فصل پنجم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱٫ مقدمه
برخی اندیشمندان و صاحب نظران اجتماعی و دینی، نقش زن، را محدود به نقش مادری و همسری می دانند و معتقدند که زنان حق حضور در اجتماع و انجام مسئولیت های دیگر را ندارند. در مقابل عده ای دیگر از صاحب نظران معتقدند که زنان علاوه بر نقش مادری و همسری، توانایی و صلاحیت انجام سایر نقش های اجتماعی را نیز دارند (ربیع نتاج؛ روح الله زاده اندواری، ۱۳۸۹: ۱۴۵). از نظر پارسونز، زنان برای مراقبت کردن از دیگران، مادری کردن و ایفای نقش عاطفی قابلیت بیشتری دارند او معتقد است که زنان کاملا عملگرا و فاقد توان جسمانی برای انجام بسیاری از کارها هستند. او تقسیم جنسی کار در خانواده؛ رضایت اعضا، کارآمدی و ثبات نهاد خانواده را تامین می کند (گارت،۱۳۸۰: ۴۶). پارسونز معتقد است که نقش های سنتی در جوامع صنعتی نیز دارای کارکرد است و نقش زن و مرد تفکیک شده است و نقش کلیدی برعهده مرد است و به روابط خانواده با دنیای خارج معطوف است و نقش نمایشی بر عهده زن می باشد و به روابط درونی خانواده مربوط است (پارسونز، ۱۹۹۵: ۴۵) و به بیان دیگر مرد کارکرد ابزاری و زن کارکرد عاطفی و احساسی را ایفا می کند (کینگ،۱۹۶۹: ۵۱) و او معتقد است برای آنکه خانواده بتواند کارکرد موثری داشته باشد باید نوعی تقسیم کار جنسی در آن برقرار باشد و این تقسیم نقش باعث حفظ و وحدت خانوادگی می شود. و در نتیجه اگر کارکردهای زن و مرد در خانواده شبیه هم شود، رقابت میان آنان زندگی خانوادگی را مختل خواهد کرد و نقش خانواده از نظر استواری اجتماعی تضعیف می شود (ریتزر،۱۳۷۴: ۴۶۷).
اینگلهارت، به دنبال فهم چگونگی و چرایی تغییر و تحولات فرهنگی و ارزش ها و نگرش های جوامع بیان می کند تغییرات تکنولوژیک و اقتصادی و میراث فرهنگی، ارزشی و اجتماعی جوامع بر تغییرات ارزشی و نگرشی تاثیر دارد و ادعا می کند که تغییرات محیطی و کلان در سطح جامعه به دگرگونی ها در سطح فردی می انجامد او به مسئله دینداری بر امنیت انسانی و همچنین به رابطه بین توسعه یافتگی و دینداری می پردازد. او به مسئله نوسازی توجه می کند و معتقد است که شرایط زندگی مردم را عوض می کند و از آسیب پذیری شان می کاهد و منظورش از مدرنیزاسیون این است که صنعتی شدن، نتایج اجتماعی- فرهنگی را به همراه دارد که موجب تغییرات زیادی در میزان تحصیلات و تغییر نقش های جنسیتی و در نتیجه تحولات خانوادگی می گردد.
امروزه کسی نمی تواند نقش و حضور زنان را در جامعه انکار کند؛ چرا که زنان نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل داده و نقش او را در رشد و تعالی انسان و جامعه انسانی را نمی توان نادیده گرفت و حتی عدم حضور زنان در برخی عرصه ها و مشاغل می تواند به جامعه صدمه بزند.
تمرکز نظریه مبادله اجتماعی روی این است که در مقابل چیزی که داده می شود چه چیزی گرفته شده است و بر طبق این نظریه افراد از رفتارهای پرهزینه دوری می کنند و به دنبال موقعیت هایی هستند که پاداش زیاد در برابر هزینه کم داشته باشند (کوزر و لوزنبرگ، ۱۳۷۸: ۱۰۳). فرض اساسی این نظریه این است که افراد در انتخاب های خود منطقی بوده و درصدد به حداکثر رساندن سود خود از برقراری ارتباط با دیگران هستند. در این دیدگاه روابط بین زن و مرد هم یک نوع مبادله است در این پژوهش فرض اصلی این است که آیا آسیب های ناشی از نقش زنان در جامعه بر عملکرد خانواده تاثیری دارد؟ که بر اساس این رویکرد اگر سود و هزینه برای زوجین برابر نباشد منجر به احساس بی عدالتی و نابرابری در مبادله می گردد و در اینجا احساس زیان دیدگی به فرد دست می دهد که منجر به پایان یافتن رابطه زناشویی می شود (جلیلیان،۱۳۸۸: ۴۵). حضور و نقش زنان، علی رغم پیامدهای مثبتی که دارد؛ دارای آسیب ها و خطراتی است که متوجه خود زنان و خانواده می شود. بنابراین با توجه به انواع آسیب هایی که زنان متحمل می شوند پیامدهایی بر عملکرد خانواده ها دارد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی آسیب های نقش زنان در جامعه و میزان پیامدهایی که بر خانواده های یزدی دارد صورت می گیرد. و همچنین تاثیر متغیرهایی چون سن، وضعیت تاهل زنان، تحصیلات خود و همسر، تعداد فرزندان، درآمد و وضعیت اشتغال بر میزان حضور زنان در جامعه مورد سنجش قرار گرفته است. بدین منظور برای سنجش متغیرها از پرسشنامه های محقق ساخته و پرسشنامه های استاندارد که از پایایی و روایی مطلوبی برخوردار بوده اند و در تحقیقات دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته اند، استفاده شده است. با توجه به جامعه آماری این پژوهش با توجه به فرمول کوکران ۳۸۴ نفر و صد نمونه به عنوان زن شاغل و جمعا ۴۸۴ نفر از زنان شاغل و خانه دار متاهل، حجم نمونه این پژوهش را تشکیل می دهند که پاسخگویان به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند و به منظور جمع آوری داده ها، پرسشنامه به صورت حضوری و به صورت تصادفی سیستماتیک در اختیار زنان متاهل قرار گرفت. سپس داده ها به کمک نرم افزار Spss مورد آزمون و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بنابراین پس از بیان کلیات در فصل اول، ذکر ادبیات و رویکردهای نظری مختلف در ارتباط با نقش و نقش های جنسیتی و خانواده در فصل دوم، توضیح روش تحقیق، جامعه و نمونه آماری، ابزار پژوهش، اعتبار و پایایی در فصل سوم و بیان یافته های توصیفی و استنباطی در فصل چهارم، به نتیجه گیری در این فصل که آخرین فصل پژوهش می باشد، پرداخته ایم. که در این فصل ضمن ارائه خلاصه ای از یافته های تحقیق و بحث پیرامون نتایج آزمون فرضیات، به ارائه راهکارها و پیشنهادات می پردازیم.
۵-۲٫ خلاصه یافته ها
ازمجموع ۴۸۴ نفر پاسخگوی این پژوهش که همه آنها زنان متاهل در شهر یزد می باشند:
به لحاظ سنی، ۳/۳۵ درصد (معادل ۱۷۱ نفر) در گروه سنی ۲۶-۳۳ سال قرار دارند که بیشترین حجم نمونه در این رده سنی قرار دارد .۵/۲۸ درصد در گروه سنی ۱۸-۲۵ سال ، ۵/۱۶ درصد در گروه سنی ۳۴-۴۱ سال، ۵/۱۰ درصد در گروه سنی ۴۲-۴۹ سال، ۹/۸ درصد در گروه سنی ۵۰ سال به بالا می باشند که کمترین حجم نمونه را به خود اختصاص داده اند و از بین پاسخگویان یک نفر به این سوال پاسخی نداده است.
از مجموع ۴۸۴ نفر پاسخگو، ۵/۸۳ درصدپاسخگویان (معادل ۴۰۴ نفر) را افراد متاهل تشکیل داده اند که این گروه بیشترین حجم نمونه را از آن خود کرده اند، ۴/۵ درصد از پاسخگویان افرادی هستند که همسرشان فوت شده، ۵/۴ درصد از پاسخگویان را افرادی که از همسر خود طلاق گرفته اند تشکیل داده است که این گروه کمترین حجم نمونه را به خود اختصاص داده است.
میانگین تعداد فرزند پاسخگویان ۳۹/۱ بوده است که این نشان می دهد اکثریت پاسخگویان بین یک تا دو فرزند دارند. این متغیر به صورت باز پرسیده شده بود پس از وارد کردن اطلاعات به صورت به چهارگروه دسته بندی شده است که اکثریت پاسخگویان، ۸/۴۲ درصد (معادل ۲۰۷ نفر) دارای یک تا دو بچه هستند و کمترین میزان، ۱/۲ درصد پاسخگویان دارای پنج فرزند به بالا هستند.
بیشترین میزان تحصیلات خود پاسخگویان در مقطع دیپلم و کارشناسی ۶/۳۰ درصد (معادل ۱۴۸ نفر دیپلم و ۱۴۸ نفر کارشناسی) می باشد و کم ترین میزان تحصیلات در بین پاسخگویان در مقطع دکتری ۲/۰ درصد ( معادل ۱ نفر) می باشد. در دیگر مقاطع تحصیلی، زیر دیپلم ۴/۱۸ درصد (معادل ۸۹ نفر) ، فوق دیپلم ۱۳ درصد ، کارشناسی ارشد ۲/۶ درصد و پنج نفر بی جواب می باشد.
بیشترین میزان تحصیلات همسران پاسخگویان در مقطع دیپلم ۷/۲۶ درصد (معادل ۱۲۹ نفر) می باشد و کم ترین میزان تحصیلات در بین پاسخگویان در مقطع دکتری ۴/۱ درصد (معادل ۷ نفر) می باشد. در دیگر مقاطع تحصیلی، زیر دیپلم ۵/۲۲ درصد (معادل ۱۰۹ نفر)، فوق دیپلم ۶/۱۱ درصد، کارشناسی ارشد ۶/۶ درصد و ۴۲ نفر هم پاسخی نداده اند.
از نظر وضعیت درآمد، ۴/۵ درصد پاسخگویان در گروه درآمدی کمتر از ۵۰۰ هزار تومان، ۷/۲۸ درصد از پاسخگویان (معادل ۱۳۹ نفر) بین ۵۰۰ الی ۸۰۰ هزار تومان است که بیشتر پاسخگویان در این گروه قرار دارد.۲/۲۶ درصد در گروه درآمدی ۸۰۰ تا یک میلیون، ۴/۱۹ درصد در گروه درآمدی بیش از یک میلیون تا یک میلیون سیصد، ۹/۱۶ درصد در گروه درآمدی بیش از یک میلیون سیصد هزار قرار داشتند و ۱۶ پرسشنامه نیز بی پاسخ مانده بود.
از بین کل پاسخگویان ۷/۶۴ درصد پاسخگویان خانه دار می باشند که در مجموعه بیشترین درصد را به خود اختصاص داده اند و ۷/۳۳ درصد زنان شاغل را تشکیل داده اند که ۸ نفر به این سوال پاسخی نداده اند.
در مورد زمان ایفای نقش در بیرون از خانه، ۱/۵۲ درصد صبح تا ظهر، ۶/۲۴ درصد بعد از ظهر تا عصر و ۷/۱۶ درصد غروب تا آخر شب، پاسخ داده اند و ۳۲ نفر هم پاسخی نداده اند.
از نظر تعداد ساعت حضور در بیرون از خانه میانگین پاسخگویان ۵۵/۳ درصد می باشد که در گروه یک الی سه ساعت در روز می باشد.۴/۳ در صد اصلا، ۷/۹ درصد کمتر از یک ساعت در روز، ۷/۱۵ درصد سه الی پنج ساعت در روز و ۳۲ درصد پاسخگویان بیش از پنج ساعت در روز در برون از خانه حضور داشته اند و ده نفر جوابی به این سوال نداده اند.
از میان انواع نقشی که برای زنان مشخص گردید میزان انجام پاسخگویان در هر کدام از نقش ها سنجیده شد که مشخص شد ۹/۱ درصد پاسخگویان میزان فعالیتشان در نقش ها مشخص شده بالا ست، ۸/۶۲ درصد متوسط و ۳/۳۵ درصد فعالیت کمی دارند که نشان می دهد که زنان به طور متوسط در جامعه نقش دارند.
از میان سوالات مرتبط با مزاحمت های اجتماعی با توجه به میانگین ۶۹/۲۲ و دامنه ۵ (کمترین داده) و ۳۵ (بیش ترین داده)، در حد پایین قرار دارد.
پاسخگویان از نظر باورهای سنتی و مذهبی در سطح متوسط و بالایی برخوردارند و میانگین میزان باورهای سنتی و مذهبی ۲۵/۴۷ و این در حالی است که کمترین داده ۲۱ و بیشترین داده ۶۵ می باشد.
در این تحقیق میزان مصرف گرایی با میانگین ۱۲/۴۶ و در سطح متوسط قرار دارد ،حداقل و حداکثر میزان پاسخگویی ۲۴ و ۷ می باشد،
پاسخگویان از نطر چندگانگی نقشی با میانگین ۷۸/۳۰ در دامنه ۱۱ تا ۵۴، در سطحی متوسط قرار دارند.
میانگین پاسخگویان در تعارضات نقشی ۴۳/۳۳، حداقل و حداکثر میزان پاسخگویی ۱۲ و ۶۰ می باشد.
پاسخگویان از نظر فشارهای روحی و روانی در سطح متوسطی قرار دارند؛ میانگین میزان فشار روحی و روانی ۷۱/۲۷ می باشد و این در حالی است که کمترین داده ۱۰ و بیشترین داده ۴۶ می باشد.
در مورد میزان احساس بدنامی از بین افراد مورد مطالعه باید گفت که میانگین بدنامی پاسخگویان ۳۵/۱۸ وحداقل و حداکثر میزان پاسخگویی۷ و ۳۵ می باشد و این نشان می دهد که احساس بدنامی در میان پاسخگویان پایین تر از سطح متوسط است.
میانگین پاسخگویان در میزان خود آرایی ۲۲/۲۸، حداقل و حداکثر میزان پاسخگویان ۱۰ و ۵۰ می باشد. در بین پاسخگویان میزان خود آرایی در سطح متوسط قرار دارد.
از میان سوالات مرتبط با نگرش زنان به حضور زنان در جامعه، پاسخگویان با میانگین ۵۷/۲۶، حداقل و حداکثر میزان پاسخگویی ۱۲ و ۳۹ ، نگرش متوسطی دارند.
در مورد عملکرد خانواده با میانگین ۱۳/۸۷ و حداقل امتیاز ۴۷ و حداکثر امتیاز ۱۲۲، عملکرد خانواده در را در سطح متوسط گزارش می دهد.
۵-۳٫ بحث و نتیجه گیری
در قسمت بحث و نتیجه گیری در کنار مرور یافته های استنباطی پژوهش به بحث پیرامون نتایج آن می پردازیم تا مشخص شود نتایج پژوهش حاضر با تحقیقات مرتبط تا چه اندازه تشابه یا تفاوت دارد.
خانواده، در بین تمامی نهادها، سازمان ها و تاسیسات اجتماعی نقش و اهمیت بسزایی دارد. مطالعه خانواده یکی از مهمترین حوزه های جامعه شناسی است (گیدنز،۱۳۷۶: ۴۲۳). موفقیت و استحکام خانواده، موجب موفقیت و توسعه جامعه و متقابلا ناکامی و نزول آن موجب معضلات اجتماعی خواهد شد و زنان به عنوان یکی از عناصر مهم و تاثیر گذار که در خانواده نقش مهمی دارند و به عنوان نیمی از جمعیت تشکل دهنده پیکره جامعه، نقش به سزایی در توسعه دارند. امروزه با توجه به تغییراتی که در جوامع رخ داده، حضور زنان در جامعه هم برای جامعه و هم برای خود زنان یک نیاز تلقی می شود که این حضور هم در زمینه اشتغال زنان بیان می شود و هم سایر نقش های دیگر. اما با وجود ضرورت حضور زنان، آسیب هایی در جامعه در سطح فردی و اجتماعی زنان را تهدید می کند که بر عملکرد خانواده تاثیرات و پیامدهایی دارد. بنابراین؛ پژوهش حاضر به منظور بررسی آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهای آن بر خانواده در بین زنان متاهل شهر یزد انجام شده است، پس از طی مراحل مقدماتی و مرور پژوهشها و تحقیقات انجام شده داخلی و خارجی و همچنین، مرور نظریات مختلف در زمینه نقش زنان و خانواده و سایر نظریات اجتماعی مرتبط، یک چارچوب نظری برای این موضوع برگزیده شد و برای تأیید یا عدم تأیید فرضیات این تحقیق از آن استفاده می شود.
در این پژوهش، کوشش شد با بهره گیری از مبانی نظری نقش و خانواده و با بهره گرفتن از اطلاعات تجربی به دست آمده، به ارائه بحثی تحلیلی درباره نگرش نسبت به حضور زنان در جامعه و تاثیر آسیب ها بر عملکرد خانواده و عوامل تاثیرگذار بر آن پرداخته شود. برای بررسی عملکرد خانواده ها، آسیب هایی به عنوان متغیر مستقل، مورد بررسی قرار گرفت. این متغیرها شامل مزاحمت های اجتماعی، کاهش باورهای دینی و سنتی، مصرف گرایی، چندگانگی نقش، تعارضات نقشی، فشارهای روحی و روانی، احساس بدنامی و تن آرایی، تعدد نقش ها، میزان ساعات حضور در جامعه و نگرش بودند. برای اینکه تاثیر این عوامل را بر عملکرد خانواده بیان کنیم، می توان از رویکردهای نظری و تجربی مختلفی استفاده کنیم. اما با توجه به اینکه، تحقیق حاضر به شکل توصیفی و اکتشافی صورت گرفته و متغیرهای مستقل و وابسته آن از یک چارچوب نظری خاص استخراج نشده، نمی توان به یک تحلیل تئوری ناب بسنده کنیم. با این حال، با مدد گرفتن از برخی مفروضات نظری در نظریه نقش، نظریه برچسب و نظریه اینگلهارت و نظریه تعارض اسکانزونی به بررسی آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهای آن بر خانواده ها پرداخته ایم.
یکی از متغیرهای زمینه ای که تاثیر آن بر عملکرد خانواده به اثبات رسیده است، متغیر وضعیت تأهل می باشد؛ به عبارت دیگر عملکرد خانواده از نظر کمی و کیفی بین زنانی که داراری همسر هستند و زنانی که همسرانشان فوت شده اند و یا طلاق گرفته اند، متفاوت است، به طوری که زنان دارای همسر از عملکرد خانوادگی بالایی برخوردارند. همچنین متغیر زمینه ای دیگری که رابطه معناداری با عملکرد خانواده داشت، پایگاه اقتصادی- اجتماعی است؛ به این صورت که هرچه فرد دارای پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالاتری برخوردار باشد عملکرد خانواده نیز بالا تر است و فرد روابط و تعاملات بیشتر و صحیح تری با اعضای خانواده خود دارد. که با یافته های گلینل (۱۹۸۸)، اورگیل و هیتون (۲۰۰۵)، بنی فاطمه و تیمور لویی (۱۳۸۸) و دهقان چناری(۱۳۹۳) همخوانی دارد و همینطور در زمینه تحصیلات که یکی از مولفه های پایگاه اقتصادی- اجتماعی است با یافته های لاورنس (۲۰۰۵) و سفیری و زارع(۱۳۸۵) همسو و با یافته های کوییسومبیبگ (۲۰۰۳) ناهمخوان بود. همینطور مطابق با نظریه مازلو است که معتقد بود تامین نیازهای فرد موجب احترام و منزلت می شود و فرد با برخورداری از پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا، احترام و منزلت بیشتری در روابط اجتماعی کسب می کند و در نتیجه موجب رضایت می شود و از بین سایر متغیرهای زمینه ای دیگر: سن،تعداد فرزندان و وضعیت اشتغال با عملکرد خانواده رابطه معناداری وجود نداشت که در مورد متغیر سن با یافته های دهقان چناری(۱۳۹۳) مطابقت نداشت و در مورد متغیر وضعیت اشتغال با نتایج بنی فاطمه و تیمور لویی (۱۳۸۸)، صادق مقدم و همکاران (۱۳۸۵) همسو بود و با یافته های دهقان چناری (۱۳۹۳) و کری (۲۰۱۲) ناهمسو بود. در مورد وضعیت اشتغال می توان بیان کنیم که نظر بلومبرگ مبنی بر اینکه، اگر زنان شاغل فعالیت اقتصادی گسترده تر داشته باشند، از قدرت بیشتری هم برخوردار می شوند و احتمال دارد خشونت مردان را علیه زنان آغاز گردد که این نظر بلومبرگ برای جامعه یزد که به عنوان یک شهر سنتی و مدهبی شناخته شده است صدق نمی کند ولی با این وجود می توان اثرات مدرنیته و نوگرایی را در بافت این شهر با حضور زنان در جامعه و پذیرش نقش های مختلف در این شهر دید و اینکه به عنوان یک شهر مدرن که هنوز به تعهدات خانوادگی پایبند است و این موجب می گردد تا وضعیت اشتغال زنان با عملکرد خانواده رابطه نداشته باشد. و همچنین نتایج توصیفی تحقیق نشان دهنده این است که عملکرد خانواده در بین پاسخگویان، ۲/۳۸ درصد دارای عملکرد خانوادگی بالایی هستند، ۵/۶۰ درصد عملکرد متوسط و فقط ۲/۱ درصد دارای عملکرد پایین هستند.
بررسی فرضیه اول حاکی از این است که بین زمان ایفای نقش زنان در جامعه و عملکرد خانواده، رابطه معنادار نیست و این فرضیه تایید نشد که این یافته ها با نتایج تحقیق زمانی (۱۳۸۶) هم سو و با نتایج تحقیقات مقصودی و بستان (۱۳۸۳) هم سو نیست.
نتایج تحقیق در مورد آزمون فرضیه دوم مبنی بر تاثیر تعداد ساعات ایفای نقش در جامعه و عملکرد خانواده مورد تایید قرار نگرفت که نتایج این آزمون با یافته های مقصودی و بستان (۱۳۸۳) و زمانی (۱۳۸۶) نا همخوان بود. ولی آزمون متغیر تعداد ساعات ایفای نقش زنان در جامعه با متغیر آسیب های اجتماعی رابطه معناداری دارد که این نتایج مطابق با دیدگاه عقلایی گاتک و همین طور مدل گرین هاوس و بیوتل در مورد تعارض مبتنی بر زمان می باشد که بیان می کند که هر چه اشخاص ساعات زیاد تری را در نقش شغلی و خانوادگی بگذرانند احتمال این که تعارض بین نقش را تجربه کنند زیادتر خواهد بود (Gutek & Searle and Klep,1991: 561). بدین ترتیب هر چه فرد ساعات بیشتری را به نقش های خارج از خانه بپردازد احساس میزان آسیب ها در او بیشتر است و در نتیجه بر عملکرد خانواده تاثیر زیادی دارد و تعداد ساعات کاری با تعارضات نقشی بیشتر نقش دارد که این نتیجه با یافته های سفیری و زارع (۱۳۸۵) و پیر حیاتی و نیسی و نعامی (۱۳۹۱) هاتفی راد (۱۳۹۳) همخوانی دارد و با نتایج پژوهش ارشادی، بیکی و شیر محمدی (۱۳۸۹) و ییلدرم و آیکان (۲۰۰۸) نا همخوان است.
در مورد بررسی فرضیه سوم مبنی بر رابطه تعدد نقش ها با عملکرد خانواده مورد تایید قرار نگرفت و رابطه بین این دو متغیر نیز معنادار نشد که این یافته ها با یافته های توسلی (۱۳۸۲)، مقصودی و بستان (۱۳۸۳) و سادات اخوی (۱۳۸۴) نا همخوان بود البته آزمون رابطه بین متغیر تعدد نقش ها و آسیب های ناشی از نقش زنان در جامعه نشان دهنده وجود رابطه معنادارمیان این متغیرهاست. که این یافته ها با دیدگاه آدامز و کینگ مبنی بر این که اگر افراد به همان میزان که به نقش های خارج از خانه خود اهمیت می دهند، درگیری خانوادگی داشته باشند و از حمایت خانواده برخوردار نباشند دچار تعارضات نقشی در نتیجه فشارهای روحی و روانی و چندگانگی نقش می شوند (آدامز و کینگ، ۱۹۹۶: ۴۱۳).
فرضیه چهارم مبنی بر رابطه مزاحمت های اجتماعی ناشی از نقش زنان در جامعه و عملکرد خانواده مورد تایید قرار گرفت بدین صورت که مزاحمت های اجتماعی در حوزه احساس امنیت ذکر می شود که در نظر میتار میزان احساس امنیت افراد با سطح کیفیت زندگی افراد در ارتباط است و هر چه میزان مزاحمت های اجتماعی کاهش یابد، عملکرد خانواده افزایش می یابد و میزان رضایت از زندگی هر چه بیشتر باشد افراد آن جامعه احساس امنیت اجتماعی بشتری می کنند. با توجه به مشاهدات و نتایج بدست آمده از آزمون متغیر مزاحمت اجتماعی دیدیم که در یزد میزان مزاحمت های اجتماعی پایین است که به این دلیل است که این شهر تا حدی ویژگی های سنتی و فرهنگی خود را محفوظ نگه داشته و کمتذ در معرض پیامدهای نامناسب صنعتی شدن و شهری شدن قرار گرفته است که این با نتایج براتی (۱۳۹۳) هم سو بود.
نتیجه آزمون فرضیه پنجم نشان دهنده آن است که بین کاهش باورهای دینی و سنتی با عملکرد خانواده رابطه معنادار نیست و تایید نشد. اینگلهارت بیان می کند که با صنعتی شدن و پیشرفت هایی که صورت گرفته و همراه با مدرنیزاسیون شدن تغییرات زیادی در ارزش ها و باورهای افراد بوجود می آید. دورکیم دین را عامل قوام بخش و مانع بروز اختلافات می داند و دین از طریق کارکرد انسجام بخشی موجب وابستگی و انسجام درونی خانواده می گردد و دین با کارکرد معنا بخشی خود، آرامش درونی خانواده را پوشش می دهد و در این مورد نیز روان شناسان با مطالعه نقش و تاثیر مذهب بر زندگی افراد به این نتیجه رسیده اند که مذهب اثر مثبتی بر سلامت اجتماع دارد که البته همیشه به این صورت نیست بدین صورت که اعتقاد سفت و سخت به باورهای مذهبی به نوعی ممکن است باعث مفید شدن بیش از حد افراد و حساسیت در برقراری ارتباط با دیگران شود که این امر موجب به خطر افتادن سلامت اجتماعی افراد می شود اما در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم با توجه به اینکه ۵/۵۲ درصد از پاسخگویان دارای باورهای سنتی و مذهبی متوسط هستند با این وجود می توان تغییرات ارزشی را در ساختار سنتی و مذهبی شهر یزد دید که این نتایج همسو با یافته های مردانی (۱۳۹۳) و با یافته های دهقان چناری (۱۳۹۳)، مصلحی و احمدی (۱۳۹۲) و کرادوک (۱۹۹۵)، کارسون و آرنولد (۱۹۹۶) و جوزف (۲۰۱۲) همخوانی نداشت.
در مورد رابطه بین مصرف گرایی و عملکرد خانواده، آزمون فرضیه ششم در جهت تایید رابطه متغیر ذکر شده عمل نمود. بدین صورت که هر چه میزان مصرف گرایی افزایش یابد تاثیر معکوسی بر عملکرد خانواده دارد و موجب عملکرد پایین خانواده می شود و به عنوان یکی از آسیب هایی است که بر خانواده های یزدی تاثیر منفی دارد. در یک خانواده همه اعضای آن باید زندگی شان را بر محور قناعت و صرفه جویی پایه ریزی کنند که در این بین زن نقش مهمتری را در این مقوله دارد و حتی کاهش مصرف گرایی می تواند نقش تعیین کننده ای برای جلوگیری از مشکلات و ناراحتی های روحی و روانی باشد (محمدی،۱۳۹۲: ۳۰۲). نتایج این آزمون هم سو با نتایج تحقیقات محمدی(۱۳۹۲) و نوری می باشد که معتقد بودند که مصرف گرایی موجب تضعیف استحکام خانواده ها می شود.
نتیجه آزمون فرضیه هفتم مبنی بر رابطه بین چندگانگی نقش و عملکرد خانواده، نشان دهنده وجود رابطه معنادار میان این دو متغیر است و این نتیجه با دیدگاه انباشتگی نقش مبنی بر این که تعهد به نقش، انرژی و زمان لازم برای ایفای نقش های متعدد را به وجود می آورد (رستگار خالد،۱۳۸۵: ۲۸۷) که با این دیدگاه همخوانی دارد. همچنین مطابق نظر دوکسبری و هیگینز مبنی بر این که انتظارات نقش در حوزه های کار و خانواده به اضافه بار نقش می انجامد و انتظارات پیرامون هر کدام از این نقش ها، فشارهایی را که بر زمان فرد تسلط دارد، به نقش دیگر منتقل کرده و با انتظارات مربوط به انجام نقش دیگر تداخل پیدا می کند و با تعهد زمانی زیادی به یک نقش، زمان اختصاص یافته به نقش دیگر از دست خواهد رفت، همخوانی دارد. و همچنین با یافته های رستگار خالد (۱۳۸۳)، مقصودی و بستان (۱۳۸۳)، رستگار خالد (۱۳۸۵) و یاند و همکاران (۲۰۰۵) هم سو است.
در رابطه میزان تعارضات نقشی ناشی از نقش زنان در جامعه و روابط خانوادگی تحت عنوان فرضیه هشتم تحقیق مورد آزمون قرار گرفت که نتایج آن بیانگر رابطه معنادار بین این دو متغیر می شود که بدین صورت هرچه تعارضات نقشی بیشتر باشد عملکرد خانواده کاهش می یابد. همچنین دیدگاه انباشتگی نقش مبنی بر این که تعهد نقش در انواع نقش ها، انرژی و زمان لازم برای ایفای نقش های متعدد را به وجود می آورد و این موجب تعارضات بین انواع نقش و عملکرد خانوادگی میشود (رستگار خالد،۱۳۸۵: ۲۸۷)، همخوانی دارد. و یافته های این فرضیه هم سو با یافته های سادات اخوی (۱۳۸۴)، سفیری و زارع (۱۳۸۵)، بایرون (۲۰۰۵)، راتی و یاراث (۲۰۱۲) و کوکلین و همکاران (۲۰۱۴) بود.
در ارتباط با آزمون فرضیه نهم مبنی بر وجود رابطه بین تن آرایی و عملکرد خانواده این فرضیه تایید شد بدین صورت که هرچه میزان تن آرایی افزایش یابد عملکرد خانواده کاهش می یابد و بالعکس.
نتایج تحقیق در مورد آزمون دهم نشان دهنده آن است که بین فشارهای روحی و روانی ناشی از نقش زنان در جامعه و عملکرد خانواده، رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. که نتیجه این فرضیه با یافته های عفاف ابراهیم ملیس (۱۹۸۲) هم خوان بود.
همچنین بررسی فرضیه یازدهم حاکی از آن است که بین ترس از بدنامی و عملکرد خانواده، رابطه معنادار ومعکوسی وجود دارد. با توجه به معکوس بودن این رابطه، نشان دهنده این است که هرچه افراد در جامعه ترس از بدنام شدن و انگ خوردن از سوی دیگران داشته باشند تاثیر کمتری بر عملکرد خانواده دارد. وقتی به فردی به عنوان یک فرد منحرف نگاه شود، موجب می شود خودش را از دیگران پایین تر ببیند و نیازهایش را از راه نامشروع انجام دهد و به خاطر ترس از بدنامی یا طرد شدن از سوی خانواده، دوستان و جامعه، اعمالش را مخفی نگه دارد و ترس از آشکار شدن آن داشته باشد. نتایج این فرضیه هم سو با یافته های احمدی، براری و اسماعیلی(۱۳۹۰) و اسکمبر و هاپکینز(۱۹۸۶) شد.
فرضیه دوازدهم تحقیق که به عنوان فرضیه آخر این تحقیق می باشد مبتنی بر رابطه نوع نگرش زنان به حضور در اجتماع و عملکرد خانواده است که بر طبق یافته های این پژوهش مورد تایید واقع شد. در واقع این فرضیه بر طبق الگوی پارسونز وقتی که سه جریان جامعه پذیری[۱۰۲]، نهادی شدن[۱۰۳] و کنترل اجتماعی[۱۰۴] در یک رابطه تعادلی و هماهنگ با همدیگر عمل کنند، شخصیت افراد و به دنبال آن نگرش ها و کنش هایشان بر مبنای ارزش های اجتماعی شکل می گیرد (رابرتسون،۱۳۸۵: ۱۶۵). از نظر پارسونز، اخلاقیات، ارزش ها و نگرش ها از اهمیت بالایی برخوردارند و البته نگرش ها و رفتار انسان ها تنها از طریق محاسبات عقلانی نیست بلکه در شکل گیری این نگرش ها و رفتارها، ارزش های غیر منطقی نیز نقش دارند (چلبی،۱۳۷۷: ۴۴). بنابراین هرچه نگرش زنان نسبت به حضورشان در اجتماع مثبت باشد عملکرد خانوادگی این زنان بالاتر است.
شهر یزد یکی از شهرهای سنتی و مذهبی ایران به شمار می آید و دارای فرهنگ بومی اسلامی است و اعتقادات دینی و باورهای سنتی از عوامل تاثیر گذار بر نگرش ها و رفتارهای آنها می باشد. امروزه با وجود اینکه شهر یزد توانسته است آن ساختار سنتی و مذهبی خودش را حفظ کند اما نباید تغییراتی که ناشی از مدرنیته است را نیز نادیده بگیریم تغییراتی از جمله افزایش سطح تحصیلات، شهرنشینی، اشتغال زنان و بدنبال آن استقلال زنان، تغییرات فرهنگی از جمله بالا رفتن سن ازدواج و همچنین ورود رسانه های ارتباط جمعی که یکی از نشانه های مدرنیته و از عوامل آگاهی بخش و تاثیر گذار بر نگرش و شناخت انسان در مورد پدیده ها است را نادیده بگیریم. در کل به این نتیجه رسیدیم که عوامل اجتماعی فرهنگی تاثیر زیادی بر نگرش دارند و همچنین میزان نگرش زنان یزدی را نسبت به ایفای نقش زنان در جامعه را بدست آوردیم که اکثر پاسخگویان نگرشی متوسط نسبت به این پدیده داشتند.
نگارش پایان نامه در رابطه با آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهای ...