جمالی (۱۳۸۱) در مقالهای با عنوان «مهاجرت، شهرها و سازگاری مهاجران» گوشههایی از فرایند سازگاری مهاجران با محیطهای جدید به ویژه محیطهای گسترده شهری که به هر دلیل به عنوان مقصدهای مهاجرتی انتخاب و در مقیاس بینالمللی و ملی بررسی کردهاند. در این مطالعه با توجه به گستردگی موضوع و تنوع مکانی و گوناگونی منطقهای مهاجرت و تفاوتهای آشکار فرهنگی در بین گروههای مهاجر و جامعهپذیری و پیچیدگیهای محیط شهری و برخوردهای متفاوت مهاجران با مسائل اجتماعی شهرها این بررسی از نوع کلان بوده، به نکات برجسته و عمومی موضوع سازگاری مهاجران در شهرهای مناطق مختلف جهان پرداخته است. از جمله اینکه فرایند سازگاری بسیار پیچیده و مشکل است و به اقتضای شرایط اقتصادی و تحولات سیاسی و اجتماعی مناطق، دگرگون میشود. بنابراین باید سازمانهایی مسئول سازماندهی تازهواردان و آشنا ساختن آنها با موازین و الگوهای جامعه جدید باشد تا بتوان آشفتگیهای مربوط به سازگاری در جامعه جدید را کاهش داد.
شلیله(۱۳۸۰)، تحقیقی با عنوان تصمیمگیری درباره مهاجرت و فرایند سازگاری با جامعه میزبان( ایران و کانادا) مشکلاتی را برای مهاجران ایرانی مورد بررسی قرار میدهد. یکی ازاین مشکلات بدست آوردن کار و شغل مناسب با تحصیلات فرد مهاجر است. انچه در تحقیقات کانادا استخراج میشود ایرانیها هرچند از نظر تحصیلات بالاترین گروه مهاجر هستند اما از نظر درآمد و به دست آوردن شغلهای بالا در سطح پایینی قرار دارند. مشکل دیگر یادگیری زبان و بهکار گیری صحیح الفاظ میباشد. تغییر الگوهای زبانی در ابتدا کار بسیار دشواری است و سبب ظهور نگرانی یا تردید در اعتماد به نفس میشود. از نظر شلیله الگو سازگاری نیز در مهاجران متفاوت است مهاجران ثروتمند در سازگاری باجامعه کانادا مشکل جدی روبرو نیستنند. اما اکثر ایرانیان مهاجر که از طبقه متوسط تحصیل کرده هستند با دشواریهای جدی برای سازگاری روبرو هستنند. همچنین در تحلیلهای خود عنوان میکند زنان زودتر از مردان به سازگاری میرسند و میتوانند از جامعه بومی خود جدا شوند. در نهایت احساس رضایت ایرانی نسبی است. آمار مهاجرت به کانادا در حال افزایش است که باید پیامدهای آن مورد بررسی قرار بگیرد.
اکبری (۱۳۷۹)، تحقیقی دربارۀ عوامل مؤثر بر سازگاری ایرانیان مقیم امارات متحده عربی انجام داد. محقق دریافت که، متغیرهای سن، بعد خانوار، میزان درآمد، مدت اقامت در محیط جدید، جنسیت، وضعیت تأهل، شغل، محل تولد مهاجر (شهر یا روستا)، میزان تحصیلات مهاجر و نوع مذهب مهاجر (شیعه یا اهل تسنن بودن) رابطه معنیداری با متغیر وابسته تحقیق، یعنی میزان سازگاری مهاجر با محیط جدید داشتند.
زارع (۱۳۷۸)، در تحقیقی با عنوان «نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در سازگاری مهاجران جنگی خوزستانی مقیم استان فارس» با بررسی ۲۰۰ خانوار در سه شهر شیراز و کازرون و فسا بیان میکند که وضیعت اقتصادی، میزان تحصیلات، نوع مالکیت بر مسکن در مقصد و درآمد مهاجران با سازگاری رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد. زارع پس از بررسی فرضیات خود نتیجه می گیرد که مهاجرانی که از نظر اقتصادی مستقل هستند از مهاجرانی که به کمکهای دولتی وابستهاند سازگاری بیشتری دارند. همچنین افزایش تحصیلات و بیشتر شدن درآمد در جامعه میزبان و داشتن منزل مسکونی شخصی را عاملی برای سازگاری فرد مهاجر با جامعه میزبان می شمرد. در تحقیق زارع، وضعیت تاهل قبلی و فعلی رابطۀ منفی و معنادار با سازگاری مهاجران دارد. در نهایت نقش دولت و نهادهای دولتی برای فراهم کردن امکانات برای سازگاری مهاجران خوزستانی را حائز اهمیت میداند.
اکبری ملهی (۱۹۹۸) در تحقیقی برروی کارگران مهاجر ایرانی در فلیپین دریافتهاست که عدم شناخت جامعه جدید ، محدودیت ارتباط اجتماعی، اختلاف زبان و تفاوت در دین و فرهنگ مهاجران با افراد بومی ، موجب سوء تغذیه، افسردگی، دلتنگی و ناامیدی در بین مهاجران شده است. علاوه بر این، تماسهای محدود با جامعه میزبان و همچنین ناامنیهایی که زن و مرد در شغل و محیط جدید احساس مینمودند، باعث افزایش چشمگیر وابستگی بین افراد خانواده شده و ناراحتیهای «معمولی» بین زن و شوهر و یا بین فرزندان و پدر و مادر، شدت خاصی یافته بود.
شعرباف(۱۳۷۶)، در مطالعهای که در ارتباط با انطباقپذیری مهاجران افغانی در اصفهان انجام داد به این نتیجه رسید که متغیرهای سواد، تأهل، مدت اقامت، میزان امید به بهبود اوضاع آتی افغانستان، تأثیر قابل ملاحظهای بر روی میزان سازگاری مهاجران افغانی داشتند.
۲-۲- تحقیقات خارجی
دیمس و گیرارت[۴](۲۰۱۴) در تحقیقی گسترده با اتکا بر سنجشهای موجود به دنبال اندازهگیری سازگاری اجتماعی فرهنگی، سازگاری روانی، فاصله فرهنگی درکشده و گرایش فرهنگپذیری هستند. تا بتوانند یک مقیاس اندازه گیری جدید و کلیدی برای فرهنگپذیری که محدودیتهای تحقیقات قبلی را نداشته باشد به دست آورند. آنها پس از بررسی پرسشنامه اولیه ( ۱- بررسی مختصر سازگاری اجتماعی فرهنگی[۵] ۲- بررسی مختصر روانشناختی[۶]) که به زبان انگلیسی بود و اطمینان از نتایج حاصل از آن این پرسشنامه را به نه زبان مختلف دنیا ( چینی، فرانسوی، پرتغالی، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی، ژاپنی، تایلندی ،ترکی) ترجمه کردند و در یک نمونه بزرگ۱۹۲۹ نفری اجرا کردند. اعتبار بالا و ساختار مناسب برای همۀ زبانها تایید شد. همچنین نتایج حاصله از پژوهشهای قبلی را حمایت می کرد. نشان داده شد بین سازگاری فرهنگی اجتماعی و روانشناختی یک همبستگی مثبت دیده میشود. هر دو سازگاری به رفاه عمومی بستگی دارد و جالبتر رابطۀ رفاه عمومی و سازگاری روانشناختی است. بالا رفتن رفاه اجتماعی، سازگاری بیشتری را به همراه دارد. اما نمرات بالا در سنجش فاصله فرهنگی با کم شدن رفاه و سازگاری در ارتباط است و فاصله فرهنگی بیشتر با کاهش رفاه عمومی رابطه دارد. که این نیز از نتیجه تحقیقات قبلی حمایت میکند.
در این تحقیق نشان داده شد کسانی که به صورت موقت ساکن هستند به فرهنگ کشور میزبان بیشتر توجه میکنند و سطح بالاتری از سازگاری گزارش داده میشود. این برعکس تحقیقات قبلی مانند بری و همکاران۲۰۰۶ و وارد و کندی ۱۹۹۴ بوده است. البته باید توجه داشت که اقامت موقت برای یک دورۀ محدود است و این کاهش فرهنگ اولیه ممکن است موقتی باشد همچنین این گروه انگیزه زیادی برای تعامل و برقراری جذب در جامعه میزبان دارند. در نهایت با تمام تلاش محققین اذعان میکنند که برای رسیدن به یک مدل فرهنگپذیری مناسب باید در زمینههای مختلف ، جمعیتهای متفاوت تحقیقات گسترده تری صورت گیرد.
ویریو[۷] (۲۰۱۳) در مقالهای با عنوان« سازگاری دانشآموزان رومانیایی مهاجر در زمینه تحصیلات جدید» ۱۰۲ دانشآموز رومانیایی مهاجر شامل ۴۰ پسر و ۶۲ دختر بین سنین ۱۸-۱۱ سال در مدارس کشورهایی مانند اسپانیا و ایتالیا و بلژیک را بررسی کردهاست. سازگاری دانشآموزان با بهره گرفتن از پرسشنامهای شامل چهار خرده آزمون: انطباق زبانی، انطباق فرهنگی، سازگاری با مدرسه و ارتباط معلم و دانشآموز انجام شده است. نتایج نشان میدهد که سطح رضایت بخشی آموزشی و سازگاری زبانی از سازگاری اجتماعی بیشتر است. همچنین همبستگی بین سازگاری زبانی و سازگاری مدرسه، سازگاری زبانی وانطباق اجتماعی، سازگاری زبانی و رابطه بین معلم و دانشآموز، سازگاری مدرسه و سازگاری اجتماعی، سازگاری مدرسه و رابطه بین معلم و دانشآموز، سازگاری اجتماعی و رابطه بین معلم و دانشآموز نشان داده شدهاست. همبستگی دیگری که از این تحقیق به دست آمده رابطه بین تعداد سالهای حضور دانشآموزان رومانیایی در کشور میزبان با سازگاری زبانی، سازگاری مدرسه و ارتباط بین معلم و دانشآموز است.
ساپنزی[۸](۲۰۱۳) با توجه به مهاجران یونانی به دنبال پاسخ برای “چه کسی عهدهدار فرهنگپذیری است؟ ” میباشد. او یک نمونه ۳۸ نفری از شهر تسالونیکی انتخاب میکند. با تحلیل گفتمان و با توجه به نظریه بری به بررسی این گروه میپردازد. معتقد است جامعه میزبان میتواند تا حد زیادی به فرهنگپذیری مهاجران شکل دهد. عناصر فرهنگی مهمی را که موجب فرهنگپذیری میشود. ۱- یادگیری زبان یونانی میداند و از نظر محقق نقش یادگیری زبان در فرهنگپذیری بسیار مهم است. ۲- تحصیل و یادگیری آموزشی نیز در فرهنگپذیری مهاجران به یونان مؤثر است. ۳- داشتن توسعه مالی و استفاده از درآمد خود در اقتصاد یونان نیز نقش مهمی در فرهنگپذیری ایفا میکند. اما آنچه در جذب و سازگاری مهاجران به جامعه یونان جالب به نظر میرسد میزان طرحهای رفاهی و مزایای اعطا شده به مهاجران است که هر چه بیشتر باشد مهاجران جذب جامعه یونان میشوند. همچنین جامعه یونان چون از نظر تاریخی دارای یک فرهنگ قدیمی و قوی است توانایی جذب مردم از فرهنگهای مختلف را بیشتر دارد. اما با توجه به نظریه بری فرهنگپذیری یک تعامل دو طرفه و موجب تغییراتی در جامعه یونان میشود. اما برخی از شرکت کنندگان فرهنگ یونان را به عنوان فرهنگ مسلط می شناختند و منکر تغییرات فرهنگی در جامعه یونان بودند. در آخر از نظر محقق با توجه به شرایط بحران اقتصادی یونان و تغییرات همیشگی فرهنگی ، اجتماعی جامعه تحقیقات بیشتری در رابطه با تغییر فرهنگ جامعه میزبان و مهاجر انجام پذیرد.
لو[۹](۲۰۱۱) مقالهای تحت این عنوان اردوهای[۱۰] آموزشی، فرهنگی و فرهنگپذیری چینی کاناداییها در ونکور انجام داده است. در این پژوهش برنامههای جدید آموزش و پرورش را برای بالا بردن عزت نفس و دوست داشتن خود و برخورد خانوادههای چینی با این برنامهها پرداخته است. پدران و مادران چینی که در کانادا زندگی میکنند فرزندانشان را برای شرکت در اردوها تشویق میکنند. هدف آنها کسب اعتماد به نفس تا تواناییهای فرزندانشان را برای زندگی در غرب بالا ببرند. اما نکته اینجاست که فرهنگ غرب از فردگرایی حمایت میکند و تفاوت زیادی با فرهنگ سنتی چین دارد. در فرهنگ چینی از کودک انتظار اطاعت کردن، گوش دادن و دنبال کردن دستورات پدر و مادر و سالمندان است. اما برنامههای آموزش و پرورش در یک محیط مساوات، تشویق به فکر کردن، توسعه انعطافپذیری، اعتماد به نفس و ایستادگی در مقابل مشکلات و نابرابریها است. که موجب چالش فرهنگی بین پدر و مادر و فرزندان و شکاف زیاد فرهنگی بین دو نسل میشود. در نتیجه برنامههای آموزش و پرورش مثبت ارزیابی نمیشود. این پژوهش از مصاحبه ۳۰ پدر و مادر چینی و فرزندانشان(۱۸-۱۳) و مربیان آموزش و پرورش صورت گرفته است. این تحقیقات نشان می دهد خانوادههای چینی که به کانادا مهاجرت کردهاند حتی پس از سالها جذب کشور میزبان نمیشوند. اما برای بالا بردن اعتماد به نفس و اطمینان به خود فرزندان برای زندگی بهتر در جامعه کانادا آنها را به شرکت در برنامههای پیشآهنگی، کمپهایرهبری، گروههای کلاسی و مذهبی(کلیسا) هدایت میکنند و در خانه از طریق آموزش خانواده به حفظ فرهنگ جمعی سنتی چینی و تشویق و توسعه اجتماع خود میپردازند. این نشان میدهد فرهنگپذیری ممکن است در حوزه عمومی و خصوصی متفاوت باشد. والدین امیدوارند فرزندانشان بتوانند بین فرهنگ غربی و سنتی چینی تعادل برقرار کنند. در نهایت شواهد نشان میدهد برنامههای اردویی آموزش و پرورش برای توسعه فرهنگپذیری شرکتکنندگان و ادغام در جامعه کانادا فرصت مناسبی به وجود میآورد. اما آیا این حرکت برای دوره بزرگسالی نیز تاثیر دارد هنوز نامشخص است.
ویجور[۱۱](۲۰۱۱) در تحقیقی به ارزیابی مهاجرت و فرهنگپذیری می پردازد. در این مقاله فرهنگپذیری اشاره به تغییراتی دارد که در نتیجۀ تجارب فردی از تماس با یک یا چند فرهنگ دیگر و متعاقب آن تغییر در فرهنگ گروه قومی فرد به وجود میآید. از دیدگاه روانی فرد ممکن است فرهنگ خود را به مبدأ یا به فرهنگ کشور میزبان یا ترکیبی از هر دو متعلق بدانند. اطلاعات ارزشمندی که یک فرد از وضعیت فرهنگی خود دارد میتواند به تفسیر و نتیجه ارزیابی او کمک کند. آنچه راهنمای ارزیابی فرهنگپذیری است توجه به سه جزء : شرایط، جهت (استراتژی) و نتایج است.
شرایط: به محیط و همچنین عوامل فردی و نحوه مقابله مهاجر با میراث فرهنگی اصلی بستگی دارد. به عنوان مثال فاصله فرهنگی یا فاصله بین کشور مبدا و مقصد و روابط بین صفات شخصیتی را میتوان بررسی کرد.
جهت فرهنگپذیری: شامل نگرش نسبت مبدأ و فرهنگ چامعه میزبان است. نتیجه : معمولا با نتایج روانی، اجتماعی، فرهنگی در جامعه جدید (به عنوان مثال صحبت کردن با زبان جامعه میزبان، نمرات مدرسه، دوست با کودکان جامعه میزبان) بررسی میشود. بخشی از ارزیابی فرهنگپذیری مربوط به ارزیابی مهاجرت است. در نتیجه ارزیابی فرهنگپذیری میتواند به مدیران برای عملکرد بهتر و به مهاجر به عنوان یک عنصر در جریان جامعه اصلی کمک کند. درک مفاهیم و ماهیت فرایند فرهنگپذیری برای سرپرستان مهاجر(والدین، سیاستگزاران، مربیان) مهم است. آنها باید جنبههای طول اقامت، میراث، زبان میزبان، فاصلۀ فرهنگی، سازگاری رویارویی با هر دو فرهنگ توجه داشته باشند. این ارزیابی به خصوص در آموزش و پرورش کاربرد دارد و باعث میشود به تفاوتهای فرهنگی،تمرکز بر روی زبان و فرهنگ جامعه میزبان و پس زمینههای جامعه میزبان بیشتر توجه کنند و طرحی برای مشاوره آموزشی، نگرش نسبت به زبان و فرهنگ بومی و ایجاد عدالت بیشتر به وجود آورند.
هورنزیک[۱۲](۲۰۱۰) تحقیقی با عنوان « زبان و هویت در سازگاری دانشآموزان مهاجر در مدرسه اسرائیل» که ۳۲۷ نمونه از نوجوانان ۱۴-۲۰ سال از دانشآموزان مهاجر اتیوپی (۱۱۲نفر) و روسی(۲۱۵نفر) که در مناطق مختلف جغرافیایی اسرائیل به مدت چند ماه تا ۱۸ سال زندگی میکردند، انجام دادهاست. از نظر محقق کودکان و نوجوانان از راه مدرسه سازگاری بیشتر صورت میگیرد و این سازگاری موجب فرهنگپذیری بیشتر دانشآموزان میشود. همچنین مدرسه به معرفی هنجارها و ارزشها و انتظارات جامعه میزبان میپردازد. و به عنوان عرصۀ اصلی تماس میان گروهها و برقراری آشنایی متقابل و استقرار دوستی در زندگی جوانان مهاجر اهمیت زیادی دارد. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی عوامل ترویج و موانع سازگاری در مدرسه میپردازد. در این مطالعه بردوعامل مهارتهای زبانی و هویت فرهنگی(ملی و قومی) مهاجران تأکید شده است. همچنین سازگاری اجتماعی و فرهنگی با سوالاتی دربارۀ سازگاری در مدرسه و اندازه گیری مشکلات رفتاری در مدرسه مورد ارزیابی قرار گرفت که آلفای سازگاری ۶۹/. و آلفای مشکلات رفتاری۸۰/. میباشد. در این مقاله احساس تبعیض نیز مورد بررسی قرار میگیرد و شرکت کنندگان به پرسشهای ناعادلانه یا منفی بودن رفتار جامعۀ میزبان (مدرسه، معلمان، بزرگسالان در خارج از مدرسه) پاسخ دادهاند. آلفای آن بسیار بالا ۸۱/. است. در پایان نتایجی که از این تحقیق با بررسی مهارتهای زبانی و استفاده از آن و هویت قومی و فرهنگی بهدست آمده نشان میدهد که رابطه قوی بین سازگاری اجتماعی – فرهنگی با مهارتهای زبانی و هویت قومی و فرهنگی نوجوانان در مدرسه و عدم احساس تبعیض وجود دارد.
لی [۱۳](۲۰۱۰) در تحقیقی تحت عنوان سازگاری اجتماعی فرهنگی دانشجویان بینالمللی غیر بومی در آمریکا، سازگاری اجتماعی و فرهنگی را از سه منظر هویت وخودکارآمدی و اجتناب از عدم اطمینان مورد بررسی قرار داده است. دراین تحقیق ۶۵ دانشجو بین المللی (۱۸ تا ۳۳ سال) از هفت کشور به پرسشنامه آنلاین پاسخ دادهاند.تجزیه و تحلیل این عوامل نشان میدهد که رابطه مثبتی بین خودکارآمدی و سازگاری اجتماعی فرهنگی دانشجویان وجود دارد. اما بین اجتناب از عدم اطمینان خود کارآمدی رابطه منفی وجود دارد. در صورتی که با هویت قومی رابطه مثبتی دارد. این نتیجه با تحقیقات پیشین (لی و گاسر[۱۴]۲۰۰۵) متفاوت است که محقق دلیل آن را نبودن حمایت و ارتباط با نهادهای اجتماعی مانند گردهماییهای اجتماعی، اتحادیههای دانشجویی و …میداند و همچنین از نظر محقق دانشگاه مورد مطالعه نیز چون تازه تأسیس است هنوز نحوه برخورد با دانشجویان بینالمللی و برقراری رابطۀ دانشجویان با محیط بزرگتر و شناخت بهتر با محیط آمریکا را نمی داند و در نتیجه دانشجویان فعالیت کمتری در سازمانهای اجتماعی دارند و خود را عقب کشیدهاند و سازگاری کمتری دارند. لی برای رفع این مشکل پیشنهاد میکند، دانشگاه باید برنامه های حمایتی و پشتیبانی برای دانشجویان بینالمللی داشته باشد تا آنها با خانوادههای آمریکایی ارتباط بیشتری داشته باشند یا آنها را در شبکه های اجتماعی شرکت دهد تا احساس تعلق بیشتری به جامعه آمریکا داشته باشند.
بری و ساباتی[۱۵] (۲۰۰۹)در مقالهای تحت عنوان«فرهنگپذیری، تبعیض و سازگاری بین جوانان نسل دوم در مونترال و پاریس» به این نتیجه میرسند که مهاجران جوان گرایشهای متنوعی در رابطه با انتقال فرهنگ دارند. استراتژیهای انتقال فرهنگ با اصطلاحات یکپارچگی، یکسانسازی، حاشیهای شدن و جداسازی توصیف میشود و تنوع سازگاری به استراتژیهای انتقال فرهنگ که جوانان استفاده میکنند مربوط میشود. در فرانسه و کانادا نیز این استراتژیهای انتقال فرهنگ تکرار شدهاست و جوانانی که یکپارچهشدن را انتخاب میکنند خودباوری بیشتری نسبت به آنهایی که به حاشیه میروند دارند. جوانانی که ترجیح میدهند جدا و یا یکسان شوند بین این دو حالت قرار میگیرند.
بیکچوءو توماس[۱۶] (۲۰۰۹) در مقالهای با عنوان «عوامل پیشبینیشدۀ نگرش فرهنگپذیری و حمایت اجتماعی در میان مهاجران آسیایی ایالات متحده آمریکا» با بهره گرفتن از پرسشنامه از ۲۴۲ مهاجر آسیایی ( ۸۴ کرهای، ۸۳ هندی، ۷۵ فیلیپینی) به بررسی نگرش فرهنگپذیری و حمایت اجتماعی در بین این گروهها میپردازد. نمونهها از ایالت کالیفرنیا انتخاب شدهاند، دلیل انتخاب این گروه از مهاجران ا- رشد سریعتر آنها در میان مهاجران ۲- حفظ نسسبی هویت و میراث فرهنگی این گروه در جامعه عنوان شده است.
یافتههای این تحقیق نشان میدهد، از نظر نگرش فرهنگپذیری هندیها بالاترین نمره را به دست آوردهاند. کرهایها بعد از هند و فیلپین کمترین نمره را کسب کردهاند. از نظر محقق یکی از دلایل کم بودن نمرۀ نگرش کرهایها، تسلط کمتر آنها به زبان انگلیسی است. این ممکن است ناشی از فرهنگ مهاجران کرهای باشد. ادامه تحصیل و تسلط بر زبان انگلیسی نگرش فرهنگپذیری را در این مهاجران افزایش می دهد.
دومین مقولهای که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته، حمایت اجتماعی است. که در این مورد کرهای ها به صورت قابل توجهی بالاترین نمره را به دست آوردهاند. که ۱- ممکن است مهاجران کرهای در فعالیتهای قومی، فرهنگی فعالتر باشند و تکیه بیشتری به خانواده و دوستان برای حمایت اجتماعی داشته باشند. ۲- افراد مسن این گروه حمایت بیشتری از پاسخ گویان جوانتر دریافت میکنند.
به طور کلی در این تحقیقق نشان داده شد در سطوح بالاتر نگرش فرهنگپذیری، حمایت اجتماعی کمتر دریافت میشود و همبستگی منفی بین نگرش فرهنگپذیری و حمایت اجتماعی وجود دارد. حمایت اجتماعی از دوستان و صحبت به زبان انگلیسی از عوامل پیش بینی شده در نگرش فرهنگپذیری است. این به جامعه میزبان کمک میکند تا با ایجاد فرصتهای آموزشی بیشتر و بهتر به جذب مهاجران کمک کنند و از حساسیت فرهنگی و کار با این جمعیت آگاه شوند.
ﺳﺎﻳﺘﻮ و ﻫﺎﻧﺘﻲ[۱۷](۲۰۰۷) در تحقیقی تحت عنوان «بازگشت یا ماندن: سردرگمی نسل دوم افغانها در پاکستان» اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در مورد ﻋﺪهای از اﻓﻐﺎنﻫﺎی ﻧﺴﻞ دوم ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺮدان و زﻧﺎﻧﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪه اﻧﺪ، ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ۱۵ تا ۳۰ ﺳﺎل ﺳﻦ داﺷﺘﻪ و ﺑﻴﺶ از ﻧﺼﻒ ﻋﻤﺮ ﺧﻮد را در اﻳﺮان ﻳﺎ ﭘﺎﻛﺴﺘﺎن ﮔﺬراﻧﺪهاﻧﺪ. همچنین شامل اﻓﻐﺎن ﻫﺎی ﻧﺴﻞ دومی ﻛﻪ ﺑﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺎزﮔﺸﺘﻪ و ﺣﺪاﻗﻞ ۶ ﻣﺎه در وﻃﻦ ﺷﺎن اﻗﺎﻣﺖ داﺷﺘﻪاﻧﺪ ﻧﻴﺰ میشود. اﻳﻦ تحقیق از ﻧﻘﻞ ﻗﻮلﻫﺎی ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ۷۱ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮی اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ﺑﺎ ﺳﻮاﺑﻖ، ﺟﻨﺴﻴﺖ، ﺳﻄﺢ ﺗﺤﺼﻴﻼت، ﭘﺎﻳﮕﺎه اجتماعی - اﻗﺘﺼﺎدی و ﺳﻄﺢ ﻫﻤﮕﻮﻧﻲ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎ جامعه میزبان، ﺟﻤﻊآوری ﮔﺮدﻳﺪهاست. روﻧﺪ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﺮای ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﺮای ﻧﺴﻞ دوم اﻓﻐﺎنﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎر ﭘﻴﭽﻴﺪه اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﺴﻴﺎری از جمله رﻓﺎه ﻣﺎدی ( اﻣﻜﺎﻧﺎت زﻧﺪﮔﻲ، ﺳﺮﭘﻨﺎه و ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی ﻛﺎری) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻧﮕﺮاﻧﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ - ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﻋﺎﻃﻔﻲ و رواﺑﻂ دروﻧﻲ ﺑﺮآن ﺗأﺛﻴﺮﮔﺬار اﺳﺖ. ﺗﻤﺎمی این ﻋﻮاﻣﻞ در ﻃﻮل زﻣﺎن در واﻛﻨﺶ ﺑﻪ ﺧﻮاﻫشهای دروﻧﻲ، ﺑﺮداﺷﺖها و ﺣﻮادث ﺧﺎرﺟﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ میکنند.
کانگ[۱۸](۲۰۰۶) پژوهشی تحت عنوان «سنجش فرهنگپذیری، قالبهای اندازهگیری ، شایستگی زبانی و پیامدهای آن بر سازگاری» انجام داده است. جمعیت نمونه از ۴۸۹ دانشجوی آسیایی آمریکایی (۲۳۲ چینی، ۹۲ویتنامی، ۸۲ فیلیپینی، ۳۷ کرهای، ۲۶ ژاپنی، ۲۰ هنگ گنگی) در رده سنی ۲۸-۱۷ سال بودند که ۱/۵۶ درصد آنها در آمریکا متولد شده بودند. جمعیت نمونه به صورت گروههای کوچک به پرسشنامه طراحی شده پاسخ دادند. این تحقیق برای رسیدن به این سوال بود که آیا میان عدم استقلال، قومیت و جریان اصلی فرهنگپذیری یک قالب ویژه وجود دارد؟ فرض این است که بین ویژگیهای منحصر ساختار فردی و پیوستگی معکوس قوی با گرایش فرهنگپذیری وجود دارد. این مقاله همچنین به بررسی اهمیت نسبی زبان در پیشبینی سازگاری روانی (به عنوان مثال اعتماد به نفس، استرس، روابط دوستانه، سازگاری در دانشگاه و درگیری با خانواده) در حوزه فرهنگپذیری پرداخته است. نتایج به دست آمده از نمونه از تحقیقات قبلی حمایت می کند و نشان میدهد که تواناییهای زبانی یک پیشبینی کننده قوی برای سازگاری در حوزه فرهنگپذیری است. اما باید توجه داشت که ابزار رفتار فرهنگپذیری به زبان محدود نمیشود. شیوههای فرهنگی، فعالیتهای فرهنگی، انتخاب غذا، انتخاب فردی با گروههای قومی اغلب در فرهنگپذیری نقش دارند.
در تحقیقی که ویرزبکی[۱۹](۲۰۰۴) در مورد سازگاری مهاجران در آمریکا انجام داد به این نتیجه رسید که، انجمن ها در جوامع مهاجران، حتی ضعیف ترین آنها، اغلب به عنوان حامی و منسجم کننده روابط آنها به شمار رفته اند. او دریافت در مقایسه با کسانی که در وطنشان متولد شده بودند، افرادی که در خارج از وطنشان به دنیا آمده بودند، ارتباط قومی بیشتری داشتند.
پادیلا و پرز[۲۰] (۲۰۰۳) پژوهشی انجام دادهاند تا یک چشمانداز جدید در رابطه با فرهنگپذیری، هویت اجتماعی، شناخت اجتماعی بهدست آورند. از دید محققان این مقاله پس از سه دهه پژوهش ارزش مدلهای روانی فرهنگپذیری محدود است زیرا:
یک نگرش ایستا مربوط به اینکه نشانههای مهمی برای نگرانیهای انگیزه احیای فرهنگ وجود ندارد.
اعتقاد به اینکه فرهنگپذیری یک فرایند است که کم یا زیاد در تمام گروه های تازه وارد صرف نظر از نژاد و فرهنگ و موقعیت اجتماعی به وجود میآید.
روشی است که محدود میشود به اتکا بر اولویت استفاده از زبان خود گزارش شده، کارهای سرگرم کننده، الگوهای دوستی.
اما نویسندگان این مقاله باور دارند که هویت اجتماعی، شناخت اجتماعی و برچسبهای اجتماعی یک چارچوب مفهومی است که میتواند روشی بهتر برای درک و مطالعۀ فرایند فرهنگپذیری ارئه دهد. زیرا مهاجرتهای بینالمللی بر تعریف بسیاری از جنبههای زندگی فرد و بازسازی مجدد هویت فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد. مهاجر به طور مداوم در حال بازسازی هویتهای اجتماعی خود، که برخی متعلق به عضویت در فرهنگ میزبان و برخی مربوط به دلبستگیهایش به ارزش و میراث فرهنگی مبدا است میپردازد. مهاجران تازه وارد یک استراتژی فرهنگپذیری آزاد را ترجیح میدهند و همچنین انتظارات فرهنگ میزبان از تازه واردان در فرهنگپذیری و سازگاری آنها تأثیر میگذارد (تفت،۱۹۹۷). مدل جدید فرهنگپذیری روانی پادیلا ترکیبی است از شناخت روانی و اجتماعی که بر اساس تحقیقات قبلی در زمینههای شناخت اجتماعی، شایستگی فرهنگی، هویت اجتماعی و برچسب ( ننگ) اجتماعی به وجود آمده است. هر کدام از این دیدگاهها مطابق با فرهنگپذیری مهاجران است. آنها معتقدند که فرهنگپذیری برای افرادی که با انگ (برچسب) مانند ( تفاوت در رنگ پوست، زبان، قومیت و … ) فرایند فرهنگپذیری سختتر صورت میگیرد. البته این به نگرش مثبت یا منفی فرد تازه وارد از هویت اجتماعی خود دارد و اگر آن را بیارزش بدانند سعی میکنند راهکارهایی را انجام دهند که فرایند فرهنگپذیری صورت بگیرد. مثلا درگیری در کارهای اجتماعی تا بتواند تغییرات مطلوبی را در گروه ارثی خود به وجود آورد یا ازویژگی ارثی مورد ننگمنفی خود تفسیر تازهای به وجود آورد تا بتواند آنها را توجیه یا قابل قبول کند. در نهایت، نویسندگان مقاله براین باورندکه چهارچوب نظری حاضر در فرایند سازگاری و فرهنگپذیری مهاجران بیشتر از آنچه تاکنون بوده دارای اهمیت است و منجر به بینش سازندهتری میشود.
مک کارتی[۲۱](۲۰۰۳) با مروری بر تحقیقات قبلی به بررسی سازگاری کودکان مهاجر میپردازد. عنوان میکند آنچه درخیل عظیم مهاجرت به آمریکا نادیده گرفته شده رفاه کودکان مهاجر بوده است. شناخت کمی در رابطه با سازگاری کودکان وجود دارد. در حالی که آنها باید یک فرهنگ جدید، جامعه جدید، یا اغلب یک زبان جدید را یاد بگیرند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که استرس این کودکان بسیار زیاد است (استرس ترک سرزمین آشنا، شبکه گستردۀ خانواده و ورود به محل ، فرهنگ و زبان جدید یا تحمل شرایط سخت قبل و طول سفر). همچنین درگیری بین نسلی از زمانی که پدر و مادر متوجه فرهنگپذیری سریع فرزندان خود و رد فرهنگ قومی از طرف آنها، با خشم آغاز میشود و نوجوانان باید بین دو جهان مختلف تعادل برقرار کند و اگر نتواند اتصال معنیداری با همسالان خود، خانواده یا مدرسه بهوجود آورد در معرض خودکشی، سوء استفاده از مواد، شکست و رها کردن مدرسه، مشکلات سلامتی و فعالیتهای جنایی قرار گیرند. فشارهای اضافی فرایند فرهنگپذیری این مشکلات را تشدید میکند. اما متأسفانه پژوهشها به طور معمول بر روی مشکلات و رفتارهای ناسازگارانه کودکان مهاجر متمرکز شدهاست. این جهتگیری منفی این فکر را به وجود آوردهاست که کودکان برای عملکرد ضعیف سازگاری، سرزنششوند. در صورتی که نقش گروههای قومی، شبکههای اجتماعی، روابط پدر و مادر در روند سازگاری با محیط جدید و حفظ ارزشهای و اعتقادات سنتی بسیار مهم است. در اینجا این سؤال پیش میآید که چگونه میتوان از دانشآموزان حمایت کرد تا سازگاری بهتری در بلند مدت داشته باشند؟
مدارس که درآن جریان اصلی هنجارها و ارزشهای فرهنگی معرفی میشوند. اغلب میتوانند زمینهای برای سازگاری و فرایند فرهنگپذیری بهوجود آورند. در مدارس تلاشهایی برای بهبود یادگیری زبان انگلیسی و نتایج آموزشی برای کودکان مهاجر صورت میگیرد اما این فعالیتها سطحی است. تحقیقات جدید پیشنهاد میکند لزوم جستجوی نیروهای فردی و گروهی و خارجی برای کار در خانواده، ارتباطات و مدرسهای که بچههای مهاجر قرار است مکان زندگی آینده خود را تشکیل دهند. تلاش برای طرحی مؤثر تا بتواند از کودکان مهاجر حمایت کند و چالشهای پیش روی کودکان مهاجر به صورت دقیق تجزیه و تحلیل شود و شیوهها و سیاستهای مربوط به مهاجران ارزیابی، اصلاح و به روز شود.
گاورمیس[۲۲]و همکاران (۲۰۰۳) در تحقیقی به ابعاد سازگاری روانی دانشآموزان مهاجر در محیط مدارس یونان میپردازد. ابزار بکار برده شده در این مطالعه مقیاس کنار آمدن آتنس[۲۳] و پرسشنامه خود توصیفی[۲۴] مارش[۲۵] بوده است. نمونه پژوهش از ۲۶۴ دانشآموز ابتدایی منطقه آتیکا که ۴۳ نفر از دانشآموزان از ملیتهای مختلف و ۲۰۳ نفر متولد یونان، انتخاب شدند. جمعیت نمونه به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند تا محققین بتواند مفهوم خود در بین دانشآموزان مهاجر و راهبردهای روبروشدن با محیطهای فرهنگی در مدرسه جدید بررسی کنند. در این پژوهش تفاوت معنی داری بین دو گروه کنترل و آزمایش در ابعاد مختلف مفهوم خود یافت نشد. اما از داده های بدست آمده متغیر جمعیت شناختی و پیشرفت تحصیلی نشان دهنده تفاوتهای معنا داری بین گروه ها بوده است. همچنین تفاوت معنا داری در متغیر مستقل وجود داشته است. همچنین برای حمایت از دانشآموزان مهاجر برای مواجهه با محیط جدید مدارس باید از خدمات مشاوره بیشتری استفاده کنند و مشاوره به عنوان یک الگوی جایگزین در نظام آموزشی یونان طراحی شود.
الگا و الیگ[۲۶] (۱۹۹۹) مشکلات سازگاری اجتماعی و فرهنگی مهاجران آذربایجانی به سنپترزبورگ روسیه را مطالعه نمودند و دریافت که بیشترین مهاجران مرد و هدف نهایی مهاجرت نیز شغل بوده است. انسجام قومی آنها ضعیف و پایگاه و موقعیت خانوادگی در بین آنان، از اهمیت زیادی برخوردار بود. بزرگترین مشکلی که آذربایجانی ها داشتند، ظاهر قفقازی آنها بود که موجب بروز واکنش های منفی از طرف روسی ها (به ویژه از نظر دادن کار یا اجارهی ساختمان) میشد. یافتن مدرسه برای بچهها و تسلط بر روی زبان روسی، از دیگر مشکلات این مهاجران بوده است.
ژلیازکووا[۲۷] (۱۹۹۸)، سازگاری اجتماعی و فرهنگی مهاجران ترک بلغاری را در شهر صوفیای ترکیه مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسید که سازگاری اجتماعی – فرهنگی آنها اساسا، به موقعیت تحصیلی و شغلی آنها و به تسلط آنها بر زبان رسمی ترکیه بستگی دارد. بیشتر بلغاری های دارای تحصیلات بالا و موقعیت شغلی خوب در ترکیه، ترجیح می دهند در شهر هایی سکونت کنند که از اجتماع های بهم فشردۀ پناهندگان به دور باشند.
علی اکبر مهدی[۲۸] (۱۹۹۷) در تحقیقی تحت عنوان «تعیین کنندههای سازگاری نسل دوم ایرانیها» به این نتیجه میرسد که عواملی همچون سن، جنس، نژاد، دین، طبقات اجتماعی، کیفیت منابع اجتماعی، نوع پذیرش، طول اقامت در جامعه میزبان، فعالیت والدینی و همبستگی بالایی بر روی سازگاری نسل دوم دارد.
فیفر[۲۹] (۱۹۹۷)، سازگاری مهاجران ویتنامی در تورنتو (کانادا) را بررسی کرده و متذکر می شود که، بیشتر مهاجران ویتنامی را مردان جوان تشکیل میدادندکه در مقایسه با سایر اقلیتها، دارای سطح تحصیلات پایینتر بوده و اکثراً نمی توانستند انگلیسی یا فرانسوی صحبت کنند و اغلب در مشاغل غیر دولتی و غیر رسمی با دستمزدهای پایین مشغول به کار بودهاند. به ادعای فیفر عدم تفاهم فرهنگی و مشکل زبان، دو مسئلۀ اصلی دارای تأثیر منفی، بر سازگاری ویتنامیها بوده، در حالی که انجمنهای قومی و به خصوص مذهبی، نقش مهمی در سازگاری آنها ایفا میکرد.
رامبات[۳۰] (۱۹۹۱)، در بررسی تأثیر مهاجران قبلی کامبوج بر سازگاری مهاجران جدید کامبوجی به آمریکا به این نتیجه رسید که هرچند داشتن ارتباط با مهاجران قدیمی ممکن است سازگاری با محیط جدید را برای فرد در ابتدای کار آسان کند، اما در بلند مدت این ارتباط، کاهش سازگاری فرد جدید با فرهنگ جامعه میزبان را دارد. شاید بهخاطر اینکه فشار یادگیری زبان فرهنگ محیط جدید کاهش مییابد.
۲-۳- نقد و ارزیابی تحقیقات پیشین
به طور کلی با توجه به پیشینههای تحقیق خارجی و داخلی یکی از عوامل مؤثر بر فرهنگپذیری داشتن مهارتهای زبانی است. زیرا داشتن مهارتهای زبانی موجب ارتباط بیشتر فرد مهاجر با جامعه میزبان و انطباق با ارزشهای جامعهای که درآن قرار گرفته میشود. همچنین طول مدت اقامت فرد در جامعه میزبان و میزان تحصیلات و یا طبقات اجتماعی که فرد در آن قرار گرفته نیز موجب سازگاری فرد با جامعۀ میزبان و در نهایت فرهنگپذیری فرد میشود. در رابطه با دانشآموزان مهاجر در ایران تحقیقات بسیار کمی صورت گرفته است. درصورتی که اگر فرهنگپذیری دانشآموزان با مدرسه و محیط اجتماعی به خوبی انجام گیرد و فرد را از انزوا و حاشیه شدن دور میکند و اختلالات رفتاری آنها را کاهش می دهد.
فصل سوم
مبانی نظری
هدف اصلی نظریه تبیین است وتبیین هدف اصلی نظریات جامعه شناختی است. البته سودمندی نظریه جامعه شناسی به تبیین نیست. با دانستن نظریه، احتمال پیش بینی حوادث آینده امکان پذیر میشود (اکبری خنجی، ۱۳۸۲: ۱۵۸)
در این فصل نیز تلاش میشود به عمدهترین نظریههای مرتبط با عوامل موثر بر فرهنگپذیری پرداخته شود.
۳-۱ نظریه های مرتبط با موضوع سازگاری و فرهنگپذیری
مطالعات انسانشناسی ضمن بررسی فرهنگپذیری در میان گروه های مختلف، اغلب اهمیت وجود خویشاوندی و پیوندهای قومی و دوستی را مد نظر قرار داده اند. اما در عوض مطالعات جامعه شناختی عمدتاً بر پایه مسائلی همچون قشربندی اجتماعی ، توزیع نا برابر ، منابع قدرت و منزل استوار بودهاند. بسیاری از مطالعات جامعه شناسی به بررسی رابطه اقلیت با اکثریت پرداخته اند.
یکی از رهیافت های جامعه شناختی در خصوص سازگاری و نحوه انطباق و فرهنگپذیری مهاجرین، مطالعه جمعیتی در اجتماع مهاجرین بوده است.
اخیراً توجه محافل دانشگاهی به انطباق بین فرهنگی در سطح فردی معطوف گردیده است. این مطالعات بر واکنش روانی مهاجر و ادغام وی در جامعه میزبان تاکید می نهدند زیرا زندگی در محیط جدید بر این مدت طولانی ادامه می یابد. در این مبحث به بررسی برخی از این نظریهها میپردازیم.
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با بررسی عوامل مؤثر بر فرهنگپذیری دانشآموزان مهاجر افغانی،- فایل ...