پارکز با اشاره به افزایش مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، افسردگی و خودکشی در زنان بیوه را گزارش داده است که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد زنان بیوه به عنوان بیمار افسرده تشخیص داده شدهاند که شاید بتوان افزایش این نوع رفتارهای خود تخریبگرایانه را حاصل افسردگی دانست.
ظهور علائم روانپزشکی (کلایتون، ۱۹۷۴؛ پارکز ۱۹۶۴) ابتلا به بیماریهای روانی (بلین، هاروت، ۱۹۸۵) آغاز استفاده از خدمات روانپزشکی برای بیماران سرپایی (رابرتسون ۱۹۷۴؛ اشتین و سومر ۱۹۶۹) و خودکشی (لوک و وبر، ۱۹۷۲؛ کوسنگ،۱۹۶۶؛ سیگول، ۱۹۶۹) همگی در بین زنان سرپرست خانوار و فاقد همسر، متداولتر از افراد متأهل بوده است ((خسروی، ۱۳۷۴، به نقل از مادیسون و ویلولها، ۱۹۶۸).
سبیل۷، موقعیت اقتصادی، اجتماعی بالا را در انطباق با بیوگی و کاهش افسردگی مؤثر میداند. همچنین پارکز۸ گزارش داده است که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از زنان بیوه به عنوان بیمار افسرده تشخیص داده شدهاند، به طوری که بسیاری از این افراد به میزان زیادی مصرف کننده داروهای خوابآور و آرامبخش بودهاند (خسروی، ۱۳۷۴؛ به نقل از پارکز ۱۹۸۳).
مروین سومر۹ اظهار کرده است که احتمال ابتلا به بیماریهای روانی در زنانی که طلاق گرفتهاند و سرپرستی خانواده را نیز برعهده دارند، از متأهلین و کسانیکه تنها زندگی میکنند، بیشتر است. از آنجائیکه زنان سرپرست خانواده، علاوه بر وظایف مادری و تربیت فرزندان، نگهداری و مراقبت از آنان و اداره امور خانه، نقش اقتصادی خانواده را نیز برعهده دارند، ملزم به اشتغال بیرون از خانه میباشند و چون از اشتغال و درآمد مناسب و کافی برخورددار نمیباشند و نقشهای زن و مرد را همزمان ایفا میکنند، تا حدودی نوع و میزان استرس آنان از تجربه مردان متفاوت میباشد. این گروه از زنان علاوه بر ایفای نقشهای متعددی همچون اداره و انجام کارهای خانه، مراقبتهای جسمی و هیجانی از اعضای خانواده را هم انجام میدهند که موجب میشود استرس و مشکلات روانی مختلفی را تجربه کنند. مسئله ایفای چند نقش در بین زنان سرپرست خانواده سبب میشود زمانی که میکوشند به شغل خود به اندازه کارهای خانه و مراقبت از فرزندان اهمیت بدهند، دچار تعارض نقش شوند که همین امر منجر به ایجاد استرس و اضطراب در آنان میگردد.(همان)
نظریات جامعه شناسی
الف:نظریه زنانه شدن فقر یا آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار
طرفداران این نظریه نشان میدهد که خانواده هایی که سرپرستی آنان بر عهده زنان می باشد نه تنها در همه کشور های جهان گسترش یافته اند بلکه به درصد خانوار های سرپرست زن که جمعیت کم درآمد قرار می گیرند افزوده شده است این مسئله حتی درکشورهایی که پیشرفته ترین قوانین را به نفع زنان داشته اند (کشورهای فمینیسم و یا دارای سیاستهای موافق فمینیستی) دیده شده است در این کشورها به رغم کمکهای دولتی به این زنان فرایند فقیر شدن آنان همچنان ادامه دارد از طرفی مشکلات این زنان عدم دسترسی به مشاغل با منزلت اجتماعی بالا است این زنان یا بیکارند یا مشاغل نیمه وقت کم درآمد دارند اگر مشاغل دارای منزلت بالا باشد مسئله تنظیم وقت برای انجام کار خانه و کار بیرون از خانه است این مشکل را صاحب نظران فقر زمانی نامیده اند و فقر زمانی اگر با فقر مادی همراه شود آسیب پذیری این قشر را دوچندان می کند . (گیدنز۱۹۸۹ )
ب: نظریه ساختی کارکردی
براساس این نظریه خانواده های زن سرپرست اساسا با شکل طبی و سنتی خانوادهای دو والدی در تضاد و پیدایش این گونه خانوادها نوعی انحراف محسوب می شود در این خانواده ها به علت غیبت پدر و مادر زندگی زوجی تا حدی کاهش می یابد عدم اقتدار پذیری پدر برای ساماندهی زندگی خانواده با بحران اقتصادی و اجتماعی روبرو می شود بحرانی که با ورود مادر به بازار کار به جای انجام وظیفه سنتی خانه داری شروع شده به وجود می آید .
براساس این نظریه طبقه زیرین از افراد منزوی تشکیل شده که در محلات غیر سازمان یافته ساکن اند در این محلات حضور خانوادهای زن سرپرست میزان بالای جنایت دراین محلات، معاملات مواد مخدر، افت تحصیلی تولدهای نا مشروع و دریافت کمک های دولتی شایع است .(همان)
ج:نظریه طبقاتی و ناتوانی دولت ها
صاحب نظران در این نظریه معتقدند که فقر و آسیب پذیری مقوله ای طبقاتی است نه جنسیتی به عبارت دیگر زنان یا تمام زنان سرپرست خانوار در معرض فقر و آسیب پذیری نیستند بلکه ان گروهی که از نظر طبقاتی در رده پایین اجتماع قرار می گیرند بیشتر در معرض آسیب هستند .
به عقیده طرفداران این نظریه مردم به دلایل سن و جنس یا خصیصه های نژادی و قومی شان فقیر نمی شوند بلکه به دلیل قرار گرفتن در طبقه ای خاص است که فقیر و در وضعیت اجتماعی و اقتصادی قرار میگیرند و به شمار می آیند .
مهمترین شاخص تعیین طبقه عبارت است از شاخص درآمد، تحصیل، شغل یعنی همه زنان آسیب پذیر نیستند بلکه گروهی که درآمد کمتر، تحصیلات کمتر، شغل کم منزلت تر دارند و در طبقه پایین اجتماع قرار دارند آسیب پذیرند. به عقیده این گروه با بزرگ کردن آسیب پذیری زنان سرپرست خانواده زنان در مقابل مردان پیر جوان سفید و سیاه قرار میگیرند .
در واقع آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار و همه افراد بی بضاعت فرایند اجتماعی و اقتصادی مشترکی است که همگی آنها را از دسترسی به شرایط مناسب محروم میکند . این شرایط خانوادها را از هم می گسلاند و تشکیل خانواده را با این شرایط اجتماعی و اقتصادی مشکل میکند . (همان)
د:نظریه کنش
برخلاف نظریه های قبلی که همگی جنبه های ساختاری و کلی داشتند و با دید کلی و ساختی به بررسی مسائل زنان پرداختند طرفداران نظریه کنش از جنبه دیگری به طرح مسئله می پردازند به نظر آنان اگر چه خانوادهای زن سرپرست مشکلات متعددی دارند (به دلیل تحصیلات کم و تبعیض در بازار کار ) ولی این مسئله به معنای آن نیست که ایشان مطلقا از این شرایط تاثیر می گیرند و نمی توانند بر مشکلات خود فایق آیند . به عبارت دیگر نمی توان این گونه از زنان قربانی و منفعل در برابر شرایط دانست بلکه باید با بررسی تجربه های شخصی این زنان راه های مبارزه با شرایط حاکم بر زندگی آنان را از نزدیک شناخت .
در برخی از شهر های آفریقا ی غربی زنان معتقدند در نبود مردان بهتر میتوانند خانواده را سازماندهی کنند در مکزیک زنان سرپرست خانوار زندگی تنها را بهتر از زندگی مردان غیر مسئول می دانند سایر بررسی ها نشان میدهد که سرپرستی خانواده در خانواده های زن سرپرست موجب افزایش استقلال و آگاهی طبقاتی زنان شده است . (همان)
در حوزه جامعه شناسی زنان سرپرست با مسائل ومشکلاتی نظیر عدم دسترسی به فرصتهای شغلی مناسب سطوح پایین تر تحصیلات در بین فرزندان شان افزایش بزهکاری فقر در ابعاد مختلف روبرو هستند (همان)
بنابراین در شبکه خویشاوندی و در ارتباط با اقوام و آشنایان ودر عین حال چگونگی گذران اوقات فراغت آنان خلائهای جبران ناپذیری به وجود می آید (رابرتسون ،۱۳۷۲،۱۳۶) .
طرفداران نظریه طبقاتی نیز اولا آسیب پذیری و فقر زنان سرپرست خانوار را پدیده ای عمومی می داند ثانیا علت اصلی آن را به نظام اقتصادی نابرابر یعنی سرمایداری نسبت میدهند (همان) .
از سوی دیگر با توجه به دیدگاه اقتصادی وضعیت اشتغال زنان بعد از فوت شوهر به دلیل وابستگی به او در زمان حیات وعدم حمایت سازمان های از او دچار مشکلات عدیدی میگردد در این ارتباط موضوع خود اشتغالی و کارافرینی مطرح می گردد که زنان سرپرست خانوار می تواند با آموزش مهارت در نتیجه افزایش توانای های خود و دریافت وام و اعطای سهام به آنها از سوی سازمان ها به نوعی مورد حمایت قرار گرفته وخود کفا شوند .
چارچوب نظری
(نظریه کارکردگرایی ساختاری در دیدگاه کلی مبتنی بر دو نظریه عمده کشمکش دارندوف و نظریه توافق پارسونز است که نظریه توافق، ارزشها و هنجارهای مشترک را برای جامعه بنیادی می انگارد و بر نظم اجتماعی مبتنی بر توافقهای ضمنی تاکید می ورزد و نیز دگرگونی اجتماعی را دارای آهنگی کند و سامانمند می دانند. برعکس، نظریه کشمکش بر چیرگی برخی از گروه های اجتماعی بر برخی دیگر تاکید می ورزد و نظم اجتماعی را مبتنی بر دخل و تصرف و نظارت گروه های مسلط می انگارد و دگرگونی اجتماعی را دارای آهنگی سریع و نابسامان می داند جورج ریتزر ۱۹۸۰) .
(بسیاری بر این باورند که کارکردگرایی ساختاری بر نظریه جامعه شناسی مسلط بوده است. در این نظریه نباید دو اصطلاح ساختاری و کارکردی را لزوما با هم به کار برد، هر چند که معمولا این کار را انجام می دهند. ساختارهای یک جامعه را بدون توجه به کارکردهای آن برای ساختارهای دیگر می توان بررسی کرد. به همین سان، کارکردهای انواع فراگردهایی را که ممکن است ساختاری به خود نگیرند، نیز می توان به تنهایی بررسی کرد. با این همه، توجه به دو عنصر، شاخص کارکردگرایی ساختاری است همان) .
(مارک آبراهامسون استدلال می کند که کارکردگرایی ساختاری ماهیت یکپارچه ای ندارد و او سه نوع کارکردگرایی ساختاری را برمی شمرد. نخستین نوع کارکردگرایی فردگرایانه است که بر نیازهای کنشگران و انواع ساختارهای بزرگ به عنوان پاسخ های کارکردی به این نیازها پدیدار می شوند، تاکید می شود. نوع دوم کارکردگرایی فیمابینی است که در این نوع کارکرد گرایی بر روابط اجتماعی به ویژه مکانیسمهایی که برای سازگاری با فشارهای موجود در این روابط به کار برده می شود، تاکید می گردد. نوع سوم کارکردگرایی اجتماعی است که رهیافت غالب را در میان جامعه شناسان هوادار کارکرد گرایی ساختاری تشکیل می دهد که این نوع از کارکردگرایی بیشتر به ساختارهای اجتماعی و نهادهای پهن دامنه جامعه، روابط داخلی میان آنها و نیز تاثیر های مقید کننده آنها روی کنشگران، توجه دارد.که رهیافت غالب ما در این تحقیق این نوع از کارکردگرایی است و در این زمینه اشاره ای به خدمات و نظریه پردازی های تالکت پارسونز اشاره می شود. پارسونز معتقد است که چهار تکلیف است که برای تمام نظام ها ضرورت دارد
تطبیق (تطبیق دادن هر نظام با موقعیت اطرافش)
دستیابی به هدف (اینکه یک نمظام باید اهداف اساسی اش را تعریف و بدان ها دست یابد)
یکپارچگی (هر نظامی باید روابط متقابل اجزای سازنده اش را تنظیم و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیش سرو سامانی دهد)
سکون یا نگهداشت الگو (هر نظامی باید انگیزش های افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند همان) .
باری با توجه به مقدمه مختصری که گذشت و نقش کارکردی و اساسی نظریه نظریه کارکردگرایی ساختاری در جامعه شناسی و اهمیت توجه به نقش خانواده با توجه به چهار الگوی معرفی شده توسط پارسونز به بررسی نقش زنان سرپرست خانوار خواهیم پرداخت و خواهیم دید که در خانواده و جامعه ای اگر مسئو لیت از یک سیستم (پدر) به سیستم دیگر (مادر) تفویض گردد چه تاثیرات و کارکردهایی می تواند برای این قشر آسیب پذیر و زحمت کش در بر داشته باشد.
پیشینه تحقیق
در داخل کشور تحقیقاتی دراین زمینه انجام پذیرفته که در ادامه به ذکر پیشینه تحقیق در این باره می پردازیم .در ابتدا نگاهی به کارکردها و قانونگذاریهای جمهوری اسلامی ایران درمورد این قضیه پرداخته و در سپس به تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته اشاره خواهد شد:
قانونگذاری
- از جمله مصوبههای مجلس پیرامون تأمین زنان و کودکان بیسرپرست ماده واحدهای است که در آن دولت مکلف است نسبت به تضمین بیمه و رفاه زنان و کودکان بیسرپرست موضوع چهارم اصل بیست و یکم قانون اساسی اقدام و حداکثر ظرف سه ماه لایحه آن را برای تصویب به مجلس تقدیم کند. در تبصره آمده است که دولت باید حتیالامکان در لایحه جهت خودکفا نمودن، بیمهشدگان را مورد توجه خاص قرار دهد. این قانون در تاریخ ۱/۸/۱۳۶۲ توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و به تایید شورای نگهبان رسیده است.
- از دیـگر مصوبـههـای مجـلس میتـوان به قـانون تأمیـن زنـان و کودکـان بـیسـرپـرسـت مصوب ۲۴/۸/۱۳۷۱ اشاره کرد که زنان بیوه، زنان پیر و سالخورده، زنان و دختران بیسرپرست و کودکان بیسرپرست مشمول این قانون شدهاند و در آن زنان و کودکان بیسرپرستی که تحت پوشش قوانین حمایتی دیگری نیستند از حمایتهای مقرر در این قانون بهرهمند میشوند. حمایتهای موضوع این قانون شامل موارد زیر میباشند:
- حمایتهای مالی و تهیه امکانات خودکفایی یا مقرری نقدی و غیرنقدی مستمر
- حمایتهای فرهنگی اجتماعی از جمله ارائه خدمات آموزشی (تحصیلی)، تربیتی،… کاریابی، آموزش حرفه و فن جهت اشتغال، خدمات مشاورهای و مددکاری و نگهداری زنان سالمند بیسرپرست و کودکان بیسرپرست در واحدهای بهزیستی یا واگذاری سرپرستی آنان به افراد واجد شرایط.
- آییننامه اجرایی قانون تأمین زنان و کودکان بیسرپرست در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۷۴ به تصویب رسید که مشتمل بر ۱۴ ماده میباشد. طبق ماده۱، محور و اساس حمایتها و اقدامات اجرایی موضوع این آییننامه ایجاد امنیت اجتماعی و اقتصادی و فراهم کردن زمینهها و موجبات عادیسازی زندگی زنان و کودکان بیسرپرست میباشد. در ماده۲، بر شناسایی کودکان بیسرپرست از طریق هماهنگی با نیروی انتظامی و معرفی آنان به سازمان بهزیستی طی مراحل قانونی و از طریق مراجع قضایی تاکید شده است.
- از دیگر مصوبههای مجلس، اصلاح ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت میباشد که در تاریخ ۱۵/۷/۷۵ به تصویب رسید. همچنین اصلاح ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۲۲/۱/۸۰ به این نکته اشاره دارد که مستخدمان زن شاغل و بازنشسته مشمول این قانون که متکفل فرزندان خود میباشند.
در ماده ۳، مشمولانی که پس از دریافت کمکهای بهزیستی به تشخیص مددکاران توانایی لازم جهت کسب درآمد و گذران زندگی عادی را به دست آوردهاند از شمول اقدامات حمایتی خارج میشوند.
در ماده۴، به اقدامات حمایتی از زنان و کودکان بیسرپرست اشاره شده است که شامل:
- خدمات آموزشی و تربیتی
- خدمات کاریابی و اشتغال
- مددکاری، مشاوره و راهنمایی
دانلود فایل ها با موضوع : بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار- فایل ...