راغب اصفهانی میگوید:
التفقه هو التوسل بعلم ظاهر الی علم باطن
تفقه یعنی دست یابی به علم باطن از علم ظاهر.
تفقه آن است که انسان از ظاهر باطن را کشف کند، از پوست مغز را دریابد، از آنچه به چشم میبیند و حس میکند، آنچه حس نمیکند را درک نماید. معنای تفقه در دین این شناخت روح دین و امتفا نکردن به شناختهای سطحی آن است.
علاوه بر اینکه تحصیل علوم دینی، خود یکی از اقسام مهم بندگی خداوند است، کسی که نسبت به مبانی و آموزههای دینی، شناخت و فهم خوب و قابل قبول پیدا کند، ، با پی بردن به ظرائف مکتب وحی و شناخت حقایق تعالیم معصومین: لذتی زائد الوصف برایش پدید میآید. همان طور که در زندگی بسیاری از علما و فقهای بزرگ، جد و جهد و کوشش فراوان در جهت فعالیتهای علمی و تعلیم و تعلم حتی تا واپسین روزهای زندگی دیده میشود. این جد و جهدِ پایان ناپذیر، نشئت گرفته از لذت و حلاوتی است که فقها از تفقه در دین -چه به معنای اصطلاحی فقه و چه به معنای لغوی آن- احساس میکنند و میچشند.
۱٫۳٫۱٫۱۲٫ شکیبایی بر مصیبتها و ناملایمات
مصیبتها و ناملایمات زندگی، هر یک امتحانی از جانب خداوند متعال اند که اگر انسان در برابر آنها صبر و بردباری پیشه کند، از طرف خداوند متعال مأجور خواهد بود. اینجا شایسته است حدیثی که در قسمت قبل نقل شد را تکمیل کنیم. امیرالمؤمنین۷ فرمودهاند:
لَا یذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِیقَهِ الْإِیمَانِ حَتَّی یکونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الْمَصَائِبِ …[۱۴۸]
انسان از حقیقت ایمان نمیچشد تا اینکه در او سه خصلت باشد… و شکیبایی بر سختیها و مصیبتها…
صبر در لغت به معنای در تنگنا قرار دادن و حبس نفس است و در علم اخلاق عبارت است از استقامت و پایداری در برابر سختیها و مشکلات، مضطرب نگشتن در مقابل حوادث و گرفتاریها و ثبات و اطمینان نفس در همهی حالات زندگی. نشان بارز صبر، حفظ اعضا و جوارح از حرکات غیر متعارف و ناهنجار و نگهداری زبان از شکوه کردن میباشد.
وادار ساختن نفس به دستورات شرع و بازداشتن آن از منهیّات و از امور نامطلوب را میتوان در زمره مصادیق روشن و اقسام مهم صبر به حساب آورد. به همین جهت است که مؤمن در برابر وسوسههای شیطانی و خواستههای نفسانی، کوه آسا مقاومت کرده، در گهوارهی رنجها و سختیها، پیوسته درس استقامت میآموزد و در دامن طوفانها و بلاها از صخرهها سخت تر و از کوهها استوارتر باقی میماند.
آری! فشارها و سختیها و شکستها و ناکامی ها، نه تنها زیان بخش نبوده و خط قرمز به حساب نمیآید، بلکه موضع گیری صحیح در برابر آنها زمینه را برای برانگیختن استعدادهای نهفته فراهم ساخته، ساختمان اخلاقی انسان را متحول میکند. بهرهگیری صحیح از این فرصتها که در مواردی راه را برای دستیابی به سرچشمهی لایزال نیروهای درونی هموار می کند، شخصیت آدمی را در راستای رشد روحی و کمال حقیقی، از ارتقای معنوی روز افزون برخوردار میسازد.
امیرالمؤمنین۷ میفرمایند:
عَلَیکمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه[۱۴۹]
بر شما باد به شکیبایی، زیرا کسی که صبر ندارد دین ندارد.
دین داری تنها در پرتو پایداری و شکیبایی میسر میگردد و قرآن و فرمایشهای معصومین: از یک سو و عقل و تجربه از سوی دیگر شاهد و گواه روشن بر آن است که بیصبری و نابردباری به تدریج باعث ضعف ایمان و اندک اندک موجب از کف رفتن دین آدمی میشود.
گاهی در اثر صبر بر مصیبت و بلا مقام انسان به درجهای میرسد که در هر حال از خداوند راضی خواهد بود. مانند آنچه از زینب کبری۳ در پاسخ ابن زیاد ملعون نقل شده، که فرمودند:
مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلًا[۱۵۰]
هیچ چیز جز زیبایی ندیدم
آنچنان ایمان در وجود مقدس حضرت زینب متجلی شده بود که از عمق جان به آنچه خدای متعال از راضی بود، رضایت داشت: پسندم آنچه را جانان پسندد.
۱٫۳٫۱٫۱۳٫ اندازه گیری نیکو در امر زندگی
سومین و آخرین عاملی که امیرالمؤمنین۷ در آن روایت شریف برای چشیدن طعم ایمان بیان میفرمایند، حسن تقدیر در امر معاش است. امیرالمؤمنین۷ میفرمایند:
لَا یذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِیقَهِ الْإِیمَانِ حَتَّی یکونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعَاشِ[۱۵۱]
انسان چیزی از حقیقت ایمان نمیچشد مگر سه خصلت در او باشد… و نیکو اندازه گیری کردن در امر زندگی.
«تقدیر المعیشه» یعنی اندازهگیری میزان دخل و خرج، مدیریت زندگی در امور مالی و اقتصادی، مدیریت درآمدها و هزینهها. کنترل و نظارت صحیح زندگی در عرصههای تولید، مصرف، خرید، بدهیها و طلبها، تنظیم روابط صحیح برای انفاق، احسان، پرداخت خمس و زکات ، صدقه و… . در انفاق و احسان نیز باید حد و اندازه را رعایت کرد به گونه ای که نه آفت بخل دامنگیر آدمی شود و نه با زیادهروی در آن، نداری و فقر دامن انسان را بگیرد[۱۵۲]. اهمیت این امر به اندازهای است که در برخی روایات حسن تقدیر در معیشت از عوامل اکمال دین و اصلاحِ امر شمرده شده است.
۱٫۴٫ محبت اهلبیت:
محبت اهلبیت: بالاترین عبادت خداست؛ چرا که امام صادق۷ میفرمایند:
إِنَّ فَوْقَ کلِّ عِبَادَهٍ عِبَادَهٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیتِ أَفْضَلُ عِبَادَهٍ[۱۵۳]
بالاتر از هر عبادتی عبادت دیگری است، و دوستی ما اهلبیت بالاترین عبادت است.
در این عبادت نیز لذت زائد الوصفی وجود دارد، همان طور که امام باقر۷ میفرمایند:
مَنْ أَصْبَحَ یجِدُ بَرْدَ حُبِّنَا عَلَی قَلْبِهِ فَلْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَی بَادِئِ النِّعَمِ قِیلَ وَ مَا بَادِئُ النِّعَمِ قَالَ طِیبُ الْمَوْلِدِ[۱۵۴]
هر کس که در قلب خود خنکی محبت ما اهلبیت را مییابد، پس باید خدا را بر نعمت ابتدایی شکر کند. گفته شد نعمت ابتدایی چیست؟ فرمود: حلال زادگی.
خنکای این لذت و حلاوتِ این نعمتِ بزرگ الهی به جایی میرسد که در کلام جناب ابوذر، از امیرمؤمنان۷ به عنوان بهاری یاد میشود که انسان در آن آرامش مییابد، به این گزارش توجه کنید:
مَرِضَ أَبُوذَرٍّ فَأَوْصَى إِلَى عَلِیٍّ ع فَقَالَ بَعْضُ مَنْ یَعُودُهُ لَوْ أَوْصَیْتَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عُمَرَ کانَ أَجْمَلَ لِوَصِیَّتِک مِنْ عَلِیٍّ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْصَیْتُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَقَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَلرَّبِیعُ الَّذِی یُسْکنُ إِلَیْهِ وَ لَوْ قَدْ فَارَقَکمْ لَقَدْ أَنْکرْتُمُ النَّاسَ وَ أَنْکرْتُمُ الْأَرْضَ قَالَ قُلْتُ یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ أَحَبَّهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَحَبُّهُمْ إِلَیْک قَالَ أَجَلْ قُلْنَا فَأَیُّهُمْ أَحَبُّ إِلَیْک قَالَ هَذَا الشَّیْخُ الْمَظْلُومُ الْمُضْطَهَدُ حَقَّهُ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ[۱۵۵]
ابوذر بیمار شد پس به علی۷ وصیت کرد. یکی از عیادت کنندگان ابوذر گفت: اگر به امیرالمؤمنین عمر وصیت میکردی زیباتر بود از اینکه به علی وصیت کنی. ابوذر پاسخ داد: به خدا سوگند به امیرالمؤمنین حقیقی و واقعی وصیت کردم. به خدا قسم مسلماً او بهاری است که در آن آرامش یافته میشود واگر از شما جدا شود مردم و زمین را نخواهید شناخت.
راوی گوید: گفتم که ای ابوذر! محبوبترین مردم نزد رسول خدا۹ محبوبترین مردم نزد تو نیز هست؟
ابوذر گفت: آری.
پرسیدیم: پس چه کسی را بیش را همه دوست میداری؟
ابوذر پاسخ داد: این پیر مردِ مورد ستم قرار گرفتهای که حقش پایمال شده است، یعنی علی بن ابی طالب۸٫
در این کلام به روشنی دیده میشود که محبت امیرمؤمنان۷ برای ابوذر و دل و جان او در چه جایگاهی است. در هوای بهار، انسان آرامش خاص و شیرین و لذت بخشی دارد. تشبیه زیبای ابوذر و اینکه امیرمؤمنان۷ بهار آرامش بخش جان و دل است، حقاً برخاسته از لذتی وصف ناشدنی است که این صحابی بزرگ پیامبر۹ ، از محبت مولایش و دفاع از ساحت مقدس او، حس میکند. او در این سخن علی بن ابی طالب را امیرالمؤمنین حقیقی و واقعی معرفی نمود و بی شک مراد ابوذر از این کلام رد سخن گویندهای است که خلیفهی دوم را به این نام خواند و مقصود ابوذر این بود که بگوید او امیرالمؤمنینِ دروغین و بی اعتبار است.
سلام خدا بر ابوذر که تنها جان سپرد و به تعبیر رسول خدا۹، تنها نیز مبعوث میگردد (یبعث وحده)[۱۵۶].که این بیان، کنایه از بلندا و رفعت مقام ابوذر است.
در آموزههای دینیِ گزارش شده از معصومین:، تعابیری وجود دارد که نشان میدهد محبت اهلبیت: لذت خاصی دارد. از جمله از امام صادق۷ نقل شده است که فرمودند:
مَن وَجَدَ مِنکُم بَرْدَ حُبِّنَا عَلَی قَلْبِهِ فَلْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَی أُولَی النِّعَمِ قُلْتُ وَ مَا أُولَی النِّعَمِ قَالَ طِیبُ الْوِلَادَهِ[۱۵۷]
هر کس از شما خنکای محبت ما را در قلبش احساس میکند پس باید خدا را بر اولین نعمتها شکر گوید. راوی میگوید به آن حضرت عرض کردم: اولین نعمتها چیست؟ آن حضرت فرمودند: حلال زادگی.
و نیز شیخ صدوق از امام صادق۷ این چنین گزارش میکنند که خطاب به اصحاب خود فرمودند:
مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا عَلَی قَلْبِهِ فَلْیکثِرِ الدُّعَاءَ لِأُمِّهِ فَآنها لَمْ تَخُنْ أَبَاهُ[۱۵۸]
هر کس از شما که خنکای محبت اهلبیت را در دلش احساس میکند پس باید برای مادر خویش بسیار دعا کند چرا که او (با پاکدامنی) به پدرش خیانت نکرده است.