. حبیبی، حسن (۱۳۷۳)، منطق حقوقی و انفورماتیک حقوقی، تهران: انتشارات اطلاعات، ص ۹۵. ↑
. حبیبی، پیشین، ص ۱۱۰. ↑
. یزدانفام، محمود(۱۳۹۰)،آیندهشناسیوبرآورد محیط راهبردی: لازمه تصمیم گیری بهتر در امنیت ملی، مطالعات راهبردی، سال چهاردهم، شماره ۴، ص ۸. ↑
. یزدانفام، پیشین، ص ۱۱. ↑
. Gordon, Adam (2008); Future Savvy: Identifying Trends to Make Better Decisions, Manage Uncertainty, and Profit from Change, New York: American Management Association. ↑
. بشیریه،حسین(۱۳۸۹)،موانع توسعه سیاسی درایران،چاپ هشتم،تهران:نشر گام نو؛ونیز:میرسپاسی، علی(۱۳۸۹)، تأملیدرمدرنیتهایرانی،چاپسوم،تهران: نشر طرحنو؛ و نیز:
Rajaee, Farhang(2007);Islamism and modernism:the changing discourse in Iran,Austin:University of Texas Press. ↑
. زالی، نادر (۱۳۹۰)،آیندهنگاری راهبردی و سیاستگذاری منطقهای با رویکرد سناریونویسی، مطالعات راهبردی، سال چهاردهم، شماره ۴، ص ۳۴. ↑
. See: Katouzian, Homayoun & Shahidi, Hossein eds. (2008); Iran in the 21st Century: Politics, Economics and Conflict, London: Routledge. ↑
. موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۳۳. ↑
. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۵)، الاصول کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۲۶. ↑
. مجلسی، محمد باقر (۱۳۶۳)، ترجمه بحار الأنوار، ترجمه ابوالحسن موسوی همدانی، تهران: نشر کتابخانه مسجد ولی عصر، ج ۶۸، ص ۳۰۷. ↑
. قریشی، فردین (۱۳۹۰)، بازسازی اندیشه دینی درایران، چاپ دوم، تهران: نشر قصیدهسرا، ص ۸۴. ↑
. ر.ک. به: کلانتری، ابراهیم (۱۳۸۲)، ظهر و بطن قرآن کریم، قبسات، شماره ۲۹. ↑
. دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۱۱۲. ↑
. پژوهشها و تألیفات جریان غربگرای روشنفکری درایران، عموماً از همین نوع است و حجم عمده آثار منتشره از آنان محدود به «ترجمه» ی معرفی و دلبستگی به چهره های روشنفکری غربی است؛ چهرهها و گریشهایی مصلحانه و گاه بسیار بسیار منحرفانه؛ از پستمدرنها گرفته تا شیطانپرستها و همجنسگرایان روشنفکرنما. مروری بر عمده کتب منتشره از سوی نشر ثالث، نشر نی، نشر آگه، نشر هرمس و… نشانگراین وضعیت است. سروش دباغ، روشنفکر دینی معاصر، که اتفاقاً بیشتر روشنفکرِ آزاد است تا روشنفکر دینی، با درکاین فاجعه متعرضِ دو سردمدارِ جریان ترجمه کنب روشنفکریِ غربی – یعنی مراد فرهادپور- شده و مینویسد: «فرهادپور بین سه مفهوم «ترجمه»، «پژوهش تطبیقی» و «تفکر» خلط کرده است. نه میتوان مترجم را به پژوهشگر و محقق تحویل کرد و نه هیچ یک را به متفکر. مثلاً به هیچ عنوان تألیفات و آثار محققان و پژوهشگران برجستهای را نمی توان به ترجمه فروکاست. از سوی دیگر، متفکر کسی است که با مد نظر قرار دادن مسائلی که در جامعه خویش با آنها دست به گریبان است،ایدهپردازی و مفهومسازی می کند. مؤلفهی «مفهوم سازی» فرق فارق میان ترجمه و تفکر است که ما را از یکیانگاشتن واینهمانسازی آنها بر حذر میدارد.» [دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۴۹]. مفاهیم «تفکر» و «متفکر» حدود و ثغور و مصادیقی دارند که با دایره معنایی و مصادیق مفاهیم «ترجمه» و «مترجم» یکی نیستند و نمی توان متفکر و مترجم را یکی انگاشت. سروش دباغ، همچمنین بهکار بردناین تعبیر توسط فرهاد مرادپور که «روشنفکری دینی همچون گرانی مسکن، خودروهای فرسوده، یا پدیده دختران فراری، پسماندهای از دورانِ سپریشده است»را دور از شأن یک مباحثه علمی دانسته و تذکر میدهداین جسارتها به ساحت روشنفکری دینی در ترازوی تحقیق وزنی ندارد. وی همچنین دلسوزانه و متعهدانه، در نقد دیدگاه مرادپور تصریح می کند « سیاست را به باد تشبیه کردن و آن را فاقد جوهر و بلکه فراتر از همه جوهرها نشاندن، مدعای بلادلیلی است که در خور یک فضای رمانتیک و شاعرانه است تا یک بحث نظری- اندیشگی. (دباغ، پیشین: ص ۵۸) ↑
. Nottingham, Elizabeth (1968). Religion and Society, New York: Random House, P. 28. ↑
. ر.ک. به: فلاح، رستم (۱۳۸۸)، درآمدی بر الهیات ناظر به پیشرفت، در: درآمدی بر علوم انسانی انتقادی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی. ↑
. موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۵۳. ↑
. دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۲۷. ↑
. کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، چاپ دوم، تهران: طرح نو، ص ۷۴. ↑
. با توجه بهاین که روشنفکری، مفهومی برساخته است، گریز و گزیری از به رسمیت شناختن تکثر و تنوع جریانهای روشنفکری موجود نیست. سودای یکسانسازی و یکیانگاری مصادیق متنوع و غیر قابل تحویل به وحدت، دراین میان سودای باطلی است. همان طور که میتوان اصناف مدرنیتهها را از یکدیگر تفکیک کرد، اصناف روشنفکریها را نیز میتوان از یکدیگر بازشناخت. به تعبیر دیگر، نمی توان به نحو پیشینی، روشنفکری را تعریف کرد و تمام مؤلفه های آن را به دست داد، بلکه از آنجا کهاین مفهوم، «ذاتی» ندارد، مصادیق آن میتوانند به مرور زمان بروز و ظهور یابند و سر برآورند. روشنفکری دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ شمسی عموماً با مؤلفه هایی چون عدالتطلبی، مبارزه، استعمارستیزی و… همعنان بود که اغلب آنها ملهم از آموزههای کلاسیک سوسیالیستی- مارکسیستی و یا اسلامِایدئولوژیک بودند. در فضای دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی هم، با جریان روشنفکریای مواجهیم که ملهم از آموزههای نظریه انتقایِ مکتب فرانکفورت و اندیشه های افرادی چون آدورنو، هورکهایمر، وهابرماس است و در عین نقد آموزههای لیبرالیستی وایدئولوژیک را مورد توجه دارد و همچنین دلمشغولِ هشدار و مبارزه با نقض آزادیها و حقوق بشر توسط هر نوع گفتمان نئوایدئولوژیکِ اقتدارگرا است. در عین حال، ذکراین نکته مهم است که با وجود تفاوتهای جریانهای روشنفکریایران، پیگیری «گفتمان مردمسالاریِ دینیِ حقوقمحور» در میان اکثر آنها برجسته است و به چشم میخورد.این امر مهمی است که در تحلیل فضای روشنفکری و روشنفکریِ دینی کنونی رهگشا است. ↑
. کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۹۶. ↑
. موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۳۷. ↑
. کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۱۱۶. ↑
. ر.ک. به: همیلتون، کریستوفر (۱۳۸۹)، معرفتشناسی، ترجمه رضا صادقی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ↑
. مانند حکم رجم که مبنای قرآنی و روایی ندارد، بلکه دلیل اجماعی دارد. ↑
. ر.ک. به: شایگان، داریوش (۱۳۷۳)،ایدئولوژیک شدن سنت، ترجمه مهرداد مهربان، ماهنامه کیان، شماره ۱۹. ↑
. Brown, Daniel (1996). Rethinking Tradition in Modern Islamic Thought, Cambridge University Press, P. 43. ↑
. Plant, Raymond. (2003). Plotics, Theology and History, Cambridge: Cambridge University Press, P. 73. ↑
. کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۱۵۱. ↑
. دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۲۱. ↑
. ر.ک. به اهم تألیفاتاین دو روشنفکر دینی؛ از جمله: الدمدو، کنت (۱۳۸۹) سنتگرایی: دین در پرتو فلسفه جاویدان، ترجمه رضا کورنگ بهشتی، چاپ دوم، تهران: انتشارات حکمت؛ و نیز: امامیجمعه، سید مهدی و زهرا طالبی (۱۳۹۱)، سنت و سنتگرایی از دیدگاه فریتیوف شوان و دکتر سید حسین نصر، الهیات تطبیقی، سال سوم، شماره ۷؛ و نیز: گنون، رنه (۱۳۸۹)، سیطره کمیت و علائم آخر زمان، چپ چهارم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. ↑
. برای مطالعه تفصیلی پیرامون مخاطرات عقلگریزیِ ناموجّه (تصوف) و حتی عقلگریزیِ موجه (عرفان)، ر.ک. به: ضیایی، سید عبدالحمید (۱۳۹۰)، کتاب در غیاب عقل، تهران: نشر فکرآذین. ↑
. موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۸. ↑
. Stenmark, M. (2004). How to Relate Science and Religion, Cambridge: UK: W.B. Erdmann’s Publications, P. 82. ↑
. Plurality ↑
. اسپوزیتو، جان ال. و دالیا مجاهد (۱۳۹۰)، چه کسی از طرف اسلام سخن میگوید؟، تهران: انتشارت هرمس، ص ۸۵. ↑
. دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۴۰. ↑
. شریعتی، محمدباقر (۱۳۸۵)، تحریری بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم: انتشارات بوستان کتاب. ↑
. که البته ما نیز نه آنقدر به آن بدبینیم و نه خوشبینِ افراطی؛ بلکه میکوشیم از توجه به عقلانیت در اندیشه کانت، برای رفع نقص کمتوجهی به عقلانیت در سنت فکری مسلمانان به طور محدود و در چارچوب اعتبار عقل در شریعت اسلامی، بهره جوییم؛ همچنان که دیگر فلسفههای عقلگرا نیز کمک بگیریم و مجادله احسن کنیم. ↑
. Ware, Ben(2012).Wittgenstein, modernity and the critique of modernism, Manchester: University of Manchester Press,P.31. ↑
. Propositional knowledge ↑
. Frodeman, R Thompson Klein, J. Mitcham, C,y Tuana, N.(2007). Interdisciplinary Studies in Science, Technology and Society: New directions: Science, Humanities, Policy, Technology in Society, No. 29, P. 149. ↑
. ر.ک. به: خاقانی اصفهانی، محمد (۱۳۸۳)، نسبیگرایی در فیزیک و فلسفه، اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان؛ و نیز: برت، ادوین آرتور (۱۳۶۹)، مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ↑
. ر.ک. به: خورشیدی، غلامحسین و شیوا پیشگاهی (۱۳۹۱)، پیشنیازها و موانع تحقق توسعه علومانسانی میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۴، شماره ۱۴.
↑
. به نقل از: دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۱۳۳؛ برای مطالعه تفصیلی پیرامون دیدگاه های نصر حامد ابوزید، مجمد عابد الجابری، محمد ارکون، و بسیاری از دیگر روشنفکران دینی سنّی و خصوصاً معتزلی در روشنفکری دینی و اهدیدها و فرصتهای آن در نظام فکری و سنت اهل تسنّن و شیعیان و نقشه راه بازشکوفایی تمدن اسلامی و خلق اندلس اسلامیِ دیگری که جلوه تفاهم سنت و مدرنیته و همگرایی اسلام و غرب باشد، بنگرید به: وصفی، محمدرضا (۱۳۸۷)، نومعتزلیان؛ گفتوگو با نصر حامد ابوزید، عابد الجابری، محمد ارکون، حسن حنفی، تهران: نشر نگاه معاصر. ↑
. خاکی قراملکی، محمدرضا (۱۳۹۱)، بررسی و تحلیل نظریه تولید فلسفههای مضاف در تحول علوم انسانی اسلامی، در: مجموعه مقالات همایش تحول در علوم انسانی، تهران: انتشارات کتاب فردا، ص ۱۷۴. ↑
. غلیون، برهان (۱۹۹۳)، نقد السیاسه؛ الدوله و الدین، بیروت: مؤسسه العربیه للدراسات و النشر، ص ۲۸. ↑
. میرسپاسی، علی (۱۳۸۹)، تأملی در مدرنیتهایرانی، ترجمه جلال توکلیان، چاپ سوم، تهران: نشر طرح نو، ص ۳۲۳. ↑
. ر.ک. به: میرباقری، سیدمحمدمهدی (۱۳۹۱)، جریانشناسی تولید علوم انسانی اسلامی، در: مجموعه مقالات همایش تحول در علوم انسانی، تهران: انتشارات کتاب فردا. ↑
. قریشی، فردین (۱۳۷۸)، «سیاست نوسازی فرهنگیایران: تحریر محل نزاع و طرح یک فرضیه»، در: سازمان برنامه و بودجه و جهاد دانشگاهی، مجموعه مقالات همایش نقش و جایگاه دولت در توسعه فرهنگی، تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه. ↑
. مفتاح غمق، ضو (۲۰۰۲)، السلطه التشریعیه فی نظام الحکم الاسلامی و النظم المعاصره الوضعیه، مالطا: نشر الکا، ص ۲۱۵. ↑
. برای مثال، ر.ک. به: السدلان، صالح بن غانم (۱۹۹۷)، وجوب تطبیق الشریعه الإسلامیه فی کل عصر، الریاض: دار بلنسیه للنشر و التوزیع. ↑
See: Ramadan, Tariq. (2004). Western Muslim and the Future of Islam, Oxford: Oxford University Press. ↑
. گزارش سمینار مدرنیته و روشنفکری دینی، به آدرساینترنتی:
www.kadivar.org/?p=3150 ↑
واژگان: زال زر: نام پدر رستم. (فرهنگ لغات) توضیحات. عنقا: سیمرغ. (دهخدا)
معنی و مفهوم: خورشید مانند زال پهلوان در مشرق به قصد حمله به لشکر تاریکی شب کمین کرده است تا با طلوع خود، آن را از بین ببرد و پرتوهای نخستین صبح را که در زیبایی و درخشندگی به پر سیمرغ میمانند به عنوان دیدهبان در اختیار گرفته است.
آرایههای ادبی: زال زر استعاره از خورشید و پر عنقا استعاره از روشنایی صبح است. خورشید به زال مانند شده که قصد فتح مشرق را دارد و از روشنایی صبح دیدهبانی در کمین گذاشته است. زال و عنقا با هم تناسب دارند.
توضیحات:
زال و عنقا: زال پسر سام است که بر اثر سپیدی موی، پدر او را در شیر خوارگی از خود دور کرد و بر دامنهی البرز نهاد تا همان جان تباه شود، امّا سیمرغ او را بدید و برداشت و به کنام خود برد و چون فرزندان خویش بپرورد و سرانجام چنان که در شاهنامه میبینیم به پدر باز گرداند. این پهلوان در شاهنامه، زال زر و دستان نام دارد. بنا به روایت شاهنامه، زال از آن جهت بدو میگفتند که هنگام تولّد، موی سر و روی او چون پیران سپید بود … . در اوستا از این پهلوان نامی نیست، امّا معمولاً در متون پهلوی او را دستان نامیده و نام او با روت ستخم (رستهم، رستم) همراه آمده است و نیز در اغلب متون کهن او را زال زر نامیدهاند. بنا بر عقیدهی همهی محققان زال و زر هر دو به معنی پیر و دو شکل از یک کلمه هستند و به نقل از فردوسی، زال افزون از هزار سال زندگی کرد … . در حماسهی ملّی ما، حیات زال به وجود سیمرغ رابطهی بسیار دارد. (اردلان جوان، ۱۳۷۳: ۶۸ - ۶۷)
۱۲ - حلقــه دیـــدسـتی بـــه پشــت آینــه
مـــاه حلقــه همچـــان بنــمود صبـــــح
معنیو مفهوم:حلقهی پشت آینه را دیدهای؟صبح هلال ماه رامانند آن حلقه آشکار کرد.
آرایههای ادبی: هلال ماه به حلقهی پشت آینه مانند شده و آسمان نیز در تاریکی به پشت آینه شبیه شده است.
۱۳ - گــویـی انـــدر بــر حمـایــل، چـــرخ را
خنــجر شــاه اخســتان بنمـــود صبــــح
واژگان: حمایل: دوال شمشیر و آن چه در بر اندازند.(دهخدا)
معنی و مفهوم: صبحدم هلال ماه را که مانند خنجر شاه اخستان، به آسمان حمایل شده بود، نمایان کرد.
آرایههای ادبی: خنجر شاه اخستان استعاره از هلال ماه است که در حمایل شدن به آن مانند شده است.
۱۴ - سـام کیخسـرو مـکان در شـرق و غـرب
خضـر اسـکندر نشـان در شـرق و غـرب
واژگان: سام: جهان پهلوان ایرانی، نوادهی گرشاسب جهان پهلوان، پدر زال و جد رستم. (فرهنگ اعلام معین) کیخسرو: سومین پادشاه از سلسلهی پادشاهی کیانیان، پسر سیاوش و فرنگیس دختر افراسیاب. (فرهنگ اعلام معین) توضیحات: (۲/۱۱)
معنیو مفهوم:پادشاه در پهلوانی و شجاعت همچون سام نریمان است که منزلت کیخسرو را دارد. او در دانش و آگاهی و جاودانگی مانند خضر میباشد که نشانههای دلاوری و پیروزمندی اسکندر را در خود دارد.
آرایههای ادبی: شاه به صورت مجمل در پهلوانی به سام و در جایگاه و مرتبه به کیخسرو و در دانایی و جاودانگی به خضر و در پیروزی و کشورگشایی به اسکندر مانند شده است.
توضیحات:
سام: پسر نریمان، جدّ رستم و پدر زال بود. در روایات پهلوانی ما، نام دو تن از دلیران سیستان سام است؛ یکی پدر اثرط که در گرشاسبنامه به صورت «شم» آمده و اصل آن سام است… دیگری نوادهی گرشاسب و پدر زال است. (فرهنگ لغات)
خضر: توضیحات (۲/۴۱) اسکندر: توضیحات (۲/۴۱)
بند دوم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: درخواستند
۱۵ - صبــح خیــزان وام جـــان درخــواسـتند
داد عمـــری ز آســـمان درخــــواســـتند
معنی و مفهوم: سحرخیزان خواهان وام و قرض برای جان خود شدند و خواستند حقّ زندگی خود را از آسمان بگیرند.
آرایههای ادبی: وام جان اضافه استعاری و استعاره از شراب است.
۱۶ - پیـش کــان قُـرّا شــود سُبــّوح خـــوان
در صبــوح عشــق، خــوان درخـواســـتند
واژگان: قُرّا: جمع فارسی امّا به صورت مفرد مرد پارسا و عبادت کننده. (منتهی الارب) سُبّوح خوان: سبّوح خواننده، تسبیح گوی. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: سحرخیزان پیش از آن که بانگ خروس، همچون صدای ذکر و ورد پارسایی دروغین بلند شود، در مجلس شراب صبحگاهی بساط باده نوشی طلب کردند و باده نوشیدند.
آرایههای ادبی: قُرّا کنایه از خروس است که هنگام صبحدم بانگ و خروش میکند. خوان و خوان جناس مستوفا میسازند. سبّوح و صبوح جناس خط دارند.
۱۷ - در منـاجـاتـی کــه ســرمســتان کننــد
جـــرم آن سُبــّوح خــوان درخــواســـتند
معنی و مفهوم: سرمستان صبوحی صبحگاهی، در مناجات خویش برای جرم خروس که با بانگ و فریاد خود مجلس آنان را به پایان رسانده بود، طلب مغفرت کردند.
آرایههای ادبی: سبّوح خوان استعاره از خروس است.
۱۸ - نــازنیـنانـی کــه دیــر آگـــه شـدنــد
زود جــــام زرفشـــان درخـــواســــتند
معنی و مفهوم: آن عزیزان نازنینی که خواب ماندند و دیر از مجلس باده نوشی صبحدم آگاه شدند، با عجله شراب زرد رنگ طلب کردند.
آرایههای ادبی: دیر و زود با هم تضّاد دارند. زر استعاره از شراب زرد رنگ است.
هر گاه خواستید، به کتاب الله تفّأل بزنید؛ پس سوره اخلاص را سه مرتبه بخوانید بعد از صلوات سه مرتبه« اَللّهمَّ اِنّی تَفَاَّلتُ بِکِتابِکِ، وِ تُوَ کَلتُ عَلَیکَ، فَارِنی مِن کِتابِکَ، ما هُوِ مِکتُومٌ مِن سِرِّکَ المِکنُونِ فی غِیبِکَ» سپس قرآن را بازکنید و از همان خط اول بدون آنکه شمرده شود فال را بگیرید. ( همان، ۱۰۸۲)همچنین، بعدازآمدن اسلام، استخاره(فالگرفتن با قرآن)آنقدرمقدّس شد،که مسلمانان برای انجام امورنیک ازاستخاره بهره میبردند. واز تَطَّیُر دوری میکردند. از رسول گرامی (ص) نقل است؛ که فال راخوش میداشت وتطیّرراخوش نمیداشت. «ما خابَ مَن إِستَخارَولا نَدِمَ.»هرکه از خداخیر جوید نومید نشود وهرکه مشورتکند نادم نگردد. (نهج الفصاحه،۱۳۵۶: ۵۳۶) از تاریخ عهد باستان و به گواه قرآن مجید داستان موسی و فرعون را شنیدهایم؛ که چگونه منجّمان فرعون را از تولّد موسی با خبر کردند. و پس از آنکه مادرش او را به رود نیل انداخت، تا زمانی که موسی در کاخ فرعون بزرگ شد، سر انجام کاخ فرعون را نابود کرد. منجُمان تمام این وقایع را از پیش به فرعون گوشزد کرده بودند. همینطور منجّمان درمورد ولادت پیامبران دیگر هم پیشگوییهای دقیقی داشته اند. که به هیچ عنوان نمی توان نقصی درآنها یافت؛ و این حقایق را زیر سوال برد.
دعای استخاره: «در اغلب کتب فقهی کهن فریقین آمده است. دعای سی و سوم صحیفۀ سجادیه دعای استخاره است. در البلد الامین کفعمی (۸۴۰-۹۰۵ق) چندین دعا، برای نمازاستخاره و استخاره به قرآن و تسبیح و رقعه های کاغذ (ذات الرّقاع) آمده است .»(خرمشاهی،۱۳۶۸، ج۱: ۳۷۷)
۲-۷- فال و استخاره از نظر برخی ادیان
با توجه مستنداتیکه ازپیامبران: زکریّای نبّی، دانیال حکیم، و اشعیای نبّی به دست آمده است، پیامبران، هم مانند دیگر انسانها دست به پیش بینی و پیشگویی زدهاند، یا از پادشاهی کسی درآینده، یا از آینده یک سرزمین، برافتادن یک قوم در یک زمان معیّن و… خبر دادهاند. حال این پیش بینی ها گاهی منفی و گاهی هم مثبت بوده است. مانند: «انبیای قرن سوم قبل از میلاد، در بارۀ اینکه خداوند سرانجام چگونه دشمنان را بیرون خواهد راند. و از عهد خویش دفاع خواهد کرد؛ بریک رأی نبودند. آیا این کاربه دست یک انسان صورت میگرفت یا بدون او؟ بعضی از پیامبران معتقدند؛ به مداخلۀ مستقیم و بموقع خداوند بوده است. در کتاب زکریای نبّی، باب ۹ آیات ۱تا ۱۰، چشم به انتظار شاهی است، و پیشگویی می کند، که سلطنت او از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای زمین خواهد بود.» (ک.ادی، ۱۳۴۷ :۳۱۸)
«پیشگوییهای مندرج در فصول ۲۴ تا ۲۷ اشعیا، مانند: کتاب دانیال و زکریّای نبی، چندان به مسئلۀ سلطنت مربوط نیستند.ولی همه دراین نکتۀ اساسی مشترکندکه، شاهان بطلمیوسی شریر و اهریمنی هستند ،زیرا عدالت یهوه را اجرا نمیکنند.»(همان)
«درکتاب دانیال، باب یازدهم آیۀ ۴۵ تا باب دوازدهم آیۀ اول این کتاب، پیشگویی مندرج است که برافتادن دشمنان قوم یهود درحوالی اورشلیم، نزدیک کوه مقدّس، حکایت می کند. این پیشگویی برپایۀ پیشگوییهای مشابه قدیمیتری، استواراست که درکتاب یوئیل( ازدورۀ حکومت پارسیان )، و باب دوازدهم و چهاردهم کتاب زکرّیا ( قرن سوم ق.م) آمدهاند. مداومت و دراز عمری اندیشه و گفتاری که درباب یازدهم دانیال، آیۀ ۱۴، دربارۀ برخاستن اورشلیم در۲۰۰ ق.م است، نشان میدهدکه، این گونه پیشگوییهای دینی تا چه اندازه دارای اهمّیّت ونتیجه بخش بوده اند. (همان،۳۶۷)
در کتاب «اشعیای نبی» یک سلسله پیشگویی ها جمع است، فصول۲۴ تا ۲۷ متعلق به دوره بطلموسیان است. این بخش خود مجموعۀ ده پیشگویی مکاشفتی است که بعضی به نثر و بعضی به شعرند. (همان،۳۱۰)
در کتاب زکرّیای نبی، در خصوص پیشگوییهای که در آن زمان انجام گرفته است یاد شده و برای مثال، در باب ۱۲ آیۀ ۱ تا باب ۱۳ آیۀ ۶، یک پیشگوییاست به توسط مردی اورشلیمی از آیندۀ پر شکوه قوم اسرائیل. وقتی قوای مقدونی به وسیلۀ خداوند به جنون مبتلا شود، یهودیه اعتلا خواهد یافت، و نابودی بت پرستان وانبیای کذاب به یقین خواهد پیوست. ( همان،۳۱۴)
درکتاب دانیال از عهد عتیق، روایت شده است؛ عدّهای ایرانی -پیشگویی کرده اند، که بزودی سلطۀ اروپائیان منفور به خواست خداوند از ایران و آسیا برخواهد افتاد، و مشرق زمین باردیگر مجدوعظمت گذشتۀ خودرا باز خواهد داشت. این روایت در قطعاتی که در پیشگویی گشتاسب ( ویشتاسب = هیستاسپس)آمده است. ( همان، ۱۸)
پیشگویی های زرتشت: دینکرد، یکی از معجزات زرتشت است. و در آن، پیشگوییهایی دربارۀ دین پذیری گشتاسپ و نبردهایش با ارجاسپ آمده است.که البتّه از آن حضرت پیشگوییهای زیادی نقل شده است. امّا شاید یکی از جالبترین مکاشفات زرتشت، پیشگویی۱۵۰۰ سال آخر گیتی و به قول معروف، علائم آخرالزمان است.
«آن بد تخمان که به ایرانشهر (سرزمین ایران)برسند، از بدترین تبار و بیهنرترین آفریدگان باشند…دارای پرچمی افراشته و زینهای مرکبشان سیاه رنگ باشد، چهرههاشان آفتاب سوخته و مویی ژولیده بر سر و صورت دارند…از پست ترین نژاد و از فرزندان زویش باشند که چون نیک بنگری آنان را تخمه و جد و بُن پیدا نیست.
آنان به جادوگری و وعدههای دروغین به سرزمینهای ایران که من، اورمزد، آفریدم، بتازند و بسیار دیها که ویران کنند. و چاه ها که بخشکانند و دانشمندان که کشتار کنند و بسیار کتابها که بسوزانند و لوحها که بر آب ریزند و آتشها که خاموش کنند و بر این کارشان نیز تا ابد مفتخر باشند… » ویا «در باره آن پیش بینی ( که )زرتشت کرد و چگونه اوبه راهنمایی هرمزد ( دین را) به جهانیان نمود.» (بهار،۱۳۶۲: ۲۰۸)
۲-۷-۱- فال نیک و استخاره در اسلام
انسان عاقل، وقتی میخواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی می کند و فکر خود را که موهبّتی خدادادی است بهکار میاندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد؛ ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیّت مشورت دارند؛ در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد؛ و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چارهای ندارد جز اینکه به خدای خود متوسّل شده، خیر خود را از او مسألت نماید، که این همان «استخاره» است. روایات زیادی در رابطه با استخاره است . استخاره، انسان را از تحیّر و سرگردانی خارج میکند و راهی پیش پای او میگذارد.
فال نیک و بد زدن، درمیان همۀ اقوام بوده و هست. به نظرمیرسد، سرچشمۀ آن، عدم دسترسى به واقعیات و ناآگاهى ازعلل واقعى حوادث است.» (مکارم شیرازی ،۱۳۷۴: ۵۲) چون، فال نیک، حرکتآفرین و امیدآوراست. و اثر روانی زیادی در انسان دارد، به همین منظور پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرمودهاند.
در دوآیهای که در ذیل آمده است؛ بشر خواسته است با ترفند و تحکیم طرف مقابل وایجاد رعُب و وحشت با فال بدزدن، او را از هدفش دور نماید. در حالیکه پیامبران می دانستند: که فال بد هرگز موجب قبول خداوند نخواهد بود.در سوره نمل آیه ۴۷ آمده است : ( قالوا اطَّیَّرنا بِکَ وَ بِمَن مَّعَکَ قالَ طائِرُ کُم عِندَ اللهِ بَل اَ نتُم قَومٌ تُفتَنُونَ ) :( گفتند: ما به تو و پیروانت فال بدزدهایم، گفت : فال بد شما نزد خداست، بلکه شما گروهی هستید، که مورد آزمایش قرار گرفته اید).
قوم صالح (ع) خطاب به او گفتند : ماتو و هم مسلکانت را شوم میدانیم، چون میبینیم از روزی که تو قیام به دعوت خود نمودی، ما گرفتار محنت و بلایا شدهایم، پس ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم. صالح (ع) در جواب آنها فرمود طائر شما و نامۀ اعمال شما نزد خداست، یعنی بهره شما از شّر و آن عذابی که اعمال شما نزد خداست، بلکه خداوند شما را با خیر و شر » میآزماید. تا مؤمن و کافر و مطیع و عاصی، از یکدیگر متمایز و جدا گرداند. (شاکر، ۱۳۸۶،ج۳: ۵۰۲)
همچنین،دربارۀ پرهیز از فال بد در سوره یس: آیه ۱۸ و ۱۹آمده است: (۱۸) ( قا لُوا آاِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لَئِن لَّم تَنهُوا لنَرجُمنَّکم و لَیَمسَّنَّکُم مِّنّا عَذابٌ اَلیمٌ :( گفتند: ما به شما فال بد می زنیم؛ اگر دست برندارید شما را سنگسار می کنیم، و از ناحیۀ ما عذابی دردناک به شما خواهد رسید.)
(۱۹)قالُوا طآئِرُکُم مَعَّکُم اَئِن ذُکِّرتُم بَل اَنتُم قَومٌ مُّسرِفُونَ ) :( پیامبران گفتند: فال بد ونحوست شما با خود شماست، اگر متذکّر و متعّظ شوید، بلکه شما مردمی مُسِرف و تجاوز پیشه اید.)
مردم قریه در مقام تهدید پیامبران گفتند: ما شما را شوم و نحس میدانیم و سوگند میخوریم. که اگر دست از دعوت خود برندارید. و همچنان به تبلیغ ادامه دهید شما را سنگسار میکنیم و از ما عذابی شدید و دردناک به شما میرسد. پیامبران در پاسخ گفتند : آن چیزی که جا دارد. به آن فال بد بزنید همراه خودتان است، که عبارتست از حالت اِعراض و تکذیبی که نسبت به حق دارید و نمی توانید آن را بپذیرید و اگر هم به حق تذّکر داده شوید؛ و توحید خدا و رجوع بسوی او برای شما بیان شود؛ به جای آانکه ایمان بیاورید، آن را
انکارمیکنید وعلّت اصلی انکار شما مردمی مستمّر در معصّیت ومتجّاوز از حد هستید. (طباطبایی، ۱۳۸۶، ج۴: ۶۰)
بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعى و تکوینی ندارند، ولى داراى آثار روانى هستند؛ چرا که فال نیک امید آفرین است در حالیکه فال بد موجب یأس و نومیدى و ناتوانى در انجام و یا ترک کاری میشود. بنابراین، نمیتوان به صورت کلّی؛ فال را خُرافه پنداشت، همانطور که در سخنان پیشوایان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نیک سفارش شده است. که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمیشد. و از آنجا که دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال میکند، از فال نیک نهى نکرده، ولى فال بد را به شدّت محکوم میکند. پیامبر اکرم(ص)، تفأل (فال نیک) را دوست میداشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع میفرمود. (طبرسی،۱۴۱۲: ۳۵۰)
روایت شدهاست، چنان که پیامبر (ص)گاهی به اسم یا چهرۀ افراد تفأل میزده است: در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود، که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند. مثلاً در جریان برخورد مسلمانها با کفار مکّه درسرزمین«حدیبیه» میخوانیم هنگامیکه سُهَیل بن عمرو به عنوان نمایندۀ کفار مکّه، به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: «قد سَهل علیکُم امرکُم»؛ یعنی از نام سُهیل من تفأل میزنم؛ که کار شما سهل و آسان میشود. (ابن شهر آشوب مازندرانی، ۱۳۷۹: ۲۰۳)
درباره استخاره کردن روایات بسیاری از پیامبر وامامان معصوم نقل است ؛که چند روایت از کتاب « استخاره با قرآن» به نقل از نگارنده آن کتاب آمدهاست: به نقل از رسالۀ علامه مجلسی، به سندهای بسیار، شیخ مفید وسیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت کرده اند که حق تعالی میفرمایدکه «از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید.» ( مقدم، ۱۳۸۳ : ۵)
سیدبن طاووس، به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که میگفت : «هرگاه در امری طلب خیر از حق تعالی کرده باشم، پروا ندارم که به راحت اُفتم یا به بلاء. و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره مینمود، چنانچه سورههای قرآن، مرا تعلیم مینمود.» ( همان، ۶)
وایضاً به سند صحیح، از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت کردهاست که«ما استخاره را یاد میگرفتیم، چنانچه سورۀ قرآن را میآموختیم.»(همان)
شیخ طوسی، به سند معتبر از حضرت امیر المومنین (ع) روایت کردهاست؛ که «چون حضرت رسول (ص) مرا به یمن فرستاد، مرا وصیّت کرد که یاعلی حیران نمیشو.د کسی که از خدا استخاره کند، و پشیمان نمی شود کسی که با مردم مشورت کند.»( همان)
سیدبن طاووس و برقی، به سند های معتبر از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده اند : « هرکه در امری بدون استخاره داخل شود و به بلایی مبتلا شود، خدا اورا در آن بلاء اجری ندهد.» (همان)
همچنین، امام صادق(ع) در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره میفرماید: «…اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ»؛خداوندا! هیچ فال بدى جز به ارادهی تو تحقق نمییابد و خیر و نیکى تنها از سوی توست، و هیچ حفظ کننده و نگهدارندهای جز تو نیست.»(کلینی، ۱۴۰۷: ۲۸۵)
الهی قمشهای، در کتاب راهنمای استخاره، در باره استخاره و دعا وروش آن آوردهاست: که اصل استخاره مورد اتّفاق مسلمانان است و تنها تفاوت درکیفیتِ استخارهاست. و اینکه استخاره واقع را نشان نمیدهد و لذا هرگز استخاره نمیتواند؛ به عنوان یک دلیل شرعی در فقه مورد استفاده قرار گیرد. بلکه استخاره نوعی تفأل است، که برای رفع تحیّر در عمل مفید است. هنگامی که هیچ راه دیگری وجود نداشته باشد. در برخی از دعاهای استخاره نیز این جمله آمدهاست که « اللهم انی تفألّت بکتابک» که معلوم می شود؛ استخاره همان «فال نیک زدن»است. همچنین، هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره یعنی تعیین یکی از دوطرف تردید، و واجبی را حرام نمیکند و حرامی را حلال نمیکند پس تغییر حکم در آن نیست و انسان را از غیب با خبر نمیکند و تنها انسان را ازحیرت و تردید رها می بخشد.(الهی قمشهای،۱۳۸۲: ۱۳-۱۴)
۲-۸- امثال وحکمِ فال واستخاره
مَثَل، جمله های کوتاه و مختصری است که در عین ایجاز، مفهومی وسیع درآن نهفته است. چنانکه می تواند کار ساعتها دلیل آوردن و بحث کردن را بگیرد. « فال و استخاره» در بعضی از جمله ها، قابلیت مَثَل یافته و در گذر زمان بر زبان مردم جاری شدهاست، از جمله:
«فال امام جعفر صادق است، بد ندارد.» همیشه با همه کس، حتی دو ضد، موافق است. نظیر خاکشی مزاج است.
«فال بد، بر زبان بد، باشد.» جامع التمثیل. فال بد زدن، حاکی از بدی دل باشد. (دهخدا، ۱۳۸۶ : ۱۱۳۲) یا بخشی از این ابیّاتِ حافظ و نظامی، که بصورت مَثَل درآمده اند:
رُخ تودر دلم آمد مُراد خواهم یافت چرا که حال نکو درقفای فال نکوست
(حافظ،۱۳۷۹ : ۹۳)
مزن فال بد کـــاورد حال بـــــد مبادا کـــو زنــد فـــــال بـــد
( نظامی،۱۳۷۸: ۹۷۶)
فال نیکو بزن بهر کاری .
این دوبیت سوزنی :
درمثل تا هرکسی گوید که فال نیک و بد رسته دارد چون گیا را برگیا دارد ممــر
فال کردم دست بدخواهانش زیر سنگ باد راست چون دستی که سنگ آسیا دارد زبر
( دهخدا، ۱۳۸۶: ۱۱۳۳)
«تفالوا بالخیر تجدوه » فال نیکو زنید، تا نیکیتان پیش آید نظیر : زبان آید زیان آید.
استخاره:استخاره دل آدمیست. یعنی چون دل به نیکی و حسن عملی گواهی دهد، باستخارۀ قرآن و دیگر استخاره ها حاجت نباشد. نظیر: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. (دهخدا، ۱۳۸۶ : ۱۷۱)
هرکه دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(حافظ، ۱۳۸۴: ۵۷)
حالت مطلوب
۱/۰≥& ≥۰
۵≥& ≥۱
۱≥ & ≥۸/۰
۱≥ & ≥۸/۰
۱≥ & ≥۸/۰
۱≥ & ≥۸/۰
۱≥ & ≥۸/۰
نمودار ۴-۱۶ بیانگر ارتباط هر سؤال پرسشنامه با متغیر مورد نظر می باشد. شاخص های تناسب مدل از لحاظ شاخص های استاندارد حاکی از مناسب بودن تقریبی مدل دارند، به علت اینکه نسبت کای دو به درجه آزادی کمتر از ۴، مقدار RMSEA زیر ۰۸/۰ و شاخص های IFI و CFI بالای ۹۰/۰ می باشد و تنها شاخص های NFI و GFI و NNFI بالای ۸۰/۰ می باشند که نشان می دهند مدل از لحاظ مدل در حد بالاتر از متوسط قرار دارد.
باتوجه به مدل اندازه گیری متغیرهای درون زا و جدول شاخص ها مشاهده می شود که کلیه مقادیر t در حالت اعداد معنی داری بیشتر از ۹۶/۱ بوده و این نشان می دهد که کلیه درستی سوالات طراحی شده برای متغیرهای برون زا تأیید می شود. به عبارت ساده تر مدل اندازه گیری متغیرهای درونزا، تأیید می شود.
۴-۵) بررسی مدل تحقیق
در این بخش به بررسی مدل تحقیق پرداخته می شود.
۴-۵-۱) بررسی مدل تحقیق در حالت استاندارد
نمودار ۴-۱۷) آزمون مدل تحقیق (حالت استاندارد)
نمودار ۴-۱۷ نمایان گر میزان رابطه بین متغیرهای تحقیق است. که شاخص RMSEA کمتر از ۰۸/۰ و کای دو به درجه آزادی نیز برابر با ۵۴/۳ می باشد که بیانگر مناسب بودن تقریبی مدل است.
۴-۵-۲) بررسی مدل تحقیق در حالت اعداد معنی داری
نمودار ۴-۱۸) آزمون مدل تحقیق (حالت اعداد معنی داری)
نمودار ۴-۱۸ ارتباط میان سؤالات پرسشنامه با متغیرهای تحقیق را نشان می دهد که در آن شاخص RMSEA از ۰۸/۰ کمتر و نسبت کای دو به درجه آزادی نیز ۵۴/۳ می باشد که مناسب بودن تقریبی مدل را نشان می دهد. با بهره گرفتن از این حالت می توان به معنی دار بودن ارتباط بین متغیرهای تحقیق پی برد. در این حالت اعدادی معنی دار خواهند بود که خارج از بازه ( ۹۶/۱ و ۹۶/۱- ) باشند. به این معنی که اگر در آزمون t عددی بین ۹۶/۱ و ۹۶/۱- باشد بی معنا خواهد بود.
۴-۵-۳) نتایج تحلیل مسیر
همانطور که از خروجی نرم افزار از تخمین های استاندارد و نیز اعداد معنی داری مشاهده می شود، جدول نتایج اثرات غیر مستقیم متغیر های مدل در جدول ۴-۱۵ محاسبه شده است.
جدول۴-۱۵) نتایج تحلیل مسیر در مدل ساختاری
مسیر
اثر غیر مستقیم
ویژگی وب سایت تمایل به قصد پذیرش پذیرش بانکداری اینترنتی
۲۰/۰= (۹۵/۰ )(۲۱/۰)
(۱۶/۱۴)(۱۶/۳)
سودمندی درک شده تمایل به قصد پذیرش پذیرش بانکداری اینترنتی
۲۳/۰= (۹۵/۰ )(۲۴/۰)
(۱۶/۱۴)(۸۴/۲)
خطر وحفظ حریم تمایل به قصد پذیرش پذیرش بانکداری اینترنتی
۳۹/۰= (۹۵/۰ )(۴۱/۰)
(۱۶/۱۴)(۵۰/۵)
اولویت های شخصی تمایل به قصد پذیرش پذیرش بانکداری اینترنتی
۲۲/۰= (۹۵/۰ )(۲۳/۰)
(۱۶/۱۴)(۷۹/۲)
ج ) در خصوص حقوق اجرا کنندگان ، تولید کنندگان آثار صوتی و مؤسسات پخش کننده خارج از چارچوب موافقت نامه حاضر باشد . بر اساس این بند در صورتی که توافقات بین دولتها در حیطه موافقت نامه تریپس باشد باید نسبت به رعایت اصل دولت کامله الوداد بوده و شامل استثنا ئات مذکور نخواهد شد . اما این خروج از چارچوب می تواند بر اساس بند ۱ ماده ۱ باشد که اعضا را مختار می داند که می توانند در قوانین خود حمایتی گسترده تر از آنچه در موافقت نامه درخواست شده ، باشد . اما این حمایت نمی تواند کمتر از حد پیش بینی شده بوده و اگر کمتر باشد ، می تواند از این استثنا بهره مند گردد.
د ) از آن دسته از موافقت نامه های بین المللی مربوط به حمایت از مالکیت فکری که قبل از لازم الاجرا شدن موافقت نامه سازمان جهانی تجارت به اجرا در آمده اند ، ناشی شده باشد ، مشروط به اینکه چنین موافقت نامه هایی به اطلاع « شورای جنبه های تجاری حقوق مالکیت فکری » برسند و در عین حال تبعیضی اختیاری یا غیر قابل توجیه علیه اتباع اعضای دیگر قائل نشوند .
این بند از ماده ۴ ، چهار ویژگی را بیان می کند : اولاً شامل موافقت نامه های بین المللی می شود که به حمایت از مالکیت فکری پرداخته اند و قبل از اجرایی شدن موافقت نامه سازمان جهانی تجارت به اجرا درآمده اند . ثانیاً مفاد این موافقت نامه ها قبلا در آن کشور عضو اجرای شده باشد . در صورتی که تنها به کنوانسیون اسبق پیوسته ولی مفاد آن اجرایی نشده باشد نمی تواند از این استثنا بهره مند گردند . ثالثاً مفاد موافقت نامه ها به اطلاع شورای جنبه های تجاری حقوق مالکیت فکری رسیده باشد و هماهنگی مربوطه مبنی بر اجرا نیز اعلام شده باشد . رابعاً در صورتی که تبعیض اختیاری قائل شده یا این تبعیض قابل توجیه علیه اتباع اعضای دیگر نباشد .
گفتار دوم : اصل دولت کامله الوداد در قوانین ایران
« جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که در معاهدات دو جانبه از این اصل استفاده نموده است که بیشتر موارد استفاده ، در رابطه با امور مربوط به نمایندگان سیاسی و کنسولی ، امور تجاری ، اقامت جهانگردان ، تاسیس شرکت های تجاری ، محصولات و امتعه کشورها ، حقوق و عوارض گمرکی ، حق استفاده از محاکم قضایی ، حق حاکمیت اموال منقول و غیر منقول و انتقال و فروش آنها بوده است . »[۱۰۲]
اولین معاهده ایران که حاوی اصل دولت کامله الوداد بود در ۲۳ /۰۹/ ۱۳۰۰ با شوروی منعقد شد که در دو فصل به آن توجه گردیده است . در فصل هیجدهم این معاهده آمده است : اتباع ایران در روسیه و اتباع روسیه در ایران در آزادی مسافرت در داخله مملکت دارای حقوقی می باشند که به اتباع دول کامله الوداد به غیر از دول متحده با روسیه واگذار می شود.
فصل بیستم نیز طرفین متعاهدین متقابلاً به همدیگر ترانزیت می دهند که از طریق ایران و یا طریق روسیه به ممالک ثالثی مال التجاره حمل نمایند . ضمناً هر مال التجاره حمل شده عوارض بیش از آنچه از مال التجاره دول کامل اله الوداد غیر از ممالک متحده با جمهوری روسیه اخذ می شود نباید تعلق گیرد .
دومین معاهده میان دو کشور ایران و لهستان در ۰۸/۰۳/۱۳۰۷ منعقد شد . در این معاهده به اصل دولت کاملهالوداد پرداخته شده است . ” کلیه محصولات فلاحتی و صنعتی یکی از طرفین متعاهدین ، خواه اصلاً متعلق به خاک گمرکی طرف متعاهد مزبور بوده و خواه از آن جا آمده باشد در صورتی که به اراضی گمرک طرف دیگر وارد شود اعم از این که برای مصرف داخله مملکت یا برای صدور از آن مملکت باشد در مدت این قرارداد مشمول همان معامله ای خواهد بود که با امتعه و محصولات اصلی و یا محموله از خاک دولت کاملهالوداد می شود . مخصوصاً از امتعه و محصولات مزبور هیچ گونه حقوق و عوارض و رسومی که برای تولید و مصرف وضع شده باشد علاوه و یا غیر آن چه به امتعه و محصولات اصلی و یا محموله از خاک دولت کاملهالوداد تعلق گیرد ، نخواهد بود .
هم چنین این اصل در ۱۶/۰۸/۱۳۰۰ در عهد نامه مودت و دوستی میان ایران و جمهوری خلق چین لازم الاجرا گردیده است [۱۰۳]
این اصل در تاریخ ۱۴/۰۲/۱۳۰۹ تحت عنوان عهد نامه مودت بین دو دولت ایران و هلند ، و در همین تاریخ میان دول ایران و ایتالیا مورد توجه طرفین عهدنامه ها قرار گرفته است .
عهد نامه مربوط به کشور ایران و لیتوانی در تاریخ ۲۶/۱۲/۱۳۰۹ تحت قانون اجازه مبادله عهدنامه مودت بین دو دولت بیان شده است . در ماده ۲ این عهد نامه آمده است : طرفین متعاهدین موافقت دارند که روابط دیپلماسی بین مملکتین را بر اساس حقوق عمومی بین المللی استوار نمایند و هم چنین موافقت دارند که با نمایندگان سیاسی و کنسولی هر یک از طرفین متعاهدین در خاک طرف متعاهد دیگر به قید معامله متقابله همان رفتاری خواهد شد که به موجب اصول کلی حقوق عمومی بین المللی مقرر است . رفتار مزبور به هیچ وجه مادون رفتاری نخواهد بود که نسبت به نمایندگان سیاسی و کنسولی دولت کاملهالوداد معمول می گردد .
در ماده ۴ همین معاهده نیز اتباع هریک از طرفین متعاهدین را در خاک طرف متعاهد دیگر مطیع کلیه قوانین و احکام و نظامات مملکتی دانسته است که مشارٌالیهم مانند اتباع داخله تابع محاکم ملی خواهند بود .
اما بیشترین توجه به اصل دولت کاملهالوداد در معاهدات منعقده میان ایران و دول ، در دو معاهده ای است که میان ایران و شوروی و ایران نروژ منعقد گردیده ، آمده است .
در معاهدات میان ایران و شوروی که در دو مرحله در تاریخ های ۱۰/۱۲/۱۳۱۰ و ۱۵/۰۱/۱۳۱۹ به عنوان قرارداد اقامت و تجارت و بحر پیمایی و قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی آمده است به تفصیل به اصل دولت کاملهالوداد توجه شده است که به موادی از آنها که کمتر در معاهدات بیان شده اشاره ای نگردیده خواهیم پرداخت .
ماده ۲ اتباع هریک از طرفین متعاهدین در مدت توقف در خاک طرف متعاهد دیگر چه در موقع صلح و چه در موقع جنگ از هرگونه خدمت نظامی اجباری و یا کشوری معاف خواهند بود ولیکن در موقع بروز بلیٌات طبیعی می توان آنها را به کار واداشت . اتباع مزبور از هر قسم مالیات نقدی یا جنسی که به جای خدمت نظامی یا کشوری وضع شده باشد و نیز از تحمیل هر قسم قرضه اجباری معاف خواهند بود .
به طور کلی راجع به هر نوع تعهداتی که هر یک از طرفین متعاهدین به اتباع خارجه مقیمین خاک خود تحمیل می نمایند یا معافیت هایی که از آن بابت منظور می دارند اتباع طرف متعاهد دیگر وضعیتی نامساعد تر از وضعیت فعلی و یا آتی اتباع دولت کاملهالوداد نخواهند داشت .
ماده ۴ بیان می کند : اتباع هریک از طرفین متعاهدین در خاک طرف متعاهد دیگر به شرط رعایت قوانین و نظامات مملکتی حق دارند مثل اهل آن مملکت به هر تجارت و صنعت یا حرفه که به طور عموم قانوناً مجاز بوده و برای کلیه اتباع خارجه ممنوع نیست اشتغال ورزند . از این لحاظ مشارٌ الیهم وضعیتی دون وضعیت اتباع دولت کاملهالوداد نخواهند داشت
ماده ۵ به نحوه آیین دادرسی در محاکم کشورهای متعاهد در مورد اتباع همدیگر در صورت تخطی از قوانین می پردازد .
ماده ۶ اختراعات و علائم صنعتی و تجارتی و مسطوره ها و نمونه های صنعتی متعلق به اتباع هر یک از طرفین متعاهدین را در خاک طرف متعاهد دیگر بر طبق قوانین و نظامات داخلی قلمداد نموده اند . اتباع هر یک از طرفین متعاهدین در خاک طرف متعاهد دیگر راجع به اختراعات و علائم صنعتی و تجارتی و مسطوره ها و نمونه های صنعتی و هم چنین حمایت در مقابل رفتار مکارانه از همان حقوقی بهره مند خواهند شد که اتباع داخله و اتباع دولت کامله الوداد فعلاً بهره مند بوده و یا در آتیه بهره مند خواهند بود .
در تمام این معاهدات به اصل دولت کامله الوداد اشاره شده و همه آنها در بخش مالکیت صنعتی که خود از زیر مجموعه مالکیت فکری محسوب می شود پرداخته است اما هیچ یک از معاهدات در حوزه ادبی و هنری نمی باشد ولی می توان از توافقات فوق ، در محاکم قضایی در حوزه ادبی و هنری نیز بهره جست . بنظر می رسد که قبول این اصل با رعایت ماده ۱۳ موافقت نامه تاسیس سازمان تجارت جهانی در خصوص عدم اجرای موافقت نامه های تجاری چند جانبه میان اعضای خاص با مشکل مواجه نخواهد شد .[۱۰۴] زیرا از نظر سیاسی ممکن است کشورها همیشه با یکدیگر روابط حسنه نداشته باشند .
جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به معاهدات فوق و تجارب بدست آمده توانایی بهره گیری از این امتیازات را داشته و در صورت الحاق می تواند ضمن رعایت استثنائات ذکر شده از این اصل در حوزه مالکیت فکری بهره برداری نماید .
مبحث سوم : اصل جلوگیری از سوء استفاده از حق
بند ۲ ماده ۸ به این اصل اشاره شده و می گوید : « به منظور جلوگیری از سوء استفاده از دارندگان حق مالکیت فکری از این حق و همین طور پرهیز از توسل به روش هایی که به گونه ای غیر معقول تجارت را محدود می سازند یا بر انتقال بین المللی فناوری اثر دارند ، ممکن است اتخاذ اقدامات مقتضی ، به شرط مطابقت با موافقت نامه حاضر ضرورت یابد .» بر اساس این ماده دارندگان حق مالکیت فکری نیز در صورت سوء استفاده از حق ایجاد شده برای آنان یا در صورتی که به روش های غیر معقول و نامتعارف توسل جسته و یا به نوعی باعث عدم ارتقای فناوری در سطح بین المللی گردند و این برخوردهای سه گانه مخالفت با مقررات موافقت نامه تریپس داشته باشد ، اقدامات مقتضی در مورد آنان صورت خواهد پذیرفت .
« مفاد بند ۲ ماده ۸ در ماده ۴۰ موافقت نامه تحت عنوان کنترل رویه های ضد رقابتی در مجوزهای قراردادی نیز بررسی شده است .»[۱۰۵]
مطابق بند ۱ ماده ۴۰ ، اعضا توافق دارند که برخی رویه ها یا شرائط صدور پروانه راجع به حقوق مالکیت فکری که رقابت را محدود می سازد ممکن است بر تجارت اثر سوء داشته و مانع انتقال و اشاعه فناوری را مانع شود و در بند ۲ ماده ۴۰ نیز آمده است « هیچ چیز در موافقت نامه حاضر مانع نخواهد شد که در قوانین خود آن دسته از رویه ها با شرائط صدور پروانه را که در موارد خاص ممکن است مورد سوء استفاده از حقوق مالکیت فکری شمرده شده و اثر سوء بر رقابت در بازار مربوط را داشته باشد ، تصریح کنند ». با عنایت به مواد ۸ و ۴۰ موافقت نامه ، به مقامات کشورهای عضو این اجازه را داده است تا در برابر سوء استفاده کنندگان از حقوق مالکیت فکری به تدابیر قانونی بیندیشند و نسبت به کنترل سوء استفاده کنندگان اقدام بعمل آورند .
بخش دوم
آثار الحاق در حوزه مالکیت ادبی و هنری
فصل نخست : اثرهای قابل حمایت
مبحث نخست : در قوانین ایران
همانطور که پیش تر بیان شد اولین قانون حمایت از آثار ادبی و هنری در ایران در تاریخ ۱۱/۱۰/۱۳۴۸ تحت عنوان قانون حمایت از حقوق مؤلْفّان ، مصنفّان و هنرمندان از تصویب مجلس شورای ملی گذشت .
این قانون دارای ۴ فصل و ۳۳ ماده میباشد که در ماده ۱ به تعریف اثر و پدیدآورنده پرداخته است و آمده است : از نظر این قانون به مؤلّف و مصنّف و هنرمند ” پدیدآورنده ” و به آنچه از راه دانش یا هنر و یا ابتکارآنان پدید می آید بدون در نظر گرفتن طریقه یا روشی که در بیان و ظهور و یا ایجاد آن بکار رفته ” اثر ” اطلاق می شود .
ماده ۲ اثرهای مورد حمایت این قانون را به شرح زیر بیان می کند :
۱- کتاب و رساله و جزوه و نمایشنامه و هر نوشته دیگر علمی و فنی و ادبی و هنری .
۲ - شعر و ترانه و سرود و تصنیف که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد .
۳ - اثر سمعی و بصری به منظور اجراء در صحنه های نمایش یا پرده سینما یا پخش از رادیو یا تلویزیون که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد .
۴ – اثر موسیقی که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد
۵ – نقاشی و تصویر و طرح و نقش و نقشه جغرافیایی ابتکاری و نوشته ها و خط های تزئینی و هرگونه اثر تزئینی و اثر تجسمی که به هر طریق و روش به صورت ساده یا ترکیبی بوجود آمده باشد .
۶ – هر گونه پیکره ( مجسمه )
۷ – اثر معماری از قبیل طرح و نقشه ساختمان .
۸ – اثر عکاسی که با روش ابتکاری و ابداع پدید آمده باشد .
۹ – اثر ابتکاری مربوط به هنرهای دستی یا صنعتی و نقشه قالی و گلیم .
۱۰ – اثر ابتکاری که بر پایه فرهنگ عامّه (فولکلور )[۱۰۶] یا میراث فرهنگی و هنر ملّی پدید آمده باشد .
۱۱ – اثر فنّی که جنبه ابداع و ابتکار داشته باشد .
۱۲ - هر گونه اثر مبتکرانه که ازترکیب چند اثراز اثرهای نامبرده در این فصل پدید آمده باشد.
از این مواد چنین استنباط می شود که :
اولاٌ ، آثار مورد حمایت این قانون محصول دانش ، هنر و ابتکار صاحبان آنها است ؛ نظیر « کتاب » علمی یا « نقاشی » هنری و یا اثر ابتکاری که بر پایه فرهنگ عامه ( فولکلور ) … پدید آمده باشد.
ثانیاٌ ، آنچه برای قانونگذار وحمایتهای او مهم است ، خود اثر است و طریقه یا روشی که در بیان و یا ظهور و یا ایجاد آن به کار رفته اهمیتی ندارد . اثر نوشته باشد یا سمعی و بصری و یا مثلا ترکیبی از آنها ، تاثیری در شمول قانون نسبت به آن ندارد . [۱۰۷]