالی، را «تحلیل[۴۳]» مینامد.[ ۳۴]
در سال ۱۹۹۸ نیز هیرسکمن[۴۴] و چینکور[۴۵] اصطلاح هممرجع را کنفرانس تشخیص پیام[۴۶] یا به اختصار MUC استفاده کردند[۲۴،۵۹] آنها و بسیاری از پژوهشگران دیگر، زمانی دو عبارت را با یکدیگر هممرجع در نظر میگیرند که هر دو عبارت دقیقاً به یک موجودیت در دنیای واقعی اشاره داشته باشند. البته این پژوهشگران تفاوتی میان دو رابطهی هممرجعی و پیشایندی در نظر نگرفته بودند، تا اینکه این مسئله با انتقاد ون[۴۷] و کیبل[۴۸] مواجه شد به طوری که آنها این دو اصطلاح را از دیدگاهی دیگر مورد بررسی قرار دادند و برخی از نقاط مشترک و تفاوت های آنها را مطرح نمودند.[۵۸]
۱-۲-۱-۱.ارتباط هممرجع:
ارتباط میان دو عبارت اسمیمانند ۱a و ۲a زمانی به عنوان ارتباط هممرجع در نظر گرفته میشود که هر دو عبارت اسمی به عنوان ارجاعهایی مشخص، یک موجودیت فرا زبانشناسی واحد را تفسیر نمایند. به واسطهی این تعریف نیاز است تا به طور جداگانه مرجع هرکدام از عبارت اسمیReference(ai) شناسایی شود. در نهایت یک ارتباط هممرجعی به صورت ذیل خواهد بود :
(۱) عبارات اسمی۱a و ۲a با یکدیگر هممرجع هستند اگر و تنها اگر Reference(a1)= Reference(a2) باشد.
مثال ۲: (باراک اوباما)۱Ant,، به سوریه سفر کرد. (او) ۱Ana, گفت…
جدول ۱-۱: مقایسه ویژگیهای دو ارتباط هممرجع و پیشایند | |
هممرجعی | پیشایندی |
۱) یک رابطه هممرجعی یک رابطهی هم ارزی است به عنوان نمونه «او» و «باراک اوباما» هر دو به یک موجودیت اشاره دارند. | ۱)یک رابطهی پیشایندی، متقارن نیست. به این معنا که اگر ۱a به عنوان مقدم برای ۲a در نظر گرفته شود عبارت اسمی۲ a نمیتواند متقابلاً نقش مقدم را برای عبارت اسمی۱a ایفا نماید. |
۲)رابطه هممرجعی یک رابطهی متقارن است، به این معنا که اگر «او» با «باراک اوباما» هممرجع است «اوباما» نیز با «او» هممرجع میباشد. | |
۳)ارتباط میان عبارتهای اسمیهممرجع، متعدی است به این معنا که اگر «او» با «باراک اوباما» هممرجع است و «او» نیز با «رئیس جمهور آمریکا» هممرجع باشد بنابراین حتماً «باراک اوباما» نیز با «رئیس جمهور آمریکا» هممرجع میباشد. | ۲)رابطهی پیشایندی یک جفت از عبارتهای اسمیرا در نظر میگیرد به طوری که در این رابطهیک عبارت نقش مفسر و دیگری نقش ارجاع دهنده را دارند. بنابراین به طور ذاتی این رابطه غیرمتعدی میباشد. |
۴) یک ارتباط هممرجعی یک ارتباط فرا متنی است به این معنا که تفسیر هیچ کدام از عبارتهای اسمیهممرجع به محتوای متن وابسته نمیباشد. به عبارت دیگر، دو عبارت هممرجع لزوماً برای تفسیر به یکدیگر وابسته نیستند. | ۳)این رابطه به محتوای متن حساس است به این دلیل که تالی یا عبارت ارجاعدهنده برای اینکه مفهوم باشد نیاز به مفسر یا تفسیر دارد. |
۵)یک رابطهی هممرجعی خالص میتواند در تحلیل مرجعمشترک در متون متقاطع به کار رود. | ۴)معمولاً تالی یا عبارت ارجاعدهنده در یک رابطهی پیشایندی، به دیگر اجزای تشکیلدهنده در همان جمله و یا نزدیکترین اظهارات ممکن در گفتمان اشاره دارد. |
۶) برخی از عبارتهای اسمیذاتاً با یکدیگر هممرجع هستند به عنوان مثال «پرفسور زاده» و «بنیان گذار منطق فازی»، این دو عبارت هر کجا که باشند به یک موجودیت به نام «پرفسور زاده» اشاره خواند داشت. به عبارت دیگر چنین ارتباطی یک ارتباط هممرجعی خالص نامیده میشود | ۵) یک تالی تنها نیاز به یک مفسر دارد تا آنرا تفسیر نماید بنابراین اگر چندین مفسر برای آن در متن وجود داشته باشد مناسبترین و نزدیکترین آنها انتخاب خواهد شد. |
۷)بیشتر برای استخراج اطلاعات در خصوص یک یا چند موجودیت در متن به کار میرود. | ۶) به درک بهتر متن و رفع ابهام برخی از واژگان در متن کمک میکند. |
۱-۲-۱-۲.ارتباط پیشایندی:
یک ارتباط پیشایندی[۴۹]، از یک جفت عبارت اسمی(۱aو۲a) تشکیل میشود به طوری که عبارت اول نقش مفسر را برای عبارت دوم ایفا نماید. بنابراین یک ارتباط پیشایندی به صورت ذیل تعریف میشود:
(۲)عبارت اسمیاول(۱a) به عنوان مقدم برای عبارت اسمیدوم (۲a) در نظر گرفته میشود اگر و تنها اگر ۲a برای تفسیرش به ۱a وابسته باشد
مثال ۳: هنگامیکه پسر وارد (اتاق)Ant شد، (درب)Ana به طور خودکار بسته شد.
همانطور که در مثال۳ مشاهده میشود، دو عبارت اسمیفوق با یکدیگر هممرجع نمیباشند اما دارای یک مرجع گفتاری مشابه هستند یا به تعبیر [۶۲] با یکدیگر همواژگان[۵۰] هستند. در این مثال، عبارت اسمی«درب» به عبارت اسمی«اتاق» وابستگی دارد (به عبارت بهتر، منظور از «درب»، دربِ اتاق ذکر شده است نه دربِ ساختمان یا دربِ خودرو یا هر دربِ دیگری)
در جدول۱-۱ برخی از ویژگیهای هر کدام از روابط پیشایندی و هممرجعی را قرار دادهایم. توجه به این ویژگیها به درک بهتر نقاط تشابه و اختلاف این دو رابطه کمک فراوانی مینماید.
همچنین باید اضافه کنیم که دو عبارت اسمی میتوانند به طور همزمان هم رابطهی هممرجعی و هم رابطهی پیشایندی داشته باشند. البته این بدین معنا نیست که هرگاه دو عبارت اسمی با یکدیگر هممرجع باشند، با یکدیگر ارتباط پیشایندی نیز داشته باشند و یا بالعکس.
شکل ۱-۱: انواع روابط ممکن میان دو عبارت اسمی |
شرکتها به عنوان واحدهای اقتصادی، همواره به دنبال سودآوری و دستیابی به ثروت بیشتر می باشند. به دلایل مختلفی که مهمترین آنها جدایی مالکیت از مدیریت می باشند، شرکت ها علاوه بر وظیفه انجام فعالیت اقتصادی، وظیفه پاسخگویی به افراد بیرون از شرکت را نیز بر عهده دارند ، که کاراترین شکل پاسخگویی، گزارشگری مالی می باشد. بنابراین به نظر می رسد که شرکتها نه تنها وظیفه انجام فعالیت اقتصادی را بر دوش خود دارند، بلکه مجبور به گزارشگری در مورد نتایج فعالیت خود می باشند و به همان میزانی که انتظار می رود در انجام فعالیت اقتصادی، سعی در کاهش هزینه ها ودرآمدهای خود داشته باشند، تلاش میکنند گزارشگری مالی خود را در جهتی هدایت نمایند که تفسیر استفاده کنندگان از صورتهای مالی موجب انتقال ثروت به خارج از شرکت نشود. به عبارت دیگر شرکتها، جدای از ارائه صادقانه نتایج عملیات و وضعیت مالی که مورد نظر نهادهای تدوین کننده استانداردهای حسابداری می باشد، به عواقب اقتصادی گزارشات مالی نیز توجه می کنند . توجه به عواقب اقتصادی موجب می شود که صورتهای مالی، دیگر ارائه صادقانه نتایج فعالیتهای شرکت نباشند. عدم ارائه صادقانه نتایج عملیات، عمومأ خود را به شکل ارائه سود کمتر یا بیشتر از واقع نشان می دهد.
-
-
-
- تشریح و بیان مسأله
-
-
گسترش روزافزون واحدهای اقتصادی و پیچیدگی آن، افزایش جدی سهم سهامداران کو چک در شرکتها و به دنبال آن تضاد منافع ، نیازهای نظارتی را بیش از پیش ضروری می نماید . در این محیط استفاده کنندگان برای تصمیم گیری به اطلاعات مختلفی از جمله اطلاعات مالی درباره بنگاههای اقتصادی نیاز دارند . صورتهای مالی بخش اصلی فرایند گزارشگری مالی را تشکیل می دهند. هدف صورتهای مالی ارائه اطلاعات تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکردمالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری است که برای طیفی گسترده از استفاده کنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع میگردد .اما مساله مهم تردید در مورد قابلیت اتکای اطلاعات مزبور است.
عدم دسترسی مستقیم به اطلاعات ، فرایند تهیه آن و آثار زیان بار استفاده از اطلاعات گمراه کننده و مهمتر از آن تضاد منافع موجب افزایش تقاضا برای خدمات حسابرسی مستقل شده است.
حسابرسان مستقل، به دلیل ارائه ی خدمات حسابرسی، نقش مهمی در جهت حفظ منافع عمومی دربازارهای سرمایه ایفا می کنند. گزارش های حسابرسی، یکی از مواردی است که به عنوان راهنمای سرمایه گذاران، در هنگام تصمیم گیری استفاده می شود و کیفیت پایین این گزارشها، می تواند به تخصیص نامناسب منابع در جامعه منجرشود . ایفای نقش، به عنوان حافظ منافع جامعه، مستلزم این است که حسابرس در مقابل صاحب کار خود، مستقل باقی بماند . درحقیقت، کیفیت و اعتبار گزارش حسابرسی، به میزان استقلال حسابرس از صاحبکار خود بستگی دارد؛ اما، در عمل، نفوذ مدیریت شرکت مورد رسیدگی، بر مسائل مربوط به انتخاب و ارائه ی اطلاعات به حسابرس، به همراه انگیزه های بالای مدیریت برای دستیابی به اهداف تعیین شده یا عبور از آنها، موانع مهمی بر سر راه مستقل باقی ماندن حسابرسان محسوب می شوند.
محافظه کاری که بر اعمال احتیاط در شناسایی و انداز ه گیری درآمد و داراییها دلالت دارد، یکی از مهمترین میثاقهای محدود کنند ه ی صورتهای مالی به شمار می رود.
گرچه محافظه کاری به طور وسیعی بر ارزش دفتری خالص دارایی ها و سود خالص تأثیر می گذارد، ولی حسابداران اغلب بر شیوه های محدودی از محافظه کاری تمرکز می نمایند . برای مثال انتخاب روش استهلاک تسریعی در مقابل روش خط مستقیم، هزینه کردن بلادرنگ مخارج تحقیق و توسعه، استفاده از قاعده ی اقل بهای تمام شده و خالص ارزش بازار در رابطه با موجودی کالا، از جمله روش های انتخابی حسابداری محافظه کارانه هستند.
با این حال پژوهشهای تجربی معمولاً بر محدوده های وسیع تری از محافظه کاری تکیه میکنند که منعکس کننده ی تأثیر تجمیعی تصمیمات حسابداری مورد استفاده توسط مدیران، شامل مفروضات و برآوردهای حسابداری و انتخاب رویه های حسابداری است )احمد و دولمان ۲۰۰۷،۴۳) .
در این تحقیق در راستای کمک به مدیران وسهامداران و کلیه ذینفعان واحدهای تجاری به تبیین محافظه کاری و معیارهای ارزیابی آن یعنی عدم تقارن زمانی سود (معیار سود و زیانی)و نسبت قیمت سهام به ارزش دفتری (معیار ترازنامه ای) و بررسی رابطه بین این دو معیار با کیفیت و نحوه گزارش دهی حسابرسان بررسی میگردد.
نکته مهم: منظور از حسابرس در این تحقیق ،حسابرس مستقل می باشد که شامل سازمان حسابرسی و مؤسسات حسابرسی معتمد سازمان بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
-
-
-
- اهمیت و ضرورت تحقیق
-
-
شرکتهای خصوصی، بخشی از اقتصاد ایران را تشکیل میدهند. با توجه به این که روند خصوصی سازی با اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی شتاب بیشتری گرفته است، لزوم حسابرسی با کیفیت صورتهای مالی این شرکتها، برای پذیرش سهام آنها در بورس اوراق بهادار تهران ضروری به نظر میرسد.
در سالهای اخیر که از یک طرف، مبارزه با مفاسد اقتصادی به طور جدی مورد توجه جامعه و دولت مردان قرار گرفته و از طرف دیگر، اندازه و تعداد شرکتهای سهامی عام و استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری در حال افزایش هستند، انتظار میرود حرفه حسابرسی همگام با انتظارات جامعه بر کیفیت کار خود بیفزاید.
یکی از مهترین مزایا و منافع اتخاذ رویکرد محافظه کارانه ، کاهش فشارها و تهدیدات رقابتی می باشد و درمقابل مهمترین هزینه اتخاذ این رویکردکاهش انتظارات سهامداران و سرمایه گذاران از عملکرد آتی واحدها و درنتیجه کاهش ارزش بازار اوراق بهادار واحد تجاری خواهد بود. با توجه به هدف حداکثر سازی ثروت ذینفعان و ارائه صورتهای مالی مناسب جهت تصمیم گیری سرمایه گذاران و ذینفعان ، همواره این سوال مطرح است که نقش حسابرسان،برای شناسایی محافظه کاری نهفته در صورتهای مالی چیست و چگونه آنرا در گزارشات خود نشان میدهند.
در این پژوهش با بررسی ارتباط بین محافظه کاری و مولفه های کیفیت حسابرسی، امید است که خطر و نقش تقلب در شرکتهایی که محافظه کاری غیر شرطی و مدیریت سود را دنبال نموده اند هم برای استفاده کنندگان و هم برای حسابرسان روشن گردد و سازوکارهای مؤثر بر کیفیت حسابرسی نیز شناسایی گردند.
-
-
-
- اهداف اساسی پژوهش
-
-
هدف کلی تحقیق تبیین رابطه بین برخی مؤلفه های حسابرس (کیفیت حسابرسی، اندازه حسابرسی ، دوره تصدی حسابرس، نوع اظهارنظر حسابرس ) بر محافظه کاری درصورتهای مالی شرکتها می باشد.
اهداف فرعی شامل:
۱ - تبیین تأثیر کیفیت حسابرس بر محافظه کاری در شرکتها
۲ - تبیین تأثیر اندازه حسابرس بر محافظه کاری در شرکتها
۳ - تبیین تأثیر نوع اظهارنظر حسابرس بر محافظه کاری در شرکتها
۴ - تبیین تأثیر دوره تصدی حسابرس بر محافظه کاری در شرکتها
۱-۵ ) سوال تحقیق:
آیا بین هر کدام از مؤلفه های حسابرس مانند کیفیت ، اندازه ، نوع اظهارنظر ، ودوره تصدی با محافظه کاری حسابداری در شرکتها ارتباط معنا داری وجوددارد؟
۱-۶) فرضیه های تحقیق:
فرضیه اصلی اول : بین مولفه های حسابرسی و محافظه کاری بر مبنای معیار اقلام تعهدی رابطه معنی داری وجود دارد.
برای بررسی صحت فرضیه فوق ، آنرا به چهار فرضیه فرعی به شرح ذیل تفکیک نموده ایم:
فرضیه فرعی اول: بین کیفیت حسابرس و محافظه کاری برمبنای معیار اقلام تعهدی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم : بین اندازه حسابرس و محافظه کاری برمبنای معیار اقلام تعهدی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم: بین دوره تصدی حسابرس و محافظه کاری برمبنای معیار اقلام تعهدی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی چهارم: بین نوع اظهارنظر حسابرس و محافظه کاری برمبنای معیار اقلام تعهدی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه اصلی دوم : بین مولفه های حسابرسی و محافظه کاری بر مبنای معیار نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار رابطه معنی داری وجود دارد.
درصد
۲۵
۷۵
منبع: یافته های های تحقیق،۱۳۹۴
شکل ۴-۱۷- علاقمندی زنان روستایی به فعالیتها ی مختلف
ارتباط وسیعتر ایران با تمدن صنعتی غرب در دوره قاجار سبب تغییر در ساخت اجتماعی- انتقادی جامعه و در نتیجه، دگرگونی در زندگی و موقعیت اجتماعی زنان پایتخت و شهرهای بزرگ گردید. تماس زنان ایرانی با زنان اروپایی فرصتهایی برای مبادله عقاید ایجاد کرد. در نتیجه این تماسها، دو طرز تفکر زنان نسبت به خودشان و طرز تفکر مردان نسبت به زنان تغییراتی پدید آمد و این تغییرات موجب شد که زنان نسبت به دورههای قبل، در عرصه حیات زندگی نقش موثری بیابند و در اجتماع فعالیتهایی را به عهده گیرند. از جمله این فعالیتها میتوان مشارکت زنان در فعالیتهای صنعتی، هنری، اجتماعی و سیاسی را نام برد. انتشار روزنامهها، نشریات و ایجاد انجمنها و تاسیس مدارس و … نیز از دیگر فعالیتهای نوینی بودند که زنان ایرانی در اوایل قرن بیستم به آن اشتغال ورزیدند.
روند نسبی توسعه اقتصادی به وسیله عایدات نفتی روزافزون، موجب تغییرات اساسی در اقتصاد ایران و در نتیجه، موقعیت زنان گردید. این امر باعث فراهم شدن فرصتهای استخدامی و شغلی، اعم از کارهای خدماتی تا مشاغل سطح بالا برای زنان واجد شرایط گردید. ایجاد فرصتهای استخدامی برای زنان، کمک شایانی در از بین بردن مخالفت خانوادهها با تحصیل علم و فعالیتهای خارج از خانه زنان نمود. در ضمن این نکته محرز شد که زن نقشهای کاربردی اقتصادی و اجتماعی مفیدی را در خارج از خانه میتواند ایفا کند
جدول ۴-۱۸- مشارکت بیشتر زنان روستا از فعالیتهای صنعتی
شرح
تعداد
درصد
صنایع دستی
۱۲۲
۵۰
صنایع کوچک روستایی
۷۴
۳۰.۳
صنایع و کارخانجات بزرگ
۴۸
۱۹.۷
شکل ۴-۱۸- مشارکت بیشتر زنان روستا از فعالیتهای صنعتی
چنین مطالعه و شناختی موجبات برنامه ریزی هرچه بهتر و منطبق با نیازهای منطقه را فراهم کرده و از هدر رفتن سرمایه گذاریهای انجام شده جلوگیری می کند . اگر امکانات آموزش ، بهداشت ، اشتغال ، درمان و … در روستا فراهم گردد و ارتقاء سطح کیفی زندگی روستائی همانند شهر مورد توجه قرار گیرد ، مهاجرت تعدیل می شود . از طرفی حمایت از تولیدات کشاورزی و دامی روستائیان و همچنین صنایع محلی و جذب بازارهای مناسب برای آن از طرف حکومتها می تواند در دلبستگی روستائیان به زندگی روستائی موثر واقع شود . در نهایت نگاه مثبت برنامه ریزان امر توسعه به مشارکت زنان روستائی ، کمک شایانی به ارتقای موقعیت یک خانواده بهره مند روستائی خواهد رساند و عاملی جهت کاهش شکاف میان خانواده های شهری و روستائی خواهد گردید .
جدول ۴-۱۹- مشارکت بیشتر زنان روستا در فعالیت های خدماتی
شرح
تعداد
درصد
خدمات عمومی
۸۵