هر گاه خواستید، به کتاب الله تفّأل بزنید؛ پس سوره اخلاص را سه مرتبه بخوانید بعد از صلوات سه مرتبه« اَللّهمَّ اِنّی تَفَاَّلتُ بِکِتابِکِ، وِ تُوَ کَلتُ عَلَیکَ، فَارِنی مِن کِتابِکَ، ما هُوِ مِکتُومٌ مِن سِرِّکَ المِکنُونِ فی غِیبِکَ» سپس قرآن را بازکنید و از همان خط اول بدون آنکه شمرده شود فال را بگیرید. ( همان، ۱۰۸۲)همچنین، بعدازآمدن اسلام، استخاره(فالگرفتن با قرآن)آنقدرمقدّس شد،که مسلمانان برای انجام امورنیک ازاستخاره بهره میبردند. واز تَطَّیُر دوری میکردند. از رسول گرامی (ص) نقل است؛ که فال راخوش میداشت وتطیّرراخوش نمیداشت. «ما خابَ مَن إِستَخارَولا نَدِمَ.»هرکه از خداخیر جوید نومید نشود وهرکه مشورتکند نادم نگردد. (نهج الفصاحه،۱۳۵۶: ۵۳۶) از تاریخ عهد باستان و به گواه قرآن مجید داستان موسی و فرعون را شنیدهایم؛ که چگونه منجّمان فرعون را از تولّد موسی با خبر کردند. و پس از آنکه مادرش او را به رود نیل انداخت، تا زمانی که موسی در کاخ فرعون بزرگ شد، سر انجام کاخ فرعون را نابود کرد. منجُمان تمام این وقایع را از پیش به فرعون گوشزد کرده بودند. همینطور منجّمان درمورد ولادت پیامبران دیگر هم پیشگوییهای دقیقی داشته اند. که به هیچ عنوان نمی توان نقصی درآنها یافت؛ و این حقایق را زیر سوال برد.
دعای استخاره: «در اغلب کتب فقهی کهن فریقین آمده است. دعای سی و سوم صحیفۀ سجادیه دعای استخاره است. در البلد الامین کفعمی (۸۴۰-۹۰۵ق) چندین دعا، برای نمازاستخاره و استخاره به قرآن و تسبیح و رقعه های کاغذ (ذات الرّقاع) آمده است .»(خرمشاهی،۱۳۶۸، ج۱: ۳۷۷)
۲-۷- فال و استخاره از نظر برخی ادیان
با توجه مستنداتیکه ازپیامبران: زکریّای نبّی، دانیال حکیم، و اشعیای نبّی به دست آمده است، پیامبران، هم مانند دیگر انسانها دست به پیش بینی و پیشگویی زدهاند، یا از پادشاهی کسی درآینده، یا از آینده یک سرزمین، برافتادن یک قوم در یک زمان معیّن و… خبر دادهاند. حال این پیش بینی ها گاهی منفی و گاهی هم مثبت بوده است. مانند: «انبیای قرن سوم قبل از میلاد، در بارۀ اینکه خداوند سرانجام چگونه دشمنان را بیرون خواهد راند. و از عهد خویش دفاع خواهد کرد؛ بریک رأی نبودند. آیا این کاربه دست یک انسان صورت میگرفت یا بدون او؟ بعضی از پیامبران معتقدند؛ به مداخلۀ مستقیم و بموقع خداوند بوده است. در کتاب زکریای نبّی، باب ۹ آیات ۱تا ۱۰، چشم به انتظار شاهی است، و پیشگویی می کند، که سلطنت او از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای زمین خواهد بود.» (ک.ادی، ۱۳۴۷ :۳۱۸)
«پیشگوییهای مندرج در فصول ۲۴ تا ۲۷ اشعیا، مانند: کتاب دانیال و زکریّای نبی، چندان به مسئلۀ سلطنت مربوط نیستند.ولی همه دراین نکتۀ اساسی مشترکندکه، شاهان بطلمیوسی شریر و اهریمنی هستند ،زیرا عدالت یهوه را اجرا نمیکنند.»(همان)
«درکتاب دانیال، باب یازدهم آیۀ ۴۵ تا باب دوازدهم آیۀ اول این کتاب، پیشگویی مندرج است که برافتادن دشمنان قوم یهود درحوالی اورشلیم، نزدیک کوه مقدّس، حکایت می کند. این پیشگویی برپایۀ پیشگوییهای مشابه قدیمیتری، استواراست که درکتاب یوئیل( ازدورۀ حکومت پارسیان )، و باب دوازدهم و چهاردهم کتاب زکرّیا ( قرن سوم ق.م) آمدهاند. مداومت و دراز عمری اندیشه و گفتاری که درباب یازدهم دانیال، آیۀ ۱۴، دربارۀ برخاستن اورشلیم در۲۰۰ ق.م است، نشان میدهدکه، این گونه پیشگوییهای دینی تا چه اندازه دارای اهمّیّت ونتیجه بخش بوده اند. (همان،۳۶۷)
در کتاب «اشعیای نبی» یک سلسله پیشگویی ها جمع است، فصول۲۴ تا ۲۷ متعلق به دوره بطلموسیان است. این بخش خود مجموعۀ ده پیشگویی مکاشفتی است که بعضی به نثر و بعضی به شعرند. (همان،۳۱۰)
در کتاب زکرّیای نبی، در خصوص پیشگوییهای که در آن زمان انجام گرفته است یاد شده و برای مثال، در باب ۱۲ آیۀ ۱ تا باب ۱۳ آیۀ ۶، یک پیشگوییاست به توسط مردی اورشلیمی از آیندۀ پر شکوه قوم اسرائیل. وقتی قوای مقدونی به وسیلۀ خداوند به جنون مبتلا شود، یهودیه اعتلا خواهد یافت، و نابودی بت پرستان وانبیای کذاب به یقین خواهد پیوست. ( همان،۳۱۴)
درکتاب دانیال از عهد عتیق، روایت شده است؛ عدّهای ایرانی -پیشگویی کرده اند، که بزودی سلطۀ اروپائیان منفور به خواست خداوند از ایران و آسیا برخواهد افتاد، و مشرق زمین باردیگر مجدوعظمت گذشتۀ خودرا باز خواهد داشت. این روایت در قطعاتی که در پیشگویی گشتاسب ( ویشتاسب = هیستاسپس)آمده است. ( همان، ۱۸)
پیشگویی های زرتشت: دینکرد، یکی از معجزات زرتشت است. و در آن، پیشگوییهایی دربارۀ دین پذیری گشتاسپ و نبردهایش با ارجاسپ آمده است.که البتّه از آن حضرت پیشگوییهای زیادی نقل شده است. امّا شاید یکی از جالبترین مکاشفات زرتشت، پیشگویی۱۵۰۰ سال آخر گیتی و به قول معروف، علائم آخرالزمان است.
«آن بد تخمان که به ایرانشهر (سرزمین ایران)برسند، از بدترین تبار و بیهنرترین آفریدگان باشند…دارای پرچمی افراشته و زینهای مرکبشان سیاه رنگ باشد، چهرههاشان آفتاب سوخته و مویی ژولیده بر سر و صورت دارند…از پست ترین نژاد و از فرزندان زویش باشند که چون نیک بنگری آنان را تخمه و جد و بُن پیدا نیست.
آنان به جادوگری و وعدههای دروغین به سرزمینهای ایران که من، اورمزد، آفریدم، بتازند و بسیار دیها که ویران کنند. و چاه ها که بخشکانند و دانشمندان که کشتار کنند و بسیار کتابها که بسوزانند و لوحها که بر آب ریزند و آتشها که خاموش کنند و بر این کارشان نیز تا ابد مفتخر باشند… » ویا «در باره آن پیش بینی ( که )زرتشت کرد و چگونه اوبه راهنمایی هرمزد ( دین را) به جهانیان نمود.» (بهار،۱۳۶۲: ۲۰۸)
۲-۷-۱- فال نیک و استخاره در اسلام
انسان عاقل، وقتی میخواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی می کند و فکر خود را که موهبّتی خدادادی است بهکار میاندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد؛ ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیّت مشورت دارند؛ در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد؛ و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چارهای ندارد جز اینکه به خدای خود متوسّل شده، خیر خود را از او مسألت نماید، که این همان «استخاره» است. روایات زیادی در رابطه با استخاره است . استخاره، انسان را از تحیّر و سرگردانی خارج میکند و راهی پیش پای او میگذارد.
فال نیک و بد زدن، درمیان همۀ اقوام بوده و هست. به نظرمیرسد، سرچشمۀ آن، عدم دسترسى به واقعیات و ناآگاهى ازعلل واقعى حوادث است.» (مکارم شیرازی ،۱۳۷۴: ۵۲) چون، فال نیک، حرکتآفرین و امیدآوراست. و اثر روانی زیادی در انسان دارد، به همین منظور پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرمودهاند.
در دوآیهای که در ذیل آمده است؛ بشر خواسته است با ترفند و تحکیم طرف مقابل وایجاد رعُب و وحشت با فال بدزدن، او را از هدفش دور نماید. در حالیکه پیامبران می دانستند: که فال بد هرگز موجب قبول خداوند نخواهد بود.در سوره نمل آیه ۴۷ آمده است : ( قالوا اطَّیَّرنا بِکَ وَ بِمَن مَّعَکَ قالَ طائِرُ کُم عِندَ اللهِ بَل اَ نتُم قَومٌ تُفتَنُونَ ) :( گفتند: ما به تو و پیروانت فال بدزدهایم، گفت : فال بد شما نزد خداست، بلکه شما گروهی هستید، که مورد آزمایش قرار گرفته اید).
قوم صالح (ع) خطاب به او گفتند : ماتو و هم مسلکانت را شوم میدانیم، چون میبینیم از روزی که تو قیام به دعوت خود نمودی، ما گرفتار محنت و بلایا شدهایم، پس ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم. صالح (ع) در جواب آنها فرمود طائر شما و نامۀ اعمال شما نزد خداست، یعنی بهره شما از شّر و آن عذابی که اعمال شما نزد خداست، بلکه خداوند شما را با خیر و شر » میآزماید. تا مؤمن و کافر و مطیع و عاصی، از یکدیگر متمایز و جدا گرداند. (شاکر، ۱۳۸۶،ج۳: ۵۰۲)
همچنین،دربارۀ پرهیز از فال بد در سوره یس: آیه ۱۸ و ۱۹آمده است: (۱۸) ( قا لُوا آاِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لَئِن لَّم تَنهُوا لنَرجُمنَّکم و لَیَمسَّنَّکُم مِّنّا عَذابٌ اَلیمٌ :( گفتند: ما به شما فال بد می زنیم؛ اگر دست برندارید شما را سنگسار می کنیم، و از ناحیۀ ما عذابی دردناک به شما خواهد رسید.)
(۱۹)قالُوا طآئِرُکُم مَعَّکُم اَئِن ذُکِّرتُم بَل اَنتُم قَومٌ مُّسرِفُونَ ) :( پیامبران گفتند: فال بد ونحوست شما با خود شماست، اگر متذکّر و متعّظ شوید، بلکه شما مردمی مُسِرف و تجاوز پیشه اید.)
مردم قریه در مقام تهدید پیامبران گفتند: ما شما را شوم و نحس میدانیم و سوگند میخوریم. که اگر دست از دعوت خود برندارید. و همچنان به تبلیغ ادامه دهید شما را سنگسار میکنیم و از ما عذابی شدید و دردناک به شما میرسد. پیامبران در پاسخ گفتند : آن چیزی که جا دارد. به آن فال بد بزنید همراه خودتان است، که عبارتست از حالت اِعراض و تکذیبی که نسبت به حق دارید و نمی توانید آن را بپذیرید و اگر هم به حق تذّکر داده شوید؛ و توحید خدا و رجوع بسوی او برای شما بیان شود؛ به جای آانکه ایمان بیاورید، آن را
انکارمیکنید وعلّت اصلی انکار شما مردمی مستمّر در معصّیت ومتجّاوز از حد هستید. (طباطبایی، ۱۳۸۶، ج۴: ۶۰)
بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعى و تکوینی ندارند، ولى داراى آثار روانى هستند؛ چرا که فال نیک امید آفرین است در حالیکه فال بد موجب یأس و نومیدى و ناتوانى در انجام و یا ترک کاری میشود. بنابراین، نمیتوان به صورت کلّی؛ فال را خُرافه پنداشت، همانطور که در سخنان پیشوایان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نیک سفارش شده است. که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمیشد. و از آنجا که دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال میکند، از فال نیک نهى نکرده، ولى فال بد را به شدّت محکوم میکند. پیامبر اکرم(ص)، تفأل (فال نیک) را دوست میداشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع میفرمود. (طبرسی،۱۴۱۲: ۳۵۰)
روایت شدهاست، چنان که پیامبر (ص)گاهی به اسم یا چهرۀ افراد تفأل میزده است: در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود، که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند. مثلاً در جریان برخورد مسلمانها با کفار مکّه درسرزمین«حدیبیه» میخوانیم هنگامیکه سُهَیل بن عمرو به عنوان نمایندۀ کفار مکّه، به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: «قد سَهل علیکُم امرکُم»؛ یعنی از نام سُهیل من تفأل میزنم؛ که کار شما سهل و آسان میشود. (ابن شهر آشوب مازندرانی، ۱۳۷۹: ۲۰۳)
درباره استخاره کردن روایات بسیاری از پیامبر وامامان معصوم نقل است ؛که چند روایت از کتاب « استخاره با قرآن» به نقل از نگارنده آن کتاب آمدهاست: به نقل از رسالۀ علامه مجلسی، به سندهای بسیار، شیخ مفید وسیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت کرده اند که حق تعالی میفرمایدکه «از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید.» ( مقدم، ۱۳۸۳ : ۵)
سیدبن طاووس، به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که میگفت : «هرگاه در امری طلب خیر از حق تعالی کرده باشم، پروا ندارم که به راحت اُفتم یا به بلاء. و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره مینمود، چنانچه سورههای قرآن، مرا تعلیم مینمود.» ( همان، ۶)
وایضاً به سند صحیح، از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت کردهاست که«ما استخاره را یاد میگرفتیم، چنانچه سورۀ قرآن را میآموختیم.»(همان)
شیخ طوسی، به سند معتبر از حضرت امیر المومنین (ع) روایت کردهاست؛ که «چون حضرت رسول (ص) مرا به یمن فرستاد، مرا وصیّت کرد که یاعلی حیران نمیشو.د کسی که از خدا استخاره کند، و پشیمان نمی شود کسی که با مردم مشورت کند.»( همان)
سیدبن طاووس و برقی، به سند های معتبر از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده اند : « هرکه در امری بدون استخاره داخل شود و به بلایی مبتلا شود، خدا اورا در آن بلاء اجری ندهد.» (همان)
همچنین، امام صادق(ع) در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره میفرماید: «…اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ»؛خداوندا! هیچ فال بدى جز به ارادهی تو تحقق نمییابد و خیر و نیکى تنها از سوی توست، و هیچ حفظ کننده و نگهدارندهای جز تو نیست.»(کلینی، ۱۴۰۷: ۲۸۵)
الهی قمشهای، در کتاب راهنمای استخاره، در باره استخاره و دعا وروش آن آوردهاست: که اصل استخاره مورد اتّفاق مسلمانان است و تنها تفاوت درکیفیتِ استخارهاست. و اینکه استخاره واقع را نشان نمیدهد و لذا هرگز استخاره نمیتواند؛ به عنوان یک دلیل شرعی در فقه مورد استفاده قرار گیرد. بلکه استخاره نوعی تفأل است، که برای رفع تحیّر در عمل مفید است. هنگامی که هیچ راه دیگری وجود نداشته باشد. در برخی از دعاهای استخاره نیز این جمله آمدهاست که « اللهم انی تفألّت بکتابک» که معلوم می شود؛ استخاره همان «فال نیک زدن»است. همچنین، هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره یعنی تعیین یکی از دوطرف تردید، و واجبی را حرام نمیکند و حرامی را حلال نمیکند پس تغییر حکم در آن نیست و انسان را از غیب با خبر نمیکند و تنها انسان را ازحیرت و تردید رها می بخشد.(الهی قمشهای،۱۳۸۲: ۱۳-۱۴)
۲-۸- امثال وحکمِ فال واستخاره
مَثَل، جمله های کوتاه و مختصری است که در عین ایجاز، مفهومی وسیع درآن نهفته است. چنانکه می تواند کار ساعتها دلیل آوردن و بحث کردن را بگیرد. « فال و استخاره» در بعضی از جمله ها، قابلیت مَثَل یافته و در گذر زمان بر زبان مردم جاری شدهاست، از جمله:
«فال امام جعفر صادق است، بد ندارد.» همیشه با همه کس، حتی دو ضد، موافق است. نظیر خاکشی مزاج است.
«فال بد، بر زبان بد، باشد.» جامع التمثیل. فال بد زدن، حاکی از بدی دل باشد. (دهخدا، ۱۳۸۶ : ۱۱۳۲) یا بخشی از این ابیّاتِ حافظ و نظامی، که بصورت مَثَل درآمده اند:
رُخ تودر دلم آمد مُراد خواهم یافت چرا که حال نکو درقفای فال نکوست
(حافظ،۱۳۷۹ : ۹۳)
مزن فال بد کـــاورد حال بـــــد مبادا کـــو زنــد فـــــال بـــد
( نظامی،۱۳۷۸: ۹۷۶)
فال نیکو بزن بهر کاری .
این دوبیت سوزنی :
درمثل تا هرکسی گوید که فال نیک و بد رسته دارد چون گیا را برگیا دارد ممــر
فال کردم دست بدخواهانش زیر سنگ باد راست چون دستی که سنگ آسیا دارد زبر
( دهخدا، ۱۳۸۶: ۱۱۳۳)
«تفالوا بالخیر تجدوه » فال نیکو زنید، تا نیکیتان پیش آید نظیر : زبان آید زیان آید.
استخاره:استخاره دل آدمیست. یعنی چون دل به نیکی و حسن عملی گواهی دهد، باستخارۀ قرآن و دیگر استخاره ها حاجت نباشد. نظیر: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. (دهخدا، ۱۳۸۶ : ۱۷۱)
هرکه دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(حافظ، ۱۳۸۴: ۵۷)
مقالات و پایان نامه ها درباره :اهمّیّت بازتاب قَداسَت فال و استخاره درادبیّات منظوم- فایل ...