پارههای سنگ ازو چون تختههای بسدست
تلهای ریگ ازو چون تودههای عنبرست(۸۵۰۳)
*عنبر بجوشد بر آذر؛ تشبیه تمثیلی برای مصراع اول:
به رخ بر همی جوشد آن زلف و نه شگفت
ازیرا که عنبر بجوشد بر آذر(۲۹۰۸)
*استعاره از زلف معشوق:
گهی لاله را سازد ز سنبل
گهی ماه را درع پوشد زعنبر(۲۹۰۵)
و نیز نک ابیات: ۳۳۹۰ و ۲۴۷۵
*عنبر سای؛ کنایه از خوشبو و عطرآگین:
دولت سلطان بر هر که بتابد نشگفت
گو شود باد هوا بر سر او عنبر سای(۷۴۱۱)
*عنبربوی؛ صفت هنری آن چه که بویی شبیه عنبر دارد، کنایه از خوشبو و دلپذیر:
کدام خواجه ؟ خداوند خلق عنبر بوی
کدام خواجه خداوند دست گوهر بار(۳۲۶۷)
*عنبر سرشت؛ صفت هنری آن که سرشتی شبیه عنبر دارد و کنایه از معطر و خوشبو:
تو لاله دیدی شمشاد پوش و سنبل تاج
بنفشه دیدی عنبر سرشت و مشک آگین(۵۸۴۸)
*عنبر غبار؛ صفت هنری وکنایه از خوشبو و دل انگیز:
آسمان دیبا سلب گشت و هوا عنبر غبار
گلستان زرین درخت و آدمی سیمین مکان(۶۷۸۲)
*عنبر اشهب زایش بحرست؛ تمثیل برای بیت زیر:
تو بحر جودی و خلق تو عنبر و نه شگفت
از آن که زایش ابرست عنبر اشهب(۳۶۱(
-
- اشهب: هر چیزی که رنگ آن سیاه و سپید باشد، خاکستری رنگ(معین، ۱۳۷۷: ذیل اشهب).
عنتر
-
- عنتر: ابن شدادبن عمرو بن معاویه بن قراد عبسی. از مشهور ترین سوار کاران(فرسان) عرب در دورهی جاهلیت وی در طبقهی اول شعرا قرار دارد واز اهالی نجد می باشد. عنتره به مناعت طبع و پاک سرشتی در میان عرب اشتهار داشت. دیوان شعری را به او نسبت می دهند که بیشتر اشعار آن مصنوع است(معین، ۱۳۷۷: ذیل عنتره). با واژهی عنتر ۱ تصویرتشبیهی ساخته شده است:
*مشبهٌبه بندگان مبارزان عدو از جهت سوارکاری و جنگاوری:
مبارزانی بر تیغ او به تیغ گذاشت
که هر یکی را صد بنده چون عنتر(۱۳۲۱)
عندلیب
← بلبل
عنقا
← سیمرغ
عنوان
-
- با واژهی عنوان ۲ تصویرتشبیهی ساخته شده است:
*مشبهٌبه نام وکنیت ممدوح(ابو یعقوب یوسف ناصرالدین) از جهت برتری:
نخست گفتم کای نام تو وکنیت تو
به خط دولت بر نامهی بقا عنوان(۵۶۷۵)
ای نکتهی مروت را معنی
ای نامهی سخاوت را عنوان(۵۶۱۰)
عود
-
- با واژهی عود ۴ تصویرشامل ۱ تشبیه، ۲ تشخیص و ۱ تمثیل ساخته شده است:
*صورتی از عود هندی؛ مشبهٌبه زلف معشوق از جهت خوشبویی:
ز بس پیچ و چین تاب و خم، زلف دلبر