پیکره اصلی ـ متن اصلی
بررسی جایگاه زن در آثار شاعران عصر مشروطه
۴-۱- مقدمه
شعر در عصر مشروطه تولدی دیگر یافت و مسیر متفاوت انتخاب کرد که تا آن روز تجربه نکرده بود. این تحول ادبیات و به خصوص شعر را دستخوش تحول نمود و آن را به مسیر قلمرو جدید سوق داد.
عواملی که باعث تغییر بنیادین شعر شد. رسیدن به آزادی، دفاع از مردم ستم دیده جامعه، حجاب زنان به عنوان محدودیت و بروز موج دفاع از فمینیسم که در شعر شاعرانی چون ایرج میرزا، نسیم شمال، دهخدا، پروین اعتصامی، عشقی و … آن را میتوان جستجو کرد.
در این راستا هنرمندان نو آفرین با آگاهی از مضمون عصر خویش و با الهام از روح ترقی خواهی و کمال طلبی از صرف عمر و جوانی حتی جان خود بر سر عقیده گذشتند.
«اگر بخواهیم روند نفوذ غرب و رگه های فمینیسم را جویا شویم کسی را بهتر از عشقی نمیتوانیم معرفی کنیم شاید اولین کسی که در ادبیات ایران بت شکنی کرد و مراعات قواعد کلاسیک را تا اندازهئی در هم نوردید و شالودهی ادبیات رومانتیسم را در زبان پارسی بنا نهاد عشقی باشد که هفتاد درصد آثار خود را به سبک اروپائیان سروده است[۱۷۶].»
در آن سالها شاعران و نویسندگان بنام ایران، هر یک تعدادی از آثار خود را به موضوع تربیت و آزادی زنان و تساوی حقوق آنان در خانواده و جامعه اختصاص دادند، به طوری که میتوان گفت، در این اوقات، هیچ شاعر و نویسندهای نیست که کمابیش به این مطلب نپرداخته باشد لاهوتی، ایرج، عارف، عشقی، پروین، کمالی، بهار، شهریار و دیگران هر یک شعرهای زیبای فراوانی به مسئله زن اختصاص دادهاند و همگی با موهومات و خرافات و تعصباتی که بر دوش زنان سنگینی میکرد مبارزه و جهاد نمودهاند.
«عشقی هم در اشعار خود گوشهای از سرنوشت فلاکت بار زن ایرانی را نشان داده است[۱۷۷].»
ایرج بیش از هر کسی حق زنان را ادا کرده است. قطعهی مادر و ابیات زیادی از مثنوی عارفنامه و چندین غزل و قطعه و مثنوی او همه گلهای زیبایی هستند که شاعر به پای پیکرهی آزادی و رهایی دختران ایران نثار کرده است.
به هر صورت همگی معتقدند که زن در حصار حجاب و عقب ماندگیها از حق خود محروم شده است و با شعرشان از حقوق زنان دفاع میکنند.
۴-۲- بخش اول: زن در شعر میرزاده عشقی
سه تابلوی مریم «ایده آل پیرمرد دهگانی»
در این منظومه، شاعر به اصطلاحات اجتماعی نظر دارد. با شیوهای روایی و اصالت مضمون به تصویر صحنهها پرداخته و این اثر از مایه های رمانتیک، برخوردار است و میرزاده ایده آل خویش را در دیباچه انقلاب ادبیات ایران معرفی کرده و اعتقاد دارد که به ایجاد «طرز نو» در شعر فارسی، دست یافته است[۱۷۸].
قدرت تصویر سازی و بیان صحنهها در سه تابلوی عشقی، بسیار هنرمندانه و بدیع است. تحولات سیاسی- اجتماعی و فساد حاکم بر جامعهی شاعر و فریب مردم، به خوبی در آن نمایان است. فضای داستانی آن، فضایی غمبار و اسفناک است که بر آمده از روزگار حاکم بر عصر مشروطه است.
«ایده آل عشقی و برخی از دیگر آثار او از نخستین گامها در راه تجدد شعر فارسی است.[۱۷۹]»
تابلوی اول:
در تابلوی نخستین، شاعر که «اوایل گل سرخ و انتهای بهار» در «در بند، شمیران، سرسنگی، کنار دیواری، نشسته، به طور تصادفی شاهد فریب خوردن دختر دهقانی از جوان شهری است؛ در پایان این تابلو و … آوای قهقههی کبک از کوهها به گوش میرسد، سپس «بادی اندک سرد» میوزد که شاید به سرانجام شوم این فریب اشاره دارد.
آن گاه همین صحنه با نمایش عناصر عشق و بهار به آرامی محو میشود.
صدای قه قه کبکی زکوهسار آید
غریو ریختن آب، از آبشار آید
زدور زمزمهی سوزناک تار آید
در این میانه صدایی از آن دو یار آید …
وزان، ز جانب توچال بادی اندک سرد
که شاخه های درختان از آن به هم میخورد» (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۱۷۸)
در این نمایش نامه میرزاده با آغازی زیبا در توصیف بهار خودش راوی آن تا انتهای ماجرا است:
اوایل گل سرخ است و انتهای بهار نشستهام سر سنگی کنار یک دیوار
جوار درهی دربند و دامن کهسار فضای شمران اندک زقرب مغرب تار
هنوز بد اثر روز، بر فراز اوین (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۱۷۴)
بعد از توصیف دامن کهسار شمیران، شاعر مریم را در نظر خود میبیند «مریم» محور این نمایش است سپس جوانی که با مریم، نقشهی دوستی دارد پیدا میشود.
ادامهی این تابلو به گفتگوی عاشقانه این دو نفر میپردازد.
فکنده زلف ز دو سوی بر جبین سفید تلالویی به عذارش زماهتاب پدید
نگاه مردمک دیدهاش سوی بالاست عیان از این حرکت، گو توجهش به خداست
و یا در این حرکت چیزی از خدا میخواست گهی نظر کند از زیر چشم بر چپ و راست … (عشقی، ۱۳۵۰، صص ۱۷۵- ۱۷۶).
تابلوی دوم: روز مرگ مریم
در این تابلو، ماه آخر فصل پاییز و سپری شدن بهار و طبیعت، توصیف میشود. سپس مراسم ماتم و مرگ مریم فرا میرسد:
«بکندهاند یکی گور و قامت مریم بخفته است در آن تیره خوابگاه عدم … (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۱۸۰).
سپس شاعر به ادامهی سرگذشت مریم و آشکار شدن راز و خودکشی او اشاره میکند.
همین که دید بر ننگ وی، پدر پی برد: غروب تریاک آورد خانه و شب خورد (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۱۸۱).
تبدیل سریع بهار به پاییز تصویری از سرگذشت مریم است، که فریب وعدههای پوشالی جوان عیاش شهری را خورده و در پایان برای فرار از شرم و شکست چارهای جز مرگ نداشته است[۱۸۰].
تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم
در این تابلو، پیرمرد داستان غمگین و حوادث تلخ گذشتهی زندگی خود را بیان میکند.
درون خاک، مرا دختری جوان افتاد برای آنکه جوانی شود دو روزی شاد (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۱۸۳).
پدر مریم در این دیدار با میرزاده، ماجرای زندگی خود را کاملاً بیان میکند و میگوید: من اهل کرمانم شغلی نداشتم در سال (۱۳۱۸) جوانکی حاکم کرمان شد و مرا معاون خود نمود و روزی حاکم مرا به سوی خود خواند و از من «خانمکی» خواست و گفت:
«برو بجوی که جوینده است یابنده».
منابع پایان نامه درباره :ادبیات زنانه در آثار (میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف ...