دادائیسمها با هر چیزی که ظاهر عقلانی داشت، مبارزه میکردند و آن را به باد انتقاد و استهزاء میگرفتند و تمام تلاششان بر این بود که به نوعی آزادی مطلق دست یابند. آنها حتی ادبیات را انکار میکردند و از آن متنفر بودند؛ زیرا ادبیات و هنر را وسیلهای برای تبلیغ جنگ میدانستند.(همان، سید حسینی، ۱۳۸۴:۷۵۳)
این نهضت فکری که در سوئیس متولد شده بود، با فاصله اندکی در فرانسه، آلمان، ایتالیا، هلند، اسپانیا و حتی آمریکا رواج یافت.
دادائیستها جامعه را نقد میکردند ولی زبان آثار آنها به گونه ای نبود که مردم با آن ارتباط برقرار کنند و منظور آنها را بفمند. مثلاً شیوه نویسندگی آنها به این ترتیب بود که مقالهای از روزنامهای اتخاب می کردند و آن را با قیچی تکه تکه مینمودند تا حدی که در هر قطعه تنها یک کلمه باقی بماند. آنها قطعات بریده کاغذ را در کیسهای میریختند و آن را تکان میدادند سپس یکی از آنها را بیرون آورده و در کنار هم قرار میدادند. واضح است که مطلب بدست آمده تا چه حد نامفهوم و بی معنا خواهد بود.(نک: فرهنگ اصطلاحات ادبی: ۱۲۶)
نمایشنامههای آنها نیز مضحک و مسخره بود (انوشه،۱۳۷۶: ۵۶۸). اگرچه عقاید و رفتار دادئیستها مبتنی بر ویرانگری و نقص همه امور عقلانی و قوانین اجتماعی بود، اما در پس این ویرانگری، آنها در پی خلق دنیای زیبا و عاری از جنگ و نفرت بودند. به عقیده آنها هنرمند باید در پی خلاقیت باشد و این خلاقیت را در وجود خود جستجو کند. سنتهای گذشته نباید ذوق و قریحه او را محدود سازد(یوری، ۱۳۸۵: ۵۳۵)
مکتب دادائیسم بخاطر اغکار و تند روی برخی از اعضای آن و نیز به سبب آنکه نتوانست با مردم ارتباط مناسبی بر قرار کند، عمر چندان طولانی نداشت و پس از سال ۱۹۲۲م رو به ضعف نهاد و در سال ۱۹۲۳م پایان یافت.(انوشه، ۱۳۷۶: ۵۶۸)
۲-۲-۳ سوررئالیسم:
سوررئالیسم مکتبی است “هنری و ادبی” که در فاصله جنگهای اول و دوم جهانی در “اروپا” شکل گرفت. زادگاه این مکتب کشور “فرانسه” بود. این جریان فکری در ادامه “مکتب دادائیسم” به وجود آمد. دادائیسم مکتبی “پوچگرا” و “هیچ انگار” بود؛ که در سالهای پس از جنگ جهانی اول در اروپا رواج یافت. در واقع این مکتب واکنشی انقلابی در برابر پیامدهای جنگ جهانی محسوب میشد.(بیگزبی، ۱۳۷۹: ۵۴) در حدود سال ۱۹۲۰ میلادی، گروهی از دادائیستها به سرپرستی “آندره برتون[۸]” از گروه دادا جدا شدند و مکتبی با نام سوررئالیسم را پایهگذاری کردند.(نوری، ۱۳۸۵: ۷۴۱).
سوررئالیسم، در واقع عصیانی است در برابر تمدن غرب؛ چرا که اعضای این مکتب کسانی بودند که دوران نوجوانی آنها با جنگ جهانی اول مصادف شده بود. از نظر این افراد، تمدنی که عامل ایجاد جنگ و ویرانی است: به هیچ وجه قابل اعتماد نبود. به همبن سبب، این نوجوانان با انقلابی فکری و هنری در قالب مکتب سوررئالیسم، اعتراض خود را به این تمدن و جهان صرفا “مادی” نشان دادند.
مکتب سوررئالیسم توجه ویژهای به قوای روحی انسان دارد. سوررئالیستها میکوشیدند با کمک این نیروها، شرایط نابسامان زندگی خود را تغییر دهند. به عقیده آنها اگر نیروهای پنهان روح انسان آزاد گردد، دستیابی به یک زندگی بهتر چندان دور از انتظار نخواهد بود. آنها زندگی بر مبنای عقل را ناکار آمد میدانستند.
سوررئالیستها در آغاز کار در مقابل افکار دادائیستها ایستادند؛ چرا که بر خلاف دادائیستها که به طور کلی ادبیات و هنر را انکار میکردند، سوررئالیستها خواهان ایجاد تحول در ادبیات و هنر بودند. آنها با عقاید پوچ و کورکورانه دادائیستها مخالف بودند و راهی برای رسیدن به رستگاری را جست و جو میکردند. سرانجام آنها رستگاری را در آزادی مطلق انسان از همه قید و بندهای اجتماعی و فردی یافتند.
سوررئالیستها برای گریز از جهان واقعی به واقعیتی دیگر پناه بردند که در ورای واقعیتهای ظاهری وجود داشت. این جنبش همه ارزشهای انسانی را نفی نمیکرد، بلکه در پی یافتن ارزشهای تازهای بود که بتواند زندگی بهتری را به ارمغان آورد. آنها این واقعیت مطلق را در آزادسازی ذهن از همه قیود یافتند. دیری نگذشت که مباحث “فروید” درباره “ناخودآگاه ذهن"، توجه سوررئالیستها را به خود جلب کرد. “فروید"، ذهن بشر را به سه بخش خودآگاه، ناخودآگاه و نیمه آگاه تقسیم میکرد و معتقد بود که بخش ناخودآگاه ذهن اگر چه شناخته شده نیست، اما تأثیر فراوانی بر فعالیتهای آگاهانه انسان دارد. او تجلی گاه ضمیر ناخودآگاه را رؤیا، توّهم و هنر میدانست.
سوررئالیستها با توجه به این مطلب، اهمیت ویژهای برای خواب و رؤیا قائل بودند. آنها میکوشیدند با کمک خواب(مصنوعی یا طبیعی) به آن بخش از ذهن که در حالت عادی قابل دسترسی نیست، دست یابند. بیشترین تجلی سوررئالیسم در هنر مربوط به “شعر” است. آنها شعر را رکن اساسی زندگی میدانستند. از این رو، آنها به “رمان” و “داستان کوتاه” توجه چندانی نشان ندادند؛ زیرا به عقیده آنها تنها در شعر میشد مجال بیشتری برای تخیّل به دست آورد. ناگفته نماند که دیگر هنرهای بصری مانند “نقاشی"، “تئاتر"، “سینما” و “مجسمه سازی” نیز در حیطه کار سوررئالیستها قرار گرفت. سوررئالیستها برای آفرینشهای هنری خود از ابزار و روشهای خاصی استفاده میکردند. یکی از این روشها، نگارش خودکار بود. آنها با ذهنی نیمه هوشیار، بدون هرگونه طرح و تفکری شروع به نوشتن چیزهایی میکردند که در آن لحظه از ذهنشان عبور میکرد. در این روش بخش هشیار ذهن هیچگونه دخالتی نداشت.(انوشه، ۱۳۷۶: ۸۳۶)
نخستین اثری که به این شیوه نگاشته شد “میدانهای مغناطیسی” اثر مشترک “آندره برتون” و “فیلیپ سوپو” بود.
روش دیگر آنها “آفرینشهای گروهی” بود. در این شیوه یکی از افراد، کلمه یا جملهای را روی کاغذ مینوشت و افراد دیگر بدون آگاهی از نوشته نفر قبل، مطلبی را بر آن میافزودند. نخستین نمونه این نوع آفرینش جمله زیر است:
“لاشه خوشگوار، شراب تازه خواهد نوشید". واضح است که جملات تا چه حد از اصول نگارش به دور بود.
ثبت رؤیاها، تصورات و اوهام، پناه بردن به مواد مخدر و هیپنوتیزم برای قرار گرفتن در حالت خلسه و ایجاد حالتی شبیه به اختلال مشاعر از دیگر کارهای سوررئالیستها بود. (داد، ۱۳۷۵: ۱۷۵)
با شروع جنگ جهانی دوم و پیوستن گروهی از سوررئالیستها به “حزب کمونیست"، رفته رفته میان اعضای این مکتب اختلافاتی به وجود آمد. “برتون” و جمعی از دوستانش به “آمریکا” مهاجرت کردند و به سبب شرکت نکردن در جنگ مورد بیمهری واقع شدند. جنگ به سوررئالیستها فهماند که اگر چه روش آنها در دنیای هنر توانست تأثیرگذار باشد. اما نمیتواند در زندگی واقعی کارساز باشد. از سوی دیگر هرزه نگاریها و پرداختن به مسائل شهوانی در آثار نقاشی و مجسمهسازی و نیز سرودن شعرهایی از این دست، مردم را از آنها روی گردان نمود. سرانجام این مکتب ادبی که توانست با خلق ظرفیتهای تازه تحولات زیادی در ادبیات و هنر به وجود آورد، در سال ۱۹۴۷م به انزوا کشیدهشد و کمکم از میان رفت. (ثروت، ۱۳۸۵: ۲۸) شاخصترین آثاری که در زبان فارسی تحت تاثیر مکتب سورئالیسم نگاشته شد، “بوف کور” و “سه قطره خون"، نوشته “صادق هدایت” بوده است. “هوشنگ ایرانی"، “یدالله رؤیایی” و “احمدرضا احمدی” نیز آثاری در این زمینه پدید آوردهاند.
۳-۲-۳ اگزیستانسیالیسم:
اگزیستانسیالیسم یا مکتب اصالت وجود از مهمترین مکاتب فلسفی معاصر است که به طور رسمی در قرن بیستم موجودیت خود را اعلام کرد. به نظر میرسد این واژه نخستین بار در سال ۱۹۴۰ م توسط فیلسوف فرانسوی گاوریل مارسل ابداع شد و پس از آن سارتر فلسفه خود را رسماً اگزیستانسیالیسم نامید(توماس، ۲۰۰۶: ۸۶) با این حال طرح مباحث اگزیستانسیالیستی عمری دیرینهتر از اعلام موجودیت رسمی آن توسط سارتر و مارسل دارد. به عنوان مثال اندیشه های پاسکال قرابت بسیاری با فیلسوفانی که امروزه اگزیستانسیالیست نامیده میشوند دارد و برخی از محققین طرح مباحث این مکتب را حتی در آثار کسانی نظیر آگوستین نیز ردیابی کرده اند. آنچه مسلم است مکتب اصالت وجود صرفاً پدیده روزگار جدید نیست بلکه یکی از انواع مهم و مبنایی تفکر است که گهگاه در تاریخ فلسفه ظاهر شده است(جان، ۱۹۷۲:۱۶-۱۷)
مشترکات افکار اگزیستانسیالیستها:
الف: تقدم وجود بر ماهیت
آنها معتقدند انسانها دارای ماهیت کلی و از پیش تعیین شدهای به نام انسانیت نیستند وکه همگی در آن مشترک باشند، بلکه اساساً در افراد انسانی وجود، مقدم بر ماهیت است(سارتر، ۱۳۸۶: ۲۵)
ب: فردگرایی و طرد سیستم سازی
اگزیستانسیالیسم معتقد است که اساساً انسان دارای ماهیت کلی و فراگیر همه مصادیق وی در آن مشترک باشند نیست، بلکه هر انسانی کیستی متمایزی از دیگر انسانها دارد و برای شناخت وی باید وجود شخصی و فردی وی مورد مطالعه قرار گیرد(وال، ۱۳۷۲: ۹۸)
ج: آزادی
سارتر میگفت: بشر محکوم به آزادی است(۱۲) اصولاً در میان آثار فلاسفه اگزیستانسیالیست توجه بسیاری به مساله آزادی انسان شده است. برتری اساسی بشر از منظر اغلب فیلسوفان این مکتب آزادی انتخاب است. به گونه ای که شاید گفت در در طول تاریخ فلسفه هیچ مکتبی به اندازه اگزیستانسیالیسم بر روی آزادی و انتخاب آدمی تکیه و تأکید نداشته است.( سارتر، ۱۳۸۶: ۴۰-۴۱)
د: دلهره و اضظراب
کی یرکگور در «یادداشتهای روزانه» مینویسد: هولناکترین چیزی که به انسان عطا شده حق انتخاب و آزادی است وقتی که معتقد باشیم که خود خود را میسازیم، وقتی معتقد باشیم که بشر در آزادی کامل به سر میبرد و مسئول همه انتخابهایی است که انجام میدهد، خواه ناخواه به دلهره خواهیم افتاد(همان: ۳۷).
۳-۳ ژان پل سارتر و نظریۀ ادبیات متعهد:
ژان پل سارتر در سال ۱۹۴۷، در مجلۀ لهتان مدن، اولین بخشهای ادبیات چیست را منتشر و یک سال بعد آن را به صورت کتاب چاپ کرد. سارتر در این کتاب تز «ادبیات متعهد» را پیش کشید و مبارزه برای دستیابی به آگاهی، حقیقت و آزادی انسان را هدف ادبیات معرفی کرد. به دنبال انتشار اولین بخشها، بسیاری به مخالف با دیدگاه سارتر پرداختند. سارتر بر آن است که نظریه ادبی الزاماً نباید بر هنرهای دیگر، مثل موسیقی و نقاشی منطبق باشد؛ زیرا هنر با جوهری یگانه، در زبانهای هنری گوناگون نمودار نمی شود. از دیدگاه سارتر حتی شعر نیز با نثر متفاوت است و برای آن نمی توان تعهد قائل شد. از دید سارتر واژه برای شاعر، آیینهای است که تصویر او را به خودش باز میتاباند. واژه در شعر یک شیء است؛ اما برای نثرنویس ابزاری است تا از خودش به در آید و خودش را درون دنیا پرتاب کند. از این رو برای نویسنده سخن گفتن حکم عمل کردن را دارد. هر چیز را که از آن نام میبریم دیگر عیناً همان چیز نیست و «سخن همانا آشکارگی تغییر است». چنین است که، از دیدگاه سارتر، بیطرفی اجتماعی رویایی دست نیافتنی برای نویسنده است. سارتر با نگرش اگزیستیالیستی خاص خود ( که آمیزهای از مارکس و هوسرل است)، کار انسان را آشکار کردن میداند. امور جهان به وسیله انسان آشکار می شود. در این میان دو چپیز مسلم است: یکی آنکه ما انسانها آشکارکنندهایم و دوم آنکه نسبت به شیء آشکار شونده اهمیت درجه دوم داریم. در این میان سارتر انگیزه اصلی آفرینش هنری رامهم احساس کردن خود در برابر جهان میداند. سارتر با رویکردی پدیدار شناختی وجود مخاطب را شرط اصلی میداند:« هنر وجود ندارد، مگر برای دیگری و از طریق دیگری.» (دقیقیان،۱۳۷۸ : ۴۴-۴۳)
سارتر در ادبیات چیست ، با دیدگاه کانت ، که غایتی برای اثر هنری قائل نیست، چالش می کند و سخن کانت را به این معنا میداند که اثر هنری نخست در عمل وجود دارد و سپس در برابر دید همگان قرار می گیرد ولی سارتر ر این باور است که اثر هنری تنها وقتی نگیسته می شود وجود دارد.(مصطفی رحیمی، ۱۳۵۶: ۳)
۴-۳ ژرفساخت ادبیات متعهد عرب:
ادبیات متعهد که در زبان عربی به آن «الادب الملتزم» میگویند از جمله اصطلاحاتی است که بر اثر شکوفایی مکاتب ادبی در قرن نوزدهم میلادی در اروپا پدید آمد، یعنی پس از پدید آمدن مکتب رمانتیک و مکاتب ادبی پس از آن.
بحث تعهد در ادبیات عربی در یک قرن گذشته تحت تأثیر مکاتب اروپایی پدید آمد و بر اثر شرایط خاص حاکم بر این کشورها که مهمترین آنها استعمار غربی و اوج گرفتن مبارزات اجتماعی بود، این نوع ادبیات در خدمت این مبارزات درآمد و آزادی از بند استعمار و مصائب و مشکلات مردم، از موضوعات محوری در آثار شاعران و نویسندگان عرب زبان گردید.
مهمترین موضوعی که شاعران به آن میپرداختند تکیه بر ملیت و به طور خاص ناسیونالیسم عربی در برابر سلطه کشورهای غربی بر کشورهای عربی بود در نتیجه پرداختند به قومیت عربی و گاهی نیز مسائل و مشکلات اجتماعی و مسائل انسانی و اخلاقی معیار التزام در ادبیات معرفی گردید. لذا بسیاری از ناقدان عرب تعهد در ادبیات را به معنای تعهد در قبال انسان و جامعه و مسائل و مشکلات اجتماعی دانسته اند. محمد غنیمی هلال نویسنده ناقد فقید، از جمله کسانی است که درباره التزام در ادبیات در آثارش به تفصیل سخن گفته است وی دراین باره مینویسد:« مقصود از التزام شاعر، ضرورت مشارکت فکری و هنری او در مسائل ملی و انسانی و درد و رنج مردم و امید و آرزوهای آنان است.» (غنیمی هلال، ۱۹۹۸: ۴۵۶).
وی در جای دیگر، موضوع تعهد در ادبیات را اخلاق و مسایل اخلاقی در نظر گرفته، می نویسد: «ادبیات متعهد ادبیاتی اخلاقی است؛ ولی با ویژگی های فنی و هنرمندانه که اخلاق و تربیت را تابعی از زیبایی در ادبیات مطرح می سازد.» (غنیمی هلال، ۱۹۹۸ قضایا معاصره: ۱۴۷) .
شوقی ضیف نیز پایبندی به مسائل اجتماعی را برای نویسنده یا شاعر ضروری میداند و مینویسد:
«حقیقت آن است که ما امروزه در عصر مبارزه به سر می بریم و ادیب نیز باید همراه با ملت خویش مبارزه کند و اصلاً عاملی مؤثر در این مبارزه باشد و انگیزه و افکار و اصول خویش را از مبارزات اجتماعی الهام بگیرد و با آن پیوندی ناگسستنی داشته باشد و بدیهی است که جدایی شاعر از ملت خویش و مسایل آنان و انزوای او، موجب می گردد که از مسئولیت خویش در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند و زندگی خود را مدیون آن است شانه خالی کند.» (ضیف، دون تاریخ: ۱۹۲).
هرچند دین و اخلاق از دیر باز معیاری برای تعهد در ادبیات شناخته شده است، ولی تکیه بر دین و مذهب و آموزهها و گرایشهای اسلامی در قرن گذشته از سوی شاعران و نویسندگان مسلمان در کشورهای اسلامی و بهخصوص در کشورهای عربی مورد توجه بوده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان مسلمان، تعالی انسانها و رهایی ملتها از بند استعمار و نجات مردم از مصائب و مشکلات اجتماعی را در گرو پایبندی به تعالیم اسلام دانسته اند و گرایش به اسلام را به عنوان تنها انتخاب باقی مانده فراروی کشورهای اسلامی و حتی جهان در ادبیات اسلامی وارد کرده اند.
پایبندی به گرایش های اسلامی و اعتقاد به این که ادبیات متعهد در حقیقت همان ادبیات اسلامی است به صورت یک طرز تفکر دارای طرفداران فراوان و بسیار جدی با استدلال های قابل تأمل است. ولی باید توجه داشت که در مقابل، صرف نظر از دیدگاه های مغرضانه و غیرعلمی، گاهی دیدگاه هایی وجود دارد که اصل گرایش های دینی در ادبیات متعهد را به کلی مورد تردید قرار می دهد. غنیمی هلال در این باره می نویسد: «تبلیغات دینی یا مذهبی، نباید مبنایی برای تقویت اثر ادبی قلمداد گردد؛ به طوری که ادبیات به وسیله ای برای تقدیس نوع خاصی از شعایر دینی یا مذهبی یا حزبی تبدیل شود و ارزش خود را از خارج از محدوده ادب کسب کند» (غنیمی هلال، ۱۹۹۸: ۱۵۲).
۵-۳ ژرفساخت ادبیات متعهد در ایران:
دکتر فرشیدورد در کتاب دربارۀ نقد ادبی مینویسد: بیشک شعری که متعهد باشد و هنری که ارزش اخلاقی و اجتماعی داشته باشد اهمیت بیشتری دارد زیرا دارای دو جنبه است هم جنبه زیبایی و هنری دارد و هم جنبه اجتماعی و اخلاقی؛ بنابراین، در دیدگاه های ارائه شده موضوعات گوناگون دینی، اخلاقی، انسانی، ملی و اجتماعی به عنوان معیارهای تعهد در ادبیات مطرح گردیده؛ ولی عمده دیدگاه ها برمحور مسائل ملی، اخلاقی، اجتماعی میچرخد و بسیاری از صاحبنظران بر مشکلات اجتماعی و ملی مردم سرزمینی که شاعر به آن تعلق دارد تکیه می کنند. (فرشیدورد، ۱۳۶۳: ۹۷)
برخی از نویسندگان در تعریف ادبیات متعهد کوشیدهاند پا را از مسائل وطنی و ملی فراتر نهند آن را به مسائل جامعه بشری سرایت دهند و به قول معروف فراملی به آن بنگرند. عبدالحسین فرزاد مینویسد:
«آنچه از مسأله تعهد امروزه در جهان دانسته می شود، نگران بودن نسبت به سرنوشت بشر است، در هرکجا که باشد، هر مرام و مسلکی که داشته باشد و از هر نژاد و محیطی که باشد.» (فرزاد، ۱۳۷۶: ۷۵).
۶-۳ گفتاری در باب عشق:
۱-۶-۳ عشق از دیدگاه عرفانی:
عشق و محبت از مهمترین مباحث عرفان نظری و عملی است. در واقع تجلی عشق است که تمام مراتب خلقت را ایجاد می کند و به ظهور میرساند، و در مسیر کمالیه موجودات به سوی نیز همین عشق است که ایجاد حرکت و کمال می کند و مرتبه به مرتبه آنها را تا خود حق میرساند.(آل رسول، بیتا: ۱۵۷)
عرفا گویند اگر عشق عالی نمیبود، موجودات مضمحل میشدند و آنچه حافظ ممکنات و معلولات نازاد است، عشق است(عشق عالی) که ساری در تمام ممکنات و موجودات جهان هستی میباشد، زیرا همه موجودات عالم طالب و عاشق کمالاند و غایت این مرتبه از عشق تشبیه به ذات خدای متعال است. مولوی میگوید:
ارتباطات- زیرساختهایی است که جریان حمل و نقل میان گرهها را پشتیبانی می کند. پایینترین سطح این ارتباطات مربوط به خیابانها می شود که عامل تعیینکننده ساختار فضایی شهر هستند. سلسله مراتب ارتباطی از پایین به بالا شامل جادههای منطقهای، ایستگاههای راهآهن، فرودگاههای بین المللی و سیستم حمل و نقل دریایی میباشد (people.hofstra.edu). ساختارهای فضایی شهری با توجه به مسئله وجود وسایط نقلیه بنا شده است که در معیارهای کلانشهرها میتوان به چهار عامل اصلی اشاره کرد:
نوع اول- شبکه کاملاً موتوری: مربوط به شهرهای متکی به اتومبیل با مرکزیت محدود.
نوع دوم- مرکزیت ضعیف: که در آنها بسیاری از فعالیتها در حاشیه شهر متمرکز شده است.
نوع سوم- مرکزیت قوی: شامل مراکز شهری با تراکم بالا است که سیستمهای ترانزیت عمومی در آنها بسیار توسعه پیدا کرده است.
نوع چهارم- محدودیت ترافیکی: شامل مناطق شهری است که مخصوص کنترل ترافیک و چگونگی وضعیت ترافیک در ساختارهای فضایی میباشد. معمولاً نواحی مرکزی تحت تأثیر حمل و نقل عمومی قرار میگیرد. سیستم حمل و نقل شهری ساختار اجتماعی، محلی و کلیه نواحی کلانشهر را تحت تأثیر قرار میدهد. به طور مثال یکی از تأثیرات مهم حمل و نقل بر ساختار شهری، طبقه بندی و تجمع فعالیتها در نواحی نزدیکتر به سیستم حمل و نقل است (people.hofstra.edu). با توجه به این موضوع عوامل اصلی ساختار فضایی حمل و نقل شهری به قرار زیر است که به اختصار بدانها پرداخته شده است:
- نواحی مخصوص عبور عابرین پیاده: این فضا معمولاً همراه با جادهها است که معمولاً ۱۰% تا ۲۰% از عرض خیابانها مخصوص عبور عابرین پیاده است. در نواحی مرکزی شهر، بخشهایی که به پیادهروها اختصاص داده شده بسیار وسیعتر است و گاهی تمامی یک ناحیه فقط پیادهرو است. در ساختار موتوری شهر پیادهروها بیشتر در خدمت افرادی هستند که میخواهند به پارکینگ اتومبیل و غیره یا سیستم حمل و نقل شهری دسترسی داشته باشند.
- خیابانهای نواحی مخصوص پارک اتومبیلها: این نواحی به خیابانها برای رفتوآمد وسایط نقلیه شخصی و عمومی و همچنین پارک اتومبیلها در اماکن خاص اختصاص دارد. در شهرهای موتوری به طور متوسط ۳۰% از مناطق شهری به خیابانها و ۲۰% به پارکینگهای خارج از خیابان اختصاص داده شده است. هر اتومبیل دارای دو فضا برای پارک در داخل خیابان و دو فضا برای پارک در پارکینگهای خارج از خیابان است. در شهرهای شمالی آمریکا خیابانها و پارکینگها ۳۰% تا ۶۰% از مساحت شهر را اشغال کرده است.
- مناطق مخصوص دوچرخهسواری: در ساختار نابسامان و نامنظم شهری، دوچرخهسواران به آسانی میتوانند به خیابانها راه پیدا کنند و همراه با وسایط نقلیه موتوری در خیابانها عبور و مرور کنند. در شهرهای پیشرفته به منظور ممانعت از این عمل تسهیلاتی جداگانه از قبیل اختصاص محل عبور و مرور دوچرخهسواران و یا پارکینگ مخصوص دوچرخه برای دوچراخهسواران در نظر گرفته شده است.
- سازگان ترابرد شهری: بسیاری از سیستمهای ترابرد شهری از قبیل اتوبوسها و ترامواها در جادهها و خیابانهای شهری سهیم هستند و اغلب صدمات زیادی به خیابانها و راههای شهری وارد میسازند. اقدامی که در جهت کاهش این ازدحام صورت گرفته و نتیجه آن ایجاد خیابانهای مخصوص اتوبوسها است و دیگر راه ها از قبیل گذرگاههای زیرزمینی و ریلها سهم خود را از جادهها و خیابانهای شهری دارا میباشند.
پایانه های حمل و نقل: منظور از پایانه مکانی است که به تسهیلات مربوط به ایستگاههای اتوبوس، قطار و هواپیما اختصاص داده شده است. اهمیت این فضاها بنا بر چندین عامل متفاوت است که از مهمترین عوامل آن تراکم میباشد. با توجه به تصاویر فضایی میتوان تراکم را در نقاط متفاوت شهر، موقعیت پایانه ها را تشخیص داد. هر سیستم حمل و نقل دارای نقشهای منحصر به فرد و ویژگیهای فضایی خاص است. نمونه آن اتومبیلهای شخصی است که به فضایی برای عبور و مرور نیاز دارد. بنابراین بخشی از فضاهای شهری میبایست به اتومبیلهای شخصی اختصاص یابد به خصوص در مواقعی که اتومبیل در حرکت نیست که این مسئله از نظر اقتصادی و اجتماعی مقرون به صرفه نمی باشد. در غرب اروپا حدود ۱۵% تا ۲۰% از فضاهای شهری به حمل و نقل اختصاص دارد در حالیکه کشورهای در حال توسعه در حدود۱۰% از فضاهای شهری به این امر اختصاص دارد (people.hofstra.edu).
۲-۱۴. تعیین چگونگی سیما و فرم شهری توسط شبکه راه ها
عبارت فرم شهری[۳۸] الگوی فضایی فعالیتهای بشر در شهر که میتوان آنرا در مقیاسهای مختلف محلهای، شهری و یا کلانشهری مورد ارزیابی کمی قرار داد. بسته به مقیاس آنالیز ابعاد مورد توجه از فرم شهری در کمیسازی آن متفاوت خواهد بود (سردره،۱۳۹۰). در واقع استخوانبندی فضایی (اسکلت شهر) سازمان کالبدی توده و فضاست (عزیزی،۲۶۴:۱۳۸۲). عواملی که باعث تمایز شهری از شهر دیگر، یا شهرهای دیگر میشود عبارتنداز نقشهی شهر، سیمای ساختمانها، خصوصیات کنیتیک[۳۹] شهر، نوع فعالیت و نوع مردم شهر و صدا و بو است. حقیقت این است که تمام عوامل سیمای شهر، مجتمعاً بر ذهن ناظر اثر میگذارند و در ایجاد تصویر در ذهن وی مؤثراند (لینچ،۱۵۳:۱۳۷۴). از اینرو عوامل سیمای شهر تصویر یک محیط شهری را بوجود می آورد و این عوامل باید با یکدیگر ترکیب گردند تا فرمی رضایتبخش حاصل آید (لینچ،۱۵۲:۱۳۷۴). سیما و منظر شهری، کیفیت فرم بصری و همچنین تناسبات کالبدی محیط از طریق نحوه ارتباط و هماهنگی بین اجزای متشکله به عنوان یک کل و یا مجموعه واحد حاصل می شود (اصول و ضوابط شهرسازی و معماری).
وظایف اساسی، بر شهر مترتب است که فرم شهر ممکن است بتواند معرف آن باشد از جمله خطوط اصلی عبور و مرور، قسمتهای اصلی شهر که به استفادههای گوناکون (صنعتی، مسکونی، دادوستد و غیره) اختصاص مییابد و نقاطی که ممکن است کانونهای اصلی در شهر گردند همه میتوانند در فرم آن مؤثر باشند (لینچ، ۱۶۸:۱۳۷۸). بدین منظور است که مظاهر قابل لمسی از سیمای شهر به دست دهد، بدین ترتیب پنج عامل را به عنوان عوامل اصلی سیمای شهر میتوان متذکر شد که شامل راه، لبه، گره، نشانه و محله است. «راه ها» که خود در ایجاد سیمای شهرها نقش مؤثر دارند و یا عامل نظم بسیاری از شهرها هستند، روابطی نزدیک با سایر عوامل شهر دارند (لینچ،۱۵۳:۱۳۷۴). معمولاً راهها شریانهای بافت شهر را به وجود میآورند (لینچ،۱۸۰:۱۳۸۷). با این تفاسیر شبکهی راههای درونشهری نیز عامل پیونددهندهی عناصر مختلف شهر با یکدیگر است (شیعه،۲۱۴:۱۳۸۵). از مهمترین عوامل سیمای شهر محسوب میشوند و با بهره گرفتن از راهها یا شبکهای که جهت حرکت را معمولاً بالفعل یا بالقوه در مجتمعهای شهری میسر میشود را به وجود میآورد همچنین مؤثرترین وسیلهای هستند که براساس آن میتوان مجموعهی پیوستهی شهر را به نظام آورد (لینچ،۱۳۷۴:۱۷۵). از اینرو راه ممکن است خیابان باشد، پیادهرو ، جاده، خطوط زیرزمینی تراموا و یا خطوط آهن باشد (لینچ،۹۰:۱۳۸۷). خیابانها مهمترین، حساسترین و بیشترین فضاهای عمومی یک شهر را تشکیل میدهند. چارچوب، بدنه و ساختار اصلی فرم هر شهر را تشکیل میدهند. بنابراین از عوامل عمده تعیینکننده فرم هر شهر خیابانهای آن شهر است که با ایجاد ارتباط بین بخشها و فعالیتهای مختلف یک شهر همانند شریانها در بدن، آن را زنده و پویا نگه میدارند (بحرینی،۱۳۹۰: ۶-۵). در حالت کلیتر، جادههای بینشهری و برونشهری در تکامل بخشیدن به چهره شهرها تآثیر به سزایی دارند (امینینژاد و افتخاری،۱۱۲:۱۳۹۰). بنابراین تحول و تکامل حمل و نقل که معمولاً در پاسخ به تقاضاهای موجود و تحولات اجتماعی اقتصادی و تکنولوژیک صورت میگیرد، به طور کلی به تغییراتی در شکل و فرم شهری منجر می شود. پدیدار شدن شهرنشینی سریع و گسترده در سراسر جهان شامل افزایش تعداد سفرها و تحرکات در مناطق شهری نیز هست . شهرها هم به طور معمول با ساخت راه ها، بزرگراهها و زیرساختهای جدید حمل و نقل و با ایجاد خطوط حمل و نقل عمومی به این رشد پاسخ می دهند، که در این فرایند در نهایت ساخت شهرها شکل مییابد .(Rodrigue et al., 2006, 172-176)
*
شکل (۲-۲): فرایند تأثیر حمل و نقل در شکل و ساخت شهر
*مأخذ: (Rodrigue and etal, 2006: 172)
۲-۱۵. الگوها و مدل های ساخت شهری
مهمترین الگوها و مدلهایی را که در مورد ساخت شهرها بیان شده است به شرح ذیل میباشد که عبارتنداز:
۲-۱۵-۱. الگوی خطی
شهر خطی برای اولینبار توسط سوریاایماتا در سال ۱۸۸۲ مطرح گردید (زیاری و همکاران،۱۳۸۹). در ایالات متحده آمریکا، بوسیله ادگار چمبلس در طرحی به نام رودتون [۴۰](شهرجادهای) در فرانسه، به وسیله لوکوربوزیه و در لندن، به وسیله گروه مارس طرح شهر فرانک لویدرایت و طرح کلارنس اشتین اساساً یک ساختار خطی دارند (بحرینی،۵۰۱:۱۳۷۶). سوریا نخستین کسی است که نقش حمل و نقل جدید را به عنوان یک عنصر مهم شهری شناخته است. نحوه قرارگیری شهرها به موازات خطوط حمل و نقل همچون رودخانهها، خطوطراهآهن، منطقه ساحلی یا رشته کوههای کوهستانی منجر به شکل گیری الگوی خطی می شود. عملکرد شهرها در این الگو به تهیه خدمات و تسهیلات لازم برای انتقال کالاها از یک نوع حمل و نقل به نوع دیگر و تغییر از حمل و نقل دریایی به حمل و نقل راهآهنی است که اغلب در شهرهای بندر اتفاق میافتد. نخستین و مهمترین اصول بنیادین شهرهای خطی این است که همه مشکلات از ترافیک سرچشمه میگیرد. بهترین و مطلوبترین شکل برای یک شهر آن است که رفتوآمد ساکنانش میان نقاط مختلف در کمترین زمان امکان پذیر باشد و دیگر اینکه، شهر خطی موجب تغییر یافتن جهت مهاجرتهای بیرویه و بینظم جمعیت روستایی به شهرها خواهد بود. از معایب این شهرها فاصله گرفتن فضاهای شهری نواحی مختلف از مرکز شهر است که با توجه به خطی بودن آن ایجاد تأسیسات زیربنایی و همچنین ارتباطات از نظر سرمایه گذاری مقرون به صرفه نیست (زیاری و همکاران،۱۳۸۹). به همین دلیل است که شکل خطی در مقیاسهای کوچکتر کار نمیکند عواملی نظیر حرکت عابرین، کانالهای مخصوص قایق، دوچرخهسوارها، پیادهرویهای متحرک، قطارهای کندرو، حتی اتومبیلهایی که در خیابانهای کمظرفیت حرکت می کنند همگی میتوانند در هر نقطه از محور ارتباطی متوقف شده و یا شروع به حرکت کنند. فقدان مراکز متراکم نیز عیب دیگر شهر خطی است (بحرینی،۵۰۲:۱۳۷۶). کلیه ساکنین شهر در اطراف محور ارتباطی زندگی می کنند، به همین دلیل شبکه حمل و نقل عمومی از کارآیی بسیار بالایی برخوردار خواهد بود (بحرینی،۵۰۱:۱۳۷۶). نمونه این الگو شهرهای شمالی کشور میباشد (زیاری و همکاران،۱۳۸۹).
۲-۱۵-۲. الگو خوشه ای
در جایی که منابع تخصصیشده وجود داشته باشد الگوی خوشهای به وجود می آید. شهرهای پناهگاهی جنوبغربی فلوریدا شامل میامی، فورتلایودردال و وستپالمپیچ که اهداف خود را روی گردشگری متمرکز کرده اند نمونههایی از این الگو هستند.
۲-۱۵-۳. الگوی سلسله مراتبی
اساساً الگوی سلسله مراتبی اندازه و مکان یابی شهرها در مناطق کشاورزی به وجود می آید که پایه حمایتی آنها متکی به مقیاس کالاها و خدمات پیرامون یعنی مناطق روستایی بزرگ است. شهرهای فراهمکننده این عملکرد مکانهای مرکزی یا مراکز خدمات نامیده می شود. منطقه میدوست ایالات متحده آمریکا یکی از بهترین نمونههای این الگوی شهری است (زیاری و همکاران،۱۳۸۹).
۲-۱۵-۴. مدل ستاره ای
طبق این نظریه شکل شهر دارای تراکم زیاد و کاربری های مختلط است که چهار تا هشت راه ارتباطی اصلی به آن منتهی می شود. این خطوط ارتباطی، شبکه حمل و نقل عمومی و جادهای اصلی را در بر خواهد داشت. مراکز شهری درجه دو به فواصل معین در امتداد این خطوط قرار میگیرند، و فعالیتهای متراکم یا اینکه در اطراف مراکز درجه دو تجمع پیدا می کنند و یا در طول خطوط عمده ارتباطی پخش میشوند. کاربری های کم تراکمتر مکانهایی دور از خطوط شعاعی اصلی را اشغال کرده و لچکیهای فضای باز سبز بقیه فضاهای بین پنجههای توسعه را در برمیگیرد. در فواصل معینی از مرکز اصلی شهر، بزرگراههای کمربندی قرار میگیرند (بحرینی،۴۹۶:۱۳۷۶). شکل ستارهای بخش مرکزی شهر بر دیگر نقاط شهری مسلط است هستههای فرعی شهر در طول شعاعهای آن تشکیل می شود و در بخش مرکزی شهر انواع فعالیتها و کارکردهای اقتصادی و اجتماعی صورت میگیرد. جمع حمل و نقل شهری در طول شعاعهای اصلی شهر بسیار زیاد است در حالیکه در جادههای کمربندی شهر بسیارکم است و باعث افزایش هزینه های حمل و نقل می شود. در شهرهای ستارهای فضاهای آزاد بیشتری در دسترس مردم قرار میگیرد. تراکم شدید ترافیک در منطقه مرکزی و شعاعهای شهر از مسائل مهم طرحهای ستارهای است. منظمترین شکل ستارهای توسط هانس بلومنفیلد ارائه شده است. اساس طرح شهر واشنگتن، کپنهاک و مسکو بر مبنای این نظریه است (زیاری و همکاران،۱۳۸۹).
۲-۱۵-۵. مدل تارعنکبوتی
این فرم شهر از نظر ارتباطی تقریباً همانند فرمهای شعاعی و حلقوی میباشد. با این تفاوت که شبکه های منشعب شده از مرکز خیابانها به صورت نامنظم از نظر سلسله مراتب ارتباطی با درجه پایینتر، به هم وصل میگردند.
۲-۱۵-۶. مدل کهکشانی
در این نوع گسترش به جای آنکه توسعه شهری کاملاً یکنواخت و پراکنده صورت بگیرد توسعه در واحدهایی که نسبتاً کوچک هستند شکل میگیرد و در مراکز آنها توسعه به حداکثر میرسد و فعالیتهای شهری که تراکم آن از سایر مناطق بیشتر است تمرکز پیدا می کند. لینچ نمونه چنین گسترشی را در توسعه شهر استکهلم معرفی می کند. از خصوصیات این نوع از گسترش سطح زیاد برای توسعه کلانشهر نیاز است، توسعه عرضه ارتباطی، گوناگونی فعالیتها و دسترسی مطلوب به فضای باز گرهها میباشد.
۲-۱۵-۷. مدل چندگرهگاهی یا مدل منظومه ای
این مدل را چندمرکزی نیز مینامند، فشار بر هسته مرکزی کلانشهر از طریق ایجاد شبکه ای از مراکز رقیب، کوچک و بزرگ با حوزه های نفوذ نسبتاً مستقل کاهش مییابد و رشد به صورت متوازن و متعالی از طریق ایجاد نظام سکونتگاهی متناسب در منطقه کلانشهری توزیع می شود. نظیر آنچه در منطقه کلانشهری شمال آلمان و سنگاپور وجود دارد. از خصوصیات این مدل میتوان به مواردی از قبیل وجود فضای سبز جداکننده، رفتوآمد کمترکاری به مرکز کلانشهر در مقایسه با مدل اقماری، حداقل اتکاء به خودرو شخصی اشاره کرد.
۲-۱۵-۸ . مدل متمرکز و تک مرکزی
در این مدل محدوده کلانشهر اصلی و بلافاصل آن بیشترین رشد را دارند و هسته مرکز کلانشهر به لحاظ تمرکز فعالیتها رقیبی ندارند. منطقه کلانشهر هنگکنگ شبیه این الگو میباشد. از خصوصیات این مدل میتوان به ساختوسازهایی به صورت پیوسته، حداقل زمینبری، اتکاء به حمل و نقل همگانی اشاره داشت. Smart
۲-۱۵-۹. مدل رشد هوشمند شهری[۴۱]
در سال ۱۹۷۰ برنامه ریزان شهری و حمل و نقل شروع به ترویج ایده جوامع و شهرهای فشرده کردند، پس از آن ایده پیترکالتورپبا عنوان روستا- شهرها که بر پایه حمل و نقل عمومی، پیادهروی و دوچرخهسواری به جای استفاده از اتومبیل بود، با اقبال عمومی روبهرو شد. رشد هوشمند از بدیلهای عمده توسعه در برابر پراکندگی است. با تمرکز بر تجدیدحیات شهری و گسترش گزینه های حمل و نقل به دنبال ساخت مکانهای برای جوامع است، به گونه ای که مردم به زندگی در آنها رغبت نشان دهند. تأکید اصلی بر کاربریهای اراضی ترکیبی و طراحی ساختمانهای فشرده است که ایجادکننده تراکمهای بالا با اثرات زیستمحیطی پایینتر میباشد. همچنین به اصول توسعه و عملیات برنامه ریزی اشاره دارد که الگوی کاربری زمین و حمل و نقل مؤثر را ایجاد کرده است. این روش استراتژی های بیشماری را در برمیگیرد که نتایج آن دسترسی بیشتر الگوهای کاربری و سیستم حمل و نقل چندگانه است. رشد هوشمند یک روش پیشنهادی برای اصلاح پراکندگی است. این تئوری پدیده پراکندگی شهری را نقد می کند و در واقع بر بهره برداری بهینه از اراضی داخل شهر تمرکز دارد تا بر استفاده بیرویه از مناطق حاشیهای شهر. در مورد زمینه های مورد بحث رشد هوشمند میتوان به اقتصاد، محیطزیست، سلامت، ساختوساز، حمل و نقل، طراحی و کیفیت زندگی جامعه اشاره کرد.
۲-۱۵-۱۰. شهر آشیانه ای
مفهوم «جعبه آشیانهای» از مبانی نظری برنامه ریزی هندی گرفته شده است یک الگوی نظری کاملاً پیشرفته است. در این فرم، شهر به مثابه حلقهای است در حلقهی دیگر و یا جعبهایست در جعبه دیگر. هر جعبه به یک گروه شغلی و یک پیشوای مذهبی اختصاص داده شده است. مرکز، مقدسترین نقطه شهر است. خیابانهای با اهمیت برخلاف رسم معمول شعاعی نبوده بلکه پیرامونی یا محیطی است (زیاری و همکاران،۱۳۸۹). این خیابانها به موازات حصارهای دفاعی شهر کشیده شده و برای مراسم فصلی و مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. خطوطی که راه های محیطی را به هم متصل می کنند از نظر مقیاس کوچک بوده و غالباً تداوم ندارد. شکل و حرکت غالب به صورت دورانی است تا به صورت داخل و خارج. شهرها همانند الگوی چینی آن، جنبه دفاعی و جادویی دارد. در حقیقت افسانه و شکل از یکدیگر جداناپذیرند (بحرینی،۵۱۳:۱۳۷۶).
۲-۱۵-۱۱. شهر مشبک (توری شکل)
توسط کریستوفر الکساندر به کار گرفته شد و اشاره به یک نوع مجتمع زیستی کمتراکمی دارد که راه های ارتباطی آن کاملاً عریض و بخش عمده اراضی را فضاهای باز، مزارع و اراضی باز تشکیل میدهد. کاربری های فعال شهری تنها در امتداد جادهها و در عمق بسیار کمی مستقر میشوند. بنابراین طرح مشبک در حقیقت نظیر شبکه ای از مجتمعهای خطی و یا شبکه شطرنجی بزرگ شده است. تراکم فعالیتها آنقدر زیاد نیست که توقف و حرکت در ورودی، در طول راه های ارتباطی مسئله مهمی را برای رفتوآمد ایجاد کند. یا فداکردن تراکم فعالیتها و طول رفتوآمدهای روزانه، در این الگو نیز به مانند آرمانهای شکل خطی که همان انعطافپذیری و دسترسی مناسب باشد با سهولت بیشتری قابل حصول خواهد بود. جادهها هرگز متراکم نخواهد شد و مزارع و جنگلها در دسترس خواهند بود. این الگو از تجاربی که در مناطق روستایی آمریکا به دست آمده، گرفته شده است. در این مناطق فعالیتهای حومهنشینی جدیدی اطراف جادههای مزارع متروکه را اشغال نمود و اراضی پشت سر آن زیر پوشش جنگل میرود (بحرینی،۵۰۸:۱۳۷۶). پس از آن باید این اراضی پشتسری را در مقابل توسعه های بعدی محافظت کرد. روابط اجتماعی بیشتر وابسته به حمل و نقل مکانیکی و از پیش تعیینشده میباشد. این الگوها نیاز شدیدی به فضای حمل و نقل شخصی پیشرفته و مقداری تحول دارد (بحرینی،۵۰۹:۱۳۷۶).
۲-۱۵-۱۲. شهر درونگرا
شهرهای بسته و کاملاً خصوصی دوران اسلامی هستند که هنوز هم در بعضی نقاط سنتی دیده میشوند. در این شکل از شهرها هر چیز از خود شهر گرفته تا محلات، خیابانها، بخشها تا مجموعههای مسکونی، خانهها و اطاقها همه باید محصور بوده و دارای در و دروازه باشند و نیز راههای ارتباطی محصور و بنبستهای بسیار تنگ و باریک و ورودیهای خصوصی است (زیاری و همکاران،۱۳۸۹). فوقالعاده بودن حس محرمیت و خصوصیت جدا کردن فضاها و فعالیتها به وسیله دیوار خصوصیاتی هستند که ممکن است ناراحتکننده و غیرقابل تحمل باشد. چنین شهرهایی توانایی برخورد با مسئله حمل و نقل موتوری را نخواهند داشت (بحرینی،۵۱۲:۱۳۷۶).
چنانچه بخواهیم با توجه به روند تکنولوژی حمل و نقل، شهرها را به لحاظ فرم و شکل طبقه بندی کنیم براساس نظریه نیومن شهرها نیز به شرح زیر طبقه بندی میشوند:
۱) شهر پیاده: محصول تکنولوژی ماقبل دوران صنعتی است.
۲) شهر ترانزیت (صنعتی): این شهر مبتنی بر تکنولوژی حمل و نقل ریلی اوایل دوران صنعتی است.
۳) شهر آینده (گره ترانزیتی): این نوع شهر محصول انقلاب اطلاعات و عصر شبکه و ارتباط قرن ۲۱ است. الگوی شهر آینده (گرهای- اطلاعاتی)، گذر از ماشین و خیابان و معابر عادی به ریل است که بیشتر حالت گرهای دارد ولی به شکل متمرکزتری میباشد نه به شکل گرههای منفصل. در الگوی شهر آینده از گسترش بیرویه شهر جلوگیری می شود (زیاری و همکاران،۱۳۸۹).
۲-۱۶. سیستم های شبکه ارتباطی شهری
چهار نوع سیستم شبکه ارتباطی متفاوت از هم وجود دارد. شبکههای ارتباطی درونشهری سیستمهای متفاوتی را شامل می شود که از آن میان میتوان به چهار سیستم اصلی شعاعی، شطرنجی، حلقوی و ارگانیک اشاره کرد:
ناکارایی در CCR
A
شکل 2-7- ناکارایی تکنیکی و ناکارایی مقیاس ورودی محور
در این شکل بهترین عملکرد مبنا، بر اساس CCR نیم خطی است که از نقطه B میگذرد و مرز بهترین عملکرد بر اساس BCC از نقاط A، B، M، C و D میگذرد.
کارایی مقیاس، توسعهای است که یک سازمان می تواند از مزایای بازده به مقیاس با تغییر اندازهاش به سوی بهینه بدست آورد. فرض بازده به مقیاس ثابت در یک سازمان بدین معنی است که اندازه سازمان در تعیین کارایی نسبی مورد توجه قرار نمیگیرد یعنی یک سازمان کوچک می تواند خروجیها را با همان نسبت خروجی به ورودی سازمانهای بزرگ، به خروجی تبدیل کند. فاصله بین مرزهای بازده به مقیاس ثابت و متغیر، بیانگر مفهوم ناکارایی مقیاس است. بنابراین کارایی فنی محاسبه شده با فرض بازده به مقیاس متغیر، بزرگتر یا مساوی امتیاز بدست آمده در مدل CCR است. (مهرگان،1391).
در این شکل، واحد B تنها واحدی است که میزان ناکارایی مقیاس آن صفر است. به عبارت دیگر این واحد در مقیاس بهینه عمل می کند. واحدهای A، C و D دارای ناکارایی مقیاس هستند.
نقطه Pv نشان میدهد که در بهترین وضعیت تکنیکی، چگونه واحد P می تواند با کمترین داده بیشترین ستاده را تولید کند. نقطه Pc نشان میدهد که اگر تولید کننده P هم دارای کارایی تکنیکی و هم کارایی مقیاس بود، چقدر داده را مصرف می کند.
با فرض متغیر بودن بازدهی نسبت به مقیاس، میتوان کارایی مقیاس را برای هر واحد بدست آورد. این کار با حل مدل DEA هم با فرض بازدهی به مقیاس ثابت و هم با فرض بازدهی به مقیاس متغیر انجام میگیرید. بدین ترتیب، مقیاس کارایی تکنیکی بدست آمده از DEA با فرض بازدهی نسبت به مقیاس ثابت، به دو جز، یکی کارایی (ناکارایی) مقیاس و دیگری کارایی (ناکارایی) تکنیکی خالص که به آن کارایی مدیریت نیز میگویند، تقسیم می شود. اگر میان کارایی تکنیکی محاسبه با فرض بازدهی به مقیاس ثابت و متغیر، برای واحدی تفاوت وجود داشته باشد، بدین معنی است که واحد مورد مطالعه دارای ناکارایی مقیاس است. ناکارایی مقیاس را میتوان از تفاوت کارایی تکنیکی با فرض ثابت و متغیر بدست آورد (مؤمنی، 1392). در شکل 2-7 در شرایط بازده به مقیاس ثابت، ناکارایی فنی واحد P برابر با فاصله PPc است، در حالیکه در وضعیت بازده به مقیاس متغیر، ناکارایی برابر با PPv است. تفاوت بین این دو، یعنی Pc Pv، نشان دهنده ناکارایی مقیاسی است (مهرگان، 1391).
5-3-2- رتبه بندی واحدهای کارا
تحلیل پوششی دادهها، واحدهای تحت بررسی را به دو گروه کارا و ناکارا تقسیم می کند. واحدهای ناکارا با توجه به امتیاز کارایی قابل رتبهبندی هستند اما واحدهای کارا با توجه به اینکه دارای امتیاز کارایی برابر با یک هستند، قابل به رتبه بندی نیستند، به عبارت دیگر مدلهای پایهای به دلیل عدم ایجاد رتبه بندی کامل بین واحدهای کارا امکان مقایسه واحدهای کارا را با یکدیگر به راحتی فراهم نمیآورد. نیاز به رتبه بندی بین واحدهای کارا و حفظ میزان عدم کارایی واحدهای ناکارا نیازی اجتناب ناپذیر است (موتمنی، 1381). چارنز، کوپر و رودز روش تجربی را به منظور قدرت تفکیک پذیری تحلیل پوششی دادهها ارائه دادند که بصورت رابطه 2-12 است:
رابطه 2-12
(تعداد ورودی ها+تعداد خروجیها)3 ≤ تعداد واحدهای مورد ارزیابی
مدل 2-28
تا کنون روشهایی برای رتبه بندی واحدهای کارا ارائه شده است، که به چند مورد از آنها اشاره می شود:
1-5-3-2- روش اندرسون پترسون
تلاش های تحقیقاتی اندرسون پترسون[111] در سال 1993 را میتوان از نخستین رهیافتهای قابل قبول در زمینه رتبه بندی واحدهای کارا دانست.
در این روش، خود واحد تحت بررسی که دارای امتیاز کارایی برابر با یک شده است، به عنوان ملاک ارزیابی خودش قرار میگیرد و با حفظ محدودیت واحد تحت بررسی از مدلهای اولیه پایهای تحلیل پوششی دادهها (واحد Kام) اجازه میدهد که کارایی واحد از یک بیشتر شود و مدل بصورت مدل 2-28 در می آید:
Max Z0=
رابطه 2-39
s.t
=1
- ≤0
j=1, 2, 3, …n j≠K
?ᵣ, ?ᵢ≥ԑ
و برای مدل پوششی داریم:
Min Y0=
مدل 2-29
s.t
j≠K
=0
j≠K
آزاد در علامت 0≤
2-5-3-2 روش کارایی متقاطع
یکی دیگر از روشهای رتبه بندی واحدهای کارا، استفاده از مدل کارایی متقاطع[112] است که توان بالایی در تفکیک واحدهای کارا دارد (مهرگان، 1391). کارایی متقاطع به معنای محاسبه کارایی یک واحد با بهره گرفتن از وزنهای واحد دیگر است. به عبارت، کارایی واحد k، Ekk، را با بهره گرفتن از مدلهای پایهای محاسبه کرده که منجر به ارائه وزنهایی برای مقادیر ورودی و خروجی میگردد، چنانچه کارایی واحد j با بهره گرفتن از وزنهای بدست آمده برای واحد k محاسبه شود، در اینصورت کارایی متقاطع واحد j، Ekj، محاسبه می شود (دیل و گرین[113]، 1994).
برای استفاده از اینرو ابتدا با بهره گرفتن از مدلهای پایهای تحلیل پوششی دادهها، کارایی هر یک از واحدهای تحت بررسی را محاسبه کرده و سپس واحدهایی که کارایی آنها برابر با یک شده است (واحدهای کارا) انتخاب میشوند، کارایی متقاطع هر یک از این واحدها با بهره گرفتن از سایر واحدهای کارای دیگر محاسبه می شود، یعنی کارایی هر یک از واحدهای کارا به ازای وزنهای بدست آمده برای واحدهای کارای دیگر محاسبه می شود و بعد ماتریس کارایی متقاطع تشکیل داده می شود. این ماتریس، یک ماتریس مربعی است که تعداد سطر و ستون آن برابر با تعداد واحدهایی است که با بهره گرفتن از مدلهای پایهای کارایی آنها برابر با یک شده است و درایه روی سطر kام و ستون jام این ماتریس بیانگر کارایی محاسبه شده برای واحد jام با بهره گرفتن از وزنها بدست آمده برای واحد kام است. با فرض اینکه کارایی واحدهای A، B، C و D در مجموعه ای از n واحد تحت بررسی برابر با یک شده است، ماتریس متقاطع کارایی بصورت جدول 2-7 است:
جدول 2-7- فرم کلی ماتریس متقاطع کارایی
واحد | A | B | C | D |
A | EAA | EAB | EAC |
د: کمک های مالی طرفین (ایران و آمریکا) در حدود اعتبارات پیش بینی شده و موافقت نامه های تنظیمی برای اجرای برنامه های مورد نظر
هـ : تهیه و تأمین کارشناسان فنی داخلی و خارجی جهت اجرای برنامه های تعاونی بهداشتی و فرهنگی
و: تأمین عملیات آموزشی و نمایشی در زمینه اصول بین المللی شرکت های تعاونی
۳- سایر مؤسسات آمریکایی نظیر بنیاد فورد و مؤسسه خاور، نزدیک این سازمان ها نیز نه تنها از لحاظ کمک های فنی اقداماتی می نمودند، بلکه خودشان هم با راهنمای کارشناسان ایران بعضی از طبقات مردم را تشویق به تشکیل شرکت های تعاونی می کردند.
۴- مؤسسات تعاونی بین المللی کشورهای اروپایی که با اعطای بورس های خارج از کشور و با اعزام کارشناسان تعاونی به ایران کمک های فنی می نمودند.
در اولین «کمیسون تعاون» که در سازمان برنامه تشکیل گردید عده ای از کارشناسان «اصل چهار» سازمان ملل متحد عضویت داشتند که برنامه های تعاونی کشور باید به تصویب کمیسیون مزبور می رسید. در زمینه اجرای برنامه های تعاون «اصل چهار» علاوه بر تقبل هزینه های مزبور به اعزام ۵۰ نفر از کارمندان دولت به خارج از کشور برای دیدن دوره های تعاونی، قرار دادن با دولت ایران منعقد و آموزش تعاونی کارمندان دولت را به عهده گرفت. تعداد تعاونی های تشکیل شده (اعم از صندوق های تعاونی روستایی و تعاونی های مصرف) تا سال ۱۳۳۰ به زحمت به یکصد شرکت می رسید، که اکثریت قریب به اتفاق آنها فعالیت مؤثر و چشمگیری نداشتند.
در سال ۱۳۳۲ اولین قانون تعاونی ایران که با الهام گرفتن از قوانین خاص دیگر کشورها تهیه شده بود به صورت لایحه قانونی به تصویب رسید.
در سال ۱۳۳۴ لایحه مزبور با اصلاحاتی از تصویب مجلس وقت گذشت و اولین قانون تعاون تصویب شد که پایه و اساس تعاونی های زیادی بخصوص بعد از سال ۱۳۴۱ قرار گرفت.
در سال ۱۳۴۱ بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۶۵ قانون مربوط به اصلاحات ارضی رژیم گذشته، کشاورزانی که زمین دریافت می داشتند ناچار بودند قبلاً عضویت شرکت تعاونی روستایی را بپذیرند به این ترتیب در مدت کوتاهی بیش از ۸ هزار شرکت تعاونی روستایی تشکیل گردد که بعداً در هم ادغام شد و حدود سه هزار شرکت را بوجود آوردند. تعاونی های مصرف، توزیع و غیره نیز پس از سال ۱۳۴۶ که سال تعاون اعلام شده بود گسترش قابل توجهی یافتند. و سازمانهایی از جمله سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران، سازمان مرکزی تعاون کشور، وزرات تعاون و اصلاحات ارضی و … پدید آمدند.
در سال ۱۳۵۰ قانون شرکت های تعاونی با مطالعه قوانین سایر کشورها تهیه و تصویب شد که موادی از آن هنوز هم مبنای کار تعاونی هاست.
انواع تعاونی ها در ایران
سازمان مرکزی تعاون کشور (تشکیل شرکت های تعاونی شهری غیر کارگری)
این سازمان در بیت سوم اردیبهشت ۱۳۴۶ به منشور تفهیم اصول تعاون و تعمیم آن در سراسر کشور و نیز تهیه قوانین لازم و ایجاد امکانات مناسب برای تعاونی ها بوجود آمد. در سال ۱۳۵۰ به وزارت تعاون و امور روستاها ملحق شد و در سال ۱۳۵۶ پس از انحلال آن وزارتخانه تحت نظارت وزارت بازرگانی درآمد که تا زمان تشکیل وزارت تعاون در سال ۱۳۷۰ بدین صورت ادامه کار داد و سپس بر اساس قانون بخش تعاون مصوت شهریور ۱۳۷۰ به وزارت تعاون منتقل گردید.
تعداد شرکت های تعاونی و اتحادیه های تعاونی تحت پوشش سازمان مرکزی تعاون کشور در پایان بهمن ماه سال ۱۳۵۷ یعنی شروع انقلاب اسلامی به شرح زیر می باشد:
الف: شرکت های تعاونی: مجموع شرکت های تعاونی تحت پوشش سازمان مرکزی تعاون کشور اعم از مصرف، مسکن، اعتبار توزیعی، خدماتی شهری غیر کارگری در پایان بهمن ۵۷ برابر با ۱۳۴۰ واحد بوده که اعضای آنها بالغ بر ۸۰۳۸۹۳ نفر بوده اند.
ب: اتحادیه شرکت های تعاونی: تا پایان بهمن ماه ۱۳۵۷ تعداد ۲۰ اتحادیه تعاونی شهری غیر کارگری تأسیس گردید که اعضای آنها بالغ بر ۳۶۹ شرکت تعاونی ثبت گردیده است.
سازمان مرکزی تعاون روستایی (تشکیل شرکت های تعاونی روستایی)
این سازمان که در سال ۱۳۴۶ و بدنبال موادی از قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۳۴۱ به وجود آمد اهداف و وظایف زیر را دنبال می کرد.
الف- آموزش اصول تعاون و تربیت کادر سرپرستی برای راهنمای اعضای شرکت های تعاونی و مناطق روستایی کشور
ب- کمک های اعتباری به شرکت ها به منظور افزایش محصولات و درآمد دهقانان و بازاریابی و فروش محصول کشاورزان
ج- ارتباط با شرکت های تعاونی مصرف کشور، همچنین ایجاد رابطه با سازمان های بین المللی
ایجاد سازمان در سنوات اخیر تحت نظارت وزارت کشاورزی بوده و در پایان بهمن ماه ۱۳۵۷ مجموعاً ۲۹۳۹ شرکت تعاونی روستایی با ۳۰۱۰۲۰۲ نفر عضو را تحت پوشش داشته است.
تعداد اتحادیه های شرکت های تعاونی روستایی در پایان بهمن ۱۳۵۷ معادل ۱۵۳ واحد با ۲۹۲۳ بوده است و در واقع تمامی شرکت های تعاونی عضو اتحادیه های منطقه مربوطه به خود بوده اند.
شرکت های تعاونی کارگری
شرکت های تعاونی کارگری اعم از کار و تولید، مصرف و مسکن و اعتبار از سال ۱۳۴۶ تشکیل گردید و تا بهمن ماه سال ۱۳۵۷ تعداد این شرکت ها به ۱۶۷۳ واحد رسید که اعضاء این شرکت ها بالغ بر ۴۲۳۸۴۰ نفر بود. در بهمن ماه سال مذکور تعداد اتحادیه های کارگری یک واحد با ۵۱۰ شرکت تعاونی عضو و ثبت گردیده است.
شرکت های تعاونی تولید روستایی
از اقدامات دیگری که پس از تقسیم اراضی در ایران به منظور یکپارچه کردن اراضی انجام گرفت، تشکیل واحدهایی تحت عنوان تعاونی های تولید بود که قانون آن را در سال ۱۳۴۹ به تصویب رسید.
دولت به منظور بالا بردن میزان عملکرد در واحد سطح و کشت یکپارچه با حفظ مالکیت فردی زراعین بر قطعات متعلق به خود و پیشبرد برنامه های زراعی و استفاده صحیح تر از منابع آب و خاک و افزایش درآمد زراعین، تعاونی های تولید روستایی را ایجاد کرد.
تعداد تعاونی های تولید روستایی تا بهمن سال ۱۳۵۷ شامل ۳۹ شرکت مشتمل بر ۲۸۵ قریه و مزرعه با ۱۱۲۰۰ نفر صاحبان اراضی و مساحت کل محصور ۹۹۵۴۶ هکتار می شد.
شرکت های تعاونی بعد از انقلاب (سال ۱۳۵۷ به بعد)
وقوع انقلاب اسلامی باور عمومی را نسبت به تعاون تغییر داد. نیروهای انقلابی خود انقلاب را مظهری از تعاون یافتند، از همکاری جمعی برای توزیع عادلانه ی کالا در اعتصاب های متمادی دوران انقلاب به شوق آمدند و آن را الهام بخش تلاش های آینده قرار دادند.
امواج نور امیدی که بدین سان ساطع گشته بود در اندیشه ی دولتمردان، در قلم قانون گذاری و در سطوح قانون اساسی جدید تبلور یافت و این بار تعاون را نه تنها به عنوان وسیله ای برای رفع نیاز مشترک، که راهی برای توسعه اقتصادی، معیار برتری جهت ایجاد اشتغال و بخش عمده ای از
بخش هایی تشکیل دهند، نظام اقتصادی جمهوری نو بنیاد به جامعه اسلامی عرضه داشت و جویندگان امیدهای نو را به وجد آورد.
راه یافتن تعاون به قانون اساسی، این شیوه پسندیده را که سابقاً روشی اقتصادی تلقی می شد، از اعتباری مذهبی نیز بهره مند ساخت و عزم راسخ جمهوری اسلامی ایران به تحقق عدالت اقتصادی با توسل به همه ی روش های شناخته شده را آشکار نموده در صدر جهات و دلایلی که تعاون را بعنوان بخش مسلط اقتصاد کشور مطرح می سازد باید به اصل ۴۳ و ۴۴ قانون اساسی اشاره نمود.
در اصل ۴۳ جهت دستیابی به اهدافی از جمله تأمین استقلال اقتصادی جامعه، ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، ضوابطی برای اقتصاد جمهوری اسلامی ایران تعیین گردیده است تأمین شرایط و امکانات که برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند در شکل تعاونی از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد (قانون اساسی، اصول ۴۳ و ۴۴).
در اصل ۴۴ قانون اساسی به روشنی تصریح شده است که نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی صحیح و منظم استوار است در همین اصل محدود شدن فعالیت های بخش دولتی در چارچوبی معین و همچنین مکمل فعالیت های دولتی و تعاونی قرار گرفتن بخش خصوصی، وسعت قلمرو بخش تعاونی را به خوبی نشان می دهد. شروط تعیین شده برای حمایت قانون از مالکیت بخش های سه گانه به شرح زیر از نقاط قوت بخش تعاونی و به منزله تأکیدی بر ضرورت گسترش آن به شمار می رود (قانون اساسی، اصول ۴۳ و ۴۴).
۱- با اصول دیگر فصل اقتصاد در قانون اساسی مطابق باشد.
۲- از محدوده ی قوانین اسلامی خارج نشود.
۳- موجب رشد و توسعه ی اقتصادی کشور گردد.
۴- مایه زیان جامعه نشود.
شرکت های تعاونی تا قبل از تشکیل وزارت تعاون
بعد از انقلاب و تا قبل از تشکیل وزارت تعاون (شهریور ۱۳۷۰) فعالیت بخش تعاونی بصورت متفرق و تحت نظر وزارتخانه های متعدد بود و بغیر از تعاونی های تولیدی که زیر نظر سازمان گسترش تعاون وابسته به وزارت کشور به فعالیت مشغول بودند سایر تعاونی ها و سازمان های مربوط به آنها به شرح زیر بودند:
۱- سازمان مرکزی تعاون کشور که زیر نظر وزارت بازرگانی اداره می شد و امر تشکیل و نظارت بر شرکت های تعاونی مصرف مسکن، توزیعی مصرف و اعتبار شهری را به عهده داشت.
۲- سازمان مرکزی تعاون روستایی که زیر نظر وزارت کشاورزی قرار داشت و فعالیت آن صرفاً در ارتباط شرکت های تعاونی مصرف روستایی بود.
۳- سازمان مرکزی تعاونی های معدنی که در سال ۱۳۶۶ و زیر نظر وزارت معادن و فلزات به وجود آمد و امر تشکیل تعاونی های معدنی که خود یک نوع تعاونی تولیدی بودند را انجام می داد.
۴- چهارمین مورد عمده از تعاونی ها، تعاونی های مصرف و مسکن کارگری بودند که زیر نظر وزارت کار و امور اجتماعی قرار داشتند.
تشکیل وزارت تعاون (سال ۱۳۷۰)
پیشرفت واقعی در امر توسعه تعاونی ها و استفاده از این شیوه به عنوان وسیله بسیار مناسبی جهت نیل به اهداف توسعه اقتصادی به گونه ای که در قانون اساسی ذکر شده است هنگامی در دسترس می بود که در کنار اقدامات عملی مؤثر، تشکیلات مهمی نیز به منظور پشتیبانی از فعالیت های تعاونی و ارائه خدمات لازم وجود می داشت.
حضور بیش از ده میلیون نفر عضو در شرکت ها و اتحادیه های تعاونی مبین این واقعیت بود که شیوه تعاونی در کشور ما با استقبال تمامی طبقات و قشرها مواجه شده، ظرفیتی را ایجاد کرده بود که توانایی بالقوه انجام دادن هر گونه برنامه حساب شده ای را دارا بود. معذالک به دلایلی چون نبود برنامه ی جامعی برای توسعه همه جانبه تعاونیها و مهم تر از آن پراکندگی تشکیلات اداری ناظر بر فعالیت
توسعه پایدار، تعاریف بسیاری دارد اما مؤثرترین و فراگیرترین تعریف این واژه تعریف کمیسیون برانت لند با عنوان “آینده مشترک ما ” است که عبارت است از : توسعهای که بدون لطمه زدن به قابلیت نسلهای آینده دربرآورده ساختن نیازهای خود، نیازهای امروز را برآورده سازد.
این تعریف توسط کسانی که نگران فقر ورعایت عدالت بین نسل امروز و نسلهای آینده از حیث دستیابی به طبیعت و منابع طبیعی هستند و نیز برای کسانی که مشتاق استفاده از طبیعت و حفظ زیستگاهها و گونههای جانداران و حیات وحش میباشند مورد پسند قرار گرفته است.
توسعه پایدار نخستین بار از طریق استراتژی حفظ جهان (wcs) مدون گردید. این استراتژی توسط IUCN و با حمایت مالی برنامه محیط زیست سازمان ملل و صندوق حیات وحش جهان تهیه گردید. اصل توسعه پایدار از آن به بعد و به واسطه پیگیریهای سازمان ملل پیشرفت محسوسی یافته است. استراتژی جهانی حفاظت از محیط زیست، سه هدف را برای حفظ محیط زیست برمیشمارد. نخستین هدف، ادامه فرآیندهای اساسی زیست محیطی است؛ فرآیندهای یادشده برای تولید غذا، سلامت و دیگر جنبههای بقای انسانی و توسعه پایدار ضروری هستند.
نظامهای حمایت از حیات شامل خاک و زمین کشاورزی، جنگلها و زیستگاهها، حیاتوحش و منابع آبهای شیرین وشور میباشد. تهدیدهای زیست محیطی جاری شامل فرسایش خاک، مقاومت آفات و حشرات دربرابر حشرهکشهای شیمیایی،تخریب جنگلها و بروز سیل و رسوبگذاری ناشی از آن و آلودگی آبها و سواحل است.
هدف دوم عبارت است از حفظ تنوع زیستی، یعنی گونههای ژنتیکی چه در تنوع و گوناگونی محصولات گیاهی و دامی اهلی و چـه در انواع مختلف گونههای جانوری و گیاهی وحشی. این تنوع ژنتیکی هم درحکم بیمه است (به عنوان مثال بیماریهای گیاهی) وهم در حکم سرمایهگذاری برای آینده (مثلاً پرورش محصولات گیاهی یا دارویی هدف سوم، توسعه پایدار گونهها و زیستگاهها است که بویژه درخصوص گونههای گیاهی و جانوری که برداشت یاصید میشوند، شیلات وآبزیان، ذخایرجنگلی وچوب ومراتع و چراگاهها و بهرهبرداری منطقی و درعین حال حفاظت اصولی از آنها جهت نسل حاضر ونسلهای آینده خلاصه میشود.
با توجه بـه اینکه فقر جوامع محلی میتواند منجر بـه رویکرد آنان بـه برنامه ریزی غیراصولی و خارج از اصول مدیریتی صحیح از هریک از منابع فوق گردد، لذا رشد اقتصادی به عنوان تنها راه مقابله با فقرو بالتبع آن تنها راه تحقق اهداف توسعه زیست محیطی تلقی میگردد و درگرو همین وابستگی متقابل اقتصاد و محیط زیست است که توسعه پایدار معنا مییابد. در برنامه جهانی مراقبت از زمین، که درسال ۱۹۹۱ توسط IUCN ارائه گردیده، این موضوع به این شکل مطرح شده است: ما نیازمند توسعهای هستیم که هم مردم مدار یعنی معطوف به بهبود شرایط انسانی و هم مبتنی برحفاظت از محیط یست یعنی حفظ تنوع و قدرت تولید طبیعت باشد. ما ناگزیریم که به برخی دیدگاه ها در مورد محیط زیست و توسعه پایان دهیم. دیدگاههایی که گویی این دورا در مقابل یکدیگر قرار میدهد. در واقع ما باید بپذیریم که این دو اصل (محیط زیست و توسعه)، دو بخش ضروری یک فرایند اجتناب ناپذیر هستند
مبحث دوم:
شرایط حق انسان بر محیط زیست
گفتار اول: استفاده متعارف
-دیدگاههای متفاوت در استفاده از محیط زیست
-تعارض حق بر محیط زیست با توسعه
واژه “توسعه پایدار” اولین بار به طور رسمیتوسط برانت لند درسال ۱۹۸۷مطرح گردید. واژه توسعه پایداربه مفهوم گسترده آن شامل اداره وبهرهبرداری صحیح وکارا از منابع پایه منابع طبیعی منابع مالی ونیروی انسانی برای نیل به الگوی مصرف مطلوب همراه با بکارگیری امکانات فنی وساختاروتشکیلات مناسب برای رفع نیاز نسلهای امروزوآینده به طورمستمر وقابل رضایت میشود. توجه به مسایل زیست محیطی درسطح جهان پس از تشدید فعالیتهای آلودهکننده در دهههای۱۹۵۰و۱۹۶۰میلادی یعنی حدود ۴۵سال قبل، آغاز گردید. درسال ۱۹۶۸میلادی مجمع عمومیسازمان ملل متحد تصمیم به برگزاری کنفرانس بینالمللی محیط زیست گرفت و در نتیجه اولین کنفرانس جهانی درژوئن ۱۹۷۲دراستکهلم برگزار شد. حاصل کار کنفرانس بیانیه محیط زیست انسانی وبرنامه عمل شامل۱۰۶توصیهنامه بود که وابستگی انسان به محیط زیست وشکل دهندگی آن رابیان نموده و استفاده منطقی از منابع کاهش آلودگیها آموزش همگانی محیط زیست تحقیقات زیست محیطی وایجاد سازمانهای بینالمللی زیست محیطی رابه کشورها توصیه نمود. برنامه محیط زیست ملل متحد ایجاد ونامگذاری پنجم ژوئن هرسال به عنوان روز جهانی محیط زیست انجام شد
با وجود مصادیق ناپایداری و تهدیدهایی مانند استفاده نامناسب از انرژی، بهرهبرداری و تخریب بیرویه منابع پایه، افزایش جمعیت، الگوهای نامعقول تولید و مصرف، افزایش آلودگیها که متأسفانه در شهر تهران به وفور مشاهده میشود، حتی برای حفظ شرایط فعلی ناگزیر وارد نمودن رویکرد محیط زیستی به برنامهریزیها و سیاستگذاری کلان اداره شهر ضروری است. البته یافتن مصادیق ناپایداری، الزاماً به مفهوم نیل به توسعه پایدار و یا چگونگی حفاظت از محیط زیست شهری نیست چرا که توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست مانند سایر ارزشهای اجتماعی برای اجرایی شدن نیاز به توسعه فرهنگی ارزشهای خود و تعامل بین مدیریت شهری و شهروندان دارد.
عضلات زیست محیطی تهدیدی جدی برای سلامت بشر و محیط زندگی او ایجاد می کند و کیفیت زندگی انسان را کاهش میدهد بر همین اساس در دهه های گذشته تلاشهای بینالمللی در جهت حمایت جدی از محیط زیست شده و طرح مفاهیم حقوق بشر در حوزه حقوق محیط زیست و مفهوم حق برخورداری از محیط سالم به عنوان یکی از حقوق بنیادین بشر موجب تقویت حقوق بینالملل محیط زیست گردیده تا آنجا که مفهوم «حق برمحیط زیست»پیوندی ناگسستنی میان حقوق بینالملل محیط زیست و«حقوق بشر» ایجاد کرده است. البته تعارضات عملی حوزه اقتصاد وسیاست چاشهایی را به دنبال دارد در این راستا طرح مفهوم توسعه پایدار، راهکاری منطقی و عملی جهت حمایت از محیط زیست و برون رفت از چالش فزون خواهی اقتصاد محور وتوسعه لجام گسیخته ومعارض با حق بر محیط زیست را دنبال میکند.
گفتار دوم: حق استفاده از محیط زیست به همراه تکلیف
تکلیف در مقابل استفاده متعارف
حق بهرهمندی از محیط زیست سالم، در درون خود متضمن چند حق دیگر است که عبارتند از:
حق دسترسی به اطلاعات زیست محیطی، حق آموزش مسائل زیست محیطی، حق تصمیم گیری در مورد مسائل زیست محیطی و حق دادرسی و جبران خسارت زیست محیطی.
حق دسترسی به اطلاعات زیست محیطی
حق دسترسی به اطلاعات زیست محیطی، از یک طرف به حق افراد در کسب اطلاعات زیست محیطی بدون هیچ محدودیتی اشاره دارد و از طرف دیگر اشاره به تکالیف دولتها در واگذاری این اطلاعات به افراد جامعه دارد. نکته مهم آن است که دسترسی به اطلاعات زیست محیطی شرط لازم برای تحقق حق افراد، برای مشارکت در اتخاذ تصمیمات زیست محیطی است؛ زیرا آگاهی یافتن از آثار و پیامدهای عواملی که بر محیط زیست تأثیرگذارند، وابسته به دسترسی افراد به اطلاعات زیست محیطی است. پس از این مرحله است که افراد با آگاهی کامل میتوانند در اتخاذ تصمیمات زیست محیطی مشارکت داشته باشند.
حق آموزش مسائل زیست محیطی
حق دیگری که در چارچوب حق بهرهمندی از محیط زیست سالم باید از آن سخن گفت، حق آموزش مسائل زیست محیطی است. این وظیفه دولتهاست که نسبت به آموزش مسائل محیط زیست به افراد جامعه اقدام کنند. این عمل میتواند از طریق مدارس، کتابهای آموزشی و رسانههای عمومیانجامپذیرد.
حق دسترسی به جبران خسارت
حق دسترسی به جبران خسارت یکی دیگر از تقسیمات حق بهرهمندی از محیط زیست سالم است. بر این اساس هر شهروندی باید، حق دسترسی به مراجع قضایی و جبران خسارات زیست محیطی را داشته باشد.
امروزه حق بهرهمندی از محیط زیست سالم به وسیله بسیاری از سازمانهای بینالمللی و کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده و در تعدادی از اسناد بینالمللی (اعلامیه استکهلم، پیش از طرح سومین میثاق بینالمللی حقوق همبستگی، منشور آفریقایی حقوق بشر و پروتکل الحاقی به کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر نام برد.) و قوانین اساسی کشورها (قوانین اساسی بیش از ۶۰ کشور جهان، که اخیرا تصویب یا اصلاح شده، این حق را به رسمیت شناختهاند. برای نمونه، اصل ۵۰ قانون اساسی اوکراین مصوب ۲۸ ژوئن ۱۹۹۶ بیان میکند که: «هر فرد حق دارد که از محیط زیستی امن و سالم و جبران خسارات ناشی از نقص این حق برخوردار باشد». به نقل از: دیناه شلتون، تشریفات و آیین دادرسی حقوق بینالملل محیط زیست، ترجمه محمدحسن حبیبی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۱، ج ۲، ص ۳۱۹.) مورد شناسایی قرار گرفته است.
البته درباره این حق، تعریف دقیقی ارائه نشده است؛ اما شاید بتوان منظور از محیط زیست سالم را، محیطی دانست که دارای حداقلهای یک زندگی سالم باشد.
انسان به عنوان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی زمین، حق دارد از نعمتهای الهی استفاده کند؛ اما این استفاده نباید آنچنان باشد که حق دیگران در بهرهبرداری از این نعمت الهی در خطر قرار گیرد. به عبارت دیگر، انسان همانگونه که حق استفاده و بهرهمندی از محیط زیست سالم را دارد، مسئولیت درست استفاده کردن از آن را نیز بر عهده دارد.
با نگاهی به وضعیت فعلی محیط زیست، در مییابیم که انسانها در بهرهبرداری از طبیعت و محیط زیست به مسئولیت خود در حفظ و حراست از آن به درستی عمل نکردهاند. شاهد این سخن، بحران عظیمیاست که محیط زیست دچار آن شده است. تخریب و نابودی روز افزون جنگلها و مراتع، نابودی گونههای نادر گیاهی و جانوری، آلودگی آب، خاک و هوا، استفاده از سلاحهای هستهای و شیمیایی، ورود مواد نفتی و آلایندههای دیگر مانند:
فاضلاب کارخانهها و مجتمعهای صنعتی به رودخانهها و دریاها، آسیب دیدن لایه ازن، بارانهای اسیدی، مصرف روز افزون سوختهای فسیلی، استفاده بیرویه از سموم دفع آفات نباتی و دهها عامل آلودهکننده دیگر که نام بردن از آنها فقط بر تلخ کامیو ناراحتی انسان میافزاید گویای این واقعیت مهم است که بشر در داد و ستد خود با محیط زیست، راه خطرناک و مهلکی را در پیش گرفته که نتیجه آن چیزی جز به خطر افتادن سلامت و حیات انسان و دیگر موجودات نخواهد بود.
اندکی تأمل و تفکر در آمارهایی که همه روزه در مورد وضعیت محیط زیست بیان میشود، کافی است تا انسان خود را بر لب پرتگاهی احساس کند که ساخته و پرداخته خود اوست.
تکلیف در مقابل خداوند بر استفاده در راه تعالی
تا اینجا بیان کردیم که انسان حق دارد از محیط زیست سالم برخوردار باشد و آیات قرآن هم بر همین امر دلالت میکرد. اما نکته مهم این است، که هر حقّی، تکلیفی را در پی دارد؛ یعنی همان طور که انسان حق دارد از محیط زیست سالم بهرهمند باشد، این تکلیف را نیز دارد که این حق را برای دیگران به رسمیت بشناسد و از هر عملی که دیگران را از داشتن محیط زیستی سالم، محروم کند، خودداری نماید.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند:
«هدف متعالی اسلام، برخوردار ساختن همه نسلها از نعمتهای الهی، و ایجاد جامعهای سالم و به دور از فاصله طبقاتی، و مستعد برای رشد و شکوفایی است و الزامات شرعی، برای حفظ تعادل و توازن در استفاده از مواهب طبیعی، با پرهیز از زیادهروی، و تعبّد به عدم اضرار به غیر را، فراهم آورده است.»
بنابراین، تصرف انسان در طبیعت و محیط زیست مطلق و نامحدود نیست؛ بلکه مقید به چارچوبهایی است که باید آنها را رعایت کند. از جمله: عدم اضرار به غیر، رعایت حقوق دیگران و حفظ حقوق نسلهای آینده. عواملی همچون ایمان و اخلاق اسلامیاز اموری است که میتواند رابطهای مسالمتآمیز بین انسان و محیط زیست برقرار کرده و به سلامتی و شادابی انسان و محیط زیست منجر شود.
بر همین اساس، در قرآن کریم، خداوند همان طور که حق بهرهبرداری از محیط زیست و طبیعت را برای انسان قرار داده، مسئولیت عمران و آبادانی زمین را هم بر عهده او گذاشته است. در سوره هود آمده است:
«هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الارْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها»[۱۲۹]
یعنی: خداوند شما را از زمین پدید آورد و آبادی آن را به شما واگذاشت.
از این آیه استفاده میشود که محافظت، عمران و آباد کردن محیط زیست از وظایف انسان است و هر عملی که با آبادانی محیط زیست منافات داشته باشد، ممنوع است.
نکته ظریفی که در این آیه وجود دارد آن است که قرآن نمیگوید، خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت؛ بلکه میفرماید: عمران و آبادانی زمین را به شما واگذار کرد. پس انسان مسئولیت عمران و آبادانی زمین را بر عهده دارد و مفهوم آیه این است که تخریب محیط زیست و نابودی آن، مخالف عمران و آبادانی است، پس باید از آن پرهیز نمود.
قرآن کریم بارها بر رفتارهای سازنده و اصلاحگرانه تأکید کرده ـ که بهطور قطع، یکی از رفتارهای اصلاحگرانه در زمین حفظ و حراست از طبیعت و محیط زیست است ـ و در مقابل، از رفتارهای فسادانگیز نهی کرده است. در قرآن کریم در بسیاری موارد، واژه «صلاح» در مقابل «فساد» آمده است. خداوند در قرآن کریم میفرمایند:
«وَ لا تُفْسِدُوا فِی الارْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها…»[۱۳۰]
یعنی: و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید.
بدون شک، تخریب، نابودی و آلودهسازی محیط زیست یکی از مصادیق مهم رفتارهای فسادانگیز در زمین است. همانگونه که در آیه بالا هم آمده است، در بسیاری از آیات قرآن، واژه «فساد» همراه با «فی الارض» آمده است که این فساد در زمین، شامل فساد در طبیعت و محیط زیست نیز خواهد بود. به همین جهت، قرآن کریم با بیان عناصر محیط زیست و طبیعت، تخریب و نابودی آنها را مصداق بارز فساد میداند و خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
«وَ إِذا تَوَلّی سَعی فِی الارْضِ لِیفْسِدَ فِیها وَ یهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللّهُ لا یحِبُّ الْفَسادَ»[۱۳۱]
یعنی: هنگامیکه روی بر میگردانند (و از نزد تو خارج میشوند) در راه فساد در زمین، کوشش میکنند و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازند، (با اینکه میدانند) خدا فساد را دوست نمیدارد.
از آیات یاد شده استفاده میشود که فساد دارای مفهومیبسیار گسترده است و شامل هرگونه نابسامانی، ویرانگری، انحراف و ظلم میگردد. به عبارت دیگر، فساد به هر گونه تخریب و ویرانگری گفته میشود که نظام آفرینش را دچار مخاطره کند. یکی از نظمهای موجود در آفرینش، نظم حاکم بر طبیعت و محیط زیست است که هرگونه تخریب و نابودی آن، مشمول نهی در این آیات خواهد شد. از این رو، هرگونه رفتاری که به بروز فساد و تخریب در عرصه محیط زیست ختم گردد، در تضاد با تعالیم عالیه اسلام بوده و ممنوع است. بر همین اساس، انسان باید در عین استفاده و بهرهبرداری از محیط زیست، از هرگونه رفتار غیراصولی و فسادانگیز در این باره بپرهیزد.
بنابراین، انسانها در عین اینکه حق استفاده از محیط زیست را دارا هستند، باید این حق را برای دیگران نیز قائل باشند؛ به این معنی که، با سوء استفاده از حق خود، حق دیگران را در بهرهمندی از محیط زیست سالم، پایمال نکنند.
به طور قطع، یکی از اموری که زمینهساز سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطی سالم و امن است؛ که انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یکی از وظایف مهم بشر که حفظ جان است، جز با زیستن در محیطی امن و سالم امکانپذیر نیست. بدین سبب، شرط اولیه داشتن روحی سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانی حاصل میشود که انسان از محیط زیست سالم بهرهمند باشد.