“
۳٫ قانعسازی اجتماعی: خودکارآمدی میتواند از طریق قانعسازی اجتماعی نیز اکتساب یا تضعیف شود. تاثیر این منبع محدود است، اما تحت شرایط مناسب، قانعسازی دیگران میتواند خودکارآمدی را بالا ببرد یا پایین آورد. شرط اول این است که فرد باید قانع کننده معتقد باشد. شرط دوم برای تقویت کردن خودکارآمدی از طریق قانعسازی اجتماعی این است که فعالیتی که فرد برای انجام دادن آن ترغیب میشود باید بهطرز معمولی در محدوده خزانه رفتاری او باشد.
۴٫ حالتهای جسمانی و هیجانی: معمولاً هیجان شدید عملکرد را پایین میآورد، زمانی که افراد دچار ترس و اضطراب شدید، یا سطوح بالای استرس میشوند، انتظارات کارایی آن ها پایین میآید (فیست و فیست[۵۰] ،۲۰۰۰؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۷۸).
پژوهش های بندورا (۱۹۹۷) در زمینه تجربه ی موفقیت نشان میدهد که احساس کارآمدی تحت تأثیر عوامل هفت گانه قرار دارد:
۱- توانمندی موجود
۲- ادراک درجه دشواری تکلیف
۳- میزان تلاش
۴- میزان نیاز به کمک بیرونی
۵- شرایطی که تکلیف در آن باید انجام شود
۶- الگوهای زمانی موفقیت و عدم موفقیت
۷- چگونگی سازماندهی و بازسازی تجارب(بندورا، ۱۹۹۷) .
۲-۴-۳- ابعاد خودکارآمدی
مطابق گفتههای بندورا(۱۹۹۷) باورهای خودکارآمدی دارای سه مؤلفه(بعد) سطح، عمومیت و نیرومندی میباشد :
۱- سطح: اولین بعد باورهای خودکارآمدی سطح میباشد . کارآمدی یک فرد در یک قلمرو ممکن است در حد کارهای ساده متوسط یا شامل سطوح سخت گردد . اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد انجام کار ساده بوده هر کس ممکن است احساس خودکارآمدی بالا در مورد انجام آن داشته باشد ( بندورا، ۱۹۹۷) . در واقع سطح به درجه دشواری مشکلاتی که شخص آمادگی مقابله با آن ها را دارد اشاره میکند( کلینکه، ترجمه محمدخانی، ۱۳۹۲) .
۲- عمومیت: به میزان احساس اطمینان شخص به خود برای انجام رفتارهای خاص در شرایط و موقعیتهای مختلف اشاره دارد . بدین معنی که عمومیت خودکارآمدی به توانایی فرد برای دادن مناسبترین پاسخ در تمام موقعیتها اشاره دارد .
۳- نیرومندی: به اعتقاد راسخ فرد مبنی بر اینکه می تواند از عهده یک رفتار یا تکلیف دشوار برآید اشاره دارد . باورهای خودکارآمدی ضعیف در اثر تجارب ناموفق به آسانی بیاعتبار میشوند اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند ، در برابر موانع آن را حفظ مینمایند . باورهای خودکارآمدی هر چقدر نیرومندتر باشند داوم بیشتری مییابند و رابطه بیشتری با رفتار پیدا میکنند (بندورا ،۱۹۹۷) .
۲-۴-۴- انواع خودکارآمدی
به طورکلی خودکارآمدی دو نوع است: خودکارآمدی عمومی و خودکارآمدی مربوط به یک تکلیف خاص خودکارآمدی عمومی به ارزیابی افراد از تواناییهای پایهای خود برای انجام موفقیتآمیز اشاره دارد . در صورتیکه خودکارآمدی مربوط به یک تکلیف خاص به ارزیابی افراد از توانایی خاصی برای انجام موفقیتآمیز آن تکلیف اشاره دارد (استویکویچ ولات هنس[۵۱]، ۱۹۹۸) به نقل از تای، ۲۰۰۶).
یوگی، لاک و دورهیم[۵۲] (۱۹۹۷) مفهوم خودکارآمدی عمومی را به عنوان اعتماد افراد به تواناییهای خودشان در فراخواندن انگیزش، منابع شناختی و اعمال لازم برای حفظ کنترل روی وقایع زندگی معرفی نمودند(به نقل از لیندلی وبورگن[۵۳]، ۲۰۰۲). شوارزر و همکاران(۲۰۰۵) خودکارآمدی عمومی به معنی باور به صلاحیت مشخصی برای اینکه از پس کارهای تازه برآید و از عهده طیف گسترده ای از موقعیتهای چالشبرانگیز یا پافشاری برآید را از خودکارآمدی خاص (مقید بودن به انجام کار خاص) متفاوت میدانند. آن ها ثابت کردند که چگونه خودکارآمدی عمومی به عزت نفس و عملکرد تحصیلی و نیز ساختارهای دیگر مربوط است و اینکه چگونه این ارتباط تمام فرهنگها و نمونه ها محکم حفظ میشوند (کارسیاودکاسو[۵۴] ،۲۰۰۶، به نقل از میرزایی،۱۳۸۶).
۲-۴-۵- مراحل رشد خودکارآمدی
مراحل رشد خودکارآمدی عبارتند از :
۱- کودکی:
کارایی شخصی به تدریج رشد می کند. زمانی که کودکان میکوشند بر محیط فیزیکی و اجتماعیشان اعمال نفوذ کنند، پرورش کارایی شخصی را آغاز مینمایند. آن ها آموختن تواناییهایشان، مثل مهارت جسمانی، مهارت اجتماعی و توانایی زبان را آغاز میکنند. این توانایی ها تقریباٌ به طور مستمر به کار برده میشوند و عمدتاًٌ از طریق تاثیرشان بر والدین، و محیط عمل میکنند. به صورت ایده آل، والدین به فعالیتها و تلاش های کودک خود برای برقرار کردن رابطه، پاسخ می دهند و محیط تحریک کننده ای را فراهم می آورند و اجازه آزادی رشد و کاووش را به کودک می دهند. این تجربیات اولیه کارایی ساز، برای پسرها و دخترها فرق میکنند. بررسیها نشان داده اند که مردان دارای کارایی شخصی زیاد، به هنگام کودکی روابط گرمی با پدران خود داشته اند . مادران آن ها متوقعتر از پدرانشان بوده و سطوح بالای عملکرد و موفقیت را انتظار داشتند . در مقابل، زنان دارای کارایی شخصی زیاد به هنگام کودکی برای سطوح بالای موفقیت از جانب پدر تحت فشار بوده اند. (اشنی ویند [۵۵]، ۱۹۹۵).
۲- نوجوانی:
تجربیات انتقال نوجوانی شامل کنار آمدن با درخواستها و فشارها، از آگاهی جنسی گرفته تا انتخاب دانشگاه و شغل است. در هر موقعیتی که مستلزم سازگاری است، نوجوانان باید شایستگیهای جدید ارزیابیهای جدید از تواناییهایشان را ایجاد نمایند. بندورا خاطرنشان ساخت که موفقیت این مرحله انتقالی بین کودکی و بزرگسالی به سطح کارایی شخصی ایجاد شده در طول سالهای کودکی بستگی دارد.
۳- بزرگسالی:
بندورا بزرگسالی را به اوان بزرگسالی و سالهای میانی تقسیم کرد. اوان بزرگسالی مستلزم سازگاریهای بیشتر با مسائلی چون ازدواج، پدر و مادری و ارتقاء شغلی است. کارایی شخصی زیاد برای عملکرد موفق در این تکلیفها ضروری است. افرادی که کارایی شخصی کمی دارند، نمی توانند با این موقعیتهای اجتماعی برخوردی شایسته داشته باشند و احتمالاٌ از عهده سازگاری برنمیآیند. سالهای میانی بزرگسالی نیز استرس زا هستند، به طوریکه افراد زندگی خود را ارزیابی مجدد میکنند، با محدودیتهایشان مواجه میشوند، و احساس کارایی شخصی خود را تصریح مجدد مینمایند. افراد میانسال باید توانایی ها ، مهارت ها و هدفهای خود را ارزیابی مجدد کنند و فرصتهای تازهای را برای رشد و بیان حال بیابند.
۴- پیری:
ارزشیابیهای کارایی شخصی در پیری دشوار است. تواناییهای ذهنی وجسمی رو به کاهش، بازنشستگی از کار فعال و کنارهگیری از زندگی اجتماعی، دور جدیدی از خود ارزیابی را میطلبد. پایین بودن خودکارآمدی می تواند به صورت نوعی پیشگویی کام بخش تاثیر بیشتری بر کارکرد جسمی و ذهنی بگذارند. اگر معتقد باشیم که دیگر کاری نمیتوانیم انجام دهیم، پس ممکن است حتی تلاش هم نکنیم. به نظر بندورا، خودکارآمدی ما عامل مهمی در تعیین موفقیت یا شکست ما در سراسر عمر است ( به نقل از شولتز و شولتز ، ۱۹۹۰ترجمه سید محمدی ، ۱۳۸۹ ) .
۲-۴-۶- خودکارآمدی و تفاوتهای سنی و جنسیتی
“