با ادامه ی جنگ سیر روند محکومیت بین المللی رژیم صهیونیستی بیشتر و بیشتر می شد.علاوه بر تظاهرات مردمی ، مسؤلان رسمی نیز به اظهار نظر می پرداختند در همین باره عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه در هفته ی سوم جنگ گفت :«تراژدی بزرگی که در پیش چشمان ما در لبنان آشکار شده ، ناتوانی جامعه ی بین المللی برای پایان دادن به این جنگ سه هفته ای را ثابت می کند، متاسفانه سوالاتی را در مورد آمریکا و مشروعیت رهبریت آن برای آزادی و عدالت را در ذهن مطرح می کند .هربار که بمبی در لبنان فرود می آید ، ضربه ای را به وجدان جهانیان وارد می کند.»[۱۹۱]
همچنین وزیر امور خارجه ی قطر در همین رابطه می گوید : «در آینده ی نه چندان دور زمانی فرا خواهد رسید که دیگر رهبران کشورهای اسلامی نیز همچون محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران خواستار محو اسرائیل از صفحه ی روزگار شوند.»[۱۹۲]
علی رغم تمامی این موضع گیری و محکومیت ها اسرائیل با حمایت آمریکا در تلاش بود به هر نحوی که شده است موفقیتی در این جنگ بدست آورد اما با تمامی فشار نتوانست کاری از پیش ببرد و مدام شعارهای اسرائیل تغییر می کرد ، ابتدا قرار بود حزب الله نابود شود بعد گفتند سید حسن نصرالله را بگیرند و در دادگاه مبارزه با تروریسم محاکمه کنند و همچنین انتظار داشتند خاور میانه ی جدید را بوجود آورند . در ادامه سعی کردند مانع موشک پرانی حزب الله شوند و همچنین خواستند کمربند بیست کیلومتری در اطراف رودخانه ی لیطانی ایجاد کند اما هیچ کدام از این موارد محقق نشد و بالاخره بعد از ۳۳ روز جنگ با اعلام قطعنامه ۱۷۰۱ آتش بس بین طرفین اعلام شد.بدین ترتیب اسرائیل به اهداف خود در جنگ نرسید.
استاد کرسی استراتژیک در مرکز مطالعات بین المللی و استراتژِیک واشنگتن ، بنام آنتونی کوردسمان اهداف اسرائیل را در جنگ ۳۳ چنین بر می شمارد: «۱-از بین بردن جبهه ی غرب یعنی ایران پیش از آنکه بتواند به کشوری هسته ای تبدیل شود
۲-اعتبار بخشی دوباره به باز دارندگی اسرائیل پس از عقب نشینی یک جانبه از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰میلادی و عقب نشینی از غره در سال ۲۰۰۵ و مقابله با تصویری که اسرائیل را ناتوان و مجبور به عقب نشینی معرفی می کند.
۳-اجبار لبنان به پاسخ گویی ، تاهمچون کشور های پاسخگو رفتار نماید
۴-از بین بردن و یا فلج کردن حزب الله ، البته با این رویکرد که حزب الله را تا زمانی که بعنوان یک قدرت سیاسی اصلی در لبنان به شمار می رود نمیتوان از نظر نظامی فلج کرد.»[۱۹۳] در کل می توان گفت که جنگ ۳۳ روزه تبعات بسیاری را در سطح منطقه به دنبال داشت که در ادامه به بررسی برخی از مهمترین این تبعات میپردازیم.
ب ) تبعات جنگ ۳۳ روزه در منطقه ی خاور میانه:
جنگ ۳۳ در شرایط بسیار حساس منطقه ای روی داد و همان طور که اسرائیل و آمریکا انتظار داشتند با پیروزی بر حزب الله به زعم خود خاور میانه ی جدید را محقق کنند و بتوانند ضربه به خط مقاومت در منطقه، مخصوصاَ جمهوری اسلامی ایران که رهبری این مقاومت را دارد بزنند، اما شکست اسرائیل باعث شد که نقشه ی آنها محقق نشود و نظریه ی باز دارندگی اسرائیل فرو بپاشد.این جنگ که به جنگ نیابتی نیز معروف شد باعث شد که خط مقاومت در خاورمیانه به رهبری ایران تقویت شود و قدرت دولت نهم در چانه زنی بین المللی بالا رود.همین امر حتی موضوع هسته ای و صدور قطعنامه ی شورای امنیت را تحت الشعاع قرار داد.همچنین این جنگ باعث شد که کشورهای اسلامی و مخصوصاً ملت های مسلمان منطقه با مشاهده ی حمایت بی قید و شرط ایالات متحده از رژیم صهیونیستی بیش از پیش آگاه شود که آمریکا بر خلاف آنچه که ادعا می کند در منطقه و موضوع اعراب و اسرائیل بی طرف نیست و همین امر باعث دشمنی بیشتر جهان اسلام با آمریکا شد ، البته این امر از قبل شروع شده بود و با این جنگ تقویت شده و به بیشترین حد خود رسید.
آگوستین ریچارد نورتن ، استاد مردم شناسی و روابط بین الملل در دانشگاه باستن می گوید:«منازعه بین اسرائیل و فلسطینی ها شاخصی برای سنجش روابط آمریکا و جهان اسلام است و این منازعه به طور روز افزون به عنوان عامل جدی برای دشمنی بین جهان اسلام و آمریکا تبدیل می شود»[۱۹۴] از سوی دیگر این جنگ باعث محبوبیت بیش از پیش حزب الله و خط مقاومت در منطقه شد و ملتهای منطقه را به این باور رساند که مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی کار ساز خواهد بود.
اسرائیل می خواست پایگاه مردمی حزب الله را تضعیف کند ولی این جنگ نتیجه ی عکس داد و محبوبیت حزب الله بیشتر شد.
این موضوع را نظرسنجی ها تأیید می کنند« یک نظر سنجی که سه هفته بعد از بمباران اسرائیل بوسیله ی مرکز اطلاعات و تحقیقات بیروت انجام شد، نشان داد ۷۸ درصد مردم از نبرد حزب الله با اسرائیل حمایت میکنند.
این رقم ۸۰ درصد مسیحیان لبنان را در بر داشت…دولت ایالات متحده به مدت ۵ هفته با قدرت از اسرائیل حمایت ، و آنرا به بمباران لبنان تشویق کرد…رهبران آمریکا به دلیل تشویق آشکار اسرائیل و تأمین سلاح برای این حملات اسراییل و تأخیر در اجرای آتش بس که می توانست مانع این خون ریزی شود، تقریباً آماج محکومیت جهانی قرار گرفتند » [۱۹۵]
یکی دیگر از موضوعاتی در این جنگ بسیار نمود پیدا کرد شکســت افسانه ای شکست ناپذیری ارتش اسرائیل بود. ارتشی که توانسته در طی ۶ روز چندین ارتش کشورهای عربی را شکست دهد ، در طی ۳۳ روز نتوانست از پس یک گروه چریکی برآید و همین امر باعث شد که بازدارندگی رژیم صهیونیستی با شکست مواجه شود.
در همین رابطه نویسنده و اندیشمند اسرائیلی رؤفین بدهستور در روزنامه هاآرتص چنین می گوید:((شکست اسرائیل را نمی توان وارد آمدن یک سیلی بر گوش اسرائیل به شمار آورد بلکه این یک شکست ویرانگر به معنای واقعی کلمه بود.هفته های اخیر که در آن ارتش اسرائیل که بزرگترین و قوی ترین ارتش خاور میانه وارد جنگ با ۵۰ رزمنده حزب الله در بنت جبیل میشود و در این جنگ که بیش از دو هفته طول می کشد نمی تواند این رزمندگان را شکست دهد))[۱۹۶] همچنین این شکست در افکار عمومی اسرائیل نیز بسیار تأثیر گذار بود و مردمی که از نقاط مختلف دنیا با وعده ی زندگی در آسایش و رفاه و امنیت در سر زمینهای اشغالی گرد آورده شده بودند بعد از گذشت چندین دهه همه روز شاهد جنگ و درگیری بودند و مخصوصاً در جنگ ۳۳ روز گفته می شود که حدود یک میلیون از شهروندان شهرهای شمالی سر زمین های اشغالی به پناهگاه ها روی آورده بودند و از موشک پرانی حزب الله احساس نا امنی می کردند به همین دلیل از میزان اعتماد مردم به ارتش رژیم صهیونیستی کاسته شده بود ، روز نامه ی یدیعوت آحار نوت در تاریخ ۱۱/۱/۲۰۰۷ از می نویسد) (مردم اسرائیل دیگر به ارتش خود بعنوان قوی ترین ارتش جهان ایمان ندارند امروزی اسرائیلی ها بیمناک تر و بدبین تر شده اند و دیگر به توان نظامی ارتش ایمان چندانی ندارند.))[۱۹۷]
از سوی دیگر با توجه به اینکه قطعنامه ی شورای امنیت در حین جنگ ۳۳ روزه علیه ایران صادر شد این امر باعث شد که این قطعنامه تحت الشعاع جنگ قرار گیرد و پیروزی حزب الله در این جنگ باعث شد که قدرت چانه زنی ایران در مورد موضوعات منطقه ای و بین المللی تقویت شود و ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در موضع انفعال قرار گیرند و عملاً طرح خاور میانه ی بزرگ به دست فراموشی سپرده شود و به اغما برود ، چرا که بعد از روی کار آمدن دولت نهم در ایران و اجرایی نشدن خواسته های ایالات متحده دولت جرج بوش برای خروج از این وضعیت اقدام به اجرای راه برد انتقال بحران به دیگر محور های منطقه کند ، دولت جرج بوش بر این باور بود که با شکستن بازوان ایران و سوریه در لبنان و محروم کردن تهران و دمشق از عمق استراتژیک منطقه ای شان میتواند در پیش برد اهداف منطقه ای آمریکا و اسرائیل بسیار مؤثر باشد ، اما این شکست دردناک تمام نقشه های آنهارا بر باد داد وبدین ترتیب جایگاه ایران در منطقه و مخصوصاً در عراق تقویت شد.
ناکامی رژیم صهیونیستی در این جنگ باعث شد که دولت اسرائیل در جلسه ی هفتگی خود در تاریخ ۱۷/۹/۲۰۰۶ به ریاست ایهود اولمرت، تشکیل کمیته ی دولتی تحقیق در باره ی رخداد های جنگ شمال را به ریاست قاضی وینوگراد تصویب کند ، تا درباره ی عمل کرد دولت و ارتش در جنگ دوم لبنان (۳۳ روزه) تحقیق کنند.
قاضی الیاهو وینوگراد بالاخره بعد از انجام تحقیقات اعلام کرد که مسؤلیت اصلی ناکامی متوجه ارتش می شود و همچنین ضعف بدنه ی سیاسی نیز در این امرسهیم بوده است.در پی آن برخی از مسؤلان رژیم صهیونیستی استعفا دادند . از آن جمله میتوان به استعفای عمیر پرتس وزیر دفاع اسرائیل اشاره کرد.
هرچه بیشتر از زمان جنگ ۳۳ روزه می گذشت تبعات این جنگ بیشتر نمایان می شد . بطوری که خود مسؤلان رژیم صهیونیستی به این امر اذعان داشتند و برخی از آنان این موضوع را در کنفرانس هشتم هرتزیلیا بیان کرده اند.
کنفرانس هرتزیلیا از کنفرانس های مطالعاتی بسیار مهمی است که رژیم صهیونیستی و کشورهای جهـــــان به آن توجه خاص دارند. شرکت کنندگان کنفرانس از مقامات ارشد رژیم صهیونیستی و کارشناسان سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی این رژیم و کشورهای آمریکا ، کانادا و برخی کشورهای اروپایی اند که به بحث و بررسی خطرهای فرارو و گزینه های رژیم صهیونیستی برای مقابله با این خطرها می پردازند.عوزی آراد مدیر سابق مرکز تحقیقات موساد از بنیان گذاران مرکز هرتزیلیاست . وی از سال ۲۰۰۰مسؤل برگزاری کنفرانس سالانه با حضور مقامات و صاحب منصبان اسرائیلی و خارجی شد. اما کنفرانس هشتم هرتزیلیا در سال ۲۰۰۸ همچنان متأثر از جنگ ۳۳ روزه و تبعات آن بود .
بعنوان مثال سرلشگر ایهود بارک دراین کنفرانس می گوید:((در سالهای اخیرهم جنگ گرایان و هم صلح گرایان در اسرائیل اعتقادات افراطی خود را رها کردند.راستی ها فهمیده اند که نمی توانند تمام سرزمینی که مد نظرشان است حفظ کنند.چپی ها نیز پذیرفته اند آرمان شهر «خاور میانه ی جدید» به وجود نخواهد آمد))[۱۹۸] همچنین بنیامین نتانیاهو در این کنفرانس می گوید : «باید از نفوذ بیشتر ایران هسته ای و نزدیک شدن این کشور به مرزهایمان جلوگیری کنیم.عقب نشینی از جنوب لبنان سبب افزایش نفوذ ایران در جنوب این کشور شد و از همان منطقه هزاران راکت بسوی ما پرتاب شد.نباید به ایران اجازه ی نفوذ بیشتر را داد و کار را به جایی رساند که حتی به منطقه ی داخلی و اورشلیم(قدس) نیز نفوذ کند.مانباید به کشوری که موشکهای خود را در سه جهت برای پرتاب نشانه رفته است اجازه ی چنین اقداماتی بدهیم.ما باید بگوییم که در سامریه و یهودیه (کرانه ی باختری) امنیت توسط ما تامین می شود.عامل دیگر بر هم زننده ی ثبات و امنیت ، رژیم تروریستی حماس است که در غزه بوجود آمده است…))[۱۹۹]
این سخنان بنیامین نتانیاهو حاکی از موضع منفعلانه ی اسرائیل در برابر سیاست تهاجمی دولت احمدی نژاد می باشد که بیانگر نفوذ روز افزون ایران و تضعیف اسرائیل است.
همچنین پرفسور یهزکل دروو رئیس و بنیان گذار مؤسسه ی سیاست گذاری ملت، در این کنفرانس گفته است:«تصویر آرمانهای کشور اسرائیل نابود شده است.درگذشته بحث در مورد ساخت کیبوتس و شکوفا ساختن بیابانها بود اما امروزاین تصویر تا حدی به دلیل حوادث سیاسی خدشه دارشده است.اسرائیل زمانی به عنوان پناهگاه یهودیان سر کوب شده شناخته می شد اما این تصویر با واقعیت ژئوپلتیک امروز نا مأنوس است. درمقابل یهودیانی وجود دارند که اسرائیل را عامل یهود ستیزی می دانند ، زیرا کشمکش با فلسطینی ها سبب خیزش اسلام افراطی و متعصب شده است» [۲۰۰]
اما در این کنفرانس تحلیل شائول موفاز در مورد سیاست خارجی ایران و مخصوصاً راهبرد دولت نهم قابل توجه است.وی میگوید : «ایران بیش از آنکه به برنامه ی هسته ای بعنوان یک هدف بنگرد به آن بعنوان ابزاری برای تبدیل شدن به قدرتی هژمون در خاور میانه می نگرد.جاه طلبی های این کشور تنها تهدیدی علیه اسرائیل نیست . احمدی نژاد در اظهار نظر های خود تلاش کرده است جامعه ی جهان را متقاعد کند منافع استراتژیک ایران تنها در مقابله با اسرائیل خلاصه می شود.اما اسرائیل در ملاحظات استراتژیک ایران جایگاه جدی و عمده ای ندارد و ایران تلاش می کند تا مسئله ی اسرائیل را به عنوان تنها دغدغه خود به جامعه ی جهانی نشان دهد به گونه ای که اسرائیل نقطه ی کانونی ستیزه جویی ایران باشد . این رویکرد اهداف دولت ایران را تأمین می کند و چشم رهبران بسیار از کشورهای جهان را به روی حقایق می پوشاند. ظهور ایران هسته ای فاجعه بار خواهد بود. ایران زیر چتر هسته ای، ارزشها و باورهای خود را به کشورهای ضعیف تر تحمیل خواهد کرد… هیچ سرویس اطلاعاتی در جهان وجود ندارد که ادعا کند ایران از توان موشکهای بالستیک برخوردار نیست موشکهای دور برد و موشکهایی که می توانند پایتخت های اروپا و ساحل های شرقی آمریکا را تحت هدف قرار دهد ثمره ی تلاشهای ایران است»[۲۰۱]
این سخنان شائول موفاز بیانگر این واقعیت است که اصولاًجمهوری اسلامی ایران طرف خود را در منافشات منطقه ای اسرائیل نمی داند بلکه اختلاف اصلی بین ایالات متحده و ایران در منطقه می باشد و از سوی دیگر سیاست تهاجمی دولت نهم را نشانه ی تغییر نگاه ها و تغییر کانون بحران می داند و از سوی دیگراین واقعیت آشکار می شود که اسرائیل و کشورهای غربی از هسته ای شدن ایران نگران نمی باشد بلکه از قدرت گیری کشور اسلامی با ارزش های مبتنی بر تعالیم اسلام است که مدل زندگی غربی را قبول ندارد و توانایی الگوشدن در بین ملتهای منطقه را دارا می باشد،واهمه دارند.
به هرحال جنگ ۳۳ روزه باعث شد که سیاست های منطقه ای اسرائیل در منطقه با مشکل اساسی رو برو شود و از سوی دیگر اسرائیل نتوانست خواست ایالات متحده را در به وجود آمدن خاور میانه ی جدید محقق سازد.
بنابر این می توان گفت که سیاست های منطقه ای اسرائیل و همچنین استراتژی خاور میانه آمریکا در پی حمایت قاطع ایران از حزب الله و پیروزی این گروه در جنگ ۳۳ روزه با مشکل اساسی روبرو گشت و این کشورها موضع انفعال قرار گرفتند. در آخر می توان گفت که جنگ ۳۳ روزه یکی از اصلی ترین مصادیق تضعیف سیاست های منطقه ای اسرائیل است، چراکه نه تنها خاورمیانه جدید شکل نگرفت بلکه زمینه برای شکل گیری خاورمیانه اسلامی مهیا شد.
اسراییل برای رفع تبعات این شکست و همچنین ایجاد امید در بین مردم خود این با حمایت آمریکاجنگ بر علیه حماس را شروع کرد که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.
۳- حمله ی اسرائیل به نوار غزه(جنگ ۲۲ روزه):
یکی دیگر از مصادیق تضعیف سیاست های منطقه ای اسرائیل، حمله این رژیم به نوار غزه و شروع جنگ ۲۲ روزه می باشد. همان طور که بیان شد، رژیم صهیونیستی متاثر از رادیکال شدن فضای منطقه دست به اقداماتی زد که جنگ ۲۲ روزه نیز یکی از آن اقدامات می باشد. به همین دلیل در این گفتار به طور کامل به بررسی حمله اسرائیل به نوار غزه خواهیم پرداخت.
در فصول گذشته بیان شد که گروه حماس مولد فکر انقلاب اسلامی ایران می باشد. گروه های مقاومت در منطقه همواره مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران بوده اند ،اما باتوجه به تحولات منطقه پس از حوادث ۱۱سپتامبر این گروه ها در موضع انفعال قرار گرفتند ،چرا مهمترین حامی آنها یعنی جمهوری اسلامی ایران ،خود شدیدا تحت فشار بود .
تااینکه با روی کار آمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد و اتخاذ مواضع ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی شدید توسط وی وهمچنین حمایت ها و کمکهای فراوان ایران از این گروه ها ددر این مقطع، دوباره روحی تازه در آنان دمیده شد و آنها بار دیگر به ادامه ی مقاومت مصمم شدند.
گروه حماس با الهام از گفتمان انقلابی احیا شده توسط دولت نهم با سه شعار محوری: اسلام خواهی ، مقاومت و خدمات رسانی به مردم. وارد انتخات پارلمانی فلسطین شد و در این انتخابات حماس با کسب ۹/۴۲ درصد آراء در مجموع ۷۴ کرسی را بدست آورد در حالی که فتح توانست ۴۵ کرسی را تصاحب کند. این پیروزی حماس باعث شگفتی کشورهای اروپایی، آمریکا و اسرائیل شد. این انتخابات نشان داد که مردم فلسطین گزینه ی مقاومت را انتخاب کرده اندو نشان دادند که سر سازش با رژیم صهیونیستی را ندارد .
از سوی دیگر بزرگترین منادی مقاومت و عدم سازش در منطقه جمهوری اسلامی ایران بود که محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران با قاطعیت تمام این موضوع را در مجالس بین المللی مطرح می کرد.
کشورهای غربی و مخصوصاً اسرائیل نتوانستند پیروزی حماس را تحمل کنند ، مقام های اسرائیلی از آن به عنوان زلزله ی سیاسی یاد کردند و اعلام کردند حاضر به همکاری با این دولت نیستند. با پیروزی حماس در ۵/۱۱/۱۳۸۴ قرار بود که مجلس قانون گذاری فلسطین در ۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۴ افتتاح شود اما نیروهای اسرائیلی همزمان با این روز تدابیر شدید امنیتی و پست های بازرسی را در اطراف رام الله به اجرا گذاشتند و به نمایندگان جنبش حماس برای شرکت در این جلسه اجازه نداد ، نمایندگان حماس ناچار شدند از طریق ویدئو کنفرانس در این مراسم شرکت کنند.
اصولاً بعد از پیروزی حماس در این انتخابات سیاست گرسنه نگه داشتن ملت فلسطین و محاصره ی غزه با هدف مجازات دسته جمعی فلسطینی ها در خصوص انتخاب این دولت و نیز وادار ساختن حماس به تغییر موضع خود در قبال رژیم صهیونیستی از سوی اسرائیل و با حمایت غرب به مرحله ی اجرا گذاشته شد.
با آغاز به کار دولت جدید فلسطین به رهبری حماس در تاریخ ۱۰/۱/۱۳۸۵ (۲۰۰۶) اسرائیل پرداخت درآمدهای گمرکی و سایر عوارضی را که از تشکلات خود گردان جمع آوری می شد متوقف کرد، در این بین محاصره ی غزه شدید تر شد و بعد از گذشت حدود چند ماه از این وضعیت اسرائیل حملات شدیدی علیه حماس در نوار غزه را به اجرا درآورد ،در اولین اقدام اسراییل نیروگاه برق غزه را منهدم کرد و غزه را در خاموشی فرو برد.بعد از حدود گذشت دوهفته از این اوضاع می رفت که حماس با خطر جدی مواجه شود که نیروهای حزب الله با انهدام یک تانک میرکاوا و به اسارت در اوردن ۲ سرباز اسرائیلی جبهه ی جدیدی دی برابر اسرائیل گشودند که منجر به جنگ ۳۳ روزه گشت. که در گفتار پیشین بطور مفصل آنرا بررسی کردیم.
بعد از حوادث مربوط به جنگ ۳۳ روزه اوضاع بر رژیم صهیونیستی بیش از پیش سخت شد ازسوی دیگر محاصره ی نوار غزه همچنان ادامه داشت و رژیم صهیونیستی توانست با اختلاف افکنی بین حماس و فتح بین این دو گروه درگیری ایجاد کند و پس از درگیری های این دو گروه حماس توانست ضمن بیرون راندن فتح از نوار غزه کنترل این منطقه را بدست آورد.نوار غزه به لحاظ جغرافیایی در حاشیه ی دریای مدیترانه با مساحتی حدود ۳۶۰ کیلومتر مربع واقع است.این منطقه از جنوب غربی با مصر و از شمال و شرق با رژیم صهیونیستی هم مرز است .مردم غزه عموماً مسلمان و فلسطینی هستند و کمتر از یک درصد مسیحی نیز دارند.غزه نسبت به مساحتش یکی از نقاط پرتراکم جمعیتی در سطح دنیاست.
تحریم ها علیه حماس همچنان ادامه داشت و نوار غزه همچنان در محاصره بود از سوی دیگر با توجه به نزدیک شدن سالهای پایانی دولت جرج بوش و در پی در موضع انفعال قرار گرفتن ایالات متحده و اسرائیل در منطقه با توجه به سیاست های تهاجمی جمهوری اسلامی ایران و پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه ایالات متحده سعی کرد به هر نحوی که شده لا اقل در مورد صلح اعراب و اسرائیل کاری انجام دهد به همین دلیل کنفرانس صلح آناپولیس در تاریخ ۳ شنبه ۶ آذر ۱۳۸۶ (۲۷نوامر۲۰۰۷) در آکادمی نیروی دریایی ایالت مریلند آمریکا با حضور رهبران آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر برگزار شد .و در پایان این کنفرانس اعلام شد که توافق شده بین اسرائیل و محمود عباس که یک کمیته ی راهبردی برای حل و فصل مشکلات تشکیل شود.اما همانطور که بعداً نیز مشخص شداین امر بدیهی است صلحی پایدار در خاور میانه بدون خواست ایران تحقق پیدا نخواهد کرد.
چراکه هدف استراتژیک حماس آزادی همه ی سرزمین فلسطین ، بر اساس خط مشی حماس که در ماده ی ۳۲ جنبش حماس بیان شده، بود. حماس همین امر را مورد تاکید قرار می داد و به همین دلیل از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی سر باز می زد و جمهوری اسلامی ایران از این موضع حمایت می کرد.از سوی دیگر حماس با توجه به شرایط خود اهداف مرحله ای داشت که آن رامی توان چنین دسته بندی نمود:
۱- آزاد سازی کرانه ی باختری و نوار غزه.
۲- اسلامی کردن جامعه ی فلسطین
۳- تاکید بر مشروعیت پیکار مسلحانه
۴- ادامه ی انتفاضه
۵- پاسداری از وحدت ملی
۶- برچیدن آبادی های یهودی نشین ، آزادی زندانیان و عدم تجاوز به غیر نظامیان
۷- فعال کردن عمق عربی و اسلامی .
رژیم صهیونیستی و ایالات متحده سعی داشتند به هر نحو شده این گروه را با چنین تفکراتی از صحنه ی سیاسی فلسطین حذف کنند.مخصوصاً اینکه این گروه متحد ایران نیز بود.
از سوی دیگر بعداز جنگ ۳۳ روزه شکافهای اجتماعی اسرائیل زیاد شده بود و همین بسترهای اجتماعی مسلماً بر رفتار سران صهیونیست اثر گذار بوده است.این عوامل را چنین می توان بر شمرد:
«۱- ماهیت نقش کاربردی طرح صهیونیستها و تضاد ریشه ای آن با ساکنان اصلی سر زمین فلسطین و کشور های هم جوار آن
۲- نگرش توسعه طلبانه برای تکمیل عملیات شهرک سازی و جایگزینی(یهودیان به جای اعراب) به عنوان مبنا اصلی طرح صهیونیسم
۳- ماهیت حکومت بطوری که خشونت ابزاری ضروری، برای ارتش اسرائیل به شمار می آید و این رژیم همواره با ترویج مفهوم «دژ محاصره شده» ضرورت پایبندی به خشونت رامورد تاکید قرار می دهد
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله تاثیر سیاست خارجی ایران در دولت نهم بر سیاست های ...