بازده دارایی عبارت است از نسبت سود خالص به مجموع دارایی ها. این نسبت میزان تأثیر دارایی ها در جهت ایجاد سود را اندازه گیری می کند، بطوریکه این نسبت درآمد هر دلار(ریال) از دارایی ها را نشان میدهد(راس[۶۵] و همکاران ۲۰۰۳: ۱۰۲). البته در تفسیر میزان این معیار باید توجه داشت که بالا بودن این نسبت به این معنی نیست که شرکت با خرید دارایی جدید بازده بیشتری از آن می تواند بدست آورد و بالعکس پایین بودن این نسبت دلالت از این ندارد که استفاده دارایی در جای دیگر بهتر است(برِلی و همکاران ۲۰۰۱: ۱۴۳).
نسبت بازدهی ارزش ویژه[۶۶]
نسبت بازدهی ارزش ویژه(بازده حقوق صاحبان سهام) عبارت است از نسبت سود خالص به حقوق صاحبان سهام(میانگین[۶۷]، ابتدا[۶۸] یا انتها)، این نسبت یکی از دو فاکتوری است که در مشخص کردن نرخ رشد درآمدهای شرکت است(بادی و همکاران ۲۰۱۱: ۶۳۳)، که مدیران مالی و تحلیلگران از آن برای ارزیابی بازده سرمایه گذاری شرکت از طریق مقایسه سود خالص شرکت با سرمایه گذاریهایشان استفاده می کنند) بِرک و همکاران ۲۰۱۲: ۳۷(. همچنین این نسبت سود خالص رابه عنوان درصدی از از حقوق صاحبان سهام بیان می کند (لَشِر ۲۰۰۸: ۹۰).
سود هرسهم[۶۹]
سود هر سهم یا عایدی هر سهم عبارت است از نسبت سود خالص به تعداد سهام شرکت. این نسبت میزان سود خالص بدست آمده از هر سهم عادی را اندازه گیری مینماید(کیسُو[۷۰] و همکاران ۲۰۱۳: ۲۴۶)، و به عنوان یک معیار بالقوه برای افزایش ثروت سهامدارن و موفقیت مالی سازمان است(اوهِرا و لازدَوٌسکی [۷۱] ۲۰۰۰: ۹۰). البته باید در نظر داشت که در بعضی کشورهای خارجی چنانچه شرکت اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام عادی[۷۲] ویا حق اختیار خرید سهام[۷۳] برای کارمندانش داشته باشد دو نوع سود هر سهم(اصلی و تقلیل یافته[۷۴]) محاسبه می شود. سود هر سهم تقلیل یافته اثر تبدیل اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام عادی را نشان میدهد(بزرگ اصل ۱۳۸۴: ۱۷۰)، همچنین مطابق قانون تجارت ایران (ماده ۹۰) باید شرکتها حداقل ۱۰ درصد از سود خالص را هر سال بین سهامداران توزیع کنند بنابراین در صورت عدم وجود زیان دوره، همواره سود هر سهم میان سهامداران از یک حداقل برخوردار خواهد بود(مهرانی و رسائیان ۱۳۸۸: ۱۰۴).
سود تقسیمی هر سهم[۷۵]
هر سال شرکتها بخشی از سود خالص را مطابق قانون[۷۶] و بخشی را نیز براساس نیاز شرکت[۷۷] نزد خود نگهداری می کنند و مابقی را بین سهامداران تقسیم می نمایند. به مقدار سود اعلامی شرکت در زمان مجمع عمومی عادی سالیانه، که به عنوان سود نقدی آن دوره مالی بین سهامداران توزیع می شود سود تقسیمی هرسهم گفته می شود، که به عبارتی این مبلغ آن بخش از سودی است که پس از کسر مالیات به ازاء هر سهم توسط شرکت به سهامداران پرداخت می گردد.
البته چون سود تقسیمی هر سهم بخشی از سود هر سهم شرکت می باشد معمولا رقم آن کمتر از مقدار سود هر سهم می باشد و چنانچه اگر تمام سود تقسیم شود آنگاه رقم آن برابر سود هر سهم خواهد بود و در بعضی موارد خاص نیز ممکن است این مقدار بیشتر از سود هر سهم نیز باشد که این مبلغ اضافی معمولا” از محل سود انباشته سالهای قبل تامین می شود . البته این وضعیت اکثرا” نشان دهنده بی برنامه بودن شرکت می باشد چون سود انباشته همان سود سالهای گذشته است که توزیع نشده است و معمولا” جهت انجام برنامه ای خاص در شرکت باقی مانده است و توزیع آن در سالهای بعد نشانه خوبی نیست.)گازار(
درصد سود تقسیمی[۷۸]
عبارت است نسبت سود نقدی تقسیمی بابت هر سهم به سود هر سهم اعلام شده شرکت، این نسبت نشان میدهد که چه نسبت از سود هر سهم بین سرمایه گذاران تقسیم شده است.
در این رابطه بدیهی است که هر چه چقدر این نسبت بیشتر باشد نشان دهنده این است که شرکتها میزان بیشتری از سود اکتسابی خود را تقسیم نموده اند(یحیی زاده فر و عمادی ۱۳۹۰: ۱۹۶) البته مقدار این نسبت متاثر از عوامل و سیاستهای مختلفی است که میزان بهینه آن را برای شرکت مشخص می کند واین عوامل و سیاستهای مختلف در ادبیات تحقیقی به عنوان سیاستهای تقسیم سودشرکتها یاد میشوند[۷۹].
۲-۹. معیارهای ارزش بازار شرکت
همان طور که درابطه با نسبتهای قیمت بازار اشاره شد می توان معیارهای؛ قیمت بازار هر سهم، نسبت قیمت بازر هر سهم به سود هر سهم، قیمت بازار هر سهم به ارزش دفتری هر سهم ، بازده درآمدی هر سهم را به عنوان معیارهای ارزش بازار شرکت اشاره کرد که مورد توجه بسیاری از استفاده کنندگان می باشد.
قیمت بازار هر سهم
شرکتها به طور معمول در رابطه به سهام خود دارای دو قیمت می باشند؛ قیمت اسمی و قیمت بازار می باشد. قیمت بازار هر سهم برابر با قیمتی است که ما در بازارهای مالی برای سهام یک شرکت مشاهده می کنیم(اِرهارت و بیرگِم ۲۰۱۱: ۹).که این قیمت به عنوان یکی از ملاک های تصمیم گیری سرمایه گذاران جهت خرید و نیز فروش سهام شرکتها می باشد که با توجه به این معیار مقایسه های تحلیلی در رابطه با این معیار با سایر اطلاعات مالی شرکتها انجام می شود، که به نوعی می توان گفت که ارزش بازار هر سهم منعکس کننده تمامی اطلاعات مربوط باشد آنگاه قیمت سهام قیمت ذاتی[۸۰] یا قیمت بنیادی[۸۱] است(اِرهارت و بیرگِم ۲۰۱۱: ۹). البته باید در نظر داشت که تعیین قیمت سهام یک شرکت معمولا تابع عوامل مختلفی است که از جمله مهمترین آنها می توان به عوامل چون؛ سودآوری شرکت، انتظار سودآوری آتی شرکت منجمله پیش بینی سود هر سهم و شرایط کلان اقتصادی کشور، تغییرات قیمت سهام در سالهای گذشته ، میزان تولید و فروش یکسان، وضعیت خاص صنعت، سیاست تقسیم سود سهام، طرحهای توسعه و افزایش سرمایه، ترکیب داراییها و سرمایهگذاریهای شرکت، اعتبار و سابقه شرکت، بدهیهای احتمالی، اطلاعات درونی شرکت و شایعات، نسبت قیمت به درآمد هر سهم (P/E)، عرضه و تقاضای سهام و بالاخره مدیریت شرکت اشاره کرد که این عوامل از جمله مواردی هستند که به نوعی بر بالا و پایین رفتن قیمت سهام یک شرکت تاثیرگذار هستند.
نسبت قیمت بازار هر سهم به سود هر سهم[۸۲]
نسبت قیمت به سود هرسهم یکی از رایجترین و پر کاربردترین نسبتها برای تجزیه و تحلیل ارزش یک شرکت چه از سوی سرمایه داران جهت سرمایه گذاری و چه از سوی سهامداران از بعد مالکیت شرکت می باشد(مهرانی و رسائیان ۱۳۸۸: ۹۵)، این نسبت نمادی از بازدهی شرکت و از مبانی تصمیم گیری جهت خرید وفروش سهام می باشد(بزرگ اصل ۱۳۸۴: ۱۷۰) که نشان میدهد سرمایه گذاران چقدر مایل هستند برای هر دلار(ریال) از درآمد هر سهم شرکت پرداخت نمایند(لی و لی ۲۰۱۳: ۱۷۶).همچنین پایین بودن این نسبت می تواند نظر سرمایه گذاران را نسبت به خرید سهام شرکت جلب نماید(برِلی و همکاران ۲۰۰۱: ۲۸۲).
نسبت قیمت بازار هر سهم به ارزش دفتری هر سهم[۸۳]
نسبت ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتری هرسهم معیاری است برای نشان دادن اینکه آیا ارزش دارایی های یک شرکت به شکل موثرتر بیش از بهای تمام شده تاریخی(یا ارزش تسویه) آنها مورد استفاده قرار میگیرد(برک و همکاران ۲۰۱۲: ۳۰). نسبت بالا(بیش از یک) در این معیار نشاندهنده خوشبینی زیاد سرمایه گذاران نسبت به ارزش بازرار دارایی های شرکت، دارایی های نامشهود و توانایی مدیران[۸۴] شرکت است(لی و لی ۲۰۱۳: ۱۷۶)، همچنین تحلیلگران اغلب شرکتهای با نسبت پایین بازار به ارزش دفتری هر سهم را به عنوان شرکتهای با سهام ارزشی[۸۵] و شرکتهای دارای نسبتهای بالا را به عنوان سهام درحال رشد[۸۶] طبقه بندی می کنند(۳۰).
بازده درآمدی هر سهم[۸۷]
بازده درآمدی هر سهم عبارت است از نسبت سود هر سهم به قیمت بازار هر سهم(که برعکس فرمول محاسبه نسبت قیمت بازار هر سهم به سود هر سهم است. این نسبت توسط بسیاری از مدیران سرمایهگذار جهت مشخص کردن مقدار بهینه تخصیص دارایی ها استفاده می شود. پایین بودن این نسبت نشاندهنده رشد بالاتر از میانگین درآمدها است و چناچه بازده درآمدی بالاتر از نرخ بهره باشد سهام خرید هستند و اگر پایینتر باشد سهام بیش از قیمت واقعی خود قیمت گذاری شده اند(لی و لی ۲۰۱۳: ۴۶۷)
۲-۱۰. سیاست تقسیم سود
اینکه چه مقدار از سود تحقق یافته هر سهم به صورت نقدی توضیع شود و چه میزان در شرکت باقی بماند یکی از مهمترین تصمیمات سیاستی شرکته به شمار میآید، که درآن تقسیم سود از دو جنبه مهم قابل بحث است(خدامی پور و همکاران ۱۳۹۲: ۳۱)؛ از یک سو میتوان آن را به عنوان یک عامل اثرگذار بر سرمایه گذاریهای پیشرو شرکت دانست، چرا که تقسیم سود موجب کاهش منابع داخلی و افزایش نیاز به منابع خارجی می شود واز سوی دیگر بسیاری از سهامداران شرکت خواهان تقسم سود نقدی هستند ،از این رو مدیران با هدف حداکثر کردن ثروت همواره باید بین علایق مختلف آنان و فرصتهای سودآور سرمایه گذاری تعادل برقرار کنند.که با توجه به این مفهومات میتوان سیاست تقسیم سود را مجموعهای از تصمیات شرکت جهت پردخت سود سهام به سرمایه گذاران شرکت دانست (لی و لی ۲۰۱۳: ۹۱) که این تصمیمات به طور قابل ملاحظه ای تاثیر گذار به برنامه ها و سیاستهای آتی شرکتها می باشد.
. انواع سیاست های تقسیم سود
سیاست های مختلفی در مورد نحوه تقسیم سود مطرح است که شرکتها هریک با توجه به اهداف و برنامه های آتی خود از آن استفاده می نمایندکه تفاوت این سیاستها در ثبات یا متغیر بودن سود پرداختی به سهامداران طی سال های مختلف است که از جمله این سیاستها می توان به موارد زیر اشاره نمود(بورس اوراق بهادار تهران ۱۳۸۹: ۱۵)؛
الف: سیاست تقسیم سود منظم[۸۸]
در این روش شرکت از یک سیاست منسجم و منظم در پرداخت سود پیروی می کند و سعی می کند با وجود نوسان سود طی سال های مختلف ، نظم در پرداخت سود سهام را حفظ نماید. همچنین شرکتهایی که چنین سیاستی را در پیش می گیرند برای استمرار نظم در پرداخت سود سهام، معمولا در دوره هایی که درآد شرکت بالاست و از نقدینگی خوبی برخوردار است با اندوخته کردن مبالغی از درآمد ، کسری وجوه خود در دوره های کمبود را جبران می کنند و با دلایلی چون افزایش وفاداری و اعتماد سرمایه گذاران به شرکت، افزایش اعتماد بازار نسبت به شرکت و مدیریت در جهت تامین مالی از طریق بازار و از طریق فروش سهام جدید یا اوراق قرضه و … اشاره کرد که از جمله این روش ها برای تقسیم سود منظم به شرح زیر است:
۱-روش درصد ثابتی از درآمد هر سهم[۸۹]
در این روش شرکت ها درصد ثابتی از درآمد خالص خود را به عنوان سود سهام پرداخت می کنند به این معنی که در هر سال درصد ثابتی عایدات به عنوان سود سهام بین سهامداران توزیع می شود و این پرداختی به تناسب تغییر در درآمدهای شرکت نوسان می یابد که به نوعی می توان رابطه بین درآمد هر سهم و سود پرداختی با توجه به این سیاست را چنین ترسیم کرد
۲-روش مبلغی ثابت[۹۰][۹۱]
بر اساس این سیاست، شرکت هر ساله مبلغ مشخصی را به عنوان سود سهام توزیع می نماید که توزیع این مقدار سود بدون توجه به نوسانت سود سالانه شرکت انجام می گیرد و حتی ممکن است پرداخت سود در دوره های زیان نیز انجام گیرد البته باید در نظر داشت پیروی از این سیاست بدین معنی نیست که سود پرداختی برای تمام سالهای آینده بدون تغییر باقی میماند بلکه وقتی درآمدهای شرکت افزایش مییابد و انتظار میرود که سطح جدید درآمد در آینده نیز استوار و پابرجا بماند، مبلغ پرداختی افزایش خواهد یافت و همچنین اگر پیش بینی شود که این افزایش در درآمد موقتی است، تغییری در سطح سود پرداختی به وجود نخواهد آمد.
۳-روش حجم ریالی ثابت به علاوه یک مبلغ اضافه[۹۲]
در این حالت،شرکت حداقل سود پرداختی پایه را تعیین می کند و سعی می کند در هر شرایط اقتصادی و درآمدی،حداقل تعیین شده را پرداخت کند.در صورت بهبود وضعیت درآمدی هم شرکت مبلغ متغیری از سود را به عنوان مبلغی اضافی بین سهامداران خود توزیع می کند.
۴-روش پرداخت درصدی از ارزش بازار[۹۳]
از دیگر روش هایی که در سیاست تقسیم سود منظم وجود دارد پرداخت سود سالانه را بر اساس درصدی از قیمت بازار سهام شرکت است، البته درصد پرداختی سود سهام در این روش تا اندازه زیادی به قیمت سهم شرکت بستگی دارد.چنانچه قیمت سهم بسیار بالا باشد درصد پرداختی کم تعیین می شود وبالعکس.
از ویژپی های بارز این روش تأکید بر حجم بازده سهامداران است به این معنی که چون نرخ بازده براساس قیمت بازار سهام محاسبه می شود، مقدار سود پرداختی گواه این قضیه است.
۵-روش درصدی از قیمت اسمی
یکی از روش هایی که کمتر مورد توجه است،پرداخت سود بر اساس درصدی از قیمت اسمی به عنوان سود سهام است که این سیاست به تنهایی نمیتواند اطلاعلات مفیدی در اختیار سهامداران قرار دهد.ولی می تواند به توزیع سود قابل توجه در شرکتهایی منجر شود که درآمد وارزش اسمی سهمشان اندک است.
ب: سیاست تقسیم سود نا منظم:[۹۴]
در این سیاست شرکت روش مشخصی در پرداخت سود سالانه ندارد و از هیچ قاعده ای استفاده نمی کند. بنابراین پرداخت سود رابطه مشخصی با درآمد سالانه شرکت ندارد.
در این سیاست،شرکت روش مشخصی در پرداخت سود سالانه ندارد و ازهیچ قاعدهای استفاده نمیکند. بنابراین،پرداخت سود رابطه مشخصی با درآمدهای سالانه شرکت ندارد.برای نمونه،شرکت ممکن است به منظور اجتناب از جرایم ناشی از وجود اندوختههای زیادی وسود سنواتی،مقداری از سود خود را توزیع کند یا با وجود درآمدهای قابل توجه از توزیع آن خودداری نماید که این مسئله می تواند حاکی از پیامدهای زیر برای شرکت باشد؛
۱-شرکت دارای درآمدهای نامنظم وغیرقابل پیش بینی است.
۲-محیط شرکت و شرایط درونی و خارجی آن متغیر ومتلاطم است.
۳-شرکت دارای سهامداران معدود ومتجانس است.
۴-ضعفهای ناشی از مدیریت محافظه کارانه منجر به اتخاذ تصمیم برای تقسیم سود شود.
۵- بورس اوراق بهادار غیرفعال بوده و نقش کمی در سرمایه گذاری ملی داشته باشد.
ج: سیاست تقسیم سود باقی مانده:[۹۵]
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با بررسی تاثیر سیاستهای تقسیم سود، سودآوری و ارزش شرکت بر ...